من صداقت را مى شناسم

((فهیمه فهیمى)) روشندل عزیزى است که در دنیاى شعر و موسیقى تجربه کسب مى کند. وى با اینکه هرگز نتوانسته است طبیعت و محیط پیرامونش را ببیند, اما با چشم دل به حقایق گیتى نگریسته و احساسش را در قالب شعر سروده است. او علاوه بر شعر, نوا و نغمه دل خویش را با آواى کلیدهاى پیانو به یادگار مى گذارد.
((فهیمه)) در حال حاضر دانشجوى سال دوم رشته روان شناسى بالینى است و سعى دارد در فضاى فعالیت خود بین شعر و موسیقى و روان شناسى, آشتى دوباره اى ایجاد کند. وقتى از وى پرسیدیم که چطور شد به شعر و موسیقى روى آورد, مى گوید: ((همزمان با هم به سراغ شعر و موسیقى رفتم. موسیقى را براى خودم آرامش تفسیر کرده بودم و شعر را احساسات و عواطف انباشته درونى که باید در قالبى به بیرون تراوش مى کرد. شعر یک روز خودش به سراغم آمد و من حس کردم اگر این اشعار را روى کاغذ نیاورم نمى توانم با خودم کنار بیایم. پس باید مانند دیگر مردم به نحوى احساسات درونى خودم را بروز مى دادم. از نظر من شعر وسیله اى است براى بیان آنچه که ذهن آدمى آرزوى رسیدن به آن را دارد. شعر در نظرم آینه زلال روح هنرمند است.))

O در این میان, روان شناسى را چطور با علایق درونى ات تطبیق مى دهى؟

روان شناسى براى من راهى بود که بتوان با آن همه افراد را به حدى طبیعى رساند. در حال حاضر تلاشم این است که به شکلى بین موسیقى و روان شناسى پیوند ایجاد کنم. مدام روى تإثیر موسیقى بر حرکات و رفتار افراد غیر نرمال تحقیق مى کنم; و اینکه چگونه مى توان با اصوات آهنگین, این افراد را به دنیاى طبیعى برگرداند. حالات افراد را در زمان هاى مختلف مى سنجم, مثلا زمانى که فرد هیجان زده است; فکر مى کنم موسیقى چه تإثیرى بر روى او خواهد داشت. مى خواهم بفهمم چگونه با شعر و موسیقى مى توان به درونى هاى افراد پى برد و با آنها ارتباط برقرار کرد.
البته مسائل و مشکلات اجتماعى نیز مد نظرم هستند و سعى مى کنم با این رشته بتوانم در این زمینه هم کارى انجام بدهم.
 

O شعرهایت در چه قالبى هستند و موضوعات آنها در باره چیست؟

تا به حال هفتاد و اندى شعر سروده ام که همه ناشى از احساسم بوده اند. البته نباید احساس را با عشق اشتباه گرفت. اشعار من عاشقانه نیست. من به احساس و عواطف اجتماعى مى پردازم. قالب اشعارم نیز بیشتر چهارپاره و غزل است. در شعر نو هم از سبک سهراب سپهرى استفاده مى کنم, چون شعر وى بر خلاف برخى از اشعار نو, داراى یک نوع موسیقى کلامى نیز مى باشد.
 

O تا به حال اشعارت را از طریق یکى از رسانه ها منعکس کرده اى یا نه؟

تا به حال فقط دو تا از شعرهایم در روزنامه ها چاپ شده است. همچنین در شبکه جوان که وابسته به باشگاه رادیو تلویزیونى جوان تهران است, شرکت کرده و اشعارم از طریق شبکه رادیویى پخش شده است. این باشگاه جلساتى براى اعضاى کانون شعرا برگزار مى کند که من نیز در آنها شرکت مى کنم.
 

O فهیمه خانم, وقتى چیزى را نمى بینى چطورى با آن ارتباط برقرار مى کنى تا بتوانى در باره اش شعر بگویى؟

ندیدن, دلیل بر این نمى شود که نتوانم شعر بگویم. مثلا از دید من آبى, رنگ آرامش است. پس وقتى مى خواهم در شعرم از احساس آرامش چیزى بگویم, با تعبیر آسمان به آن مى پردازم و یا بالعکس. نیلوفر آبى و دریا نیز دیگر عناصرى هستند که در نظرم به آبى و آرامش منتهى مى شوند. من به این طریق زیبایى هاى طبیعت را درک مى کنم. به فرض اگر بخواهم از آرامش و صداقت بگویم, حسم را به امواج آرام دریاى آبى تشبیه مى کنم, ولى اگر بخواهم از طوفان و خروش دریا بگویم آن وقت این حس دیگر با رنگ آبى تضاد پیدا مى کند.
 

O معمولا در وهله اول ارتباط دیدارى باعث شناخت افراد از همدیگر مى شود, شما چطور بدون این حس و شناخت در باره آدمها قضاوت مى کنى؟ از کجا متوجه مى شوى که با تو صادق هستند یا نه؟

از نوع برقرارى ارتباط توسط افراد مختلف, مى توانم دقیقا به قیافه و اخلاق آنها پى ببرم. بارها شده است که وقتى براى اولین بار با کسى حرف مى زنم و نظرم را در مورد ظاهر و خصوصیات اخلاقى آنها مى گویم, آنان نظرم را تصدیق مى کنند. من با نیروى خدادادى مى توانم درونى ها افراد را با صدایشان تشخیص دهم, حتى اگر موقع حرف زدن صداقت کامل را در گفتارشان نداشته باشند.
 

O تا به حال چه مشکلاتى را براى رسیدن به موفقیت پشت سر گذاشته اى؟

البته من خودم را موفق نمى دانم, اگر هم تا به امروز موقعیت هاى خوبى کسب کرده ام, همه را مدیون تلاش هاى بى دریغ معلمان و خانواده ام مى دانم, همچنین یکرنگى ها و احساسات صادقانه برخى دوستانم.
تحصیلاتم را در مدرسه شبانه روزى نابینایان تهران به پایان بردم و دیپلم خود را گرفتم. در آن مدرسه معلم ها شرایط بچه هاى استثنایى را درک مى کردند و مشکلى در این زمینه نداشتم. اما حالا که در دانشگاهى در قم درس مى خوانم, مجبورم خودم را با شرایط دیگران وفق دهم. سر کلاس درس هاى اساتید را ضبط مى کنم و سپس در خانه با وسائل نوشت افزار خودم آنها را به خط بریل برمى گردانم تا بتوانم از آنها جزوه درسى تهیه کنم.

O امیدواریم با توجه به مشکلاتى که داشته اى, بعد از این موفقیت هاى بزرگترى را در پیش رو داشته باشى.

من هم لازم مى دانم از شما دست اندرکاران این رسانه پویا و زنده که پلى براى ارتباط نزدیک بین افراد اهل مطالعه و کمال مى باشد, سپاسگزارى کنم.
 

O با تشکر از شما, شعر ((نیلوفر خواب))تان را با هم زمزمه مى کنیم.

بیا نیلوفرى بى کینه باشیم
بیا تعریفى از آیینه باشیم
بیا تا در مسیر مهربانى
نشان از عادتى دیرینه باشیم

بیا تصویر پاک آب باشیم
بیا تعبیر خوب خواب باشیم
بیا تا در حضور ساکت شب
براى رهگذر مهتاب باشیم

شبى با کوله بار مهربانى
تو با آن روح پاک و آسمانى
کنار دیدگان من نشستى
و گفتى با زبان بى زبانى

برایم قصه تنهاییت را
نوشتى غصه دریاییت را
تو با آن روح سرشار از نجابت
سرودى لحظه بارانیت را

شبى در سایه روشن هاى مهتاب
به همراه شقایق هاى بى تاب
به روى موجى از ناباورىها
تو را حک مى کند نیلوفر خواب

که شاید روزى از شرق نجابت
به شفافى باران سخاوت
پناه کودکى افسرده باشى
به رنگ آبى شعر صداقت

تو یک شب آمدى آرام از راه
کنار من نشستى تا سحرگاه
برایم قصه ها گفتى ز دریا
مرا تا روشنى بردى تو تا ماه