تا دنیا، دنیاست ...
مریم بصیرى
عنوان فیلم: دنیا
فیلمنامه: فرهاد توحیدى، على روئینتن
کارگردان: منوچهر مصیرى
بازیگران: هدیه تهرانى، محمدرضا شریفىنیا، گوهر خیراندیش«دنیا» پس از «امشب اشکى مىریزد»، تجربهاى دیگر از «مصیرى» در هنر فیلمسازى است. کارگردان این اثر در پشت یک کمدى موقعیت، واقعیت بزرگى را به تصویر کشیده و همچنین پرده از زندگى دورویان نیز کشیده است. سه تیپ اصلى فیلم، هر سه آدمهایى هستند که از وجه تمثیلى خاصى برخوردارند و نمونههایى از آنان را مىتوان در زندگى روزمره یافت.
«حاجىعنایت»، «دنیا» و «گوهر»، سه پاى ثابت ماجرا هستند. حاجى، مردى میانسال و صاحب بنگاه فروش املاک است.
وى بدون اینکه به سفر حج رفته باشد، در بین کسبه و اهالى محل به حاجى مشهور شده و همه وى را به عنوان فردى اخلاقگرا، معتقد و چشمپاک مىشناسند.
«عنایت»، تمام زنان را فتنه مىداند در حالى که خود امیال سرخورده و عقدههاى پنهانى دارد که با دیدن «دنیا» سر باز مىکند و او را بیشتر از گذشته به سمت این جماعت فتنه مىکشاند! «عنایت» تا آمده خودش را بشناسد، صاحب زن و فرزند شده و حال حق خودش مىداند که چند صباحى به میل خویش زندگى کند. اما از آنجایى که وى پاىبند اخلاقیات است، نمىتواند به راحتى با «دنیا» ارتباط برقرار کند و همین امر موجب خَلق لحظات کمیک فیلم مىشود.
«گوهر» که جواهرى پاک و تابنده در زندگى حاجى است، 35 سال تمام با او زندگى کرده و دم برنیاورده است. او زنى ساده و سنتى و صد در صد مطیع شوهر است. «گوهر» پذیرش سلطه شوهر را فضیلتى اخلاقى براى خود مىداند. وى هر روز پاهاى «عنایت» را با آفتابه لگن و جوششیرین و گل مىشوید و خشک مىکند تا پا بر روى سر وى بگذارد!
«گوهر» شوهر را مرد و مقتدر مىخواند و معتقد است مرد هر چه بزرگتر باشد، سایهاش بیشتر بر سر زن و بچهاش است. او در زندگىاش همیشه اول خدا و بعد «حاجرضا عنایت» را قبول داشته است.
فقط زن هنگامى که شوهرش پس از سالها به او توجه کرده و قصد دارد وى را یک ماه تمام براى زیارت به کربلا و سوریه بفرستد، دچار شک مىشود که مبادا همسرش او را پىِ نخود سیاه فرستاده و قصد فروش خانه قدیمىشان را دارد؛ اما خبر ندارد که نخود سیاه، خلوت شدن منزل و ایجاد باب دوستى بیشتر «عنایت»، با دنیاست!
همین زن، سرِ نماز کلى شوهرش را دعا مىکند که او را به آرزویش رسانده است. وى در پایان حتى پس از اینکه مىفهمد شوهرش در نبود وى به او خیانت کرده و علاوه بر فروش خانه، سر وى همسر دیگرى براى خود یافته است، باز خودش را مقصر مىداند که شاید چیزى براى حاجى کم گذاشته است و بعد از 35 سال مزدش با داشتن چند فرزند و مهریهاى که صد کیلو برنج است، همین است و بس.
اما «دنیا»، نمادینترین وجه قضیه است. زنى سانتال مانتال و از فرنگ برگشته که لهجهاش به علت اقامت بسیار در فرنگ تغییر کرده و گاه غلظت آن کم و زیاد مىشود! «دنیا» استعارهاى از آشفتهبازار جهان امروز است و نشانهاى از هواهاى نفسانى و ظواهر فریبنده دنیا براى فریب بشر خاکى. «دنیا»، سمبلى از به دست آوردن آرزوهاى بىحد و حصر انسان در دنیاست. وسوسههایى که محکى براى سنجش ایمان «عنایت» است.
حاجى در ابتدا از اینکه فهمیده بود یکى از کارمندانش نظر سوئى به دنیا دارد، برآشفته و جوان را به باد فحش و کتک مىگیرد، اما خودش از همان لحظه اولِ دیدار با «دنیا»
خویش را مىبازد.
«دنیا» که قصد خرید خانهاى قدیمى را دارد، وقتى متوجه مىشود حاجى به او علاقهمند شده، با امتحان وى و تظاهر به گیر افتادن در آسانسور، میزان علاقه حاجى را محک مىزند و پس از اطمینان از سوى او، خود، بهانههایى به دست «عنایت» مىدهد تا بیشتر او را ببیند و زمینه دوستى بین آن دو بهتر فراهم شود.
«دنیا» نخست به قیافه قدیمى حاجى پیله مىکند و از او مىخواهد موهایش را رنگ و اصلاح کند. حاجى که ابتدا با ذکر حدیثى، ریش را زینت مرد مىداند، عاقبت رضایت داده و کم کم محاسنش را کوتاه مىکند و در نهایت تیشه به ریشه ریشش مىزند.
سپس نوع حرف زدن و لباس پوشیدن حاجى نیز عوض مىشود و حتى کراوات هم به جرگه لباسهاى تجملى «عنایت» مىپیوندد. اعتراض فرزندان و کارمندان حاجى نیز راه به جایى نمىبرد و همه چیز به خواست «دنیا» تغییر مىکند.
حاجى هر چند سنتى است، اما به راحتى سنتها را فراموش مىکند و تحت تأثیر ظواهر دنیوى و مدرن دنیا قرار مىگیرد. اما در عوض، «دنیا» که از ناف مدرنیته در بنگاه حاجى افتاده است، هنوز درگیر سنتها، علایق گذشته و نوستالژى خود است. به چنگآوردن خانه پدرى و به تبع آن تمامى گذشتهها و زنده شدن خاطرات پدر، آنقدر براى «دنیا» مهم است که حاضر مىشود براى به دست آوردن آنها، با مردى میانسال و بدریخت و بدهیکل ازدواج کند که لحظهاى جمله «استدعا مىکنم»، از زبانش نمىافتد!
در کنار طرح اصلى فیلم و ماجراى «دنیا» و «عنایت» طرح فرعى دیگرى نیز در حال جریان است. طرحى که براى پررنگتر شدن ماجراى اصلى و نشان دادن وجوه شخصیتى حاجى، پىریزى شده است.
«محسن» پسر دانشجوى «عنایت» به یکى از همکلاسىهایش علاقهمند شده و به قول خودش در حد رعایت مسائل شرعى با او رفت و آمد مىکند.
اما «عنایت»، دائم پسرش را سرزنش مىکند و او را جوان و جاهل مىداند و وقوع گناه را به وى متذکر مىشود. در عوض، خودش دقیقاً کارهایى که پسرش را از آن منع مىکند، انجام مىدهد؛ حتى روسرى آبىرنگى را که «محسن» براى «فریده» خریده است، برداشته و به «دنیا» مىدهد. وى مخالف سرسخت ازدواج «محسن» و «فریده» است و در عوض خودش با دیدن فیلم «روسرى آبى» چون شخصیت اصلى آن مىخواهد تجدید فراش کند و مانند «رسولِ» فیلم، جلوى بچههایش بایستد و بگوید که او هم دل دارد و دل، شناسنامه نمىشناسد.
تضاد موجود در رفتار و گفتار حاجى و کشمکش با «محسن» تا آن حد است که حتى «دنیا» نیز متوجه آن شده و به «عنایت» مىگوید همه اول جوانى مىکنند و بعد سر به راه مىشوند ولى او اول سر به راه بوده و بعداً جوانى مىکند!
بیننده هیچ گاه در عمل، متوجه اخلاص و ایمان حاجى نمىشود و هر چه است حرف است و سخنرانىهاى «عنایت» در باب گناه و معصیت و جهنم و ... هر چند نویسندگان کوشیدهاند مناسبترین دیالوگها را با توجه به اعتقادات حاجى در دهان او بگذارند اما مخاطب هرگز در عمل نشانهاى از ایمان واقعى و حتى غیر واقعى در حاجى نمىیابد و سخنرانى او بسیار تصنّعى از آب در مىآید.
«دنیا» که قبلاً یک ازدواج ناموفق داشته براى تضمین زندگى جدیدش، خانه هزارمترى حاجى را که سالها پیش متعلق به پدرش بوده، مىخواهد. شرط دیگرش این است که حاجى ماجراى ازدواجشان را به «گوهر» بگوید - که او نمىگوید - و دیگر اینکه حق طلاق با او باشد.
پس از ازدواج و گرفتن سند خانه، «دنیا» فوراً رنگ عوض مىکند و تقاضاى طلاق؛ و همان عبارت به یاد بیننده مىافتد که «دنیا عروس هزار داماد است»! حاجى که از خانه هر دو همسرش رانده شده است، با دلى شکسته بهر تطهیر خود زیر باران مىرود تا شاید باران، گناهان او را شستشو دهد.
«دنیا» جداى از ساختار طنزى که دارد، زیرمتنهاى مذهبى، تربیتى، سیاسى و اجتماعى بسیارى در دل خود پنهان کرده است.
پدرى که عامل به علمش نیست و دین را فقط در حد سخن و پند به دیگران مىداند، با ممانعت از ازدواج پسرش با دختر مورد علاقه او به بهانه ایجاد گناه، با ملاقات پنهانى آنها موجبات گناهان بیشترى را فراهم مىکند.
همین پدر، خود، هنگام رفتن به خانه زنِ مورد علاقهاش و دعوت او به منزل خود یکسره گناه را فراموش مىکند و یادش مىرود آنقدر از چشم پاک و دورى از گناه براى پسرش سخن گفته است که او شبها از ترس گناه، کابوس مىبیند و سالهاست با تفکر گناه و جهنم زندگى کرده است.
پیام اخلاقى و تربیتى فیلم نیز در این شاهجمله «محسن» خلاصه مىشود که اگر پسر خطا کند، پدر او را کتک مىزند اما اگر پدرى خطا کند چه کسى باید وى را تنبیه نماید!
پرداختن به مسائل اجتماعى نیز وجه دیگر قضیه است. مسائلى چون ازدواج مجدد، طلاق، فرار جوانان از خانه و ... و همچنین تغییر رفتار اجتماعى، با تغییر مسکن و همسر، به خوبى در این فیلم نشان داده مىشود.
معضلاتى که یک پدر متعصب ایجاد مىکند و دود آن به چشم خودش، زن و فرزندش مىرود و در نهایت، جامعه را به فضایى غیر قابل تحمل براى جوانان تبدیل مىکند، طورى که در نهایت آنان تحت احساسات لجامگسیخته و خواهشهاى شرعى و غیر شرعى خود، دست به قیام مىزنند.
از دید سیاسى نیز چنین مىتوان استنباط کرد که فراریان دوران انقلاب هنوز دل و دیدهشان در ایران است و چه بسا روزى چون «دنیا» به وطن بازگردند و با توجه به تغییراتى که در منش و فرهنگ خود دادهاند، سهم بر بادرفته خود را از دل و دین جوانان و حتى پیرمردان بربایند.
جاذبههاى غرب و کشش فطرى هر انسان به سوى ثروت و شهوت در اثر غفلت، بشر را درگیر دنیا خواهد کرد. خانه و میهن چیزى نیست که بتوان دورش را حصارى کشید و با خیال راحت از عدم امکان ورود مهاجمان در آن زیست. در عصر ارتباطات، جداى از وجه مثبت تمدن، جاذبههاى کاذب و مخرب مدرنیته در جهتى منفى از چاردیوارى خانه و مرزهاى وطن به درون خواهد آمد و هر چه سر راهش باشد در یک آن خاکستر خواهد شد.
جداى از عنوان مسائل و واقعیات روز زندگى، «دنیا» از لحاظ روایت ماجرا و فیلمنامه، مشکلات بسیارى دارد. همه چیز دست به دست هم دادهاند تا حاجى فریب بخورد، همه امکانات مهیا شده است تا «دنیا» بتواند بر دل «عنایت» بنشیند. معماهاى پوسیده درون فیلم و گرهگشایىِ نه چندان جذاب اثر و دخالت آشنایان «دنیا» براى بازپس گرفتن خانه پدرى او، از جمله عواملى است که پایش در فیلم لنگ مىزند.
«دنیا» مىتوانست با توجه به فروش خوبى که دارد فقط تبدیل به فیلمى خندهآور براى جوانان نشود و آنان را به این فکر وا ندارد که اگر افراد مذهبى و پیر، چنین در بند هوس هستند پس حرجى بر ما نیست. «دنیا» مىتوانست بیش از این پیامهاى اخلاقى، اسلامى و انسانى غیر مستقیمى را در خود بگنجاند و علاوه بر گیشه سینما، گیشه ذهن مخاطب جوان را هم انباشته کند. هر چند «مصیرى» با نشان دادن کتابى به نام «محمد پیامبرى که از نو باید شناخت»، قصد دارد که نگاهى نو به دین و اسلام را در دید جوانان بنشاند و به آنها بگوید چیزهایى که مىبینند ظاهر قضیه است و باید با دیدى عمیق، بار دیگر اسلام را شناخت.