درآمدى بر روابط دختر و پسر و مبانى فقهى آن در نظام اسلامى‏

سیف‏اللَّه صرّامى‏

[موضوع روابط دختر و پسر و به طور کلى نوع ارتباط مردان و زنان در جامعه اسلامى با توجه به ماهیت دینى جمهورى اسلامى، یکى از موضوعات پرچالش در دو دهه گذشته بوده است که دائماً دستخوش سلایق گوناگون قرار گرفته و تاکنون نیز حدود آن ترسیم نشده است.
اساسى‏ترین پرسش مطرح این است که اصولاً میزان صلاحیت دولت اسلامى در این امور چه مقدار است و مبانى فقهى آن کدام است و چه ضوابطى را مى‏توان براى دخالت و برخورد حکومت با این مسئله ترسیم کرد؟ نویسنده براى پاسخ به این پرسش‏ها پس از طرح موضوع و کاوش در زوایاى پژوهش در آن، اصل دخالت دولت اسلامى در این موضوع و خطوط کلى چگونگى این دخالت را از ادله فریضه امر به معروف و نهى از منکر قابل برداشت مى‏داند و با مرورى بر منابع فقهى، شروطى چون آگاهى مجریان، قدرت و نفوذ آنان و پرهیز از سوء ظن و تجسس در اجراى این فریضه را لازم مى‏شمارد.]

طرح مسئله و ضرورت آن‏

دوران نوجوانى و جوانى انسان‏ها مقطعى حساس و سرنوشت‏ساز براى زندگى فردى و اجتماعى است. نوع آموزش، پرورش و تجربیاتى که در این دوران انسان‏ها مى‏بینند، هم چگونگى شکل‏گیرى شخصیت و سرنوشت آنان را در بُعد فردى رقم مى‏زند و هم در یک نگاه کلان و فراگیر در جامعه مى‏تواند پیشرفت، رشد، یا در مقابل، عقب‏ماندگى و نابودى جامعه را پیش آرَد. از این‏رو همواره دوستان و دشمنان جامعه تلاش مى‏کنند مقاصد خود را در ابعاد فردى و اجتماعى با سرمایه‏گذارى روى نوجوانان و جوانان، پیش ببرند. در واقع خودِ نوجوان و جوان است که نسبت به سایر طبقات سنى جوامع، آموزش، پرورش و به طور کلى تجارب و مهارت‏ها را جذب مى‏کند و تحت تأثیر آنها قرار مى‏گیرد.
حساسیت و اهمیت دوران نوجوانى و جوانى باعث مى‏شود که همواره حکومت‏ها و هدایتگران جامعه، برنامه‏ها، سیاست‏ها، قوانین و برخوردهاى خود را با توجه کامل به نوع تأثیرى که مى‏تواند بر این قشر سنى داشته باشد، آماده و تمهید کنند. همچنان که برنامه‏ها، نهادها و پروژه‏هایى هم مستقیماً با این قشر سر و کار دارد. نهادهاى عظیم آموزش و پرورش، مدیریت دانشگاهها و مراکز آموزش عالى، سیاست‏هاى خرد و کلان نظام‏هاى حکومتى را در باره انسان‏هایى پى مى‏گیرند که اکثر آنان را نوجوانان و جوانان تشکیل مى‏دهند. سایر سیاست‏ها و تصمیمات در حوزه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، تأمین اجتماعى، نظامى و ... نیز یا مستقیماً در ارتباط با جوان و نوجوان است، یا با لحاظ نوع تأثیرى که مى‏تواند بر آنان داشته باشد و نوع نقشى که این قشر مى‏تواند بیافریند.
در میان ابعاد مختلف زندگى جوان و نوجوان، جنسیت، یک محور اساسى است. اصولاً شاخص‏ها و تکاملات جنسیتى، یکى از محورهاى مهم فاصله گرفتن از دوران کودکى و رسیدن به دوران نوجوانى و سپس جوانى را تشکیل مى‏دهد. تفاوت‏هاى زیست‏شناختى و روان‏شناختى مردانه و زنانه از این دوران است که بروز مى‏کند و ظهور عمده خود را نشان مى‏دهد. به موازات توسعه و تکامل تمایزات طبیعى جنسیتى، روابط انسان‏ها بر محور جنسیت هم مطرح و داراى اهمیت مى‏شود. بدون در نظر گرفتن عرف، فرهنگ، مذهب، هنجارها و آداب و رسوم جوامع مختلف، نیز بدون در نظر داشتن ویژگى‏هاى روانى گوناگون افراد، به صورت طبیعى و غریزى نوع رابطه‏اى که دو انسان با جنسیت مخالف، در ابعاد گوناگون مى‏توانند داشته باشند، با رابطه‏اى که دو انسان همجنس خواهند داشت، متفاوت است.
اهمیت دوره نوجوانى و جوانى از یک سو و حساسیت و سرنوشت‏ساز بودن روابط جنس‏هاى مخالف از سوى دیگر، ضرورت توجه به یکى از مهم‏ترین نوع روابط انسان‏ها با یکدیگر یعنى روابط دختر و پسر در جامعه را نشان مى‏دهد. طرح این مسئله با لحاظ نوع خاصى از این روابط است.
توضیح: برخى نویسندگان مجموعه ارتباطات دختران و پسران را در یک دسته‏بندى به دو قسم: هویت نوعى و صنفى تقسیم کرده‏اند. در ارتباطات قسم اوّل، دختر و پسر به عنوان دو انسان فارغ از جنسیت، لحاظ مى‏شوند. اما ارتباطات قسم دوم، ارتباطاتى است که با لحاظ تفاوت و تخالف جنسى، بررسى و مطالعه مى‏شود.(1) موضوع مورد بررسى در اینجا روابط دختر و پسر در قسم دوم است. از زمینه‏چینى‏هایى که ارائه شد روشن مى‏شود منظور از دختر و پسر در بررسى، گروه سنى نوجوان تا اوایل جوانى است. دورانى که انسان‏ها بلوغ جنسى را تجربه مى‏کنند تا چند سال پس از بلوغ. همین جا یادآورى کنیم دو قسم یادشده تا حدود زیادى مَدْرسى و ذهنى است، براى سهولت مطالعه و بررسى؛ و گرنه روشن است که در عالم واقع نمى‏توان به جدایى مطلق این دو گونه از روابط حکم داد، مثلاً رابطه پسر جوانى که در مقام فروشنده در مغازه‏اى پشت ویترین قرار گرفته با دختر همسن و سالى که در مقام خریدار در این طرف ویترین ایستاده، به لحاظ خرید و فروش، رابطه‏اى است از قسم اوّل؛ یعنى رابطه‏اى فارغ از جنسیت. اما در عین حال مى‏تواند به عنوان موضوع رابطه از گونه دوم هم باشد و به این لحاظ مطالعه و بررسى شود. به هر حال آنچه در اینجا موضوع و مورد بررسى است، رابطه دختر و پسر از نوع قسم دوم است.

جنبه‏هاى قابل بررسى موضوع‏

موضوع یادشده از زوایاى مختلف روانشناسى، بهداشتى، زیست‏شناختى، جامعه‏شناسى، مردم‏شناسى و ... قابل پیگیرى است و مى‏تواند مطالعات سودمندى را در جهت تعریف و تبیین روابط سالم دختر و پسر، در راستاى اهداف و برنامه‏هاى فردى و اجتماعى، موجب شود. کاوشى که در مجال تهیه این مقاله توسط نگارنده صورت گرفت، حقیقتى را نشان مى‏دهد که در این موضوع (با وجود اهمیت فراوانى که در کشور جوان ما دارد) به وفور و درخور، مطالعات و پژوهش‏هایى در زوایاى مختلف آن صورت نگرفته است. فقر و کاستى در مطالعه و تحقیق هر حوزه سیاستگذارى در یک نظام، مى‏تواند عدم برنامه‏ریزى، برخوردهاى روزمره و از سر درماندگى و تصمیم‏گیرى‏هاى سلیقه‏اى و ناپخته را سبب شود.

دغدغه‏هاى دینى مسئله‏

دین اسلام که هدف و رسالت خود را به‏حق، هدایت و سعادت بشر مى‏داند و در منابع غنى خود آن را بیان کرده، در نظام جمهورى اسلامى ایران به صورتى نهادینه و با پشتوانه خواست و فداکارى جانى و مالى میلیون‏ها نفر انسان متدین و خداخواه، ترسیم‏گر اهداف و مقاصد کلى حرکت و زندگى فردى و اجتماعى است. براى نهادینگى اصل و پایه این معنا، درج آن در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران کافى است:
«قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مبیّن نهادهاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامى است که انعکاس خواست قلبى امت اسلامى مى‏باشد».(2)
بنابراین، طبیعى است در زوایاى مختلف موضوعى بااهمیتِ روابط دختر و پسر در جامعه امروز ایران، دغدغه چگونگى همخوانى دیدگاههاى خرد و کلان با آموزه‏هاى اسلامى وجود داشته باشد.
واقعیت این است که در عصر ارتباطات و آمیختگى فرهنگ‏ها، موضوع روابط دختر و پسر در جامعه کنونى ما، بیشتر از آن جهت تبدیل به مسئله و شاید چالشى شده که تحت تأثیر فرهنگ‏هاى چیره جهان امروز قرار گرفته است. گرچه این رابطه بر اساس فوران و هیجان خصلت‏ها و غرایز در مقطع سنّى نوجوانى و اوایل جوانى، به خودى خود مى‏تواند موضوع مطالعه و بررسى‏هاى گوناگون باشد، اما فرهنگ غالب این عصر با ابزارهاى پیچیده، مدرن و فوق مدرنِ ارتباطى امروز، همچون شبکه‏هاى ماهواره‏اى و اینترنت، در شرق و غرب عالم میلیون‏ها چشم و گوش را به خود مشغول کرده است. این فرهنگ، حق یا باطل، در همه زوایاى زندگى جوامع مختلف نفوذ مى‏کند. در این میان به صورت نوعى، نوجوان و جوان به لحاظ اینکه نسبت به مقاطع سنى بالاتر جامعه، صفحه دل و ذهن سفیدتر و کمتر نقاشى شده‏اى دارند، بیش از سایر طبقات سنى تأثیر مى‏پذیرند. تأثیرات در شخصیت فردى و نوع روابط آنها با دیگران بروز مى‏کند. امروزه در جوامع غربى داشتن دوست براى پسر و دختر از جنس مخالف اگر هنجار نباشد، لااقل ناهنجارى محسوب نمى‏شود. این فرهنگ به ویژه با توجه به حالات و غرایزى که در نوجوان بروز و هیجان مى‏کند، مى‏تواند به آسانى نوجوانان و جوانان را در جوامع مختلف دنیا تحت تأثیر قرار دهد.
یکى از محورهاى فرهنگ غالب در جهان مدرن امروز، مقوله آزادى است که اگر نخواهیم با نگاهى انتقادى آن را آزادى افسارگسیخته و بى‏بند و بارى بنامیم، حداقل این است که محدودیت‏هاى آن بر اساس محدودیت‏هاى خاستگاه خودش تعریف و ترسیم شده، بنابراین طبیعى است که وقتى این مقوله از فرهنگ خاستگاه به فرهنگ دیگر مى‏رود، با هنجارها و ارزش‏هاى متفاوت فرهنگ مقصد ناسازگار باشد و این ناسازگارى مشکل و چالش در فرهنگِ جامعه مقصد تولید کند.
به راستى، متولیان فرهنگى و دینى جامعه ما، تا چه اندازه به زوایاى مختلف این مسئله آگاهند؟ عملکرد مراکز، نهادها، گروهها و شخصیت‏هاى مختلفى که بخصوص از زاویه دغدغه‏هاى دینى و خواسته‏هاى اسلامى به این مسئله مى‏نگرند یا باید بنگرند، به ویژه در دوران پس از انقلاب تا کنون، چگونه بوده است؟ تا چه اندازه برخورد با این پدیده به صورت برنامه‏ریزى شده، هدفمند و ضابطه‏مند بوده است؟ آیا کاستى‏ها و آسیب‏هاى برخورد با این فرآیند شناسایى و دسته‏بندى شده است؟ اشکالات و کمبودها بیشتر مربوط به نبود سیاست‏ها و برنامه‏هاى معیّن و در دست نداشتن قوانین و مقررات مشخص بوده یا مربوط به ساز و کارهاى اجرایى و عوامل آن؟ اینها نمونه پرسش‏هاى فراوانى است که اکنون در باره این موضوع و عملکرد نظام جمهورى اسلامى ایران قابل طرح است.
روشن است در یک مقاله مختصر با مجال اندک و توان علمى ناچیز نگارنده آن، نمى‏توان به پرسش‏هاى این موضوع حتى فقط از جهت دغدغه‏هاى دینى پاسخ گفت، ولى امید نویسنده آن است که بتواند با طرح این پدیده و اشاره به جوانب مختلف فقهى آن، که مى‏تواند در حوزه مسئولیت فکرى او باشد، گامى هر چند کوچک در این جهت به پیش گذارد.

جایگاه فقهى مسئله‏

به نظر مى‏رسد یکى از جنبه‏هاى مهم این مسئله که مى‏تواند نقش خود را در سیاست‏ها و برنامه‏ریزى‏هاى نظام جمهورى اسلامى ایران ایفا کند، حدود و مبانى فقهى قابل طرح در این موضوع است. نادرست و ناپختگى است اگر گمان کنیم نگاه دین به هر پدیده‏اى (که انتظار مى‏رود در باره آن سخنى و رهنمودى داشته باشد، حتى اگر آن پدیده از نوع کردار و روابط انسان‏ها باشد) محدود و محصور به نگرش فقهى و حقوقى است. بدون شک نگاههاى اخلاقى هر چند از نوع دینى، نیز برخوردهاى عاطفى و حتى مبانى کلامى و فلسفى هم قابل طرح است و مى‏توان از منابع دینى در باره آنها سخن و رهنمودهاى فراوان به دست آورد. اما مى‏توان گفت نگاه فقهى و حقوقى، پوسته و خاکریز نخستى است که با پوشش عام و فراگیر خود، جنبه‏هاى مختلف روابط انسان‏ها را به سمت اهداف متعالى (که مجموعه دین اسلام براى سعادت بشر مى‏بیند) هدایت مى‏کند.
روابط دختر و پسر، به گونه‏اى که پیشتر تا حدودى معرفى شد، به خودى خود و با ویژگى که دارد، تا آنجا که نگارنده مى‏داند، نه در منابع فقه و نه در متون فقهى، موضوع هیچ حکم فقهى خاصى نیست. نزدیک‏ترین حکمى که ابتدا با شنیدن این موضوع به ذهن مى‏آید، مسئله محرم و نامحرمى است که در منابع فقه و متون فقهى به احکام مختلف آن پرداخته شده، ولى در این مسئله همچنان که از عنوان آن پیداست، پسر و دختر و مقطع سنى خاص مطرح نیست؛ همچنان که خصوصیت‏هاى تعریف شده یا اشاره شده هم مطرح نیست. عناوین مطرح در فقه براى چنین موضوعى، بلوغ، تمییز و مانند آن است.

زوایاى فقه‏پژوهى مسئله‏

با وجود عدم طرح این موضوع به طور خاص در فقه که به نظر مى‏رسد انتظار طرح آن مانند سایر مسائل، نوظهور (مستحدثه) و جدید نابه‏جا است، فقه‏پژوه با درنگ در جوانب و ویژگى‏هاى گوناگون آن مى‏تواند پژوهش‏هایى را با زوایاى مختلف در این باره به ثمر رساند؛ زوایایى که بتواند حدود و مبانى فقهى قابل استفاده را که پاسداشت و رعایت آن لازم است، در برنامه‏ریزى‏هاى خرد و کلان نظام اسلامى در برخورد با موضوع روابط دختر و پسر را ترسیم کند. به نظر مى‏رسد چند کار اساسى که هر یک زاویه خاصى را در این موضوع مورد توجه دارد لازم است:

بازدارندگى شرعى و حقوقى‏

اوّل، نگاهى به گذشته برخورد دین‏مدارانه (با دغدغه‏هاى دینى) توسط مجموعه دستگاههاى مربوط با این موضوع، داشته باشیم.
تا چه اندازه برخوردهایى که در نهادهایى مانند آموزش و پرورش و مراکز آموزش عالى و یا قوه قضاییه و نیروى انتظامى با این موضوع شده، به صورت برنامه‏ریزى شده و بر اساس موازین فقهى و حقوقى بوده است؟ براى مثال نهاد آموزش و پرورش در نظام جمهورى اسلامى ایران، مدارس مختلط را به رسمیت نمى‏شناسد. نیروى انتظامى بر اساس وظیفه و صلاحیت خود، روابط دختر و پسر را حداقل در مجامع عمومى و در رفتارهاى گروهى مانند پارتى‏هاى شبانه تحت نظارت و کنترل دارد. باید تحقیق جامعى از جهت حدود و مبانى فقهى صورت گیرد تا ضمن بررسى گذشته، پرسش‏هاى ریز و درشتى که نهادهاى خدمتگزار در نظام جمهورى اسلامى در این باره دارند و مشکلاتى که از این جهت با آن روبه‏رویند، دسته‏بندى و شفاف گردد.

بازبینى آموزه‏هاى دینى‏

دوم، احکام و ضوابط فقه فردى در ارتباط دختر و پسر از روى منابع و متون غنى فقهى، بازبینى گردد و با توجه به چهره‏هاى تازه‏اى که این موضوع ممکن است به خود گرفته باشد، در صورت نیاز، دوباره تدوین شود. براى مثال، احکام پوشش زن در برابر مرد و مرد در برابر زن، احکام نگاه کردن و هر گونه تماس جسمى، استثنائاتى که نسبت به برخى از محرّمات در حالت‏هاى خاص شده مانند استثنائات حرمت نگاه کردن براى شناسایى‏هاى لازم هنگام خواستگارى و ...، همه اینها مى‏تواند به فراخور و تناسب پرسش‏هایى که امروزه در احکام فردى روابط دختر و پسر مطرح است، بازبینى و بازنویسى شود.

کاوش در نگرش‏هاى دینى‏

سوم، دیدگاههاى کلى اسلام در باره برخى از موضوعاتى که گرچه مستقیماً و به طور خاص در باره روابط دختر و پسر نیست، اما در چگونگى برخورد با این روابط نقش اساسى و تعیین‏کننده دارد، تدوین و ترسیم گردد. براى مثال، این موضوعات اهمیت خاصى دارد: اسلام و جوانان، اسلام و جنسیت، حدود آزادى‏هاى فردى در دولت اسلامى، دولت اسلامى و حریم خصوصى افراد، وظایف و صلاحیت‏هاى دولت اسلامى در تشکیل و حفظ بنیان خانواده.

شایستگى برخورد بازدارنده‏

چهارم، مبناى فقهى اصل جواز یا لزوم دخالت نظام اسلامى در این مسئله روشن شود. به نظر مى‏رسد براى وارد شدن در پژوهش فقهى در این موضوع، گام اوّل همین است. باید روشن شود که آیا اصولاً دولت اسلامى وظیفه و صلاحیت براى دخالت، کنترل و برخورد نسبت به این موضوع را دارد؟ اگر این مرحله به خوبى طى شود، از گذر آن لااقل برخى از ضوابط کلىِ چگونگى برخورد نظام اسلامى به دست خواهد آمد.
هر یک از زوایاى فوق مى‏تواند موضوع یک پروژه تحقیقاتى مستقل قرار گیرد. نمى‏توان از یک مقاله کوتاه با فرصت و گنجایش محدود انتظار سخن گفتن در همه آنها را داشت. امید است پژوهشگران فرهیخته حوزه و دانشگاه به این مهم (که مربوط به عظیم‏ترین سرمایه جامعه یعنى سرمایه انسانى مى‏شود و مى‏تواند در سرنوشت کلى جامعه تأثیرگذار باشد) توجه کافى مبذول دارند و سیاستگذاران و برنامه‏ریزان کشور را با پژوهش‏هاى بموقع، در چگونگى برخورد سازنده و درست با این پدیده یارى رسانند.

نگاهى به مبانى فقهى دخالت دولت اسلامى در مسئله‏

در این مجال تلاش مى‏کنیم تا حدودى در وادى زاویه چهارم گام برداریم. سؤال اصلى در این وادى آن است که اصولاً مبناى فقهى وظیفه و صلاحیت دولت اسلامى براى برخورد با این موضوع کدام است و چه ضوابطى را مى‏توان از همین جا براى دخالت و برخورد با موضوع به دست آورد؟
پاسخ کلى ما نهاد امر به معروف و نهى از منکر در اسلام است. این پاسخ لااقل در اسم و شکل آن سخن جدیدى نیست. اصولاً تکیه‏گاه اصلى متولیان نظام اسلامى، چه در بعد قانونگذارى، چه قضایى و چه اجرایى با این مسئله، همین عنوان اصیل و سابقه‏دار در منابع و متون اسلامى است. اما آنچه در این فرصت کوتاه ارائه مى‏شود نگاهى است به ادله و مبانى این نهاد، با انگیزه و دغدغه‏هایى که در همخوانى آن بر برخورد نظام اسلامى با مسئله روابط دختر و پسر وجود دارد. بنابراین پرسش اوّل آن است که آیا ادله امر به معروف و نهى از منکر، اصل دخالت دولت اسلامى در این موضوع و برخورد با آن را توجیه و توصیه مى‏کند؟ پرسش‏هاى بعدى این است که دلایل یادشده چه شرایط و ضوابطى را براى دخالت تعیین مى‏کند؟ چه رهنمودهایى را مى‏توان از ادله با توجه به حساسیت و اهمیت خاص موضوع به دست آورد؟ و ... .

نگاهى به ادله امر به معروف و نهى از منکر

آیات متعددى بر امر به معروف و نهى از منکر تأکید مى‏کند. هر کس اندک آشنایى با قرآن داشته باشد، این حقیقت را مى‏داند. آنچه مى‏خواهیم مورد توجه قرار گیرد اینکه، امر به معروف و نهى از منکر غیر از آنکه وظیفه و صلاحیتِ فردى هر مؤمنى است و در متون و منابع فقهى شرایط و آثار آن آمده، از دیدگاه قرآن وظیفه حکومتى هم است که مى‏تواند و بلکه ضرورى است در دولت اسلامى جایگاهى نهادینه داشته باشد.
در سوره آل‏عمران مى‏خوانیم:
«وَلْتَکُن مِنکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ و أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون.»(3)
در این آیه شریفه کسانى مأمور به انجام وظیفه امر به معروف و نهى از منکر شده‏اند که باید قبل از آن موصوف به «امة» باشند. به عبارت دیگر، «مأمور به» در امر «وَلْتَکُن» فقط دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر نیست بلکه مقدم بر آن تشکیل «امت» است. امت به دسته، جمعیت و مجموعه‏اى مى‏توان گفت که همنوا و همگرا به سمت هدفى مشخص باشند.(4) همنوایى و همگرایى با سازمان‏یافتگى و نهادینه شدن این وظیفه قابل تحقق خواهد بود. اگر وظیفه اصلى و پیش‏فرض مشروعیت حکومت اسلامى را تکلیف و صلاحیت آن در هدایت جامعه به سمت خیر و سعادت بدانیم، یکى از وظایف و صلاحیت‏هاى حکومت اسلامى، سازمان دادن و نهادینه کردن امر به معروف و نهى از منکر در جامعه است. مؤید این معنا برخى از روایاتى است که در آنها با تمسک به همین آیه، امر به معروف و نهى از منکر را وظیفه کسانى دانسته که در جامعه داراى قدرت و نفوذ باشند و در عین حال از دانش کافى در شناخت «معروف» و «منکر» برخوردار باشند.
در موثقه مسعدة بن‏صدقه به نقل از امام صادق(ع) مى‏خوانیم:
«و سُئِل عن الْاَمر بالْمعروف و النهى عن الْمنکر اَ واجبٌ هو على الْأُمة جمیعاً؟ فقال: لا، فقیل له: و لِمَ؟ قال: إنّما هو على القوىّ المطاع، العالِم بالمعروف مِن المنکر لا على الضعیف الذى لا یهتدى سبیلاً إلى اىّ مِن اىّ؛ یقول مِن الحق إلى الباطل. و الدلیل على ذلک کتاب اللَّه عزّ و جلّ، قوله (ولْتکن منکم امةٌ یدعون إلى الْخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر) فهذا خاص غیر عام ...»(5)
طبق این روایت باید براى قیام به این فریضه، دسته‏اى خاص و آموزش‏دیده در جامعه باشند که از قدرت و نفوذ لازم برخوردار باشند. این کار را به تعبیر روایت نمى‏توان به ناتوانانى سپرد که «اهتداء» لازم را ندارند، یعنى راه حق را از باطل نمى‏توانند تشخیص و تعیین دهند.
در مقام همخوانى آنچه تا اینجا به اختصار و اشاره در باره فریضه امر به معروف و نهى از منکر گفته شد، بر موضوع روابط دختر و پسر در جامعه‏اى که تحت پوشش نظام اسلامى است، دو نکته را مى‏توان یادآور شد:

اوّل:

اصل دخالت دولت اسلامى در در این موضوع، فارغ از چگونگى و حدود این دخالت، با وجودى که ابتداءً تحت پوشش حقوق و وظایف فردى اشخاص است و نه مربوط به وظایف و صلاحیت‏هاى دولت اسلامى، قابل اثبات است. توضیح اینکه، خصوصیت روابط دختر و پسر در واقعیت جامعه امروز کشور ما به گونه‏اى نیست که بتوان آن را صرفاً در چارچوب حقوق فردى ارزیابى کرد. صلاح و فساد نوجوان و جوان کشور، صلاح و فساد ارزشمندترین سرمایه ملت و کشور است. چگونگى روابط صنفى یا جنسیتى دختر و پسر، تأثیر مستقیمى بر زندگى و سرنوشت جوان و نوجوان کشور و در نتیجه کل جامعه مى‏تواند داشته باشد. مشغولیت و سرگرمى افسارگسیخته و نامحدود دختر و پسر مى‏تواند آنها را از کار، تلاش، کسب مهارت‏ها و پرورش‏هاى لازم در بهترین موقعیت و مقطع زندگى باز دارد یا پیشرفت و توسعه آن را کُند و کم کند. همچنین مى‏تواند بنیان خانواده و تشکیل آن را تهدید کند. کشش به جنس مخالف در ابعاد مختلف آن و نه فقط بُعد شهوانى و کامیابى جنسى، یکى از عوامل مثبت براى تشکیل خانواده است. درون خانواده به صورت طبیعى و با کمترین هزینه‏ها مى‏توان انسان تربیت کرد و او را به سمت سعادت و اهداف والا گرایش و سوق داد. روابطى که امروزه در خیابان‏ها، پارک‏ها، مراکز آموزشى، چت‏هاى اینترنتى و ... بین دختر و پسر برقرار مى‏شود، تا چه اندازه مى‏تواند زمینه‏ساز تشکیل خانواده‏هایى در آینده با بنیانى محکم و قابل اعتماد براى تربیت فرزندانى سالم در جامعه باشد؟ نمى‏خواهیم از این سخنان نتیجه بگیریم که باید روابط را محدود کرد یا از ارتباط دختر و پسر جلوگیرى کرد یا نظر به جداسازى فضاهاى آموزشى یا تفریحى دختر و پسر داد و مانند اینها؛ براى رسیدن به چنین نتایجى یا مقابل آن، مطالعه موضوع از زوایاى مختلف لازم است. آنچه انتظار است که از گفته‏هاى فوق نتیجه گرفته شود، صرفاً توجه به اهمیت، حساسیت و نقش موضوع در سرنوشت جامعه است، به گونه‏اى که دخالت دولت اسلامى را توجیه مى‏کند و نشان مى‏دهد دست‏کم در اوضاع امروزى، این موضوع یکى از حوزه‏ها و قلمروهاى مهم فریضه امر به معروف و نهى از منکر است؛ زیرا بستر «معروف» و «منکر» فقط فردى و شخصى نیست، بلکه سرنوشت کل جامعه است.

دوم:

خطوط کلى چگونگى دخالت دولت اسلامى در موضوع، از ادله یادشده و دلایل همگون و هم‏مضمون آن در منابع اسلامى، قابل برداشت و استنباط است. اهمیت این خطوط کلى به اندازه اهمیت اصل دخالت، بلکه مهم‏تر از آن است. منظور اینکه: مى‏توان از دلایل یادشده به دست آورد که اگر خطوط کلى چگونگى دخالت رعایت نشود، اصولاً دخالت مجاز و روا نیست. نمى‏توان اصل دخالت را از چگونگى آن جدا کرد و بر این باور بود که اصل دخالت، یک تکلیف یا وظیفه است و نحوه آن تکلیف یا وظیفه‏اى دیگر. عدم توجه به این نکته باعث مى‏شود که دخالت دولت نه تنها سودى به بار نیاورد و منجر به پیشرفت فرهنگ مطلوب دین در جامعه نشود، بلکه وضع را به مراتب در کوتاه‏مدت یا بلندمدت بدتر بگرداند؛ بدتر به معناى اینکه فاصله وضع موجود از ضوابط و خواسته‏هاى مطلوب دینى هر چه بیشتر گردد. دخالت، حتى اگر به صورت تعدیل و تسامح‏شده آن و نظارت باشد، اگر با رعایت ضوابط نباشد، غیر از اینکه دلیلى بر مشروعیت ندارد، هیچ تضمینى ندارد که عملاً منکرات را گسترش ندهد و راه را بر معروف‏ها نبندد یا لااقل کمکى به پیشرفت آن نکند.

آگاهى و آموزش کافى مجریان‏

به هر حال، خطوط کلى که از این دلایل و ادله مشابه مى‏توان به دست آورد این است که اوّلاً اقدام‏کنندگان به این فریضه باید از آگاهى و آموزش لازم در باره معروف و منکر برخوردار باشند. این معنا از عبارت «العالِم بالمعروف مِن المنکر» به دست مى‏آید. تعبیر روایت این است که معروف را از منکر تشخیص دهد. این گویه مى‏تواند ضمن اینکه اصل آگاهى از معروف و منکر را براى اجراى فریضه ضرورى کند، اشاره‏اى لطیف به خطر و آسیبى داشته باشد که همواره ممکن است دامنگیر مجریان و کارگزاران فریضه باشد. خطر و آسیب عبارت است از آمیختگى بین معروف و منکر، چه در مقام تشخیص (شناسایى) و تطبیق (اجرا) و چه در پیامدهاى انجام فریضه. اى بسا در هنگام بازدارى از منکر، مجرىِ ناآگاه یا سهل‏انگار، مرتکب منکر دیگرى گردد که در حد و اندازه منکرى که مى‏خواهد باز دارد یا بالاتر از آن، باشد. این آسیب به ویژه در مورد منکرات مربوط به روابط دختر و پسر بسیار جدى، حساس و تهدیدکننده است. آیا مى‏توان اجراى بازدارى از روابط ناسالمى را که بین دختر و پسر ممکن است در فضاى تفریحى به وقوع پیوندد، به عهده جوان تازه بالغى گذاشت که خود از آموزش و تربیت کافى براى برخورد با چنان صحنه‏هایى برخوردار نیست؛ بلکه بیش از آنکه بتواند بر اساس مبانى فقهى برخورد کند، تحت تأثیر آن قرار مى‏گیرد؟ برخورد ناقص، ناپخته، ناسالم و در یک کلام، خارج از چارچوب و ضوابط شرعى، اگر بدتر از اصل روابط ناسالم دختر و پسر نباشد، کمکى به از بین بردن آن نمى‏کند. همین جا مناسب است به روایتى که لااقل در برخى از مبانى رجالى قابل اعتماد است(6) در باره شرایط کسى که به اجراى فریضه مى‏پردازد اشاره شود. در این روایت به نقل از امام صادق(ع) مى‏خوانیم: «إنّما یأمر بالمعروف و ینهى عن المنکر مَن کان فیه ثلاث خصال: عامِلٌ بما یأمر به و تارِکٌ لما ینهى عنه؛ عادِلٌ فى ما یأمر و عادِلٌ فى ما ینهى؛ رفیقٌ فى ما یأمر و رفیق فى ما ینهى.»(7) روایت در منابع روایى مختلفى با سندهاى گوناگون و از قول معصومینى دیگر از جمله پیامبر اکرم(ص) هم نقل شده است.(8) البته شرط عامل بودن، در سخن مشهور فقیهان نیامده است، ولى اگر نادیده گرفتن اجماع نباشد، بعید نیست که بتوان از روایت، شرطیت آن را به دست آورد. البته این شرط، همانند شرط آگاهى از معروف و منکر که آن را به زودى در سخن فقها بررسى خواهیم کرد و به همان دلیلى که خواهد آمد، لااقل نسبت به نهادهاى دولتى، به نحو شرط واجب است، نه شرط وجوب. به هر حال، سه شرط مهم: عامل، عادل و رفق داشتن(9) بودن در اجراى فریضه، نیازمند آموزش و پرورش خاصى است که انسان‏هاى ممتازى را براى انجام این فریضه توصیه مى‏کند.

آگاهى و آموزش، شرط وجوب یا واجب؟

شرط آگاهى از معروف و منکر به عنوان یکى از شرایط امر و نهى در منابع فقهى نوشته و مشهور است.(10) صاحب جواهر، پس از نقل نظر بسیارى از فقها بر این شرط، بحثى را مطرح مى‏کند که آیا این شرط، شرط وجوب است یا شرط واجب؟ در صورتى که شرط وجوب باشد، تحصیل آن واجب نیست، در نتیجه این فریضه از ناآگاه ساقط خواهد بود، همچون شرط استطاعت براى حج که چون شرط وجوب است، به معناى سقوط وجوب حج از غیر مستطیع است. اما اگر شرط واجب باشد همچون شرط طهارت براى نماز است که تحصیل آن بر مکلف به نماز واجب خواهد بود. وى آنگاه با اعتماد به ادله‏اى که در اینجا اشاره شد - همچون موثقه مسعدة بن‏صدقه - نتیجه مى‏گیرد که آگاهى از معروف و منکر از قبیل شرط وجوب است، در نتیجه فریضه، نسبت به ناآگاه ساقط است.(11) به نظر مى‏رسد اگر استدلال صاحب جواهر(ره) را در احکام فردى که ظاهراً مورد نظر او بوده بپذیریم، نمى‏توانیم در جلوه حکومتى آن با او همسخن شویم؛ علت این است که وقتى پیش‏فرض خود را بر مشروعیت - شرعى بودن - حکومت در اسلام قرار دادیم و این معنا را قبول کردیم که حکومت اسلامى موظف است و صلاحیت دارد که همه خواسته‏هاى اسلام را در جامعه جامه عمل بپوشاند، نیز آن را به سمت صلاحى که متون دینى معرفى مى‏کند، هدایت نماید و از فسادى که آن متون معرفى مى‏کند باز دارد، شناخت موارد صلاح و فساد (که طى شناخت احکام و خواسته‏هاى شارع مقدس به دست مى‏آید) بسان شرط واجبى است که باید بر دستیابى به آن همت گمارد.
به تقریر و بیان دیگر: نسبت حکومتِ مشروع اسلامى، به احکامى که مربوط به جامعه تحت حکومت مى‏شود، نسبت مکلفِ فردى است به احکامى که مربوط به خودش مى‏شود و نه دیگرى. بر هر فرد مکلف است که احکام مورد نیاز خود را یاد گیرد و سپس عمل کند. با این قرینه قطعى که مبتنى بر فرض مشروعیت حکومت اسلامى و مأموریت و صلاحیت آن در اجراى خواسته‏هاى اسلامى در جامعه است، برآیند و معناى دلایل یاد شده (که شرط علم و آگاهى را براى انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر قرار داده) این خواهد بود که باید نهاد سازمان‏یافته براى اجراى این فریضه در حکومت اسلامى، شناخت و آموزش کافى را کسب کند، آن گاه به اجراى آن بپردازد.

قدرت و نفوذ کافى مجریان‏

دوم: نهاد امر به معروف و نهى از منکر باید از قدرت و نفوذ کافى براى انجام فریضه برخوردار باشد. این معنا از ترکیب «القوى المطاع» قابل فهم است. برابر این دلیل و مانند آن، لازمه برخورد با منکرات و گسترش نیکى‏ها، برخوردارى از قدرت، عزت و نفوذ لازم است. نهادى که در حکومت اسلامى اقدام به این فریضه مى‏کند باید در وضعى باشد که مردم و مخاطبان از آن اطاعت کنند. ممکن است ابتدا به نظر آید که این شرط، جلوه خشونت‏آمیز و چیرگى و غلبه را از این فریضه به نمایش مى‏گذارد اما باید توجه کرد که قدرت و نفوذ در همه اوضاع و مقاطع تاریخ بشر و جوامع، مرهون خشونت و به کارگیرى قوه قهریه نیست. به نظر مى‏رسد حداقل در شرایط امروزى جوامع، قدرت و نفوذ از سمت و سویى است که توانسته باشد در دل و ذهن مردم جاى گرفته باشد. قدرت و نفوذ در جوامع امروزى با تبلیغ، فرهنگ و پر کردن ذهن و روان و استفاده از کشش‏هاى غریزى و درونى حاصل مى‏شود، یعنى با جلب و جذب و اقناع افکار عمومى مقدور مى‏گردد. هر چند منکرِ تأثیر قدرت فیزیکى، نظامى و انتظامى نمى‏توان شد، ولى قوّت و نفوذ کلمه را نمى‏توان یکسره از آن دانست یا سهم فرهنگ و تبلیغ را به ویژه در جوامع امروزى نادیده گرفت یا کمتر از آنچه هست فهمید یا جلوه داد.
در باره برخورد با روابط دختر و پسر و نظارت بر آن، از زاویه اجراى فریضه نهادینه شده امر به معروف و نهى از منکر توسط حکومت مشروع اسلامى، چگونگى همخوانى عبارت «القوى المطاع» در اوضاع امروز، با توجه به آنچه گفتیم، قابل تأمل و بررسى است. با توجه به خصوصیت جوان و نوجوان و انواع کشش‏هاى جنسیتى بین دختر و پسر، نمى‏توان قوّت و نفوذ را به برخوردهاى خشونت‏آمیز و به اصطلاح بگیر و ببند تفسیر کرد، بلکه به نظر مى‏رسد چنین برخوردهایى مى‏تواند از قدرت و نفوذ نهادهاى مربوطه، در دل و روان جوان و نوجوان بکاهد. البته به هیچ وجه مطلقاً نمى‏توان از کاربرد خشونت منع کرد اما مى‏توان با بسترسازى فرهنگى و حفظ عزتِ نهاد یا نهادهاى درگیر با انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر، (مثلاً با دور نگه داشتن آنها از افتادن در ورطه بازى‏هاى سیاسى، جناح‏بندى‏ها یا رقابت‏هاى اقتصادى) جایگاه رفیع آنها در جامعه را تقویت کرد؛ قدرت و نفوذى که مى‏تواند در برخورد با نوجوان و جوان کارساز باشد، حداقل وجهه غالب آن باید چنین باشد. با عنایت به اینکه شرط قدرت و نفوذ مانند شرط علم و آگاهى، لااقل در مورد نهاد امر به معروف و نهى از منکر (که در نظام حکومتى اسلام فعال است) شرط واجب است نه وجوب، پس به دست آوردن و تثبیت آن هم براى رسیدن به نقطه مطلوب براى اجراى اصل فریضه، واجب مى‏شود. وجه اینکه در اینجا هم شرط، واجب است، نه وجوب، همان است که در شرط قبلى گذشت.

پرهیز از سوء ظنّ و تجسس‏

اما شرط سومى که مى‏توان با کمک ادله دیگر افزود و در مورد برخورد نظام اسلامى با موضوع روابط دختر و پسر اهمیت فراوان دارد، پرهیز از سوء ظنّ و تجسس غیر ضرورى است. در متون دینى تأکید بر سرپوشى (تغافل و نادیده گرفتن) گناهان شده و از آشکار شدن پلیدى‏ها باز داشته شده است. آیات و روایات در این باره فراوان است.(12) اما یک نمونه از این دست که به طور خاص به چگونگى نگاه حکومت و والى اسلامى مربوط مى‏شود، در قسمتى از عهدنامه مشهور امیرالمؤمنین على(ع) به مالک اشتر آمده است:
«وَلْیکن أبعد رعیّتک منک و اشنَؤهم عندک اَطلبَهم لمعائب الناس، فإنّ فى الناس عیوباً، الوالى أحقّ مَن سَتَرَها. فلا تکشفنَّ عما غاب عنک منها. فإنّما علیک تطهیر ما ظهر لک و اللَّه یحکم على ما غاب عنک. فاسْتُرِ العورة ما استطعت ...».(13)
توجه به دو نکته در این آموزه که در بحث ما متناسب مى‏نماید، لازم است:
اوّل، بر خلاف بسیارى از روایات و برخى آیات که موضوع پرهیز از سوء ظن، تجسس و مطلوبیت پوشاندن عیوب و گناهان را در باره «مؤمن» قرار داده، در اینجا موضوع «ناس» (مردم) است که ظاهراً بدون لحاظ ایمان یا درجات آن مورد حکم قرار گرفته است. بنابراین مى‏توان از نقطه مقابل تکلیف حکومت اسلامى به پوشاندن یا عدم تجسس عیوب و گناهان شهروندان، حق شهروندى را به دست آورد که متعلق و مورد آن پوشش و حفظ حریم خصوصى افراد است.
نکته دوم، در باره عیوب آشکار، تعبیر لطیف «تطهیر» (پاک‏کنندگى) را به عنوان تکلیف حکومت مشروع اسلامى به کار برده است.(14) این تعبیر ظاهراً براى بیان امر به معروف و نهى از منکر در معناى عام آن (که شامل هر گونه برخورد و مبارزه با منکرات و تلاش براى گسترش نیکى‏ها است) به کار رفته است. برخورد حکومت اسلامى با منکرات آنجا که آشکار و ثابت شود، برخورد پاک‏کننده با پلیدى است. در پاک‏کنندگى، پاکى و تمیزىِ خود پاک‏کننده شرط اساسى است.
توجه به دو نکته فوق به دلیل حساسیتى است که در موضوع روابط دختر و پسر وجود دارد. براى لزوم حُسن ظنّ و عدم تجسّس از سرنخ‏هایى که به نظر مى‏رسد، لازم نیست وصف ایمان و تقوا و حتى «مسلمانى» در طرفین روابط وجود داشته باشد، بلکه حق شهروندى اسلامى آنها اقتضا مى‏کند نگاه نهادهاى حکومت اسلامى خوشبینانه و همراه با پرهیز از تجسس و کشف باشد، مگر اینکه عناوین خاصى مانند باندهاى فساد یا جرایم سازمان‏یافته و مانند آن در کار باشد.
همچنین در برخورد با مواردى که آشکارا و بدون قابلیت هیچ توجیه و محملى، منکراتى صورت مى‏گیرد، باید برخورد، پاک‏کننده و تنظیف (پیرایش و آراستگى) فرهنگى و معنوى جامعه باشد که ظرافت و دقت خود را مى‏طلبد.

چند روایت در مورد دغدغه دینداران‏

در همین جا روایات متعددى قابل تمسک است که سفارش به امورى مى‏کند که براى متولیان و دغدغه دینداران و مراقبان احکام اسلامى در جامعه، به ویژه در مورد روابط حساسى مانند روابط دختر و پسر اهمیت فراوان دارد، از جمله:
- روایاتى که سفارش به رفق (نرمخویى) و تسهیل (آسان‏گیرى) با دیگران اما تشدید و سخت‏گیرى در اعمال خود مى‏کند، مانند: «لا تکنْ ممَّن یشدّد على الناس و یخفّف عن نفسه، یقول اللَّه تعالى: لِمَ تقولون ما لا تعلمون.»(15)
- روایاتى که به دینداران توصیه مى‏کند با کارهاى نیک خود، مردم را تشویق به پذیرش اسلام کنند و بپرهیزند از اینکه در اثر اعمال و برخوردهاى ناشایستِ منتسبان به دین، مردم از دین دست بردارند: «کونوا مِن السابقین بالخیرات و کونوا ورقاً لا شوک فیه [برگى باشید که در آن خار نیست‏] فإنَّ مَن کان قبلکم کانوا ورقاً لا شوک فیه و قد خفت أنْ تکونوا شوکاً لا ورق فیه [پیشینیان، برگ‏هاى بى‏خار بودند و مى‏ترسم شما خارى باشید که برگ ندارد] و کونوا دعاة إلى ربکم و ادْخلوا الناسَ فى الْإسلام و لا تخرجوهم منه ...»؛(16)
- در برخى روایات از قول امام صادق(ع)، پس از سفارش به رفق و تسهیل با مردم به ویژه با کسانى که از ایمان قوى برخوردار نیستند، و گواه آوردن داستان مرد متدینى که با سخت‏گیرى نسبت به همسایه تازه‏مسلمان خود، او را از اسلام بیزار ساخت، مى‏خوانیم: «أما علمتَ أنّ أمارة بنى‏امیه کانتْ بالسیف و العسف و الجور و أنّ أمارتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقیة و حسن الخلطة و الورع و الاجتهاد؛ فرغّبوا الناس فى دینکم و فى ما أنتم فیه»؛(17)
در موضوع روابط دختر و پسر، آنجا که با منکرات روبه‏رو مى‏شویم، غالباً، با نوجوانان و جوانان کم‏سن و سالى روبه‏رو هستیم که به ویژه در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات نباید انتظار داشته باشیم از آشنایى و ورزیدگى کافى در اسلام و ایمان و تقوا برخوردار باشند، از این‏رو، باید با ابزارهایى مانند «نرمخویى»، «دوستى و ملاطفت»، «وقار و بردبارى»، «معاشرت نیکو» و ... براى جذب آنها به اسلام، ایمان و پارسایى استفاده کرد.

پى‏نوشتها: -
1) دکتر محمد منصورنژاد، مجله الکترونیکى موازى (www.movazi.com) ثبت شده در شبکه جهانى، 9/6/83.
2) نخستین جمله از مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.
3) آل‏عمران، آیه 104.
4) بنگرید: منابع لغوى مانند مقاییس اللغة، نهایه ابن‏اثیر و مفردات راغب در ماده «امّ».
5) کافى، ج‏5، ص‏59؛ جامع احادیث الشیعه، ج‏18، ص‏261.
6) بنا بر حجیت مرسلات ابن‏ابى‏عمیر.
7) الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1403ه.ق، ص‏109.
8) جامع احادیث الشیعه، ج‏18، ص‏262.
9) رفق، مدارا، حلم، حوصله و دقت در انجام وظیفه را مى‏شود از این واژه و کاربرد آن در اینجا فهمید.
10) شیخ طوسى(ره)، الاقتصاد، ص‏146، قم، مکتبة جامع چهل ستون، 1400 ه.ق (به نقل از المعجم الفقهى آیت‏اللَّه گلپایگانى)؛ ابن‏ادریس الحلى، السرائر، ج‏2، ص‏23، (قم، جامعه مدرسین، بى‏تا)؛ محقق، شرایع‏الاسلام، ج‏1، ص‏342، (النجف الاشرف، 1389ه.ق)؛ العلامة الحلى و فخر المحققین، ایضاح الفوائد، ج‏1، ص‏398 (قم، اسماعیلیان، 1363)؛ شهید اوّل(ره) و شهید ثانى(ره)، شرح لمعه، ج‏1، ص‏265 (قم، کتابفروشى طباطبایى، چ قدیم)؛ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ص‏420 (اصفهان، انتشارات مهدوى، بى‏تا)؛ محمدحسن النجفى، جواهرالکلام، ج‏21، ص‏366 (تهران، اسلامیه، 1362)؛ الامام الخمینى، تحریرالوسیله (قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام(ره)، 1379)، ج‏1 و 2، ص‏363.
11) جواهرالکلام، ج‏21، ص‏367 - 366.
12) مانند آیات 12 از سوره حجرات: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِْثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا ... و 19 سوره نور: إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَن‏تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذینَ آمَنُوا لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ ... و جامع احادیث الشیعه، ج‏20، ص‏363 و 512 به بعد و 547، از جمله روایتى از پیامبر اکرم (همان، ص‏549): «شر الناس الظانّون و شر الظانین المتجسّسون و شر المتجسّسین القوّالون و شر القوّالین الهتّاکون».
13) نهج‏البلاغه، نامه 53.
14) فإنّما علیک تطهیر ما ظهر لک.»
15) جامع احادیث، ج‏18، ص‏270.
16) همان، ص‏325.
17) همان، ص‏315.