آموزش زنان در صدر اسلام
((قسمت اول))

نعمت الله صفرى

 

مقدمه

ظهور اسلام علاوه بر آنکه تحولى عظیم در جایگاه اجتماعى و حقوقى زنان پدید آورد, همچنین باعث ایجاد نقطه عطفى تاریخى در جایگاه فرهنگى آنان شد که یکى از مظاهر آن تحول در مسایل آموزش زنان بود.
بررسى سیر این تحول به ویژه در نقاط آغازین آن به خوبى مى تواند نقش دین اسلام و آورنده آن و نیز آموزه هاى دینى را در پدید آمدن این نقطه عطف تبیین نماید.
تنها مقایسه کوتاهى میان تعداد انگشت شمار زنان فرهنگى عصر جاهلیت با حجم عظیم آنها پس از ظهور اسلام به بهترین وجه عظمت این تحول را نشان مى دهد. که در این راستا مى توانیم به عنوان نمونه از کتب شرح حال اصحاب پیامبر اکرم(ص) و نیز کتب راوىشناسى بهترین بهره را ببریم. زیرا این گونه کتب معمولا بخشى را به زنان اختصاص داده و به شرح حال و احیانا ذکر روایات آنها که از پیامبر(ص) نقل کرده اند, مى پردازند.
به عنوان مثال هشتمین و آخرین جلد کتاب عظیم محمد بن سعد (230ق) یعنى الطبقات الکبرى به زنان اختصاص یافته و در آن شرح حال 498 زن که در زمان پیامبر اکرم(ص) مى زیسته و به عنوان اصحاب آن حضرت(ص) مطرح بوده اند, آورده شده است.
پس از آن در کتاب معرفه الصحابه نوشته ابونعیم اصفهانى (339 ـ 430ق) نام 493 زن صحابى آمده است.
این تعداد در کتاب ((الاستیعاب فى معرفه الاصحاب)) ابن عبدالبر قرطبى (368 ـ 463ق) 402 نفر مى باشد, اما کمتر از دو قرن بعد, ابن اثیر جزرى (555 ـ 630 ق) در کتاب ((اسد الغابه فى معرفه الصحابه)) مى تواند به نام 1022 نفر از زنان صحابى دسترسى پیدا کند.
پس از آن در کتاب ((الاصابه فى تمییز الصحابه ابن حجر عسقلانى)) (774 ـ 852ق) به نام 1550 زن برخورد مى کنیم که گرچه نویسنده صحابى بودن بسیارى از آنان را مردود مى شمرد, اما تنها ذکر نام آنان دلالت بر ورود آنها در مسایل فرهنگى در زمان نزدیک به عصر پیامبر اکرم(ص) مى باشد.
در دوره معاصر تنى چند از نویسندگان به جمعآورى شرح حال زنان صحابى با استفاده از منابع کهن برآمده اند که از آن جمله مى توانیم به کتاب ((حیاه الصحابیات)) نوشته خالد عبدالرحمن العک اشاره نماییم که در دو جلد سامان داده شده است. همچنین مى توانیم از کتاب ((موسوعه حیاه الصحابیات)) نوشته محمدسعید مبیض یاد نماییم که در آن نام 1524 زن صحابى آمده است.
و نیز عبدالصبور شاهین دو جلد کتاب تحت عنوان ((صحابیات حول الرسول)) پدید آورده است.(1)
این بررسى مقایسه اى را مى توانیم در ابعاد دیگر فرهنگى همچون شعر و ادبیات در کتب عبدالامیر مهنا همچون معجم النسإ الشاعرات فى الجاهلیه و الاسلام (شامل شرح حال 504 زن شاعر), اخبار النسإ فى کتاب الاغانى (شامل شرح حال 180 زن) و اخبار النسإ فى عقد الفرید (شامل شرح حال 250 زن) پى گیرى نماییم.(2) همچنین کتبى همچون ((المرإه العربیه فى جاهلیتها و اسلامها)) نوشته عبدالله عفیفى و کتاب ((الاسلام و المرإه)) نوشته سعید افغانى در این راستا مفید است. اما آنچه در این مقاله مورد نظر ماست, به دست آوردن نکاتى در مورد مسایل آموزش زنان در عصر پیامبر اکرم(ص) و بعد از آن, تا پایان دوره صحابه مى باشد که مواردى همچون مواد آموزشى, مکان آموزش و زنان استاد را مورد توجه قرار مى دهد.

1ـ آموزش زنان در جاهلیت

در دوره جاهلیت عمده مواد آموزشى زنان, مواد عملى همچون خانه دارى, مواظبت از شتر, برافراشتن و نگه دارى چادر بود که معمولا معلمان آنها مادرانشان بودند و از آنجا که دختران را در سنین پایین شوهر مى دادند, در دوره کوتاه مدت زندگانى آنها در خانه پدران, سعى مى کردند تمام امور مربوط به چرخاندن یک زندگى را که در آن زمان بر عهده زنان بود, به آنان بیاموزند.(3) در این دوره به نامهاى اندکى از زنان برخورد مى کنیم که مرزهاى آموزشهاى عملى رایج را درنوردیده و مواد آموزشى دیگرى همچون شعر و کتابت را نیز فرا گرفته اند و بلکه در مواردى گوى سبقت را از مردان ربوده اند.
از این گونه زنان مى توانیم از ((ام جندب)) همسر امروالقیس یاد نماییم که به مقامى رسیده بود که او را به عنوان داور در اشعار مى پذیرفتند و در موردى بین همسرش و شخصى به نام علقمه داورى کرده و حکم به سود علقمه و به زیان شوهرش داد. (4)
همچنین مى توانیم از زنى به نام خنسإ دختر عمرو بن حارث شرید یاد نماییم که در بازار اقتصادى, فرهنگى عکاظ هشت اشکال به یکى از شعرهاى حسان بن ثابت وارد کرد که مورد پذیرش واقع شد.(5)
دختر او عمره در زمان پیامبر اکرم(ص) در مرثیه سرایى مشهور شده بود و چنین گفته شده است که پیامبر اکرم(ص) به اشعار او گوش فرا مى داد.(6) همچنین در باره اعشى یکى از بزرگترین شاعران جاهلیت چنین گفته شده که او به دخترش درس مى داد و این دختر به مرور چنان صاحب ذوق گردید که پدرش به نظرات او در مورد اشعار تازه سروده اش ارج مى نهاد.(7)
در ماده آموزشى دیگر یعنى کتابت, معمولا به گفته بلاذرى اکتفا مى شود که در هنگام معرفى کاتبان دوره جاهلیت و اوایل اسلام از تعدادى از کاتبان زن نام مى برد که بعضى از آنها قبل از ورود اسلام به مدینه نیز از این علم بهره داشته اند که از آن جمله مى توان از شفإ دختر عبدالله عدویه, ام کلثوم دختر عقبه و عائشه دختر سعد یاد کرد. که در باره عائشه گفته شده است که کتابت را از پدرش آموخت.(8)
اگر بتوانیم کهانت را به عنوان یک ماده آموزشى دوره جاهلیت به شمار آوریم, به نام بعضى از زنان برخورد مى کنیم که در آن سرآمد دیگران شده بودند به گونه اى که از فرسنگها فاصله براى نظرخواهى به نزد آنان مى رفتند. از آن جمله مى توانیم از زنى به نام قطبه یا سجاح یاد کنیم که در خیبر مى زیسته است و چنانچه گفته شده است, عبدالمطلب در ماجراى ذبح فرزندش عبدالله همراه با تنى چند از قریشیان به نزد او رفته اند و همو بود که اشاره به ذبح شتران به جاى ذبح عبدالله نمود.(9) و هر چند در اصل این داستان, بتوانیم تشکیک کنیم اما اجمالا مى توانیم وجود بعضى از زنان کاهن را از آن و داستانهاى مشابه اثبات نماییم.

2ـ آموزش زنان در زمان پیامبر اکرم(ص)

الف ـ دوره مکه
با بررسى دوره مکه در مى یابیم که پیامبر اکرم(ص) از همان آغاز بعثت, دعوت خود را مخصوص مردان نگردانیده و پیام خود را مستقیم یا غیر مستقیم به گوش زنان نیز رسانیده است و شاهد آن حضور نسبتا چشمگیر زنان در حوادث مختلف این دوره است.
از نکات جالب توجه این دوره آنکه اولین زنى که از سوى پیامبر اسلام(ص) دعوت به پذیرش اسلام شد و اسلام را پذیرفت, یک زن یعنى همسر آن حضرت(ص), خدیجه(س) بود. و همو بود که اولین بار مواد آموزشى دین اسلام از سوى پیامبر اکرم(ص) به او تعلیم داده شد.
در این باره چنین گفته شده است که پیامبر اکرم(ص) خود وضو و نماز را از جبرئیل(ع) فرا گرفت و چون جبرئیل رفت, پیامبر اکرم(ص) به نزد خدیجه آمده و وضو و نماز را به او تعلیم داده و هر دو به نماز ایستادند.(10) پس از خدیجه, فاطمه بنت اسد مادر حضرت على(ع) دومین زن مسلمان بود.(11)
شهادت اولین زن مسلمان در همان اوایل بعثت یعنى سمیه مادر عمار یاسر,(12) بهترین دلیل بر رسوخ تعالیم اسلامى در میان زنان مى باشد.
همچنین حضور آگاهانه تعدادى از زنان مسلمان همراه شوهران خود در هجرت به حبشه,(13) نشانگر آشنایى آنان با تعالیم و معارف اسلامى مى باشد که مستقیما توسط پیامبر اکرم(ص) و یا غیر مستقیم توسط شوهرانشان به آنان آموزش داده شده بود.
در داستان اسلام عمر به نکته تازه اى در آموزش زنان برخورد مى کنیم و آن فراگیرى معارف اسلام توسط یک زوج از یکى از اصحاب باسابقه است. در این داستان مشاهده مى نماییم که فاطمه خواهر عمر به همراه همسرش سعید بن زید در خانه خود پذیراى خباب بن ارت مى شده و او به آنها تعلیم قرآن مى داده است.(14) در همین داستان به این نکته برخورد مى کنیم که وقتى عمر به قصد کشتن پیامبر اکرم(ص) به سوى او رفت, آن حضرت(ص) در میان چهل تن از یاران خود که شامل زن و مرد مى شد, در خانه اى در نزدیکى صفا به آموزش قرآن و معارف اسلامى مشغول بود.(15)
ب ـ دوره مدینه
با استقرار دولت پیامبر اکرم(ص) در مدینه و پى ریزى شالوده هاى اولین حکومت اسلامى و بنیانگزارى مسجد براى عبادت و تعلیم معارف اسلامى, آموزش زنان نیز دچار تحولى شگرف شد.
مواد آموزشى زنان را مى توان در این دوره به دو بخش اسلامى و غیر اسلامى تقسیم نمود.

1ـ مواد آموزشى اسلامى

منظور از این مواد علومى مانند قرآن, مسایل اخلاقى و مسایل حلال و حرام است که متکفل اصلى آن اسلام و شخص پیامبر اکرم(ص) بود و بر فرض عدم اسلام, خبرى از آنها نمى بود.
گرچه طبیعتا علاوه بر آموزش مستقیم این علوم توسط پیامبر اکرم(ص) به زنان, باید آموزشهاى غیر مستقیم که عمدتا توسط همسران یا فرزندان آنان صورت مى گرفت, وجود داشته باشد, چنانچه پیامبر اکرم(ص) خود به این نوع تعلیم تشویق مى نمود. (16) اما در میان نصوص بیشتر به بخش اول برخورد مى کنیم.
از این رو ما در اینجا استاد را شخص پیامبر اکرم(ص) فرض نموده و به بررسى نصوصى در این باره, مى پردازیم.
این بخش خود از نظر کیفیت آموزشى به دو قسمت عمومى و خصوصى تقسیم مى شود.
در بخش عمومى عمدتا مکان آموزش مسجد و به ویژه مسجد النبى(ص) بوده که پیامبر اکرم(ص) در آن به بیان معارف اسلامى مى پرداخته است. و گاهى نیز از خانه یا مکانهاى دیگر به عنوان مکان آموزشى استفاده مى شده است.
در این دوره به نصى تاریخى برخورد مى کنیم از این قرار که زنان مدینه به نزد پیامبر اکرم(ص) رفته و مى گویند:
اى پیامبر خدا(ص) مردان بر ما فزونى یافته اند, پس روزى را مخصوص ما قرار ده (که در آن به تعلم مسایل اسلامى بپردازیم). و پیامبر اکرم(ص) روزى را مخصوص آنان قرار داد که در آن به وعظ و تعلیم و تذکر آنها مى پرداخت.))(17) همچنین از زنى به نام ام هشام دختر حارثه بن نعمان نقل شده است که مى گفت: ((من سوره ((ق و القرآن المجید)) را از زبان پیامبر اکرم(ص) فرا گرفتم که هر روز جمعه آن را بر بالاى منبر مى خواند.))(18)
این نص نشان دهنده حضور فعال زنان در مسجد و فراگیرى احکام از زبان پیامبر اکرم(ص) است.
پیامبر اکرم(ص) نیز در هنگام سخنرانیهاى عمومى در مسجد عنایت ویژه اى به رساندن پیام خود به زنان داشت. در یکى از روایات از قول ابن عباس چنین نقل شده است که در روز عید فطر پیامبر اکرم(ص) پس از پایان سخنرانى خود که در آن به تشریح زکات فطره (صدقه) پرداخته بود, احتمال داد که زنان صحبتهاى او را نشنیده باشند, از این رو به موعظه آنان پرداخت و آنان را فرمان به پرداخت فطریه (صدقه) نمود.(19)
زنان نیز خود به فراگیرى مسایل و معارف اسلامى اهتمام داشتند و در این راستا پرسشهاى فراوانى از پیامبر اکرم(ص) مى نمودند و حتى باعث نزول وحى در مواردى مى شدند. در گزارشى از عایشه چنین آمده که او زنان انصار را از آن جهت که حیا مانع پرسشهاى دینى و فقهى آنان نمى شد, مدح مى نماید.(20)
همچنین در باره یکى از زنان به نام اسمإ دختر یزید چنین آمده که او خود کیفیت غسل حیض را از پیامبر اکرم(ص) پرسید.(21)
همچنین از زنى به نام ام کثیر چنین نقل شده که همراه با خواهرش به نزد پیامبر اکرم(ص) مى رود و مى گوید: خواهرم مى خواهد مسإله اى بپرسد, اما خجالت مى کشد. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: بپرسد, زیرا طلب علم واجب است. و خواهرش در باره فرزندش که کبوتربازى مى کند, مى پرسد و پیامبر اکرم(ص) جواب مى دهد که این بازى, بازى منافقان است.(22)
نکته جالب در این روایت استدلال پیامبر اکرم(ص) به جمله ((طلب العلم فریضه)) است که در این مورد که مخاطب او یک زن است آورده است که همین مطلب تإکیدى بر عدم اختصاص آموزش دانش به صورت مطلق به مردان مى باشد.
در نقل دیگرى چنین آمده که زنان مجلسى تشکیل داده و در آن از نابرابرى امتیازات معنوى مردان و زنان همانند جهاد شکایت کردند و فرستاده اى را به نمایندگى خود به نام اسمإ دختر یزید به نزد پیامبر اکرم(ص) فرستادند تا از علت این نابرابرى پرسش نماید. پیامبر اکرم(ص) در جواب, نیکوهمسردارى کردن زن را همانند جهاد به حساب آورد.(23)
از مواردى که پرسش زنان منجر به نزول آیاتى شد, مى توان داستان شإن نزول سوره مجادله را ذکر کرد که در آن چنین آمده که مردى به نام اوس بن صامت همسرش خوله دختر ثعلبه را ظهار کرد.(24) و از آنجا که حکم ظهار در جاهلیت حرمت دائمى زن بر مرد بوده زن به نزد پیامبر اکرم(ص) رفته و حکم آن را در اسلام پرسید و وقتى پیامبر اکرم(ص) همان حکم جاهلى را براى او بیان کرد, زن با پیامبر اکرم(ص) چندین بار مجادله کرد تا بالاخره, حکمى جدید از سوى خداوند نازل شد.(25)
در این دوره به مواردى نیز برخورد مى کنیم که پیامبر اکرم(ص) در مکانى غیر از مسجد به تعلیم زنان مى پرداخت, چنانکه در خانه به تعدادى از زنان روش غسل میت دادن فرزندش زینب را تعلیم داد.(26)
بخش آموزش خصوصى پیامبر اکرم(ص) را مى توان به سه قسمت آموزش به دخترش حضرت فاطمه زهرا(س), آموزش به همسرانش و آموزش به زنان دیگر تقسیم نمود.
از بعضى از روایات شیعه و اهل سنت چنین برمىآید که حضرت فاطمه زهرا(س) داراى کتابى به نام ((کتاب فاطمه (علیهاالسلام))) یا ((مصحف فاطمه (علیهاالسلام))) یا ((صحیفه الزهرا (علیهاالسلام))) بوده که طبق یک قول در آن مطالبى که پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خود املإ مى کرده و حضرت زهرا(س) مى نوشته, جمعآورى شده بود. (27)
از بعضى از روایات شیعه چنین برمىآید که این کتاب داراى حجمى عظیم معادل سه برابر حجم قرآن بوده(28) و در آن مطالب و معارفى فراتر از معمول وجود داشته است. به گونه اى که امام صادق(ع) در برخى از پیشگویى هاى خود به مطالب آن کتاب استناد مى نماید.(29)
بهترین شاهد بر آموزش خصوصى پیامبر اکرم(ص) به همسرانش, روایات فقهى و غیر فقهى فراوانى است که تنها راویان آن تنى چند از همسران پیامبر اکرم(ص) همچون عائشه, ام سلمه و حفصه مى باشند که این روایات در بسیارى از کتب معتبر اهل سنت پراکنده شده است.
حتى بعضى را نظر بر این است که علت آنکه پیامبر اکرم(ص) مى توانسته بیش از چهار همسر داشته باشد آن است که خداوند به این وسیله خواسته است تا هم ظواهر شریعت و هم بواطن آن به مردم منتقل شود و از آنجا که پیامبر اکرم(ص) داراى بیشترین حیإ بوده است, و خود مستقیما نمى توانسته بسیارى از احکام فقهى را براى مردم بیان کند, از این رو خداوند این ویژگى را براى او قرار داده تا بسیارى از بواطن شریعت که منظور همان احکام معاشرتهاى خصوصى و نیز مسایلى همچون غسل, حیض, عده و همچنین نشانه هاى روشن نبوت او و کوشش آن حضرت(ص) در عبادت بود, به وسیله همسرانش براى مردم بیان شود و بدین وسیله بیان شریعت تکمیل گردد.(30)
البته ما این قول را به عللى همچون کفایت چهار همسر در نقل مطالب مورد نظر, (چنانچه واقعیت آن است که بیشتر روایات این چنین پیامبر اکرم(ص) توسط دو یا سه همسر آن حضرت(ص) بیان شده است.) و نیز عدم ظرفیت همسران پیامبر اکرم(ص) براى تحمل و نقل بسیارى از جوانب باطنى شریعت و امکان انتقال آن معارف به یاران والامقام آن حضرت(ص) همچون حضرت على(ع), نمى پذیریم و معتقدیم که ویژگى تجویز بیش از چهار همسر براى آن حضرت(ص) دلایل دیگرى داشته است, اما به هر حال بر این نکته معترفیم که پیامبر اکرم(ص) بسیارى از مسایل روابط خصوصى و نیز مسایل زنانه را به همسران خود تعلیم داده است تا آنها, آن مسایل را براى دیگران بیان نمایند.
و اما بخش سوم آموزشهاى خصوصى آن حضرت(ص) به زنان یعنى آموزش به زنان بیگانه را مى توان در شرح حال بسیارى از زنان صحابى یافت.
به عنوان مثال در باره زنى به نام ربیع دختر معوذ چنین آمده که پیامبر اکرم(ص) فراوان به خانه او مى رفت و او از آن حضرت(ص) احکام دین را فرا مى گرفت و به جایى رسیده بود که بعدها اصحابى همچون ابن عباس از او برخى سوالات فقهى مى پرسیدند.(31)
و نیز از زنى به نام ام سلیم برخى از معارفى که پیامبر اکرم(ص) در آموزش خصوصى به او تعلیم داده نقل شده است.(32)
و جالب آن است که راوىشناسان اهل سنت با روایات این گونه زنان و نیز زنان راوى در طبقات بعدى به صورت خوشبینانه عمل کرده اند و روایات آنها را معمولا پذیرفته اند تا جایى که ذهبى یکى از بزرگترین راوىشناسان چنین گزارش مى دهد:
((و ما علمت فى النسإ من اتهمت و لا من ترکوها))(33) یعنى ((میان زنان موردى را سراغ ندارم که متهم (به دروغگویى شده باشد.) و نیز موردى را سراغ ندارم که حدیث شناسان از روایت آنها روىگردان شده باشند.)) و از بعضى چنین نقل شده که در هنگام تعارض روایات زنان با روایات مردان, روایات زنان پذیرفته مى شود.(34)
البته این سخن بر اساس ملاکهاى عالمان شیعى پذیرفته نیست و برخى راویان زن نیز, روایتشان از درجه اعتبار ساقط است.

2ـ مواد آموزشى غیر اسلامى

منظور از این مواد, ماده هاى آموزشى همچون کتابت, شعر, طب و دیگر علوم مى باشد که گرچه ممکن است مطالبى مرتبط با آنها از زبان پیامبر اکرم(ص) نقل شده باشد, اما متکفل اصلى آنها آن حضرت(ص) نمى باشد و به عبارت دیگر هدف از بعثت آن حضرت(ص) تعلیم این گونه علوم نبوده است زیرا این علوم, علومى است که بشر بدون نیاز به وحى نیز امکان دسترسى به آنها را دارد.
از مهمترین مواد آموزشى این چنینى مى توان ((کتابت)) را نام برد. از بعضى از گزارشها چنین برمىآید که در هنگام حضور پیامبر اکرم(ص) در مدینه, تنى چند از زنان همانند کریمه دختر مقداد داراى قدرت نوشتن بوده اند.(35) همچنین در باره تنى چند از زنان پیامبر اکرم(ص) همچون عائشه و ام سلمه چنین آمده که آنها داراى قدرت خواندن بوده اند, اما نمى نوشته اند.(36)
از نکات جالب در این باره آن است که یکى از زنان کاتب در جاهلیت به نام شفإ دختر عبدالله عدویه به حفصه همسر پیامبر اکرم(ص) کتابت را آموزش مى داده است و حضرت(ص) از او مى خواهد تا بعضى از مطالب دیگر را نیز به او یاد دهد.(37)
از دیگر مواد آموزشى این دوره شعر است که به نام زنانى شاعر که حتى بعضى از آنها در مورد توجه پیامبر اکرم(ص) بوده اند, برخورد مى نماییم.
از جمله این زنان عمره دختر خنسإ است که چنانچه گفتیم, متبحر در مرثیه سرایى بوده و پیامبر اکرم(ص) به مرثیه هاى او گوش فرا مى داده است.(38)
صفیه عمه پیامبر اکرم(ص) و نیز ام ذر همسر ابوذر دو تن از شاعرانى هستند که در این دوره مطرح مى باشند.(39)
از دیگر مواد آموزشى زنان در این دوره, علم طب مى باشد که گرچه شاهد زنانى ماهر در بخشى از آن همچون مداواى مجروحان مى باشیم اما در بیشتر موارد از چگونگى فراگیرى و آشنایى آنان از این علم بى خبریم.
در هنگام گزارش بعضى از جنگهاى پیامبر اکرم(ص) به نام زنانى برخورد مى کنیم که همراه سپاه بوده و در خیمه هاى ویژه اى به مداواى مجروحان مى پرداخته اند. ابن عباس در باره این گونه زنان مى گوید: پیامبر اکرم(ص) آنها را همراه خود در جنگ مى برد و آنها به مداواى مجروحان مى پرداختند و از غنیمت جنگى, سهم مى بردند.))(40)
یکى از زنان مى گوید: ((ما شش زن بودیم که در جنگ خیبر همراه پیامبر اکرم(ص) بودیم و به مجروحان دارو مى دادیم و به آنها شربت (سویق) مى نوشاندیم. و وقتى که دژ خیبر گشوده شد, پیامبر اکرم(ص) به ما سهمى از غنایم معادل سهم مردان داد. ))(41)
کعیبه دختر سعد اسلمیه یکى از این زنان است که در خیبر شرکت داشته است و در باره او چنین نقل شده که پیامبر اکرم(ص) مکانى را در مسجد مدینه براى او در نظر گرفت که در آنجا به مداواى مجروحان و طبابت بیماران اشتغال داشت.(42)
رفیده نام زنى از قبیله اسلم است که پیامبر اکرم(ص) نیز خیمه اى براى او در مسجد خود برپا کرده بود که در آنجا به مداواى بیماران مى پرداخت که از جمله بیماران او مى توان از سعد بن معاذ یاد کرد.(43) از زنان دیگرى همچون ربیع دختر محوذ, لیلى غفارى, معاده غفارى, ام ایمن, ام سنان اسلمى, ام کبشه قضاعى, ام روقه انصارى, ام سلمه نیز به عنوان مداواکنندگان مجروحان جنگى یاد شده است.(44)
از نکات جالب در این باره گزارشى از عائشه است که در آن کیفیت دانش طبى او نقل شده است. هنگامى که خواهرزاده او عروه بن زبیر از دانش طبى خاله اش در شگفت مى ماند, سوال از منشإ آن مى نماید و عائشه در جواب مى گوید: ((پیامبر اکرم(ص) در پایان عمر خود بیمار مى شد و گروه هاى مختلف عرب نزد او آمده و داروهایى را براى درمان معرفى مى کردند و من با آن داروها پیامبر(ص) را معالجه مى کردم و از اینجا این دانش را به دست آوردم.))(45)
ادامه دارد.

پى نوشتها:
1ـ این کتب توسط نگارنده دیده شده است.
2ـ مهدى مهریزى, ((کتاب شناسى توصیفى کتاب تراجم زنان)), مجله آیینه پژوهش, شماره 57, ص84.
3ـ محمد داغ و حفظالرحمن رشید اویمن, تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام, ترجمه على اصغر کوشافر, تبریز, انتشارات دانشگاه تبریز, 1374, ص6 و 271.
4ـ عبدالله عفیفى, المرإه العربیه فى جاهلیتها و اسلامها, بیروت, دارالرائد العربى, ص173.
5ـ همان. براى اطلاع بیشتر از شرح حال او مراجعه شود به: ابوالفرج اصفهانى, الاغانى, تصحیح یوسف على طویل, چاپ اول, بیروت, دارالفکر, ج15, ص72 ـ 108.
6ـ یاسین بن عمرالله خیرى, الروضه الفیحإ فى تواریخ النسإ, تحقیق رجإ محمود السامرایى, چاپ اول, بیروت, الدار العربیه للموسوعات, ص54.
7ـ محمد داغ و ..., همان, ص274.
8ـ ابوالحسن بلاذرى, فتوح البلدان, تحقیق رضوان محمد رضوان, بیروت, دار الکتب العلمیه, 1398, ص458.
9ـ ابن هشام, السیره النبویه, تصحیح مصطفى السقا و دیگران, بیروت, دار احیإ التراث العربى, 1413, ج1, ص154.
10ـ محمود طعمه حلبى, نسإ حول الرسول, حلب, دار الحیاه, ص30.
11ـ على محمدعلى دخیل, اعلام النسإ (2), فاطمه بنت اسد(رض), بیروت, موسسه اهل البیت(ع), ص29.
12ـ ابن هشام, همان, ج1, ص320.
13ـ براى اطلاع از نامهاى این زنان مراجعه شود به: ابن هشام, همان, ج1, ص322 ـ 330.
14ـ همان, ص343.
15ـ همان.
16ـ عبدالحى کتانى, نظام الحکومه النبویه المسمى بالتراتیب الاداریه, بیروت, دار الکتاب العربى, ج2, ص235 که در آن حدیثى به نقل از بخارى نقل مى کند که در آن پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: مردى که کنیزش را نیکو ادب کند و نیکو آموزش دهد, داراى دو پاداش است.
17ـ خالد عبدالرحمن العک, صوره من حیاه صحابیات الرسول(ص), چاپ اول, بیروت, دار الالباب, 1409, ص23. که از مسند احمد, ج3, ص34 و صحیح بخارى کتاب العلم نقل مى کند.
18ـ خالد عبدالرحمن العک, حیاه الصحابیات, دمشق, دار الحکمه للطباعه و النشر, 1410, ج1, ص246, که از مسند احمد, ج5, ص113 و صحیح مسلم, کتاب الجمعه, نقل مى کند.
19ـ ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان, عنایه النسإ بالحدیث النبوى, چاپ اول, دار ابن عفان و دار ابن حزم, 1414ق, ص12.
20ـ احمد خلیل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, چاپ اول, بیروت, دار ابن کثیر, 1411ق, ج2, ص216. عبارت عربى چنین است: ((نعم النسإ نسإ الانصار لم یکن یمنعهن الحیإ ان یسإلن عن الدین و یتفقهن فیه.))
21ـ همان.
22ـ عبدالصبور شاهین, صحابیات حول الرسول, قاهره, دار الاعتصام, ج1, ص303.
23ـ همان, ص207.
24ـ ظهار آن بود که مرد به همسرش مى گفت: ((ظهرک کظهر امى)) یعنى پشت تو بر من مانند پشت مادرم مى باشد. که در این هنگام مباشرت مرد با زن حرام مى شد, بدون آنکه زن از خانه مرد بیرون رود.
25ـ خالد عبدالرحمن العک, صوره من حیاه صحابیات الرسول(ص), ص630 که از الطبقات الکبرى, ابن سعد, ج8, ص380 نقل مى کند.
26ـ محمود طعمه حلبى, همان, ص161.
27ـ اسعد عبود, صحیفه الزهرا(علیهاالسلام), بیروت, الارشاد للطباعه و النشر, 1999م, ص159 و 160, سیدمحمدرضا حسینى جلالى, تدوین السنه الشریفه, چاپ اول, قم, دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم, 1371, ص76 و 77.
28ـ محمد بن یعقوب کلینى, اصول کافى, ترجمه سیدجواد مصطفوى, تهران, انتشارات علمیه اسلامیه, ج1, ص346, حدیث 1.
29ـ همان, ص350, حدیث 8.
30ـ عبدالحى کتانى, همان, ج2, ص236 که از پدر تاج سبکى این قول را نقل مى کند.
31ـ احمد خلیل جمعه, همان, ج1, ص193.
32ـ خالد عبدالرحمن العک, حیاه الصحابیات, ج1, ص247.
33ـ ذهبى, میزان الاعتدال فى نقد الرجال, تحقیق على محمد بجاوى, بیروت, دار المعرفه, ج4, ص604.
34ـ عبدالحى کتانى, همان, ج2, ص235, او این قول را از ابواسحاق اسفرایینى نقل مى کند.
35ـ بلاذرى, همان, ص458.
36ـ همان.
37ـ همان.
38ـ یاسین بن خیرالله عمرى, الروضه الفیحإ فى تواریخ النسإ, ص54.
39ـ عبدالصبور شاهین, صحابیات حول الرسول, ج1, ص98 و 156.
40ـ خالد عبدالرحمن العک, حیاه الصحابیات, ج1, ص360.
41ـ همان.
42ـ خالد عبدالرحمن العک, صوره من حیاه صحابیات الرسول(ص), ص584. که از الطبقات الکبرى, ابن سعد, ج8, ص291 نقل مى کند.
43ـ ابن هشام, السیره النبویه, ج4, ص250.
44ـ عبدالحى کتانى, همان, ج2, ص114 ـ 116.
45ـ احمد خلیل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, ج2, ص45.