نویسنده

 

بینش‏هاى ناب در نگاه دخت آفتاب (10)
ارزش‏هاى جاودان زندگى‏
«بخش نخست»

احمد لقمانى‏

سپیده سخن‏

حیات و هستى انسان داراى دو جلوه «پیدا» و «پنهان» است؛ جلوه پیداى آن نعمت‏ها و لذت‏هاى ظاهرى زندگى است که دیگر موجودات نیز خود را از مواهب طبیعت بهره‏مند مى‏سازند و براى بقاى وجود خویش به خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نوشیدن مى‏پردازند و حتى در بسیارى از عرصه‏ها به دور از دغدغه‏هاى جارى در زندگى انسان‏ها، روزگار خویش را سپرى مى‏کنند.
و جلوه ناپیداى زندگى انسان‏ها - که باعث تفاوت و تمایز بین آنان و حیوانات است - نقشى بسیار چشمگیر در «صعود» یا «سقوط» شخصیت آنان ایفا مى‏کند؛ وجود این پدیده پویا و حرکت‏آفرین که نام «کمال»، «رشد» و «بالندگى» به خود گرفته است، انسان را «امیر آفرینش» و «سپهسالار هستى» مى‏سازد که پروردگار پرمهر، او را در «احسن تقویم» یا «زیباترین شکل‏ها و شیوه‏ها» آفریده و از وجود خود او را موجود ساخته است (نفختُ فیه من روحى)؛(1) همه هستى را در اختیار وى قرار داد و براى او و به خاطر او آفرید (سَخَّرَ لَکُمْ ... خَلَقَ لَکُمْ ما فى الارضِ جَمیعاً)(2) اما در بسیارى از زمان‏ها، غوغاها و جنجال‏هاى زندگى که رهاورد افکار و افعال آدمى است، مانع فهم و درک این حقایق بزرگ مى‏شود و انسان را از اوج عزت و عظمت به سقوط و شکست مى‏کشاند. از این‏رو صاحبان بصیرت با نگاهى به چنین پدیده‏ها، زمزمه‏هایى این گونه بر لب دارند:
ما چو طفلان، تن به شغل خاکبازى داده‏ایم‏
و رنه، گوى آسمان‏ها در خم چوگان ماست(3)
تندباد این شکست، «جهالت» و «غفلت» است که راهى روشن از نور فطرت را، بیراهه‏اى تاریک از ظلمت طبیعت مى‏سازد و هر یک از ما را به جلوه‏هاى جارى و مادى زندگى مشغول مى‏سازد تا دچار روزمرگى شویم. و تنها به آراستگى و پیراستگى «تن» بسنده کنیم، بى‏خبر از آنکه ما را از آن سوى افلاک صدا مى‏زنند تا خود را به آن دیار نیز روانه کنیم و در چارچوب آرزوها و خیالات خود نماییم:
قدم سعى تو در دامن تن پیچیده است‏
و رنه، افلاک تو را اطلسى پاى‏انداز است(4)
هنر هدایت انسان از کوچه‏هاى تنگ و تاریک دلبستگى‏ها و عبور از پیچ و خم وابستگى‏ها، هنرى قدسى است که هر یک از ما را نیروى پرواز مى‏بخشد و به قله قداست و عظمت مى‏رساند و این هدایت حیات‏بخش تنها و تنها در آموزه‏هاى آسمانى معصومان(ع) و صالحان یافت مى‏شود تا انسان را به این باور ارجمند رساند که شاهبازى قدسى است و هرگز نباید بر جاه و جیفه‏اى زودگذر دل بندد. از جمله این آموزه‏ها ارائه «ارزش‏ها و آرمان‏ها»ست که چونان سپیده‏اى حیات‏آفرین انسان را از خواب‏ها، خیال‏ها و رؤیاها بیدار مى‏کند و با طلوع طلایى تلاش و حرکت آشنا مى‏سازد.

ارزش‏ها، آرمان‏ها؛ سکوى صعود انسان‏ها

«ارج» و «ارزش»، اهمیت دادن و توجه کردن انسان به پدیده‏ها و عواملى است که داراى نفع و تأثیر براى اوست؛ گرچه این تأثیر ظاهرى و مادى باشد یا باطنى و معنوى.
از آغاز زندگى اجتماعى تا کنون، همیشه و هر حال جوامع مختلف از یک سو با «واقعیات» یعنى «آنچه هست» و از سوى دیگر «حقایق» یعنى «آنچه باید باشد» روبه‏رو بوده‏اند که در بسیارى از صحنه‏ها و عرصه‏ها بین «بایدها و نبایدها» و «هست‏ها و نیست‏ها» همسویى وجود نداشته و حقیقت و واقعیت جامعه با هم متفاوت یا متناقض بوده است.
از این‏رو عصیان‏ها و آشوب‏ها در هر عصرى و نسلى وجود داشته است و مردم هر زمانى بر خلاف هنجارهاى جارى جامعه، حرکت‏هاى پیدا و پنهانى انجام داده‏اند و نارضایتى خود را نسبت به وضع موجود ابراز کرده‏اند.
در نگاه پیشوایان و رهبران آسمانى، تطبیق حقایق دینى بر واقعیات جامعه، رسالتى الهى است که نام «ارزش» به خود گرفته است و این پدیده مبارک و خجسته باعث حضور همیشه یکایک افراد در متن جامعه، رو کردن به «صلاح» و «سلاح» براى تشکیل جامعه توحیدى و به کارگیرى «حکمت» براى خردورزان، «موعظه» براى پاکدلان و «جدال احسن» براى دیرباوران یا کج‏فکران گردیده است.(5)
بى‏دلیل نبوده و نیست که هرگز پیامبران(ع)، معصومان(ع) و صالحانِ خداجو به خزیدن در خانگاه تنهایى و پرداختن به ذکرهاى بى‏روح و بى‏تأثیر سفارش نکرده‏اند و یا براى رشد و شکوفایى جلوه‏هاى شخصیتى افراد، پیروان خود را به ریاضت‏هاى نادرست و عبادت‏هاى ناشایست تشویق نکرده‏اند، بلکه شکست شمشیر ستم را گرچه با خون خویش، شعار قرار داده‏اند تا «تخریب جامعه کفر و شرک شیطانى» و «تأسیس حکومت عدل و داد رحمانى» را شاهد باشند و با پدید آمدن چنین جامعه‏اى، ارزش‏هاى الهى حکمفرما شود، شرایط کمال و تکامل انسان‏ها با ایجاد تعادل و توازن در استفاده از قابلیت‏ها و استعدادهاى افراد پدید آید و هر یک از انسان‏ها به قله قداست و عظمت که خلیفه الهى و جانشین خداوند بر زمین است، دست یابند!!(6)
در این شرایط نخست «اندیشه‏ها»ى آسمانى بارور مى‏شود، سپس «انگیزه‏ها»ى الهى پرتوان مى‏شود و یکایک انسان‏ها با عبور از موانع آزمون‏ها و امتحان‏ها به جایگاه والاى «انسان کامل» مى‏رسند و چونان ابراهیم خلیل‏الرحمان(ع)، «امام»، «اسوه» و «الگو»ى همیشه انسان‏ها مى‏شوند: «وَ اِذا اْبتَلى‏ اِبْراهیم رَبُّهُ بکلماتٍ فَاتمَهنّ قالَ اِنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً»؛(7)
به یاد آر وقتى که کرد امتحان‏
خلیل نبى را خداى جهان‏
سرافراز چون آمدى ز آن برون‏
به او گفت یزدان همانا کنون‏
به تو مى‏نمایم عطا آن مقام‏
کز امروز بر خلق گردى امام(8)

ارزش‏هاى زندگى در بینش‏هاى فاطمى(س)

ریزش‏ها و رویش‏هاى زندگى، نگاهى عمیق و دقیق مى‏طلبد تا هر یک از ما به دور از احساسات زودگذر و هیجان‏هاى جارى در زندگى به پدیده‏هاى پایدار و ارزش‏هاى ماندگار بنگریم و گوهر ارزشمند شخصیت خویش را از هر گزندى مصون سازیم.
نگاه به نور نشسته زهراى مرضیه(ع)، نگاهى روشن و روشنگر بود که همراه خود عبرت‏ها و درس‏هاى بسیارى داشت و همگان را از زلال معرفت خویش بهره‏مند مى‏ساخت؛ این آبشار شور و شعور و شیدایى چنان بود که پیروان آن پاک‏بانو را براى همیشه شهدى شیرین از شناخت عطا کرد. تا براى امروز و هر روز زندگى سرشار از بیدارى و هوشیارى گردند و هرگز غبار غفلت بر جامه جان و آیینه وجود آنان پدید نیاید.
با هم جرعه‏اى از ناب معارف فاطمى(س) را مى‏نوشیم و از یکایک آموزه‏هاى الهى آن بانوى بصیر بهره مى‏گیریم:

الف) ارزش‏هاى عبادى‏

«جلوه‏هاى اطاعت و عبادت» عبد نسبت به خداى خویش؛ بیانگر معیار و میزان هویت و شخصیت حقیقى انسان است؛ این ارتباط ما را از یکسونگرى نجات مى‏بخشد، مددکارمان در لغزشگاههاى هلاکت‏بار مادیات مى‏شود و امروز زندگى زودگذر را به فرداى ابدیت و جاودانگى پیوند مى‏دهد.
بدون شک آنان که خود را از قاب منیّت و مادیت به بى‏کران عبودیت و معنویت مى‏رسانند، هماره روانى آرام، دلى شاد و زندگانى روان و پرنشاط نصیب خود ساخته‏اند و این همه برکات بسیار رهاورد نوع نگاه آنان به زندگانى دنیوى و حیات اخروى است که بى‏شک در آغوش اندیشه خردورزان حقیقى و خداجویان واقعى قرار مى‏گیرد.
نگاهى از سر بصیرت و بینایى به فرازهاى فروزان زندگانى زهراى مرضیه(ع) و سیره و سخنان آن پاک‏بانو، رهاوردى حیات‏بخش و حرکت‏آفرین براى امروز و هر روز ما در پى خواهد داشت تا همیشه و هر حال احساس عزت و سربلندى کنیم و عظمتى والا و بالا به دست آوریم.
نخستین بینش این بخش را به نوع نگاه فاطمه زهرا(ع) به ارتباطات عبد با خدا و عبادات انسان‏ها اختصاص مى‏دهیم و با هم به جلوه‏هاى مختلف نگرش آن حضرت مى‏نگریم:
دانى که چیست دولت دیدار یار دیدن‏
در کوى او گدایى بر خسروى گزیدن‏
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل‏
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن(9)

حفاظت و حراست از یکایک اعمال عبادى از آسیب‏هاى مختلف ضد اخلاقى، پرسشى است که براى همه ما پدید آمده و مى‏آید، چنانکه مجموعه عبادات انسان چونان ظرفى بزرگ و لبریز از شهد شیرین عسل دانسته شده است که با اندکى بى‏احتیاطى یا عصیان و نسیان‏ها چونان سرکه‏اى تلخ و تند است، بى‏اثر و نابود مى‏شود!! چنانکه خداوند سبحان در کتاب خود، قرآن نمى‏فرماید:
«مَنْ فَعَلَ حسنةً فله عشر امثالها؛
کسى که انجام دهد کار نیکویى را، براى اوست ده برابر آن.»

بلکه مى‏فرماید:
«مَنْ جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛(10)
کسى که کار نیک خود را [از گزند ریا و خودنمایى حفظ کند و به محضر ما] آورد، براى اوست پاداش ده برابر عمل شایسته‏اى که انجام داده است.»
دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع) با چنین بینش نابى، اخلاص را مطرح و چونان گنجینه‏اى گرانبار معرفى فرمود که در آن گوهرهاى ارزشمند عبادى محفوظ مى‏ماند و از ریزش‏ها و سایش‏هاى ریا و سُمعه حفظ مى‏شود تا در روز نیاز مددکار هر یک از ما شود. از این‏رو ارتباطى دو سویه بین «اخلاص بندگان» یا «مصلحت خداوند» ترسیم کرد و چنین فرمود:
«مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِه، اَهْبَطَ اللَّهُ [الیه‏] اَفْضَلَ مَصْلِحَته؛(11)
کسى که عبادت خالص خود را به سوى پروردگار، بالا فرستد، خداوند برترین مصلحت خویش را به سوى او مى‏فرستد.»
بى‏شک گاهى از سوى ما در انجام وظیفه‏اى که سراسر خیر و برکت انسان در آن نهفته است، واکنشى بسیار رفیع و عظیم به دنبال دارد و آن فراهم ساختن بهترین و برترین مصلحت‏هاى الهى است که در بسیارى از عرصه‏ها هرگز آثار آن را نمى‏توانیم در کوتاه مدت درک کنیم، بلکه نیاز به عبور از معبرهاى مختلف زندگى و رسیدن به مرز محاسبه‏اى سنجیده است تا بتوان برکات بى‏نظیر آن را به دست آورد.
روزى دیگر که برخى از زنان بنى‏هاشم به خاطر رحلت رسول خدا(ص) در خانه دخت داغدار آن حضرت گرد هم آمده بودند و گاه به نوحه و زارى و گاهى به بیان سخنانى مشغول بودند، زهراى عزیز - با توجه به ارزش گرانسنگ دعا براى زندگان و مردگان - رو به آنان کرد و فرمود:
«دعوا التَّعداد وَ عَلَیْکُمْ بالدّعاء، زوُرُوا موتاکُمْ فَاِنَّهُم یَفْرحُونَ بزیارتکم ...؛(12)
این شمارش‏ها [ى افتخارات خود] را کنار بگذارید و به دعا بپردازید؛ اموات خود را زیارت کنید که همانا آنان با دیدار شما خوشحال مى‏شوند و باید فرد حاجت خویش را نزد قبر پدر و مادر خود طلب کند، بعد از آنکه به آنان دعا کرده است. [تا دعاى خود اجابت شود.]»
لحظات زرین راز و نیاز انسان با پروردگار خویش، فرصتى طلایى است که ارج و ارزش هیچ عملى با آن برابر نیست و این حقیقت ملکوتى در سخنان آسمانى فاطمه زهرا(ع) جلوه‏گر شده است، آنجا که پیامبر خدا(ص) رو به دخت دلبند خویش کرد و فرمود:
زهراجان! دوست دارى دعایى به تو بیاموزم که هیچ کس آن را نمى‏خواند مگر آنکه خواسته‏هاى او انجام مى‏شود؟
آن بانوى پربصیرت با روشنایى نگرش خویش پاسخ داد:
«اجل یا اَبَة! هذا و اللَّه احب الىّ من الدنیا و ما فیها؛(13)
بله پدرجان! این دعا به خداوند سوگند نزد من از دنیا و آنچه که در دنیاست محبوب‏تر است.»
آرى بینشى چنین روشن در سیره و سخن آن فرشته زمینى موجب گردید که زمان‏هاى خاص عبادت در اولویت ویژه‏اى قرار گیرد و مقدمات آن به خوبى انجام شود. از این‏رو او ساعتى پیش از غروب آفتاب فردى را به پشت بام مى‏فرستاد تا از زمان فرو رفتن نیمى از خورشید آن حضرت را آگاه کند در آن لحظات اجابت و استجابت دعا، دست به آسمان بلند مى‏کرد و دعا مى‏نمود(14) و یا در «شب‏هاى قدر» خود و اهل خانه را به عبادت و شب‏زنده‏دارى تشویق مى‏کرد و با خوراندن غذاى ساده و سبک و یا شیوه‏هاى دیگرى به شب‏زنده‏دارى آنان کمک مى‏نمود تا فضیلت احیاى این شب‏ها از دست نرود. این سخن، گفته گرانقدر آن عزیز است که فرمود:
«کسى که از برکات [بى‏پایان و جاودان ]شب قدر بى‏بهره بماند، محروم واقعى و مستمند حقیقى است.»(15)
«شب‏هاى جمعه» از دیگر لحظات ارزنده عبادت و دعا بود که زهراى اطهر(ع) از آن استفاده مى‏کرد. فرزند دلبند آن حضرت، امام حسن مجتبى(ع) مى‏گوید مادرم شب جمعه در محراب به عبادت مى‏ایستاد و مدام رکوع و سجده مى‏کرد تا صبح دمید.(16)
انس بسیار و شوق فراوان آن بانوى بزرگ جهان اسلام او را در رأس بکّائین و توّابین و خائفین قرار داده بود و حتى در عبادت خداوند بى‏نظیر ساخته بود. بى‏جهت نبود که پروردگار سبحان دعاى او را بهتر از هر کس مستجاب مى‏کرد و رسول خدا(ص) مى‏فرمود:
«وقتى زهرا در محراب عبادت مى‏ایستاد، همچون ستاره‏اى براى ملائکه آسمان مى‏درخشد، خدا به ملائکه مى‏گوید: اى ملائکه بنگرید به بهترین بنده من فاطمه، او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمامى وجودش مى‏لرزد و با حضور قلب کامل به عبادت من روى آورده است.»(17)
آرى این ارتباط آسمانى موجب گردید که فاطمه(ع) «بهترین زنان عالم» و «سرور زنان بهشت» گردد و عشقى چنان چشمگیر به گفتگو با خداى خویش یابد که به هنگام عبادت آنچنان غرق در عظمت حق شود که نفس او به شماره مى‏افتاد، از خود بى‏خود مى‏گردید(18) و از فکر عزیزان و فرزندان خویش - با تمامى عاطفه و علاقه‏اى که نسبت به یکایک آنان داشت - بیرون مى‏رفت، از این‏رو خداوند هم فرشته‏اى را مى‏فرستاد تا گهواره فرزندان آن حضرت را به حرکت در آورد.(19)
او حتى در شب ازدواج از على(ع) مى‏خواهد که با هم به نماز بایستند و در این شب خدا را عبادت کنند و آنگاه که پیامبر اکرم(ص) از او پرسید:
«دخترم! چه نیازى و خواسته‏اى دارى؟ اکنون فرشته وحى در کنار من است و از سوى حق پیغام آورده که هر چه بخواهى، خواسته‏ات محقق مى‏شود.»
زهراى عزیز با شناختى خدایى و معرفتى ملکوتى پاسخ داد:
«شغلنى عن مسألته لذّة خدمته لا حاجة لى غیر النظر الى وجهه الکریم؛(20)
لذتى که از خدمت به خدا مى‏برم مرا از هر خواهشى باز داشته است؛ مرا حاجتى نیست جز اینکه پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم!!»
آرى طعم شیرین و دلنشین حضور در پیشگاه پروردگار مهربان، چنان تأثیرى در وجود فاطمه زهرا(ع) گذارده بود که فرزند دلبند آن بانو، امام حسن(ع) نقل مى‏کند: مادرم را در شب جمعه دیدم که در محراب عبادت خود ایستاده و به طور پى در پى تا هنگامى که خورشید پهنه افق خود را فرا مى‏گرفت، در حال رکوع و سجود بود و شنیدم که براى مردان و زنان باایمان بسیار دعا مى‏کرد.
عرض کردم: اى مادر! چرا همان گونه که براى دیگران دعا مى‏کنى، براى خود دعا نمى‏کنى؟
فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه خود.(21)
چنین ماجرایى در روزى که سلمان از سوى رسول خدا(ص) به طرف خانه دخت عزیز آن حضرت مى‏رفت، بار دیگر رخ داد. سلمان گوید: بر در خانه فاطمه(ع) لحظه‏اى ایستادم تا سلام کنم شنیدم که حضرت در داخل خانه قرآن مى‏خواند و دستاس در بیرون خانه مى‏چرخد و کسى در حضور آن حضرت نیست. چون حادثه را براى پیامبر اکرم(ص) بازگو کردم، تبسم کرد و فرمود:
«اى سلمان! خداوند قلب و تمامى جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است(22) ... دخترم فاطمه، بانوى زنان جهانیان از اولین و آخرین است، او پاره تن، نور چشم من، میوه دلم و روح من است که در کالبدم قرار دارد؛ او حوریه‏اى انسان‏گون است که هر گاه در محراب عبادتش در پیشگاه خداوند مى‏ایستد، نور او براى فرشتگان آسمان مى‏درخشد و خداوند به فرشتگان خود مى‏فرماید:
بنگرید به کنیز من فاطمه که بانوى کنیزان است و در پیشگاه من به عبادت ایستاده است؛ رگ و پیوندش از ترس مقام من مى‏لرزد! او با دلش به بندگى و عبادت من روى آورده است. من شما را گواه مى‏گیرم که شیعیان و پیروان او را از آتش در امان قرار دهم.»(23)
تسبیحات حضرت زهرا(ع) نمادى گویا از شناخت رسول خدا(ص) نسبت به زهراى بتول(ع) بود که آن بانو با ذکر خداوند و تکبیر (اللَّه اکبر)، تحمید (الحمد للَّه) و تسبیح (سبحان اللَّه) پروردگار نیرویى نورانى و توانى مضاعف مى‏گیرد و خستگى بسیار زندگى در دستاس‏کردن، آبکشى و دیگر امور منزل از وجود او دور مى‏شود. از این‏رو به پاره تن خود زهراى مرضیه(ع) - که با اشاره امیر مؤمنان(ع) براى درخواست خدمتگزارى به محضر آن حضرت شتافته بود - فرمود:
فاطمه‏جان! آیا تو را به چیزى بهتر از خدمتکار راهنمایى کنم؟
دخت آن حضرت پاسخ داد: آرى اى رسول خدا! و پیامبر تسبیحات معروف به «تسبیحات حضرت زهرا(ع)» را تعلیم فرمود تا هنگام خواب و پس از هر نماز خوانده شود؛(24) ذکرهایى زلال و روح‏بخش که امام صادق(ع) در باره عظمت آن فرمود:
«تسبیح حضرت فاطمه در هر روزى پس از هر نماز، نزد من محبوب‏تر از هزار رکعت در هر روز است و ما کودکانمان را همان گونه که به اصل نماز دستور مى‏دهیم، به این عمل نیز وادار مى‏کنیم.»(25)
آرى:
هر آن کو فاطرى مجموع و یارى نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسى بالاتر از عقل است‏
کسى آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
صبا از عشق من رمزى بگو با آن شه خوبان‏
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد(26)

وجود نمازى خاص به نام «نماز حضرت فاطمه(ع)»، نمادى روشن از ارزش‏هاى عبادى در سخن و سیره زهراى اطهر(ع) است. مرحوم شیخ طوسى این نماز را چنین توصیف مى‏کند:
نماز حضرت زهرا(ص) دو رکعت است، در رکعت نخست، حمد و صد مرتبه «اِنّا انزلناه فى لیلة القدر» و در رکعت دوم حمد و صد مرتبه «قل هو اللَّه احد» و پس از سلام، تسبیح حضرت را بخوانید و به دنبال آن این دعا را بخوانید:
«سُبحان ذى العزّ الشّامخ المُنیف، سُبحان ذىِ الْجَلال البماذِخ الْعظیم، سُبحان ذِى الْمُلکِ القافر القدیم، سُبحانَ مَنْ لِبَس الْبَهجَة و اَلْجَمال، سُبحان مَنْ تردّى‏ بالنوّر و اَلْوَقار، سُبحان مَنْ یرى‏ اَثَرَ النَّمل فى الفَضاء، سُبحانَ مَنْ یَرى وَقْعَ الطیر فى الْهَواءْ، سُبحانَ مَنْ هُوَ هَکَذا لا هَکَذا غْیُرهْ؛(27)
پاک و منزه است دارنده عزت والاى پیروز، پاک و منزه است دارنده برترین شکوه و جلال بزرگ، پاک و منزه است دارنده حکومت ارزنده جاوید، پاک و منزه است آن کس که لباس و جامه زیبایى و طراوت پوشیده، پاک و منزه است کسى که جامه نور و وقار بر تن کرده، پاک و منزه است کسى که رد پاى مورچه را بر سنگ صاف و زمین گسترده مى‏بیند، پاک و منزه است کسى که جایگاه پرنده را در فضا مى‏بیند، پاک و منزه است کسى که این چنین است و غیر از او کسى چنین نیست.»
پس از بیان این دعا به سجده مى‏رویم و تمام بدن را بر سجاده مى‏گذاریم و حاجت خویش را از خداى خود مى‏خواهیم.
بى‏گمان شناخت و شیدایى آن بانو نسبت به عبادات و ارتباطات معنوى با پروردگار سبحان، تمامى سختى‏ها و تلخى‏هاى زندگى را در ذائقه وجود او شیرین ساخته بود، از این‏رو چون سخن از خالق یکتا و مهربان به میان مى‏آمد، مى‏فرمود:
«اِنَّ اللَّه هو السّلام و منه السّلام و الیه السّلام؛(28)
به درستى که خداوند سلام است، از او سلام است و به سوى اوست سلام.
و در عرصه‏هاى مختلف رضایت قلبى خویش را با عبارت «رضیتُ باللَّه ربّا»(29) از خداوند ابراز مى‏کرد.
در ماجراى دیگرى، فاطمه(ع) مى‏فرمود: پدرم به خانه‏ام تشریف آورد و در حالى که من بستر خود را براى خوابیدن آماده مى‏کردم فرمود: فاطمه‏جان! هیچ گاه پیش از آنکه چهار عمل انجام داده باشى مخواب!:
«قرآن را ختم کنى؛ پیامبران را شفیع خود قرار دهى؛ مؤمنان را از خود خشنود سازى و حج و عمره انجام دهى!!»
پدرم این مطلب را فرمود و مشغول خواندن نماز شد. من صبر کردم تا آنکه نماز حضرت تمام شد. عرض کردم:
پدرجان! به چهار کار دستور دادى که در این حال توان انجام آنها را ندارم!
رسول اکرم(ص) تبسمى کرد و فرمود:
«هر گاه سوره «قل هو اللَّه احد» را سه بار بخوانى مانند آن است که قرآن را ختم کرده‏اى و هر گاه بر من و پیامبران پیش از من درود فرستى، ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود و هر گاه براى مؤمنان استغفار کنى، همه از تو خشنود خواهند شد و هر گاه بگویى: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر» حج و عمره انجام داده‏اى.»(30)
از آن شب زهراى اطهر(س) با علاقه بسیارى توصیه‏هاى رسول خدا(ص) را یکایک انجام مى‏داد و پس از آن به خواب مى‏رفت، مبادا کمترین لحظه‏اى زرین، از عبادت و بندگى خود را از دست دهد و در فرداى احتیاج، تنها افسوس از دست دادن این عبادات را سهم خود کند!
آرى:
عاشق چرا امید نبندد به عشق پاک‏
شبنم، عزیز باغ شد از چشم پاک خویش(31)
ادامه دارد.

پى‏نوشتها:
1) ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج‏2، ص‏681 و ج‏4، ص‏744؛ تفسیر احسن الحدیث، ج‏1، ص‏101 و ج‏2، ص‏273 و 275 و 409؛ ج‏6، ص‏114؛ ج‏7، ص‏27.
2) ابراهیم، 32 و 33؛ رعد، 2؛ نحل، 12 و 14؛ حج، 65؛ لقمان، 20 و 29؛ فاطر، 13؛ زمر، 5؛ جاثیه، 12 و 13؛ انبیاء، 79؛ بقره، 29. ر.ک: تفسیر پرتوى از قرآن، ج‏1، ص‏118 و ج‏3، ص‏144؛ تفسیر التبیان، ج‏5، ص‏27 و ج‏7، ص‏353 و 354؛ تفسیر التحریر، ج‏4، ص‏138.
3) صائب تبریزى.
4) همان.
5) ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتّى هى احسن»؛ نحل، 125.
6) نک: انسان کامل، ص‏41؛ فلسفه تاریخ، ص‏275؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام، ص‏62 و 63؛ نقدى بر مارکسیسم، ص‏227.
7) بقره، 124. ر.ک: تفسیر احسن الحدیث، ج‏8، ص‏112 و ج‏12، ص‏220؛ تفسیر التبیان، ج‏2، ص‏28 و ج‏9، ص‏307؛ تفسیر جامع البیان، ج‏17، ص‏57 و ج‏19، ص‏155 و ج‏23، ص‏126؛ تفسیر الجدید، ج‏2، ص‏21؛ تفسیر الکاشف، ج‏5، ص‏457؛ تفسیر الکبیر فخر، ج‏4، ص‏37 و ج‏25، ص‏199.
8) ترجمه منظوم قرآن، امید مجد، ص‏19.
9) حافظ.
10) انعام، 160. ر.ک: تفسیر الکبیر فخر، ج‏5، ص‏206؛ تفسیر الکاشف، ج‏4، ص‏785؛ تفسیر کشف الاسرار، ج‏1، ص‏543؛ تفسیر المنار، ج‏8، ص‏233؛ تفسیر المیزان، ج‏2، ص‏173؛ تفسیر نمونه، ج‏9، ص‏267.
11) تفسیر الامام، ص‏337؛ مجموعه ورام، ج‏2، ص‏108؛ بحارالانوار، ج‏67، ص‏249 و ج‏68، ص‏184. ر.ک: الکافى، ج‏2، ص‏123 و 226 و 253؛ الفقیه، ج‏2، ص‏61؛ التهذیب، ج‏4، ص‏132 و 133 و 147؛ الاستبصار، ج‏2، ص‏309.
12) الکافى، ج‏3، ص‏217؛ وسایل الشیعه، ج‏3، ص‏241؛ بحارالانوار، ج‏10، ص‏96 و ج‏22، ص‏522 و ج‏79، ص‏75؛ المناقب، ج‏1، ص‏238.
13) دلایل الامامه، ص‏1، (شایان ذکر است که در منابع دیگر این سخن بدین شکل ثبت شده است:
«یا ابه! لهذا احب الىّ من الدنیا و ما فیها.» ر.ک: بحارالانوار، ج‏91، ص‏218.)
14) دلایل الامامه، ص‏5.
15) بحارالانوار، ج‏97، ص‏10 و 94.
16) نک: کشف الغمه، ج‏2، ص‏94؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏82؛ دلایل الامه،ص‏56؛ روضةالواعظین، ص‏277.
17) بحارالانوار، ج‏43، ص‏172.
18) عدة الدّاعى، باب چهارم، ص‏149؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏45.
19) نام این فرشته در برخى روایات «زوقائیل» و در برخى دیگر «جبرائیل» است. ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج‏3، ص‏338 - 337؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏45.
20) ریاحین الشریعه، ج‏1، ص‏105.
21) بحارالانوار، ج‏43، ص‏82 - 81.
22) مناقب ابن شهر آشوب، ج‏3، ص‏338 - 337.
23) بحارالانوار، ج‏43، ص‏84.
24) ر.ک: ارشاد السارى، ابن‏حجر قسطلانى، ج‏6، ص‏117. (ابن‏حجر خیر بودن تسبیحات را کنایه از آثار برتر اخروى آن نسبت به برکات دنیوى دانسته و بر این باور است کسانى که مداومت بر تسبیحات داشته باشند، سختى‏ها و رنج‏ها به آنان نخواهد رسید و علاّمه مقرّم نیز معتقد است، عظمت تسبیحات حضرت زهرا(ع) به گونه‏اى است که خداوند حق دارد عبادتى را که به طور کامل و با تمام شرایط و اجزاء انجام شده است ولى تسبیحات فاطمه(ع) گفته نشده است، به صاحبش برگرداند و از او نپذیرد، همان گونه که ائمه علیهم السلام فرموده‏اند زیرا عبادت همراه تسبیحات مانند جامه‏اى است آراسته که جامه بدون آرایش و نقش و نگار با آن همانندى نمى‏کند). ر.ک: شادمانى دل پیامبر(ص)، ص‏297 و 296.
25) مرآة العقول، ج‏15، ص‏176.
26) حافظ.
27) مصباحُ المتهجّد، ص‏266 - 265.
28) دلائل الامامه، ص‏28؛ کتاب عوالم، ج‏11، ص‏190. (در برخى منابع این عبارت به چشم مى‏خورد:
للَّه السّلام و منه السّلام و الیه السّلام و علیکم یا رسلَ اللَّه السّلام).
29) عبارات دیگرى چون: «رضیتُ و توکلتُ على اللَّه» و «رضیتُ عن اللَّه عز و جل» نیز بیان شده است). ر.ک: تفسیر فرات کوفى، ص‏55؛ تظلم الزهرا(س)، ص‏95؛ علل الشرایع، ص‏79؛ کمال الدین، ج‏2، ص‏87.
30) نک: خلاصة الاذکار، ص‏70. نقل از شادمانى دل پیامبر(ص)، ص‏434 و 433.
31) صائب تبریزى.