تجارب گذشته و چشم اندازهاى آینده در گفتگو با دکتر معصومه ابتکار
گذر از چالشهافریبا ابتهاج
[حفظ محیط زیست هر چند موضوعى زنانه نیست اما به اعتقاد خانم دکتر معصومه ابتکار که در سمت معاونت رئیس جمهورى، ریاست سازمان حفظ محیط زیست و منابع طبیعى را بر عهده دارد با روح زنانگى و حسّ مادرى بسیار نزدیک است، هم در ابعاد کلى، این موضوع بسیار سازگار با روحیات، نگاه و احساس مسؤولیت زنانه است و هم در موارد جزیى و اجرایى آن زنان نقش بسیار مهمى دارند، اما این فقط بخش کوتاهى از گفتگو است. خانم ابتکار که از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسى آمریکاست، دیرزمانى است که درباره مسائل زنان فعالیت مىکند. تعلق خاطر و اهتمام زیادى که به شخصیت و دیدگاههاى حضرت امام خمینى دارد در این گفتگو نیز مشهود است. تحولات نظرى و نقش امام در آن، رشد و پیشرفتهاى زنان، گرایشهاى فکرى موجود درباره زنان، حضور زنان در مدیریتها، آسیبشناسى طرح مطالبات زنان، و موضوع تشکلهاى غیر دولتى مسائل اصلى این گفتگو را تشکیل مىدهد.]
اشاره:
خانم دکتر معصومه ابتکار را اگر چه بسیارى یک چهره سیاسى مىدانند، اما واقعیت این است که وى از نیمه اوّل دهه شصت با حضور در سومین اجلاس جهانى زن در نایروبى وارد حوزه مسائل زنان شد. تا کنون نیز که عضویت هیئت مؤسس و امناى شبکه سازمانهاى غیر دولتى زنان را داراست، دستى بر آتش دارد.
همراهى با خانم منیره گرجى - استادى که سابقه مطالعات و تلاشهاى وى براى تبیین جایگاه زن در اسلام و قرآن به سالهاى پیش از انقلاب اسلامى باز مىگردد - در سفر نایروبى، به تأسیس مرکز مطالعات و تحقیقات زنان منجر شد و این همراهى تداوم یافت. مدیرمسئولى «مجله فرزانه» متعلق به این مرکز نیز هنوز بر عهده معصومه ابتکار است.
حضور در جریان علمى و آکادمیک مرکز مطالعات و تحقیقات زنان سبب شد که وى از طراحان و دستاندرکاران رشته مطالعات زنان در دانشگاههاى کشور باشد. تلاش او در جریان برگزارى چهارمین کنفرانس جهانى زن در سال 1374 در پکن و نقشى که در حذف مواد غیر اخلاقى در سند جهانى این اجلاس داشت براى ناظران حوزه زنان خاطرهاى فراموشناشدنى است. چنان که گفتگوى چند ساعته وى با کاپیتورن، مأمور تهیه گزارش حقوق بشر ایران، یکى از عوامل مهمى بود که موجب شد موضوع حقوق بشر زنان با واقعبینى همراه شود و براى اولین بار گزارش مثبتى در این زمینه ارائه گردد.
اینک بیش از هفت سال است که خانم ابتکار بیرون از حوزه ویژه زنان در سمت معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست فعالیت مىکند، اما در واقع اولین زنى است که جمهورى اسلامى شاهد حضورش در چنین سطحى از انجام وظیفه است و این خود ذخیرهاى در گنجینه دستاوردهاى زنان طى 25 سال گذشته به شمار مىآید. به این معنى که موفقیت خانم ابتکار در این عرصه بىگمان مُهر تأییدى بر ادعاى کسانى است که طى سالهاى پس از انقلاب بر لزوم بهرهمندى جامعه از افراد شایسته - چه زن و چه مرد - تأکید داشتهاند، نیز حذف زنان از جایگاههاى مدیریتى و اجرایى را جفایى به نظام نوپاى اسلامى و آرمانهاى آن مىدانند.
گفتگوى ویژهنامه را با دکتر ابتکار که هنوز به رغم سنگینى مسئولیت فعلىاش، با علاقه و شور خاصى از زنان مىگوید، مىخوانید:جایگاه زنان پس از 25 سال
ابتدا اجازه دهید یک نگاه کلى به 25 سال گذشته داشته باشیم. موقعیت زنان را در این روند چگونه ارزیابى مىکنید؟
بسماللَّه الرحمن الرحیم. با سؤال دشوارى آغاز کردید. براى اینکه باید جمعبندى دقیق و مفید و در عین حال مختصرى ارائه شود تا ببینیم در این 25 سال دوران پس از انقلاب چه تحولاتى در عرصه مسائل زنان رخ داده است.
دگرگونىهاى نظرى
بىتردید بخشى از این تحولات، نظرى بود و از دیدگاههاى حضرت امام منشأ گرفت؛ یعنى در واقع از زمینههایى که حضرت امام فراهم کردند و نیز فراهم دیدند. چون امام هم زمینههایى را در نهضت براى زنان فراهم کردند و هم فراهم دیدند و بر اساس آن، عرصههاى جدیدى را باز کردند. این تحولات نظرى و در رأس آنها دیدگاههاى حضرت امام - نه فقط به عنوان یک رهبر سیاسى بلکه به عنوان یک مرجع و کسى که فقه را با توجه به مسائل نوین و بخصوص با جسارت زیاد و در عین حال درایت یا به تعبیر خودشان اسلام ناب محمدى مىدیدند - سبب شد اتفاق بزرگى رخ دهد.
جایگاه و تفکر امام در این رخداد بزرگ بسیار مهم بود. یعنى ایشان هیچ گاه تأکید بر این نداشتند که مثلاً اقتضاى روشنفکرى این است که این گونه اسلام را تفسیر کنیم بلکه ایشان معتقد بودند که اصلاً اسلام این است.
این دیدگاه در حالى بود که در سال 1342 در بحث حضور زنان در انتخابات مواضع دیگرى داشتند. چرا؟ به خاطر اینکه در آن زمان احساس مىکردند از زنان مىخواهد سوء استفاده و بهرهبردارى شود و در جایى که اساساً حقوق افراد و آزادىها در معرض تهدید جدى است، بحث ورود زنان جنبه انحرافى دارد.
اما در برهه انقلاب مىبینیم ایشان کاملاً همگام و هماهنگ با انتظارات خانمها و توانمندىهاى آنان همه عرصهها و زمینهها را فراهم مىکردند. از بحث طلاق در اوایل استقرار نظام گرفته که فرمودند: اگر جرئت بود بیشتر مىگفتم، تا نقش زنان در صنعت و اقتصاد، بِدان اشاره و تأکید کردند.
این براى من خیلى جالب بود که ایشان با توجه به روند صنعتى و اقتصادى کشور، عرصههاى نوین را باز مىکردند و این بر اساس زمینههایى بود که مىدیدند فراهم است و خانمها به حضور در آن زمینه علاقه دارند؛ پس امام از ظرفیتها استفاده مىکردند.
در اینجا لازم مىدانم تأکید کنم هیچ قشرى به اندازه زنان از امام قدرشناسى نکردند. امروز، چه در عرصههاى داخلى و چه بینالمللى وقتى صحبت از پیشرفتهاى ایران مىشود، هیچ کس نمىتواند تردید یا انکار کند که یکى از پیشرفتهاى چشمگیر جمهورى اسلامى ایران بهبود وضعیت زنان بوده و این نشانگر قدرشناسى زنان از شرایطى بود که امام براى آنها فراهم کردند.
در واقع به نظر مىرسد این قدرشناسى دوطرفه بود. از سوى زنان نسبت به امام و امام نسبت به جامعه زنان.
بله، امام وقتى حرکت انقلابى، آگاهى سیاسى و توانایىهاى اجتماعى زنان را در برهه انقلاب دیدند براى حضور آنان تلاش کردند و بانوان نیز آنچه را که امام به آنها عرضه کردند با تمام وجود گرفتند، درونى کردند و با علم به توانمندىها، ظرفیت و خودباورى جلو رفتند و امروز به دستاوردهاى بزرگى رسیدهاند.
صرف نظر از برخى مباحث حقوقى، جامعه ما شاهد پیشرفتهاى چشمگیرى در آموزش، بهداشت و مشارکت سیاسى و اجتماعى زنان بوده است. یعنى اگر چه شاهد وضع قوانین و مقررات خوبى نیز در حوزه مسائل بانوان بودهایم، ولى همگام با پیشرفتهاى آموزشى و بهداشتى نبوده، در مسائل حقوقى و یا عدالت جنسیتى بخصوص در مناطقى که آداب و رسوم قومى و قبیلهاى حکم مىراند، هنوز با وضعیت مطلوب فاصله زیادى داریم. در بحث نقش زنان در شاخصهاى اقتصادى و به رسمیت شناختن این نقش توسط دولتها نیز راه زیادى در پیش است.
به عبارت دیگر براى برقرارى عدالت جنسیتى کار زیادى باید انجام شود، ولى در عین حال پیشرفتها و تحولات واقعاً چشمگیر بوده و همین نویدبخش آیندهاى بسیار روشن براى زنان است.
البته برخى معتقدند آنچه که اتفاق افتاده، ناشى از تلاش زنان بوده و سایر عوامل، نقش بازدارندگى داشتهاند. این دیدگاه را چگونه ارزیابى مىکنید؟
بله، دیدگاهها متفاوت است و عدهاى مىگویند پیشرفتهاى حاصله فقط با پافشارى و پشتکار زنان رخ داده است، ولى من معتقدم علاوه بر تلاش زنان، جسارت، شجاعت و غیرت دینى امام راهگشا بوده است، و گرنه ممکن بود در آن برهه، دیدگاههاى دیگرى که کاملاً بسته عمل مىکردند و محدودیتهایى را به صورت نظرى و تفاسیرى از احکام شرعى و فقهى را مطرح مىنمودند، بتوانند حداقل از نظر ذهنى و معنوى در خانمها بازدارندگى ایجاد کنند. یعنى اگر خانمها در تضادى که یک سوى آن کرامت انسانى، عزت نفس و علایق سیاسى و اجتماعىشان بود، و طرف دیگر حکم شرع و روابط زناشویى و خانوادگىشان، قرار مىگرفتند، عامل بازدارندگى بسیار بزرگى پدید مىآمد، اما دیدگاه امام مانع این اتفاق شد.
به عنوان مثال آنچه ایشان در مورد طلاق گفتند یا شرایطى که در عقدنامهها مندرج شد، با توجه به این دیدگاه بود. براى اقشار متعددى از زنان و دختران که از این حقوق آگاه نبودند، اینها گامهاى مهمى بود. البته این تعامل و حرکت در برخى برههها کُند مىشد و در بعضى برههها شدت مىیافت. اما اینکه بعضى مىگویند همه پیشرفتها ناشى از تلاش زنان و برخى هم مىگویند فقط به خاطر فراهم شدن شرایط از سوى نظام است، به نظر من همخوان با حقیقت نیست و فکر مىکنم این دو طیف هر یک واقعیاتى را نادیده مىگیرند.
در واقع این عوامل در کنار هم پدید آمد؛ یعنى هم نظام شرایط مساعدى را فراهم کرد که البته با فراز و نشیبهاى زیادى همراه بود و هم زنان توانایىهاى خود را به کار گرفتند. اینکه مىگویم این مسیر با فراز و نشیبهایى همراه بود به خاطر این است که واقعاً نگاه به مسائل زنان متفاوت بود و در بعضى از مسائل متأسفانه تنگنظرىها حرکت را در مقاطعى بسیار کُند مىکرد.بالندگى در فراگیرى دانش
مثلاً در عرصه آموزش هیچ گاه این روند کُند نشد به دلیل اینکه عرصهها باز بود و خانمها بسیار خوب استفاده کردند. یعنى محدودیتها در بحث آموزش، نه اینکه نباشد ولى کم بود. اما در مواردى مثل عدالت جنسیتى و یا تنظیم خانواده و بهداشت بارورى دیدیم که تنگنظرىها صدمات زیادى زد، یا در بحث جوانان اعم از دختر و پسر با ایجاد یک سرى مرزها، راه گفتگوى صریح را با نسل جوان بستیم. این موانع حتى گاه با عنوان حفظ ارزشها ایجاد شد، در حالى که این گونه نبود. یعنى فکر کردیم مىتوان با انسداد و ایجاد محدودیت، عزت و پاکدامنى دختران و پسران را حفظ کرد. اگر چه هدف و نیت خوب بود، اما روشها در خیلى موارد سبب سرخوردگى شد و به کارگیرى محدودیتها بر جوانان، واکنشهایى را موجب شد که آثار آن را امروز مىبینیم.
در مورد زنان توانمندىها سبب گسترش فعالیتهاى آموزشى و سپس اجتماعى شد و زنان قدم به قدم گامهاى جدیدى برداشتند که به عرصههاى اجرایى کشیده شد. تشکیل کمیسیونها و شوراها، دفتر امور زنان، مشارکت رئیسجمهور در امور زنان و بعد مشاوران استانداران، مشاوران وزرا و کم کم به سطوح عالىتر تصمیمگیرى و شرایط تأثیرگذارترى راه یافتند. همین مسیر نشاندهنده تعامل زنان و نظام براى پیشرفت است.گرایشهاى فکرى
در حال حاضر طیفهاى مختلفى در جامعه زنان وجود دارد که هر یک داراى استدلالات و تفکرات متفاوتى نسبت به دیگرى در بحث چالشها و راهکارهاى بهبود وضعیت زنان هستند. چه تقسیمبندى براى این طیفها یا دیدگاهها قایل هستید؟
منظور خانمهایى هستند که نقشهاى اجتماعى تأثیرگذار و فعالیتهاى مؤثر دارند؟
بله، تقریباً.
یعنى طیفهاى فکرى عمده جامعه زنان چیست؟
بله.
من فکر مىکنم طیفهاى فکرى یا نهضتهاى اجتماعى، پیرو تحولاتى که در جامعه صورت مىگیرد ظهور و بروز مىیابند. دورههایى که پس از انقلاب پشت سر گذاشتیم، ویژگىهایى داشت. در مقاطعى مسائل انقلاب، بحث هویت ملى، مقاومت براى استقلال کشور و دفاع مقدس به حدى پررنگ بود و اهمیت داشت که بسیارى از مسائل سیاسى و اجتماعى مانند بحث زنان را در سایه قرار مىداد و از اولویت خارج مىکرد. یعنى در برخى از برههها زنان ترجیح مىدادند مسائل خود را به خاطر وجود برخى اولویتها مطرح نکنند. البته در برخى برههها هم به خاطر غلبه دیدگاههاى تند، براى پرهیز از ضربه خوردن به حرکت منطقى زنان، سکوت مىکردند.
اما پس از آغاز دوران سازندگى و با توجه به ایجاد زیرساختهاى آموزشى و نهادهاى اجتماعى و فکرى در جامعه زنان، روندى آغاز شد که با رسیدن به دوره اصلاحات و شفاف شدن هر چه بیشتر تفکرات و دیدگاهها، امروز مىتوان به چند طیف به طور مشخص اشاره کرد.
بىتردید براى ما مهمترین طیفها، گرایشهاى درون حاکمیت هستند. یعنى نگرشهایى که معتقد به قانون اساسى و اصول و چارچوب نظام اسلامى هستند. مىتوان این تقسیمبندى را از طیف بسیار محافظهکار و به اصطلاح سنتگرا در مسائل زنان آغاز کرد. این طیف به نگاههاى نوین معتقد نیست و به موازات طیف سیاسى محافظهکار و سنتگرا، دیدگاهشان نسبت به تحلیلها و نگرشهاى جدید یا با توجه به مقتضیات دوران جدید مسدود است. به تصور این طیف هر گونه برداشتى از تجربه جهانى با اصول، مبانى، احکام و آموزههاى دینى مغایرت دارد.
این نگاه بیشتر سعى در توجیه و منع داشته و ترجیح مىدهد به مسائل روبنایى مانند حجاب پرداخته و کمتر به عمق مشکلات و لایههاى زیرین مسائل زنان توجه کنند. بىشک مشکلاتى چون بدحجابى ناشى از همان لایههاى زیرین است. طرحهایى مانند تفکیک زنان و مردان در امور درمانى و بیمارستانى از چنین دیدگاهى ناشى مىشود؛ اما در حالى که زنان روستایى ما ممکن است در خیلى از نقاط کشور به خاطر فقدان پزشک در جریان یک زایمان ساده جان خود را از دست بدهند، آیا مىتوان صحبت از تفکیک زن و مرد کرد؟
این طیف براى حفظ ارزشها و جلوگیرى از انحرافات فکرى و اخلاقى همان طور که اشاره شد به ساز و کارهاى روبنایى پناه مىبرد، با فضاى آزاد و باز اجتماعى و سیاسى موافق نیست و تعامل با جهان را نیز با محافظهکارى بسیار مىپذیرد، زیرا معتقد است این تعامل مىتواند به ضرر فرهنگ دینى و به نفع غلبه فرهنگ غربى باشد. این طیف صاحب کلیشه معروف «تقابل کامل و بىچون و چراى زن غربى با زن سنتى» است.
البته در داخل همین طیف سنتى هم صفبندىهاى فکرى جدیدى به وجود آمده و اینک افرادى هستند که نگاههاى روشنترى نسبت به مسائل دارند، که لازمه پویایى است. یعنى اینکه نسبت به مسائل مستحدثه و نوین راه را نبندند.نگرش میانهرو
طیف دیگرى که امروزه به وجود آمده زنان تحصیلکردهاى هستند که با پاىبندىهاى جدى به مسائل شرعى، در عین حال از دیدگاههاى بسته فاصله گرفته و طیف میانهاى را تشکیل دادهاند. اینها علاقهمندند که آموزههاى دینى، روشن و شفاف بشود و موارد تبعیضآمیز و غیر عادلانهاى که به دین نسبت داده مىشود و با روح قرآن و نگاه عدالتطلبانه اسلام و تعالیم پیامبر اکرم(ص) در ارتباط با کرامت و عزت انسان مغایرت دارد، مشخص شود.
این طیف با وجهه شرعى بسیار قوى، تمایلى به قالبشکنى ندارد، ولى در عین حال از نظر علمى، نظرى و اجتماعى از دیدگاههاى طیف قبلى فاصله گرفته است.
این طیف که بیشتر در آموزش و پرورش دیده مىشوند، حضور زنان در عرصههاى اجتماعى را باور دارند و علاقهمندند این نقشها رشد و توسعه بیشترى یابد.
در منتهاالیه این طیف و در درون حاکمیت، طیف دیگرى از بانوان هستند که با توجه به تجربه اجتماعى و کار اجرایى در عرصههاى داخلى و بینالمللى، از دیدگاههاى سنتى فاصله بیشترى گرفته و معتقدند که امروز در قالب قانون اساسى و در درون نظام باید یکسرى ساختارهاى مصنوعى و سقفهاى شیشهاى را شکست تا زنان بتوانند به حقوق و جایگاه انسانى خود برسند. یعنى بتوانند چه در نقشهاى فردى و خانوادگى (و به عنوان مادران جامعه) و چه به عنوان نقشآفرینان اجتماعى، اقتصادى و سیاسى حضورى درخور توانایى و استعدادهاى زن ایرانى داشته باشند.
بخشى از این طیف که به لحاظ واکنشى، فاصله زیادى از دیدگاههاى سنتى گرفتهاند به این جمعبندى رسیدهاند که براى برخوردارى از پویایى و روزآمدى آموزههاى دینى باید بسیارى از ساختارها را بشکنیم و پشت سر بگذاریم، در غیر این صورت نسل جوان همه ساختارها را در هم خواهد شکست و ممکن است از چارچوبهاى داخل نظام خارج شود و در جاى دیگرى به دنبال آرمانهاى خود بگردد.
اما کلیت این طیف اعتقاد دارد که مىتوان این آرمانها را داخل نظام با انجام یکسرى اصلاحات ساختارى، اجرایى، قضایى و حقوقى به دست آورد و این اقدام مغایرتى با دیدگاههاى حضرت امام و مقام رهبرى ندارد.
فکر مىکنم طیفهاى عمده داخل مجموعه نظام اینها باشد. طیفهاى دیگرى هم وجود دارند که البته نمىتوان خیلى راحت آنها را در تقسیمبندىهاى خودى یا غیر خودى بیان کرد؛ یعنى کسانى که مسائل زنان را چندان در داخل چارچوبهاى سیاسى و حکومتى نمىبینند و ممکن است نگاه سکولار داشته باشند و معتقدند که مثلاً باید مسائل زنان را جداى از مباحث دینى یا سیاسى و به عنوان یک بحث اجتماعى دید!
این تفکر طى سالهاى اخیر در عرصه کتاب یا سینما ظاهر شده است. البته نمىشود گفت که همه اینها خارج از چارچوب نظام هستند، ولى از مباحث دینى فاصله گرفته و ترجیح مىدهند به بحث اجتماعى بپردازند و وضعیت موجود زنان را با شاخصهاى اجتماعى رایج در دنیا محک بزنند و مقایسه یا تعریف کنند.
اینها به بسیارى از رویهها انتقادات جدى وارد مىکنند، ولى همان طور که گفتم سعى دارند از جنبههاى اجتماعى به موضوع زنان بپردازند. شاید چون احساس مىکنند ممکن است دچار محدودیت بشوند.نگرش آکادمیک
اگر در این تقسیمبندى خیلى سخت نگیریم و طبقهبندى سیاسى نکنیم طیفى با تفکر آکادمیک نیز در ارتباط با مسائل زنان طى این سالها شکل گرفته که در همه تقسیمبندىهاى قبلى حضور دارند، از طیف سنتى که امروز داراى مرکز مطالعات زنان است تا طیف اخیر.
اینها بیشتر مىخواهند از بُعد آکادمیک مسائل زنان را ببینند و رویکردشان جهانى است. این گرایش بیشتر در دانشگاهها شکل گرفته است. در حال حاضر با وجود رشته مطالعات زنان و مراکز پژوهشى مربوطه شاهد تحولات علمى و آکادمیک خوبى در محافل دانشگاهى و حوزوى در ارتباط با مسائل زنان هستیم و این موضوع به خودى خود بسیار خوب است، چه در بُعد سنتى باشد، چه در بُعد اصلاحطلب. حتى در دیدگاهى که فارغ از حوزه دین به مسائل زنان نگاه مىکند چون حرکت آکادمیک پویایى و زنده بودن یک جامعه را مىرساند، حکومت مىبایست از آن استقبال کند. این حرکتها مىتواند زمینهساز تحولات اجتماعى مثبت و حرکت رو به رشد در جامعه زنان باشد.
به هر حال طیفبندىهاى موجود را مىشود از مناظر و دیدگاههاى دیگر هم مطرح کرد، ولى فکر مىکنم وجه چیره و غالب غالب آن همین موارد است.
خانم دکتر، اشاراتى به دیدگاههاى حضرت امام داشتید. در واقع تشریح و تبیین نگاه ایشان به مسائل زنان به عنوان بنیانگذار نظامى که طى 25 سال گذشته قصد ارائه چهره نوینى از زن را به جهان داشته، بسیار اهمیت دارد. البته بىتردید دیدگاه امام نسبت به زنان، برخاسته از برداشت ایشان از اسلام است. در هر حال به نظر مىرسد در این گفتگو جاى بیشترى براى پرداختن به نظریات حضرت امام باشد.
از اقدامات بزرگ حضرت امام(ره) در برهه انقلاب اسلامى، طرح اسلام به عنوان آخرین دین الهى و تنها پیامآور صلح واقعى در جهان بود که مىتوانست پاسخگوى نیازهاى دینى باشد و در تمامى عرصهها، کلام وحى را همخوان با نیازهاى گوناگون ارائه دهد. حضرت امام، مصادیق عینى و بارز مفاهیم دینى در دنیاى امروز را با همه چالشهایى که در این همخوانى وجود دارد، براى جامعه جهانى تبیین کردند؛ به طورى که این مهم، ویژگى بارز انقلاب امام محسوب مىشود. از جمله این انطباق و همگامى با نیازها و اقتضائات زمان، نگرش امام نسبت به مشارکت مردم به ویژه حضور اجتماعى زنان بود. شناخت اندیشه ژرف و شخصیت والاى حضرت امام نیازمند تلاش بسیار و ورود به حوزههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و عرفانى است؛ اما در این میان محور توجه به شرایط و اقتضائات زمان و مکان از مهمترین شاخصهاى شناخت اندیشه و دیدگاههاى ایشان است.
به عبارت دیگر توجه به زمان و مکان، شالوده اصلى حرکت امام را در برخورد با پدیدهها و مسائل گوناگون تشکیل مىداد. با نظرى به سیر نگرش و عملکرد ایشان از سالیان مبارزه تا سالهاى پس از انقلاب و حاکمیت نظام اسلامى، مىتوان ملاحظه کرد در این روند تحولات فراوانى رخ داد که ریشه در واقعیات سیاسى و اجتماعى روزگار داشت. به عنوان مثال، سیاست امام مبنى بر عدم حضور روحانیت در صحنههاى اجرایى (که در ماههاى نخست پیروزى مورد نظر ایشان بود و با استقرارشان در قم بر آن تأکید کردند) با اتفاقاتى که در دولت موقت و در دوران ریاست جمهورى بنىصدر رخ داد، تغییر یافت. چنان که لازم دیدند روحانیت، مقتدرانه وارد صحنه شود و بسیارى از امور اجرایى را بر عهده بگیرد. همین حرکت و خط سیر را مىتوان در مورد حضور اجتماعى، سیاسى زنان نیز مشاهده کرد.
حضرت امام در سال 1341 با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که یکى از سه بند آن، حق رأى زنان بود مخالفت کردند. بازگویى و تحلیل آن برهه از تاریخ و اهدافى را که رژیم شاهنشاهى از تصویب انجمنهاى ایالتى و ولایتى داشت، بر عهده تاریخنویسان است. تنها به این نکته اشاره مىکنم که مخالفت حضرت امام، به اوضاع و شرایط موجود باز مىگشت. شرایطى که در آن، حضور اجتماعى زنان با سوء استفادههاى سیاسى و خدشه به کرامت انسانى آنها همراه بود و توسعه و پیشرفتى از آن حاصل نمىشد. به تعبیر دیگر، از آنجا که روح حاکمیت و حکومت شاهنشاهى، الهى و مردمى نبود، امام همکارى در شئون سیاسى و حکومتى آن زمان را - بخصوص از طرف بانوان که مورد بهرهبردارى رژیم قرار مىگرفت - به مصلحت نمىدانستند؛ اما در آستانه خیزش انقلابى مردم مسلمان ایران و پاسخ آنها به نداى پیامبرگونه امام، موضوع حضور زنان در عرصههاى انقلاب نه تنها به عنوان یک وظیفه بلکه به عنوان یک حق مطرح شد.
رهبر کبیر انقلاب حتى در مقابل آنان که ادعاى اعطاى اجازه فعالیت به زنان را داشتند، حضور اجتماعى و سیاسى را از حقوق خدادادى بانوان دانستند.
در همان برهه و سالهاى پس از آن بسیارى از تحلیلگران مدعى شدند نگاه امام نسبت به این حضور، همچنان منفى بوده است و بنا بر استناد به شواهد فقهى این امر را مجاز نمىدانستند، اما از آنجا که براى کسب قدرت و استقرار جمهورى اسلامى به حضور زنان به عنوان پشتوانه حرکت نیاز بود، به این حمایت اقدام کردند! در حالى که بىتردید با عنایت به روحیات و شخصیت حضرت امام، چنین تحلیلى دور از حقیقت بود و ایشان در هر برههاى با توجه به نیازها و اقتضائات، عرصه جدیدى را باز مىکردند. اقبال بانوان نسبت به حضور فعال در عرصههاى سیاسى و اجتماعى و مشارکت در صحنههاى مختلف و پشتیبانى از دفاع مقدس، براى امام حجتى بر ضرورت حمایت از این عرصهها بود که به دلیل نتایج پرثمر آن، به باز نگه داشتن باب حضور زنان در تمامى عرصهها منجر شد.اهتمام ویژه امام به مشارکت بانوان
باز نگه داشتن این عرصه، نشانگر آگاهى امام نسبت به وجود ناهمگونى و تعارضات فکرى و اجتماعى جدى نسبت به موضوع زنان و دیدگاههاى ایشان در این مورد بود. حضرت امام به عنوان یک فقیه و یک مرجع تقلید به تلاشى همهجانبه براى طرح دیدگاه خود در باره نقش زنان در عصر کنونى همت گماردند. نیز به عنوان یک رهبر سیاسى، استراتژى خود را مبنى بر ضرورت بهرهمندى حکومت از نقش و توان زنان، تعیین کردهاند.
امام در سالهاى پس از انقلاب این نقش را از دیدگاههاى مختلف فلسفى و دینى پرورانده، با شرح مکرر تفاوت دیدگاه اسلام ناب محمدى در این خصوص با نگرشهاى سنتى، واپسگرایانه و نگرشهاى رایج مدرن و غربگرایانه (آنچه بدان اسلام آمریکایى لقب داده بودند) نقاط افتراق و تمایز را به روشنى بیان کردند.
اما به موازات این حرکتهاى اصلاحطلبانه، جریانات خاصى همواره تمام مسائل زنان را به موضوعاتى همچون حجاب و حد و حدود پوشش و شکل ظاهرى معطوف مىساخت، نیز در برخى از برههها با بهرهگیرى از برخوردهاى خشن، ذهنیت جامعه را از مسیر اصلى خود منحرف مىکرد. این نگاه که بىتردید با نگرش حضرت امام فاصله بسیارى داشت، نسبت به حضور اجتماعى زنان بسیار نگران بود و شرکت آزادانه بانوان در محافل مختلف سیاسى و اجتماعى و ابراز رأى و نظر آنان را به عنوان یک شهروند، خطرى براى حدود شرعى و در واقع رواج نوعى بىبند و بارى مىدانست.
این تفکر، آگاهى و آزادى و تلاش زنان براى رشد وضعیت خود را موجب تزلزل خانواده و افزایش آمار طلاق مىپنداشت و ادامه روند موجود را لطمه به اساس و شالوده نظام اجتماعى و ارزشى اسلام عنوان مىکرد. در این دیدگاه همه توجه زن باید معطوف مسئولیتهاى درون خانه باشد و طرح کسب حقوق حقه آنان همپاى انجام مسئولیتها، بحثى انحرافى و خطرناک محسوب مىشد. این در حالى بود که بسیارى از بانوان ما از مشکلات بسیار اجتماعى، فرهنگى و خانوادگى رنج مىبردند و براى تحقق اسلام ناب محمدى و به دست آوردن حقوق خود تلاش مىکردند.توجه به خاستگاه احکام شرعى و قوانین
فاصله این نگرش با دیدگاه حضرت امام همین جا روشنتر مىشود که ایشان همواره فقه را در کناراخلاق مىدیدند و در هر بحثى به ویژه خانواده بر این نکته تأکید داشتند که روح اسلام روح صلح، سازگارى، آزادى، عدالت و اخلاق است. اگر چه با عقد و ازدواج، مسئولیتهاى مشخصى به لحاظ حقوقى براى طرفین ایجاد مىشود؛ اما وضعیت مطلوب زمانى است که عدالت و اخلاق در این قراردادِ دوطرفه حاکم شده، مقتضیات زمان در آن لحاظ شود. مثلاً امروزه نقشها و مسئولیتهاى چندگانه زنان سبب شده که آنان داراى نقش اقتصادى در سازندگى کشور باشند و همپاى مرد به تأمین مالى خانواده خود در شهر و روستا اقدام کنند. پس اگر مبناى برخى احکام نقش اقتصادى مرد بوده، باید توجه کرد که شرایط و به عبارت دیگر موضوع تغییر یافته است.
در واقع «موضوع» که در اینجا «زن» است، تحت شرایط جدیدى قرار گرفته و داراى مسئولیت چندگانه و صاحب نقش اقتصادى در خانواده و جامعه شده است؛ چنان که حتى جمعیت قابل توجهى از زنان به عنوان سرپرست خانوار، خانوادههاى خود را اداره مىکنند. همچنین تحولات در بحث آموزش زنان، موجب باسوادى آنان به میزان بیشتر از 70% شده، قشر عظیمى با استفاده از فرصتهاى به دست آمده در دوران جمهورى اسلامى با تحصیلات عالى، بر میزان آگاهى و تشخیص خود به طور قابل ملاحظهاى افزودهاند.
پس زن امروز، زن سده گذشته نیست. تغییراتى که از جنبههاى اجتماعى و روانشناختى در زنان رخ داده است باید مورد بررسى قرار گیرد و در احکام و نگاه قانون به زن لحاظ شود، چرا که انجام چنین کارى مىتواند در حل بسیارى از مسائل و بحرانهاى اجتماعى مفید باشد.ارائه الگوى نو نظام اجتماعى
بىتردید امام خمینى الگوى نوین نظام اجتماعى اسلام را ارائه دادند و بحث توسعه طرحهاى مربوط به زنان را براى جمهورى اسلامى در اندیشه و عمل ترسیم کردند. دستاوردهاى چشمگیر زنان ایرانى نیز بیانگر قابلیت اجرا و تحقق آن تفکر و آرمان والا در عصر کنونى است و این خود مؤید توانمندى اسلام در پاسخگویى به پرسشها و نیازهاى بشر امروز در برابر چالشهاى معاصر از جمله مسائل زنان است.
بایستهها و ضرورتها
بنابراین از نظر شما زنان ما طى 25 سال گذشته در حوزههایى مانند آموزش یا بهداشت، با توجه به تعاملى که بین آنها و نظام به رهبرى حضرت امام پدید آمد، پیشرفتهاى قابل توجهى داشتهاند، در حالى که در مباحث حقوقى و خانوادگى دچار چالشهایى هستند؟
بله. اما اگر بخواهیم وارد بحث خانواده شویم ابعاد مختلفى را در بر مىگیرد. به خاطر دارم امام در بیان مبانى مربوط به خانواده و تحکیم و حفظ چارچوبهاى آن تأکید داشتند که در کنار قوانین مىبایست یک نظام اخلاقى نیز باشد و صرف قوانین و مقررات نمىتواند مشکلات را حل کند.
روشن است نظام اخلاقى به تعلیم و تربیت، زمینههاى اجتماعى، نوع نگاهى که در تربیت دختران و پسران وجود دارد و به طور کلى به فرهنگ جامعه در ارتباط با مسائل زنان و خانواده باز مىگردد. فکر مىکنم دو مورد، مسائل اصلى ماست: یکى مباحث حقوقى که اگر چه اصلاحات خوبى صورت گرفته و تحولات خوبى رخ داده و البته باید تداوم هم پیدا کند، اما اینکه اصلاحات و تحولات تا چه حد در محاکم به کار گرفته مىشود، قابل ملاحظه است. نمىگویم قابل تردید است، چون واقعاً اتفاقات خوبى رخ داده، اما قابل ملاحظه است. چون مفسّران این قوانین و مجریان آن در واقع قضات هستند، بنابراین نگاه ایشان نسبت به مسائل کلیدى است و آخر کار، قاضى است که از قانون به مصداق مىرسد و آن را تفسیر مىکند. اگر قانون خوب باشد - همچنان که در موضوع فقه داریم - اما نوع نگاه قاضى به زن تبعیضآلود و نگاه به جنس دوم باشد، نتیجه چه خواهد شد؟
طبیعى است این قاضى در مقام قضاوت نمىتواند حقوق زن را هر چند قانون هم مترقى باشد، رعایت کند. بنابراین یک بحث نگرشى داریم. این بحث از سویى در سطوح قانونگذارى، قضایى و اجرایى مهم است، از سوى دیگر یک بحث نگرشى داخل خود مردم و خانوادهها داریم. یعنى نحوه تربیت دختران و پسران. شکلگیرى شخصیت پسر و شکلگیرى شخصیت دختر و ظرایفى از این دست بسیار تعیینکننده است. امروز در شناخت ذاتى افراد بحثى مطرح است، به این شکل که همه افراد بشر اعم از زن و مرد هر یک درون خود داراى ابعاد مردانه و زنانه هستند، با این تفاوت که در زنان بُعد زنانه غلبه دارد و در مردان جنبه مردانه.
این ابعاد روحى باید هر یک به تناسب زن و مرد بودن پرورش یابند و استفاده شوند، ولى در نظام و شیوههاى تعلیم و تربیت موجود میان ما ابعاد زنانه به طور کامل در پسران سرکوب مىشود، به این معنى که از بچگى به پسر اجازه بیان عواطف را نمىدهیم. بنابراین مىبینیم خیلى از آنها در بزرگى در بیان عواطف خود مشکل دارند، نیز در ارتباط عاطفى با والدین خود، با همسران و فرزندانشان.
این اتفاق در مورد دختران نیز مىافتد، مثلاً احساس مىکنند براى اینکه بتوانند در شرایط اجتماعى بهترى قرار گیرند باید بسیارى از جنبههاى مثبت روحیه زنانه خود را سرکوب کنند. چرا؟ چون در فرهنگ عامه ما احساسات و عواطف زنانه با مفاهیم مثبت عجین نشده است. اینها مسائلى است که روانشناسى کودکان ما را تحت تأثیر قرار داده و باعث مىشود افراد در مراحل بعد زنان و مردانى باشند که در خانواده نتوانند ارتباط درستى با یکدیگر برقرار کنند.
خلاصه اینکه، چون آموزشهاى لازم را براى زندگى به جوانان ندادهایم، گرفتار شدهایم. به خاطر دارم در مباحثى که طى سالهاى قبل در مورد آموزش و پرورش داشتیم پیشنهاد مىشد به جاى این همه علوم مختلف و حفظیاتى که بچهها فرا مىگیرند، درسهایى از زندگى به آنها بدهیم. یعنى در فرصتى که بچهها در اختیار نظامآموزش و پرورش هستند، آنها را براى زندگى آینده، براى کاهش جرم، نیز براى کم کردن میزان ناپایدارىهاى اجتماعى و مشکلات خانوادگى، همچنین براى کاهش آسیبپذیرىهاى اجتماعى آموزش دهیم. به آنها کارآفرینى را بیاموزیم و رعایت حقوق افراد را آموزش دهیم، چنان که رعایت حقوق زن و مرد و اخلاق را در خانواده توضیح دهیم و روشها و شیوههایى را بیاموزیم که افراد بتوانند تنشهاى بین فردى، خانوادگى و اجتماعى را کم کنند. اینها مسائلى است که اخیراً مد نظر قرار گرفته است.
همین طور بهداشت روانى و بهداشت جنسى مسائلى است که واقعاً امنیت اجتماعى را افزایش مىدهد. متأسفانه مقاومت بسیارى در این زمینهها بود که البته بر روابط خانوادگى اثر مىگذارد. اینکه حضرت امام مىگفتند در کنار قوانین و مقررات، باید نظام اخلاقى هم باشد، یعنى اگر تضمین عملى نسبت به احکام اسلام در خانواده پا نگیرد، همچنان مشکلات زیادى بروز خواهد کرد. مشکلاتى که امروز مىبینیم به رغم همه تحولاتى که اتفاق افتاده و به نظر من هم این تحولات بخصوص در سالهاى اخیر بسیار مثبت بوده، باز جایگاه زنان در خانوادهها و روابط آنها با همسرانشان متأثر از مسائل قومى، قبیلهاى، تنگنظرىها، تعصبات و نگاه مردسالارانهاى است که ارتباط میان زوجین را مبتنى بر قدرت و سلطه مرد مىداند، در غیر این صورت امکان مدیریت خانواده را منتفى مىشمارد. در حالى که چنین تعبیرى به معنى پایمال شدن شخصیت و هویت انسانى زن و نادیده گرفتن کرامت اوست.
آفرینش انسان بر مبناى کرامت بوده و این بخشى از ذات انسان است. هیچ انسانى حق ندارد کرامت ذاتى دیگرى را حتى اگر همسرش باشد، پایمال کند. اما این تصور غلط وجود دارد که خواندن خطبه عقد یعنى تسلط کامل بر روح، شخصیت، تصمیمات و فردیت زن!
بله، ازدواج قراردادى است که انسان باید بخشى از توانایىهاى خود را در اختیار خانواده قرار دهد و به طور قطع در خیلى جاها خانواده مقدم بر هر چیز است، ولى به معناى پایمال شدن شخصیت و هویت فردى، کرامت و عزت هر یک از طرفین - فرقى نمىکند زن یا مرد - نیست. براى همین فکر مىکنم زیباترین تعبیر را حضرت امام براى زوجینى داشتند که به منظور عقد خدمت ایشان مىرفتند. امام مىفرمود: «با هم بسازید» و تشریح مىکردند که این تعبیر دو بُعد دارد: یکى اینکه زندگى را با هم بسازید و دیگر اینکه، با یکدیگر کنار بیایید و نسبت به هم انعطاف و تعامل داشته باشید. یعنى به زن نمىگفتند که تو از همه چیزت بگذر تا مرد راحت باشد و احساس کند که همسر اختیار کرده است.آسیبشناسى، بایستهها
در مجموع آنچه نتیجهگیرى مىشود این است که طرح مطالبات زنان و پىگیرى حقوق آنان همواره از دو سو با خطر انحراف و مانعتراشى روبهرو است: یکى جریانها و محافلى که بدون توجه به فرهنگ بومى و دینى، نسخههاى وارداتى مىپیچند؛ دیگرى جریان تحجر و قشرىگراها که نوعاً به نام دین و با برداشتهاى خاص شریعت سد راه حرکتها و اقدامات درست و منطقى هستند و نمىتوانند تصویر درستى از زنان و نیازهاى آنان داشته باشند. با این حال چه تصور و توصیهاى براى آینده دارید؟
بله، همین طور است. فکر مىکنم حفظ تعادل، باقى ماندن بر ریشهها و اصول و توجه به مقتضیات زمان و تحولات پرشتاب جهانى که تأثیرات خود را بر همه جوامع مىگذارد، بسیار مهم است.
حفظ ارزشها براى ما بسیار مهم است، اما در عین حال باید این تجربه را یافته باشیم که با در جا زدن، ارزشها حفظ نمىشود. در نقطهاى ماندن و سکون به نام حفظ ارزشها و اصول با ذات آموزههاى اسلام و دگرگونىهاى اجتماعى و نیز روند تحولى شخصیت افراد و انسانها که بخشى از ذات هستى است، مغایرت دارد. یعنى باید این تجربه را یافته باشیم که امکان ندارد با نگاههاى واپسگرایانه و محافظهکارانه، ارزشها و مبانى را حفظ کرد.
ما امروز باید افتخار کنیم که در نظام اسلامى چنین تحولاتى براى زنان در بحث آموزش، حضور اجتماعى، نقش اقتصادى و نقشهاى خانوادگى رخ داده است. این نشاندهنده جنبه رحمانى و بُعد توسعهپذیرى دین، نیز نشانگر این است که اجتهاد در مذهب ما توان همخوانى شرایط روز را با اصول و مبانى دینى دارد. یعنى با طرح دیدگاههاى مبتنى بر اصول، ولى همخوان با نیازهاى زمانه مىتوانیم پاسخگوى چالشها و نیازها باشیم. حفظ ارزشها در این صورت ممکن است. به عبارت دیگر با نگاه تحولى نسبت به زنان مىتوانیم ارزشها را حفظ کنیم و آموزههاى پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را در جامعه امروز نهادینه کنیم و در مقابل دو تفکرى که اشاره کردید دوام بیاوریم.
بحث زنان به طور قطع از مؤلفههاى بسیار مهم و حساس حرکت رو به آینده است. چنان که در انقلاب اسلامى بحثى محورى بوده و در اصلاحات نیز عاملى محورى به شمار آمده، در آینده نیز چنین خواهد بود. غفلت از آن خداى ناکرده سبب مىشود روزى با امواج بنیانکنى روبهرو شویم که هیچ منطقى را نمىشناسد و هیچ قدرتى هم یاراى مقابله با آن را ندارد. البته از نوع امواج ناشى از خشونت و درگیرى نخواهد بود، بلکه در هیبت امواجى طبیعى، از روزنههاى فرهنگى نفوذ مىکند و پس از مدتى متوجه مىشویم که تمام ارزشها و اصولى که به دنبالش بودیم و براى حفظ آنها تلاش مىکردیم، از دست رفته و ظاهرى فاقد هر گونه عمق و ایمان به جا مانده است.
همین الان هم در جاهایى که خیلى روى ظواهر تأکید مىشود به دلیل از دست رفتن مبانى و محتواست و حفظ ظاهر براى آن است که خالى بودن اندرون پیدا و عریان نشود.
باید تلاش کنیم داخل و درون را سرشار از ایمان سازیم و زیربناها را محکم کنیم که در این صورت به طور قطع ظاهر هم آراسته و ارزشى خواهد بود. راه آن این است که مسائل زنان را با نگاه مترقیانه اسلام بنگریم و واقعیتهاى اجتماعى را ببینیم و سعى کنیم پویایى اجتهاد و ذات پویا و حرکتآفرین اسلام را دوباره در کالبد اقشار مختلف جامعه از جمله زنان بازگردانیم.باید و نبایدهاى تشکلها
خانم دکتر، شما پیش از آنکه مسئولیت فعلى دولتى را بپذیرید، از فعالان تشکلهاى غیر دولتى زنان بودهاید و با سوابق و عملکرد آنها آشنایى دارید. در حال حاضر تحلیلهاى مختلفى از باید و نبایدهاى حضور این تشکلها در جامعه وجود دارد. نظر شما چیست؟
بله، در مورد تشکلهاى غیر دولتى در ایران تحلیلهاى متفاوتى وجود دارد. بعضى اعتقاد دارند تشکلهاى غیر دولتى را باید در تاریخ جستجو کرد؛ یعنى در گذشته هر سرزمینى. برخى هم معتقدند تشکلهاى غیر دولتى، پدیدهاى نوظهور هستند که هیچ همگونى با تشکلهاى سنتى و آنچه که در فرهنگ و تاریخ ملل بوده ندارند. یعنى آنچه در گذشته از فعالیتهاى مردمى وجود داشته از نظر ماهیت با تشکلهایى که رویکرد توسعهاى در مسائل مختلف از جمله مسائل زنان دارند، متفاوت است. در کشور ما تاریخچه درخشانى از فعالیتهاى غیر دولتى سازمانیافته در قالب فعالیتهاى محلى با پشتوانههاى اعتقادى و مذهبى وجود دارد که تحولات اجتماعى خوبى را در حد خود و در موضوعات متعدد در گوشه و کنار ایجاد کرده است.
بنابراین کشورى هستیم که در این زمینه سابقه تاریخى داریم. اما علاوه بر آن در دهههاى اخیر شاهد ظهور و رشد تشکلهاى غیر دولتى در گونههاى توسعهیافته و مدرن خود با تعاریف جدید و همخوان با نیازهاى روز بودهایم.
در واقع مقارن با انقلاب شکوهمند اسلامى این تشکلها با آرایش جدیدى به میدان آمدند، بخصوص تشکلهاى زنان. چرا؟ چون عرصههاى اجتماعى و سیاسى این قبیل فعالیتها باز شد و انگیزهها افزایش یافت. زنان احساس کردند مىبایست از تمام ظرفیتهاى دولتى و غیر دولتى براى حضور سازنده استفاده کنند. در این میان بعضى از زمینههاى سنتى الهام گرفتند، یعنى از قالب خیریهها وارد کار زنان شدند و برخى شیوههاى جدید را برگزیدند. برخى از تشکلهایى که قالب سنتى را انتخاب کردند، در همان قالب ماندند و نتوانستند خود را با نیازهاى جدید و تحولات روز منطبق کنند. به عبارت دیگر ماندن آنها در قالب قبلى و عدم انتقال به شکل توسعهاى، یعنى اینکه نتوانستند از نگرش کمک به زنان و ارائه خدمات، به اقدام براى توانمندسازى زنان تحول یابند. شکل جدید این فعالیتها به بحث توانمندسازى مىپردازد؛ چگونه زنان را توانمند کنیم تا بتوانند خود بر مشکلاتشان چیره آیند، چه در زمینه اقتصادى و اشتغال و چه در زمینه فرهنگى.
نگاه کلاسیک خیریهاى این بود که زنان آسیبپذیر یا آسیبدیدهاى وجود دارند که باید از آنها حمایت شود. اصطلاح زنان بىسرپرست متعلق به همین نگاه و تفکر است؛ زنانى که نیاز به سرپرست دارند. چون به خاطر «زن بودنشان» و علاوه بر آن، «آسیبدیدگى اجتماعى» دچار «ناتوانى در ناتوانى» هستند، بنابراین یا باید شوهرشان داد، حالا به هر شکلى، یا حداقلى از بخور و نمیر را به آنها رساند و بالاخره یک جورى زیر دست و بالشان را گرفت.
اما دیدگاه نوین روى توانمندى کار کرد. تعدادى از تشکلها که با امور خیریه شروع کرده و صاحب انگیزههاى مذهبى هستند به نگاه توسعهاى رسیدند. در واقع به تعبیرى کار خیر را با عمل صالح توأم کردند.
شاید بتوان از توانمندسازى به عنوان عمل صالح نام برد، زیرا تعابیر و تعاریفى که در قرآن کریم داریم، عمل صالح را عملى مىداند که پیوستگى و جریان دارد، پایدار است، مىماند و زایندگى در ذات آن نهفته است. غذایى نیست که امشب بدهند شما بخورید و براى فردا چیزى نماند. توانى است که آن را زنده کردهاید، ایمانى است که جان مىگیرد و حیاتى است که به مردهاى باز مىگردانید، همچنان که حیات جارى است و تداوم دارد.
این اتفاق در بعضى تشکلهاى خیریه رخ داد و آنها توانستند این دو قالب را به هم نزدیک کنند.
بعضى از سازمانهاى غیر دولتى هم که از ابتدا در قالب نوین شکل گرفتند متوجه بودند که زمینههاى فرهنگى و تاریخى کشور در این مورد غنى است، بنابراین به مبانى و آموزهها تأسى جستند. یعنى سعى کردند بین آن قالب و این پدیده نوظهور ارتباط برقرار کنند. در این حال عدهاى که از آن فرهنگ و سابقه تاریخى جدا بودند با گرایش قوى بینالمللى کار خود را آغاز کرده و به موضوعاتى چون حقوق بشر پرداختند.
بین این دو طیف نیز تشکلهایى به موضوعات تخصصى مانند محیط زیست یا رسانهها روى آوردند و فعالیتهاى چشمگیرى هم داشتند. تعریفى که آقاى خاتمى از جامعه مدنى داشتند همین بود که مردم از ظرفیتها و فرصتها استفاده کنند، به میدان بیایند و بسیارى از امور را به دست گیرند.حمایت عملى
اما برخى این انتقاد را به آقاى خاتمى وارد مىکنند که تفکر ایشان در حد حرف باقى ماند و در مقام عمل حمایتى از تشکلهاى غیر دولتى نشد.
ببینید، در مرحله اوّل فعالیتهاى غیر دولتى نیازمند شرایط و فضاى خاص اجتماعى و سیاسى هستند. شرایط مساعد اجتماعى براى فعالیت این تشکلها باید فراهم باشد. نوع نگاه سیاسى نسبت به آزادىهاى فردى نباید توأم با ابهام و تردید باشد. آنچه امروزه در جهان مطرح است اینکه دولتهاى اقتدارگرا تمایل دارند تمام ظرفیتهاى جامعه در حاکمیت حفظ شود و از دادن هر گونه اختیار به فعالیتهاى خارج از دولت طفره مىروند یا حداقل این است که با ابهام و تردید با آن روبهرو مىشوند. این فضا به کشورهاى در حال توسعه لطمه وارد مىکند. اما آنچه شاهد آن بودیم فضاى مساعدى بود که با طرح دیدگاههاى آقاى خاتمى پدید آمد. نه فقط در مباحث مربوط به زنان یا به عنوان مثال محیط زیست، بلکه در سایر زمینهها براى گسترش انجمنها و تشکلهاى علمى و صنفى حتى به شکل سنتى انگیزهها افزایش یافت.
در مورد تشکلهاى جوانان انگیزههاى جدى پدید آمد، چنان که در حال حاضر بیش از هزار تشکل غیر دولتى جوانان در کشور وجود دارد.
در مرحله عمل نیز اتفاقات تازهاى افتاد. در دولت آقاى خاتمى و در مجلس به ابعاد حقوقى و تدوین قوانین و آئیننامهها پرداخته شد، حالا اگر موانعى پیش آمد تقصیر دولت آقاى خاتمى نبود.
مهمترین اقدام دولت ایجاد پشتوانه حقوقى بود که تلاش کرد این کار را انجام دهد. مرحله بعد تخصیص اعتبارات براى توانمندسازى سازمانهاى غیر دولتى در بخشهاى مختلف بود که با گذشته قابل مقایسه نیست. رشد تشکلها در این مدت نشان از حمایتهاى معنوى و مادى دارد، مثلاً در بخش محیط زیست حدود 30 تشکل در سال 1376 وجود داشت که اینک به 600 تشکل رسیده است، اگر چه نباید خود را به رشد کمّى محدود و دلخوش کنیم.اثرگذارى بر تصمیمگیرىها
مرحله مهم دیگر، توان تأثیرگذارى تشکلهاى غیر دولتى بر سیاستهاى دولت بود که براى اولین بار با ورود رسمى نمایندگان این سازمانها به شوراها و کار گروههاى برنامهریزى استانها با حق رأى صورت گرفت.
همچنین حضور تشکلهاى غیر دولتى را در برنامههاى سوم و چهارم توسعه کشور فراموش نکنیم.
البته در ادامه این مسیر باید توجه داشت که فعالیت تشکلهاى غیر دولتى مىبایست از افزایش کمّى به سوى توانمندىهاى کیفى تداوم یابد. این تشکلها براى دوام و تأثیرگذارى مىبایست بتوانند کارشناسانه به مسائل زیربنایى در حوزه فعالیت خود بپردازند. به هر حال فکر مىکنم طى 7 و 8 سال گذشته هم در حرف و هم در عمل حمایتهاى زیادى از تشکلهاى غیر دولتى صورت گرفته است.آفتها و بایستهها
اشاراتى که به توانمندىهاى سازمانهاى غیر دولتى زنان در تعریفى که از طیفهاى مختلف سنتى و جدید آن داشتید، ضرورت وجود این تشکلها را با توجه به مشکلات جامعه زنان بارز و روشن مىکند. اما به هر حال در روند هر فعالیتى افت و خیزها، جنبههاى مثبت و منفى و آفتها و نقاط خطرى وجود دارد که باید بررسى و ارزیابى شود. با توجه به حساسیتهاى موجود فکر مىکنید تشکلهاى غیر دولتى براى پرهیز از آفتهایى که مىتواند دامنگیر فعالیتهاى مدنى آنها شود باید چه کنند؟
بله، همین طور است. وجود خلأ یا سوء استفادهها از چنین تشکلهایى امکان دارد. چنان که در تاریخ کشور با توجه به سابقه دیرین این فعالیتها نشانههایى داشتهایم. به نظر من در این مورد تشکلهاى غیر دولتى مىبایست نسبت به چند بحث حساس باشند:
اوّل از همه اینکه تشکلهاى غیر دولتى مىبایستى یک سیستم نظارتى از درون براى خود بگذارند و پیوسته فعالیتهاى خود را بسنجند و حرکت خود را مرور کنند، تا به اهداف اصلى یک تشکل غیر دولتى مثل مردمى، داوطلبانه یا غیر انتفاعى بودن وفادار بمانند.
همچنین باید در صدد کسب توانمندىهاى علمى و تخصصى در حوزه کار خود باشند، همچنین به نقد و تحلیل علمى سیاستها و عملکردهاى خود و نیز دولت بپردازند.
همین طور براى حضور در مراجع تصمیمگیرى تلاش کنند و زمینهاى را که براى اولین بار دولت آقاى خاتمى در این مورد فراهم کرد با برخوردهاى علمى و منطقى حفظ کنند. یعنى باید این توان را داشته باشند تا چنین چیزى تداوم یابد.
اما فراموش نشود که در مقابل و در تکمیل این اقدامات، دولت باید از آنها حمایت کند و نفس این حرکت غیر دولتى را به رسمیت بشناسد، نیز زمینههاى حقوقى فعالیتهاى قانونى آنها را فراهم کند و در عین حال نظارت کافى براى فعالیت آنها داشته باشد، به گونهاى که منجر به تهدید آزادىهایشان نشود.
همچنین دولت باید زمینههاى آسیبپذیرى آنها را شناسایى کند و کاهش دهد. در این صورت مىتواند از توان تشکلهاى غیر دولتى براى یارى خود در بسیارى امور بهرهمند شود. بنابراین در چنین شرایطى مىتوانیم بگوییم جنبههاى منفى و آفتهاى این قبیل فعالیتها به حداقل مىرسد؛ یعنى در فضایى که دولتها درک کاملى از جامعه خود و توانمندىهاى مردمى داشته باشند و بستر مناسب قانونى و نظارتى را فراهم کنند.
در هر حال باید بدانیم در جهان امروز نمىتوانیم این نقش را انکار کنیم، به علاوه اینکه همه جوامع انسانى به نقد درست و سازنده قدرت نیازمندند و فقدان آن در درازمدت آثار منفى زیادى را خواهد داشت.
میان پاسخهاى اخیر چندین بار تشکلهاى غیر دولتى زنان و محیط زیست را کنار هم به کار بردید. این اتفاق به خاطر تصدى مسئولیتى است که طى سالهاى اخیر به عنوان معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بر عهده داشتهاید یا واقعاً همگونى در این زمینه احساس مىکنید؟ اگر چه پست شما یک مسئولیت زنانه نیست.
این اشاره بیشتر به خاطر رشدى بوده که سازمانهاى غیر دولتى زیستمحیطى در سالهاى اخیر داشتهاند. همچنین حضور قابل توجه خانمهاى علاقهمند در این تشکلها. اما همان طور که اشاره کردید اگر چه محیط زیست یک موضوع زنانه نیست، ولى با روح زنانگى و حس مادرى بسیار نزدیک است. حمایت و حفاظت از طبیعت و محیط زیست به عنوان مهد و گهواره آدمى و حفظ آن براى نسلهاى بعد، با روحیات زنانه بسیار نزدیکى دارد. اساساً به دلیل فقدان این نوع نگاه در تصمیمگیرىها و سیاستگذارىها بوده است که طى قرون اخیر، کره زمین نزدیک بود در فاجعهاى زیستمحیطى نابود شود. البته تلاشهاى همهجانبه بینالمللى در سه دهه گذشته به مقابله با این روند برخاسته و امیدواریم بشود کارى کرد.
بنابراین در ابعاد کلى موضوع محیط زیست بسیار سازگار با روحیات، نگاه و احساس مسئولیت زنانه است. در موارد جزیى و اجرایى نیز زنان نقش بسیار مهمى در حفظ محیط زیست دارند. تعیین الگوى مصرف که از مهمترین عوامل در حفاظت از منابع طبیعى و محیط است، از طریق زنان صورت مىگیرد. مصرف آب، مصرف انرژى در خانه یا انتقال فرهنگ مصرف به نسلهاى بعدى را زنان بر عهده دارند.
در هر صورت در تکمیل اشارهاى که پیشتر به تشکلهاى غیر دولتى زنان و محیط زیست داشتم مىخواهم این را اضافه کنم که من به عنوان مسئول محیط زیست، سازمانهاى غیر دولتى را بزرگترین حامى خود مىدانم، زیرا حامى حقیقى، تعریف و تمجید نمىکند، بلکه آینهوار مشکلات و ضعفها را با روشنبینى و درک شرایط مىنمایاند.حضور زنان در مدیریت
پس این طور که معلوم است هیچ گاه به عنوان یک مسئول دولتى با غیر دولتىها مشکلى نداشتید. اما به عنوان یک زن در جمع دولتمردان چطور؟ جایگاه و توان تأثیرگذارى زنان را در سطوح عالى مانند دولت چگونه مىبینید؟ به هر حال تجربه حضور شما جدید بوده، به ویژه آنکه پیش از این اگر خانمها به سطوح بالا راه یافتهاند مسئولیت و سمت آنها در ارتباط با امور زنان بوده است، اما پست شما چنین نیست.
البته ممکن است به ذهن این گونه خطور کند که حضور یک زن براى اولین بار در مجموعهاى که تلقى عموم از آن مجموعهاى مردانه است کار دشوارى بوده، ولى واقعیت این است که من فضاى دولت و همکاران خود را در این سطح، فضایى منفى ندیدم. البته براى یک زن بسیار مهم است که بتواند از سقفهاى شیشهاى و برخى نگرشهاى موجود گذر کند، به گونهاى که به کارش لطمه نخورد و مانعتراشى نشود. شاید یکى از اشتباهات ما گاه این است که در فضاى موجود و محدودیتهاى آن، درگیر مىشویم. این برخورد مىتواند کار را متوقف کند و چالشها را به رو در رویى جنسیتى مبدل سازد. در حالى که اگر بتوان با روشهاى مؤثرى با این چالش بخصوص مواجه شد و از درونش عبور کرد و آن را پشت سر گذارد، مسائل خود به خود حل و سبب اصلاح نگرشها مىشود. من سعى کردم از چنین رو در رویىهایى پرهیز کنم و هرگز وارد آنها نشوم.
از سوى دیگر حوزه محیط زیست عرصهاى است که چالشهاى خود را دارد و باید خود را آماده کار دشوارى مىکردم که تغییر نگرشها و رویکردها نسبت به مقوله محیط زیست و توسعه پایدار را در پى داشته باشد. یعنى مشکل من این نبود که به عنوان یک زن در دولت حضور پیدا مىکنم، بلکه باید خود را براى کار دشوارترى که موضوع حفظ محیط زیست در کنار برنامههاى توسعه اقتصادى و صنعتى کشور بود، آماده مىکردم.
فکر مىکنم زنان در حیطههاى کار اجتماعى نباید به خود تردیدى راه دهند، چون این تردید به دیگران فرصت مىدهد که آنها هم دچار تردید شوند و به جاى رفع ابهامات در همان مراحل نخست بر ابهامها افزوده گردد. بنابراین از همان ابتدا ذهن و نیروى خود را درگیر مسئولیت اصلىام که حفظ محیط زیست بود، کردم و هنوز دو هفته از آغاز کار دولت نگذشته بود که اولین گزارش وضعیت محیط زیست کشور و فجایعى که در این زمینه در حال وقوع است و موقعیت سازمان را در این مورد ارائه کردم. این گزارش سبب شد رئیسجمهور در جمعبندى خود از جلسه، دستور تهیه برنامه عزم ملى براى حفظ محیط زیست را بدهند. آقاى دکتر حبیبى معاون اوّل وقت رئیسجمهور پیشنهاد کردند عنوان محیط زیست به کمیسیون زیربنایى دولت اضافه شود. این اتفاق باعث شد در وزرا ذهنیتى مثبت و جدى در این زمینه شکل بگیرد و بدانند توجه به محیط زیست در حوزه فعالیت هر یک، امرى ضرورى است.تعامل مسئولان با زنان مدیر
در فضایى غیر از دولت چطور؟ به هر حال اعضاى دولت از نظر فکرى با هم نزدیکى داشتند، ولى آیا در سایر سطوح هم برخوردها این گونه بود؟ در واقع آنچه طى این سالها از شیوه برخورد مقامات در سطوح مختلف مشاهده کردید مىتواند محکى براى تعیین میزان باور و درک مجموعه مسئولان نظام از توانایىهاى زنان باشد. نگرشها و زمینههاى مساعد را در این مورد چگونه دیدید؟ آیا چنان که برخى مىپندارند نگاهها بسته و مردسالارانه بوده یا با واقعبینى و عدالتطلبى همراه است؟
در بخش اجرایى با توجه به نوع سؤال شما باید به شوراهاى ادارى یا برنامهریزى استانها اشاره کنم. در سفرهاى متعددى که به استانهاى مختلف داشتیم، در چنین جلساتى با حضور کلیه مدیران استانى، بخشداران، فرمانداران، شهرداران و ... شرکت کردم. شاید بارها هیچ خانمى در این جلسات نبود و من مىبایست از موضع مهمان ارشد دولتى و سخنران اصلى و عضو دولت صحبت مىکردم. این جلسات خیلى از اوقات به غیر از مراکز استانها در شهرستانها هم برگزار مىشد و مشخص بود که مسئولان با پدیده جدیدى روبهرو هستند و همگان با کنجکاوى و دقت با شرایط جدید روبهرو مىشدند. اما هیچ گاه با تقابل یا برخورد غیر متعارفى روبهرو نشدم. حتى در بخش پرسش و پاسخ که در همه جلسات آن را اجرا مىکردیم. همین طور نمایندگان محترم ولى فقیه و علمایى که در این جلسات شرکت مىکردند یا به ملاقاتشان مىرفتیم مواضع بسیار خوب و مثبتى داشتند. البته این را تأکید کنم که در موضوع محیط زیست ظرافتى بود که به این امر بىتردید کمک مىکرد. این موضوع زنانه نبود و مباحث صورتگرفته ربطى به حوزه زنان نداشت، ولى در عین حال گاه مشخص بود که در پسِ ذهنیت افراد، غیر مستقیم این فکر جریان دارد که گوینده اگر چه از محیط زیست مىگوید اما یک زن است.
خاطره جالبى دارم از یکى از نمایندگان محترم ولى فقیه که یکى - دو بار در سفرهاى استانى با ایشان ملاقات کرده بودم. در سفر بعدى که همراه رئیسجمهور بودیم، ایشان گفتند من قبلاً نسبت به حضور زنان و پذیرفتن مسئولیت در این سطح خوشبین نبودم، ولى قاطعیت و نوع عملکرد شما سبب شده که امروز به گونه دیگرى فکر کنم و باید اقرار کنم که اشتباه مىکردم. ایشان خطاب به رئیسجمهور هم گفتند که در تفکر خود بازنگرى کردم.
تمایل ندارید نام ایشان را بگویید.چرا. حضرت آیتاللَّه جزایرى نماینده محترم ولى فقیه در خوزستان.
در هر صورت فکر مىکنم زنان ما راهى طولانى را پیمودهاند که در آن دستاوردهاى گرانبهایى را کسب کردهاند، اگر چه هنوز راهى طولانى تا تحقق آرمانهاى انقلاب اسلامى براى زنان در پیش داریم، ولى چشمانداز آینده روشن است.
ان شاءاللَّه، ما هم امیدواریم و از شما تشکر مىکنیم.
من هم همین طور و براى شما آرزوى موفقیت مىکنم.