گفتگو با خانم مهناز عباسى - مدرس
مریم یعقوبى
خانم «مهناز عباسى» سالهاست علاوه بر فعالیتهاى فرهنگى به تدریس در دانشگاههاى مختلف کشور نیز مىپردازد. وى تاکنون با گروه معارف اسلامى دانشگاههاى علامه طباطبایى، علوم پزشکى شهید بهشتى، صنعتى شریف، مؤسسه عالى جهاد دانشگاهى و دانشگاه الزهرا، همکارى داشته و به تدریس دروس تاریخ تحلیلى اسلام، اخلاق اسلامى، انقلاب اسلامى و ریشههاى آن، متون اسلامى و اخلاق پزشکى مشغول مىباشد.
خانم عباسى در مهرماه سال 76 رسماً به عضویت هیئت علمى دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى پذیرفته شد، و در شهریور 81، وزارت بهداشت، درمان و آموزش وى را به عضویت وزارت علوم در آورد.لطفاً به عنوان اولین سؤال ضمن معرفى خود، از روند تحصیلىتان برایمان بگویید.
در فروردینماه 1344، در شهرستان کازرون در استان فارس به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایى را در دبستانهاى «آذرمیدخت» و «ابوریحان بیرونى» و دوره راهنمایى را در مدرسه «سعدى» و دوره دبیرستان را در رشته علوم انسانى (اقتصاد و بازرگانى)، در دبیرستان «حکمت» به پایان رساندم. بعد از گرفتن دیپلم در سال 62، در همان سال در کنکور سراسرى شرکت کردم و در رشته «الهیات و معارف اسلامى» دانشگاه تهران پذیرفته شدم. در سال 66 در حالى که امتحانات آخرین ترم دوره کارشناسى باقى مانده بود، در کنکور کارشناسى ارشد شرکت کرده و در همان سال در گرایش «علوم قرآن و حدیث» دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران پذیرفته شدم. بعد از طى سه سال در شهریور سال 69 از پایاننامه خود دفاع کرده و این دوره را به اتمام رساندم.
از سال 68 تدریس در دانشگاه را با تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا آغاز نمودم و از آن زمان تاکنون به تدریس دروس معارف اسلامى دانشگاه مشغول مىباشم.خانم عباسى، لطفاً بفرمایید به غیر از تدریس، چه فعالیتهاى دیگرى دارید؟
با وجود اینکه بالاترین علاقه من، تدریس مىباشد، ولى در عین حال فعالیتهاى فرهنگى دیگرى نیز به شکل کوتاهمدت داشتهام؛ مانند: همکارى با بخش نسخ خطى مرکز مدارک فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، همکارى با مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، همکارى با سازمان امور ادارى و استخدامى براى تدریس دورههاى آموزشى کارکنان دولت.
در مورد پستهاى اجرایى، تاکنون از پذیرفتن این گونه مسئولیتها سر باز زدهام و یکى از دلایل عمده آن رسیدگى بیشتر به فرزندانم بوده است.براى ما از خانواده و دوران نوجوانىتان بگویید.
من در خانوادهاى متوسط و مذهبى متولد شدم. پدر و مادرم تا کلاس ششم نظام قدیم درس خواندهاند. پدرم به ادبیات توجه و علاقه خاصى داشته و این علاقه را به ما منتقل کرد. او ضمن اینکه داراى شغل آزاد است، توجه بسیار زیادى به مسائل فرهنگى و تحصیلى ما داشت و به دلیل تشویق و دلگرمى ایشان، من و خواهران و برادرانم هر کدام تحصیلات عالیه را در رشتهاى خاص چون؛ مهندسى برق، زیستشناسى، کامپیوتر و قدرت ادامه دادیم. والدین من با ایجاد فضایى صمیمى و پر از مهر و عاطفه بهترین الگوى عملى براى زندگى ما هستند.
چه عواملى در زندگى و بخصوص در دوران نوجوانى باعث شد تا به رشته الهیات گرایش پیدا کنید؟
از دوران شاد کودکى و رها بودن و خاطرههاى زیباى آن ایام که بگذریم، وارد دوران حساس و سرنوشتساز نوجوانى مىشویم. تحصیل من در کلاس سوم راهنمایى همزمان با حوادث انقلاب بود، آگاهى از اوضاع سیاسى جامعه از زبان بزرگترها و شرکت در تظاهرات و راهپیمایىها. به خاطر دارید که شهر کازرون جزو یازده شهر کشور بود که در ماههاى قبل از پیروزى انقلاب، حکومت نظامى در آنجا اعلام شده بود.
در این ایام، شرکت در جلسات سخنرانى یکى از دبیران دینى، تحول جدى در روحیات و افکار من پدید آورد. سخنان و گفتههاى این آموزگار بزرگ عارف، جناب آقاى موزهاى در باره مسئولیتهاى اجتماعى و سیاسى یک مسلمان، از اخلاق و تهذیب نفس و ... بود. همین سخنان موجب شد گرایش سالهاى بعد زندگى من مشخص شود. در آن ایام نمىدانستم که ایشان از شاگردان خاص شهید دستغیب و از دانشجویان شهید مفتح و از فارغالتحصیلان دانشکده معقول و منقول (الهیات) مىباشند ولى بعدها که در همسایگى ما ساکن شدند، رفت و آمد خانوادگى با خانواده ایشان، یک الگوى عملى را در اختیار من قرار داد و آشنایى بیشترى با علوم اسلامى پیدا کردم و از همان سن 15 سالگى تصمیم قطعى خود را براى آیندهام گرفتم.
البته از نقش بسیار مهم دوستى صمیمى که از کلاس اول دبستان تا پایان دبیرستان در کنارم بود نباید غافل شد. وى هم در شکلگیرى شخصیت من بسیار تأثیرگذار بودند. همه جا کنار هم بودیم و با هم به کلاس خط، آموزش عربى، حفظ قرآن و خیاطى مىرفتیم.خانم عباسى، چه تألیفات یا ترجمههایى داشتهاید؟
براى ترجمه یک کتاب در موضوع موسیقى غنایى با بخش مطالعات دینى هنر (حوزه هنرى سازمان ...) همکارى کردهام. «یهود بنىقریظه» عنوان یک فعالیت تحقیقى دیگر مىباشد. تاکنون در کارگاههاى آموزشى متفاوتى حضور و شرکت داشتهام، اما در مورد پایاننامه دوره کارشناسى ارشد، بنده با موضوع بررسى بخشى از آثار تفسیرى ملاجلالالدین دوانى بود.
به عنوان استاد رابطه شما با دانشجویان چگونه است؟
از چند سال اولیه تدریس که بگذریم، به علت مشابهت و نزدیکى سنى که با دانشجویان داشتم، حجب و حیا تا حدودى باعث مىشد که در ارتباط با آنان راحت نباشم البته در همان ایام هم شعار من روابط مبنى بر احترام متقابل بود. ولى خوب الان که فاصله سنى بیشتر شده با یک دید دیگر و اساساً دانشجویان را مثل خواهر و فرزندان خود مىدانم و سعى مىکنم با ایجاد یک فضاى صمیمى به آنها نزدیک شوم و تا حدودى در این زمینه موفق بودهام و شاهد، آن ارتباطهاى صمیمى است که در مواردى حتى تا چندین سال بعد هم حفظ شده و مىشود.
لطفاً رشته تحصیلى خود را به طور کامل معرفى کنید و از کاربرد آن در زندگى بگویید؟
رشته تحصیلى من الهیات و معارف اسلامى مىباشد و من تحصیل در این رشته را در بهمنماه سال 62 در دانشگاه تهران آغاز کردم. این دانشکده که در ابتدا به نام «دانشکده علوم معقول و منقول» تأسیس شد، حدود سال 56 به دانشکده الهیات و معارف اسلامى تغییر نام داد و شامل 5 گرایش مىباشد:
1- فلسفه و حکمت اسلامى، 2- ادیان و عرفان اسلامى، 3- فقه و مبانى حقوق اسلامى، 4- علوم قرآنى و حدیث، 5- تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامى. حتماً مىدانید که امروزه در دانشگاههاى بزرگ و معتبر جهان در حوزه رشته فلسفه کرسىهایى به تدریس الهیات مسیحیت یا الهیات پروتستان یا یهود اختصاص پیدا کرده است.
من معتقدم که تحصیل در این رشته و داشتن اطلاعات در این زمینه به تغییر نگرش و تثبیت باورها و اعتقادات مىانجامد و این اعتقاد راسخ مىتواند منجى افراد از نیهلیسم و اعتقادات خطرناک باشد. شاید امروزه که پوچگرایى، بشر هزاره سوم را دچار سردرگمى و سرگشتگى کرده بیش از پیش تأثیر اعتقاد مذهبى روشن و پویا، آشکار شده است. در بحران معنوى و اخلاقى عصر حاضر، بشر تنها با تکیه به مذهب و اخلاق مىتواند راه واقعى سعادت را بپیماید.آیا رشته الهیات به جایگاه مناسب خود در دانشگاهها رسیده است؟ در حال حاضر چه مشکلاتى دارد؟
گروههاى معارف در دانشگاهها هنوز به جایگاه متناسب و شایسته خود نرسیدهاند. اگر تکریم و بزرگداشت موقعیت و منزلت معلم از آموزههاى دین مقدس اسلام و سنت و فرهنگ ما ایرانیان است، پس معلم و مدرّس در القاى دانش بعد از بهرهمندى از توان علمى، باید از وجهه و حیثیت لازم برخوردار باشد، بخصوص اگر معلمى بخواهد علاوه بر ایفاى نقش آموزش، رسالت تربیتى را هم بر عهده بگیرد.
یکى از مشکلات گروه معارف این است که عنوان عمومىبودن براى دروس معارف، تصور درجه دومبودن را به ذهن، متبادر مىکند، در حالى که عمومى به معناى General و براى کلیه رشتههاست و مدرس معارف به عنوان یک رشته تحصیلى، دروس تخصصى زیادى را در این زمینه گذرانده است.
استادان معارف، حمایتهاى قانونى و صنفى مىخواهند و این امکان تاکنون به راحتى فراهم نشده است. تا زمانى که گروههاى معارف داراى دانشکده، بودجه و سازمان مشخص نباشند، نمىتوانند انسجام داشته باشند. معتقدم به منظور گسترش، پیشبرد و ارتقاى علم و توسعه کمى و کیفى نیروهاى متخصص و اعتلاى معارف دینى و بهبود بخشیدن به امور آموزشى و پژوهشى بایستى انجمنهاى علمى در گروههاى معارف پدید آید.چه سالى و چگونه ازدواج کردید؟
در فروردینماه سال 65 زمانى که در سال سوم دانشگاه بودم با معرفى یکى از آشنایان و دوستان خانوادگى، که از اساتید دانشکده هنر دانشگاه تهران هستند، با همسرم که از دانشجویان دانشکده الهیات بودند، آشنا شدم و مقدمات ازدواج فراهم شد. همسرم در سالهاى اولیه زندگى مشترکمان بیشتر در جبهههاى جنگ حضور داشتند و هماکنون در وزارت کشور شاغل مىباشند. دو فرزند دارم. محدثه 15 ساله در کلاس اول دبیرستان فرزانگان (تیزهوشان یا پرورش استعدادهاى درخشان)، مشغول تحصیل است و محمد 9 ساله کلاس سوم ابتدایى را پشت سر مىگذراند.
چطور، هم به وظایفتان در منزل و هم به مسئولیتهاى کارى خود مىرسید؟
با یک برنامه منظم و استفاده بهینه از زمان، همه خانمها مىتوانند علاوه بر رسیدگى دقیق به امور منزل، حفظ روابطى گرم و صمیمى با فرزندان، رسیدگى به وظایف تحصیلى آنان، به مسئولیتهاى شغلى خود نیز رسیدگى کنند. با دانستن فن مدیریت زمان، تنظیم این موارد کار مشکلى نیست.
خانم عباسى، چه سرگرمىهایى دارید و بهترین کتابى که خواندهاید، چیست؟
مثل هر فرد فرهنگى به کتاب و مجله علاقه وافرى دارم اما در مورد این سؤال که بهترین کتابى که خواندهام کدام است؟ شاید نتوانم اسم کتاب خاصى را ببرم زیرا به نظر من کتابها را نمىتوان به راحتى با هم مقایسه کرد، چرا که موضوع و زمینه تألیف و حتى سال انتشار، باعث تفکیک کتابها مىشود؛ پس مىتوانم بگویم در حوزه فلسفه و مباحث فلسفى به آثار «علامه محمدتقى جعفرى» بسیار علاقهمندم. در زمینه اصول اعتقادى، آثار «استاد مطهرى» و در زمینه بحثهاى تاریخى به آثار «دکتر عبدالحسین زرینکوب» و «دکتر شهیدى» علاقه خاصى دارم. به قلم «استاد سبحانى» و نیز آثار «علامه طباطبایى» عشق مىورزم.
در این بین از شاهکارهاى بزرگ ادبیات ایران که میراث ماندگار فرهنگ و تاریخ این سرزمیناند نمىتوان به آسانى گذشت. به ندرت مىتوان یک ایرانى را یافت که با آثار «سعدى» و «مولانا» یا «حافظ»، «جامى» و یا ... آشنا نباشد.
و اما در مورد هنر، ضمن ستایش و تجلیل و اداى احترام به پیشگاه بلند هنرمندان نامى کشورمان در عرصههاى متفاوت از معمارى و نقاشى و سفالگرى و خط گرفته تا قالى و گلیم و معرّق و بازیگرى و ... اگر چه شخصاً در رشته هنرى خاصى فعالیت نداشتهام به آثار این بزرگواران عشق و علاقه بسیار دارم.
و در مورد سرگرمى من به هنر هفتم، به سینما علاقهمندم و سعى مىکنم وقت مشخصى را در برنامه هفتگى براى پرداختن به این موضوع اختصاص دهم و در کلاسهاى «نقد فیلم» شرکت کنم. امروزه تکنولوژى ارتباطات در عرصه مسائل فرهنگى بسیار تأثیرگذار است و سینما در این بین، نقش بسیار حساسى را ایفا مىکند. آشنایى با سینماى کشورهاى مختلف جهان و عناصر مهم آن و بررسى موضوعى فیلمها و شخصیتپردازى آنان و تسلط یهودیان بر سینما و هالیوود، از نکاتى است که باید به آن پرداخت و معتقدم که اطلاع راجع به این هنر، دانستن زبان و هنر ارتباط با نسل جوان امروز است.وضعیت زنان ایران را در حال حاضر چگونه مىبینید؟
آنچه در مورد وضعیت امروز زنان مىتوانم بگویم این است که فعالیتها و جنبشهایى براى آگاهى زنان از حقوق خود در جامعه ما پدیدار شده که همگى مثبت هستند و روز به روز، شاهد حضور پررنگتر زنان در عرصه فعالیتهاى اجتماعى، فرهنگى، علمى و هنرى هستیم. آمار قبولى کنکور و افزایش صعودى قبولى دختران، افزایش تعداد نمایندگان زن مجلس، انتخاب معاونین فرماندار و شهرداران زن، حضور موفق زنان در عرصه بهداشت و درمان و مسائل پزشکى، همگى از نمونههاى چشمگیر این فعالیتهاست. اما بر این باورم که اینها کمال مطلوب نیست زیرا در عرصه مسائل حقوقى و خانوادگى و محاکم و دادگاهها هنوز زنان ما با مشکلات عدیدهاى روبهرو هستند.
به نظر مىآید با یک نهضت فراگیر به شکل آشنایى زنان با حقوق و جایگاه واقعىشان و تأسیس «NGO»ها و تشکلهاى غیر دولتى زنان مىتوان در رفع این نقیصه اقدام کرد.
در اسلام، زنان چون مردان در مسائل اجتماعى پایگاه و جایگاهى مناسب دارند و از فعالیتهاى اجتماعى ممنوع نگردیدهاند و زنان مىتوانند در میدان فعالیتهاى فرهنگى و علمى و فعالیتهاى اقتصادى کوشا و پیشرو باشند. اما هیچ کدام از این موارد اهمیت و نقش محورى زن در خانواده را تحتالشعاع قرار نمىدهد و زنان در دو بخش تأثیرگذارند.
1- زن در خانه، سازنده مجدد شخصیت، توانایى و کارایى مفید مرد است. 2- رسالت مادرى که از مهمترین نقشهاى اصولى و زیربنایى و انسانساز است.
بعد از انقلاب صنعتى، نهضتهاى فمینیستى فشار خود را در راستاى اشتغال زنان در فعالیتهاى صنعتى افزایش دادند، بدون آنکه براى کانون خانواده و نقش حیاتى زن به عنوان همسر و مادر برنامهاى اندیشیده باشند. غرب به نام آزادى زن و برابرى او با مردان، کم کم جایگاه والاى زن، کارکرد دیگرى پیدا کرد و ارزش اقتصادى کار او، جانشین ارزش نقش تربیتى زن گردید.
توجه شما را به این نکته جلب مىکنم که در جوامع غربى با همه ارزشهاى ظاهرى به زنان، 1- امنیت اجتماعى زنان، 2- زنان زندانى، 3- زنان و طلاق، 4- زنان سالمند و بىسرپرست، 5- اعتقاد و خشونتهاى جنسى، 6- خشونت جسمى و ضرب و شتم زنان، 7- امنیت روانى، 8- امنیت شغلى زنان، از بحثهاى بسیار جدى است که نیاز به بررسى دارد.
در بسیارى از کشورهاى غربى، خانواده قربانى اصلى اجراى برنامههاى فمینیستى بوده و در تعدادى دیگر از کشورهاى شرقى به دلیل تمایل به حفظ سنتها از یک سو و افزایش فعالیتهاى اجتماعى از سوى دیگر، زنان دچار فشار شدید کارى و خستگى مفرط شدهاند که آنان را متوجه ضرورت تجدید نظر در سیاستهاى مربوط به زنان نموده است.
در شرایط کنونى دنیا در جستجوى الگویى متعادل است، الگویى که آسایش گمشده را به کانون خانواده و بخصوص زنان برگرداند، الگویى که ما معتقدیم پیام اصلى اسلام است.
به خاطر وقتى که در اختیار مجله قرار دادهاید تشکر مىکنیم.