ویژه سالگرد شهادت حضرت زهرا(س)

سخن اهل دل


آشیان درد

آن شب که دفن کرد على(ع) بى صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه, گوهر نجوا نمى شکست
اى آشیان درد, على داشت تا تو را
اى مادر پدر, غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفى(ص), تو را
زین درد سوختیم که اى زهره منیر
کتمان کند به خلوت شب, مرتضى تو را
ناموس دردهاى على بودى و چو اشک
پنهان نمود غیرت شیر خدا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنى است ز چندین جفا تو را
تا کفر غاصبان خلافت علم شود
راهى نبود بهتر از این, مرحبا تو را
یک عمر در گلوى تو بغض, استخوان شکست
در سایه داشت گرچه على چون هما تو را
دزدید ناله هاى تو را اشک سرخروى
از بس که سرمه ریخت به شیون, حیا تو را
اى مهربان, کنیزک غم تا تو را شناخت
دامن رها نکرد به رسم وفا تو را
خم کرد اى یگانه سپیدار باغ وحى
این هیجده بهار پر از ماجرا تو را
تحریف دین, فراق پدر, غربت على
انداخت این سه درد مجسم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه(س) کان فاطر غیور
مى خواست از تمامى عالم جدا تو را
در شط اشک, روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نکرد فرات دعا تو را
دادند در بهاى فدک, آخر اى دریغ
گلخانه اى به گستره کربلا تو را
گلخانه مزار تو را عاشقى نیافت
اى جان عاشقان حسینى فدا تو را
پهلو شکسته اى و على با فرشتگان
با گریه مى برند به دارالشفا تو را
دارالشفاى درد جهان, خانه على ست
زین خانه مى برند ندانم کجا تو را
غافل مشو ((فرید))! از این مژده زلال
کاین حال, هدیه اىست ز خیرالنسإ تو را
قادر طهماسبى (فرید)
(از مجموعه ((عشق بى غروب)))

روح مصور

نورى کز آن حدیقه جنت منور است
نور جمال زهره زهراى اطهر است
مولود پاکى آمده از غیب در شهود
کز او وجود ((هفت اب)) و ((چار مادر)) است
نور خدا ز فرش تتق مى کشد به عرش
روشن به روى فاطمه چشم پیمبر است
در وصف او گر ((ام ابیها)) شنیده اى
این خود یک از فضایل آن پاک گوهر است
هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر
بالنده مام گیتى از این نیک دختر است
احمد وجود پاک ورا روح خویش خواند
با اینکه خود به مرتبه روح مصور است
دانند اگر چه خلق جهان ثقل اصغرش
من دارم این عقیده که او ثقل اکبر است
تنها نه دختر است رسول خداى را
کز رتبه بر ولى خدا نیز همسر است
حاکى است از وقایع ماکان و مایکون
متن صحیفه اش که به قرآن برابر است
در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتى
کو را مدیح خوان ز شرف ذات داور است
او هست عصمت الله و چندان شگفت نیست
کز چشم خلق تربت پاکش مستر است
اى آفتاب برج شرف کافتاب چرخ
در آسمان قدر تو از ذره کمتر است!
ربط رسالت است و ولایت جناب تو
بل این دو را وجود تو مبنا و مصدر است
هستند گوشوار, دو دلبند تو به عرش
بى شک دل تو عرش خداوند اکبر است
جن و بشر براى شفاعت به نزد حق
چشم امیدشان به تو در روز محشر است
بر آستان تست ز جان ملتجى صغیر
عمرى است کحل دیده او خاک این در است
شادروان ((صغیر اصفهانى))
(از مجموعه لاله هاى رنگارنگ)

خانه خاموش(1)

بعد از تو اى انیس دل داغدار من
باشد چو شب, سیاه, همه روزگار من
تارخ نهفته اى ز من اى مهر تابناک
بارد ستاره, دیده اخترشمار من
دور از تو نیست خواب و قرارم به چشم و دل
بى تست غصه بار دل و گریه کار من
زهراى من ز داغ تو شد خانه ام خموش
آتش گرفت جان و دل بى قرار من
از سوز دل بنالم و ترسم که از قضا
گردد دراز, زندگى رنجبار من
اى کاش آمد از تن من جان من برون
همراه ناله هاى اسف خیز زار من
گر سرزنش نبود, به روى مزار تو
ماندم همیشه تا گذرد روزگار من
گر پیکرت به خاک نهان شد ز دیده ام
کى مى روى تو از دل پرانتظار من
من مى روم ز خاک تو, اما خیال تو
باشد همیشه همدم من در کنار من
نقش توإم به دیده و یاد توإم به دل
از تست این دو, بهر ابد یادگار من
محمدحسین بهجتى شفق
(از مجموعه زمزمه هاى دلباختگان)
1ـ اقتباس و ترجمه اى از اشعار و سخنان معروف بزرگ پیشواى ما على(ع) بعد از شهادت یگانه بانوى اسلام, فاطمه زهرا(س).