چهره زن ایرانى در مطبوعات بیگانه
معصومه راغبى(بیات)
[انقلاب اسلامى بستر حضور پرشور زنان در عرصههاى اجتماعى و سیاسى در جامعهاى است که زنان از کمترین حق حضور برخوردار بودهاند لذا تحولات سریع، بىپروا و بتشکن جامعه ایران و حضور قدرتمند زنان در اجتماع از همان نخستین روزها از سوى صاحبنظران به ویژه رسانههاى گروهى جهان با کنجکاوى پىگیرى شده، تفسیرهاى متنوع و گاه متناقضى از دستاوردهاى زنان ایرانى از این حضور ارائه شده است. این مقاله درصدد است به منظور ارائه تصویرى روشنتر از نگاه مطبوعات بیگانه به مسئله زن در ایران جهت ارزیابى عملکرد نظام طى یک ربع قرن گذشته - نه از زبان موافقان و مدافعان - بلکه عمدتاً به بیان مخالفان و دشمنان ارائه نماید.
زنان و حجاب اسلامى، زنان و دفاع مقدس، زنان و مفاسد اجتماعى، زنان و مجازات سنگسار، زنان و حضور در فعالیتهاى اقتصادى، علمى از موضوعاتى است که تصویر مخدوش، کمرنگ، غلو شده غیر واقعى و تکبُعدى آنها در رسانههاى بیگانه ترسیم شده است. ]
در زمانى نه چندان دور، خانه چاردیوار امن و حافظى به شمار مىآمد که نه تنها اعضایش را از گزند سرما و گرما حفظ مىکرد، بلکه در شبکهاى از روابط درونى و بسته، ارزشها و فرهنگ مورد نظر صاحبخانه و رئیس خانواده را به دیگر ساکنان منتقل مىنمود. اقتصاد، تولید، روابط اجتماعى، آموزش و هر آنچه فرد از گهواره تا گور نیاز داشت، در چاردیوار خانه که گاه خانوارى به گستردگى یک روستا را در خود جاى مىداد تأمین مىگردید.
سیر تحولات که ابتدا آرام بود و به تدریج سرعت گرفت، کار را به جایى رساند که دیگر نه تنها خانوادهها، که محلات و شهرها و امروزه دیگر حتى کشورها در شبکهاى از ارتباطات پیچیده، به هم پیوستهاند. در این پیوستگى که هر کس به دنبال تثبیت موقعیت، ترویج ارزشها، گسترش بازار و کسب امتیازات بالاتر است، رسانههاى جمعى مسئولیت هدایت افکار عمومى را به عهده دارند. از اینرو شگفتآور نیست وقتى ملاحظه مىشود که کوچکترین رخداد یا تحولى در جمهورى اسلامى ایران گویى در طرحى منظم و از پیش طراحى شده ناگهان در صدر اخبار و گزارشهاى رسانهاى قرار مىگیرد، که پاسخ چرایى آن را شاید بتوان در ماهیت اسلامى و ارزشى بودن نظام حاکم بر ایران طى 25 سال گذشته دانست:
«جنگ آینده، مذهبیون را در مقابل مادىگرایان قرار خواهد داد. این سخنِ یک وزیر ایرانى است که در ماه اوت در مطبوعات تهران به چاپ رسید و در سراسر جهان انتشار یافت و موجب تفسیرهایى در مورد اتحاد مقدس مذهبیون جهان شد که این اتحاد، آزادى زنان، کنترل موالید، طلاق، پیشگیرى از باردارى و غیره را همزمان تهدید مىکند».(1)
از همان نخستین روزها، حضور قدرتمند زنان مسلمان در تظاهرات و راهپیمایىها و اهمیت جهتگیرىها و انتخاب آنان در عرصههاى مختلف، توجهات جهانى را به شدت به خود جلب نمود.
یکى از نشریات بلژیک مىنویسد:
آیتالله خمینى به دنبال جنبش عظیم تودههاى میلیونى مردم به قدرت رسید ... رژیم گذشته نظامى پوسیده بود که بر اخلاق و آدابى منحط تکیه داشت ... امّا زنان ایرانى وضعشان در انقلاب اسلامى چگونه است؟ زنان روشنفکر که در دانشگاههاى غربى و آمریکایى تحصیل کردهاند خواستار جاى گرفتن در مقامى که درخور آنان است مىباشند ... آنها که علیه رژیم گذشته مبارزه کردهاند امروز خود را جدا از قدرت مىبینند و آزادى عمل و بیان خود را در بند مىیابند، ولى این دسته از زنان در اقلیت هستند. زنان عامى، زنان کشاورز و زنان کارگر، حامى امام خمینى هستند. این زنان با شور و علاقه به سخنان او گوش مىدهند و هربار که او مىخواهد به خیابانها مىریزند، زیرا [امام] خمینى براى آنها تجلى بازگشت به مبدأ است. او کسى است که مخالف غرب بوده و قوانین قرآن را باز یافته است. این زنان هستند که اکثریت را تشکیل مىدهند.(2)
تحولات سریع، بىپروا و بتشکن جامعه ایران در آن سالهاى پر تب و تاب، نه تنها از سوى ناظران غربى، که از سوى علاقهمندان در کشورهاى اسلامى با کنجکاوى پیگیرى مىشد.
«رسانههاى غربى به انقلاب ایران با شک و تردید مىنگرند و آن را رویدادى توصیف مىکنند که تحولات و ارزشهاى تباه شده انسانى زیادى به همراه آورده است، ولى برخلاف اظهارات گزارشگران غربى که ایران [امام] خمینى را محل تجمع تبهکاران، کشتارهاى بى رویه و انتقامگیرىهایى سیاسى مىدانند، موافقین ایران را سرزمین آزادى و محل مبارزه مستمر جهت احقاق حق مىدانند ... زنان در مبارزه علیه شیطان شرکت کردند و شخصیت خود را کامل نمودند. زنان در ایران[امام ]خمینى بازیچه و ابزار نیستند. آنها انسان هستند و با شوهرانشان در هر زمینهاى برابرند.»(3)
تحولاتى که به سرعت چهره ایران را در جهت تحقق نظامى اسلامى تغییر مىداد، که بیش از 98 درصد مردم قاطعانه در رأىگیرى تعیین نوع حکومت، آن را انتخاب کرده بودند، به تدریج عرصه مطبوعات و رسانه را صحنه اعلام تندترین مواضع انتقادى نمود.
«زنان ایرانى آنقدر خوب بودند که براى آزادى تلاش کنند و بجنگند. امّا آنقدر خوب نیستند که در آزادى زندگى کنند. آنها در ایران مانند سایر انقلابها، در صف اوّل علیه امپریالیستها، شاه، ساواک و غربى شدن اجبارى جنگیدند اما به اندازه کافى به خاطر ظلم و اجحاف نسبت به خودشان نبرد نکردند و اکنون بار دیگر در صف ناراضیان و شورشیان قرار گرفتهاند.»(4)
واقعیت آن است که علىرغم تاریخ 1400 ساله اسلام، حکومت اسلامى، آن هم از نوع جمهورى، تجربه جدید و نوآورى هوشیارانه در جهت تلفیق ارزشهاى الهى با شیوههاى انسانى کار آمد جهت اداره امور کشور بود. به همین لحاظ در بسیارى موارد در صف مقابل نظامهاى موجود و پذیرفته شده بینالمللى قرار مىگرفت. این میان، حقوق زن که بخصوص در سالهاى اولیه، مسیرى کاملاً مخالف آنچه را در دیگر کشورها جریان داشت مىپیمود، بیش از هر موضوع دیگرى حساسیتها را برانگیخته و مورد حمله قرار مىگرفت.
نشریه انگلیسى مىنویسد:
«انقلاب به دخترانش خیانت کرد ... چند روز پس از پیروزى کامل علیه رژیم شاه، زنان را از ادارات بیرون ریختند و امر به بر سر کردن چادر به آنها نمودند و اعلام تجدید نظر کلى درباره حقوق خانواده شد ... قانون موجود در انقلاب اسلامى همان قانون بدوى است ... حق خشونت و مجازات کردن براى مردان در نظر گرفته شده و شوهر نه تنها مىتواند همسران دیگر اختیار کند، بلکه مىتواند زنان خود را کتک بزند اما زن در مقابل او تنها مىتواند همان نقش مناسب یعنى خدمتکار و مادر را بازى کند ... راه پیشرفت زنان بهطور سیستماتیک بسته و محدود شده است. معلمان زن تنها با چادر حق کار دارند ... براى همجنسبازان و روابط آزاد، مجازات مرگ و سنگ پیش بینى شده... چه سرزمین وحشتناکى براى افرادى که اعمالشان مورد تقبیح واقع مىگردد! زنان بار دیگر در درام زندگى، نقش بدبختان را به عهده گرفتهاند ... به هیچ عنوان نمىتوان با خوشبینى به آینده نگریست.»(5)
به منظور ارائه تصویرى روشنتر و ایجاد نظمى منطقى در ارائه دهها سندى که از میان صدها مطلب بررسى شده، به عنوان مشت نمونه خروار در تنظیم این مقاله مورد استفاده قرار گرفتهاند، مطالب ذیل ارائه مىگردد:زنان و حجاب اسلامى؛ تصویرى مخدوش در رسانههاى بیگانه
شاید هیچ موضوعى به اندازه حجاب زن در جمهورى اسلامى ایران حساسیتهاى بین المللى و جبههگیرىهاى موافق و مخالف را بر نیانگیخته باشد. موضوعى که طى ربع قرن گذشته هرگز از میزان توجه به آن کاسته نشده است.
«حجاب در میان وحشیگرى و تهدیدها به ایران باز مىگردد. به زنان طبقه متوسط که زمانى خود شیکپوشترین زنان خاورمیانه به حساب مىآمدند، دستور پوشیدن چادر داده مىشود. ملاهاى ایران و پیروانشان طورى با زنان رفتار نمىکنند که آنها بتوانند در مورد لباسشان تصمیم بگیرند ... چنانچه زنان در مورد پوشش کامل کوتاهى کنند، مورد هتک حرمت قرار مىگیرند، بر سرشان رنگ مىریزند و در بعضى موارد حتى لباس آنها را در ملأ عام پاره مىکنند! ... ملاها زیرکانه قدم به قدم مقاومتها را درهم شکستند. اولین گام بىضرر آن بود که دستور دهند زنان هنگامى که در ادارات دولتى به سرکار مىآیند، روسرى به سر کنند و سپس به تدریج به آنها گفته شد که مانتو شلوار با جوراب سیاه کلفت بپوشند ... هنوز زنان غیر وابسته به ادارات دولتى ظاهراً به آنچه مىگذشت بىاعتنا بودند. هنوز زنان بدون روسرى در خیابانهاى بالاى شهر دیده مىشدند که با ناراحتى و عصبانیت تنگترین شلوارهاى نخى و چسبان را بر تن مىکردند. [از نظر نویسنده ظاهراً خشم و ناراحتى 98 درصد رأى دهنده به جمهورى اسلامى محلى از ارزش براى توجه ندارد!] ... سپس همه چیز چهره زشتى به خود گرفت. دادستان کل دادگاه انقلابى مبارزه با منکرات طى ضربالاجلى مقرر داشت که تاکسىها مجاز نیستند مسافر بىحجاب را سوار کنند. پاسداران انقلاب در همه جا شعارهاى شوم «مرگ بر بىحجاب» و شعارهاى ترسناک «اسید در انتظار زنان بىحجاب است»، سر مىدادند ... سپس وسیله نقلیههایى راکه سرنشینان آن زنان بىحجاب بودند، با چوب و سنگ خرد کردند ... آن وقت افراطیون نیت خود را آشکار کردند! از این پس فقط چادر سیاه، حجاب اسلامى است ... در شرایطى که زنان و مردان به خاطر مقاومت در برابر پاسداران انقلاب تیرباران مىشوند، دیگر زنان در برابر مشتهاى گردن کلفتهاى بنیادگرا، به شوهران و برادرانشان چشم امید نمىدوزند، بلکه براى حفظ جان خود و آنها، به آرامى و بدون درگیرى چادر به سر مىکنند.»(6)
نباید فراموش کرد که این مقاله و هزاران مطلب از این دست در اوج بحران جنگ تحمیلى، اشغال، قتل عام روستاها و شهرهاى مرزى ایران و بىتوجه به آنچه بر این ملت مظلوم در مقابل وحشیگرى دشمن بعثى مىگذشت، منتشر مىگردید، ولى علىرغم این هجوم تبلیغاتى که نوعى جنگ روانى براى تقویت جبهه عراق به حساب مىآمد، مسلمانان دیگر کشورها با علاقهمندى تحولات مربوط به حجاب در ایران را پیگیرى مىکردند:
«انقلاب اسلامى زندگى زنان مسلمان ایرانى را کاملاً عوض کرده است. از روش کنونى زندگى آنها هیچ کس نمىتواند تصور کند که آنها در گذشته مقلد اروپاییان بودهاند ... انقلاب اسلامى زنان را با حجاب پوشانده، ولى آنها را به سطح جامعه کشانده است. آنها همه جا کار مىکنند، در ادارات، دادگاهها، مغازهها، هتلها، بیمارستانها، خطوط هوایى و غیره ... حتى دختران پنج ساله حجاب دارند و احتمالاً آنها از دوران بچگى مشغول آموزش هستند تا به حجاب عادت کنند ... در بنگلادش زنان ما فکر مىکنند اگر حجاب داشته باشند، آزادى خود را از دست مىدهند، ولى در ایران زنان با رعایت حجاب از حقوق بیشترى برخوردار شده و آزادى برابر با مردان پیدا کردهاند. در ایران پسرها جرئت نمىکنند به دختران متلک بگویند و دخترها آزادانه حتى تا دیرهنگام در همه جا در رفت و آمدند. زنان ایران از امنیت کامل برخوردارند ... حجاب براى زن ایرانى خوشبختى به همراه داشته است.»(7)
بدیهى است که همه رسانههاى منطقه و کشورهاى اسلامى این چنین مدافع ارزشهاى اسلامى و جریاناتى که در ایران اسلامى مىگذشت نبودند:
«زنان ایران به درخواست رهبران مذهبى چادر را با خوشحالى مانند قدیم بر سر کردند و مفتخر و مغرور بودند که حجاب، سمبل مبارزه علیه شاه و امپریالیستهاى غربى است و حتى در زیر چادر مىتوان اسلحه حمل کرد ... ولى اکنون پس از سقوط شاه و به قدرت رسیدن[امام] خمینى در ایران، اکثر مردم اعتمادى به این انقلاب ندارند، زیرا مىبایست اهمیت خیلى بیشترى براى زنان قایل مىشد، ولى به جاى آن یک سلسله قوانینى به اجرا در آمد که بین زن و مرد تبعیض قائل شد.»(8)
آنچه ذهن نویسندگان و تحلیلگران خارجى را در آن ایام مشغول مىکرد یافتن پاسخ این سؤال بود که آیا جمهورى اسلامى در پى ارائه چگونه الگویى از زن به جهان است:
«زنان در انقلاب اسلامى ایران به کجا تعلق دارند؟ به آشپزخانه یا دفترکار؟ با پودر و سرخاب، ناخنهاى بلند لاک زده و کفشهاى پاشنه بلند چه باید کرد؟ ... در ایران[امام] خمینى رسانههاى گروهى و مجلس مشغول کشتى گرفتن با هدایاى زهرآگین شیطان هستند. شش سال پس از سقوط شاه نسل شلوارهاى جین در ایران از میان رفته است، ولى زن انقلابى هنوز تصویر خودش را پیدا نکرده است ... پاسداران انقلاب در خیابانهاى اعیاننشین تهران قدرت خود را نشان مىدهند و روسرى زنان بدحجاب را با پونز روى پیشانى آنها مىچسبانند.»(9)
یکى از منابع باارزش و خبرساز براى رسانههاى غربى طى ربع قرن گذشته، مشاهده رفتار و عکسالعملهاى مسافران ایرانى در خارج از کشور بوده است. متأسفانه از همان ابتدا همیشه بعضى مسافران چه با رفتار خود در خارج از کشور و چه با اقدامات خود هنگام بازگشت به میهن، بهترین دستآویز را در اختیار خبرنگاران خارجى قرار مىدادند تا با انتشار صدها خبر، مصاحبه، مقاله و گزارش، همواره تنور بحث درباره موضوع حجاب در ایران اسلامى را گرم نگه دارند.
«آشنایى با ایران در پرواز به تهران شروع مىشود. کمى قبل از ورود، مسافران زن به یکباره با هم تغییر مدل مىدهند ... آنها خودشان را تا حدى که دیگر قابل تشخیص نیستند مىپوشانند و خود را براى ایران [امام] خمینى آماده مىکنند ... براى متخلفین مجازاتى شبیه فروشندگان پرونوگرافى [فیلمها و تصاویر مستهجن] انتظار مىرود، یعنى از سه ماه تا یکسال حبس ... زنان به من مىگویند [امام ]خمینى عقربه زمان را چندین دهه به عقب برگرداند. فقط مىتوانیم امیدوار باشیم که او و تمام روحانیون در تاریخ سیاسى ما دوران فترت را بگذرانند....»(10)
از بهار 1360 که قانون، زنان را به رعایت پوشش اسلامى فرا خواند، اجراى این قانون فراز و نشیبهاى زیادى داشته است. در سالهاى جنگ تحمیلى، شور و اشتیاق دینى و انقلابى و حس نیاز به وحدت در مقابل دشمن، حتى قبل از تصمیم قانونگذاران، زنان مسلمان را یکپارچه و مشتاقانه به انتخاب پوشش اسلامى، نه فقط به عنوان انجام یک تکلیف الهى، بلکه همچنین به عنوان پرچم دفاع از ارزشهاى اسلامى و فرزندان و شوهرانشان که در جبههها با خون خود از آن پاسدارى مىکردند، واداشت. پس از پایان جنگ تحمیلى، و با توجه به تحولات فرهنگى و اجتماعى سالهاى پایانى دهه شصت شمسى و آزادى عملهاى نسبى که به تدریج و در نتیجه سیاستهاى دولت، تحت تأثیر فضاى عمومى حاکم بر کشور، پس از پایان جنگ و گرایشهاى عمومى، در اختیار مردم قرار گرفت، به تدریج آثار تحوّل و تغییر در بسیارى زمینههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ظاهر شد. این آثار به طور دقیق و مرتب از سوى رسانههاى بیگانه تعقیب مىشد. در دهه 80 میلادى، رسانههاى خارجى از زنان ایرانى تصویرى مرتجع، عقبمانده، خشن و عارى از ظرافتهاى زنانه ارائه مىدادند که اکثراً با میل و رغبت ولى به دلیل ناآگاهى خود را سراپا در پوششى از چادر سیاه پوشاندهاند تا به راحتى قادر به حمل اسلحه در آن زیر باشند، و در عین حال، زنانى عامى و امّى هستند که جایشان در کنج خانههاست و مرتباً از دست شوهرانشان کتک مىخورند و فقط معدودى زنان روشنفکر در ایران باقى ماندهاند که آنها هم زیر یوغ استثمار مردان مسلمان چارهاى جز تسلیم نیافتهاند. در دهه 90 میلادى اخبار و تصاویر چهرههاى جدیدى از زن ایرانى را به جهان مخابره مىکرد.
«... آنهایى که اخیراً از ایران دیدن مىکنند متوجه شدهاند که زنان ایرانى، به ویژه آنهایى که از طبقه متوسط به بالا هستند، به طور روزافزونى مایلند راههایى براى گریز از محدودیتها و خفقان اعمال شده از سال 1979 بیابند.»(11)
در دهه 90 و پس از آن جهان شاهد تصویر زنانى ناراضى و مخالف به عنوان نمایندگان اکثر زنان ایرانى بود که بدحجابى و آرایشهاى غلیظ را سمبل مبارزات رهایىبخش قرار داده بودند.
یک نشریه آمریکایى مىنویسد:
«زنان ایرانى اندک اندک موهاى خود را از زیر روسرى نمایان مىسازند ... در حالى که نشان دادن مو به نوعى بیان عقیده سیاسى تبدیل شده است، به نظر مىرسد که بعضى زنان مصمم هستند که گرایش سیاسى خود را به شدیدترین وجه ممکن بیان کنند ... در تهران دیده شده که در بعضى از آرایشهاى مو، موها تا هشت اینچ از زیر روسرى بیرون آمده است ... زنان گستاخ شدهاند ... معلوم نیست که آیا تندروها به صحنه باز خواهند گشت یا نه؛ امّا این روند در جهت سختگیرى کمتر، به موازات سیاستهاى اعتدالى مورد حمایت هاشمىرفسنجانى صورت مىگیرد.»(12)
بیگانگان از درک بدیهىترین احتراماتى که زن در جامعه اسلامى از آنها برخوردار است، عاجز بوده، در جلوههاى فرهنگى نیز جنبههاى منفى را جستجو مىکنند.
«... یک روز گرم بعدازظهر من مشاهده کردم اتومبیلى که راننده آن یک خانم بود، پنچر شد. او با سرعت چادر به سر کرد و از اتومبیل خارج شد و از پلیس حاضر در محل تقاضاى کمک کرد. آن پلیس هم لاستیک اتومبیل وى را عوض کرد ... این خانم راننده تا پایان کار زیر سایه یک درخت مشغول استراحت بود و من از دیدن این منظره از کمال پررویى آن خانم ایرانى حیرتزده شدم. فکر مىکنم این هم نوعى سوء استفاده از قانون پوشش اسلامى باشد!(13)....»
طى سالهاى اخیر مقالاتى از این قبیل فراوان در مطبوعات خارجى به چاپ رسیده است. علاقه و مشارکت پدران در مراقبت و نگهدارى از کودکان در پارکها و معابر عمومى، علامت استضعاف و دست و پاگیر بودن حجاب بر شمرده شده، سلامت جامعه و نبود مزاحمتهاى خیابانى، نشانه عدم جذابیت و احساسات زنانه و بانوان ایرانى تلقى گردیده است. مرورى بر 25 سال اسناد مربوط به مقالات و گزارشهاى منتشره در مطبوعات جهان راجع به زن ایرانى، خواننده را به طور جدى با این پرسش روبهرو مىسازد که مگر حجاب اسلامى چه طوفانى به پا کرده و یا کدام نظام را در هم فرو پاشیده که چنین خستگىناپذیر با آن مخالفت و دشمنى مىشود؟!
«ایران بر اثر شجاعت زنان تغییر مىکند ... چیزى مىستیزد تا فضایى از آزادى و بردبارى با آرنج براى خود باز کند و یک حامى قوى و شجاع در میان زنان ایرانى براى خود پیدا کند ... خانمها و آقایان! چادر آنطور که فکر مىکردیم غیر قابل نفوذ نیست. چادر بدننماست!(14)....»
شاید بخشى از پاسخ، در ضعف درک اسلامى ضابطین قانون و فرهنگسازان جامعه نهفته باشد که با تندروىهاى مقطعى که گاه رنگ و بوى بدعت گذارى در دین به خود مىگرفت و زمانى دیگر اصل موضوع به فراموشى سپرده مىشد، توفیق کامل نیافتند الگویى مناسب با زمان و مکان و همخوان با انتظارات جهان پر تنوع و گسترده اسلام، از پوشش اسلامى ارائه دهند، که به راستى امرى مشکل و عظیم است، ولى مگر برقرارى حکومت اسلامى در جهان یکپارچه لائیک، اراده پولادین و عزم راسخ نمىطلبد؟
«در سالنهاى آرایش در ایران، شورشیان قیچى در دست دارند ... در یک کلام، مو به عاملى براى سنجش میزان مقاومت در برابر اراده تحمیلى جمهورى اسلامى تبدیل شده است ... این حقیقت که اجراى مقررات مرتبط با پوشاندن مو غالباً تحقیر انسانها را در بر مىگیرد تا رعایت مسائل مذهبى را، روند را پیچیده ساخته است ... مسئله مو هنوز هم ستون سیاسى ساختار حکومت اسلامى به شمار مىآید. از زمان پیروزى انقلاب اسلامى تا کنون، بىوقفهترین نبرد براى در دست گرفتن کنترل عامه مردم در عرصه ظاهر زنان و حفظ حجاب در جریان بوده است.
... امّا در هر حال امروزه چنین به نظر مىرسد که زنان در این جبهه پیروز بودهاند.»(15)
از دید تحلیلگران غرب، در تهران شاخص همه تحولات و جهتگیرىهاى موافق و مخالف، ظاهر زنان است. در کشورى که23 جمعیت کمتر از سى سال سن دارند و بیشتر از 50 درصد دانشجویان را دختران تشکیل مىدهند در حالى که این روند رو به افزایش است، در جامعهاى که بیکارى بخصوص بین زنان بیداد مىکند و اوضاع اجتماعى و اقتصادى سن ازدواج را بالا برده است، در جامعهاى که هیچ دستگاهى بهخودى خود در پى احقاق حقوق زنان و کاستن از بار رنجهاى مضاعف و تاریخى آنان نیست، چه انتظارى از این تصویر جدید مىتوان داشت؟!
«به اجرا در آمدن قانون حجاب اسلامى در ایران به سهم خود باعث شده است که فمینیسم در ایران نیرو و گسترش فراوانى بیابد و در نتیجه تعداد بیشترى از زنان ایران به امور مالى، تجارى و صنعتى و مشاغل آزاد و بسیار موفق روى آوردهاند.»(16)
به این ترتیب حتى حضور موفق زنان در عرصههاى جدید از دید گزارشگر غربى دلیلى بر رد حجاب است؛ ولى واقعیت آن است که حجاب اسلامى در جامعه اخلاقى و دینى ایران، عاملى مؤثر در هموار ساختن راههاى حضور زنان در عرصههاى مختلف اجتماعى و اقتصادى بوده است. واقعیتى که حتى مخالفان البته با برداشتهاى خود به آن معترفند.
«رژیم اسلامى با ملزم ساختن زنان به پوشیدن حجاب اسلامى با قاطعیت به آرمان فمینیستى در ایران کمک کرده است. استفاده از حجاب اسلامى به سهم خود موجب آن شده است که پدران و مادران سنتگرا حاضر شوند به دخترانشان اجازه دهند که در کلاسهاى دانشگاهها که جهت تحصیل حضور یابند حال آنکه تا آن زمان دانشگاهها مراکز فساد محسوب مىشد.»(17)زنان و دفاع مقدس - تصویرى کمرنگ در رسانههاى بیگانه
هشت سال دفاع مقدس در جبههاى به گستردگى همه زمین و در مقابل دشمنى به سبعیت صدام هرگز ممکن نمىشد مگر به پایمردى و استقامت آحاد ملت بزرگ ایران، نیز شیردلى و صبورى مادران و همسرانى که عزیزترین کسانشان را با رضایت خاطر روانه جبهههاى جنگ مىکردند. حتى تاریخ را یاراى آن نیست حماسهاى را که زنان این سرزمین طى هشت سال جنگ تحمیلى آفریدند، به تمام و کمال بازگو نماید. جنگى که در آن براى نخستین بار در تاریخ این سرزمین، ایران زمینى را به دشمن واگذار نکرد ... زنان ایران، رشادت و دلاورى را از نخستین روزهاى انقلاب اسلامى، با خود به همه عرصهها و صحنهها وارد کردند:
«زنان مبارز، همسران و فرزندان خود را بهخاطر آزادى قربانى کردند یا برادران و پدران خود را براى پیوستن به انقلابیون تشویق نمودند. شرکت زنان در فعالیتهاى انقلابى یکى از عوامل اصلى پیروزى انقلاب بود. زنان دوشادوش مردان در تظاهرات شرکت کردند. در روزهاى آغازین انقلاب تعدادشان نسبت به مردان چشمگیر بود، به گونهاى که مردان براى رقابت با آنان به خیابانها ریختند و تظاهرات شکل تازهاى به خود گرفت. بعد از انقلاب تغییرات سیاسى قابل ملاحظهاى در زندگى زن ایرانى در داخل و خارج خانه به وجود آمد و حتى بسیارى از آنان به سپاه پاسداران و کمیتههاى انقلاب پیوستهاند.»(18)
زنان ایران با حضور قدرتمندانهشان در صحنههاى مختلف که منجر به پیروزى انقلاب اسلامى شد، نام خود را در کنار نهضتهاى بزرگ زنان انقلابى جهان ثبت کردند:
«زنان ایرانى فعال در مبارزه علیه شاه همانند زنان الجزایر در سال 1950 که در برابر استعمار فرانسه فعال بودند و زیر حجاب خود اسلحه پنهان مىکردند، در تظاهرات شرکت کرده و حتى بمب پرتاب مىکردند.»(19)
زنان مسلمان ایران بودند که با آغاز جنگ به صورتى خودجوش در قالب گروههاى محلى و با استقرار در مساجد و خانههاى شهدا به ارائه خدمات گسترده پشت جبهه مشغول شدند. صبورى و روحیه بالاى انقلابى همسران و مادران رزمندگان، تحسین هر ناظر بىطرفى را بر مىانگیخت:
«... از خانوادههاى اسراى جنگى به خوبى مراقبت مىشود. بیوهزنان فشارهاى ناشى از جدایى و عدم ارتباط با همسرشان را با وقار و شکیبایى تحمل کردهاند. آنها دولت را در قبول تقاضاهایشان که ممکن است از وجهه کشورشان بکاهد، تحت فشار نگذاشتهاند. این نوع برخورد هیچ گونه شباهتى با صداى گریه بیوهزنان اسراى جنگى پاکستانى ندارد ... کلاً زنان ایرانى شجاعت رویارویى با هر مصیبتى را دارند. زنان ایرانى کاملاً آماده برخورد با هرگونه واقعه اضطرارى هستند و برخى از آنان در کلاسهاى آموزشى فنون نظامى شرکت مىکنند ... آنها براى رویارویى با موقعیتهاى مختلف، از جمله بمبارانهاى شیمیایى شهرها و براى خدمت در بیمارستانهاى صحرایى در پشت جبهه تحت تعلیم قرار مىگیرند.»(20)
این میان، مطبوعات وابسته به بسیارى از کشورهاى عرب منطقه که به طور کامل مدافع رژیم بعث عراق بودند، در مقالههاى خود از هیچگونه هتاکى و توهین نسبت به زنان مبارز ایران کوتاهى نکرده و روزانه دهها مطلب و خبر با بیانى نیشدار و توهینآمیز و سرشار از شگردهاى جنگ روانى براى کاستن از اثرات حضور قدرتمندانه زن ایرانى در جبهههاى مختلف دفاع مقدس، بخصوص کاستن از تأثیر آن بر جنبشهاى زنان در کشورهاى خود منتشر مىساختند:
«... حق، آمد و باطل رفت، شاه رفت و امام آمد، درهاى زندان گشوده شد تا خواهرانم به آن داخل شوند و تنها مردان در آن به سر نبرند. آرى، انقلاب اینگونه بر فرزندان خود ارج نهاد و به تساوى حقوق زنان با مردان در تحمل حبس و اعدام اذعان نمود ... این اجتماع صدها نفره زنان ستمدیدهاى هستند که در گورستان بهشت زهرا بر سر مزار فرزندان، شوهران و برادران خودشان که [امام ]خمینى آنها را به جنگ فرستاد، گریه و زارى مىکنند.»(21)
بدیهى است که مطبوعات غربى نیز اصلاً نمىخواستند در این حرکت «تقویت جبهه صدام» از دیگران عقب بمانند!
«[امام] خمینى زنان چادرى را براى دفاع از انقلاب اسلامى خود فرا مىخواند. این زنان ملبّس به پوشش تارک دنیاها در حال اجراى مراسم مذهبى نیستند بلکه اینان سربازان جدید[امام ]خمینى مىباشند، ... او پس از کودکان، اکنون زنان را به صحنه پیکار مىفرستد ... ایران در برابر عراقِ تا دندان مسلح، همیشه روى تعدد نفرات خود حساب مىکرد امّا تلفات جانى در این جنگ به قدرى سنگین بوده که این کشور پس از بسیج 140 هزار کودک، اکنون نیاز به فرا خواندن زنان دارد، بویژه که این اقدامِ زنان رزمنده مىتواند شجاعت نیروهاى رزمى و حمایت مردم را تقویت نماید ... قبلاً مىدانستیم که در میان بسیجىها، یعنى شبهنظامیان، چندین زن وجود دارد. برخى دیگر یعنى خواهران زینب، سوار بر جیپها مشغول گشت مىشدند و زنانى را که هنوز هم جرئت آرایش کردن به خود مىدهند، تعقیب و ارشاد مىکردند. تصاویر زنان چادرى که در راهپیمایىها، شعارهاى شدیداللحنى مىدادند، برایمان آشنا بود، امّا تصاویر این زنان رزمنده در حال تمرین، به وضوح نشان مىدهد که زنان ایرانى نقشى بیش از پیش فعال در جنگ بازى خواهند کرد. چادر بلند سنتى مانع به کارگیرى تجهیزات جدید جنگى از سوى آنها نمىگردد.»(22)
نقش زنان در حمایت مالى و مادى از جبهههایى که فرزندانشان با نثار خون خود از آنها دفاع مىکردند، صحنههایى فراموشناشدنى در اذهان همگان برجاى گذارد، ولى این حماسه نیز باید به نفع صدام به گونهاى انعکاس مىیافت که ضمن بیان واقعیات انکارناپذیر، از ابهت و عظمت موضوع بکاهد:
«پرزیدنت صدام با آنکه از جانب کشورهاى برادر عرب خود یعنى عربستان و کویت به نحو بزرگمنشانهاى از نظر مالى حمایت مىشود، در 1982 صلاح دید تا از خانمهاى ثروتمند کشورش بخواهد تا زیورآلات خود را به جبههها هدیه کنند ... تهران رقیب جنگى بغداد نیاز به چنین اقداماتى نداشت. در ایران به وضوح انگیزه پاداش الهى و اطمینان از اینکه آنها قربانى تهاجم شدهاند، براى این مهم کافى بود. در حال حاضر ملاها هم میل دارند تا نظرى به زیر چادرها افکنند، زیرا تصور مىکنند که بتوانند در آن زیر، طلایى را که براى جهاد مالى در جهت جهاد مقدس سخت مورد نیاز مىباشد به چنگ آورند ... رادیو تهران بار دیگر به تعداد زیاد زنانى که به وسیله مایملک خود قادر به کمک مالى به جبههها هستند اشاره کرد ... در مقایسه با عراق که به دوستان عرب، طرفهاى تجارى و ارسالکنندگان اسلحه حداقل 50 میلیارد دلار بدهکار مىباشد و باز هم به وسیله پول سلاطین نفتى عرب تغذیه مىشود، تهران تاکنون حساب و کتابش با هم مىخواند ... ولى در ایران هم دوران خشکسالى شروع شده است.»(23)
اینک که سالها از آن ایام حماسه و شور مىگذرد، بازخوانى بعضى از این تعبیرها و تفسیرها، بخصوص با توجه به روند رویدادها در منطقه بسیار عبرتآموز است.
در «الدستور» انگلستان مىخوانیم:
«... رژیم حدود پانصد هزار نفر از فرزندان و همسران آنها را براى کشته شدن به جبهه گسیل داشته است. رژیم تاکنون از هر شیوه مشروع و غیر مشروع براى مجبور ساختن زنان براى دادن اطلاعات به مقامات به منظور تسهیل در دستگیرى و اعزام مردان به جبههها استفاده نموده است ... بعد از اینکه محرز گردید نصایح، تهدیدات و صحنهسازى در نماز جمعه تأثیرى بر زنان ایرانى نخواهد داشت، شخص آیتاللَّه خمینى در روز جمعه گذشته وارد صحنه شد و اعلام نمود که رژیمش به زودى زنان را براى اعزام به جبهه بسیج خواهد نمود. آیتاللَّه طبق معمول، احادیث و روایاتى از قول ائمه پیرامون ضرورت آشنا شدن زنان به فنون نظامى و پیوستن به صفوف نیروهاى اسلام براى زیارت کربلا و عراق جعل نمود! و از زنان خواست به پادگانها روى آورده و با طرز کار سلاحها آشنا شوند. آیا آیتاللَّه خمینى از روز جمعه نظریات و افکار خود را پیرامون نقش زن در جامعه تغییر داده است؟ آیا دوست او سرهنگ قذافى که دوست دارد زنان را در لباس نظامى مشاهده کند اثرى در تغییر عقیده آیتاللَّه خمینى برجاى گذاشته است؟ ... تصمیم آیتاللَّه خمینى بعد از آنکه تعداد زنان در جامعه ایران به بیش از70 درصد تعداد مردان رسید اتخاذ گردید. در حال حاضر در مقابل هر 70 زن فقط 30 مرد در ایران وجود دارد!(24)....»
همین خبر از دید یک منبع نسبتاً بىطرف اینگونه انعکاس مىیابد:
«دولت ایران براى بسیج نیروى زنان در امر دفاع، کلاسهایى تشکیل داده است که در آنها خانمها دوره تمرینات نظامى را مىگذرانند. دولت ایران در این زمینه اقدامات جدى اتخاذ کرده است. آقاى کمال خرازى، رئیس ستاد تبلیغات جنگ مىگوید: جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق مىباشد. ما به میزان کافى سرباز مرد داریم و هیچ احتیاجى به اعزام زنان به جبههها نیست. این عقیده اکثر مسئولان دولت ایران مىباشد، ولى ایران در طول پنج سال و نیم جنگ، بیش از هشتصد هزار شهید و مجروح داشته، به این علت با کمبود نیرو در حفظ امنیت شهرها مواجه مىباشد. به همین جهت میدان براى فعالیت خانمها وسیعتر گردیده است. امور آموزش و تعلیمات نظامى خانمها را سپاه پاسداران بر عهده گرفته و حدود 2000 مرکز در مساجد، مدارس و ورزشگاهها براى تمرین نظامى انتخاب شده است. از بین داوطلبان دانشجو، کارمند و خانمهاى 30- 20 ساله، پس از مصاحبه و امتحان ایدئولوژى اسلامى، یکصدهزار نفر انتخاب گردیدهاند. سپاه پاسداران مىگوید در این برنامه فقط افراد داوطلب شرکت دارند. در حال حاضر زنان در پشت جبههها آشپزى مىکنند و شستشوى لباس رزمندگان را برعهده دارند امّا پس از پایان تمرینات نظامى احتمالاً به عنوان پزشکیار به خطوط مقدم اعزام مىشوند. در کلاسهاى تمرین نظامى که یک یا دو بار در هفته برگزار مىگردد، نحوه استفاده از مسلسلهاى کوچک و نارنجک و کمکهاى اولیه آموزش داده مىشود. در روز 14 مارس سال جارى در سراسر ایران در مراسم سالگرد دو هزارمین روز جنگ ایران و عراق قرار است هزار نفر از خانمهاى چادرى، مسلسلهاى ساخت شوروى را بردوش گرفته و در تظاهرات شرکت کنند.»(25)زنان و مفاسد اجتماعى، تصویرى غلوّ شده در رسانههاى بیگانه
مقابله با مفاسد اجتماعى و بحرانهاى فرهنگى، همیشه در طول جنگها و تا سالها پس از پایان آنها از دغدغههاى اصلى دولتمردان در هر نظامى بوده است:
«رئیس مجلس [شوراى اسلامى] ایران در مصاحبهاى اظهار مىدارد: «اسلام تعدد زوجات را به ویژه در جوامعى که به دلیل وجود جنگ تعداد زنان بیش از مردان است، اجازه مىدهد. این مسئله در مورد ایران صدق مىکند. اسلام معتقد است که هر زنى حق دارد مورد علاقه یک مرد واقع گردیده و یک زندگى خانوادگى تشکیل دهد». ریاست جامعه زنان مسلمان هم مىگوید: «من از این حقیقت که در کشورهاى غربى، مردان و زنان متأهل به همسرانشان خیانت کرده و غالباً فرزندان نامشروع دارند متعجب و حیران هستم. این مسئله هرگز در ایران اتفاق نمىافتد، زیرا داشتن روابط جنسى نامشروع کاملاً در اسلام منع شده است؛ امرى که از حقوق کودکان دفاع و حمایت مىکند.»(26)
واقعیت آن است که از ارزشمندترین فرصتها در تاریخ معاصر ایران، وجود فرهنگ ریشهدار و اخلاقگراى اسلامىِ حاکم بر کشور و، نیز وجود زنان باوقار و متعهد ایرانى بود که باعث گردید کشور بسیار آرامتر و مطمئنتر از آنچه انتظار مىرفت مشکلات فرهنگى و اجتماعى ناشى از متلاشى شدن هزاران خانواده شهید، جانباز و اسیر داده پیش آورد، را پشت سر بگذارد و از آن مرحله خطرناک با حداقل عوارض مخرّب عبور کند. این موفقیتى است که جمهورى اسلامى قبل از هر چیز مرهون خویشتندارى و عزت نفس اکثر زنان متعهد و مؤمن خود بوده است. متأسفانه این مهم، هرگز در رسانههاى بیگانه مورد توجه قرار نگرفت، حتى آن طور که باید و شاید در داخل و از تریبونهاى گوناگون مورد تأیید و قدردانى واقع نگردید.
«... درصدر اسلام چون تعداد بیوهها و بچههاى یتیم در اثر جنگهاى اسلامى افزایش یافته بود، براى رفع مشکلات آنها تعدد زوجات مجاز گردید، ولى در جامعه اسلامى در رابطه با مسائل جنسى بسیار سختگیرى مىشود و حساسیت زیادى در مورد آن وجود دارد. دلیل اینکه محل نشستن زن و مرد در اتوبوس از یکدیگر مجزا مىشود، این است ... نیز به همین دلیل، افراد کمیته، روابط جوانان را زیر نظر مىگیرند. زنان مؤمن در بیرون از خانه از چادر مشکى استفاده مىکنند. چرا؟ به این دلیل که «زیبایىهاى خود را براى دیگران نمایان نکنند». و این گفته قرآن است که از آن اطاعت مىکنند. این عمل زنانِ وفادار به اسلام، در بین ملت قابل تقدیر مىباشد. اگر کسى با توجه به قانون اسلام در مورد روابط زن و مرد انتقاد دارد این مشکل خودش است. در ایران این نگرانى و مشکل وجود ندارد.»(27)
اما هر خبرى، دستاویزى براى تعبیرها و تأویلها علیه زن و حقوق جایگاه او در اسلام و جمهورى اسلامى گردیده
«در بعدازظهر یک روز، در آپارتمان همسایه، با صحنهاى غیر منتظره مواجه شدم. در آن آپارتمان یک زن جوان زندگى مىکند. آن روز زمانى که دوست مردش به دیدن او آمده بود، افراد کمیته آن دو را به اتهام زنا دستگیر کردند ... طبق قانون اسلامى آنها به اعدام یا سنگسار محکوم مىشدند.»(28) اگر متأهل بودند ...
مطبوعات بیگانه با گرایش طرفدارى از صدام در ایام جنگ تحمیلى، با بزرگنمایى هر مورد یا خبر، تصویرى از یک جامعه متلاشىشده و غرق در فساد را به جهان مخابره مىکردند و این بخشى از جنگ روانى بود که جهت تضعیف روحیه نیروهاى مخلص و جان برکف جمهورى اسلامى با بىرحمى هر چه تمامتر در تمام سالهاى دفاع مقدس ادامه داشت:
«... به علت کشته و مجروح و معلول شدن و به اسارت درآمدن متجاوز از 750 هزار ایرانى در جنگ و فرار بیش از دو میلیون جوان 14 الى 28 ساله، اکنون زنان دوبرابر مردان هستند. کاهش تعداد مردان موجب بروز مشکلات عظیم اجتماعى گردیده که مهمترین آنها فساد، فحشاى غیر علنى و فحشاى رسمى یا ازدواج موقت مىباشد ... مشکل بیوههاى جنگى، یکى از مشکلات دشوارى است که رژیم اینک با آن مواجه است و نتوانسته راه حلى براى آن پیدا نماید. سال گذشته دایره جنایى پلیس ایران از وجود دو شبکه قاچاق بیوههاى جوان به سوریه و برخى از کشورهاى خلیج[فارس] براى خودفروشى یا صیغه شدن اطلاع حاصل نمود(29)....»
طى تمامى سالهاى پس از انقلاب اسلامى، هشدارها و اخطارهاى مسئولان به برخى زنان براى رعایت حدود اسلامى، همواره بازتابى بسیار وسیع و همراه با تفاسیر و تعابیرى تند در مطبوعات خارجى داشته است:
«... در دومین روز ماه جارى، هاشمى رفسنجانى در خطبه نماز جمعه که دستگاههاى تبلیغاتى عربى و اسلامى هم آن را با تعجب زیاد منتشر ساختند، ایرانىهایى را که شیوه «مقاومت منفى» در برابر رژیم را انتخاب کردهاند مورد حمله و تهدید قرار داد و نیز زنان ایرانى را به داشتن تمایل به بىحجابى متهم کرد ... او نوع فساد را مشخص ننمود و فقط فساد را در نوع پوشش و نادیده گرفتن موازین اسلامى از سوى زنان ایرانى و انتخاب روش مقاومت منفى که رژیم ایران را در آستانه سقوط قرار داده است، خلاصه کرد و از تشکیل اردوگاهى براى بازسازى زنان خاطى خبر داد ...
این موضع، بزرگترین تهمت به اسلام است و ناشى از دیدگاه ملاها که در کتابهایشان مىنویسند: «زن یک فرد اسیر است و از وجود وى تنها باید در اتاق خواب و آشپزخانه استفاده کرد»(30)....»
بدیهى است پالایش فرهنگى و سالمسازى و ایمنسازى محیط پرآشوب و جنگزده در دوران دفاع مقدس، تمهیدات و برنامههاى ویژهاى را طلب مىکرد که متأسفانه متولى خاصى نداشت و هر دستگاه و نهادى، هر آنچه به نظرش درست مىآمد، ارائه مىکرد:
«[امام] خمینى حکومت خود را« انقلاب اسلامى» مىنامد و به این ترتیب ظاهر قرن هفتم را به قرن بیستم پیوند مىدهد ... در صورتى که این لایحه تصویب شود، زنان بدحجاب را در خیابان بازداشت[مىکنند] و براى محاکمه تحویل دادگاههاى فوقالعاده مىنمایند و اگر به این نتیجه برسند که آنها مایه آزار و اذیت هستند، تحویل اردوگاهها خواهند شد. اقدامات ضد انسانى علیه زنان، شبحى است که جهان امروز را تهدید مىکند ... در جامعه مذهبى [امام] خمینى مخالفت با سنت حجاب دلیل موجهى براى اعزام به اردوگاهها و تبعیدگاههاست(31)....»
جوانان ایرانى از دیگر سوژههاى مورد توجه، در طى تمامى سالهاى گذشته براى مطبوعات خارجى بودهاند. بخصوص در سالهاى پر تب و تاب دفاع مقدس و حضور میلیونى داوطلبان جوان، در مواردى نادر، خبرنگاران را وادار به اعتراف نسبت به این حقیقت مىنمود:
«... در ایران به وضوح انگیزه الهى باعث شده تا طبق گزارشات، تعداد داوطلبین اعزام به جبهه سر به میلیونها نفر بزند(32)....»
امّا از سوى دیگر، کوچکترین خبر دستاویزى قرار مىگرفت تا دهها گزارش و عکس از گرایشهاى جوانان به موضوعات مخالفپسند نظام در صفحات رسانههاى بیگانه منتشر شود:
«... مردم از این ممنوعیتها به تنگ آمدهاند و دوست دارند که شادى و سرور خود را به به نحوى ابراز نمایند حتى اگر در معرض خطر قرار بگیرند ... یکى از جوانان با لحنى جسورانه اظهار داشت ... پاى همه به کمیته کشیده مىشود و اگر بخت با ما یار باشد، مسئله با یک تعهد شفاهى یا کتبى فیصله پیدا مىکند. در غیر این صورت براى موسیقى 50 ضربه شلاق، براى صرف مشروبات الکلى 75 ضربه و براى کسانى که در خیابانها رقص و پایکوبى مىکنند 60 ضربه شلاق به عنوان جریمه تعیین مىشود(33)....»
البته رسانههایى در کشورهاى جهان سوم بودند و هستند که فارغ از این جوسازىها، در رخدادهاى ایران اسلامى، آمال و آرزوهاى مورد انتظار و ایدهآل خود را مىیافتند:
«... براساس نوشته واشنگتنپست در تاریخ ژوئن 1994 هر ساله یک میلیون دختر نوجوان در ایالات متحده آمریکا به طور غیر مشروع باردار مىشوند و نوجوانان آمریکایى به هرگونه عمل خلاف دست مىزنند، در حالى که در ایران چنین مشکلاتى وجود ندارد.»(34)
امّا متأسفانه با گذشت زمان و تحت تأثیر عوامل بسیار داخلى، منطقهاى و بینالمللى، پدیده شوم آسیبهاى اجتماعى به جامعه ما هم راه یافت:
«تعداد خانمهاى جوانى که از خانه فرار مىکنند، در ایران رو به افزایش است. بالا رفتن میزان تحصیلات زنان باعث استقلالخواهى و آزادىطلبى آنها مىشود و این امر، اختلاف خانوادهها را بیشتر مىکند. زنان جوان علیه نظام سنتى خانواده شورش مىکنند و این کار منجر به فرار از خانه مىشود ... این مسائل باعث تزلزل نظام خانواده سنتى در ایران شده است. در گذشته ازدواج و بچهدارى و حفظ خانواده را تنها وظیفه زنان مىدانستند و در جامعه ارزش چندانى براى او قایل نبودند(35)....»
این آسیبها با گذشت زمان و به دلیل کمتوجهى یا بدفهمى برخى متولیان از ریشهها و علل و راههاى مناسب پاسخگویى، به تدریج و بخصوص در سالهاى اخیر اشکال حادترى به خود گرفته است که با بزرگنمایى، در رسانههاى بیگانه انعکاس مىیابند:
«مواد مخدر، عملیات جنسى، ایدز و... دامنگیر جوانان ایران شدهاند. امروزه جوانان ایرانى به شعارهاى ایراد شده توسط دولتمردان که تا به حال اصلاً جنبه عملى نیافته و به نتایج خوبى نرسیده، با شک و تردید مىنگرند. بحران هویت، خلأ فرهنگى، تفاوتهاى اجتماعى، بیکارى، مواد مخدر، استقبال نکردن از ازدواج، کاهش استقبال از آموزشهاى عالى از طرف پسران و فرار دخترها از خانه ... این مشکلات روز به روز در حال افزایش هستند.»(36)
کشور از یک زاویه دید، به انسان شباهت دارد. اگر شایعات بد راجع به انسان پخش شود، اعتبار او در افکار عمومى افت مىکند. این امر در مورد کشورها هم صادق است. تبلیغات غربى و بیشتر از همه آمریکا و حامیان آن، چنان شایعات حسابشدهاى را در باره هر موضوع کوچک و بزرگى که در اینجا به عنوان یک کشور 70 میلیونى رخ مىدهد در سراسر جهان پخش مىکنند که چالشى مدام را براى اصلاح کجفهمىها و تأثیرات آن بر روابط خارجى و عرصههاى داخلى، پیش روى نظام قرار داده است.
یک نشریه فرانسوى با کینهورزى مىنویسد:
«هفده سال پس از انقلابى که به نام مستضعفین تحقق یافت، دیگر هیچ امیدى به زندگى بهتر باقى نمانده است. جوانان همواره براى اینکه دامن زنان یک سانتىمتر کوتاهتر و یا موى پسران یک سانتىمتر بلندتر باشد، باید با ریشوها به نبرد چریکى بپردازند ... زنان، نخستین قربانیان رژیم که از مسئولیتهاى مهم به بهانه فقدان استعداد و وضعیت جسمانى کنار گذاشته شدهاند، مقاومت مىکنند و در برابر پافشارى براى حذف آنها از زندگى اجتماعى، با ابداعات خود پاسخ مىدهند ... یک تار موى مِش یا فِر شده روى پیشانى، ... روسرىهاى رنگى افزایش یافته ... نشریه تعطیل شده گردون، ایران را «کشورى که گلهاى خنده در آن پژمرده است»، توصیف مىکند.»(37)
برخى عوامل تعیین کننده در بروز آسیبهاى اجتماعى در جامعه امروز ایران از قبیل رواج مواد مخدر عزمى ملى و حمایتى بینالمللى را مىطلبد تا ریشهکن شود. معضلاتى دیگر از قبیل شیوع ایدز نیازمند آگاهى و توجهى فورى از سوى مسئولان و برنامهاى سریع و ملى براى پیشگیرى و ریشه کنى است.
امّا در مبحث زنان، به رسمیت شناختن و اعطاى حقوق آنها به عنوان شهروندانِ برابر با مردان در یک نظام اسلامى، نیز کاهش معضلات اقتصادى و اشتغال همه جوانها از جمله زنان، آنان را در مسیرهایى مطابق شایستگىها و توانمندىهایشان قرار داده، از سردرگمىها و بىهویتىهایى که به آسیبهاى اجتماعى دامن مىزنند مىکاهد.
اگر به مقوله اشتغال فقط براى مردان فکر شود، هرگز معضلات کاهش نخواهند یافت. فراموش نشود که نیمى از فارغالتحصیلان دانشگاههاى کشور، زنان هستند و این دستاورد افتخارانگیز انقلاب اسلامى ایران است.
«... یکى از دلایل فروپاشى تابوهاى کهنه علیه تحصیلات عالیه براى زنان این است که دانشگاههاى ایران در زیر سلطه کامل رهبران مذهبى مسلمان، کنترل شدید زندگى دختران را در محوطه دانشگاهها به والدینِ نگران آنها پیشکش مىکنند. زنان مجرد با شرکت در انقلابى آرام نسبت به تعصبات گسترده، براى برقرارى روابط سیاسى و اجتماعى در کشور، خانه خود در روستاها و شهرهاى محل زندگى والدینِ محافظه کار را با هدف کسب تحصیلات بالاتر در هر کجا که ممکن باشد، ترک مىکنند. قدرت درک این زنانِ متکى به نفس یا به عبارتى استقلال عملى که مادران آنها حتى تصورش را نمىتوانستند بکنند، نمایانگر یک تجربه اجتماعى عظیم است که اثرات آن در داخل و خارج از محوطه دانشگاهها احساس مىشود.
... با ورود دانشجویان به بازار کار و مشاغل گوناگون، کشور به گونهاى غیر قابل پیشبینى دگرگون مىشود. لباس این دختران و حتى نوع موسیقى که به آن گوش مىدهند و مطالبى که مطالعه مىکنند، به شدت تحت نظر قرار دارد و با وجود این، آنها حسى تازه از آزادى را تجربه مىکنند و در عین حال این را هم درک مىکنند که دسترسى جدید زنان به دانشگاهها، پیدا کردن کارى متناسب با مهارتهایشان را براى آنها تضمین نمىکند.»(38)
جوان بودن جمعیت و بلاتکلیفى و بیکارى آنها به دلایل متعدد از جمله فقدان برنامهریزىهاى مناسب و خارج از شعار اقتصادى و تولیدى، طبیعتاً پس از ربع قرن که از انقلاب اسلامى مىگذرد، حال و هواى تازهاى به خیابانها و روابط انسانى و نحوه برخوردها و معاشرتها بخشیده که دستاویزى مناسب براى بسیارى از رسانهها بوده است، تا به شدت جهت القاى ذهنیت مورد نظر خود نسبت به ایران به خوانندگان خویش از آن بهرهبردارى نمایند:
«از نظر دختران جوان ایرانى، هفت سال بر سر قدرت بودن اصلاحطلبان به طور نسبى، جو را آرام کرده بود ... مجلس جدید محافظه کار هم اهمیت ندارد ... قدرت هر چه باشد زنان راه خود را مىروند ... آنها شماره تلفنها را هنگامى که یکدیگر را در پارکها یا مغازههاى بزرگ مىبینند رد و بدل مىکنند. خیابانهاى شمال تهران به خاطر ملاقاتهایى با اتومبیل، شناخته شدهاند؛ اتومبیلهاى دختران، اتومبیلهاى پسران، رد و بدل کردن نگاهها و شاید ارتباطهاى بیشترى برقرار شود. مدرنترها مجلس شبنشینى خصوصى به شیوه کاملاً غربى را ترتیب مىدهند.»(39)زنان و مجازات سنگسار، تصویرى دهشتناک در رسانههاى بیگانه
شاید هولانگیزترین مقالات علیه جمهورى اسلامى ایران و مقام و جایگاه زن در آن، که هر از چندگاه انعکاس وسیع و در سطحى باورنکردنى در همه جاى دنیا پیدا مىکند، مجازات سنگسار زنان خاطى باشد. این گونه احکام که شاید تعداد آنها از شمار انگشتان دست تجاوز نکند، چنان مورد بهرهبردارىهاى تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى قرار گرفته که حتى میان دوستان و محافل موافق نیز دفاعى از آن صورت نگرفته است. هر حکم یا در مواردى اجراى حکم سنگسار، تعداد بىشمارى فیلم، مقاله، گزارش، عکسهاى واقعى و ساختگى، مصاحبه و اظهارنظرها را به دنبال داشته، رسانههاى جهان را تا مدتها صفحه تندترین گزارشها و مناظرات علیه اسلام و جمهورى اسلامى ایران مىنماید.
«اگر در قرون وسطى مسیحیان متعصب، زنان را به عنوان حامل ارواح شیطانى مىسوزاندند و یا اگر امروزه مسلمانان متعصب کوردل در ایران زنى را سنگسار کردهاند، نتیجه همه آنها در همه جا یکسان است؛ یعنى اینکه همواره زنان توسط مردان با شکنجههاى فجیع به کام مرگ فرستاده مىشوند، زیرا به طور کلى فرض اینان بر آن است که زنان عامل گناه هستند و مىخواهند مردان را از راه راست و شرافتمندانه منحرف کنند. متأسفانه همه این کارها به نام خدا انجام مىشود.»(40)زنان و حضور در فعالیتهاى اقتصادى، تصویرى تکبعدى در رسانههاى بیگانه
انقلاب اسلامى تحول عمدهاى را در کلیه جنبههاى زندگى افراد جامعه بخصوص زنان پدید آورد. تلاش مسئولان نظام براى تقویت بنیانهاى خانواده، ترویج مبانى اخلاقى و مبارزه با آثار مخرب اقتصادى و اجتماعىِ هشت سال جنگ تحمیلى، همواره طى این سالها موجب برانگیخته شدن عکسالعملهاى شدید در رسانههاى بیگانه شده است.
یک نشریه ژاپنى مىگوید:
«چیزى که پذیرفتن آن براى بسیارى از زنان حتى از پذیرش حجاب مشکلتر است، قبول این طرز تفکر مىباشد که زنان یا باید در خانه بمانند و یا تنها در رشته محدودى از مشاغل به کار اشتغال ورزند. زنان نقش عمدهاى در اقتصاد ایران دارند. در کشاورزى، ادارات، بیمارستانها و مدارس به آنها احتیاج است و بنابراین به کار ادامه خواهند داد، ولى اگر اوضاع جدید به مفهوم نگه داشتن آنها در مشاغل درجه دوم باشد، زنان ممکن است احساس ضعف و زبونى در برابر مردان نمایند ... نظرات حاکم در بعضى محافل انقلابى حاکى از آن است که زنان در سرشت و ذات خود، رحم و شفقت زیادى دارند، پس باید به وظایفى از قبیل آموزش، بهداشت، نظافت، خانهدارى و پرستارى بپردازند، ولى وزارت دفاع، حراست از مرزها، فرماندهى نظام و اداره کشور مناسب آنها نیست ... زنان زیادى در نتیجه این دیدگاه شغل خود را از دست دادهاند. بعد از انقلاب مشکلات اقتصادى باعث کاهش شغل در بعضى ادارات گردید و اوّل از همه زنان اخراج شدند تا شغل مردها حفظ شود. زنان شاغل هم از آینده خود نگرانند.»(41)
شاید بعد از موضوع حجاب اسلامى، مسئله نحوه برخورد با موضوع اشتغال زنان، بیشترین حجم مطالب له یا علیه جمهورى اسلامى در رسانههاى بیگانه را تشکیل داده است:
«مردم دیگر اعتمادى به انقلاب ندارند ... زنان را با تصویب یک سلسله قوانین مجبور به ترک محیط کار کردند ... این موضوع براى زنان فقیر روستایى بىمعناست، زیرا آنان دائماً در کارهاى کشاورزى، قالىبافى و تولیدات دیگر کار مىکنند در مورد این کارهاى طاقتفرسا ولى کمدرآمد اصلاً صحبتى نمىشود، ولى در کارهایى که حقوق خوبى براى زنان دارد، آنها مجبور به ترک کار مىشوند. در ادارهجات دولتى و مؤسسات آموزشى، یا زنان را مستقیماً اخراج و یا به وسیله مقررات جدیدى که از طرف آنها غیر قابل اجراست، مجبورشان مىکنند استعفا دهند.»(42)
اما مطبوعات کشورهاى مسلمان اغلب با دیدى واقعگرایانهتر تحولات ایران و موضوع زن در نظام اسلامى را بررسى مىکردند. از قول یک خانم خبرنگار مالزیایى که مدتى را در ایران به سر برده است مىخوانیم:
«دنیاى ایران دنیاى مردان است، ولى زنان هم به شرکت در توسعه و عمران کشور تشویق مىشوند. در این جمهورى کار براى زنان مسئلهاى نیست امّا تعداد آنهایى که داراى مقام بالایى هستند، انگشتشمار است ... زنان ایرانى بر خلاف بعضى دیگر از کشورهاى خاورمیانه مىتوانند آزادانه در خیابانها قدم بزنند، حتى اگر تنها باشند و مىتوانند رانندگى کنند و به خرید و گردش بپردازند(43)....»
خبرنگاران و بازدید کنندگان از کشورهاى محروم معمولاً بیانى ستایشانگیز در توصیف دستاوردهاى انقلاب اسلامى براى زنان داشتهاند:
«زنان ایرانى در مقایسه با دیگر زنان مخصوصاً عرب از زندگى استثنایى برخوردارند. آنها در انتخاب شغل آزاد بوده و به اغلب کارها از رانندگى تا خدمت در هتل مشغول مىباشند و در جبهههاى جنگ نیز کمکهاى ذىقیمتى مىکنند. آنها مطابق اسلام از تمام حقوق برخوردارند و در پیروزى انقلاب سهم بسزایى داشتهاند. آنها در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش، به پیشرفتهاى چشمگیرى نایل آمده و بسیارى از آنان مشغول تحصیل در دانشگاهها هستند.»(44)
مطبوعات غربى نیز غالباً به وجود فرصتهاى مناسب براى زنان اذعان داشته امّا به موانع ضمنى آن اشاره مىکنند:
«در ایران فرصتهایى براى زنان وجود دارد امّا به شرطى که آنان کاملاً تابع قوانین اسلامى باشند. مسأله این است که تازهواردین، مشکل مورد قبول جامعه اسلامى واقع مىگردند یعنى اگر شما از یک خانواده سرشناس اسلامى بوده و از 9 سالگى چادر به سر کرده باشید، آن وقت پیدا کردن کار یا ورود به دانشگاه برایتان مقدور خواهد بود.»(45) حتى حفظ شئون زنان نیز به مذاق منتقدان خوشایند نیست:
«بعضى از بنیادگرایان و سیاستمداران از این مىترسند که همکارى زن و مرد در اتاقهاى کوچک در محل کار به احساس شرم و حیاى خانمها صدمه وارد آورد. به همین جهت چندى قبل دولت به خانمهاى منشى اعلان جنگ داد. قرار است طى لایحهاى کار کردن خانمها به عنوان منشى ممنوع و به وسیله مردها جایگزین شوند.»(46)
در سالهاى اوّل انقلاب، بعضى تصمیمات مبنى بر ممنوعیت اشتغال به کار یا تحصیل زنان در برخى از رشتهها موجى از سر و صداهاى رسانهاى پرهیاهو را در مطبوعات غربى به راه انداخت:
«... در رابطه با قانون کار و آزادىهاى اجتماعى براى زنان دگرگونىهاى عظیمى حاصل آمده و تغییرات دیگرى هم در شرف برنامهریزى مىباشد. اگر چه تمام اینها زنان را به طور یکنواخت تحت تأثیر قرار نمىدهد امّا تعداد زنانى که خواسته یا ناخواسته شغل خود را از دست دادهاند، به طور چشمگیرى رو به افزایش است. بعضى از حرفهها مانند مهندسى معدن، باستانشناسى و قضاوت براى خانمها ممنوع گردیده، بعضى از این تغییرات ناشى از مشکلات اقتصادى ایران است اما ایدئولوژى جمهورى اسلامى هم مایل است زنان را خانهنشین کند. سیاستى در کار است تا بلکه از هر خانواده فقط یک نفر حقوقبگیر و نانآور باشد و بقیه به او وابسته باشند. اعزام مردان به جبهه و تلفات جنگ، تعداد زنان بىسرپرست و نانآور را به شدت افزایش داده است. در مناطق روستایى هم که زنان همیشه در کشاورزى و بافندگى بیش از زنان شهرى کار کردهاند، وضع همین است و هجوم مهاجرین و پناهندگان جنگى به روستاها که امنتر است، مجال کار را از زنان گرفته است(47)....»
معمولاً نویسندگان و مفسران همواره انتظارات، دیدگاهها و تجربیات خود را خواه ناخواه در تحلیل اخبار دخالت مىدهند.
یک نشریه سوئدى مىنویسد:
«انقلاب اسلامى در ایران به نحوى حیرتانگیز به مردان که همیشه آرزوى برترى بر زنان را دارند، این امکان را مىدهد که در هر مورد عملاً خواست خود را اجرا کنند. در ایران اگر شما زن باشید، در بازار کار با مشکلات بزرگى رو بهرو مىشوید و مردان کمصلاحیتتر همیشه بر شما پیشى مىگیرند. حتى کارمندان مرد براى امضاى مدارک یا پذیرفتن ارباب رجوع، زنان را بیشتر معطل مىکنند تا مردان همجنس خود را.»(48)
با پایان جنگ، حضور تعداد بیشترى نماینده زن در مجلس شوراى اسلامى و تعیین دفتر مشاور رئیسجمهور در امور زنان، فضاى بازترى براى ابراز خواستههاى زنان در چارچوب قوانین فراهم آمد که انعکاسهاى وسیعى در رسانههاى غربى یافت.
«ایران براى ده میلیون نیروى آماده به کار زن چه کار کرده است؟ ... از صندلىهاى ردیف آخر مجلس ایران زمزمههاى ناآرامى به گوش مىرسد ... زنان در پستهاى مدیریت با انواع و اقسام تبعیضات بین زن و مرد مواجه هستند. آنها به طور سیستماتیک با مردان همکار خود در جنگند. مردان تلاش و دورپروازى زنان در محیط کار را بىبند و بارى تلقى مىکنند ... شمار روزافزونى از زنان عمدتاً به دلیل نیاز اقتصادى به دنبال کار هستند ... قانون اساسى استقلال مالى شغلى زنان را تضمین کرده است ... با این همه کارشناسان حقوقى مىگویند که تجدید نظر در قوانین موجود که زنان را در مرتبه زیردست و تابع مردان قرار مىدهد باید در دستور کار سیاستمداران باشد ... در سال 1974 بیکارى در میان زنان شهرنشین ایران 12 درصد بود امّا امروز 60 درصد است. هزاران زن بعد از انقلاب اجباراً مراکز صنعتى و کارخانهها را ترک گفتند، زیرا دولت آنها را به نفع مردان، مجزا کرد(49)....»
تصمیمات و مقررات در مورد دانشگاهها نیز نقادانه از سوى رسانههاى بیگانه همواره مورد توجه و ریزبینى بوده است:
«دنیاى آکادمیک خود متأثر از ممنوعیتهاى اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مىباشد، به طورى که یک زن پزشک نمىتواند متخصص مجارى ادرار باشد یا مرد نمىتواند متخصص زنان و زایمان شود. پیچیدهتر اینکه دانشکده حقوق تعداد کمى از دختران را مىپذیرد، زیرا اسلام قضاوت را براى زن ممنوع ساخته است ... چند وقتى است که قانونى در پارلمان به تصویب رسیده که به موجب آن زنان مىتوانند قضات را در کارشان کمک نمایند. وکیل زن کم است، ولى آنها هر روز به دادگاهها رفت و آمد مىنمایند. نسل جدید تصمیم گرفته است بر همه موانع فایق آید و شجاعت و صبورى پیشه خود کرده است.»(50)
با آغاز دوره ریاست جمهورى جناب آقاى خاتمى و نقش قاطع زنان و جوانان در این پیروزى غیر منتظره، نگاهها در جهان یک بار دیگر به زنان و جوانان این سرزمین معطوف گردید و دوست و دشمن، هر یک به فراخور نیت خویش، چشم امید به تحولاتى که انتظار مىرفت با اراده زنان و جوانان در این کشور رقم بخورد دوختند:
«صحنه سیاسى ایران از زمان سقوط رژیم شاه، حادثهاى نظیر آنچه در انتخابات ریاست جمهورى رخ داد، به خود ندیده است ... نقش دانشجویان در این پیروزى نقش آنها را در زمان انقلاب و به ویژه در اشغال سفارت آمریکا در 1979 در اذهان تداعى مىکرد ... علاوه بر دانشگاهها و نسل جوان، زنان مهمترین نقش را در هفتمین دور انتخابات ریاست جمهورى ایفا کردند(51)....»
حضور 90 درصد رأىدهندگان پاى صندوقها و ریختن 70% آرا به نفع آقاى خاتمى تا مدتها همه تریبونها را به تحسین و ابراز امیدوارى براى تسریع روند پیادهسازى ارزشهاى انقلاب اسلامى (از سوى دوستان) و یا تسریع در حذف اصول (از سوى دشمنان) واداشته بود.
«... نسیمى از سرزندگى و طراوت کلى بر کشور خواهد وزید ... قبل از هر چیز صحبت از اجراى قوانین موجود است ....
اغلب این قوانین به طور مناسب تفسیر نشدهاند امّا آنها مشارکت زنان را در فعالیتهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى تضمین مىکنند(52)....»
امّا شاید هیچ یک از تحولات در سالهاى اخیر از دید رسانههاى بیگانه، بیشتر از نقش و فعالیتهاى زنان در جمهورى اسلامى دستآویز بازىها و ترفندهاى تبلیغاتى قرار نگرفت.
«زمانى که امیدوارى به اینکه رئیسجمهور محمد خاتمى بتواند اصلاحات اساسى به وجود آورد، به سر آمده است.
سرخوردگى مردمى به ویژه در میان زنان و جوانان زیر سى سال که بیش از 60% جمعیت ایران را تشکیل مىدهند را خیابانهاى تهران گواهى مىدهند ... شاهدى بر کشاکش مستمر میان بسیارى از زنان ایرانى و محافظهکاران مذهبى که خود را به طور فزایندهاى ناتوان از اجراى محدودیتهاى اجتماعى مىبینند. دختران جوان با مانتوهاى تنگ و پوشش فرضاً اسلامى، اهمیتى نمىدهند که روسرى خوشرنگشان از روى موهایشان به پایین سُر بخورد. آنها دست در دست دوستپسرشان در خیابان راه مىروند و در کافىنتها به سایتهاى قرار ملاقات اینترنتى مراجعه مىکنند.»(53)
بدیهى است که چنین تصویرى از اوضاع اجتماعى، وقتى در کنار گزارشهاى اقتصادى راجع به موقعیت زنان ایرانى قرار مىگیرد، به هیچ عنوان نمىتواند در ذهن خواننده و مخاطب خارجى و یا حتى داخلى آن تصویر مطلوبى از یک جامعه آرمانگراى اسلامى باشد. متأسفانه بسیارى از اوقات ضرر مستقیم چنین تصویرسازىهایى گریبانگیر زنان سختکوش و فهیم در جمهورى اسلامى مىشود. واقعیت آن است که اگر همت و تلاش زنان در جمهورى اسلامى براى حضور مؤثر در عرصه اقتصادى بیشتر بها داده شده و تسهیل گردد، قطعاً ضمن همراه داشتن آثار بسیار مثبت در کاهش ناهنجارىهاى اجتماعىِ ناشى از «بیکارى مفسده آفرین» در اصلاح تصویر مخدوش زن ایرانى در رسانههاى بیگانه تأثیر بسزایى خواهد داشت.
«زنان تدریجاً و به طور فزاینده نقشهاى شاخص و برجستهاى را در ایران ایفا مىکنند. نقش داشتن در امور تجارى و صنایع نیز از این قاعده مستثنا نیست . گروه نسبتاً زیادى از زنان، میزهاى بازار بورس تهران را به اشغال خود درآوردهاند ... زنان در شرکتهاى دستاندرکار در اطلاعرسانى و فناورى مربوط به آن بازیگران بزرگى محسوب مىشوند. برخى از آنها حتى در حال رخنه به سنتىترین دژهاى مختص مردان از قبیل صنایع سنگین هستند.
... ظهور زنان در عرصه تجارى ایران مىتواند پیامدهاى اجتماعى عمیقى داشته باشد ... زنان ایرانى گروهى مصمم محسوب مىشوند ... اکنون دیگر هیچ کس نمىتواند جنبش زنان را متوقف کند. اوضاع ایران امروز، اینگونه جلوهگرى مىکند.»(54)
در مجموع باید گفت در فرهنگ کنونى غرب تعریف کلیشهاى و مشخصى از زن مسلمان در اذهان عمومى جاى گرفته است. اگر چه این تصویرسازى از قرن هجدهم میلادى و توسط شرقشناسان اروپایى آغاز گردید، ولى امروزه به مدد تبلیغات وسیع رسانهاى، ابعادى وسیعتر یافته است:
«ویژگى اجبار و فشار علیه زن در بطن اسلام وجود دارد و موضوعات حجاب و جداسازى محرم و نامحرم، فشار مزبور را آشکار مىکند. اینکه آیا زنان مسلمان داوطلبانه به این محدودیتها تن در مىدهند یا قادرند رهایى یابند جاى بحث دارد ... آمریکا در جنگ خلیج [فارس] و یا اشغال افغانستان جهت انحراف افکار عمومى بینالمللى از واقعیت «فعالیتهاى تمدن سازى»اش، به هنگام نیاز به یک سوژه جالب جهت طرح در رسانههاى گروهى تحت نفوذ خود، مباحث و مسائل مرتبط با زنان مسلمان را مطرح مىکند. افکار عمومى غرب نمىتواند مسائل اسلامى در ایران، عراق و ترکیه را از هم جدا کند. براى غرب همه کشورهاى اسلامى تاریک و بربر هستند و جزئى از جهانى محسوب مىشوند که باید متمدن شود.»(55)
ولى نباید فراموش کرد که:
«انقلاب ایران مانند هر دگرگونى اجتماعى، در بنیاد، سرشتى فرهنگى دارد و این انقلاب با همه دشوارىهایى که با آن رو بهرو شد و آن را از گرفتن نقشى در منطقه بازداشت، با ژرفاى فرهنگى خود هنوز دور نمایى امیدبخش دارد.»(56)چهره زن ایرانى در رسانههاى بیگانه
نقش ویژه، حضور باورنکردنى و اهمیت جهتگیرىهاى زنان در عرصههاى مختلف انقلاب اسلامى باعث شده که از همان نخستین روزها، دهها مطلب، عکس، خبر، تفسیر و گاه تحریف در رسانههاى پرخواننده جهان با موضوع زن بخصوص زن مسلمان و به طور اخص، زن در جمهورى اسلامى ایران انتشار یابد که اخیراً بازار گرم اینترنت، شتاب و امکان دسترسى همگان، در همه وقت و همه جا به این مطالب را به طرز بىسابقهاى افزایش داده است، به گونهاى که حتى توان ارزیابى و تشخیص صحت و سقم آنها را از مخاطب سلب مىنماید. هر عقل سلیم و دیده بصیر، تأثیر مستقیم و بسیار آشکار این تحولات را این روزها به وضوح در چهره دگرگون شده محلات و شهرها اعم از کوچک و بزرگ به راحتى درک مىکند. آنچه شعله این فتنه را برافروختهتر مىکند غفلت و ندانمکارىهاى دوستان نادان و فرصتطلبىهاى رقباى آگاه است.
هدف از انجام پژوهش که برایند آن در این مقاله ارائه گردید، ارزیابى عملکردهاى نظام طى یک ربع قرن گذشته نه از زبان موافقان و مدافعان که عمدتاً به بیان مخالفان و دشمنان است تا از این راه هم آشنایى با ترفندها و عملکردهاى رقیب فراهم آید و هم نقطه ضعفها، ندانم کارىها، اهمالها و احتمالاً ضعفهایى را که فرصت انتقاد را به حریف واگذار نموده است مشخصتر گردد.
«اى عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولى قدرى توجه مىخواهد. اقدام باید کرد. با تأخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن، کار را سخت مىکند، ولى اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر، راه را نزدیک و کار را سهل مىنماید.»(57)پىنوشتها: -
1) مقاله اتحاد مقدس واتیکان و اسلام، روزنامه لوموند، به قلم هانرى تفک، فرانسه، 1/9/1994.
2) منبع: وایل، چاپ بلژیک، به قلم فرانسواز لالاند، 1/10/1979.
3) روزنامه میگ، چاپ پاکستان، به قلم سماران نیازى، 29/4/1982.
4) نشریه اما، چاپ آلمان، به قلم آلیس شوایتزر 1/11/1981.
5) روزنامه میدل الیت، چاپ انگلیس، (نویسنده و تاریخ دقیق مشخص نیست).
6) روزنامه کانبرا تایمز، چاپ استرالیا، 9/6/1982.
7) مقاله زنان ایرانى پس از انقلاب اسلامى، روزنامه دنیکوش، به قلم شیخ نورالاسلام، بنگلادش، 22/11/1983.
8) روزنامه ملیت چاپ ترکیه، مقاله امروز هیچ مساواتى براى زنان در ایران وجود ندارد، 7/2/1984.
9) کوریر برازیلیان، چاپ اتریش، مقاله زنان در ایران خمینى به کجا مىروند؟، 24/10/1985.
10) روزنامه گوتنبرگس پوستن، سوئد، به قلم پیتر اندرسن، 22/10/1984.
11) روزنامه تایمز، چاپ انگلستان، 25/10/1989.
12) نیویورک تامیز- چاپ آمریکا- 11/6/1991
13) روزنامه ماینیچى، چاپ ژاپن، 21/10/1989.
14) آ. ب. ث. چاپ اسپانیا، مقاله چادر بدننما، به قلم کریستینا لوپز، 11/2/1999.
15) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، مقالهاى بهقلم الین شلینو، 3/2/2003.
16) بزین ویک، چاپ آمریکا، به قلم استافلى رید 24/5/2004.
17) همان.
18) میدل الیت، چاپ انگلیس، مقاله زن ایرانى، 1980 میلادى.
19) روزنامه ملیت، چاپ ترکیه، 7/2/1984.
20) پاکستان تایمز، پاکستان، به قلم طلعت احمد، 13/5/1988.
21) الدستور، چاپ انگلستان، 22/2/1988.
22) پارى ماچ، چاپ فرانسه، مقاله زنان آماده رفتن به جبهه هستند، 21/11/1986.
23) فرانکفورتر روندشاو، چاپ آلمان، به قلم پیتر گرنر، 8/1/1988.
24) الدستور، چاپ انگلستان، مقاله زن ایرانى، به قلم على نورى زاده، 9/3/1983.
25) ماینیچى، چاپ ژاپن، مقاله زنان ایرانى اسلحه بردوش گرفته آماده دفاع هستند، 14/3/1986.
26) کریستین سانیس مانیتور، آمریکا. مقاله افزایش تعدد زوجات در ایران، 18/8/1986.
27) توکیو، چاپ ژاپن، مقاله خانمها از قانون جداسازى اتوبوسها استفاده مىکنند، 31/3/1986.
28) آساهى، چاپ ژاپن،مقاله ازدواج موقت، 20/12/1985.
29) الدستور، چاپ انگلستان، 9/3/1986.
30) الطلیعة العربیة، چاپ فرانسه، 19/5/1986.
31) بوستون کلاب، چاپ آمریکا، 17/5/1986.
32) فرانکفورتر روندشاو، آلمان. 8/1/1988.
33) المجله، چاپ انگلستان، تعطیلات به سبک ایرانى، 16/11/1984.
34) ملبیطر- چاپ هندوستان، به قلم مجتبى فیض، 6/8/1994.
35) یومیورى، چاپ ژاپن، به قلم ساتو هیدنورى، 25/2/2000.
36) الحیات، چاپ انگلستان، به قلم علاء موسوى، 17/6/2003.
37) نوول آبزرواتور، چاپ فرانسه، 15/8/1996.
38) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، به قلم سوزان ساکس، 22/7/2000.
39) لوموند، چاپ فرانسه، مقاله ازدواجهاى تهران، 5/5/2004.
40) اشپیگل، چاپ آلمان، 1/12/1991.
41) ژاپن تایمز، چاپ ژاپن، 27/12/1983.
42) ملیت، چاپ ترکیه، 7/2/1984.
43) آتوسان، چاپ مالزى، به قلم محموده حسن، 2/8/1983.
44) تیناکاران، چاپ سریلانکا، به قلم محمدامین، 1/11/1983.
45) کریستین سانیس مانیتور، چاپ آمریکا، 18/8/1986
46) الشعب، چاپ مصر، 8/7/1986
47) میدل اسیت، چاپ انگلیس، 1/2/1982.
48) داگنس نیسهتر، چاپ سوئد، مقاله زنان در خدمت ایران، 25/10/1984.
49) نیویورک تایمز، آمریکا، 23/4/1992.
50) جورنال دوژنو، چاپ فرانسه، مقاله زن آینده، سلامت، 26/6/1994.
51) النهار،چاپ لبنان، مقاله چه نیروهایى از خاتمى حمایت کردند، 28/5/1997.
52) لارپوبلیکا، چاپ ایتالیا، مقاله ایران چرخشى اصلاح طلبانه، 25/5/1997.
53) کریستین سانیس مونیتور، چاپ آمریکا، مقاله جشنواره موسیقى زنان، 22/8/2003.
54) بیزنس ویک، چاپ آمریکا، مقاله ایران دیگر سرزمینى که زنان در آن جایى ندارند نیست، 24/5/2004.
55) زمان، چاپ ترکیه، به قلم نظیفه شیشمان، 20/4/2003.
56) السفیر، چاپ لبنان، به قلم هانى فحص، 24/5/2003.
57) شرح چهل حدیث شریف، امام خمینى(ره)، ص238.