خانواده، جوان؛ هدف زندگى
احمد لقمانى
هویت، نماد شخصیت و ماهیّت
یکى از ویژگىهاى عصر جدید، جریان شتابآلود زندگى است که در آن رویدادها و حوادث گوناگون، آن چنان با سرعت پدید مىآیند که فرصت تفکر و تأمل را از آدمى سلب مىکنند و مجالى براى نگاهى به دنیاى درون و جهان برون به انسان نمىدهند.
این رخداد خیرهکننده و غیر ملموس موجب مىشود که هر یک از ما، از لذت تفکر محروم مانیم و گاه سرگشته و درمانده، انگیزه کافى براى اندیشیدن در باره ضروریات زندگى نیابیم و پس از چندى با «خویشتن» و «جهان خارج خویش» بیگانه گردیم و خود را تنها و حیران بنامیم! حادثه غمبارى که باعث شده برخى صاحبنظران به این باور دست یابند که:
«انسان در عصر جدید در لابهلاى شهرهاى بزرگ و جمعیتهاى انبوه و متراکم، بخشى از حقیقت وجودى خویش را از دست داده است و احساس تعلّق به جایى ندارد.»(1)
امروزه «از خود بیگانگى»، معماى بزرگ و معضل مهم فکرى اندیشمندان و نویسندگان نامآور جهان است، به گونهاى که برخى از آنان «هویت فرد را از بزرگترین مشکلات فلسفه جدید»(2) دانستهاند و گاه بىهیچ پردهپوشى مىگویند:
«ما مىخواهیم معناى زندگى و مرگ را بدانیم؛ چرا باید زیست؟ به کجا مىرویم؟ سرنوشت روان ما چیست؟»(3) دورى از «هدفمندى در زندگى» از «رخداد و رویداد» فراتر رفته، نام «بحران» به خود گرفته است و به موضوعى زیربنایى و سرنوشتساز تبدیل گردیده که گاه یگانه سرمایه انسان، یعنى عمر او را تهدید مىکند. شروع معضل «بحرانِ هویت» از آغاز نوجوانى، و استمرار آن با ایام جوانى است. در این میان آگاهى پدران و مادران، مربیان و مبلّغان و اطرافیان از این درد ویرانگر و درمان بهنگام آن، جوان را از دلزدگى، بىحالى، سردرگمى، احساس پوچى و افسردگى و خمودى و خستگى زیانبار نجات مىبخشد و خلّاقیت، مقاومت و صلابت، نشاط و امیدوارى در تلاطم حوادث زندگى به او مىدهد.
این آثار و برکات، رهاورد «شناخت روشن» نسبت به نقش حیاتىِ آرمانگرایى و هدفمندى شایسته و بایسته در زندگى است تا هستى انسان یعنى عمر گرانمایه او از تهدید و تخریب مصون ماند و آیندهاى زرّین و زیبا در آینه اندیشه وى نمایان شود.هدف و آرمان و نقش آن در زندگى انسان
هدف براى نسل نو همچون فانوس دریایى براى کشتى است که مانع غرق شدن او در دریاى زندگى مىشود؛ کشتىهاى اقیانوسپیما به مدد قطبنما، مقصد خویش را در دل شبهاى تاریک و طوفانهاى مهیب مىیابند، جوانان نیز در امواج حوادث زندگى و تیرگىها و تاریکىهاى مشکلات، به کمک هدف و آرمانى که دارند به ساحل سپید مىرسند(4) و پیروز و سربلند مىگردند.
در نگاه صاحبنظران «هدف»، هر چیز بلند و برافراشته و کوهمانندى(5) است که هر آن مقابل دیدگان انسان نمایان است و لحظهاى از آن غفلت نمىشود و «آرمان»، مجموعه امیدها و آرزوهاى انسانى است که گاه نام حسرت، اندوه و دریغ(6) به خود مىگیرد و هدفى والاست که دستیابى به آن مهم و ارزشمند، جویایى و پویایى اندیشه جوان، زمینهساز جوشش درونى و کوشش بیرونى او براى رسیدن به پرسشها و شبهههاى بسیار اوست، که یکى از این پرسشها، سخن از: «اصل خلقت»، «هدف آفرینش» و «پایان زندگى امروز» است.
ارزش و اهمیت پاسخ این پرسشها، چونان شربتى شفابخش و اکسیرى گرانبهاست که «چهره هستى» را در نگاه انسان دگرگون مىکند و انسان حیرتزده و راکد و ساکن دیروز را فرزانهاى دانا و توانا سوار بر توسن روزها و ثانیهها به بلنداى ابدیت و جاودانگى رهسپار مىسازد.
از اینرو پیشوایان روشنبین و بصیرى که درک و درایتى برتر دارند، همگان را به چنین شناخت بنیادینى هدایت مىکنند و «جهالت و غفلت» در این باره را به هیچ وجه روا نمىدارند.
پیامبر پرمهر و رسول سعادتآفرین اسلام با چنین بینشى به تمامى پیروان خود «مژده رحمت و مرحمت» پروردگار را با چنین گامى داد و فرمود:
«رحم اللَّه امرأً علم من اَین و فى اَین و الى اَین؛(7)
آن کس که بداند از کجا آمده، در کجاست، و به کجا رهسپار مىشود، مشمول رحمت الهى خواهد شد.»
و آیات به نور نشسته قرآن نیز رویش و پویش در حیات و هستى انسان را محصول آرمانگرایى مىداند، از اینرو نخست پوچى و سردرگمى انسان را مردود مىشمرد (أ یحسب الانسان ان یترک سُدى)،(8) سپس تمامى خلقت را بر اساس حق و حقیقت و هدفمندى معرفى مىکند (ربنا ما خلقت هذا باطلاً)(9) آنگاه «عبادت» و به تعبیر بهتر «معرفت» و «تکامل» را آرمان آفرینش بیان مىنماید:
«ما خلقتُ الجنّ و الانس اِلّا لیعبدون؛(10)
جن و انس را نیافریدم، مگر براى آنکه عبادتم کنند و [از این طریق تکامل یافته، به من نزدیک شوند.]»
برخى صاحبنظران و فرزانگان در باره این سخن خداوند به گونهاى گویا و زیبا مىگویند:
«خلقت که هدف آن عبادت است، توسط خداى سبحان انجام مىشود و هیچ موجودى در آن شرکت ندارد (خلقتُ) افزون بر آن استثناى نفى (اِلّا لیعبدون)، بیانگر هدفمند بودن هستى است یعنى خلقت، بدون هدف نیست و موجودات عابد خدا هستند نه آنکه پروردگار آفرید تا پرستش شود.»(11)
بعضى دیگر نکتهاى ناب و کمالیاب نسبت به ارج و ارزش هدفمندى در زندگى فرمودهاند که:
«تقوایى که از بشر خواستهاند، آن است که مراقبت کند تا راه را پیدا کند، مراقبت کند تا راه را گم نکند، مراقبت کند تا هدف را فراموش نکند.»(12)
مدتى در خود نگر تا کیستى
از کجایى وز چه جایى چیستى
بهر چه عمرى در اینجا زیستى
جمعِ هستى را بزن بر نیستى
از حیاتت تا خبردارت کنند(13)جوان، هدفمندى و آثار ماندگار آن
جلوههاى جارى و پرجاذبه زندگى براى همگان - به ویژه نسل جوان - چنان دلبرى و فرصتبرى مىکند که عموم افراد، زمان تأمل و تفکر براى دریافت نقش هدف در زندگى نمىیابند و نسبت به آثار بسیار مطلوب و سازنده هدفدارى بىتوجه هستند. از اینرو گاه به مراتب پایین و زودگذر زندگى که حاصلى جز بىحاصلى ندارد بسنده مىکنند و به جاى «برنامهریزى»، دچار «برنامهروزى» مىشوند و ناگاه فرصتها را از دست رفته مىبینند. آنچه در این نوشتار به طور کوتاه و گویا مىتوان به آن اشاره کرد آن است که:
1- انتخاب هدف در زندگى جوانان، موجب تمرکز قواى فکرى و وحدت وجود آنان گردیده و از هرز رفتن انرژىهاى مرئى و نامرئى آنها جلوگیرى مىکند. چه زیباست سخن «هنرى تامس» که:
«بسیارى از افراد، در طول زندگى خود ماهیگیرى مىکنند؛ بدون آنکه بدانند آنچه که به دنبال آن هستند ماهى نیست!» این بینش موجب گردیده که برخى «همّت» و «دقت» را مکمل هم دانسته و به دیگران توصیه کنند:
«مطمئن شوید که در مسیر و جهت درست حرکت مىکنید؛ تنها توجه به سرعت مناسب کافى نیست.»(14)
2- «قاطعیت» و «جدّیت» از پیامدهاى مطلوب هدفدارى نسل جوان است، زیرا آن کس که مىداند از زندگى چه مىخواهد، در مقایسه با حوادث، غافلگیر نخواهد شد.
بىشک با هدفهاى بلندمدت، هرگز تحت تأثیر شکستهاى کوتاهمدت قرار نخواهیم گرفت و با عزم و جزم چشمگیرى به آنچه دوست داریم، دست مىیابیم.
3- تعارضها و تردیدهاى زندگى با انتخاب هدفى مطلوب و میسور قابل حل است؛ سرگردانىهاى بىپایان بسیارى از نوجوانان و جوانان، معلول نداشتن هدف روشن و مشخص در زندگى است.
در خلوتى ز پیرم کافزود باد نورش
خوش نکتهاى شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشکلاتست
خرم دلى که باشد پیوسته در حضورش(15)
4- قدرت تأثیرگذارى نسل جوان بر اطرافیان، با نوع هدف زندگى بستگى دارد. هدفدارى به نسل نو، سرعت عمل، انتخاب مؤثر و قابل دفاع و صراحت خاصى مىبخشد.
«کیم ووچونگ» معتقد است:
«یک فرد بىهدف، جهت خود را از دست خواهد داد و آنقدر در امواج متلاطم زندگى سرگردان خواهد شد که سرانجام غرق مىشود. مردمانى که آرزو و هدف دارند، فقر نمىشناسند؛ زیرا شخص به اندازه هدفهایش ثروتمند است. تاریخ متعلق به کسانى است که در زندگى هدف دارند.»
5- بهرهگیرى از فرصتها یا به دیگر سخن «مدیریت زمان» از آثار مطلوب هدفدارى است، زیرا کسى که به خوبى مىداند «هدف اعلاى زندگى چیست؟» فرصتها را خود مىسازد و هرگز منتظر فرا رسیدن فرصتى طلایى و دلچسب نمىماند.
کسى که در زندگى صاحب آرمان و اندیشه باشد هماره از دو واژه کلیدى به خوبى استفاده مىکند:
الف) اهمیت، ب) فوریت؛ تا به خوبى به مرحله سوم یعنى موفقیت دست یابد.
در غیر این صورت به قول ژان ژاک روسو:
«انسان، آزاد آفریده شده است، ولى همه جا در زنجیر به سر مىبرد.»
زنجیرهاى تعلّقات و تعارفات، آداب و رسوم و تشریفات، حسرت از گذشته و نگرانى نسبت به آینده، عنوانها و به اصطلاح شأنیتها و ... همه و همه حرکت انسان را به جلو کُند مىکند و زمان را از آدمى مىرباید. آیا تاکنون با خود اندیشیدهایم و یا محاسبه کردهایم که در 24 ساعت، چند ساعت و یا چند دقیقه کار مفید، جدّى و مؤثر به دست ما انجام مىشود؟! یا آنکه با سرمایهگذارىِ زخمى زمان(16) کارى که یکى دو ساعت زمان مىبرد، گاه روزها براى انجام آن معطل مىمانیم و به خاطر نبودن «مدیریت زمان» عمرى را بدین گونه تلف مىنماییم!
عمرى بجز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
دل در تب لبیک، تاول زد ولى ما
لبیک گفتن را لبى هم تر نکردیمنقش ما در هدفدارى نسل جوان
بخشى از وظایفى که نخست پدران و مادران، سپس مربیان و معلمان، آنگاه مبلّغان و مسئولان فرهنگى جامعه در باره هدفمندى و آرمانگرایى نسل نو به عهده دارند، عبارتند از:
1- بیان تفاوت هدف و آرزو
یارى کردن جوانان براى دانستن تفاوت میان «هدف» و «آرزو» نقشى بزرگ در جوشش و کوشش آنان دارد، زیرا آرزو، چه بسا «هوا و هوس» و «شهرتطلبى و اشتیاق» است و بس، اما هدف نقطهاى برتر و بلند است که انسان با شناخت و تلاش در صدد دستیابى به آن است:
آرزوى خام، مردم را به دوزخ مىبرد
عودهاى خام را، در کار مجمر(17) کردهاند(18)
از اینرو آنتونى رابینز، روانشناس آمریکایى بر این باور است:
«این هدفها هستند که تحقق مىیابند، نه آرزوهاى راکد و بىثمر.»
و «ایرونیگ میلز» تأثیر هدفمندى در زندگى را «لرزش دل» مىداند که به دنبال «پرش دیده» به قله خواستن و توانستن خواهد بود. او مىگوید: «اگر چیزى دلم را نلرزاند، هدفم نیست.»
2- «هدف آدمى» بیانگر نوع شخصیت او
آشنا کردن نسل نو با این موضوع ناب که هدف انسان آینه تمامنماى شخصیت اوست و هدفهاى عالى و الهى جلوهگر روحى سرشار و پر ارزش است، گامى بزرگ در نیرومندى، جهتدهى و آرمانگرایى جوانان خواهد بود و اعتقادى اینچنین به آنان مىبخشد که:
گر در طلب گوهر کانى، کانى
وز در پى عمر جاودانى جانى
من فاش کنم حقیقت مطلب را
هر چیز که در جُستن آنى، آنى(19)
عارف فرزانه و روشنبین حضرت آیتاللَّه بهاءالدینى مىفرمود:
«هر کس به اندازه فهم و همتش از نعمتهاى الهى استفاده مىکند، انسان باید کسب معرفت و نورانیت کند، انبیاء آمدهاند تا همّت بشر را بالا ببرند، اطاعت کامل مطلق، کمال است.»(20)3- پرهیز از ابتذال و روزمرّگى
یکى از دامهاى مرگبار در زندگى نسل جوان آن است که با رسیدن به هدف، توقف مىکنند و خود را بر بلنداى بخت و بىنیازى مىبینند. آشنا ساختن آنان با این شیوه که پس از دستیابى به هدف، با سرعت بسیار، هدف دیگر و برترى جایگزین هدف پیشین نمایند تا هرگز اسیر ابتذال و روزمرّگى نشوند، بسیار مفید و مؤثر است. زیرا انسان با رسیدن به جوى و جویبار یا رود و رودبار به آرامش ظاهرى مىرسد، اما هنوز فرصت فراست و فرزانگى دارد و تنها با دستیابى به اقیانوس بىکران عزّت و عظمت، آرامش حقیقى مىیابد.
به یقین برگهاى کاغذ به نام «مدرک»، راه کسب درآمد به نام «شغل»، تشکیل خانواده با «ازدواج» و رسیدن به «رفاه»، هر یک گذرگاهى است که هرگز نباید قصد توقف در آن داشت و «ابزار»هایى است که نقش «اهداف» را نخواهد داشت.4- «انتخاب هدف» با هماندیشى و استدلال
دوستانه و صمیمانه با نسل جوان گفتگو کنیم و به آنها بگوییم «انتخاب هدف»، از سر احساس، ظاهربینى و یا جلوههاى زودگذر زندگى، ثمرى جز پشیمانى در بر نخواهد داشت، زیرا سرمایه و هستى انسان یعنى عمر او و در این راه صرف مىشود، پس بهتر است نوع انتخاب انسان اولاً مستدل و قابل دفاع باشد، ثانیاً با رایزنى و پیوند عقل دیگران با خرد ما انجام شود تا در پرتو «هماندیشى» و تبادل نظر، ضریب خطاى احتمالى را کاهش داده و احتمال موفقیت را افزایش دهد.
5- آشنایى با موقعیت «ابزار» و «اهداف»
با جوانانى که براى خود اهدافى خاص ترسیم کردهاند، صادقانه سخن بگوییم که قبولى در کنکور، پیروزى در این شغل، کامیابى در آن رشته ورزشى، موفقیت در این خواستگارى و یا ... نشان رسیدن به قلههاى چشمگیر سربلندى نیست که شکست در آن - به هر دلیلى - نماد پایان زندگى و شکست و درماندگى باشد. گاه بىخبرى ما از پشتصحنههاى حوادث، ما را بىحوصله و ناتوان مىسازد، در حالى که در بسیارى از صحنههاى زندگى «شکست» امروز، «موفقیت» برتر و بهتر فردا و فرداها را خواهد داشت.
پس «هدف مرحلهاى» یا «ابزار» را با «هدف نهایى» یا «اهداف» درست بشناسیم و بشناسانیم تا نسل جوان را به خوبى با آسیبپذیرىهاى احتمالى که در اثر خلاء آرمانى رخ مىدهد،(21) مصون سازیم و براى فرداهاى بهتر سرشار از امید و ایمان و اطمینان نماییم.پىنوشتها:
1) وایتهد، ریاضیدان و فیلسوف برجسته معاصر.
2) اریک فروم.
3) الکسیس کارل.
4) ماردن.
5) لغتنامه دهخدا، ج15، ص23424.
6) همان، ج1، ص107.
7) ر.ک: بحارالانوار، ج28، ص401؛ شرح نهجالبلاغه، ج11، ص196.
8) سوره قیامة، آیه 36.
9) سوره آلعمران، آیه 191.
10) سوره ذاریات، آیه 56.
11) علامه طباطبایى»؛ تفسیر المیزان، ذیل آیه 56 سوره ذاریات.
12) حضرت آیتاللَّه خامنهاى»؛ تهذیب نفس از منظر مقام معظم رهبرى، ص13 و 12.
13) صفى علیشاه.
14) پرمود بترا، روانشناس آمریکایى.
15) آیتاللَّه حسنزاده آملى.
16) مدیریت زمان، على رضائیان، مجله سخن سمت، ش7، ص46.
17) چوبهاى ناقص را در آتشدان مىافکنند.
18) صائب تبریزى.
19) بابا افضل.
20) آیت بصیرت، ص154.
21) جوان و نیروى چهارم زندگى، دکتر شرفى، ص161 - 159.