سستى پیوندها، دگرگونى در زندگى خانوادگى در آلمان

نویسنده


 

سستى پیوندها, دگرگونى در زندگى خانوادگى در آلمان

تهیه و تنظیم: محبوبه پلنگى

مقدمه:

در 30 سال گذشته و همگام با روند پرشتاب صنعتى شدن و شکل گیرى حرکتهاى فکرى جدید, مفهوم خانواده نیز همانند بسیارى از مفاهیم اجتماعى دیگر در کشور آلمان دستخوش یک دگرگونى بنیادین شده است. در اینجا خانواده از شکل سنتى خود که از یک زن (به عنوان مادر), شوهر (به عنوان پدر) و احیانا فرزندان بر اساس ولایت پدر تشکیل شده, در آمده و جاى خود را به اشکال جدیدى از همزیستى داده است. در این میان به ویژه جایگاه زن که طى هزاران سال حیات بشرى پیش از هر چیز نقش همسر و مادر را در خانواده ایفا مى کرد, کاملا دستخوش دگرگونى شده است. زن آلمانى امروز دیگر این نقش را کم و بیش فراموش کرده و مرد آلمانى هم انتظار زیادى از او ندارد. زن خود را از مرد مستقل کرده و به تنهایى براى زندگى خود برنامه ریزى مى کند. او اکنون بر این اعتقاد است که مى تواند تقریبا تمام کارهایى را که تا پیش از این مختص مرد بود, انجام دهد و دولت نیز از او در این راه حمایت مى کند.
در اینجا اشاره به این نکته, مهم به نظر مى رسد که نگاه متفاوت آلمانى ها به مقوله خانواده (که دیدى کاملا سکولار است) سبب شده است تا آنها حتى آمار خود را طبق معیارهاى خاصى تهیه کنند, به نحوى که انسان براى تهیه گزارشى مشابه آنچه که در اینجا ملاحظه مى کنید, اغلب مستقیما به اطلاعات آمارى دلخواه دست نمى یابد, بلکه مجبور است این آمار را از لابه لاى دیگر آمار استخراج کند. این تفاوت حتى خود را در مفاهیمى نیز نشان مى دهد که از سوى آلمانى ها در ارتباط با این موضوع مورد استفاده قرار مى گیرد که به ناچار در این گزارش نیز به چشم مى خورد. براى نمونه در این گزارش در هر کجا که از ((زوج)) سخن به میان مىآید, لزوما به معناى همسر قانونى یک فرد نیست بلکه این واژه مفهوم کلى است که به هر شخصى اطلاق مى شود که با فرد دیگرى ارتباط زناشویى داشته باشد. حال چه این دو یک زوج قانونى باشند و چه زوجى که ازدواجشان ثبت نشده و به طور نامشروع با یکدیگر زندگى مى کنند. لازم به تذکر است که در معیار آلمانى نمى توان از ((زوج غیر قانونى)) سخن گفت چون قانون این کشور هیچ گونه رابطه میان زن و مرد را با یکدیگر یا حتى با فرد هم جنس خود محدود نمى کند.

ساختار خانواده ها و دیگر اشکال همزیستى

در کشور آلمان در دوران بعد از جنگ, تمایل به تشکیل خانواده به شدت کاهش یافته است. این روند به ویژه به واسطه گسترش اشکال جایگزین براى خانواده (مثلا همزیستى زن و مرد بدون سند ازدواج) تقویت شده است. طبق آمار سال 1375 (منتشر شده توسط وزارت خانواده, سالمندان, زنان و جوانان آلمان) 21% از جمعیت 82 میلیونى آلمان ازدواج نکرده اند (یعنى حدود 17 میلیون نفر) و خود یا زوجشان فرزندى ندارند. 16% از این افراد کاملا تنها و 5% همراه با شخصى دیگر زندگى مى کنند.
یکى از راههاى دریافتن این موضوع که پیوندهاى خانوادگى در یک جامعه تا چه اندازه قوى هستند, تعیین تعداد نسلهایى است که در یک خانواده زندگى مى کنند, بدین معنا که پدربزرگ و مادربزرگ, پدر و فرزندان هر کدام نماینده یک نسل در نظر گرفته مى شوند. یکى از ویژگیهاى جوامع شرقى, تنوع تعداد نسلها در تعداد زیادى از خانوارها است. ولى در کشور آلمان تنها 1 / 2% از مردم صاحب خانواده اى با 3 یا بیش از 3 نسل هستند. 55% از آلمانیها در خانواده اى زندگى مى کنند که در آن دو نسل وجود دارد. عوامل متعددى در پدید آمدن این وضعیت دخیل هستند که از آن جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ پایین بودن نرخ تولد: حدود 4 / 18 میلیون نفر از جمعیت آلمان (6 / 22%) را زوجهاى ازدواج کرده اى تشکیل مى دهند که فرزند ندارند.
ـ بالا بودن سطح انتظارات مردم از زندگى
ـ بالا بودن میانگین سنى جامعه: در سال 1375, 46145000 نفر از جمعیت کشور آلمان بالاى 35 سال سن داشتند.
ـ تحول در ساختار اقتصادى و سکونتى مردم
ـ جدا شدن زودهنگام فرزندان از خانواده ها: در کشور آلمان فرزندان خیلى زود (حدودا از سن 16 سالگى) خانواده ها را ترک مى کنند, به نحوى که بیش از نیمى از آنها تا سن 33 سالگى خانه پدرى را ترک گفته اند. طبق تحقیقات انجام شده دخترها زودتر از پسرها به ترک خانه مى پردازند.
ـ پایین بودن تعداد فرزندانى که والدین خود را در نزد خود نگهدارى مى کنند: همان گونه که اشاره شد, تنها 1 / 2% آلمانیها در خانواده اى با 3 نسل یا بیشتر زندگى مى کنند. بالا بودن سطح رفاه و قوى بودن نظام تإمین اجتماعى براى اکثریت افراد مسن این امکان را فراهم کرده است که مستقل از فرزندان خود زندگى کنند. ولى با این وجود 5% از افراد بالاى 65 سال و 14% از افراد بالاى 80 سال در خانه هاى سالمندان به سر مى برند.
یکى دیگر از نشانه هایى که از سستى پیوندهاى خانوادگى در کشور آلمان حکایت دارد, فاصله محل مسکونى فرزندان تا محل سکونت والدینشان است. در سال 1370 در غرب آلمان 53% از فرزندان بزرگسال در شهرى غیر از شهر والدین خود سکونت داشته اند. این رقم در مورد فرزندانى که تحصیلات دانشگاهى داشتند بسیار بیشتر بود, یعنى تنها یک چهارم این فرزندان در شهر محل سکونت والدینشان به سر مى بردند.
روند کنونى تشکیل خانواده در آلمان در جهت خلاف آن چیزى است که ما از نظر اخلاقى و مذهبى عادى مى خوانیم. با مقایسه آمارى به آسانى مى توان به این حقیقت دست یافت. مقایسه نوع خانواده هایى که افراد بالاى 18 سال در سالهاى 1375 و 1351 تشکیل مى داده اند, نشان مى دهد که تعداد خانواده هایى که در آنها زن و شوهر با یکدیگر ازدواج کرده اند و فرزند نیز دارند 5 / 11% کاهش یافته است. از سوى دیگر بر تعداد خانواده هایى که در آن زن و مرد با یکدیگر ازدواج نکرده اند و فرزندى ندارند, 8 / 3% افزوده شده است. یکى دیگر از انواع خانواده, خانواده اى است که از زن و مرد ازدواج نکرده و فرزند تشکیل شده است (این فرزند یا به یکى از والدین تعلق دارد و یا مى تواند فرزندخوانده باشد.) تعداد این خانواده هم در سال 1375 در مقایسه با سال 1351, 18% افزایش پیدا کرده است.

تغییر در معنى اخلاق و عرف

حتى تعریف اخلاق و ارزشها هم از طوفان تحولات و دگرگونى هایى که به آن اشاره شد در امان نمانده است, بدین ترتیب که پس از سالها بحث در بین سیاستمداران, دانشمندان, نمایندگان کلیساها و دیگران در آلمان سرانجام هم جنس گرایى به عنوان امرى عادى پذیرفته شد, به طورى که اکنون زوجهاى هم جنس گرا هم مى توانند به طور قانونى به عقد یکدیگر در آیند و تشکیل خانواده بدهند! اما نگاه اجتماع به این موضوع کاملا متفاوت است. گرچه دولت آلمان با تصویب قوانین مختلف همانند قانون رفع تبعیض نسبت به زوجهاى هم جنس گرا (مصوب 16 فوریه 2001 که از اول اوت همان سال به اجرا گذاشته شد) کوشش کرده است براى این افراد نیز امکانات و موقعیتهاى برابر ایجاد کند ولى اصولا نیاز به تصویب این قانون از این امر خبر مى دهد که اکثریت جامعه آلمان آماده پذیرش آنان نیست و حتى به گفته خود هم جنس گرایان که در گزارشهاى مختلف به چاپ مى رسد, آنها هر روز در اجتماع از سوى دیگران, ((مورد تحقیر و تبعیض)) قرار مى گیرند.
همین عدم آمادگى بخش اعظم اجتماع براى پذیرش هم جنس گرایان سبب شده است که بسیارى از آنها هویت خود را مخفى نگه دارند و تنها اقلیت کوچکى از آنها حاضر شده اند نام خود را در اداره ثبت به عنوان زوج هم جنس گرا ثبت کنند (تنها حدود 3% از مردان و تعداد بیشترى از زنان); به همین دلیل تا به امروز تعداد دقیق این افراد در کشور آلمان مشخص نشده است. البته آمار تخمینى در این ارتباط وجود دارد که تفاوت بین آنها بسیار چشمگیر است. طبق یکى از این آمار تعداد هم جنس گرایان به 41400 نفر (در سال 1378) مى رسد. یکى دیگر از این آمار تعداد آنها را 165000 و دیگرى حدود 5 / 2 میلیون نفر تخمین مى زند. یکى از نکات شگفت انگیزتر و واقعا تإثربرانگیزتر آن است که طبق آمارهاى موجود, در سال 2000 حدود 8300 کودک در یک چنین خانواده هایى زندگى مى کرده اند. نکته عجیب دیگر در باره این افراد این است که پدر یا مادر دو سوم این کودکان که اکنون با یک فرد هم جنس خود تشکیل خانواده داده است یا قبلا متإهل بوده یا هم اکنون هم رسما همسر شخص دیگرى است و صرفا جداى از او زندگى مى کند. گرچه سالیان سال است که در غرب مسإله ارتباط جنسى پیش از ازدواج میان زن و مرد امرى عادى و پذیرفته شده تلقى مى شود, ولى تا همین چند دهه پیش در آلمان, کسى نمى پذیرفت که زن و مرد ازدواج نکرده در زیر یک سقف با یکدیگر ازدواج کنند. این وضع اکنون کاملا تغییر کرده است: طبق آمار سال 1375, 85 / 1 میلیون نفر از آلمانیها در چنین وضعیتى به سر مى برند که نسبت به سال 1351, 10 برابر افزایش یافته است (لازم به ذکر است که تقریبا تمام آلمانیها این شیوه زندگى را در مقطعى از زندگى خود تجربه مى کنند.) البته این بدین معنا نیست که تعدادى که در پیش از آنها به عنوان افراد تنها یاد شد (16% کل جمعیت آلمان) زوجى ندارند, بلکه در بسیارى از موارد این افراد نیز رفیق دارند ولى با او در یک مکان واحد زندگى نمى کنند. این نحوه ارتباط به ویژه در بین جوانان رایج است. آنها پیش از آنکه با یکدیگر هم خانه شوند, مدتى نسبتا طولانى با یکدیگر ارتباط برقرار مى کنند. مرحله بعد, زندگى در یک مکان مشترک است که براى برخى حکم مرحله نامزدى را دارد. البته در اغلب موارد, این همزیستى به ازدواج منجر نمى شود. باید توجه داشت که گاه برخى از این افراد قانونا همسر شخص دیگرى هستند, ولى به دلایل مختلف, بدون آنکه طلاق بگیرند, با فرد دیگرى زندگى مى کنند.
این نوع شیوه زندگى در تمام طبقات اجتماعى مشاهده مى شود و صرفا به طبقه خاصى منحصر نیست. در ضمن باید اشاره کرد که هیچ کس از اعتراف به چنین شیوه زندگى ابا ندارد و حتى گاه سران مملکت نیز در چنین شرایطى زندگى مى کنند. بهترین مثال براى این موضوع ((رودولف شارپینگ)) وزیر دفاع آلمان است که گرچه هنوز متإهل است, ولى با خانم دیگرى زندگى مى کند. او چندى پیش نه به این دلیل, بلکه تنها به این جهت که متهم شده بود براى دیدار دوستش به خرج دولت و با هواپیماى ارتشى سفر مى کند, از سوى احزاب مخالف دولت مورد مواخذه قرار گرفت. رییس کنونى دولت محلى برلین (شهردار) نیز که حزب حاکم آلمان است, رسما به هم جنس گریى خود اعتراف و حتى افتخار کرد و به دنبال آن دبیر کل آن حزب ضمن ستایش از این اقدام, آن را الگویى براى سایر سیاستمداران هم جنس باز آلمانى دانست که هنوز از اعلام رسمى هم جنس باز بودن خود واهمه دارند!

کودک در خانواده

کودکان یکى از قربانیان بى ثباتى و کوتاه بودن عمر تعداد زیادى از خانواده ها در آلمان هستند. طبق آمارى که در سال 1374 گرفته شده, از هر 100 کودک نابالغ 14 نفر نزد پدر و مادر واقعى خود زندگى نمى کنند. از 86 نفر بقیه هم 10 نفر کودکانى هستند که پدر و مادرشان با یکدیگر ازدواج نکرده اند. داشتن فرزند نامشروع هم دیگر در اینجا چیز عجیبى نیست. طبق آمار موجود, در شرق آلمان 42% و در غرب آلمان 14% کودکان, نامشروع هستند. البته باید توجه داشت که برخى از کودکان نامشروع در این آمار مورد توجه قرار نگرفته اند, چرا که بسیارى از زوجها بلافاصله پس از باردار شدن زن, با یکدیگر ازدواج مى کنند و در این صورت فرزندشان نامشروع تلقى نمى شود. یکى دیگر از ویژگیهاى خانواده هاى آلمانى کم بودن تعداد فرزندان آنهاست, بدین معنا که تعداد زیادى از پدر و مادرها, تک فرزند هستند. طبق آمار سال 1375, 8 / 24% کودکان بین 15 تا 17 سال خواهر یا برادرى ندارند و تنها 8 / 8% آنها 3 یا بیش از 3 نفر خواهر و برادر دارند. البته باید در نظر داشت که این آمار بین برادر و خواهر ناتنى و تنى تفاوتى قایل نمى شود.
یکى دیگر از انواع خانواده, خانواده اى است که تنها از یکى از والدین (پدر یا مادر) و یک یا چند اولاد تشکیل شده است. تعداد این نوع خانواده ها در سالهاى اخیر به شدت افزایش یافته است و دلیل عمده آن نیز افزایش تعداد فرزندان نامشروع و افزایش میزان طلاق است. در سال 1375, 64 / 1 میلیون خانواده از این نوع وجود داشت. طبق تحقیقات انجام شده, این نوع خانواده ها با مشکلات زیادى مواجه اند, از جمله مشکلات مالى, آنها بسیار آسیب پذیرند و بیش از تمام اقشار جامعه به کمک اجتماعى وابسته اند.

تشکیل خانواده

یکى دیگر از تحولاتى که در زمینه خانواده در کشور آلمان صورت گرفته است, بالا رفتن سن ازدواج نسبت به دهه 1349 است. در سال 1375 میانگین سنى ازدواج مردهاى آلمانى 30 و زنان آلمانى 6 / 27 بود. همان گونه که پیش از این هم اشاره شد با گسترش انواع شیوه هاى همزیستى, اصولا از تعداد افرادى که به ازدواج تن مى دهند کاسته شده است. طبق تحقیقات آمارى, 29% از مردها و 20% از زنانى که در سال 1339 به دنیا آمده اند, ازدواج نخواهند کرد. از سوى دیگر بر تعداد طلاقها به شدت افزوده شده است. بدین ترتیب که اکنون از هر 3 ازدواج, یکى به طلاق ختم مى شود. محاسبات نشان مى دهند که بسیارى از ازدواجها در سال پنجم تا هفتم به طلاق مى انجامند. بدین ترتیب تعداد زیادى از کودکان (14% از کودکان نابالغ) خاطره تلخ طلاق والدین را تجربه مى کنند.

ضریب تولد

آلمان جزو یکى از کشورهاى اروپایى با پایین ترین ضریب تولد است. از هر 4 زن در غرب آلمان و از هر 10 زن در شرق آلمان که در سال 1339 متولد شده اند, یکى بدون فرزند مى ماند. دلیل اصلى این امر, علاقه فزاینده مردم به تجرد است. پدیده بى فرزندى به ویژه در بین افراد تحصیل کرده رایج است, چرا که آنها اغلب به واسطه مشغله هاى وقت گیر و یا داشتن دیدى متفاوت به زندگى, تمایلى به بچه دار شدن ندارند. طبق برآوردهاى انجام شده, 40% از زنان 35 تا 39 ساله در غرب آلمان که مدرک دانشگاهى دارند, بى اولاد مانده اند.

اشتغال و خانواده

یکى از ویژگیهاى یک کشور صنعتى, بالا بودن تعداد زنان شاغل در آن است. طبق آمار سال 1371, 1 / 87% از زنان 20 تا 39 سال شاغل هستند. حتى بچه دار بودن هم مانع بزرگى بر سر راه زنان آلمانى نیست و اکثریت زنان بچه دار, شاغل نیز هستند. در سال 1375, تنها 5 / 34% از زنان بچه دار بین 15 تا 64 سال شاغل نبودند. البته لازم به ذکر است که این آمارها هر کدام به یک مقطع زمانى خاصى مربوط مى شود و در حقیقت باید گفت که شاید به ندرت بتوان در کشور آلمان زنى را یافت که دست کم براى مدتى خارج از منزل کار نکرده باشد. مسإله اشتغال زن, پیامدهایى را به دنبال دارد که از آن جمله بالا رفتن مشارکت مرد در کارهاى خانه است. علاوه بر زنان آلمانى که 35 ساعت در هفته براى کارهاى خانه وقت مى گذارند, مردان آلمانى نیز 5 / 19 ساعت کار خانه انجام مى دهند که این خود زمان قابل توجهى است.
از دیگر پیامدهاى اشتغال زنان, نیاز به مراکزى براى نگهدارى از کودکان در ساعتهاى عدم حضور پدر و مادر در منزل است. در حال حاضر دو سوم کودکان آلمانى بین 3 تا 5 سال به طور منظم به کودکستان مى روند و یک پنجم کودکان 6 تا 7 سال این کشور پس از پایان ساعات درس در مدرسه باید چند ساعتى را نیز در مراکزى همانند کودکستانها بمانند. بى شک حضور طولانى کودکان در کودکستانها و مراکز مشابه سبب مى شود که آنها از محبت و صمیمیت خانواده بهره چندانى نبرند و شاید همین امر یکى از دلایل مهم براى سستى نسبى پیوندهاى خانوادگى در این کشور باشد. کم رنگ شدن احساسات و عواطف در خانواده ها سبب شده است که نگاه دولت آلمان به مقوله تربیت آینده سازان کشور دگرگون شود و به دیدى اقتصادى مبدل گردد. بدین ترتیب در گزارشهایى که از سوى ((وزارت امور خانواده, سالمندان, زنان و جوانان)) تهیه شده, از فعالیت مردان و زنان در منزل به عنوان ((کار بدون دستمزد)) یاد مى شود. طبق محاسبات انجام شده توسط این وزارتخانه در سال 1371 در غرب آلمان 77 میلیارد ساعت کار بدون دستمزد انجام شده است که بسیار بیشتر از ساعات کار در خارج از منزل است (48 میلیارد ساعت کار خارج از منزل) و در صورتى که قرار باشد بابت آن, دستمزد پرداخت شود, ارزش آن معادل 9 / 1 تا 8 / 2 میلیارد مارک خواهد شد.

وضعیت اقتصادى خانواده ها

خانواده هاى آلمانى از رفاه نسبتا بالایى برخوردارند و البته این امر نیز در شکل گیرى بسیارى از تحولاتى که در این گزارش به آن اشاره شد, نقش مهمى را ایفا کرده است. در سال 1372, خانواده هاى غرب آلمان که فرزندان زیر 27 سال داشتند, به طور متوسط درآمد خالص ماهانه اى معادل 5880 مارک و خانواده هاى شرقى درآمدى معادل 4270 مارک داشته اند.
با وجود بالا بودن درآمد خالص ماهانه خانواده ها در کشور آلمان, همان گونه که پیش از این اشاره شد, براى مثال تعداد زیادى از زنان (آن هم از سن 15 سالگى) به طور پاره وقت یا تمام وقت کار مى کنند, که دلیل عمده آن را باید در بالا رفتن سطح توقعات مردم از زندگى و در نتیجه بالا بودن مخارج آنها جستجو کرد.
در این بین افرادى که به تنهایى (بدون زوج) با فرزند یا فرزندان خود زندگى مى کنند, نسبت به دیگر خانواده ها به طور متوسط کمترین میزان درآمد را دارند. در سال 1372 در غرب آلمان 49% و در شرق آلمان 78% از این خانواده ها کمتر از 3000 مارک درآمد داشتند. البته نظام تإمین اجتماعى آلمان از این افراد حمایت مالى مى کند و بدین ترتیب یک نفر از هر 4 زن مجرد با یک یا چند فرزند, در سال 1375 اداره تإمین اجتماعى کمک مالى دریافت مى کرده است.