نویسنده

 

این سه نفر

رفیع افتخار

ما، همه‏مان، دیروز به جز 3 نفر، به 2 دلیل تصمیم گرفتیم براى دیوار آرزوهاى دختران بهارى شما نامه‏اى بنویسیم.
دلیل اولش مربوط مى‏شود به آرزوى بچه‏هاى کلاس اول دبیرستان دخترانه «ما»، در مورد 3 نفر از همکلاسى‏هایمان؛ و دلیل دومش باز مربوط مى‏شود به همان 3 نفر که مى‏خواهیم بعد از اینکه نامه‏مان چاپ شد یک جورى نشان‏شان بدهیم. این 3 نفر نام‏شان است «پرى»، «لطیفه» و «مهرنوش» و 3 رأس یک مثلث را تشکیل مى‏دهند. یعنى یک جورى در کلاس ما مى‏نشینند که مى‏توان آنها را با 3 خط مستقیم به هم وصل کرد و یک مثلث متساوى‏الساقین ساخت. پرى میز دوم مى‏نشیند و لطیفه و مهرنوش میز ششم در یمین و یسار.
پرى، که ما اسمش را گذاشته‏ایم «پرى خودشیفته»، در شیفتگى (البته به خودش) حرف ندارد. اصلاً آخرِ شیفتگى است. انگار از دماغ فیل افتاده، دوست دارد مردم صبح تا شب تعریفش را بکنند و مدح و مجیزش را بگویند - بگذریم از اینکه هیچ هم تعریفى ندارد - از طرف دیگر خیلى خودمحور است و خودش را محور کل مى‏داند. این همکلاسى گرام ما، یعنى همین پرى‏خانم هر کارى مى‏کند و به هر عملى دست مى‏زند تا بتواند توجه دیگران را به خود جلب نماید - قابل توجه آدم‏هاى خودشیفته - چرا؟ چون که فکر مى‏کند بهتر و زیباتر از هر دخترى است و تا یکى مى‏خواهد حالیش بکند این طورها نیست که او خیال مى‏کند، فورى بهش برمى‏خورد و فکر مى‏کند آن آدم دشمنش مى‏باشد. ما به این نتیجه رسیده‏ایم جلب توجه و نیاز به تمجید براى پرى از نان شب هم واجب‏تر است. البته این را نیز مى‏دانیم که او خانواده پرمحبتى نداشته و ندارد و خواسته‏ها و تمایلات درونى‏اش ارضا نمى‏شوند بنابراین مى‏خواهد کمبود محبت در خانواده را با جلب توجه و خودمحورى جبران نماید. تا به حال هیچ کسى پیدا نشده به او ثابت نماید یا نشانش بدهد که این راهش نیست. چرا؟ چون، فقط حرف خودش را قبول دارد و بس. تا یکى به خودش جرئت مى‏دهد باهاش کَل کَل کند بلافاصله رفتارهاى غیر قابل بخششى به نمایش مى‏گذارد و باعث رنجش دیگران مى‏شود. در نتیجه، حالا هیچ کدام‏مان طرفش نمى‏رویم و به امان خدا رهایش کرده‏ایم. چرا؟ چون واقعاً غیر قابل تحمل است. خدا به داد شوهرش برسد البته اگر با این اخلاق گندى که او دارد شوهرى گیرش بیاید. خوب، این از رأس الف مثلث.
از پرى مى‏گذریم و مى‏رویم سراغ لطیفه، که ما اسمش را گذاشته‏ایم «لطیفه 2». چرا؟ چون که یک لطیفه دیگر در کلاس‏مان داریم که خیلى دختر خوب و نازنینى است. اما لطیفه 2 مذکور، ضد کلاس است یعنى ضد خیلى چیزهاست. او خیلى بى‏ملاحظه است و اصلاً به پیامدهاى عمل خود نمى‏اندیشد و اصلاً نصیحت مصیحت سرش نمى‏شود. احساس مسئولیت که نگو. چنان زده پس کله «مسئولیت» که حالا حالاها از جایش بلند نمى‏شود. این دختر در یک چیز با رأس الف مثلث یعنى پرى بسیار مشابهت دارد. به عبارت دیگر ژنریک همند و آن هم «قضاوت‏هایش» است. هر دویشان قاضى‏هاى افتضاحى هستند. هر دویشان بد جورى کلاهشان را قاضى مى‏کنند و هر دویشان یک‏طرفه به قاضى مى‏روند. خلاصه، خود را قاضى‏القضات مى‏دانند و در هر حال و هر صورت حق را به جانب خودشان مى‏چرخانند. البته بر همه واضح و مبرهن است حق، هیچ وقت و هیچ زمان همیشه بالاى سر 1 نفر بال بال نمى‏زند الا بالاى سر دخترهاى کم‏ظرفیت و بى‏جنبه متفرعن.
اینم از رأس ب مثلث متساوى‏الساقین.
و اما مهرنوش که ما به او مى‏گوییم «مهرنیش». چرا که اصلاً نمى‏تواند خودش را و احساساتش را و زبانش را کنترل کند و چپ و راست نیش و کنایه بار افراد مى‏کند و در جوابش بچه‏ها برایش دم مى‏گیرند که:
نیش مهرنوش نه از سر کین است‏
اقتضاى طبیعتش این است‏

مهرنوشِ کلاس ما فقط و فقط به دنبال میهمانى رفتن و از خانه و مدرسه بیرون زدن و به قول الهه مبصرمان، «دم غنیمت است» بوده و هست و مى‏باشد. وى نیز همچون پرى بسیار کشته مرده «جلب توجه» مى‏باشد و براى اینکه خود را نشان بدهد و جلب توجه بکند دست به هر کارى مى‏زند و هر حرفى از دهانش بیرون مى‏آید و تا یک فکرى به سراغش مى‏آید بلافاصله و بدون تأمل و تعمق به آن عمل مى‏کند.
بنابراین مثل آب خوردن زمین مى‏خورد. به همین دلیل گاهى هم به او مى‏گوییم «مهرنیش زمین‏خورده زخم و زیلى».
بابا، ایواللَّه به خودمان. همه‏مان شده‏ایم یک پا روانشناس و روانکاو و جامعه‏شناس و آدم‏شناس و همکلاسى‏شناس.
خوب، اینم از رأس جیم مثلث متساوى‏الساقین کلاس‏مان.
بارى، ما تصمیم گرفتیم این نامه را بنویسیم و برایتان بفرستیم تا شما یک طرح خوشگل به آن بزنید و چاپش بکنید. سپس ما بدهیم به دوستان‏مان بخوانند و به خودشان بیایند. در آخر برایشان خواهرانه آرزو مى‏کنیم هر چه زودتر سر عقل بیایند و ا خودپسندى و خودشیفتگى دست بردارند که عواقب بسیار بدى برایشان در پى دارد. از شما هم مى‏خواهیم این نامه را در صفحه «دیوار آرزوها» چاپ بنمایید که ثواب دارد. ما مى‏خواهیم پرى و لطیفه (منظورمان لطیفه 2 است) و مهرنوش بدانند آرزویمان سربلندى و موفقیت‏شان مى‏باشد و هدفى دیگر نداشته و نداریم و قسم مى‏خوریم نمى‏خواستیم ضایع‏شان بکنیم.
از طرف کلیه دانش‏آموزان کلاس اول دبیرستان «ما» منهاى 3 نفر