نویسنده

 

برداشتى زنانه از خشونتى مردانه‏

مریم بصیرى‏

عنوان فیلم: ملاقات با طوطى‏
نویسنده و کارگردان: علیرضا داوودنژاد
بازیگران: مهتاب کرامتى، میترا حجار، ماهایا پطروسیان، مرجان شیرمحمدى، محمدرضا فروتن‏
«نیاز»، به مشکلات اجتماعى و اقتصادى مى‏پرداخت و «مصائب شیرین»، به ازدواج و عشق نوجوانى. «بچه‏هاى بد»، ماجراى فرار یک دختر به همراه دو پسر بود و «بهشت از آنِ تو»، به مشکلات یک زن و شوهر اشاره داشت و حالا «داوودنژاد» در یک پرش مضمونى، بیشتر از فیلم‏هاى گذشته‏اش به زنان پرداخته است؛ یک بزرگ‏نمایى اغراق‏آمیز همراه با شخصیت‏پردازى‏هاى خاص هر کدام از زنان.
«ثریا» نزد مادر معتادش زندگى مى‏کند و شواهد نشان مى‏دهد که روسپى است و به قول خودش در عین حال مجبور است براى گذران زندگى‏اش یک پا گرگ باشد. او عاشق «مجید»ى است که همسر دیگرى اختیار کرده است ولى «ثریا» از فکر او بیرون نمى‏رود. این زن با آن آدامس جویدن خاصش که شخصیتى ویژه به وى داده راهى جز تأمین خرج اعتیاد مادرش ندارد.
«شراره» گانگسترى است که بعد از گذراندن دوران محکومیتش در خارج از کشور به ایران دیپورت شده است. او کلاهبردارى است که به اسم فال و ارتباط با ارواح، مردم را سرکیسه مى‏کند و اموال آنها را مى‏دزد. مشخصه وى هم سیگار کشیدن مدام اوست.
و «کوکب» ملقب به «قرقى»، دزدى است که تیپى پسرنما دارد و لهجه‏اى نچسب که او را به گوشه خاصى از کشور منسوب مى‏کند.
این سه زن معتقدند که هیچ مردى ارزش غصه خوردن ندارد ولى با این وجود حاضرند در مقابل پول، «مجید» را از اسکورت اعدام بربایند. «مجید» جوانى است که به اتهام قتل محکوم به اعدام است و همسر وى «نسیم»، در تلاش است تا به کمک این سه زن، شوهرش را از پاى چوبه دار بدزدد.
«نسیم» گویا قرار است خوب باشد که هست ولى یکشبه از شنیدن خبر اعدام شوهرش تبدیل به یک تبهکار حرفه‏اى مى‏شود. او که یک مددکار خوب بهزیستى است و با قانون آشناست ناگهان مى‏آشوبد و براى نجات همسرش دست به هر کارى مى‏زند. «نسیم» دیگر آن زن پاک و بى‏گناه همیشگى نیست که با چادرى سیاه در بهزیستى به درد دختران مسئله‏دار مى‏رسید، بلکه او با یک خبر به گروه «ثریا» مى‏پیوندد تا «مجید» را از طناب دار رها کند. «مجید»ى که «نسیم» به واسطه علاقه‏اش به او و اثبات آن، حاضر است هر بهایى بپردازد و «ثریا»یى که دلباخته سابق «مجید» است با تصور رهایى او، در خیالش به آسودگى خاطر مى‏رسد.
کارگردان، استادانه صحنه‏هاى اعدام و طناب دار را با زوایاى مختلف فیلمبردارى مى‏کند و به نوعى نشانگر خفقان و وحشت مى‏شود و در مقابل، فرشته عدالت را نشان مى‏دهد که با ترازویش سنگ شده و به همراه شیرانش در پاى دادگاه عدل خوابش برده است!
در این میان پدر خود «نسیم» تندیسى از فساد در نظام است. فسادى که در اعتقادات و اقتصاد کشور رخنه کرده و رشوه‏گیرى و باج‏خورى بیداد مى‏کند.
این مرد ریش بلندى دارد و دکمه یقه‏اش همیشه بسته است. مردى که نمادى از برخى مقدس‏مآبان پشت سیاست اقتصادى کشور است. نمونه‏اى از مردانى که به واسطه حفظ ظاهر، اموال خویش را مى‏افزایند و اگر کسى به اسرار آنان پى ببرد زنده نخواهد ماند؛ حتى اگر آن فرد دامادشان باشد و یا شاید دخترشان.
وقتى «نسیم» مى‏بیند پدرش، خود، یک پا دزد است، به همراه دوستان خلافکارش به شرکت پدرش دستبرد مى‏زند تا بتواند چند میلیون پول درخواستى یک دیوانه حرفه‏اى به نام «صابر» را تأمین کند؛ دیوانه‏اى که یک دیوانه‏تر از خودش او را به زنان معرفى کرده است. دیوانه‏اى به نام «طوطى»، کسى که حضورش همیشه با قفس یک طوطى همراه است. و طوطى‏اى که دلش براى هندوستان تنگ شده است و باید خودش را به مردن بزند تا بتواند از قفس بگریزد و آزاد شود؛ کارى که «مجید» و «نسیم» به ظاهر دست به آن مى‏زنند تا از کشور فرار کنند.
این چهار زن با کمک «صابر» که قاچاقچى اسلحه است آموزش‏هاى نظامى مى‏بینند و با تمرین‏هاى تیراندازى به کدو و کلم، یک گروه گانگسترى تشکیل مى‏دهند تا «مجید» را فرارى دهند. «نسیم» هم در این میان چنان تغییر چهره و هویت مى‏دهد که حتى سه زن خلافکار دیگر او را نمى‏شناسند.
البته «شراره» از همه کارکشته‏تر است و دست به اسلحه‏اش حرف ندارد. «نسیم» هم پس از ازدواجش با «مجید» کلى هنر تیراندازى با تیرکمان و اسلحه و شمشیربازى و پرتاب دیسک، کاراته و ... یاد گرفته است و خیلى زود همه آموخته‏هایش از «مجید» را براى رهایى او به کار مى‏بندد.
در واقع به زنان «ملاقات با طوطى» هویتى پست‏مدرن داده شده است و آنان سعى مى‏کنند از لحاظ اجتماعى و گاه تفکرات سیاسى همپاى مردان شوند و به تجربه‏هاى مشترکى با آنان برسند. تجربه‏هایى که نشان مى‏دهد زنان هم مى‏توانند تبهکار باشند و فقط مردان دست به جرم نمى‏زنند.
با افزایش خشونت علیه زنان و ارزش غلبه بر زنان، در درازمدت جامعه به حالت انفجار مى‏رسد و ناگهان همه ارزش‏ها صد در صد تغییر جهت مى‏دهند و زن خوب، زنى مى‏شود که یک پا مرد باشد و هفت‏تیر به دست بگیرد!
این فیلم بهانه خوبى است تا نشان دهد اگر به نیازهاى واقعى زنان توجهى نشود و آنان نتوانند در موقعیت مطلوب اجتماعى ظاهر شوند چون زنان این فیلم اسیر عقده‏هاى سرکوفته خود مى‏شوند. اگر دختران به نیازهاى مشروع خود نرسند با فرار از خانه و ازدواج‏هاى ناموفق در دام مردان اسیر مى‏شوند و براى اینکه خودى نشان دهند مجبورند دست به خشونت و خونریزى بزنند.
«ملاقات با طوطى» نشان مى‏دهد که چقدر وضع بحرانى است و چند زن مى‏توانند به خاطر عشق و پول و ادامه حیات، دست به چه کارهایى که نزنند. فیلمى که سیاست افراط و تفریط در مورد زنان را زیر سؤال مى‏برد. فیلمى که نشان از قدرت مردان آهنین در زنان دارد و حکایت از قدرت جدید زنانه و حضور متفاوت آنان در جامعه.
در فیلم «داوودنژاد» یا مردها حاکم مطلق هستند و یا زن‏ها قدرت برتر. هیچ وقت هیچ تساوى دیده نمى‏شود و همین عدم توجه به حقوق مساوى و متقابل زن و مرد موجب عصیان زنان مى‏شود طورى که زن خوب را هم تحت جبر محیط به سوى خلاف مى‏کشاند.
هر چند این زنان موفق مى‏شوند در یک صحنه بزن و بزن «مجید» را فرارى دهند ولى عاقبت معلوم مى‏شود که این مرد قاتل نبوده و حسابدار شرکت پدر «نسیم»، به دست «صابر» و به خواست پدر «نسیم» به قتل رسیده است تا پوششى براى اخاذى‏هاى مالى وى باشد.
نیروى انتظامى هم در این میان به تمسخر گرفته مى‏شود و این چهار زن مى‏توانند سه ماشین پلیس را در درگیرى با آنان خلع سلاح کنند و با به رگبار بستن زمین مانع حرکت افراد پلیس شوند. حتى نارنجک‏دستى پرتاب کنند تا پلیس نتواند رد آنها را بگیرد.
با وجود اینکه با یک اکشن زنانه روبه‏رو هستیم ولى موتور هدایت این زنان و انگیزه آنان براى مبارزه، همه مرد هستند؛ حتى کسى که «نسیم» را وادار به این کار مى‏کند مردى است که پدر اوست. پدرى که فقط در فکر منافع و موقعیت خود است و اصلاً به خانواده‏اش نمى‏اندیشد.
یکى از موفقیت‏هاى این فیلمساز در کارگردانى ماهرانه آن و فیلمبردارى نمونه‏اش است. مانند صحنه‏هاى خروج روح از بدن «مجید» در هنگام خواب و یا حرکت روح در راهروهاى زندان و سپس در میان اتوبانى شلوغ، از مهارت‏هاى «داوودنژاد» و «علیرضا زرین‏دست» در مقام فیلمبردار است. حضور روح «صابر» هم از ویژگى‏هاى تکنیکى خاص خود برخوردار است هر چند که براى مخاطب معلوم نمى‏شود روح این زن چقدر در پیشبرد عوامل دراماتیک مؤثر است و بود و نبود او چه تأثیرى بر روند ماجرا دارد. ما فقط همین را مى‏دانیم که این زن در یک درگیرى میان قاچاقچیان، مظلومانه کشته شده و دستش به یادگارى، براى «صابر» فرستاده شده است. این دست بیانگر دست کوتاه‏شده زنان از موقعیت‏هایى است که مستحق آن هستند. حتى «شراره» روح این زن را احضار مى‏کند و او هم سرسختانه در پى نجات «مجید» است و دائم به شوهرش نهیب مى‏زند تا زنان را به حال خودشان رها نکند؛ در حالى که «صابر» مى‏داند گروهى را سازمان مى‏دهد که به خاطر قتلى که وى مرتکب شده است به دردسر افتاده‏اند.
پایان فیلم هم سیاسى است. «مجید» و «نسیم» با گذرنامه جعلى و بلیطهایى که «طوطى» به آنها مى‏دهد به خارج از کشور مى‏گریزند و در تلویزیون‏هاى بیگانه اظهار مى‏کنند که جان‏شان در خطر بوده و از ایران گریخته‏اند. «نسیم» هم دوباره مى‏شود همان «نسیم» مظلومى که معصومیت او در چادر سیاهش قاب گرفته شده است.
آخرین فیلم «داوودنژاد» با وجود اینکه سرشار از اغراق در مضمون و محتواست ولى تصویرى از آینده‏اى است که در پیش رو خواهیم داشت. آینده‏اى که زنان آن، از تحت سلطه مردان بودن خسته شده‏اند و با زبان خوش و یا به زور اسلحه حق خود را از مردان مى‏گیرند. آینده‏اى که زنانش براى تنازع بقا به مرور تمام ارزش‏هاى مثبت وجودى خویش را منکر شده‏اند و راهى جز همسان شدن با مردان و نمایش قدرت فیزیکى خود ندارند.
«داوودنژاد» در این فیلم خبر از آینده‏اى مى‏دهد که فریاد در گلو خفه‏شده زنان مى‏تواند در صورت اجبار، تبدیل به نفیر گلوله شود و با خشم و خون از گلوى اسلحه‏ها به جامعه پرتاب شود. «ملاقات با طوطى» آینده کشورى است که زنانش گاه در محدودیت بوده‏اند و گاه در اوج آزادى.
البته نباید فراموش کرد که با توجه به جامعه‏شناسى مدرن، زنان آن گونه که مردان تصور مى‏کنند تصویر مى‏شوند نه آن گونه که خودشان بر خود واقفند. حال اگر این فیلم از دید یک زن نوشته و ساخته مى‏شد باید آن وقت مى‏دیدیم که برداشت یک زن از یک انفجار زنانه چیست.