نویسنده

 

کارگاههاى خانگى، زوج‏هاى هنرمند و ...

منیژه آرمین‏

کارگاههاى خانگى در ایران، قدمتى چندهزار ساله دارد. امروزه هم مى‏تواند به عنوان یکى از فعالیت‏هاى مفید و سازنده در توسعه اقتصاد خانواده و کشور مؤثر باشد. در سال‏هاى اخیر، ارگان‏هاى دولتى ذى‏ربط، نیز در زمینه خوداشتغالى که خود یکى از راههاى مبارزه با بیکارى است بسیار مى‏گویند.
اینک، در نگارخانه «آثار» پاى صحبت خانم رضوان مسئله‏دان و آقاى علیرضا سیفى‏راد، زوج سفالگر مى‏نشینیم و قضاوت را مى‏سپاریم به مسئولین ذى‏ربط.

پیام زن: خانم مسئله‏دان، چطور شد که از میان فعالیت‏هاى مختلف هنرى به سفالگرى گرایش پیدا کردید؟

- من از سال 67 شروع به فعالیت هنرى کردم. در زمینه مجسمه‏سازى و نقاشى کار کردم و از سال 71 به سفالگرى مشغول شدم. از بچگى علاقه به این کار را داشتم. در خانه با گِل و گچ، کنار باغچه، گلدان‏ها و عروسک‏هاى کوچک مى‏ساختم. یا عروسک‏هاى پلاستیکى را از وسط نصف مى‏کردم و با گچ پر مى‏کردم و مى‏گذاشتم روى هرّه تا خشک شود و به شکل مجسمه در آید.

پس از بچگى قالب‏گیرى را شروع کرده بودید.

- تقریباً.

استادان شما چه کسانى بودند؟

- نقاشى را زیر نظر استاد کیوان و مجسمه‏سازى را زیر نظر استاد گلباز کار کردم. سفالگرى را در میراث فرهنگى و زیر نظر استاد عبداللَّه مهرى شروع کردم. بعد از آن، در فرهنگسراى قیطریه، مربى سفال شدم ... و بعد ماجراى ازدواجم پیش آمد.

... و چطور شد که آقاى سیفى را هم کشاندید به این وادى؟

- ایشان، کار ریخته‏گرى نقره انجام مى‏دادند و من هم به این کار علاقه داشتم. به وسیله یکى از دوستان به کارگاه ایشان رفتم و این دیدار باعث ازدواج ما شد و پس از آن، در کنار هم به سفالگرى پرداختیم.

چطور شد که ایشان کارگاه خودشان را رها کردند و با شما مشغول کار شدند؟

- فکر مى‏کنم جبر زمانه باعث این جریان شد. چون شریک شوهرم به خارج از کشور رفت و درِ کارگاه بسته شد. او هم گفت: «بهتر است کار سفال را با هم ادامه دهیم.» ایشان دست ظریف و تمیزى دارد و من فکر مى‏کنم کارهاى سفال من از وقتى کنار همسرم کار مى‏کنم، زیباتر شده است. شاید هم عشق باعث این زیبایى شده. عشق به خدا است که زیبایى‏ها را به وجود آورده و من فکر مى‏کنم خداوند که زن و مرد را آفریده، عشق را هم با در کنار هم قرار دادن آنها آفریده است.
علاوه بر این، جذابیت این کار شاید به دلیل قدمت چندهزار ساله‏اش باشد. کارى که ابتدا با دست شروع شد و سپس به وسیله چرخ ادامه یافت.

خانم مسئله‏دان، در مورد شیوه کارتان براى ما بگویید؟

- دلم مى‏خواهد کارم همان سادگى سفالگران گذشته را داشته باشد. به همین دلیل، بیشتر روى چرخ کار مى‏کنم؛ روى کارهایم هم دوست ندارم کارهاى اضافه کنم. البته گاهى اوقات کارهاى دیگر مى‏کنم، مثل مجسمه‏سازى و در این زمینه، بیشتر روى فیگور زن کار مى‏کنم.

خانم مسئله‏دان، شما که مى‏گویید به مجسمه‏سازى علاقه دارید، با وجود امکانات فرم‏هاى متنوع، فکر نمى‏کنید کار با چرخ، فرم‏هاى محدودى دارد؟

- بله، خیلى محدود است، ولى ما مى‏توانیم کار را با حرکات دست تنوع و تازگى بدهیم.

پس شما کار دست و چرخ را توأمان انجام مى‏دهید؟

- بله، ولى خوب سادگى چرخ را بیشتر دوست دارم چون حس مى‏کنم هنوز در آن دوران زندگى مى‏کنم.

شما فکر مى‏کنید رد پاى سفال سنتى با کاربر روى چرخ حفظ مى‏شود؟

- بله، همین طور است و خیلى خوشحال مى‏شوم خانم‏ها به کار چرخ بپردازند. اما خانم‏هاى سفالگر بیشتر با دست کار مى‏کنند.

شاید به این دلیل که نیروى بدنى زیادى مى‏خواهد.

- بله، و من فکر مى‏کنم نیروى بدنى خوبى دارم و همیشه همسرم مى‏گوید که دست قوى‏اى دارى.

خانم مسئله‏دان، کارِ خانه و سفال را چطور تنظیم مى‏کنید؟ اصلاً در این زمینه برنامه‏ریزى خاصى دارید؟

- این را نپرسید چون وسواس کار خانه ندارم. فقط غذا درست مى‏کنم و ماهى یک بار هم رُفت و روب مى‏کنم.

آقاى سیفى از این بابت شکایتى ندارد؟

- نه او هم مثل من خاکى است اما از من تمیزتر است.

ولى من که به خانه شما آمدم محیط گرم و صمیمانه‏اى داشت و به نظرم داراى نظم خاص خودش بود.

- ... و پر از خاک.

بالاخره چه کسى خانه را مى‏گرداند و برنامه‏ها را تنظیم مى‏کند؟

- خودم. فقط همه چیز پر از خاک است. همه مى‏گویند تو خودت خاکى‏اى خانه‏ات هم خاکى است.

تجربه‏اى که در نمایشگاه نگارخانه آثار داشتید چطور بود؟

- این را از خانم سیاحتگر بپرسید.

خانم سیاحتگر، شما بفرمایید؟

- من خوشحالم که نمایشگاه خانم مسئله‏دان و آقاى سیفى‏راد، که از خیلى قبل قرار بود برگزار بشود، برگزار شده است. البته آقاى سیفى برایشان مشکلى پیش آمده بود که حالا خوشبختانه این مشکل برطرف شده و واقعاً من از حضور این زوج هنرى در نگارخانه آثار خوشحالم و آرزو دارم که خاطره‏اى خوب و خوش از این نمایشگاه داشته باشند، بخصوص سلامتى آقاى سیفى آرزوى همه ماست؛ و حالا خوشحالیم که ایشان را مى‏بینیم و من آرزو دارم همیشه ایشان در کنار همسرشان باشند و زندگى خوبى داشته باشند و هنر خودشان را به بهترین وجه نشان دهند.

آقاى سیفى‏راد، حالا شما بفرمایید چطور با همسرتان آشنا شدید؟

- در کارگاه قبلى‏ام با ایشان آشنا شدم.

چه چیزى در ایشان علاقه شما را جلب کرد؟

- راحت بودن‏شان.

فکر مى‏کنید راحت‏بودن‏شان با نوع کارى که مى‏کنند ارتباط دارد؟

- من فکر مى‏کنم برمى‏گردد به تربیت

خانوادگى؛ اما سفالگرى هم در این حالت ایشان مؤثر است.

آقاى سیفى، کار قبلى شما هم جنبه هنرى داشت؟ حالا چطور شد که از کار قبلى‏تان که تر و تمیزتر بود گرایش پیدا کردید به کار با گِل؟
- فکر مى‏کنم جوابش تکرارى است. اقتصاد. کارهایى که من آن وقت مى‏کردم به صورت هنرى یا بازارى، هیچ کدامش بازارى نداشت، ولى حالا مى‏بینم همان نوع کارها مقبول شده است.

علاقه شما به خاطر عشق با همسرتان نیست؟

- راستش اقتصاد است و جبر زمانه.

حالا تصور شما در مورد سفال درست بود؟ یعنى آیا بازار خوبى براى این کار وجود دارد؟

- متأسفانه خیر. البته سفال، براى عده‏اى بازار دارد و همان عده این فعالیت را در انحصار خود در آورده‏اند. آنچه در این بازار حاکم است رابطه است و نه ضابطه.

چه باید کرد؟

- زندگى.

نه. در زمینه بازاریابى کار خودتان مى‏گویم؟

- من خیلى کارها کرده‏ام. در باره هر صنفى شایعاتى وجود دارد. وقتى خواستم وارد صنف سفالگر بشوم به من گفتند در این صنف آدم‏هاى خوبى پیدا نمى‏شوند و من پیش خود گفتم این دید شخصىِ آدم‏ها است. بعد که وارد این کار شدم متوجه شدم سفالگران تک‏رو هستند و همکارى با یکدیگر را دوست ندارند. البته شاید هم این عیبى نداشته باشد ولى زمانى مى‏رسد که ما حس مى‏کنیم یک دست صدا ندارد.

فکر مى‏کنید سفالگران باید تشکّل داشته باشند یا نه؟

- بله، صد در صد. همین نبودن تشکّل است که باعث شده فقط چند نفر مطرح باشند و بقیه منزوى باشند؛ بنابراین در آینده، فقط کسانى به این کار ادامه خواهند داد که از نظر اقتصادى تأمین باشند.
من فکر مى‏کنم دولت باید دست بگذارد روى این هنر و بخصوص اقدامى در مورد خرید آثار هنرمندان بکند. فکر مى‏کنم در مجلس هم قانونى در این رابطه تصویب شده است و قرار است کارهاى هنرمندان را بخرند اما نه مال ما را.

خانم مسئله‏دان، یادم است شما در هسته اولیه انجمن سفالگران فعالیت زیادى کردید. فکر مى‏کنید وجود این انجمن تا چه حدّى لازم است و چرا پا نگرفت؟

- فکر مى‏کنم مسئله مدیریت و سیاستگذارى‏ها اشکال داشت.
ضمناً دوستان و همکاران خودمان در این راه سنگ انداختند. ما به سخنان دوستان احترام گذاشتیم ولى بعضى از دوستان فکر کردند که نسبت به ما برترى دارند و سوء استفاده‏هاى شدیدى شد. ما حس کردیم کسى که زیبا سخن مى‏گوید یا مدرک دارد یا کار اجرایى دارد بهتر مى‏تواند کمک کند اما تصورات ما اشتباه بود و خیلى حرف‏ها پشت پرده انجمن سفالگران وجود دارد.

البته نقاشان و مجسمه‏سازان هم همین مسائل را دارند ولى حداقل انجمن‏شان تشکیل شده است.

- فکر مى‏کنم سفالگران به دلیل گوشه‏گیربودن‏شان صاحب تشکیلات اجتماعى نشدند.

آقاى سیفى، نظر شما در این مورد چیست؟

- شاید این خصلت گِل باشد که حالت گوشه‏نشینى را به وجود مى‏آورد؛ با این حال وجود تشکیلات اجتماعى مى‏تواند در توسعه فرهنگى و اقتصادى مؤثر باشد.

از شما به عنوان یک زوج هنرى مى‏خواهم بپرسم آیا راه حلى وجود دارد که کارها در کنار هم عرضه شود و مخاطب خودش را پیدا کند؟

آقاى سیفى مى‏گوید: «تنها راهش ایثار است. پیش‏کسوت‏ها و بزرگ‏ترها باید ایثار کنند.»
... و خانم مسئله‏دان ادامه مى‏دهند: «درخت هر چه بار بیشترى داشته باشد، سرش پایین‏تر است؛ ولى متأسفانه در سفالگران چنین رفتارى وجود ندارد. اصلاً نمى‏دانم فرشتگان خداوند چرا ما آدم‏ها را سجده کردند؟»

شاید به خاطر کارهایى که هنوز نکرده‏ایم.

آقاى سیفى مى‏گوید: «قوانین وزارت ارشاد نیز مانع تشکیل انجمن سفالگران شد. شاید اگر انجمن داشتیم و نیز سایت، مستقل مى‏توانستیم مؤثرتر عمل کنیم. شما فکر کنید، مثلاً نمایشگاه بین‏المللى براى عرضه کار سفال خیلى خوب بود. قبلاً هر غرفه را مترى چهار هزار و پانصد تومان حساب مى‏کردند؛ حالا شده مترى بیست هزار تومان یا سى و دو هزار تومان. من پرسیدم چرا اینقدر گران مى‏کنید؟ گفتند: «مخصوصاً این کار را مى‏کنیم تا کارگاههاى کوچک برچیده شود. به همین دلیل بود که نمایشگاه امسال، رونقى نداشت.»

خانم مسئله‏دان، به عنوان یک زن سفالگر چه احساسى دارید؟

- من کارهایم را دوست دارم و بیشتر دلم مى‏خواهد کنارم باشند اما نیاز مادى جلوتر از ما حرف مى‏زند.

از سوى مراکز فرهنگى هیچ کمکى به شما نمى‏شود؟

- خیر. چند روز پیش گفتند فرهنگسراى نیاوران غرفه‏بندى کرده‏اند و مترى دوازده هزار تومان اجاره مى‏دهند. یعنى همه کارها به شکل انتفاعى در آمده است.
آقاى سیفى‏راد مى‏گویند: «موقعى که ما کارت موزه هنرهاى معاصر را گرفتیم یا کارت میراث فرهنگى را گرفتیم، فکر کردیم امتیازاتى دارد؛ ولى عملاً مى‏بینیم که هیچ کاربردى ندارد. حتى وعده‏هایى که در مورد بیمه و بازنشستگى و سفرهاى خارجى داده بودند عملى نشده است.»

خانم مسئله‏دان، نقش سازمان صنایع دستى در این مورد چه مى‏تواند باشد؟ چه کارهایى کرده و چه کارهایى نکرده؟
- همین فرهنگسراى نیاوران را صنایع دستى گرفته اما هیچ حمایتى از کارگاههاى کوچک نمى‏کنند. سیاستگذاران باید یا این کارگاهها را حمایت کنند و یا کارگاهها را یکپارچه کنند؛ در این صورت ممکن است اتفاق خوبى در میان سفالگران و دوستداران سفال بیفتد؛ اما اینها همه حرف است و شاید بهتر است بگویم صنایع دستى هم مى‏خواهد نان بخورد.

با همه این حرف‏ها، خانم مسئله‏دان، شما مى‏خواهید به کارتان ادامه بدهید؟

- بله، من ادامه مى‏دهم، اما همسرم ...
آقاى سیفى ادامه مى‏دهد: «من به این نتیجه رسیده‏ام که بروم دنبال تأمین معاش خانواده و خانمم برود دنبال عشقش. چون دوتایى نمى‏توانیم کارى بکنیم که با عشق توأم باشد. من مى‏روم دنبال پول، خانم برود دنبال دلش و من مى‏شوم تماشاگر کارهاى خانمم.»

با تشکر از شما زوج هنرمند و با آرزوى سلامتى و موفقیت براى شما.