نویسنده


در کرامات خودمان

رفیع افتخار


نظر به اینکه موضوع بى اهمیت و پیش پا افتاده ((بالا رفتن سن ازدواج)) بدجورى آدمهاى موافق و مخالف را به جان هم انداخته به گونه اى که بیم آن مى رود کارشان بیشتر بیخ پیدا بکند و به جاهاى باریکترى هم برسد, بنابراین ما هم در راستاى رسالت سنگین مطبوعاتى مان وظیفه خود دانسته یک خودى نشان داده و به دور از هر گونه حب و بغض و زد و بندى جیک و پوک نامبردگان را بریزیم روى دایره و چنانچه زورمان رسید بزنیم پدر صاحب بچه را دربیاوریم. البته از شما چه پنهان, ما خودمان هم از جمله موافقین پر و پا قرص ((بالا رفتن سن ازدواج)) در این مملکت بوده, هستیم و خواهیم بود. منتها, خب, قضیه را به یک شکلى مى پیچانیم تا کسى بو نبرد که ما هم در اصلش ... متوجه که مى شوید! بله؟
به امید پیروزى خودمان. مرسى! ممنون!

اهم نظرات مخالفین موضوع ((بالا رفتن سن ازدواج)) در این مملکت:
1ـ اگر سن ازدواج از اینى که هست باز هم بالاتر برود مملکت خرابتر مى شود
توضیح ما: چه کله پوک هایى! از همین بند اول مشخص مى شود که اینها در خوابند. چرا که اگر بیدار بودند هیچ وقتى دم از خرابى نمى زدند.
2ـ اگر سن ازدواج در این مملکت از اینى که هست بالاتر برود سنگ روى سنگ بند نمى شود

(بدون توضیح: فقط بخوانید و تا مى توانید بخندید!)

3ـ اگر سن ازدواج بالاتر برود به جمعیت ترشیده هایمان باز هم اضافه تر مى شود
توضیح واضحات: اصلا منظورشان این نیست که به دیگر جمعیتهاى شناخته شده چیزى اضافه نمى شود. برعکس, این خانه خرابها مى گویند اگر سن ازدواج باز هم بالاتر برود به جمعیت برخى جمعیتهاى نتراشیده و نخراشیده باز هم اضافه تر خواهد شد. (پرروها! د دیگه بروید خجالت بکشید! دستتان براى ما که رو بود براى بقیه هم دستتان را رو کردید.)
4ـ اگر سن ازدواج از این هم بالاتر برود نشاط جامعه از اینى که هست باز هم پایین تر خواهد آمد.
توضیح: منظورشان این است که این دو پارامتر نسبت عکس با هم دارند! اما از آنجایى که نمى توانند حرفهایشان را علمى, تمیز و شسته رفته تحویل بدهند ما را جلو مى اندازند تا جورشان را بکشیم و براى مردم توضیح بدهیم ته حرفشان چى است. اما این بیچاره ها هنوز نفهمیده اند که دیگر حنایشان رنگى ندارد و همه ما مى دانیم که چیزى بارشان نیست.
5ـ بالا رفتن سن ازدواج با بالا رفتن درصد جرم و جنایت و اختلاف و طلاق و غیره نسبت معکوس ندارد
توضیح: منظورشان این است که با هم نسبت مستقیم دارند (دارید با چشم خودتان مى بینید اینها در رساندن یک چیز به این روشنى هم لنگ مى زنند. وقتش رسیده بهشان بفهمانیم که دیگر براى ما افه نیایند. ما خودمان ختم روزگاریم).

جمع بندى نهایى:

همان طورى که خودتان دیدید و تماشا کردید نظرات مخالفین موضوع ((بالا بودن و بالا رفتن سن ازدواج)) در این کشور خیلى آبکى بوده و بى سر و ته مى باشد. بنابراین چه ضرورتى دارد ما سرتان را درد بیاوریم و با مشتى چرندیات و مزخرفات مزاحم وقتتان بشویم. یک راست مى رویم سر نظریات خودمان که هم خیلى بهترند و هم از تویش چیزى در خواهد آمد.

اهم نظرات خودمان (موافقین موضوع بالا رفتن سن ازدواج)

توضیح ضرورى: همان طورى که خاطرنشان شد این همان تز معروف خودمان مى باشد که آن را در یک بند جمع و جور کرده و با توسل به آن خیلى راحت زیراب مخالفینمان را مى زنیم و خیال همه را تا مدتها از این بابت راحت مى کنیم. بند ما را ذیلا مى خوانید.
چنانچه سن ازدواج از اینى که هست بالاتر برود مملکت ما آبادتر هم مى شود
افاضات بندمان:
1ـ اشتغال زایى مى شود: منظورمان این است که در این صورت جوانهایمان حساب کار خود را کرده و کاملا حالیشان مى شود دیگر توى خواب هم نمى توانند زن (شوهر) و زندگى را ببینند. بنابراین آب پاکى روى دستشان مى ریزند و به جاى تن پرورى و بى عارى و بیکارى مى افتند دنبال پیدا کردن کسب و کارى و به چیزهاى دیگر کارى نخواهند داشت. بعدش هى اشتغال زایى مى شود و هى دختر و پسر و پیر و جوان مشغول به کار مى شوند و با همین بند بى قابلیت که ما داده ایم, دیگر مشکل بیکارى در مملکتمان حل مى شود و همه به خوبى و خوشى تا آخر زندگیشان مشغول به کار مى شوند.
2ـ کمر گرانى شکسته مى شود: این یکى دیگر خیلى روشن است وقتى سن ازدواج بالا باشد کسى دنبال تجملات و پول روى پول گذاشتن و از این قبیل چیزها نمى رود و دیگر لازم نیست ما به کسبه توپ و تشر بزنیم. بلکه خودشان با دست خودشان و با زبان خوش قیمتهایشان را مى کشند پایین و آن وقت دیگر نه ما با تورمى روبه رو هستیم و نه با گرانى.
تازه, این کار فایده مهم دیگرى هم دارد که اگر هیچ کس نداند ما خودمان خیلى خوب مى دانیم. فایده مخفى اش هم این است که وقتى جوانهایمان دیگر دنبال خرید جنس و دیگر مایحتاج زندگیشان نروند کم کم از مادیات مى برند و به طرف معنویات کشیده مى شوند.
3ـ معضل مسکن حل مى شود: با توجه به بند ارائه شده, حل مشکل مسکن که دیگر روى شاخش است. فى الواقع ما مى دانیم وقتى دختر و پسرى نمى توانند ازدواج بکنند مگر مرض دارند که دنبال خانه بگردند و الکى وقتشان را تلف بکنند. نه! خل که نیستند, برعکس یک پایشان را مى اندازند روى پاى دیگرشان و لمشان را مى دهند و تا آخر عمرشان توى خانه پدریشان خوش مى گذرانند. دیگر نه کسى هست تا بهشان زور بگوید و نه مجبورند پول مفتکى به صاحب خانه بدهند. بدین ترتیب هرچى خانه در این کشور هست خالى مى ماند و کار به جایى مى رسد صاحب خانه ها روحیه شان را از دست مى دهند و حتى مى افتند به پاى آدمهاى عزب این کشور و التماس مى کنند اما چه فایده که دیگر دیر شده است و کسى بهشان محل نمى گذارد.
آرى, این چنین است که با یک انتریک دست چندم این یکى مشکلمان هم در اکى ثانیه حل مى شود.

جمع بندى خودمان

در اینجا مشخص مى شود که منطق خودمان واقعا بهتر و بالاتر است. شما هم مى توانید از همین امروز خودتان را بکشید کنار و بیایید هوادار خودمان بشوید. مطمئن باشید همه چیزش بهتر است و خیلى بهتان خوش مى گذرد.