زن در جامعه معاصر ایرانى‏


 

زن در جامعه معاصر ایرانى‏

خانم دلال عباس ترجمه: ح.ش‏

[نگاه به وضعیت زنان در جمهورى اسلامى ایران از بیرون، مى‏تواند ما را با بازتاب‏هاى خارجى عملکرد نظام در این زمینه آشنا کرده، نقاط قوت و ضعف را بیشتر بنمایاند.
«مرکز مطالعات راهبردى» در لبنان یکى از موسسات علمى است که مباحث زیربنایى در منطقه را به پژوهش گذارده، دستاوردهاى علمى خود را در فصلنامه «شئون الاوسط» منتشر مى‏سازد. این فصلنامه در شماره 103 خود در تابستان 2001 م، به صورت گسترده به جامعه ایران پرداخته، موضوعات چندى را به بحث گذاشته است. خانم دلال عباس، نویسنده و استاد دانشگاه لبنان، وضعیت زن در جامعه کنونى ایران را در مقاله مبسوطى بررسى کرده است که برگردان آن تقدیم مى‏گردد.
نقش امام خمینى در احیاى حقوق سلب شده زن ایرانى در فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى، نقش سازمان‏ها و جمعیت‏هاى ملى و دولتى زنان، زن و حق مشارکت سیاسى، زن و آموزش، حقوق زنان شاغل، خانواده و امور ازدواج طلاق و مسئله حجاب از جمله موضوعات این پژوهش مى‏باشد اطلاعات این پژوهش هر چند براى بسیارى از خوانندگان ایرانى تازگى نخواهد داشت، اما مى‏تواند نوع نگاه یک پژوهشگر بیرونى را به مسائل ایران و دستاوردهاى انقلاب براى زنان نشان دهد ضمناً نقل قول‏هایى که از حضرت امام خمینى و رهبرى انقلاب شده به صورت نقل به مضمون ترجمه شده است و نه مراجعه به متن اصلى سخن.]

از لحظه‏اى که خدا بر آدمى‏زادگان جامه انسانیت پوشانید و مرد و زنِ ایشان را جانشین خود در زمین ساخت تا آن را آباد کنند، تفاوت‏هاى فردى را میان مردان و زنان و نیز بین مرد و زن به وجود آورد؛ افرادى را با استعداد، قابلیت‏ها، مهارت‏ها و گرایش‏هاى مادى و معنوىِ گوناگون آفرید تا با این تفاوت‏ها بتوانند مسئولیت‏هاى نهاده شده بر دوش‏شان را به پایان برسانند و هستى آباد گردد ... .
از آن لحظه تاکنون همواره میان مردم، ستیزى همیشگى برقرار بوده و آتش نبرد میان حق‏گرایان و هواداران باطل، نیز میان زورمداران و ضعیفان شعله‏ور بوده و زن همواره در جبهه ضعیفان جاى داشته است. او قربانىِ مرد به عنوان مردى که همسر یا پدر یا برادر است نبوده، بلکه به واقع قربانى نیروهاى چیره بر جامعه، و آموزه‏هایى بوده که در خدمت منافع نیروها بوده است.

[نادانى و غربزدگى، دشمنان دیرینه(1)]

زن ایرانى پیش از انقلاب - همچون زنان عرب و به طور کلى زنان شرقى - با دو دشمنِ ستیزه‏جو روبه‏رو بود؛ نخستین دشمن نادانى، عقب‏ماندگى، بى‏سوادى و سنت‏هاى کهنه و پوسیده بسته شده به اسلام بود و بى‏اعتنایى به حقوق اعطایىِ دین به زن که فقط در عهد پیامبر و خلفاى راشدین در مدینه اجرا شد اما در مناطق فتح شده از جمله ایران مورد اعتنا قرار نگرفت، به ویژه اگر فضاى حاکم بر فتوحات و چگونگى آشنایى مردم این مناطق با دین حقیقى را در نظر بگیریم، گذشته از اینکه موانع زبانى [و کژفهمى‏ها] در کار بود و حکومت اسلامى به امپراتورى تبدیل شد که در آن، نظام حرمسرا و کنیزکان در عهد خلیفه - پادشاه‏ها رونق گرفت، سپس نادانى و بى‏سوادى در میان مردان و زنان در دوره‏هاى متمادىِ انحطاط تمدن اسلامى در پى کشورگشایى‏هاى مغول و جنگ‏هاى صلیبى فراگیر شد. نتیجه این فروپاشىِ سنگین آن بود که مردمان به مستحبات دینى سرگرم شدند و دیانتِ آنان با طالع‏بینى، سحر، شعبده‏بازى، خرافات و اعتقاداتِ پوچ درهم آمیخت و نفوذ فقهاى قشرىِ چسبیده به مجموعه‏اى از اندیشه‏هاى ایستا و متحجرانه فزونى یافت؛ اینان از عدالت، تفسیرى سطحى به دست مى‏دادند که آثار منفىِ آن تاکنون در بسیارى از مناطق باقى مانده است و سلفى‏گرىِ اجتماعى (با آب و رنگ دینى‏اى که از میراث فقهى آنچه را همسو مى‏دید برمى‏گزید) حکمفرما شد. تمسک به احادیث جعلىِ منسوب به پیامبر، خلفا و پیشوایانِ دینى فراوان شد؛ احادیثى که نظام طبقاتى و ستمگرى را تجویز مى‏کرد و زن را موجودى کم‏عقل و سست‏ایمان تصویر مى‏نمود رواج یافت که در پى عواطف و خواهش‏هایش حرکت مى‏کرد اما این نکته مورد غفلت قرار گرفت که خداوند متعال زنى را برگزید و او و پسرش را از نشانه‏هاى الهى قرار داد [اشاره به آیات ناظر به جایگاه حضرت مریم ]و اینکه اولین یاور پیامبر و اولین شهید راه اسلام، زن (سمیه، مادر عمار) بوده است و اینکه خدا به خاطر حکمتى که کوته‏اندیشان درک نمى‏کنند ذریه پیامبر را در فرزندان دخترش قرار داده است.
این سنت‏هاى پوسیده مبتنى بر عرف‏ها و عادت‏هاى معمول - که پیش از اسلام رایج بود - و متکى بر فتاواى فقیهانِ دوره انحطاط، زن را انسانى ضعیف و محروم از نعمتِ دانش و در نتیجه فاقدِ قدرت اِعمالِ فکر قرار داده و او را از مشارکت در زمینه‏هاى گوناگون زندگى و از کمترین حقوق مقرره دین - به جز موارد استثنایى - محروم ساخته است.
اما دومین دشمنى که زنان ایرانى و عموم زنان شرقى با آن روبه‏رو بوده‏اند، پیروى فرهنگىِ کورکورانه و سطحى از غرب استعمارگر، و در سطح نظرى، توهم دروغینِ آزادى از قید و بندها است، زیرا شرقِ اسلامى و از جمله ایران از یک قرن پیش تاکنون و پس از گذراندن دوره متمادىِ سقوط و فروپاشى و عقب‏ماندگىِ اجتماعى، وقتى با غرب استعمارگر و نیرومند و مسلط برخورد کرد، نخبگان مسلمان باور خود را از دست داده، شیفته فرهنگ غرب شدند و آرزو کردند که بر طراز الگوى غربى درآیند، پس از آن تقلید کردند و ویژگى‏هاى آن را برگرفتند و نهادهایشان را بر مبناى نظام بیگانه بنیان کردند و با آن رابطه‏اى اشتیاق‏آمیز برقرار نمودند. غرب با همه شخصیت‏ها، کتاب‏ها و نهادهایش به آنها این گونه القا مى‏کرد که گویا معلمانِ همیشگى‏اند ... .

* * *

[بسندگى به پیرایه‏هاى غربى، نه دستاوردهاى علمى‏]

بى‏تردید انسان شرقىِ دورافتاده از ریشه‏هایش که اصالت و هویت حقیقىِ خود را از دست داده بود، توانایى نداشت ابعاد مثبت تمدن غربى (شامل علم، فن‏آورى و سیاست داخلى) را از عمق، درک کند یا با وضعیت خود همخوان نماید، از این‏رو به عاریت گرفتنِ پوسته‏ها و به رسوبات تمدن غربى بسنده کرد که تبلور آن را مى‏توان در غوغاى بازار، پوشاک، موسیقىِ مبتذل و برنامه‏هاى سرگرم‏کننده تلویزیونى یافت؛ برنامه‏هایى که با هیاهوهاى پرزرق و برق و شیوه‏هاى جذابش، ذهن آدمى را غرقه مى‏سازد و با زن چونان موجودى مصرف‏کننده و ابزارى تحریک‏آمیز رفتار مى‏کند و از راه تبلیغات، در او این حس را مى‏پروراند که هرگز نمى‏تواند زنى جذاب و فریبا (کنیزانى از نوع جدید) باشد مگر زمانى که در مصرف انواع پوشاک، عطر و لوازم آرایش آنقدر زیاده‏روى کند که وى را از تعادل ظاهر و مضمون و معنا و مبنا غافل سازد و او را بازیچه یا کالایى قرار دهد که نتواند شخصیت خود و توانایى‏هاى واقعى‏اش را به عنوان پایگاه آرزوهاى انسانى و مربى مردان و زنان و نمودى از عظمت الهى تشخیص دهند ... در فرهنگ وارداتى، زن‏ها در دایره‏اى توخالى که از ظاهرى فریبنده و رنگارنگ برخوردار است سرگردانند و از دستیابى به کمال و به اهداف والاى انسانى ناتوانند. نیز زن از کالا یا عروسکى که منزلتش در گرو میزان هزینه کردنش و بسته به ارزش کالاهایى است که مى‏خرد و بر تن مى‏پوشاند، پست‏تر است و بى‏آنکه بداند به انجام برنامه‏هاى استعمار نو براى تحکیم سلطه فرهنگى‏اش بر جامعه به عنوان مربى و پرورش‏دهنده نسل‏ها آن هم در پى تثبیت سلطه اندیشه مادىِ مصرف‏گرا در همه زمینه‏ها مدد مى‏رساند.

[پرده‏بردارى از چهره رژیم حاکم‏]

در آستانه شکل‏گیرى انقلاب اسلامى در ایران و در مرحله زمینه‏سازى، این نیاز مبرم وجود داشت که چشمان مردم بر ابعاد منفىِ حکومت خودکامه حاکم گشوده و به ادعاهاى ملى‏گرایانه و نژادپرستانه رژیم شاه پاسخ گفته شود؛ ادعاهایى که در متون آموزشى و در رسانه‏هاى تبلیغىِ در ستیز با عرب‏هاى فاتحِ ایران و در واقع با اسلامِ چیره بر ایران (که به ادعاى آنها شخصیت، عظمت، تمدن و فرهنگ را از ایشان سلب کرد)(2) موج مى‏زد. همچنین این نیاز وجود داشت که نسبت به بدى‏هاى نظام اجتماعىِ حاکم با چهره پیشرفته اما به واقع عقب‏مانده، افشاگرى شود و از نوسازىِ سطحى و روبنایى انتقاد گردد، زیرا شکاف تمدنى میان جامعه ایرانى و جوامع پیشرفته را از بین نبرده، بلکه بر عمق و دامنه آن افزوده، چون فقط پیرو و مقلّد دنیاى پیشرفته گشته بود.

[بازگشت به اسلام پیشرو و هویت دینى‏]

آنچه در آن زمان در حال شکل‏گیرى بود، فراخوان به بازگشت به اسلام راستین و نگرش دوباره و بازنگرى آن بود تا اندیشه دینىِ نوینى تولید شود که بر هویت پافشارى کند و با پیشرفت نیز نستیزد. نوشته‏هاى دکتر على شریعتى و مرتضى مطهرى و دعوت امام خمینى به «حکومت اسلامىِ» مبتنى بر مفاهیم اسلام که جز در حکومت مدینه از لحاظ سیاسى و اجتماعى به درستى پیاده نشده بود در این چارچوب مى‏گنجد. همچنین است همه دعوت‏هایى که به روآوردِ سیاسى و اجتماعىِ آغازین دوره اسلام صورت مى‏گرفت؛ نیز رهنمونىِ زنان ایران به الگوگیرى از زنان مؤمنى که در قرآن از آنها نام برده شده و از زنان جهادگرِ صدر اسلام به ویژه حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب کبرا که پوینده هدایتِ قرآنى بودند. مقالات مرتضى مطهرى در باره حقوق زن در اسلام و حجاب اسلامى که به صورت پیاپى در مجله زن روز منتشر مى‏شد، در همین مجموعه قرار دارد. حقوق زن حتى براى خودِ زنان ناشناخته بود و روحانیان حتى علماى برجسته - به جز معدودى از آنان که در رأس آنها امام خمینى و شاگردان وى قرار داشتند - آن حقوق را نادیده گرفته بودند.

[زنان نخبه و عامى‏]

زنان در جامعه ایرانى در آستانه انقلاب به دو گروه کاملاً متفاوت تقسیم شده بودند: گروه اوّل شامل دو مجموعه از هم جدا مى‏شد: در مجموعه نخست زنان طبقه سیاسىِ حاکم و خانواده‏هاى مرفهى قرار داشتند که به فراخوانىِ رضاشاه و پسرش به کشف حجاب و الگو گرفتن از زن غربى در شکل و محتوا به عنوان یکى از ابزار ملى‏گراهاى نژادپرست و براى از بین بردن کامل نُمودهاى اسلامِ وارداتى پاسخ مثبت داده بودند. اینان همان زن‏هایى بودند که در زندگى اجتماعى و فرهنگى دانش آموخته و شریک نظام شاه بودند و زنان و دختران جوانى از طبقات فقیر در شهرها و کوچندگان از روستاها پیرو آنها بودند. در این زمان به دلیل فزونىِ اماکن لهو و فساد در تهران و حومه آن و نبودِ مانع اخلاقى، فساد و انحراف در جامعه شیوع یافت.
مجموعه دوم زنان و دخترانى جوان از خانواده‏هاى ثروتمند و متدین یا زنان و دختران برخى از روحانیون نواندیش را شامل مى‏شد که تحصیلات عالىِ خود را در ایران و بیرون از آن پى گرفته بودند. اینان زنانى بودند که پس از انقلاب، رهبرى جنبش زنان را عهده‏دار شده، خواستار بهبود شرایط زنان و نو شدنِ قوانین مربوط به آنها بر پایه اسلام و تعالیم امام خمینى گشتند.
اما گروه دوم بیشتر زنان ایرانى از طبقات فقیرِ شهرها و زنان روستایى را دربرمى‏گیرد که بر اساس عواطف دینىِ خود حرکت مى‏کردند و معمولاً خودباخته انواع مناسبات سنتىِ عقب‏مانده ماندگار از دوران انحطاط بودند و به صورت قابل توجهى بى‏سوادى میان آنان رواج داشت. علاوه بر اینکه بیشتر خانواده‏هاى متدین به خاطر ترس از انحراف دختران‏شان در نظام علمى و آموزشى غربى، آنها را از ادامه تحصیلات متوسطه و دانشگاهى بازمى‏داشتند، پس اینان از دانش، شناخت و فرهنگ بازماندند و از مردان با فاصله زیادى عقب افتادند.(3) در آن زمان دانشجویان دیندار و دانشجویان دخترِ باحجاب در معرض اهانت و آزار روحى و جسمى قرار مى‏گرفتند.(4) بى‏سوادى میان زنان شیوع داشت و آنها را نازل‏تر از مردان قرار داده بود، به گونه‏اى که از آنچه در صحنه سیاست مى‏گذشت آگاه نبودند. هنگامى که افکار نوین اسلامى و اندیشه‏هاى انقلابىِ اسلامى مطرح شد، زنان کمتر از مردان اثر پذیرفتند. از این‏رو مردان در میدان مبارزه و سیاست پخته‏تر بودند. این ماجرا در زمینه تعلیم و تربیت و در صحنه‏هاى کنش اجتماعى نیز بروز یافت.(5)

نقش امام خمینى در احیاى حقوق سلب‏شده زنان‏

امام خمینى بر این باور بود که اسلام به زن اهمیت زیادى داده است که چه بسا از اهتمام به مردان بیشتر باشد. از سخنان ایشان در این زمینه مى‏باشد که اسلام به زن خدمت‏هایى کرده که از آنچه براى مردان انجام داده بیشتر است. اهمیتى که اسلام به زن‏ها داده بیشتر از اهتمامش به مردان است. «مبدأ همه سعادت‏ها از دامن زن است. زن مبدأ همه سعادت‏هاست»، «زن مظهر تحقق آرزوهاى انسان است. این زن است که مردان و زنان بزرگ را تربیت مى‏کند. از دامن زن، مرد به معراج مى‏رود».(6)
بنا بر باور نقش زن که ناشى از اعتقاد امام - همچون دیگر عالمان شیعه - به مقام والاى حضرت زهرا به عنوان بانویى است که الگوى همه مسلمانان اعم از مرد و زن است، امام در انقلاب و در فعالیت‏هاى اجتماعى و فرهنگى و سیاسى به زن نقشى بنیادین داد که پیش از آن در جهان اسلام نظیر نداشت. از این‏رو مى‏توانیم بگوییم که اگر امام خمینى رهبر انقلاب، زمینه‏ساز این نقش و الهام‏بخش سازندگان آن نبود و اگر بنا به فرض، یکى دیگر از عالمان بزرگ حوزه علمیه (که به زن نگاهى نازل و برگرفته از مفاهیم سنتى و عرف‏هاى رایجِ بسته شده به اسلام و ناشى از واکنش به آنچه به دست رضاشاه و سپس پسرش تحت عنوان نوسازىِ ایران صورت گرفت) عهده‏دار رهبرى انقلاب مى‏شد، وضعیت زن در ایران دست‏کم مانند وضعیت زن در افغانستان بود.
خاستگاه نگرش امام خمینى اصلى بود که امام على(ع) براى رهبران و پیشوایان مردم قرار داد و آن اینکه: «هر که خودش را به عنوان پیشواى مردم قرار دهد باید به تعلیم خویشتن پیش از دیگران بیاغازد و باید پیش از آموزش زبانى، با رفتارش آنها را آموزش دهد».
امام خمینى در رفتارش با همسر، دختران و وابستگان منسوب به او - چنان که نزدیکان و معاشرانش در قم، نجف و پاریس نقل کرده‏اند(7) - الگوى شاگردان و مریدانش بوده است.
دخترش دکتر زهرا مصطفوى رئیس جمعیت زنانِ جمهورى اسلامى ایران از نقش او به عنوان همسر، پدرى دوراندیش و مهرورز و اینکه او چگونه با گفتار و رفتارش عشق به کار و روابط اسلامى و انسانىِ سالم را در مناسبات خانوادگى و زناشویى به فرزندان خود آموخت سخن گفته است، زیرا وى مصداق واقعىِ برابرى، عدالت، محبت متقابل و کمک در منزل بود، چون با همسرش به نوبت براى مراقبت از فرزندان خردسال یا بیمار شب‏ها بیدار مى‏ماند و در بالاترین حد به همسرش کمک مى‏کرد؛ هر کدام ساعتى را بیدار مى‏ماند و دیگرى مى‏خوابید و ....(8)
از ویژگى‏هاى والاى امام این بود که از مردانِ بدرفتار با همسران‏شان یا مردانى که زنان‏شان را طلاق مى‏دهند و با دیگرى ازدواج مى‏کنند بیزار بود. شاید امام از معدود مراجعى بود که از آغاز عمر تا آخرین لحظه زندگى‏اش به یک همسر (که او را دوست مى‏داشت و محترم و بزرگ مى‏شمرد) بسنده کرد و چون مى‏شنید که یکى از نزدیکانش به همسرش ستم یا بى‏احترامى کرده او را سرزنش مى‏کرد و ناراحتى‏اش را از وى ابراز مى‏نمود.(9)
امام بارها در گفتگوهاى رادیو و تلویزیونى و مطبوعاتى در پاسخ به پرسش‏هایى که در پاریس و بعدها در ایران از او در باره سرنوشت زنان در حکومت اسلامى مى‏شد، بر حقوق زن بر مبناى نگرش و احترام اسلام به آنان تأکید مى‏کرد و مى‏گفت اسلام از چهارده قرن پیش به زن حقوقش را داده و میان زن و مرد فرق نگذاشته است ... در حالى که زنان در غرب فقط در سال 1920 (1299) و به مرور وارد صحنه سیاست شدند. زنان در مشارکت در همه زمینه‏ها آزادند. آزادى به معناى واقعى نه آنکه شاه مى‏خواهد. زن در نظام اسلامى از همان حقوقى برخوردار است که مردان دارند، از جمله حق آموزش، کار، مالکیت، کاندیداتورى و شرکت در انتخابات و در همه زمینه‏هایى که مردان در آنها مشغولند، زن مى‏تواند نقش داشته باشد. البته کارهایى هست که مردان نمى‏توانند آنها را انجام بدهند و کارهایى هم هست که زنان نمى‏توانند انجام دهند، زیرا به فساد منجر مى‏شود. اسلام خواسته است که مرد و زن هویت انسانىِ خود را حفظ کنند. اسلام نمى‏خواهد زن بازیچه دست مرد باشد. اما آنچه در خارج شایع است که اسلام با زن با خشونت رفتار مى‏کند، به هیچ وجه درست نیست. اینها تبلیغات بیهوده‏اى است که افراد مغرض به آن دامن مى‏زنند. هر کدام از زن و مرد شایستگى‏ها و اختیارات خود را داراست. اگر فرق‏هایى هست مربوط به تفاوت‏هاى طبیعىِ آن دو است.
امام در پاسخ به کسانى که مى‏گویند: اگر شریعت اسلامى در ایران پیاده شود زنان مورد ستم قرار خواهند گرفت مى‏گوید: این گفته که اگر اسلام پیاده شود زنان باید خانه‏نشین شوند و در را به روى خودشان ببندند، سخن باطلى است که به اسلام بسته شده است. زنان در صدر اسلام در میان سپاهیان و در میدان نبرد حضور داشتند. وضعیت زن در حکومت اسلامى وضعیتى انسانى و سالم است و شخصیت زن آزاد خواهد بود، برخلاف زمان‏هایى که نه مردان و نه زنان هیچ کدام آزاد نبودند.
ایشان در پاسخ به پرسشى با این مضمون که تشیّع به طرد زنان از زندگى اجتماعى دعوت مى‏کند گفت: تشیّع مذهبى است انقلابى و تکمیل خط اسلام ناب نبوى است، به همین خاطر تشیّع و شیعه همیشه در معرض هجوم مستبدان و استعمارگرانِ مغرض بوده است. تشیّع زنان را از صحنه زندگىِ اجتماعى نمى‏راند و طرد نمى‏کند، بلکه آنها را در جایگاه والاى انسانى قرار مى‏دهد.
ایشان مى‏گفتند: ما پیشرفت دنیاى غرب را قبول داریم، ولى فساد غرب را که خودِ غربى‏ها از آن شِکْوه مى‏کنند قبول نداریم. غربیان کسانى هستند که مى‏خواهند زن‏ها بازیچه مردان و جوانان فاسد باشند. نباید زن‏ها را فریب داد. نباید زن‏ها گمان کنند که منزلتِ آنها در این است که با آرایش و سرِ برهنه به خیابان بروند. این منزلت زن نیست. این شى‏ء است نه زن. زن باید با شهامت باشد. باید در مقدرات اساسىِ حکومت دخالت کند. زن سازنده و مربى انسان است.
امام در 13 آبان 1358 به دانشجویانى که سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند و افرادى را گروگان گرفتند فرمان داد که زنان و رنگین‏پوستانى که نقش آنها در جاسوسى ثابت نشده است، به وزارت خارجه تسلیم شوند تا فوراً از ایران اخراج شوند. علت این رفتار پرسیده شد و ایشان جواب داد که زنان در اسلام جایگاه خاصى دارند و سیاهپوستان هم همیشه مورد ستم بوده‏اند و در آمریکا گرفتار تبعیض نژادى هستند و چه بسا مجبور شده‏اند به ایران بیایند. از این‏رو باید در مجازات آنها تخفیف قائل شد ... ما این کار را بر اساس تعالیم اسلام انجام دادیم.(10)

نقش زن ایرانى در فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى‏

یکم: نقش بانوان در پیروزى انقلاب و دوام آن(11)

آنچه قابل توجه است، نقش مؤثر و پایدار زنان در صحنه مبارزه پیش از پیروزى انقلاب اسلامى است. این واقعیت در مقاومت صبورانه آنها در برابر فشارهاى رژیم شاه و شکنجه خانواده‏هاى مبارزان و در تحمل خطرات و مشکلات و تشویق همسران و پسران به مبارزه و کمک به آنها در این زمینه جلوه یافت. همه اینها عامل مؤثرى در ادامه راه به سوى تکامل انقلاب بود. نظام پهلوى مبارزان را به زندان مى‏افکند و آنها را شکنجه مى‏کرد و بر خانه‏هایشان یورش مى‏برد. گاهى براى واداشتن متهمان به اعتراف، زنان و فرزندان آنها را احضار مى‏نمود و آنها را در برابر ایشان شکنجه مى‏کرد، ولى همه این رنج‏ها خللى در اراده زنان مؤمن و بردبار وارد نمى‏ساخت. همسر مبارزان و مادران آنها مسئولیت اداره امور خانه را به دوش مى‏کشیدند و خود را در معرض بیم، پیامدهاى ناخوشایند، خطر، مصیبت‏ها و شهادت عزیزان‏شان قرار مى‏دادند. بارها مى‏شد که زنى با فرزندان خردسالش از مناطق دور و نزدیک مى‏آمد و همسر گمشده‏اش را در زندان مى‏جست و پس از ساعت‏ها انتظار که نوبت به او مى‏رسید، فقط پاسخى تند از مأموران زندان مى‏شنید یا در معرض اهانت و تحقیر قرار مى‏گرفت و ناامید به منزل برمى‏گشت تا یکبار دیگر به جستجوى همسرش بپردازد. به واقع اگر این بردبارى ایمانى نبود، اگر پشتیبانى زنان از مبارزان نبود، مقاومت ادامه نمى‏یافت و ریشه‏هاى سازنده انقلاب پا نمى‏گرفت. با شروع مرحله عمومىِ انقلاب که با شهادت [آیت‏اللَّه‏] سیدمصطفى خمینى و انتشار مقاله توهین‏آمیز در روزنامه اطلاعات شروع شد حضور زنان قابل ملاحظه و فراگیرتر شد. زنان با همسران‏شان در راهپیمایى‏هاى بزرگ شرکت کردند و خود را در معرض گلوله دژخیمان قرار دادند، در حالى که حکومت اسلامى و سقوط شاه را درخواست مى‏کردند. راهپیمایى‏هایى که در شهر مشهد آغاز شد به سرعت در همه شهرهاى ایران گسترش یافت و جهان حضور و مشارکت میلیون‏ها زن مسلمان را نظاره کرد.
ماجراى هفدهم شهریور که در آن هزاران زن و کودک به شهادت رسیدند دنیا را تکان داد و على‏رغم تلاش شاه براى سرپوش گذاشتن بر ابعاد این فاجعه، تصاویر و اخبار آن همه جهان را فرا گرفت و شاه نتوانست بر آن سرپوش بگذارد. به رغم شهادت بسیارى از مردان در این حادثه، شهادت زنان ستمدیده بى‏گناه تأثیر سترگى بر جامعه داشت و به جاى ناکام شدن خیزش - چنانکه حکومت مى‏خواست - به تداوم تظاهرات انجامید، در حالى که تصاویر زنان شهید و کودکان‏شان در مناطقى از شهر که عمدتاً متدینان و خانواده‏هاى متوسط زندگى مى‏کردند گردانده مى‏شد. در هفتم و چهلمِ این فاجعه تظاهرات عظیمى توسط مردان و زنان انجام شد که شجاعت را در جان‏ها برانگیخت و اراده و عزم آنها را دوچندان کرد.
حضور زنان در راهپیمایى‏هاى تاسوعا و عاشورا در سال 1357 که به تظاهراتى بر ضد رژیم شاه تبدیل شد، فراگیرتر و باشکوه‏تر، و نشانگر روحیه والا، اراده محکم و سستى نکردن زن مسلمان بود که مسافت‏هاى طولانى را مى‏پیمود، در حالى که شیرخواره‏اش را در آغوش گرفته و یک یا دو فرزند دیگرش را هم در پى خود مى‏کشید، نیز در برابرش سربازان سر تا پا مسلح با چهره‏هاى در هم و خشمگین که به او مى‏نگرند و بالگردها بر فراز سرِ آنها در پروازند و وى را تهدید مى‏کنند، اما ترسى به دل او راه نمى‏یافت. زنان با سربازان سر تا پا مسلح در خیابان‏ها مانند مادران و خواهران واقعىِ آنها رفتار مى‏کردند و آنها را به پیوستن به مردم و شوریدن بر رژیم ستمگر دعوت مى‏نمودند. تردیدى نبود که برخورد عاطفى، سربازان را به یاد خانواده‏هایشان مى‏انداخت و آنها را وا مى‏داشت سلاح‏هایشان را به کنارى بیفکنند و از رویارویى با مردم دست بشویند. نمونه‏هاى متعددى بود که برخى از سربازان گلوله‏هاى تفنگ‏هایشان را - به جاى مردم و به ویژه زنانى که پیشاپیش تظاهرات حرکت مى‏کردند - به سوى افسران شلیک مى‏کردند، سپس به توده‏هاى خشمگین مى‏پیوستند، زیرا چهره مادران و خواهران‏شان را در چهره این مادران و خواهران مى‏دیدند.(12)
صف‏هاى طولانى اغذیه، نان و نفت عرصه‏هاى دیگرى بود که ایمان و پایدارى زنان را به نمایش مى‏گذاشت؛ چهره‏ها خندان و خشنود بود و در پاسخ به این پرسش که چرا از انقلاب دست نمى‏کشید تا همه چیز به حالت عادى برگردد و رنج و اندوهتان پایان پذیرد، از پیرزن قدخمیده تا دخترک هفت‏ساله‏اى که بشکه کوچکى را براى پر کردن نفت به دست داشت، همگى گفتند: همه چیز را تحمل مى‏کنیم تا پیروز شویم! همه مشکلات را تحمل کردند تا سختى کمبود اقتصادى را از خویشاوندان در بند خود بکاهند.
هر گاه بیمارستان‏ها اعلام نیاز به پوشاک، دارو و خون مى‏کردند، صف‏هاى طولانى از زنانى که پوشاک و دارو با خود داشتند در برابر مراکز بهداشتى تشکیل مى‏شد، ناچار مسئولان براى کاستن شدت ازدحام اعلام مى‏کردند - و این بارها اتفاق افتاد - که نیازهایشان تأمین شده است.
زنان در فعالیت‏هاى نظامىِ انقلاب نیز حضور مؤثرى داشتند و مواد لازم براى ساختن کوکتل‏مولوتف را فراهم مى‏آوردند و در تأمین سلاح نیز کمک مى‏کردند. در کنار جنبش عظیم زنان مؤمن و شجاع، گاهى جمع‏هاى محدودى از زنان غرب‏زده نیز تظاهرات مى‏کردند تا در برابر حرکت توده‏هاى انقلابى بایستند؛ تظاهراتى که از آغاز محکوم به شکست بود. نمونه این تظاهرات تجمع برخى از زنان در برابر نخست‏وزیرى براى حمایت از نخست‏وزیر شاهپور بختیار با حضور دهها خبرنگار روزنامه‏ها و خبرگزارى‏هاى بیگانه بود که در داخل هیچ اثرى جز برانگیختن تمسخر و خشم توده‏ها نداشت،(13) ولى تأثیر آن در خارج این بود که رسانه‏هاى غربى تأکید مى‏کردند زن ایرانى نمى‏خواهد با پذیرش حجاب و اجراى قوانین اسلامى، صد سال به عقب برگردد!

دوم: نقش زنان پس از پیروزى انقلاب‏

حضور زنان در صحنه سیاسى پس از پیروزى انقلاب ادامه یافت. شتافتن همه‏روزه آنها به سوى محل اقامت امام در تهران و در قم، بیعت ناگسستنى از سوى زنان مؤمن با رهبرى بود که رنج و دردهاى ملت خود را درک مى‏کرد و زنان از عمق وجود، او را دوست داشتند و فرمانبردار وى بودند.
هنگامى که نیازهاى جدیدى در جامعه در میانه جنگ تحمیلى ایران و عراق پدیدار شد صفوفِ کمک‏رسانى‏ها و به کار بردن سلاح، از زنان آکنده شد. زنان از نخستین ماههاى آغاز جنگ، در بیمارستان‏هاى مخصوص مجروحان جنگى در پشت جبهه حضور یافتند و به یارى مجروحان و آسیب‏دیدگان پرداختند.
چه بزرگند مادرانى که پسران‏شان شهید مى‏شد و آنان مى‏گفتند که به شهادت آنها مى‏بالند و آماده‏اند دیگر پسران‏شان را نیز تقدیم کنند ... نیز پیرزنانى که گرماى سوزاننده تنور را در تابستان به جان مى‏خریدند تا براى رزمندگان نان بپزند؛ همچنین زنانى که لباس مى‏بافتند و خیاطى مى‏کردند تا رزمندگان را از سرماى شدید مناطق کوهستانى حفظ کنند و به آنها با محبت مادرانه گرمى ببخشند.(14)
زنان دوشادوش مردان در سازندگى کشور نیز شرکت جستند. جمعیت‏هاى زنان و به ویژه «جمعیت زنان ایران» زنان را به پیوستن به تشکل‏هاى «جهاد سازندگى» تشویق کردند و روزنامه‏ها در طى جنگ و پس از آن بر اهمیت پرهیز از اسراف(15) - که ویژگى زندگى زنان مرفه پیش از انقلاب بود - تأکید کردند، همان طور که زنان شهرى و دانش‏آموزان و دانشجویان دختر از مناطق مختلف کشور براى شرکت در درو محصولات کشاورزى راه مى‏افتادند. کار اینان با سادگى و ناچیزى درآمد مادىِ آن عزم و شور را در کشاورزان برمى‏انگیخت و به آنها نیرو مى‏داد. هنگامى که مى‏دیدند دانشجویان و بانوان محترم از شهرها مى‏آیند و سختى را بر خود هموار مى‏کنند تا به یارى برادران‏شان بشتابند و به وضعیت اقتصادى کشورشان رونق ببخشند، کار و تولیدشان دوچندان مى‏شد.
امام خمینى و دیگر رهبران انقلاب، نقش زنان را ارج مى‏نهادند و در گفته‏ها و سخنرانى‏هایشان بر آن تأکید مى‏کردند. هر سخنرانى یا بیانیه‏اى به مناسبت پیروزى انقلاب یا مناسبت‏هاى فراوان سیاسى و دینى طرح مى‏شد، سخنرانان و نویسندگان در آن بر نقش زنان در پیروزى انقلاب تأکید مى‏کردند. این همه فعالیت‏ها على‏رغم مخالفت‏هاى فراوانِ برخى از روحانیانِ ناخشنود از فعالیت‏هاى زنان که عملاً در پى برگرداندن آنها به خانه‏ها و بستن در به روى آنها بودند صورت مى‏گرفت.
امام خمینى در واکنش به این روحانیان مى‏گوید: خواهران ما که در مبارزه شرکت کردند ارزش کارهایشان از ارزش کارهاى مردان بالاتر است. اینان از پسِ پرده‏ها و با حجاب و عفاف بیرون آمدند و با مردان همصدا شدند و با هم به پیروزى دست یافتند و الان هم دسترنج همه عمرشان را با نیت خالص به نیازمندان و بینوایان تقدیم مى‏کنند. این کار ارزش زیادى دارد. میلیون‏ها تومانى که ثروتمندان مى‏دهند با ارزش آنچه این زن‏ها انجام مى‏دهند برابرى نمى‏کند.(16)
برخى از علماى تهران و قم به امام در نجف نامه نوشتند و از ایشان خواستند که زنان را به هر وسیله‏اى که مناسب مى‏داند از شرکت در راهپیمایى‏ها منع کند تا آنها زندانى و هتک حرمت نشوند و در معرض توهین و شکنجه قرار نگیرند. موضع آنها تداوم برخوردشان در برابر زنان بود که در خانه‏هایشان بمانند. در نامه آنها آمده است: «امیدواریم که به زنان دستور دهید تا در راهپیمایى‏ها شرکت نکنند. زمانى که نظر شما به آنها برسد حتماً فرمان خواهند برد و در خانه‏هایشان خواهند ماند». هنگامى که نامه به امام رسید بسیار خشمگین شد، زیرا بر این باور بود که مبارزه سیاسىِ اسلامى بدون مشارکت زنان حتماً ناقص و بى‏نتیجه خواهد بود و فرمود: کسى که به این نظر باور ندارد، ایمانش فاسد و انحرافى است! در پى آن، بیانیه‏اى صادر کرده و در طى آن نوشتند باید زنان و مردان و علما دوشادوش هم در همه مراحل شرکت کنند و هیچ کس حق ندارد سخنى بگوید که زنان را از فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى و فرهنگى باز دارد.(17)
پس از بازگشت امام از فرانسه در حالى که در مدرسه علوى براى دیدار با مردم اقامت گزیده و قرار بود پیش از ظهر با مردان و بعد از ظهر با زنان ملاقات کند، زنان پیش از ظهر دسته دسته مى‏آمده و خیابان‏ها و محلات را با چادرهاى سیاه‏شان پر مى‏کردند تا درها باز شود. به خاطر شدت ازدحام برخى از زنان بر زمین مى‏افتادند یا بیهوش مى‏شدند و مایه نگرانىِ دیگران را فراهم مى‏آوردند. نزدیکان امام به ایشان پیشنهاد کردند که «مانع ملاقات زنان شود» مبادا برخى از عوامل نفوذى زیر چادرهاى خود سلاح بیاورند (و این را به امام نگفتند) اما پاسخ امام قاطعانه و توأم با خشم فراوان بود: گمان مى‏کنید که بیانیه‏هاى من و سخنرانى‏هاى شما شاه را بیرون کرد؟ این زنان بودند که او را بیرون کردند، پس با احترام با آنها رفتار کنید.(18)
امام زنان انقلابى را به زنان صدر اسلام که در جهاد شرکت مى‏کردند و در تعیین سرنوشت مردم و خود سهیم بودند، تشبیه مى‏کرد: وجود زنانى که از من مى‏خواهند تا دعا کنم شهید شوند و مادرانى که به شهادت فرزندان‏شان افتخار مى‏کنند و دیگر پسران‏شان را به جهاد و شهادت تشویق مى‏کنند نشانه تحولى است در جامعه، شبیه تحول صدر اسلام که شهادت را رستگارى مى‏دانستند ... در گذشته اگر جوانى را به خدمت سربازى مى‏خواندند و جنگى هم نبود، مادرش دو سال را با گریه سپرى مى‏کرد و منتظر بازگشت وى مى‏شد، اما امروز همین مادر پسرش را به رفتن به جبهه تشویق مى‏کند. این عظمت این انقلاب است که زن ایرانى را این گونه متحول کرده است.
در جایى دیگر مى‏گوید: ما افتخار مى‏کنیم به بانوان و زنان مسن و جوانى که در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى در کنار مردان یا بهتر از آنان در راه اسلام و مقاصد قرآن فعالیت مى‏کنند و زنانى که تمرین‏هاى نظامى را که از وظایف مهم براى دفاع از اسلام و حکومت اسلامى است صورت مى‏دهند و خودشان را از محظوراتى که دشمنان توطئه‏گر و دوستان نادان به وجود آورده‏اند براى احکام قرآن و براى اسلام و مسلمانان، با شجاعت و تعهد آزاد کرده‏اند، همان طور که خودشان را از قید و بند خرافاتى که دشمنان براى منافع خودشان به دست افراد نادان و برخى از فقهایى که مصالح مسلمانان را نمى‏دانند به وجود آورده‏اند آزاد کرده‏اند. ...
مثل این سخنان در سخنرانى‏هاى امام و دیگر رهبران انقلاب در مناسبت‏هاى مختلف بارها تکرار شده است.
پس از پیروزى انقلاب، امام خمینى میان اوضاع زنان در گذشته و وضعیت فعلىِ آنان مقایسه کرد: خدا را شکر که شبهاتِ مربوط به عقاید ما حل شده و از بین رفته است. همه طبقات جامعه امروز اعم از مرد و زن به تعلیم و تربیت مشغولند و بانوان امروز جزیى از طلاب علوم دینى در قم و در دیگر جاها هستند و در هر جایى به تربیت و تعلیم مشغولند و این امرى است که به یُمن این انقلاب واقع شده است. آنها قبلاً مثل زندانى‏ها بودند و به آنها اجازه داده نمى‏شد که در جمعى ده نفره حضور پیدا کنند و مسئله‏اى علمى یا اعتقادى را مطرح کنند. اما امروزه با حفظ همه مظاهر اسلام مى‏توانند به تبلیغ در همه جاى کشور و حتى خارج از کشور اقدام کنند.

نقش سازمان‏ها و جمعیت‏هاى ملى و دولتىِ زنان‏

امام خمینى و رهبران انقلاب از آغاز، نقش زن ایرانى را در مقطع مبارزه و پس از پیروزى انقلاب ارج مى‏نهادند و عمق مشکلات زن در جامعه ایرانى را با دو چهره عقب‏مانده و به ظاهر پیشرو درک مى‏کردند. امام خمینى از سال 1979 (1358) به بررسى همه قضایاى مطرح و یافتن راه حل‏هاى روشن براى آنها فرا خواند و این کار را بر عهده زنان اندیشمندِ جامعه قرار داد(19) و نظر داشت مهم‏ترین گام‏هایى که مى‏تواند سطح و استعداد زنان را رشد دهد عبارت است از طرح اندیشه اصیل اسلامى براى بهره‏مند شدن زنان و نیز تأسیس تشکیلات اسلامىِ زنان براى بررسى ابعاد متنوع حقوقى و رنج و محنت‏هاى زنان.(20)
در سال 1365 «جمعیت زنان انقلاب اسلامى ایران» تشکیل و اساسنامه آن تصویب شد و در سال 1368 رئیس آن خانم زهرا مصطفوى (دختر امام خمینى و استاد فلسفه در دانشگاه تهران) تأییدیه وزارت کشور را گرفت(21) و همزمان صاحب امتیاز مجله ندا ارگان جمعیت گردید. شماره نخست این مجله در بهار 1370 چاپ شد. از اعضاى این فصلنامه اجتماعى، سیاسى و فرهنگى خانم دباغ (نماینده سابق تهران در مجلس شورا و از معروف‏ترین زندانى‏هاى رژیم سابق و عضو هیئت اعزامى امام در سال 1366 به مسکو براى دیدار با گورباچف) و خانم‏ها فاطمه راکعى (نماینده سابق مجلس و شاعر)، اشرف بروجردى و اعظم نورى و دیگرانى هستند که در هیئت تحریریه این مجله نیز عضو هستند.
از اهداف این جمعیت چنانکه در اساسنامه آن آمده است مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- رشد شخصیت فکرى، فرهنگى و علمى زن در چارچوب اهداف اسلامى؛
- تلاش براى احقاق حقوق زن و تثبیت جایگاه وى در خانواده و جامعه؛
- تلاش براى بالا بردن سطح زنان در فعالیت‏هاى اجتماعىِ سالم و هدفمند؛
- هماهنگى و همیارى با سازمان‏هاى زنان در جهان؛
- دفاع از جنبش‏هاى ارزشىِ زنان در جهان؛

این جمعیت دفاتر متعددى در مناطق مختلف ایران ایجاد کرد و فعالیت خود را با برگزارى دو همایش جهانى تحت عنوان «زن و انقلاب جهان‏شمولِ اسلامى» در سال‏هاى 1366 و 1367 و «بررسى ابعاد شخصیت امام خمینى» در سال 1368 تداوم بخشید.(22)
اعضاى این جمعیت از کشورهاى مختلف دیدار مى‏کردند تا با تجربه‏هاى مردمان آن کشورها در عرصه‏هاى اجتماعى آشنا شوند و دیدگاههاى زن ایرانى و تزهاى حکومت اسلامى را به دیگران منتقل سازند.(23)
فعالیت‏هاى این انجمن همه ایران را پوشش مى‏داد، ولى مهم‏ترین کار آن، که سپس در ضمن قوانین حمایتىِ زن‏ها گنجانده شد، تشویق جوانان به ازدواج زودهنگام بود تا بدین وسیله از انحرافات جلوگیرى شود و آنها به زندگى ساده و کاستن هزینه‏هاى ازدواج تشویق شوند. همچنین براى انجام این کار کمک‏هاى مالى مى‏کردند؛(24) کمک‏هایى براى ازدواج جوانان تقدیم مى‏شد و اولین مرکز برنامه‏ریزىِ مسائل ویژه زنان در سال 1367 تأسیس گشت: «شوراى فرهنگى اجتماعىِ زنان» که زیر نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى عمل مى‏کند(25) و داراى کمیسیون‏هاى متعددى است، از قبیل کمیسیون آموزش عالى که گام‏هایى را براى نفى تبعیض در مورد زنان براى ادامه تحصیل در بیشتر رشته‏هاى دانشگاهى - به جز رشته‏هایى که با شرایط فیزیکى ایشان ناسازگار است - برداشتند، از جمله برنامه‏هایى براى توانمند ساختن دانشجویان پسر و دختر محروم براى ورود به دانشگاه. برنامه نخست که کوتاه‏مدت بود عبارت بود از دروس تقویتى و آماده‏سازى براى امتحانات، نیز برنامه‏اى درازمدت در قالب تأسیس مدارس نمونه در سراسر کشور و از جمله شش مدرسه دخترانه که در آغاز، در مناطق فقیر تأسیس شد و سپس در دیگر مناطق گسترش یافت.(26)
در سال 1370 «دفتر امور زنان» به عنوان مرکز ثقل همه سازمان‏ها و جمعیت‏هاى زنان تشکیل شد،(27) ولى تلاش براى بهبود عملىِ وضع زنان به دلیل تفاوت زیاد سطح فرهنگىِ میان نخبگان و عموم زنان از طرفى و میان شهرها و روستاها و مناطق دوردست از طرف دیگر به کندى پیش مى‏رفت.(28) از این‏رو از «شوراى فرهنگى اجتماعىِ زنان» خواسته شد براى ارشاد زنان و آشنا ساختن آنها با شیوه‏هاى درست تعامل با همسر و فرزندان با استفاده از تجربه‏هاى پیشرو دنیا و با وضع قوانین خردمندانه براى حل مشکلات ریشه‏اى، برنامه‏هایى را تدوین کند. همان طور که از زنان پیشرو درخواست شد برنامه‏هایى را براى آموزش زنانِ بى‏سواد و مراکزى را براى سرپرستى زنان بى‏سرپرست و طرح‏هایى را براى تشویق زنان به مطالعه(29) پیشنهاد کنند. در قالب این رویکرد، مجلات زنان صفحات ویژه‏اى را به معرفى آخرین کتاب‏هاى انتشار یافته به ویژه در حوزه مسائل زنان و روش‏هاى تربیتى اختصاص دادند.
در سال 1373 دولت، اداره‏اى را به نام «دفتر هماهنگى میان سازمان غیردولتى زنان» تأسیس کرد که دهها سازمان زنان براى شرکت در آن دعوت شدند و بیانیه‏اى در این گردهمایى تصویب شد و رئیس زنان [در این اداره‏] را برگزید.(30)
آنچه در دولت آقاى خاتمى جالب توجه بود، تعیین مشاور زن براى رئیس‏جمهور و براى هر کدام از وزرا (مشاور در امور زنان) بود. بانوان مشاور مأموریت‏هاى زیادى را براى ارتقاى سطح آگاهى و کارآیى زنان در جامعه انجام مى‏دهند و روزنامه‏ها هر روز از فعالیت‏هاى بانوان مشاور در حوزه کاریشان مى‏نویسند. مشاور رئیس‏جمهور در این زمینه فعالیت گسترده‏اى انجام مى‏دهد و رئیس دفتر مشارکت زنان نیز کمیسیون پکن را براى بررسى مواد برنامه پنج‏ساله دولت براى انجام مصوبات کنگره پکن 1374 (1995) تأسیس کرد. این مرکز به تازگى گزارشى را در باره اوضاع زن ایرانى فراهم ساخت.(31) در سال 2000 (1379) خانم گوهرالشریعه دستغیب به عنوان مدیر مدارس ایرانى در سوریه، لبنان و اردن منصوب شد. وى زمانى رئیس شوراى فرهنگى و اجتماعى زنان و نماینده مجلس شوراى اسلامى بود و اینک استاد دانشگاه تهران است.(32)
خانم هسته‏اى مدیر امور اجتماعى و زنان در وزارت خارجه نقش مهمى در آماده‏سازى و پیگیرى مباحث مربوط به گفتگوى فرهنگ‏ها و تمدن‏ها با هدف تثبیت تصمیمات ویژه در مورد حقوق جهانى زن دارد.(33)
مشاور وزیر کشور در امور زنان از تشکیل یکصد کمیسیونِ امور زنان در ایران در سال 1379 میلادى براى ایجاد زمینه فعالیت اجتماعىِ همه بانوان خبر داد و تصریح کرد که برخى از دستگاهها هنوز به کمیسیون‏هاى امور زنان نگاهى منفى دارد اما دوره‏هایى براى آماده‏سازى در زمینه‏هاى ادارى، هدایتگرى و اجتماعى براى کمیته‏ها برگزار شده است. از جمله فعالیت‏هاى این کمیسیون، انجام پژوهش‏هایى پیرامون زنانى که از بدرفتارىِ سرپرستانِ خود در رنج هستند مى‏باشد.(34)
در سال 2001 (1380ش) در مجلس شوراى اسلامى فراکسیون زنان به ریاست خانم فاطمه راکعى، عضو مؤسس و فعالِ جمعیت زنان ایران تأسیس شد. راکعى تصریح کرد که انگیزه تشکیل این فراکسیون در پارلمان ضرورت تلاش بیشتر براى رساندن زنان به جایگاه شایسته‏شان در نظام اسلامى است. به گفته وى علاوه بر نمایندگان زن، بسیارى از نمایندگان اعم از روحانى و غیر روحانى به ضرورت توجه ویژه به حل مشکلات زنان و بازنویسى قوانینِ مربوط به آنها با تکیه بر اجتهادهاى نوین در چارچوب قانون اساسى اعتقاد دارند. بنابراین اینان نیز مى‏توانند در این فراکسیون عضو شوند.
در اینجا باید اشاره کنیم که دولت رئیس‏جمهور آقاى خاتمى(35) برنامه‏اى ملى ویژه بانوان ایرانى براى این دهه و دهه آینده تدوین کرده است. پشتیبانى بسیار رئیس‏جمهور از کمیسیون ملى در این خصوص به دستیابى بر هماهنگى با مسئولانِ برنامه‏ریزى و استفاده از کوشش‏هاى وزارتخانه‏ها و اداره‏هاى آنها براى تهیه برنامه ملى ویژه زنان مدد رسانده است.
کمیسیون‏ها و دستگاههاى دولتىِ متعددى در پروژه بررسى کنوانسیون رفع انواع تبعیض بر ضد زنان وارد شدند، اما موضع عمومى این بود: «در زمانى که اسلام نماینده نظام عادلانه حقوق بشر فارغ از نژاد و رنگ است، دولت، این کنوانسیون را با برخى تحفظات در صورت تعارض آن با ارزش‏هاى اسلامى یا قانون ملى به امضا مى‏رساند».
دفتر امور زنان در طى سال‏هاى اخیر پژوهش‏هایى را در باره زن و بهداشت، استخدام و اشتغال، ورزش، نقش سیاسى، وضعیت زنان سرپرست خانواده و ... انجام داده است.
بانک اطلاعات و کتابخانه تخصصى در خصوص مسائل زنان نیز تأسیس شد.
همچنین مجموعه کارى براى بررسى قانون مدنىِ حقوق زن و برنامه محو فقر و برنامه ملى توسعه براى 25 سال آینده تشکیل شد.
دفتر امور زنان تاکنون بیش از چهل بیانیه گوناگون صادر کرده که به موضوعاتى در خصوص زنان مى‏پردازد، همان طور که جلسات و دوره‏هاى آموزشى و نیز نمایشگاه هنرى بین‏المللى را در تهران برگزار کرده است.

زن و حق مشارکت سیاسى‏

زن - همان طور که پیشتر گفتیم - در زمینه‏سازى براى انقلاب سهیم بود و در پیروزىِ آن نقش مؤثرى داشت. از این‏رو، طبیعى است که رهبران انقلاب واکنش مثبتى به سهم و نقش بانوان نشان دهند و زمینه را براى مشارکت اینان در فعالیت‏هاى سیاسى در حکومت اسلامى فراهم سازند. اولین گام در این راه، فراخوانىِ همه شهروندان بدون استثنا به شرکت در رفراندم نظام جمهورى از سوى امام بود: اى دوستان عزیز، در مورد لزوم مشارکت زنان مبارز و شجاع در سراسر کشور در رفراندم تذکر مى‏دهم. زنانى که در کنار مردان بلکه جلوتر از آنها در پیروزى انقلاب نقش اساسى داشته‏اند با حضور فعال در رفراندم، پیروزى ملت ایران را تضمین مى‏کنند. شرکت در رفراندم وظیفه‏اى دینى و ملى است و شما اى زنان، در اعلام رأى مورد نظرتان آزادید ... وظیفه جوانان غیور این است که مانع دست بردن در آراى مردم بشوند و در حفظ صندوق‏هاى رأى براى تضمین سلامت انتخابات امانتدار باشند.
نیز فرمود: نظر ما این بوده و هست که بانوان محترم در کنار مردان، با شجاعت تمام مقاومت کنند. ما مى‏خواهیم زن به مقام والاى انسانى برسد. بازیچه یا شى‏ء در دست مردان یا اراذل و اوباش نباشند. زن باید در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشد. باید به زن‏ها در جمهورى اسلامى حق رأى داده شود. زن‏ها مثل مردان حق اظهار نظر دارند.
امام تأکید کرد که همه اعم از زن و مرد باید در قضایاى اجتماعى و سیاسى دخالت کنند و نظر بدهند و مراقب مجلس و کارهاى دولت باشند و دیدگاههاى خود را ابراز کنند:(36) بر هر زن و مردى که به سن قانونى برسند واجب است که در انتخابات ریاست‏جمهورى شرکت کنند و رأى خود را بدهند. همان طور که نماز بر هر مکلفى واجب است، شرکت در تعیین سرنوشت هم بر او لازم است.(37)
امام در مراحل آماده‏سازى براى انتخابات مجلس قانونگذارى در دوره اوّل و دوم، زنان را به حضور فعال در انتخابات همچون مردان ترغیب کرد؛ زیرا آینده ایران، آینده همه مردان و زنان است و انتخابات است که سرنوشت مجلس شورا را رقم مى‏زند و انتخابات باید سیاست داخلى و خارجى کشور را تعیین کند. باید زنان در ورود افراد شایسته و صالح به مجلس نقش فعالى داشته باشند،(38) زیرا سیاست ارث دولت یا مجلس یا افرادى مشخص نیست. سیاست یعنى موضع داشتن در برابر امورى که در یک کشور در خصوص اداره آن رخ مى‏دهد. به این معنا همه شهروندان حق دارند در این امر دخالت کنند. زنان حق دخالت دارند و این وظیفه آنهاست و مردان و روحانیون هم باید دخالت کنند. اسلام دین سیاسى است؛ همه چیز آن حتى عبادت آن جنبه سیاسى دارد.(39) از این‏رو زنانى را که تا آن زمان (انتخابات دوره دوم مجلس) در مسائل جارى مشارکت نکرده‏اند به حضور دعوت مى‏کند: همه زن‏ها باید در ریشه‏کن کردن عوامل فساد اجتماعى و انحطاطى که دامنگیر ایران در طى حکومت‏هاى ستمگر در قرون متمادى شده است سهیم باشند. این عقب‏ماندگى انحطاط را همه باید علاج کنیم: مردم و دولت، و هیچ کس به تنهایى نمى‏تواند این کار را انجام دهد. اینکه زن گمان کند نشستن در گوشه‏اى اشکالى ندارد چون مردان این کار را انجام مى‏دهند یا هر دو تصور کنند که حکومت باید به تنهایى این کار را انجام دهد تصور باطلى است.(40)
طبعاً حرکت تحول‏آفرین بزرگ، از شبهه‏افکنى و انتقاد متحجران مصون نبود. کسانى که نقش زن را در خانه محدود مى‏نمودند و وى را به نادانى و ناتوانى، متهم مى‏کردند و در معرض فریب‏خوردن مى‏دانستند ساکت نمى‏نشستند؛ با توجه به اینکه هیچ آیه و روایتى در دین پاک اسلام وجود ندارد که مانع حق مشارکت زنان در انتخاب اعضاى مجلس شورا و مانند آنها بشود. قرآن کریم تأکید مى‏کند: «مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر صاحب اختیار هستند. امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند» توبه، آیه 71. این سخن بیانگر وظیفه زن براى مشارکت در انتخاب اهل حل و عقد به صورت قانونى است. در برخى شرایط چه بسا مشارکت واجب و ضرورى باشد. همین سخن در مورد انتخابات شوراى شهر و دیگر شوراها نیز صادق است.
امام خطاب به کسانى که به حرمت شرکت زنان در انتخابات یا کاندیداتورى آنها فتوا مى‏دهند مى‏گوید: کسانى که این فتوا را مى‏دهند اگر مسلمان باشند به آنها مى‏گوییم که تخریب این خدمات بزرگى که زن‏ها انجام مى‏دهند از گناهان کبیره است.(41)
آیت‏الله خامنه‏اى از اینان مى‏خواهد که با اسلام واقعى آشنا شوند، زیرا وظیفه شرعىِ زن است که به جِدّ در امور کشور دخالت کند و از کشور دفاع نماید. حفظ حرمت و وقار زن و پاى‏بندى وى به اصالت شخصیتى، با شرکت در مهم‏ترین مراکز تصمیم‏گیرى و در وضع قانون منافات ندارد؛ همان طور که زنان در پیدایش نظام اسلام و نگاهبانى از آن نقش اساسى داشتند.(42) معناى سخن آیت‏الله خامنه‏اى این است که با گذشت 13 سال از عمر انقلاب [تا زمان ایراد سخنرانى‏] و پس از انتخاب زنان در مجلس شوراى اسلامى، صداى مخالف حضور زنان در مجالس و تشکیک در فایده آن همچنان بلند است. روزنامه جهان اسلام در 28 فروردین سال 1372 متن مصاحبه با آیت‏اللَّه خامنه‏اى را به مناسبت آماده‏سازى سومین انتخابات مجلس قانونگذارى منتشر ساخت که از آن برمى‏آمد که جامعه هنوز برآیند مثبت انتخاب زنان در مجلس را درک نکرده، باور عرفى در اذهان رسوخ یافته یا عرفى سیاسى از طرف جریانات سیاسى پذیرفته شده است که تعداد زنان در مجلس باید چهار نفر باشد، در حالى که دیگران بر این نظر بودند که این عرف در کار مهم و اساسى‏اى مثل انتخابات نباید مبنا قرار گیرد و هیچ انگیزه یا هدف درستى در پسِ این اصل وجود ندارد.
از جمله پرسش‏هایى که از آیت‏اللَّه خامنه‏اى سؤال شد این بود: زنانى که در سال‏هاى پس از انقلاب پختگى محسوسى در شخصیت و فعالیت اجتماعىِ آنها پیدا شده است آیا نمى‏توانند زنان بیشترى را به مجلس بفرستند؟ ایشان پاسخ داد: شمار زنانى که مى‏توانند براى ورود به مجلس برگزیده شوند در گرو مصلحت است اما واقعیت این است که این تعداد مى‏تواند 40 نفر باشد و چه بسا این مسئله به مرور تحقق یابد. قطعاً زنانى که مى‏توانند نقش نماینده مجلس شورا را ایفا کنند کم نیستند.(43) اما در باره نقشى که نمایندگان زن مى‏توانند در مجلس ادا کنند ایشان گفت: از نظر وظایف عمومى میان نماینده مرد و زن هیچ فرقى نیست. هر دو مى‏توانند وظیفه اصلىِ مجلس را انجام دهند، یعنى وظیفه قانونگذارى از راه بررسى طرح‏هاى قانونگذارىِ تقدیمى به مجلس و ارزیابى میزان فایده آنها و رد یا تصویب آنها. اما در وظیفه دیگرى که سیاسى است و مجلس در هشت سال اخیر آن را انجام داده است، هیچ فرقى میان نمایندگان مرد و زن وجود ندارد.
در پاسخ به پرسشى در باره فلسفه و فایده انتخاب نمایندگان زن در مجلس مى‏گوید: اگر هدف این باشد که 270 نماینده برگزیده به طرز تفکر واحدى وابسته باشند به راحتى مى‏توان همه آنها را از میان نخبگان تهران یا دیگر شهرها برگزید، ولى انتخاب نمایندگانى از همه مناطق با این هدف است که همه گروهها و طبقات مردم را نمایندگى کنند، زیرا مردم یک منطقه بیشتر از دیگران به نیازهاى آن آگاهند. همین طور نمایندگان زن به رنج‏ها و مطالبات زن‏ها آشناترند.(44)
بنابراین مسئولیت زن در مجلس نمایندگان، مسئولیتى ترکیبى است و نماینده زن علاوه بر نقش خویش در بررسى مسائل سیاسى و حقوقى و جز آنها، باید مشکلات و رنج‏هاى زنان را در جامعه مطرح و طرح‏هایى را پیشنهاد کند که در برطرف کردن مشکلات تأثیر داشته باشد: یعنى وظیفه آنهاست که خلأهاى موجودِ ناشى از تأثیر سنت‏هاى حاکم منحرف در جامعه را که مربوط به زنهاست برطرف سازند. زن‏ها به این مشکلات از مردها آگاه‏ترند. مردان هر قدر بخواهند رنج زن‏ها را بفهمند و خواسته‏هاى آنها را مورد تأیید قرار دهند نمى‏توانند مسئله آنها را عمیقاً درک کنند و در نتیجه قوانین مناسب با آن را وضع کنند. با گذشت ده یا پانزده سال از مقطع وضع قانون باید از لحاظ قانونى بتوانیم مشکلات اجتماعىِ زنان را برطرف کنیم. به نظر من این رسالت زنان در مجلس شوراى اسلامى در کنار دیگر مسئولیت‏هاى آنان در قبال مسائل سیاسى و اجتماعى و جز آنهاست.(45)
جمعیت‏ها و روزنامه‏هاى زنان از آغاز تبلیغات انتخاباتى براى فزونى شمار زنان نماینده در مجلس تلاش و تبلیغ مى‏کنند. در بیانیه رئیس جمعیت زنان در ایران، خانم زهرا مصطفوى آمده است: «زنان مؤمن و اثرگذار و متخصص و سیاسى و انقلابى باید خود را براى ورود در این مرکز سیاسى (مجلس قانونگذارى) نامزد کنند، زیرا ورود آنها به تثبیت مقام و منزلت زن در جامعه اسلامى مى‏انجامد و به شتاب در تصویب قوانین مربوط به حقوق زنان در خانواده و جامعه یارى مى‏رساند».(46)
در چهارمین دوره مجلس شوراى اسلامى، تعداد زنان به 9 نفر رسید. نمایندگان زن این گزینش را دلیل پختگىِ سیاسى مردم و باور آنها به نقش و اثرگذارىِ زن در جامعه دانستند. زنان نماینده حضور بانوان در مجلس قانونگذارى را از برکات وجود امام راحل مى‏دانند که به عظمت زن و نقش وى به عنوان مادر و مربى نسل‏ها و در نتیجه مربى جامعه باور داشت و به شدت در برابر کسانى که خواهان منع زنان از مشارکت در کاندیداتورى براى انتخابات بودند، ایستادگى کرد. نمایندگان زن به این نکته اشاره کردند که على‏رغم حقوقى که قانون اساسى ایران به زن‏ها بخشیده، وظیفه مجلس درک وضعیت زنان از لحاظ فرهنگى و حقوقى و تعیین نیازهاى اجتماعى و خانوادگىِ آنهاست. یکى از زنان نماینده تصریح کرد که ایستادگى در برابر تهاجم همه‏جانبه فرهنگى (که انقلاب را هدف گرفته و در پى جلوگیرى از نفوذ ارزش‏هاى انقلاب اسلامى در عمق جان مردم است) فقط با روشن ساختن جایگاه حقوقى و اجتماعىِ زنان و منزلت واقعى آنان در جامعه اسلامى شدنى است. باید میان دین واقعى و سنت‏ها و عرف‏هاى ارتجاعى که بهترین دستاویز در دست دشمنان انقلاب است فرق نهاد.(47) این جلسه که در 9 بهمن 1372 تشکیل شد همین نماینده خواستار آن شد که اصول دهم و بیست و یکم قانون اساسى که اصول طلاق را بیان مى‏کند به صورت مجموعه قوانین عادىِ جامعى تدوین شود و تحقق عینى بیابد و از مجلس خواسته شود که بر حُسن اجراى این قوانین نظارت کند و در مجلس، دفتر امور زنان تشکیل گردد تا حلقه وصلى میان همه زنان (و جمعیت و سازمان‏هاى زنان) و مجلس شورا باشد، نیز کمیسیون امور خانواده تشکیل شود تا عهده‏دار بررسى معضلات پیش روى خانواده شده، راه حل‏هاى مناسب را پیشنهاد کند. همچنین درخواست کرد که به وضع دانشجویان پزشکى دختر در همه مراکز علمى توجه ویژه‏اى مبذول و به آنها اجازه داده شود تخصص‏هاى مورد نیاز را برگزینند و زمینه لازم و تسهیلات کافى براى آنها فراهم شود، زیرا این موضوع مى‏تواند مشکل طبقه بزرگى را در جامعه حل کند. نمایندگان اهمیت دادن به خانواده‏هاى شهدا و جانبازان و وضع قوانین مورد نیاز آنها را مورد تأکید قرار دادند. وجود دو نماینده زن پزشک در مجلس مى‏توانست به حل مشکلات کمک کند.(48) خواهیم دید که این پیشنهادها در این دوره و در دوره‏هاى بعدىِ مجلس مورد تصویب قرار گرفت.
یکى از زنان نماینده در این مجلس سه سال و نیم پس از این جلسه پیش‏گفته مى‏گوید:
«ما [نمایندگان زن در مجلس‏] قدرت و نفوذ زیادى داریم. گاهى نمایندگان مرد از ما مى‏خواهند تا در موضوعات خاص سخن بگوییم. مى‏گویند نمایندگان و مسئولان به سخنان شما خانم‏ها به دقت گوش فرامى‏دهند».(49)
از تصویب برخى قوانین، اهمیت نقش زنان در مجلس قانونگذارى (با هماهنگى کمیسیون‏هاى امور زنان و امور خانواده که در ارتباط مستقیم با جمعیت‏ها و تشکیلات زنان است) معلوم مى‏شود. پس از آنکه جامعه ایرانى مشکلات اساسىِ مربوط به آموزش و ایجاد فرصت اشتغال و تصویب برخى از مواد قانونى را پشت سر گذاشت، نیز پس از آنکه معلوم شد صِرف وجود قوانین کفایت نمى‏کند و اجراى قوانین نیازمند تلاش‏هاى بسیار و اهتمام جدى مسئولان است، همچنین پس از انتخاب سیدمحمد خاتمى به عنوان رئیس‏جمهور و آغاز دوره تحولات دیگرى در جامعه، زن نقش بیشتر و دامنه‏دارترى پیدا کرد، همچنان که از آغاز دوره ریاست‏جمهورى وى تلاش جدى براى اجراى مصوبات و مواد پیمان منع انواع تبعیض علیه زنان آغاز شد. با توجه به اینکه تصویب تعدادى از بندهاى دیگر این پیمان همواره مورد توجه بسیار دولت جمهورى اسلامى بود. جالب توجه است نمایندگان زنى که در دوره ششم مجلس شوراى اسلامى به آن راه یافتند بیشتر، از زنانى هستند که در آغاز انقلاب سن زیادى نداشتند، یعنى از دختران انقلاب بودند. اینان زنان متخصص‏اند که زیر نظر رئیس‏جمهور به جِدّ در پى تقویت جایگاه زنان در جامعه‏اند و در این راستا عمل مى‏کنند. خاتمى بارها گفته است: «رمز سعادت انسان و تعالى و تکامل بشر در گرو اراده زن به عنوان مادر و همسر است و آسیب رساندن به نقش و منزلت زن در داخل خانواده دست‏کم به فروپاشى کیان خانواده مى‏انجامد. ما اغلب این رفتارها را تحت پوشش سنت‏ها و عرف‏هاى رایج مى‏بینیم».(50)
در زمان آقاى خاتمى بر اساس اهتمامى که به امور زنان دارد، کارهاى زیر انجام شده:

1- دو زن را در کابینه خود به عنوان معاون رئیس‏جمهور و مشاور برگزید.
2- شش نفر از وزراى وى مشاورانى را در امور زنان منصوب کردند. این مشاوران دفاتر ویژه خود را در وزارتخانه‏ها تأسیس کردند.
3- تعداد زنان پارلمان از 9 نفر در سال 1375 به 13 نفر در سال 1378 رسید. همان طور که تعداد زنان شرکت‏کننده در انتخابات مجلس در برخى از شهرها هم‏اندازه با تعداد مردان رأى‏دهنده بود و در برخى از شهرها کاندیداهاى زن بیش از مردان رأى آوردند.
4- دفتر امور قضایى زن تحول یافت و اختیارات آن بیشتر شد، به گونه‏اى که قادر شد معضلات حقوقىِ زنان را با اثرگذارى بیشتر و با مسئولیت قانونى حل کند.
5- تعدادى از وزرا و پیش از همه، وزیر نیرو بخشنامه‏هایى را صادر کردند که انتصاب مشاوران زن در بالاترین سطوح ادارى و مراکز تصمیم‏سازى را الزامى مى‏کرد.
6- شوراى اجتماعى فرهنگى زنان به شوراى عالى انقلاب فرهنگى (که بالاترین شوراى تصمیم‏گیرى در خصوص امور فرهنگى و تربیتى است) ملحق شد.
7- تعداد زنانى که در برنامه‏ریزى و تصمیم‏سازى در سازمان برنامه و بودجه [سازمان مدیریت و برنامه‏ریزى‏] به کار گرفته شدند، فزونى یافت. شش زن به عنوان معاونان مدیر در بخش‏هاى مختلف منصوب شدند.
8- یکى از بانوان به عنوان معاون امور پژوهش‏هاى علمى در وزارت بهداشت و درمان منصوب شد.
9- براى اولین بار یک زن به عنوان شهردار منطقه 7 تهران که از مناطق پرجمعیت است منصوب شد.(51)
سخن مشاور آقاى خاتمى، سرکار خانم زهرا شجاعى در این روند اصلاحى معنا مى‏یابد: «برنامه‏ریزى براى یک جنس با نظر اسلام نمى‏سازد، زیرا اسلام به نیازهاى شهروندان از هر دو جنس اهمیت مى‏دهد ... اسلام در برابر حضور زن در صحنه‏هاى اجتماعى مانعى قرار نمى‏دهد و بر ایجاد فضاى خاص براى مشارکت زنان در میدان‏هاى ورزشى و تفریحى با رعایت قوانین مربوط به زنان و احترام به حریم‏ها و کانون خانواده تأکید دارد.»
وى حکومت را به حمایت از حضور زن در همه زمینه‏هاى اجتماعى فرا خواند.(52)
دفتر مشارکت زنان تأسیس شد تا به بررسى سطح مشارکت زنان در کشور بپردازد و در پى ارتقا و تقویت میزان مشارکت زنانى باشد که مى‏توانند در همه عرصه‏ها به میدان بیایند، چون با اینکه دهها هزار نفر منصب مدیر کل را در کشور دارا هستند فقط سه زن عهده‏دار این مسئولیت هستند [و این یکى از انواع تبعیض علیه زنان است‏].(53)
در سخنان رئیس کمیسیون زنان لرستان آمده است که حدود 22هزار نفر از زنان استان لرستان مسئولیت خانواده را بر عهده دارند و از کمیته امداد کمک دریافت مى‏کنند. وى افزود که تفاوت قابل توجهى در این استان میان کارآیى مردان و توانمندى‏هاى زنان در زمینه‏هاى مختلف به چشم مى‏خورد و شصت درصد زنان استان زیر 18سال هستند و فاقد هر گونه امکانات رفاهى و ورزشى مى‏باشند.
استاندار لرستان نیز مى‏گوید که قوانین نانوشته در ایران اسلامى مانع توسعه مشارکت زنان در همه ابعاد است. همان طور که رفتارهاى ضد اجتماعىِ ناسازگار با جامعه مدنى، مانع گسترش مشارکت زنان در زمینه‏هاى گوناگون است. از این‏رو زنانِ اثرگذار و روشن‏اندیش و دیگر افراد مؤثر باید نهادهاى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى را به وجود آورند که به تحول این طبقه که مسئول پرورش انسان‏هایند، باور داشته باشند.(54)
تفاوت‏هایى که هنوز در جامعه ایرانى میان زنانِ شهرهاى بزرگ و زنانِ استان‏هاى دوردست (که تحت سلطه عادت‏هاى عقب‏مانده هستند و هنوز بسیارى از زنان آن مناطق به حقوق قانونىِ خود آگاه نیستند، در برابر مردان و زنان مسئول در ایران) چالش‏هایى را فراهم آورده است. وزیر کشور ایران در دیدار با زنان نماینده در مجلس شوراى اسلامى و زنان مسئول در کمیسیون‏هاى امور زنان در سراسر کشور، بر ضرورت انجام اقدامات جدى و پیوسته و به دور از شعار براى درک مسائل زنان در جامعه و تلاش براى رسیدگى به وضع آنها تأکید کرد. یکى از این مسائل، زنانى‏اند که سرپرستى خانواده‏هایشان را بر عهده دارند و این از مهم‏ترین مشکلات کنونىِ زنان در ایران است.(55)

زن و آموزش‏

در اینجا مى‏توانیم بر مبناى داده‏هاى آمارى، نظرى بر سطح آموزشىِ زنان در جامعه بیندازیم. سطح بى‏سوادى در ایران على‏رغم ادعاهاى نظام پیشین ایران در مورد روزآمد شدن و تمایلش به همطرازى ایران با کشورهاى پیشرفته، بسیار بالا بوده است. در سال 1957 (1336) تعداد زنان باسواد در ایران از 8 درصد فراتر نبود. در سال 1977 (1356) این رقم به 26 درصد در شهرها و یک و دو دهم درصد در روستاها رسید. پس از انقلاب در سال 1987 (1366) تعداد زنان باسواد به 52 درصد و در سال 1996 (1375) به 74 درصد در شهرها و 64 درصد در روستاها بالغ شد. تعداد زنان دانشگاهى در سال 1978 (1357) 18 درصد بود و در سال 1996 به 20 درصد رسید.(56)
در سال 1978 تعداد دانشجویان ایرانى پنجاه هزار نفر بود که در سال 2001 (1380) به یک میلیون و ششصد هزار نفر رسید. تعداد دانشگاهها 19 مرکز بود و امروز 50 دانشگاه مى‏باشد. تخصص عالى (تحصیلات تکمیلى) در تعدادى از مراکز دانشگاهى تدریس مى‏شد و امروزه در همه گرایش‏هاى علمى و فنى و علوم انسانى وجود دارد ... کار پژوهشى در دوره ریاست‏جمهورى آقاى خاتمى افزایش یافت و بودجه پژوهش در انواع رشته‏ها به 20 میلیارد تومان رسید که نیمى از آن جذب دانشگاهها شد.
در سال 2000 نسبت دختران دانشجو 54 درصد بود و تعداد زنان استاد در رشته‏هاى مختلف فزونى یافت. رئیس دانشگاه الزهرا(س) از بانوان است و تعداد زیادى از رؤساى دانشکده‏ها و مدیران و معاونان مدیر آنها زن هستند.(57)
حقیقتى که در اینجا اشاره به آن مناسب است این است که قانون اساسى با تأکیدش بر اینکه «خانواده سنگ بناى جامعه و مهد رشد و پیشرفت انسان است» و «حکومت اسلامى باید زمینه‏هاى مناسب براى نیل به این هدف را فراهم نماید» حکومت را به ایجاد فرصت کافى ملزم کرده است «تا زن مسئولیت‏هاى خطیر و مهم خود را همچون مادرى که براى تربیت انسان‏ها مى‏کوشد باز یابد و در زندگى عمومى مشارکت داشته باشد». این سخن بدین معناست که حکومت باید فرصت‏هاى آموختن و رشد فکرى را براى زنان فراهم کند.
رهبران انقلاب بى‏استثنا بر اهمیت کارکرد زن در خانواده و اجتماع به عنوان مربى جامعه تأکید کرده‏اند: زنان در جامعه اهمیت بیشترى از مردان دارند، زیرا خانم‏ها علاوه بر اینکه طبقه مؤثرى در همه ابعاد هستند، طبقات مؤثر در دامن آنها تربیت مى‏شوند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم ارزشمندتر است و از خدمت هر شخص دیگرى بالاتر است. پیامبران خواسته‏اند که زن‏ها مربیان جامعه باشند و به جامعه، زنان و مردان اثرگذار تقدیم کنند.(58)
از آنجا که اسلام برخلاف جوامع غربى، بر نقش زنانِ مادر در جامعه تأکید دارد، پس باید براى جامعه مادرانى را تربیت کند و نباید پس از این، زنى بى‏سواد و بى‏اعتنا به فعالیت‏هاى اجتماعى باقى بماند ... کسى که زن را تشویق مى‏کند مادر و همسر باشد و کارى به جامعه نداشته باشد، به جامعه‏اش خیانت کرده است.(59)
تربیت زن از کودکى طفل آغاز مى‏شود، از این‏رو باید بر نقش زنانى که در کسوت معلمى یا مادرى، دخترانِ خردسال را آموزش مى‏دهند یا با شیوه‏هاى درست و با اخلاص آن‏ها را تربیت کنند تأکید کرد، زیرا صلاح جامعه در صلاح زنان است و صلاح اینان، صلاح مردان را در پى دارد.(60) امام خمینى از آغاز بر این نظر بود که باید برخى از خصوصیات را مورد توجه قرار داد:
نخست بالا بردن سطح فرهنگى و آموزشى زن‏هاست، زیرا نسبت به مردان از فرهیختگىِ کمترى برخوردارند و از فرهنگ حقیقىِ اسلام محروم هستند و تحت تأثیر سنت‏هاى عقب‏مانده اجتماعى، از دانش‏هاى گوناگون بشرى بازمانده‏اند. از این‏رو باید بر آموزش و پرورش و فرهنگ تأکید کرد.
دوم: بازگشت به خویشتن است، به این معنا که زن از اعتقاد ناروا در باره خود دست بشوید. اعتقادِ ناصواب این است که وى ابزار لذت‏جویى مرد است. این اعتقاد را فرهنگ استعمارىِ غرب بر ما تحمیل کرده است. علاوه بر اینکه در جوامع ما، این فرهنگ، میراث کاخ‏هاى پادشاهان خوشگذرانِ تاریخ است؛ کسانى که این بذر فاسد را در ذهن مردم کاشتند، ولى غربیان آن را به بالاترین حدّ رساندند، از این‏رو باید این باور را از اذهان زدود، با توجه به اینکه بیرون کردن آن از ذهن زنان آسان‏تر از بیرون کردنِ آن از ذهن مردان نیست، زیرا این باور تحت تأثیر تلقینِ طولانى‏مدت در اذهان هر دو گروه رسوخ کرده است.
امام همواره تأکید داشت که زن در همه مراحل زندگى‏اش باید همچون یک انسان زندگى کند و بتواند مانند مردان دانش‏آموخته، مخترع، فیلسوف و عنصر فعال در عرصه‏هاى سیاسى، ادارى و حکومتى باشد، همان طور که بر اهمیت جامعه و تحصیلات دانشگاهى براى دختران جوان و زنان پا مى‏فشرد، البته به شرط مراعات عفاف، تقوا و حجاب. این برخورد را با همسر، دختران و عروس‏هایش شروع کرد. وى در نامه‏هایى که به اینان مى‏نوشت، اهمیت علم و تحصیلات دانشگاهى و تقوا را مورد تأکید قرار مى‏داد ...(61) و بر این باور بود که زنان در فراگیرى علم و عرفان و فلسفه و همه شاخه‏هاى دانش همتاى مردان هستند، نیز آرزو داشت که آنها در صنعت هم نقش داشته باشند(62) و زنان را به توأم ساختن علم و عمل و تهذیب اخلاق فرا مى‏خواند، زیرا علم به تنهایى سودى نمى‏رساند و تهذیب به تنهایى فایده‏اى در بر ندارد. تنها با علم و عمل و تهذیب است که فرد به مرتبه انسانیت مى‏رسد.(63)
رهبران ایران همواره بر اهمیت آموزش تأکید کرده‏اند، زیرا معضل بى‏سوادى در یک یا دو دهه قابل حل نیست. آیت‏الله خامنه‏اى [رهبر معظم انقلاب‏] در سخنرانى‏ها، توصیه‏ها و گفتگوهایش با رسانه‏ها بر اهمیت آموزش زنان تأکید مى‏کند: زنان مى‏توانند با تربیت اسلامى و با پیشرفت در عرصه‏هاى علم و فرهنگ و سیاست و اقتصاد از حریم فرهنگ اسلامى پاسدارى کنند.(64)
از این‏رو بنا به تأکید ایشان از مأموریت‏هاى اساسى مسئولان کشور اهتمام مشهود به آموزش زنان و تشویق آنها به خواندن و نوشتن است، زیرا کتاب منبعى است سرشار از معرفت‏هاى بشرى که زنان را براى فهم برتر، اندیشه والاتر و گرفتن تصمیمات درست آماده مى‏سازد.(65)
وى آشکارا به وجود تعداد قابل توجه زنان متخصص، دانشمند، پزشک، محقق و نویسنده در کشور افتخار مى‏کند؛ بسیارى از اینان زنانى عالى‏مقام، صاحب اندیشه و داراى حضور مؤثر در عرصه‏هاى سیاسى، اجرایى و قانونگذارى هستند.(66)
در سال 1991 (1370) دانشجویان دختر در کنکور ورود به دانشگاه در رشته‏هاى مختلف، از پسران پیش افتادند. رئیس‏جمهور وقت آقاى هاشمى رفسنجانى اعلام کرد که از این بابت خوشحال است که دانشجویان دختر در دانشگاهها داراى رتبه‏هاى نخست و برتر هستند ... با همه اینها به نظر وى این کافى نیست و کشور نیازمندِ زمان طولانى و کوشش‏هاى فراوان براى افزایش شمار زنان محقق، دانشمند، استاد دانشگاه و داراى برجستگىِ علمى مى‏باشد. او مى‏افزاید که کارکرد زن در همسر و مادر و خانه‏دار بودن محدود نمى‏شود و زن با استعدادهاى چشمگیرش مى‏تواند علاوه بر حضور مؤثر در محیط خانواده در فعالیت‏هاى اجتماعى، به ویژه در عرصه‏هاى تربیت، تدریس، آموزش دانشگاهى، پزشکى، بهداشت، مدیریت، ادب و هنر مشارکت داشته باشد.(67)
در سال 1994 (1373) آیت‏الله خامنه‏اى به خاطر فزونى شمار دختران دانشجو و زنانى که تحصیل خود را در مراکز علمى و پژوهشى ادامه مى‏دهند و زنانى که در عرصه سیاست و کنگره‏هاى جهانى شرکت مى‏کنند، وضعیتى که به هیچ وجه با گذشته قابل مقایسه نیست اظهار خشنودى و افتخار مى‏کند: امروزه زن مسلمان ایرانى در مجامع علمى و کنگره‏هاى علمى و سیاسىِ گوناگون حضورى مؤثر دارد و از حقوق کشورش و ارزش‏هاى ملتش دفاع مى‏کند.(68)
از نخستین روزهاى پیروزى انقلاب روشن شد که تعداد زنان پزشک خیلى کم و محدود به شهرهاى بزرگ است، از این‏رو امام از زنان خواست در همه عرصه‏هاى علمى به ویژه پزشکى حضور پیدا کنند. امام همواره مى‏گفت که شمار زنان در عرصه بهداشت باید فزونى یابد.(69)
در عمل، تعداد زنان پزشک در همه تخصص‏ها افزایش قابل توجهى یافت، ولى در برخى تخصص‏ها نمى‏توانستند در مرحله فوق تخصص تحصیل کنند و این مسئله‏اى است که نمایندگان زن در مجلس و جمعیت‏هاى زنان باید به آن مى‏پرداختند تا اینکه زنان توانستند در این تخصص‏ها نیز ادامه تحصیل دهند. زنان پزشک توانستند در تأمین مراقبت‏هاى بهداشتى به ویژه در روستاهاى نیازمندِ مدرسه و درمانگاه و زنان پزشک و پرستار نقش مؤثرى داشته باشند. در روستاها به دلیل سنت‏هاى ریشه‏دار، بى‏سوادى به شکل هولناکى رایج بود. امروزه میانگین عمر زنان از 60 سال در سال 1987 (1366) به 68 سال در 1996 (1375) رسیده و در روستاها از 56 سال به 67 سال رسیده است.(70)

علوم دینى‏

از آنجا که علوم به طور کلى به طبقه معینى اختصاص ندارد، از این‏رو امام خمینى فرمان داد که در قم نهاد آموزش دینى (حوزه علوم دینى) ویژه بانوان تأسیس شود. این مؤسسه بعدها تأثیر زیادى در پیشرفت علمى و پختگىِ فکرى بانوان مسلمان گذاشت.(71)
در سال 1985 (1364) «جامعةالزهراء» براى تعلیم دروس دینى تأسیس شد و به نقطه ثقل فعالیت‏هاى حوزه‏هاى بانوان تبدیل شد. به گفته یکى از مسئولان این مرکز، حدود پانصد طلبه که 80 نفر از آنان از کشورهاى دیگر هستند، در جامعةالزهراء به تحصیل اشتغال دارند. در این حوزه، برنامه‏هایى تمام‏عیار و بالنده وجود دارد که علاوه بر دروس دینى، دروس دیگر از قبیل جغرافیاى سیاسى نیز تدریس مى‏شود.(72)
کمیسیون آموزش عالى تابع شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، رفع تبعیض در حق زنان براى ادامه تحصیلات در اغلب رشته‏هاى دانشگاهى به جز مواردى را که به سبب شرایط فیزیکىِ زن، مناسب نیست، خواستار شد. تربیت نیروهاى متعهد براى ورود به دانشگاه نیز از جمله اقدامات کمیسیون است. کمیسیون براى امداد به طبقات آسیب‏پذیر دو برنامه را تدوین کرد: برنامه کوتاه‏مدت و برنامه طولانى‏مدت؛ برنامه کوتاه‏مدت تشکیل کلاس‏هاى تقویتى و کسب آمادگى براى امتحان. اما برنامه درازمدت تأسیس مدارس نمونه یا مدارس رشد است. این مدارس در همه کشور گسترش خواهد یافت. شش مدرسه مخصوص دختران است و مقرر شده است که این نوع مدارس در مناطق فقیر و سپس در همه کشور گسترش یابند ... به گفته یکى از بانوان مسئول: در اولین دهه پس از انقلاب در بیشتر زمینه‏ها به ویژه در حوزه فرهنگ، برنامه‏اى در کار نبوده، نتیجه بى‏برنامگى، برنامه‏هاى سطحى و متزلزل بوده است.(73)
همه این کوشش‏ها نتوانست بى‏سوادى را کاملاً ریشه‏کن کند. على‏رغم اینکه شاخص پیشرفت اجتماعى اقتصادىِ زنان در سال‏هاى 1987 (1366) تا 1997 (1376) رشد قابل توجهى یافته است. آمارها نشان مى‏دهد که از هر چهار زن یک نفر بى‏سواد است.(74) اینان از استان‏هاى دوردست و به ویژه از روستاییانى هستند که از سنّ آموزش گذر کرده‏اند. این وضع على‏رغم تأسیس نهضت سوادآموزى براى مبارزه با بى‏سوادى در نخستین سال‏هاى پس از انقلاب است. این سازمان پیشرفت زیادى داشته و بودجه و توجه به آن در سال‏هاى اخیر فزونى یافته است. سازمان جهانىِ یونسکو در اواخر سال 2000 (1379) به خاطر برنامه آموزش زنان شاغل روستایى و دخترانى بین 10 تا 18 سال که در آن روستاها زندگى مى‏کنند و از خواندن و نوشتن محروم بودند، نیز به دلیل شناسایى نیازهاى آنها و آموزش حرفه‏هایى چون خیاطى، گلدوزى، ساخت گل‏هاى تزئینى و مهارت‏هاى آشپزى و ... به این مؤسسه نشان افتخار داد.(75)
سرانجام بجاست اشاره کنیم که سى‏اْمین ماده قانون اساسى تصریح دارد دولت باید وسایل تعلیم و تربیت رایگان را براى همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و حوزه آموزش عالى را به صورت رایگان توسعه دهد تا کشور به خودکفایى برسد.
قوانین و آئین‏نامه‏هاى دیگرى نیز در خصوص آموزش زنان به تصویب رسیده که مهم‏ترین آنها از این قرار است:
- قانون آموزش زنان قابله در روستا (قانونى در ماده واحده)؛
- دادن بورس تحصیلى به دختران دانشجوى ممتاز براى کسب تخصص در رشته‏هاى علوم پزشکى؛
- قانون تأمین تسهیلات آموزشى براى زنان و خانم‏هاى متأهل؛
- قانون تأسیس مراکز آموزشى جوانان.(76)
بنا بر قانون اخیر دولت تعدادى بیش از صد فرهنگسرا را براى دختران جوان مورد حمایت قرار داد. این فرهنگسراها براى انجام فعالیت‏هاى فرهنگى، هنرى و ورزشى، دختران روستایى را آموزش مى‏دهند.

کتاب‏ها و مجلات زنان‏

کتاب‏هایى که سالانه توسط ناشران خصوصى و دولتى در ایران چاپ مى‏شود، به حدى است که تحصیل‏کرده ایرانى نمى‏تواند شخصاً پیگیر آنها باشد. این فرآیند در مورد کتاب‏هاى مخصوص زنان یا مربوط به آنها نیز صادق است. این کتاب‏ها به موضوعات عام و ویژه زنان، کودکان، خانواده، بهداشت جسمى، بهداشت روانى، تأثیر زنان در جنگ و زنان برجسته تاریخ مى‏پردازد. افزون بر این کتاب‏هاى بسیارى نیز در سیاست، اقتصاد، ادب و هنر ترجمه مى‏شود.
در مورد مطبوعات، وزارت ارشاد اسلامى در دسامبر 2000 اعلام کرد که در سال‏هاى اخیر 90 مجوز براى چاپ روزنامه‏ها و مجلات ویژه زنان صادر شده است. عمده این نشریات در خصوص فرهنگ، هنر و عرصه‏هاى اجتماعى هستند. وزارتخانه در همین مدت 53 مجوز براى نشر کتاب‏هاى زنان ایرانى صادر کرده است. تا کنون دو هزار زن آثارى را در موضوع‏هاى مختلف تألیف کرده و به چاپ رسانده‏اند. در زمینه ادبیات، زنان ایرانى 310 اثر منتشر کرده‏اند که 210 مورد از آنها از کارهاى ادبى برجسته هستند.(77)

حقوق زنان شاغل‏

در قانون اساسى ایران که ضامن تساوى همگان در برابر قانون است، مردان و زنان از حقوق یکسانى در کار، تأمین اجتماعى و آموزش فنى و حرفه‏اى رایگان برخوردارند. در ماده 28 آمده است که هر فردى حق دارد شغلى را که مورد علاقه‏اش است انتخاب کند، به شرط آنکه با اسلام یا مصلحت عمومى یا حقوق دیگران منافات نداشته باشد. البته نیاز جامعه به شغل‏هاى گوناگون نیز مورد توجه قرار گیرد.
در ماده 29 آمده است که تأمین اجتماعى از حقوق عمومى است و همه در زمینه بازنشستگى، بیکارى، پیرى، از کارافتادگى، از دست دادن سرپرست، در راه ماندن، حوادث غیر منتظره و همه خدمات بهداشتى از آن برخوردارند. حکومت باید تأمین اجتماعى را براى همه افراد ملت، از منابع مالىِ عمومى و از سهام افراد طبق قانون فراهم سازد.

قوانین و آئین‏نامه‏هاى استخدام زنان‏

- قانون کار، ماده 26: تضمین آزادى زنان در انتخاب شغلى که کرامت و شئون خانوادگىِ وى را حفظ کند؛
- کمک به زایمان و بچه‏دارىِ زنان مشمولِ تأمین اجتماعى و حق آنان در معاینه پزشکى؛
- دادن مرخصى بدون حقوق به زنان کارگر یا کارمند در بخش خدمات دولتى در صورت اشتغال همسران‏شان در مأموریت‏هایى دور از محل سکونت دایم آنها؛
- معاف کردن زنان پزشک و داروساز که ازدواج کرده‏اند از شرط اشتغال در خارج از تهران براى چند سال مشخص به منظور دریافت اجازه دایمىِ کار در تهران؛
- قوانین و آئین‏نامه‏هایى که زنان را براى کار پاره‏وقت مقدّم مى‏دارد؛
- قوانینى که بازنشستگىِ زنان شاغل را در صورت رسیدن به 55 سالگى با 20 سال خدمت تسهیل مى‏کند؛
- صدور قانونى که استخدام زن را از سوى قوه قضائیه سامان مى‏دهد.
- دادن مرخصىِ 90 روزه با حقوق کامل پس از تولد و در مرحله نفاس (قانون کار، ماده 26)؛
- لزوم دورى زنان از مأموریت‏هاى خطرناک و دشوار بدون کاستن از حقوق آنها؛
- مردان و زنان در شرایط برابر از حقوق مالىِ یکسانى برخوردارند و هر اقدام تبعیض‏آمیزى بر مبناى جنسیت، نژاد یا اعتقادات سیاسى و دینى ممنوع است (قانون کار، ماده 38).
در سال 1997 (1376) اصلاحاتى در قانون مدنى صورت گرفت و در سپتامبر همان سال کمیسیونى پارلمانى پیرامون مسائل زنان، جوانان و خانواده تشکیل شد که به اصلاح برخى از بندهاى قانون مدنى در خصوص زنان مدد رساند. بنا به این اصلاحات:
1- قانون کار پاره‏وقت اصلاح شد، به گونه‏اى که زنان در انتخاب ساعات کار از تسهیلات بیشترى برخوردار شدند.
2- بندهایى از قانون کار مثل تمدید مرخصىِ زایمان از 84 روز به 120 روز اصلاح شد.
3- فقط در سال 1997 (1376) دویست و چهل طرح براى افزایش درآمدِ زنان روستایى از راه ایجاد شبکه کارگاههاى کوچک براى تولیدات کشاورزى انجام گرفت.
4- شمار زنانِ مؤثر در تصمیم‏سازى در بانک‏ها و مؤسسات قرض‏الحسنه بخصوص در بانک کشاورزى افزایش یافت.

زنان و کار

على‏رغم اینکه از آغاز انقلاب بر ضرورت اشتغال زنان و استفاده از موهبت وجود نیمى از افراد جامعه براى اعتلاى کشور و بازسازى وطن تأکید شده است(78) تا زمان حاضر فقط تعداد کمى از زنان (به نسبت جمعیت کشور) به میدان کار راه یافته‏اند. در آمارگیرى زنان شاغل از سال 1956 (1335) تا 1976 (1355) افزایش تعداد زنان شاغل محسوس است. در سال 1976 (1375) تعداد اینان 12 درصد کل شاغلان بود، اما در سال 1996 با احتساب زنان شاغل در صنایع دستى (فرش و مانند آن) روشن شد که نسبت زنان شاغل به 87 درصد رسیده است. قابل یادآورى است که زنان شاغل در شهرها در بخش خدمات و زمینه‏هاى گوناگون علمى و در روستاها در کارها و صنایع دستى اشتغال دارند.(79)
در سال 1977 (1376) حدود پانزده درصد از زنان شاغل در تخصص‏هاى مؤثر کار مى‏کردند. این میزان در سال 1996 تا 28 درصد افزایش یافت.(80) البته از سال 1986 (1365) تا 1991 (1370) فقط یک درصد رشد وجود داشته است.(81)
در چنین شرایطى زنانِ خانه‏دار بیشتر بانوان را تشکیل مى‏دهند، خصوصاً اگر در نظر داشته باشیم که حوزه مشترک میان زنان شاغل و بانوان خانه‏دار، انجام وظایف و مسئولیت‏هاى خانه‏دارى است.(82) بیشتر زنان شاغل نیز از این امر شاکى هستند که جمع کردن میان شغل و کارهاى خانه به ضرر خانم‏ها تمام مى‏شود. از این‏رو قانون «اجرة المثل» در صورت طلاق گرفتن تصویب شد تا پشتوانه‏اى باشد براى زنانى که درآمد ثابت ندارند و مجبور به طلاق مى‏شوند.

خانواده و امور ازدواج و طلاق‏

مقدمه قانون اساسى تصریح دارد که خانواده سنگ بناى جامعه و مهد طبیعى رشد و پیشرفت انسان است. بنابراین در شکل‏گیرى خانواده یکى بودن اعتقاد و هدف، امرى اساسى و نیروى حیات‏بخش سیر انسان به سوى رشد و تکامل است و حکومت اسلامى باید براى نیل به این هدف، زمینه‏هاى لازم را فراهم کند.(83)
بنابراین زن داراى مسئولیت خطیرى در جامعه است، زیرا وى مادر و بنیان خانواده در نگرش اسلامى است «و براى آنکه بنیان خانواده متزلزل نشود باید در محیط جامعه حدود و ضوابط مراعات شود».(84) نیز براى آنکه خانواده سالم باشد، زن از لحاظ اسلامى حق دارد همسر مورد علاقه خود را در چارچوب قوانین اسلامى انتخاب کند. او نباید با همسر بداخلاق، فاسق و شرابخوار ازدواج کند.(85)
از آنجا که خانواده واحد اصلى جامعه اسلامى است، چنانکه ماده دهم قانون اساسى مى‏گوید، باید همه قوانین، تصمیمات و برنامه‏هاى مرتبط با خانواده در پى آسان‏سازى تشکیل خانواده و پاسداشت قداستِ آن و استوار کردن روابط خانوادگى بر مبناى حقوق و اخلاق اسلامى باشد.(86) ماده بیست و یکم قانون اساسى تصریح دارد که حکومت در چارچوب اسلام در برابر تأمین حقوق زن در همه زمینه‏ها مسئول است و باید امور ذیل را انجام دهد:
1- ایجاد شرایط مناسب براى تکامل شخصیت زن و احیاى حقوق مادى و معنوىِ او.
2- حمایت از مادران به ویژه در مراحل باردارى و بچه‏دارى و مراقبت از کودکانِ بى‏سرپرست.
3- ایجاد دادگاههاى صالحه براى مراقبت از کیان خانواده و تداوم آن.
4- حمایت‏هاى ویژه از زنان بیوه، پیرزنان و زنان بى‏سرپرست.
5- سپردن قیمومت فرزندانى که سرپرست قانونى خود را از دست داده‏اند به مادران آنها براى مراقبت کردن از آنها و ...(87)
براى تشویق به ازدواجِ زودهنگام و از بین بردن هر نوع انحراف در جامعه، قوانین خاصِ تأمین اجتماعى تصویب گشته که مهم‏ترین آنها عبارت است از:
- پرداخت کمک‏هزینه ازدواج به زنان و مردان و از این قبیل است پرداخت کمک‏هزینه براى خرید جهیزیه.(88) نیز براى حمایت از خانواده و از بین بردن انواع تبعیض جنسى علیه زنان، تأمین اجتماعى کمک‏هزینه‏هاى عائله‏مندى به زنان کارمند و شاغلِ مطلّقه و بیوه‏زنان و همسران مردان معلولِ جسمى پرداخت مى‏کند.
چنان که قوانین از لحاظ مادى و معنوى، زنان رانده‏شده و کودکان را مورد حمایت قرار مى‏دهد، و دختران جوان پس از مرگ پدران‏شان کمک‏هایى را دریافت خواهند کرد. کمک‏هاى تأمین اجتماعى افراد مشمول بیمه را در صورتى در برمى‏گیرد که در اصل از بیمه این افراد استفاده کرده‏اند و عمرشان بیشتر از 55 سال باشد.
پرداخت مهر و نفقه زوجه مطلّقه در صورت ورشکستگىِ همسر بر دیگر بدهى‏ها تقدم دارد.(89)
در قالب مواد 1078 تا 1101 از قانون مدنى قوانین مربوط به مهریه تنظیم شده است. برخى از خصوصیات مهریه که در این مواد آمده و ضامن حقوق زن و استقلال اقتصادىِ وى همراه با اشاره به تعیین مقدار مهریه با توافق طرفین مى‏باشد، از این قرار است:
1- زن به مجرد اجراى عقد، مالک مَهر مى‏شود.
2- زن مى‏تواند هر طور بخواهد در مهریه خود تصرف کند.
3- اگر مهریه قبل از تسلیم کردن به زن از بین برود، همسر ضامن آن است.
4- زن مى‏تواند تا پیش از دریافت مهریه از انجام وظایف زناشویىِ خود سر باز زند. سر باز زدن او را از حق نفقه محروم نمى‏سازد.
اگر اصرار بر گرفتن مهریه قبل از ازدواج تا پیش از انقلاب و کمى پس از آن از لحاظ اجتماعى نکوهیده بود، امروزه به عنوان پشتوانه مالىِ زن داراى اهمیت زیادى است، به ویژه آنکه مردان در گذشته به بهانه‏هاى مختلف از پرداخت مهریه زن در وقت طلاق سر باز مى‏زدند یا زن را به بخشیدن مهریه مجبور مى‏کردند یا مدعىِ ناتوانى در پرداخت آن مى‏شدند و ناگزیر به قسطبندىِ آن اقدام مى‏کردند و در عمل، مهریه زن را با سنگ‏اندازى‏هاى مختلف پرداخت نمى‏کردند. از این‏رو در عقدنامه‏هایى که پس از انقلاب تدوین شد، بر این مسئله تأکید شده، همان طور که بر مسئله اجتماعىِ مهمى تأکید شده و آن جهیزیه‏اى است که خانواده دختر هنگام ازدواج به عنوان هدیه به او پیشکش مى‏کنند، که از عرف‏هاى معمول در ایران است که چه بسا به پیش از اسلام برگردد. در ازدواج‏نامه‏هاى پس از انقلاب، این امر رواج یافته است که همسر سیاهه جهیزیه را امضا مى‏کند؛ در حالى که پیشتر این کارى نکوهیده بود. اهمیت کار در وقت طلاق معلوم مى‏شود که زن به راحتى مى‏تواند همه جهیزیه خود را همراه با مَهر از همسرش دریافت کند. در گذشته مردان از اذعان به وجود جهیزیه امتناع مى‏کردند و زن و خانواده‏اش هم سندى براى نشان دادن کمیت و کیفیت جهیزیه در اختیار نداشتند.(90)

فسخ ازدواج‏

اگر زنى طلاق را نیاز ضرورىِ خود ببیند مى‏تواند با اتخاذ تدابیرى ازدواج را فسخ کند:
- در ضمن عقد شرط کند که در طلاق دادن خودش به صورت مطلق یا به شرط رفتار ناشایستِ مرد یا ازدواج وى با دیگرى یا کوتاهى در نفقه (که حتى در صورت ثروتمند بودنِ زن، پرداختِ آن بر مرد واجب است) از طرف شوهر وکالت دارد. بدین ترتیب زن بدون هیچ مشکلى طلاق خود را مى‏گیرد.(91)
اگر چنین شرطى در ضمن عقد مطرح نشده باشد (امروزه در اغلب عقدها این شرط وجود دارد) در این صورت راههاى دیگرى براى طلاق وجود دارد:
1- طلاق قضایى، به این معنا که دادگاه صالحه حکم طلاق را صادر مى‏کند.
2- طلاق خُلعى که به موجب آن، همسر مى‏تواند به خاطر ناخشنودى‏اش از همسر در برابر دست شستن از حقوقِ خود طلاق بگیرد.
3- طلاق مبارات که بنا به آن هر کدام از زن و شوهر مى‏توانند در صورت نارضایتى از همدیگر درخواستِ طلاق کنند.
قوانین تنظیم‏شده طلاق در مواد 1029، 1129، 1130، 1146 و 1147 از قانون مدنى مندرج است.(92)
در رساله عملیه امام خمینى آمده: زنى که فرمانبردار همسرش (در وظایف زناشویى) است اگر خرجىِ خود را بخواهد و مرد نپردازد مى‏تواند خرجىِ هر روز خود را بدون اجازه مرد از اموال وى بردارد. اگر چنین کارى ممکن نباشد و زن مجبور باشد هزینه‏هاى خود را تأمین کند، در صورتى که خودش نفقه خویش را بپردازد لازم نیست در برابر همسرش تمکین کند.(93)
بنابراین، ماده 118 از قانون مدنى به زن این حق را مى‏دهد که اگر شوهرش نفقه او را ندهد، از اموال همسر نفقه پرداخت شود.(94)
قوانین مشخصى هم وجود دارد که براى جلوگیرى از فسخ ازدواج، اقداماتى پیشگیرانه را مقرر کرده است:(95)
1- قانونِ ایجاد واحدهاى مشاوره مخصوص خانواده در دادگاههاى مدنىِ خاص؛
2- قانون یا یک ماده پیرامون طلاق و ضرورت وجود دادگاهى مشورتى براى انجام هر نوع طلاق با رضایت زوجین یا یکى از آن دو به عنوان تدبیرى پیشگیرانه علیه طلاق؛
3- قانون تعقیب مردانى که بى‏دلیل خواستار طلاق مى‏شوند؛
4- قوانینى پیرامون صیانت خانواده و تحکیم روابط میان افراد خانواده و جلوگیرى از انجام روابطى خارج از چارچوب ازدواج (قانون مدنى، ماده 1050-1054)؛
5- قانونى در باره مسئولیت مدنى و شرایط خسارت ویژه ازکارافتادگى و آسیب‏هایى به اعتبار یا شهرت فرد یا خانواده (قانون مسئولیت مدنى، ماده 10)؛
6- مجازات تهمتِ زنا (قذف) یا بدنام کردن (قانون مسئولیت مدنى؛ مواد 101 و 104)؛
7- قانونى که ازدواج مرد را با خویشاوندان همسر منع مى‏کند؛
8- تعیین دوازده شرط به صورت پله‏اى در عقد ازدواج که شوراى عالى قضایى آن را تصویب کرد و از سال 1984 (1363) اجرا شد.
این شرایط در طى دو بحث مستقل به شراکت مالىِ زن و مرد و به طلاق که با امضاى عقدنامه توسط زوجین فعلیت مى‏یابد اشاره کرده است.
در شرط نخست آمده است: اگر طلاق همسر به خواستِ وى نباشد و دادگاه نیز وى را متخلف از وظایف زناشویى تشخیص نداده باشد، وى مالک 50 درصد از عین یا بهاى دارایى‏هایى که همسرش در مدت ازدواج به دست آورده است خواهد بود و مالکیت آنها باید به زن منتقل شود. این شرط باید در عقد موجود بوده، به امضاى طرفین برسد تا قابل اجرا باشد. باید دارایى‏ها حتماً در دوران زندگى زناشویى به دست آمده باشد و طلاق نباید ناشى از تخلف همسر در زندگى زناشویى باشد.
آیت‏الله بجنوردى عضو پیشین شوراى عالى قضایى این شرط را شرطى مترقى مى‏داند که براى دفاع از حقوق زن و جلوگیرى از طلاقِ تحکم‏آمیز وضع شده است: من فکر نمى‏کنم هیچ مکتب دینى یا مادى وجود داشته باشد که همچون اسلام چنین حقوقى را چه در ابعاد فردى و چه در ابعاد اجتماعى به زن داده باشد. روایت‏هاى بسیارى وجود دارد که مى‏گوید چه بسیارند زن‏هایى که از مردان برترند. فقاهت و فضیلت، خاص مردان نیست. از امتیازات این شرط آن است که زن پس از طلاق به فردى تیره‏بخت تبدیل نمى‏شود. نکته مهم‏تر این است که مرد نمى‏تواند هر گاه اراده کرد زن را طلاق دهد.(96)
در اینجا باید یادآور شد که از نظر اسلام مرد نمى‏تواند همسرش را بر کار در منزل مجبور سازد.(97) قانون مدنى در باب حقوق زن و شوهر نسبت به یکدیگر هیچ الزامى نسبت به کار زن در منزل ندارد.(98) در اصلاحاتى که در قانون طلاق صورت گرفته است مرد باید مبلغ مشخصى را بابت کارِ زن در منزل و تربیت فرزندان به وى بپردازد. این مبلغ را دادگاه مشخص مى‏کند (ماده واحده‏اى در باره طلاق که در سال 1992 (1371) از سوى شوراى نگهبان به تصویب رسید).(99)
بنابراین، زن در صورت طلاق، اجرةالمثل را دریافت مى‏کند. این قانون بخصوص براى زنانى که پیش از انقلاب ازدواج کرده‏اند سودمند است، زیرا عقدهایى که پس از انقلاب صورت گرفته است مردى را که بى‏دلیل مى‏خواهد زنش را طلاق بدهد، به پرداخت نصف دارایى خود مجبور مى‏سازد.
زن در صورتى اجرةالمثل را دریافت مى‏کند که کارِ خانه را به درخواست مرد - و نه به صورت تبرّعى و داوطلبانه - انجام داده باشد.
پس از طلاق زمانى که زن خواستار اجرةالمثل بابت کارهاى خانه (که شرعاً بدان‏ها ملزم نیست) مى‏شود دادگاه بدوى تلاش مى‏کند از راه مصالحه درخواست زن را تأمین کند. در صورت عدم امکان مصالحه، مرد باید شرایط مالىِ موجود در عقد را عملى سازد. در غیر این صورت و در صورتى که طلاق بنا به خواستِ همسر نباشد و وى به انجام کارهاى خانه مجبور نبوده و داوطلبانه آن کارها را انجام نداده باشد، دادگاه اجرةالمثل کارهاى انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آنها حکم مى‏کند، البته با احتساب سال‏هاى زندگى مشترک و وضعیت مادىِ همسر، تا بدین وسیله دادگاه، حقوق مالىِ زن را تأمین کند.(100)
همچنین نظام مدنى مقرر کرده که مرد از زمان تحقق عقد باید نفقه زن را بدهد. نفقه عبارت است از مبلغى معیّن براى تأمین هزینه‏هاى زندگى زن. گرچه مثل مهر، جهیزیه و درآمدِ شخصى از دارایى‏هاى وى نیست، ولى همسر از آنجا که در ضمن شروطى معیّن، مالک بخشى از نفقه است مى‏توان این موضوع را از نقطه نظر استقلال اقتصادىِ زن ایرانى مورد بحث قرار داد.
قانون مدنى نفقه را این گونه تعیین کرده است:
تأمین مسکن، پوشاک، خوراک و لوازم منزل مناسب با شئون زن و نیز استخدام خادم در صورتى که زن از خانواده‏اى باشد که خدمتکار داشته‏اند یا به خاطر بیمارىِ مستمر یا نقص عضو به خدمتکار نیازمند باشد.
همسر باید نفقه را تأمین کند تا حدى که همسر مى‏تواند. در صورت کوتاهىِ وى به دادگاه مراجعه کند و اگر دادگاه نتواند مرد را به پرداخت نفقه ملزم کند مى‏تواند مرد را به طلاق دادن همسرش ملزم سازد.

اجرةالمثل گام مهمى در راه پر کردن خلأ قانونى در حوزه زنان‏

در نظرسنجى که در سال 1992 (1371) پس از تصویب این ماده قانونى در مجلس تشخیص مصلحت نظام صورت گرفت از میان 300 مرد و زنِ بالاى 30 سال به دست آمد که 83 درصد از زنان و 41 درصد از مردان این اصلاح قانونى را عادلانه مى‏دانند، در حالى که یک درصد از زنان و 94 درصد از مردان نظر دادند که این بند، طلاق را کاهش خواهد داد. یکى از مردانى که این ماده را به ضرر مردان مى‏دانست گفته بود: «زمانى که مى‏خواهم دخترم را شوهر دهم چنین قانونى منشأ اطمینان خاطر و مایه خوشوقتى‏ام خواهد بود».(101)

آمار ازدواج‏

همه قوانینى که حقوق زن را تضمین مى‏کنند، در کنار ضمانت‏هاى اجتماعى که براى ازدواج جوانان داده مى‏شود، به افزایش آمار ازدواج در دهه گذشته انجامیده است. فقط در سال 1986 (1365) از هر هزار نفر، هفت نفر ازدواج نکرده‏اند. در سال 1996 (1375) این نسبت 8 به هزار بوده است. متوسط سن ازدواج زنان در سال 1966 (1355) هجده سال بوده که در سال 1986 (1365) به 20 و در سال 1996 (1375) به 22 سال رسیده است.(102)
اصلاحاتى که دولت آقاى خاتمى در قوانینِ مربوط به ازدواج و طلاق اعمال کرد از این قرار است:
1- اصلاح قیمت مهریه زن متناسب با ارزش تورم؛
2- بازگشایى دادگاههاى خانواده؛
3- پرداخت حقوق زنِ در گذشته به نزدیکانش.

حجاب‏

لباس به طور کلى بارزترین نشانه فرهنگى و مهم‏ترین نماد ملى و شتابنده‏ترین نشانگر فرهنگى است که قابل انتقال به فرهنگ دیگر است، همچنان که کیفیت لباس و چگونگى پوشش زنان و مردان در هر جامعه‏اى علاوه بر شرایط اقتصادى، اجتماعى و اقلیمى ناشى از قدرت نگرش و ارزش‏هاى حاکم آن جامعه است و زن نماینده آن نگرش است.
از این‏رو حکومت پهلوى و همراه با آن سلطه و نفوذ غرب منشأ دگردیسى‏هایى در جامعه ایرانى و تزلزل در هویت اسلامىِ آن گردید. رضاخان که انگلیسى‏ها او را آوردند و خود را در سال 1925 (1304) با پشتیبانى انگلیسى‏ها پادشاه ایران خوانده، از راه رسانه‏ها و روشنفکرانِ وابسته نسبت به تاریخ و تمدن و فرهنگِ ایرانِ پیش از اسلام، تعصب قومىِ شدیدى را بروز داد. رژیم وى تمدن ایرانِ اسلامى را تحقیر کرد و دستاوردهاى چشمگیر آن را مورد انکار قرار داد؛ عیدها و رسوم باستانى ایران و عادات و سنت‏هاى زرتشتى را دوباره احیا کرد؛ ماههاى ایرانى را جایگزین تقویم هجرىِ اسلامى کرد. معمارىِ ساسانى را در ساخت و سازها احیا کرد و ابنیه اسلامى را مورد بى‏اعتنایى قرار داد. حس ناسیونالیستى رضاشاه و پسرش به زبان ایران نیز سرایت کرد. ملى‏گراهاى متعصب حتى در پى حذف واژگان عربى از زبان فارسى و جایگزینى واژگان پهلوى به جاى آن برآمدند.(103)
براى تکمیل ستیز با اسلام و تمدن آن، پدر و پسر اندیشه نوگرایى را طرح کردند تا شاید ایران ساسانى پس از 14 قرن به پاى دولت‏هاى اروپایى برسد (تجربه ترکیه). از جمله اقدامات رضاخان که مایه مسخرگى گردید، بخشنامه وى مبنى بر گذاشتن کلاه یکسان بر سر توسط کارمندان دولت مى‏باشد. این کلاه به کلاه پهلوى موسوم بود و در آن زمان نماد ملىِ ایران و گامى در راه استقلال از اندیشه استعمارى و وارداتىِ اسلام شمرده مى‏شد! نیز زن‏ها از پوشیدن چادر منع شدند. در اینجا بجاست این نکته را یادآور شویم که کشف حجاب در ایران در سال 1935 (1314) پس از بازگشت رضاخان از ترکیه صورت گرفت. در مراسم کشف حجاب، رضاخان و همسر و دو دخترش در بازگشایى دارالفنون شرکت کردند. در این مراسم، وزرا و نمایندگان مجلس با همسران بى‏حجاب خود شرکت کرده بودند،(104) ولى دعوت به بى‏حجابى از آغاز قرن بیستم و در مقطع رواج اندیشه‏هاى سیاسى و اجتماعىِ اروپایى‏ها پس از نهضت مشروطه به واسطه ادیبان، شاعران، مطبوعاتى‏ها و سیاستمداران شروع شد.
در یادداشت‏هاى محمود جم نخست‏وزیر وقت آمده است که در روز اوّل نخست‏وزیرى، رضاخان مرا خواست و گفت: چگونه مى‏توانیم از چادر و حجاب خلاص شویم. این موضوع از دو سال پیش که از ترکیه دیدار کردم و دیدم که زن‏هاى آنجا از حجاب آزاد شده‏اند و دوشادوش مردان کار مى‏کنند، ذهن مرا مشغول ساخته است. تا زمانى که زنان چادر مى‏پوشند، چادر و روسرى دشمن پیشرفت آنها خواهد بود.(105)
براى ترویج بى‏حجابى، رضاخان به همه وسایل و شیوه‏ها و به تشویق و تهدید متوسل شد. در نامه‏اى که به وزیر فرهنگ وقت نوشت: زنان معلم و دانش‏آموز در مدارس باید بى‏حجاب باشند. زن‏ها در اجتماعات عمومى نیز باید بى‏حجاب باشند. اگر کسى از این اوامر تخطى کرد پلیس باید با او به شدت برخورد کند. اینان از سوار شدن به اتوبوس‏ها باید منع شوند.(106) رئیس وقت حوزه علمیه قم آیت‏الله عبدالکریم حائرى در پى درخواست برخى از علماى قم و در رأس آنها امام خمینى تلگرافى اعتراض‏آمیز در این باره براى شاه فرستاد: حجاب از مسلّمات دینى است. کشف حجاب نباید اجبارى و الزامى باشد.(107) نخست‏وزیر فروغى در پاسخ، عباراتى توهین‏آمیز به کار برد، همان طور که رضاخان هم با خشونت تمام به این نامه پاسخ داد و تهدید خود را عملى کرد. مأموران پلیس راه را بر زنان باحجاب مى‏بستند و چادرهاى آنها را پاره مى‏کردند و آنها را مى‏زدند، به طورى که بسیارى از آنها بى‏هوش مى‏شدند.(108)
این ماجرا زنان را به خانه‏نشین شدن وا داشت و آنها را از فرصت فراگیرىِ علم محروم ساخت. محمدرضا پهلوى راه پدر خود را در یورش به اسلام در قالب کتاب‏ها و مطبوعات و در برنامه‏هاى آموزشى و در تحقیر زنان محجبه ادامه داد. این گونه به تدریج از طرفى غرب‏زدگى رواج یافت و از طرفى تحجّر و ایستااندیشى، و در هر دو حالت، زن ضررکننده اصلى بود.
در آخرین سال‏هاى حکومت شاه (که خود شاهد این نکته بودم) در ظاهر و رفتار زنان در شهرهاى ایران به ویژه در تهران ناهمگونى شدیدى وجود داشت: چادرهایى سیاه یا رنگى در مناطق فقیرنشین که اغلب جامعه ایرانى را تشکیل مى‏داد، و بى‏حجابى تا حد برهنگى در مناطق مرفه‏نشین همراه با آرایش بیش از حد و بى‏دینىِ آشکار. کمتر زنى بى‏حجاب اما پاى‏بند آداب دینى دیده مى‏شد، آنچنان که در مصر یا عراق یا شام یا لبنان وجود دارد، زیرا انگیزه‏ها متفاوت بود.(109)
در چنین حالتى طبیعى بود که رهبران انقلاب ایران که رویکرد و خاستگاهى اسلامى داشت با دیکتاتورى رضاخان و پسرش و با همه نمودهاى نوگرایىِ دروغین در گفتار و رفتار و نوشتار رویارویى کنند،(110) چنان که با گرایش‏هاى قومى و ناسیونالیستى نیز مخالفت نمایند و فرهنگ اسلامى را در جمهورى اسلامى فراگیر سازند. پوشش اسلامى زنانِ شرکت‏کننده در تظاهرات میلیونى، اسلامى بودن انقلاب و نفى فرهنگ ناسیونالیستى و فرهنگ وارداتىِ غربى را که هر دو در پى محو اسلام از اندیشه و حیات ایرانى‏ها بودند نشان مى‏داد. از این‏رو چادر بعدها نماد و پوشش رسمىِ همه زنان ایرانى شد و کسانى که بخصوص در حکومت، مناصب بالا را عهده‏دار مى‏شدند (با اینکه بارها امام خمینى در گفتگوهایش با مطبوعات داخلى و بین‏المللى اعلام کرده بود که حجاب اسلامى محدود به چادر نیست و زن مى‏تواند با مراعاتِ حدود شرعى، هر نوع پوششى را برگزیند) از الگوى چادر پیروى مى‏کردند.
زمانى که در آغاز از امام در باره وضع زنان در حکومت آینده پرسیده مى‏شد، پاسخ مى‏داد که زنان آزادند در همه امور مشارکت کنند، ولى آزادى به معناى واقعىِ آن و نه به صورتى که شاه مى‏خواست. در زمان شاه دهان‏ها بسته شده بود و نه مردان و نه زنان هیچ کدام آزاد نبودند.(111) دهان‏ها بسته شده، فرهنگ مصرف‏گرایىِ غربى حاکم شده و فاحشه‏خانه‏ها همه تهران را فراگرفته بود!(112) تحت پوشش آزادىِ ظاهرى و فسق و فساد بر قضایاى اصلىِ جامعه سرپوش گذاشته مى‏شد و زن‏هاى متدین مجبور بودند خانه‏نشین شوند.(113) طبیعى بود که در شهرهاى بزرگ بخصوص در تهران با زن یا گروهى از زنان بى‏حجاب برخورد کنى و گمان نمایى در کشور غربى هستى اما هنگامى که با آنها سخن بگویى، دریابى که اینها زنانى بى‏سواد یا کم‏سواد هستند و ضعف شخصیت آنها را در پسِ ظاهر فریبنده اروپایى احساس کنى.(114) منع حجاب در زمان رضاشاه و نابسامانى ناشى از آن، خانواده‏هاى دیندار را از فرستادن دختران‏شان به مدارس و دانشگاهها منع کرد. از این‏رو زنان ایرانى از دانش و معرفت در مقایسه با مردان عقب افتادند. اگر ارزش زن فقط در زیورآلات و جامه‏هاى فاخر خلاصه مى‏شد، اما در دوره اسلامى این باورها از چشم افتادند و این گونه زنان دچار شرمندگى و انفعال شدند، آنچنان که زنان مسلمان پیشتر، از حضور با پوشش اسلامى یا شرعى خجالت مى‏کشیدند، در حالى که حجاب را خدا براى حفظ جایگاه زن تشریع کرد.(115)
از این‏رو امام از زنان ایران و بخصوص آنانى که داراى مسئولیت‏هاى علمى و فرهنگى بودند درخواست کرد در چارچوب ارزش‏هاى اسلامى و با مراعات حجاب حرکت کنند، زیرا باید به زنان جهان بفهمانند که رسیدن به مدارج بالاى علمى، به معناى پشت کردن به مفاهیم و ارزش‏هاى والاى دینى و رو کردن به مظاهر فریبنده تمدن غربى نیست و مى‏توان با رعایت کامل موازین دینى، علم را کسب کرد،(116) همان طور که زنان شاغل در وزارتخانه‏ها نیز باید حجاب شرعى را رعایت کنند.(117) بر مبلّغان دین و روحانیون و نویسندگان است که راه را براى کسانى که بدون سوء نیت حجاب را یک پوشش معمولى مثل دیگر پوشش‏ها مى‏دانند، روشن کنند. کتاب حجاب شهید مطهرى در این مورد، قابل استفاده است.(118) با توجه به اینکه حجاب مانع فعال شدن زن در جامعه نیست و دلیل آن زنانى است که به بالاترین مراتب سیاسى، علمى و تخصصى رسیده‏اند و همزمان آموزه‏هاى اسلامى بخصوص حجاب را رعایت مى‏کنند.(119)
پس از پیروزى انقلاب روزنامه‏نگار معروف فالاچى از امام پرسید: آیا درست است که زن‏ها باید خودشان را زیر چادر مخفى کنند. اینان در انقلاب شرکت کردند، کشته و زندانى شدند. چادر عادتى است قدیمى و دنیا تغییر کرده است. امام پاسخ داد: اوّلاً این امر براى آنها اختیارى است و هیچ کس حق ندارد آنان را از این اختیار محروم کند. ما به آنها گفتیم هر که چادر یا هر پوشش اسلامى دیگرى را مى‏خواهد به خیابان‏ها بیاید و نظر خود را اعلام کند. 33 میلیون نفر از 35 میلیون نفر به خیابان‏ها آمدند. ثانیاً ما لباس خاصى را بر زنانى که در سن تو هستند تحمیل نکرده‏ایم. ما در برابر دختران جوانى که بخواهند برهنه و با آب و رنگ به خیابان‏ها بیایند مى‏ایستیم.(120)
زنان بى‏حجاب با برگشت به حجاب مخالفت کردند. گاهى به صورت علنى و با تصریح در داخل و خارج کشور، به اینکه بازگشت به حجاب به معناى محدود شدن آزادى آنها و عقبگرد به پنجاه سال پیش است، نیز گاهى با پوشیدن لباس‏هایى که نشانگر ناخوشنودىِ آنها از حجاب، و در مقام مبارزه با ارزش‏هاى دینى بود. اینان در اوایل انقلاب به سپاه پاسداران تهمت مى‏زدند (با این توجه که یکى از رهبران آن در آن مقطع، خانم دباغ، بانویى بود که در زندان‏هاى شاه بدترین شکنجه‏ها را به جان خریده بود) که سپاهى‏ها متعرض زنانى مى‏شوند که حجاب کامل ندارند، به آنها اهانت مى‏کنند یا آنها را در زندان نگه مى‏دارند تا خانواده‏شان بیایند و پس از توبه آنها، ایشان را با خود ببرند. اینان در خارج از ایران توانستند توجه روزنامه‏ها و رسانه‏هاى خبرى را با گفته‏هاى ضد انقلابىِ خود جلب کنند. بخصوص آنکه جنگ عراق و ایران باعث تأخیر در اصلاح بسیارى از قوانین ستم‏آمیز علیه زنان در اوایل دهه نود شد. روزنامه‏هاى غربى چه بسیار در باب حقوق تباه‏شده زن در نظام اسلامى، مدّعى شدند و اینکه حجاب مهم‏ترین گواه تنزل ارزش زنان و روشن‏ترین دلیل برخورد قسرى و قهرى نظام است.(121) امام خمینى رهبر انقلاب بیانیه‏اى صادر کرد و مزاحمت برخى از افراد ناآگاه که چه بسا از دشمنان انقلاب بودند نسبت به زنان بدحجاب را محکوم نمود: ممکن است برخى از افراد منحرف و ضد انقلاب، مزاحم زنان در خیابان‏ها، کوچه‏ها و بازار شوند. این نوع کارها بر مسلمانان حرام است و هیچ کس حق ندارد در آن دخالت کند. پلیس و اعضاى کمیته‏هاى انقلاب اسلامى باید مانع تکرار این نوع حوادث بشوند.(122) در اوایل دهه نود یگان «خواهران زینب» در خیابان‏ها از نوع پوشش زنان مراقبت مى‏کردند و موجب ترس و وحشت زنان دیگر مى‏شدند. از شدت این وضعیت استثنایى بعدها کاسته شد و کمیته‏هاى انقلابى که افرادش بى‏اجازه در هر وقت روز به خانه‏هاى مردم مى‏ریختند تا مشروبات الکلى یا فیلم‏ها و مجلات مبتذل را بیابند به طور کلى برچیده شدند.(123)
همچنان بحث در باره نوع حجاب از آغاز انقلاب تاکنون داغ است. آیت‏الله خامنه‏اى [رهبر معظم انقلاب‏] در این خصوص مى‏گوید: من حجاب را در چادر منحصر نمى‏دانم، ولى مى‏گویم که بهترین نوع حجاب و نماد ملىِ ماست و با تحرک زن هم ناسازگار نیست، اگر تحرک به معناى فعالیت اجتماعى، سیاسى، فکرى و فرهنگى باشد.(124) نیز اظهار داشت: حجاب باید با نفى ارزش‏هاى مصرف‏گرایىِ حاکم در گذشته همراه باشد.
رهبرى به زنان مسئول در حکومت و به همسران مسئولان حکومتى فرمان داد که به گونه‏اى رفتار کنند که در پرهیز از اسراف و تبذیر الگوى دیگران شوند.
هنوز پس از دو دهه و نیم پس از انقلاب در ایران در باره نوع حجاب در ایران بحث و گفتگو مى‏شود، هم در محافل روحانیان و اندیشمندان و هم در محافل زنانِ هوادار حجاب که بیشترین هستند، نیز مخالفان مطلق حجاب که آن را بناچار مى‏پوشند. بسیارى از روحانیان حجاب کامل را چادر مى‏دانند. این نظر را زنان پیشرو در مبارزات تأیید مى‏کنند، در حالى که به نظر روحانیان دیگرى همراه با برخى از مردان و زنان (که اغلب آنها پس از انقلاب سن رشد را طى کرده‏اند) حجاب اسلامى منحصر به چادر نیست. در یک گفتگوى مطبوعاتى با سه تن از نمایندگان زنِ برگزیده در دوره ششم مجلس شوراى اسلامى پیرامون حجاب، یکى از آنها خانم طاهره رضازاده که از نسل اوّل انقلاب است مى‏گوید: ما با این پوشش در مبارزات شرکت کردیم و بسیارى از زنانى که در اطراف امام بودند و به دیدار ایشان مى‏رفتند همین پوشش را داشتند.
خانم فاطمه راکعى که از هواداران چادر و از نسل اوّل انقلاب و از بنیانگذاران جمعیت زنان است گفت: براى حجاب شرطهاى فراوانى هست که از پوشیدن چادر بسیار فراتر و عمیق‏تر است، از آن جمله، وقار، متانت و سادگى در پوشش.
اما فاطمه حقیقت‏جو نماینده تهران که از نسل جوان است گفت: هنگامى که از منظر دین اسلام به حجاب مى‏نگریم مى‏بینیم که اسلام فقط از حجاب سخن مى‏گوید و شکل آن بنا به زمان و مکان قابل تغییر است.
این سخن با نصّ یا مضمون سخن بسیارى از علماى ایران و عالِمان بزرگ شیعه و غیرشیعه در خارج از ایران همسویى دارد، زیرا چادر مسئله‏اى ایرانى است و مسئله‏اى اسلامى نیست. شیعیان جبل عامل مى‏دانند که به جز همسران روحانیون هیچ زن مسلمان دیگرى چادر نمى‏پوشد و زنان روحانیون آنقدر زیاد نیستند که نوع حجاب‏شان، حجاب غالب محسوب شود. علاوه بر اینکه جبل عامل همچنان در فقر به سر مى‏برد و بر کار زنان در کاشت و برداشت متکى است. چنین زنانى هرگز نمى‏توانند به پوششى چون چادر بیندیشند و چنین حجابى نمى‏تواند مقبولیت اجتماعى بیابد. چنین کارى یعنى انتقال از طبقه‏اى به طبقه دیگر و انتقال از وضعیت زنِ شاغل به وضعیت زنِ مخدوم.

زن ایرانى در نگاه غیر ایرانى‏

یکى از روزنامه‏هاى اتریشى در اواخر سال 2000 نوشت که غرب به مدت 20 سال حجاب را نشانه فشار بر زن ایرانى مى‏دانست، ولى این امر مایه غفلت ما از این نکته شد که زن ایرانى از حقوق کامل برخوردار است ...
روزنامه مى‏افزاید: زن ایرانى در قیاس با زنان دیگر کشورهاى اسلامى از آزادى‏هاى بیشترى برخوردار است. زن ایرانى مى‏تواند در دستگاه ادارى یا به عنوان نماینده مجلس شوراى اسلامى فعالیت کند. زنان ایرانى در حال حاضر از مجلس جدید [مجلس ششم‏] امید آزادى‏هاى بیشترى را نیز مى‏برند ...
به گفته این روزنامه، قوانین ایران فرصت‏هاى بسیارى را براى مشارکت در مشاغل عمومى در اختیار زنان قرار داده است. از زمانى که قوانین دینى در ایران حاکم شده است، پدران به دختران و همسران‏شان اجازه مى‏دهند تا در فعالیت‏هاى عمومى شرکت کنند.(125)
احمد هوبر در گفتگو با نشریه‏اى سوئیسى در ژانویه 2001 مى‏گوید: «من این روزها شاهد رونق فعالیت‏هاى زنان هستم، پدیده‏اى که در جهان اسلام بى‏نظیر است. زن مسلمان در ایران در پیشاپیش و در رأس همه زنان جهان اسلام قرار دارد».
وى گفت: زنان دنیا به خوبى مى‏دانند که مدل غربىِ زن شکست خورده است. جنبش‏هاى فمینیستى نیز ناکام مانده‏اند. پیوندهاى زناشویى میان مرد و زن و مناسبات میان کودکان و خانواده آنها و میان کوچک و بزرگ از هم گسسته و فرو ریخته، و زن به کالایى در بازار تجارت و مورد استفاده در هر شرایطى تبدیل گشته است ... غربیان حجاب را توهین به برداشت غربى از زن مى‏دانند ... همه اینها بسیارى از دختران جوان و زنان را در سوئیس، آلمان و دیگر جاها از راه کتاب‏هایى که پس از انقلاب ایران در باره اسلام نوشته شده و در غرب منتشر شده، به پذیرش اسلام سوق داده است ... آنچه در ایران با آزاد کردن زن رخ داده کاملاً روشن شده است و در همه جاى دنیا تأثیر خود را خواهد گذاشت و در این قرن از ابعاد مختلف به اسلام خدمت خواهد کرد.(126)
روزنامه اتریشى پیش‏گفته مى‏نویسد: وضعیت زنانِ ایران بسیار بهبود یافته است، به گونه‏اى که 90 درصد دختران خردسال در مدارس درس مى‏خوانند. در سال 1999 (1378) حدود 58 درصد از دانشجویان دانشگاهها دختران بوده‏اند.(127)
سخن پیرامون وضعیت زن ایرانى پس از انقلاب بدون اشاره به قهرمانى‏هاى دختران جوان ایرانى در عرصه ورزش و نقش و تصویر زن در سینما و تلویزیون تمامیت نمى‏یابد. از این‏رو حتماً باید بحثى مستقل و فراگیر در خصوص این موضوع صورت بگیرد.

پى‏نوشتها: -
1) نویسنده و استاد دانشگاه در بیروت؛ مشخصات مقاله‏شناختى اثر از این قرار است: (السیدة) دلال عباس، المرأة فى المجتمع الاسلامى المعاصر، فصلنامه شؤون الاوسط، شماره 103، تابستان 2001، ص‏79.
2) رک: مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ایران.
3) روزنامه جمهورى اسلامى، 3/9/73.
4) صحیفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، بهمن 1361.
5) روزنامه جهان اسلام، 18/1/71.
6) صحیفه نور، ج‏6، ص‏194.
7) امیررضا ستوده، پا به پاى آفتاب؛ گفته‏ها و ناگفته‏هایى از زندگى امام خمینى(ره)، ج‏2، نشر پنجره، بهار 1373، چاپ اوّل.
8) از مقاله زهرا مصطفوى در فصلنامه ندا، بهار1991.
9) پا به پاى آفتاب، ص‏5.
10) همان، ص‏195 و 206.
11) من در این مقطع در سال‏هاى 1977 و 1978 در تهران بودم و پس از ترجمه کتاب آقاى هاشمى رفسنجانى اطلاعاتم بیشتر شد.
12) روزنامه اطلاعات، شماره 19547، مورخ‏10/2/1992.
13) همان.
14) ویژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى، 25/4/981؛مجله ندا، ارگان جمعیت زنان ایران.
15) صحیفه نور، ج‏2، ص‏278.
16) همان، ج‏6، ص‏194.
17) پا به پاى آفتاب، ص‏156.
18) همان، ص‏16 و 276 از خاطرات على‏اکبر ناطق نورى و محسن رفیق‏دوست.
19) صحیفه نور، ج‏5، ص‏261.
20) روزنامه جهان اسلام، 5/2/1360.
21) ندا، شماره نخست، بهار 1370.
22) همان.
23) ندا، پاییز 1370.
24) همان، شماره 3، پاییز 1369.
25) مجله الطاهرة، شماره 126، ص‏17.
26) روزنامه ابرار، اسفند 68.
27) ندا، شماره 8، 1370.
28) روزنامه جهان اسلام، 1371.
29) روزنامه جمهورى اسلامى، 1373.
30) گزارش مطبوعات جهان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، شماره 205، ص‏4.
31) الطاهرة، ژانویه 2000.
32) همان.
33) همان، مى 2000.
34) همان، شماره 126.
35) الرصد، شماره 62، ص‏79.
36) صحیفه نور، ج‏13، ص‏70 - 69.
37) همان، ج‏7، ص‏147.
38) همان، ج‏18، ص‏264.
39) همان، ج‏9، ص‏136.
40) همان، ص‏110.
41) همان، ج‏17، ص‏211.
42) روزنامه جمهورى اسلامى، ژانویه 1371.
43) جهان اسلام، 28/1/1372.
44) همان.
45) همان.
46) ندا، شماره 8، زمستان 1370.
47) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 3782، تیر 1371.
48) همان.
49) گزارش مطبوعات جهان، شماره 205، سال 1374.
50) الطاهرة، شماره 126.
51) الرصد، بیروت، 1997، شماره 62.
52) الطاهرة، شماره 126.
53) از سخنان مشاور زن رئیس‏جمهور در شهر ایلام در خرداد 1378، مجله زن روز، تیر 1378.
54) همان.
55) الطاهرة، شماره 127.
56) الرصد، شماره 62، 1997.
57) از سخنان دکتر محسن خلیجى، بیروت، مرکز زبان فارسى دانشگاه لبنان، 3/5/2001.
58) صحیفه نور، ج‏14، ص‏130.
59) همان، ج‏7، ص‏76.
60) همان، ج‏9، ص‏111.
61) روزنامه ابرار، 25/2/1989.
62) صحیفه نور، ج‏9، ص‏262.
63) همان، ص‏265.
64) روزنامه جمهورى اسلامى، 14/10/1991.
65) همان، 26/12/1991.
66) همان، 18/1/1991.
67) کیهان، شماره 1403، ژانویه 1991.
68) همان، 13/10/1994.
69) ویژه‏نامه جمهورى اسلامى، 13/3/1985.
70) مجله الرصد، 1997.
71) صحیفه نور، ج‏19، ص‏33؛ روزنامه جمهورى اسلامى، 14/11/1981.
72) ابرار، 1989.
73) همان.
74) الرصد، شماره 68.
75) الطاهرة، شماره 126.
76) حقوق زن در جمهورى اسلامى ایران، رایزنى فرهنگى ایران در بیروت، مجله الرصد، شماره 62، 1997.
77) الطاهرة، شماره 126.
78) ویژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى، 13/3/1984.
79) روزنامه ایران، 18/3/2001.
80) الرصد، بیروت، 1997.
81) ایران، 18/3/2001.
82) همان.
83) حقوق زن در جمهورى اسلامى ایران، پیشین.
84) جمهورى اسلامى، 13/9/1994 از سخنان آیت‏الله خامنه‏اى.
85) امام خمینى، تحریر الوسیله، ج‏2، ص‏32.
86) همان.
87) همان.
88) همان.
89) همان.
90) سالنامه زن، 1371، ص‏240.
91) صحیفه نور، ج‏10، ص‏78 و ج‏11، ص‏254.
92) حقوق زن در جمهورى اسلامى ایران، پیشین.
93) مسئله 2416، ص‏264.
94) حقوق زن ...، پیشین، ص‏6.
95) همان.
96) سالنامه زن، ص‏26.
97) رساله عملیه امام خمینى، مسئله 2414.
98) سالنامه زن، ص‏28.
99) همان، ص‏26.
100) سالنامه زن، ص‏38.
101) همان.
102) مجله الرصد، بیروت، 1992.
103) خدمات متقابل اسلام و ایران؛ حقوق زن در اسلام.
104) ندا، شماره 8، زمستان 1991، ص‏28.
105) همان، ص‏30.
106) همان، ص‏30.
107) مجله یاد، سال چهارم، شماره 14، ص‏105.
108) صحیفه نور، ج‏5، ص‏176 و ج‏10، ص‏139.
109) فراخوانى به بى‏حجابى در مصر و دیگر مناطق عربىِ پیش‏گفته اجمالاً و تفصیلاً با آنچه در ایران اتفاق افتاد فرق دارد، که نیازمندِ بررسى مقایسه‏اى است.
110) ر.ک: سخنرانى‏هاى امام خمینى و شاگردانش شهید مطهرى، على شریعتى، هاشمى رفسنجانى و دیگران در این مقطع.
111) در دیدار با خبرنگاران مونت کارلو در 28/12/1987 و مصاحبه با اوریانا فالاچى در 12/9/1979 و دیدار با کوکلر در 28/12/1978.
112) صحیفه نور، ج‏14، ص‏232.
113) همان، ج‏13، ص‏69.
114) ویژه‏نامه جمهورى اسلامى، 3/3/1985.
115) صحیفه نور، ج‏14، ص‏130.
116) روزنامه جمهورى اسلامى، 27/10/1989.
117) صحیفه نور، ج‏5، ص‏149.
118) روزنامه جمهورى اسلامى، 2/6/1984.
119) همان، 15/7/89؛ صحیفه نور، ج‏13، ص‏69.
120) صحیفه نور، ج‏9، ص‏95.
121) گزارش مطبوعات جهان، وزارت ارشاد اسلامى، نوامبر 1995.
122) از سخنان امام، 1987.
123) مجله العربى، ژوئن 1992.
124) روزنامه جمهورى اسلامى، 26/12/1991.
125) الطاهرة، شماره 126، دسامبر 2001.
126) همان، شماره 127، ژانویه 2001.
127) همان، شماره 126.