پژواک نامه هاى خوانندگان


پژواک

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه عزیزانى که در تهیه و تنظیم این ماهنامه تلاش مى کنند. اینجانب در مسابقه عکاسى ((دختران بهار)) شرکت کرده بودم و یادبودى نیز از طرف مجله براى من فرستاده شد که بسیار گرانبها و ارزشمند بود که جاى تشکر فراوان از شما عزیزان دارد.
امیدوارم بتوانم عکس هایى با کیفیت هنرى براى شما بفرستم. البته یک تقاضا دارم و آن اینکه در مجله بخشى در باره نقد آثار عکاسى داشته باشید تا دوستان علاقه مند به عکاسى بتوانند آثارشان را بفرستند.

لیلا بنابرى ـ قم

O دوست عزیز, از آن جایى که ((پیام زن)) نه به شکل تخصصى و نه عمومى, به عکاسى نمى پردازد, لذا نمى توانیم بخش نقد عکس داشته باشیم; اما شما و دیگر دوستان اگر عکس هاى مناسبى داشته باشید, حتما در مجله چاپ مى شود و عکس هاى بدون کیفیت براى صاحبان آثار پس فرستاده مى شود. امیدواریم که با شرکت در کلاس هاى عکاسى و خواندن مجلات تخصصى در این مورد و یا دیدن کتاب هاى مخصوص عکس و همچنین بازدید از نمایشگاههاى عکس, بتوانید دید هنرى خود را ارتقا دهید و آثار بهترى برایمان ارسال کنید.

امیدوارم در مسئولیت بزرگ فرهنگى, نیروى موثر و خلاق براى میهن اسلامى مان باشید. چند سوال دارم. اول اینکه آیا مطالب چاپ شده در یک مجله را مى توان به مجلات دیگر ارائه داد؟ آیا هزینه اى به نویسنده تعلق مى گیرد؟ زمان دقیق چاپ هر شماره مجله شما چه هنگام مى باشد؟

آذر عبدىپور ـ روستاى مردشت تالش

O خواهر گرامى, مطلبى که در یک مجله چاپ مى شود, تنها با موافقت نشریه بعدى مى تواند به چاپ برسد ولى معمولا نشریه ها از چاپ آثارى که قبلا منتشر شده اند, خوددارى مى کنند. اما در مورد پرداخت حق الزحمه باید گفت که اگر مطلبى قوى باشد و در راستاى اهداف نشریه, حتما وجهى به نویسنده آن تعلق خواهد گرفت. اما اگر برخى مطالب کوتاه, صرفا جهت تشویق نویسندگان جوان چاپ شود, حق الزحمه اى به آن دوست پرداخت نخواهد شد.
در مورد زمان چاپ مجله ((پیام زن)) هم باید گفت مطالب هر شماره, حداقل باید دو ماه مانده به ابتداى ماهى که مجله مربوط به آن است آماده, تایپ و تصحیح شود و سپس مراحل فنى چاپ و صفحهآرایى را پشت سر بگذارد تا در اول هر ماه, شماره مورد نظر در بازار مطبوعات یافت شود. اما در مورد آثارى که براى مجله فرستاده اید, باید گفت متإسفانه مطالب شما مناسب نیستند و امیدواریم بعد از این آثار قوىترى برایمان ارسال کنید.

احتراما به پیوست نامه, تعدادى نقاشى نیز تقدیم مى گردد. علت اینکه هیچ گونه فن و تکنیکى در این طراحى ها به چشم نمىآید, این است که اینجانب هرگز در هیچ گونه کلاس یا آموزشگاه جدى نقاشى, شرکت نکرده ام, همانند داستان نویسى. البته در زمینه داستان با زحمات و آموزش هاى شما در بخش ((قصه هاى شما)) به نظر خودم پیشرفت کرده ام.

مجتبى ثابتى مقدم ـ بایگ

O برادر ارجمند, على رغم اینکه به کلاس نقاشى نرفته اید, آثارتان بسیار زیباست. البته از آن جایى که این نقاشى ها, اولین کارهاى شما بود آنها را برایتان پس فرستادیم تا براى خودتان نگاه دارید. امیدواریم در آینده اى نزدیک, در زمینه نقاشى نیز چون داستان پیشرفت کنید.

O دوست عزیز, ((حمیرا کمیلى)) لطف کرده و نقد فیلم ((شام آخر)) را برایمان ارسال کرده اید. با تشکر از شما, متإسفانه بخشى از نقدتان شبیه مقاله شده است البته در بخشى دیگر به خوبى شخصیت اصلى را مورد کنکاش قرار داده اید. با هم بخشى از نقد ((شام آخر و اعدامى دیگر)) را مى خوانیم:
((اگر حقیقتا هدف, احیاى شخصیت زن است باید باز هم جسارت ادامه پیدا مى کرد و آن دنیاى والا و پویا و آزادى که پس از طلاق و جدایى از زندگى اجبارى و قالبى و مصلحتى زنى با این موقعیت ها امکان تجلى دارد, به تصویر کشیده مى شد و اجازه داده نمى شد که همه ابعاد شخصیت زن در یک عشق کودکانه گم شود و بار دیگر زن را به زیر سوال ببرد. کسى که دعوى حمایت و احیاى شخصیت زن را مى نماید اگر کمى منصفانه تر به این موجود حساس و زیرک نگاه کند در مى یابد که با این کار نه تنها از او دفاعى نکرده که شخصیت او را حتى با وجود داشتن قوىترین امتیازات اجتماعى, به شدت مخدوش نموده است.))

امیدوارم همیشه در پناه حق سالم و سلامت باشید و به کارتان ادامه بدهید. من فکر مى کنم که مجله شما بیشترین پاسخ را به نامه هاى ما مى دهد چون همیشه همه نامه ها جواب داده مى شود. روستاى ما در حال حاضر سرد و بارانى است. دختران روستایى هم مشغول تحصیل هستند. فیلمنامه اى نیز نوشته ام که مى خواهم آن را با دقت بخوانید و نظرتان را اعلام کنید.

سمیه سادات سیدپور ـ سن سن کاشان

O دوست خوش ذوق ما, امیدواریم دختران روستایتان همیشه در کنار تقواى الهى و تعهد اسلامى که دارند, در حال آموزش علم و تحصیل باشند. هر چند ما در مجله بخشى براى بررسى ادبیات نمایشى, چون فیلمنامه و نمایشنامه نداریم, اما برخى از دوستان لطف کرده و کمابیش این آثار خود را براى نقد و تصحیح برایمان ارسال مى کنند, ما نیز تا حدى که در توانمان است, نظراتمان را توسط نامه اعلام مى کنیم. شما نیز با توجه به اینکه در روستا زندگى مى کنید و تا به حال در هیچ کلاس فیلمنامه نویسى شرکت نکرده اید و حتى یک فیلمنامه نیز نخوانده اید, اثرتان براى شروع فوق العاده قوى مى باشد. نظرات تکمیلى ما, همراه اثرتان, ارسال شده است. موفق باشید.

مدت هاست که از شما نامه اى دریافت نکرده ام, دلم براى جواب نامه هایتان تنگ شده است. در حال حاضر مشغول بازنویسى چند داستان هستم ...

هاجر مرادى ـ اصفهان

O دوست دلتنگ ما, تمامى نامه هاى شما, از طرف مجله پاسخ داده شده و احتمالا به دلایل دیگرى تا به حال به دستتان نرسیده است. ما که تمامى تلاش خود را به کار مى گیریم تا نامه دوستان هر چه سریع تر براى آنان ارسال شود. امیدواریم دیگر بیش از این دلتنگى نکنید و با صبر و حوصله به بازنویسى آثار جدید خود بپردازید.
در ضمن چاپ اولین کتاب کودک شما, با نام ((جوجه کبوتر تنها)) را تبریک مى گوییم و امیدواریم آثار دیگرتان نیز به صورت کتاب چاپ شود. از ارسال کتابتان نیز متشکریم.

اینجانب مایلم عضو مجله مفیدتان شوم, اما نمى دانم به چه شکلى, که امیدوارم راهنمایى لازم را بفرمایید. تا به حال مجله هایتان را خوانده ام و برایم جذاب و مفید واقع شده است. در ضمن متنى نیز تقدیم به کبوتر سپید بال آسمان قلبم, خانم ((محبوبه قبطى اشکذرى)), که یکى از دبیران سال سوم دبیرستانم است, نوشته ام که امیدوارم آن را چاپ کنید.
لیلى ریوندى خیرآبادى ـ روستاى خیرآباد تربت جام
O خواهر قدرشناس ما, شما مى توانید مطالب و آثار خویش را براى مجله ارسال کنید تا در صورت قابل قبول بودن, چاپ شود. اما اگر منظورتان از عضو مجله, اشتراک مجله مى باشد, مى توانید با پر کردن فرم اشتراک و استفاده از تخفیف دانشآموزى, مشترک مجله شوید تا هر ماه ((پیام زن)) به هر آدرسى که شما مى خواهید, برایتان ارسال شود.
اما مطلبى که برایمان فرستاده اید, قدرى شخصى است و تقدیر از آموزگار مهربان و محترمى مى باشد که لازم است شما در سر کلاس آن دبیر محترم بخوانید. اما در هر حال به خاطر قبول درخواست شما و همچنین احترام به این قشر زحمتکش کشور, قسمتى از متن شما را در ادامه مىآوریم:
((اى فرشته زندگى, نام تو آرامش دهنده روح و روان من است. وقتى نگاهم مى کنى انگار چندین سیاره در قلبم به دور خورشید نگاهت مى چرخند و در مقابل لبخند تو دنیا را با تمام زیبایى هایش در قایق احساسم مى نشانم و به سوى لبخند تو پارو مى زنم. آنگاه که نگاهم مى کنى چشم هایم را به تماشاى ماه مى برم و آسمان نگاهت را به هیچ کس نمى فروشم. آرى, باز هم مى خواهم بگویم تو همچون دیوان حافظى هستى که هر لحظه آرزوى خواندنت را دارم و هیچ گاه شعرهایت برایم تکرار نمى شود. مى خواستم با تمام وجودم از کنار تو که همچون پنجره اى هر روز رو به رویاها و آرزوهایم باز مى شوى, با آرامش گذر کنم.))
شعر و متن جدیدى براى بخش ((دختران بهار)) ارسال کردم که امیدوارم مشکلى براى چاپ نداشته باشد. در ضمن سوالى دارم, چرا نباید در متن نصیحت کرد. از راهنمایى شما متشکرم.

سمیه آزادى ـ قم

O دوست جوان ما, متإسفانه آثار جدید شما هنوز پختگى لازم را براى چاپ ندارد. اما یکى از اشعار قبلى شما نسبتا مناسب بود و در آینده در بخش ((سبز آسمونى)) چاپ خواهد شد. اما همان طور که خودتان متوجه شده اید, در یک متن ادبى و یا داستان و کلا در ادبیات داستانى نباید زبان به پند و نصیحت باز کرد و دائم به مخاطب از بدىها و خوبى ها گفت. ادبیات داستانى در زمره هنرها گنجانده مى شود, لذا نمى توان به طور مستقیم در حیطه هنر, شعار داد و مردم را از رفتن به طرف زشتى ها منع کرد. البته آثار هنرى و ادبى وظیفه دارند که در عین داشتن پیام هنرى و تکنیکى, از لحاظ محتوایى نیز سازنده باشند, اما متإسفانه در اثر شما, این کار در حد نصیحت کردن به یک کودک تنزل کرده است. موفق باشید.