نویسنده

اختلالات روانپزشکى زنان

دکتر آمنه ملاباشى ـ روانپزشک

مقدمه

زنان نیمى از جامعه ما را تشکیل مى دهند. وجود آنها اهمیت اساسى در ثبات نظام خانواده (از لحاظ مدیریت و تربیت فرزندان) و نظام اجتماعى (در مدیریت و احراز پستهاى حساس, افزایش میزان اشتغال و تحصیل در دانشگاهها) دارد. مرد و زن, انسان کاملى هستند که خدا اراده کرد کنار هم زوجى را تشکیل داده, به تکمیل ابعاد شخصیتى خویش پرداخته و به یکدیگر آرامش بخشند. از دیدگاه اسلام, بر اساس آیه یکم سوره نسإ, ((مرد و زن در اصل خلقت, برابرند و در آفرینش بر یکدیگر برترى ندارند.)) اما تفاوتهاى جسمانى و فطرى به طور طبیعى بین آنها وجود دارد که بر ابعاد روحى ـ روانى آنها تإثیر مى گذارد. زنان نیز نابسامانى هاى ناشى از فشارهاى روانى, اجتماعى و شغلى را مانند مردان تجربه مى کنند. تفاوتهایى بر اساس شرایط اجتماعى, باورهاى فرهنگى, آداب و سنن و ویژگى هاى جسمانى (هورمونى و غدد مثل تیروئید) بین زنان و مردان دیده مى شود. نیز نقش اساسى که زنان در بارورى و زایمان, سپس نگهدارى و تربیت فرزندان به عهده دارند, و دوران میانسالى و سپس یائسگى که شاید خزان دوران شکوفایى و زنانگى آنها به شمار مى رود. امروزه زنان به شناخت بیشترى از حق و حقوق خود نایل آمده, با تحصیل در دانشگاهها, روى آوردن به مشاغل دولتى یا خوداشتغالى, زمینه هاى بهتر باور خویشتن و شناخت رسالت و نقش خود در خانواده و اجتماع, براى آنها فراهم آمده است. این وضع سبب بروز تضادهایى با مردان (در خانه یا محیط کار و جامعه) گشته و هنوز بسیارى چنین نقشهایى را از زنان نمى پذیرند و با حق و حقوق آنها آشنایى ندارند. طبیعتا معضلاتى چون طلاق, دختران فرارى و افسردگى بین زنان بیشتر بروز مى کند.

تفاوتهاى کلى

خصوصیات جسمى زنان مثل سیکل ماهیانه, دوران باردارى, زایمان, مسایل غددى و شرایط محیطى, در آنها منجر به تغییرات روانى (بیشتر از لحاظ خلق و خو) گشته و بر کارکرد آنها تإثیر مى گذارد. در برخى از محیطهاى کارى چندان راغب به استخدام یا به کارگیرى نیروهاى زن نمى باشند به علت اینکه تصور مى شود کارکرد ضعیف ترى دارند. اثر اختلالات اساسى روانپزشکى از لحاظ معیارهاى تشخیصى بین زنان و مردان یکسان است, ولى برخى تفاوتهاى آمارى از لحاظ شیوع و بروز وجود دارد. اختلال افسردگى اساسى در زنان دو برابر مردان دیده مى شود. 25 ـ 15% زنان حداقل یک بار در طول عمر به آن مبتلا مى شوند.
در زنان حالتى به نام ((درماندگى آموخته شده)) دیده مى شود که ناشى از نقش پذیرى دختر از خانواده خویش است. انتظارى که خانواده و اطرافیان از کودک پسر دارند تا دختر, تفاوت دارد. اصولا پسران و مردان قادر به برون ریزى عواطف و خشم خود مى باشند ولى دختران از آن منع مى شوند (به خصوص در جامعه ما). مردان از قدرت ابراز وجود بیشترى برخوردار مى باشند.
مردان سه برابر بیشتر از زنان خودکشى مى کنند (که منجر به مرگ مى شود) در حالى که زنان چهار بار بیشتر اقدام به خودکشى مى کنند اما امکان دارد خودکشى آنها جدى نباشد و جهت جلب توجه صورت پذیرد. اختلالاتى از جمله اضطراب, ترسها و وسواس بین زنان و مردان با تفاوتهاى اندکى دیده مى شود.
بیمارى اسکیزوفرنى (که شخص دچار اختلال در ارزیابى واقعیت مى شود), از لحاظ آمارى در دو جنس برابر است. در اختلال بى اشتهایى روانى, 95% از مبتلایان را زنان تشکیل مى دهند که بیشتر به علت اختلال در درک تصویر بدن, به خاطر توجه مفرطى که خانمها روى اندام و وزن خود دارند, پدیدار مى شود.
سوء رفتار و همسرآزارى, پدیده نسبتا شایعى است, به خصوص در خانواده هایى که دچار سوء مصرف مواد هستند و فقر اقتصادى, مشکلات فرهنگى و بین فردى, در آنها دیده مى شود. شوهران چنین زنانى, اغلب کم حوصله و پرخاشگر مى باشند که آن را نسبت به همسر خود فرافکنى مى کنند.
25 ـ 15% زنان حامله در حین حاملگى مورد آزار جسمى قرار مى گیرند. این رفتارها باعث ایجاد احساس بى ارزشى, افسردگى, اضطراب و کاهش اعتماد به نفس در زنان مى گردد که خانواده درمانى و درمان زناشویى براى برخورد با آن لازم است. تجاوز به عنف اغلب توسط آزارگران جنسى رخ مى دهد و ممکن است در هر رده سنى اتفاق افتد. گاه آزارهاى جنسى در جامعه دیده مى شود. زنى که مورد تعرض قرار گرفته ممکن است دچار شرم, سردرگمى, ترس, خشم و افسردگى شود, که اقدامات لازم از جمله حمایت از او و گروه درمانى لازم است.
برخى اختلالات جنسى مثل بیزارى و کاهش میل جنسى, در زنان مانند مردان دیده مى شود. اکثرا این مشکلات ناشى از تعارضات و مشکلات بین زوجین است که درمان زناشویى را مى طلبد. البته درمانهاى جسمانى در این موارد نباید از مد نظر دور شود.

اختلالات چرخه عادت ماهانه و بلوغ

سیکل ماهیانه اکثرا بین سنین 14 ـ 11 سالگى در دختران, شروع مى شود. اغلب دختران اطلاعاتى در این خصوص از دوستان, مادر یا خواهر خود کسب کرده اند. نگرش دختران به این چرخه با میزان آمادگى آنان براى رویارویى با این تغییر بدنى, بستگى دارد. تغییرات غدد (هیپوتالاموس, هیپوفیز و تخمدانها) هورمونهاى استروژن و پروژسترون, تغییراتى در خلق و خوى آنها به جاى مى گذارد.
یکى از اختلالات مهم به نام ((اختلال ملال پیش قاعدگىPMS) (() روى مى دهد که تقریبا در یک هفته قبل از شروع قاعدگى هر ماهه, رخ مى دهد. حدود 40% زنان لااقل علایم خفیفى از آن را دارا هستند و 10 ـ 2% واجد معیارهاى تشخیصى کامل آن هستند. پیشامد این وضع, شامل علایمى است از قبیل: خلق افسرده, احساس ناامیدى, اضطراب و تنش, خشم, تعارضات بین فردى, کاهش تمرکز, تغییرات خواب و اشتها, خستگى و علایم جسمى مثل تورم سینه, سردرد و درد مفاصل. این علایم ممکن است مخل کار یا تحصیل یا فعالیتهاى اجتماعى و رابطه با دیگران شود. در صورت عدم درمان به موقع ممکن است شدت اختلال بیشتر شود. درمانهاى متعددى براى اختلال پیشنهاد شده, از جمله: حمایت از بیمار در برابر بیمارى و عواقب ناشى از آن, روان درمانى جهت کاهش تنش بیمارى, ورزش, رژیم غذایى, اجتناب از نمک, کافئین, سیگار, مصرف ویتامینها از قبیلA ,E , B6, مواد معدنى (کلسیم و منیزیوم) درمانهاى دارویى مثل مکملهاى هورمونى, داروهاى ضد افسردگى و آرام بخش.
در حاملگى, زنان دچار تغییرات زیستى و روانشناختى بارزى مى شوند. نگرش آنان نسبت به حاملگى بازتاب اعتقادات آنهاست. گاهى احساس خودشکوفایى دارند و گاه دچار ترس و اضطراب از عدم کفایت خود براى نقش مادرى مى شوند. دلبستگى روانى به جنین در رحم آغاز مى گردد, اکثر مردها نسبت به حاملگى همسر خود, واکنش مثبتى دارند. بسیارى از اختلالات روانپزشکى در این دوران, کاهش مى یابد و از لحاظ مصرف داروها در دوران حاملگى و شیردهى احتیاطهاى زیادى باید صورت گیرد.
باید به ((نازایى)) نیز توجه داشت که مشکلاتى از قبیل: ناهماهنگى زناشویى, تعارضات هیجانى, احساس شوک و ناباورى و درماندگى و کاهش میل جنسى در دو طرف به وجود مىآورد و لازم است زوجین از این لحاظ تحت حمایت و روان درمانى قرار گیرند.

اختلالات روانپزشکى پس از زایمان

طبق آمار, در اولین ماه پس از زایمان, زنان در معرض بالاترین احتمال براى بسترى شدن در بیمارستان روانى قرار دارند که تغییرات هورمونى, مسایل روانى ـ اجتماعى مثل تصویر ذهنى که مادر از بچه دارد, حمایت ناکافى خانوادگى, مشکلات زناشویى مثل عدم تحمل محرومیت باعث بروز آنها مى شود.
احتمال ابتلا به اختلالات روانى پس از زایمان اول, بیشتر وجود دارد. نیز آنهایى که تاریخچه قبلى ابتلا به اختلالات خلقى دارند یا در فامیل آنها چنین سابقه اى وجود دارد از لحاظ بروز, تفاوتى بین خانمهاى شیرده و آنهایى که به نوزاد خود شیر نمى دهند وجود ندارد. از دست دادن نوزاد پس از زایمان نیز مى تواند سبب بروز افسردگى و اختلال در رفتار مادر شود.
یکى از اختلالات پس از زایمان, اندوه پس از زایمانblue) ) (غم مادرى) خوانده مى شود که در 50% زنان رخ مى دهد. اما چند روز بیشتر طول نمى کشد. از مشخصه هاى آن گریه کردن, خستگى, اضطراب و بى خوابى مى باشد که ندرتا به سمت اختلالات شدیدتر پیشرفت مى کند.
اختلال افسردگى پس از زایمان, به طور تدریجى پس از هفته دوم یا سوم, شروع مى شود و در طى چند هفته یا ماه, ثابت مانده یا بهبود مى یابد. میزان بروز آن 15 ـ 10% و ممکن است 9 ـ 6 ماه طول بکشد. این افسردگى موجب اختلال عملکرد مادر مى شود و در توانایى او براى مراقبت از شیرخوار, ایجاد مشکل مى کند. بهتر است همانند سایر موارد افسردگى, درمان دارویى و روان درمانى صورت پذیرد.
اختلال سایکدز یا اختلال در ارزیابى واقعیت پس از زایمان یکى از خطیرترین اختلالات روانپزشکى است که میزان بروز آن11000 زایمان است. معمولا اختلالات خلقى مانند دو قطبى و افسردگى در خانواده آنها وجود دارد و آنها سپس دچار مى شوند. از خطرناک ترین عواقب آن نوزادکشى (4%) و خودکشى (5%) مى باشد. مادر ممکن است نسبت به شوهر, نزدیکان یا خودش دچار توهمات و هذیانهاى گزنده شده, حتى منجر به خودکشى گردد. معمولا این اختلال در عرض چند روز پس از زایمان شروع شده به طور متوسط 3 ـ 2 هفته طول مى کشد. کندذهنى, بى خوابى, اغتشاش شعور, بى ربطگویى و عدم علاقه به فرزند جزو آن است. بایستى مشکلات جسمانى مانند کم کارى تیروئید و بیمارى کوشینگ درمان شود.
اگر حمایت خانواده خوب باشد و درمان مناسب صورت گیرد, پیشآگهى آن خوب است. در عین حال بایستى تهدیدات زائو را جدى گرفته, از او مراقبت به عمل آید. اصلاح عوامل محیطى و روان درمانى نیز توصیه مى شود. در دوران حاد مصرف داروهاى خلقى و ضد سایکدز, لازم است و احتمال عود در زایمانهاى بعدى وجود دارد.
در ((یائسگى)) در سنین پیرى, دچار بیماریهایى از قبیل: فشارخون, میگرن و آرتروز مى شوند. به نظر مى رسد زنان در مقایسه با مردان طول عمر بیشترى دارند. با بروز یائسگى و پایان دوران باردارى, احساساتى از قبیل: تغییر شکل, احساس بى ارزشى, افسردگى و اضطراب بروز مى کند, نیز علایم جسمانى مثل پوکى استخوان و کاهش میل جنسى. حمایت مناسب از فرد, به خصوص حمایت خانواده و همسر, روان درمانى و تجویز داروهاى مناسب, تغذیه و ورزش, انجام کارهاى هنرى, برگزارى نشستهاى خانوادگى و مسافرتهاى تفریحى, سودمند است.