شمیم یار



شمیم یار


اگر از خداوند (صاحب عزت و جلال) طلب آمرزش کنى, خداوند تو را مىآمرزد.
بحارالانوار, ج51, ص329.

خداى مهربان من! خداى خوب بى نیاز. خدایى که مرا با همه بدیهایم مى بخشایى و نعمتهایت را بر من ارزانى مى دارى. من آمده ام. با کوله بارى پر از حسرت و تنهایى و شرمندگى و با دلى سرشار از غصه هاى موهوم قیراندود که دلم را به سیاهى نشانده است. با روحى سر در گریبان خجلت فرو برده و با دستانى که به امید امداد تو, در آسمان رها شده اند.
دل من, مثل یک دانه زندانى در خاک, با گامهایى به گل نشسته, آرزومند روزى است که در پرتو پرنور تو, به گل بنشیند و از سکوت تاریک خاک بگریزد و رها, از همه خانه هاى بى در و پیکر دربه درى برسد به تو و در اوج یاسها, بشکفد و بچیند میوه هاى شیرین صبر و شکر را که باید از پرنده روى شاخه ها و گلهاى رو به خورشید دشت آموخت.
اى مهربان دیرین, در این راهروى بى هواى دنیا, که روح در تسخیر خاک است و خاک; یاریم کن تا ریشه هایم را تا مغز استخوان این بیابان بتنم تا برسم به آب زلال و پاک ایمانت. برسم به مهربانى, به خوبى, به سادگى و به تو که همه جاى زمین و زمانى.
اى همه زیبایى, دلم را دریاب و این گل سرخ روییده در کاسه خون را, از همه بدیها که در سردرد مصون بدار. قاطع و پاینده, در راهت استوار بدار تا بالنده شود, پر بگیرد و از هر چه دره تاریک پریشانى است پرواز کند, مدام با خود بگرید و در میان گیسوان لخت بید, سر بر سجده تو نهد و رایحه گلاب را با تمام وجود حس کند و با خلوص خویش, در تنهاترین لحظات عمر, آتش نابى بسازد که گرمایش مادام بماند.
خدایا! با چشمانى رو به درگاهت, که روییده در محراب آوازهاى صبح, مانده ام روى در روى تو که وصف کامل کمالى. که بودن با تو, رویش یک دنیا بهار است در باغى بى طراوت, و عرفان و عقلى که به تو دست یازد, پس از این شب, دیگر شبى نخواهد داشت.
خدایا! کسالت بودن در جمع خاک, آرزوى پرواز تا افلاک را پر مى دهد و عبور از غبارهاى پراکنده در هوا, بال پروازى مى خواهد به وسعت آسمان اما بار گناه, از اوج مى کاهد مثل یک پرنده سنگین که با داشتن دو بال, از حجم آبى آسمان هیچ نمى داند.
خدایا! نمى توانم از چنگال داغ شیطان که گاه در چنبره اطاعتش مى سوزم, رها شوم, مرا با خود مى برد و وقتى تنها رهایم مى کند, مثل یک شکل منفور, خودم را رو در روى آینه ها له مى کنم. تا در یادم بماند که جز تو, همه چیز در مرگ است.
خدایا! از اضطراب شبهاى تاریک معصیت, شده ام مثل یک ماهى که در قابى روى دیوار یخ زده باشد و نتواند خوشبختى را به خاطر بسپارد و خود را فراموش کرده باشد مثل یک خاطره شیرین که بازگردد به بهشت. به آن روز که تو مرا با تمام خوبیها خلق کردى از روحت به قلبم دمیدى و شدم انسان و همه مخلوقاتت بر من سجده کردند و من, نفهمیدم که چگونه مى توان, در برابر عنایات بى پایان تو, با وجدانم و با همه نعمتهایى که به من بخشیده اى به تفاهم برسم و معلق شوم در هواى عشق تو و سیر کنم در مسیر عبودیت و بندگى تو و تو, بنده نواز و مهربان, دستم را باز بگیرى و نجاتم دهى از قفس سخت و غبارآلوده تن و من اوج بگیرم و آرامش, تا رسیدن به حد متعالى یک انسان, یک بنده خوب خدا.
((بتول جعفرى))

در سال 1378 توانستم دیپلم سه ساله نظام جدید را بگیرم ولى چون معدلم پایین بود نتوانستم دوره پیش دانشگاهى را بگذرانم. این مشکل را به خانواده ام نگفته ام و آنها فکر مى کنند من هر سال کنکور مى دهم ولى قبول نمى شوم. از جهتى به ادامه تحصیل بسیار علاقه مندم و رشته هنر را بسیار دوست دارم. همچنین مى خواستم در کنکور علمى کاربردى شرکت کنم ولى قبول نشدم. حال چند سوال دارم که خواهش مى کنم به آنها پاسخ دهید:
1ـ آیا با توجه به اینکه پیش دانشگاهى را نگذرانده ام امکان آن هست که با دیپلم سه ساله نظام جدید بتوانم در کنکور 82 شرکت کنم, چه کارى باید انجام دهم؟
2ـ آیا به جز کنکور سراسرى, کنکور دیگرى هم هست که بتوانم با داشتن دیپلم سه ساله نظام جدید و بدون داشتن گواهى پیش دانشگاهى در آن شرکت کنم و بتوانم در رشته هنر ادامه تحصیل دهم.
3ـ در ارتباط با دانشکده صدا و سیما برایم توضیح دهید.
4ـ براى شرکت در کنکور هنر چه کتابهایى باید مطالعه کرد؟
5ـ اگر بخواهم تغییر رشته دهم و در شاخه کار و دانش ادامه تحصیل دهم چه باید بکنم تا بتوانم در رشته گرافیک و یا ساخت عروسکهاى نمایشى در کنکور کاردانى پیوسته شرکت کنم.
سکالا .ب ـ بانه