من و همسرم ایران را خیلى دوست داریم


 

من و همسرم ایران را خیلى دوست داریم‏

سمیه یونس - نویسنده‏اى از آرژانتین‏

مدت‏هاست که نداى رسا و شیواى اسلام به سر تا سر جهان مى‏رسد و با این ندا گروه بسیارى از مردم دل به این بانگ دلنشین مى‏سپارند و در این راه از علاقه و زندگى خویش مى‏گذرند.
فرهنگ و تمدن اسلامى بیش از هر چیز مدیون فداکارى فرزانگانى است که به مدد اندیشه ناب اسلامى بشریت را به عدالت، عزت و معنویت که مقدمه سعادت ابدى است فرا خوانده و حقایق برتر از محسوسات عالم مادى را فرا روى او نمایانده‏اند؛ چه آنان که با تلاش فکرى و فرهنگى، مکتب تشیع را پاس داشته و چه آنان که نهضت‏هاى اصیل فرهنگى و دینى را پدید آورده‏اند.
باخبر شدیم که چند سالى است در ایران مجله‏اى به زبان اسپانیولى به چاپ مى‏رسد و تمام مطالب آن مربوط به دین اسلام و تشیع است که از ایران به سایر کشورها فرستاده مى‏شود. مسئولیت ارائه مقالات و مطالب این مجله را بانوى مسلمان جوانى بر عهده دارد.
خانم «سمیه یونس» که مقاله‏هاى نوشته شده در مورد تشیع را ترجمه مى‏کند و در مجله «کوثر» به چاپ مى‏رساند، حدود سیزده سال است که در ایران مشغول تحصیل علوم دینى است و ضمن تحصیل به تحقیق و تکمیل مقالات مهم اسلامى در مورد دین مبین اسلام هم مى‏پردازد.
ایشان ضمن معرفى خود، در مورد ورودشان به ایران این گونه مى‏گوید:
نام اصلى من «مِریام بئاتریس یونس» « Beatriz YounesMyriam» است که پس از مهاجرت به ایران و شیعه‏شدنم، نامم را به «سمیه یونس» تغییر دادم. متولد سال 1969 میلادى در شهر توکمان Tucumؤn آرژانتین هستم. حدود سیزده سال است براى تحصیل به ایران آمده‏ام. من و همسرم هر دو در آرژانتین دانشجو بودیم. همسرم سال چهارم مهندسى مکانیک را مى‏خواند و خودم دانشجوى سال سوم مهندسى معمارى بودم، که پس از آشنایى با ایران تصمیم گرفتیم که براى تحصیل به ایران سفر کنیم.

خانم یونس، آشنایى شما با ایران از چه راهى انجام گرفت؟

خانواده ما قبل از ورود من و همسرم به ایران مسلمان بودند، اما هیچ گرایشى نداشتند و هیچ کس از امامان و معصومین را نمى‏شناختند. فقط مى‏دانستیم که نباید گوشت خوک بخوریم. گاهى هم روزه مى‏گرفتیم، اما ضرر و فایده آن را نمى‏دانستیم. البته اجداد ما اهل سوریه بودند و به خاطر همین هم مسلمان بودیم، اما اطلاعات کاملى راجع به اسلام نداشتیم. تا اینکه در مسجدى که نزدیک محل زندگى ما بود با آقایى که روحانى بودند و براى تبلیغ از ایران آمده بودند، آشنا شدیم و ایشان اطلاعات کاملى راجع به اسلام دادند و ما را براى فراگیرى علوم اسلام تشویق کردند. در آن موقع هنوز ازدواج نکرده بودم و از طریق رفت و آمد به مسجد با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم. همسرم با اینکه یک سال از من بزرگ‏تر بود، اما مى‏توانست قرآن را خوب بخواند و راجع به مسائل دینى آگاهى داشت؛ به همین خاطر بود که خانواده‏ام هم خیلى به ایشان علاقه‏مند شده بودند و خوشحال بودند چون با ورود ایشان به خانواده ما، مى‏توانستند اطلاعات بیشترى راجع به اسلام پیدا کنند.

ورود شما به ایران با چه مشکلاتى همراه بود؟

اولین مشکلى که داشتیم در مورد خانواده‏ام بود که دوست نداشتند ما از آرژانتین خارج شویم و از همان ابتدا مخالفت کردند چون ما را براى مهاجرت بسیار جوان مى‏دانستند، اما ما بعد از ازدواج و تشکیل زندگى مشترک‏مان آنها را قانع کردیم و به ایران آمدیم. هنگام ورود به ایران هم با مشکلات زیادى مواجه شدیم. اول اینکه غریب بودیم و ناآشنا بودن با ایران و فرهنگ و زبان فارسى مشکلاتى برایمان به وجود مى‏آورد، البته همسرم یک سال قبل از اقامت کامل، به ایران آمده بود و مقدمات را فراهم کرده بود. بعد هم حدود سیزده سال پیش ایران از لحاظ امکانات بسیار ضعیف بود و نسبت به آرژانتین امکانات خیلى کمى داشت. قبل از آمدن به ایران فکر مى‏کردم که ایران بهشت است و از هر لحاظ راحت هستیم، اما این طور نبود و ما در ابتدا دچار مشکلات فراوانى شدیم.

خانم یونس، با توجه به اینکه شما از قبل با مسائل دینى آشنا نبودید، بعد از ورود به ایران رعایت این مسائل براى شما مشکل نبود؟

خیر. چون در زمانى که ما در آرژانتین به مسجد رفت و آمد مى‏کردیم، خیلى از مسائل را یاد گرفته بودیم، مثلاً فهمیده بودیم که باید حجاب داشته باشیم. اولین کسانى که در شهر «توکمان» حجاب را رعایت کردند، من و خواهرم بودیم. همچنین مى‏دانستیم که اگر ذبح اسلامى نباشد، نمى‏شود گوشت را مصرف کرد و حدود یک سال بود که گوشت نمى‏خوردیم. خانواده هم کم کم به تبعیت از ما سعى مى‏کردند که مسائل را رعایت کنند گرچه با رعایت حجاب ما مخالف بودند، اما به همین دلایل بود که آمدن ما به ایران و رعایت مسائل اسلامى به علت اشتیاقى که داشتیم لذت‏بخش هم بود. در ایران دیگر کسى به خاطر حجاب، ما را مورد تمسخر قرار نمى‏داد و ما راحت مى‏توانستیم غذا بخوریم، لباس اسلامى بپوشیم، نماز بخوانیم و سایر واجبات را به جا بیاوریم و خیلى هم خوشحال بودیم. البته در آرژانتین یک قصابى اسلامى هست ولى در پایتخت است و دسترسى به آن مشکل است، گرچه مشکل مصرف گوشت را بعد از چند سال، همسر خواهرم بر طرف کرده و هر چند وقت یک بار گوسفندى را خودش قربانى مى‏کند، تا خانواده‏ام استفاده کنند. ولى چون ورود ما به ایران به نوعى براى ما آزادى بود خوشحال بودیم.

خانم یونس، چاپ مجله را از چه زمانى آغاز کردید و در این کار چه کسى راهنما و مشوق بود؟

حدود ده سال پیش کار چاپ مجله «کوثر» را که گرایش به مسئله زن دارد، آغاز کردیم. سه ماه یک بار هم آن را به چاپ مى‏رسانیم. بعد از مدتى هم مجله «رسالة الثقلین» در مورد اهل بیت(ع) را به چاپ رساندیم. مسائل مالى و غیره را هم آقاى «محسن ربانى» که در آرژانتین تبلیغ مى‏کردند به عهده گرفتند و کمک کردند. در ابتدا کار خیلى سخت بود و ما با همان امکانات ابتدایى کار را شروع کردیم. در حال حاضر با چند خانم مقاله مى‏نویسیم و راجع به شیعه منابع را معرفى مى‏کنیم و یا مطالبى که براى مسلمانان مشتاق دیگر کشورها جالب است ترجمه مى‏کنیم و به چاپ مى‏رسانیم. تا به حال از مجله «کوثر» چهل شماره و از «رسالة الثقلین» بیست و پنج شماره به چاپ رسیده است. البته در مؤسسه «شرق» هم صفحه اینترنت داریم و این صفحه به سى کشور اسپانیولى‏زبان فرستاده مى‏شود و بسیار مورد توجه کشورهاى مختلف قرار گرفته است. تا به حال کتاب‏هایى هم در مورد شیعه به چاپ رسانده‏ایم.

استقبال خوانندگان از این مجلات چگونه است و چند مقاله را که تا به حال ترجمه کردید و چاپ شده است، نام ببرید.

تمام خوانندگان مخصوصاً مسیحى‏ها علاقه زیادى به مطالب چاپ شده دارند و نامه‏هاى مختلفى براى ما مى‏فرستند. دانشجویان زیادى هم در مورد مجله «ثقلین» و «کوثر» اظهار علاقه مى‏کنند و از منابع آن تحقیق مى‏کنند، چون در اکثر کشورهاى خارجى منبعى براى تحقیق در مورد دین اسلام بخصوص تشیع وجود ندارد و اکثراً نمى‏توانند راجع به این دین کامل آگاهى داشته باشند و این تنها مجله‏اى است که به زبان اسپانیولى است و همه مطالب آن راجع به دین اسلام و تشیع است. ما با صفحه‏اى که در اینترنت داریم و مهم‏ترین صفحه دینى است توانسته‏ایم این آگاهى را در ذهن مشتاقان به وجود بیاوریم و در رساندن اطلاع و آگاهى به آنها یارى دهیم. همین طور مجلات «کوثر» و «ثقلین» بسیار مورد توجه مردم کشورم قرار گرفته است. از جمله مقالاتى که در این مجله به چاپ رسانده‏ام، «آزادى از نگاه اسلام» تألیف «سیدوحید اختر»؛ «اصل الشیعه و اصولها» تألیف «شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء»؛ «اصحاب امام مهدى(عج)»، «سفرنامه مکه و مدینه»، «زندگى حضرت زهرا» و «مقام مادر در اسلام» و مقالات دیگر که از تألیفات خودم است.

خانم یونس، با توجه به اینکه خانواده شما مایل به سفر شما نبودند، بعد از گذشت چند سال همچنین دیدن موفقیت‏هاى شما در مورد کار و تحصیلات‏تان چه نظرى دارند؟

خوب بعد از گذشت این چند سال و همچنین آشنایى با ایران و درسى که مى‏خوانیم نظرشان کاملاً تغییر کرده، مخصوصاً چند سال پیش پدر و مادرم به ایران سفر کردند و دید دیگرى نسبت به ایران و مردمش پیدا کردند و نظر خوبى دارند. در ابتداى ازدواجم دوست نداشتند که ما زندگى در آرژانتین را رها کنیم به خاطر همین همه احتیاجات اولیه ما را برآورده کردند به شرط اینکه قصد مسافرت نداشته باشیم. اما بعد از مدت‏ها ما به این نتیجه رسیدیم که پیشرفت و تکامل ما در گرو سفر به ایران و تحصیل است؛ به خاطر همین، زندگى در آرژانتین را رها کردیم و به ایران آمدیم. به خاطر سفرِ ما، والدین‏مان هیچ گونه کمکى نکردند چون مى‏خواستند سختى‏ها ما را از ادامه اقامت در ایران منصرف کند اما کم کم به این نتیجه رسیدند که ما در اجراى هدف‏مان مصمم هستیم گرچه واقعاً مشکل داشتیم و نمى‏توانستیم راحت زندگى کنیم. با توجه به اینکه در آرژانتین زندگى مرفهى داشتیم ولى وقتى به ایران آمدیم، هیچ گونه وسیله براى زندگى نداشتیم. طبیعى بود که هر کس بعد از گذشت مدتى از تصمیمش صرف نظر کند، اما من و همسرم به تحصیل و فراگیرى علوم دینى علاقه‏اى داشتیم که روى همه مشکلات را سرپوش مى‏گذاشت.

از مشکلات‏تان در ایران بگویید.

مشکلات ما در ایران بیشتر به سال‏هاى اولیه ورودمان برمى‏گردد. من در آن موقع باردار بودم و علاوه بر اینکه هیچ گونه تجربه‏اى در مورد بچه‏دارى نداشتم، بعد از به دنیا آمدن دخترم با مشکلات زیادى روبه‏رو بودم. زبان فارسى را خوب نمى‏دانستم، با شهر قم آشنا نبودم و بیمارستان هم سختگیرى مى‏کرد. در کل به علت غریبى خیلى سخت مى‏گذشت، اما با یارى خدا مشکلات، یکى پس از دیگرى حل شد. مشکل بعدى ما هم مربوط مى‏شد به شناسنامه فرزندانم. دولت ایران ما را آرژانتینى مى‏دانست ولى دولت آرژانتین به علت تولد بچه‏ها در ایران آنها را ایرانى مى‏دانست این بود که بچه‏ها شناسنامه‏اى نداشتند و به همین خاطر ما نمى‏دانستیم به کشورمان رفت و آمد کنیم. تا اینکه بعد از مدت‏ها قانون تغییر کرد و ما موفق به دریافت شناسنامه از آرژانتین شدیم.

آیا در مورد کار مجله تخصصى مشوق هم داشتید و با چه نیتى این کار را آغاز کردید؟

در زمان شروع کار، آقاى ربانى خیلى ما را تشویق مى‏کردند و سعى داشتند که مشکلات‏مان را هم برطرف کنند. اوایل کار سخت بود، اما با توجه به اینکه ما دوست داشتیم دین تشیع را به همه دنیا بشناسانیم و با دیگر ادیان ارتباط و مناظره داشته باشیم و قدرت شیعیان را نشان بدهیم، مشکلات رنگ کمترى به خود مى‏گرفت.

تحصیلات‏تان را تا کجا ادامه دادید و بعد از اتمام درس‏تان چه تصمیمى را دنبال مى‏کنید؟

من در رشته تخصصى شیعه تحصیل کردم. همسرم درس خارج فقه، فلسفه و کلام را مى‏خواند که تا حدود یک ماه دیگر تمام مى‏شود و آماده برگشت به وطن‏مان مى‏شویم. قصد داریم که پس از بازگشت به تبلیغ دین بپردازیم و آنچه را که در ایران آموخته‏ایم به هموطنان خود بیاموزیم.

نظر فرزندان‏تان در مورد زندگى در ایران و تحصیل چیست؟

فرزندانم که دو دختر به نام‏هاى «زینب» دوازده ساله، «رقیه» ده ساله و پسرم «حیدرعلى» سه ساله است، ایران را خیلى دوست دارند و اظهار علاقه شدیدى نسبت به مردم ایران دارند. خیلى دوست دارند که در ایران زندگى کنند. حتى یک بار که براى دیدن پدر و مادرم به آرژانتین رفته بودیم على‏رغم اینکه از بودن با اقوام خوشحال بودند، براى ایران دلتنگى مى‏کردند و دوست داشتند که برگردند.

خانم یونس، در این چند سالى که در ایران زندگى مى‏کردید چه چیزى در ایران براى شما جالب توجه بوده است؟

اول اینکه مردم ایران در بیشتر موارد با هم متحد هستند و دست در دست همدیگر براى اهداف‏شان تلاش مى‏کنند. نکته مهم دیگر اینکه، گوش به فرمان رهبرشان هستند. در اکثر تظاهرات و راهپیمایى‏ها این جمعیت عظیم هماهنگ و همراه با هم شعار مى‏دهند و از ملت و آرمان‏هاى آن دفاع مى‏کنند. من در هیچ کجاى دنیا چنین همدلى و یکدلى را ندیده‏ام، حتى سفیر آرژانتین در ایران هم همین نظر را داشتند و در این مورد مردم ایران را تحسین مى‏کردند. البته پاپ در مسیحیت هم همین طور است و مردم را در این مورد راهنمایى مى‏کند ولى کسى آن طور که باید به دستورات پاپ عمل نمى‏کند.

جوان‏هاى ایرانى را چگونه دیدید و نسبت به آنها چه نظرى دارید؟

این نکته‏اى است که خیلى دوست دارم راجع به آن صحبت کنم. جوان‏هاى ایرانى با قاطعیتى که در مورد مسائل دینى دارند واقعاً به ما انگیزه مى‏دهند. اکثر جوان‏هاى ایرانى به دنبال خدمت و کمک‏رسانى و پیشبرد اهداف ملت‏شان هستند. فقط اى کاش قدر این کشور و این مردم عزیز را بدانند و براى نزدیکى به خدا و رضایت او بیشتر تلاش کنند.

صحبت پایانى شما راجع به ایران و سفر چند ساله‏تان چیست و دوست دارید که باز هم با ایران در تماس باشید؟

من و همسرم ایران را خیلى دوست داریم و از این کشور شیعه‏نشین و مذهبى خاطرات خوبى دارم. دوست دارم که باز هم بتوانم به ایران برگردم چون در حال حاضر درس من و همسرم تمام شده و در حال برگشت به آرژانتین هستیم، اما خیلى علاقه دارم که فرزندانم در ایران و در آغوش گرم دین و دیندارى رشد کنند. دلم مى‏خواهد روزى برسد که ما از آرژانتین بسیارى از افراد علاقه‏مند کشورهاى دیگر را تحت پوشش قرار دهیم و آنها را به دین مبین اسلام دعوت کنیم؛ چون کشور ما مهاجران زیادى را مى‏پذیرد و این باعث مى‏شود که ما با سایر کشورها در ارتباط باشیم. امیدوارم که خداوند من و همه کسانى را که دوست دارند به اسلام خدمت کنند، در سایه لطف خود قرار دهد.

ضمن تشکر و تقدیر از خانم «یونس» و آرزوى موفقیت‏هاى پى‏درپى، از ایشان خداحافظى کردیم و به همت والا و پشتکار این بانوى مسلمان آفرین گفتیم که تعالى و پیشرفت بسیارى از جوان‏ها مرهون زحمت بى‏وقفه او و دوستانش است. با امید به اینکه همه ما روزى در راه پیشبرد ارزش‏هاى والاى انسانى کوشا باشیم و با کلام و قلم که اسلحه امروز است پاسدار تلاش مردان و زنانى باشیم که از عمر و زندگى خود در این راه گذشته‏اند.