جوانه هاى بلوغ
روحم زخمى است
((جوانه هاى بلوغ)) این شماره با گفتگویى از دوست عزیزمان ((ثریا کهریزى)) شکوفا مى شود; شاعرى از خطه کردستان و از شهر ((کامیاران)), در حد فاصل شهرهاى کرمانشاه و سنندج.
وى اولین کتاب شعر خود را با عنوان ((روى خط مرز جیغ مى کشم)) و با تخلص ((باران)), در سال گذشته به چاپ رساند و در حال حاضر نیز مجموعه داستانى آماده چاپ دارد.O ثریا خانم, از دنیاى شعر و شاعریت بگو و اینکه چطور شد که فکر کردى باید بروى دنبال شعر.
ـ چهار سال است که شعر مى گویم. با اینکه همزمان به نقاشى و موسیقى و نمایشنامه نویسى نیز روى آورده بودم, ولى دیدم در شعر راحت تر هستم و بهتر مى توانم حرفهایم را بزنم. در ضمن با سرودن شعر, روحم ارضا مى شد, پس به شعر نو و آزاد روى آوردم.O مضامین شعریت از چه حسى لبریز شده است؟
ـ اتفاقاتى که در اطرافم مى افتند, تجربیات خوبى هستند و زمانى از ضمیر ناخودآگاهم سرریز مى شوند و به صورت شعر بروز پیدا مى کنند. هنجارها, ناهنجاریها, مسایل عاطفى, فرهنگى و مشکلات اجتماعى مى تواند سوژه هاى شعر من باشد.O با توجه به اینکه یک شاعر کرد هستى, چقدر سعى مى کنى تا حس و حال دختران کرد را در آثارت منعکس و منتقل کنى؟
ـ بزرگى گفته است ((شعر هر چه بومى تر, جهانى تر.)) یک شاعر بومى اگر بخواهد از دردها, خوشى ها, ناخوشى ها, عشق و نفرت و دیگر احساسات حرف بزند, آن هم با توجه به جایى که در خاک آنجا بزرگ شده است, شعرش بومى مى شود و ناخودآگاه مى تواند از مسایل شهر خودش بگوید و بسراید. البته من از مشکلات و احساسات دختران جوان کرد مى گویم ولى این دلیل نمى شود که بخواهم از مسایل روز جهانى غافل باشم. تا اندازه اى که مى توانم آخرین دستاوردهاى ادبى دنیا را یاد مى گیرم و آن حرفها را با حس یک دختر قالیباف کرد در هم مىآمیزم و یک شعر بومى مى گویم.O بقیه دختران ((کامیاران)) هم مثل شما به شعر و ادب علاقه دارند؟
ـ در انجمن ادبى شهر ما بچه هاى مستعد زیادى هستند ولى چون به امکانات روز فرهنگى و ادبى دسترسى ندارند, لذا نمى توانند به اندازه لازم پیشرفت کنند. به فرض من وقتى در یک انجمن ادبى تهران هستم, مى توانم از حرفهاى دیگران استفاده کنم و زودتر به مرز پیشرفت برسم ولى دیگرانى که امکان آمدن به مرکز را ندارند خیلى دیرتر شکوفا مى شوند و باید بیشتر مطالعه کنند.
اگر چه در اکثر شهرها انجمنهاى شعر و ادب توسط اداره ارشاد تإسیس شده است ولى آنها باید کارى کنند تا مجلات ادبى روز به دست بچه هاى شهرستانى برسد. دلم مى خواهد بتوانم یکى از شعراى مرکز را به کامیاران ببرم و دوستانم را با فکرهاى روز ادبى آشنا کنم.O با این حس و روح لطیفى که دارى دلمان مى خواهد حالا از تحصیلات و تجربیاتت بگویى.
ـ تحصیلات دانشگاهى ندارم ولى در کلاسهاى آزاد چند دانشگاه شرکت کرده و حتى پزشکى و روانشناسى خوانده ام. در مورد شعر و داستان هم به هیچ کلاس خاصى نرفته ام ولى مطالعه و توجه به نقد و انتقاد دوستان و اساتید را مد نظر داشته ام و در اغلب جلسات هنرى که در تهران برگزار مى شود شرکت کرده ام.O براى آشنایى دوستان با این انجمنها, بگو شرکت در این جلسات چه تإثیرى در پیشرفت شما داشت.
ـ علاوه بر انجمنهاى دولتى, انجمنهاى خصوصى غزل, فراپویان, شاعران معاصر, اندیشه, پاتوق هنرمندان و ... از جمله محلهایى هستند که شاعران و نویسندگان جوان و قدیمى بسیارى در آنجا جمع مى شوند و آثارشان را مورد نقد و بررسى همدیگر قرار مى دهند. بخصوص که علاوه بر شاعران و نویسندگان جوان, اساتید نیز در این جلسات حضور پیدا مى کنند و سخنانشان بسیار براى ما جالب و مفید است. وقتى دوستان را مى بینم و با کارهاى جدید آنها آشنا مى شوم, کلى چیز یاد مى گیرم و دیگر خودم را محدود نمى کنم.O گفتى مجموعه داستانى هم در دست چاپ دارید, موضوعات این داستانها در باره چیست؟
ـ داستانهاى رئالیستى اجتماعى که بیشتر در باره زنان ایران است و حکایت جامعه مردسالارانه است. مى خواهم با این داستانها به نحوى وضعیت ناهنجار برخى زنان را به نقد بکشم. البته بیشتر سوژه هایم مربوط به زنان کرد است که تحت تإثیر پدرسالارى و مردسالارى هستند و همین باعث شده است که در آمار مرگ و میر مربوط به این استان, خبر از خودکشى و خودسوزى زنان باشد. زنانى که امکانات پیشرفت نداشتند و نتوانسته اند فشارهاى مربوط به جامعه و خانواده را تحمل کنند. دلم مى خواهد این بى عدالتى ها و مشکلات را بیان کنم و از زنانى بگویم که هرگز اجازه ظهور در اجتماع را نداشته اند.O خوب حالا نوبت مى رسد به مشکلات خودت و دیگر شاعران جوان در عرصه شعر و ادب.
ـ هیچ کس از شاعر و یا نویسنده جوان حمایت نمى کند, و حتى فشارهایى به آنها وارد مى شود که بیشتر فشار اقتصادى است. در چاپ کتاب اولم مقدارى از پول را خودم پرداخت کردم و مقدارى دیگر را نیز ناشر تقبل کرد. برخى که مجبور مى شوند تماما خود پول چاپ کتابهایشان را پرداخت کنند.
در حال حاضر از لحاظ روحى, روحم زخم شده است. به خاطر باندبازى و بى توجهى به جوانان. البته بین نویسندگان و شعراى جوان نیز برخوردهاى ادبى نامناسبى ایجاد مى شود اما باید توجه داشت که ساحت شعر, مقدس است و نباید به آن اهانت کرد. نباید با سیاست و اقتصاد و غیره, فضاى شعرى کشور را آلوده کرد. هنر براى بقاى انسان لازم است, پس بگذاریم که هنر سالم بماند.O ما نیز امیدواریم که هنر و هنرمندان کشورمان همیشه متعهد و دردآشنا باشند.
در ادامه یکى از اشعار کوتاهت را که به مردم کردستان هدیه کرده اى; با عنوان ((نداریم)) با هم زمزمه مى کنیم.
سیلى و صورتم
چقدر سرخ اند
دکتر گفت:
دارو غذا نیست
سرخ ممنوع شد
و دکتر
به ارتقاى درجه رسید
اما من
هنوز گرسنه ام