نقش تربیتى بانوان در مقابله با آسیبهاى فرهنگى و اجتماعى
مریم معین الاسلام
مقدمه
امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى و پیشگیرى از انحرافات اجتماعى بر کسى پوشیده نیست زیرا زنان در فرهنگسازى بیشترین نقش را دارند و همین نقش مؤثر و کلیدى، موجب شد که نوک تیز حمله دشمن در جهانى شدن و استحاله فرهنگى متوجه زنان جامعه گردد. آنان به خوبى دریافتند که اگر موفق به تغییر فرهنگ زنان یک قوم گردند، مىتوانند تمامیت فرهنگ آن جامعه را متأثر کرده و تغییر دهند. از اینرو دشمن تمامى تلاش خود را مصروف تغییر فرهنگ زنان جامعه ما نمود و بر همگان روشن است همان طور که زنان قادر به سازندگى فرهنگ خانواده و جامعه مىباشند به همان نسبت توان تخریب فرهنگ جامعه را دارند و طبیعى است که زنان جامعه از عمدهترین و تأثیرگذارترین عناصر مقابله با تهاجمات فرهنگى، مىباشند.
اما اینکه زنان جامعه تحت چه شرایطى در مقابل فرهنگ بیگانه آسیبپذیر مىشوند و به بیان دیگر، ریشه این همه ناکامى در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهاى دینى و اخلاقى در قشر زنان در جامعه - که متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستیم - در کجاست و در چه موقعیت و با ایجاد چه زمینههایى زنان بیشتر دچار آسیبهاى فرهنگى مىشوند و امکان رویارویى با تهاجمات فرهنگى را از دست مىدهند. این مسأله از ضرورىترین مباحثى است که باید به آن پرداخت.
در این مقاله سعى بر این است که بیشتر به عواملى که موجب تضعیف نقش تربیتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى مىشود، پرداخته شود. اما مهمتر از آن، آسیبشناسى این مسأله است و اینکه چرا زنان ما علىرغم اینکه مىتوانند نقشآفرینى مؤثرى در فرهنگسازى و مقابله با جنگ فرهنگى داشته باشند، همان طور که در هشت سال دفاع مقدس این مسأله به اثبات رسید، متأسفانه، در این مورد، یک نقش منفعل پیدا کردهاند و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار مىگیرند به جاى اینکه بتوانند نقش فعالى در مقابله با تهاجمات فرهنگى داشته باشند. به نظر مىرسد که مهمترین خدمت فرهنگى که در این عرصه مىشود به جامعه ارائه داد آسیبشناسى مسائل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگى است چرا که هر گونه برنامهریزى فرهنگى براى ارتقاء سطح علمى و فرهنگى و نهایتاً افزایش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسیبزاست.ضرورت آسیبشناسى تربیتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى
از آنجا که «ثمربخشى تلاش دستاندرکاران نظام تربیتى هر جامعه بر آسیبشناسى تربیتى، به مفهوم شناخت و تحلیل موانع جریان تربیت و تبیین چگونگى برخورد مؤثر با این عوامل، متوقف است»، بر این اساس، همه تلاشهاى گسترده و متنوع در حوزه تربیتى زنان را بایستى تحت دو عنوان «ایجاد مقتضیات» و «رفع موانع» بررسى نمود. تربیت زنان در مفهوم خاص آن یعنى «مجموعه تدابیر و اقدامات سنجیده و منظم تربیتى به منظور پرورش و تقویت ایمان و ایجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احکام و دستورات دینى» مستلزم شناخت موانع مىباشد و به بیان دیگر هر گونه برنامهریزى براى تربیت زنان نیازمند آسیبشناسى است و به لحاظ اهمیت، اولویت و ضرورت غیرقابل انکار توجه به تربیت زنان در جامعه اسلامى، این بحث از جایگاه ویژهاى برخوردار مىباشد.
در مقاله «آسیبشناسى مقابله زنان با تهاجم فرهنگى»، نویسنده در جستجوى یافتن اهم عوامل تأثیرگذار در فرهنگپذیرى از غرب در جامعه زنان است، و به امورى چون پست انگاشتن نقشهاى زنانه، نادیده انگاشتن نهاد خانواده، بىاعتنایى به ارزشهاى اخلاقى، خدا فراموشى، عدم کنترل و نظارت اجتماعى، عدم اشتغال مفید و استفاده از فرصتها و همچنین عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن در اسلام به عنوان مهمترین عوامل زمینهساز تأثیرپذیرى از فرهنگ غرب مىپردازد. اگر چه عوامل تأثیرگذار دیگرى هم وجود دارد که مجال پرداختن به آنان در این نوشتار نمىباشد.پست انگاشتن نقشهاى زنانه
یکى از مهمترین عوامل آسیبزاى زنان در تهاجمات فرهنگى که موجب مىشود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رویارویى و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقشهاى زنانه است. نقشهاى حیاتى همچون زایش که استمرار نسل بشریت بدان بسته است و تربیت فرزند که زن را در جایگاه انحصارى مربى بشریت مىنشاند و تدبیر منزل و گرم نگه داشتن کانون خانواده که سلول تشکیل دهنده جامعه است.
نگرش پستانگارانه به نقشهاى عظیم حیاتى، علاوه بر اینکه زنان را از استمرار ایفاء این نقشها همراه با عزت و رضایت بازمىدارد، سبب مىشود نقش خود را در هدایت اعضاى خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگى بسیار کمرنگ بیانگارند و نهایتاً به جاى فعال برخورد کردن دچار انفعال گردند و به جاى مقابله با ضد ارزشها خود رنگ و روى ارزشهاى غربى را بگیرند. مادرى که براى نقش مادرى خود در منزل ارزش و اهمیت قائل نباشد و نداند که چقدر در سعادت یا شقاوت جامعه مىتواند مؤثر و مفید باشد، طبیعى است که توان رویارویى با تهاجمات فرهنگى را در خود نمىبیند.
متأسفانه یکى از تلاشهاى عمده استحاله گران فرهنگى براى کاستن نقش زنان در عرصههاى مختلف تأثیرگذارى، این بود که نقش مادرى را یک نقش غیرفعال و منفعل قلمداد نمایند. وقتى نظریهپرداز فمینیسم خانم «سیمون دوبوار» مطرح مىنماید که مادرى یک نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقایان مىباشد و از عمدهترین توصیههاى ایشان به زنان این است که زیر بار مسئولیت مادرى نروند و دست و پاى خود را با مشکلات ناشى از این مسأله نبندند. این القاء و این طرز تفکر، آرام آرام مسأله مادرى و اهمیت و تأثیر آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول مىگذارد و به جایى مىرسد که یک خانم خانهدار فقط صرف اینکه مشغله دیگرى جز مادرى و خانهدارى ندارد، این را براى خود یک ننگ و ضدارزش مىداند و دچار اضطرابات روانى و مشکلات عدیدهاى مىگردد و کار خود را یک کار غیرمفید تلقى مىکند و تمام تلاش او مصروف این مىگردد که در هر صورت یک شغلى را براى خود دست و پا کند تا احساس کند که عضوى مفید و مؤثر در جامعه مىباشد. حتى اگر این شغل از نظر رتبه اجتماعى در پائینترین مرتبه باشد، او آن را مفید مىداند ولى مسئولیت مادرى و کار با ارزش خانهدارى را یک کار غیرمفید و غیرضرورى مىبیند و به این شکل نقشآفرینى زنان در عرصه حیات بىارزش قلمداد مىشود، و این خود از عمدهترین آسیبهاى فرهنگى در عرصه تهاجمات مىباشد.
از نظر روانشناسان وقتى فردى نقش خود را در جامعه یک نقش غیرمفید و غیرارزشمند بداند، دچار نوعى احساس حقارت، خود کمبینى و از خود بیگانگى مىشود و درصدد جبران این مسأله برمىآید و متأسفانه عمدتاً براى جبران، سعى مىکند با پناه آوردن به فرهنگ بیگانه و تشبه به آنان و ایجاد مشغلههاى کاذب مثل رفتن به ویدئوکلوپها، سالنهاى بدنسازى و مسائلى از این قبیل، جبران احساس حقارت و کهترى خود را نماید.
و این مسأله خود، برداشتن اولین گام براى اثرپذیرى از فرهنگ غرب مىباشد و آرام آرام بدون اینکه خود متوجه شود در عرصه تأثیرپذیرى از فرهنگ غرب قرار مىگیرد و آسیبپذیر مىشود و باید توجه داشت که دشمن هم بیشترین کمینگاههاى خود را در این مراکز قرار داده است.نادیده انگاشتن نهاد خانواده
ازدواج و تشکیل خانواده، مطمئنترین راه سلامت و امنیت جامعه است. هنگامى که مبانى خانواده مستحکم باشد و جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگردانى، طغیان، تجاوز جنسى و شیوع بیمارىهاى خطرناک جنسى به طرز چشمگیرى کاهش مىیابد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانى و پژوهش کانونهاى اصلاح و تربیت ایران، بیشتر افرادى که به نوعى به انحراف کشیده مىشوند از فضاى گرم و عاطفى خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نکردهاند (دکتر شکوه نوابىنژاد - 79).
هر گونه تغییر مثبت یا منفى در خانواده، در جامعه بزرگ انسانها نیز تأثیر مستقیم دارد. ثبات یا بىثباتى خانواده مستقیماً بر جامعه تأثیرگذار است. در جوامعى که ارزشهاى خانواده متزلزل مىگردد بىشک ارزشهاى اخلاقى عمومى نیز سقوط خواهد کرد.
«ادل هارل» متخصص انستیتوى امور شهرى در واشنگتن در این رابطه خاطرنشان مىکند حدود 30% از پروندههاى قتل و تجاوز و دزدى و حملات خشونتآمیز مربوط به کسانى است که داراى خانوادههاى از هم گسیختهاند که با پدر و مادر زندگى نمىکنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگسترى در بین جوانان که محصول خانوادههاى از هم پاشیده است، از عوامل مهم افزایش جنایات در آمریکاست.
تحقیقات در مراکز کانون اصلاح و تربیت هم نمایانگر همین مسأله است. به هر حال، یکى از عوامل مهمى که توفیق مهاجمان را در تأثیرگذارى بالا مىبرد و زنان جامعه را آسیبپذیر مىنماید، ایجاد تزلزل در کانونهاى خانواده است چرا که در صورت تزلزل در کانون خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعى، تحول کلى در نظام ارزشى و فرهنگى جامعه ایجاد مىشود. الان این گونه القاء مىشود که رفتارهاى ناهنجار و ستمهاى روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونى و شرعى است و سعى بر این است که قداست و سلامت این نهاد ارزشمند شکسته شود و عرضه تئورىهاى ناهنجارى چون «ازدواج آزاد»، جداانگارى مناسبات جنسى از روابط خانگى و بارورى و تولیدمثل، خانوادههاى تک والدینى، معاشقه آزاد و ... آفت دیگرى است که پىآوردها و عوارض جبرانناپذیر فراوانى را براى جامعه بشرى سبب شده است که مهمترین آنها ایجاد بحران روحى زنان بىعاقبت و عقبه، بىپناه و پشتیبان، غم زده و شکست خورده در حوزه عاطفى از عمدهترین معضلات این مسأله است. وجود همین بحران براى برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب کفایت مىنماید و همین مسأله موجب مىشود که دشمن بیشترین موفقیت را در تغییر فرهنگ زنان به دست آورد و در چنین فضایى امکان هر گونه مقابله و رودررویى با تهاجمات فرهنگى در زنان از بین مىرود.
به همین جهت است که غرب براى ایجاد همسانى بین فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پى دگرگونى در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومى و تضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده مىباشد. به عقیده خانم «سیمون دوبوار» نظریهپرداز فمینیسم آنچه زن را در قید بندگى نگه مىدارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادرى است! وى نظام خانواده را به عنوان رکنى براى حیات اجتماعى و پرورش انسانهاى سالم به شدت مورد حمله قرار مىدهد و ازدواج را نوعى فحشاى عمومى و عامل بدبختى زنان مىداند!
فمینیستهاى رادیکال هم، نسخه جدایى زنان از مردان را براى رهایى زن از زیر سلطه مرد مىپیچند. و نظریه «زوج آزاد» را به عنوان مهمترین راهکار براى رهایى از بردگى ازدواج مىدانند. چرا که این ازدواج نوعى همزیستى مشترک میان زن و مرد است که بر مبناى آن، هیچ مسئولیت حقوقى بر عهده طرفین نمىآید، بلکه فقط پاسخى به نیازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى آن است.
اما در اسلام، خانواده هسته اصلى جامعه است و محبوبترین بنا در نزد خداوند، بناى خانواده است و ازدواج یکى از مهمترین سنتهاى نبوى و جزء عوامل اصلى براى حفظ دین به حساب مىآید که اعراض از آن، مسلمانان را از صف پویندگان راه رسالت خارج مىنماید.
آنچه که آسیبپذیرى زن را در مقابل تهاجمات بىامان دشمن افزایش مىدهد، تزلزل خانواده و نادیده انگاشتن نقش این نهاد مهم اجتماعى و مهمتر از آن کمرنگ کردن نقش محورى مادر در کانون خانواده است، زنان را با واژههاى بسیار دلپذیر و غرورآفرین، از کانونهاى گرم خانواده به بهانههاى مختلف به بیرون از منازل مىکشانند و ضمن اینکه کانون خانواده را از حضور گرم و عاطفى مادران محروم مىکنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مىنمایند.
در آموزههاى دینى بیشترین تأکید بر شوهردارى، خانهدارى و تدبیر منزل به عنوان عامل بسیار مؤثر و مفید براى حفظ سلامت زن و اجتماع مىباشد.
و تأکید شده باید محیطى سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقاى سطح علمى - فرهنگى خود و ایفاى نقش اجتماعى، به مسأله مادرى و همسرى که اصیلترین نقش زن است بهتر بپردازند و خانوادهها از وجود زنان سرشار از علم و حکمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.
حضرت زهرا(س) در باره تقسیم کارى که توسط پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرفت و کار بیرون را به حضرت على(ع) و کار داخل منزل را به دخترش محول کرد، فرمود: فقط خدا مىداند که من چقدر از این تقسیم کار خشنود گردیدم. باید توجه داشت که حضرت زهرا(س) در عین حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ایفاى مسئولیتهاى علمى - اجتماعى و سیاسى خود غافل نبود و در هر زمان که ضرورت اقتضاء مىنمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالتهاى دیگر خود که اقتضاى مسلمان بودن ایشان بود، مىپرداخت. و آن همه نقشآفرینى حضرت در دفاع از اسلام و ولایت در طول زندگى کوتاه و پربار، خود دلیلى است بر این مطلب.بىاعتنایى به ارزشهاى اخلاقى
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعى و تهاجمات فرهنگى بر کسى پوشیده نیست.
در فرهنگى که بر اساس بینش اومانیستى و لیبرالیستى، انسان را به آزادى بدون قید و بند دعوت مىنماید و به او مىگوید هر چه مىخواهى بخور و هر چه مىخواهى بپوش و هر کارى را که تمایل دارى انجام ده، بر اساس این بینش دیگر معناى معقولى براى صحبت از حجاب و عفت و... نمىماند، در چنین فرهنگى اصل بر برهنگى است و حجاب حالتى است که انسان در پذیرش یا رد آن آزاد است. با این مبنا دیگر مسألهاى به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزشهاى دیگر قداستى نخواهد داشت. در چنین فضایى افراد در مقابل تهاجمات فرهنگى، آسیبپذیر مىشوند و شدیداً متأثر از فرهنگ بیگانه.
یکى از تلاشهاى عمده دشمن براى توفیق یافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ایجاد حالت بىاعتنایى به ارزشهاى اخلاقى است. او مىکوشد تا با شکستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشى، لاابالى و دچار اباحهگرى نماید و فرد وقتى دچار اباحه گرى گردید، دیگر امکان مقابله با تهاجمات بىامان فرهنگى را هم از دست مىدهد و دقیقاً دشمن همین طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامى ما به اجرا گذاشت. با نقشها و تاکتیکهاى بسیار کارشناسانه و دقیق، ابتدا هجمهاى ناجوانمردانه به نظام ارزشى زنان وارد نمود و با ایجاد شبهه و تردید نسبت به مقدساتى مثل حجاب، عفت، حیا و... باور زنان را نسبت به این ضرورتهاى دینى دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشى مهم حجاب را به عنوان یک عامل ضدارزش و وسیله دست و پا گیر و عاملى براى به بندگى کشیدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهاى ساخته شده دست خود، زنان را به سوى بدحجابى و بىحجابى کشاند و متأسفانه در این عرصه توانست توفیقات زیادى را هم به دست آورد. وقتى دژ مستحکم حیاء و عفت در هم ریخته شد، متأسفانه دیگر هیچ گونه امکان مقابله با تهاجمات فرهنگى براى زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوى هتک حرمت و ذبح تمامى ارزشهاى اخلاقى و انسانى سوق مىدهند.
نگاهى دقیق به تلاش گسترده دشمن در سالهاى اخیر به تخریب ارزشهاى دینى و اخلاقى در مراکز علمى - فرهنگى، مؤید این مطلب است. اگر هر روز مىبینیم که یکى از ارزشهاى دینى در بردهاى دانشجویى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار مىگیرد و شبهات پى در پى به نظام فکرى و اعتقادى دختران دانشجو وارد مىگردد، آیا انتظار مىرود در این فضا دانشجوى تازهواردى که به دلیل اشتغال به تحصیل در طول دوران دبیرستان، کمتر به فکر تقویت بنیانهاى فکرى و عقیدتى خود بوده است و در این زمینه دچار عوامزدگى مىباشد، هنگام مواجهه با این محیط مسموم، بتواند مقاومت نماید. طبیعى است که ما در دانشگاهها شاهد فروپاشى نظام اعتقادى دختران جوان باشیم و تعارضهاى شدیدى که آنان دچار مىگردند و نهایتاً رنگ باختن ارزشهاى دینى و اخلاقى آنها در چنین فضاى آلوده، امرى اجتنابناپذیر است و کسانى که از نزدیک با این قشر سروکار دارند، دقیقاً شاهد این فاجعه بزرگ مىباشند.
به هر حال یکى از راهبردهاى مؤثر دشمن در نبرد فرهنگى، ایجاد روحیه بىاعتنایى نسبت به ارزشهاى اخلاقى است. با رواج این مسأله که ارزشها امورى اعتبارى هستند و پایه و اساسى ندارند و تابع یک سلسله شرایط اجتماعى و فرهنگى خاص هستند و از هیچ گونه قداست و حرمتى برخوردار نمىباشند، آرام آرام تأثیر خود را بر فرهنگ ارزشى جوانان ما مىگذارند و زنان هم با تأثیرپذیرى از فرهنگ بیگانه، دگرگون مىشوند. در این صورت است که دیگر زنان ما حاضر نخواهند شد که براى حفظ ارزشهاى دینى و اخلاقى پایدارى نمایند.
دشمن براى تخریب ارزشها با استفاده از تئورى محتاج نان کردن و سرگرم نمودن به لهویات، به گونهاى برنامهریزى نمود که با ایجاد نیازهاى کاذب اقتصادى و همچنین ایجاد سرگرمىهاى پوچ، یک اقدام مؤثر جهت تغییر ارزشها در قشر زنان ایجاد نمود. به صورتى که برخى زنان جامعه ما به این باور رسیدند که صرف وجود یک حقوق و اکتفاء به درآمد همسر، کفایت امور اقتصادى را نمىنماید پس باید حتماً به دنبال اشتغال بود و این فکر به صورت جدى در جامعه زنان ایجاد شد و در واقع با توجه به نیازهاى کاذب اقتصادى که ایجاد شد، واقعاً هم حقوق مردان پاسخگوى رفع نیازها نبود و از سوى دیگر با ایجاد این تفکر که زنان نیاز به تنوع، تفریح و ... دارند آنان را از منازل بیرون کشیدند. نتیجه این اقدام، سست شدن بنیان خانواده و بازداشتن آنها از اصیلترین نقش آنها که همان نقش همسرى و مادرى است، گردیده و با یورش به نظام ارزشى زن، سعى کردند او را دچار تغییر در نظام ارزشى نمایند تا جایى که دیگر هیچ گونه اثرى از پایبندى و احساس مسئولیت و ایثار و فداکارى که از ویژگىهاى زن ایرانى و مسلمان در قبال خانواده بود، باقى نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشیم و اقدامات لازم را معمول نداریم، به آنجا برسند.خدا فراموشى
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون (1)».
مطابق این آیه فراموشى خودِ رحمانى و ملکوتى، منجر به خدا فراموشى مىشود. علامه طباطبائى در این رابطه مىگوید که:
این آیه عکس نقیض حدیث معروف نبوى است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». یعنى اگر انسان خود را نشناخت، مطمئناً خالق خود را هم نمىشناسد. پس اگر انسان در اثر نادانى، غفلت از حقیقت خویش و فراموشى خداى سبحان، به خودفراموشى برسد، در واقع از هسته مرکزى خویش که همان فطرت الهى، توحیدى و کمالطلب است فاصله مىگیرد که نتیجه آن مرگ ارزشهاى فطرى و گرایشهاى عالى انسان است. این حقیقت در احادیث نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است که از جمله آنها کلام نورانى امیر بیان حضرت على(ع) که مىفرماید:
«من لم یعرف نفسه بعُد عن سبیل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات؛(2)
کسى که خودش را نشناسد از راه نجات دور مىشود و در گمراهى و نادانىها غوطهور مىگردد.»
طبق حدیث مذکور، ریشه انحرافات فردى و اجتماعى جهل به خود مىباشد که در اثر فراموشى خداست.
یکى از دلایل ایجاد این همه بلایاى فرهنگى و اجتماعى در نظام اجتماعى، مسأله خدا فراموشى است. اگر آمار طلاق، دزدى و انحرافات اخلاقى و... را در بین زنان جامعه نسبت به گذشته بالا مىبینیم به جهت این است که در پى تهاجمات فرهنگى دشمن، خدا فراموشى در بین افراد جامعه پدید آمده است.
عدم توجه به آخرت و یاد خداوند، مهمترین عامل براى ایجاد زمینه تاخت و تاز شیطان و شیطان نماهاست. همان طور که در آیه مبارکه قرآن آمده است: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین ...(3)؛ هر کس از یاد خدا رخ بتابد شیطان را برمىانگیزیم تا یاور و همنشین دائم وى باشد»، در اثر فراموشى خداست که گرفتارىها و ناهنجارىها در جامعه گسترش پیدا مىنماید. اگر یک نگاه جامعهشناسانه و دقیق به معضلات اجتماعى و انحرافات اخلاقى داشته باشیم بسیارى از آنها ریشه در همین مسأله دارد. چرا که یکى از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و مفاسد، ذکر و یاد خداست. همان طور که در آیه مبارکه آمده است، اگر یاد خدا نباشد همنشین انسان شیطان مىشود و طبق آیات دیگر قرآن، کار شیطان: ایجاد گمراهى (60 / نساء)، غرور (120 / آل عمران)، عداوت و بغضاء (91 / مائده)، نزاع و درگیرى (53 / اسراء)، امر به فحشاء و منکر (21 / نور)، زیبا جلوه دادن اعمال سوء (38 / عنکبوت)، جدال و درگیرى (121 / انعام)، تبذیر و اسراف (27 / اسراء)... مىباشد.
اگر در بین زن و شوهر عداوت و نزاع و درگیرى و جدال وجود دارد و تحمل و مقاومت خانمها در قبال مشکلات و مسائل اجتنابناپذیر زندگى دنیایى کاهش یافته است و یا فحشاء و منکر در جامعه رواج پیدا نموده و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پیدا نموده است و تبذیر و اسراف به جاى صفت ارزشمند قناعت قرار گرفته و کمتر روحیه صبر و تحمل و ایثار و همدلى و همکارى در جامعه وجود دارد آیا چیزى جز فراموشى یاد خدا و نزدیکى به شیطان است؟ و آیا اینها جز نتایج نزدیکى دایم و همنشینى با شیطان است.
جامعه ما کم و بیش تبدیل به جامعهاى شده است که در یک مقاطع خاصى رویکرد مقطعى نسبت به یاد و ذکر خدا دارد و افراد با حضور در محافل و مجالس مذهبى، این نیاز روانى خود را پاسخ مىدهند. ذکر و یاد خدا به صورت مقطعى به طور طبیعى نمىتواند در بازدارندگى انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضداخلاقى تأثیرگذار باشد و تنها زمانى یاد و ذکر خداوند مىتواند ما را از فحشاء و زشتىها بازدارد که به صورت مستمر و دایم باشد و در حال حاضر جامعه ما فقط در اوقاتى خاص اکتفا به ذکر و یاد خدا مىنماید و در بقیه اوقات آن گونه زندگى مىکند که خود مىخواهد و یاد خداوند را به فراموشى مىسپارد؛ این است که از آثار خوب این مسأله هم بىبهره مىماند. البته دشمن با ایجاد اشتغالات فکرى و ذهنى کاذب و غیرواقعى سعى در فراموشىِ یاد خدا مىکند چرا که در این صورت است که مىتواند نقشههاى شیطانى خود را به اجرا گذارد.عدم کنترل و نظارت اجتماعى
یکى دیگر از عوامل تأثیرگذار در رفتار و فرهنگ جامعه، مسأله کنترل و نظارت اجتماعى است. اصل کنترل اجتماعى مفهومى مهم در جامعهشناسى است. امروزه دانشمندان غربى به ویژه اندیشمندان اجتماعى، به طور جدى آن را مطرح و پیگیرى مىکنند و در سه دهه اخیر مسأله کنترل اجتماعى بسیار جدى در حوزه فکر و اندیشه صاحب نظران تعقیب مىشود.
چنانکه «دورکیم» مىنویسد:
«انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر هم مىخواهد و برآورده شدن هر نیازى به جاى کاستن از آرزوهاى انسان، نیازهاى تازهاى را برمىانگیزد. از این سیرىناپذیرى طبیعى نوع بشر، چنین برمىآید که آرزوهاى انسان را تنها با نظارتهاى خارجى، یعنى با نظارت اجتماعى مىتوان مهار کرد.(4)».
دورکیم در ضرورت کنترل تا آنجا پیش مىرود که یکى از عوامل ناهنجارى را عدم نظارت و کنترل اجتماعى مىداند. لوئیس کوزر به نقل از دورکیم مىنویسد:
«هر گاه نفوذ نظارت کننده جامعه به گرایشهاى فردى، کارآیى خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بىهنجارى دچار خواهد شد(5)».
در آموزههاى دین اسلام هم مسأله نظارت و کنترل اجتماعى به صورت خیلى جدى مطرح شده است. از رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) در این خصوص روایات متعددى وارد شده است. از جمله این روایت را امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل کرد که رسول خدا(ص) فرمود:
«هرگاه هنجارشکنى، حریمشکنى و معصیت خدا به صورت علنى و آشکار صورت پذیرد، هر چند هنجارشکنان اندک و اکثریت مردم، افرادى قانونمند و هنجارمند باشند، ولى این اکثریت نظارت و کنترل را رها کنند، عذاب خواهند شد.»
آن گاه امام صادق(ع) خود دلیل عذاب اکثریت بىتوجه به نظارت اجتماعى را این چنین بیان فرمود:
«و ذلک انه یذل بعلمه دین الله و یقتدى به اهل عدوة الله(6)». یعنى خدا اکثریت هنجارمند، ولى بىتوجه به نظارت اجتماعى را به این دلیل عذاب مىکند که آنان با ترک نظارت و کنترل بر افراد هنجارشکن، به کجروان جامعه فرصتى مىدهند تا به صورت علنى و آشکار، دین خدا و عقاید و باورهاى عمومى مسلمانان را به تدریج ضعیف و هنجارشکنان احساس پیروزى کنند و فرهنگ دینى به حاشیه برود و فرهنگ کجرو غالب گردد.
حضرت على بن ابىطالب(ع) نیز در وصیت خویش به فرزندانش در خصوص بىتوجهى به نظارت و کنترل انحرافات یادآور مىشود که هرگاه نظارت بر رفتارها را رها کنید، نتیجه آن تسلط انسانهاى هنجارشکن و کجرو و منحرف بر جامعه صالحان است. در آن صورت طلب خیر و استمداد از خداى سبحان سودى ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد. زیرا تسلط افراد کجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتیجه سستى و بىتوجهى شما به وظیفه اجتماعى خود، یعنى نظارت و کنترل اجتماعى مىباشد(7).
در نامه 31 نهج البلاغه حضرت بخصوص ضرورت کنترل و نظارت همسران به عنوان مدیر خانه بر خانمها را به فرزندشان امام حسن(ع) سفارش مىکند:
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند [از اختلاطهاى فسادآور مانع شوید]، زیرا که دقت در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بیرون رفتن [و تبرّج و خودنمایى آنان در اجتماع] زنان بدتر از آن نیست که افراد غیرصالح را در میانشان آورى.»
همان طور که ملاحظه مىکنید این رهنمود امام ضرورت کنترل و نظارت بر خانواده را گوشزد مىکند. به هر حال بر صاحبان فکر و اندیشه این مسأله پوشیده نیست که هر جامعهاى براى آن که از سلامت لازم برخوردار باشد و بتواند فرهنگ اصیل خود را حفظ نماید، باید از نظارت و کنترل اجتماعى برخوردار باشد. و اگر مرزهاى کشور به سوى تمامى ابزارهاى حرمتشکن، باز باشد و مسئولان کشور هیچ گونه محدودیت و کنترل بر ورود فرهنگ بیگانه در کشور نداشته باشند، طبیعى است که نتیجه این سهلانگارى غلط چیزى جز به نابودى کشاندن حیات فرهنگى آن جامعه از طریق دشمنان نخواهد بود.عدم آشنایى با حقوق و جایگاه زنان در اسلام
به نظر نگارنده یکى از عواملى که توفیق مهاجمان را در عرصه تهاجمات فرهنگى افزایش داد، عوامزدگى زنان و دختران جوان در حوزه بینش و معرفت دینى بود. دشمن با سوء استفاده از این نقطه ضعف بارز در بین زنان و دختران جوان، شروع به سمپاشى و ایجاد شبهات و تردیدهاى مکرر نسبت به جایگاه و حقوق زنان در اسلام کرد. آنان با
تمسک به برخى از روایات و آیات و با بهرهگیرى از بعضى از متون دینى، هجومى گسترده بر نظام عقیدتى زنان بالاخص دختران دانشجو وارد کردند و متأسفانه دختران جوان جامعه دینى هم با توجه به اینکه از کمترین اطلاعات در زمینه مسائل زنان برخوردار بودند، شدیداً تحت تأثیر این القائات سوء و به ظاهر مدافعانه و حقطلبانه قرار مىگرفتند و نگرش منفى نسبت به دین و اعتقادات در آنان ایجاد مىشد و این مسأله زمینه گرایش به مظاهر غرب و غربزدگى و رویکرد آنان به سوى دگراندیشان را فراهم مىنمود. متأسفانه اقدام لازم جهت آشنایى زنان با حقوق و جایگاه خود در اسلام صورت نگرفته است. مسألهاى که مکرر مقام معظم رهبرى روى آن تأکید ورزید ولى اقدام جدى و مؤثرى در این راستا صورت نپذیرفت و کمتر زمینه براى ارتقاء سطح علمى و معرفتى زنان ایجاد شد. شاید گفته شود ایجاد این همه فرصتهاى تحصیلى براى دختران و زنان، ایجاد دانشگاهها، حوزههاى علمیه ویژه زنان، زمینهسازى جهت ارتقاء سطح علمى زنان بوده است؛ در حالى که باید به این مهم
اذعان داشت که آن چه در این راستا صورت گرفت، هیچ کدام منجر به روشنگرى و ارتقاء سطح علم و معرفت و بینش زنان نشد بلکه منجر به ارتقاء سطح مدرک آنان شد، ولى کمتر به تقویت بنیانهاى دینى و اعتقادى آنان پرداخته شد، از اینرو وقتى در معرض تهاجمات گسترده و سهمگین دشمن در حوزه مسائل زنان قرار مىگیرند، کمتر توان دفاع و ایستادگى از خود نشان مىدهند و غالباً دچار انفعال مىگردند. از اینرو باید یک نهضت فراگیر و مؤثر در راستاى ارتقاى بینش زنان نسبت به رسالتهاى آنان و جایگاه بلند و رفیعى که در آموزههاى دینى براى این قشر قائل شده و حقوق زنان، صورت گیرد و به نظر مىرسد که هر چه سطح معرفت و شناخت زنان ارتقاء یابد، از میزان آسیبپذیرى آنان از فرهنگ بیگانه کاسته خواهد شد.عدم اشتغال مفید و عدم استفاده درست از فرصتها
یکى از عوامل آسیبزا و زمینهساز انحرافات اجتماعى - اخلاقى، وجود بىکارى و فرصتهایى است که افراد برنامهریزى منسجم و صحیح و اصولى براى آنها ندارند. چرا که فرصتهاى زیاد بدون برنامه، عامل جذب شیطان و نقشههاى شیطانى است از اینرو پیامبر اکرم(ص) وقتى جوانى را دید که بىکار نشسته و از روى بیهودگى با چوب روى زمین خط مىکشد، طبق نقل فرمود: «این حالتى است که خداوند از روى غضب و خشم به تو نگاه مىکند و بهترین فرصت است براى اینکه شیطان به سراغ تو بیاید.»
تحقیقات و تجربیات نشان مىدهد، بیشترین افرادى که در معرض انحراف اخلاقى قرار مىگیرند، کسانى هستند که از اوقات بىکارى بیشترى برخوردارند. متأسفانه یکى از عمدهترین مشکلات زنان در جامعه ما، وجود اوقات بىکارى و بدون برنامه در زندگى آنان است؛ زیرا با ماشینى شدن زندگى، مسؤلیتهاى خانهدارى کاهش یافته است. یکى از عمدهترین رسالتهاى متولیان تعلیم و تربیت، این است که تدابیرى جهت ایجاد اشتغالات و سرگرمىهاى مفید و مؤثر براى زنان را فراهم نمایند. لازم به ذکر است که منظور از اشتغال، الزاماً ایجاد یک شغل رسمى و بیرون از منزل نیست، بلکه منظور ایجاد زمینههایى است براى اینکه زنان با استفاده از آنها، بتوانند فرصتهاى بىکارى و اوقات فراغت خود را به صورت مفید پر کنند. همچنین ایجاد مراکز امن فرهنگى، با اهداف تربیتى صحیح مىتواند ضمن این که موجب ارتقاء سطح علمى - فرهنگى زنان گردد، وسیلهاى براى پر کردن وقت خانمها و دختران جوان باشد و با ایجاد فرصتهاى شغلى که خانمها ضمن این که در منزل هستند و به امور خانه و خانهدارى مىپردازند، بتوانند بخشى از اوقات خود را به این امور اختصاص دهند تا ضمن کمک اقتصادى به خانواده، بتوانند از اوقات بىکارى خود به خوبى بهره گیرند.
وجود اوقات بیکارى علاوه بر آن که مىتواند زمینهساز انحرافات باشد، از نظر روحى و روانى هم تأثیر بسیار منفى روى زنان دارد و یکى از علل عمده وجود ناراحتىهاى اعصاب و افسردگى که به صورت فزاینده در خانمهاى خانهدار رو به افزایش است، همین مسأله مىباشد. البته توجه به این نکته در این بخش اهمیت دارد که ضرورت ایجاد اشتغال نسبى، مفید و مؤثر براى زنان، نباید ما را دچار افراط و تفریط نماید و با ایجاد اشتغالات زیاد، موجب خستگى جسمى و روحى زنان گردیم و نشاط و سلامت آنان را براى سرپرستى معنوى خانواده کاهش دهیم و زمینه ایجاد مشکلات و مسائل عدیده دیگرى را فراهم نماییم. به هر حال، باید توجه داشت که اشتغال زنان با گستره و رویهاى خلاف عرف و فرهنگ ملى و بىانطباق با مبانى دینى و سیره پیشوایان دینى(ع)، معضلاتى را گریبانگیر خانواده و جامعه مىکند. باید به این مهم توجه داشت که اسلام، بار تأمین هزینههاى زندگى را از دوش خانمها برداشته و مردان عهدهدار این مسئولیت مهم مىباشند. لذا ضرورت ندارد که خانمها به صورت اجبارى به دنبال کار بگردند و آن چه که به عنوان یک ضرورت مطرح مىشود ایجاد برنامهها و اشتغالاتى مفید جهت استفاده بهینه از اوقات فراغت خانمها است که باید به جد به آن پرداخت و براى آن برنامهریزى نمود.جمع بندى و راهکارهاى پیشنهادى
در جمع بندى مجموعه مباحثى که به آن پرداخته شد مىتوان به چند نکته اساسى اشاره کرد:
دشمن با استفاده از نقطه ضعفهایى چون عدم شناخت زنان نسبت به حقوق و تکالیف و مسئولیتهاى خویش، نادیده انگاشتن نهاد خانواده و سست کردن پایه و بنیان آن، پست انگاشتن نقشهاى زنانه، و ایجاد روحیه بىاعتنایى به ارزشهاى اخلاقى از یک سو، و با ارائه وعدههاى فریبنده از سوى دیگر، بهترین بهره را براى همسانسازى فرهنگى زنان ما با فرهنگ غرب برداشت؛ همان طور که حضرت على(ع) در نهج البلاغه به زیبایى به آن اشاره مىفرماید: فاسدان، تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فریب آبیارى کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند!
همان طور که ملاحظه مىشود در جامعه ما، افراد فاسد و مهاجم، تخم گناه را در جامعه افشاندند و با وعده و وعیدهاى دروغین و دهان پرکن به ایجاد زمینه براى رشد گناه و شیوع آن پرداختند و نهایتاً هم، ماحصلى جز تزلزل خانواده، افزایش آمار طلاق، بالا رفتن آمار جرم و جنایت و زیاد شدن افراد لاابالى و هرزه و معتاد ... ارمغان دیگرى براى جامعه ما نداشت.
براى تضعیف نقش مهاجمان در فرهنگسازى، ضرورت دارد که به مسائل ذیل توجه داشته باشیم:
- توجه به رهنمودهاى امام خمینى و مقام معظم رهبرى در مورد زنان به عنوان بهترین مفسران و تبیینکنندگان جایگاه زن در اسلام.
- اهتمام جدى مسئولان و متولیان امر به برنامهریزى اصولى براى جلب مشارکت زنان در عرصههاى سیاسى - فرهنگى و دینى به گونهاى که موجبات تزلزل خانواده و فرهنگ را سبب نشود.
- زمینهسازى براى اصلاح نگرش فرهنگ عمومى نسبت به زنان و فضاسازى جهت پذیرش تحلیل صحیح مباحث زنان.
- به طراحى برنامهاى که منجر به رشد و تعمیق همه جانبه بینش زنان گردد، توجه شود بالاخص آشنایى زنان با حقوق و جایگاه زن در اسلام از ضروریات است.
- فراهم کردن زمینه براى خداباورى و ارتقاء روحیه آخرت گرایى هر چه بیشتر در زنان و دختران جهت حل معضلاتى چون افزایش سطح طلاق، تزلزل خانواده، زنان و فرزندان بدون سرپرست، اعتیاد و فحشاء و ... که تأثیرپذیرى در فرهنگ و همسانى با فرهنگ غرب براى جامعه دینى ما به ارمغان آورده است و در نهایت دورى از هرگونه اعمال سلیقه شخصى و دورى از افراط و تفریط در حوزه مسائل زنان، مىتواند در پیشگیرى از تأثیر پذیرى زنان از فرهنگ غرب، مؤثر باشد.منابع:
- شریف مرتضى - شرح الغرر و الدرر، ص426.
- کوزر لوئیس، زندگى و اندیشه بزرگان جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، چاپ ششم، 1376.
- میزان الحکمة، محمد محمدى رىشهرى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1376.
- نظارت و کنترل اجتماعى، حجةالاسلام و المسلمین حسن غفارىفر، کتاب زنان، شماره 17.
- المیزان، سیدمحمدحسین طباطبائى.
- اچ ترنر، جاناتان «مفاهیم کاربردى جامعهشناسى»، ترجمه محمد فولادى و عزیزالله بختیارى، نشر مؤسسه امام خمینى(ره)، 1378.
- تربیت اسلامى ویژه آسیبشناسى تربیت اسلامى، مرکز مطالعات و تربیت اسلامى با مشارکت ستاد اعتلاء و هماهنگى دروس دینى، قرآن و عربى وزارت آموزش و پرورش.
- کتاب نقد، فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى، شماره 17، فمینیزم.
- مجموعه مقالات هماندیشى، بررسى مسائل و مشکلات زنان اولویتها و رویکردها 1379.پىنوشتها: -
1) حشر، 19.
2) شرح غرر و الدرر، ص 426.
3) زخرف، 36.
4) کوزر لوئیس، ص 191.
5) همان ص 192 .
6) وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.
7) میزان الحکمة، ج 6، ص 262؛ حسن غفارى فرد - 81.