بعد از کنکور
زهره دهخدا
بسیارى از نوجوانان و جوانان، از اولین سالهاى ورود به دبیرستان آزمون سراسرى مىاندیشند و مهمترین دغدغه و نگرانى آنها در این سالها رسیدن به کلید طلایى کنکور مىباشد.
رقابت، حساسیت خانوادهها و فامیل، انتظار بیش از حد والدین از دانشآموزان، ترس از بیکارى پس از دیپلم، عدم تجارب فنى و مهارتى در دبیرستان و ...، این مسئله را هم در بین نوجوانان و جوانان تشدید مىکند. چه بسا دانش آموزانى که چندین سال از بهترین لحظات عمر و زندگى خود را جهت رسیدن به این هدف، صرف مىکنند و عنوان پشت کنکورى را با خود یدک مىکشند. در نهایت بسیارى از همین دانشآموزان بعد از چند سال پشت کنکور بودن، به طرف دانشگاه آزاد، پیام نور، فراگیر، جامع علمى کاربردى و ... سرازیر مىشوند؛ حتى اگر رشته مورد علاقه خود و یا مورد نیاز جامعه را در این دانشگاهها نیابند.
اما آنچه مهم مىباشد، این است که همین دانشآموزان که قبل از ورود به دانشگاه با آنچنان شور و شوق و حرارتى درس مىخواندند، پس از قبولى و رسیدن به دانشگاه، یکباره افت مىکنند و سست مىشوند. آنچه براى آنها مهم مىشود، این است که همه جا خود را به عنوان دانشجو مطرح مىسارند. مىخواهند این گونه قانع شوند که قبل از کنکور همه تلاش و کوشش خود را کردهاند و اکنون زمان استراحت آنها فرا رسیده است! همین امر باعث مىشود که دانشجویان امروز و دانشآموزان دیروز، مخصوصاً در ترمهاى اول و دوم با مشکلات بسیارى روبهرو شوند و شبهاى امتحان حتى تا مرز جنون ناشى از فشار امتحانات پیش بروند.
«مریم» که 22 سال دارد و دانشجوى ترم سوم رشته حقوق مىباشد، مىگوید: «بالاخره بعد از چند سال زحمت و پشت کنکور بودن، در دانشگاه سراسرى و رشته حقوق قبول شدم. از اینکه دیگران مرا دانشجو خطاب مىکردند لذت مىبردم؛ ولى در عمل به تنها چیزى که فکر نمىکردم دانش و آموختن آن بود. ترم اول کلاسهاى درس براى من و دوستانم به عنوان زنگ تفریح بود و هیچ گاه تا شبهاى امتحان به طور جدى به درس خواندن فکر نمىکردیم. اما بالاخره شبهاى امتحان فرا رسید و فشار امتحانات روح و روان مرا در هم آشفت. حتى ترس از امتحان در بعضى از دروس به قدرى بود که بارها به خدا مىنالیدم که من چه گناهى کردهام که باید این طور تاوان پس بدهم! در حالى که قبل از کنکور بارها به درگاه خداوند گریه و زارى کرده بودم تا به من کمک کند تا در دانشگاه سراسرى و یک رشته خوب قبول بشوم!»
«فرزانه» دانشجوى ترم دوم ریاضیات نیز مىگوید: «همزمان با دروس پیشدانشگاهى، با تلاش و کوشش بسیار براى آزمون سراسرى مطالعه مىکردم تا عاقبت با خواست خداوند تلاشهاى من به ثمر نشست و من در رشته ریاضیات قبول شدم. اما بعد از قبولى در کنکور، تمامى انگیزه من براى درس خواندن از بین رفت. روزها به کلاس مىرفتم و شبها در خوابگاه تا نزدیک صبح با دوستان جدیدم به شبنشینىهاى دوستانه مىپرداختم. تا اینکه زمان امتحانات ترم اول فرا رسید، در حالى که من حتى سرفصلهاى بسیارى از درسها را نمىدانستم ... فشار امتحانات به قدرى براى من سنگین بود که من تا دو هفته در بیمارستان بسترى شدم و به ناچار مجبور به حذف بعضى دروس خود شدم.»
این گونه دانشجویان پیش از ورود به دانشگاه با علاقه و پشتکار فراوان مطالعه مىکنند تا سد کنکور را بشکنند، ولى همین که وارد دانشگاه مىشوند، همه عهد و پیمانهایى را که با خود بسته بودند، که چگونه درس بخوانند و پیشرفت کنند را از یاد مىبرند و احتمالاً چنانچه شکستى متحمل شدند به گردن این و آن مىاندازند.
دانشجویان باید پیش از انتخابِ رشته به علاقههاى شخصى خود، به امکانات موجود و یا محدودیتهاى پیرامون خود، نیاز جامعه، بازار اشتغال و ... بیندیشند و سپس رشتهاى فراخور حال براى ادامه تحصیل انتخاب کنند. ورود به دانشگاه نباید پایان کار و هدف جویندگان دانش باشد، بلکه باید آغاز راهى پربار همراه با تلاش و کوشش مستمر دانشجویان باشد. متأسفانه بسیارى از دختران جوان تحت تأثیر دوستان و اطرافیان خود و یا
تحت تأثیر احساسات و نه از روى عقل و منطق به هنگام انتخاب رشته، بدون توجه به موقعیت خود شهرى دور را جهت ادامه تحصیل برمىگزینند که بعد با مشکلات بىشمارى مواجه مىشوند. غربت و دورى از خانواده، حجم سنگین دروس دانشگاهى، آشنا نبودن با چگونگى مطالعه دروس دانشگاهى، محیط شلوغ خوابگاه و ... باعث افت شدید درسى در آنها مىشود. البته هستند برخى از دانشجویان هم که پس از قبولى کاملاً از خود راضى شده و درس را کنار مىگذارند و افتخار مىکنند که دانشجو باید فقط شب امتحان درس بخواند و ...! آنها مطمئناً نمىدانند کسانى که قله موفقیت را طى کردهاند، افرادى هستند که هم از ابتدا با اندیشه موفقیت شروع کردهاند و هم تا پایان با همین اندیشه پیش رفتهاند. پس با گام اول موفقیت نمىتوان از خود راضى و ممنون شد و همه چیز را کنار گذاشت. خیلى از این دانشجویان بعد از فارغ التحصیلى حسرت آن روزها را مىخورند و به خود مىگویند خیلى بهتر مىتوانستیم باشیم ولى نشد! و این نشدنها را به گردن موقعیتها مىاندازند! در صورتى که آنچه مسلم است این مىباشد که ما هرگز نمىتوانیم موقعیتها را آن گونه که دلخواهمان مىباشد، خلق کنیم، بلکه باید سعى کنیم که رفتارمان را فراخور موقعیتها تغییر بدهیم. نه اینکه مشکلات خود را به گردن موقعیتها بیندازیم.
ما به دنیا آمدهایم تا انتخاب کنیم و از لحظات ناب جوانى براى پیشرفت، به ثمر نشستن و براى مفید بودن استفاده کنیم. خداوند بزرگ و مهربان به ما خلاقیت عطا کرده است و وظیفه ما استفاده کردن از این خلاقیت است. ما باید به این ظرفیت برسیم که نه اندکى پیشرفت ما را از خود بیخود و مغرور سازد و متوقف کند و نه شکستى ما را غمگین و محزون و نالان سازد، به طورى که دیگر بنشینیم و منتظر معجزه شویم!
دانشجویانى که فکر مىکنند با قبول شدن آنها در آزمون دیگر همه چیز تمام مىشود و در دانشگاه به جز شبهاى امتحان خبرى از درس نیست در اشتباهند. همچنین دانشجویانى که فکر مىکنند با دور شدن از محیط خانواده و رفتن به شهرى دیگر براى تحصیل، از مشکلات خانواده رهایى مىیابند، در اشتباهند چرا که به گفته مولانا
«هر کسى کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش»
اگر هدف از ورود به دانشگاه غیر از تحصیل و آموختن دانش و تجارب اجتماعى باشد، فقط اتلاف عمر است و بس! اگر چه ممکن است در ظاهر دیگران به عنوان احترام هم شده این گونه افراد را خانمدکتر یا خانممهندس و ... خطاب کنند، اما واقعیت این است که خودمان مىدانیم «کى» هستیم.
با توجه به این مسائل است که دوستان نوجوان و جوان از همان ابتداى ورود به دانشگاه باید با هدفى روشن، نگرشى مثبت، مشاوره با افراد باتجربه، دانشجویان نمونه و موفق و مشاوره با پدر و مادر، قبول برخى محدودیتها، داشتن برنامهاى متعادل براى مطالعه دروس به طور منظم و همچنین براى استراحت و تفریحهاى دوستانه، ایجاد رابطهاى دوستانه و توأم با تواضع با استادان، انتخاب دوستان اهل مطالعه و علم و موفق در خوابگاه یا دانشگاه و ... براى خود برنامهریزى جامع و منظمى داشته باشند و براى اجراى این برنامه تلاش و کوشش کنند و از خود اراده و پشتکار نشان دهند که «موفقیت مانند سایهاى به دنبال پشتکار و اراده است.»