آموزش زنان در صدر اسلام 2



آموزش زنان در صدر اسلام
((قسمت دوم))

نعمت الله صفرى


3ـ زنان صحابى در جایگاه استادى

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و نیاز جامعه اسلامى به احادیث آن بزرگوار که از آن به سنت نیز تعبیر مى شد, اصحابى که احادیث فراوانى از آن حضرت(ص) شنیده بودند, در جایگاه خاصى قرار گرفتند و حتى در دوره عمر که سختگیرى خاصى نسبت به نقل و تدوین روایات معمول شده بود, از آنجا که او نقل روایات فقهى را اجازه مى داد,(1) این جایگاه محفوظ ماند.
در این میان زنان صحابى به ویژه آنانکه به واسطه موقعیت نسبى یا سببى خود روایات بیشترى از پیامبر اکرم(ص) شنیده بودند, مورد توجه خاص اصحاب دیگر و نیز مسلمانانى که پیامبر اکرم(ص) را درک نکرده بودند, قرار گرفتند.
این زنان خود نیز احساس وظیفه نموده و تعلیم را سرلوحه اعمال خود قرار دادند. از میان این زنان مى توانیم به حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره نماییم که با آنکه مدت فراوانى پس از رحلت پدر بزرگوارش در این دنیا نزیست, اما در همین مدت کم دست از تعلیم برنداشت و معارف اسلامى را علاوه بر آنکه به فرزندان خود همچون حسن و حسین علیهماالسلام یاد مى داد, بلکه حتى زنان صحابى همچون ام سلمه, عایشه, سلمى همسر ابى رافع نیز از آن حضرت(س) روایات پیامبر اکرم(ص) را مى شنیدند.(2)
همچنین تعدادى از اصحاب پیامبر اکرم(ص) همچون سلمان, جابر بن عبدالله انصارى, ابوایوب انصارى, ابوسعید خدرى, ابوهریره, سهل بن سعد ساعدى, عباس بن عبدالمطلب, عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود به عنوان راویان از حضرت فاطمه(س) معرفى شده اند(3) که این احتمال وجود دارد بعضى از آنها به واسطه روابط نسبى و یا نزدیکى فراوان به حضرت على(ع), بعضى از روایات را مستقیما از زبان حضرت فاطمه زهرا(س) شنیده باشند.
زنان مدینه نیز گاه و بى گاه براى پرسیدن مسایل شرعى خود به نزد آن حضرت(س) مىآمدند.
در گزارشى چنین آمده که یکى از این زنان سوالاتى را از حضرت(س) پرسید تا آنکه تعداد پرسشهاى او به ده رسید و او خجالت زده شد و گفت: ((اى دختر پیامبر خدا(ص) دیگر به شما زحمت نمى دهم.)) اما حضرت(س) در جواب او فرمود: ((هاتى و سلى عما بدالک ... انى سمعت ابى یقول: ان علمإ شیعتنا[ امتنا] یحشرون فیخلع علیهم من خلع الکرامات على قدر کثره علومهم وجدهم فى ارشاد عباد الله ...;
بیا و هرچه خواستى بپرس ... من از پدرم شنیدم که مى گفت: دانشمندان پیرو ما هنگامى که در روز قیامت محشور مى شوند, به اندازه دانشهاى آنها و نیز کوشش آنها در راهنمایى بندگان خدا به آنها خلعتهاى کرامت داده مى شود.))(4)
در همین روایت, حضرت(س) پاداش جواب دادن به این سوالات را به پاداش شخصى تشبیه مى کند که براى حمل بارى سنگین تا پشت بام, صد هزار دینار دریافت مى کند و بلکه در ادامه پاداشى بسیار فراتر براى آن ذکر مى نماید که قابل شمارش با مقیاسهاى دنیوى نمى باشد.(5)
عایشه همسر پیامبر اکرم(ص) به واسطه عمر طولانى خود (تا سال 58 هجرى) و همچنین به علت دورى مردم از اهل بیت عصمت علیهم السلام به واسطه فشارهاى سیاسى, و نیز به علت جایگاه اجتماعى ویژه اش در میان اهل سنت و همچنین با توجه به آنکه در سنین پایین با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرده و توانسته بود بسیارى از روایات آن حضرت(ص) را حفظ نماید, توانست نقش بزرگى در تکوین سنت پیامبر اکرم(ص) در نزد اهل سنت ایفا نماید.
او یکى از هفت راوى صحابى(6) است که با عنوان راویان مکثر یعنى روایانى که بیش از هزار حدیث نقل کرده اند, معرفى شده است که تعداد روایات او را 2210 روایت شمارش کرده اند که از این تعداد, 174 روایت در هر دو صحیح مسلم و بخارى آمده و بخارى 54 روایت او را به تنهایى نقل کرده است. همچنین علاوه بر آن, مسلم 69 روایت او را به تنهایى نقل کرده است.(7) که بدین ترتیب مجموع روایات او در این کتاب به 297 روایت مى رسد و با توجه به آنکه مجموع روایات فقهى صحیح مسلم و بخارى 1200 روایت است, به این نتیجه مى رسیم که حدود ربع روایات فقهى و به عبارت دیگر شریعت (در نظر اهل سنت) از عایشه نقل شده است.(8)
همچنین تعداد زیادترى از روایات او در مسند احمد بن حنبل آمده است.(9) و در مسندى که توسط ابن حجر عسقلانى (773 ـ 852ق) به نام عایشه تهیه شده است تعداد 1081 روایت او در دسترس همگان قرار گرفته است.(10)
راویان فراوانى که بعضى تعداد آنها را تا صد نفر ذکر کرده اند, از او بدون واسطه روایت نقل کرده اند(11) که مى توان بسیارى از آنها را شاگردان مستقیم او دانست.
در باره او چنین گفته شده است که بزرگان اصحاب پیامبر اکرم(ص) احکام فقهى را از او سوال مى کردند و در عرصه نقل روایات بهره مندى بیشتر از آن کسانى بود که همانند عروه بن زبیر رابطه نسبى نزدیکى با او داشتند.(12)
همچنین زنان فراوانى همچون عمره دختر عبدالرحمن از علم او بهره فراوان بردند, به گونه اى که بعدها طبقه تابعین هرگاه مى خواستند از علم عایشه بهره گیرند به او مراجعه مى کردند.(13)
در بعضى از روایات اهل سنت چنین آمده که عایشه براى آنکه مسإله شرعى محرمیت را حل نماید و امکان بهره ورى علمى بیشتر مردان را از دانش خود فراهم آورد, مردان دانشجو را به نزد خواهر خود ام کلثوم و یا دختران خواهرش مى فرستاد تا از شیر آنها بخورند و بدین وسیله او خاله رضاعى آنها مى گشت که طبق فتواى او شیر خوردن بزرگسالان نیز باعث محرمیت مى شد.(14)
البته این عمل و فتوى موجب اعتراض تعدادى از زنان پیامبر اکرم(ص) و نیز تعداد زیادى از فقهاى اهل سنت قرار گرفت, زیرا آنها احکام رضاع (شیرخوارگى) را فقط در مدت دو سال اول عمر طفل شیرخوار جارى مى دانستند.(15) عروه بن زبیر خواهرزاده او که در دامن او پرورش پیدا کرد و روایات فراوانى را از او نقل کرده است, در بزرگنمایى او سهم بسزایى دارد, به گونه اى که او را داناترین مردمان به قرآن, فقه, طب, شعر, تاریخ عرب (حدیث عرب) و انساب مى داند!(16)
از جمله زنان دیگر که پس از پیامبر اکرم(ص)در جایگاه استادى نشسته و به نقل روایات آن حضرت(ص) مى پرداختند مى توان از ام سلمه همسر پیامبر اکرم(ص) با 378 روایت, اسمإ بنت یزید با 81 روایت, میمونه همسر پیامبر اکرم(ص) با 76 روایت, حفصه دختر عمر همسر پیامبر اکرم(ص) و اسمإ بنت عمیس هر کدام با 60 روایت, اسمإ دختر ابوبکر با 58 روایت و ام حبیبه همسر پیامبر اکرم(ص) با 56 روایت یاد کرد.(17)

4ـ روایات منع آموزش کتابت (نوشتن) به زنان

با دقت در مباحث گذشته و بررسى سیره پیامبر اکرم(ص) در مورد آموزش زنان و نیز بررسى سیره عملى اصحاب آن بزرگوار, صدور روایتى از آن حضرت(ص) مبنى بر جلوگیرى از آموزش کتابت به زنان به ذهن خطور نخواهد کرد.
اما با کمال تعجب مشاهده مى کنیم که چنین روایتى در منابع نسبتا معتبر سنى و شیعه راه یافته است که گرچه خوشبختانه نتوانسته عمل مسلمانان را در پى داشته باشد, اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که این احتمال وجود دارد که در طول تاریخ این روایت دستاویز برخى مسلمانان قرار گرفته و با تمسک به آن, زنان و دختران خود را از تحصیل علم باز داشته باشند و به همین جهت توقفى کوتاه در باره این روایت و بررسى صحت و سقم آن ضرورى به نظر مى رسد. محتواى این روایت که تقریبا در منابع سنى و شیعه به یک صورت وارد شده چنین است:
((قال رسول الله(ص): لا تنزلوهن الغرف و لا تعلموهن الکتابه و علموهن الغزل (المغزل) و سوره النور;
زنان را در غرفه ها (اتاقهاى بالایى خانه که مسلط بر کوچه مى باشد) جاى ندهید و به آنها کتابت (نوشتن) نیاموزید, (بلکه) به آنها نخ ریسى و سوره نور را بیاموزید. ))
در میان منابع اهل سنت این روایت با دو سند مختلف وارد شده است.
در سند اول آن فردى به نام محمد بن ابراهیم شامى واقع شده است, که دارقطنى یکى از حدیث شناسان اهل سنت او را ((کذاب)) معرفى مى کند.(18) اما سند دوم که چینش آن چنین است: ((محمد بن محمد بن سلیمان عن عبدالوهاب بن الضحاک عن شعیب بن اسحاق عن هشام بن عروه عن ابیه[ عروه بن زبیر] عن عایشه)) از سوى حاکم نیشابورى مورد تإیید قرار گرفته است.(19) گرچه ممکن است با مراجعه به کتب رجالى اهل سنت اختلاف نظر راوىشناسان آنها را در مورد افراد سند به دست آورد, اما به هر حال باید توجه داشت که خدشه در سند این روایت مورد اتفاق نظر آنها نیست.
آنچه که در این میان جاى خوشحالى دارد آن است که این روایت در هیچ یک از صحاح شش گانه اهل سنت وارد نشده است.
در میان کتب شیعه, در یک سند این روایت نوفلى و سکونى واقع شده اند.(20) که هر دو از دانشمندان اهل سنت مى باشند و هرچند راستگویى و وثاقت آنها از سوى بعضى از راوىشناسان شیعه در مقابل اکثریت آنها که در برابر این دو سکوت کرده اند, مورد تإیید قرار گرفته است. اما این احتمال را نباید از نظر دور داشت که با توجه به عامى (سنى) بودن آنها و معاشرت فراوانشان با دانشمندان و محدثان اهل سنت, در اسناد بعضى از روایات دچار اشتباه شده باشند و به جاى آنکه حدیثى را به محدثى از اهل سنت اسناد دهند, آن را مثلا به امام صادق(ع) نسبت داده باشند و به عبارت دیگر, این حدیث عامى بوده و به اشتباه وارد کتب خاصه (شیعه) شده باشد.
در سند دیگر این روایت از کتاب جعفریات نقل شده است(21) که اعتبار آن به شدت محل بحث فقها و رجالیون شیعه است به گونه اى که حدیث شناسانى همانند مجلسى و حر عاملى از آن در منابع خود استفاده نکرده اند.(22)
چنین به نظر مى رسد که گرچه سند این روایت در منابع سنى و شیعه قابل بحث است اما ورود به بحثهاى سندى در اینجا کارسازى لازم را ندارد, زیرا طبق مبانى پذیرفته شده, یک روایت هرچند داراى عالى ترین سند باشد, اگر با مبانى مطرح شده در کتاب و سنت پیامبر اکرم(ص) در تعارض واقع شود, مردود شمرده مى شود و حکم به عدم صدور آن مى شود. به خصوص اگر به این نکته توجه کنیم که در برهه اى از زمان حدیث سازان ماهرى در میان جامعه اسلامى رشد پیدا کرده بودند که روایاتى با سلسله سند صحیح جعل مى کردند تا بیشتر مورد پذیرش مردم واقع شود. از این رو باید بیشتر تکیه خود را بر نقد محتوایى این روایت بگذاریم.
از نظر محتوا نقدهاى زیر را مى توان بر این روایت وارد کرد:
1ـ این روایت با آیات قرآن کریم که در آنها علم و علمآموزى تشویق شده(23) در تعارض است. زیرا در این آیات زنان مورد استثنا واقع نشده اند و همچنین بعضى از مواد آموزشى همچون کتابت از حکم کلى, بیرون نرفته است و کتابت را اگر هم یک ماده آموزشى جداگانه به حساب نیاوریم, اما نمى توانیم نقش فراوان آن را در آموزش و علمآموزى از نظر دور بداریم.
2ـ این روایت با سیره عملى پیامبر اکرم(ص) در تناقض است, زیرا دیدیم که پیامبر اکرم(ص) خود به زنان آموزش مى داد و حتى به مواردى برخورد کردیم که بعضى از زنان به بعضى از همسران پیامبر اکرم(ص) کتابت مىآموختند.
3ـ این روایت با روایاتى همچون ((طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه;(24)
دانش جویى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.)) که روایتى معتبر با سلسله اسناد قوىتر در تعارض است که این گونه روایات در منابع معتبر شیعه و سنى وارد شده است.

4ـ این روایت با عمل ائمه اطهار علیهم السلام و نیز صحابه و تابعین در تعارض

است, زیرا با بررسى سیره عملى آنها این نکته را درمى یابیم که علاوه بر آنکه خود زنان و مردان را تشویق به علمآموزى مى کردند, در میان خاندان آنها نیز تعداد فراوانى زنان آشنا به کتابت نیز وجود داشته اند و در هیچ موردى به نهى خاص یکى از آنها نسبت به یادگیرى کتابت زنى خاص برخورد نمى کنیم.
5ـ پذیرش این روایت, این شبهه را تقویت مى کند که اسلام با آموختن یکى از برترین مظاهر تمدن به زنان یعنى نوشتن مخالف است, که این اتهام با بررسى مجموع معارف اسلام در تضاد است.
6ـ دلیلى که براى این نهى از سوى بعضى ذکر شده است آن است که زنان به وسیله آموزش کتابت به اغراض فاسد خود دست مى یابند.(25)
گویا پایه این دلیل بر این استوار است که کتابت زنان هیچ فایده اى به جز رسیدن به اغراض فاسد ندارد, در حالى که اولا کتابت در مقایسه با ابزارهاى دیگر که براى رسیدن به اغراض فاسد به کار گرفته مى شود, ابزار قابل اعتنایى نیست. و ثانیا بر فرض استفاده اندک از آن در رسیدن به اغراض فاسد, نمى تواند توجیه کننده حرمت مطلق آن باشد و الا باید همه ابزارهایى که به نحوى مى توان از آنها در راه باطل بهره گرفت, حرام شود. و ثانیا فواید و مصالحى که بر کتابت زنان مترتب است قابل مقایسه با این استفاده ناچیز در راه حرام نمى باشد. و رابعا مردان نیز مى توانند از کتابت در راه اغراض فاسد بهره گیرند و چنین نیز مى کنند و حتى شاید بتوانیم بگوییم بهره گیرى آنها از این وسیله در راه اغراض فاسد قابل مقایسه با زنان نیست, و بنابراین توجیه باید از کتابت مردان نیز جلوگیرى شود.
7ـ اصولا این گونه سخن گفتن با سنخ سخنهاى پیامبر اکرم(ص) ناسازگار است, زیرا در این روایت, خود زنان مورد خطاب قرار نگرفته اند و مثل اینکه فرض بر آن بوده که آنها قابل مخاطب واقع شدن نیستند. و صحیح آن بود که با توجه به اینکه در شریعت اسلامى زنان نیز مانند مردان مکلف به تکالیف شرعى مى باشند, خود آنان مستقیما مورد خطاب واقع شوند که این نهى بیشتر مورد پذیرش آنها واقع مى شود و غرض صاحب شریعت زودتر حاصل مى شود. زیرا در توجیه این روایت زنان مى توانند بگویند مخاطب و مکلف در این روایت مردان هستند و بر آنها حرام است که به ما کتابت را آموزش دهند. اما اگر آنها این فرمان را اطاعت نکردند و یا آنکه ما از هر طریق دیگرى توانستیم کتابت را بیاموزیم, در این هنگام عمل حرامى را مرتکب نشده ایم.
8ـ در این روایت چنین آمده که به زنان سوره نور را تعلیم دهید. حال سوال این است که آیا نمى توان از کتابت در راه تعلیم سوره نور به زنان استفاده کرد؟ و اگر چنین استفاده اى بشود, کار حرامى انجام شده است؟
9ـ ظاهر این روایت آن است که تنها مواد آموزشى قابل تعلیم به زنان نخ ریسى و سوره نور است. در حالى که چنین مطلبى بر روح تعلیم اسلامى در تضاد است. علاوه بر آنکه کارآمد بودن قوانین اسلامى را زیر سوال مى برد. زیرا این نکته واضح است که در هر زمان زنان لااقل براى رفع نیازهاى زنان دیگر نیاز به تعلیم مواد آموزشى فراوان مانند فقه و طب دارند. چنانچه در زمان حضرت پیامبر اکرم(ص) و پس از آن به زنان آشنا به طب و نیز علوم دیگر برخورد کردیم و این گونه زنان نه تنها مورد بى مهرى آن حضرت(ص) واقع نمى شدند, بلکه در مواردى نیز تشویق مى شدند.
10ـ اهل سنت این حدیث را از عایشه نقل مى کنند, در حالى که در باره او چنین آمده که مى نوشته است. و همین مطلب بهترین دلیل بر ساختگى بودن این روایت به نام عایشه است, علاوه بر آنکه در مباحث گذشته دیدیم که عایشه به مواد آموزشى به مراتب فراتر از آنچه در این روایت آمده, آشنا بوده است. سخن پایانى در باره این روایت آنکه چنین به نظر مى رسد که این حدیث به دنبال دیدگاه خاص عمر در باره جلوگیرى از کتابت روایات پیامبر اکرم(ص) و نیز دیدگاه ویژه او در مورد کتابت زنان ساخته شده باشد. زیرا به عمر چنین نسبت داده شده که مى گفت:
((جنبوهن الکتابه و لا تسکنوهن الغرف و استعینوا علیهن بلا فان ((نعم)) تضر بهن;(26)
از تعلیم کتابت به زنان بپرهیزید و آنان را در غرفه ها جاى ندهید و به کمک کلمه ((نه)) در مقابل خواستهاى آنها مقاومت کنید, زیرا کلمه ((بلى)) به زیان آنهاست.))
همچنین این احتمال وجود دارد که ساخته شدن این حدیث در زمانى بوده که زنان با علمآموزى و آشنایى خود با کتابت در میدان وارد شده و اسباب ناخوشایندى مردان را فراهم کرده بودند, که در مقابل مردان نیز دست به کار شده و سعى در پایین آوردن شوون زنان در جوانب مختلف حتى با توسل به حدیث سازى داشته اند. گویا طرز تلقى مردان از شوون زنان در این دوره همان است که در شعر زیر متجلى شده است.
((ما للنسإ و للکتا
به و العماله و الخطابه
هذا لنا و لهن منا
ان یبتن على الجنابه;(27)
زنان را چه کار با نوشتن و کار کردن و سخنرانى نمودن.
اینها کارهاى ما مردان است و نصیبى که زنان از ما دارند آن است که شب را با حالت جنابت به صبح رسانند.))

پى نوشتها:
1ـ سیدمحمدرضا حسینى جلالى, تدوین السنه الشریفه, ص413.
2ـ جعفر سبحانى (اشراف ـ نظارت), موسوعه طبقات الفقهإ, چاپ اول, قم, موسسه الامام الصادق(ع), 1418ق, ج1, ص19.
3ـ عزیزالله عطاردى, مسند فاطمه الزهرا علیهاالسلام, چاپ اول, انتشارات عطارد, 1412ق, ص590 ـ 602, باب رواه فاطمه علیهاالسلام.
همچنین مسندهاى دیگرى همچون مسند فاطمه الزهرا رضى الله عنها و ماورد فى فضلها نوشته جلال الدین عبدالرحمن بن ابى بکر سیوطى (تحقیق فوار احمد زمرلى, چاپ اول, دار ابن حزم, 1414ق و مسند فاطمه الزهرا علیهاالسلام, نوشته سیدحسین شیخ الاسلامى چاپ اول, قم, دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم, 1377, موجود است که با بررسى آنها مى توان روایان حضرت(س) را به دست آورد.
4ـ محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, چاپ چهارم, تهران, دار الکتب الاسلامیه, ج2, ص3. در موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص20, به نقل از المجالس السنیه, ج2, ص95 به جاى شیعتنا, امتنا آمده است.
5ـ همان.
6ـ اسامى شش نفر دیگر چنین است: ابوهریره با 5374 روایت, عبدالله بن عمر با 2630 روایت, انس بن مالک با 2286 روایت, عبدالله بن عباس با 1660 روایت, جابر بن عبدالله انصارى با 1540 روایت و ابوسعید خدرى با 1540 روایت.
7ـ احمد خلیل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, ج2, ص36.
8ـ ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان, عنایه النسإ بالحدیث النبوى, ص53.
9ـ احمد بن حنبل, مسند احمد بن حنبل, بیروت, المکتب الاسلامى و دار صادر, ج6, ص29 ـ 282.
10ـ ابوالفضل احمد بن على بن حجر عسقلانى, مسند عایشه ام المومنین من المسند المعتلى باطراف المسند الحنبلى, تحقیق ابومطیع عطإالله بن عبد الغفار کوریجو السندى, قاهره, مکتبه السنه, 1416ق.
11ـ احمد خلیل جمعه, همان, ج2, ص36 که از ذهبى چنین مطلبى را نقل مى کند.
12ـ همان, ص39.
13ـ ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص71.
14ـ جعفر سبحانى, موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص138 که این روایت را از موطإ مالک, ج2, ص605 نقل مى کند.
15ـ همان.
16ـ محمود طعمه حلبى, نسإ حول الرسول, ص64.
17ـ ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص56.
18ـ نورالدین على بن ابى بکر الهیثمى, مجمع الزوائد, بیروت, دار الکتاب العربى, ج4, ص93, باب صناعه النسإ.
19ـ ابو عبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابورى, المستدرک على الصحیحین, تحقیق مصطفى عبدالقادر عطا, چاپ اول, بیروت, دار الکتب العلمیه, ج2, ص430, حدیث 3494.
20ـ محمد بن حسن حرعاملى, وسائل الشیعه, تصحیح عبدالرحیم ربانى شیرازى, چاپ ششم, تهران, مکتبه الاسلامیه, ج14, ص127, باب 92 از ابواب مقدمات النکاح, حدیث 1.
21ـ میرزا حسین نورى طبرسى, مستدرک الوسائل, تحقیق موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیإ التراث, چاپ اول, قم, 1407ق, ج14, ص259, باب 72 از ابواب مقدمات النکاح, حدیث 1.
22ـ براى اطلاع بیشتر از دیدگاهها در باره این کتاب مراجعه شود به محمدعلى على صالح المعلم تقریر درس شیخ مسلم داورى, اصول علم الرجال بین النظریه و التطبیق, چاپ اول, قم, مولف 1416ق, ص320.
23ـ مانند آیه ((قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون)), سوره زمر, آیه 9.
24ـ ابن ماجه, سنن ابن ماجه, ج2, ص;20 مجلسى, بحارالانوار, ج1, ص177.
25ـ عبدالحى کتانى, التراتیب الاداریه, ج1, ص51.
26ـ عبدالحى کتانى, همان, ج1, ص52.
27ـ همان.