فاتحان کشور دل رابطه ها 12

نویسنده


 

رابطه‏ها (11)
فاتحان کشور دل‏

جواد محدثى‏

آن کسى را بستایید که اندر همه عمر
بهر آسایش مردم قدمى بردارد
نیک‏مرد آن که نگردد دل او هرگز شاد
مگر از خاطر کس، بار غمى بردارد

این نیز نوعى رابطه است، رابطه بر اساس خیررسانى، خیرخواهى، شادى‏بخشى، غم‏زدایى، مشکل‏گشایى، محبت‏آفرینى، کدورت‏زدایى.
ویژگى «تأثیرگذارى» و «تأثیرپذیرى» که در انسان است، مى‏تواند منشأ بسیارى از تحولات فکرى، روحى، معیشتى و هدایتى باشد.
انسان، برده احسان است. با نیکى و خدمت، مى‏توان فاتح قلعه دل‏ها شد و بى‏سپاه و لشکر، به فتح قلوب پرداخت. به تعبیر حضرت امیر(ع):
«بالإحسانِ تُملَکُ القُلوبُ؛(1)
دل‏ها را با احسان مى‏توان مالک شد.»
در سخنى از پیامبر اکرم(ص) روایت است:
«عَجِبْتُ لِمَنْ یشترى المَمالیک بِماله ثُمّ یُعتقُهِم، کیفَ لا یشترى الأحرارَ بِمَعْرُوفِهِ؛(2)
در شگفتم از کسى که با مال خود، بردگان را مى‏خرد سپس آزادشان مى‏کند، چگونه با «احسان» خود، آزادگان را خریدارى نمى‏کند!»

توفیق خدمت‏

با همه ارزش، ثواب و برکاتى که در خیررسانى و خدمت به دیگران است، همه کس موفق به آن نیست. روحیه خدوم‏بودن و شوق نیکى به دیگران، از روحى زلال و وارسته حکایت دارد. آنان که در بندِ «خویش» و وابسته به «تمنّیات نفسانى»اند، توفیق نمى‏یابند که خود را وقف جامعه و خدمت به محرومان کنند.
از خدا باید خواست که دست انسان را در گره‏گشایى از مشکلات مردم فعال سازد و آنچه را که در روایات به عنوان «قضاى حاجت مؤمن» مطرح شده است، براى ما فراهم آورد. این گونه انسان‏هاى خیّر و خدوم، «بندگانِ ویژه» خدایند و مورد عنایت خاص او. به این حدیث نورانى توجه کنید: امام صادق(ع) به مفضّل بن‏عمر فرمود:
«خداى متعال، گروهى از بندگانش را آفریده و آنان را براى رفع نیازهاى شیعیان ما برگزیده است تا به پاداش این نیکى به آنان بهشت بدهد. اگر بتوانى تو هم از آنان باشى، باش!»(3)
این برگزیدگان الهى، افراد انحصارى نیستند، دایره‏اى نورانى از خادمان در راه خدا را تشکیل مى‏دهند که هر کس مى‏تواند با احسان و نیکوکارى‏اش وارد این دایره شود و عضو «حزب خادمان» گردد. تنها شرط ورود به این مجموعه و عضویت در کانون این بندگان ویژه الهى، اهتمام خالصانه و خدایى در رفع نیاز از محرومان و رسیدگى به تهیدستان فقیر و همدلى و همدردى با آنان است.
این گونه است که «دنیا»، بسترساز «آخرت» مى‏شود و «مال»، تبدیل به «بهشت» مى‏گردد و امکانات مادى مردم مؤمن در این دنیا، با نیکوکارى و خدمت‏شان تبدیل به «ارز آخرتى» مى‏شود و در آن روز که همه نیازمندند، ایشان را کامیاب مى‏سازد و این، وعده تخلف‏ناپذیر الهى است.
تو نیکى مى‏کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

بناى کاخ‏هاى رفیع آخرت، با مصالحى انجام مى‏گیرد که نامش «صالحات» و «خیرات» است و هر احسانى در دنیا، تبدیل به بخشى از «خانه آخرت» مى‏شود و آن را آباد مى‏کند.
دریغ و حسرت را کسانى خواهند خورد که در این مرحله، براى آن سراى جاودانى فکرى نکرده و عملى نیندوخته باشند.

برکت وجودى‏

خدمت به دیگران، تنها به خرج مال و کمک به معیشت و وضع اقتصادى آنان نیست. حتى واسطه‏شدن براى حل مشکل، راهنمایى براى رسیدن به مقصود، برخورد خوب و شایسته با ارباب‏رجوع، اهتمام و تصمیم داشتن به خیررسانى به مردم، شاد کردن غمگینان و غم‏زدایى از چهره‏هاى پریشان و دل‏هاى داغ‏دیده و محزون، همه و همه نوعى خدمت است و پاداش دارد.
از حضرت رضا(ع) روایت است:
«اِنّ للَّه عباداً فى الأرضِ یَسْعَونَ فى حوائج النّاس، هُم الآمِنونَ یومَ القیامَةِ، وَ مَنْ اَدخَلَ على مؤمِنٍ سروراً فَرّحَ اللَّهُ قلبَهُ یوم القیامة؛(4)
خداوند در روى زمین بندگانى دارد که در رفع نیازهاى مردم مى‏کوشند. آنان روز قیامت ایمن و آسوده‏اند. هر کس که بر مؤمنى شادى ببخشد و دل او را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت قلب او را شادمان خواهد ساخت.»
این همان «برکت وجودى» است. بعضى‏ها وجودهاى بى‏برکت‏اند. نه فکرى به حال دیگران مى‏کنند، نه قدمى در راه دیگران برمى‏دارند و نه مردم امیدى به خیر و احسان آنان دارند. اینان به راستى که محروم واقعى‏اند، هم از محبت و صفاى مردم، هم از پاداش فراوان خدا.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن‏
به دمى، یا درمى، یا قلمى یا قدمى‏

بعضى درختى پربار و سایه‏افکن بر سر مردم‏اند. برخى خشک و بى‏ثمرتر از درخت خشکیده‏اى که دست‏کم مى‏تواند هیزمى شود و با سوختن، کلبه محرومى را گرم کند. انسان‏هاى بى‏خیر و برکت از آن چوب و درخت خشکیده هم بى‏ارزش‏ترند.

عبادت و خدمت‏
آنان که با ذکر دعا و نماز و صلوات، در پى گرد آوردن رحمت و اجر الهى‏اند، خوب است بدانند که عبادت، تنها نماز و ذکر و تسبیح نیست. اگر هدف، قرب به خداست، سودمند بودن براى مردم، آدمى را به خدا نزدیک‏تر مى‏کند. اگر مقصود، رسیدن به اجر اخروى است، باز هم پاداش این گونه کارها، پراجرتر است. به تعبیر روایات فراوان، قضاى حاجت مؤمن، از آزاد کردن هزار بنده، یا مهیّا ساختن هزار اسب براى رزمندگان، یا انجام چندین حج و عمره، بیشتر ثواب دارد.(5)
کسى که خدمت و احسان به دیگران را «عبادت» به شمار آورد، انگیزه الهى‏اش بیشتر خواهد شد. بخصوص اگر بداند که ثمره آن، به خودش برمى‏گردد. به فرموده حضرت امیر(ع):
«کُلّ مُصطنِعِ عارفةٍ فانّما یَصْنَعُ اِلى‏ نَفْسِهِ؛(6)
هر کس کار نیک و شایسته‏اى انجام دهد، به خودش خوبى کرده است.»
در حدیث دیگرى اضافه دارد که: پس، از دیگران انتظار ستایش و سپاس نداشته باشد و اگر از او قدردانى نکردند، ناراحت نباشد، چون به خودش خوبى کرده و وجهه و آبروى خویش را حفظ کرده است.(7)
عبادت‏پیشگان، وقتى به قصد قربت، سودرسانى به مردم را دنبال کنند، پاداشى مضاعف خواهند داشت. به گفته سعدى:
عبادت به جز خدمت خلق نیست‏
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست‏

این سخن، در مضامینى حدیثى هم آمده است:
«اِنَّ عابدَ بنى‏اسرائیل، کانَ اذا بَلَغَ الغایةَ فى العبادةِ صارَ مَشّاءً فى حَوائج النّاسِ عانیاً بِما یُصْلِحُهُم؛(8)
عابد بنى‏اسرائیل، وقتى به نهایت درجه عبادت مى‏رسید، کوشا و پویا در راه نیازهاى مردم مى‏شد و به کارهایى مى‏پرداخت که اصلاح امور مردم باشد.»
بعضى از نشانه‏هاى عابد راستین، خدمت به خلق خدا بود. این خصلت، آدمى را به مقام «بهترین مردم» مى‏رساند.
مردى خدمت پیامبر خدا(ص) رسید و عرض کرد: دوست دارم که بهترین مردم باشم. رسول خدا(ص) فرمود:
«خَیرُ النّاسِ مَنْ یَنْفَعُ النّاسَ، فَکُنْ نافِعاً لَهُمْ؛(9)
بهترین مردم کسى است که به مردم سود برساند. پس براى مردم مفید باش.»

آثار خدمت‏

جویندگان محبت و محبوبیت، باید خواسته و گمشده خویش را در خدمت صادقانه به مردم بجویند. پیشتر نیز اشاره شد که از این رهگذر، مى‏توان در دل‏ها نفوذ کرد و با محبوبیت در میان دیگران، زندگى سعادتمندانه و برخوردار از توجه، حمایت، یارى و همکارى آنان بود.
على(ع) فرموده است:
«مَنْ اَحْسَنَ اِلى النّاسِ، اِستدامَ مِنهُم المَحَبَّةَ؛(10)
کسى که نسبت به مردم نیکوکار باشد، پیوسته از محبت آنالن برخوردار خواهد بود.»
از انبوه روایاتى که مشوّق خدمت به مردم و نیکى به نیازمندان و کوشایى در راه نفع‏رسانى به جامعه است، برمى‏آید که این خصلت و عمل، آثار و نتایجى از این قبیل را در پى دارد:
- افزایش یاران و دوستداران‏
- تداوم محبت‏ها و دوستى‏ها
- مالک شدن دل‏ها و عواطف دیگران‏
- دفع بلاها و گرفتارى‏ها
- محفوظ ماندن از مرگ‏هاى ناگوار و بد
- ستایش و مدح برخورداران از نیکى‏
- نام نیک و آوازه مطلوب‏
- پاداش مناسب پروردگار و مردم‏
- نیک‏فرجامى و صالح شدن نسل و فرزندان‏
- تداوم نعمت و فزونى ثروت‏
- طول عمر و شوکت مردمى‏
- ره‏توشه‏اى براى آخرت و سهولت حساب قیامت‏
- برخوردارى از شفاعت صالحان و بهشتیان‏
- رسیدن به پاداشى چون فردوس برین.
اینها گوشه‏هایى از ثمرات نیکى و خدمت به دیگران است.
کسى که رابطه‏اش با دیگران، نه بر اساس سودجویى و غارت و فریب و سوء استفاده، بلکه بر محور خیررسانى و احسان و خدمت باشد، غمخوار دیگران باشد، همدلى و همدردى با مردم داشته باشد، در رنج‏ها و مشکلات، خود را شریک درد و رنج محرومان بداند و تا حدى که از دستش برمى‏آید، خدمت کند، از مقربان درگاه خداست.
زندگى او هم باصفا و کرامت است،
نزد فرشتگان و عرشیان هم بلندآوازه است،
در آخرت هم سراى بهشت در اختیار اوست.
این گونه «رابطه»ها را ارج نهیم و تقویت کنیم. چرا که انسان‏ها اعضاى یک پیکرند، و
تو کز محنت دیگران بى‏غمى‏
نشاید که نامت نهند آدمى‏

پى‏نوشتها: -
1) غررالحکم، حدیث 4339.
2) تحف‏العقول، ص‏204.
3) اصول کافى، ج‏2، ص‏193.
4) همان، ص‏197.
5) ر.ک: اصول کافى، ج‏2، ص‏192، 196 و 199.
6) شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج‏20، ص‏343.
7) الخیر والبرکة، ص‏138.
8) اصول کافى، ج‏2، ص‏199.
9) کنزالعمال، ج‏16، ص‏128.
10) غررالحکم، حدیث 8715.