نقش تربیتى بانوان در مقابله با آسیب‏هاى فرهنگى و اجتماعى


 

نقش تربیتى بانوان در مقابله با آسیب‏هاى فرهنگى و اجتماعى‏

مریم معین الاسلام‏

مقدمه‏

امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى و پیشگیرى از انحرافات اجتماعى بر کسى پوشیده نیست زیرا زنان در فرهنگ‏سازى بیشترین نقش را دارند و همین نقش مؤثر و کلیدى، موجب شد که نوک تیز حمله دشمن در جهانى شدن و استحاله فرهنگى متوجه زنان جامعه گردد. آنان به خوبى دریافتند که اگر موفق به تغییر فرهنگ زنان یک قوم گردند، مى‏توانند تمامیت فرهنگ آن جامعه را متأثر کرده و تغییر دهند. از این‏رو دشمن تمامى تلاش خود را مصروف تغییر فرهنگ زنان جامعه ما نمود و بر همگان روشن است همان طور که زنان قادر به سازندگى فرهنگ خانواده و جامعه مى‏باشند به همان نسبت توان تخریب فرهنگ جامعه را دارند و طبیعى است که زنان جامعه از عمده‏ترین و تأثیرگذارترین عناصر مقابله با تهاجمات فرهنگى، مى‏باشند.
اما اینکه زنان جامعه تحت چه شرایطى در مقابل فرهنگ بیگانه آسیب‏پذیر مى‏شوند و به بیان دیگر، ریشه این همه ناکامى در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهاى دینى و اخلاقى در قشر زنان در جامعه - که متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستیم - در کجاست و در چه موقعیت و با ایجاد چه زمینه‏هایى زنان بیشتر دچار آسیب‏هاى فرهنگى مى‏شوند و امکان رویارویى با تهاجمات فرهنگى را از دست مى‏دهند. این مسأله از ضرورى‏ترین مباحثى است که باید به آن پرداخت.
در این مقاله سعى بر این است که بیشتر به عواملى که موجب تضعیف نقش تربیتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى مى‏شود، پرداخته شود. اما مهم‏تر از آن، آسیب‏شناسى این مسأله است و اینکه چرا زنان ما على‏رغم اینکه مى‏توانند نقش‏آفرینى مؤثرى در فرهنگ‏سازى و مقابله با جنگ فرهنگى داشته باشند، همان طور که در هشت سال دفاع مقدس این مسأله به اثبات رسید، متأسفانه، در این مورد، یک نقش منفعل پیدا کرده‏اند و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار مى‏گیرند به جاى اینکه بتوانند نقش فعالى در مقابله با تهاجمات فرهنگى داشته باشند. به نظر مى‏رسد که مهم‏ترین خدمت فرهنگى که در این عرصه مى‏شود به جامعه ارائه داد آسیب‏شناسى مسائل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگى است چرا که هر گونه برنامه‏ریزى فرهنگى براى ارتقاء سطح علمى و فرهنگى و نهایتاً افزایش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسیب‏زاست.

ضرورت آسیب‏شناسى تربیتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى‏

از آنجا که «ثمربخشى تلاش دست‏اندرکاران نظام تربیتى هر جامعه بر آسیب‏شناسى تربیتى، به مفهوم شناخت و تحلیل موانع جریان تربیت و تبیین چگونگى برخورد مؤثر با این عوامل، متوقف است»، بر این اساس، همه تلاشهاى گسترده و متنوع در حوزه تربیتى زنان را بایستى تحت دو عنوان «ایجاد مقتضیات» و «رفع موانع» بررسى نمود. تربیت زنان در مفهوم خاص آن یعنى «مجموعه تدابیر و اقدامات سنجیده و منظم تربیتى به منظور پرورش و تقویت ایمان و ایجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احکام و دستورات دینى» مستلزم شناخت موانع مى‏باشد و به بیان دیگر هر گونه برنامه‏ریزى براى تربیت زنان نیازمند آسیب‏شناسى است و به لحاظ اهمیت، اولویت و ضرورت غیرقابل انکار توجه به تربیت زنان در جامعه اسلامى، این بحث از جایگاه ویژه‏اى برخوردار مى‏باشد.
در مقاله «آسیب‏شناسى مقابله زنان با تهاجم فرهنگى»، نویسنده در جستجوى یافتن اهم عوامل تأثیرگذار در فرهنگ‏پذیرى از غرب در جامعه زنان است، و به امورى چون پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه، نادیده انگاشتن نهاد خانواده، بى‏اعتنایى به ارزشهاى اخلاقى، خدا فراموشى، عدم کنترل و نظارت اجتماعى، عدم اشتغال مفید و استفاده از فرصت‏ها و همچنین عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن در اسلام به عنوان مهم‏ترین عوامل زمینه‏ساز تأثیرپذیرى از فرهنگ غرب مى‏پردازد. اگر چه عوامل تأثیرگذار دیگرى هم وجود دارد که مجال پرداختن به آنان در این نوشتار نمى‏باشد.

پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه‏

یکى از مهم‏ترین عوامل آسیب‏زاى زنان در تهاجمات فرهنگى که موجب مى‏شود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رویارویى و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه است. نقش‏هاى حیاتى همچون زایش که استمرار نسل بشریت بدان بسته است و تربیت فرزند که زن را در جایگاه انحصارى مربى بشریت مى‏نشاند و تدبیر منزل و گرم نگه داشتن کانون خانواده که سلول تشکیل دهنده جامعه است.
نگرش پست‏انگارانه به نقشهاى عظیم حیاتى، علاوه بر اینکه زنان را از استمرار ایفاء این نقشها همراه با عزت و رضایت بازمى‏دارد، سبب مى‏شود نقش خود را در هدایت اعضاى خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگى بسیار کمرنگ بیانگارند و نهایتاً به جاى فعال برخورد کردن دچار انفعال گردند و به جاى مقابله با ضد ارزش‏ها خود رنگ و روى ارزشهاى غربى را بگیرند. مادرى که براى نقش مادرى خود در منزل ارزش و اهمیت قائل نباشد و نداند که چقدر در سعادت یا شقاوت جامعه مى‏تواند مؤثر و مفید باشد، طبیعى است که توان رویارویى با تهاجمات فرهنگى را در خود نمى‏بیند.
متأسفانه یکى از تلاشهاى عمده استحاله گران فرهنگى براى کاستن نقش زنان در عرصه‏هاى مختلف تأثیرگذارى، این بود که نقش مادرى را یک نقش غیرفعال و منفعل قلمداد نمایند. وقتى نظریه‏پرداز فمینیسم خانم «سیمون دوبوار» مطرح مى‏نماید که مادرى یک نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقایان مى‏باشد و از عمده‏ترین توصیه‏هاى ایشان به زنان این است که زیر بار مسئولیت مادرى نروند و دست و پاى خود را با مشکلات ناشى از این مسأله نبندند. این القاء و این طرز تفکر، آرام آرام مسأله مادرى و اهمیت و تأثیر آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول مى‏گذارد و به جایى مى‏رسد که یک خانم خانه‏دار فقط صرف اینکه مشغله دیگرى جز مادرى و خانه‏دارى ندارد، این را براى خود یک ننگ و ضدارزش مى‏داند و دچار اضطرابات روانى و مشکلات عدیده‏اى مى‏گردد و کار خود را یک کار غیرمفید تلقى مى‏کند و تمام تلاش او مصروف این مى‏گردد که در هر صورت یک شغلى را براى خود دست و پا کند تا احساس کند که عضوى مفید و مؤثر در جامعه مى‏باشد. حتى اگر این شغل از نظر رتبه اجتماعى در پائین‏ترین مرتبه باشد، او آن را مفید مى‏داند ولى مسئولیت مادرى و کار با ارزش خانه‏دارى را یک کار غیرمفید و غیرضرورى مى‏بیند و به این شکل نقش‏آفرینى زنان در عرصه حیات بى‏ارزش قلمداد مى‏شود، و این خود از عمده‏ترین آسیب‏هاى فرهنگى در عرصه تهاجمات مى‏باشد.
از نظر روانشناسان وقتى فردى نقش خود را در جامعه یک نقش غیرمفید و غیرارزشمند بداند، دچار نوعى احساس حقارت، خود کم‏بینى و از خود بیگانگى مى‏شود و درصدد جبران این مسأله برمى‏آید و متأسفانه عمدتاً براى جبران، سعى مى‏کند با پناه آوردن به فرهنگ بیگانه و تشبه به آنان و ایجاد مشغله‏هاى کاذب مثل رفتن به ویدئوکلوپ‏ها، سالن‏هاى بدنسازى و مسائلى از این قبیل، جبران احساس حقارت و کهترى خود را نماید.
و این مسأله خود، برداشتن اولین گام براى اثرپذیرى از فرهنگ غرب مى‏باشد و آرام آرام بدون اینکه خود متوجه شود در عرصه تأثیرپذیرى از فرهنگ غرب قرار مى‏گیرد و آسیب‏پذیر مى‏شود و باید توجه داشت که دشمن هم بیشترین کمینگاه‏هاى خود را در این مراکز قرار داده است.

نادیده انگاشتن نهاد خانواده‏

ازدواج و تشکیل خانواده، مطمئن‏ترین راه سلامت و امنیت جامعه است. هنگامى که مبانى خانواده مستحکم باشد و جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگردانى، طغیان، تجاوز جنسى و شیوع بیمارى‏هاى خطرناک جنسى به طرز چشمگیرى کاهش مى‏یابد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانى و پژوهش کانون‏هاى اصلاح و تربیت ایران، بیشتر افرادى که به نوعى به انحراف کشیده مى‏شوند از فضاى گرم و عاطفى خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نکرده‏اند (دکتر شکوه نوابى‏نژاد - 79).
هر گونه تغییر مثبت یا منفى در خانواده، در جامعه بزرگ انسان‏ها نیز تأثیر مستقیم دارد. ثبات یا بى‏ثباتى خانواده مستقیماً بر جامعه تأثیرگذار است. در جوامعى که ارزش‏هاى خانواده متزلزل مى‏گردد بى‏شک ارزش‏هاى اخلاقى عمومى نیز سقوط خواهد کرد.
«ادل هارل» متخصص انستیتوى امور شهرى در واشنگتن در این رابطه خاطرنشان مى‏کند حدود 30% از پرونده‏هاى قتل و تجاوز و دزدى و حملات خشونت‏آمیز مربوط به کسانى است که داراى خانواده‏هاى از هم گسیخته‏اند که با پدر و مادر زندگى نمى‏کنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگسترى در بین جوانان که محصول خانواده‏هاى از هم پاشیده است، از عوامل مهم افزایش جنایات در آمریکاست.
تحقیقات در مراکز کانون اصلاح و تربیت هم نمایانگر همین مسأله است. به هر حال، یکى از عوامل مهمى که توفیق مهاجمان را در تأثیرگذارى بالا مى‏برد و زنان جامعه را آسیب‏پذیر مى‏نماید، ایجاد تزلزل در کانون‏هاى خانواده است چرا که در صورت تزلزل در کانون خانواده به عنوان مهم‏ترین نهاد اجتماعى، تحول کلى در نظام ارزشى و فرهنگى جامعه ایجاد مى‏شود. الان این گونه القاء مى‏شود که رفتارهاى ناهنجار و ستمهاى روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونى و شرعى است و سعى بر این است که قداست و سلامت این نهاد ارزشمند شکسته شود و عرضه تئورى‏هاى ناهنجارى چون «ازدواج آزاد»، جداانگارى مناسبات جنسى از روابط خانگى و بارورى و تولیدمثل، خانواده‏هاى تک والدینى، معاشقه آزاد و ... آفت دیگرى است که پى‏آوردها و عوارض جبران‏ناپذیر فراوانى را براى جامعه بشرى سبب شده است که مهم‏ترین آنها ایجاد بحران روحى زنان بى‏عاقبت و عقبه، بى‏پناه و پشتیبان، غم زده و شکست خورده در حوزه عاطفى از عمده‏ترین معضلات این مسأله است. وجود همین بحران براى برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب کفایت مى‏نماید و همین مسأله موجب مى‏شود که دشمن بیشترین موفقیت را در تغییر فرهنگ زنان به دست آورد و در چنین فضایى امکان هر گونه مقابله و رودررویى با تهاجمات فرهنگى در زنان از بین مى‏رود.
به همین جهت است که غرب براى ایجاد همسانى بین فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پى دگرگونى در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومى و تضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده مى‏باشد. به عقیده خانم «سیمون دوبوار» نظریه‏پرداز فمینیسم آنچه زن را در قید بندگى نگه مى‏دارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادرى است! وى نظام خانواده را به عنوان رکنى براى حیات اجتماعى و پرورش انسان‏هاى سالم به شدت مورد حمله قرار مى‏دهد و ازدواج را نوعى فحشاى عمومى و عامل بدبختى زنان مى‏داند!
فمینیست‏هاى رادیکال هم، نسخه جدایى زنان از مردان را براى رهایى زن از زیر سلطه مرد مى‏پیچند. و نظریه «زوج آزاد» را به عنوان مهم‏ترین راهکار براى رهایى از بردگى ازدواج مى‏دانند. چرا که این ازدواج نوعى همزیستى مشترک میان زن و مرد است که بر مبناى آن، هیچ مسئولیت حقوقى بر عهده طرفین نمى‏آید، بلکه فقط پاسخى به نیازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى آن است.
اما در اسلام، خانواده هسته اصلى جامعه است و محبوبترین بنا در نزد خداوند، بناى خانواده است و ازدواج یکى از مهم‏ترین سنت‏هاى نبوى و جزء عوامل اصلى براى حفظ دین به حساب مى‏آید که اعراض از آن، مسلمانان را از صف پویندگان راه رسالت خارج مى‏نماید.
آنچه که آسیب‏پذیرى زن را در مقابل تهاجمات بى‏امان دشمن افزایش مى‏دهد، تزلزل خانواده و نادیده انگاشتن نقش این نهاد مهم اجتماعى و مهم‏تر از آن کمرنگ کردن نقش محورى مادر در کانون خانواده است، زنان را با واژه‏هاى بسیار دلپذیر و غرورآفرین، از کانون‏هاى گرم خانواده به بهانه‏هاى مختلف به بیرون از منازل مى‏کشانند و ضمن اینکه کانون خانواده را از حضور گرم و عاطفى مادران محروم مى‏کنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مى‏نمایند.
در آموزه‏هاى دینى بیشترین تأکید بر شوهردارى، خانه‏دارى و تدبیر منزل به عنوان عامل بسیار مؤثر و مفید براى حفظ سلامت زن و اجتماع مى‏باشد.
و تأکید شده باید محیطى سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقاى سطح علمى - فرهنگى خود و ایفاى نقش اجتماعى، به مسأله مادرى و همسرى که اصیل‏ترین نقش زن است بهتر بپردازند و خانواده‏ها از وجود زنان سرشار از علم و حکمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.
حضرت زهرا(س) در باره تقسیم کارى که توسط پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرفت و کار بیرون را به حضرت على(ع) و کار داخل منزل را به دخترش محول کرد، فرمود: فقط خدا مى‏داند که من چقدر از این تقسیم کار خشنود گردیدم. باید توجه داشت که حضرت زهرا(س) در عین حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ایفاى مسئولیت‏هاى علمى - اجتماعى و سیاسى خود غافل نبود و در هر زمان که ضرورت اقتضاء مى‏نمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالت‏هاى دیگر خود که اقتضاى مسلمان بودن ایشان بود، مى‏پرداخت. و آن همه نقش‏آفرینى حضرت در دفاع از اسلام و ولایت در طول زندگى کوتاه و پربار، خود دلیلى است بر این مطلب.

بى‏اعتنایى به ارزشهاى اخلاقى‏

اهمیت اخلاق و تزکیه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعى و تهاجمات فرهنگى بر کسى پوشیده نیست.
در فرهنگى که بر اساس بینش اومانیستى و لیبرالیستى، انسان را به آزادى بدون قید و بند دعوت مى‏نماید و به او مى‏گوید هر چه مى‏خواهى بخور و هر چه مى‏خواهى بپوش و هر کارى را که تمایل دارى انجام ده، بر اساس این بینش دیگر معناى معقولى براى صحبت از حجاب و عفت و... نمى‏ماند، در چنین فرهنگى اصل بر برهنگى است و حجاب حالتى است که انسان در پذیرش یا رد آن آزاد است. با این مبنا دیگر مسأله‏اى به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزش‏هاى دیگر قداستى نخواهد داشت. در چنین فضایى افراد در مقابل تهاجمات فرهنگى، آسیب‏پذیر مى‏شوند و شدیداً متأثر از فرهنگ بیگانه.
یکى از تلاش‏هاى عمده دشمن براى توفیق یافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ایجاد حالت بى‏اعتنایى به ارزش‏هاى اخلاقى است. او مى‏کوشد تا با شکستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشى، لاابالى و دچار اباحه‏گرى نماید و فرد وقتى دچار اباحه گرى گردید، دیگر امکان مقابله با تهاجمات بى‏امان فرهنگى را هم از دست مى‏دهد و دقیقاً دشمن همین طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامى ما به اجرا گذاشت. با نقش‏ها و تاکتیک‏هاى بسیار کارشناسانه و دقیق، ابتدا هجمه‏اى ناجوانمردانه به نظام ارزشى زنان وارد نمود و با ایجاد شبهه و تردید نسبت به مقدساتى مثل حجاب، عفت، حیا و... باور زنان را نسبت به این ضرورت‏هاى دینى دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشى مهم حجاب را به عنوان یک عامل ضدارزش و وسیله دست و پا گیر و عاملى براى به بندگى کشیدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهاى ساخته شده دست خود، زنان را به سوى بدحجابى و بى‏حجابى کشاند و متأسفانه در این عرصه توانست توفیقات زیادى را هم به دست آورد. وقتى دژ مستحکم حیاء و عفت در هم ریخته شد، متأسفانه دیگر هیچ گونه امکان مقابله با تهاجمات فرهنگى براى زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوى هتک حرمت و ذبح تمامى ارزشهاى اخلاقى و انسانى سوق مى‏دهند.
نگاهى دقیق به تلاش گسترده دشمن در سالهاى اخیر به تخریب ارزش‏هاى دینى و اخلاقى در مراکز علمى - فرهنگى، مؤید این مطلب است. اگر هر روز مى‏بینیم که یکى از ارزشهاى دینى در بردهاى دانشجویى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار مى‏گیرد و شبهات پى در پى به نظام فکرى و اعتقادى دختران دانشجو وارد مى‏گردد، آیا انتظار مى‏رود در این فضا دانشجوى تازه‏واردى که به دلیل اشتغال به تحصیل در طول دوران دبیرستان، کمتر به فکر تقویت بنیان‏هاى فکرى و عقیدتى خود بوده است و در این زمینه دچار عوامزدگى مى‏باشد، هنگام مواجهه با این محیط مسموم، بتواند مقاومت نماید. طبیعى است که ما در دانشگاه‏ها شاهد فروپاشى نظام اعتقادى دختران جوان باشیم و تعارض‏هاى شدیدى که آنان دچار مى‏گردند و نهایتاً رنگ باختن ارزش‏هاى دینى و اخلاقى آنها در چنین فضاى آلوده، امرى اجتناب‏ناپذیر است و کسانى که از نزدیک با این قشر سروکار دارند، دقیقاً شاهد این فاجعه بزرگ مى‏باشند.
به هر حال یکى از راهبردهاى مؤثر دشمن در نبرد فرهنگى، ایجاد روحیه بى‏اعتنایى نسبت به ارزشهاى اخلاقى است. با رواج این مسأله که ارزش‏ها امورى اعتبارى هستند و پایه و اساسى ندارند و تابع یک سلسله شرایط اجتماعى و فرهنگى خاص هستند و از هیچ گونه قداست و حرمتى برخوردار نمى‏باشند، آرام آرام تأثیر خود را بر فرهنگ ارزشى جوانان ما مى‏گذارند و زنان هم با تأثیرپذیرى از فرهنگ بیگانه، دگرگون مى‏شوند. در این صورت است که دیگر زنان ما حاضر نخواهند شد که براى حفظ ارزش‏هاى دینى و اخلاقى پایدارى نمایند.
دشمن براى تخریب ارزش‏ها با استفاده از تئورى محتاج نان کردن و سرگرم نمودن به لهویات، به گونه‏اى برنامه‏ریزى نمود که با ایجاد نیازهاى کاذب اقتصادى و همچنین ایجاد سرگرمى‏هاى پوچ، یک اقدام مؤثر جهت تغییر ارزش‏ها در قشر زنان ایجاد نمود. به صورتى که برخى زنان جامعه ما به این باور رسیدند که صرف وجود یک حقوق و اکتفاء به درآمد همسر، کفایت امور اقتصادى را نمى‏نماید پس باید حتماً به دنبال اشتغال بود و این فکر به صورت جدى در جامعه زنان ایجاد شد و در واقع با توجه به نیازهاى کاذب اقتصادى که ایجاد شد، واقعاً هم حقوق مردان پاسخگوى رفع نیازها نبود و از سوى دیگر با ایجاد این تفکر که زنان نیاز به تنوع، تفریح و ... دارند آنان را از منازل بیرون کشیدند. نتیجه این اقدام، سست شدن بنیان خانواده و بازداشتن آنها از اصیل‏ترین نقش آنها که همان نقش همسرى و مادرى است، گردیده و با یورش به نظام ارزشى زن، سعى کردند او را دچار تغییر در نظام ارزشى نمایند تا جایى که دیگر هیچ گونه اثرى از پایبندى و احساس مسئولیت و ایثار و فداکارى که از ویژگى‏هاى زن ایرانى و مسلمان در قبال خانواده بود، باقى نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشیم و اقدامات لازم را معمول نداریم، به آنجا برسند.

خدا فراموشى‏

«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون (1)».
مطابق این آیه فراموشى خودِ رحمانى و ملکوتى، منجر به خدا فراموشى مى‏شود. علامه طباطبائى در این رابطه مى‏گوید که:
این آیه عکس نقیض حدیث معروف نبوى است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». یعنى اگر انسان خود را نشناخت، مطمئناً خالق خود را هم نمى‏شناسد. پس اگر انسان در اثر نادانى، غفلت از حقیقت خویش و فراموشى خداى سبحان، به خودفراموشى برسد، در واقع از هسته مرکزى خویش که همان فطرت الهى، توحیدى و کمال‏طلب است فاصله مى‏گیرد که نتیجه آن مرگ ارزش‏هاى فطرى و گرایش‏هاى عالى انسان است. این حقیقت در احادیث نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است که از جمله آنها کلام نورانى امیر بیان حضرت على(ع) که مى‏فرماید:
«من لم یعرف نفسه بعُد عن سبیل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات؛(2)
کسى که خودش را نشناسد از راه نجات دور مى‏شود و در گمراهى و نادانى‏ها غوطه‏ور مى‏گردد.»
طبق حدیث مذکور، ریشه انحرافات فردى و اجتماعى جهل به خود مى‏باشد که در اثر فراموشى خداست.
یکى از دلایل ایجاد این همه بلایاى فرهنگى و اجتماعى در نظام اجتماعى، مسأله خدا فراموشى است. اگر آمار طلاق، دزدى و انحرافات اخلاقى و... را در بین زنان جامعه نسبت به گذشته بالا مى‏بینیم به جهت این است که در پى تهاجمات فرهنگى دشمن، خدا فراموشى در بین افراد جامعه پدید آمده است.
عدم توجه به آخرت و یاد خداوند، مهم‏ترین عامل براى ایجاد زمینه تاخت و تاز شیطان و شیطان نماهاست. همان طور که در آیه مبارکه قرآن آمده است: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین ...(3)؛ هر کس از یاد خدا رخ بتابد شیطان را برمى‏انگیزیم تا یاور و همنشین دائم وى باشد»، در اثر فراموشى خداست که گرفتارى‏ها و ناهنجارى‏ها در جامعه گسترش پیدا مى‏نماید. اگر یک نگاه جامعه‏شناسانه و دقیق به معضلات اجتماعى و انحرافات اخلاقى داشته باشیم بسیارى از آنها ریشه در همین مسأله دارد. چرا که یکى از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و مفاسد، ذکر و یاد خداست. همان طور که در آیه مبارکه آمده است، اگر یاد خدا نباشد همنشین انسان شیطان مى‏شود و طبق آیات دیگر قرآن، کار شیطان: ایجاد گمراهى (60 / نساء)، غرور (120 / آل عمران)، عداوت و بغضاء (91 / مائده)، نزاع و درگیرى (53 / اسراء)، امر به فحشاء و منکر (21 / نور)، زیبا جلوه دادن اعمال سوء (38 / عنکبوت)، جدال و درگیرى (121 / انعام)، تبذیر و اسراف (27 / اسراء)... مى‏باشد.
اگر در بین زن و شوهر عداوت و نزاع و درگیرى و جدال وجود دارد و تحمل و مقاومت خانم‏ها در قبال مشکلات و مسائل اجتناب‏ناپذیر زندگى دنیایى کاهش یافته است و یا فحشاء و منکر در جامعه رواج پیدا نموده و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پیدا نموده است و تبذیر و اسراف به جاى صفت ارزشمند قناعت قرار گرفته و کمتر روحیه صبر و تحمل و ایثار و همدلى و همکارى در جامعه وجود دارد آیا چیزى جز فراموشى یاد خدا و نزدیکى به شیطان است؟ و آیا اینها جز نتایج نزدیکى دایم و همنشینى با شیطان است.
جامعه ما کم و بیش تبدیل به جامعه‏اى شده است که در یک مقاطع خاصى رویکرد مقطعى نسبت به یاد و ذکر خدا دارد و افراد با حضور در محافل و مجالس مذهبى، این نیاز روانى خود را پاسخ مى‏دهند. ذکر و یاد خدا به صورت مقطعى به طور طبیعى نمى‏تواند در بازدارندگى انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضداخلاقى تأثیرگذار باشد و تنها زمانى یاد و ذکر خداوند مى‏تواند ما را از فحشاء و زشتى‏ها بازدارد که به صورت مستمر و دایم باشد و در حال حاضر جامعه ما فقط در اوقاتى خاص اکتفا به ذکر و یاد خدا مى‏نماید و در بقیه اوقات آن گونه زندگى مى‏کند که خود مى‏خواهد و یاد خداوند را به فراموشى مى‏سپارد؛ این است که از آثار خوب این مسأله هم بى‏بهره مى‏ماند. البته دشمن با ایجاد اشتغالات فکرى و ذهنى کاذب و غیرواقعى سعى در فراموشىِ یاد خدا مى‏کند چرا که در این صورت است که مى‏تواند نقشه‏هاى شیطانى خود را به اجرا گذارد.

عدم کنترل و نظارت اجتماعى‏

یکى دیگر از عوامل تأثیرگذار در رفتار و فرهنگ جامعه، مسأله کنترل و نظارت اجتماعى است. اصل کنترل اجتماعى مفهومى مهم در جامعه‏شناسى است. امروزه دانشمندان غربى به ویژه اندیشمندان اجتماعى، به طور جدى آن را مطرح و پیگیرى مى‏کنند و در سه دهه اخیر مسأله کنترل اجتماعى بسیار جدى در حوزه فکر و اندیشه صاحب نظران تعقیب مى‏شود.
چنانکه «دورکیم» مى‏نویسد:
«انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر هم مى‏خواهد و برآورده شدن هر نیازى به جاى کاستن از آرزوهاى انسان، نیازهاى تازه‏اى را برمى‏انگیزد. از این سیرى‏ناپذیرى طبیعى نوع بشر، چنین برمى‏آید که آرزوهاى انسان را تنها با نظارت‏هاى خارجى، یعنى با نظارت اجتماعى مى‏توان مهار کرد.(4)».
دورکیم در ضرورت کنترل تا آنجا پیش مى‏رود که یکى از عوامل ناهنجارى را عدم نظارت و کنترل اجتماعى مى‏داند. لوئیس کوزر به نقل از دورکیم مى‏نویسد:
«هر گاه نفوذ نظارت کننده جامعه به گرایش‏هاى فردى، کارآیى خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بى‏هنجارى دچار خواهد شد(5)».
در آموزه‏هاى دین اسلام هم مسأله نظارت و کنترل اجتماعى به صورت خیلى جدى مطرح شده است. از رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) در این خصوص روایات متعددى وارد شده است. از جمله این روایت را امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل کرد که رسول خدا(ص) فرمود:
«هرگاه هنجارشکنى، حریم‏شکنى و معصیت خدا به صورت علنى و آشکار صورت پذیرد، هر چند هنجارشکنان اندک و اکثریت مردم، افرادى قانونمند و هنجارمند باشند، ولى این اکثریت نظارت و کنترل را رها کنند، عذاب خواهند شد.»
آن گاه امام صادق(ع) خود دلیل عذاب اکثریت بى‏توجه به نظارت اجتماعى را این چنین بیان فرمود:
«و ذلک انه یذل بعلمه دین الله و یقتدى به اهل عدوة الله(6)». یعنى خدا اکثریت هنجارمند، ولى بى‏توجه به نظارت اجتماعى را به این دلیل عذاب مى‏کند که آنان با ترک نظارت و کنترل بر افراد هنجارشکن، به کجروان جامعه فرصتى مى‏دهند تا به صورت علنى و آشکار، دین خدا و عقاید و باورهاى عمومى مسلمانان را به تدریج ضعیف و هنجارشکنان احساس پیروزى کنند و فرهنگ دینى به حاشیه برود و فرهنگ کجرو غالب گردد.
حضرت على بن ابى‏طالب(ع) نیز در وصیت خویش به فرزندانش در خصوص بى‏توجهى به نظارت و کنترل انحرافات یادآور مى‏شود که هرگاه نظارت بر رفتارها را رها کنید، نتیجه آن تسلط انسانهاى هنجارشکن و کجرو و منحرف بر جامعه صالحان است. در آن صورت طلب خیر و استمداد از خداى سبحان سودى ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد. زیرا تسلط افراد کجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتیجه سستى و بى‏توجهى شما به وظیفه اجتماعى خود، یعنى نظارت و کنترل اجتماعى مى‏باشد(7).
در نامه 31 نهج البلاغه حضرت بخصوص ضرورت کنترل و نظارت همسران به عنوان مدیر خانه بر خانم‏ها را به فرزندشان امام حسن(ع) سفارش مى‏کند:
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند [از اختلاطهاى فسادآور مانع شوید]، زیرا که دقت در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بیرون رفتن [و تبرّج و خودنمایى آنان در اجتماع‏] زنان بدتر از آن نیست که افراد غیرصالح را در میانشان آورى.»
همان طور که ملاحظه مى‏کنید این رهنمود امام ضرورت کنترل و نظارت بر خانواده را گوشزد مى‏کند. به هر حال بر صاحبان فکر و اندیشه این مسأله پوشیده نیست که هر جامعه‏اى براى آن که از سلامت لازم برخوردار باشد و بتواند فرهنگ اصیل خود را حفظ نماید، باید از نظارت و کنترل اجتماعى برخوردار باشد. و اگر مرزهاى کشور به سوى تمامى ابزارهاى حرمت‏شکن، باز باشد و مسئولان کشور هیچ گونه محدودیت و کنترل بر ورود فرهنگ بیگانه در کشور نداشته باشند، طبیعى است که نتیجه این سهل‏انگارى غلط چیزى جز به نابودى کشاندن حیات فرهنگى آن جامعه از طریق دشمنان نخواهد بود.

عدم آشنایى با حقوق و جایگاه زنان در اسلام‏

به نظر نگارنده یکى از عواملى که توفیق مهاجمان را در عرصه تهاجمات فرهنگى افزایش داد، عوامزدگى زنان و دختران جوان در حوزه بینش و معرفت دینى بود. دشمن با سوء استفاده از این نقطه ضعف بارز در بین زنان و دختران جوان، شروع به سمپاشى و ایجاد شبهات و تردیدهاى مکرر نسبت به جایگاه و حقوق زنان در اسلام کرد. آنان با
تمسک به برخى از روایات و آیات و با بهره‏گیرى از بعضى از متون دینى، هجومى گسترده بر نظام عقیدتى زنان بالاخص دختران دانشجو وارد کردند و متأسفانه دختران جوان جامعه دینى هم با توجه به اینکه از کمترین اطلاعات در زمینه مسائل زنان برخوردار بودند، شدیداً تحت تأثیر این القائات سوء و به ظاهر مدافعانه و حق‏طلبانه قرار مى‏گرفتند و نگرش منفى نسبت به دین و اعتقادات در آنان ایجاد مى‏شد و این مسأله زمینه گرایش به مظاهر غرب و غرب‏زدگى و رویکرد آنان به سوى دگراندیشان را فراهم مى‏نمود. متأسفانه اقدام لازم جهت آشنایى زنان با حقوق و جایگاه خود در اسلام صورت نگرفته است. مسأله‏اى که مکرر مقام معظم رهبرى روى آن تأکید ورزید ولى اقدام جدى و مؤثرى در این راستا صورت نپذیرفت و کمتر زمینه براى ارتقاء سطح علمى و معرفتى زنان ایجاد شد. شاید گفته شود ایجاد این همه فرصت‏هاى تحصیلى براى دختران و زنان، ایجاد دانشگاه‏ها، حوزه‏هاى علمیه ویژه زنان، زمینه‏سازى جهت ارتقاء سطح علمى زنان بوده است؛ در حالى که باید به این مهم
اذعان داشت که آن چه در این راستا صورت گرفت، هیچ کدام منجر به روشنگرى و ارتقاء سطح علم و معرفت و بینش زنان نشد بلکه منجر به ارتقاء سطح مدرک آنان شد، ولى کمتر به تقویت بنیان‏هاى دینى و اعتقادى آنان پرداخته شد، از این‏رو وقتى در معرض تهاجمات گسترده و سهمگین دشمن در حوزه مسائل زنان قرار مى‏گیرند، کمتر توان دفاع و ایستادگى از خود نشان مى‏دهند و غالباً دچار انفعال مى‏گردند. از این‏رو باید یک نهضت فراگیر و مؤثر در راستاى ارتقاى بینش زنان نسبت به رسالت‏هاى آنان و جایگاه بلند و رفیعى که در آموزه‏هاى دینى براى این قشر قائل شده و حقوق زنان، صورت گیرد و به نظر مى‏رسد که هر چه سطح معرفت و شناخت زنان ارتقاء یابد، از میزان آسیب‏پذیرى آنان از فرهنگ بیگانه کاسته خواهد شد.

عدم اشتغال مفید و عدم استفاده درست از فرصت‏ها

یکى از عوامل آسیب‏زا و زمینه‏ساز انحرافات اجتماعى - اخلاقى، وجود بى‏کارى و فرصت‏هایى است که افراد برنامه‏ریزى منسجم و صحیح و اصولى براى آنها ندارند. چرا که فرصت‏هاى زیاد بدون برنامه، عامل جذب شیطان و نقشه‏هاى شیطانى است از این‏رو پیامبر اکرم(ص) وقتى جوانى را دید که بى‏کار نشسته و از روى بیهودگى با چوب روى زمین خط مى‏کشد، طبق نقل فرمود: «این حالتى است که خداوند از روى غضب و خشم به تو نگاه مى‏کند و بهترین فرصت است براى اینکه شیطان به سراغ تو بیاید.»
تحقیقات و تجربیات نشان مى‏دهد، بیشترین افرادى که در معرض انحراف اخلاقى قرار مى‏گیرند، کسانى هستند که از اوقات بى‏کارى بیشترى برخوردارند. متأسفانه یکى از عمده‏ترین مشکلات زنان در جامعه ما، وجود اوقات بى‏کارى و بدون برنامه در زندگى آنان است؛ زیرا با ماشینى شدن زندگى، مسؤلیت‏هاى خانه‏دارى کاهش یافته است. یکى از عمده‏ترین رسالت‏هاى متولیان تعلیم و تربیت، این است که تدابیرى جهت ایجاد اشتغالات و سرگرمى‏هاى مفید و مؤثر براى زنان را فراهم نمایند. لازم به ذکر است که منظور از اشتغال، الزاماً ایجاد یک شغل رسمى و بیرون از منزل نیست، بلکه منظور ایجاد زمینه‏هایى است براى اینکه زنان با استفاده از آنها، بتوانند فرصت‏هاى بى‏کارى و اوقات فراغت خود را به صورت مفید پر کنند. همچنین ایجاد مراکز امن فرهنگى، با اهداف تربیتى صحیح مى‏تواند ضمن این که موجب ارتقاء سطح علمى - فرهنگى زنان گردد، وسیله‏اى براى پر کردن وقت خانم‏ها و دختران جوان باشد و با ایجاد فرصت‏هاى شغلى که خانم‏ها ضمن این که در منزل هستند و به امور خانه و خانه‏دارى مى‏پردازند، بتوانند بخشى از اوقات خود را به این امور اختصاص دهند تا ضمن کمک اقتصادى به خانواده، بتوانند از اوقات بى‏کارى خود به خوبى بهره گیرند.
وجود اوقات بیکارى علاوه بر آن که مى‏تواند زمینه‏ساز انحرافات باشد، از نظر روحى و روانى هم تأثیر بسیار منفى روى زنان دارد و یکى از علل عمده وجود ناراحتى‏هاى اعصاب و افسردگى که به صورت فزاینده در خانم‏هاى خانه‏دار رو به افزایش است، همین مسأله مى‏باشد. البته توجه به این نکته در این بخش اهمیت دارد که ضرورت ایجاد اشتغال نسبى، مفید و مؤثر براى زنان، نباید ما را دچار افراط و تفریط نماید و با ایجاد اشتغالات زیاد، موجب خستگى جسمى و روحى زنان گردیم و نشاط و سلامت آنان را براى سرپرستى معنوى خانواده کاهش دهیم و زمینه ایجاد مشکلات و مسائل عدیده دیگرى را فراهم نماییم. به هر حال، باید توجه داشت که اشتغال زنان با گستره و رویه‏اى خلاف عرف و فرهنگ ملى و بى‏انطباق با مبانى دینى و سیره پیشوایان دینى(ع)، معضلاتى را گریبانگیر خانواده و جامعه مى‏کند. باید به این مهم توجه داشت که اسلام، بار تأمین هزینه‏هاى زندگى را از دوش خانم‏ها برداشته و مردان عهده‏دار این مسئولیت مهم مى‏باشند. لذا ضرورت ندارد که خانم‏ها به صورت اجبارى به دنبال کار بگردند و آن چه که به عنوان یک ضرورت مطرح مى‏شود ایجاد برنامه‏ها و اشتغالاتى مفید جهت استفاده بهینه از اوقات فراغت خانمها است که باید به جد به آن پرداخت و براى آن برنامه‏ریزى نمود.

جمع بندى و راهکارهاى پیشنهادى‏

در جمع بندى مجموعه مباحثى که به آن پرداخته شد مى‏توان به چند نکته اساسى اشاره کرد:
دشمن با استفاده از نقطه ضعف‏هایى چون عدم شناخت زنان نسبت به حقوق و تکالیف و مسئولیت‏هاى خویش، نادیده انگاشتن نهاد خانواده و سست کردن پایه و بنیان آن، پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه، و ایجاد روحیه بى‏اعتنایى به ارزش‏هاى اخلاقى از یک سو، و با ارائه وعده‏هاى فریبنده از سوى دیگر، بهترین بهره را براى همسان‏سازى فرهنگى زنان ما با فرهنگ غرب برداشت؛ همان طور که حضرت على(ع) در نهج البلاغه به زیبایى به آن اشاره مى‏فرماید: فاسدان، تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فریب آبیارى کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند!
همان طور که ملاحظه مى‏شود در جامعه ما، افراد فاسد و مهاجم، تخم گناه را در جامعه افشاندند و با وعده و وعیدهاى دروغین و دهان پرکن به ایجاد زمینه براى رشد گناه و شیوع آن پرداختند و نهایتاً هم، ماحصلى جز تزلزل خانواده، افزایش آمار طلاق، بالا رفتن آمار جرم و جنایت و زیاد شدن افراد لاابالى و هرزه و معتاد ... ارمغان دیگرى براى جامعه ما نداشت.
براى تضعیف نقش مهاجمان در فرهنگ‏سازى، ضرورت دارد که به مسائل ذیل توجه داشته باشیم:
- توجه به رهنمودهاى امام خمینى و مقام معظم رهبرى در مورد زنان به عنوان بهترین مفسران و تبیین‏کنندگان جایگاه زن در اسلام.
- اهتمام جدى مسئولان و متولیان امر به برنامه‏ریزى اصولى براى جلب مشارکت زنان در عرصه‏هاى سیاسى - فرهنگى و دینى به گونه‏اى که موجبات تزلزل خانواده و فرهنگ را سبب نشود.
- زمینه‏سازى براى اصلاح نگرش فرهنگ عمومى نسبت به زنان و فضاسازى جهت پذیرش تحلیل صحیح مباحث زنان.
- به طراحى برنامه‏اى که منجر به رشد و تعمیق همه جانبه بینش زنان گردد، توجه شود بالاخص آشنایى زنان با حقوق و جایگاه زن در اسلام از ضروریات است.
- فراهم کردن زمینه براى خداباورى و ارتقاء روحیه آخرت گرایى هر چه بیشتر در زنان و دختران جهت حل معضلاتى چون افزایش سطح طلاق، تزلزل خانواده، زنان و فرزندان بدون سرپرست، اعتیاد و فحشاء و ... که تأثیرپذیرى در فرهنگ و همسانى با فرهنگ غرب براى جامعه دینى ما به ارمغان آورده است و در نهایت دورى از هرگونه اعمال سلیقه شخصى و دورى از افراط و تفریط در حوزه مسائل زنان، مى‏تواند در پیش‏گیرى از تأثیر پذیرى زنان از فرهنگ غرب، مؤثر باشد.

منابع:

- شریف مرتضى - شرح الغرر و الدرر، ص‏426.
- کوزر لوئیس، زندگى و اندیشه بزرگان جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، چاپ ششم، 1376.
- میزان الحکمة، محمد محمدى رى‏شهرى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1376.
- نظارت و کنترل اجتماعى، حجةالاسلام و المسلمین حسن غفارى‏فر، کتاب زنان، شماره 17.
- المیزان، سیدمحمدحسین طباطبائى.
- اچ ترنر، جاناتان «مفاهیم کاربردى جامعه‏شناسى»، ترجمه محمد فولادى و عزیزالله بختیارى، نشر مؤسسه امام خمینى(ره)، 1378.
- تربیت اسلامى ویژه آسیب‏شناسى تربیت اسلامى، مرکز مطالعات و تربیت اسلامى با مشارکت ستاد اعتلاء و هماهنگى دروس دینى، قرآن و عربى وزارت آموزش و پرورش.
- کتاب نقد، فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى، شماره 17، فمینیزم.
- مجموعه مقالات هم‏اندیشى، بررسى مسائل و مشکلات زنان اولویت‏ها و رویکردها 1379.

پى‏نوشتها: -
1) حشر، 19.
2) شرح غرر و الدرر، ص 426.
3) زخرف، 36.
4) کوزر لوئیس، ص 191.
5) همان ص 192 .
6) وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.
7) میزان الحکمة، ج 6، ص 262؛ حسن غفارى فرد - 81.