نگاهى به اوضاع اجتماعى و فرهنگى خانواده و زنان مسلمان فرانسه


 

مسلمانان فرانسه‏
نگاهى به اوضاع اجتماعى و فرهنگى خانواده و زنان مسلمان فرانسه (1)

غلامرضا گلى‏زواره‏

فراز و فرود

اسلام، دومین دین قاره اروپاست. شاهد این ادعا سى میلیون مسلمانى است که در کشورهاى این قطعه از خشکى پراکنده‏اند. در این میان نسبت مسلمانان در برخى کشورهاى اروپا افزون‏تر است. به عنوان نمونه، کشور فرانسه که با 543965 کیلومترمربع در اروپاى غربى قرار دارد حدود 5/58 میلیون نفر را در قلمرو خویش جاى داده است که از این تعداد حدود هفت میلیون نفر مسلمانند یعنى به طور تقریب از هر هشت نفر فرانسوى یک نفر مسلمان است و این موضوع را در حالى مى‏توان به خوبى درک نمود که آمارها میزان کل مسلمانان اروپاى غربى را دوازده میلیون نفر ذکر کرده‏اند.(1) با وجود این رقمِ قابل توجه، خانواده‏هاى مسلمان در فرانسه همچون دیگر کشورهاى اروپایى با مشکلات زیادى روبه‏رو هستند و بار سنگین این فشارهاى نگران‏کننده بیشتر بانوان را آزرده و نگران ساخته است. براى بررسى این دشوارى‏ها باید مرورى بر تاریخ مذهب در غرب داشت:
نهضت اصلاح دین پروتستانى و قیام بر ضد مذهب کاتولیک که غالباً در اروپاى شمالى ریشه دوانید، اگر چه در جنوب اروپا موجودیت کاتولیک را در معرض انهدام قرار داد، مقاومت دخترى به نام ژاندارک فرانسوى و سپس محاکمه او با تهمت‏هاى ناروا و نادرست و سوزانیدنش در شعله‏هاى آتش و سپس به دست آوردن مقامى قدیسى در کلیساى کاتولیک، بیانگر لحظات سرنوشت‏سازى بود که سرانجام اجازه نداد پروتستانیسم در فرانسه و برخى کشورهاى جنوب اروپا گسترش یابد.(2) مذهب کاتولیک همچنان بر جنبه شعائرى دین تأکید دارد و از این لحاظ مى‏تواند قرابت‏هایى با اسلام مبنى بر برگزارى مناسک و آداب مذهبى داشته باشد اما حرکت تجددخواهى و نوگرایى بسیار سریع بر درون کلیساهاى کاتولیک راه یافت و جدالى سخت بین عناصر رسمى و سنتى، با گرایش‏هاى جدید آشکار گردید؛ موضوعى که مسلمانان را دچار حیرت نموده است. بسیارى از تغییراتى که با این نوسازى پدید آمد در واقع نگرش دینى را به دنیاگرایى تسلیم کرد، مسئله‏اى که محصول آن سقوط از ساحت ارزش‏هاى بشرى مى‏باشد. فکر اصالت دنیا بیش از هر چیز تدریجاً فلسفه و سپس علم را از قلمرو دین جدا کرد و پس از آن همه آرا و نهادهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى را که در دوران گذشته معنایى دینى داشت از قلمرو دیانت دور ساخت. با این وجود، بخش عظیمى از بشریت نمى‏تواند به راحتى دین خویش را از دست بدهد. در این میان اسلام کسانى را که در پیچ و خم سرگشتگى دنیاى متجدد گم شده‏اند و در پى نور هدایتى هستند که بتواند آنها را از ناامیدى برهاند جلب کرده است. همین موضوع موجب بسط اسلام در غرب و گرایش بسیارى از شخصیت‏هاى برجسته و تحصیل‏کرده غربى به اسلام در فرانسه و دیگر کشورهاى اروپایى گردیده است. پدیده‏اى بسیار فراگیر و برجسته که نمى‏توان آن را نادیده گرفت. سیاستمداران اروپایى و دست‏اندرکاران امور حکومتى این قاره، چنین روندى را برنتابیده‏اند و از این‏روى براى مسلمانان فشارهایى نگران‏کننده را فراهم نموده‏اند در حالى که آنان باید بدانند این اقبال چشمگیر به سوى اسلام ناشى از در هم شکستن و فرو ریختن بسیارى از ایدئولوژى‏ها و بت‏هاى ذهنى غرب است که از بطن اندیشه قرن هیجده و نوزده اروپا سر برداشته و جاى دین را گرفته بود. این تفکرات باطل به تدریج طرد و ترک شدند و خطر و قدرت تخریب‏شان به نحوى بى‏سابقه هویدا گردید. انسان‏هایى که در این مرداب دنیازدگى و غیر دینى شدن تمدن غربى دست و پا مى‏زده‏اند اکنون در جستجوى شیوه‏هاى زندگى معنادار هستند و مشتاقانه این شیوه را دنبال مى‏کنند. از جنگ جهانى دوم به این سو، شمار زیادى از مسلمانان که اکثر آنان زنان و مردانى تحصیل‏کرده بوده‏اند به فرانسه کوچیده‏اند و نه تنها دین و ایمان را به این دیار آورده‏اند بلکه توانسته‏اند فرهنگ و تفکر اسلامى را نیز به نحوى بلیغ و آگاهانه در این کشور بیان کنند. همین مسائل موجب گردیده است تا دین اسلام امروزه سریع‏ترین رشد را در میان ادیان دیگر در اروپا و بخصوص فرانسه به خود اختصاص دهد و پس از مسیحیت پر پیروترین آئین به شمار آید. طبیعى است دنیاطلبان و دین‏گریزان نمى‏خواهند در برابر گسترش و حضور اسلام بى‏تفاوت باشند و تا آنجا که در توان دارند اجازه نمى‏دهند این آئین، فرهنگ و فضایى ویژه براى خود ایجاد کند.
امروزه خانواده‏هاى مسلمان فرانسه ناگزیرند با گرایش‏ها و نگرش‏هاى غیر دینى و تفکرات دنیاگرایانه مبارزه کنند.(3) زیرا فرهنگى که در این کشور غلبه دارد و ادبیات، هنر، مدارس و دانشگاههاى آن را تغذیه مى‏نماید بر همین اساس بنیان نهاده شده است و اگر آنان در جستجوى ریشه‏هاى ارزشى خود نباشند بى‏شک دچار بى‏هویتى و وضع اجتماعى هولناک و خانمانسوزى خواهند شد.

ادّعاى تساوى حقوق زنان و مردان‏

فرانسه در زمره کشورهایى است که سال‏ها به ارزش‏ها، تمدن‏ها و آزادى ملل دیگر وقعى ننهاد و براى استثمار ملل، فرهنگ آنان را دستخوش دست‏اندازى خود نمود و پس از این پرونده شوم و نفرت‏آور به همراه دیگر سرزمین‏هاى اروپاى غربى و شمالى براى اثبات قیّم انسانى و پوشانیدن سال‏ها سوابق استعمارى از حقوق انسان‏ها سخن گفت و بدین گونه اعلامیه حقوق بشر بعد از جنگ جهانى با کوششى عجولانه تدوین گردید. در این میان، زن غربى که در اعصار گذشته ناامید از هر گونه حق‏شناسى بسان یک برده در تملک شوهر، فرجام ناخوشایند خویش را همانند گذشته سازمان‏دهى به امور منزل براى گذرانیدن زندگى و بدون در نظر گرفتن کوچک‏ترین حقى براى خود تلقى مى‏کرد به یکباره فریاد دفاع از آزادى زن و تساوى حقوق و رفع تبعیض را طنین‏انداز یافت و آن را نقطه امیدى در جهت ارزش‏هاى انسانى خویش پنداشت و کورسوى امید در دلش به شراره‏هاى زبانه‏دار تبدیل گردید و غافل از نیرنگ‏هاى پشت پرده که براى بهره‏کشى از نیروى ارزان در مراکز صنعتى و کارخانه‏اى رو به گسترش، شعار تساوى حقوق زن و مرد را مى‏دادند، پا از حریم خانه بیرون نهاد و رنج گذشته را با دردها و بدبختى‏هاى بعدى معاوضه کرد و در این سودا، غبنى بزرگ دامنگیر او شد و بدین گونه از پرتگاهى که ایجاد شده بود سقوط کرد و خانواده و ساختار اجتماعى رو به زوال و فروپاشى نهاد. خانمى با اظهار تأسف گفته بود به عنوان تساوى زن و مرد، در کارخانه‏ها زنان بسیارى به دلیل فرساینده بودن کارها سلامتى خود را از دست دادند و یا به دلیل فشارهاى روحى دچار نگرانى شدند و به همین دلیل خانم مک دانیل مى‏گوید ما مى‏خواهیم به وضع سابق برگردیم. در کتابى که به‏تازگى در فرانسه به چاپ رسیده نقش زنان در رسانه‏هاى این کشور مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده این اثر متذکر مى‏گردد در رسانه‏ها از زنان این کشور به عنوان عناصرى پیش پا افتاده، کلیشه‏اى، داوطلبان بى‏ارزشى و هرزگى استفاده مى‏کنند و صرفاً به ظواهر فیزیکى آنان تأکید مى‏شود. سهم زنان در رسانه‏ها، یک پنجم است. در سال 1911م (1290)، آکادمى علوم فرانسه بر مبناى پیش‏قضاوت‏هاى مبتنى بر برترى جنس مذکر اعطاى جایزه نوبل فیزیک را به یک بانوى دانشمند و مخترع بزرگ یعنى مارى کورى که جان خویش را در مسیر تحقیق از دست داد، رد کرد و هم‏اکنون با گذشت چندین دهه و تحولات گسترده تنها 27% کادر علمى و تحقیقاتى دانشگاههاى فرانسه به زنان اختصاص دارد. در مراکز آموزشى مختلط نیز فرهنگ برترى مردان حاکم است و تحرک و پویایى کلاس‏هاى درس، تحت تأثیر گروه پسران است و در شرایطى که زنان 77% کادر آموزشى مدارس را به خود اختصاص داده‏اند ترجیح مى‏دهند از پسرها سؤال کنند تا دختران، و نیز غالباً با میل آنها پیش مى‏روند و در تشویق و راهنمایى جنس مذکر جدى‏ترند. این رفتارها موجب مى‏شود که دختران در حاشیه قرار گیرند و به لحاظ فیزیکى و فکرى کمتر مورد ارزیابى و ارزش‏دهى قرار گیرند و با ادامه این روش توأم با تبعیض، اطمینان خویش را از دست مى‏دهند و این مسائل در کشورى روى مى‏دهد که مدعى تساوى حقوق زنان و مردان است. در چنین جامعه‏اى بانوان مسلمان، نگران هویت اسلامى فرزندان خود هستند زیرا بیم آن دارند که آنان در معرض خطر عقاید فرانسوى قرار گیرند. اعتراض آنان به شیوه‏هاى آموزشى و تربیتى مدارس فرانسه از این جهت است؛ چنانچه گفته‏اند در مراکز مزبور خبرى از آموزش‏هاى دینى نمى‏باشد و سلامتى فرهنگى فرزندان مورد مخاطره شدید قرار مى‏گیرد. همچنین آموزش مختلط براى دختران پس از رسیدن به سن بلوغ بسیار تهدیدکننده است. بر اساس قوانین مصوب سال‏هاى اولیه قرن بیستم، گروههاى مذهبى مى‏توانند اقدام به تأسیس مدارس خصوصى - بدون کمک‏هاى دولت - کنند اما تا سال 1990م (1369)، هیچ گونه مدرسه اسلامى در فرانسه به ثبت نرسیده بود. مسلمانان به طور جدى خواهان آن هستند که با ساخت مسجد به بیان هویت خود بپردازند و این امر به آنها موقعیتى را مى‏دهد که به طور آشکار به مذهب‏شان عمل کنند. مسجد مى‏تواند در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان، مسائل اخلاقى و ایجاد یک روح جمعى بین خانواده‏ها مؤثر باشد.(4)

تکاپوى مذهبى‏

در جامعه‏اى که بى‏بند و بارى اخلاقى امرى عادى مى‏باشد، مسلمانان روابط مشروع بین زن و مرد را به طور کامل رعایت مى‏کنند اگر چه اکثریت غیر مسلمان فرانسه این مسائل را به دیده کهنه‏پرستى و انجماد فکرى مى‏نگرند. زنان مهاجر با توجه به فقدان آموزش مذهبى که براى ساکنین سرزمین اصلى آنان فراهم است، به انجام فعالیت‏هاى دینى و سنتى در محله و محیط خانواده محدودند. البته گهگاه انجمن‏هاى اسلامى تلاش‏هایى براى آموزش آنها در حد تعلیمات مقدماتى صورت مى‏دهند. زنان در جلسات عبادى نیز اجتماع مى‏کنند و با حضور در این گردهمایى‏ها، هم روحیه خود را تحکیم بخشیده و هم احساسات دینى خویش را بروز مى‏دهند. به علاوه این مراسم در ایجاد اخوّت بین آنان مؤثر بوده و هویت مذهبى را از این رهگذر حفظ مى‏کنند. شرایطى که تلاش‏هاى مذهبى زنان را ممکن ساخته، کاملاً از سوى خود بانوان فراهم شده است و مردان در آن دخالتى نداشته‏اند. زنانِ باتجربه کوشیده‏اند مشتاقانه براى حفظ امور دینى در محیطى مادى و خالى از ارزش‏هاى معنوى، فضایى مناسب فراهم آورند. به تدریج یک گروه به عنوان مسئول اداره حیات مذهبى جامعه تشکیل شد و اعضاى آن در جامعه مسلمانان فرانسه بر اساس علم و تقوا و شهرت اجتماعى برگزیده شدند. زنان عالمه به عنوان مدرّس، افرادى براى آموزش دادن برخى آداب اسلامى و نیز عده‏اى که بتوانند مرثیه و نوحه بخوانند؛ اگر چه این زنان بدون چشمداشت مالى وظایف خود را به انجام مى‏رسانند اما در عمل، اعاناتى براى آنان در مجالس مزبور جمع‏آورى مى‏شود. شرط ورود به مقام مربى‏گرى بانوان علاوه بر تأیید جامعه اسلامى و تصویب رهبر مذهبى، درک عمیق مناسبات انسانى مى‏باشد. نقش این زنان مربى به اداره جلسات عبادى منحصر نمى‏گردد. آنها باید بر مسائل مختلف نظارت کامل داشته باشند، خواسته‏هایى را که به شیوخ مربوط مى‏شود به آنان برسانند. به مردم در حل مشکلات شخصى کمک کنند و منازعات شخصى را حل و فصل نمایند. هر مربى که از وظایف خود کوتاهى کند بازخواست و برکنار مى‏شود. خانواده‏ها براى بزرگداشت وقایع مهم تاریخى - مذهبى، کسب موفقیت‏ها، به دست آوردن سلامتى، انتقال برکت به خانه و گره‏گشایى از مشکلات، تشریک مساعى این مربیان را طلب مى‏کنند. مربیان نیز بین خودشان نشست‏هاى عبادى منظمى (یک بار در هفته) دارند، در مناسبت‏هاى مهم و عمده اسلامى جشن‏هایى را تشکیل مى‏دهند
. فروش گوشت حلال، فروش لباس‏هاى مخصوص مذهبى، نظارت بر حمام‏ها و غسال‏خانه‏ها نیز تحت نظارت این مربیان زن صورت مى‏گیرد.
مراسم خاص زنان معمولاً بعدازظهرها یا در اوقاتى که فراغت دارند برگزار مى‏شود؛ در حد امکان روزهاى جمعه و دوشنبه به عنوان ایام دینى براى آنان در نظر گرفته شده است. جلسات در منازل خصوصى، مرکز اجتماعى همجوار یا فضایى که براى این منظور اجاره شده برگزار مى‏گردد. شرکت‏کنندگان شامل زنان در تمام گروههاى سنى هستند که به شبکه‏هاى اجتماعى زنان مهاجر آفریقاى شمالى مستقر در جنوب فرانسه تعلق دارند. البته اگر چه زنان کمتر به مسجد مى‏روند ولى در این مکان‏هاى عبادى، در مواقعى حضور مى‏یابند و مراسم مردان را از طریق بلندگو، گوش مى‏دهند. ناگفته نماند این جلسات محلى بانوان اگر چه جاى فرایض مذهبى را نمى‏گیرد ولى براى آنان که در رفتن به مسجد مشکل یا عذر شرعى دارند تأثیرگذار است. هر نشستى با تلاوت اولین سوره قرآن، از سوى یکى از بانوان که براى اداره مراسم انتخاب شده است، شروع مى‏گردد. در ابتداى مراسم ازدواج نیز این متن خوانده مى‏شود. به اعتقاد آنان به میمنت هر خبر خوش، سپاس از الطاف الهى و طلب خیر از خداوند این کار صورت مى‏گیرد و در واقع مراسم مذکور تحت حمایت خداوند قرار داده مى‏شود. پس از این برنامه که معنویتى بر مراسم حاکم مى‏کند، مسئول جلسه، حاضران را به مشارکت در ذکر، دعا و خواندن مضامینى اعتقادى دعوت مى‏نماید. بخشِ طلبِ حاجات از پروردگار میان زنان، طرفداران زیادى دارد. این مناجات‏هاى دسته‏جمعى با تمجید خداوند، رسول اکرم(ص) و اولیاى الهى همراه است. مناجات و بیان شوق و محبت همراه با فریاد اشک ریختن و حرکات بدن، جمع را به وجد مى‏آورد و فضاى مطلوب براى ورود به حالتى معنوى و روحانى را فراهم مى‏سازد. در مراسم مذکور اگر چه مأخذ آن متون دینى بخصوص قرآن، حدیث و ادعیه است اما تأثیرپذیرى از آداب و رسوم مسلمانان شمال آفریقا و سنت‏هاى فرهنگ مردمان این سامان کاملاً قابل مشاهده است. گاهى فرهنگ عامیانه چنان پررنگ مى‏شود که از سوى محافل دینى سؤالاتى را پدید مى‏آورد. جامعه زنان در پاسخ به این نوع انتقادها، مشروعیت مراسم مذهبى را در تأکید به اهمیت نیت خالص و پاک در تمام اعمال و رسومات دینى متذکر مى‏شوند و آیاتى را از قرآن نقل مى‏کنند که بر اولویت قلب سلیم در اعمال مذهبى تأکید دارند. زنان، مراسم دیگرى چون تناول گوشت قربانى، خیرات و مبرّات دارند که بیانگر کاربرد عملى ارزش‏هاى بنیادین اسلام چون تعاون و همبستگى و تحکیم امت مى‏باشد. مراسم با دعاى شکر به پایان مى‏رسد.(5)

ازدواج و مسائل خانواده‏

از شعارهاى فریبنده که در فرانسه خودنمایى کرد حمایت افراطى از زنان مى‏باشد که تحت عنوان جنبش فمینیسم (Feminism)، گسترش یافت، در واقع نوعى اعتراض به مردسالارى آشکار حاکم بر اعلامیه حقوق بشر فرانسه بود چنانچه جان استوارت‏میل در کتاب «انقیاد زنان» به این موضوع اشاره کرده است. در واقع بنیان‏گذاران حقوق بشر، به زنان با دیده تحقیر نگاه مى‏کردند و منتسکیو، متفکر مشهور فرانسوى و از بنیان‏گذاران انقلاب کبیر فرانسه در اثر مشهور خود - روح‏القوانین - زنان را موجوداتى با روان‏هاى کوچک و داراى ضعف‏هاى عقلى، متکبر و خودخواه معرفى مى‏کند. در اعلامیه حقوق بشر هم که در سال 1789م (1168)، در فرانسه تصویب شد از برابرى حقوق زن و مرد سخن به میان نیامد. در دهه هفتاد میلادى فمینیست‏هاى فرانسه با رد ازدواج و تأکید بر تجرد و حرفه اقتصادى، افکار خود را مطرح مى‏کردند و شعارشان زنان بدون مردان و یا رفتارهاى مردانه بود اما مدتى بعد این حرکت‏ها تا حدودى تعدیل شد زیرا خودشان مشاهده کردند خشونت روزافزون در محیط خانواده، در محیط کار و عدم امنیت جنسى از نتایج چنین رفتار دور از منطق و واقعیت بود.
پس از آنان فرانسوى‏ها به نقش‏هاى سنتى در نهاد خانواده توجه نمودند و تقسیم سنتى نقش‏ها به سرعت بازگشت.(6) سازمان ملل هم سال 1994م (1373)، را به عنوان سال خانواده اعلام کرد. با بررسى تاریخ تفکرات فمینیستى، مى‏توان خاطرنشان ساخت آنان یافته‏هاى بشرى را منشأ قانونگذارى مى‏دانند و محصول رنسانس، اندیشه‏هاى اومانیستى و پُست مدرنیسم هستند و خانواده را آماج حملات خویش قرار مى‏دهند. باورهاى دینى و ارزش‏هاى اعتقادى را نفى مى‏کنند و اصالت‏هاى اخلاقى در خصوص زنان چون حجاب، حیات و عفاف را قبول ندارند و در صدد آن نمى‏باشند که جایگاه و منزلت حقیقى زن را در جامعه و خانواده روشن کنند.
در چنین جامعه‏اى توجه به خانواده، به ویژگى‏هاى فرد و سوابق فرهنگى بستگى دارد. تا دهه 1970 میلادى (1349)، در سرزمین فرانسه اکثر مهاجران مسلمان به صورت انفرادى زندگى مى‏کردند ولى به تدریج اعضاى خانواده آنان به این افراد پیوستند و مهاجرانى که تا این زمان تنها مسئولیت زندگى خود را داشتند با مسائل خانواده، محیط جدید زندگى، بهداشت خانه و مدرسه بیشتر آشنا و درگیر شدند. زنان نیز ناگزیر گردیدند در چهارچوب قوانین بهداشتى فرانسه، در بیمارستان‏هاى ویژه‏اى بدون حضور اعضاى خانواده و در حضور پزشکان و پرستاران وضع حمل کنند. عبور از پیچ و خم‏هاى ادارى براى رسیدن به خانه و یا ثبت‏نام فرزندان در مدارس دولتى در فرصتى کوتاه، خانواده‏هاى مسلمان مهاجر را تا عمق تشکیلات ادارى و اجتماعى محیط جدید وارد کرد. یگانگى با فرهنگ اروپایى و مدرن و ناآشنایى با زبان اکثریت غیر مسلمان، خانواده‏ها را با مشکلات زیادى مواجه ساخت. با توجه به روحیه استعمارى گذشته بسیارى از مردم فرانسه و غرور ناشى از فرهنگ غالب، آنان فراگیرى زبان را براى مهاجران مسلمان امرى قطعى تلقى مى‏کردند. برخورد متفاوت دو فرهنگ بخصوص در میان بانوان مشکل‏آفرین شد زیرا زنان مسلمان مهاجر نوعاً تجربه زندگى شهرى نداشته و غالباً از روستاهاى کشورهاى مسلمان به شوهران خود پیوسته بودند. دشوارى دیگر، عدم شناخت مسئولان ادارى و اجتماعى فرانسه نسبت به بافت فرهنگى و سنتى این خانواده‏ها بود. معلمان مدارس، پرستارها و دست‏اندرکاران خدمات اجتماعى، انتظارات یک زن اروپایى را از زنان مسلمان داشتند. مشکل دیگر این است که زنان باید در چنین محیطى با حفظ باورها و اعتقادات مذهبى و سنتى به زندگى مشغول شوند. شرایط حاکم بر محیط جدید تأثیر فراوانى بر بافت سنتى خانواده‏هاى مسلمان گذاشت. زندگى در مجتمع‏هاى مسکونى بزرگ و آپارتمان‏هاى کوچک، اختلاط با سایر ملیت‏ها و فرهنگ‏ها و شرایط ویژه جغرافیایى اروپا، باعث شد تا کانون خانواده اسلام هر چه افزون‏تر درون‏گرا شود زیرا هماهنگى و تناسبى بین کانون خانواده‏هاى اسلامى با شرایط اجتماعى و فرهنگى جدید نبود؛ این روند مسلمانان را در منطقه چنان مجتمع نمود که آن ناحیه سرانجام تبدیل به قلمروى مسلمان‏نشین تبدیل شد. مقامات محلى شهردارى‏ها به کمک بُنک‏ها و سازمان‏هاى معاملاتى املاک به این جدایى‏گزینى کمک کردند. از دلایل عمده این انفکاک، فشارهاى اجتماعى و روانى بود که از سوى جوامع فرانسوى به مسلمانان تحمیل مى‏گردید.
مقامات محلى شهردارى‏ها در فرانسه با تحت فشار قرار دادن اقلیت‏هاى مسلمان و قرار دادن آنان در لیست‏هاى طولانى عملاً خانواده‏هاى مهاجر را تشویق و ترغیب به سکونت در بیرون از محدوده شهرها و حومه‏ها مى‏نمایند.(7) کسى که از بندر مارسى فرانسه دیدار مى‏کند، ملاحظه مى‏نماید نزدیک به یک سوم سکنه آن مسلمان هستند. جوانان که در کنار دیوارهاى خیابان پر پیچ و خم سنگ‏فرش این بندر قدیمى قوز نموده‏اند سه پنجم کمتر از همتایان فرانسوى خود شانس آن را دارند که شغلى به دست آورند. جرم اینها آن است که مسلمان هستند و مى‏خواهند هویت خویش را حفظ کنند. آنهایى که بر خلاف اجدادشان در فرانسه به دنیا آمده‏اند و این سرزمین را بستر نشو و نماى خود مى‏دانند اگر چه در محله، مدرسه و مراکز ادارى و کارگاهى طبق فرهنگ فرانسوى‏ها زندگى مى‏کنند اما وقتى مى‏خواهند به موازین شرعى عمل کنند تحت فشار قرار مى‏گیرند. فرانسویان به سادگى میل شدیدى به خوردن سوسیس گوشت گراز و ژامبون ران خوک دارند. «موحّد بوریس» 33 ساله که در یک اردوگاه روزانه تابستانى کودکان محروم در جنوب فرانسه کار مى‏کرد مى‏گوید از 80 کودک 28 نفر مسلمان بودند که نمى‏توانستند گوشت خوک و گراز بخورند. بوریس اضافه مى‏کند هفته نخست، من 28 وعده غذاى بدون گوشت حرام و نجس تهیه کردم اما بیش از حد گران و دردسرآفرین بود. در نتیجه، هفته دوم تمامى والدین آنان را جمع کردم و به آنها گفتم غذاهایى درست مى‏کنم که براى همه کودکان متناسب بوده و افراد مسلمان مى‏توانند بخورند و منع شرعى برایشان ندارد و اگر مى‏خواهند سوسیس حیوان حلال گوشت تناول کنند بهتر است منتظر شوند بر سر میز غذاى خانواده خویش بازگردند. بوریس که فرزند یک مهاجر الجزایرى و وکیل دعاوى موفق در مارسى است این موضوع را براى حل مشکلات جامعه اسلامى مطرح مى‏کند ولى مسائل مسلمانان به این برنامه منحصر نمى‏گردد بلکه قوانین، شیوه‏هاى زندگى، آداب و رسوم فرهنگ آنان باید در فرهنگ فرانسوى هضم نگردد. خانم «دلیله کرشوش» 30 ساله - روزنامه‏نگار ساکن پاریس - که والدینش او را به عنوان یک الجزایرى بزرگ کرده‏اند مى‏گوید اگر چه مى‏کوشم مسائل مذهب خود را در محیط کار با افراد غیر مسلمان مطرح نسازم اما بدون تردید اعتقاداتم بخشى از من هستند و نمى‏توان آنها را نفى و انکار نمود.(8)

مسائل حقوقى‏

از دیگر مشکلات خانواده‏هاى مسلمان مستقر در فرانسه این است که قوانین مربوط به خانواده منبعث از شریعت اسلامى، در مواقعى با قوانین فرانسه در تضاد است. اکثر دادگاهها و مقامات قضایى فرانسه خصوصاً در مورد طلاق نتوانسته‏اند قوانین اسلامى را به رسمیت بشناسند و دلیل عمده آن مغایرت قوانین مزبور با قوانین فردى و حقوق اجتماعى در غرب است. مشکل فوق موقعى پیچیده مى‏شود که مسئله طلاق یا ثبت ازدواج اولیه مطرح باشد. براى مثال، خانواده‏هاى مهاجران مسلمان در زمان پیوستن به شوهران خود در کشور فرانسه باید مدارکى قانونى مبنى بر ثبت ازدواج خود و یا رسمیت فرزندان به دادگاههاى محلى ارائه دهند و اشکال از همین جا آغاز مى‏گردد زیرا اولاً، مدارک به زبان محلى است و نیاز به ترجمه دارد، ثانیاً، دلیلى براى اصلى بودن مدارک در دسترس نمى‏باشد و ثالثاً، تعداد زیادى از همسران مدارکى براى ارائه ثبت ازدواج خود ندارند زیرا پیمان زناشویى آنان بر اساس شریعت اسلامى بدون ثبت در دفاتر و در روستاها صورت گرفته است. در سال‏هاى اخیر که دادگاههاى اروپایى با مشکلات عدیده‏اى در خصوص مسائل حقوقى خانواده‏هاى مسلمان مواجه مى‏گردند ترجیح مى‏دهند در مواردى خاص بر اساس قوانین کشور مبدأ اقدام کنند. یکى از مسائل حقوقى مهم فرانسه که مشکل‏آفرین شده است ازدواج مسلمانان با شهروندان اروپایى است. اکثر این ازدواج‏ها به دلیل اختلاف فاحش فرهنگى و مذهبى بین زوجین به طلاق منجر مى‏گردد. برخى از مسلمانان پس از ازدواج با همسران اروپایى به اتفاق به کشور خویش باز مى‏گردند که آمار طلاق چنین ازدواج‏هایى به مراتب بیشتر از ازدواج‏هایى است که اقامت در فرانسه را در پى داشته است. در حقیقت عمده وقت دادگاههاى خانوادگى اروپا صرف حل اختلاف‏هاى حقوقى این قبیل ازدواج‏هاى ناموفق مى‏گردد. مسائلى چون حق نگهدارى فرزندان، پرداخت نفقه و ارث از این قبیل است.
مشکلات قانونى ناشى از احکام صادره از سوى دادگاههاى خانواده و عدم پذیرش حکم‏هاى صادره توسط طرفین دعوا و یا یکى از آنها مسلمانان را بر آن داشته است حتى‏المقدور از مراجعه به دادگاههاى فرانسه اجتناب نموده و سعى کنند دعواها را به روش سنتى و کدخدامنشى و با نفوذ بزرگ‏ترها در خانواده‏ها به طریقى آبرومندانه حل کنند. در واقع مراجعه به دادگاه موقعى صورت گرفته که روش مذکور با شکست مواجه شده است. در خانواده‏هاى مسلمان مهاجر والدین از جهاتى با فرزندان خود در تضاد به سر مى‏برند زیرا از طرفى فرزندان در محیطى خارج از فضاى تربیتى والدین به آموزش مشغولند. از سوى دیگر، سطح سواد و معلومات آنان بالاتر از والدین مى‏باشد. از طرف دیگر، محیط آموزشى جدید سؤالات فراوانى را براى فرزندان به وجود آورده است که والدین از پاسخ دادن به آنها عاجز هستند و به همین دلیل نسل جوان، خود، جویاى یافتن راه حل براى زندگى آن هم در محیط جدید شده است. جوانان از یک طرف به طور پنهان و آشکار با مشروعیت دینى و فرهنگى والدین به مبارزه برخاسته و از طرف دیگر سازمان‏هاى اسلامى اصول‏گرا والدین را به دلیل اهمال در شناخت نیازهاى دینى و اجتماعى فرزندان به باد انتقاد گرفته‏اند.(9)

مبارزه با پوشش اسلامى بانوان‏

رعایت احکام اسلامى و مراقبت ظاهر از امورى است که در آن تردیدى نمى‏باشد. حجاب علاوه بر آنکه از ضروریات دین است و خواهران مکلّف به رعایت آن هستند بر عموم جامعه اسلامى نیز لازم است نسبت به اجراى این فریضه دینى مراقبت نمایند و چنانچه گروه یا دولتى در صدد تضعیف آن برآید مخالفت با آن واجب است و نباید نسبت به این امر بى‏تفاوت باشند. فرانسه با بیشترین جمعیت مسلمان در قاره اروپا و ادعاى دموکراسى و حمایت از حقوق بشر، رویکردى منفى نسبت به مسئله حجاب به عنوان حکمى اسلامى که باید بانوان رعایت کنند، دارد و در چند ماه گذشته نزدیک به یکصد مورد بحث مربوط به حقوق یک دختر براى پوشیدن روسرى در وزارت آموزش و پرورش این کشور مطرح شده است. آلما و لیلا دو دانش‏آموز مسلمان به دلیل داشتن حجاب اسلامى از مدرسه خارج شده‏اند این در حالى است که پدر این دو دختر یهودى است یعنى آنان براى رعایت حجاب از سوى خانواده خویش هیچ اجبارى ندارند و صرفاً به دلیل اینکه در دین مبین اسلام حجاب یک تکلیف است، آن را رعایت مى‏کنند اما مسئولان مدرسه پوشش مذکور را نشانه‏اى مذهبى تلقى کرده و به همین دلیل آنان را از ادامه تحصیل منع کرده‏اند. محمد بشّارى، معاون شوراى مسلمانان فرانسه مى‏گوید این اولین بارى نیست که دختران محجبه فرانسوى از مدرسه اخراج مى‏شوند. مسئله مهم در باره این دو دختر آن است که نه مغربى و نه ترک بلکه فرانسوى هستند، پدرشان مسلمان نبوده و یهودى است و مادرشان زنى از قبایل الجزایرى و یک مسیحى است. این دو دختر اسلام را به عنوان دین خویش برگزیده‏اند و در رعایت حجاب هیچ گونه فشارى نداشته‏اند و به همین دلیل مسلمانان فرانسه این تصمیم را نژادپرستانه و ضد اسلام تلقى کرده‏اند. زمامداران فرانسوى باید بدانند نسل دوم، سوم و چهارم مسلمانان فرانسه ظهور پیدا کرده‏اند و اسلام از این پس به دینى مهم در فرانسه تبدیل مى‏شود و نمى‏توان با چنین تصمیماتى که ریشه در لائیسیته دارد مسلمانان را تحت فشار قرار داد.(10)
لیلا مى‏گوید فرانسویان ادعا مى‏کنند هیچ کس نباید یک زن را به داشتن حجاب مجبور کند اما چگونه مى‏توانند ما را مجبور کنند از آن استفاده نکنیم. اگر آنها واقعاً آزادى برایشان مهم است باید به ما اجازه دهند آزادانه تصمیم بگیریم آن را بپوشیم یا نه. اسماء دانش‏آموزى شانزده ساله با چشمانى سبز در شهر «لیل» فرانسه، وقتى به دبیرستان دولتى رفت او را مجبور به رفع حجاب کردند اما در مدرسه جدید که نخستین مدرسه مسلمانان در فرانسه است مى‏تواند با چادر به مدرسه برود و دیگر مجبور نیست خود را در پشت سنت‏هاى دین‏گریزى فرانسه پنهان کند.(11)
سرانجام پس از بررسى‏هاى گوناگون به رغم اعتراضات مسلمانان فرانسه و حتى مخالفت‏هاى شخصیت‏هاى برجسته جهان اسلام، شوراى وزیران فرانسه در نشست روز چهارشنبه 28 ژانویه 2004م مطابق 8 بهمن‏ماه 1382، خود، لایحه منع داشتن علایم آشکار مذهبى در مدارس دولتى را به تصویب رسانید. اقدام شوراى وزیران فرانسه در این جهت راه را براى تصویب نهایى در مجلس ملى فرانسه هموار مى‏سازد.(12) این در حالى است که ژان پیررافرن نخست‏وزیر فرانسه که براى بررسى ممنوعیت علایم مذهبى در مدارس دولتى، در مجلس ملى فرانسه شرکت کرده بود، اعلام کرد: دولت مقدمات قانونى تهیه لایحه‏اى مشابه در بیمارستان‏ها و مراکز درمانى فرانسه را فراهم خواهد کرد. شوراى دین اسلام در فرانسه که حلقه رابط میان مسلمانان فرانسه و دولت به شمار مى‏آید یادآور گردید کمیسیون اصل لائیسیته، واقعیت اسلام موجود در فرانسه را منعکس نکرده است و بخش اعظمى از مسلمانان را از اجراى فرایض دینى‏شان باز مى‏دارد در حالى که فرانسه طبق همین اصل باید اجراى اعمال دینى را تضمین کند. برخى از نشریات اروپایى در مقالاتى این حرکت را ایجاد محدودیت‏هایى علیه اسلام تلقى کردند و خاطرنشان نمودند فرانسه که موطن لائیسم بوده و بر جدایى دین از سیاست تأکید مى‏کند با وضع چنین مقرراتى قصد دارد از پیشرفت اسلام جلوگیرى کند و متوجه عوارض آن نیست زیرا موجى از نفرت و انزجار را در میان مسلمانان دیگر نقاط جهان اسلام پدید مى‏آورد و جنگى روانى و فرهنگى علیه خود ترتیب مى‏دهد. ژاک شیراک نیز متوجه این عواقب گشت و به همین دلیل اعلام کرد قانون منع حجاب به هیچ وجه به معناى مخالفت با اسلام نمى‏باشد. حجاب، ترسیم‏کننده هویت مذهبى زن مسلمان است و با تصویب این قانون، دولت فرانسه چنین هویتى را نادیده مى‏انگارد. کشورى که از نظر فرهنگ و دموکراسى و قانون‏مدارى، احترام به حقوق بشر، آزادى بیان و آزادى اندیشه از سرآمدان اروپاست، چگونه مى‏خواهد حقوق زنان مسلمان را زیر پا بگذارد و رابطه خویش را با کشورهاى اسلامى خدشه‏دار سازد. چرا بانوان مسلمان نباید در انتخاب حجاب آزاد باشند. ملل مسلمان و آزادى‏خواهان جهان واقعاً از این دوگانگى و تضاد مفهومى غیر از اسلام‏ستیزى و عدم احترام به آزادى عقیده، درک نمى‏کنند.
وزیر کشور فرانسه در نشستى که اوایل ژانویه 2004م با رؤساى شوراهاى منطقه‏اى مسلمان در مسجد پاریس داشت، فریاد اعتراض و خشم مسلمانان را شنید. رؤساى شوراها نیز مراتب ناخرسندى مسلمانان فرانسه را به آگاهى وزیر رسانیدند. راهپیمایى‏ها و تظاهرات اعتراض‏آمیزى نیز در این ارتباط در فرانسه و برخى از کشورهاى اسلامى صورت گرفت زیرا مسلمانان فرانسه نگران آنند که نادیده گرفتن حقوق بدیهى و اولیه آنان از جانب دولت فرانسه، از این وضع فراتر رود و به دیگر حوزه‏هاى رفتارى مسلمانان کشیده شود. اینکه یک شهروند فرانسوى نتواند پوشش خود را که نشان‏دهنده تکثر فرهنگى در فرانسه است آزادانه برگزیند مایه شگفتى است. از آنجا که طبق کنوانسیون اروپایى حقوق بشر که فرانسه نیز عضو آن است حق ابراز آزادانه مذهب براى هر شهروندى به رسمیت شناخته شده، ایجاد ممنوعیت در ابراز تنها یکى از نشانه‏هاى آن در فرانسه واقعاً دلسردکننده و سؤال‏برانگیز است.

پى‏نوشتها:
1) Edition.- Micrsoft. Encarta. World Atlas 9991
2) نک: ژاندارک، تنسى ویلسن راس، ترجمه ایرج پزشک‏نیا، فرشته‏اى در آتش، احمد اکبرى.
3) در این مورد بنگرید به کتاب جوان مسلمان و دنیاى متجدد، سیدحسین نصر، ترجمه دکتر مرتضى اسعدى.
4) حضور نوین اسلام در اروپاى غربى، توماس گرهلم و جرج لیتمن، ترجمه محمد قالیباف خراسانى، ص‏152 - 151.
5) همان، ص‏261 - 258؛ مسلمانان اروپاى غربى، جرج نیلسن، ترجمه سیدمحمد روئین‏تن، ص‏36 - 33.
6) جامعه‏شناسى تاریخى خانواده، مارتین سگالن، ترجمه حمید الیاسى، ص‏335.
7) مسلمانان اروپاى غربى، ص‏132 - 127.
8) نسل جدید مسلمانان اروپا، روزنامه اطلاعات، شماره 22976.
9) مسلمانان اروپاى غربى، ص‏146 - 144.
10) مصاحبه رادیو فرانسه برون‏مرزى جمهورى اسلامى با محمد بشّارى.
11) روزنامه اطلاعات، شماره 22976؛ روزنامه کیهان، شماره 17867.
12) روزنامه اطلاعات، شماره 22983 و نیز کیهان، شماره 17873.