در جستجوى نشاط و آرامش
دکتر حسین برهانى
نشاط و شادى در درون ماست! آیا درست جستجو مىکنیم؟ گمشده ما بسیار به ما نزدیک است؛ آیا باز هم باید دوردستها را بگردیم؟ به این موضوع بیندیشیم: هدف را ببینیم و بشناسیم، آنگاه مطمئن و دقیق تصمیم بگیریم و ماشه را بکشیم!
اگر مىخواهید شرایط زندگى را تغییر دهید، اگر مىخواهید خودتان را تغییر دهید، باید همه واقعیت را بپذیرید. بعضى از مردم نیمى از واقعیت را مىپذیرند و نیم دیگر را انکار مىکنند و برخى از مردم منکر همه واقعیت مىشوند. به نظر شما چه اتفاقى مىافتد؟ مرحله شناسایى کامل صورت نمىگیرد و وقتى شما نیروهاى مخرب و رفتارهاى مزاحم علیه خود را نشناسید و تأیید نکنید در واقع آنها را در جاى نامطمئنى پنهان مىکنید و آنها به نیروهاى مخالف درونى تبدیل مىشوند که از درون، علیه شما فعالیت مىکنند و روز به روز بر کثرت و شدت آنها افزوده مىشود و این اتفاق ناگوار به دنبال یک خطاى شناختى رخ مىدهد. بیمارى را در نظر بگیرید که از دلدرد شدیدى رنج مىبرد اما در مواجهه با پزشک معالج و در پاسخ به سؤال او مىگوید: «من هیچ وقت دلدرد نمىشوم.» پزشک فرض را بر این مىگذارد که شما به سلامتى خودتان اهمیت مىدهید و چیزى را از او پنهان نمىکنید. او به شما اعتماد مىکند و ممکن است مسیر تشخیص خود را بر اساس شکایت اصلى شما پایهریزى کند اما شما واقعیت را انکار مىکنید و ممکن است پزشک هم دچار خطاى تشخیصى شود. حالا شما در نظر بگیرید که مىخواهید خودتان را باور کنید، اعتماد به نفس داشته باشید و احساس شادى و نشاط کنید. همان طور که لازم است با پزشک صادقانه باشید. براى رفع مشکلات شخصیتى و زندگى خود نیز باید با خودتان صادقانه و واقعبینانه برخورد نمایید. باید ضعفها و خطاهاى شناختى و اشکالات رفتارى خود را بشناسید و بپذیرید تا در صورت مواجه شدن با واقعیات ناخوشایند زندگى، از کوره در نروید، مأیوس و افسرده نگردید. اصولاً انکار واقعیات چه مثبت و منفى مىتواند پیامدهاى ناگوارى به بار آورد. آدمهایى که گرفتار این مشکل هستند آمادگىها و مهارتهاى لازم را براى حل مشکل پیدا نخواهند کرد.
به این لطیفه توجه و دقت بفرمایید: مىگویند روزى شخصى در خیابان به دقت روى زمین را نگاه مىکرد مثل اینکه در جستجوى چیزى است. از او پرسیدند که دنبال چه مىگردى؟ وى پاسخ داد: دنبال کلید درب خانهام مىگردم! از او پرسیدند، آن را کجا گم کردهاى؟ او جواب داد، در خانه آن را گم کردهام! به او گفتند: پس چرا اینجا به دنبالش مىگردى؟ پاسخ داد: چون احساس مىکنم اینجا نور بیشترى وجود دارد!
واقعیت این است که اغلب مواقع، گمشده ما در درون ماست ولى ما آن را در بیرون جستجو مىکنیم. اگر شما با خودتان صادقانه برخورد کنید یعنى به خودتان اعتماد کردهاید. اما اگر وقایع پشت پرده افکار و رفتارتان را شناسایى نکنید و انکار کنید یعنى از قبول واقعیت ناراحتکنندهاى اجتناب کردهاید در
این صورت هم براى خود و هم براى دیگران شخص قابل اعتمادى نخواهید بود و به تدریج اعتماد به نفس هم کاهش مىیابد و احساس نشاط و لذت از زندگى نیز کم خواهد شد.
شاید بپرسید انسان چگونه ممکن است به خود راست نگوید؟
انسان ممکن است به دو صورت به خودش راست نگوید. گاهى ممکن است یک حقیقتى یا واقعیتى را اشتباه تفسیر کند و طریق دیگر اینکه از روى غفلت و بىتوجهى به خودش راست نگوید. کتمان و پنهان واقعیت به اندازه غفلت از واقعیات خطرناک است. بنابراین اگر شما مىخواهید در باره حقیقتى بحث و مشورت کنید باید صادقانه همه توانایىها و نقاط مثبت و ضعفها را در معرض ارزیابى واقعبینانه قرار دهید. و از واکنشها و عکسالعملهاى انفعالى و تدافعى خوددارى نمایید و هیچ چیز را در مورد خودتان انکار نکنید. لااقل با خودتان این گونه باشید. انکار واقعیت به مرور، امیدهاى
انسان را نابود مىکند. تقریباً در همه موارد، انکار واقعیت یک مکانیسم دفاعى منفى و مخرّب است. انکار، وقتى اتفاق مىافتد که فکر و ذهن ما با مسائل و مشکلاتى مواجه مىشود ولى ما احساس مىکنیم که توانایى آن را نداریم که از عهده حل مشکل برآییم بنابراین از مواجه شدن مجدد با آن واقعیت اجتناب مىکنیم. البته در برخى موارد انسان دچار نوعى «فراموشى انتخابى» مىشود که بدون شک یکى از مواهب الهى است و آن موقعى است که انسان با «حوادث بسیار دردناکى» مواجه مىشود ولى ذهن انسان آن حادثه دردناک را به طور انتخابى به فراموشى مىسپرد.
در حقیقت این نوع فراموشى در جهت آرامش و نشاط انسان است؛ اما به طور کلى، انسانى که به وجود واقعیت اعتراف مىکند و به هر حال وقوع حوادث را مىپذیرد مىتواند از موضعى آگاهانه و مسلط با موضوع برخورد نماید. البته اگر عوامل و یا ویژگى خاصى وجود دارد که مانع این واقعبینى و صداقت
مىشود باید آن ویژگى را شناسایى کنید. «انکار» یا «دفاع ادراکى»، همیشه با شما هست و همهروزه در حال فعالیت است و غالباً مانع این مىشود که واقعیات و حقایق زندگى خودتان را ببینید. شما این توانایى را دارید که علایم و نشانههاى هشداردهنده را شناسایى کنید و از مهارتهاى خودتان براى حل مشکل استفاده کنید اما دفاع ادراکى یعنى «انکار» واقعیت ممکن است مانع این اقدام شود.
«انکار»، یک پوشش است که شما خودتان را با تمام واقعیات زندگى در آن پنهان مىکنید. گاهى «انکار» باعث مىشود که شما تحلیل رفتن زندگى زناشویى و نیازهاى مختلف همسر و فرزندان را نمىبینید و یا نتوانید رفتارهاى منفى فرزندانتان را شناسایى کنید و حتى مانع از این مىشود که علایم یک بیمارى جدى و خطرناک را بشناسید و اقدام درمانى مناسب و سریع انجام دهید. بنابراین باید به این اصل مهم توجه کنید که آنچه را که انکار کنید نمىتوانید تغییر دهید و راه علاج مناسب برایش پیدا کنید. حالا بهتر مىتوانیم به این اصل اعتقاد پیدا کنیم که آرامش و نشاط در وجود خود ما هست. مسلماً زندگى آنقدر بد و مشکل نیست که نتوانید از عهده حل مشکلات برآیید. هیچ وقت نیز دیر نشده که نتوانید این کار را انجام دهید. اما «اصل مهم» این است که با خودتان و واقعیات زندگى صادقانه و واقعبینانه برخورد کنید. دنیا و زندگى را باید آن طور که هست ببینید. برخى مىگویند عینک خوشبینى بزنید و بعضى مىگویند عینک بدبینى را بردارید. به نظر مىرسد بهترین کار این باشد که شما زندگى را با همه شیرینىها و تلخىها به طور یکپارچه ببینید!
شما بسیارى از مردم را دیدهاید که مشکلات خود را قبول مىکنند اما کارى براى حل مشکل انجام نمىدهند. آنها گمشده خود را در خارج از وجود خود جستجو مىکنند و شاید منتظرند تا دیگران و شرایط محیطى تغییر کنند. این افراد همیشه از موضع حق بهجانبِ خود با دیگران رفتار مىکنند. آنچنان در باورهاى اشتباه خود غرق مىشوند که به خاطر این لجاجت حاضرند زندگى خانوادگى خود را از دست بدهند و متلاشى کنند. اگر شما تمرین کنید که واقعبین باشید و صادقانه رفتار کنید و تغییر و تحول را ابتدا از خود شروع کنید مسلماً دیگر به دنبال «مقصر» نمىگردید. البته واضح است که قبول واقعیت و تغییر دادن ویژگىهاى شخصیتى، خیلى هم کار سادهاى نیست و نیاز به زحمت و تمرین دارد. وقتى واقعیت را پذیرفتید، از حصار توهّم و تخیّل خارج مىشوید و دیگر نیازى به «انکار» و پنهانکارى ندارید زیرا به این نتیجه مهم رسیدهاید که آنچه را «انکار» مىکنید، نمىتوانید درمان نکنید ... .
ادامه دارد.