شیعیان، شرایط، شایستگیهابینش هاى ناب در نگاه دخت آفتاب 7

نویسنده



بینشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (7)
شیعیان, شرایط, شایستگیها

احمد لقمانى


صبح سخن

شیعیان در قلب عالم ساکنند
شیعیان در کوه غیبت کاهنند
شیعیان سوداگران نیتند
زارعان اشک و مظلومیتند
شیعیان شب را تنفس کرده اند
شیعیان در خون تجسس کرده اند
ما از اول در ((هدایت)) بوده ایم
مردمى اهل ((ولایت)) بوده ایم
پس زمین جغرافیاى آه ماست
پس زمان تاریخ ثارالله ماست(1)
با غروب خورشید وجود پیامبر اکرم(ص) و پدید آمدن ماجراى غم انگیز ((سقیفه)), مسیر سعادت بخش خلافت رسول الله(ص) دگرگون شد, ((امامت)) به ((حکومت)) و سپس ((سلطنت)) تبدیل گردید و جمع بى شمارى از افراد جامعه که به دور از هر گونه قدرت تحلیل و شناخت حقایق بودند, دل به امواج حوادث سپردند تا زندگى مادى و روزمره خود را سپرى کنند و خود را از ناهموارىهاى گوناگون در راه آرمانگرایى رهایى بخشند.
در این میان جمعى از مسلمانان عدالتخواه و آزاده همچون ابوذر, سلمان, مقداد, عمار, ام سلمه, ام ایمن, اسمإ و بنى هاشم ... پیرامون امام على ابن ابى طالب(ع), نخستین یار و یاور رسول گرامى اسلام و جانشین شایسته آن حضرت گرد آمدند و هسته مرکزى ((تشیع)) به عنوان ((پیروان راستین ولایت)) را تشکیل دادند.
تنشهاى مختلفى بین گروههاى هوادار ((حکومت وقت)) و شیعه که پیروان ((حق مطلق)) بود, آغاز گردید ولى شیعیان به پیروى از رهبر خود امام على(ع) و در پرتو رهنمودهاى آن حضرت به موازات حفظ اصول عقیدتى خود, همواره مدافع سرسخت کلیت اسلام ناب محمدى, وحدت صفوف مسلمین, ارزشها و آرمانهاى عظیم و رفیع الهى ـ انسانى و جهانى آخرین پیامآور آسمانى بودند.
امام على(ع) خود به خاطر مصلحت اسلامى ـ نه اسلام مصلحتى ـ و با توجه به شرایط عینى جامعه آن روز که بقاى اساس اسلام بستگى تام و تمام به برخورد صحیح و اصولى با آن شرایط داشت, نه تنها براى احقاق حق خود به ستیزه جویى برنخاست, بلکه براى بیعت نکردن خویش دست به شمشیر نبرد تا دشمنان دیرینه اسلام, نقطه ضعفى در جامعه نوبنیاد اسلامى نبینند و در تضعیف و تخریب ارکان بعثت و رسالت توفیقى نیابند.
این بینش شایسته ـ اما پر رنج و اندوه ـ موجب گردید که آن پیشواى بى نظیر با صبر و بردبارى ویژه اى, سالیان بسیار از حق مشروع خود صرف نظر کند و تا زمانى که مردم به در خانه او جمع نشدند و با اصرار بسیار تقاضاى بیعت نکنند, خلافت ظاهرى را نپذیرد.
در نگاه صاحب نظران و آشنایان با شیوه ارزشمند امام على(ع), سیره اى در 25 سال سکوت حضرت مى بینیم که براى هر یک از ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست. او روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته بزرگوارى چون او بود برگزید; براى احقاق حق خویش از هیچ کوششى خوددارى نکرد و از همه امکانات موجود براى احیإ اصل امامت استفاده کرد اما هرگز از شعار ((یا همه یا هیچ)) پیروى ننمود, بلکه اصل:
((ما لا یدرک کله لا یترک کله; آنچه تمام آن درک نمى شود, همه آن را نباید رها کرد و به هر مقدارى که به دست آمد باید بسنده کرد)), را مبناى کار خویش قرار داد. از این رو ((مصلحت اسلام)) را ترک قیام و برتر از آن همکارى و همگامى با خلفا مى دید و به خوبى به آن عمل مى کرد.(2)
پس از شهادت امام على(ع), دیگر پیشوایان معصوم(ع) نیز همواره مصالح والاى اسلام و مسلمین را بر هر خواسته دیگرى ترجیح مى دادند و حتى حاضر شدند با فداکارى و ایثار چشمگیرى که به خاطر ((مصلحتى برتر)) انجام مى گرفت, چند صباحى با مخالفان و غاصبان ((پیمان صلح)) بندند و ولایت عهدى ظاهرى را بپذیرند تا در اولین فرصت به احقاق حق بپردازند و یا دست کم از خدشه و لرزه بر بنیاد رسالت در مقابل دشمن مشرک, جلوگیرى کنند.

شیعیان, شناخت شرایط شایسته, رهنمودهاى پیشوایان

رهنمودهاى قاطع و صریح امامان براى ((شیعیان)) هر عصر راه و روش روشنى ترسیم مى کرد تا در امروز و فرداى جامعه اسلامى, خطمشى سیاسى ـ اجتماعى و فرهنگى جامعى وجود داشته باشد و در کنار حفظ آرمانهاى آسمانى و ارزشهاى والاى شیعى همراه با امام و حجت خدا, هرگز صف شیعیان از صفوف اکثریت جامعه جدا نشود و شیعیان به طور فعال, پرنشاط و پرشتاب براى پیشبرد اصل اسلام و مصالح مسلمین کوشا باشند. از این رو در صحنه هاى مختلف و در نبردهاى آزادىبخش بر ضد نظامهاى طاغوتى عصر خویش شرکت مى کردند و در این راه از بذل جان و مال دریغ نمى نمودند.
درک شرایط و حوادث آن زمان به گونه اى بود که چون در جنگ صفین مردم شام به امام على(ع) دشنام مى دادند, آن حضرت یاران خود را از ناسزاگویى و مقابله به مثل باز مى داشت و مى فرمود:
((انى لا احب ان تکونوا سبابین ...;(3)
من دوست ندارم که شما دشنام گو باشید, اگر اعمال آنان را توصیف کنید, سخن بهترى گفته اید و عذر رساترى دارید به جاى آنکه به آنها دشنام دهید, بگویید:
((خدایا خونهاى ما و خونهاى آنان را از ریخته شدن حفظ کن و میان ما و آنان را اصلاح نما و آنها را از گمراهى نجات بخش تا آنکه به ((حق)) نادان است, آن را بشناسد و آنکه شیفته عداوت و گمراهى است دست بردارد و به سوى حق باز گردد.))
چنین شیوه شایسته اى در سیره و سخن دیگر امامان ـ علیهم السلام ـ مشاهده مى شد تا همیشه و در هر حال شیعیان افرادى آرمان خواه, جامع نگر و پرجاذبه براى تمامى اقشار محسوب شوند.
امام صادق(ع), رییس مذهب شیعه جعفرى, در سخن معرفتآفرین شیعیان خویش را به ارائه الگوهاى رفتارى براى جذب مخالفان توصیه مى کرد تا هماره تربیت یافتگان مکتب جعفرى, باعث افتخار و سربلندى ـ نه شکست و سرافکندگى ـ باشند. آن حضرت به دوستان و پیروان خود مى فرمود:
((صلوا عشائرکم و اشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم و ادوا حقوقهم فان الرجل منکم اذا ورع فى دینه و صدق الحدیث و ادى الامانه و حسن خلقه مع الناس قیل هذا جعفرى فیسرنى ذلک و یدخل منه السرور و قیل هذا ادب جعفر ...;(4)
با قبیله هاى خود رفت و آمد داشته باشید, بر مرده آنان نماز بخوانید, مریضان آنها را عیادت کنید و حقوقشان را ادا نمایید. همانا فردى از شما هنگامى که صاحب تقوا و ورع در دین خود و صداقت در گفتار و رفتار خویش باشد, اداى امانت کند و صاحب حسن خلق با مردم باشد, گفته مى شود, این ((جعفرى)) است, پس این سخن مرا مسرور و شادمان مى کند[ که] مى گویند: این ادب جعفر است[ که پیروان او آموخته اند و عمل مى کنند]... )).(5)

ویژگیهاى والاى شیعیان; دفتر معرفتى از سوى معصومان

حقانیت شیعیان, حساسیت دشمنان آنان, جاذبه حیرتآور مکتب و جامعیت بسیار آموزه هاى شیعیان موجب گردیده بود که از آغاز تمایز تفکر شیعى, پیشوایان بصیر و معصوم ـ علیهم السلام ـ لحظه اى از سامان دهى, پرورش روحى معنوى, حفظ بنیانهاى ارزشى و تقویت جاذبه هاى اجتماعى آنان غافل نشوند و هماره در رشد و شکوفایى شیعیان آموزه ها ارائه دهند.
آشنایى با آینده جامعه اسلامى از سوى رسول اکرم(ص) سبب شده بود که آن حضرت, خود سخنان آغازین این نهضت فکرى را بر زبان جارى کند, از این رو تعریف ((شیعه)) علاوه بر ((پیرو)), به معناى دوستان راستین حضرت على(ع) و پیروان ولایت مدار آن حضرت, نخست از سوى آن حضرت تدوین شد که:
((یا على! شیعتک هم الفائزون یوم القیامه;(6)
على! شیعه تو همانا رستگار و سعادتمند در روز قیامت خواهند بود.))
و یا در دیگر سخنان خود به نقش پرارزش امام على(ع) و شیعیان او در آینده و تإثیر این فعالیتهاى ناب و گرانبار در روز قیامت و هنگام پاداش در محضر خداوند اشاره مى کرد و مى فرمود:
((یا على! هذا حبیبى جبرئیل یخبرنى عن الله عز و جل انه قد اعطى محبک و شیعتک سبع خصال: الرفق عند الموت و الانس عند الوحشه و النور عند الظلمه و الامن عند الفزع و القسط عند المیزان و الجواز على الصراط و دخول الجنه قبل سائر الناس بثمانین عاما;(7)
اى على! این حبیب من جبرئیل[ اکنون] از سوى خداوند بزرگ مرا آگاه کرد که هفت ویژگى به دوستان, محبان و شیعیان تو عطا مى کند:
((آسانى هنگام مرگ, انس وقت وحشت, نور و روشنایى در ظلمت, آسایش هنگام جان کندن, قسط نزد میزان, عبور بر صراط, ورود به بهشت پیش از دیگران[ به مدت] هشتاد سال.))
این خط سیر فرهنگى موجب گردید که بسیارى از جاهلان و غافلان, نسبت به حقانیت شیعه و عظمت امامان آنان, آگاه و هشیار شوند و پایان حیات خویش را آغاز روشنى و هدایت قرار دهند.
تإثیرى اینچنین ثمربخش موجب گردید که دیگر پیشوایان شیعه با اقتدا به رسول اکرم(ص), شیرینى شناخت و دلنشینى معرفت ناب شیعى را در ذائقه جانهاى پاکان سرازیر سازند و از سوى دیگر افزون بر پایندگى و بالندگى شیعیان, بر غناى ارزشهاى الهى آنان بیفزایند.
امیر مومنان على(ع) به عنوان ((امام)) شیعیان به هنگام بررسى صفات آنان مى فرمود:
((به درستى که خداوند پس از آگاهى بر زمین ما را برگزید و براى ما, شیعیان را جهت یارى و نصرت ما انتخاب کرد,[ کسانى که] با شادى و شادمانى ما خرسند مى شوند و با حزن و اندوه ما غمگین, در راه ما جان خود را ایثار و مال خویش را نثار مى کنند, همانا آنان از ما هستند و به سوى ما مىآیند و با ما در بهشت خواهند بود. ))(8)
و در سخنى دیگر امام(ع), شیعیان خویش را با این ویژگیها معرفى مى کند:
((شیعیان ما عارفان به خدا, عاملان به اوامر الهى, اهل فضایل و صفات نیک, گویندگان سخنان صواب و صحیح, داراى غذایى اندک و لباسهایى متوسط هستند. کسانى که شیوه آنان تواضع است ... و داراى حلم و بردبارى, تهجد و عبادت در شبها, اشک دیدگان از خوف خدا و عفت باطن هستند.
اینان پاک ترین پیروان من و برادر عزیز و گرامى من هستند. چقدر دوست دارم آنان را ببینم.))(9)

فاطمه زهرا(ع) و ارزشهاى والاى شیعیان امیرمومنان(ع)

هر گلى در انتظار چیدنست
هر گیاهى شیعه روییدنست
شیعه هر شب مى چکد از چشم یاد
شیعه عاشق مى شود هر بامداد
شیعه بودن چیست؟ بغض منفجر
شیعه یعنى یک نگاه منتظر
زخم شیعى خدعه قطامه هاست
زخم شیعى در زیارتنامه هاست(10)
فاطمه زهرا(ع) که خود وجودى قدسى و آسمان صفت داشت, پیروى خردمند و شیعه اى دردمند بود که در کنار آفتاب ولایت علوى همراه و همدل بود. او گرچه از ستودگان الهى بود اما هماره زبان به ستایش امیر مومنان و شیعیان پرارزش آن حضرت داشت و در دفاع از ولایت و امامت کوتاهى نمى کرد تا این راه پر نور به دور از تیرگیها و تاریکى هاى جهالتها و غفلتها, روشنى بخش بى کران انسانها در طول تاریخ باقى و برقرار باشد. روزى آن حضرت باور قلبى خود را نسبت به مقام و موقعیت دنیوى و اخروى شیعیان امیر مومنان على(ع) به گونه اى جامع و جمیل این گونه بیان فرمود:
((ان السعید, کل السعید, حق السعید, من احب علیا فى حیاته و بعد موته;(11)
همانا سعادت و رستگارى, همه خوبیها و نیکبختى ها, حقیقت رستگارى و خوشبختى در کسى است که على را در دوران زندگى و پس از شهادت او, دوست داشته باشد.))
و در گفتارى گرانبار و ماندگار, جلوه اى چشم نواز از عظمت و عزت شیعیان امیر مومنان على(ع) را از قول رسول خدا(ص) ترسیم کرد:
((پدرم فرمود: هنگامى که مرا به معراج بردند, وارد بهشت شدم, کاخى از در سفید میان خانه دیدم که درى آراسته با در و یاقوت داشت و بر آن پرده اى آویخته بود. پرده را کنار زدم, دیدم بر روى در نوشته شده است:
((لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى القوم;
نیست خدایى جز الله, محمد فرستاده پروردگار است, على سرپرست امت است.))
بر روى پرده نیز این عبارت به چشم مى خورد:
((بخ بخ من مثل شیعه على؟!;
مبارک باد مبارک باد! چه کسى مثل شیعه على است.))(12)
ابهت شخصیت شیعیان در سراى جاودان در آینه سخن دیگرى از زهراى مرضیه(ع) پدیدار مى شود که فرمود:
((ان ابى نظر الى على و قال هذا و شیعته فى الجنه;(13)
پدرم, نگاهى به على کرد. سپس با اشاره به او فرمود:
این مرد و پیروان او در بهشت خواهند بود.))
و در موقعى دیگر رو به على(ع) کرد و فرمود:
((یا اباالحسن! اما انک و شیعتک فى الجنه;(14)
اى على! همانا تو و شیعیان و پیروان تو در بهشت الهى خواهید بود.))

شیعیان, شرایط و شایستگى ها

ارزشها و شایستگى هاى شیعیان امیرمومنان(ع), صحیفه اى آسمانى و پرسعادت است که هر یک از آنان را به اوج احترام و عظمت پرواز مى دهد و از چگونگى امروز و فرداى خویش باخبر مى سازد تا در کنار سختیها و تلخیهاى پایمردى و استقامت در راه عشق و شیدایى نسبت به ولایت, اندیشه هایى روشن و قلبهایى روشنگر در باره ابعاد عزت و عظمت فرجام خویش به دست آورند و هرگز احساس یإس و خستگى نکنند.
از این رو رسول اکرم(ص) خود این مشعل فروزان از فرزانگى شیعیان را برافروخت و با سخنان گرانبار خود راهى پر نوید و پر امید گشود و فرمود:
((على! تو و شیعیانت بر حوض[ کوثر] قرار مى گیرید, و تو دوستان و محبانت را سیراب مى کنى و دشمنانت را از آن منع مى نمایى.
تو و شیعیانت روز درد و رنج و هنگام فزع اکبر در سایه عرش الهى آرامش و آسایش خواهید داشت.(15)
شیعیان تو در قیامت با چهره اى برافروخته, سپید و نورانى فراخوانده مى شوند. (16)
تو و شیعیان تو در امنیت کامل در روز قیامت خواهید بود, امیدوار[ به رحمت الهى به گونه اى که], طلب شفاعت مى کنید و مورد پذیرش پروردگار قرار مى گیرد.(17)
یا على! تو در بهشت خواهى بود و شیعیان و دوستداران شیعیان تو نیز در سراى رحمت الهى خواهند بود.(18)
برترین افراد و مردم, تو و شیعیان تو هستند در حالى که راضى و مرضى از پروردگار خویش اند.(19)
على! بشارت بده به شیعیانت ... شیعیان تو برگزیدگان اندذ و اگر تو و آنان نبودید براى خدا دینى باقى نمى ماند.(20)
شیعیان تو[ در قیامت] بر منبرهایى از نور حضور دارند, چهره هایشان در اطراف من پر نور و سپید است, فرداى قیامت آنان همسایگان من خواهند بود.(21)
اى على! شیعیان تو حزب الله هستند و حزب الله همانا غالب و پیروزند.))(22)
نکته ارزشمند و قابل توجه براى هر یک از شیعیان آن است که در کنار ((پاداشهاى شایسته)), ((مسوولیتها برجسته اى)) نیز براى شیعیان وجود دارد که از سوى پیشوایان معصوم(ع) در زمانهاى مختلف بیان شده است تا ((گفتار)), ((رفتار)) و ((پندار)) هر یک از شیفتگان ولایت, همسو با امام خود شود و همگان از چنین الگوهایى درس ((چگونه زیستن؟)) بیاموزند.
این نگرش جامع سبب گردیده است که در بسیارى از سخنان معصومان(ع) با عبارت ((شیعه على)); ((شیعه على بن ابى طالب باید ...)) صفاتى قدسى ترسیم شود تا هر روز در پى کمال و تکامل باشند و در فرصتهاى مختلف ((سنخیت و همرنگى تمام عیارى)) با امام خویش به دست آورند. آموزه هایى همچون: ((شیعه على کسى است که در لذات مادى زندگى داراى پاکدامنى و پرهیزگارى باشد, از تلاش و کوشش روزافزونى بهره برد, اخلاص در اعمال خویش به دست آورد, خوف از فرجام اعمال خود داشته باشد.(23)
امتحان کنید شیعیان ما را هنگام نماز که چگونه بر اوقات صلوه دقت و محافظت دارند و بسنجید آنان را نسبت به اسرار ما که آیا آنها را از دشمنان حفظ مى کنند و بیازمایید شیعیان را در باره اموالشان, که آیا اهل بذل و بخشش به برادرانشان هستند یا نه؟(24)
شیعیان ما کسانى هستند که[ به راستى] پیروى کنند از ما و در اعمال ما تابع و پیرو ما باشند.(25)
شیعیان ما کسانى اند که اهل تقواى الهى و اطاعت از او باشند و هماره متواضع و خاشع بوده, اداى امانت نمایند و ذکر خداوند را بسیار بر زبان و دل جارى سازند. (26)
نیست از شیعیان ما کسى که معراج, سوال در قبر, آفرینش بهشت و جهنم و شفاعت را انکار کند.))(27)

فاطمه زهرا(ع); مسوولیتهاى بسیار و برجسته شیعیان

یکى از شیعیان امیر مومنان على(ع) در شهر مدینه, همسر خود را خدمت دخت رسول خدا(ص) فرستاد و با طرح این پرسش که: آیا من از شیعیان شما هستم؟ از چگونگى پیروى خود و سنجش عیار آن از نظر زهراى مرضیه(ع) جویا شد.
حضرت(ع) در جمله اى کوتاه, معیارى روشنگر براى آن فرد و دیگر افرادى که در پى درک این حقایق هستند بیان کرد و فرمود:
((ان کنت تعمل بما امرناک و تنتهى عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا;(28)
اگر به آنچه به شما امر مى کنیم عمل مى کنى و از آنچه شما را برحذر مى داریم, دورى مى نمایى, از شیعیان ما هستى و الا نه!))
او پس از پاسخگویى حضرت زهرا(ع), مضطرب و نگران نسبت به آینده خود گردید و با توجه به ضعفها, عصیانها و سستى هاى عبادى خویش در مراحل مختلف زندگى, دچار نوعى نومیدى و یإس گردید و گفت:
((اى واى بر من که براى همیشه در آتش دوزخ الهى قرار خواهم داشت!))
همسر او درد و اندوه وى را خدمت فاطمه(ع) مطرح کرد و از آن بانو چاره جویى نمود. آن حضرت(ع) فرمود:
((از قول من به همسرت بگو چنین نیست که او قضاوت کرده است. شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستان دوستان و دشمنان دشمنان ما همه در بهشت خواهند بود.
آرى! کسى که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شود اما از اوامر ما سرپیچى کند و نواهى ما را احترام نگذارد, از شیعیان واقعى ما نخواهد بود. گرچه این گروه نیز پس از پاک شدن از گناهان و تحمل مشکلات روز قیامت و قرار گرفتن در طبقات بالاى جهنم و چشیدن عذاب در زمانى اندک, اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستى آنان با ما, نجاتشان مى دهیم و آنها را نزد خود انتقال خواهیم داد.))(29)
این نگرش مهربانانه فاطمه زهرا(ع) موجب گردید که در آخرین روزهاى زندگانى ـ پس از غسل و عوض کردن لباسهاى خود ـ رو به قبله نشیند, دستها را به سوى آسمان بلند کند و اینچنین بفرماید:
((الهى و سیدى اسإلک بالذین اصطفیتهم و ببکإ ولدى فى مفارقتى ان تغفر لعصاه شیعتى و شیعه ذریتى;(30)
پروردگارا! سرورا! به حق پیامبرانى که آنها را برگزیدى و به گریه هاى فرزندانم در فراق من, از تو مى خواهم که شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایى!))
آن بانوى لبریز از عشق و عرفان و اطاعت و عبادت به خوبى از سخن پدر عزیز خویش در باره درجات ولایت شیعیان امیر مومنان(ع) آگاهى داشت که روزى خطاب به على(ع) فرمود:
((اى على! تو در بین امت من, همانند ((قل هو الله)) در قرآن مى مانى! اگر کسى تو را دوست داشته باشد و با زبان اقرار کند, یک سوم ایمان را داراست و هرگاه زبان و قلب او آغشته به عشق تو باشد, دوسوم ایمان را داراست و چون با زبان و قلب دوست داشته باشد, با قلم, قدم و عمل تو را یارى کند, تمامى ایمان را دارا خواهد بود, چنان که خواندن یک بار ((قل هو الله احد)) برابر با قرائت ثلث قرآن است و دو بار, دوسوم قرآن و سه بار, تمامى قرآن!!))(31)
فاطمه(ع) با مشاهده رفتارى که با على(ع) شد سخنى سراسر سوز و معرفت از اعماق وجود بر زبان جارى کرد تا شیعه بودن خود را در جلوه هاى گفتار, پندار و رفتار ترسیم سازد:
((روحى لروحک الفدإ و نفسى لنفسک الوقإ یا اباالحسن! ان کنت فى خیر کنت معک و ان کنت فى شر کنت معک;(32)
جانم فداى تو باد و جان و روح من سپر بلاهاى جان تو, اى اباالحسن. همواره با تو خواهم بود; اگر در خیر و نیکى به سر مى برى با تو خواهم زیست و یا اگر در سختى و بلاها گرفتار شدى باز هم با تو خواهم بود.))
مهر حیدر در دل و جان من است
مهر حیدر دین و ایمان من است
مهر حیدر کارصد موسى کند
مهر حیدر مرده را احیا کند
مهر حیدر ریسمانى محکم است
مهر حیدر دستگیر عالم است
مهر حیدر گوهرى بس قیمتى است
در ((اتممت علیکم نعمتى)) است.(33)

پى نوشتها:
1ـ کفشهاى مکاشفه, ص315 ـ 317 (با گزینش).
2ـ نک: استاد شهید مطهرى, یادنامه علامه امینى, از انتشارات موسسه رسالت قم, ص236 ـ 237.
3ـ بحارالانوار, ج32, ص;561 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج8, باب 199, ص23.
4ـ اصول کافى, ج2, ص636.
5ـ شیعه, علامه طباطبایى, مقدمه, ص1 ـ 5.
6ـ ر.ک: بحارالانوار, ج68, ص7 و ص135.
7ـ بحارالانوار, ج68, ص9.
8ـ غرر الحکم و درر الکلم.
9ـ بحارالانوار, ج78, ص29 و ج68, ص177.
10ـ احمد عزیزى, کفشهاى مکاشفه, ص315 ـ 317.
11ـ بحارالانوار, ج38, ص;108 مقتل الحسین(ع), ص;46 ذخایر العقبى, ص;92 ریاض النضره, ج2, ص214.
12ـ بحارالانوار, ج68, ص77.
13ـ ینابیع الموده.
14ـ المناقب, خوارزمى, ص;67 غایه المرام, ص;582 ینابیع الموده, ص;257 تاریخ بغداد, ج12, ص289.
15ـ بحارالانوار, ج7, ص179.
16ـ همان, ص182.
17ـ همان, ص241.
18ـ همان, ج25, ص264.
19ـ همان, ج35, ص345.
20ـ همان, ج36, ص;347 ر. ک: بحارالانوار, ج39, ص307.
21ـ همان, ج37, ص272 و ج38, ص248 و ج39, ص18.
22ـ همان, ج68, ص41.
23ـ امام صادق(ع), بحارالانوار, ج68, ص187.
24ـ امام صادق(ع), همان, ج74, ص391.
25ـ امام عسکرى(ع), تنبیه الخواطر, ص347.
26ـ امام باقر(ع), تحف العقول, ص215.
27ـ امام صادق(ع), بحارالانوار, ج69, ص9.
28ـ تفسیر ـ منسوب به ـ امام حسن عسکرى(ع), ص308 و ;248 لئالى الاخبار, ج5, ص156, بحارالانوار, ج65, ص155.
29ـ همان. گویند شخصى به نام حاجب شعرى اینچنین سرود:
حاجب اگر محاسبه حشر با على است
من ضامنم هر چه که خواهى گناه کن
على(ع) به خواب او آمد و فرمود شعر خود را اصلاح کن و بگو:
حاجب اگر محاسبه حشر با على است
شرم از رخ على کن و کمتر گناه کن
(داستانها و پندها, ج3, ص115).
30ـ کوکب الدرى, ج1, ص;254 ذخائر العقبى, ص53.
31ـ ر.ک: امالى شیخ مفید, ص;402 امالى شیخ صدوق, ص;471 بحارالانوار, ج48, ص18.
32ـ کوکب الدرى, ج1, ص196.
33ـ غلامرضا سازگار.