بحران نوجوانى
زهره دهخدا
زندگى آرام و خوش کودکى با فرا رسیدن دوران بلوغ متحول مىشود. نوجوان در این دوره شدیداً دچار نگرانى و اضطراب مىباشد، به طورى که نمىتواند جنبههاى مختلف شخصیت خویش را به صورتى هماهنگ و قابل قبول سامان دهد. او در مورد بسیارى از مسائل پیرامون خود دچار شک و تردید مىباشد و گاهى اوقات براى رسیدن به اهداف و خواستههاى خود با دیگران و حتى والدین خود مخالفت مىکند.
محیط و فضاى خانواده و نحوه ارتباط والدین با آنها در این دوره، در تکامل و شکلگیرى شخصیت نوجوان تأثیر به سزایى دارد. اگر والدین به نوجوانشان بها بدهند، از آنها در مورد امور و مسائل خانواده و ... مشورتخواهى کنند، آنان را تحقیر نکنند و از نظرات و پیشنهاداتشان استقبال کنند، مسلماً شخصیتى با اعتماد به نفس، بااراده و مسئولیتپذیر بار خواهند آورد. در صورتى که اگر والدین به هر بهانهاى و یا حتى به خاطر مشکلات ناشى از روابط بین خودشان، عرصه را به نوجوانشان تنگ کنند، مدام به آنها امر و نهى کنند و یا در هر زمینه آنان را محدود کنند، نه تنها فرزندانشان از وجود آنها به عنوان پدر و مادر و راهنما و مربى بهرهمند نمىشوند، بلکه آنها را دشمن خود مىپندارند و به مخالفت برمىخیزند.
عدم رفتار صحیح والدین در این دوره با نوجوانان نمىتواند کمکى به استقلال و هویت فکرى و معنوى و رشد عاطفى آنها بکند، بلکه جلوى رشد طبیعى و عاطفى آنها را مىگیرد و امکان وقوع بسیارى از حوادث ناگوار را براى نوجوانان فراهم مىکند.
«زهرا» دوست نوجوانمان از قم در این ارتباط، این طور درددل با ما مىکند: «من با اینکه 17 سال دارم، اما هنوز پدر و مادرم مرا مثل کودک سابق مىانگارند. مثل اینکه گذشت زمان تغییرى در من به وجود نیاورده است و من باید همچون کودک چند سال پیش کاملاً مطیع والدینم باشم.
آنها احساسات و علایق و خواستههاى مرا در نظر نمىگیرند و در هر زمینهاى از انتخاب کفش تا رشته تحصیلى و ... گرفته، خودشان براى من تصمیم مىگیرند و هر وقت با مخالفت من روبهرو مىشوند، مرا سرزنش و تحقیر مىکنند که چرا مثل دیگران حرف پدر و مادر را گوش نمىکنم. حتى لباس پوشیدن من در مجالس عروسى و مهمانى به میل و رغبت خودم نیست و کاملاً با نظر و سلیقه مادرم مىباشد. این گونه مسائل مرا کلافه کرده و باعث سردى روابط من و والدینم با یکدیگر شده است.»
«سمیه» دوست دیگرمان از شهر زنجان که در سال علوم تجربى تحصیل مىکند در مورد چگونگى روابط و مناسبات والدین با فرزندان در دوران بلوغ این طور مىگوید: «دوران بلوغ یکى از مهمترین فرآیندهاى زندگى فرزندان مىباشد و نوجوانان در این دوره تمایلات و خواهشهاى متضادى دارند. اگر نوجوانان توسط والدین و مربیان دلسوز راهنمایى نشوند و مورد مهر و محبت قرار نگیرند، ممکن است حوادث ناگوارى براى آنها به وجود بیاید که پیامدهاى آن دامنگیر خانواده هم بشود. البته توجه به نوجوانان در این دوره هم نباید به صورت افراطى باشد که آنها را فردى بىاراده و وابسته بار آورد بلکه باید به صورتى متعادل باشد تا در تکامل شخصیت نوجوان مؤثر باشد.»
والدین اولین کسانى هستند که زیربناى شخصیت نوجوان را پایهگذارى مىکنند. آنها مسلماً بهترین و خیرخواهترین دوست فرزندان خود و خواهان سعادت آنها مىباشند. البته هر یک از آنها ممکن است بنا به شرایط محیطى که در آن بزرگ شده و پرورش یافتهاند، از عقاید و خصوصیات شخصى خاصى برخوردار باشند. حتى بعضى از والدین ممکن است این طور فکر کنند که چون خیرخواه فرزندانشان هستن پس هر تصمیمى براى آنها بگیرند قطعاً باید به مرحله اجرا در آید و بچهها باید به طور کامل اوامر آنها را اطاعت کنند.
بعضى از والدین هم مىترسند که به نوجوانشان اعتماد کنند، مخصوصاً در مورد دخترانشان احتیاط بیشترى به خرج مىدهند که این باعث ناراحتى و گلایهمندى بسیارى از دوستان نوجوانمان مىشود.
براى مقابله با این مشکلات باید به تصحیح روابط والدین و نوجوانان پرداخت:
والدین باید وضعیت بحرانى نوجوانان را درک کنند و فرزندان خود را در مواقعى که نیاز شدید به دوستى و تفاهم متقابل آنها دارند مورد هجوم و بىمهرى قرار ندهند. نوجوانان در این دوره هم به پدر و مادر خود علاقه دارند و هم به خاطر امر و نهىهاى مکرر از آنان تنفر دارند، هم از نظر اقتصادى به آنان وابستهاند و هم مىخواهند مستقل عمل کنند. این تضادهاى درونى است که باعث رفتارهاى ضد و نقیض آنها مىشود. اگر والدین هم این تضادها را درک نکنند و نتوانند تفاهم مشترکى با داشته باشند، این مسائل به عصیان و سرکشى تبدیل مىشود. البته برخى مخالفتها و سرکشىهاى فرزندان هم از علایم رشد و خصوصیات دوره نوجوانى مىباشد و نباید باعث نگرانى شدید والدین شود، بلکه برخورد صحیح پدر و مادر مىتواند فرزندان را کمک کند تا از این برهه پرتلاطم و آشوب بگذرند.
فرزندان نیز باید به این مسئله مهم توجه داشته باشند که برخورد والدین ناشى از خصومت و دشمنى آنها نمىباشد چرا که آنها خیرخواهترین افراد نسبت به فرزندان خود مىباشند ولى ممکن است بنا به شرایط محیطى که در آن بزرگ شدهاند، روش خاص خود را در برخورد با فرزندان به کار گیرند.
نوجوانان مىتوانند براى از بین بردن این اختلافات و نزدیکتر شدن به خانواده، احساسات و مسائل خود را با منطق و به دور از جنجال و داد و بیداد با آنها در میان بگذارند و در جهت مشکلات خود از آنها راهنمایى بخواهند. البته در این صورت نیز والدین و رفتار آنها به کلى عوض نخواهد شد، بلکه ممکن است تحت تأثیر صحبتهاى منطقى و لحن متواضعانه فرزندانشان تا حدودى تغییر رویه بدهند.
مشاوره خانوادگى نیز مىتواند کمک مفید و مؤثرى در تصحیح روابط والدین با نوجوانان باشد. در جریان مشاوره خانوادگى والدین از مراحل رشد و خصوصیات نوجوان اطلاعات بیشتر و بهترى به دست مىآورند و شیوههاى درست و غلط ارتباطات در درون خانواده را تشخیص مىدهند و به تصحیح روابط خانوادگى مىپردازند. نوجوانان نیز در جریان مشاوره از تحولات دوران بلوغ و طبیعى بودن آنها آگاه مىشوند و براى زندگى خود معنایى مىیابند و مسئولیت انتخابها و تصمیمهاى زندگى را با راهنمایى والدین بر عهده مىگیرند. مشاوره به موقع در جهت راهنمایى والدین و نوجوانان بسیار مؤثر مىباشد و مىتواند از بسیارى از مشکلات جلوگیرى کند یا حداقل از شدت آنها بکاهد.