گزیده استفتاها از محضر امام خمینى ره10


 

گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (10)

ناپدید شدن شوهر

س: شخصى که مدت 9 سال است که خانواده خود را ترک کرده و شش سال است مفقودالاثر است و کسى او را ندیده داراى پنج فرزند مى‏باشد، یکى از فرزندان او دختر است که موقع ازدواج وى مى‏باشد و جدّ پدرى هم ندارد (فقط مادر، آنان را سرپرستى نموده و بزرگ کرده است). آیا دختر نامبرده مى‏تواند با شرایطى که پدر او مفقود شده و از او اثرى نیست ازدواج نماید یا خیر؟

ج: در صورت حاجت دختر، تزویج مانع ندارد.

س: یک زن مسلمان با مرد ظاهراً مسلمانى ازدواج مى‏کند و آن مرد با آن زن صفا و صمیمیت و سازش برقرار مى‏کند و بعد با توافق یکدیگر خانه آن زن را به فروش مى‏رساند و پول خانه را با خود مى‏برد و برنمى‏گردد. بنابراین، وضع زن این طور است که نه شوهر دارد و نه زندگى و آثارى از مرده و زنده آن مرد در دست نیست. آیا در اسلام راه چاره‏اى براى این زن هست که خود را از قید چنین ازدواجى رها سازد؟

ج: تا یقین به مردن شوهر پیدا نکرده ازدواج باقى است و مى‏تواند به حاکم شرع مراجعه نماید تا تکلیف او را معیّن نماید.

س: مدت دو سال است که شوهرم به اختیار خود به خدمت حکومت کمونیست در کابل رفته. بعد خبر به من رسید که شوهرت در کابل در خدمت حکومت شوروى همکار شده است و من دو سال است که سرپرست ندارم و با پدرم به پناه جمهورى اسلامى ایران آمده‏ام. تکلیف من بى‏سرپرست چیست؟ آیا مى‏توانم شوهر بکنم یا خیر؟ حکم ارتداد شوهرم ثابت است یا خیر؟

ج: تا شوهر شما محکوم به حیات است و ارتداد او شرعاً ثابت نشده، حق ازدواج با دیگرى ندارید.

س: شوهر زنى مفقودالاثر است و این زن مى‏گوید: «من با شوهرم در ضمن عقد شرط کرده‏ام که اگر تا فلان مدت غیبت کرد و نیامد من وکیل باشم که خود را مطلّقه کنم و چون شوهرم مدتى است مفقودالاثر شده، خود را مطلّقه کرده‏ام.» آیا این زن اگر بخواهد شوهر کند قول او مسموع است - که براى شوهر دوم مانع نباشد - یا خیر؟

ج: اگر ادعاى خلیّه* بودن خود را مى‏کند و مرد احتمال صدق او را مى‏دهد تزویج مانع ندارد.
[* یعنى ادعا مى‏کند که ازدواج او بلامانع است.]

س: اینجانب زنى هستم داراى شوهر و یک بچه، مدت سه سال است که شوهرم بر اثر فشار طلبکارها مرا ترک کرده و رفته است. من هر چه به وسیله رادیو و تلویزیون و مطبوعات و مسافرت به شهرستان‏ها جستجو کردم او را نیافتم. ضمناً خیلى هم جوان هستم، از نظر شرعى تکلیف من چیست؟

ج: تا یقین به فوت شوهر حاصل نشود باید صبر کنید و اگر نمى‏توانید صبر کنید به حاکم شرع مراجعه نمایید.

س: شوهر زنى هشت سال قبل از سربازى فرار کرده و مى‏دانیم الان هم زنده است ولیکن مکان او را نمى‏دانیم (حدود هفت سال است که برادران زن و دیگران تفحص کرده‏اند و او را پیدا نکرده‏اند) و آن مرد داراى یک دختر هم هست و این زن و دختر منزل ندارند و کسى که خرجى آنان را بدهد نیست و خودِ زن هم میل زیاد به شوهر دارد؛ چون جوان است و ممکن است مبتلا به فساد شود. آیا اجازه مى‏فرمایید که از باب دفع ضرر و حرج شدید کسى او را طلاق دهد یا خیر؟

ج: قبل از رجوع به حاکم شرع، و صبر تا چهار سال از حین مراجعه و فحص از شوهر در این مدت، طلاق جایز نیست و در هر حال باید مراعات وظایف شرعیه بشود.

س: شخصى در حال حیات پدر مفقودالاثر مى‏شود تا اینکه پدرش فوت مى‏کند و تاکنون معلوم نیست که او زنده است یا مرده (بعضى از مردم مى‏گویند که نامبرده زنده است و صاحب عائله مى‏باشد و بعضى دیگر مى‏گویند که در حال حیات پدرش از دنیا رفته). ورّاث، ارثى را که از پدر باقى مانده در بین خودشان تقسیم کرده‏اند و سهمى براى شخص مفقودالاثر نگذاشته‏اند. لطفاً بفرمایید آیا از نظر اسلام او سهمى دارد یا خیر؟ اگر سهمى داشته باشد به چه کسى باید داد تا برایش نگهدارى کند؟

ج: تا به وجه شرعى فوت شخص مفقودالاثر محرز نشود تصرف در اموال او جایز نیست و تقسیم مال مشترک در حصّه شخص غایب موکول به نظر حاکم شرع است.

س: شوهر زنى مدت چند سال مفقودالاثر بوده، زن به دادگاه طاغوت مراجعه نموده و از طرف دادگاه حکم طلاق وى صادر شده و به حکم دادگاه طلاق داده شده، بعداً با مردى ازدواج کرده و از او چند فرزند پیدا کرده، حال پس از ده سال شوهر اولش پیدا شده و آمده. آیا طلاقى که در آن زمان داده شده و دادگاه آن زمان چنین حکمى صادر کرده صحیح است یا نه؟

ج: طلاق اگر زیر نظر حاکم شرع به ترتیبى که در طلاق زوجه غایب مقرر است انجام نگرفته باطل است و زوجیت سابق به قوّت خود باقى است.

س: زنانى که شوهران‏شان در کشور عراق زندگى مى‏کنند اگر از دادگاه مدنى خاص جمهورى اسلامى ایران تقاضاى طلاق خلع نمایند، با توجه به اینکه (به لحاظ جنگ تحمیلى و قطع روابط ایران و عراق) براى دادگاه مقدور نیست تقاضاى زوجه را به اطلاع زوج رسانیده تا از نظر زوج آگاه گردد، آیا دادگاه مى‏تواند بدون اطلاع شوهر و از باب قاعده «لا ضرر» و قاعده «لا حرج» زوجه را مطلّقه سازد؟
در مسئله فوق زمانى که زوجه اظهار مى‏دارد «غیر مدخوله بوده و در شروع جنگ، شوهرش را در کشور عراق به خدمت سربازى فرا خوانده و زوجه را اخراج نموده‏اند و زوجه از آن هنگام از شوهرش خبرى ندارد» دادگاه در مقابل خواسته زوجه مبنى بر طلاق خلع چه تکلیفى دارد؟

ج: اختیار طلاق با شوهر است و تا ثبوت طلاق از طرف شوهر یا فوت او باید صبر نمایند اگر چه زوجه مدخول بها نباشد.

س: تکلیف همسر شخصى که در جبهه مفقودالاثر شده چیست؟

ج: تا یقین به فوت شوهر خود پیدا نکرده نمى‏تواند شوهر کند.

س: مدت چهار سال کامل است که شوهرم (که جهت فعالیت‏هاى چریکى ضد حکومت مارکسیستى کابل کار مى‏کرده) به دست مزدوران شوروى دستگیر شده و تمام زندان‏هاى کابل را جستجو کردیم اما اثرى از او نیافتیم. الان من یقین دارم که شوهرم شهید شده و حیات ندارد، از حضرت امام خمینى تقاضا دارم اجازه فرمایند ازدواج نمایم. چرا که چند طفل یتیم دارم نمى‏توانم سرپرستى نمایم.

ج: اگر یقین به فوت شوهر پیدا کرده پس از انقضاى عدّه وفات، مى‏تواند شوهر دیگر اختیار کند.