نویسنده

 

تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر بیدارى و آگاهى زنان مسلمان جهان

معصومه راغبى(بیات)

[وقوع انقلاب اسلامى و پیامدها و برکات آن، نه تنها در کشورهاى اسلامى، بلکه در قلب اروپا و امریکا تأثیرات سازنده‏اى داشت. اعلام هویت دینى، حق‏طلبى، پافشارى بر ارزش‏ها و آموزه‏هاى الهى و بازگشت به خویشتن، از شمار این برآیندهاست.
نیز الگوهایى در زمینه‏هاى گوناگون از جمله حجاب ارائه داد که اکنون فراتر از پیروى یک دستور دینى رفته، تبدیل به نماد استقامت و پایدارى زنانى شده که در کشورهاى خارجى، از پوشش اسلامى منع مى‏شوند! اکنون زنان فهمیده‏اند نه در پى مشابهت حقوق مرد و زن، که در پى عدالت‏اند، نیز حضور در پارلمان‏هاى کشورهاى اسلامى و فعالیت‏هاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى به بازیافت هویت آنان کمک شایانى مى‏کند، و اینهمه ثمره بیدارى اسلامى در پرتو انوار درخشان انقلاب اسلامى است در این مقاله به جلوه‏هایى از این تأثیرگذارى پرداخته خواهد شد.]

پیشگفتار

بدون تردید وقوع انقلاب اسلامى در ایران پدیده‏اى شگرف بود. انقلابى که براى دنیاى غرب غیر قابل پیش‏بینى و درک بود و براى جهان اسلام پرچمدار تحوّل و نهضتى عظیم از بیدارى مسلمانان محسوب مى‏شد. آثار بدیع و تعیین‏کننده بیدارى اسلامى، نه تنها در کشورهاى اسلامى بلکه حتى در قلب اروپا و آمریکا امواج توفنده‏اى از اعلام موجودیت دینى، حق‏طلبى، پافشارى بر ارزش‏ها و آموزه‏هاى الهى و بازگشت به خویشتن را، در مقیاسى نامحدود و غیر قابل تحدید و کنترل، به وجود آورد. این جریان حتى در مواردى، جغرافیاى سیاسى جهان و صف‏بندى‏ها و بلوک‏بندى‏ها در عرصه بین‏الملل را رقم زد.
نمى‏توان ادعا کرد که ایران در داخل به بهترین وجه از ثمرات و برکات این انقلاب شکوهمند چنان که باید و شاید در راه رسیدن به جامعه توحیدى و مدینه فاضله اسلامى بهره جسته است که دلایلش را مى‏توان در تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز و تمام‏عیار بر کشور از سویى و از سوى دیگر، غفلت از بعضى فرصت‏ها و نادیده انگاشتن شمارى از تهدیدات جستجو کرد، ولى قدر مسلّم آنکه، این انقلاب نقشى سرنوشت‏ساز و تعیین‏کننده بر جریان بیدارى اسلامى در جهان داشته است. شاید عینى‏ترین نمود این واقعیت را بتوان در گرایش‏هاى شجاعانه و سنت طاغوت‏شکن زنان مسلمان در اقصا نقاط گیتى در پیروى از الگوهایى که زن مسلمان ایرانى طى 25 سال گذشته - بخصوص در رعایت حجاب اسلامى - ارائه داده است، جستجو کرد.
مرور برخى جریده‏ها و مطبوعات خارجى در سال‏هاى اوّل دهه هشتاد میلادى، که هنوز پیام انقلاب اسلامى در خارج از مرزهاى ایران طنین‏افکن نشده بود، از جهان اسلام و زن، تصویرى «بدون هویت خاص اسلامى» که خواسته‏ها و شعارهایش همان‏هایى است که در هر نقطه از جهان مى‏توانست باشد ارائه مى‏دهد:
«براى بسیارى از زنان در خاورمیانه، دنیا هنوز دنیاى مردان است. زنان مسلمان در بعضى کشورهاى خاورمیانه حجاب را کاملاً کنار گذارده و به تدریج در حال کنار گذاشتن محدودیت‏هایى هستند که در مورد کار در خارج از منزل براى آنها وجود دارد ... جامعه‏شناسان اظهار مى‏دارند گرچه بعضى از زنان خاورمیانه در دهه 1930 کار کردن در خارج از منزل را آغاز کرده‏اند، لیکن در بعضى از کشورها عامل مهم جهت انتقال از یک نقش کاملاً سنتى به زن مدرن با افزایش ناگهانى قیمت نفت در دهه 1970 فراهم شده است. بسیارى از مردان از کشورهاى سوریه، لبنان، اردن و مصر به کشورهاى خلیج‏فارس که به واسطه ثروتى که به تازگى کشف گردید، پروژه‏هاى عمرانى خود را توسعه داد و مزدهاى گزاف و قابل توجهى مى‏پرداخت، هجوم آوردند. جامعه‏شناسان اظهار مى‏دارند مهاجرت باعث تغییر نقش‏هاى اجتماعى زنان شده و به زنانى که شوهران‏شان آنها را ترک کرده‏اند اجازه داده است که به رفع کمبود کارگر کمک کنند. اکنون زنان در این کشورها از فرصت تساوى کار با مردان و دیگر آزادى‏ها برخوردار شده‏اند. سوریه و اردن و مصر هر کدام یک وزیر زن در کابینه دارند، ترکیه هنوز فاقد وزیر زن است، در کویت تنها کشور خلیج‏فارس که نظام پارلمانى دارد زنان در جنبشى پر سر و صدا براى داشتن حق رأى مبارزه مى‏کنند. در مصر، کشورى که زنان سه ماه مرخصى زایمان با حقوق دارند و مى‏توانند بیش از چهار سال مرخصى بدون حقوق داشته باشند، زنان با توجه به مسائل بازار کار به اندازه کافى نازپرورده شده‏اند.»(1)
این گونه تحلیل‏ها و نظریات جامعه‏شناسانه غربى از جوامع اسلامى در حالى به گوش مى‏رسید که حرکتى آرام اما پر قدرت، به تدریج توجه محافل مختلف مسلمانان را به خود جلب کرد و زمزمه‏هاى بیدار کننده - و نه لالایى‏هاى خواب‏آور - این تحولات در همه جا به گوش مى‏رسید.
«در ایران، مردمى که بر اساس قانون مذهبى زندگى مى‏کنند آزاد و قانع شده‏اند. به زنان اجازه داده نمى‏شود که مانند بازیچه از خانه خارج شوند. زنان در چارچوب اسلام مى‏توانند به آسمان‏ها برسند و محدودیتى براى آنها وجود ندارد. فقط از آنها خواسته مى‏شود وقار و تقواى خود را حفظ کنند ... مردان و زنان ایرانى یاد گرفته‏اند که به یکدیگر احترام بگذارند.»(2)
در پرتو این جریان پیشتاز، زنان مبارز مسلمان در دیگر کشورها نیز در پس سال‏ها سکوت و انزوا مجدداً حیاتى نو یافتند:
«تا وقتى که جامعه تسلیم طاغوت است و براى تغییر تلاش نمى‏کند، در برابر خدا مسئول است. این سخنان زینب الغزالى مصرى است که در 1948 به اخوان‏المسلمین پیوست ... در 1965 پس از سال‏ها مبارزه در مصر و آمریکا دستگیر شده و پس از تحمل زندان و شکنجه اجازه خروج از قاهره را نداشت ... اخیراً وى به دعوت اتحادیه دانشجویان کویت، دیدارى از این کشور به منظور سخنرانى در هفته زن داشت. او مى‏گوید: زن مسلمان ثابت کرده است که بسیار ریشه‏دار و عمیق است ... اسلام به پیش مى‏رود. ما ان شاءاللَّه پیروزیم ... وى در مورد اعطاى حق رأى و کاندیدا شدن زنان مى‏گوید: اگر معتقد بودند پارلمان و دموکراسى امروز بر پایه اسلام است، من نیز رأى مى‏دادم، لیکن اساس دموکراسى با اعتقاد من که قانون بشر را قوانین الهى مى‏دانم متفاوت است، ولى در مورد حقوق سیاسى زن، این موضوع تازه‏اى نیست. در زمان خلفاى راشدین، زنان مى‏توانستند با خلیفه مخالفت کنند و خلیفه‏اى دیگر انتخاب نمایند ... شعار من این است: به پشت سر نگاه نکنید و کسانى را که از شما مى‏خواهند سازش کنید رها نمایید. به نام مردان و شهرت مقام مبارزاتى آنها مغرور نشوید. همه ما به سوى مرگ پیش مى‏رویم، از این‏رو شهادت را نصب‏العین قرار دهید.»(3)

وضع جهان اسلام همزمان با سال‏هاى پیروزى انقلاب اسلامى‏

چنین زمزمه‏ها از زنان و مادران شهیدپرور ایران و مصر و بسیارى دیگر از نقاط در شرایطى در جهان اسلام به گوش مى‏رسید که بسیارى از کشورهاى مسلمان‏نشین - از جمله ایران قبل از انقلاب - با رؤیاى پیشرفت، دست به تقلیدهاى افراطى از الگوهاى رایج در جهان غرب زده بودند.
«قذافى اقدام به کشف حجاب نمود ... قذافى به زنان مى‏گوید شما اولین سفرا براى آزادى زنان تحت ستم به شمار مى‏آیید. شما بهترین نمونه هستید براى اینکه زنان عرب بدانند قادرند خود را از بردگى و حرم آزاد نمایند ... .
امروزه در لیبى از هر 10 نفر افسر یکى زن است. زنان دستور مى‏دهند که مردان به حالت خبردار بایستند که یک انقلاب به تمام معنى است ... اما پشت سر، ایده تساوى حقوق «معمر قذافى» منافع سطح بالاى او قرار دارد، زیرا در یک موقعیت جدى، قذافى مى‏خواهد یک میلیون لیبیایى را مسلّح کند. این عمل هنرمندانه در میان سه میلیون سکنه یک کشور صحرایى واقع در شمال آفریقا است که مساحتش هفت برابر آلمان غربى مى‏باشد.»(4)
بدیهى است که در پیش گرفتن چنین روش‏ها و برنامه‏هایى بدون توجه به آنکه پیاده کردن هر خطمشى یا هر یک از مدل‏ها و شیوه‏هاى اداره جامعه نیازمند وجود زمینه‏هاى ریشه‏دار و عمیق فرهنگى، اقتصادى و حتى سیاسى است، جز افزودن بر سردرگمى‏ها و بى‏هویتى‏ها نتیجه دیگرى در بر نخواهد داشت و مشکلى را حل نمى‏کند.
«... مشکلات زنان جهان سوم با زنان کشورهاى غربى بسیار متفاوت است. در آسیا و آفریقا «برابرى» یک چیز تجملى است. مشکل آنها عدم توسعه اقتصادى است. از این‏رو در وضعى چنین متفاوت نمى‏توان به یک نوع استراتژى نمونه براى ترقى و رشد زن فکر کرد و در کلیه کشورها به اجرا در آورد. اما لازم است از آگاهى شروع کنیم که منشأ تبعیض و تمایز نقش‏ها همه جا یکسان است و استراتژى‏هاست که براى هر کشور فرق دارد ... .»(5)
«جهان سومى» که در آن سال‏ها تحلیل‏گران غربى و شرقى از آن سخن مى‏گفتند از جمله شامل بسیارى از کشورهاى اسلامى بود که على‏رغم برخوردارى از ثروت و ذخایر عظیم طبیعى و نفت و گاز، بدون برخوردارى از یک الگوى متناسب با اوضاع فرهنگى و اقلیمى خود و سرخورده از شکست نتایج حاصله از پیاده کردن بدون هماهنگى الگوهاى غربى و شرقى، در گردابى از مشکلات دست و پا مى‏زدند که متأسفانه هنوز این روند ادامه دارد.
«سیل پول‏هاى بى‏حد و حساب، درهاى دنیاى تازه‏اى از مسافرت، مُد و تحصیل را به روى زنان سعودى گشوده، لیکن تجدد فکرى روزافزون آنها در برابر «نقش سنتى اطاعت توأم با حجب و انزوا» در تضاد است و نتیجه آن، نوعى تعدد شخصیت فرهنگى است. هماهنگى ظاهرى و بیرونى با اجتماع به منزله نقابى است که طغیان باطنى و نهانى را مکتوم نگه مى‏دارد. این ماسک ظاهرى در پروازهاى برگشت از اروپا و آمریکا به عربستان سعودى بیش از هر جاى دیگرى مشخص است. زنان جوان و پر جوش و خروش که هنگام سوار شدن، جدیدترین مدل‏هاى لباس را بر تن دارند کمى پیش از فرود هواپیما خود را در حجاب مى‏پیچند تا به صورت اشباح سیاه و ساکتى که سنت جامعه آن را پذیرفته است، در آیند ... .»(6)
در بُعد سیاسى نیز، گونه‏هاى مسخ شده و مضحکى از دموکراسى و نظام پارلمانى، بار دیگر تکرار همان حکایت تلخ بى‏هویتى و ناآگاهى بود.
«... کویت از اینکه داراى یک مجلس انتخابى است که تنها مجلس انتخابى در تمامى جزیرةالعرب مى‏باشد به خود مى‏بالد ... از 5/1 میلیون جمعیت کویت 58 درصد شامل فلسطینى‏ها، هندى‏ها، پاکستانى‏ها، ایرانى‏ها و تعداد کمى اتباع اروپایى و سایر کشورها هستند که اساساً حق رأى ندارند ... زنان هم نمى‏توانند رأى بدهند ... در حقیقت از 630 هزار نفر کویتى اصیل، چون بسیارى از طبقه پایین هستند که نمى‏توانند اصل و نسب خود را تا 65 سال قبل شناسایى کنند، به آنها هم حق رأى داده نمى‏شود. در نتیجه کل تعداد رأى‏دهندگان در نظام پارلمانى کویت، 60 هزار نفر است.»(7)
این روند در همه جا کم و بیش ادامه داشت.
«ترکیه از آزادى نسبى که زنانش از آن برخوردارند به خود مى‏بالد، ولى واقعیت و موضع‏گیرى‏هاى تدافعى و سرسخت در پذیرش انتقاد به آن معنى است که این اکثریت عظیم على‏رغم داشتن 50 سال حق رأى هنوز از هر جهت به عنوان شهروندان درجه دو در ترکیه شناخته مى‏شوند. به عقیده اقلیت ناچیز تحصیلکرده زنان ترکیه، دگرگونى در این وضع در آینده نزدیک بعید است.»(8)
آفریقا این قاره مظلوم و دردمند، با صدها زخم تازیانه استعمار بر گرده، همواره مستضعف‏ترین ملل را در خود جاى داده است و در سال‏هاى اوّل پیروزى انقلاب اسلامى ایران، یکى از اهداف مصلحان مسلمان، یافتن مرهم براى زخم‏هاى کهنه قاره سیاه بود.
«یکى از مشکلات ناشى از فقر و بى‏اخلاقى و بى‏بند و بارى تحمیل شده در زیمبابوه، پدیده «سرِ راه گذاردن نوزادان» است که از زمان استقلال زیمبابوه رو به گسترش شدیدى گذارده است ... کمتر روزى پیش مى‏آید که مواردى دلخراش از گذاردن کودکان در مکان‏هایى چون چاهها، دستشویى‏ها و یا یافتن کودکان خفه شده در نزدیکى سواحل رودخانه‏ها یافت نشود.»(9)

گرایش جهان اسلام به بیدارى اسلامى‏

در چنین شرایط و روزگارى است که ملت بزرگ ایران با افشاى پوچى‏هاى تمدن به اصطلاح بزرگ شاهنشاهى و گرایش بى‏چون و چرا به غرب، پس از یک انقلاب عظیم و بى‏مثال، نیز به زانو در آوردن بزرگ‏ترین قدرت خودکامه نظامى و امنیتى در منطقه و بلافاصله پس از آن، ایستادگى جانانه و سلحشورانه در مقابل دشمن خونخوار و تا بن‏دندان مسلّح بعثى، نداى «بیدارى اسلامى» و «وحدت مسلمانان» را سر مى‏دهد و جلودار حرکتى آرام اما پیشرو در جهان مى‏شود که شرق و غرب در ابتدا به بهانه پیشگیرى از «صدور انقلاب» و سپس به بهانه‏هاى «مقابله با بنیادگرایى» و «مبارزه با ارتجاع» به مقابله و صف‏بندى مقابل انقلاب برمى‏خیزد.
مقام معظم رهبرى که در آن دوران ریاست‏جمهورى اسلامى را به عهده داشت در مصاحبه با تلویزیون ایتالیا، در این مورد بیان داشت:
«... راز مشارکت این چنین وسیع مردم در مسائل گوناگون و طرح‏هاى مختلف کشور، ایمان ملت است ... ما مى‏خواهیم حیاتى را به وجود آوریم که ارزش زندگى داشته باشد ... صدور انقلاب ما مفهومش صدور ادراک و وجدانى است که تبعیض را یک اشتباه دانسته و تحقیر انسان را نیز یک اشتباه و گناه مى‏داند. فقر، فقط فقر مادى نیست. فقر معنوى بدترین نوع فقر و بینوایى است. اگر ما موفق بشویم به باقى مردم دنیا این چیزها را بفهمانیم، در آن صورت مى‏توانیم بگوییم که انقلاب خود را صادر کرده‏ایم ... یکى از مؤثرترین سیستم‏هایى که به وسیله مستکبران علیه ما به کار گرفته شده آن است که همه وسایل ارتباطى خود را به کار گرفته تا تصویر غلطى از آنچه ما انجام مى‏دهیم و یا پیشنهاد انجام آن را مى‏دهیم ارائه شود. به خاطر همین مبارزات بدنام‏کننده آنها است که بسیارى از کشورهاى جهان، اطلاعات کاملاً غلطى در باره آنچه در ایران رخ مى‏دهد دارند و این توهم نه تنها به ضرر آنهاست بلکه براى ما نیز مضر است.»(10)
این انقلاب موجب «بیدارى اسلامى» در سرتاسر جهان گردید و اهمیتى نداشت که چه نامى بر آن گذارده شود؛ بنیادگرایى یا «ارتجاع».
«در حالى که وضع زندگى در بسیارى از مناطق وخیم‏تر مى‏شود، چرا که دولت‏ها یا بیش از حد فاسدند و یا آنکه فاقد منابع و امکاناتى جهت رفع مشکلات هستند ... مذهب معنا پیدا مى‏کند. بنیادگرایى در هر جا و در هر مذهبى عمدتاً به عطش قدرت و سیطره ربط دارد و کسانى که خود را ضعیف و فاقد قدرت مى‏بینند در موضع اعتراض و تندروى قرار مى‏گیرند ... .»(11)
تحلیل‏گران غربى، درمانده از درک ماهیت و چرایى نهضت جهانى «اسلام‏گرایى» و «بیدارى مسلمانان» هر روز تفسیر و نظرى تازه ارائه مى‏دادند و بسیارى نیز واقع‏گرایانه ریشه را در سیاست‏هاى غلط جهان غرب در گذشته مى‏یافتند.
«... جاذبه فعلى این اعتقادات تعصب‏آمیز در سرتاسر جهان اسلام را مى‏توان در واکنش اسلام نسبت به توسعه‏طلبى غرب در قرون هجده و نوزده میلادى جستجو کرد. بنیادگرایان مسلمان از بیم آنکه مبادا فرهنگ‏شان نابود شود در صدد برآمده‏اند تا ارزش‏هایى که آنان را از دیگران متمایز مى‏سازد عنوان کنند. جنبه‏هاى منفى‏[! ]رفتار اسلام با زن از مقوله همین ارزش‏هاست. بنیادگرایى اسلامى اصولاً احیاى مجدد این واکنش در مقابل غرب است اما على‏رغم برداشت‏هاى اختناق‏آمیز از اسلام، بسیارى از زنان مسلمان، آزادى خویش را در اعتقاد مذهبى فرد مى‏دانند. حجاب ممکن است از دیدگاه غرب، مظهر جور و ستم باشد اما از دیدگاه بسیارى از کسانى که از آن استفاده مى‏کنند نماد آزادى است. نه تنها آزاد بودن از ظلم و ستم و فرهنگ غربى، بلکه آزادى از بى‏بند و بارى‏هاى جنسى.»(12)

تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر زنان مسلمان در دیگر کشورها

نقش قاطع زنان ایرانى در کلیه مراحل منجر به پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن در جریان استقرار جمهورى اسلامى و به ویژه حضور قدرتمند در صحنه‏هاى مختلف دفاع مقدس، بسیار تأثیرگذار بود، زیرا على‏رغم وجود مشکلات فراوان، متین و فهیم‏گونه نیروى خود را در خدمت جامعه قرار داده و گوش‏به‏زنگ رهنمودهاى رهبران دینى خود براى ترسیم طرحى نو در جهان، آماده هر گونه ایثار و فداکارى بودند، در نتیجه آثار و پیامدهاى مبارک خود را بر تسریع حرکت بیدارى اسلامى در جهان اسلام و بخصوص میان زنان مسلمان به وضوح بر جاى مى‏گذاشت. نیازى نبود ایران تلاش چندانى براى صدور انقلاب خود داشته باشد. مسلمانان در اقصا نقاط جهان با اشتیاق تمام ارزش‏هاى حاکم بر انقلاب را طلبیده و آنها را در کلیه شئون زندگى خود وارد مى‏ساختند. بدیهى است شیوه بازگو کردن این واقعیات، بخصوص در مطبوعات غربى، مثبت و دوستانه نباشد، ولى چیزى از اهمیت و صحت موضوع نمى‏کاهد.
«در حالى که عواملى مانند مهاجرت کارگران مرد به بالا بردن موقعیت اجتماعى زنان در خاورمیانه کمک کرده، لیکن وقوع انقلاب ایران انگیزه‏هایى در اختیار جنبش‏هاى بنیادگرایان اسلامى قرار داده است. مظهر این کار نوع لباس زنان ایران است ... تأثیر انقلاب ایران بر لباس به ویژه پوشیدن روسرى در بعضى از کشورهاى خلیج‏فارس که تعداد بسیارى مسلمان شیعه دارد به طور خاصى احساس شده است. حتى در اردن تعداد بیشترى از زنان روسرى بر سر مى‏کنند. در سال‏هاى اخیر، تعداد دانشجویان باحجاب در دانشگاه اردن به طور محسوسى افزایش یافته است ... سوریه سال گذشته براى مقابله با این پدیده به سرعت گروههاى غیر قانونى بنیادگرایان را سرکوب کرد ... در لیبى، زنانى که قذافى آزادشان کرده بود گرایش به حجاب، بسیار وسیع شده است در حالى که محافظان شخصى قذافى را اکثراً زنان تشکیل مى‏دهند.»(13)
هیچ یک از برچسب‏ها و ترفندهاى تبلیغاتى دولتمردانِ وحشتزده از گسترش بازگشت زنان مسلمان به هویت اسلامى و انتخاب حجاب به عنوان پرچمدار نهضت بیدارى اسلامى در تمام سال‏هاى گذشته، هرگز نتوانست خللى در این روند پیش آورد. مسلمانان از درون چنبره‏هاى بى‏عدالتى و فسادى که محیطشان را در بر گرفته بود از خواب بیدار مى‏شدند.
«در بخش‏هایى از جهان نظیر حلبى‏آبادهاى رو به گسترش شهر قاهره که زندگى روزمره در آنها براى خیلى‏ها به تدریج طاقت‏فرسا مى‏شود امید واقعى به زندگى بهتر وجود ندارد. ثمره دوران‏هاى یأس‏آور، اتخاذ تدابیرى مذبوحانه است و بسیارى از مردم براى گریز از وضع دشوار خود، به مقررات و نیروى مذهب پناه مى‏برند و از آن سوى، بنیادگرایان جاى پاى محکمى به دست مى‏آورند.»(14)
این روند در مصر به عنوان یکى از پایگاههاى رشد اسلام‏خواهى و غرب‏ستیزى، همچنان با قدرت ادامه دارد:
«... چند سالى است در مصر بسیارى از زنان جوان به سر کردن روسرى روى آورده‏اند. این امر به ویژه در دانشگاهها به چشم مى‏آید. در اینجا معمولاً تعداد دختران بیش از پسران است که البته نشانه و دلیل پیشرفت است، ولى زنان مسلمان در عین حال ترجیح مى‏دهند روسرى داشته باشند. پیشرفت و روسرى چگونه با هم سازگار مى‏شوند؟ پاسخ به این پرسش با واژه‏اى پنج حرفى امکان‏پذیر است «اسلام». به دنبال کم‏سو شدن و فروکش کردن تب‏هاى تند گذشته یعنى ملى‏گرایان و سوسیالیسم عربى، بسیارى از جوانان در مصر و دیگر کشورها دین را کشف کرده‏اند. زنان با همان غرورى روسرى بر سر مى‏کنند که مردان اثر سجده و نماز بر پیشانى‏شان دارند. البته بیشتر دانشجویان دختر براى حقوق برابر با مردان هم اهمیت و ارزش قایل هستند. آنان مى‏گویند که اگر چنین نبود اصلاً به دانشگاه نمى‏آمدند ... دوران پادشاهى ریش‏خاکسترى داراى حرم به پایان رسیده است. اسلام جوانان شیک و دلچسب است. برخى خطباى نماز جمعه از جذابیت ستاره‏هاى موسیقى راک برخوردارند ... دین به یک جنبش بدل شده است و همچنین به اعتراضى علیه رژیم‏هاى بدنام و فاسد و دست‏نشانده آمریکا ... .»(15)
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، شعارهاى فریبنده غرب در خصوص آزادى و مساوات به سبک غیر اخلاقى آن را کاملاً از دَور خارج کرد و زنان مسلمان به خود آمده و خسته از شعارهاى مسخ شده و نادرست شیوه‏هاى غربى و شرقى، شجاعانه نداى مخالفت با ضد ارزش‏هاى وارداتى سر دادند.
«زنان مبارز الجزایرى که به بنیادگرایى اسلامى معتقدند مى‏گویند: شعارهاى آزادى زن، نوع متفاوتى از سرسپردگى به غرب است ... مردم فراموش کرده‏اند که اسلام اولین آئین و مکتبى است که به زن آزادى واقعى داده است.»(16)
زنان آفریقایى نیز همگام با خواهران مسلمان خود در دیگر کشورها تصاویرى بدیع از بیدارى اسلامى و حق‏طلبى دینى را طى سال‏هاى گذشته به رخ جهانیان کشیده‏اند.
آثار عینى نفوذ انقلاب اسلامى ایران در جوامع آفریقایى و آثار و تبعات آن را مى‏توان به عنوان نمونه در «نایروبى» دید، وقتى که زن‏هاى چادرپوشیده به همراه عکس‏هاى [امام‏] خمینى بر روى سینه به میدان 85 در نایروبى آمده بودند تا موفقیت و پیشرفتى را که انقلاب اسلامى ایران براى زنان داشته است بشنوند.(17)
روند مرتب رو به گسترش استفاده از پوشش و حجاب اسلامى که ابتدا در داخل مرزهاى کشورهاى اسلامى تقویت شد و سپس تا قلب محلات مسلمان‏نشین اروپا و آمریکا پیش رفت، از بارزترین آثار ناشى از ارزش‏هاى انقلاب اسلامى در زندگى زنان مسلمان بوده است.
«... نقش پیشگامانه زنان مسلمان لبنانى در گرایش وسیع به حجاب نه تنها ناشى از وجود جوّ مذهبى در لبنان بود بلکه، انقلاب مبارک اسلامى ایران نیز به شکل چشمگیرى بر آن تأثیر گذارده است.»(18)
زنان ایرانى از فرداى پیروزى انقلاب با ایجاد تشکیلات متعدد انقلابى و خودجوش، باب ارتباط و تبادل آرا و تجربیات با خواهران دینى خود در اقصا نقاط جهان را باز نمودند که خشم و عکس‏العمل‏هاى تند بسیارى از محافل غربى را - که در شعار، زن را فعال و حاضر در صحنه مى‏خواستند و تا وقتى که این حضور در جهت مطامع و منافع و اشاعه ارزش‏هاى مورد قبول آنان باشد - برانگیخت.
«ابعاد وسیع طرح‏هاى ارتجاعى علیه زنان منطقه در پرتو سلطه‏طلبى [امام‏] خمینى را باید در «دفتر زنان انقلابى» که در اوایل سال 1982 (1361) به منظور شستشوى مغزى زنان در ایران، خلیج [فارس‏]، لبنان و ترکیه تأسیس گردید، جستجو نمود ... نماینده زنان حزب‏اللَّه عضو این دفتر مى‏گوید: زنان لبنانى در سال‏هاى اخیر در شرف غرق شدن در فساد و در دام زندگى منحط غربى گرفتار بودند ... آنها تن به زندگى زناشویى نمى‏دادند و به تقلید از جوامع غربى، دوست پسر مى‏گرفتند، ولى این پدیده انحرافى اوایل 1983 (1362) به برکت حضور تأثیر انقلاب ایران رخت بربست. زنان لبنان تدریجاً آنچه را که از دست داده بودند مجدداً به دست آوردند ... بیدارى زنان لبنانى آنان را به مسلسل کلاشینکف و بمب‏هاى مولوتف مجهز ساخت. اردوگاه زینبیه در بعلبک که زیر نظر دفتر زنان انقلابى وابسته به دایره جنبش‏هاى آزادى‏بخش اداره مى‏شود، اینک به عنوان مکانى مقدس براى فعالیت زنان جنوب لبنان به شمار مى‏رود ... پدیده بى‏حجابى نیز به کلى از خیابان‏هاى بعلبک و صیدا و صور رخت بربسته است.»(19)
ترکیه، همسایه غربى ایران که تحت سیطره مستقیم و غیر مستقیم نظامیان طى چند دهه اخیر با قدرت هر چه تمام‏تر اصول‏زدایى دینى از کلیه جنبه‏هاى زندگى مردم را سرلوحه سیاست‏هاى خود قرار داده بود به ناگاه با قیامى غافل‏گیر کننده از سوى زنان و دختران جوان رو در رو گردید که با تن دادن به همه گونه خطرات و ناملایمات شغلى و تحصیلى، به پیروى از خواهران مبارز و سنت‏شکن ایرانى خود، بازگشت به هویت اسلامى و احیاى عزت دینى را هدف قرار داده و نقشى انکارناپذیر نه تنها در عرصه ملى، بلکه بخصوص در سطح جهانى و تثبیت حضور ارزش‏هاى زن مسلمان در جوامع اروپایى و آمریکایى از خود به جاى گذاردند.
«حرکات رادیکال اسلامى بعد از سال 1980 در ترکیه نضج گرفته است و دختران محجبه، یکى از ثمرات دینى جنبش هستند. این یک واقعه سنتى و ارتجاعى نیست بلکه یک واقعه مترقى و شهرى است که در شهرهاى بزرگ ترکیه پیش آمده است ... زنان نمى‏خواهند با پذیرفتن حجاب از جامعه قطع رابطه نمایند بلکه مى‏خواهند از رفرم کمالیزم استفاده کرده و حق ادامه تحصیل و کار به دست آورند تا بیشتر در جامعه حضور داشته باشند. این درست نیست که حجاب آنها را ضد ترقى و تحصیل معرفى کنیم. آنها مى‏گویند که مى‏خواهند با سیماى زن و خارج از فشار مرد کار کرده و قدرت خود را در انتخاب پوشش نمایش دهند ... اما سؤال اینجاست چرا این حرکت‏هاى اسلامى و طرفدارى از حجاب در سال‏هاى 1960 اتفاق نیفتاد. با توجه به آنکه قیام‏ها از سال 1980 در ترکیه شیوع پیدا کرد؟! پس باید گفت جمهورى اسلامى ایران در این امر دخالت داشته است ... عده‏اى مرتجع مى‏خواهند ترکیه را به ایران تبدیل کنند ... گروههاى اسلامى تندرو و گردانندگان آنها به این مملکت خیانت مى‏کنند و مى‏خواهند ترکیه را به راهى که ایران منتظر آن است بکشانند. مى‏خواهند زن را زیر چادر برده و بر او مسلط شوند و سلاح به دستش داده و روانه میدان‏هاى نبرد نمایند ... .»(20)
تنها غرب نبود که از تأثیر ارزش‏هاى اسلامى انقلاب ایران بر جامعه ترکیه، عصبى و نگران بود. محافل دولتى در داخل ترکیه نیز در آن سال‏ها، به عوض ریشه‏یابى موضوع و به رسمیت شناختن حق مسلّم آزادى‏هاى عقیدتى ملت مسلمان خود، سخت‏ترین حملات را متوجه ایران کردند.
«ایران الگوى مرتجعین ترکیه شده ... اگر وحشیگرى و ارتجاع به نام اسلام که شکل جدید زندگى در ایران است، تنها در محدوده این کشور باقى مى‏ماند، ما هم آن را در همان محدوده بررسى مى‏کردیم اما ایران قصد صدور انقلاب خود به کشور ما و سعى در استقرار آن در خاک ما را داشته و افراد هوادار این انقلاب چه در جناح چپ و چه در جناح راست با بهره‏بردارى از اوضاع مساعد سیاسى، قصد ایجاد چنین رژیمى در کشورها را داشته و مورد حمایت نیز قرار گرفته‏اند ... برخى از روشنفکران چپگرا مخالفت شدید جمهورى اسلامى ایران با جهان غرب و در صدر آن آمریکا را نوعى موضعگیرى ضد امپریالیستى به حساب آورده ... به همین دلیل با روحانیون ایران احساس نزدیکى مى‏کنند ... از طرف دیگر، مشاهده مى‏شود که تعداد طرفداران رژیم جمهورى اسلامى ایران در میان گروههاى دینى ترک به سرعت افزایش مى‏یابد ... .»(21)
بدیهى است که در آن سال‏هاى پر تب و تاب و تنش، درک این واقعیت که اسلام‏خواهى و بیدارى ملل مسلمان، نه یک حرکت اجبارى بلکه اصلى فطرى و عزت‏آفرین است از سوى همگان قابل درک نبود. به تدریج تأثیر ارزش‏هاى انقلاب اسلامى از مرزهاى همسایگان ایران و کشورهاى اسلامى هم گذشت و در حرکتى خودجوش در قلب اروپا جاى گرفت.

«... خانم میشل مهاجر، قبل از آنکه باحجاب شوید چگونه بودید؟

من در دوران دبیرستان، مارکسیست بودم، ولى این ایدئولوژى مرا به هیچ کجا هدایت نکرد و شیوه زندگى صحیح را به من نیاموخت. کمى بعد در دانشکده روانشناسى اسلام را شناختم. در زمانى که در سرگردانى به سر مى‏بردم، دلم نمى‏خواست مثل دیگر جوانان فرانسوى هموطنم زندگى کنم. آنها مارى‏جوانا مى‏کشیدند و مشروب مى‏خوردند. نخستین کسى که از اسلام با من صحبت کرد یک کمونیست اهل سوریه بود ... .

آیا شما طرفدار خمینى هستید؟

بدون تردید بله، چرا باید این مسئله را پنهان کنم. (امام) خمینى رهبر معنوى ماست. من با حجاب هستم و به خدا معتقدم و به (امام) خمینى احتیاج دارم، ولى طرفدارى از خمینى حتماً به منزله داشتن فعالیت سیاسى نیست.»(22)
این تنها مسلمانان نبودند که هویت اسلامى خویش را احیا مى‏کردند بلکه دهها هزار زن در اروپاى غربى در نهضتى اخلاق‏جویانه، ارزش‏هاى الهى اسلام را کشف کردند و به این دین مقدس مشرف شدند و این از برکات بیدارى اسلامى در جهان اسلام بود.
«آنها خود را مى‏پوشانند و پنج مرتبه در روز نماز مى‏خوانند. بیش از پنجاه هزار زن آلمانى به خاطر احساس ناامنى شدید و ترس از فقدان روزافزون معنا و مفهوم زندگى به اسلام گرویده و پاى‏بند قوانین سخت آن شده‏اند. «خواهران محمدى» حتى از بعضى زن‏هاى عرب هم تندروتر و متعصب‏تر هستند. جنبش نوینى توسط زنان سرسخت مسلمان با نام خدا در حال شکل گرفتن است. در این بین، جامعه مسلمانان به عنوان دومین جامعه مذهبى بزرگ در جهان است و 2/1 میلیارد از معتقدان این دین به پیشگاه خدا نماز مى‏گذارند. اسلام در آلمان 7/1 میلیون پیرو دارد. جامعه مسلمانان بزرگ‏ترین گروه غیر مسیحى در آلمان است. در همان حال که کلیساهاى پروتستان و کاتولیک از ضعف و فقدان کارآیى خود ناله و شکایت سر مى‏دهند مجمع مسلمانان دائماً رشد و توسعه مى‏یابد. فقط مهاجرت از کشورهاى دیگر به آلمان نیست که باعث مى‏شود 700 مسجد موجود میان شهرهاى فلنزبورگ و گارمیش «پارتن کیرشن» از جمعیت پر شود، بلکه خود آلمانى‏ها هم متوجه این دین شده‏اند. نزدیک به صدهزار آلمانى به اسلام گرویده‏اند که بیش از نیمى از آنان را زنان تشکیل مى‏دهند. اکثر آنها به هنگام ازدواج‏شان با یک مرد مسلمان راضى به پذیرش این دین شده‏اند، ولى عده زیادى زن آلمانى هم به تنهایى تصمیم به تغییر مذهب گرفته‏اند ... این زنان بنیادگراى مسلمان شده به خاطر باور و اعتقادى که دارند حتى از شاغل بودن صرف‏نظر کرده‏اند ... همه‏پرسى آرشیو «اسلام آلمان» نشان داده است که در این دوران فقدان روزافزون معنا در زندگى انسان، کمبود گرایش به شرق و ناامنى عمیق درونى، باعث شده است تا کتاب مقدس اسلامى [قرآن‏] از جذابیت بسیارى برخوردار گردد.»(23)
گرایش به ارزش‏هاى الهى اسلام را در تمامى جوامع غربى مى‏توان شاهد بود. به نمونه‏اى از انگلستان اشاره مى‏شود:
«... تأسیس پارلمان اسلامى توسط دکتر کلیم صدیقى، رئیس ایرانگردى مؤسسه اسلامى لندن موجب نهایت ترس و وحشت این گونه زنان [زنان غربزده‏] مى‏شود ... اگر اینها راه خود را ادامه دهند هر روز بیشتر شاهد حجاب گذاردن زنان مسلمان خواهیم بود ... زنان انگلیسى تغییر مذهب داده با شور و شوق روسرى بر سر مى‏گذارند و اسلام را راهى براى از نو مشخص ساختن جنسیت خود و اعتلاى منزلت اجتماعى خویش تلقى مى‏کنند. مردان و زنان سفیدپوست تغییر مذهب داده، تنها به یُمن اعمال نفوذ بنیادگرایانى اسلام آورده‏اند که مساجد و اکثر سازمان‏هاى اسلامى را تحت سلطه خود دارند. نومسلمانان سفیدپوست چه بسا برخى از گزنده‏ترین سخنرانى‏ها را در پارلمان اسلامى ایراد نموده‏اند ... .»(24)
حرکت «بیدارى اسلامى» در اروپا نیز متوقف نشد و به قلب آمریکا رسید.
«زنان مسلمان در سراسر نیویورک پراکنده‏اند. تعدادى از آنها آمریکاییان سیاهپوست هستند. تعداد دیگرى از عربستان سعودى، تایلند، مصر، بوسنى و ایران براى تحصیل، کار یا همراهى با همسر و اقوام و بعضى مواقع براى یافتن آزادى‏هاى بیشتر سیاسى به آمریکا آمده‏اند لیکن آنها در بعضى چیزها وجه مشترک دارند ... برداشت‏شان از اسلام با سختگیرى توأم است و اکثر زنان مسلمان با دقت حجاب خود را رعایت مى‏کنند. با این همه زنان مسلمان در نیویورک که پوشش اسلامى ندارند هم مى‏گویند که به اندازه زنان محجبه به دین خود پاى‏بندند ... این زنان نه تنها مراقب پوشش خود هستند بلکه در خورد و خوراک نیز مقرراتى را رعایت مى‏کنند. این اشخاص مانند یهودیان معتقد، قوانینى در مورد کشتار حیوانات بر اساس احکام اسلامى دارند ... زنان مسلمان در انتخاب برنامه‏هاى تلویزیونى دقت زیاد به خرج مى‏دهند و معمولاً از تماشاى سریال‏هاى ضد اسلامى یا ضد اخلاقى اجتناب مى‏ورزند. فعالیت اجتماعى این گونه افراد معمولاً با گردهمایى در خانه‏هاى یکدیگر شکل مى‏گیرد. یک زن ایرانى مى‏گوید با جمع شدن در منازل یکدیگر غذا، مردم و محیط، همان چیزى است که ما مى‏خواهیم. در خانواده‏هاى مذهبى نوجوانان قرار ملاقات نمى‏گذارند. بسیارى از زنان خارجى‏تبار که داراى تحصیلات عالیه هستند مى‏گویند زمانى که در کشورهاى خود بودند از پوشش اسلامى استفاده نمى‏کردند اما از زمان ورودشان به نیویورک جذب حجاب شده‏اند چون اینجا از مسلمان بودن آگاه‏ترند ... .»(25)
این جمعیت دینى و جوشش اسلامى، طى سال‏هاى گذشته به رهبرى و پرچمدارى جمهورى اسلامى در عرصه‏هاى مختلف بین‏المللى از کنفرانس جمعیت و توسعه قاهره گرفته، تا کنفرانس جهانى زن در پکن و تا برگزارى المپیادهاى ورزشى بانوان مسلمان، با قدرت و اطمینان تاکنون به پیش رفته است که بررسى هر یک مجالى خاص خود مى‏طلبد. براى ارائه تصویرى شفاف‏تر از تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر زنان مسلمان جهان مرور بخش‏هایى از مقاله «قدرت یافتن جنبش زنان مسلمان» مفید خواهد بود:
«... جنبش‏هاى زنان در کشورهاى اسلامى بسیار قوى و متشکل مى‏باشد و زنان در این کشورها فعالیت‏هاى زیادى را براى کسب حقوق خود در چارچوب‏هاى غیر مذهبى و مذهبى انجام مى‏دهند ... در تمام دنیاى اسلام از شمال آفریقا و خاورمیانه تا جنوب شرقى آسیا انواع گوناگونى از افراد و گروههاى حقوق زنان با فرهنگ‏هاى متفاوت اما مشترک در داشتن ایمان قوى در حال ایجاد جنبشى هستند که چند سال پیش عده کمى آن را پیش‏بینى کرده بودند. در حالى که موقعیت زنان در جهان اسلام از کشورى به کشور دیگر تفاوت مى‏کند، طرفداران حقوق زن مسلمان در یک رشته تقاضاهاى اسلامى مشترکند:
- آنها خواستار حق تحصیل که اغلب از دختران دریغ مى‏شود هستند.
- آنها در پى ایجاد تغییراتى در رسم و روال مسائل اقتصادى هستند، به گونه‏اى که به آنها حق مالکیت و ارث بردن دارایى و همچنین آزادى لازم براى شروع کسب و کار و شراکت در تصمیم‏گیرى‏ها براى توزیع درآمد خانواده را بدهد.
- آنها خواهان اصلاح قوانین مربوط به خانواده مسلمان هستند که اغلب آنها را به مروّت مردانى مى‏سپارد که مى‏توانند زنان را بدون هیچ هشدارى طلاق دهند و بچه‏هایشان را بگیرند؛ آنان را از حق مسافرت محروم سازند و سپس آنها را مثل اموال شخصى به خویشاوندان مردشان واگذار نمایند ... این جنبش بسیار قوى‏تر از آن است که مردم فکر مى‏کنند ... آنها بر این واقعیت که اوّل مسلمان هستند پافشارى مى‏کنند و این همیشه بر تفکر و شیوه‏هاى آنان تأثیر خواهد گذارد ... یک زن مبارز بنگالى مى‏گوید: او و دیگران چیزى بیشتر از برابرى تحت قوانین غیر مذهبى (سکولار) مى‏خواهند. آنها خواهان نقش فعال‏ترى در زندگى مذهبى اسلامى هستند. ما باید حقوق‏مان را به عنوان یک زن مسلمان مطالبه کنیم. ما باید نسبت به مسلمانى‏مان ادعا کنیم. ما نباید نادیده گرفته شویم. ما نمى‏توانیم خارج از این سیستم یا رسوم مذهبى‏اش خوشبخت باشیم ... یکى از کارهایى که بنیادگرایى انجام داده است در معرض توجه قرار دادن این مباحثات در باره زنان بوده است ... در برخى کشورها مثل الجزیره و افغانستان، زنانى که بر احقاق حقوق خود پافشارى مى‏کنند ممکن است مورد تهدید جانى و فیزیکى قرار بگیرند ... در دیگر کشورها مثل ایران یا عربستان سعودى زنان گرچه ناپیدا ولى کاملاً فعالند.
... در عصر رسانه‏هاى گروهى تعداد کمى از زنان تحصیلکرده از این جنبش اسلامى زنان بى‏اطلاعند ... زنان ایرانى ممکن است مجبور باشند چادر به سر کنند اما اصلاً داراى بینشى محافظه‏کارانه خصوصاً در رابطه با حق و حقوق خود نیستند. آنها بسیار فعال، پر انرژى و اجتماعى‏اند. این نوع رفتار بسیار مهم است ... در کنفرانس جهانى زن در پکن جنبش احیاى حقوق اسلامى زنان وسیعاً به عنوان جالب‏ترین پدیده‏اى که در کنفرانس پکن به وجود آمد شناخته مى‏شود ... ما بسیار تحت تأثیر زنانى سخنران که از سرتاسر دنیاى اسلام آمده و حرف‏هاى مهمى براى گفتن داشتند قرار گرفتیم.
... در حالى که بین رهبران جنبش زنان نسبت به شیوه‏هاى برخورد با بنیادگرایى اختلاف وجود دارد اما اکثر زنان از کنترل مردسالارانه احادیث اسلامى خشمگین هستند. دسترسى به تحصیل و یادگیرى نوشته‏هاى مهم مذهبى و قوانین اسلامى یکى از هدف‏هاى عمده جنبش زنان مسلمان است.»(26)
در پرتو بیدارى اسلامى زنان، جهان شاهد ظهور نسل جدید و بااراده‏اى از زنان و دختران مسلمان است که نه تنها جهان اسلام را به بازبینى سنت‏هاى جاهلى و احقاق حقوق الهى و شرعى خود وا داشته‏اند، بلکه قوى‏ترین کشورهاى جهان را در مقابل حرکت فرهنگى خود براى تضمین بقا و رشد هویت اسلامى‏شان به انفعال یا اخذ تصمیمات حاد و مغایر با اصول دموکراسى ادعایى خود وا داشته‏اند.
«کشورهاى غربى به همان اندازه که باید علیه کسانى که حجاب اسلامى را بر زنان تحمیل مى‏کنند موضع‏گیرى نمایند، باید به همان اندازه نیز علیه قانون جدید فرانسه که زنان را از پوشیدن حجاب نهى مى‏کند ایستادگى کنند. براى گزینش‏هاى زنان باید احترام قایل شویم حتى اگر گزینش‏هایى باشد که به جامعه ما تعلق ندارد و حتى اگر حجاب یکى از همین گزینش‏ها به شمار آید ... هزاران نفرى که در روزهاى اخیر در خیابان‏هاى لندن علیه تصمیم فرانسه به ممنوعیت حجاب اسلامى تظاهرات کردند در حقیقت خشم خود را در باره آنچه در فرانسه روى مى‏دهد با روى‏گردانى گسترده‏تر از جامعه اطراف خودشان، بروز دادند ... بسیارى از زنان غربى حجاب اسلامى را پدیده‏اى عمیقاً مسئله‏برانگیز یافته‏اند. یکى از دلایلى که چرا ما حجاب را تا این اندازه نفرت‏انگیز تشخیص داده‏ایم آن است که تمام خط سیر فمینیسم در غرب با آزادى پرده برداشتن از روى جسم و روح ما زنان در پیوند مستقیم بوده است. 150 سال پیش کمتر زنى در غرب بدون بر سر نهادن یک کلاه خانه‏اش را ترک مى‏کرد و سر برهنه ظاهر شدن در ملأ عام در حقیقت عملى دور از عفت و عصمت بود. تردید دور بودن از عفاف بود که زنان را در نقش‏هاى سنتى خود باقى نگه مى‏داشت. برداشته شدن بخشى از پوشاک زنان غرب از قبیل کلاه و دستکش و کرست‏هاى تنگ و دردناک و دامن‏هاى بلند با مبارزه‏اى گسترده‏تر جهت بیرون آمدن از خانه‏ها، سخن گفتن در ملأ عام، به تنهایى سفر کردن، تحصیل نمودن، کار کردن در بیرون از خانه، فعالیت سیاسى داشتن و در نتیجه مستقل شدن و مستقل زیستن پیوندى مستحکم یافت ... از این‏رو زنان غربى معمولاً با آن عده از زنان که در مقابل تحمیل حجاب در کشورهاى اسلامى مقاومت مى‏کنند همبستگى شدیدى احساس مى‏نمایند ... لیکن واقعیت آن است که به سبب به اجرا در آمدن قانون ممنوعیت حجاب، اکثر زنان مسلمان به خاطر لجبازى هم که شده حجاب بر سر خواهند نهاد. هیچ چیز بیش از این، جدایى‏خواهى مسلمانان را شدت نخواهد بخشید ... احمقانه است که استدلال شود تصمیم یک زن مسلمان به پوشاندن موهایش ذاتاً گواه آن است که او تحت ستم قرار گرفته است ... خط سیرى که فمینیست‏هاى غرب در گذشته پیموده‏اند لزوماً مسیرى نیست که همه زن‏ها در همه زمان‏ها بخواهند طى کنند. از نظر برخى از زنان، حجاب به آنان این امکان را مى‏دهد که با احساس آزادى عمل بیشترى وارد فعالیت‏هاى اجتماعى و تحصیل شوند ... زنان مسلمانى که از حجاب استفاده مى‏کنند غالباً حس مى‏کنند که ارزش آنان از روى افکار و اندیشه آنان سنجیده مى‏شود، نه از روى قیافه ظاهرى. این حالت عملاً براى آنان احساس رهایى‏بخشى پدید مى‏آورد ... به نظر مى‏رسد حجاب به زنان اعتماد به نفس مى‏بخشد که در عرصه اجتماع بتوانند فعالیت‏هاى خود را با آسایش خاطر دنبال کنند ... دستاورد بزرگ فمینیسم، ارائه آزادى انتخاب به زنان در زندگى شخصى و خصوصى آنان توأم با برابرى سیاسى بوده است. ما اگر به آن آرمان پاى‏بند هستیم با وجود آنکه ممکن است متناقض به نظر برسد باید علیه کسانى که مى‏خواهند زنان را وادار به عدم استفاده از حجاب کنند درست مانند کسانى که به اجبار زنان را وادار به پوشش اسلامى مى‏کنند، بایستیم.»(27)
اگر امروز تحلیل‏گران غربى در معتبرترین نشریات، چنین در مقابل عظمت اراده و ایمان زنان مسلمان به زانو در آمده و پرچم تسلیم برافراشته‏اند، در پى سال‏ها مبارزه با اسلام‏گرایى و نهضت جهانى بیدارى اسلامى که نشأت گرفته از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران بوده است، به این مرحله رسیده‏اند. سال‏هاى دهه هشتاد میلادى دوران خیزش جریانات اسلام‏خواه و سال‏هاى دهه 90 میلادى اوج جریانات تجلى حمیت و شور دینى و اسلامى، بخصوص میان زنان مسلمان جهان بود. دهه‏اى که مطبوعات خارجى از هر روش مزورانه‏اى براى تخطئه و جلوگیرى از این نهضت بهره جستند.
«... [امام‏] خمینى زنده است و به زنان ضربه مى‏زند. از افغانستان گرفته تا ایران و از سودان گرفته تا عربستان سعودى تهاجم اسلامى در جریان است‏
... ما مى‏خواهیم زنگ خطر را به صدا در آوریم ...»(28)
حجاب اسلامى نه یک «سمبل مذهبى» بلکه یک «فریضه دینى» است و پرچم نهضت بیدارى اسلامى به شمار مى‏رود که زنان مسلمان بى‏هیچ ادعا و هیاهویى علمدارى این نهضت الهى را بر عهده گرفته‏اند. این وضع تکلیف علما و مصلحان جوامع اسلامى و متفکران و دل‏سوختگان غربت اسلام در سده‏هاى اخیر را براى زدودن همه زنگاره‏هاى خرافىِ بومى و سنت‏هاى محلى و جاهلى و کج‏فهمى و تفسیرهاى یک‏جانبه و مردسالارانه از قوانین الهى و عدالت‏گستر اسلام در مورد زن، صدچندان مى‏کند. امروز دفاع از مظلومیت زن و احقاق حقوق وى نه یک اصل اجتماعى بلکه آبیارى و حفاظت از نهال نوپاى بیدارى اسلامى است که دست‏هاى ناپاک بسیارى قصد ریشه‏کن نمودن آن را دارند.

پى‏نوشتها: -
1) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 12/11/1983.
2) میگ، چاپ پاکستان، 29/4/1982.
3) المجتمع، چاپ کویت، 6/4/1982.
4) اشپیگل، چاپ آلمان، 9/8/1982.
5) کوریره دلاسرا، چاپ ایتالیا، 8/11/1984.
6) اکونومیست، چاپ انگلستان، 4/5/1985.
7) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 16/3/1985.
8) همان، 13/10/1985.
9) نیوافریکن، چاپ انگلستان، 1/6/1986.
10) کانال تلویزیونى سراسرى ایتالیا، برنامه انقلاب اسلامى، تهیه کننده جاماکو روبرتو، 1/1/1985.
11) دیلى اکسپرس، چاپ انگلستان، 15/12/1984.
12) تایم، چاپ آمریکا، 3/12/90.
13) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 12/11/1983.
14) کلاب اندمیل، چاپ کانادا، 2/4/1994.
15) دى سایت، چاپ آلمان، 25/9/2003.
16) میدل ایست، چاى انگلستان، 1/4/1985.
17) برلینگسکى، چاپ دانمارک، 24/7/1985.
18) میدل ایست، چاپ انگلستان، 1/4/1985.
19) الدستور، چاپ انگلستان، 22/2/1988.
20) کونرا دادى نوور، چاپ آلمان، 23/10/1989.
21) ملیت، چاپ ترکیه، 9/6/1989.
22) پارى ماچ، چاپ فرانسه، 17/4/1987.
23) اشپیگل، چاپ آلمان، 22/2/1993.
24) ساندى تلگراف، چاپ انگلستان، 22/8/1993.
25) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، 10/10/1984.
26) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، 12/5/1996.
27) گاردین، چاپ انگلستان، 20/1/2004.
28) پانوراما، چاپ ایتالیا، 25/9/1997.