دخالت نکنید


 

دخالت نکنید!

چرا هنوز اندک زمانى از مراسم عقد و عروسى سپرى نشده که همسران از اختلافات خود مى‏گویند؟ چرا باید پس از برچیده شدن سفره رنگین عقد و ازدواج، آسمان زندگى زوجین تیره و تار شود؟ و ... یکى از دلایل مهم و به اصطلاح ورد زبان که بخصوص این زمانه زیاد به گوش مى‏رسد و تعداد زیادى از زوج‏هاى جوان شاکى آن هستند مربوط مى‏شود به «دخالت والدین در زندگى فرزندان».
خانواده اولین و مهم‏ترین پایه‏گذار شخصیتى و معیارهاى فکرى فرزندان مى‏باشد و نقش حیاتى در تعیین سرنوشت، سبک و خطمشى زندگى آتى آنان دارد. واکنش پسران و دختران در برابر محیط اجتماعى خود به طبع تحت تأثیر موازین اجتماعى و فرهنگى افرادى است که از میان آنان برخاسته و از آنجایى که خانواده خود یک واحد اجتماعى است و ارزش‏ها و معیارهاى اجتماعى از طریق آن به فرزندان منتقل مى‏شود به لحاظ تأثیر محیط اجتماعى بر آنان و به عنوان یک واسطه، اهمیت فراوان و بسیار زیادى دارد. به همین ترتیب، کشف نیازها و شناسایى شخصیت فرزندان، تأثیرات بسیار مثبتى در آنان به وجود مى‏آورد. محبت، تفاهم و حس همدردى براى فرزندان به همان اندازه مهم است که تأمین نیازهاى فیزیولوژیک آنان.
پسران و دختران براى درک بهتر و بیشتر و آشنایى با محیط پیرامون، نیاز به راهنمایى و آگاهى دارند. آنان در حال رشد و نمو بوده و رشد جسمى‏شان به طور طبیعى همراه با حالات و هیجانات روحى و عاطفى مى‏باشد. جسم فرزندان به رشد خود ادامه داده و رشد روحى و روانى آنان کاملاً مرتبط با جسم آنان مى‏باشد. اما باید در نظر داشت زمانى جریان رشد، حالت طبیعى و عادى به خود مى‏گیرد که آنان از نظر فکرى و اعتقادى در یک مسیر طبیعى و صحیح قرار گرفته باشند. به همین دلیل است که فرزندان در راستاى رشد و تعالى روانى خود نیازمند هدایت و راهنمایى والدین و مربیان صالح و خیراندیش مى‏باشند. در پدران و مادران باید نیرو، ظرفیت و قابلیتى نهفته باشد که موجبات حرکت رو به جلو بچه‏ها را فراهم آورد و این بسیار بااهمیت مى‏باشد که در هر مرحله‏اى از زندگى بچه‏ها، والدین موجب پیشرفت بچه‏هایشان بشوند. ازدواج نیز رسم یا سنتى مى‏باشد که بر حسب نیاز جامعه شکل گرفته و تداوم مى‏یابد. ازدواج، یک سنت و رسم اخلاقى فرافردى بوده که در جهت پیوند، همبستگى و بقاى اجتماعى عمل مى‏کند. ازدواج اساساً یک پیوند اجتماعى است زیرا آثار و پیامدهاى اجتماعى دارد. ازدواج تنها به معناى کنار هم آمدن دو فرد و دو شخصیت نیست، بلکه تزویج دو نوع فرهنگ و خانواده نیز مى‏باشد. در گذشته، خانواده یک واحد اساسى اجتماع و مورد توجه در امر ازدواج بوده است. لذا هر تصمیم‏گیرى از سوى خانواده گرفته مى‏شد و به آن نیز ختم مى‏شد. اما امروزه به دلیل شرایط زندگى جدید، نوع نگرش به نظریات دیگران مثل والدین متفاوت از گذشته شده است. البته باید توجه داشت تفکیک میان نصیحت و دلسوزى با دخالت والدین در زندگى فرزندان نکته بسیار حساس و ظریفى است که باید مد نظر والدین باشد.
برخى از والدین معتقدند از آنجایى که خود یک عمر سردى و گرمى روزگار را چشیده و صاحب تجربه‏ها هستند، بنابراین فرزندان‏شان باید از هر طریق ممکن و به هر نحوى که شده از تجارب ایشان بهره‏مند بشوند. بنابراین این حق را براى خود کاملاً قائل‏اند که در زندگى فرزندان خود مداخله نمایند. برخى دیگر از والدین، فرزندان رشید و صاحب علم و کمالات خود را همان بچه‏هاى کم‏سن و سال مى‏بینند و فرض مى‏نمایند که هنوز هم احتیاج به مراقبت دارند. بنابراین در این مرحله از زندگى فرزندان هم خود را محق به دخالت در زندگى آنان مى‏بینند. گاهى هم اتکاى داماد به پدر یا پدرزن، موجبات دخالت والدین در زندگى زوج‏هاى جوان را فراهم مى‏آورد. به گونه‏اى که آنان گرفتار نفوذ معنوى و مادى مى‏شوند. برخى از والدین معتقدند جوان‏هایشان به دلیل فقدان تجربه لازم در امور زندگى، نمى‏توانند امور زندگى خود را در دست گرفته و زندگى‏شان را اداره نمایند. بنابراین به خود اجازه مى‏دهند حتى در ریزترین مسئله زندگى فرزندان خود دخالت نمایند. حال آنکه دخالت‏هاى بى‏جاى آنان مانع رشد و شکوفایى شده و بلکه بر عکس، زوج‏هاى جوان باید اشتباه کنند تا بر تجارب‏شان افزوده شده و یاد بگیرند.
برخى دیگر از والدین ذاتاً سلطه‏جو هستند. این دسته چنان خود را دانا و کارکشته مى‏پندارند که میل ندارند بدون نظر آنان آب از آب تکان بخورد و البته به دلایل روانى، برخى از والدین میل دارند جوان‏هایشان حتى پس از ازدواج هم به آنان متکى باشند و البته‏بسیارى از والدین واقعاً نمى‏خواهند در زندگى فرزندان خود دخالت نمایند اما در بسیارى مواقع دلسوزى‏هاى آنان به واقع رنگ دخالت به خود مى‏گیرد.
والدین باید بدانند که خانواده یک مجموعه است. مجموعه‏اى شامل زن، شوهر و فرزندان آنان. این خانواده زمانى موفق خواهد بود که در آن هماهنگى وجود داشته و همه اعضا در یک محفل انس با کمال صمیمیت و شادى زندگى کنند. بنابراین از هر نوع رفتارى از نظر طعنه‏زدن، تحقیر، مقایسه کردن زوجین جوان (عروس و داماد) جداً بپرهیزند. زندگى مشترک فرزندان باید عرصه کمال باشد نه صحنه جنگ و جدال و پرخاشگرى. بنابراین والدین باید در رفع بحران‏هاى زندگى مشترک فرزندان خود به مانند یار و یاور آنان عمل نمایند و در کنار آنان باشند نه رو در رویشان. والدین باید از ابراز محبت نسبت به عروس و داماد خود دریغ نورزند. ابراز محبت آنان، علاقه و نشاط و طراوت در زندگى مشترک فرزندان به وجود خواهد آورد. و این امر مختص روزهاى نخستین ازدواج آنان نمى‏باشد. والدین نباید در جستجوى عیب‏هاى عروس و داماد خود باشند و باید مدام در این اندیشه باشند که عروس یا دامادشان فردى باشکوه، ناب، خوش‏خُلق و باهوش مى‏باشد. بدین ترتیب است که به آنان با عشق و محبت نگاه خواهند نمود.
والدین بهتر است در مطرح کردن مسائل ناخوشایند، خود را هم دخیل بنمایند. مثلاً به جاى اینکه به عروس یا داماد خود بگویند، چرا با فلانى این طور برخورد کردى؟ بهتر است بگویند: «کاش با فلانى این طور برخورد نمى‏کردیم.» والدین هنگام طرح مشکل با عروس و داماد، نباید هرگز جمله «تو با هیچ کس نمى‏توانى کنار بیایى» را به کار ببرند. چرا که بیان همین یک جمله ساده باعث خواهد شد تا آنان هیچ گاه مشکل خود را با والدین در میان نگذارند. والدین نباید اشتباهات فرزندان را به رُخ‏شان بکشند زیرا که پایه‏هاى زندگى مشترک‏شان را سست و ویران خواهند ساخت. والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که چنانچه خطایى از همسرشان سر زد بلافاصله از کوره در نروند و سفره دل‏شان را نزد هر کسى نگشایند. چرا که این عمل موجب سرافکندگى همسرشان شده و امکان آشتى و سازش را ضعیف مى‏سازد. بر عکس باید به آنان بیاموزند زمانى که رابطه‏شان با همسرشان تیره مى‏شود، سعى نمایند آرامش خود را حفظ کرده، متین و خونسرد باشند و رفتارى منطقى در پیش گیرند و به هر نحو ممکن بر عصبانیت خود فایق آیند.
والدین باید بدانند که انعطاف‏پذیرى یکى از ویژگى‏هاى مهم براى ایجاد سازگارى بیشتر در جهت حفظ و پیشبرد سلامت روانى است. بنابراین با چشم‏پوشى و نرمش نسبت به برخى رفتارهاى کودکانه و لجبازى‏ها (که صرفاً ناشى از بى‏تجربگى و اشتباهات اوایل زندگى زوجین جوان است) نه تنها مى‏توان از تنش‏هاى بى‏دلیل پیشگیرى نمود، بلکه گامى محکم و اساسى در راستاى تحکیم بنیان‏هاى خانوادگى فرزندان خود بردارند.
و کلام آخر اینکه، والدین باید به عروس و داماد خود احترام بگذارند. احترام گذاشتن به زوجین جوان و فرزندان خود یعنى پذیرش آنان آن گونه که هستند و ارزش‏گذاردن به شخصیت و کمالات‏شان.