مشاور شما
مشاورین این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
دکتر آمنه ملاباشىاین شماره:
خواهر م.م - نهبندان
خواهر ز.ن.م - نهبندان
برادر الف.ص.ر - مشهد
خواهر ک.؟ - ساوجبلاغ
آقاى بهزاد.ب - ارومیه
خواهر 82 / 780 - تربتجامیادآورى:
1 - خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مىباشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 - آن دسته از نامههایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى، امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست، پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 - بخش مشاوره مجله خود را امانتدار نامهها و مطالب آن مىداند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسائل خصوصى صاحبان نامهها خواهد نمود و با رعایت این مهم، طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مىداند.
4 - در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مىتوانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 - لطفاً در نامههاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.خواهر م.م - نهبندان
مشاور: آمنه ملاباشىدخترى هستم 17 ساله که از طریق دوستم با مجله شما آشنا شدم. حدود یک ماه است که دیپلم گرفتهام و براى دانشگاه امتحان دادهام اما متأسفانه قبول نشدهام. دلم مىخواهد هر طور باشد به دانشگاه بروم ولى با شرایط فعلى، زیاد امیدوار نیستم. پدرم با اینکه فقط یک دختر دارد، اصلاً به من اهمیت نمىدهد و در مورد همسر آیندهام نظر مرا نمىپرسد، یک عمو داشتم که شهید شده و پسرى دارد که صفات اخلاقى خوبى دارد و به من علاقه دارد، اما من او را دوست ندارم، پدرم مىگوید که باید با پسرعمویت ازدوج کنى. مادر و خواهر او رفتار خوبى با من ندارند. باید اضافه کنم که متأسفانه در سنین کمتر من از طریق همین دخترعمو با پسرها رابطه داشتم ولى خوشبختانه زود متوجه شدم و با آنها قطع رابطه کردم. ولى چون همیشه مزاحم تلفنى داریم، خانوادهام به من بدبین شدهاند. پدرم دوست دارد در خانواده بر همه ریاست کند. چکار کنم که بتوانم براى خودم تصمیم بگیرم؟ اگر مجبور به این ازدواج شدم، چون که ازدواج فامیلى است، در آینده براى فرزندانمان ضررى ندارد؟
خواهر گرامى!
ما وظیفه خود مىدانیم که تا جایى که در توان داریم، در خدمت شما عزیزان بوده و در حل مشکلات، شما را یارى کنیم و خوشحالیم از اینکه شما جوانان عزیز، ما را محرم خود دانسته و مسائل خود را با ما در میان مىگذارید.
عدم قبولى شما در امتحان که براى یک
بار رخ داده، دلیل نمىشود که دست از تلاش برداشته و بار دیگر شانس خود را امتحان نکنید، بلکه با سعى و جدیت و با پشتکار و ارادهاى مستحکم مىتوانید به مرور درسهاى خود پرداخته، نقاط ضعف خود را برطرف نموده و ان شاءاللَّه در سالهاى بعد باز در کنکور شرکت نمایید. چرا که با سعى و تلاش است که انسان به نتیجه مىرسد و از ناامید شدن و زانوى غم در بغل گرفتن بپرهیزید.
حتى در صورت عدم قبولى در کنکور و ورود به دانشگاه، نباید دچار یأس و دلسردى شوید. چرا که امکان شرکت در کلاسهاى آموزشى و فرهنگى مختلف و فراگیرى علوم و هنرها براى شما وجود دارد و مىتوانید با مطالعه و تحقیق آشنایى با مسائل روز، معاشرتهاى مناسب اجتماعى، شرکت در گروههاى فرهنگى، مذهبى که بخصوص متشکل از همسنهاى خودتان باشد، زندگى هر چه پربارترى فراهم کنید. ولى پیشنهاد مىکنیم موضوع ازدواج را جدى بگیرید و اگر شرایط سنّى و خانوادگى شما مناسب است، صرفاً به انتظار قبولى سالهاى آینده، پیشنهادهاى مناسب ازدواج را رد نکنید و پس از بررسى اگر موردى را مناسب خودتان دانستید بپذیرید. پدر و مادر مسلماً نزدیکترین و بهترین دوستان هر فردى مىباشند و قلباً خیرخواه فرزندان خود هستند؛ حال ممکن است هر یک از آنها بنا به شرایط تربیتى و فرهنگى خود، از عقاید و خصوصیات شخصیتى برخوردار باشند و هویت هر یک از آنها بازتاب محیطى است که در کودکى و جوانى در آن پرورش یافتهاند. برخى ممکن است تصور کنند که چون خیرخواه فرزند خود هستند، هر تصمیمى که مىگیرند قطعاً باید به مرحله اجرا در آید و فرزند خود را هنوز کمتجربه مىپندارند و یا فکر نمىکنند که او هم باید در سرنوشت آینده خود دخیل و صاحب نظر و رأى باشد. قبلاً پدر شما از نظر خودش، پسرعمویتان را پسندیده و او را براى همسرى شما مناسب مىداند. البته شما نیز سعى کنید به دور از غرض و خداى ناکرده از روى لجبازى و عناد، یا با تصوراتى راجع به روابط مادر و خواهر او و بدبینى، چشمبسته او را رد نکنید و بلکه سعى کنید به نقاط مثبت او (که خودتان هم اشاره کردهاید) توجه نمایید. در عین حال به نظر مىرسد خودتان نیز نسبت به این وصلت، دو دل هستید و چندان هم بىمیل نیستید. در ضمن با آزمایش ژنتیکى قبل از ازدواج، مىتوانید از نگرانى راجع به سلامت فرزندان خود در آیید. اگر هم باز علاقهاى در وجود خود نسبت به پسرعمویتان احساس نکردید، با در میان گذاشتن با بزرگترهاى فامیل یا افرادى که روى پدر شما نفوذ دارند، و باز خودتان با گفتن صادقانه حرفهایتان با پدر، احساس خود را با والدین در میان بگذارید. اگر در گذشته، دچار اشتباهاتى شدهاید که باعث ایجاد سوءظن در خانواده نسبت به شما شده، با ادامه رفتار صحیح و منطقى و دورى از مسائل ضد اخلاقىکه اینک دارید، مىتوانید پشیمانى خود را به آن نشا
ن دهید چرا که توبه یا بازگشت واقعى از اشتباه وقتى معنا دارد که انسان قلباً دچار ندامت شده و دیگر مرتکب اشتباه یا گناه قبلى نشود. طبعاً دیدگاه آنها نسبت به شما تغییر خواهد کرد. شاید برخى سختگیرىهاى پدرتان به خاطر همین موضوع باشد. اما شما با در پیش گرفتن رفتار درست و نشان دادن اینکه دیگر دخترى عاقل و بالغ و قابل اعتماد شدهاید، مىتوانید آنها را از نگرانى در آورید.
ناامیدى، یأس و اضطراب از آینده را از خود دور کنید و با فکر و روحیهاى سرشار از امید به استقبال آینده روید و در هر حال وجود لایزال الهى را از یاد نبرید.
پیروز و موفق باشید.خواهر ز.ن.م - نهبندان
دخترى 19 ساله هستم. حدود 10 ماه است که عقد کردهام. نامزد بسیار خوبى دارم که همدیگر را دوست داریم. اما مشکل این است که خیلى پرحرف هستم. اما نامزدم کمحرف است و دوست ندارد مشکلش را به من بگوید مبادا ناراحت شوم. به او مىگویم که چرا اینقدر کمحرف است. دوست دارم اخلاق او را عوض کنم. همیشه به حرفهاى من به دقت گوش مىدهد. در ضمن خودم خیلى زود عصبانى مىشوم و کمى هم لجباز هستم.
خواهر گرامى!
به شما تبریک مىگوییم با فردى که از او به خوبى یاد مىکنید، پیمان زندگى مشترک بستهاید. اظهار مىدارید که یکدیگر را دوست داشته و احساس خوشبختى مىکنید. امیدواریم در سایه ایزد متعال، سعادت شما مستدام باشد. تفاوتهاى فردى بین انسانها و بخصوص زن و مرد، طبیعى و گریزناپذیر است. همسران به رغم اینکه ممکن است وجوه تشابه زیادى داشته باشند، طبیعتاً تفاوتهایى دارند. به طور مثال آقایان بیشتر به مسائل کلى توجه دارند. اما خانمها نسبت به جزئیات بیشتر دقت مىکنند. آقایان کمتر تمایل دارند احساسات خود را بروز دهند، اما خانمها بر عکساند. خانمها تمایل بیشترى به صحبت کردن و درددل (بخصوص در جمع خودشان) دارند. اگر مردان این خصیصه را بدانند همین که سعى کنند با دقت و توجه به صحبتهاى آنها گوش دهند، احساس مىکنند مورد توجهاند. گاهى اوقات آقایان در هنگام بروز مشکلات و ناراحتى، ترجیح مىدهند به تنهایى و سکوت پناه ببرند تا به راه حل مناسبى جهت رفع مشکلات دست یابند.
گفتهاید مىخواهید اخلاق همسر خود را عوض کنید. باید به شما گوشزد کنیم که در روابط انسانى و بخصوص ازدواج، دو نفر باید بیشتر سعى در پذیرش یکدیگر داشته باشند نه اینکه بخواهند اقدام به تغییر دادن یکدیگر کنند. احترام گذاشتن به ارزشها و علایق مورد پسند هر یک از طرفین، باعث مستحکمتر شدن رشته محبت و مودت بین آنها مىشود. همسر شما با خوب گوش دادن به سخنانتان، سعى در همدلى با شما نموده است. مىتوانید احساسات خود را با او در میان بگذارید و از او بخواهید اگر دوست دارد به راحتى مشکلات و مسائل خود را با شما در میان بگذارد (البته نه اینکه او را مجبور به این کار کرده یا در مسائل ایشان خیلى کنکاش کنید). شاید ناراحتى ایشان کمتر شود و شما با اظهار همدردى یا حتى ارائه پیشنهادهاى مفید، بتوانید مثمر ثمر واقع شوید.
در خصوص زود عصبانى شدن و لجبازى که از آنها رنج مىبرید، بهتر است ابتدا زمینه و عللى را که موجب خشم و عصبانیت شما مىشود جستجو کنید و سعى نمایید راه حلهایى منطقى براى حل مسائلى که موجب ناراحتى شما شده است بیابید یا از افرادى که در این فن خُبره هستند یا اطرافیان و بزرگترها، یارى بجویید. به هر حال این خصوصیات ممکن است به صورت ارثى یا یادگیرى از محیط خانواده، در شما رسوخ کرده باشد و شما از ابتدا یاد گرفتهاید که در موقع ناراحتى، خشم خود را به صورت ناگهانى بیرون بریزید بدون اینکه به عواقب آن فکر کنید. بهتر است در مواقع ناراحتى، سعى کنید بر خود مسلط شده، در هواى آزاد چند قدم راه رفته، یکى دو لیوان آب سرد نوشیده، چند نفس عمیق بکشید و کمى بیشتر و عمیقتر به قضیه نگاه کنید. به طور کلى راههاى کنترل خشم را به کار بندید. در ضمن مىتوانید با مراجعه به مراکز مشاوره یا روانشناسى، سعى در جستجوى زمینههاى ایجاد خشم یا لجبازى خود کرده و روشهاى تغییر آن را فرا گیرید.
موفق و سربلند باشید.برادر الف.ص.ر - مشهد
برادر گرامى!
نامه طولانى شما را خواندیم که طى آن سعى کرده بودید به طور مبسوط مشکل خود را بیان کنید و تقریباً خصوصیات افراد مورد نظر خود براى ازدواج را مطرح نموده بودید. قبل از هر چیز به شما توصیه مىکنیم ابتدا معیارهاى اساسى براى انتخاب همسر را در نظر گرفته، مشخصات فرد ایدهآل خود را تعیین کنید، سپس به دنبال یافتن فرد مورد نظر که با اکثر این معیارها همخوانى داشته باشد، بگردید. چه بسا در افراد دیگرى غیر از دو نفر ذکر شده (حتى غیر فامیل)، به خصوصیاتى منطبق با ایدهآلهاى خود دست یابید. این طور که از مفاد نامهتان برمىآید با دارا بودن صفات اخلاقى پسندیده و رعایت شئون اخلاقى و مذهبى، در انتخاب شریک آینده زندگىتان به این موارد دقت کافى مبذول مىدارید. سعى کنید خیلى وسواس به خرج نداده و دچار بدبینى و دو دلى نشوید، اما با چشم باز و از روى منطق و درایت به شناخت افراد نائل آیید. در این میان، یارى جستن از افراد صاحبنظر و قابل اطمینان میان آشنایان، بستگان، دوستان و همسایگان، مىتواند راهگشاى شما باشد. بهتر است اساسىترین معیارهایى را که براى یک ازدواج موفق و تشکیل خانوادهاى سالم وجود داشته باشد در نظر گیرید، و در جلسات معارفه و خواستگارى به بررسى و در میان گذاشتن آنها با طرف مقابل و خانوادهاش بپردازید.شرایط لازم:
1- کفویت خانوادگى (از لحاظ محیط، فرهنگ، آداب و رسوم و مسائل اخلاقى و اقتصادى). چرا که در حین و بعد از ازدواج، روابط شما با خانواده همسر و نقش آنها در زندگىتان بسیار دخیل است. خانوادههایى که به مادیات بیش از حد اهمیت دهند، اهل جر و بحث و دعوا باشند، شئونات اخلاقى و مذهبى را رعایت نکنند و به هم احترام لازم را نگذارند، در برخورد با آنها باید احتیاط به خرج داده و درنگ کنید. وضعیت مالى و اقتصادى دو خانواده تا حد امکان، بهتر است هماهنگ باشد چرا که در توقعات طرفین، مؤثر است.
2- هماهنگى اعتقادى - مذهبى نقش زیادى در کسب آرامش و رشد دو نفر و تأثیر زیادى در تربیت فرزندان دارد. اگر اختلافاتى اساسى در این زمینهها با همسر آیندهتان داشته باشید باید یک عمر به سختى زندگى را بگذرانید و گاه بر خلاف اعتقادات خود عمل نمایید.
3- هماهنگى شغلى، تحصیلى و فرهنگى که این روزها با ارتقاى هر چه بیشتر میزان تحصیلات خانمها و ورود بیشتر آنها به بازار کار، چشمگیرتر است و بر مسائل فرهنگى - اجتماعى هم تأثیر مىگذارد. خانمها هر چه بیشتر با مسائل روز آشنا مىشوند، توقع آنها براى داشتن همسرى همشأن خود بالاتر مىرود. مسئله کار کردن بیرون از خانه بر وظایف آنها در داخل خانه تأثیر مىگذارد و درآمد حاصله از کار هر دو نفر و طرز خرج کردن آن نیز مطرح است.
از مسائل مهم دیگرى که باید مد نظر قرار گیرد، سن، سلامت روانى، جسمانى و ... مىباشد. سلامت روانى، نقش مهمى در انتظارات، برخوردهاى دو طرف و رفتار و تربیت فرزندان دارد. سطح درک و فرهنگ هر شخصى رابطه زیادى با میزان تحصیلات ندارد و ممکن است فردى که تحصیلات کمترى دارد، چون از تربیت خوبى برخوردار است، درک و شعور بالاترى داشته باشد.
دست آخر، هدف اصلى از ازدواج را که شاید مهمترین مسئله است مشخص کنید و در نظر گیرید که اصولاً ازدواج براى کسب آرامش و رشد و تکامل انسان باید انجام گیرد نه به انگیزههاى کاذب مثل مادى (اقتصادى)، کسب شهرت و زیبایى. در خصوص افرادى که نام بردهاید، فرد اوّل به نظر مىرسد از لحاظ مذهبى و اعتقادى چندان با شما همخوان نباشد و مسائلى مثل اعتیاد مادرش و اینکه چندان در نظر مردم وجهه خوبى ندارند، نیز وجود دارد. (البته نباید به حرفهایى که مردم مىزنند، اعتنا کرد و اگر شواهد معتبرى نباشد، نباید سطحى قضاوت کرد). مسائل اعتقادى باید ملکه ذهن و روح فرد باشد نه اینکه به اجبار و فقط به خاطر رضاى دل شما همسرتان مجبور به رعایت آن باشد.
در خصوص فرد دوم، اختلاف سنى شما شاید مناسبتر باشد و تحصیلات او به شما نزدیکتر است. گفتهاید که خانوادهاش سختگیرند و فکر مىکنید با ازدواج شما مخالفند. اگر پدر و مادر او افرادى منطقى باشند و در شما خصوصیات مثبت و توانایى اداره زندگى را بیابند و احساس کنند مىتوانید دختر آنها را خوشبخت کنید، به نظر نمىرسد زیاد مخالفت کنند. باید خود را باور داشته باشید و اعتماد به نفس را از دست ندهید. با صحبت کردن اصولى و منطقى و اینکه دو خانواده کدورتهاى قبلى را دور بریزند، مىتوانید پیشنهاد خود را ارائه دهید. تصمیم نهایى با شماست و ما نمىتوانیم حکم کنیم یا نظر حتمى دهیم که با کدام یک و یا حتى افرادى دیگر، ازدواج نمایید. باز نمىتوان اظهار داشت که ازدواج با فامیل بهتر است یا با غریبه. به هر حال در خصوص فامیل باید دقت نمایید که اوّلاً پیشنهاد شما یا مخالفت آنها ممکن است بر روابط خانوادگى اثر بگذارد. از بغض و کینههاى قدیمى و جدید و دهنبینى بپرهیزید، واقعبین بوده و به دور از احساسات عمل کنید. ان شاءاللَّه در انتخاب خود موفق بوده و پایههاى زندگى خود را به خوبى پى ریزید. پیروز و سربلند باشید.خواهر ک.؟ - ساوجبلاغ
مشاور: زهرا آکوچکیانخواهر گرامى!
در مورد اول که به تماس ظاهراً اتفاقى خود با آن فرد اشاره کردهاید؛ اگر تصادفاً و بدون قصد دو طرف باشد که بر هیچ کدام حرجى نیست و لزومى ندارد شما هم خود را دلمشغول آن کنید، اما اگر تعمدى در کار بوده است که حکم دیگرى دارد و حداقل استغفار و پشیمانى از انجام آن عمل بر عهده فرد انجامدهنده است.
در مورد دوم، آیا توجه شما به آن فرد معلول به خاطر علاقه به خود او و دیانت اوست یا فقط از ترس آنکه به دلیل مشکلات جسمى خود، فکر مىکنید شانس یک ازدواج موفق را ندارید و به این دلیل تمایل به ازدواج با آن فرد را بیان مىکنید، ممکن است بعداً که زندگى مشترک خود را شروع کردید از کارى که کردهاید پشیمان شوید. زیرا واقعیت زندگى و مسائل آن یک چیز است و تحریک احساسات چیز دیگر. آن وقت شما هم به آن فرد از نظر روانى صدمه زدهاید و هم به خودتان. پس بایستى قبل از اقدام به هر کارى خوب پیرامون این مسئله فکر کنید و عواقب و مسئولیتهاى آینده خود بخصوص انسان دیگر و افکار و احساسات او را در نظر بگیرید. بیمارى، چندان شما را معلول نکرده و محدودیتهاى زیادى ندارید اما چنین انتخابى مىتواند همراه با برخى محدودیتها باشد. لذا خوب بیندیشید و انتخاب کنید. اگر شما همه مسئولیت انتخاب خود را مىپذیرید، آن وقت اقدام کنید.
قدم دوم، اقدام براى طرح قضیه است. لازم به ذکر است که منظور از آنچه که گفته شد این نیست که انتخاب یک فرد معلول براى زندگى مشترک انتخاب درستى نیست بلکه در هر انتخاب و هر فردى با هر مشخصه شخصیتى، جسمى یا روانى به تمام ابعاد و مؤلفهها نظر داشت و تنها یک جنبه فرد، ما را به خود جلب نکند تا واقعنگرى خود نسبت به دیگر جنبههاى فرد را از دست بدهیم. در چنین انتخابى با این سوگیرىها، فرد با برخورد با مشکلات بعدى، نوسانات زندگى، دخالت، سرزنش یا خردهگیرى دیگران، در انتخاب خود تردید کرده و این تردید، دودلى و گاه پشیمانى، ادامه زندگى را غیر ممکن مىسازد. اگر از طرف شما این بخش قضیه حل است که دیگر بحثى نیست. اما در مورد اقدام جهت آشنایى و ازدواج توصیه مىکنیم از طریق یک فرد عاقل و کامل اقدام کنید. مورد را با ما در مورد خود مطرح کنید تا ایشان با فرد واسطه، یکى از نزدیکان مسئله را به طور غیر مستقیم مطرح و از طریق آن فرد عمل کنید.
ان شاءاللَّه موفق و پیروز باشید.آقاى بهزاد.ب - ارومیه
مشاور: زهرا آکوچکیانمن یک جوان مسلمان ایرانى و 28 سالهام و مدرک تحصیلى کاردانى در یکى از رشتههاى فنى دارم. با تشویق فردى که از علایق مذهبى، اجتماعى من سوء استفاده کرد مرتکب خلافهایى شدم که هم به خودم صدمه زد و هم افراد زیادى به واسطه رفتار من و حمایت آن فرد متضرر شدند و من تا مرز قتل و آدمربایى پیش رفتم و هماکنون هفده ماه است در زندان به سر مىبرم. در طى این مدت نشاط، معنویت و روحیهام را از دست دادهام. گرچه در فضایى مملو از آلودگى به سر مىبرم ولى توانستهام خودم را حفظ کنم و در زندان به عنوان چهرهاى فرهنگى شناخته شوم و اعتماد مسئولین را جلب کنم. از طریق فعالیت فرهنگى در زندان با مجله شما آشنا شدهام. حالا جز خانوادهاى دلسوز و مهربان چیزى در این دنیا ندارم و از همه همسالان خود عقب افتادهام. حالا مىپرسم آیا مىتوانم امیدوار باشم در حوزه علمیه که علاقه داشتهام ادامه تحصیل بدهم و چرا عدهاى از باورهاى جوانان این مرز و بوم سوء استفاده مىکنند. و چرا من باید دچار چنین سرنوشتى شوم. آیا بعد از خلاصى از اینجا مىتوانم شغلى براى خود پیدا کنم یا باید نام سابقهدار را یدک بکشم. و آیا همسرى شایسته مىتوانم بیابم. و ازدواج بالاى 35 سال مىتواند موفق و لذتبخش باشد؟
آقاى ب!
شما گوشهاى از گذشته دردناک خود را براى ما نقل کردهاید و از اینکه کسانى در مسیر شما قرار گرفتند و زندگى شما را دستخوش دگرگونى کردند شکوه کردید و به شکلى مسائل را مطرح کردید که گویا همه تقصیر به گردن دیگران است. وقتى مضمون نامه شما را مىخواندیم آن آیه قرآن کریم به خاطرمان آمد که گویا شما آن را فراموش کردهاید خداوند روز جزا به مردم خطاب مىکند که به خاطر عملتان عقاب مىشوید. آنها مىگویند بزرگان و امراى ما چنان مىخواستند و ما ناچار بودیم آنها را پیروى کنیم و پاسخ آنان چنین است که شما به خاطر عمل خودتان و آنها به خاطر عمل خودشان و هم گناه گمراه کردن دیگران مجازات خواهند شد. و در جاى دیگر گفته مىشود «و لاتزر وازرة وزر اخرى»،(1) هیچ کس گناه دیگرى را به دوش نمىگیرد و هر کسى نتیجه دستاورد خود را مىچشد؛(2) حال نتیجهاش یا هدایت است یا گمراهى.(3) و البته آنها هم که شما را به گمراهى کشاندند نیز مستوجب تنبیهاند. آنها هم بار خود را باید کامل به دوش بگیرند و هم بار گناهى که از جهل موجب گمراهى شما شد را باید متحمل شوند و این بارِ سنگین و بد عاقبتى است.(4) هر کس مسئول انتخاب و عمل خود است و با توجیه اینکه دیگرى باعث خطا و غفلت او شد، مسئولیت وى تمام نمىشود. گرچه فرد فریبدهنده نیز مسئول عمل خود است و نتیجهاش را باید بپذیرد.
قبل از هر عمل، از انسان خواسته شده است که جز با آگاهى، شعور و معرفت، کارى را شروع نکند. حرکت بدون بهرهگیرى از ابزارى که براى ورود به این دنیا و قدم برداشتن در آن در اختیار ما گذارده شده نتیجهاش گم شدن و مورد سوء استفاده دیگران قرار گرفتن است. و باز هم مسئول این حادثه خودمان هستیم چراکه اینها (غفلت از ابزار شناخت و عمل) سیئات و خطاهایى است که نزد خداوند، زشت و مکروه است.(5) پس آنکه مستوجب سرزنشى است، خودِ «شخص» است که چنین انتخابى داشته است. اگر به خاطر عواقب رفتار و انتخاب شخص رنج مىکشد، سرزنش دیگران فقط مسکّنى براى کم کردن آن رنج است.
اگر هماکنون هم که شما به خاطر رفتارهاى ناهنجار و خلاف خود در چنگ قانون اسیرید و تاوان آن خلافها را مىپردازید، هنوز به حقیقت رفتار و انتخابهاى خود پى نبرده باشید امید آرامش، رهایى «فلاح»، امید واهى است. اگر دیگرى تشویق کرد، فریب داد، دروغ گفت، این خود شما بودید که در مسیر سراب قدم برداشتید، خداوند همه ابزار شناخت را به شما داده است. شما چشمى داشتید که بایستى به خوبى واقعیات اطراف خود را نظاره مىکرد و گوشى داشتید که مىتوانستید حقایق را از منابع گوناگون دریابید و عقلى که این دریافتهاى چشم و گوش را بسنجد و در ترازوى سنجش حقیقت قرار دهد و دلى که اگر مخلصش مىکردید و به هواى شهرت و یا قدرت و... و یا ارضاى هیجانات جوانى آلودهاش نساخته بودید؛ تا حدود زیادى مىتوانست سره و ناسره را برایتان غربال کند. و اگر جهل و جزمىنگرى را کنار مىگذاشتید، و بىطرفانه مسائل جامعه خود را مورد بررسى قرار مىدادید و از نظر و اندیشه دیگران نیز بهره مىگرفتید، حتماً قادر به تشخیص آن دامها مىشدید. و حالا هم اگر دوباره تعمقى در آنچه بر شما و بر دیگران، به دست شما گذشته ننمائید، هر مسیر دیگرى را که در زندگى پیش بگیرید مصون از لغزش نخواهید بود. آن ابزارى که قبلاً به کار نگرفته بودید را دوباره صیقل و جلایى بدهید. اگر خودتان قضاوت درستى روى اهداف و رفتار خود داشته باشید و دوباره خود را بازسازى کنید مطمئناً دیگران نیز قضاوتى درستتر در مورد شما خواهند داشت و فرصتهایى را به دست خواهید آورد که جبران مافات کنید و دَین خود را به جامعهتان بپردازید و بالطبع جامعه نیز پذیراى شما خواهد بود. ولى این توقع که جامعه بایستى سریعاً بدون نگاه به گذشته و حال تنها به آینده شما نگاه کند، کمى عجولانه و بى انصافى است و نتیجه آن جز یأس، سرخوردگى و افسردگى و یا گریز و انزجارى دوباره نسبت به دیگران نخواهد بود.
شما گرچه با سختى، ولى اگر بخواهید مىتوانید آیندهاى را براى خود بسازید و کانون گرمى تشکیل بدهید، وضعیت شغلى و تحصیلى خود را مشخص کنید. براى رسیدن به حقیقت، لازم نیست حتماً به سرزمینهاى دور بروید، حقیقت نزد خود شماست اگر در این نزدیکىها نتوانید آن را بیابید، در دوردستها مسلماً نخواهید توانست.
شکافتن پوسته سخت عادات، کارى است بس دشوار، اما هر آن کس که موفق به این کار شود، او به فلاح دست مىیابد و به آرامش و رشد مىرسد.
در مسیر حق موفق باشید.خواهر 82 / 780 - تربت جام
خواهر گرامى!
با وجود آنکه مجله را مورد اعتماد خود عنوان کردهاید ولى گویا توصیههاى مشاور، چندان تغییرى در نگرش یا باورهاى شما ایجاد نمىکند. در نامه قبلى و پاسخ آن گفتهاید شما مرا احساساتى معرفى کردهاید ولى من احساساتى نیستم و علاقهام به یک جوان عشق واقعى است و بر اساس احساسات نیست. در نامه اخیر خود عنوان کردهاید که آن جوان دو سال به سربازى رفته و حالا که برگشته هم کارمند است و هم دانشجو و حالا احساسات زیادى در تماسهاى تلفنى نشان نمىدهد. تلفن را میانه صحبت شما قطع مىکند. دیگر هیچ تماسى با شما نمىگیرد فقط این شمایید که اصرار دارید با او تماس بگیرید و صحبت کنید و ایشان هم پشت تلفن هیچ حرفى نمىزند. شما اصرار مىکنید به شما ابراز علاقه کند و بر محبت خود قسم بخورد و وى امتناع مىورزد. مدت طولانى هم هست که هیچ تماسى بینتان برقرار نیست و با این همه علایم و نشانهها براى رساندن یک پیام، شما باز همه آنچه اخیراً بینتان رخ داده را انکار مىکنید، تفسیر مىکنید و نتیجهگیرى مىکنید که این بىمهرى، سکوت و دورى او به دلیل خستگى یا مشغله اوست. جمله مکرر او مبنى بر اینکه ما دیگر به درد هم نمىخوریم، تو برو پى زندگى خودت، را چنین تفسیر مىکنید که فعلاً او لازم است استراحتى براى تجدید قوا داشته باشد.
آیا از خود نپرسیدهاید این همه نشانه چیست! شما هنوز خود را متعهد و پاىبند قول و قرارهاى چند سال پیش مىدانید، با این پیامهایى که او به شما داده است مىخواهید منتظر چه و که بمانید؟ آیا فکر نمىکنید حتى اگر پاى کسى هم در میان نباشد، او دیگر نمىخواهد آن رابطه رومانتیک (و بى پایه و اساس، گرچه براى شما همچون سرابى زیبا و فریبنده بوده) را ادامه دهد. چرا هر پیام منفى او را توجیه مىکنید!
خواهر گرامى، تا کى مىخواهید چشم خود را به حقایق ببندید و از واقعیت فرار کنید. زمانى یک بازى کودکانه و جدى را شروع کردید، او رفت و بزرگتر شد، نگاهش به زندگى و روابطش تغییر کرد، اما شما در حال رؤیاى نوجوانانه باقى ماندید، رشد نکردید و تغییر او را ندیدید و نخواستید ببینید، حتى وقتى به صراحت وضعیت خود را با هر شیوهاى که توانست به شما نشان داد.
اگر او که آنقدر از درک و فهم و عشق متقابلتان در گذشته نسبت به هم سخن گفتید، نتوانست واقعیت را به شما نشان بدهد، ما چگونه مىتوانیم به شما بگوییم چه بکنید. براى رهایى از کابوس بهتر است (گرچه سخت و دردناک است) انکار را کنار بگذارید، شما مىتوانید عصبانى شوید، اعتراض کنید ولى نهایتاً براى رسیدن به آرامش و رهایى از سرگردانى، باید واقعیت را بپذیرید و با حقیقت دردناک از دست رفتن یک رابطه عاطفى (که ظاهراً گویا فقط براى شما خیلى جدى بوده است) کنار بیایید.
ایشان اگر هنوز صداقتى داشته باشند، اگر نوشته یا ... چیز دیگرى نزدش باشد به شما برخواهد گرداند. ولى به خاطر داشته باشید شما نخواهید به بهانه گرفتن عکس یا نامه شرایطى جدید براى برقرارى روابطى جدید و دوباره فراهم کنید. به جاى خجالت کشیدن از دیگران، حرمت خود را نگاه دارید و بیش از این خود را حقیر، ناتوان و ضعیف نشان ندهید. حال انتخاب با شماست. آیندهتان نیز در گرو انتخابتان است. پس قلم انتخاب و ترسیم آیندهتان را درست به دست بگیرید.
حق رهنمایتان.1) سوره انعام، آیه 164.
2) همان.
3) سوره اسرى، آیه 15.
4) سوره نحل، آیه 25.
5) سوره اسرى، آیه 38 - 36.