رابطهها (11)
فاتحان کشور دلجواد محدثى
آن کسى را بستایید که اندر همه عمر
بهر آسایش مردم قدمى بردارد
نیکمرد آن که نگردد دل او هرگز شاد
مگر از خاطر کس، بار غمى بردارد
این نیز نوعى رابطه است، رابطه بر اساس خیررسانى، خیرخواهى، شادىبخشى، غمزدایى، مشکلگشایى، محبتآفرینى، کدورتزدایى.
ویژگى «تأثیرگذارى» و «تأثیرپذیرى» که در انسان است، مىتواند منشأ بسیارى از تحولات فکرى، روحى، معیشتى و هدایتى باشد.
انسان، برده احسان است. با نیکى و خدمت، مىتوان فاتح قلعه دلها شد و بىسپاه و لشکر، به فتح قلوب پرداخت. به تعبیر حضرت امیر(ع):
«بالإحسانِ تُملَکُ القُلوبُ؛(1)
دلها را با احسان مىتوان مالک شد.»
در سخنى از پیامبر اکرم(ص) روایت است:
«عَجِبْتُ لِمَنْ یشترى المَمالیک بِماله ثُمّ یُعتقُهِم، کیفَ لا یشترى الأحرارَ بِمَعْرُوفِهِ؛(2)
در شگفتم از کسى که با مال خود، بردگان را مىخرد سپس آزادشان مىکند، چگونه با «احسان» خود، آزادگان را خریدارى نمىکند!»توفیق خدمت
با همه ارزش، ثواب و برکاتى که در خیررسانى و خدمت به دیگران است، همه کس موفق به آن نیست. روحیه خدومبودن و شوق نیکى به دیگران، از روحى زلال و وارسته حکایت دارد. آنان که در بندِ «خویش» و وابسته به «تمنّیات نفسانى»اند، توفیق نمىیابند که خود را وقف جامعه و خدمت به محرومان کنند.
از خدا باید خواست که دست انسان را در گرهگشایى از مشکلات مردم فعال سازد و آنچه را که در روایات به عنوان «قضاى حاجت مؤمن» مطرح شده است، براى ما فراهم آورد. این گونه انسانهاى خیّر و خدوم، «بندگانِ ویژه» خدایند و مورد عنایت خاص او. به این حدیث نورانى توجه کنید: امام صادق(ع) به مفضّل بنعمر فرمود:
«خداى متعال، گروهى از بندگانش را آفریده و آنان را براى رفع نیازهاى شیعیان ما برگزیده است تا به پاداش این نیکى به آنان بهشت بدهد. اگر بتوانى تو هم از آنان باشى، باش!»(3)
این برگزیدگان الهى، افراد انحصارى نیستند، دایرهاى نورانى از خادمان در راه خدا را تشکیل مىدهند که هر کس مىتواند با احسان و نیکوکارىاش وارد این دایره شود و عضو «حزب خادمان» گردد. تنها شرط ورود به این مجموعه و عضویت در کانون این بندگان ویژه الهى، اهتمام خالصانه و خدایى در رفع نیاز از محرومان و رسیدگى به تهیدستان فقیر و همدلى و همدردى با آنان است.
این گونه است که «دنیا»، بسترساز «آخرت» مىشود و «مال»، تبدیل به «بهشت» مىگردد و امکانات مادى مردم مؤمن در این دنیا، با نیکوکارى و خدمتشان تبدیل به «ارز آخرتى» مىشود و در آن روز که همه نیازمندند، ایشان را کامیاب مىسازد و این، وعده تخلفناپذیر الهى است.
تو نیکى مىکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
بناى کاخهاى رفیع آخرت، با مصالحى انجام مىگیرد که نامش «صالحات» و «خیرات» است و هر احسانى در دنیا، تبدیل به بخشى از «خانه آخرت» مىشود و آن را آباد مىکند.
دریغ و حسرت را کسانى خواهند خورد که در این مرحله، براى آن سراى جاودانى فکرى نکرده و عملى نیندوخته باشند.برکت وجودى
خدمت به دیگران، تنها به خرج مال و کمک به معیشت و وضع اقتصادى آنان نیست. حتى واسطهشدن براى حل مشکل، راهنمایى براى رسیدن به مقصود، برخورد خوب و شایسته با اربابرجوع، اهتمام و تصمیم داشتن به خیررسانى به مردم، شاد کردن غمگینان و غمزدایى از چهرههاى پریشان و دلهاى داغدیده و محزون، همه و همه نوعى خدمت است و پاداش دارد.
از حضرت رضا(ع) روایت است:
«اِنّ للَّه عباداً فى الأرضِ یَسْعَونَ فى حوائج النّاس، هُم الآمِنونَ یومَ القیامَةِ، وَ مَنْ اَدخَلَ على مؤمِنٍ سروراً فَرّحَ اللَّهُ قلبَهُ یوم القیامة؛(4)
خداوند در روى زمین بندگانى دارد که در رفع نیازهاى مردم مىکوشند. آنان روز قیامت ایمن و آسودهاند. هر کس که بر مؤمنى شادى ببخشد و دل او را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت قلب او را شادمان خواهد ساخت.»
این همان «برکت وجودى» است. بعضىها وجودهاى بىبرکتاند. نه فکرى به حال دیگران مىکنند، نه قدمى در راه دیگران برمىدارند و نه مردم امیدى به خیر و احسان آنان دارند. اینان به راستى که محروم واقعىاند، هم از محبت و صفاى مردم، هم از پاداش فراوان خدا.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن
به دمى، یا درمى، یا قلمى یا قدمى
بعضى درختى پربار و سایهافکن بر سر مردماند. برخى خشک و بىثمرتر از درخت خشکیدهاى که دستکم مىتواند هیزمى شود و با سوختن، کلبه محرومى را گرم کند. انسانهاى بىخیر و برکت از آن چوب و درخت خشکیده هم بىارزشترند.
عبادت و خدمت
آنان که با ذکر دعا و نماز و صلوات، در پى گرد آوردن رحمت و اجر الهىاند، خوب است بدانند که عبادت، تنها نماز و ذکر و تسبیح نیست. اگر هدف، قرب به خداست، سودمند بودن براى مردم، آدمى را به خدا نزدیکتر مىکند. اگر مقصود، رسیدن به اجر اخروى است، باز هم پاداش این گونه کارها، پراجرتر است. به تعبیر روایات فراوان، قضاى حاجت مؤمن، از آزاد کردن هزار بنده، یا مهیّا ساختن هزار اسب براى رزمندگان، یا انجام چندین حج و عمره، بیشتر ثواب دارد.(5)
کسى که خدمت و احسان به دیگران را «عبادت» به شمار آورد، انگیزه الهىاش بیشتر خواهد شد. بخصوص اگر بداند که ثمره آن، به خودش برمىگردد. به فرموده حضرت امیر(ع):
«کُلّ مُصطنِعِ عارفةٍ فانّما یَصْنَعُ اِلى نَفْسِهِ؛(6)
هر کس کار نیک و شایستهاى انجام دهد، به خودش خوبى کرده است.»
در حدیث دیگرى اضافه دارد که: پس، از دیگران انتظار ستایش و سپاس نداشته باشد و اگر از او قدردانى نکردند، ناراحت نباشد، چون به خودش خوبى کرده و وجهه و آبروى خویش را حفظ کرده است.(7)
عبادتپیشگان، وقتى به قصد قربت، سودرسانى به مردم را دنبال کنند، پاداشى مضاعف خواهند داشت. به گفته سعدى:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
این سخن، در مضامینى حدیثى هم آمده است:
«اِنَّ عابدَ بنىاسرائیل، کانَ اذا بَلَغَ الغایةَ فى العبادةِ صارَ مَشّاءً فى حَوائج النّاسِ عانیاً بِما یُصْلِحُهُم؛(8)
عابد بنىاسرائیل، وقتى به نهایت درجه عبادت مىرسید، کوشا و پویا در راه نیازهاى مردم مىشد و به کارهایى مىپرداخت که اصلاح امور مردم باشد.»
بعضى از نشانههاى عابد راستین، خدمت به خلق خدا بود. این خصلت، آدمى را به مقام «بهترین مردم» مىرساند.
مردى خدمت پیامبر خدا(ص) رسید و عرض کرد: دوست دارم که بهترین مردم باشم. رسول خدا(ص) فرمود:
«خَیرُ النّاسِ مَنْ یَنْفَعُ النّاسَ، فَکُنْ نافِعاً لَهُمْ؛(9)
بهترین مردم کسى است که به مردم سود برساند. پس براى مردم مفید باش.»آثار خدمت
جویندگان محبت و محبوبیت، باید خواسته و گمشده خویش را در خدمت صادقانه به مردم بجویند. پیشتر نیز اشاره شد که از این رهگذر، مىتوان در دلها نفوذ کرد و با محبوبیت در میان دیگران، زندگى سعادتمندانه و برخوردار از توجه، حمایت، یارى و همکارى آنان بود.
على(ع) فرموده است:
«مَنْ اَحْسَنَ اِلى النّاسِ، اِستدامَ مِنهُم المَحَبَّةَ؛(10)
کسى که نسبت به مردم نیکوکار باشد، پیوسته از محبت آنالن برخوردار خواهد بود.»
از انبوه روایاتى که مشوّق خدمت به مردم و نیکى به نیازمندان و کوشایى در راه نفعرسانى به جامعه است، برمىآید که این خصلت و عمل، آثار و نتایجى از این قبیل را در پى دارد:
- افزایش یاران و دوستداران
- تداوم محبتها و دوستىها
- مالک شدن دلها و عواطف دیگران
- دفع بلاها و گرفتارىها
- محفوظ ماندن از مرگهاى ناگوار و بد
- ستایش و مدح برخورداران از نیکى
- نام نیک و آوازه مطلوب
- پاداش مناسب پروردگار و مردم
- نیکفرجامى و صالح شدن نسل و فرزندان
- تداوم نعمت و فزونى ثروت
- طول عمر و شوکت مردمى
- رهتوشهاى براى آخرت و سهولت حساب قیامت
- برخوردارى از شفاعت صالحان و بهشتیان
- رسیدن به پاداشى چون فردوس برین.
اینها گوشههایى از ثمرات نیکى و خدمت به دیگران است.
کسى که رابطهاش با دیگران، نه بر اساس سودجویى و غارت و فریب و سوء استفاده، بلکه بر محور خیررسانى و احسان و خدمت باشد، غمخوار دیگران باشد، همدلى و همدردى با مردم داشته باشد، در رنجها و مشکلات، خود را شریک درد و رنج محرومان بداند و تا حدى که از دستش برمىآید، خدمت کند، از مقربان درگاه خداست.
زندگى او هم باصفا و کرامت است،
نزد فرشتگان و عرشیان هم بلندآوازه است،
در آخرت هم سراى بهشت در اختیار اوست.
این گونه «رابطه»ها را ارج نهیم و تقویت کنیم. چرا که انسانها اعضاى یک پیکرند، و
تو کز محنت دیگران بىغمى
نشاید که نامت نهند آدمىپىنوشتها: -
1) غررالحکم، حدیث 4339.
2) تحفالعقول، ص204.
3) اصول کافى، ج2، ص193.
4) همان، ص197.
5) ر.ک: اصول کافى، ج2، ص192، 196 و 199.
6) شرح نهجالبلاغه، ابنابىالحدید، ج20، ص343.
7) الخیر والبرکة، ص138.
8) اصول کافى، ج2، ص199.
9) کنزالعمال، ج16، ص128.
10) غررالحکم، حدیث 8715.