نویسنده

 

حقوق و حضانت کودکان‏

فاطمه سیف‏

[پدر و مادر که فرزند را بخشى از حیات و پاره تن خود مى‏دانند بیش از هر کس دیگرى دلسوز و حامى وى هستند، به ویژه با نوع نگاهى که در اسلام روابط فرزند با والدین را شکل مى‏دهد، طبیعى است که اصولاً هیچ نهاد و فرد دیگرى در جامعه نتواند جایگزین آنان باشد و درست تفاوت نگاه به حقوق کودکان در جامعه اسلامى با آنچه در غرب از آن سخن مى‏رود از همین جا آغاز مى‏شود. با این همه نباید نادیده گرفت که برخى از والدین، چه پدر و چه مادر، در انجام مسؤولیت‏هاى خویش در برابر فرزندان کوتاهى مى‏کنند. اینجاست که قانون باید به حمایت چنین کودکانى بپردازد، هر چند در جامعه اسلامى با توجه به فرهنگ و ارزش‏هاى حاکم، چنین مواردى کم باشد. از سوى دیگر با توجه به نقش و انگیزه‏اى که پدر و مادر، هر دو در نگه‏دارى و تربیت فرزند خود دارند، در مواردى که تزاحمى رخ دهد، چه باید کرد؟ آنچه در فقه و قانون به عنوان حضانت کودک مطرح است براى تعیین چارچوبى عملى در این خصوص است. این مقاله مرورى دارد بر هر دو موضوع حضانت و حقوق کودکان در جمهورى اسلامى ایران.]

مقدمه‏

کودکان، فرزندان این آب و خاک و سرمایه‏هاى عظیم کشور هستند که در آینده‏اى نه چندان دور، سرنوشت بخش‏هاى حیاتى مملکت را در زمینه‏هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و ... در دست خواهند گرفت.
بدون تردید شخصیت آن روز آنان، شیوه برخورد آنها با جامعه و نوع رفتارشان با کودکان و نوجوانان و حتى بزرگ‏ترها برگرفته از تمامى اتفاقات و حوادث تلخ و شیرین دوران کودکى‏شان خواهد بود.
هر گونه نسبت به «حقوق کودکان» حساسیت نشان داده شود و توجه جامعه به حمایت از آنان جلب گردد و تصمیم‏سازان و برنامه‏ریزان کشور وادار به واکنش شوند، در حقیقت سرمایه‏گذارى سودمند و درازمدتى خواهد بود که سود آن در آینده نصیب اجتماع خواهد شد.
موضوع حقوق و حضانت کودکان از موارد بحث‏انگیزى است که به ویژه در جوامع امروزى مطرح است. «اعلامیه جهانى حقوق کودک»، مصوب مجمع عمومى سازمان ملل (1338 هجرى شمسى - 1959 میلادى) در 10 اصل و «کنوانسیون حقوق کودک» مصوب مجمع عمومى سازمان ملل (1368 هجرى شمسى - 1989 میلادى) در 54 ماده و «اعلامیه جهانى بقا، رشد و حمایت از کودکان» مصوب اجلاس سران دولت‏ها (1369 هجرى شمسى - 1990 میلادى) نشانگر این رویکرد است.
در جامعه ما نیز این موضوع به خاطر نگاه ارزشى که به خانواده، کودک و روابط متقابل او با والدین داریم، بخصوص مورد توجه بوده است. اما آنچه در این میان نقشى بحث‏انگیز ایفا کرده و مجموعه چالش‏هاى موجود را اینک به خود اختصاص داده، موضوع حضانت و ولایت کودک و سهم و نقش مادران در این میان است که به نظر مى‏رسد محل توجه خوانندگان باشد.

حضانت و ولایت کودکان‏

حضانت به معناى پروردن و پرورانیدن است. ریشه آن به حِضْن باز مى‏گردد. پدر و مادر را حاضن و حاضنه مى‏گویند که نگهدارى و پرورش کودک را بر عهده دارند. فقیه بزرگ، صاحب جواهر در مورد معناى حضانت از علامه حلى و شهید ثانى نقل کرده است: «حضانت، ولایت و سلطنت بر پرورش طفل و امور مربوطه از قبیل نگهدارى، گذاردن در گهواره، نظافت، شستن لباس و ... است.»
در کتاب ترمنولوژى حقوق آمده است: «حضانت در لغت به معنى پروردن و در اصطلاح عبارت است از نگهدارى مادى و معنوى طفل توسط کسانى که قانون مقرر دانسته و قائم به ارکان زیر است:
الف) حضانت، مخصوص ابوین و اقرباى طفل است و بین اقربا رعایت طبقات ارث نمى‏شود.
ب) نسبت به ممتنع از نگهدارى طفل، حضانت تکلیف است و نسبت به دیگران حق است.
ج) حفظ مادى (جسم) و تربیت اخلاقى و معنوى طفل مناسب شئون او.
د) اهلیت قانونى براى حضانت.»

اما در تعریف ولایت باید گفت: ولایت خاص، ولایت ذاتى، ولایت اجبارى و ولایت قهرى، واژگانى هستند که به یک معنا به کار مى‏روند، یعنى نمایندگى قانونى و قهرى پاره‏اى از اشخاص نسبت به کسانى که بر اثر ضعف عقل و دِماغ، امور آنان به دست نماینده اداره مى‏شود. همچنین مصداق خارجى این ولایت پدر، جد و وصى منصوب از سوى آنان است.
حجت‏الاسلام آقاى مهدى مهریزى، پژوهشگر در موضوع زنان، که طى مقالاتى در شماره‏هاى 73، 74 و 75 مجله پیام زن به طور مبسوط به موضوع حضانت و ولایت کودک با بیان روایات مربوطه پرداخته، پس از جمع‏بندى تعاریف حضانت و ولایت و رابطه آن دو با هم به نقل از شهید ثانى مى‏نویسد:
«فقیهان نسبت به کسى که حق حضانت دارد اختلاف کرده‏اند، زیرا روایات مختلف است. در برخى روایات مادر مطلقاً صاحب حق شناخته شده تا زمانى که شوهر نکرده است. در برخى مادر تا هفت سال صاحب حق است و در برخى تا نُه سال. در برخى دیگر پدر صاحب حق شناخته شده است و در تمام اینها تفاوتى میان پسر و دختر گذاشته نشده است.»
همچنین آنچه در روایات عامه از آن نام برده مى‏شود واژه «احقّ بِه» است. در احادیث این واژه بسیار آمده، چنان چه در کتاب وسائل‏الشیعه بیش از صد و هفتاد بار این کلمه به کار برده شده است. معناى این واژه «اختیاردار بودن» است که با واژه ولایت نیز سازگارى و نزدیکى زیادى دارد. به طور مثال تعابیر «احق بالمال»، «مولاه احق به»، «احق بمیراثه» و ... که در احادیث آمده حکایت از چنین معنایى دارد. بنابراین «احق بالولد» یعنى اختیاردار کودک. به عبارتى واژه «احق» معنایى فراتر از حضانت دارد که شامل تمام امور کودک مى‏شود.
از امام صادق(ع) پرسیدند: مردى زنش را طلاق داده که فرزندى دارند، کدام سزاوارتر است؟ ایشان فرمود: «مادر تا زمانى که شوهر نکرده باشد.» یکى از یاران امام(ع) از ایشان پرسید: همسرى داشتم که او را طلاق دادم و از او فرزندى دارم، وظیفه چیست؟ حضرت فرمود: «مادر سزاوارتر است تا هفت سالگى فرزند، مگر خودش غیر از این بخواهد.»
از این روایات مى‏توان نتیجه گرفت که مادر در نگهدارى کودک احق (سزاوارتر) است. نکته دیگر اینکه در احادیث مربوط به دوران جدایى و طلاق تفاوتى از جهت جنسیت کودک مطرح نشده و در مورد رأى مشهورى که مى‏گویند پسر تا دو سال و دختر تا هفت سال در اختیار مادر باشد، روایتى وجود ندارد.

آقاى مهریزى در بخش دیگرى از مقاله خود اشاره مى‏کند: در خصوص مخیر بودن کودکان در انتخاب والدین پس از جدایى آنان، روایات متعددى هست که ذکر چند مورد آن خالى از فایده نیست.
روایت شده: زنى نزد رسول اکرم(ص) رفت و گفت: شوهرم مرا طلاق داده و مى‏خواهد کودکم را با خود ببرد. تکلیف چیست؟ رسول اکرم(ص) رو به کودک کرد و فرمود: این پدر تو و این مادر تو است. هر کدام را مى‏خواهى برگزین، کودک دست مادر را گرفت و مادر او را برد.
همچنین روایت است که نافع بن‏سنان مسلمان شد و همسر وى اسلام نیاورد. آن دو از هم جدا شده و نسبت به دخترشان میان آنها نزاع در گرفت، به همین منظور نزد پیامبر اکرم(ص) رفتند. رسول خدا دختر را میان پدر و مادر نشاند و به آن دو فرمود: کودک را بخوانید. مادر دخترش را خواند و دختر تمایل نشان داد. پیامبر(ص) دعا کرد: «اللهم اهدها»، آنگاه پدر او را خواند و کودک به سوى پدر شتافت و پدر او را گرفت.
این احادیث و روایات صرف نظر از سند، بر تمییز و تشخیص کودک - در صورتى که اهل فهم و تشخیص باشد - دلالت مى‏کند و سخن از ولایت هیچ کدام نیست. کودکى که قدرت انتخاب دارد پس از جدایى والدین، خودش یکى را برمى‏گزیند.
در احادیث همچنین این احتمال وجود دارد که حاکم نسبت به سرپرستى کودک پس از سن حضانت (سن تمییز) تصمیم بگیرد. آنچه در احادیث آمده در واقع نمونه‏هایى از اِعمال حاکمیت است و به تعبیرى حاکم مى‏تواند کودک را مخیر سازد یا او را به یکى از والدین بسپارد.
در جمع‏بندى مى‏توان بیان کرد که اختلاف مضمون احادیث جاى تأمل بسیار دارد، زیرا برخى زن و برخى مرد را «احق» مى‏داند. در برخى کودک، ملک پدر محسوب مى‏شود و در برخى دیگر، کودک مخیر مى‏شود که یکى از والدین را براى سرپرستى برگزیند و ... از روایات برمى‏آید که کودک نزد هر یک از والدین باشد او سرپرست و اختیاردار بوده، چنین نیست که اگر کودک نزد مادر باشد، پدر ولىّ اوست یا به عکس، مگر آنکه دلیل خاصى، موردى را استثنا کند.
اشاره به مطالب بالا در واقع مقدمه‏اى است بر اینکه موضوع حقوق کودک و بخصوص حضانت وى جاى بررسى و تأمل فراوان دارد. زندگى زنان و مادران ایرانى طى سال‏هاى اخیر از این رهگذر دچار فراز و نشیب‏هایى بوده، اگر به اندازه کافى به آن پرداخته مى‏شد اینک دچار ابهاماتى در این حوزه نبودیم؛ اگر چه باید اذعان داشت در این زمینه تلاش‏هایى صورت گرفت و قوانینى به تصویب رسید. به هر حال مطالب پیش رو سعى دارد تصویرى از وضعیت حضانت کودک بخصوص در ارتباط با مادر را در آینه عرف و قوانین رایج کشور ارائه دهد.

سرپرستى کودک، حضانت و ولایت در آینه قوانین‏

چنان که اشاره شد «حضانت» واژه‏اى عربى به معناى حفظ کردن، در کنار گرفتن، پرورش دادن، به سینه چسباندن، نگهدارى و تربیت است و «ولایت» به معنى مدیریت کارها و داشتن مسئولیت در انجام امور حقوقى. مراقبت از صحت جسمانى، سلامت طفل و نظارت بر روابط فرزند بر عهده کسى است که حضانت را به عهده دارد. اما دخل و تصرف در اموال متعلق به طفل، اجازه خروج از کشور تا پیش از سن رشد، باز کردن حساب بانکى و ... حق ولایت است. هر یک از پدر و جد پدرى نسبت به فرزند خود ولایت دارند و در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالى طفل صغیر، نماینده قانونى وى است. اما همین که طفل کبیر و رشید شد، از زیر ولایت خارج مى‏شود.
هر گاه پدر و جد پدرى به واسطه غیبت یا حبس یا هر علتى نتواند به امور طفل رسیدگى کند و کسى را از طرف خود معیّن نکرده باشد، حاکم یک نفر امین را براى رسیدگى به امور مالى و حقوقى طفل انتخاب مى‏کند.

قانونى به نام حضانت و تلاش‏هاى صورت گرفته‏

نگهدارى از کودکان امرى ذاتى است که پدر و مادر آن را به عهده دارند و در تمام جوامع به ویژه جوامع اسلامى حضانت و نگهدارى از اطفال، حق و نیز تکلیف والدین است. در ایران نیز از زمانى که قانون مدنى نگارش شد، حضانت طفل بر مبناى ایجاد اختلافات میان والدین و یا فوت یکى از آنان یا به هر دلیلى که منجر به جدایى شود به یکى از زوجین داده مى‏شود.
طبق قانون مدنى در صورتى که یکى از موارد ذکر شده (طلاق، فوت و غیبت) به هر دلیلى بروز کند، نگهدارى و حضانت طفل پسر تا دو سالگى و طفل دختر تا هفت سالگى بر عهده مادر گذاشته شد.
شایان ذکر است در صورت فوت شوهر حتى اگر جد پدرى قیم کودک تعیین شده باشد باز مادر طبق قانون تا دو سالگى براى پسر و تا هفت سالگى براى دختر حق حضانت دارد.
در ماده 1173 قانون مدنى آمده: هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقى پدر یا مادرى که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانى و یا تربیت اخلاقى طفل در معرض خطر باشد، محکمه مى‏تواند به تقاضاى نزدیکان و یا تقاضاى قیّم او یا به تقاضاى رئیس حوزه قضایى هر تصمیمى را که براى حضانت طفل مقتضى بداند، بگیرد.

سلب حق حضانت از والدین‏

اما مواردى که حق حضانت از والدین سلب مى‏شود، عبارت است از:
1- اعتیاد زیان‏آور به الکل، مواد مخدر و قمار؛
2- اشتهار به فساد اخلاق و فحشا؛
3- ابتلا به بیمارهاى روانى با تشخیص پزشک قانونى؛
4- سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقى مانند فساد و فحشا و تکدى‏گرى و قاچاق؛
5 - تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.
در خصوص شرایط حضانت مادر باید گفت: اگر مادر از نظر عقلى مورد تأیید و اعتماد و مسلمان باشد، این حق براى او محفوظ است و در صورت تمایل مى‏تواند حضانت فرزند را اختیار کند.
قابل ذکر اینکه چنانچه مادر حضانت فرزند را بر عهده بگیرد، تا زمانى که کودک استقلال مادى پیدا نکرده است، پدر و یا در غیاب وى جد پدرى مکلف به تأمین نیازهاى مادى فرزند هستند.

ساقط شدن حق حضانت از مادر و موارد اصلاح شده‏

در این میان مواردى که حق حضانت مادر ساقط شده و به پدر مى‏رسد عبارتند از:
1- مادر کودک از حضانت فرزندش خوددارى کند که در این صورت قاضى پدر را براى حضانت او مجبور مى‏کند.
2- مادر شیعه نبوده و پدر شیعه باشد.
3- مادر دچار اختلالات روانى باشد.
4- مادر حق حضانت خود را ساقط کند.
5- مادر در زمان حضانت فرزند فوت کند.
6- مادر که حق حضانت بر عهده اوست پس از طلاق با دیگرى ازدواج کند. از همین‏رو طبق مصوبه هشتم دى‏ماه 1360 حضانت فرزندان صغیر یا محجورى که پدران‏شان به مقام والاى شهادت رسیده یا فوت شده باشند، با مادران آنها خواهد بود و هزینه متعارف زندگى این فرزندان که از اموال موروثى خودشان یا از طریق بودجه دولت یا یکى از نهادهاى انقلابى پرداخت مى‏شود، در اختیار مادران قرار مى‏گیرد، مگر آنکه دادگاه صالح در موارد ادعاى عدم صلاحیت مادر حکم به عدم صلاحیت دهد.

هزینه نفقه فرزند را دادگاه معیّن مى‏کند و به وسیله دادگاه به مادر یا نماینده قانونى او پرداخت خواهد شد.
همچنین طبق مصوبه ششم مرداد سال 1364 در خصوص قانون حق حضانت فرزندان صغیر یا مجنون به مادران آنان، آمده است: در مواردى که تعیین حدود هزینه متعارف یا عدم صلاحیت مادر به فرزندان شهدا در دادگاه مطرح باشد بنیاد شهید موظف است کارشناس خود را به دادگاه معرفى کند.
همچنین طبق قانون بیست و دوم تیر 1365 چنانچه به حکم دادگاه مدنى خاص یا قائم مقام دادگاه، حضانت طفل بر عهده کسى قرار گیرد و پدر و مادر یا شخص دیگرى مانع اجراى حکم شود و یا از استرداد طفل امتناع ورزد دادگاه وى را الزام به عدم ممانعت یا استرداد طفل مى‏نماید و در صورت مخالفت، به حبس تا اجراى حکم محکوم خواهد شد.
در صورت عدم پرداخت نفقه از سوى پدر نیز که ولایت بر عهده اوست بنا به درخواست مادر که حضانت طفل را پذیرفته دادگاه او را به حبس از سه ماه و یک روز تا پنج ماه محکوم مى‏نماید. در صورت فوت پدر یا عدم توانایى او به پرداخت مخارج زندگى فرزند، این تکلیف بر عهده پدربزرگ و جد پدرى است.

حضانت فرزندانى که پدرشان فوت کرده‏

حضانت فرزندان صغیر که پدرشان به هر دلیلى فوت کرده باشد با مادر آنان است مگر آنکه عدم صلاحیت آنان با حکم دادگاه ثابت شده باشد. تعیین هزینه متعارف جهت حضانت با دادگاه است و ازدواج مادر نیز مانع از ادامه حضانت وى نمى‏شود، ولى حق ولایت براى جد پدرى محفوظ است.

حضانت پس از مرگ مادر و پدر

پس از مرگ پدر و مادر، حضانت کودک به ترتیب اولویت بر عهده افراد زیر است:
1- جد پدرى کودک؛
2- وصى پدر یا وصى جد پدرى؛
3- نزدیک‏ترین خویشان کودک بر مبناى مراتب ارث؛
4- افرادى که حضانت کودک به آنها مى‏رسد اگر در مرتبه ارث با هم یکسان باشند و بر سر حضانت میان آنها مشاجره شود باید به قید قرعه یکى از افراد انتخاب شوند.

حضانت کودک به غیر با رأى دادگاه‏

طبق مصوبه بیست و نهم اسفند 1353 هر زن و شوهر مقیم ایران مى‏توانند با توافق یکدیگر طفلى را با تصویب دادگاه و طبق مقررات این قانون سرپرستى کنند. سرپرستى به منظور تأمین منافع مادى و معنوى طفل برقرار مى‏شود. تقاضاى سرپرستى باید مشترکاً از طرف زن و شوهر تنظیم و تسلیم دادگاه شود. دادگاه در صورت احراز شرایط زیر قرار سرپرستى طفل را براى دوره آزمایشى صادر مى‏کند:
1- پنج سال تمام از تاریخ ازدواج آنها گذشته و از این ازدواج صاحب فرزند نشده باشند؛
2- سن یکى از زوجین حداقل 30 سال تمام باشد؛
3- زوجین یا یکى از آنها داراى امکان مالى باشند؛
4- هیچ یک از زوجین مبتلا به بیمارى‏هاى واگیر صعب‏العلاج نباشند؛
5 - هیچ یک از زوجین معتاد به الکل و یا مواد مخدر و سایر اعتیادات مضر نباشند.
همچنین طفلى که براى سرپرستى سپرده مى‏شود باید کمتر از 12 سال داشته باشد. هیچ یک از پدر یا جد پدرى یا مادر طفل شناخته نشده یا در قید حیات نباشند و یا کودکانى باشند که به مؤسسه عام المنفعه سپرده شده و سه سال تمام پدر و یا مادر یا جد پدرى او مراجعه نکرده باشند.

نحوه ملاقات فرزند توسط والدین‏

نحوه ملاقات فرزند در صورت توافق پدر و مادر طبق توافق طرفین انجام مى‏شود. در صورت عدم توافق، دادگاه در حکم خود مدت ملاقات و نحوه آن را براى کسى که حضانت بر عهده او نیست محفوظ مى‏داند و زمانى را تعیین مى‏کند.
همچنین در خصوص اینکه جد مادرى اجازه ملاقات با نوه خود را دارد یا خیر، باید گفت براساس رأى دادگاه جد مادرى حق دارد مدت 24 ساعت با نوه خود ملاقات داشته باشد و هیچ کس نمى‏تواند به بهانه‏هاى مختلف مانع اجراى حکم شود مگر اینکه رأى دادگاه در مرجع بالاتر مانند دادگاه تجدید نظر مورد رسیدگى قرار گرفته شده و رأى جدیدى نسبت به آن مسئله صادر کرده باشد. اگر پدر بدون دلیل موجه و قانونى تا سه بار مانع دیدار و ملاقات جد مادرى با نوه خود و یا مادر و یا فرزند خود شود، این مسئله عدم صلاحیت پدر را ثابت خواهد کرد و دادگاه بر اساس موازین قانونى در وهله اوّل به اجراى نقدى و در مرحله بعدى کیفر شدیدترى را در نظر خواهد گرفت. در مرحله سوم، عدم صلاحیت پدر را براى حضانت طفل صادر خواهد کرد. در این زمان دادگاه است که براى حضانت طفل با توجه به محتویات پرونده تصمیم خواهد گرفت.

تغییر سن حضانت‏

قانون مدنى مصوب سال 1314 بعد از جدایى پدر و مادر در صورت عدم توافق بر سر نحوه حضانت از طفل، مادر را تنها تا دو سالگى براى طفل پسر و تا هفت سالگى براى دختر اولویت مى‏داد و بعد از آن حق حضانت با پدر بود. این مورد برخى مواقع باعث مى‏شد پدر از علاقه و وابستگى عاطفى و معنوى مادر نسبت به طفل سوءاستفاده کرده و با وجودى که شرایط نگهدارى از طفل را نداشت از این موضوع به عنوان وسیله‏اى براى صرف نظر کردن همسر خود از حق و حقوق خویش مانند مهریه و نفقه در مقابل واگذارى حق حضانت بهره گیرد. اما از آنجا که قانون باید به نیازهاى ضرورى زندگى آحاد جامعه پاسخ دهد، در ششم مرداد 1381 مجلس شوراى اسلامى قانونى مبتنى بر افزایش سن حضانت کودک تا هفت سالگى به تصویب رساند و سبب حفظ این حق براى مادر با توجه به نیاز کودک در سال‏هاى ابتدایى حیات خود نسبت به مادر شد.
تجربه نشان داده است که پدران، همانند مادران نمى‏توانند مسئولانه از فرزندان کوچک خود مراقبت کنند و این مادر است که تحت هر شرایطى حتى از حقوق خویش مى‏گذرد تا تأثیرات عاطفى، روانى و اجتماعى لازم بر فرزند در حساس‏ترین سال‏هاى عمرش بگذارد. این مصوبه در هشتم آذر 1382 به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید.
در این مصوبه جنسیت فرزند در سن حضانت نقشى ندارد. یعنى دختر و پسر بعد از هفت سالگى به تشخیص دادگاه ذى‏صلاح، با توجه به مصلحت کودک تا زمان سن رشد که براى پسران پانزده سال قمرى و دختران نُه سال قمرى است، به یکى از والدین سپرده مى‏شوند. مدت حضانت دختر یا پسر پس از بلوغ و رشد پایان یافته که البته پایان سن رشد به غیر محاسبه سن شمسى و یا قمرى به تشخیص پزشک قانونى خواهد بود. در این مرحله کسى بر او حق حضانت ندارد، بلکه اختیارش به دست خود اوست.

حوزه‏هاى تلاش براى حقوق و حضانت کودک‏

حقوق کودک پیش از هر چیز حق یک انسان است که به دلیل شرایط جسمى و روحى خود بایستى از مراقبت، حضانت و حمایت بیشترى برخوردار باشد. به همین دلیل بوده که در ماده 1173 قانون مدنى از کودکان در مقابل هر گونه انحراف اخلاقى و فشار عاطفى و رفتارهایى که اخلاق و سلامت جسمى و روانى آنها را به خطر مى‏اندازد، حمایت کرده و به دادستان اجازه داده که از خانواده بى‏صلاحیت سلب حضانت کند. اما به نظر مى‏رسد به دلیل مشکلات مختلف این قانون در عمل بى‏فایده و بى‏اثر مانده است.
در این حال در بهمن 1381 تصویب شد تا از حقوق کودک به صورت گسترده‏ترى دفاع شود اما این مصوبه به طور کامل مورد تأیید شوراى نگهبان قرار نگرفته و والدین از این قاعده مستثنا شدند.
هدف تدوین‏کنندگان این قانون، حمایت از کودکان در مقابل والدینى بود که به دلایل مختلف کودک خود را تنبیه مى‏کردند.
بنابراین در بحث حمایت از کودکان نه تنها از لحاظ قانونى دچار خلأهایى هستیم، بلکه برخى قوانین موجود به علت نبود یا ناکافى بودن امکانات اجرایى در آستانه تعطیلى قرار گرفته است؛ به عنوان مثال سلب حق حضانت از والدین بى‏صلاحیت، مستلزم وجود مؤسسات خصوصى و عمومى است تا بتواند از این کودکان و نوجوانان به گونه مطلوب حمایت کنند. اما در کشور ما مؤسسه استانداردى که بتواند چنین حمایتى را متوجه کودکان کند وجود ندارد، یا اگر داشته با عمر کوتاهى آمده و رفته است. در این حال سازمان‏هاى مدنى مى‏توانند نقش مثبتى را ایفا کنند. به عنوان مثال انجمن حمایت از حقوق کودک که بیش از یک دهه است فعالیت خود را آغاز کرده، افزون بر تلاش در زمینه پر کردن خلأهاى قانونى و فراهم کردن شرایط صحیح اجرا، سرفصل کارهاى خود را ترویج فکر حمایت از این قشر قرار داده است. اما از آنجا که فعالیت‏هاى کارشناسى این قبیل تشکل‏ها به دقت مورد توجه مسئولان قرار نمى‏گیرد، جامعه و کودکان مجبورند هزینه‏هاى سنگینى بپردازند تا قوانین اصلاح شوند. چنان که قانون «حضانت» زمانى به تغییر و اصلاح رو آورد که چندین کودک به اشکال غیر انسانى و تأسف‏آورى از میان رفتند.
کمیته مددکارى انجمن حمایت از حقوق کودکان طى یک سال گذشته 180 مورد کودک‏آزارى را به ثبت رسانده است. این آمار البته مربوط به مراجعان یک سازمان غیر دولتى و نشان از گستردگى این پدیده در جامعه دارد.
لیلا ارشد عضو هیئت مدیره این انجمن و مددکار اجتماعى مى‏گوید: از این تعداد کودکان 56 درصد دختر و 44 درصد پسر بوده‏اند و بیشترین آزارها توسط پدر وارد شده است.
وى بیش از 80 درصد از این موارد را آزارهاى جسمى اعلام کرده و مى‏گوید: 3/6 درصد از کودک‏آزارى‏ها نیز جنسى و بقیه روحى و روانى بوده است. این آمارها نشان‏دهنده نامشخص بودن حد تنبیه در قانون است و والدین حد تنبیه را نمى‏شناسند.
لیلا ارشد مى‏گوید: در کشور هیچ کس مسئول و متولى حقوق کودک نیست و هر کدام از نهادها قسمتى از مسائل کودکان را مورد توجه قرار مى‏دهند. بنابراین انجمن حمایت از حقوق کودکان خواستار تشکیل شوراى عالى کودک شده است تا شاید بتوان در امر پیشگیرى و کنترل و کاهش کودک‏آزارى نقش بسزایى داشته باشد.
این انجمن با توصیه بر اینکه مسؤولان بهتر است فلسفه قانون و شیوه قانونگذارى را دوباره مورد بررسى و توجه قرار دهند، تأکید و اذعان مى‏کند که اولین مؤلفه در نحوه قانونگذارى نیازها و خواست اجتماع است تا حاکمیت مطلوب را با بحران روبه‏رو نکند.
همچنین فلسفه قانون این است که همیشه یک گام جلوتر و مترقى‏تر از خواست اجتماع باشد. به نظر مى‏رسد در زمینه حقوق کودکان و زنان در جامعه ما، قانون از خواست‏ها و مطالبات اجتماع عقب‏تر افتاده است. بنابراین نظام اسلامى باید در تعامل با والدین و جامعه این مسائل را مورد توجه قرار داده و آنها را حل کند.
در حال حاضر موضوع حضانت و چگونگى ضمانت اجرایى آن از مهم‏ترین مسائل کودکان در ایران به شمار مى‏رود. در قوانین مصوبه در مورد الزام به نگهدارى اطفال و ضمانت اجرایى آن موارد کافى پیش‏بینى نشده است.
در خصوص ملاقات با اطفال هنوز موانع جدى وجود دارد، مانند اینکه وقتى حضانت فرزند با پدر است و مادر حق ملاقات دارد، پدر مى‏تواند فرزند خود را از کشور خارج کند و به این ترتیب مانع از ملاقات مادر با طفل شود. همچنین در صورت ازدواج مادر حق حضانت از وى سلب مى‏شود. این اتفاق مادر را بین دو نیاز طبیعى و ذاتى قرار مى‏دهد؛ یکى نیاز و غریزه مادرى و دیگرى نیاز به حمایت عاطفى از سوى همسر که در بسیارى موارد این حق طبیعى براى از دست ندادن فرزند از وى سلب مى‏شود.
همچنین جرایم نوجوانان زیر 18 سال و مجازات آنان از سال 1372 که ایران به کنوانسیون جهانى حقوق کودک پیوست، از جمله مواردى بوده که هم در داخل کشور حقوقدانان و مراجع قانونى را به چالش کشیده و هم در خارج از کشور بازتاب‏هایى داشته است.
ماده 9 قانون مدنى تصریح مى‏کند: «مقررات عهودى که طبق قانون اساسى بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد، در حکم قانون است.»
این فرایند در حالى است که در بسیارى از موارد کودکان ما بین قوانین کنوانسیون جهانى حقوق کودک و قوانین جزاى اسلامى، منتظر تشخیص قاضى مى‏مانند.
سعید دهقان دبیر کمیته حقوقى سازمان ملى جوانان در این باره مى‏گوید: ایجاد پل بین قوانین جزایى، مبانى فقهى و قواعد بین‏المللى ضرورى به نظر مى‏رسد.
وى مى‏افزاید: در قوانین ایران تنبیه بدنى کودک توسط پدر به میزان مصلحت، مجاز دانسته شده است، در حالى که ماده 19 پیمان‏نامه حقوق کودک، به روشنى از کشورهاى عضو مى‏خواهد اقدامات قانونى را انجام دهند تا مصونیت کودک در برابر تمام خشونت‏ها، صدمه، آزار، بى‏توجهى، رفتار سهل‏انگارانه، سوء رفتار و یا بهره‏کشى حفظ شود.
آقاى دهقان تصریح مى‏کند که تنبیه بدنى تحت هیچ عنوان به مصلحت نیست و در زمینه میزان تنبیه کودک قانون مبهم است. اجراى قانون مبهم سلیقه‏اى است و قضات نمى‏توانند رأى واحد بدهند.
به گفته وى حد مصلحت تنبیه کودک را قاضى مشخص مى‏کند و اگر از حد لازم بگذرد، دیه به آن تعلق مى‏گیرد.
از سوى دیگر در ماده 22 قانون جزاى اسلامى آمده است: اگر پدر یا جد پدرى فرزند خود را بکشد قصاص نمى‏شود و به پرداخت دیه و تعزیر محکوم مى‏شود. در صورتى که اگر مادر مرتکب این عمل شود مجازات قصاص براى وى در نظر گرفته شده است.
بنابراین روشن است به رغم تلاش‏هایى که براى وضع یا اصلاح قوانین مربوطه در این زمینه صورت گرفته، همچنان خلأهایى در حوزه قانون و اجرا وجود دارد. خلأهایى که صاحب‏نظران، دلسوزان و مسئولان را به میدان مى‏طلبد تا با جمع‏بندى وضع موجود در زمینه‏هاى مختلف اعم از دیدگاهها و قوانین شرعى و مدنى، همچنین ناهمگونى‏ها و نیز نیازها، آینده روشن‏ترى را براى کودکان و مادران آنها رقم زنند.

منابع: -

- مهدى مهریزى، کودکان حضانت و ولایت، مجله پیام زن شماره‏هاى 73، 74، 75، 1377.
- غلامرضا معتمدى، عباس بشیرى، سعید باقرى، قوانین و مقررات مربوط به زنان ایران 1377.
- غلامرضا حجتى اشرفى، مجموعه کامل قوانین و مقررات حقوقى 1381.
- سایت دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
- سایت جمعیت هلال احمر جمهورى اسلامى.
- سایت معاونت آموزش قوه قضائیه.
- خبرگزارى دانشجویان ایران (اسینا).
- احمد بهشتى، خانواده در قرآن.