چهره زن ایرانى در مطبوعات بیگانه

نویسنده


 

چهره زن ایرانى در مطبوعات بیگانه

معصومه راغبى(بیات)

[انقلاب اسلامى بستر حضور پرشور زنان در عرصه‏هاى اجتماعى و سیاسى در جامعه‏اى است که زنان از کمترین حق حضور برخوردار بوده‏اند لذا تحولات سریع، بى‏پروا و بت‏شکن جامعه ایران و حضور قدرتمند زنان در اجتماع از همان نخستین روزها از سوى صاحب‏نظران به ویژه رسانه‏هاى گروهى جهان با کنجکاوى پى‏گیرى شده، تفسیرهاى متنوع و گاه متناقضى از دستاوردهاى زنان ایرانى از این حضور ارائه شده است. این مقاله درصدد است به منظور ارائه تصویرى روشن‏تر از نگاه مطبوعات بیگانه به مسئله زن در ایران جهت ارزیابى عملکرد نظام طى یک ربع قرن گذشته - نه از زبان موافقان و مدافعان - بلکه عمدتاً به بیان مخالفان و دشمنان ارائه نماید.
زنان و حجاب اسلامى، زنان و دفاع مقدس، زنان و مفاسد اجتماعى، زنان و مجازات سنگسار، زنان و حضور در فعالیت‏هاى اقتصادى، علمى از موضوعاتى است که تصویر مخدوش، کمرنگ، غلو شده غیر واقعى و تک‏بُعدى آنها در رسانه‏هاى بیگانه ترسیم شده است. ]

در زمانى نه چندان دور، خانه چاردیوار امن و حافظى به شمار مى‏آمد که نه تنها اعضایش را از گزند سرما و گرما حفظ مى‏کرد، بلکه در شبکه‏اى از روابط درونى و بسته، ارزش‏ها و فرهنگ مورد نظر صاحبخانه و رئیس خانواده را به دیگر ساکنان منتقل مى‏نمود. اقتصاد، تولید، روابط اجتماعى، آموزش و هر آنچه فرد از گهواره تا گور نیاز داشت، در چاردیوار خانه که گاه خانوارى به گستردگى یک روستا را در خود جاى مى‏داد تأمین مى‏گردید.
سیر تحولات که ابتدا آرام بود و به تدریج سرعت گرفت، کار را به جایى رساند که دیگر نه تنها خانواده‏ها، که محلات و شهرها و امروزه دیگر حتى کشورها در شبکه‏اى از ارتباطات پیچیده، به هم پیوسته‏اند. در این پیوستگى که هر کس به دنبال تثبیت موقعیت، ترویج ارزش‏ها، گسترش بازار و کسب امتیازات بالاتر است، رسانه‏هاى جمعى مسئولیت هدایت افکار عمومى را به عهده دارند. از این‏رو شگفت‏آور نیست وقتى ملاحظه مى‏شود که کوچک‏ترین رخداد یا تحولى در جمهورى اسلامى ایران گویى در طرحى منظم و از پیش طراحى شده ناگهان در صدر اخبار و گزارش‏هاى رسانه‏اى قرار مى‏گیرد، که پاسخ چرایى آن را شاید بتوان در ماهیت اسلامى و ارزشى بودن نظام حاکم بر ایران طى 25 سال گذشته دانست:
«جنگ آینده، مذهبیون را در مقابل مادى‏گرایان قرار خواهد داد. این سخنِ یک وزیر ایرانى است که در ماه اوت در مطبوعات تهران به چاپ رسید و در سراسر جهان انتشار یافت و موجب تفسیرهایى در مورد اتحاد مقدس مذهبیون جهان شد که این اتحاد، آزادى زنان، کنترل موالید، طلاق، پیشگیرى از باردارى و غیره را همزمان تهدید مى‏کند».(1)
از همان نخستین روزها، حضور قدرتمند زنان مسلمان در تظاهرات و راهپیمایى‏ها و اهمیت جهت‏گیرى‏ها و انتخاب آنان در عرصه‏هاى مختلف، توجهات جهانى را به شدت به خود جلب نمود.

یکى از نشریات بلژیک مى‏نویسد:
آیت‏الله خمینى به دنبال جنبش عظیم توده‏هاى میلیونى مردم به قدرت رسید ... رژیم گذشته نظامى پوسیده بود که بر اخلاق و آدابى منحط تکیه داشت ... امّا زنان ایرانى وضع‏شان در انقلاب اسلامى چگونه است؟ زنان روشنفکر که در دانشگاه‏هاى غربى و آمریکایى تحصیل کرده‏اند خواستار جاى گرفتن در مقامى که درخور آنان است مى‏باشند ... آنها که علیه رژیم گذشته مبارزه کرده‏اند امروز خود را جدا از قدرت مى‏بینند و آزادى عمل و بیان خود را در بند مى‏یابند، ولى این دسته از زنان در اقلیت هستند. زنان عامى، زنان کشاورز و زنان کارگر، حامى امام خمینى هستند. این زنان با شور و علاقه به سخنان او گوش مى‏دهند و هربار که او مى‏خواهد به خیابان‏ها مى‏ریزند، زیرا [امام‏] خمینى براى آنها تجلى بازگشت به مبدأ است. او کسى است که مخالف غرب بوده و قوانین قرآن را باز یافته است. این زنان هستند که اکثریت را تشکیل مى‏دهند.(2)
تحولات سریع، بى‏پروا و بت‏شکن جامعه ایران در آن سال‏هاى پر تب و تاب، نه تنها از سوى ناظران غربى، که از سوى علاقه‏مندان در کشورهاى اسلامى با کنجکاوى پیگیرى مى‏شد.
«رسانه‏هاى غربى به انقلاب ایران با شک و تردید مى‏نگرند و آن را رویدادى توصیف مى‏کنند که تحولات و ارزش‏هاى تباه شده انسانى زیادى به همراه آورده است، ولى برخلاف اظهارات گزارشگران غربى که ایران [امام‏] خمینى را محل تجمع تبهکاران، کشتارهاى بى رویه و انتقام‏گیرى‏هایى سیاسى مى‏دانند، موافقین ایران را سرزمین آزادى و محل مبارزه مستمر جهت احقاق حق مى‏دانند ... زنان در مبارزه علیه شیطان شرکت کردند و شخصیت خود را کامل نمودند. زنان در ایران‏[امام ]خمینى بازیچه و ابزار نیستند. آنها انسان هستند و با شوهران‏شان در هر زمینه‏اى برابرند.»(3)
تحولاتى که به سرعت چهره ایران را در جهت تحقق نظامى اسلامى تغییر مى‏داد، که بیش از 98 درصد مردم قاطعانه در رأى‏گیرى تعیین نوع حکومت، آن را انتخاب کرده بودند، به تدریج عرصه مطبوعات و رسانه را صحنه اعلام تندترین مواضع انتقادى نمود.
«زنان ایرانى آنقدر خوب بودند که براى آزادى تلاش کنند و بجنگند. امّا آنقدر خوب نیستند که در آزادى زندگى کنند. آنها در ایران مانند سایر انقلاب‏ها، در صف اوّل علیه امپریالیست‏ها، شاه، ساواک و غربى شدن اجبارى جنگیدند اما به اندازه کافى به خاطر ظلم و اجحاف نسبت به خودشان نبرد نکردند و اکنون بار دیگر در صف ناراضیان و شورشیان قرار گرفته‏اند.»(4)
واقعیت آن است که على‏رغم تاریخ 1400 ساله اسلام، حکومت اسلامى، آن هم از نوع جمهورى، تجربه جدید و نوآورى هوشیارانه در جهت تلفیق ارزش‏هاى الهى با شیوه‏هاى انسانى کار آمد جهت اداره امور کشور بود. به همین لحاظ در بسیارى موارد در صف مقابل نظام‏هاى موجود و پذیرفته شده بین‏المللى قرار مى‏گرفت. این میان، حقوق زن که بخصوص در سال‏هاى اولیه، مسیرى کاملاً مخالف آنچه را در دیگر کشورها جریان داشت مى‏پیمود، بیش از هر موضوع دیگرى حساسیت‏ها را برانگیخته و مورد حمله قرار مى‏گرفت.
نشریه انگلیسى مى‏نویسد:
«انقلاب به دخترانش خیانت کرد ... چند روز پس از پیروزى کامل علیه رژیم شاه، زنان را از ادارات بیرون ریختند و امر به بر سر کردن چادر به آنها نمودند و اعلام تجدید نظر کلى درباره حقوق خانواده شد ... قانون موجود در انقلاب اسلامى همان قانون بدوى است ... حق خشونت و مجازات کردن براى مردان در نظر گرفته شده و شوهر نه تنها مى‏تواند همسران دیگر اختیار کند، بلکه مى‏تواند زنان خود را کتک بزند اما زن در مقابل او تنها مى‏تواند همان نقش مناسب یعنى خدمتکار و مادر را بازى کند ... راه پیشرفت زنان به‏طور سیستماتیک بسته و محدود شده است. معلمان زن تنها با چادر حق کار دارند ... براى همجنس‏بازان و روابط آزاد، مجازات مرگ و سنگ پیش بینى شده... چه سرزمین وحشتناکى براى افرادى که اعمال‏شان مورد تقبیح واقع مى‏گردد! زنان بار دیگر در درام زندگى، نقش بدبختان را به عهده گرفته‏اند ... به هیچ عنوان نمى‏توان با خوش‏بینى به آینده نگریست.»(5)
به منظور ارائه تصویرى روشن‏تر و ایجاد نظمى منطقى در ارائه ده‏ها سندى که از میان صدها مطلب بررسى شده، به عنوان مشت نمونه خروار در تنظیم این مقاله مورد استفاده قرار گرفته‏اند، مطالب ذیل ارائه مى‏گردد:

زنان و حجاب اسلامى؛ تصویرى مخدوش در رسانه‏هاى بیگانه‏

شاید هیچ موضوعى به اندازه حجاب زن در جمهورى اسلامى ایران حساسیت‏هاى بین المللى و جبهه‏گیرى‏هاى موافق و مخالف را بر نیانگیخته باشد. موضوعى که طى ربع قرن گذشته هرگز از میزان توجه به آن کاسته نشده است.
«حجاب در میان وحشیگرى و تهدیدها به ایران باز مى‏گردد. به زنان طبقه متوسط که زمانى خود شیک‏پوش‏ترین زنان خاورمیانه به حساب مى‏آمدند، دستور پوشیدن چادر داده مى‏شود. ملاهاى ایران و پیروان‏شان طورى با زنان رفتار نمى‏کنند که آنها بتوانند در مورد لباس‏شان تصمیم بگیرند ... چنانچه زنان در مورد پوشش کامل کوتاهى کنند، مورد هتک حرمت قرار مى‏گیرند، بر سرشان رنگ مى‏ریزند و در بعضى موارد حتى لباس آنها را در ملأ عام پاره مى‏کنند! ... ملاها زیرکانه قدم به قدم مقاومت‏ها را درهم شکستند. اولین گام بى‏ضرر آن بود که دستور دهند زنان هنگامى که در ادارات دولتى به سرکار مى‏آیند، روسرى به سر کنند و سپس به تدریج به آنها گفته شد که مانتو شلوار با جوراب سیاه کلفت بپوشند ... هنوز زنان غیر وابسته به ادارات دولتى ظاهراً به آنچه مى‏گذشت بى‏اعتنا بودند. هنوز زنان بدون روسرى در خیابان‏هاى بالاى شهر دیده مى‏شدند که با ناراحتى و عصبانیت تنگ‏ترین شلوارهاى نخى و چسبان را بر تن مى‏کردند. [از نظر نویسنده ظاهراً خشم و ناراحتى 98 درصد رأى دهنده به جمهورى اسلامى محلى از ارزش براى توجه ندارد!] ... سپس همه چیز چهره زشتى به خود گرفت. دادستان کل دادگاه انقلابى مبارزه با منکرات طى ضرب‏الاجلى مقرر داشت که تاکسى‏ها مجاز نیستند مسافر بى‏حجاب را سوار کنند. پاسداران انقلاب در همه جا شعارهاى شوم «مرگ بر بى‏حجاب» و شعارهاى ترسناک «اسید در انتظار زنان بى‏حجاب است»، سر مى‏دادند ... سپس وسیله نقلیه‏هایى راکه سرنشینان آن زنان بى‏حجاب بودند، با چوب و سنگ خرد کردند ... آن وقت افراطیون نیت خود را آشکار کردند! از این پس فقط چادر سیاه، حجاب اسلامى است ... در شرایطى که زنان و مردان به خاطر مقاومت در برابر پاسداران انقلاب تیرباران مى‏شوند، دیگر زنان در برابر مشت‏هاى گردن کلفت‏هاى بنیادگرا، به شوهران و برادران‏شان چشم امید نمى‏دوزند، بلکه براى حفظ جان خود و آنها، به آرامى و بدون درگیرى چادر به سر مى‏کنند.»(6)
نباید فراموش کرد که این مقاله و هزاران مطلب از این دست در اوج بحران جنگ تحمیلى، اشغال، قتل عام روستاها و شهرهاى مرزى ایران و بى‏توجه به آنچه بر این ملت مظلوم در مقابل وحشیگرى دشمن بعثى مى‏گذشت، منتشر مى‏گردید، ولى على‏رغم این هجوم تبلیغاتى که نوعى جنگ روانى براى تقویت جبهه عراق به حساب مى‏آمد، مسلمانان دیگر کشورها با علاقه‏مندى تحولات مربوط به حجاب در ایران را پیگیرى مى‏کردند:
«انقلاب اسلامى زندگى زنان مسلمان ایرانى را کاملاً عوض کرده است. از روش کنونى زندگى آنها هیچ کس نمى‏تواند تصور کند که آنها در گذشته مقلد اروپاییان بوده‏اند ... انقلاب اسلامى زنان را با حجاب پوشانده، ولى آنها را به سطح جامعه کشانده است. آنها همه جا کار مى‏کنند، در ادارات، دادگاه‏ها، مغازه‏ها، هتل‏ها، بیمارستان‏ها، خطوط هوایى و غیره ... حتى دختران پنج ساله حجاب دارند و احتمالاً آنها از دوران بچگى مشغول آموزش هستند تا به حجاب عادت کنند ... در بنگلادش زنان ما فکر مى‏کنند اگر حجاب داشته باشند، آزادى خود را از دست مى‏دهند، ولى در ایران زنان با رعایت حجاب از حقوق بیشترى برخوردار شده و آزادى برابر با مردان پیدا کرده‏اند. در ایران پسرها جرئت نمى‏کنند به دختران متلک بگویند و دخترها آزادانه حتى تا دیرهنگام در همه جا در رفت و آمدند. زنان ایران از امنیت کامل برخوردارند ... حجاب براى زن ایرانى خوشبختى به همراه داشته است.»(7)
بدیهى است که همه رسانه‏هاى منطقه و کشورهاى اسلامى این چنین مدافع ارزش‏هاى اسلامى و جریاناتى که در ایران اسلامى مى‏گذشت نبودند:
«زنان ایران به درخواست رهبران مذهبى چادر را با خوشحالى مانند قدیم بر سر کردند و مفتخر و مغرور بودند که حجاب، سمبل مبارزه علیه شاه و امپریالیست‏هاى غربى است و حتى در زیر چادر مى‏توان اسلحه حمل کرد ... ولى اکنون پس از سقوط شاه و به قدرت رسیدن‏[امام‏] خمینى در ایران، اکثر مردم اعتمادى به این انقلاب ندارند، زیرا مى‏بایست اهمیت خیلى بیشترى براى زنان قایل مى‏شد، ولى به جاى آن یک سلسله قوانینى به اجرا در آمد که بین زن و مرد تبعیض قائل شد.»(8)
آنچه ذهن نویسندگان و تحلیل‏گران خارجى را در آن ایام مشغول مى‏کرد یافتن پاسخ این سؤال بود که آیا جمهورى اسلامى در پى ارائه چگونه الگویى از زن به جهان است:
«زنان در انقلاب اسلامى ایران به کجا تعلق دارند؟ به آشپزخانه یا دفترکار؟ با پودر و سرخاب، ناخن‏هاى بلند لاک زده و کفش‏هاى پاشنه بلند چه باید کرد؟ ... در ایران‏[امام‏] خمینى رسانه‏هاى گروهى و مجلس مشغول کشتى گرفتن با هدایاى زهرآگین شیطان هستند. شش سال پس از سقوط شاه نسل شلوارهاى جین در ایران از میان رفته است، ولى زن انقلابى هنوز تصویر خودش را پیدا نکرده است ... پاسداران انقلاب در خیابان‏هاى اعیان‏نشین تهران قدرت خود را نشان مى‏دهند و روسرى زنان بدحجاب را با پونز روى پیشانى آنها مى‏چسبانند.»(9)
یکى از منابع باارزش و خبرساز براى رسانه‏هاى غربى طى ربع قرن گذشته، مشاهده رفتار و عکس‏العمل‏هاى مسافران ایرانى در خارج از کشور بوده است. متأسفانه از همان ابتدا همیشه بعضى مسافران چه با رفتار خود در خارج از کشور و چه با اقدامات خود هنگام بازگشت به میهن، بهترین دست‏آویز را در اختیار خبرنگاران خارجى قرار مى‏دادند تا با انتشار صدها خبر، مصاحبه، مقاله و گزارش، همواره تنور بحث درباره موضوع حجاب در ایران اسلامى را گرم نگه دارند.
«آشنایى با ایران در پرواز به تهران شروع مى‏شود. کمى قبل از ورود، مسافران زن به یکباره با هم تغییر مدل مى‏دهند ... آنها خودشان را تا حدى که دیگر قابل تشخیص نیستند مى‏پوشانند و خود را براى ایران [امام‏] خمینى آماده مى‏کنند ... براى متخلفین مجازاتى شبیه فروشندگان پرونوگرافى [فیلم‏ها و تصاویر مستهجن‏] انتظار مى‏رود، یعنى از سه ماه تا یک‏سال حبس ... زنان به من مى‏گویند [امام ]خمینى عقربه زمان را چندین دهه به عقب برگرداند. فقط مى‏توانیم امیدوار باشیم که او و تمام روحانیون در تاریخ سیاسى ما دوران فترت را بگذرانند....»(10)
از بهار 1360 که قانون، زنان را به رعایت پوشش اسلامى فرا خواند، اجراى این قانون فراز و نشیب‏هاى زیادى داشته است. در سال‏هاى جنگ تحمیلى، شور و اشتیاق دینى و انقلابى و حس نیاز به وحدت در مقابل دشمن، حتى قبل از تصمیم قانونگذاران، زنان مسلمان را یکپارچه و مشتاقانه به انتخاب پوشش اسلامى، نه فقط به عنوان انجام یک تکلیف الهى، بلکه همچنین به عنوان پرچم دفاع از ارزش‏هاى اسلامى و فرزندان و شوهران‏شان که در جبهه‏ها با خون خود از آن پاسدارى مى‏کردند، واداشت. پس از پایان جنگ تحمیلى، و با توجه به تحولات فرهنگى و اجتماعى سال‏هاى پایانى دهه شصت شمسى و آزادى عمل‏هاى نسبى که به تدریج و در نتیجه سیاست‏هاى دولت، تحت تأثیر فضاى عمومى حاکم بر کشور، پس از پایان جنگ و گرایش‏هاى عمومى، در اختیار مردم قرار گرفت، به تدریج آثار تحوّل و تغییر در بسیارى زمینه‏هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ظاهر شد. این آثار به طور دقیق و مرتب از سوى رسانه‏هاى بیگانه تعقیب مى‏شد. در دهه 80 میلادى، رسانه‏هاى خارجى از زنان ایرانى تصویرى مرتجع، عقب‏مانده، خشن و عارى از ظرافت‏هاى زنانه ارائه مى‏دادند که اکثراً با میل و رغبت ولى به دلیل ناآگاهى خود را سراپا در پوششى از چادر سیاه پوشانده‏اند تا به راحتى قادر به حمل اسلحه در آن زیر باشند، و در عین حال، زنانى عامى و امّى هستند که جایشان در کنج خانه‏هاست و مرتباً از دست شوهران‏شان کتک مى‏خورند و فقط معدودى زنان روشنفکر در ایران باقى مانده‏اند که آنها هم زیر یوغ استثمار مردان مسلمان چاره‏اى جز تسلیم نیافته‏اند. در دهه 90 میلادى اخبار و تصاویر چهره‏هاى جدیدى از زن ایرانى را به جهان مخابره مى‏کرد.
«... آنهایى که اخیراً از ایران دیدن مى‏کنند متوجه شده‏اند که زنان ایرانى، به ویژه آنهایى که از طبقه متوسط به بالا هستند، به طور روزافزونى مایلند راههایى براى گریز از محدودیت‏ها و خفقان اعمال شده از سال 1979 بیابند.»(11)
در دهه 90 و پس از آن جهان شاهد تصویر زنانى ناراضى و مخالف به عنوان نمایندگان اکثر زنان ایرانى بود که بدحجابى و آرایش‏هاى غلیظ را سمبل مبارزات رهایى‏بخش قرار داده بودند.

یک نشریه آمریکایى مى‏نویسد:
«زنان ایرانى اندک اندک موهاى خود را از زیر روسرى نمایان مى‏سازند ... در حالى که نشان دادن مو به نوعى بیان عقیده سیاسى تبدیل شده است، به نظر مى‏رسد که بعضى زنان مصمم هستند که گرایش سیاسى خود را به شدیدترین وجه ممکن بیان کنند ... در تهران دیده شده که در بعضى از آرایش‏هاى مو، موها تا هشت اینچ از زیر روسرى بیرون آمده است ... زنان گستاخ شده‏اند ... معلوم نیست که آیا تندروها به صحنه باز خواهند گشت یا نه؛ امّا این روند در جهت سختگیرى کمتر، به موازات سیاست‏هاى اعتدالى مورد حمایت هاشمى‏رفسنجانى صورت مى‏گیرد.»(12)
بیگانگان از درک بدیهى‏ترین احتراماتى که زن در جامعه اسلامى از آنها برخوردار است، عاجز بوده، در جلوه‏هاى فرهنگى نیز جنبه‏هاى منفى را جستجو مى‏کنند.
«... یک روز گرم بعدازظهر من مشاهده کردم اتومبیلى که راننده آن یک خانم بود، پنچر شد. او با سرعت چادر به سر کرد و از اتومبیل خارج شد و از پلیس حاضر در محل تقاضاى کمک کرد. آن پلیس هم لاستیک اتومبیل وى را عوض کرد ... این خانم راننده تا پایان کار زیر سایه یک درخت مشغول استراحت بود و من از دیدن این منظره از کمال پررویى آن خانم ایرانى حیرت‏زده شدم. فکر مى‏کنم این هم نوعى سوء استفاده از قانون پوشش اسلامى باشد!(13)....»
طى سال‏هاى اخیر مقالاتى از این قبیل فراوان در مطبوعات خارجى به چاپ رسیده است. علاقه و مشارکت پدران در مراقبت و نگهدارى از کودکان در پارک‏ها و معابر عمومى، علامت استضعاف و دست و پاگیر بودن حجاب بر شمرده شده، سلامت جامعه و نبود مزاحمت‏هاى خیابانى، نشانه عدم جذابیت و احساسات زنانه و بانوان ایرانى تلقى گردیده است. مرورى بر 25 سال اسناد مربوط به مقالات و گزارش‏هاى منتشره در مطبوعات جهان راجع به زن ایرانى، خواننده را به طور جدى با این پرسش روبه‏رو مى‏سازد که مگر حجاب اسلامى چه طوفانى به پا کرده و یا کدام نظام را در هم فرو پاشیده که چنین خستگى‏ناپذیر با آن مخالفت و دشمنى مى‏شود؟!
«ایران بر اثر شجاعت زنان تغییر مى‏کند ... چیزى مى‏ستیزد تا فضایى از آزادى و بردبارى با آرنج براى خود باز کند و یک حامى قوى و شجاع در میان زنان ایرانى براى خود پیدا کند ... خانم‏ها و آقایان! چادر آن‏طور که فکر مى‏کردیم غیر قابل نفوذ نیست. چادر بدن‏نماست!(14)....»
شاید بخشى از پاسخ، در ضعف درک اسلامى ضابطین قانون و فرهنگ‏سازان جامعه نهفته باشد که با تندروى‏هاى مقطعى که گاه رنگ و بوى بدعت گذارى در دین به خود مى‏گرفت و زمانى دیگر اصل موضوع به فراموشى سپرده مى‏شد، توفیق کامل نیافتند الگویى مناسب با زمان و مکان و همخوان با انتظارات جهان پر تنوع و گسترده اسلام، از پوشش اسلامى ارائه دهند، که به راستى امرى مشکل و عظیم است، ولى مگر برقرارى حکومت اسلامى در جهان یکپارچه لائیک، اراده پولادین و عزم راسخ نمى‏طلبد؟
«در سالن‏هاى آرایش در ایران، شورشیان قیچى در دست دارند ... در یک کلام، مو به عاملى براى سنجش میزان مقاومت در برابر اراده تحمیلى جمهورى اسلامى تبدیل شده است ... این حقیقت که اجراى مقررات مرتبط با پوشاندن مو غالباً تحقیر انسان‏ها را در بر مى‏گیرد تا رعایت مسائل مذهبى را، روند را پیچیده ساخته است ... مسئله مو هنوز هم ستون سیاسى ساختار حکومت اسلامى به شمار مى‏آید. از زمان پیروزى انقلاب اسلامى تا کنون، بى‏وقفه‏ترین نبرد براى در دست گرفتن کنترل عامه مردم در عرصه ظاهر زنان و حفظ حجاب در جریان بوده است.
... امّا در هر حال امروزه چنین به نظر مى‏رسد که زنان در این جبهه پیروز بوده‏اند.»(15)
از دید تحلیل‏گران غرب، در تهران شاخص همه تحولات و جهت‏گیرى‏هاى موافق و مخالف، ظاهر زنان است. در کشورى که‏23 جمعیت کمتر از سى سال سن دارند و بیشتر از 50 درصد دانشجویان را دختران تشکیل مى‏دهند در حالى که این روند رو به افزایش است، در جامعه‏اى که بیکارى بخصوص بین زنان بیداد مى‏کند و اوضاع اجتماعى و اقتصادى سن ازدواج را بالا برده است، در جامعه‏اى که هیچ دستگاهى به‏خودى خود در پى احقاق حقوق زنان و کاستن از بار رنج‏هاى مضاعف و تاریخى آنان نیست، چه انتظارى از این تصویر جدید مى‏توان داشت؟!
«به اجرا در آمدن قانون حجاب اسلامى در ایران به سهم خود باعث شده است که فمینیسم در ایران نیرو و گسترش فراوانى بیابد و در نتیجه تعداد بیشترى از زنان ایران به امور مالى، تجارى و صنعتى و مشاغل آزاد و بسیار موفق روى آورده‏اند.»(16)
به این ترتیب حتى حضور موفق زنان در عرصه‏هاى جدید از دید گزارشگر غربى دلیلى بر رد حجاب است؛ ولى واقعیت آن است که حجاب اسلامى در جامعه اخلاقى و دینى ایران، عاملى مؤثر در هموار ساختن راه‏هاى حضور زنان در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى و اقتصادى بوده است. واقعیتى که حتى مخالفان البته با برداشت‏هاى خود به آن معترفند.
«رژیم اسلامى با ملزم ساختن زنان به پوشیدن حجاب اسلامى با قاطعیت به آرمان فمینیستى در ایران کمک کرده است. استفاده از حجاب اسلامى به سهم خود موجب آن شده است که پدران و مادران سنت‏گرا حاضر شوند به دختران‏شان اجازه دهند که در کلاس‏هاى دانشگاه‏ها که جهت تحصیل حضور یابند حال آنکه تا آن زمان دانشگاه‏ها مراکز فساد محسوب مى‏شد.»(17)

زنان و دفاع مقدس - تصویرى کمرنگ در رسانه‏هاى بیگانه‏

هشت سال دفاع مقدس در جبهه‏اى به گستردگى همه زمین و در مقابل دشمنى به سبعیت صدام هرگز ممکن نمى‏شد مگر به پایمردى و استقامت آحاد ملت بزرگ ایران، نیز شیردلى و صبورى مادران و همسرانى که عزیزترین کسانشان را با رضایت خاطر روانه جبهه‏هاى جنگ مى‏کردند. حتى تاریخ را یاراى آن نیست حماسه‏اى را که زنان این سرزمین طى هشت سال جنگ تحمیلى آفریدند، به تمام و کمال بازگو نماید. جنگى که در آن براى نخستین بار در تاریخ این سرزمین، ایران زمینى را به دشمن واگذار نکرد ... زنان ایران، رشادت و دلاورى را از نخستین روزهاى انقلاب اسلامى، با خود به همه عرصه‏ها و صحنه‏ها وارد کردند:
«زنان مبارز، همسران و فرزندان خود را به‏خاطر آزادى قربانى کردند یا برادران و پدران خود را براى پیوستن به انقلابیون تشویق نمودند. شرکت زنان در فعالیت‏هاى انقلابى یکى از عوامل اصلى پیروزى انقلاب بود. زنان دوشادوش مردان در تظاهرات شرکت کردند. در روزهاى آغازین انقلاب تعدادشان نسبت به مردان چشمگیر بود، به گونه‏اى که مردان براى رقابت با آنان به خیابان‏ها ریختند و تظاهرات شکل تازه‏اى به خود گرفت. بعد از انقلاب تغییرات سیاسى قابل ملاحظه‏اى در زندگى زن ایرانى در داخل و خارج خانه به وجود آمد و حتى بسیارى از آنان به سپاه پاسداران و کمیته‏هاى انقلاب پیوسته‏اند.»(18)
زنان ایران با حضور قدرتمندانه‏شان در صحنه‏هاى مختلف که منجر به پیروزى انقلاب اسلامى شد، نام خود را در کنار نهضت‏هاى بزرگ زنان انقلابى جهان ثبت کردند:
«زنان ایرانى فعال در مبارزه علیه شاه همانند زنان الجزایر در سال 1950 که در برابر استعمار فرانسه فعال بودند و زیر حجاب خود اسلحه پنهان مى‏کردند، در تظاهرات شرکت کرده و حتى بمب پرتاب مى‏کردند.»(19)
زنان مسلمان ایران بودند که با آغاز جنگ به صورتى خودجوش در قالب گروه‏هاى محلى و با استقرار در مساجد و خانه‏هاى شهدا به ارائه خدمات گسترده پشت جبهه مشغول شدند. صبورى و روحیه بالاى انقلابى همسران و مادران رزمندگان، تحسین هر ناظر بى‏طرفى را بر مى‏انگیخت:
«... از خانواده‏هاى اسراى جنگى به خوبى مراقبت مى‏شود. بیوه‏زنان فشارهاى ناشى از جدایى و عدم ارتباط با همسرشان را با وقار و شکیبایى تحمل کرده‏اند. آنها دولت را در قبول تقاضاهایشان که ممکن است از وجهه کشورشان بکاهد، تحت فشار نگذاشته‏اند. این نوع برخورد هیچ گونه شباهتى با صداى گریه بیوه‏زنان اسراى جنگى پاکستانى ندارد ... کلاً زنان ایرانى شجاعت رویارویى با هر مصیبتى را دارند. زنان ایرانى کاملاً آماده برخورد با هرگونه واقعه اضطرارى هستند و برخى از آنان در کلاس‏هاى آموزشى فنون نظامى شرکت مى‏کنند ... آنها براى رویارویى با موقعیت‏هاى مختلف، از جمله بمباران‏هاى شیمیایى شهرها و براى خدمت در بیمارستان‏هاى صحرایى در پشت جبهه تحت تعلیم قرار مى‏گیرند.»(20)
این میان، مطبوعات وابسته به بسیارى از کشورهاى عرب منطقه که به طور کامل مدافع رژیم بعث عراق بودند، در مقاله‏هاى خود از هیچ‏گونه هتاکى و توهین نسبت به زنان مبارز ایران کوتاهى نکرده و روزانه ده‏ها مطلب و خبر با بیانى نیشدار و توهین‏آمیز و سرشار از شگردهاى جنگ روانى براى کاستن از اثرات حضور قدرتمندانه زن ایرانى در جبهه‏هاى مختلف دفاع مقدس، بخصوص کاستن از تأثیر آن بر جنبش‏هاى زنان در کشورهاى خود منتشر مى‏ساختند:
«... حق، آمد و باطل رفت، شاه رفت و امام آمد، درهاى زندان گشوده شد تا خواهرانم به آن داخل شوند و تنها مردان در آن به سر نبرند. آرى، انقلاب این‏گونه بر فرزندان خود ارج نهاد و به تساوى حقوق زنان با مردان در تحمل حبس و اعدام اذعان نمود ... این اجتماع صدها نفره زنان ستمدیده‏اى هستند که در گورستان بهشت زهرا بر سر مزار فرزندان، شوهران و برادران خودشان که [امام ]خمینى آنها را به جنگ فرستاد، گریه و زارى مى‏کنند.»(21)
بدیهى است که مطبوعات غربى نیز اصلاً نمى‏خواستند در این حرکت «تقویت جبهه صدام» از دیگران عقب بمانند!
«[امام‏] خمینى زنان چادرى را براى دفاع از انقلاب اسلامى خود فرا مى‏خواند. این زنان ملبّس به پوشش تارک دنیاها در حال اجراى مراسم مذهبى نیستند بلکه اینان سربازان جدید[امام ]خمینى مى‏باشند، ... او پس از کودکان، اکنون زنان را به صحنه پیکار مى‏فرستد ... ایران در برابر عراقِ تا دندان مسلح، همیشه روى تعدد نفرات خود حساب مى‏کرد امّا تلفات جانى در این جنگ به قدرى سنگین بوده که این کشور پس از بسیج 140 هزار کودک، اکنون نیاز به فرا خواندن زنان دارد، بویژه که این اقدامِ زنان رزمنده مى‏تواند شجاعت نیروهاى رزمى و حمایت مردم را تقویت نماید ... قبلاً مى‏دانستیم که در میان بسیجى‏ها، یعنى شبه‏نظامیان، چندین زن وجود دارد. برخى دیگر یعنى خواهران زینب، سوار بر جیپ‏ها مشغول گشت مى‏شدند و زنانى را که هنوز هم جرئت آرایش کردن به خود مى‏دهند، تعقیب و ارشاد مى‏کردند. تصاویر زنان چادرى که در راه‏پیمایى‏ها، شعارهاى شدیداللحنى مى‏دادند، برایمان آشنا بود، امّا تصاویر این زنان رزمنده در حال تمرین، به وضوح نشان مى‏دهد که زنان ایرانى نقشى بیش از پیش فعال در جنگ بازى خواهند کرد. چادر بلند سنتى مانع به کارگیرى تجهیزات جدید جنگى از سوى آنها نمى‏گردد.»(22)
نقش زنان در حمایت مالى و مادى از جبهه‏هایى که فرزندان‏شان با نثار خون خود از آنها دفاع مى‏کردند، صحنه‏هایى فراموش‏ناشدنى در اذهان همگان برجاى گذارد، ولى این حماسه نیز باید به نفع صدام به گونه‏اى انعکاس مى‏یافت که ضمن بیان واقعیات انکارناپذیر، از ابهت و عظمت موضوع بکاهد:
«پرزیدنت صدام با آنکه از جانب کشورهاى برادر عرب خود یعنى عربستان و کویت به نحو بزرگ‏منشانه‏اى از نظر مالى حمایت مى‏شود، در 1982 صلاح دید تا از خانم‏هاى ثروتمند کشورش بخواهد تا زیورآلات خود را به جبهه‏ها هدیه کنند ... تهران رقیب جنگى بغداد نیاز به چنین اقداماتى نداشت. در ایران به وضوح انگیزه پاداش الهى و اطمینان از اینکه آنها قربانى تهاجم شده‏اند، براى این مهم کافى بود. در حال حاضر ملاها هم میل دارند تا نظرى به زیر چادرها افکنند، زیرا تصور مى‏کنند که بتوانند در آن زیر، طلایى را که براى جهاد مالى در جهت جهاد مقدس سخت مورد نیاز مى‏باشد به چنگ آورند ... رادیو تهران بار دیگر به تعداد زیاد زنانى که به وسیله مایملک خود قادر به کمک مالى به جبهه‏ها هستند اشاره کرد ... در مقایسه با عراق که به دوستان عرب، طرف‏هاى تجارى و ارسال‏کنندگان اسلحه حداقل 50 میلیارد دلار بدهکار مى‏باشد و باز هم به وسیله پول سلاطین نفتى عرب تغذیه مى‏شود، تهران تاکنون حساب و کتابش با هم مى‏خواند ... ولى در ایران هم دوران خشکسالى شروع شده است.»(23)
اینک که سال‏ها از آن ایام حماسه و شور مى‏گذرد، بازخوانى بعضى از این تعبیرها و تفسیرها، بخصوص با توجه به روند رویدادها در منطقه بسیار عبرت‏آموز است.

در «الدستور» انگلستان مى‏خوانیم:
«... رژیم حدود پانصد هزار نفر از فرزندان و همسران آنها را براى کشته شدن به جبهه گسیل داشته است. رژیم تاکنون از هر شیوه مشروع و غیر مشروع براى مجبور ساختن زنان براى دادن اطلاعات به مقامات به منظور تسهیل در دستگیرى و اعزام مردان به جبهه‏ها استفاده نموده است ... بعد از اینکه محرز گردید نصایح، تهدیدات و صحنه‏سازى در نماز جمعه تأثیرى بر زنان ایرانى نخواهد داشت، شخص آیت‏اللَّه خمینى در روز جمعه گذشته وارد صحنه شد و اعلام نمود که رژیمش به زودى زنان را براى اعزام به جبهه بسیج خواهد نمود. آیت‏اللَّه طبق معمول، احادیث و روایاتى از قول ائمه پیرامون ضرورت آشنا شدن زنان به فنون نظامى و پیوستن به صفوف نیروهاى اسلام براى زیارت کربلا و عراق جعل نمود! و از زنان خواست به پادگان‏ها روى آورده و با طرز کار سلاح‏ها آشنا شوند. آیا آیت‏اللَّه خمینى از روز جمعه نظریات و افکار خود را پیرامون نقش زن در جامعه تغییر داده است؟ آیا دوست او سرهنگ قذافى که دوست دارد زنان را در لباس نظامى مشاهده کند اثرى در تغییر عقیده آیت‏اللَّه خمینى برجاى گذاشته است؟ ... تصمیم آیت‏اللَّه خمینى بعد از آنکه تعداد زنان در جامعه ایران به بیش از70 درصد تعداد مردان رسید اتخاذ گردید. در حال حاضر در مقابل هر 70 زن فقط 30 مرد در ایران وجود دارد!(24)....»

همین خبر از دید یک منبع نسبتاً بى‏طرف این‏گونه انعکاس مى‏یابد:
«دولت ایران براى بسیج نیروى زنان در امر دفاع، کلاس‏هایى تشکیل داده است که در آنها خانم‏ها دوره تمرینات نظامى را مى‏گذرانند. دولت ایران در این زمینه اقدامات جدى اتخاذ کرده است. آقاى کمال خرازى، رئیس ستاد تبلیغات جنگ مى‏گوید: جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق مى‏باشد. ما به میزان کافى سرباز مرد داریم و هیچ احتیاجى به اعزام زنان به جبهه‏ها نیست. این عقیده اکثر مسئولان دولت ایران مى‏باشد، ولى ایران در طول پنج سال و نیم جنگ، بیش از هشتصد هزار شهید و مجروح داشته، به این علت با کمبود نیرو در حفظ امنیت شهرها مواجه مى‏باشد. به همین جهت میدان براى فعالیت خانم‏ها وسیع‏تر گردیده است. امور آموزش و تعلیمات نظامى خانم‏ها را سپاه پاسداران بر عهده گرفته و حدود 2000 مرکز در مساجد، مدارس و ورزشگاه‏ها براى تمرین نظامى انتخاب شده است. از بین داوطلبان دانشجو، کارمند و خانم‏هاى 30- 20 ساله، پس از مصاحبه و امتحان ایدئولوژى اسلامى، یکصدهزار نفر انتخاب گردیده‏اند. سپاه پاسداران مى‏گوید در این برنامه فقط افراد داوطلب شرکت دارند. در حال حاضر زنان در پشت جبهه‏ها آشپزى مى‏کنند و شستشوى لباس رزمندگان را برعهده دارند امّا پس از پایان تمرینات نظامى احتمالاً به عنوان پزشکیار به خطوط مقدم اعزام مى‏شوند. در کلاس‏هاى تمرین نظامى که یک یا دو بار در هفته برگزار مى‏گردد، نحوه استفاده از مسلسل‏هاى کوچک و نارنجک و کمک‏هاى اولیه آموزش داده مى‏شود. در روز 14 مارس سال جارى در سراسر ایران در مراسم سالگرد دو هزارمین روز جنگ ایران و عراق قرار است هزار نفر از خانم‏هاى چادرى، مسلسل‏هاى ساخت شوروى را بردوش گرفته و در تظاهرات شرکت کنند.»(25)

زنان و مفاسد اجتماعى، تصویرى غلوّ شده در رسانه‏هاى بیگانه‏

مقابله با مفاسد اجتماعى و بحران‏هاى فرهنگى، همیشه در طول جنگ‏ها و تا سال‏ها پس از پایان آنها از دغدغه‏هاى اصلى دولتمردان در هر نظامى بوده است:
«رئیس مجلس [شوراى اسلامى‏] ایران در مصاحبه‏اى اظهار مى‏دارد: «اسلام تعدد زوجات را به ویژه در جوامعى که به دلیل وجود جنگ تعداد زنان بیش از مردان است، اجازه مى‏دهد. این مسئله در مورد ایران صدق مى‏کند. اسلام معتقد است که هر زنى حق دارد مورد علاقه یک مرد واقع گردیده و یک زندگى خانوادگى تشکیل دهد». ریاست جامعه زنان مسلمان هم مى‏گوید: «من از این حقیقت که در کشورهاى غربى، مردان و زنان متأهل به همسران‏شان خیانت کرده و غالباً فرزندان نامشروع دارند متعجب و حیران هستم. این مسئله هرگز در ایران اتفاق نمى‏افتد، زیرا داشتن روابط جنسى نامشروع کاملاً در اسلام منع شده است؛ امرى که از حقوق کودکان دفاع و حمایت مى‏کند.»(26)
واقعیت آن است که از ارزشمندترین فرصت‏ها در تاریخ معاصر ایران، وجود فرهنگ ریشه‏دار و اخلاق‏گراى اسلامىِ حاکم بر کشور و، نیز وجود زنان باوقار و متعهد ایرانى بود که باعث گردید کشور بسیار آرام‏تر و مطمئن‏تر از آنچه انتظار مى‏رفت مشکلات فرهنگى و اجتماعى ناشى از متلاشى شدن هزاران خانواده شهید، جانباز و اسیر داده پیش آورد، را پشت سر بگذارد و از آن مرحله خطرناک با حداقل عوارض مخرّب عبور کند. این موفقیتى است که جمهورى اسلامى قبل از هر چیز مرهون خویشتندارى و عزت نفس اکثر زنان متعهد و مؤمن خود بوده است. متأسفانه این مهم، هرگز در رسانه‏هاى بیگانه مورد توجه قرار نگرفت، حتى آن طور که باید و شاید در داخل و از تریبون‏هاى گوناگون مورد تأیید و قدردانى واقع نگردید.
«... درصدر اسلام چون تعداد بیوه‏ها و بچه‏هاى یتیم در اثر جنگ‏هاى اسلامى افزایش یافته بود، براى رفع مشکلات آنها تعدد زوجات مجاز گردید، ولى در جامعه اسلامى در رابطه با مسائل جنسى بسیار سختگیرى مى‏شود و حساسیت زیادى در مورد آن وجود دارد. دلیل اینکه محل نشستن زن و مرد در اتوبوس از یکدیگر مجزا مى‏شود، این است ... نیز به همین دلیل، افراد کمیته، روابط جوانان را زیر نظر مى‏گیرند. زنان مؤمن در بیرون از خانه از چادر مشکى استفاده مى‏کنند. چرا؟ به این دلیل که «زیبایى‏هاى خود را براى دیگران نمایان نکنند». و این گفته قرآن است که از آن اطاعت مى‏کنند. این عمل زنانِ وفادار به اسلام، در بین ملت قابل تقدیر مى‏باشد. اگر کسى با توجه به قانون اسلام در مورد روابط زن و مرد انتقاد دارد این مشکل خودش است. در ایران این نگرانى و مشکل وجود ندارد.»(27)
اما هر خبرى، دستاویزى براى تعبیرها و تأویل‏ها علیه زن و حقوق جایگاه او در اسلام و جمهورى اسلامى گردیده
«در بعدازظهر یک روز، در آپارتمان همسایه، با صحنه‏اى غیر منتظره مواجه شدم. در آن آپارتمان یک زن جوان زندگى مى‏کند. آن روز زمانى که دوست مردش به دیدن او آمده بود، افراد کمیته آن دو را به اتهام زنا دستگیر کردند ... طبق قانون اسلامى آنها به اعدام یا سنگسار محکوم مى‏شدند.»(28) اگر متأهل بودند ...
مطبوعات بیگانه با گرایش طرفدارى از صدام در ایام جنگ تحمیلى، با بزرگنمایى هر مورد یا خبر، تصویرى از یک جامعه متلاشى‏شده و غرق در فساد را به جهان مخابره مى‏کردند و این بخشى از جنگ روانى بود که جهت تضعیف روحیه نیروهاى مخلص و جان برکف جمهورى اسلامى با بى‏رحمى هر چه تمام‏تر در تمام سال‏هاى دفاع مقدس ادامه داشت:
«... به علت کشته و مجروح و معلول شدن و به اسارت درآمدن متجاوز از 750 هزار ایرانى در جنگ و فرار بیش از دو میلیون جوان 14 الى 28 ساله، اکنون زنان دوبرابر مردان هستند. کاهش تعداد مردان موجب بروز مشکلات عظیم اجتماعى گردیده که مهم‏ترین آنها فساد، فحشاى غیر علنى و فحشاى رسمى یا ازدواج موقت مى‏باشد ... مشکل بیوه‏هاى جنگى، یکى از مشکلات دشوارى است که رژیم اینک با آن مواجه است و نتوانسته راه حلى براى آن پیدا نماید. سال گذشته دایره جنایى پلیس ایران از وجود دو شبکه قاچاق بیوه‏هاى جوان به سوریه و برخى از کشورهاى خلیج‏[فارس‏] براى خودفروشى یا صیغه شدن اطلاع حاصل نمود(29)....»
طى تمامى سال‏هاى پس از انقلاب اسلامى، هشدارها و اخطارهاى مسئولان به برخى زنان براى رعایت حدود اسلامى، همواره بازتابى بسیار وسیع و همراه با تفاسیر و تعابیرى تند در مطبوعات خارجى داشته است:
«... در دومین روز ماه جارى، هاشمى رفسنجانى در خطبه نماز جمعه که دستگاه‏هاى تبلیغاتى عربى و اسلامى هم آن را با تعجب زیاد منتشر ساختند، ایرانى‏هایى را که شیوه «مقاومت منفى» در برابر رژیم را انتخاب کرده‏اند مورد حمله و تهدید قرار داد و نیز زنان ایرانى را به داشتن تمایل به بى‏حجابى متهم کرد ... او نوع فساد را مشخص ننمود و فقط فساد را در نوع پوشش و نادیده گرفتن موازین اسلامى از سوى زنان ایرانى و انتخاب روش مقاومت منفى که رژیم ایران را در آستانه سقوط قرار داده است، خلاصه کرد و از تشکیل اردوگاهى براى بازسازى زنان خاطى خبر داد ...
این موضع، بزرگ‏ترین تهمت به اسلام است و ناشى از دیدگاه ملاها که در کتاب‏هایشان مى‏نویسند: «زن یک فرد اسیر است و از وجود وى تنها باید در اتاق خواب و آشپزخانه استفاده کرد»(30)....»
بدیهى است پالایش فرهنگى و سالم‏سازى و ایمن‏سازى محیط پرآشوب و جنگ‏زده در دوران دفاع مقدس، تمهیدات و برنامه‏هاى ویژه‏اى را طلب مى‏کرد که متأسفانه متولى خاصى نداشت و هر دستگاه و نهادى، هر آنچه به نظرش درست مى‏آمد، ارائه مى‏کرد:
«[امام‏] خمینى حکومت خود را« انقلاب اسلامى» مى‏نامد و به این ترتیب ظاهر قرن هفتم را به قرن بیستم پیوند مى‏دهد ... در صورتى که این لایحه تصویب شود، زنان بدحجاب را در خیابان بازداشت‏[مى‏کنند] و براى محاکمه تحویل دادگاه‏هاى فوق‏العاده مى‏نمایند و اگر به این نتیجه برسند که آنها مایه آزار و اذیت هستند، تحویل اردوگاه‏ها خواهند شد. اقدامات ضد انسانى علیه زنان، شبحى است که جهان امروز را تهدید مى‏کند ... در جامعه مذهبى [امام‏] خمینى مخالفت با سنت حجاب دلیل موجهى براى اعزام به اردوگاه‏ها و تبعیدگاه‏هاست(31)....»
جوانان ایرانى از دیگر سوژه‏هاى مورد توجه، در طى تمامى سال‏هاى گذشته براى مطبوعات خارجى بوده‏اند. بخصوص در سال‏هاى پر تب و تاب دفاع مقدس و حضور میلیونى داوطلبان جوان، در مواردى نادر، خبرنگاران را وادار به اعتراف نسبت به این حقیقت مى‏نمود:
«... در ایران به وضوح انگیزه الهى باعث شده تا طبق گزارشات، تعداد داوطلبین اعزام به جبهه سر به میلیون‏ها نفر بزند(32)....»
امّا از سوى دیگر، کوچک‏ترین خبر دستاویزى قرار مى‏گرفت تا ده‏ها گزارش و عکس از گرایش‏هاى جوانان به موضوعات مخالف‏پسند نظام در صفحات رسانه‏هاى بیگانه منتشر شود:
«... مردم از این ممنوعیت‏ها به تنگ آمده‏اند و دوست دارند که شادى و سرور خود را به به نحوى ابراز نمایند حتى اگر در معرض خطر قرار بگیرند ... یکى از جوانان با لحنى جسورانه اظهار داشت ... پاى همه به کمیته کشیده مى‏شود و اگر بخت با ما یار باشد، مسئله با یک تعهد شفاهى یا کتبى فیصله پیدا مى‏کند. در غیر این صورت براى موسیقى 50 ضربه شلاق، براى صرف مشروبات الکلى 75 ضربه و براى کسانى که در خیابان‏ها رقص و پایکوبى مى‏کنند 60 ضربه شلاق به عنوان جریمه تعیین مى‏شود(33)....»
البته رسانه‏هایى در کشورهاى جهان سوم بودند و هستند که فارغ از این جوسازى‏ها، در رخدادهاى ایران اسلامى، آمال و آرزوهاى مورد انتظار و ایده‏آل خود را مى‏یافتند:
«... براساس نوشته واشنگتن‏پست در تاریخ ژوئن 1994 هر ساله یک میلیون دختر نوجوان در ایالات متحده آمریکا به طور غیر مشروع باردار مى‏شوند و نوجوانان آمریکایى به هرگونه عمل خلاف دست مى‏زنند، در حالى که در ایران چنین مشکلاتى وجود ندارد.»(34)
امّا متأسفانه با گذشت زمان و تحت تأثیر عوامل بسیار داخلى، منطقه‏اى و بین‏المللى، پدیده شوم آسیب‏هاى اجتماعى به جامعه ما هم راه یافت:
«تعداد خانم‏هاى جوانى که از خانه فرار مى‏کنند، در ایران رو به افزایش است. بالا رفتن میزان تحصیلات زنان باعث استقلال‏خواهى و آزادى‏طلبى آنها مى‏شود و این امر، اختلاف خانواده‏ها را بیشتر مى‏کند. زنان جوان علیه نظام سنتى خانواده شورش مى‏کنند و این کار منجر به فرار از خانه مى‏شود ... این مسائل باعث تزلزل نظام خانواده سنتى در ایران شده است. در گذشته ازدواج و بچه‏دارى و حفظ خانواده را تنها وظیفه زنان مى‏دانستند و در جامعه ارزش چندانى براى او قایل نبودند(35)....»
این آسیب‏ها با گذشت زمان و به دلیل کم‏توجهى یا بدفهمى برخى متولیان از ریشه‏ها و علل و راه‏هاى مناسب پاسخگویى، به تدریج و بخصوص در سال‏هاى اخیر اشکال حادترى به خود گرفته است که با بزرگنمایى، در رسانه‏هاى بیگانه انعکاس مى‏یابند:
«مواد مخدر، عملیات جنسى، ایدز و... دامنگیر جوانان ایران شده‏اند. امروزه جوانان ایرانى به شعارهاى ایراد شده توسط دولتمردان که تا به حال اصلاً جنبه عملى نیافته و به نتایج خوبى نرسیده، با شک و تردید مى‏نگرند. بحران هویت، خلأ فرهنگى، تفاوت‏هاى اجتماعى، بیکارى، مواد مخدر، استقبال نکردن از ازدواج، کاهش استقبال از آموزش‏هاى عالى از طرف پسران و فرار دخترها از خانه ... این مشکلات روز به روز در حال افزایش هستند.»(36)
کشور از یک زاویه دید، به انسان شباهت دارد. اگر شایعات بد راجع به انسان پخش شود، اعتبار او در افکار عمومى افت مى‏کند. این امر در مورد کشورها هم صادق است. تبلیغات غربى و بیشتر از همه آمریکا و حامیان آن، چنان شایعات حساب‏شده‏اى را در باره هر موضوع کوچک و بزرگى که در اینجا به عنوان یک کشور 70 میلیونى رخ مى‏دهد در سراسر جهان پخش مى‏کنند که چالشى مدام را براى اصلاح کج‏فهمى‏ها و تأثیرات آن بر روابط خارجى و عرصه‏هاى داخلى، پیش روى نظام قرار داده است.
یک نشریه فرانسوى با کینه‏ورزى مى‏نویسد:
«هفده سال پس از انقلابى که به نام مستضعفین تحقق یافت، دیگر هیچ امیدى به زندگى بهتر باقى نمانده است. جوانان همواره براى اینکه دامن زنان یک سانتى‏متر کوتاه‏تر و یا موى پسران یک سانتى‏متر بلندتر باشد، باید با ریشوها به نبرد چریکى بپردازند ... زنان، نخستین قربانیان رژیم که از مسئولیت‏هاى مهم به بهانه فقدان استعداد و وضعیت جسمانى کنار گذاشته شده‏اند، مقاومت مى‏کنند و در برابر پافشارى براى حذف آنها از زندگى اجتماعى، با ابداعات خود پاسخ مى‏دهند ... یک تار موى مِش یا فِر شده روى پیشانى، ... روسرى‏هاى رنگى افزایش یافته ... نشریه تعطیل شده گردون، ایران را «کشورى که گل‏هاى خنده در آن پژمرده است»، توصیف مى‏کند.»(37)
برخى عوامل تعیین کننده در بروز آسیب‏هاى اجتماعى در جامعه امروز ایران از قبیل رواج مواد مخدر عزمى ملى و حمایتى بین‏المللى را مى‏طلبد تا ریشه‏کن شود. معضلاتى دیگر از قبیل شیوع ایدز نیازمند آگاهى و توجهى فورى از سوى مسئولان و برنامه‏اى سریع و ملى براى پیشگیرى و ریشه کنى است.
امّا در مبحث زنان، به رسمیت شناختن و اعطاى حقوق آنها به عنوان شهروندانِ برابر با مردان در یک نظام اسلامى، نیز کاهش معضلات اقتصادى و اشتغال همه جوان‏ها از جمله زنان، آنان را در مسیرهایى مطابق شایستگى‏ها و توانمندى‏هایشان قرار داده، از سردرگمى‏ها و بى‏هویتى‏هایى که به آسیب‏هاى اجتماعى دامن مى‏زنند مى‏کاهد.
اگر به مقوله اشتغال فقط براى مردان فکر شود، هرگز معضلات کاهش نخواهند یافت. فراموش نشود که نیمى از فارغ‏التحصیلان دانشگاه‏هاى کشور، زنان هستند و این دستاورد افتخارانگیز انقلاب اسلامى ایران است.
«... یکى از دلایل فروپاشى تابوهاى کهنه علیه تحصیلات عالیه براى زنان این است که دانشگاه‏هاى ایران در زیر سلطه کامل رهبران مذهبى مسلمان، کنترل شدید زندگى دختران را در محوطه دانشگاه‏ها به والدینِ نگران آنها پیشکش مى‏کنند. زنان مجرد با شرکت در انقلابى آرام نسبت به تعصبات گسترده، براى برقرارى روابط سیاسى و اجتماعى در کشور، خانه خود در روستاها و شهرهاى محل زندگى والدینِ محافظه کار را با هدف کسب تحصیلات بالاتر در هر کجا که ممکن باشد، ترک مى‏کنند. قدرت درک این زنانِ متکى به نفس یا به عبارتى استقلال عملى که مادران آنها حتى تصورش را نمى‏توانستند بکنند، نمایانگر یک تجربه اجتماعى عظیم است که اثرات آن در داخل و خارج از محوطه دانشگاه‏ها احساس مى‏شود.
... با ورود دانشجویان به بازار کار و مشاغل گوناگون، کشور به گونه‏اى غیر قابل پیش‏بینى دگرگون مى‏شود. لباس این دختران و حتى نوع موسیقى که به آن گوش مى‏دهند و مطالبى که مطالعه مى‏کنند، به شدت تحت نظر قرار دارد و با وجود این، آنها حسى تازه از آزادى را تجربه مى‏کنند و در عین حال این را هم درک مى‏کنند که دسترسى جدید زنان به دانشگاه‏ها، پیدا کردن کارى متناسب با مهارت‏هایشان را براى آنها تضمین نمى‏کند.»(38)
جوان بودن جمعیت و بلاتکلیفى و بیکارى آنها به دلایل متعدد از جمله فقدان برنامه‏ریزى‏هاى مناسب و خارج از شعار اقتصادى و تولیدى، طبیعتاً پس از ربع قرن که از انقلاب اسلامى مى‏گذرد، حال و هواى تازه‏اى به خیابان‏ها و روابط انسانى و نحوه برخوردها و معاشرت‏ها بخشیده که دستاویزى مناسب براى بسیارى از رسانه‏ها بوده است، تا به شدت جهت القاى ذهنیت مورد نظر خود نسبت به ایران به خوانندگان خویش از آن بهره‏بردارى نمایند:
«از نظر دختران جوان ایرانى، هفت سال بر سر قدرت بودن اصلاح‏طلبان به طور نسبى، جو را آرام کرده بود ... مجلس جدید محافظه کار هم اهمیت ندارد ... قدرت هر چه باشد زنان راه خود را مى‏روند ... آنها شماره تلفن‏ها را هنگامى که یکدیگر را در پارک‏ها یا مغازه‏هاى بزرگ مى‏بینند رد و بدل مى‏کنند. خیابان‏هاى شمال تهران به خاطر ملاقات‏هایى با اتومبیل، شناخته شده‏اند؛ اتومبیل‏هاى دختران، اتومبیل‏هاى پسران، رد و بدل کردن نگاهها و شاید ارتباطهاى بیشترى برقرار شود. مدرن‏ترها مجلس شب‏نشینى خصوصى به شیوه کاملاً غربى را ترتیب مى‏دهند.»(39)

زنان و مجازات سنگسار، تصویرى دهشتناک در رسانه‏هاى بیگانه‏

شاید هول‏انگیزترین مقالات علیه جمهورى اسلامى ایران و مقام و جایگاه زن در آن، که هر از چندگاه انعکاس وسیع و در سطحى باورنکردنى در همه جاى دنیا پیدا مى‏کند، مجازات سنگسار زنان خاطى باشد. این گونه احکام که شاید تعداد آنها از شمار انگشتان دست تجاوز نکند، چنان مورد بهره‏بردارى‏هاى تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى قرار گرفته که حتى میان دوستان و محافل موافق نیز دفاعى از آن صورت نگرفته است. هر حکم یا در مواردى اجراى حکم سنگسار، تعداد بى‏شمارى فیلم، مقاله، گزارش، عکس‏هاى واقعى و ساختگى، مصاحبه و اظهارنظرها را به دنبال داشته، رسانه‏هاى جهان را تا مدت‏ها صفحه تندترین گزارش‏ها و مناظرات علیه اسلام و جمهورى اسلامى ایران مى‏نماید.
«اگر در قرون وسطى مسیحیان متعصب، زنان را به عنوان حامل ارواح شیطانى مى‏سوزاندند و یا اگر امروزه مسلمانان متعصب کوردل در ایران زنى را سنگسار کرده‏اند، نتیجه همه آنها در همه جا یکسان است؛ یعنى اینکه همواره زنان توسط مردان با شکنجه‏هاى فجیع به کام مرگ فرستاده مى‏شوند، زیرا به طور کلى فرض اینان بر آن است که زنان عامل گناه هستند و مى‏خواهند مردان را از راه راست و شرافتمندانه منحرف کنند. متأسفانه همه این کارها به نام خدا انجام مى‏شود.»(40)

زنان و حضور در فعالیتهاى اقتصادى، تصویرى تک‏بعدى در رسانه‏هاى بیگانه

انقلاب اسلامى تحول عمده‏اى را در کلیه جنبه‏هاى زندگى افراد جامعه بخصوص زنان پدید آورد. تلاش مسئولان نظام براى تقویت بنیان‏هاى خانواده، ترویج مبانى اخلاقى و مبارزه با آثار مخرب اقتصادى و اجتماعىِ هشت سال جنگ تحمیلى، همواره طى این سال‏ها موجب برانگیخته شدن عکس‏العمل‏هاى شدید در رسانه‏هاى بیگانه شده است.

یک نشریه ژاپنى مى‏گوید:
«چیزى که پذیرفتن آن براى بسیارى از زنان حتى از پذیرش حجاب مشکل‏تر است، قبول این طرز تفکر مى‏باشد که زنان یا باید در خانه بمانند و یا تنها در رشته محدودى از مشاغل به کار اشتغال ورزند. زنان نقش عمده‏اى در اقتصاد ایران دارند. در کشاورزى، ادارات، بیمارستان‏ها و مدارس به آنها احتیاج است و بنابراین به کار ادامه خواهند داد، ولى اگر اوضاع جدید به مفهوم نگه داشتن آنها در مشاغل درجه دوم باشد، زنان ممکن است احساس ضعف و زبونى در برابر مردان نمایند ... نظرات حاکم در بعضى محافل انقلابى حاکى از آن است که زنان در سرشت و ذات خود، رحم و شفقت زیادى دارند، پس باید به وظایفى از قبیل آموزش، بهداشت، نظافت، خانه‏دارى و پرستارى بپردازند، ولى وزارت دفاع، حراست از مرزها، فرماندهى نظام و اداره کشور مناسب آنها نیست ... زنان زیادى در نتیجه این دیدگاه شغل خود را از دست داده‏اند. بعد از انقلاب مشکلات اقتصادى باعث کاهش شغل در بعضى ادارات گردید و اوّل از همه زنان اخراج شدند تا شغل مردها حفظ شود. زنان شاغل هم از آینده خود نگرانند.»(41)
شاید بعد از موضوع حجاب اسلامى، مسئله نحوه برخورد با موضوع اشتغال زنان، بیشترین حجم مطالب له یا علیه جمهورى اسلامى در رسانه‏هاى بیگانه را تشکیل داده است:
«مردم دیگر اعتمادى به انقلاب ندارند ... زنان را با تصویب یک سلسله قوانین مجبور به ترک محیط کار کردند ... این موضوع براى زنان فقیر روستایى بى‏معناست، زیرا آنان دائماً در کارهاى کشاورزى، قالى‏بافى و تولیدات دیگر کار مى‏کنند در مورد این کارهاى طاقت‏فرسا ولى کم‏درآمد اصلاً صحبتى نمى‏شود، ولى در کارهایى که حقوق خوبى براى زنان دارد، آنها مجبور به ترک کار مى‏شوند. در اداره‏جات دولتى و مؤسسات آموزشى، یا زنان را مستقیماً اخراج و یا به وسیله مقررات جدیدى که از طرف آنها غیر قابل اجراست، مجبورشان مى‏کنند استعفا دهند.»(42)
اما مطبوعات کشورهاى مسلمان اغلب با دیدى واقع‏گرایانه‏تر تحولات ایران و موضوع زن در نظام اسلامى را بررسى مى‏کردند. از قول یک خانم خبرنگار مالزیایى که مدتى را در ایران به سر برده است مى‏خوانیم:
«دنیاى ایران دنیاى مردان است، ولى زنان هم به شرکت در توسعه و عمران کشور تشویق مى‏شوند. در این جمهورى کار براى زنان مسئله‏اى نیست امّا تعداد آنهایى که داراى مقام بالایى هستند، انگشت‏شمار است ... زنان ایرانى بر خلاف بعضى دیگر از کشورهاى خاورمیانه مى‏توانند آزادانه در خیابان‏ها قدم بزنند، حتى اگر تنها باشند و مى‏توانند رانندگى کنند و به خرید و گردش بپردازند(43)....»
خبرنگاران و بازدید کنندگان از کشورهاى محروم معمولاً بیانى ستایش‏انگیز در توصیف دستاوردهاى انقلاب اسلامى براى زنان داشته‏اند:
«زنان ایرانى در مقایسه با دیگر زنان مخصوصاً عرب از زندگى استثنایى برخوردارند. آنها در انتخاب شغل آزاد بوده و به اغلب کارها از رانندگى تا خدمت در هتل مشغول مى‏باشند و در جبهه‏هاى جنگ نیز کمک‏هاى ذى‏قیمتى مى‏کنند. آنها مطابق اسلام از تمام حقوق برخوردارند و در پیروزى انقلاب سهم بسزایى داشته‏اند. آنها در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش، به پیشرفت‏هاى چشمگیرى نایل آمده و بسیارى از آنان مشغول تحصیل در دانشگاه‏ها هستند.»(44)
مطبوعات غربى نیز غالباً به وجود فرصتهاى مناسب براى زنان اذعان داشته امّا به موانع ضمنى آن اشاره مى‏کنند:
«در ایران فرصت‏هایى براى زنان وجود دارد امّا به شرطى که آنان کاملاً تابع قوانین اسلامى باشند. مسأله این است که تازه‏واردین، مشکل مورد قبول جامعه اسلامى واقع مى‏گردند یعنى اگر شما از یک خانواده سرشناس اسلامى بوده و از 9 سالگى چادر به سر کرده باشید، آن وقت پیدا کردن کار یا ورود به دانشگاه برایتان مقدور خواهد بود.»(45) حتى حفظ شئون زنان نیز به مذاق منتقدان خوشایند نیست:
«بعضى از بنیادگرایان و سیاستمداران از این مى‏ترسند که همکارى زن و مرد در اتاق‏هاى کوچک در محل کار به احساس شرم و حیاى خانم‏ها صدمه وارد آورد. به همین جهت چندى قبل دولت به خانم‏هاى منشى اعلان جنگ داد. قرار است طى لایحه‏اى کار کردن خانم‏ها به عنوان منشى ممنوع و به وسیله مردها جایگزین شوند.»(46)
در سال‏هاى اوّل انقلاب، بعضى تصمیمات مبنى بر ممنوعیت اشتغال به کار یا تحصیل زنان در برخى از رشته‏ها موجى از سر و صداهاى رسانه‏اى پرهیاهو را در مطبوعات غربى به راه انداخت:
«... در رابطه با قانون کار و آزادى‏هاى اجتماعى براى زنان دگرگونى‏هاى عظیمى حاصل آمده و تغییرات دیگرى هم در شرف برنامه‏ریزى مى‏باشد. اگر چه تمام اینها زنان را به طور یکنواخت تحت تأثیر قرار نمى‏دهد امّا تعداد زنانى که خواسته یا ناخواسته شغل خود را از دست داده‏اند، به طور چشمگیرى رو به افزایش است. بعضى از حرفه‏ها مانند مهندسى معدن، باستانشناسى و قضاوت براى خانم‏ها ممنوع گردیده، بعضى از این تغییرات ناشى از مشکلات اقتصادى ایران است اما ایدئولوژى جمهورى اسلامى هم مایل است زنان را خانه‏نشین کند. سیاستى در کار است تا بلکه از هر خانواده فقط یک نفر حقوق‏بگیر و نان‏آور باشد و بقیه به او وابسته باشند. اعزام مردان به جبهه و تلفات جنگ، تعداد زنان بى‏سرپرست و نان‏آور را به شدت افزایش داده است. در مناطق روستایى هم که زنان همیشه در کشاورزى و بافندگى بیش از زنان شهرى کار کرده‏اند، وضع همین است و هجوم مهاجرین و پناهندگان جنگى به روستاها که امن‏تر است، مجال کار را از زنان گرفته است(47)....»
معمولاً نویسندگان و مفسران همواره انتظارات، دیدگاه‏ها و تجربیات خود را خواه ناخواه در تحلیل اخبار دخالت مى‏دهند.
یک نشریه سوئدى مى‏نویسد:
«انقلاب اسلامى در ایران به نحوى حیرت‏انگیز به مردان که همیشه آرزوى برترى بر زنان را دارند، این امکان را مى‏دهد که در هر مورد عملاً خواست خود را اجرا کنند. در ایران اگر شما زن باشید، در بازار کار با مشکلات بزرگى رو به‏رو مى‏شوید و مردان کم‏صلاحیت‏تر همیشه بر شما پیشى مى‏گیرند. حتى کارمندان مرد براى امضاى مدارک یا پذیرفتن ارباب رجوع، زنان را بیشتر معطل مى‏کنند تا مردان همجنس خود را.»(48)
با پایان جنگ، حضور تعداد بیشترى نماینده زن در مجلس شوراى اسلامى و تعیین دفتر مشاور رئیس‏جمهور در امور زنان، فضاى بازترى براى ابراز خواسته‏هاى زنان در چارچوب قوانین فراهم آمد که انعکاس‏هاى وسیعى در رسانه‏هاى غربى یافت.
«ایران براى ده میلیون نیروى آماده به کار زن چه کار کرده است؟ ... از صندلى‏هاى ردیف آخر مجلس ایران زمزمه‏هاى ناآرامى به گوش مى‏رسد ... زنان در پست‏هاى مدیریت با انواع و اقسام تبعیضات بین زن و مرد مواجه هستند. آنها به طور سیستماتیک با مردان همکار خود در جنگند. مردان تلاش و دورپروازى زنان در محیط کار را بى‏بند و بارى تلقى مى‏کنند ... شمار روزافزونى از زنان عمدتاً به دلیل نیاز اقتصادى به دنبال کار هستند ... قانون اساسى استقلال مالى شغلى زنان را تضمین کرده است ... با این همه کارشناسان حقوقى مى‏گویند که تجدید نظر در قوانین موجود که زنان را در مرتبه زیردست و تابع مردان قرار مى‏دهد باید در دستور کار سیاستمداران باشد ... در سال 1974 بیکارى در میان زنان شهرنشین ایران 12 درصد بود امّا امروز 60 درصد است. هزاران زن بعد از انقلاب اجباراً مراکز صنعتى و کارخانه‏ها را ترک گفتند، زیرا دولت آنها را به نفع مردان، مجزا کرد(49)....»
تصمیمات و مقررات در مورد دانشگاه‏ها نیز نقادانه از سوى رسانه‏هاى بیگانه همواره مورد توجه و ریزبینى بوده است:
«دنیاى آکادمیک خود متأثر از ممنوعیت‏هاى اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مى‏باشد، به طورى که یک زن پزشک نمى‏تواند متخصص مجارى ادرار باشد یا مرد نمى‏تواند متخصص زنان و زایمان شود. پیچیده‏تر اینکه دانشکده حقوق تعداد کمى از دختران را مى‏پذیرد، زیرا اسلام قضاوت را براى زن ممنوع ساخته است ... چند وقتى است که قانونى در پارلمان به تصویب رسیده که به موجب آن زنان مى‏توانند قضات را در کارشان کمک نمایند. وکیل زن کم است، ولى آنها هر روز به دادگاه‏ها رفت و آمد مى‏نمایند. نسل جدید تصمیم گرفته است بر همه موانع فایق آید و شجاعت و صبورى پیشه خود کرده است.»(50)
با آغاز دوره ریاست جمهورى جناب آقاى خاتمى و نقش قاطع زنان و جوانان در این پیروزى غیر منتظره، نگاه‏ها در جهان یک بار دیگر به زنان و جوانان این سرزمین معطوف گردید و دوست و دشمن، هر یک به فراخور نیت خویش، چشم امید به تحولاتى که انتظار مى‏رفت با اراده زنان و جوانان در این کشور رقم بخورد دوختند:
«صحنه سیاسى ایران از زمان سقوط رژیم شاه، حادثه‏اى نظیر آنچه در انتخابات ریاست جمهورى رخ داد، به خود ندیده است ... نقش دانشجویان در این پیروزى نقش آنها را در زمان انقلاب و به ویژه در اشغال سفارت آمریکا در 1979 در اذهان تداعى مى‏کرد ... علاوه بر دانشگاه‏ها و نسل جوان، زنان مهم‏ترین نقش را در هفتمین دور انتخابات ریاست جمهورى ایفا کردند(51)....»
حضور 90 درصد رأى‏دهندگان پاى صندوق‏ها و ریختن 70% آرا به نفع آقاى خاتمى تا مدت‏ها همه تریبون‏ها را به تحسین و ابراز امیدوارى براى تسریع روند پیاده‏سازى ارزش‏هاى انقلاب اسلامى (از سوى دوستان) و یا تسریع در حذف اصول (از سوى دشمنان) واداشته بود.
«... نسیمى از سرزندگى و طراوت کلى بر کشور خواهد وزید ... قبل از هر چیز صحبت از اجراى قوانین موجود است ....
اغلب این قوانین به طور مناسب تفسیر نشده‏اند امّا آنها مشارکت زنان را در فعالیت‏هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى تضمین مى‏کنند(52)....»
امّا شاید هیچ یک از تحولات در سال‏هاى اخیر از دید رسانه‏هاى بیگانه، بیشتر از نقش و فعالیت‏هاى زنان در جمهورى اسلامى دست‏آویز بازى‏ها و ترفندهاى تبلیغاتى قرار نگرفت.
«زمانى که امیدوارى به اینکه رئیس‏جمهور محمد خاتمى بتواند اصلاحات اساسى به وجود آورد، به سر آمده است.
سرخوردگى مردمى به ویژه در میان زنان و جوانان زیر سى سال که بیش از 60% جمعیت ایران را تشکیل مى‏دهند را خیابان‏هاى تهران گواهى مى‏دهند ... شاهدى بر کشاکش مستمر میان بسیارى از زنان ایرانى و محافظه‏کاران مذهبى که خود را به طور فزاینده‏اى ناتوان از اجراى محدودیت‏هاى اجتماعى مى‏بینند. دختران جوان با مانتوهاى تنگ و پوشش فرضاً اسلامى، اهمیتى نمى‏دهند که روسرى خوش‏رنگ‏شان از روى موهایشان به پایین سُر بخورد. آنها دست در دست دوست‏پسرشان در خیابان راه مى‏روند و در کافى‏نت‏ها به سایت‏هاى قرار ملاقات اینترنتى مراجعه مى‏کنند.»(53)
بدیهى است که چنین تصویرى از اوضاع اجتماعى، وقتى در کنار گزارش‏هاى اقتصادى راجع به موقعیت زنان ایرانى قرار مى‏گیرد، به هیچ عنوان نمى‏تواند در ذهن خواننده و مخاطب خارجى و یا حتى داخلى آن تصویر مطلوبى از یک جامعه آرمانگراى اسلامى باشد. متأسفانه بسیارى از اوقات ضرر مستقیم چنین تصویرسازى‏هایى گریبانگیر زنان سختکوش و فهیم در جمهورى اسلامى مى‏شود. واقعیت آن است که اگر همت و تلاش زنان در جمهورى اسلامى براى حضور مؤثر در عرصه اقتصادى بیشتر بها داده شده و تسهیل گردد، قطعاً ضمن همراه داشتن آثار بسیار مثبت در کاهش ناهنجارى‏هاى اجتماعىِ ناشى از «بیکارى مفسده آفرین» در اصلاح تصویر مخدوش زن ایرانى در رسانه‏هاى بیگانه تأثیر بسزایى خواهد داشت.
«زنان تدریجاً و به طور فزاینده نقش‏هاى شاخص و برجسته‏اى را در ایران ایفا مى‏کنند. نقش داشتن در امور تجارى و صنایع نیز از این قاعده مستثنا نیست . گروه نسبتاً زیادى از زنان، میزهاى بازار بورس تهران را به اشغال خود درآورده‏اند ... زنان در شرکت‏هاى دست‏اندرکار در اطلاع‏رسانى و فناورى مربوط به آن بازیگران بزرگى محسوب مى‏شوند. برخى از آنها حتى در حال رخنه به سنتى‏ترین دژهاى مختص مردان از قبیل صنایع سنگین هستند.
... ظهور زنان در عرصه تجارى ایران مى‏تواند پیامدهاى اجتماعى عمیقى داشته باشد ... زنان ایرانى گروهى مصمم محسوب مى‏شوند ... اکنون دیگر هیچ کس نمى‏تواند جنبش زنان را متوقف کند. اوضاع ایران امروز، این‏گونه جلوه‏گرى مى‏کند.»(54)
در مجموع باید گفت در فرهنگ کنونى غرب تعریف کلیشه‏اى و مشخصى از زن مسلمان در اذهان عمومى جاى گرفته است. اگر چه این تصویرسازى از قرن هجدهم میلادى و توسط شرق‏شناسان اروپایى آغاز گردید، ولى امروزه به مدد تبلیغات وسیع رسانه‏اى، ابعادى وسیع‏تر یافته است:
«ویژگى اجبار و فشار علیه زن در بطن اسلام وجود دارد و موضوعات حجاب و جداسازى محرم و نامحرم، فشار مزبور را آشکار مى‏کند. اینکه آیا زنان مسلمان داوطلبانه به این محدودیت‏ها تن در مى‏دهند یا قادرند رهایى یابند جاى بحث دارد ... آمریکا در جنگ خلیج [فارس‏] و یا اشغال افغانستان جهت انحراف افکار عمومى بین‏المللى از واقعیت «فعالیت‏هاى تمدن سازى»اش، به هنگام نیاز به یک سوژه جالب جهت طرح در رسانه‏هاى گروهى تحت نفوذ خود، مباحث و مسائل مرتبط با زنان مسلمان را مطرح مى‏کند. افکار عمومى غرب نمى‏تواند مسائل اسلامى در ایران، عراق و ترکیه را از هم جدا کند. براى غرب همه کشورهاى اسلامى تاریک و بربر هستند و جزئى از جهانى محسوب مى‏شوند که باید متمدن شود.»(55)
ولى نباید فراموش کرد که:
«انقلاب ایران مانند هر دگرگونى اجتماعى، در بنیاد، سرشتى فرهنگى دارد و این انقلاب با همه دشوارى‏هایى که با آن رو به‏رو شد و آن را از گرفتن نقشى در منطقه بازداشت، با ژرفاى فرهنگى خود هنوز دور نمایى امیدبخش دارد.»(56)

چهره زن ایرانى در رسانه‏هاى بیگانه‏

نقش ویژه، حضور باورنکردنى و اهمیت جهت‏گیرى‏هاى زنان در عرصه‏هاى مختلف انقلاب اسلامى باعث شده که از همان نخستین روزها، ده‏ها مطلب، عکس، خبر، تفسیر و گاه تحریف در رسانه‏هاى پرخواننده جهان با موضوع زن بخصوص زن مسلمان و به طور اخص، زن در جمهورى اسلامى ایران انتشار یابد که اخیراً بازار گرم اینترنت، شتاب و امکان دسترسى همگان، در همه وقت و همه جا به این مطالب را به طرز بى‏سابقه‏اى افزایش داده است، به گونه‏اى که حتى توان ارزیابى و تشخیص صحت و سقم آنها را از مخاطب سلب مى‏نماید. هر عقل سلیم و دیده بصیر، تأثیر مستقیم و بسیار آشکار این تحولات را این روزها به وضوح در چهره دگرگون شده محلات و شهرها اعم از کوچک و بزرگ به راحتى درک مى‏کند. آنچه شعله این فتنه را برافروخته‏تر مى‏کند غفلت و ندانم‏کارى‏هاى دوستان نادان و فرصت‏طلبى‏هاى رقباى آگاه است.
هدف از انجام پژوهش که برایند آن در این مقاله ارائه گردید، ارزیابى عملکردهاى نظام طى یک ربع قرن گذشته نه از زبان موافقان و مدافعان که عمدتاً به بیان مخالفان و دشمنان است تا از این راه هم آشنایى با ترفندها و عملکردهاى رقیب فراهم آید و هم نقطه ضعف‏ها، ندانم کارى‏ها، اهمال‏ها و احتمالاً ضعف‏هایى را که فرصت انتقاد را به حریف واگذار نموده است مشخص‏تر گردد.
«اى عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولى قدرى توجه مى‏خواهد. اقدام باید کرد. با تأخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن، کار را سخت مى‏کند، ولى اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر، راه را نزدیک و کار را سهل مى‏نماید.»(57)

پى‏نوشتها: -
1) مقاله اتحاد مقدس واتیکان و اسلام، روزنامه لوموند، به قلم هانرى تفک، فرانسه، 1/9/1994.
2) منبع: وایل، چاپ بلژیک، به قلم فرانسواز لالاند، 1/10/1979.
3) روزنامه میگ، چاپ پاکستان، به قلم سماران نیازى، 29/4/1982.
4) نشریه اما، چاپ آلمان، به قلم آلیس شوایتزر 1/11/1981.
5) روزنامه میدل الیت، چاپ انگلیس، (نویسنده و تاریخ دقیق مشخص نیست).
6) روزنامه کانبرا تایمز، چاپ استرالیا، 9/6/1982.
7) مقاله زنان ایرانى پس از انقلاب اسلامى، روزنامه دنیک‏وش، به قلم شیخ نورالاسلام، بنگلادش، 22/11/1983.
8) روزنامه ملیت چاپ ترکیه، مقاله امروز هیچ مساواتى براى زنان در ایران وجود ندارد، 7/2/1984.
9) کوریر برازیلیان، چاپ اتریش، مقاله زنان در ایران خمینى به کجا مى‏روند؟، 24/10/1985.
10) روزنامه گوتنبرگس پوستن، سوئد، به قلم پیتر اندرسن، 22/10/1984.
11) روزنامه تایمز، چاپ انگلستان، 25/10/1989.
12) نیویورک تامیز- چاپ آمریکا- 11/6/1991
13) روزنامه ماینیچى، چاپ ژاپن، 21/10/1989.
14) آ. ب. ث. چاپ اسپانیا، مقاله چادر بدن‏نما، به قلم کریستینا لوپز، 11/2/1999.
15) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، مقاله‏اى به‏قلم الین شلینو، 3/2/2003.
16) بزین ویک، چاپ آمریکا، به قلم استافلى رید 24/5/2004.
17) همان.
18) میدل الیت، چاپ انگلیس، مقاله زن ایرانى، 1980 میلادى.
19) روزنامه ملیت، چاپ ترکیه، 7/2/1984.
20) پاکستان تایمز، پاکستان، به قلم طلعت احمد، 13/5/1988.
21) الدستور، چاپ انگلستان، 22/2/1988.
22) پارى ماچ، چاپ فرانسه، مقاله زنان آماده رفتن به جبهه هستند، 21/11/1986.
23) فرانکفورتر روندشاو، چاپ آلمان، به قلم پیتر گرنر، 8/1/1988.
24) الدستور، چاپ انگلستان، مقاله زن ایرانى، به قلم على نورى زاده، 9/3/1983.
25) ماینیچى، چاپ ژاپن، مقاله زنان ایرانى اسلحه بردوش گرفته آماده دفاع هستند، 14/3/1986.
26) کریستین سانیس مانیتور، آمریکا. مقاله افزایش تعدد زوجات در ایران، 18/8/1986.
27) توکیو، چاپ ژاپن، مقاله خانم‏ها از قانون جداسازى اتوبوس‏ها استفاده مى‏کنند، 31/3/1986.
28) آساهى، چاپ ژاپن،مقاله ازدواج موقت، 20/12/1985.
29) الدستور، چاپ انگلستان، 9/3/1986.
30) الطلیعة العربیة، چاپ فرانسه، 19/5/1986.
31) بوستون کلاب، چاپ آمریکا، 17/5/1986.
32) فرانکفورتر روندشاو، آلمان. 8/1/1988.
33) المجله، چاپ انگلستان، تعطیلات به سبک ایرانى، 16/11/1984.
34) ملبیطر- چاپ هندوستان، به قلم مجتبى فیض، 6/8/1994.
35) یومیورى، چاپ ژاپن، به قلم ساتو هیدنورى، 25/2/2000.
36) الحیات، چاپ انگلستان، به قلم علاء موسوى، 17/6/2003.
37) نوول آبزرواتور، چاپ فرانسه، 15/8/1996.
38) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، به قلم سوزان ساکس، 22/7/2000.
39) لوموند، چاپ فرانسه، مقاله ازدواج‏هاى تهران، 5/5/2004.
40) اشپیگل، چاپ آلمان، 1/12/1991.
41) ژاپن تایمز، چاپ ژاپن، 27/12/1983.
42) ملیت، چاپ ترکیه، 7/2/1984.
43) آتوسان، چاپ مالزى، به قلم محموده حسن، 2/8/1983.
44) تیناکاران، چاپ سریلانکا، به قلم محمدامین، 1/11/1983.
45) کریستین سانیس مانیتور، چاپ آمریکا، 18/8/1986
46) الشعب، چاپ مصر، 8/7/1986
47) میدل اسیت، چاپ انگلیس، 1/2/1982.
48) داگنس نیسهتر، چاپ سوئد، مقاله زنان در خدمت ایران، 25/10/1984.
49) نیویورک تایمز، آمریکا، 23/4/1992.
50) جورنال دوژنو، چاپ فرانسه، مقاله زن آینده، سلامت، 26/6/1994.
51) النهار،چاپ لبنان، مقاله چه نیروهایى از خاتمى حمایت کردند، 28/5/1997.
52) لارپوبلیکا، چاپ ایتالیا، مقاله ایران چرخشى اصلاح طلبانه، 25/5/1997.
53) کریستین سانیس مونیتور، چاپ آمریکا، مقاله جشنواره موسیقى زنان، 22/8/2003.
54) بیزنس ویک، چاپ آمریکا، مقاله ایران دیگر سرزمینى که زنان در آن جایى ندارند نیست، 24/5/2004.
55) زمان، چاپ ترکیه، به قلم نظیفه شیشمان، 20/4/2003.
56) السفیر، چاپ لبنان، به قلم هانى فحص، 24/5/2003.
57) شرح چهل حدیث شریف، امام خمینى(ره)، ص‏238.