زن در جمهورى اسلامى ایران‏ نگاهى به دیروز


 

زن در جمهورى اسلامى ایران‏ نگاهى به دیروز

نسل انقلاب، نسل امید

ما نسلى هستیم که به گذشته تعلق داریم اما هماره نگاهمان به آینده بوده است؛ آینده‏اى که با پیروزى انقلاب خجسته و سراسر افتخار اسلامى و برپایى نظام جمهورى اسلامى آغاز خواهد شد و روند استوار و دین‏مدار و بالنده آن ناهموارى‏ها را یکى پس از دیگرى پشت سر خواهد گذاشت و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و حقوق و همه مناسبات اجتماعى و حکومتى رنگى تازه خواهد گرفت؛ رنگ دین و ارزش‏هاى والاى اسلامى، و «زن» که مظهر زایش و رویش و پرورش است به جایگاه درست خود باز خواهد گشت و از دام رژیم وابسته پهلوى که همه ارزش‏هاى انسانى و اسلامى او را با تیر نادانى و منفعت‏طلبى و وابستگى و بى‏دینى نشانه رفته، رهایى خواهد یافت. اینک همین نسل در پیشگاه تاریخ و در حضور نسل پس از انقلاب، با همه وجود و از سرِ راستى و ایمان به حقایق و ارزش‏هایى که پیامبر خاتم، صلوات‏اللَّه علیه و آله، و امامان والامقام، علیهم‏السلام، منادى آن بوده‏اند، گواهى مى‏دهد که به رغم دشوارى‏هاى بسیار و آفت‏ها و آسیب‏ها، انقلاب اسلامى به رهبرى بزرگ‏مصلح تاریخ، حضرت آیت‏اللَّه العظمى امام خمینى - سلام‏اللَّه علیه - و خیزش عمومى بر پایه اسلام و آموزه‏هاى علمى و عملى اهل‏بیت، علیهم‏السلام، به ویژه حضرت صدیقه کبرا فاطمه زهرا، سلام‏اللَّه علیها، زنان از دام گسترده فرهنگ و ارزش‏هاى حاکم بر جامعه‏اى که به سیاست‏هاى رژیم پهلوى گرفتار شده بود، رهایى یافتند و دگرگونى سترگ، ژرف و گسترده در عرصه‏هاى گوناگون زندگى آنان پدید آمد و زنان و مردان، یکسان و همدوش در مسیر حرکت بالنده اسلامى و تحولات فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى قرار گرفتند.

نسل پیروزى‏

ما نسلى هستیم که از گذشته آمده‏ایم و همچنان، نگاه به آینده داریم؛ گذشته‏اى که اگر عنایت ویژه الهى شامل حال‏مان نشده بود و آن روند، آن گونه که شاه مى‏گفت و مى‏خواست و وعده دروازه‏هاى تمدن بزرگش! را مى‏داد، ادامه مى‏یافت، مى‏توانستیم حدس بزنیم که اینک جامعه را از دروازه‏هاى جهنم سوزان فساد و فحشا و ستم مضاعف و وابستگى کامل و بى‏دینى عبور داده بود و به بهشت موهومى که رضاخان مستبد و بى‏سواد دست‏نشانده ترسیم کرده، لغزانده بود؛ بهشتى که یک گوشه آن را در کشف حجاب اجبارى و به زور پاسبان و گزمه، نشان داده، فرزند وابسته‏ترش یک دروازه آن را در جشن هنر شیراز از کنار «دروازه ملل» تخت جمشید گشوده بود، نیز دروازه دیگرش را در جشن رسواى تاجگذارى و دروازه سومش را در بزرگداشت 2500 سال شاهنشاهى، اما خداوند حکیم و مهربان، آن وضع را خوش نداشت و مردى را از تبار نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد و على، صلوات‏اللَّه علیهم، فرستاد تا در دعوت به خیزش عمومى و نهضت فراگیر خود، همه را، چه زن و چه مرد به «کشتى نجات» فرا خواند و بت نادانى و خرافه و استعمار و دودستگى را با «تبر» روشنگرى‏ها و قاطعیت خویش در هم فرو ریزد و ساره‏ها و هاجرها را به ساحت ابتلا و امتحان الهى در آوَرَد و زمزم معرفت و آگاهى و ایمان و بالندگى را به رویشان جارى سازد تا با طهارت روح و آن همه زیبایى و معنویت و ایثار که در انقلاب و جنگ از خود نشان دادند، هاجروار گِرد خانه حق به طواف در آیند.
مردى که با عصاى موسوى و «ید بیضایى» اژدهاى دو سر شرق و غرب را که فرعون‏وار زنان را «زنده» مى‏دارند و از حقوق و «حیات» آنان دم مى‏زنند تا در منافع خود به بردگى و کنیزى گیرند،(1) واژگون ساخت، نیز راه روشن و نورانى حق را نشان داد تا زنان همراه و همدوش مردان بتوانند از «نیل»هاى خروشان و پرحادثه زندگى و جامعه گذر کنند. بزرگمردى که نفس مسیحایى او آن همه مرده و محتضر را حیات دوباره داد و دختران و پسران را از «پَرسه» در فساد و فحشا و بى‏هویتى و گناه به «عرصه» بندگى و بالندگى و مسجد و نماز و جهاد و شهادت در آورد.

مردى بر فراز مهر و قهر

آن «مرد» آمد. آن «مرد» از پسِ باران تیر تهمت و حصر و تبعید و هجرت و در سنگلاخ بیعت و مبارزه و قهر و مهر 15 خرداد و 19 دى و 12 و 22 بهمن آمد. آن «مرد» با «بُراق» راهوار علم و مرجعیت و هدایت و روشنگرى و ایمان به هدف و باورهاى عمیق مردم و نفوذ در عمق جان و خواست و اراده جامعه آمد و تا جایى پیش رفت که دیگران، که دیرزمانى مدّعى راه و هدایت بودند، باز ماندند و گفتند ما را همین مرحله بس است، که اگر کمى پیشتر آییم مى‏سوزیم (لو دَنَوْتُ انملةً لَاحْترقتُ). کشش وجود مبارزاتى آنان بیش از این نبود.
آن «مرد» در وقتى آمد که در عقبه «بیعت» با او نه چند نفر زن بلکه میلیون‏ها زن در میدان‏هایى چون 17 شهریور و تاسوعا و عاشوراى 57، دست بیعت به دعوت و رسالت اسلامى و رهبرى او داده بودند. و سرانجام غریو شادى و سرود پیروزى را روزى سر دادند که در سالن انتظار فرودگاه مهرآباد، آن «مرد» را میان خویش دیدند، هر چند که هنوز به «مدینه» در نیامده بود، اما «فجر» طلوع کرده بود و پرتوهاى خورشید خوشبختى و آزادى و استقلال و سربلندى و «حیات طیبه» بانوان از افق نمودار شده بود. این گونه بود که در میدان و خیابان «آزادى» و «انقلاب» و «بهشت زهرا»، میلیون‏ها زن همچون زنان و جوانان مدینه - چنان که گفته‏اند - شعر «استقبال» را مى‏سرودند:
«طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَیْنا، مِن ثنیاتِ الوداع»
«وَجَبَ الشُکْرُ عَلَیْنا ما دَعا للَّه داعٍ»
«أیُّها المَبْعُوثُ فینا، جِئتَ بالْأمر الْمطاع»
«اى خمینى، تویى رهنماى ما»
«رهبر زنده و باوفاى ما»
«بر لبم این سرود، بر خمینى درود»
*
«مى‏کشیم ما همه انتظار تو»
«مى‏کنیم جملگى جان نثار تو»
«بر لبم این سرود، بر خمینى درود»

گل توحید شکفت‏

آن «مرد» آمد تا تاریخ را به گواهى گیرد و در باره جایگاه زن بنویسد:
«تاریخ اسلام گواه احترامات بى‏حدّ رسول خدا(ص) به این مولود شریف [حضرت فاطمه(س)] است تا نشان دهد که زن، بزرگى ویژه‏اى در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست.»(2)
آن «مرد» آمد تا تاریخ دوباره‏اى بسازد و خود گواه راستین آن باشد:
«اینجانب در طول این جنگ، صحنه‏هایى از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیده‏ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیرى داشته باشد.»
و «گواه» آن خاطره‏اى است فراموش‏نشدنى از آن همه خاطرات:
«و آنچه براى من یک خاطره فراموش‏نشدنى است، با اینکه تمام صحنه‏ها چنین است، ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود. آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گفت: حال که نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با این ازدواج، دَین خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم.»
و «ارزش» آن را با کدام یک از معیارهاى رایج عصر پهلوى مى‏توان برشمرد:
«عظمت روحانى این صحنه و ارزش انسانى و نغمه‏هاى الهى آن را نویسندگان، شاعران، گویندگان، نقاشان، هنرپیشگان، عارفان، فیلسوفان، فقیهان و هر کس را که شماها فرض کنید، نمى‏توانند بیان و یا ترسیم کنند و فداکارى، خداجویى و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمى‏تواند با معیارهاى رایج ارزیابى کند.»(3)
آن «مرد» آمد تا در دامن دعوت و هدایت و رهبرى و نظام الهى خود دخترانى زینب‏گونه پرورش دهد که دامنه عفاف و پاکى‏شان هر کوى و برزن را در بر گیرد و آوازه دانش و خرد و تقوایشان در عالم پیچد، نیز کلام عالمانه و منطق استوار و آهنگ سخن‏شان، چنان در گوش جامعه و جهان طنین افکند که گویا زینب(س) است که مردم کوفه را بار دیگر به یاد امیر مؤمنان على(ع)، انداخته است.
ما نسلى هستیم که شهادت مى‏دهیم «امام» که آمد، به عهد و دعوت خود عمل کرد و آن همه سربلندى و شرف و معنویت و معرفت و رشد و فضیلت و دانش و در یک کلمه «تقوا» را براى زنان و مردان، دختران و پسران این سرزمین به ارمغان آورد و دامنْ دامنْ گُل انسانیت و شکوفه دیندارى نثار جامعه کرد.

ریشه سرخ، امید سبز

ما از نسل گذشته‏ایم، اما نگاه به آینده داریم و اینک در مقطع گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب به رغم آن همه خاک و خاشاک، و آسیب و آفت، درخت امید هنوز در دل‏مان سبز است و جوانه مى‏زند؛ امید به آینده بهتر و فرداى روشنى که پیش روى زنان و دختران جامعه مى‏بینیم، پیش روى نسلى و نسل‏هایى که گذشته را ندیده و سوگمندانه باید گفت، از آن نیز کم خوانده و کم شنیده است.
گواه گفته ما نسل پیش، آن همه دگرگونى‏ها و پیشرفت‏ها و دستاوردهاست که هیچ قلم و سخن و هنرى نمى‏تواند آن را بازگو کند و ارزش معنوى آن را آشکار سازد. زبان آمار و ارقام و جدول و شاخص را راهى بر عالم معنا و معنویت نیست. گواه ما آن همه دانش و معرفت و رشد عملکرد مثبت و قابل ستایش است که در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى در طول ربع قرن پس از پیروزى، جامه عمل پوشیده و گسترش یافته، آن همه دیدگاهها و نظریات علمى و تحولات فکرى است که در حوزه‏هاى مختلف علمى فرهنگى رخ داده است. صفحاتى که پیش رو دارید و مجموعه‏اى که گرد آمده تنها بیانگر بخشى از آن است.

نگران امروز و فردا

ما نسلى هستیم که در عین امیدوارى به آینده و فردایى بسیار بهتر، نگران آن نیز هستیم. فردایى که فاصله 25 سال براى دستیابى به آن را، با پیشینه‏اى که شاهان و خانان و استعمارگران و نوکران آنان بر جاى گذاشتند و در وضعیتى که گذرانده‏ایم، نباید زیاد شمرد. اما نگران نسلى هستیم که رویش و پرورش آن در دامن انقلاب و نظام و مدیریت اسلامى بوده است؛ نگران دختران امروز و زنان فردا؛ نگران آن همه سرمایه و دستاورد و امید و انتظار که - مباد - دستخوش سوء تدبیر و آز دنیاطلبى و هرزه‏خواهى این و آن شود. نگران گسترش دوباره فرهنگ و هویت غربى و بازگشت بدحجابى و بى‏حجابى و اختلاط حرام و آلودگى‏هاى فکرى و اخلاقى و سستى بنیان خانواده و بازیچه شدن دوباره زنان و دختران جامعه خود هستیم، اما پیش از آن و بیش از آن، نگران برخى سیاست‏ها و برنامه‏ها و بى‏تدبیرى و بى‏کفایتى و بى‏مبالاتى و نااهلى و کم‏مایگى برخى مدیریت‏ها در نظام هستیم که زمینه‏ساز برگشت به ارزش‏هاى حاکم بر جامعه و رژیم گذشته شاهنشاهى باشد.
ما نسلى هستیم که از گذشته حرکت کردیم و آینده روشن و نیک را در آینه سخن و کردار و هدف امام خمینى، سلام‏الله علیه، دیدیم و روشنى و نیکى آن را آزمودیم و نشانه‏هاى آن را یافتیم و گواهان بسیارى بر آن داریم، اما این نگرانى نیز آزارمان مى‏دهد که فرصت‏ها از دست برود و به گونه شایسته از آن بهره برده نشود و در وضعیتى قرار گیریم که به جاى «حرکت» به پیش «فرار» به جلو کنیم؛ یعنى روزى پیش آید که حتى توان و فرصت فرار از دشمن را نیز نداشته باشیم و جامعه و فرهنگ و دستاوردها را به دامن خصم افکنیم. این «احتمال» هر چقدر ضعیف باشد اما «محتمل» چنان اهمیت دارد و حیاتى است که برآیندى جز نگرانى خاطر و ناآرامى دل بر جاى نمى‏گذارد. گواه سخن ما، برخى واقعیت‏هاست که در جامعه مى‏گذرد، حتى اگر وجدان انقلابى و تعلق خاطر ما به آن همه دستاورد و پاکى و پیراستگى که انقلاب و نظام و امام بر جاى گذارد و آن همه امید که آفریده شده و آن همه انتظار، که «انتظار» عمل مى‏کشد، آن را بر نتابد و به دیده تردید یا انکار بنگریم.
بخشى از این آسیب‏ها و آفت‏ها و چالش‏ها و نقدها را در این مجموعه که عنوان «ویژه‏نامه زن در جمهورى اسلامى ایران» به آن داده‏ایم، بازگو کرده‏ایم. اینکه اینک در کجا ایستاده‏ایم و فردا را چگونه مى‏بینیم و چه باید بکنیم، مسائلى است که در آغاز شماره‏هاى بعدى ویژه‏نامه پى مى‏گیریم.

ویژه‏نامه زن در جمهورى اسلامى ایران‏

همان گونه که در سرمقاله شماره پیش در پیشواز ویژه‏نامه گفتیم، مقطع گذشت ربع قرن از شکل‏گیرى نظام جمهورى اسلامى ایران (1382 - 1357) به ویژه که امسال از سوى «رهبر معظم انقلاب»، سال پاسخگویى نام گرفته، فرصتى به دست مى‏داد که گزارشى از وضعیت زن در جمهورى اسلامى ایران و عملکرد نظام در این زمینه فراهم و ارائه شود. این گزارش به اقتضاى رسالت و خاستگاه مجله، نمى‏توانست به حوزه‏هاى اجرایى و عملى محدود شود و مى‏بایست کنکاش‏هاى فکرى - نظرى زنان و نظام اسلامى را نیز در بر گیرد. از این‏رو بخش زیادى از این فرصت به طرح این مباحث که به گونه‏اى جایگاه و مسئولیت و حقوق و وظایف زنان و نوع نگاه به آنان در نظام را مشخص مى‏کند اختصاص یافت.
مى‏دانستیم این بررسى و گزارش، کارى گسترده است که از توان یک نشریه بیرون است، اما علاقه‏مند بودیم و بنا را بر آن گذاشتیم که هر چه در توان است در جهت فراشمولى و گسترش کار به حوزه‏هاى مختلف، تلاش شود. این بود که گستره کار به چند برابر پیش‏بینى اولیه گسترش یافت، حتى از سه شماره‏اى که در شماره پیش مجله گفته بودیم نیز به چهار شماره افزایش پیدا کرد. این امر به رغم سختى و دشوارى کار و محدودیت فرصت و توان بوده، ولى امیدواریم مجموعه‏اى که فراهم آمده بتواند سندى ماندگار و امیدآفرین در ترسیم وضع زن در جمهورى اسلامى ایران، نگاهها و ارزیابى‏ها و انتظارات و نقدها باشد، نیز بخش قابل توجهى از نیازهاى خوانندگان و فرهیختگان را در این حوزه برآورد. در این فرصت شایسته است نکاتى چند را خاطرنشان خوانندگان ارجمند کنیم؛ هر چند پاره‏اى امور روشن باشد:
1- این مجموعه گسترده، هر چند تلاش کرده وضع زنان و دختران را در 25 سال گذشته و حال در قالب گزارش، گفتگو و آمار بازگو کند، نیز مباحث نظرى همگون را پوشش دهد، اما روشن است این گزارش و نگاه، نه گستره‏اى فراگیر دارد و نه ژرفایى کامل. گزارش و کاوش و ارزیابى کارکرد 25 ساله نظام در این حوزه و آن همه مباحث فکرى و عملى و نظرى که در این زمینه وجود دارد، موضوعى نیست که بتوان حتى طى چند کنگره علمى ارائه کرد، چه رسد به یک ماهنامه عمومى با محدودیت‏ها و مرزهاى خود. با این همه، گمان ما این است که در حدّ یک نشریه، کارى بزرگ و اثرى ماندگار فراهم آمده؛ این گمان ماست اما اینکه خوانندگان و مخاطبان داورى‏شان چه باشد، موضوع دیگرى است.
2- به رغم اینکه «پیام زن» یک نشریه تقریباً عمومى است و با وجود برخى مقالات تخصصى، نمى‏توان آن را یک نشریه تخصصى شمرد، اما موضوع اصلى و محورهاى پیش‏بینى شده در ویژه‏نامه ما را مجبور مى‏کرد محتواى مطالب به ویژه مقالات، در سطحى بالاتر و تخصصى‏تر باشد و به همین نسبت حجم هر مطلب نیز افزایش یابد، در نتیجه از سطح و قالب شماره‏هاى عادى مجله فراتر رود. این بدان معنا بود که بخشى از خوانندگان مجله حوصله همراهى ویژه‏نامه و مطالعه بخش عمده آن را نداشته باشند. انتشار جداگانه ویژه‏نامه نیز از سیاست کارى و برنامه عمل ما بیرون بود. با این حال بررسى علمى و مستند و فراگیر موضوعات را بر رعایت سطح عمومى مجله ترجیح دادیم ولى اوّلاً شماره‏هاى عادى را تا پیش از ویژه‏نامه به رغم دشوارى منتشر کردیم، نیز هر شماره ویژه‏نامه را با اینکه بیش از سه برابر شماره عادى حجم دارد، یک شماره حساب آوردیم، تا پیش از چهار شماره میان شماره‏هاى عادى فاصله نیفتد. دوم - تلاش کردیم براى این گروه خوانندگان ارجمند نیز به ویژه در حوزه هنر و ادبیات مطالبى را بیاوریم که در عین همخوانى با ویژه‏نامه، در حد امکان براى عموم نیز قابل استفاده باشد. به هر حال امیدواریم این گونه خوانندگان، ما را در رویکردى که ویژه‏نامه پیش گرفتیم، معذور بدارند. نیز به خاطر گستردگى مطالب، ویژه‏نام به چندین بخش و موضوعى تقسیم شده و هر شماره اختصاص به بخشى از آنها یافته است.

دفتر یکم:

1 - کلیّات، 2 - فقه، 3 - حقوق.

دفتر دوّم:

4 - خانواده، 5 - اجتماع.

دفتر سوّم:

6 - سیاست، 7 - فرهنگ، 8 - فراسو.

دفتر چهارم:

9 - مراکز، 10 - هنر، 11 - ادب، 12 - نمایه.

3- خط مشى کلى مجله، همان گونه که شماره‏هاى گذشته نشریه گواه است، پرهیز از ورود به کشمکش‏هاى جناحى و جریانى، و تلاش براى استفاده از دیدگاهها و گرایش‏هاى مختلف است. ویژه‏نامه نیز از این امر بیرون نبوده است، هم در نویسندگان و همکاران آن، و هم در طرح ارزیابى‏ها و دیدگاههاى مختلف علمى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى. از این‏رو در پاره‏اى موضوعات، چه نظرى و چه عملکردى، گاه ارزیابى و تحلیل‏هاى گوناگون، بلکه ناهمگونى مطرح شده است. در مصاحبه‏ها نیز این اصل، پى‏گیرى شده، گرچه استقبال افراد و مراکز مربوطه به یک گرایش بیشتر بوده است.
4- مجله هر چند تلاش مى‏کند به ویژه در شماره‏هاى عادى به موضوعات و مطالبى که بیشتر مورد اتفاق نظر جریان‏ها و گرایش‏هاى مختلف است بپردازد و به هر حال تعادل در ارائه دیدگاهها را رعایت کند، اما خود را هیچ گاه در این چارچوب محدود نساخته و در این تنگنا قرار نداده که فقط آنچه را خود مى‏پسندد و از نقطه نظر علمى پژوهشى و دیدگاهى خویش قبول دارد مطرح کند، چرا که به جز قطعیّات دین و اصول مسلّم آن، بقیه مطالب و امور در سطح مباحث نظرى قرار دارد، و همواره پرونده کاوش و پژوهش آن گشوده است، چه رسد به مسائل عملکردى و موضوعات بیرونى که در اصل گستره باورهاى دینى و ایمانى قرار ندارد. از این‏رو در کنار پاره‏اى ملاحظات داخلى و بیرونى مجله که محدودیت‏هایى را ایجاد مى‏کند، نشریه از جمله در این ویژه‏نامه دیدگاههاى مختلفى را مطرح ساخته که طرح هیچ کدام لزوماً به معناى پذیرش آن نمى‏باشد. هم در مباحث نظرى و فکرى، ناهمگونى را خواهید دید و هم در نقد و ارزیابى عملکرد دستگاههاى مختلف ملاحظه مى‏شود که از دو سو نقد وارد شده است. این امر فرصت را براى جریان‏هاى مختلف فراهم ساخته که نگاه خود را مطرح کنند تا قضاوتى یکسویه نشده باشد، نیز فرصت آگاهى موافقان و مخالفان، فراهم شود همچنین تعدیلى در برخى زیاده‏روى‏ها صورت گیرد.
به هر حال بر این واقعیت بار دیگر تأکید مى‏شود که مسائل جامعه از جمله مسائل زنان و خانواده از گونه ریاضیات و برخى علوم پایه نیست که بسیارى از مسائل آن قطعى و کمتر مورد نزاع و اختلاف باشد. بنابراین تأکید مى‏شود دیدگاههاى ارائه شده، نشان‏دهنده نگرش و سنجش صاحبان اثر است، نه مجله یا نهادى که مجله به آن وابسته است.
5- کسانى که دستى در کار مطبوعات دارند، به ویژه اگر با مراحل ساماندهى یک ویژه‏نامه آشنا باشند مى‏دانند چه راه دشوار و پرفراز و نشیبى باید پیموده شود تا مجموعه‏اى در قالب ویژه‏نامه تقدیم خوانندگان شود، به ویژه اگر فرصت تنگ باشد، کار نیز در این حجم، گسترده، و امکانات و توانایى‏ها محدود! این هر سه عاملى بود که بر روند ویژه‏نامه زن در جمهورى اسلامى ایران سایه افکنده بود. اضافه کنید این فرآیند را که تمام مجموعه که حجم صفحات آن بیش از یک سال مجله است، مى‏خواهد همزمان با نخستین شماره ارائه شود. نیز بیفزایید مراحل نهایى کار را که به خواست و وقت و توانایى کسانى گره مى‏خورد که از فضا و مرحله اختیار و تصمیم‏گیرى درون مجله بیرون باشند. گوناگونى مطالب که همخوان با آن تنوع عکس و طرح و شکل را مى‏طلبد؛ نگارش چکیده‏ها و ترجمه دو زبانه آنها و بخش‏بندى موضوعى و دست و پاگیر مجموعه، نیز همه مزید بر علت است.
پیام زن هر چند پیش‏تر دو تجربه ویژه‏نامه را داشت، یکى در سال 76 در بزرگداشت ولادت حضرت زهرا(س) و هفته زن، و دیگرى در سال 79، در بزرگداشت یکصدمین سال ولادت حضرت امام خمینى، سلام‏الله علیه، اما هیچ کدام در این حجم و سطح نبود؛ ویژه‏نامه امام در حد یک چهارم این مجموعه بود و آن دیگر، کمتر از یک پنجم. خداوند را شاکریم که به فضل و عنایت خویش توفیق این تلاش را به همکاران پیام زن داد و مجموعه‏اى از نیروهاى گمنام ولى کاردان، دلسوز، صبور، پرهمت و پرتلاش را براى مجله فراهم آورده تا به رغم شمار اندک، کارى ماندگار و ارزشمند را تقدیم علاقه‏مندان کنند. در پایان ویژه‏نامه به اختصار شرح حال علمى و فهرست کسانى که در این مجموع در سطوح و مراحل گوناگون آن نقش داشتند آمده است.
ضمن سپاس به ساحت قدس خداى متعال، و عرض ارادت به پیشگاه صدیقه کبرا، فاطمه زهرا - درود خدا بر او و خاندانش باد - (که امید به عنایتِ آن بانوى بزرگ، دلمایه راه ما بوده و هست) از همه شخصیت‏ها، صاحب‏نظران، نویسندگان، مسئولان و همکاران داخلى و بیرونى دفتر تبلیغات اسلامى و پیام زن که ما را در این کار سنگین همراهى کردند صمیمانه سپاسگزارى مى‏کنم. به سهم ناچیز خویش، اگر در این کار بهره‏اى معنوى وجود داشته باشد، آن را به ساحت پاک و نورانى بانوى دو دنیا حضرت فاطمه معصومه، سلام‏اللَّه علیها، نثار مى‏کنم. «یا فاطمةُ اشْفعى‏ لنا فِى الجنّة!»

عید قربان 1425 - بهمن 1383
«سردبیر»

1) إنّ فرعون علا فى الْأرض و جعل أهلَها شیعاً یستضعف طائفةً منهم یذبّح أبناءَهم و یستحیى نساءَهم إنّه کان من المفسدین؛ قصص، آیه 4.
2) صحیفه نور، ج‏14، ص‏200.
3) همان، ج‏16، ص‏126.