دست ساخت هاى زنان در نمایشگاه کیش گزارش

نویسنده


 

دست‏ ساخته ‏هاى زنان در نمایشگاه کیش‏
«گزارشى از نمایشگاه صنایع دستى زنان در کیش - زمستان 1381»

منیژه آرمین‏

جزیره کیش پر شده از پوسترهایى که خبر از نمایشگاه صنایع دستى زنان ایران مى‏دهد. طرح پوستر، گلوله‏اى نخ است که تارى از آن باز شده و به ما مى‏گوید و تاریخ نیز چنین گفته است که سر نخ صنایع دستى به دست زنان است و هنوز هم.
در فضاى نمایشگاه روحى از لطافت زنان موج مى‏زند؛ اگر چه در بعضى غرفه‏ها آقایان هستند که به فروش و تبلیغ مى‏پردازند و یا غرفه‏هایى که خانم‏ها به فروش اشیاء مشغولند؛ اما در وراى این، بعضى و برخى، شاهد کارهاى بسیار باارزشى از خانم‏ها هم در زمینه‏هاى مختلف هستیم.
گذرى شتابزده داریم در غرفه‏ها و مى‏نشینیم پاى صحبت زنان تولیدکننده صنایع دستى.

در کارگه کوزه‏گرى رفتم دوش‏

زنى را مى‏بینم که خم شده و گلدان‏هاى بسیار ظریفى را بیرون مى‏آورد و در ویترین قرار مى‏دهد. چشم‏هاى زن تر است؛ چرا که بعضى کارها در راه آسیب دیده‏اند. کوزه‏ها و کاسه‏ها و فنجان‏ها با رنگ‏هاى زیبا و بیشتر در مایه فیروزه‏اى متمایل به سبز چشم‏نوازند. یکى از آنها را برمى‏دارم. بسیار سبک است با دیواره‏اى نازک و شبکه‏هاى زیبا که وقتى بالا مى‏برم، نور از میان آن عبور مى‏کند. در گوشه دیگر این غرفه چرخ کوزه‏گرى است و گلدانى ساخته شده بر روى آن.
مریم فلاحپور، زنى که از تهران تا میبد را پیموده با عشقى دو گانه. او در مورد کار خود مى‏گوید:
رشته تحصیلى‏ام مهندسى مواد بود با گرایش سرامیک در میبد. این شهر یکى از شهرهاى سنتى ایران است که سابقه‏اى دیرینه در تولید سفال دارد. رشته من سرامیک صنعتى بود. بعدها فکر کردم با تلفیق سرامیک صنعتى و سرامیک سنتى کارى کنم که سرامیک میبد از حالت خمودگى بیرون بیاید. سرامیک‏کارهاى میبد، اغلب پیرمردانى هستند که ساختن سرامیک را پشت اندر پشت از پدران خود آموخته‏اند و شاید صدها سال باشد که در یک فرم و یک شیوه ثابت مانده‏اند. آنها با علم جدید سرامیک آشنایى ندارند. علم آشنایى با لعاب‏هاى مختلف. جوهرهاى مختلف سرامیک و کوره‏هاى متنوع براى پخت را ندارند؛ در حالى که با استفاده از اطلاعات جدید مى‏توان روح تازه‏اى به این صنعت و هنر دمید.
خود شما چطور شد گرایش به این نوع کار پیدا کردید؟
- من وقتى درسم تمام شد، پیش استادکاران سفال از جمله یکى از استادکاران به نام آقاى على‏محمد امامى‏میبدى تجربه آموختم. بعد به تهران برگشتم و در منزل خودمان شروع به کار کردم. مى‏خواستم کارگاه کوچکى در خانه‏مان راه بیندازم. این کار محتاج به آن بود که با همه چم و خم‏هاى سرامیک و سفال، از جمله قالب‏هاى گچى و لعاب و کوره آشنا شوم، چون یکى از مهم‏ترین قسمت‏هاى سرامیک، کوره است. رفتم سراغ آقاى مصدق در میبد. مدت دو ماه و اندى پیش ایشان کار کردم. بعد از ایشان خواهش کردم کوره‏اى در منزل ما بسازند. ایشان گفتند ساختن کوره در یک آپارتمان بسیار مشکل است و پیشنهاد دادند که من در همان میبد مشغول کار شوم. چون من و ایشان هر دو مجرّد بودیم به من پیشنهاد ازدواج دادند و با یکدیگر ازدواج کردیم. در میبد، ما تنها زوجى هستیم که با هم مشغول کاریم. خانه ما پهلوى کارگاهمان است. بقیه سفالگران خانه‏شان در شهر است و کارگاهشان بیرون از شهر؛ ولى ما نمى‏خواهیم هیچ وقتى را از دست بدهیم. به همین دلیل است که اهالى میبد و حتى سفالگران از نوع زندگى ما تعجب مى‏کنند؛ ولى ما امیدواریم با وجود انبوه مشکلاتى که در برابرمان بوده، سرامیک میبد را متحول کنیم.

در حال حاضر غیر از خود شما چه کسانى با شما همکارى مى‏کنند؟

- من یک سال و نیم در دبیرستان سرامیک میبد تدریس کردم. بعد، از شاگردان خودم دعوت کردم براى ادامه کار به کارگاه ما بیایند و الان ده نفر از خانم‏ها در کارگاه ما مشغول به کار مى‏باشند. کارگاه ما تنها جایى است در میبد که خانم‏ها فعال هستند؛ در بقیه کارگاهها، آقایان مشغول به کارند و به سرامیک نگاهى کاملاً مردانه دارند به همین دلیل در کارگاههایشان بیشتر از تیپ کارگر استفاده مى‏کنند و نه هنرمند.

شما که مى‏فرمایید خانم‏ها در میبد به سفال و سرامیک نمى‏پردازند، پس شاگردانى که در مراکز آموزشى مثل دبیرستان کار و دانش یا کاردانى سفال درس خوانده‏اند، آیا جذب کار نمى‏شوند؟
- کم و بیش. الان شاگردان من در همین رشته درس خوانده‏اند. کار در کارگاه به تجربه و علم آنها اضافه مى‏کند. ما مى‏خواهیم نسلى را بعد از خودمان تربیت کنیم که بتوانند سرامیک را حفظ کنند.

ویژگى‏هاى یک زوج سفالگر

مى‏خواهم بپرسم زندگى زوج سفالگر چه خوبى‏هایى دارد و چه بدى‏هایى؟

- خوبى‏هاى زیادى دارد. هم‏فکرى داریم. شوهر من استاد قالب‏گیرى است. من چون از ابتدا طراحى و نقاشى‏ام خوب بود، به ایشان طرح و مدل مى‏دهم و ایشان قالب آنها را مى‏سازد. گاهى اوقات در قسمت‏هاى کوره و لعاب نظریه‏هایى مى‏دهم که ایشان نمى‏پذیرند ولى بعد مى‏گویند باشد آزمایش مى‏کنیم، ممکن است درست باشد؛ البته یک مقدارى از شخصیت سنتى مردان میبدى در ایشان وجود دارد.

میبد از جاهایى است که سفال را به شکل سنتى ارائه مى‏دهد؛ در حالى که سفال در کشورهاى دیگر بسیار متحول شده است. سؤال من این است که آیا سفال در میبد مى‏خواهد تا آخر به همین شکل بماند یا دیدگاههاى تازه‏اى به وجود خواهد آمد؟
- من به نمایشگاه سرامیک ایران رفتم و دیدم. آنها هم همان گل و کوره و خلاصه همین شیوه را به کار مى‏برند ولى کارهاى مدرن مى‏کنند. هنرمندان سنتى با کار دست و سبک‏هاى هنرى آشنایى ندارند؛ اما کسانى که در دانشگاه رشته‏هاى هنرى خوانده‏اند مى‏توانند با این شیوه، کارهاى تازه‏اى ارائه دهند. ما یک جشنواره سفالگر در یزد داشتیم. استادان بزرگ چرخ‏کارى در این جشنواره حضور داشتند اما در کار دست هیچ مهارتى نداشتند. این ضعف بزرگ سفالگران سنتى است.

آیا مى‏شود میان سنت و نوآورى آشتى برقرار کرد؟

- پیرمردها نمى‏پذیرند که روششان را عوض کنند؛ ولى ما بعد از عید مى‏خواهیم کلاسى در میبد بگذاریم که سفالگرى با دست را تعلیم دهیم. بعضى از پسران جوان را مى‏خواهیم جذب کنیم تا وقتى به کارگاههاى پدران خود بازمى‏گردند، کارهاى تازه‏اى ارائه دهند؛ البته سفالگرى با چرخ نیز اهمیت دارد و بهتر است این دو با هم تلفیق شوند.

پاى صحبت دو حصیرباف یکى از منطقه سبز گیلان و دیگرى از کویر

با دیدن بادبزن‏هاى حصیرى و روپوش کوزه‏ها و کلاههاى حصیرى، احساس مطبوعى از خنکى به ما دست مى‏دهد. اینها ساخته دست خانمى است که همچنان با حصیر به بافتن مشغول است.

اهل کجا هستید؟
- اهل بافق و نامم ربابه شفیع ‏زاده است.

حصیربافى را از کى شروع کردید؟
- از بچگى. سى و پنج سال است که این کار را کرده‏ام و خیلى هم این کار را دوست دارم. چون مادرم را مى‏دیدم که همیشه حصیربافى مى‏کرد. چون خودمان نخل داشتیم و مادرم با همان چوب نخل براى حصیربافى استفاده مى‏کرد.

مراحل کار حصیربافى چیست؟
- شاخه‏ها را از درخت جدا مى‏کنیم. در سایه خشکشان مى‏کنیم. هفت هشت روز مى‏ماند. بعد در آب خیسشان مى‏کنیم. بعد به قول خودمان ریش مى‏کنیم و قسمت مى‏کنیم و شروع به بافتن مى‏کنیم. بعضى از رشته‏هاى حصیرى را رنگ مى‏کنیم.

آیا از این کار درآمدى دارید؟
- درآمدش بد نیست. الان دخترهاى من به کار حصیربافى مشغولند؛ اما مردان این کار را نمى‏کنند، چون به آن صورت درآمدى ندارد. بعضى‏ها وقتى بهشان مى‏گوییم پانصد تومان یا دویست تومان، زورشان مى‏آید پول بدهند؛ در حالى که باید بیایند و ببینند ما چه کار پر دردسرى را انجام مى‏دهیم.

چرا از این کارها حمایت نمى‏شود؟
- نمى‏دانم. بهتر است شرکت‏ها بیایند ولى متأسفانه دوره‏گردها از ما مى‏خرند. این است که کالا با درآمدش هماهنگ نیست؛ حالا اگر صنایع دستى پا پیش بگذارد مى‏تواند باعث رونق این صنعت شود.

از این نمایشگاه راضى بودید؟
- اینجا خیلى شلوغ نبود. قبلاً ما در کیش یک نمایشگاه داشتیم کنار درخت سبز. خیلى شلوغ بود.

فروشتان چطور بود؟
- بد نبود. منفعتى که نداشت. البته ما از طرف صنایع دستى آمدیم ولى اگر قرار بود پول غرفه بدهیم ضرر هم مى‏کردیم.

فکر مى‏کنید چه لزومى دارد این صنعت توسعه پیدا کند؟
- نگاه کنید. مثلاً این کلاهها را خیس مى‏کنند مى‏گذارند سرشان. براى مناطق کویرى بخصوص براى کشاورزان خیلى خوب است؛ یا مثلاً مى‏توانند ظرف‏ها را در این غلاف‏هاى حصیرى بگذارند و آویزان کنند تا خنک بماند.

چند بچه دارید؟
- هفت تا.

آیا حصیربافى به درآمد خانواده کمک مى‏کند؟
- بله. خیلى کمک مى‏کند. مادر من شصت سالش است. با درآمد حصیربافى چند بار به سوریه و مکه رفته است.

حصیر مى‏بافم تا هویت گیلان را حفظ کنم‏
یکى دیگر از حصیربافان خانم معصومه گلشنى است از استان گیلان.

گلشن کجاست؟
- بخشى است بین انزلى و رشت. گلشن جنب حسن‏رود و جفرود است. من از وقتى ازدواج کردم در نزدیکى خُمام زندگى مى‏کنم.

حصیربافى را از کى شروع کردید؟
- از وقتى چشم باز کردم مادرم را در حال حصیربافتن دیدم. از شش سالگى به حصیربافى مشغول شدم. در عرض دو سه ماه یاد گرفتم. خودم طرح‏هاى ابتکارى را پیاده کردم. الان 28 سال است سابقه کار دارم. به عنوان کشاورز نمونه استانى انتخاب شدم. پرورش‏دهنده قارچ هستم و با جهاد استان همکارى دارم. همچنین با اتاق بازرگانى گیلان، در نمایشگاههاى میراث فرهنگى هم شرکت مى‏کنم. همین الان دخترم در طالش براى نمایشگاه رفته است.

دخترتان هم حصیربافى بلد است؟
- بله.

در خانواده غیر از شما چه کسانى به حصیربافى مشغولند؟
- ما خانوادگى کار مى‏کنیم. من و شوهرم و پسرم و دخترانم حصیر مى‏بافیم.

آیا درآمدتان نسبت به کارى که مى‏کنید مناسب است؟
- ما اگر بخواهیم به درآمد فکر کنیم، باید این کار را بگذاریم کنار؛ اما اگر بخواهیم به هویت گیلان فکر کنیم و اینکه سنت‏هایمان از میان نرود، باید از جان مایه بگذاریم. من دلم مى‏خواهد هویت گیلان را که ابتدا حصیر بوده و بعد گلیم و بعد قالى به جهان معرفى کنم. الان هم که انجمن بانوان کیش براى ما زحمت کشیدند، من استقبال کردم تا هویت گیلان را مطرح کنم.

روش کار شما چگونه است؟
- ما با ساقه برنج حصیر درست مى‏کنیم. به ساقه برنج مى‏گوییم گالى. اینها را مى‏بریم سه، چهار روز در آفتاب پهن مى‏کنیم. اول سبزند بعد که آفتاب مى‏خورند، سفید مى‏شوند. مقدارى را رنگ مى‏کنیم. گالى‏ها در سه اندازه هستند. بعضى‏ها که نازکند به عنوان نخ ازشان استفاده مى‏کنیم. اندازه بعدى براى ساخت ریزبافت است که خیلى زیبا است. یک قسمت درشت‏بافت است که قیمتش پایین‏تر است. بعد ما اینها را روى پشت‏بام مى‏گذاریم و وقتى که خشک شد، کار مى‏کنیم.
ما در نمایشگاههاى زیادى شرکت کرده‏ایم. در کلاردشت مازندران - بولوار گیلان - هتل انقلاب تهران. الان هم جنس به تهران آورده‏ام براى مؤسسه کالاهاى ساخته زنان که از وزارتخانه‏ها مى‏آیند تا نمونه کارهایم را از نزدیک ببینند.

آیا نهادهاى مسئول به شما کمک مى‏کنند؟
- در حدّ توانشان کمک مى‏کنند. امیدوارم خداوند توان بیشترى به آنها بدهد تا از ما بیشتر حمایت کنند. البته اگر ما بدانیم کارهاى درجه یک خریدار دارد مى‏توانیم طرح‏هاى تازه‏اى را با کیفیت مطلوب‏تر ارائه دهیم.
*
یکى از غرفه‏هاى پررونق نمایشگاه، غرفه زیورآلات است. در این غرفه دو دختر جوان با کارهایى زیبا و با خوشرویى پاسخگوى بازدیدکنندگان هستند. الیکا رضایى در این مورد مى‏گوید:
ما خودمان طراحى مى‏کنیم. البته خانم مؤمنان رشته هنر خوانده‏اند، بیشتر به مسائل طراحى احاطه دارند ولى من خودم شیمى خوانده‏ام.

رشته شیمى ارتباطى با این کارها دارد یا نه؟
- نخیر. هیچ ارتباطى ندارد.

از چه موادى استفاده مى‏کنید؟
- از نقره. همچنین در بعضى کارها از سنگ استفاده مى‏کنیم. ما نقره خام را مى‏گیریم، ذوب مى‏کنیم. یک سلسله عملیات رویش انجام مى‏دهیم تا مبدّل مى‏شوند به ورقه. آن وقت به شکلى که مى‏خواهیم در مى‏آوریم. بعد با سوهان‏کارى فرمى را که مى‏خواهیم مى‏دهیم. بعد هم پولیش مى‏شود و ...

چه مدتى است این کار را مى‏کنید؟
- من پنج سال است ولى خانم مؤمنان سابقه بیشترى دارند.
از خانم مرجان مؤمنان خواهش مى‏کنم در مورد سوابق تحصیلى و ارتباط با کارشان صحبت کنند:
من رشته گرافیک را در دانشگاه الزهرا خواندم و بعد فوق لیسانس پژوهش را از دانشگاه هنر گرفتم. گرایش من خیلى طبیعى است. چون هر خانمى دوست دارد لباس‏هایش را با زیورآلاتى مناسب هماهنگ کند و من همیشه براى خودم زیورآلاتى درست مى‏کردم و کارم با تحسین اطرافیانم روبه‏رو مى‏شد. خانم‏هایى بودند که لطف کردند و تشویقم کردند. من هم رفتم آموزش دیدم تا این کار را به صورت حرفه‏اى انجام دهم. کار ما چندان هم آسان نیست. کار بدنى دارد، بعد هم که وارد جزئیات مى‏شویم تمرکز و صبر و حوصله زیاد مى‏خواهد.

اوّل طراحى مى‏کنید بعد کار مى‏کنید یا ضمن کار، طرح به ذهنتان مى‏آید؟
- معمولاً طرح اولیه را داریم، ولى ضمن کار هم ممکن است چیزهایى به ذهنمان بیاید.

تحصیلاتتان در این کار مؤثر است یا نه؟
- بله. تحصیلات من تأثیر داشته. در طراحى و حتى اجرا کمکم مى‏کند از نظر تناسب‏ها به من کمک مى‏کند و نهایتاً همیشه براى تحقیق و به دست آوردن تجربه‏هاى تازه، آماده‏ام.

پس احساس خوبى دارید؟
- بله. همین طور است. براى همین است که سختى‏ها برایم آسان مى‏شود.

نمایشگاه اینجا را چطور دیدید؟
- من خیلى خوشم آمد؛ البته دلم مى‏خواست صنایع دستى را خاص‏تر و برگزیده‏تر از این ببینم. چیزهاى خوبى هست ولى باید بگردیم تا آنها را پیدا کنیم. امیدوار بودم کارهاى مربوط به مناطق را با اصالت خودشان ببینم. مثلاً در غرفه استان هرمزگان بهتر است کارهاى سنتى خودشان را بگذارند؛ نه آنکه مثلاً گل چینى بگذارند. البته گل چینى براى خودش باارزش است ولى نمایشگر صنایع دستى استان هرمزگان نیست. چقدر خوب است کارهاى اصیل اشاعه پیدا کند. چه اشکالى دارد که خانم‏ها لباسى بپوشند که رویش صنایع دستى کار هرمزگان باشد یا سنگ‏دوزى باشد، یا آینه‏دوزى. واقعاً حیف است که ما از اینها استفاده نمى‏کنیم. البته عیبى ندارد که به سلایق روز نزدیک شویم ولى نه آنکه مبتذل بشویم.

طرح‏هایتان را از کجا مى‏گیرید؟
- ما همان چیزى را که خودمان دوست داریم درست مى‏کنیم. کار ما تقلیدى نیست. ما ممکن است ژورنال باز کنیم و ببینیم ولى آن طرح‏ها را به صنایع دستى خودمان نزدیک مى‏کنیم.

قیمت‏ها چطور است؟
- قیمت‏ها بالاست ولى به زحمت ما جواب نمى‏دهد؛ یعنى ما اگر بخواهیم زندگى‏مان را از این راه اداره کنیم ممکن نیست؛ وقت و انرژى زیادى روى این کارها مى‏گذاریم و کسى که ارزش کار را بداند قیمت برایش مهم نیست زیرا مى‏داند یک کار دست و یک کار تک را مى‏خرد و دنیایى از انرژى مثبت و احساس خوب در آن وجود دارد که قیمتى ندارد.

سوزن‏دوزى، فراگیرترین فرآورده صنایع دستى در استان‏هاى مختلف‏
پرده‏اى بدیع در برابرمان است با آمیزه‏اى از رنگ‏ها و طرح‏هاى شگفت‏انگیز و در گوشه و کنار این پرده انواع سوزن‏دوزى‏ها قرار دارد. از سازنده این آثار مى‏خواهم که در مورد خود و کارش توضیح دهد:
- الهه اولیاءزاده هستم از شیراز.

چطور وارد این کار شدید؟
- من از طریق سازمان میراث فرهنگى وارد این رشته شدم و در سازمان میراث فرهنگى شیراز، دوره چهار ساله را گذراندم؛ بعد مرا معرفى کردند به پژوهشکده میراث فرهنگى و مدرک درجه عالى را در رشته رودوزى‏هاى سنتى به من دادند.
حدود دوازده سال است که در این رشته کار مى‏کنم. در حال حاضر در آموزشکده‏هاى میراث یا صنایع دستى و در کلاس‏هاى مختلف با بچه‏ها کار مى‏کنم.

چطور شد نسبت به این کار علاقه‏مند شدید؟
- من از بچگى به این کار علاقه داشتم. خانواده‏ام هم کارهاى هنرى انجام مى‏دادند.

این طور که مى‏بینم طرح‏هایتان سنتّى است. ممکن است در مورد این پرده توضیح دهید؟
- این کار سیستان و بلوچستان است. دلم مى‏خواهد این کار و این هنر از بین نرود.

احساستان نسبت به این کار چیست؟
- من خیلى کارم را دوست دارم. لحظه‏اى که شروع مى‏کنم، همه ناراحتى‏هایم را فراموش مى‏کنم و احساس آرامش به من دست مى‏دهد.

نمایشگاه را چطور دیدید؟
- خوب یک نقطه ضعف‏هایى دارد. واقعاً فکر مى‏کنم اگر منظور صنایع دستى است، باید کارهاى قدیمى باشد. بعضى کارها منسوخ شده ولى هنرمندان باید احیا کنند. من در شهر خودم شیراز مى‏بینم که نقش‏دوزى از بین رفته، در حالى که هنر اصیلى بوده و من شروع کردم که این کار را رواج بدهم.

گفتید تدریس هم مى‏کنید. استقبال جوان‏ها چطور بوده؟
- خیلى دوست دارند؛ ولى هزینه سرسام‏آور است. من به سازمان‏هاى ذى‏ربط پیشنهاد کرده‏ام که شما وسایل اولیه را در اختیار هنرجویان بگذارید تا این هنرها توسعه پیدا کند. الان شما به این پرده نگاه کنید. شاید فکر کنید که مثلاً دکمه است یا نوار یا پولک؛ ولى در مجموع وقت و هزینه زیادى برده است.

از نظر اجتماعى، نمایشگاه را چطور دیدید؟
- خیلى عالى. واقعاً برخورد مسئولین خوب بود و خیلى زحمت کشیدند.

آیا صنایع دستى از کار شما حمایت مى‏کند؟
- من هیچ وقت نرفتم براى خودم چیزى بخواهم؛ ولى براى بچه‏ها مى‏روم. براى امتحانشان یا کارهایى که بتوانند از طریق آن امرار معاش کنند.

روى این پرده چقدر کار کرده‏اید؟
- شش ماه. من همه 114 نوع دوخت و دوز را انجام مى‏دهم. شما الان شَرفه‏دوزى را مى‏بینید. همچنین کتیبه‏دوزى یا درویش‏دوزى یا گبردوزى را یا ترمه‏دوزى و کمنددوزى ... یکى از نمونه‏هاى بارز این کارها پرده خانه خداست که زنان شوش انجام مى‏دادند.

آیا نمى‏شود اینها را توسعه داد و بخصوص در لباس‏ها استفاده کرد؟
- چرا، اگر سفارش بدهند. با همین لباس‏ها مى‏شود در مهمانى‏ها شرکت کرد.
خانم مهپاره اکبرى در مورد مجموعه متنوعى که ارائه داده‏اند چنین مى‏گوید:
- اینها مجموعه‏اى است از دوخت و دوز 28 استان ایران به اضافه دوخت‏هاى مدرن بعضى از کشورها مثل آلمان، اتریش، پاکستان، نروژ. کشورهایى که خودم رفتم و آنجا یاد گرفتم و تلفیق مدرن و سنتى کار کرده‏ام. مثلاً پته‏دوزى کرمان که قدمتش به حدود صد و سى سال مى‏رسد. بهترین نوعش روى مقبره شاه نعمت‏اللَّه ولىّ است. البته منسوجات پوسیده مى‏شوند و متأسفانه نمى‏شود آنها را حفظ کرد. باز یکى دیگر از دوخت‏ها قیطان‏دوزى است؛ زیرا انسان وقتى به این مرحله رسید که براى خودش لباس بدوزد براى تزئین روى لباس هم به فکر افتاد و با تابانیدن چند نخ، قیطان به وجود آمد. مى‏توان گفت قیطان‏دوزى یکى از قدیمى‏ترین سوزن‏دوزى‏هاست. دیگر از دوخت و دوزها کار تبریز، گلابتون‏دوزى کردستان، درویش‏دوزى، قلاب‏دوزى رشت و دوخت و دوزهاى بلوچستان، گوشه‏دوزى خمین را داریم و در کنارشان گلدوزى‏هاى مدرن را هم داریم.
این تابلو را که مشاهده مى‏کنید انواع دوخت‏ها است. از جمله گندمى‏دوزى، زناردوزى، گلابتون‏دوزى، قیطان‏دوزى و مروارى‏دوزى.
در کنار 114 نوع سوزن‏دوزى سنتى، دوخت و دوزهاى مدرن هم داریم مثل سایه‏دوزى و روبان‏دوزى.

شما چند سال است این کار را مى‏کنید؟
- از بچگى، هر کس هر چه بلد بود مى‏رفتم و موى دماغش مى‏شدم تا به من هم یاد بدهد؛ اما به صورت تخصصى، حدود ده سال است کار مى‏کنم. در همین نمایشگاه هم به غرفه‏هاى دیگر مى‏روم و تحقیق مى‏کنم ببینم چه چیزى را بلد نیستم تا یاد بگیرم.

از اینکه زندگى خود را به این کار اختصاص داده‏اید احساس رضایت مى‏کنید؟
- بله. این کارها واقعاً آرامش مى‏دهد. فکرهاى بد را از آدم دور مى‏کند. همه‏اش به فکر این هستم که بدوزم و کار زیبایى به وجود آورم.

از این نمایشگاه راضى بودید؟
- بله، خیلى. البته بعد مادى را در نظر نمى‏گیرم؛ ولى بعد معنوى‏اش واقعاً عالى است. با خانم‏هاى زحمتکش و هنرمند آشنا شدم و خیلى چیزها ازشان یاد گرفتم. همین طور با یک محیط تازه‏اى آشنا شدم که برایم جالب بود.

مجموعه کارها را چطور مى‏بینید؟
- بسیار زیباست و ارزش کارهاى خانم‏ها خیلى بالاتر از چیزهایى است که من بگویم و هر کدام واقعاً دنیایى است.

آیا کار شما به درآمد خانواده کمک مى‏کند؟
- بله. یکى از هدف‏هایم تأمین درآمد براى خانواده است و دیگر اینکه براى دل خودم کار مى‏کنم. این کارها بسیار متنوع است و تک تک آن مى‏تواند در زندگى روزمرّه کاربرد داشته باشد و هر کس یکى از اینها را یاد بگیرد، مى‏تواند درآمد خوبى از این راه کسب کند. حتى اگر ایجاد درآمد نکند مى‏توانند براى خانه خودشان کار کنند. این خودش نوعى کمک به اقتصاد خانواده است. از سوى دیگر به آرامش روحى و فکرى خانم‏ها کمک مى‏کند که خودش مسئله مهمى است.

*

در غرفه ملایر، کارهاى مختلفى از جمله تکه‏دوزى، برودرى‏دوزى، حلقه‏دوزى، قلاب‏بافى و چهل تکه‏دوزى را مى‏بینیم.

ممکن است در مورد خودتان و کارى که در ملایر دارید توضیح دهید؟
- من زهره تاجعلى هستم و مدیرعامل شرکت زرین‏ترمه. کارهاى ما صنایع دستى و پوشاک است. ما بیست و دو خانم شاغل به کار داریم که همه سرپرست خانوار هستند.

خود شما با چه انگیزه‏اى این کار را شروع کردید؟
- من از هفده سالگى روى علاقه‏اى که به کارهاى صنایع دستى داشتم، این کار را شروع کردم. همه را پیش خودم یاد گرفتم. طرح‏ها و ابتکاراتش از خودم است.

فکر مى‏کنید انجام این کارها در خانواده‏ها چه تأثیرى دارد؟
- خیلى مؤثر است. الان بیست و دو نفر خانم خرج خانواده خود را از این راه به دست مى‏آورند؛ اگر دولت از ما حمایت کند، ما مى‏توانیم شاغلین بیشترى داشته باشیم. دخترخانم‏ها، بخصوص آنها که در کنکور موفق نمى‏شوند، خیلى خوب مى‏توانند جذب این کار شوند. من الان دو دخترم که هر دو تحصیلات عالیه دارند، کارهاى هنرى مى‏کنند و درآمدشان هم خیلى خوب است.

نظرتان نسبت به بازار کار چیست؟
- راستش مردم عادت کرده‏اند دنبال جنس خارجى بروند. الان کارهاى ما با کیفیتى بهتر از کارهاى چینى است و با قیمت خیلى پایین‏تر. در همین کیش من مى‏توانم بهترین کارها را ارائه دهم.

*

یکى از سوزن‏دوزى‏هاى اصیل، پته‏دوزى کرمان است. در یکى از غرفه‏ها پته‏هایى با طرح‏هاى زیبا ارائه شده است. با خانمى که خود و خانواده‏اش در کار تولید پته هستند صحبت مى‏کنیم:

- من سهیلا سام‏زاده کرمانى هستم. پته، شاید قدمتى بیش از چهارصد سال داشته باشد. شیوه کار این است که با نخ پشم روى پارچه پشمى طرح‏هایى را مى‏دوزند. در رنگ‏هاى مختلف و در ابعاد مختلف و کاربردهاى مختلفى دارد، مثل بالش، روتختى، رومیزى، کوسن، جانماز و ...

شما از کى شروع کردید؟
- ما خانوادگى کار مى‏کنیم. مادربزرگ و مادرم هم در همین کار بودند.

همه خانم‏هاى کرمانى پته‏دوزى بلدند؟
- اگر همه‏شان هم بلد نباشند ولى در جهیزیه‏شان حتماً پته‏دوزى وجود دارد. این در کرمان یک سنّت است.

طرح‏هاى پته را چطور تهیه مى‏کنید و آیا طرح‏هاى خاصى دارد؟
- روى کاغذهاى نازک سوزن‏هاى ریز مى‏زنند. بعد با خاکستر چوب روى پارچه منتقل مى‏کنند. بعد، با ماژیک نقطه‏ها را به هم وصل مى‏کنند تا نقش ثابت شود و رویش مى‏دوزند.

نمایشگاه را چطور مى‏بینید؟
- متأسفانه اینجا استقبال خوب نبوده؛ یعنى نمى‏شناسند. فکر مى‏کنند قیمت زیاد است. در حالى که بیشتر از اینها ارزش دارند.

چه کسى مسئول این رکود است؟
- نمى‏دانم دلیلش چیست؟ ولى فکر مى‏کنم هنر اصیل به مردم شناسانده نشده است.

الان این رومیزى چند است؟
- پنج متر است. دویست و پنجاه هزار تومان، یعنى مترى پنجاه تومان. این کار خیلى فرق دارد مثلاً با گلدوزى‏اى که با چرخ انجام مى‏شود. هر چقدر هم کار داشته باشد، بیشتر از یک ماه نیست؛ ولى براى این کار باید هشت نه ماه سوزن زد.

شما تولید پته دارید؟
- بله.

در کرمان فروشتان چطور است؟
- در کرمان خوب است. چون با پته آشنایى دارند.

حرفى ندارید بزنید؟
- نه. حرفى ندارم. به کى بگویم. وقتى کسى صداى ما را نمى‏شنود چى بگویم.

*

دو غرفه به امور زنان کیش تعلق دارد که در اینجا فعالیت‏هایى از قبیل تذهیب، سفال و نقاشى کودکان و معرق صورت مى‏گیرد و گوش مى‏سپاریم به صحبت‏هاى خانم‏هاى این غرفه.

- لیدا حسن ‏آبادى هستم. حدود شش سال است کار تذهیب مى‏کنم.

پیش کدام استاد کار کردید؟
- خط را پیش استاد اسماعیل قوچانى کار کردم بعد پیش آقاى عطاپور و بعد شاگرد استاد اسکندرپور خرّمى بودم.

در کجا تعلیم دیدید؟
- در مشهد.

الان ساکن کجا هستید؟
- الان در کیش زندگى مى‏کنم.

نظرتان در مورد کارى که مى‏کنید چیست؟
- من تذهیب را خیلى دوست دارم چون در خلوت خودم چیزهایى را خلق مى‏کنم که از خلقت خداوند نشأت گرفته؛ به همین دلیل با عشق و علاقه این کار را انجام مى‏دهم.

شما که درس مى‏دهید مى‏توانید بگویید روابطتان با هنرجو چطور است؟ یا دیدگاه جوانان به تذهیب چگونه است؟
- به طور کلى فکر مى‏کنم حیف است که جوانان ما وقت خود را هدر دهند و در ظواهر این شهر غرق شوند و بروند به بازارها و نیایند این هنر اصیل زیباى ایرانى را یاد بگیرند که همه هنرهامان را بسته است به تذهیب و نگارگرى.

نمایشگاه را چطور دیدید؟
- خیلى خوب. کاش همیشه این نمایشگاهها بود تا همه بدانند که زنان ایران چقدر هنرمندند و چه کارهاى خوبى دارند.
*
در گوشه همین غرفه، خانمى جوان با گِل فرمى زیبا خلق مى‏کند.
- من لیلى کاظمى هستم. دانشجوى رشته سفال بودم در میراث فرهنگى.

چطور به این رشته علاقه‏مند شدید؟
- من از بچگى به این کار علاقه داشتم و الان هم وقتى با گل کار مى‏کنم احساس راحتى و آزادى مى‏کنم.

تعلیماتى که در دوران دانشجویى گرفتید تا چه حد در کارتان مؤثر است؟
- فکر مى‏کنم هنوز باید تعلیم بگیرم.

آینده سفال را چگونه مى‏بینید؟
- اگر براى کاسبى به سفال نگاه کنیم، که درآمدى ندارد؛ اما اگر با عشق نگاه کنیم، بهترین کار است.

چرا کاسبى خوبى ندارد؟
- براى اینکه مردم زیاد استقبال نمى‏کنند. فکر مى‏کنند یک تکه گل است.

چه کسى باید مردم را آگاه کند؟
- فکر مى‏کنم خود مردم کوتاهى مى‏کنند تا آن حس لازم را پیدا کنند. البته تبلیغات هم کم است.

وقتى با بچه ‏ها کار مى‏کنم روحیه دیگرى پیدا مى‏کنم‏
یک غرفه پر است از نقاشى بچه ‏ها. بچه ‏ها مشغول نقاشى‏اند. مربى آنها مى‏گوید:
- با سلام و خسته نباشید. سحر تابنده هستم و مربى نقاشى کودکان و بزرگسالان. اینجا غرفه بچه‏ ها است. ما این نقاشى‏ها را گذاشته‏ ایم تا بگوییم زنان و بچه‏هاى کیش این توانایى‏ها را دارند. این غرفه با استقبال خوبى روبه‏رو شده و من خودم از این کار احساس خیلى خوبى دارم.

آقاپسر چکار مى‏کنى؟
- نقاشى.

این چیست که کشیده‏اى؟
- دریا.

اسمت چیست و اهل کجایى؟
- محمدرضا توکلى و اهل تهران و فعلاً ساکن کیش هستم.

کلاس چندمى و چقدر تعلیم نقاشى دیده‏اى؟
- من کلاس چهارمم؛ تا حالا تعلیم نقاشى ندیده‏ام ولى کارم اینجا هست.
یکى دیگر از بچه‏هاى نقاش مى‏گوید:
- من امیرحسین راضیان هستم. تا حالا تعلیم نقاشى ندیده‏ام ولى مادرم نقاش است.

چى دارى مى‏کشى؟
- طلوع خورشید را مى‏کشم.

به به چه خورشید قشنگ بزرگى!

*

در یکى از غرفه‏ها، لباس‏هاى محلى براى کودکان و بزرگسالان با رنگ‏هایى جذاب و جالب ارائه شده. خانم کبرا حیدرى در مورد کار خود توضیح مى‏دهد:

من از سى و پنج سال پیش این کار را شروع کردم. وقتى مى‏بینم بچه‏ها این لباس‏هاى محلى را مى‏پوشند و شادند، من هم احساس خوشحالى مى‏کنم. به مادّیاتش زیاد اهمیت نمى‏دهم.

شما هم مثلاً فکر مى‏کنید چقدر این لباس‏ها قشنگ‏تر از لباس‏هاى رسمى است که مى‏پوشیم؟
- بله. اگر ما بخواهیم سنّت خود را آهسته آهسته اجرا کنیم خیلى بهتر است.

این خانم جوان با شما همکارى مى‏کنند؟
- ایشان نوه من هستند و کار اصلى را ایشان مى‏کنند. آخر من دیگر پیر شده‏ام. من از کار خسته‏ام. مخصوصاً چشم‏هایم. این جلیتغه را ببینید. سیصد تا پولک دارد. حالا خوشحالم که نوه‏ام کار مرا ادامه مى‏دهد.

نظر شما نسبت به نمایشگاه چیست؟
- مسئولین که خیلى مهربان بودند. خیلى هم زحمت کشیدند تا توانستند ما را جمع کنند. تنها نمایشگاهى بود که به ما خیلى خوش گذشت.

وقتى قلاب‏بافى مى‏کنم، بیمارى از من دور مى‏شود
بعضى از غرفه‏هاى نمایشگاه اختصاص به بانوان نیکوکارى دارد که مؤسسه‏هایى را جهت امور خیریه بر پا کرده‏اند.
در غرفه ریحانةالنبى(س) خانم جوانى که لباس محلى بر تن دارد مشغول قلاب‏بافى بر روى روتختى بسیار زیبایى است. در گوشه‏اى دیگر، خانمى به بافتن قالى مشغول است. در این غرفه انواع کارهاى دستى به نمایش گذاشته شده است.

مشغول چه کارى هستید؟
- قلاب‏بافى.

چطور وارد این مؤسسه شدید؟
- من از طریق آشنایان وارد این مؤسسه شدم و هدف این مؤسسه کمک به بیماران سرطانى و کلیوى است.

چند سالتان است؟
- من بیست و دو سال دارم و یک سال است وارد این مؤسسه شده‏ام.

وجود این غرفه چه ثمراتى داشته است؟
- خیلى خوب بوده. همه از نزدیک مى‏بینند که مؤسسه چه کارهایى انجام داده. فروش خوبى هم داشته. مردم زیاد استقبال کرده‏اند. به این گل‏ها نگاه کنید. همه محصول کار بیماران کلیوى و سرطانى است. خود مریض‏ها اینها را تولید کرده‏اند.

این فعالیت‏ها چه تأثیرى بر روى بیماران دارد؟
- خیلى خوب است. اصلاً مریضى را از آدم دور مى‏کند. بیماران وقتى وارد این مؤسسه مى‏شوند بیمارى خود را فراموش مى‏کنند. من خودم هفت سال بیمار بودم. یک سال است که به اینجا آمده‏ام، احساس مى‏کنم حالم بهتر است.

چرا؟
- چون وقتى وارد اینجا شدم و ذوق و سلیقه بیمارانى را دیدم که از من بدترند، واقعاً روحیه‏ام عوض شد. بقیه هم این طورند. شاید به این دلیل که به جاى فکر کردن به خودشان به دیگران فکر مى‏کنند.

این خانم چه مى‏کند؟
- ایشان به طریق کامپیوترى فرش مى‏بافد و این کار خود بیماران است که نقشه فرش را به صورت کامپیوترى در آورده‏اند. چون فرش به چشم بیماران آسیب مى‏رساند، رنگ‏ها را تبدیل به ارقام کرده‏اند.
خانم عصمت شیخ مؤمنى مدیرعامل مؤسسه ریحانةالنبى در مورد سوابق کار خود توضیح مى‏دهد:
من بیش از بیست سال سابقه کار در امور خیریه را دارم. نماینده سازمان‏هاى غیر دولتى استان خراسان هستم. اکنون در خدمت بیمارانم و سعى مى‏کنیم رفع نیاز کلى و اساسى آنها را به عمل آوریم. اولین آسایشگاه بیماران کلیوى و اولین درمانگاه بیماران کلیوى‏را در استان خراسان احداث کردیم. بر مبناى ارتباطى که با این بیماران داشتیم، حرکت ریشه‏اى و اساسى را شروع کردیم. طرح اشتغال‏زایى بیماران کلیوى و سرطانى را به دولتمردان و مسئولین پیشنهاد کردم ولى متأسفانه حرکتى صورت نگرفت تا اینکه مادرم فوت کردند و آنچه را به من رسیده بود، منزل ایشان و مبلغى را حدود هفتاد میلیون تومان جهت اشتغال‏زایى این عزیزان گذاشتم و کمتر از یک سال در ایران و بعد از آن از کشورهاى اروپایى و آسیایى و عربى مقامات خوبى آمدند. حتى سال گذشته بین 48 کشور در امارات، صنایع دستى، حرف اول را زد.

استقبال بیماران چطور بوده؟
- خیلى خوب بوده. خوشحال هستم که بیمارانى را که فکر مى‏کردند معضل و سربار جامعه‏اند تبدیل به انسان‏هاى مؤثر و سازنده کرده‏ایم. آنها حتى الگویى شدند براى آدم‏هاى سالم که از زندگى این بیماران درس بگیرند و بفهمند که انسان در هر شرایطى مى‏تواند مفید واقع بشود و خدمت کند. به هر حال من تلاش کردم در این زمینه خدماتى را ارائه دهم. ما به مددجویانمان مشاوره مى‏دهیم. روان‏درمانى مى‏کنیم و در شروع مراجعه آنها را به خودآگاهى و باور برسانیم که با وجود بیمارى مى‏توانند انسان‏هایى توانمند و مؤثر باشند و براى رفع مشکلات بیمارى خود تلاش کنند.
خدمات ما شامل خانواده‏هاى این بیماران هم مى‏شود. آموزشمان رایگان است، مواد اولیه را هم خودمان تهیه مى‏کنیم. تولید و عرضه کالاهایشان را هم خودمان انجام مى‏دهیم و کلیه سود را به خودشان برمى‏گردانیم و هیچ گونه سهمى را براى مؤسسه در نظر نمى‏گیریم. آنها از فروش و سفارش کارهایشان هم مخارج معالجه خود را مى‏پردازند و هم به خانواده‏هایشان کمک مى‏کنند. ما سعى کرده‏ایم مشکلى را از مشکلات جامعه کم کنیم. همچنین تلاش کردیم به دنیا نشان دهیم که زنان ما هم مدیران خوبى در خانه و هم افراد مؤثرى در جامعه مى‏توانند باشند. تلاش ما و سایر سازمان‏هاى غیر دولتى این بوده که تغییر نگرشى را در زمینه ارائه خدمت به اقشار آسیب‏پذیر به شکلى جدید، با کارآفرینى و توانمندى آنها به وجود بیاوریم.

*

به غرفه دیگرى مى‏رویم که وابسته است به انجمن خیریه صاحب‏الامر (واحد بانوان) یکى از خانم‏ها در مورد فعالیت این مؤسسه گفت:

انجمن خیریه صاحب‏الامر یک مؤسسه غیردولتى و عام‏المنفعه است که به همت خانم ناهید بشیرى‏راد تأسیس شده است. ایشان و خواهرانشان در تهران تشکل خودجوشى داشته‏اند و ما در گرگان توسط هیئت مؤسس، شبیه همین تشکل را به وجود آوردیم. الان بیش از چهارصد عضو داریم. 2600 میلیون ریال کمک‏هاى مردمى داشتیم. وام ازدواج مى‏دهیم و جهیزیه و سیسمونى تهیه مى‏کنیم. بیمارها را ترخیص مى‏کنیم. ما مددکار و مشاورانى داریم که مى‏روند ارزیابى مى‏کنند از صندوق‏هاى قرض‏الحسنه استفاده مى‏کنیم. همچنین خانم‏هاى بى‏سرپرست و بدسرپرست را مشغول کار مى‏کنیم و از عملکرد کارهایشان به فروش مى‏گذاریم. من خودم ساکن گرگان هستم. با 23 سال سابقه فرهنگى بودم که خودم را بازنشسته کردم که در خدمت انجمن خیریه باشم.
خانم هاجربیگم شریف‏موسوى در مورد انجمن خیریه یاوران امام على و نیز انجمن خیریه حضرت خدیجه از استان گلستان چنین مى‏گوید:
با یکى از خانم‏هاى نیکوکار شهر تصمیم گرفتیم تشکلى به راه اندازیم و اسمش را هم گذاشتیم یاوران على(ع). ما مثل سایر انجمن‏هاى خیریه ارزیاب‏هایمان را مى‏فرستیم براى تحقیق در امور مراجعین. بعد در انجمن آنها را مورد سؤال قرار مى‏دهیم تا ببینیم چه توان‏هایى دارند. گاهى اوقات خودشان هم نمى‏دانند چه توان‏هایى دارند. یکى خیاطى بلد است. یکى بلد است نان بپزد. یکى بلد است رشته بریزد. سرمایه را در اختیارشان مى‏گذاریم و سودشان مال خودشان است. انجمن ما بیشتر به اشتغال‏زایى مى‏پردازد. ما روانشناس داریم و حقوقدان داریم و کمک‏هاى متنوعى را به افراد مستضعف مى‏کنیم.

چند وقت است شروع کرده‏اید؟
ما دو سال است کار مى‏کنیم. به تازگى هم مراکز نگهدارى از دختران دوازده سال به بالا را سازمان بهزیستى در اختیار ما گذاشته و با کمک مردم و بهزیستى مى‏خواهیم آنجا را راه‏اندازى کنیم. خوشبختانه مردم به ما کمک مى‏کنند.

شما چند نفر هستید؟
- ما نه نفر هستیم و به صورت هیئت مدیره اداره مى‏کنیم.

با مسئولین چه حرفى دارید؟
- گاهى اوقات مسئولین دولتى به ما مى‏گویند وقتى شما این کارها را مى‏کنید در واقع به دولتمردان وقت بیشترى مى‏دهید تا به کارهاى اساسى‏تر بپردازند. ما هم انتظار داریم وقتى به آنها براى انجام کارى مراجعه مى‏کنیم، کمک بیشترى به ما بکنند.

*

نگاهى گذرا داشتیم به نمایشگاه. در این نمایشگاه کارهاى اصیل و باارزشى را دیدیم که متأسفانه نظایرشان در هیچ کدام از فروشگاههاى صنایع دستى وجود ندارد چون متأسفانه عادت کرده‏اند فقط تولید انبوه ارزان‏قیمت را ارائه دهند و به کیفیت فکر نمى‏کنند. از طرفى نسبت به دیدگاههاى تازه در صنایع دستى بى‏اطلاع هستند و به تکرار مکررات عادت کرده‏اند. امیدواریم تلاش درخورى براى آشنایى جامعه از صنایع و هنرهاى دستى این مرز و بوم و این دست تلاش‏هاى ارزنده در جایگاه واقعى خود قرار گیرد.