نویسنده

 

خانواده، عشق و استوارى‏«قسمت اول»
ازدواج و کمال‏جویى‏

احمد حیدرى‏

تقدیم به آنان که زندگى زناشویى سرشار از صمیمیتى را آرزو دارند و از منفورترین حلال خداوند گریزانند.

طلوع سخن‏

دوست خوبم سلام!
تو را مى‏شناسم و مى‏دانم که فکرت مشغول است.
تو همان برادر و خواهر جوانى هستى که مدت‏هاست فکر و ذهنت مشغول شده؛ یافتن همسرى همدل و همراه، صمیمى و باصفا، امیدآفرین و قانع، عفیف، کوشا و پر توان، بزرگ‏ترین دغدغه‏ات گشته است.
تو همان برادر و خواهر گرانقدرى هستى که مدتى است همسر و شریک زندگى‏ات را انتخاب کرده‏اى و با هم در صفا و صمیمیت زندگى مى‏کنید ولى تشویش دارى که نکند اینها که مى‏گذرد خواب باشد و تو را از این خواب شیرین بیدار کنند و در عالم واقع همه چیز را از دست رفته ببینى. نکند عاملى شوم پیدا شود و صفاى زندگى‏ات را مکدّر کند. نکند نادانسته عملى از تو سر زند که همسرت را ناخوشایند باشد و از تو دلزده گردد.
تو همان خواهر و برادرى هستى که سال‏هاست با شریک زندگى‏ات اختلاف دارى و جویاى راه حلى مى‏باشى که تو را از افتادن در کام کابوس طلاق باز دارد. تصور طلاق، این منفورترین حلال خداوند، تو را به وحشت مى‏اندازد و مى‏خواهى هیچ گاه این کلمه را از زبان کسى نشنوى بخصوص از زبان شریک زندگى‏ات!
برادر و خواهر گرانقدر، ما نیز در دغدغه و نگرانى شما شریکیم و دل‏ریش از اینکه جوانان مملکت‏مان نتوانند با معیارهاى صحیح، شریک زندگى خود را بیابند و با ازدواج‏هاى احساسى، عشق‏هاى شیشه‏اى، تلفنى و اینترنتى، خود را گرفتار زندگى‏اى کنند که رنگ و بوى صفا، گذشت، عشق و همراهى در آن نباشد.
خواهر و برادر عزیز، ما نیز در آتش اختلاف شما مى‏سوزیم و آرزوى تفاهم و کنار آمدن شما با هم، وجودمان را پر کرده است و براى آن چاره‏جویى مى‏کنیم.
در این نوشته مخاطب‏مان شمایید و با هم به گفتگو مى‏نشینیم؛ شاید به یارى خداوند بتوانیم در کاستن دغدغه‏ها و یافتن راهکارهاى مفید موفق گردیم و صفایى ایجاد کنیم و صمیمیتى را حفظ کنیم و پیوندى را مستحکم گردانیم. اگر نیت‏مان خدایى باشد و دست نیازمان به سوى خالق بى‏نیاز، یارى آن یگانه مهربان نصیب خواهد شد و بارقه محبت، کانون خانواده‏مان را نورانى خواهد کرد و گرمى خواهد بخشید و شعارها رخت برخواهد بست.
عزیز همراه، رشد ناهنجارى‏هاى خانوادگى و سیر صعودى آمار طلاق در کشورهاى مختلف از جمله کشورمان تکان‏دهنده و وحشت‏زاست. ازدواج‏ها استحکام ندارند و نوعروسان بسیارى هنوز در خانه بخت بار نگشوده به خانه پدر باز مى‏گردند.
امنیت ازدواج از بین رفته و همین ناامنى آمار ازدواج را به شدت پایین آورده است. منحنى ازدواج، سیر نزولى و منحنى طلاق، سیر صعودى دارد و این هر دو نامطلوب و زیانبار است. کم شدن و ناپایدار شدن ازدواج‏ها آثار زیانبار دیگرى نیز به بار آورده که گسترش فساد و فحشا، یکى از آنهاست. وقتى جوان با همسر ایده‏آل ازدواج کند، نیاز جنسى، روحى و عاطفى‏اش به خوبى و از راه صحیح تأمین مى‏گردد و سلامت جسمى و روحى او تضمین مى‏شود و بانشاط و سرزنده به اجتماع وارد شده و در پى کسب و کار و سازندگى مى‏رود ولى وقتى از یافتن همسر موافق، نامطمئن یا مأیوس باشد، به ازدواج رغبت نمى‏کند و راه سرکوب غرایز یا تأمین ناصحیح آن را پیش مى‏گیرد و انواع امراض روانى و فساد اخلاقى ظهور مى‏کند و پیامدهاى شوم فراوانى حاصل مى‏گردد.
اگر به حکم عقل و شرع اقدام براى همسردادن به جوانان مجرد از وظایف آحاد جامعه و دولت اسلامى و از بزرگ‏ترین اعمال صالح مى‏باشد، اقدام براى تأمین امنیت ازدواج واجب‏تر، لازم‏تر و ضرورى‏تر است.
در این گفتگوى مکتوب، ابتدا با جوانانى که هنوز ازدواج نکرده‏اند به گفتگو مى‏نشینیم و راهکارهاى صحیح اقدام به ازدواج و انتخاب همسر را مرور مى‏کنیم. بعد از آن با مردان و زنانى که ازدواج کرده و زندگى موفقى دارند، به مرور به راهکارهاى حفظ استحکام و صمیمیت خانواده مى‏پردازیم و در آخر با مردان و زنانى همراه مى‏شویم که زندگى زناشویى آنان با چالش مواجه شده و در پى راه حل اختلاف و بازگرداندن صفاى سابق و از دست‏رفته هستند.
امید است به یارى خدا بتوانیم همراهى دلسوز، چاره‏جو و مفید بوده و از هم‏صحبتى با ما و خواندن نوشته‏مان پشیمان نشوید و در آخر دعاى خیر شما بدرقه راه ما گردد.

ره برو، بیره مرو هر چند راهت دور باد

خواهر و برادر جوانم، تو که سالیان عمرت از بیست و پنج گذشته و هنوز به هزار و یک دلیل ازدواج نکرده‏اى. مى‏دانم که نمى‏خواهى بگویى محتاج همسر نیستم؛ چون طبیعت هر انسان سالمى متمایل به جنس مخالف است و زن و مرد، هر دو داراى نقصان مى‏باشند و هر یک مکمل دیگرى. این ناموس خلقت است که همه موجودات را به صورت جفت، نر و ماده و محتاج جنس مخالف خلق کرده است و ازدواج و جفت‏یابى را در همه جارى ساخته است. آنچه ما از حیوانات و موجودات دیده و شنیده‏ایم این است که جفت‏یابى در آنها هم اصل است و نر و ماده‏ها بدون ضابطه با هم نمى‏آمیزند.
نیاز به جفت و روابط زناشویى انکارناپذیر است. از طرف دیگر، همیشه تأمین این نیاز از راههاى دیگر غیر از ازدواج ممکن بوده و هست. البته گاهى روابط خارج از ضابطه ازدواج و همسرى، قبح اجتماعى فراوان دارد و گاهى متأسفانه قبح اجتماعى آن مى‏ریزد و به عادت فراگیر تبدیل مى‏شود، اما باز هم تأمین این نیاز از آن راهها به ضرر افراد مى‏باشد. زیرا روابط زمانى نیاز درونى انسان را برآورده مى‏کند که همراه با آرامش روحى و اطمینان اجتماعى باشد و در روابط خارج از ضابطه چنین امرى حاصل نمى‏شود. دو جوانى که خارج از ضابطه ازدواج با هم انس مى‏گیرند هر قدر هم ایمان‏شان ضعیف باشد، بالاخره سوسوى ایمان در کنج قلب آنها در ساعات انس و خلوت و قبل و بعد از آن، آنان را هراسان و اندوهناک مى‏گرداند. ترس از گناه و کیفر خداوند در قاطبه انسان‏ها وجود دارد و حداقل خودشان در نفس خودشان نمى‏توانند آن را انکار کنند گرچه نزد دیگران انکار نمایند و با خیال نشان دهند. علاوه بر ترس گناه و کیفر اخروى و قهر خداوند، ترس از رسوا شدن در نزد مردم و کیفر اجتماعىِ عمل خلاف قانون هم در کنج قلب انسان‏ها وجود دارد. کم مى‏توان افرادى را پیدا کرد که از شهره شدن به فسق و فجور و داشتن روابط خارج از ضابطه ازدواج هراسان نباشند.

در ساحت نورانى قرآن‏

خداوند در قرآن مجید داستان رابطه خارج از ضابطه زلیخا با یوسف را مطرح مى‏کند و امامان معصوم(ع) زوایاى این ارتباط را شرح مى‏دهند تا به انسان‏ها بفهمانند که نمى‏توان در یک رابطه ناصحیح با اطمینان و خیال آسوده خلوت کرد و اشباع شد و به اطمینان رسید. در این ارتباط ناصحیح، یوسف یک طرف است و زلیخا طرف دیگر و ما وضعیت زلیخا را یادآور مى‏شویم تا ببینیم که چگونه حتى انسان‏هاى به ظاهر بى‏ایمان هم نمى‏توانند از چنین رابطه‏هایى لذت ببرند و به آرامش برسند و دغدغه و هراس و تشویش، مکدّر عیش آنان است.
زلیخا بانوى کاخ عزیز است و در آنجا فرمانش مطاع مى‏باشد و غلامان و کنیزان کاخ در خدمت و مطیع اوامر اویند و حتى اگر از او خلافى ببینند نه تنها جرئت افشا کردن و مطرح نمودن آن را ندارند بلکه با هزارها دلیل به توجیه و تصحیح آن مى‏پردازند؛ با این وجود او هراسناک افشا شدن رابطه‏اش با یوسف است؛ از این‏رو خلوت را به اندرونى‏ترین اطاق کاخ مى‏برد و درهاى فراوان قبل از آن را مى‏بندد تا مطمئن گردد هیچ کسى امکان مطلع شدن از خلوت او را نمى‏یابد و بانگ رسوایى او را بلند نمى‏کند. در آن اندرونى‏ترین اطاق کاخ، معبود زلیخا و بت او حاضر است زیرا معبود انسان، هم محبوب‏ترین شخص در نزد اوست و هم باید همیشه حاضر باشد تا بدو متوسل شود و پناه برد و از او حاجت بخواهد و به احتمال قوى بت‏پرستان چندین صورت از بت خود داشته و در جاهاى مختلف نصب کرده بودند تا در همه حال در محضر معبود و خدایشان باشند و صورت بت زلیخا نیز حتى در اندرونى و اطاق خلوت وى هم بود و حالا زلیخا نه با همسرش بلکه با فردى خارج از ضابطه ازدواج، خلوت کرده و این خلوت در ارتکاز ذهنى خود او قبیح است پس باید از چشم‏انداز معبودش پنهان باشد چه اینکه اگر معبود ببیند، شرمندگى و سرافکندگى بار مى‏آید و شاید غضب کند و قهر نماید و ...، پس باید در پنهان کردن بکوشد و بدین جهت زلیخا پوششى بر خدایش مى‏اندازد تا نتواند خلوت او با یوسف(ع) را ببیند.
حالا زلیخا با سختى و زحمت فراوان خلوت مطمئنى فراهم کرده و یوسف(ع) را با حیله بدانجا کشانده است ولى تقاضاى کامجویى خارج از ضابطه ازدواج نیز مشکل است و نمى‏توان به راحتى چنین تقاضایى را مطرح کرد. او باید با خود کلنجار رود که چگونه چنین خواهش غلطى را مطرح کند تا هم قبح و زشتى آن کم باشد و هم با ردّ یوسف(ع) مواجه نشود. شاید او قبل از این خلوت ساعت‏ها در این باره فکر کرده و آخر بدین نتیجه رسیده که باید از موضع قدرت برخورد کند و یوسف(ع) را در موضع عبد و بنده نشاند و با امر، از او انجام کارى را بخواهد چه در این صورت بعید است عبد و بنده جرئت مخالفت با صاحبش را داشته باشد و امر کردن به عبد و اطاعت عبد از امر خلاف اخلاق صاحبش نیز زشتى کمترى دارد.
فاش شدن رابطه خارج از ضابطه نیز خود مصیبتى دیگر است که همه انسان‏ها حتى افراد لاابالى از آن وحشت دارند. در همین جریان وقتى یوسف(ع) از دام زلیخا مى‏گریزد و زلیخا صید را تعقیب مى‏کند، به ناگاه با همسرش جلو درب اندرونى مواجه مى‏گردد. در اینجا زلیخا هم به زشتى اقدام خود اعتراف دارد و نمى‏خواهد در حضور دیگران از جمله همسرش رسوا شود لذا فورى به دروغ متوسل مى‏شود و یوسف(ع) را تجاوزگر معرفى مى‏کند و از همسرش کیفر او را خواستار مى‏گردد.
رسوا شدن نیز او را از تلاش براى توجیه و منطقى جلوه دادن عمل خلاف عرفش باز نمى‏دارد. گرچه در نزد رفقاى اشرافى‏اش به کامجویى غلط رسوا شده ولى در صدد اثبات بى‏گناهى خودش بر آمده و با ترتیب دادن جلسه‏اى، جمال یوسف(ع) را به رقباى اشرافى‏اش مى‏نمایاند و اعلام مى‏کند آیا اگر من در مقابل عشق به چنین ماهپاره‏اى ذلیل شوم و آبرو و شخصیت و جایگاه خویش را نادیده بگیرم و از او کام بخواهم، بیجا است؟!
البته در این مجلس چون حاضران رقبا، رفیقان و همپالکى‏هایش هستند، به عمل خلاف خود اعتراف مى‏کند و آن را توجیه مى‏نماید ولى در مقابل همسر و غیر همپالکى‏هایش همچنان مدعى پاکدامنى و بر تجاوزگرى یوسف(ع) پافشارى دارد.
او فقط در آخر کار، در جلسه محاکمه نزد پادشاه مصر، زمانى که همه قراین، فریادگر پاکدامنى یوسف(ع) و تخلف اوست و همپالکى‏هایش هم به گناهکارى او و خودشان اقرار کرده‏اند، به خلاف خود و پاکدامنى یوسف(ع) اعتراف مى‏کند زیرا هیچ امیدى در انکار و دروغ‏گویى نمى‏بیند بلکه در آن مجلس، انکار را به ضرر خود مى‏بیند و احتمال خشم پادشاه و کیفر او در صورت انکار وى بیشتر است.(1)
در اینجا زوایاى داستان رابطه غلط زلیخا را بازگو کردیم تا توجه دهیم که چنین رابطه‏هایى حتى اگر آسان و کم مؤونه باشد، ولى چون با تشویش و خوف و هراس همراه است، نمى‏تواند اقناع‏کننده نیاز شخص و آرامش‏بخش به روح و روان فرد باشد. بنابراین همان گونه که در مَثَل عنوان آمد، باید از راه صحیح رفت هر چند راهى طولانى‏تر و هزینه‏دارتر باشد و باید بیراهه‏ها را رها کرد هر چند کوتاه و کم‏هزینه باشند.
آرامش روحى و اقناع کامل غریزى فقط از طریق ازدواج و ارتباط صحیح دو زوج ممکن است و هیچ ارتباط غلطى نمى‏تواند برطرف‏کننده این نیاز باشد و آرامش روحى براى فرد به ارمغان بیاورد.
در ازدواج است که بدنامى و رسوایى نزد هیچ کس بار نمى‏آورد. چنین رابطه صحیحى هم، باعث آرامش و اقناع نیاز دو زوج است و هم، سبب آسایش و راحتى خود و خانواده‏هایشان و هم، سبب به خاک مالیده شدن بینى شیطان و همه شیطان‏صفتانى که در پى فاسد کردن آنهایند.
چنین ارتباط صحیحى است که بزرگ‏ترین عمل صالح به حساب مى‏آید و رضایت، رحمت و برکت خدا را در پى دارد و باعث عزا گرفتن و خون به دل شدن شیطان و شیطان‏صفتان مى‏گردد زیرا دو زوج با این ارتباط صحیح از انحراف و فساد مصون شده‏اند و شیطان‏ها از گمراه کردن آن دو و به زحمت انداختن آنها و خانواده‏هایشان مأیوس شده و باید دام و دانه برچینند و بساط گمراه‏گرى خود را جمع نمایند. چنین ارتباط صحیحى است که به تشکیل خانواده و تولد فرزندان سالم و صالح مى‏انجامد و تداوم صحیح نسل‏ها را تضمین مى‏کند.
عصاره سخن این بود که: خواهر گرامى و برادر محترم، نمى‏توانى به رابطه‏هاى غلط امید بندى و متمایل شوى که این رابطه‏ها گرچه دورادور زیبا جلوه مى‏کنند ولى با دلهره و اضطراب و تشویش‏هاى فراوان همراهند و پشیمانى طولانى در پى دارند و آرامش‏زا نیستند گرچه کم‏هزینه و در دسترس باشند. راه صحیح و ایمن و مطمئن را نباید رها کرد و بیراهه‏هاى نامطمئن، هراسناک و اضطراب‏زا را در پیش گرفت.
دوستان همراهى که ازدواج نکرده‏اید، بهترین راه رسیدن به آرامش روحى، ازدواج است. با ازدواج شما از تنهایى نجات مى‏یابید. یک سنگ صبور و همراز پیدا مى‏کنید تا درد دل‏هاى خود را با وى در میان نهید و از پشتیبانى روحى - روانى وى برخوردار گردید. کسى را مى‏یابید که منتظر شما باشد و به شما عشق ورزد و حاضر باشد براى شما هستى خود را فدا کند. مى‏توانید از همسرتان صاحب فرزندانى شوید که گل‏هاى معطر زندگى شما باشند و ... . همه اینها به شرط آن است که با امید به خدا و براى رضاى او و مطابق دستورالعمل‏هاى اولیاى او قدم بردارید.

وارسى و پالایش انگیزه‏ها

جوانى که در پى یافتن همسر مناسب هستى، لحظاتى به وارسى انگیزه‏هایت بپرداز. براى چه مى‏خواهى ازدواج کنى؟ چرا فلان دختر یا پسر را برگزیده‏اى؟ آیا فقط براى رسیدن به لذت و کامجویى است؟ آیا چون آن دختر یا پسر از خانواده سرشناس و ثروتمندى است، چشم تو را گرفته؟ شاید ازدواج با او براى تو نام و افتخار اجتماعى در پى دارد؟ ممکن است زیبایى خارق‏العاده آن دختر تو را مسحور کرده است؟ شاید عنوان و منصب اجتماعى پسر، شما را گرفته است؟ یا ...؟
یا شاید در عالم تجرد، خود را مستعد براى پذیرش وسوسه‏هاى شیطانى مى‏یابى و براى یافتن همسرى همراه که تو را در پیمودن مسیر بندگى یاور باشد و کانون گرم اُنسى برایت ایجاد کند، ازدواج مى‏کنى؟ شاید اجابت امر خدا و رسول تو را وا داشته دنبال همسرى همراه و همفکر باشى زیرا خدا و پیامبرش از کسانى که با داشتن امکانات کافى، مجرد زندگى مى‏کنند، راضى نیستند و پیامبرش اعلام فرموده:
زناشویى از سنّت من است و هر کس از سنّت من روى بگرداند، از [امت ]من نیست.(2)
اى عزیز، شاید مى‏خواهى با ازدواج صاحب فرزندى صالح شوى و بر شمار موحّدان زمین و امت رسول خدا بیفزایى تا آن فرزند، نور چشم تو و باقیات صالحات تو باشد؟
انگیزه تو هر چه باشد در انتخابت تأثیر بسزا دارد. آنکه دنبال ازدواج با همسرى ثروتمند است، ملاک‏هاى دیگر برایش رنگ مى‏بازد و آنکه دنبال یافتن همسرى همراه براى پیمودن راه خداست، دنبال کسى مى‏گردد که صلاحیت لازم براى این همراهى و یاورى را داشته باشد. براى اولى، دیندار بودن، عفیف بودن، عالم بودن، اصالت خانوادگى داشتن و ... مهم نیست فقط مهم این است که همسرش ثروت فراوان داشته باشد که در این صورت بى‏عفتى، بداخلاقى، جهالت و رذالت او بى‏اهمیت مى‏نماید و براى دومى، ثروتمند بودن، انتساب به خانواده سرشناس و مانند آن مهم نیست بلکه مهم دیندار بودن، عفیف بودن و فهیم بودن همسرش است.
خواهر و برادر محترم، وقتى انگیزه‏هایت را واکاوى کردى، اگر انگیزه‏هایت رنگ خدایى دارد و در راستاى رضاى خداست و در پى سعادت دنیا و آخرت هستى، تو را بشارت باد که مورد عنایت خدا هستى و به یارى خداوند به پیش برو و پى‏جویى کن و امیدوار باش که خواسته صحیح و منطقى‏ات اجابت خواهد شد و همسرى مناسب و همراه خواهى یافت و اگر انگیزه‏هایت رنگ خدایى ندارد و رو به پستى و شهوترانى و حیوانى است، در همین ابتدا به تصحیح آنها اقدام کن. بدان که اگر به دنبال رضاى خدا و در پى اطاعت از فرمان خدا و پیامبرش باشى، خداوند هم دنیا و آخرت تو را تضمین مى‏کند و اما اگر خدا را وا نهاده و دنبال هوا و هوس‏هایت باشى، از عنایت خدا محروم خواهى شد و حداکثر در مدتى کوتاه به لذت‏هایى گذرا مى‏رسى و بعد از آن با مصایب تلخ و کشنده‏اى روبه‏رو مى‏گردى که زندگى‏ات را تیره و تار مى‏کند. پیامبر اسلام فرمود:
خداوند بر خود واجب کرده است یارى و کمک کردن کسى را که خواهان ازدواج است تا همراهى براى طى مسیر بندگى پیدا کند.(3) و چنین همراهى نیز، طبعاً فردى خداشناس، مؤمن، صالح و مقید به فرمان‏هاى دین و پاى‏بند به ارزش‏هاى اخلاقى است.
در حدیث زیر دقت کن:
چرا مؤمن ازدواج نمى‏کند؟! زیرا با ازدواج ممکن است صاحب فرزندى شود که ذکر «لا اله الا اللَّه» بر زبانش جارى گردد و با تلفظ به این ذکر شریف زمین را گرانبها کند(4)[ که حامل یک تسبیح‏گوى خداست.]
این احادیث ما را به پالایش نیت‏هایمان دعوت مى‏کند و نیت صحیح را به ما مى‏آموزد.
نقل است که وقتى یوسف پیامبر(ع) در سرزمین مصر بعد از سال‏ها با برادر مادرى‏اش مواجه شد و او را از احوال خود آگاه کرد و از وضع حال او سؤال کرد، متوجه شد که برادرش با وجودى که به فراق وى گرفتار بوده ولى ازدواج کرده است. این مطلب بر او گران آمد که برادر چگونه توانسته با وجود غم فراق ازدواج کند و لذا به اعتراض از او پرسید که چطور ازدواج کردى؟
برادرش جواب داد:
پدرم، یعقوب پیامبر، مرا به ازدواج فرمان داد و گفت: اگر مى‏توانى ازدواج کن تا شاید فرزندى برایت متولد گردد که با تسبیح خدا بر زمین، آن را گرانبها کند.(5)

تکثیر و تعالى‏بخشى انگیزه‏ها

برادر و خواهر گرانقدر، یکى از عنایات خداوند به بندگانش این است که اگر نیت بد کنند، تا زمانى که براى تحقق آن نیت گام برندارند، برایشان گناهى ننویسد. مثلاً اگر فردى تصمیم به متلاشى کردن کانون خانوادگى مملو از صفایى کند، گرچه نیت او بد است و سزاوار نیست ولى تا زمانى که این نیت را عملى نکرده و براى تحقق آن قدمى برنداشته باشد، برایش گناهى نوشته نمى‏شود حالا این اقدام نکردن به خاطر پیدا شدن مانع باشد یا ناتوانى یا انصراف یا ... . اما براى نیت خیر مؤمن ارزش قائل شده و آن را به عنوان عمل خیر ثبت مى‏کند و بدان پاداش مى‏دهد. همین که فردى تصمیم بگیرد که کار خیرى انجام دهد حتى اگر موفق به انجام آن هم نشود، باز هم ثوابى برایش منظور مى‏کند. حتى آرزوى انجام کار نیک نیز به فضل خدا عمل صالح است و موجب ثواب و پاداش. چه نیکو است که از این سفره گسترده فضل و کرم خداوندى استفاده کنیم و علاوه بر پالایش نیت‏هایمان به تکثیر آنها نیز همت کنیم. یک مرد و زن براى ازدواج خود مناسب است نیت‏هاى متعدد ارزشمند کنند مثلاً دنبال همسرى باشند وجیه، باجمال، مؤمن و عفیف تا با نگاه کردن به جمال او و از مؤانست و مجالست با وى لذت ببرند و از نگاه کردن به چهره زنان نامحرم و ناموس دیگران بى‏نیاز شوند و جمال آن زن به او آرامش دهد و براى انجام وظایف بندگى فارغ گرداند و هم آن زن برایش فرزندان صالحى بیاورد و ... .
تکثیر نیت‏هاى خوب و هم‏راستا از هنرهاى صالحان است و از تقاضاهاى اولیاى خدا. این امام سجاد علیه‏السلام است که در دعاى مکارم‏الاخلاق، خاضعانه از خداوند طلب مى‏کند:
خدایا! به لطف خود نیت‏هاى خوب مرا زیاد گردان.(6)
مطلب دیگر، متعالى کردن نیت‏هاست. در اخلاق امروزى که توسط غربیان تبلیغ مى‏شود و مؤثرترین اخلاق تلقى مى‏گردد، معیار عمل فقط سود و لذت موجود در آن است. افراد به انجام اعمالى فرا خوانده مى‏شوند که سود و لذت عاجل دنیوى در آن محسوس و مشهود باشد و هیچ گاه فردى را به انجام کارى براى سود آجل و اخروى دعوت نمى‏کنند زیرا سود عاجل نقد است و نفع آجل نسیه و به قول معروف «سیلى نقد به ز حلواى نسیه». گمان بعضى بر آن است که دین فقط به آخرت دعوت مى‏کند و ترک دنیا و لذایذ دنیا مقدمه رسیدن به آخرت است در حالى که این گونه نیست. دین مى‏خواهد دنیا را در راستاى آخرت قرار دهد و به ما، رنگ الهى زدن به نیت‏ها و اعمال‏مان را بیاموزد. یک مبلّغ آگاه دینى هیچ گاه افراد را به ترک لذت مباح دعوت نمى‏کند بلکه اعلام مى‏کند که اى انسان‏هاى مؤمن، لذت‏هاى غیر مباح و حرام را ترک کنید و راه ترک آن هم رفتن دنبال لذت مباح است اما دنبال لذت حلال و مباح رفتن دو گونه است؛ گاهى خود لذت مباح و حلال غایت و هدف نهایى است مثلاً جوانى دختر زیبایى را دیده و مسحور زیبایى او شده و رسیدن به آن جمال و لذت بردن از همنشینى، مؤانست و ازدواج با او، همه همّ و غم او شده است. او در وراى وصال به این محبوب هدف دیگرى ندارد، اما گاهى همین جوان آن جمال و زیبایى را دیده و دلش بدان تمایل پیدا کرده است ولى به خود تلقین مى‏کند و توجه مى‏دهد که چه خوب است من با این صاحب جمال ازدواج کنم تا با دیدن جمال زیباى او و لذت بردن از آن از نگاه به جمال زنان بیگانه و ناموس دیگران بى‏نیاز شوم و علاوه بر آن، این جمال را آیینه جمال حق‏تعالى قرار دهم و از این آیت حُسن به زیبایى خالق آن پى برم. به عبارت دیگر در اخلاق دنیایى غربى هدف و غایت همان نور دنیایى است ولى دین به ما یاد مى‏دهد که غایت را روى عدد صد ببریم زیرا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست». اخلاق دینى لذت بردن را نهى نمى‏کند و آن را نفى نمى‏نماید بلکه یاد مى‏دهد که فرد چگونه این لذت بردن را در ضمن و در راستاى هدف بالاترى قرار بدهد تا علاوه بر رسیدن به لذت، عمل صالح آخرتى هم انجام داده باشد.
اینکه از بزرگانى نقل مى‏شود که ادعا کرده‏اند ما در زندگى هیچ کار مباحى انجام نداده‏ایم معنایش این است که آنان خوردن، خوابیدن و دیگر کارهاى خود را با اهداف غایى والاترى انجام مى‏دادند که با توجه به آن اهداف والاى نهایى، اعمال مباح‏شان مستحب مى‏شد و این است معناى دعاى امام سجاد(ع) که: «و انته بنیّتى الى احسن النیّات؛(7) نیت مرا به حد بهترین نیت‏ها بالا ببر».
اى خواهر و برادر گرامى، ازدواج و انتخاب همسر هم، مى‏تواند در راستاى اهداف الهى و والا باشد و در ضمنِ آن لذت بردن و کامجویى هم حاصل گردد و مى‏تواند فقط براى کامجویى باشد. هنر مؤمن در این است که لذت بردن و کامجویى‏اش را در ضمن هدفى عالى قرار دهد و بر شما باد به این روش عمل کردن. البته اگر لذت مباح هم هدف و غایت باشد، مانعى ندارد و فرد گناه نکرده بلکه از نعمت خدا استفاده کرده و مأجور است، گرچه اجر او کمتر از اجر کسى است که این عمل را در راستاى اهداف والاتر قرار مى‏دهد و آن را به سطح مستحب یا واجب مى‏رساند. این کلام خداوند از زبان مؤمنان به قارون است که اى قارون:
«و ابتغ فیما آتاک اللَّه الدار الاخرة و لا تنسَ نصیبک من الدنیا؛
اى قارون، با این اموالى که خداوند به تو عطا فرموده آخرت را طلب کن و اسباب سعادت آخرت را فراهم آور و البته نصیب و بهره دنیایى‏ات را هم فراموش مکن.»(8)
بنابراین چه خوب است یاد بگیریم که لذت مباح را که غایتى متوسط است در راستاى غایت‏هاى والاتر قرار دهیم و از لذت‏هاى غیر مباح چشم بپوشیم و با اقدام به ازدواج در گسترش پاکى و طهارت و سلامت در جامعه مؤثر گردیم.
ادامه دارد.

پى‏نوشتها:
1) ر.ک، سوره یوسف، 53 - 23.
2) مستدرک، ج‏14، ص‏153.
3) نهج‏الفصاحه، ص‏294.
4) وسایل الشیعه، ج‏14، ص‏3.
5) کافى، ج‏5، ص‏329.
6) صحیفه سجادیه، دعاى بیستم.
7) صحیفه سجادیه، دعاى مکارم‏الاخلاق، دعاى بیستم.
8) سوره قصص، آیه 77.