درآمدى بر مسئولیت نظام اسلامى در پاسدارى از پاکدامنى و عفت عمومى

 محمدحسین مهورى

[از دیر باز گفت و گوهاى فراوانى میان صاحب‏نظران در باره وظایف، اهداف و آرمان‏هاى حکومت وجود داشته و نظریات متنوعى در این باره ارائه گردیده است. از جمله این سؤال همواره مطرح بوده است که «آیا اهداف حکومت در آرمان‏هاى کلى و عمومى خلاصه مى‏شود یا در وراى این اهداف، آرمان‏هاى ارزشى دیگرى وجود دارد که حکومت وظیفه تحقق بخشیدن به آنها را دارد؟» در رابطه با حکومت دینى نیز، قبل از بررسى عملکرد، این سؤال به صورت جدى‏تر مطرح مى‏شود که آیا اساساً حکومت اسلامى براى حاکم کردن دین و ارزش‏هاى دینى در جامعه، مسئولیتى دارد یا خیر؟
پاسخ منفى به این پرسش از سوى برخى از اندیشمندان مسلمان، نویسنده را بر آن داشت تا رسالت حکومت اسلامى در تحقق بخشیدن به ارزش‏هاى دینى، فضایل اخلاقى و انسانى از جمله عفاف و پاکدامنى در جامعه را به بحث گذاشته، شیوه‏ها و راهکارهاى اجرایى آن را بیان نماید.]

مقدمه: آرمان‏هاى حکومت‏

لزوم حکومت براى جوامع بشرى تقریباً مورد اتفاق و پذیرش همه انسان‏ها و اندیشمندان جهان است و کمتر کسى در باره آن به خود اجازه تردید داده، ولى در باره وظایف، اهداف و آرمان‏هایى که حکومت در پى تحقق آن است، از دیرباز بحث و گفتگوهاى فراوانى میان اندیشوران و صاحب‏نظران وجود داشته و نظریات گوناگون و متنوعى در این باره ارائه گردیده است. با این حال برخى از وظایف و آرمان‏هاى حکومت، مورد پذیرش همه متفکران و یا بیشتر آنان قرار گرفته است که عبارتند از: تأمین امنیت، برقرارى نظم در جامعه، جلوگیرى از تجاوز متجاوزان، رسیدگى به دعاوى، منازعات و اختلافات مردم، احقاق حقوق مظلومان و ستمدیدگان، رسیدگى به نیازمندان و بینوایان، ایجاد رفاه براى شهروندان، گرفتن مالیات و صرف در کارهاى عمومى و ... .
اهداف فوق تقریباً مورد پذیرش همه اندیشوران و خردمندان جهان از هر مکتب و مرامى است. بر همین اساس حضرت على(ع) به لزوم حکومت براى جوامع بشرى استدلال کرده است. حضرت در پاسخ به شعار «لا حکم الّا للَّه» که از سوى خوارج مطرح مى‏گردید، فرمود:
«سخن حقى است که از آن، باطل اراده مى‏شود! آرى، داورى جز براى خدا نیست، ولى اینها مى‏گویند: «زمامدارى و حکومت جز براى خدا [شایسته‏] نیست.» در حالى که مردم به زمامدارى نیکوکار یا فاجر و بدکار نیازمندند تا در حکومت وى مؤمن به کار و تلاش بپردازد و کافر نیز در آن بهره‏مند گردد و خداوند هر کس را به اَجَل و مرگ طبیعى خویش برساند. به وسیله حکومت، بیت‏المال جمع‏آورى مى‏شود، با دشمن نبرد مى‏گردد، راهها ایمن مى‏شود و حق ضعیف از قوى باز ستانده مى‏شود تا اینکه نیکوکاران آسوده مى‏گردند و از فاجران و بدکاران آسایش پدیدار مى‏گردد.»(1)

روشن است که امیرمؤمنان در این سخن به مطلبى استدلال کرده که مورد پذیرش هر انسان عاقل و خردمندى است و در صدد بیان حکم تعبدى خاصى نیست که از سوى خداوند قرار داده شده باشد. بر اساس آنچه گفته شد اختلاف عمده و اساسى در باره آرمان‏هاى حکومت بدان باز مى‏گردد، که آیا اهداف حکومت در آرمان‏هاى کلى و عمومى خلاصه مى‏شود؛ یا در وراى این اهداف، آرمان‏هاى ارزشى دیگرى وجود دارد که حکومت وظیفه تحقق بخشیدن به آنها را دارد.
میان اندیشمندان و نظریه‏پردازان جدید غرب و حکومت‏هاى لیبرال، جاى چندانى براى حفظ و حراست از ارزش‏هاى اخلاقى در آرمان‏هاى حکومت وجود ندارد. آنان معتقدند که دولت‏ها باید هر چه بیشتر زمینه تمتع و بهره‏گیرى انسان را از امکانات مادى فراهم سازند و وى را هر چه بیشتر در جهت رسیدن به خواسته‏ها، امیال و خواهش‏هاى نفسانى‏اش یارى رسانند. حکومت‏ها مؤظفند زمینه زندگى توأم با مسالمت را براى همه افراد جامعه فراهم آورند و فراتر از آن مسئولیتى ندارند؛ حتى نباید دخالتى داشته باشند. چنین نگرشى به حکومت از ارکان لیبرالیسم است و دولت حداقل، دولتى است که حفظ صلح و امنیت اشخاص و دارایى آنها را بر عهده دارد.

آرمان‏هاى حکومت از نظر اسلام‏

برخى از اندیشمندان مسلمان با اینکه به ارزش‏هاى دینى و اخلاقى باور دارند، ولى به اعتقاد آنها از نظر اسلام، رسالت حکومت در برآورده کردن نیازهاى اولیه انسان خلاصه مى‏شود. اینان دخالت در حوزه دیندارى افراد را از وظایف حکومت نمى‏دانند. و بر این باورند که دیندارى از وظایف شخصى و خصوصى افراد است و اسلام حکومت را از دخالت در این حوزه برحذر داشته است.
«حکومت دینى، حکومتى است بر جامعه مؤمنان که مشکلات و حاجات اولیه آنان [نظیر بهداشت، مسکن، دارو، غذا، پوشاک، امنیت، نظم و امثال آن ]را حل مى‏کند تا خودِ آنان بتوانند به حاجات لطیف ثانوى خود بپردازند که البته یکى از این حاجات لطیف، نیازهاى دینى آنان است. به این معناست که خدمت کردن به دنیاى مردم دیندار در واقع خدمت کردن به آخرت مردم است و به این معناست که روح حکومت، دینى مى‏شود، گرچه شکل و جسم معیّنى نداشته باشد و در هر عصرى، شکل خاصى به خود بگیرد و به این معناست که پاسدارى از حرّیت ایمان تحقق مى‏پذیرد. کسى که گرفتار آب و نان و مسکن و امنیت است، آزاد نیست و چنین کسى دسترسى به ایمانِ آزاد هم ندارد.»(2)
شکى نیست که تأمین نیازهاى اولیه جامعه از مهم‏ترین و اساسى‏ترین وظایف حکومت اسلامى است. بیشتر مردم بدون تأمین آنها، قدرت رسیدگى به نیازهاى لطیف معنوى و روحى را ندارند، ولى نکته‏اى که از نظر دور مانده است اینکه، زندگى اجتماعى، این گونه نیست که گروهى در کنار هم در یک محیط، زیست نمایند، بدون آنکه سرنوشت هر یک از آنها کمترین وابستگى به سرنوشت دیگران را داشته باشد؛ جامعه انسانى داراى وحدتى است که از شعور واحد، طرز تفکر، سلیقه و ذوق و احساس واحد برخوردار است. چه بسیار کارى که در دید امتى و در فرهنگ یک جامعه زیبا و در فرهنگ جامعه دیگر زشت و نازیباست.
همان گونه که هر یک از اعضا و قواى انسان، آثار مخصوص به خود را دارند و از ترکیب و اجتماع آنها آثار بزرگ‏تر و قوى‏ترى پدیدار مى‏گردد، از نظر اسلام در تربیت افراد چنین رابطه‏اى حاکم است و این یک رابطه حقیقى میان افراد و اعضاى جامعه است که سبب پیدایش وجود مستقلى براى جامعه مى‏گردد، همان گونه که وجود انسان، مستقل از وجود اعضاى اوست. به همین دلیل قرآن براى امت‏ها زندگى، مرگ، کتاب، فهم و شعور، عمل، اطاعت و عصیان را در نظر مى‏گیرد. لازمه این مطلب آن است که در هنگام تعارض و تضاد میان صفات و روحیات جامعه و ویژگى‏هاى شخصى افراد، روحیات جمعى بر صفات فردى غلبه نماید. سرّ اهتمام اسلام به اجتماع از همین جا سرچشمه مى‏گیرد، زیرا تربیت اخلاق و غرایز افراد با وجود اخلاق و غرایز مخالف و ناهمخوان در جامعه به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. به همین دلیل اسلام مهم‏ترین احکام خویش همانند حج، نماز، جهاد، انفاق و تقوا را بر اساس مصلحتهاى جامعه بنیان نهاده و نیروهاى حکومت و فریضه امر به معروف و نهى از منکر و دعوت به خیر از طرف عموم مسلمانان را حافظ و نگهبان آن قرار داده است.(3)
از نظر اسلام زندگى حقیقى انسان به زندگى مادى این جهان محدود نمى‏شود و در زندگى اخروى وى چیزى جز معارف الهى که همگى به توحید بازمى‏گردد، سودمند نیست. معارف نیز جز در سایه مکارم اخلاق و پاک نمودن نفس از رذایل و پلیدیها حفظ نمى‏گردد. چنان که مکارم اخلاق جز در پرتو زندگى اجتماعى شایسته که بر اساس پرستش خداوند و عدالت اجتماعى بنیان شده، به کمال نمى‏رسد؛ به همین جهت اسلام دین را هدف جوامع بشرى قرار داده و بر اساس آن قانون وضع کرده است و در آن تنها به تعدیل کردار و اعمال بسنده نکرده، بلکه عبادات و معارف و اخلاق را افزوده است علاوه بر این، ضمانت اجراى آن را به عهده حکومت اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر توسط افراد جامعه قرار داده است.(4)
از نظر، اسلام جامعه از وحدتى برخوردار است که فساد و صلاح هر یک از اعضاى آن به اعضاى دیگر سرایت مى‏کند و بى‏توجهى به مفاسد اجتماعى سبب گسترش فساد به بخش‏هاى دیگر جامعه مى‏گردد. از این‏رو، براى ایجاد زمینه دیندارى در جامعه و پاسدارى از ایمانِ آزاد مردم و ساختن فضاى جامعه به گونه‏اى که تجربه دینى و ایمان بى‏اکراه براى یکایک اعضاى جامعه هموار گردد و زمینه رشد و تعالى همه افراد فراهم شود، لازم است از مفاسد اجتماعى جلوگیرى گردد.
«نیازهاى مشترک اجتماعى و روابط ویژه زندگى انسانى، انسان‏ها را آنچنان به یکدیگر پیوند مى‏زند و زندگى را آن چنان وحدت مى‏بخشد که افراد را در حکم مسافرانى قرار مى‏دهد که در یک اتومبیل یا یک هواپیما یا یک کشتى سوارند و به سوى مقصدى در حرکت‏اند و همه با هم به منزل مى‏رسند و یا همه با هم از رفتن مى‏مانند و همه با هم دچار خطر مى‏گردند و سرنوشت یگانه‏اى پیدا مى‏کنند. چه زیبا مثلى آورد رسول اکرم(ص) آنجا که فلسفه امر به معروف و نهى از منکر را بیان مى‏کرد:
«گروهى از مردم در یک کشتى سوار شدند و کشتى سینه دریا را مى‏شکافت و مى‏رفت. هر یک از مسافران در جایگاه مخصوص خود نشسته بود. یکى از مسافران به عذر اینکه اینجا که نشسته‏ام جایگاه خودم است و تنها به خودم تعلق دارد، با وسیله‏اى که در اختیار داشت، به سوراخ کردن همان نقطه پرداخت. اگر سایر مسافران همان جا دست او را گرفته و مانع مى‏شدند، غرق نمى‏شدند و مانع غرق شدن آن بیچاره نیز مى‏شدند.»(5)

نقش حکومت‏ها در فرهنگ جامعه‏

حکومت‏ها در ساختن فرهنگ جامعه و طرز تفکر اجتماع و حاکم کردن ارزش‏ها بر آن و در یک کلام، ساختن شخصیت اجتماعى جامعه بیشترین تأثیر را دارند، به طورى که تأثیر حکومت بر فرهنگ جامعه از پیامدهاى جدا نشدنى آنهاست. اینکه حکومتى تنها به نیازهاى اولیه مردم بپردازد و در جهت دادن و ساختن افکار و اندیشه‏هاى جامعه کم‏ترین تأثیرى نداشته باشد، فرضى است که تحقق بیرونى ندارد. بنابراین هر حکومتى، فرهنگى به دنبال دارد و نمى‏توان حکومتى را برکنار از مسائل فرهنگى دانست.
حضرت على(ع) مى‏فرماید:
«الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائُهم؛(6)
مردم به زمامداران‏شان بیشتر شباهت دارند تا به پدران‏شان.»
جامعه همانند خانواده‏اى بزرگ است و رهبران آن پدر و مادر خانواده هستند. همان گونه که شخصیت و اندیشه‏هاى فرزندان تحت تأثیر گفتار، رفتار و اندیشه‏هاى پدر و مادر شکل مى‏گیرد و جهت مى‏یابد، فرهنگ جامعه و ارزش‏هاى حاکم بر آن از شخصیت رهبران جامعه و برنامه حکومت تأثیر مى‏پذیرد. بنابراین خلاصه کردن رسالت حکومت در تأمین نیازهاى اولیه و حذف کارهاى فرهنگى و ارزشى از اهداف و آرمانهاى نظام، امرى ناشدنى است. از این رو در سخنان پیشوایان معصوم(ع) حاکم کردن ارزش‏هاى اخلاقى و فضایل انسانى، از مهم‏ترین وظایف حکومت اسلامى شمرده شده است.

تحقق بخشیدن دین در جامعه از مهم‏ترین اهداف حکومت اسلامى‏

پیشوایان معصوم(ع) در موارد بسیارى از سخنان خویش، تحقق بخشیدن به دین، اجراى احکام و حراست از ارزش‏ها را از اهداف حکومت برشمرده‏اند، به دو نمونه از آنها اشاره مى‏کنیم:
حضرت على(ع) فرمود:
«و أما ما فرضه اللَّه عزّ و جّل ِمن الفرائض فى کتابه فدعائم الإسلام و هى خمس دعائم و على هذه الفرائض بنى‏الاسلام ... أوّلها الصلاة ُثمّ الزکاة ُثمّ الصیام ُثمّ الحج ُثمّ الولایة و هى خاتمتها و الحافظه لجمیع الفرائض و السنن؛(7)
فرایضى را که خداوند در قرآن واجب نموده است، ارکان اسلام است و عبارت از پنج رکن است که اسلام بر آنها بنیان شده است ... اوّل نماز، سپس زکات، پس از آن روزه، آن گاه حج و سپس ولایت که پایان‏بخش آنها و حافظ و نگهبان همه واجبات و سنتهاست.»
امام رضا(ع) در ضمن حدیث مفصلى مى‏فرماید:
«... إنّ الإمامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین. إن الإمامة ُاسّ الإسلام النامى و فرعه السامى. بالإمام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفى‏ء و الصدقات و امضاء الحدود و الأحکام و منع الثغور و الأطراف. الإمام یحلّ حلالُ اللَّه و یحرّم حرامَ اللَّه و یقیم حدودَ اللَّه و یَذُبُّ عن دین اللَّه و یدعؤ إلى سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة؛(8)
... امامت، زمام دین، نظام مسلمانان، صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت، اساس بالنده اسلام و فرع والاى اسلام است. به وسیله امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل مى‏گردد؛ مالیات و صدقات جمع‏آورى مى‏شود و حدود و احکام جارى مى‏گردد و از مرزها دفاع مى‏شود. امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى‏کند؛ حدود را بر پاى مى‏دارد؛ از دین خدا دفاع مى‏نماید و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل قاطع به راه پروردگار دعوت مى‏کند ...»
که براى پرهیز از طولانى شدن سخن، به همین دو مورد بسنده مى‏کنیم.(9)
نگاهى هر چند گذرا به تعالیم اسلام و سخنان پیشوایان معصوم(ع) این باور را در ذهن هر انسان با انصافى ایجاد مى‏کند که از نظر اسلام مهم‏ترین وظیفه حکومت، پاسدارى از ارزشهاى اخلاقى و فضایل انسانى و تحقق بخشیدن به آرمانهاى والاى دین در جامعه است.
قرآن کریم در باره هدف ارسال پیامبران مى‏فرماید:
«َلقَد أرَسَلنا رسلنا بِالبَیِّناتِ و أَنزَلنا مَعَهُمُ الکتابَ و المیزانَ لِیَقومَ الناسُ بِالقسطِ و أَنزلنا الحَدیدَ فیه بأس شدید و منافعُ لِلنَّاس؛(10)
به راستى پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط قیام کنند و آهن را فرو فرستادیم که در آن سختى زیاد و سود براى مردم است.»
علامه طباطبایى در تفسیر آیه مى‏گوید: «بعید نیست مقصود از میزان، دین باشد، زیرا به وسیله دین عقاید و اعمال انسان سنجیده مى‏شود قوام زندگى سعادتمند فردى و اجتماعى مردم به دین وابسته است.»(11)
مقصود از «قسط» در آیه، تنها عدالت اجتماعى نیست، بلکه مقصود برقرارى عدالت در همه زمینه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى است. به دلیل آنکه در آیه دیگر، قسط در مقابل فحشا قرار گرفته است:
«و إذا فَعلوا فاحشةَ قالوا وَجَدنا عَلیها آباءَنا و اللَّهُ اَمَرنا بِها قُل إنَّ اللَّه لا یَأَمُرُ بالفحشاء أتقولونَ علَى اللَّهِ ما لا تعلَمون. قُل أَمَرَ رَبِّى بِالقِسط ...؛(12)
چون کار زشتى انجام دهند مى‏گویند: «پدران‏مان را بر آن یافتیم و خداوند ما را به آن فرمان داد.» بگو: «خداوند به فحشا فرمان نمى‏دهد. آیا به خدا مى‏بندید چیزى را که نمى‏دانید؟!» بگو: «خداوند به قسط فرمان داد ... .»
علامه طباطبایى مقصود از قسط را عدل و اعتدال و حد وسط در همه کارها و پرهیز از افراط و تفریط دانسته است.(13)
بنابراین هدف دین و رسالت پیامبران - که هدف از برقرارى حکومت اسلامى همان است - برقرارى عدالت در رفتار و امیال فردى و اجتماعى است.

روش اسلام براى تحقق بخشیدن دین در جامعه‏

لازمه آنچه در باره وظیفه حکومت براى تحقق بخشیدن دین در جامعه و حاکم کردن ارزش‏ها گفته شد، استفاده از زور و خشونت براى اجراى اعمال دینى و اجبار مردم به دیندارى نیست تا گفته شود: ایمان اکراه‏بردار نیست. آیه «لا اکراه فى الدین»، اشاره به همین معنا دارد. دین از جنس دوست‏داشتن و عشق‏ورزیدن است. هیچ کس را به زور نمى‏توان دوستدار دیگرى کرد. دوستى به جبر و اکراه در دل کسى نمى‏نشیند. جسم را مى‏توان مورد اجبار و اسارت قرار داد، اما در دل به جبر نمى‏توان راه پیدا کرد، مگر آنکه کسى از روى میل و رغبت شیفته چیزى بشود. بنابراین «لا اکراه فى الدین»، دو معنا دارد: یکى آنکه «مردم را براى ایمان آوردن اجبار نکنید»؛ معناى دیگر و بالاترش این است که اگر اجبار کردید و مردم به ظاهر ایمان آوردند، آن، ایمان نیست، زیرا ایمان اکراه‏بردار نیست.(14)
هر چند این سخن، درست است، ولى لازمه آن این نیست که حکومت اسلامى در حاکم کردن ارزشهاى دینى هیچ وظیفه‏اى ندارد و هر تلاشى در این راستا مستلزم اجبار و اکراه مردم و به کارگیرى خشونت است. حکومت اسلامى براى حاکم کردن ارزش‏ها در جامعه بر اساس عشق و علاقه مردم عمل مى‏کند. از نظر اسلام نه تنها حکومت، مردم را به دیندارى مجبور نمى‏کند، بلکه مردم هستند که در صورت قصور و یا تقصیر رهبران جامعه و متصدیان امور در اجراى برنامه‏هاى دینى، آنها را بازخواست مى‏کنند و تحت فشار مى‏گذارند. و حکومت اسلامى در جامعه‏اى تحقق مى‏یابد که اکثر مردم خواهان تحقق دین و ارزش‏هاى آن در جامعه هستند.(15)
مردم حکومت را به اجراى برنامه‏هاى دینى مجبور مى‏کنند، نه اینکه حکومت با اجبار بخواهد مردم را دیندار کنند.

برنامه حکومت اسلامى براى تحقق بخشیدن به ارزش‏هاى دینى‏

حکومت اسلامى پس از آنکه با خواست و حمایت مردم تحقق یافت، براى اصلاح جامعه و تحقق اهداف دین باید بر اساس اولویتهاى زیر عمل نماید:

أ) اصلاح ساختار حکومت و حاکم کردن ضوابط به جاى روابط

از نظر اسلام براى ساختن جامعه، اولویت نخست، اصلاح ساختار حکومت است، چون با حکومتى فاسد و بر اساس روابط ناعادلانه نمى‏توان عدالت و دیگر ارزش‏هاى اسلامى را در جامعه تحقق بخشید.
کسانى مى‏توانند اهداف اسلام را در جامعه پیاده کنند که از پذیرش مسئولیت، جز برقرارى عدالت و خدمت به مردم و تحقق بخشیدن ارزش‏هاى والاى اسلام، هدفى نداشته باشند. از نظر پیشوایان معصوم(ع) مهم‏ترین عامل رستگارى یا فساد جامعه، شایستگى یا فساد رهبران جامعه است.
پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید:
«صنفان مِن اُمتى إذا صلحا صلحت اُمتى و إذا فسدافسدت اُمتى ...
الفقهاء و الأُمراء؛(16)
دو گروه از امت من هر گاه اصلاح شوند، امت اصلاح مى‏شود اما هر گاه فاسد شوند، امت فاسد مى‏شود ...
حاکمان و فقیهان!
حضرت على(ع) مى‏فرماید: «اذا تغّیر السلطان تغّیر الزمان؛(17)
هر گاه زمامدار تغییر کند، وضع دگرگون مى‏شود.»
نیز مى‏فرماید: «فلیست تصلح الرعیة إلا بصلاح الولاة؛(18)
مردم رستگار نمى‏شوند مگر با رستگارى والیان و متصدیان امور.»

به همین دلیل حضرت على(ع) بیشترین همت و تلاش خود را در اصلاح ساختار حکومت به کار گرفت. در اولین فرصت همه کارگزاران عثمان را برکنار کرد و به جاى آنها افراد صالح و شایسته‏اى منصوب کرد. علاوه بر آن، با نظارت پیگیر و دقیق، عملکرد کارگزاران خود را زیر نظر گرفت و با هر گونه انحرافى قاطعانه برخورد کرد. حضور عثمان بن‏حنیف در میهمانى مجلل که در آن زمان در نگاه مردم چه بسا کار خلافى به شمار نمى‏آمد، به رغم اوضاع بسیار حساس حکومت، از نظر امام مخفى نماند و آن صحابى بزرگوار پیامبر اکرم(ص) را به خاطر این کار نکوهش و سرزنش کرد. ساختار حکومت حضرت على(ع) به گونه‏اى بود که کوچک‏ترین تخلف کارگزاران از چشم وى مخفى نمى‏ماند و در هر مورد قاطعانه بدون کمترین مصلحت‏اندیشى و ملاحظه‏کارى برخورد مى‏نمود. حکومت علوى بر خلاف حکومت‏هاى دیگر نسبت به تخلفات کارگزاران، بسیار سختگیر بود و کم‏ترین انعطافى در این باره از خود نشان نمى‏داد؛ در عین حال نسبت به خطاهاى سیاسى مخالفان، بسیار باگذشت بود، به طورى که مردم از حکومت وى کمترین فشار و سنگینى احساس نمى‏کردند.

ب) اجراى عدالت اقتصادى‏

پس از اصلاح ساختار حکومت، اولویت بعدى، مربوط به تأمین عدالت اقتصادى و برآورده ساختن نیازهاى ضرورى شهروندان است. بدون شک قلب مهربان و رئوف حضرت على(ع) از اینکه افرادى در حکومت وى نیازمند مایحتاج ضرورى زندگى باشند، بسیار ناراحت و رنجور بود. آرزوى امام (ع) این بود که در حکومت وى هیچ نیازمندى وجود نداشته باشد. امام جهت رسیدن به این هدف، نهایت تلاش و کوشش خود را مبذول مى‏نمود، به طورى که وقتى تحقق چنین هدفى در کوتاه‏مدت ممکن نبود، براى کاهش فشارهاى روحى بینوایان و تسکین درد و رنج آنها، خود در سخت‏ترین وضع روزگار سپرى مى‏کرد و کارگزاران خویش را از روى آوردن به تجمل، تشریفات و اسراف برحذر مى‏داشت. با وجود افرادى که به ضرورى‏ترین نیازهاى زندگى محتاج بودند، حکومت علوى به ساختن ساختمانهاى مجلل، برگزارى ضیافتهاى پر هزینه و تجمل و تشریفات روى نیاورد. با این حال از نظر امام اصلاح ساختار حکومت بر این هدف ترجیح داشت، به همین دلیل نیروى خود را در جنگ با معاویه صرف نمود.

ج) تغییر سنت‏هاى غلط جامعه‏

هدف حکومت اسلامى احیاى سنت‏هاى فراموش شده اسلامى و مبارزه با سنت‏هاى غلط حاکم بر جامعه است. این هدف نسبت به اصلاح ساختار حکومت و برقرارى عدالت اقتصادى، در اولویت بعدى قرار دارد. در زمان حکومت حضرت على(ع)، جامعه اسلامى وارث سنت‏هاى غلطى از زمان پیش بود که اصلاح آنها در برنامه امام قرار داشت. حضرت مى‏فرماید:
«لو قدِ استوت قدماى مِن هذه المداحض لَغَیَرتُ اشیاء؛(19)
اگر گامهایم در این لغزشگاهها محکم و استوار شد، امورى را تغییر خواهم داد.»
دیگر حضرت فهرست کارهایى را بیان مى‏کند که در صورت فراهم شدن اوضاع، آنها را انجام خواهد داد.(20) با این حال هرگز حاضر نشد معاویه را در مقام خود ابقا کند و بیت‏المال را ناعادلانه تقسیم نماید، زیرا این امور از سنتهاى غلط بر جاى مانده از زمان گذشته بود.

د) مجازات متخلفان‏

حکومت اسلامى بر اساس خواست و اراده اکثر مردم در جامعه تحقق مى‏یابد، ولى با اینکه اکثر افراد جامعه مسلمان و معتقد و باایمان هستند، ممکن است کم و بیش انحرافات و تخلفات و گناهانى به طور علنى از گروهى سر زند که بى‏توجهى به آنها به تدریج زمینه گسترش فساد را در جامعه فراهم مى‏سازد. حکومت اسلامى مؤظف است با این گونه گناهان به طور مناسب برخورد نماید. در جامعه‏اى که اکثر افراد آن با عشق و علاقه و حمایت‏هاى بى‏دریغ، حکومت اسلامى را تحقق بخشیده‏اند، نیز دستگاه مدیریت جامعه سالم و صالح است و رسیدگى به نیازمندان و برقرارى عدالت در درجه نخست اولویت قرار دارد، شمار تخلفات و گناهان اندک خواهد بود. چنان که در زمان پیامبر اکرم(ص) و حضرت على(ع) تعداد بسیار محدودى حدّ جارى شد. بر این اساس، اجراى حدود و مجازات متخلفان به معناى اجبار مردم بر ایمان و دیندارى نیست تا گفته شود ایمان قابل اجبار و اکراه نیست.

رسالت حکومت در برقرارى عفاف در جامعه‏

مهم‏ترین وظیفه حکومت اسلامى، تحقق بخشیدن به ارزش‏هاى دینى، فضایل اخلاقى و انسانى در جامعه است تا در پرتو آن، زمینه رشد و کمال معنوى هر چه بیشتر مسلمانان فراهم گردد. یکى از ارزش‏هاى والاى دینى و اسلامى، حفظ عفت و پاکدامنى است. از این‏رو حکومت اسلامى وظیفه دارد در حفظ و تقویت عفت عمومى بکوشد. پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید:
«ثلاث أخافهن بعدى على اُمتى؛ الضلالة بعد المعرفة و مضلات الفتن و شهوة البطن و الفرج؛(21)
پس از خود بر امتم از سه چیز نگران و بیمناکم: گمراهى پس از شناخت، فتنه‏هاى گمراه‏کننده، شهوت شکم و جنسى.»
امام باقر(ع) مى‏فرماید: «ما عبد اللَّه بشى أفضل من عفة بطن و فرج؛(22)
خداوند به چیزى همانند عفت شکم [ = حلال خورى ] و پاکدامنى عبادت نشده است.»
براى حاکم کردن روح عفاف و پاکدامنى بر جامعه، نخست باید ویژگى‏هاى جامعه مطلوب و ایده‏آل اسلام را در مورد رابطه زن و مرد با مراجعه به منابع اصیل اسلامى شناخت و در مرحله بعد زمینه تحقق آن را فراهم کرد.

کنترل غریزه جنسى

تعالیم و آموزه‏هاى اسلام همخوانى با فطرت و ساختمان وجودى انسان است. آدمى از امیال و گرایشهاى گوناگون مادى و معنوى برخوردار است که تکامل و سعادت وى در گرو ارضایى مناسب هر یک از آنهاست. همان گونه که سرکوب امیال و غرایز، پیامدهاى زیانبار روحى و روانى دارد، از جمله سبب عقده حقارت، خودخواهى و عوارض دیگر مى‏شود، پرداختن بیش از حدّ به هر یک از غرایز و امیال، مانع شکوفایى و پرورش استعدادهاى معنوى مى‏گردد و شخصیت انسان را در حدّ حیوانى که تمام فکر و همت او خور و خواب و شهوت است، تنزل مى‏دهد. تنها راه خوشبختى و کمال انسان در این است که به هر یک از امیال و گرایش‏هاى مادى و معنوى خویش، در حدّى که فطرت و ساختمان وجودى وى نیاز دارد، بپردازد. وى مى‏باید در این راه از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد. این کار مستلزم برنامه دقیقى براى همه رفتار و اخلاق فردى و اجتماعى است که تنظیم آن نیازمند شناخت دقیق وجود انسان و گرایشهاى وى است؛ نیز شناخت سعادت و کمال حقیقى انسان، آشنایى با رابطه امیال انسان با یکدیگر، شناخت رابطه اعمال انسان با دیگران دانستن ارتباط هر یک از گرایش‏هاى انسان با کمال و سعادت وى، همچنین شناخت دهها عامل دیگر که از حیطه قدرت انسان خارج است. خداوند پیامبران را براى ارائه چنین برنامه‏اى به بشر ارسال کرده است. این همان عدالت همه‏جانبه‏اى است که قرآن کریم قیام به آن را هدف ارسال پیامبران بیان کرده است.
یکى از غرایز و امیال بسیار نیرومند در وجود انسان، غریزه جنسى است. در باره کیفیت ارضاى این غریزه دو نظر افراطى و تفریطى وجود داشته است. بر اساس یک نظر، علاقه و آمیزش جنسى - حتى با رعایت موازین شرعى و عرفى و قانونى - عامل تباهى و سقوط انسان است. این تفکر قرنها وجدان بسیارى از افراد را تحت نفوذ ترس‏آور و نفرت‏انگیز خود قرار داده بود و سبب گردید انسان همواره احساس گناه کند، چنان که اختلالات روانى و بیماریهاى فراوانى را براى انسان به ارمغان آورد. عقیده پلیدىِ آمیزش جنسى، روح زن و مرد را به یک اندازه رنجور مى‏سازد و کشمکش جانکاهى میان غریزه طبیعى از یک طرف و عقیده مذهبى از سوى دیگر پدید مى‏آورد.
منشأ پیدایش این باور در غرب - در زمان قدیم - تفسیر غلطى بود که از مجرد زیستن حضرت عیسى(ع) ارائه مى‏گردید. به همین جهت روحانیون مسیحى شرط وصول به مقامات روحانى را عدم تماس با زن در تمام عمر مى‏دانستند. پاپ از میان چنین اشخاصى انتخاب مى‏گردید.
دیدگاه دوم که در غرب امروز حاکم است، به روابط جنسى زن و مرد به دیده لزوم مى‏نگرد و بر آزادى بى‏قید و شرط پافشارى مى‏کند. بر اساس این نظریه هر گونه محدودیتى در روابط جنسى زن و مرد محکوم است. در نتیجه جایى براى عفاف و پاکدامنى باقى نمى‏ماند.
اسلام میان این دو دیدگاه، راه وسط و حد اعتدال را انتخاب کرده است. اسلام نه مانند غربِ قدیم و منطق کلیسا روابط زن و مرد را پلید و مانع رسیدن به مقامات معنوى مى‏داند و نه آن را مانند غربِ امروز بدون قید و شرط آزاد مى‏گذارد. اسلام هم با رهبانیت و ترک ازدواج مخالف است و هم با آزادى بى‏حدّ و حصر زن و مرد در روابط جنسى. از نظر اسلام نه تنها رابطه جنسى مشروع زن و مرد با رسیدن به مقامات معنوى و روحانى منافات ندارد، بلکه، سنت پیامبر و یکى از مستحبات به شمار مى‏آید. در اسلام هیچ بنایى نزد خداوند محبوب‏تر از ازدواج نیست.(23) دو رکعت نماز متأهل برتر از هفتاد رکعت نماز انسان مجرد است.(24) علاقه به زن از اخلاق پیامبران است(25) و به هر اندازه ایمان انسان افزوده شود، بر علاقه و محبت وى نسبت به همسر افزوده مى‏گردد.(26)
با این حال اسلام روابط جنسى زن و مرد را آزاد و رها نگذاشته، بلکه روابط زناشویى و هر گونه کامجویى زن و مرد از یکدیگر را در محیط خانه محدود کرده، در اجتماع به طور مطلق آن را ممنوع نموده است. از نظر اسلام در محیط خانه هر گونه تمتع و بهره‏گیرى جنسى زن و مرد از یکدیگر کاملاً آزاد است و در این راه نباید مانعى ایجاد شود.
از طرف دیگر، اجتماع از هر گونه عامل و حرکتى که سبب تحریک غریزه جنسى شود و یاد و خاطره آن را در ذهن انسان زنده کند، باید پاک و مبرا باشد. بنابراین جامعه ایده‏آل و مطلوب اسلام از نظر عفاف و پاکدامنى، جامعه‏اى است که از هر صحنه‏اى که یادآور رابطه جنسى زن و مرد و تحریک‏کننده غریزه جنسى است، کمترین اثرى نباشد. امام باقر(ع) مى‏فرماید:
«خیر النساء التى اذا دخلت مع زوجها فخلعت الدرع خلعت معه الحیاء و إذا لبست الدرع لبست معه الحیاء؛(27)
بهترین زنان کسانى هستند که وقتى با شوهر خود خلوت مى‏کنند و لباس را از تن مى‏کَنَند، همراه آن لباس شرم و کمرویى را نیز بیرون آورند اما هنگامى که لباس بیرون منزل را تن مى‏کنند، همراه آن لباس حیا را بپوشند.»

راهکارهاى اسلام براى پاسدارى از عفت عمومى‏

براى رسیدن به ویژگى‏هاى جامعه مطلوب اسلام، از نظر عفت عمومى و روابط میان زن و مرد در جامعه لازم است روش پیامبر اکرم(ص) در این زمینه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، تا با الهام از آن بتوان هر چه بیشتر به وضع مطلوب نزدیک شد. به این منظور نخست به وضع عفاف جامعه پیش از اسلام نظرى گذرا مى‏افکنیم، سپس به بیان روش رسول خدا براى در تغییر آن اوضاع مى‏پردازیم.

وضع عفاف در عربستان، پیش از اسلام‏

در شبه جزیره عربستان پیش از اسلام فحشا و منکرات بسیار رایج بود و از نظر جنسى آزادى زیادى برقرار بود. آنچه دنیاى امروز در مورد آزادى جنسى به دنبال آن است و در برخى کشورها تحقق یافته است، پیش از اسلام در عربستان جریان داشت. به همین دلیل قرآن کریم از دوران پیش از اسلام، به جاهلیت اُولى - جاهلیت نخست - تعبیر مى‏کند، که از آن استفاده مى‏شود جاهلیت دیگرى از نظر فرهنگى و سقوط ارزش‏هاى معنوى در پیش است. آیه 33 سوره احزاب خطاب به همسران پیامبر مى‏فرماید: «و قَرنَ فى بیوتِکُنّ و لا تَبَرَّجنَ تبرُّجَ الجاهلیةِ الاُولى؛
و در خانه‏هایتان قرار گیرید و بسان روزگار جاهلیت نخست خودنمایى نکنید.»
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «در آینده جاهلیت دیگرى پدیدار خواهد گردید.»(28)
سخن امام صادق(ع) را شواهد تاریخى تأیید مى‏کند و بیانگر آن است که بى‏بندوبارى جنسى در اعراب جاهلى همانند بى‏بندوبارى جنسى در دنیاى امروز بود.
پیش از ظهور اسلام میان اعراب زنا امرى عادى به شمار مى‏آمد و زشتى خود را از دست داده بود، به طورى که بسیارى در انتساب خود به پدران‏شان دچار تردید بودند. در تاریخ موارد متعددى نقل شده است که مسلمانان در باره انتساب به پدران‏شان از پیامبر سؤال مى‏کردند. عبداللَّه بن‏حذافة بن‏قیس از پیامبر در باره پدر واقعى خود سؤال کرد و حضرت انتساب وى به پدرش را تأیید فرمود اما به خاطر این پرسش به شدت از سوى مادرش مورد سرزنش قرار گرفت. مادرش به وى گفت: «هرگز نشنیده‏ام فرزندى بیشتر از تو به پدر و مادرش آزار رساند. آیا ترسیدى که مادرت مانند دیگر زنانِ زمان جاهلیت به فحشا و گناه آلوده شده باشد و تو با این سؤال او را در مقابل مردم رسوا کنى؟!»(29)
این ماجرا به خوبى نشان مى‏دهد تا چه میزان فحشا در جامعه پیش از اسلام رواج داشت. پیش از اسلام، برهنگى زنان در مجامع عمومى کمترین زشتى و قبحى نداشت، به طورى که در طواف که یکى از مراسم عبادى و مذهبى آنان بود، زنان، عریان و برهنه گرد خانه خدا مى‏چرخیدند. آنان مى‏گفتند: «آن گونه که از مادر متولد شده‏ایم، طواف مى‏کنیم و در لباس‏هایى که با آن گناه کرده‏ایم، طواف نمى‏کنیم.»(30) شاید در دنیاى امروز این حدّ برهنگى، قبح و زشت باشد، زیرا حتى هرزه‏ترین زنان اگر بخواهند در مراسم عبادى و مذهبى شرکت کنند، پوشش مناسبى به تن مى‏کنند.
ماجراى دیگرى که از آن مى‏توان به میزان فحشا در جامعه پیش از اسلام آگاه شد، مفاد بیعت پیامبر با زنان است. قرآن کریم مى‏فرماید:
«یا أیُّها الَّنبىُّ إذا جاءَکَ المُؤمِناتُ یُبایِعنَکَ عَلى أن لا یُشرِکنَ باللَّهِ شَیئاً و لا یَسرِقنَ و لا یَزنینَ و لا یَقتُلنَ اَولادَهُنَّ و لا یأتینَ بِبُهتانٍ یَفتَریَنهُ بینَ أیدیهنَّ و أرَجُلِهنَّ و لا یَعصینَکَ فى مَعروفٍ فَبایِعهُنَّ و استَغفِر لَهُنَّ اللَّه إن اللَّه غفورٌ رحیمٌ؛(31)
اى پیامبر، وقتى زنان مؤمن نزد تو آیند و به این شرط با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند و دزدى نکنند و زنا ندهند و فرزندان خود را نکشند و بچه‏هاى حرامزده را با بهتان به شوهران خود نبندند و در هیچ کار نیکى با تو مخالفت نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان طلب آمرزش شما، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.»
پیامبر هنگام بیعت زنان با آنان تعهد مى‏کرد زنا ندهند و زنازادگان را به دروغ به شوهران‏شان منسوب نکنند. این مسئله به خوبى نشان مى‏دهد زنا حتى میان زنان شوهردار امرى شایع و رایج بود. اگر اکثر زنانِ آن روز از این کار برکنار بودند، سخن پیامبر(ص) را توهین به خود تلقى مى‏کردند و جا داشت به حضرت عرض کنند: مگر تاکنون چنین عملى میان ما وجود داشته است که از ما مى‏خواهى در آینده آن را ترک گوییم! بنابراین همان گونه که شرک در جامعه عربستان پیش از اسلام، عمومى بود، زنا و فحشا نیز میان زنان، عمومى و فراگیر بود.
اقدامات پیامبر براى بهبود عفت عمومى پیشتر گفتیم که اسلام در همه برنامه‏هاى خود و از آن جمله غریزه جنسى، راه وسط و متعادل را پیموده است. از یک سو، آن را در محیط خانه کاملاً آزاد گذاشته و کمترین محدودیتى براى آن در نظر نگرفته، از سوى دیگر، کشیده شدن غریزه جنسى به صحنه اجتماع را به طور کامل ممنوع کرده است. بر این اساس براى رسیدن به جامعه مطلوب و ایده‏آل اسلام از نظر عفاف و پاکدامنى باید به گونه‏اى عمل کرد که همزمان هر دو جنبه نظر اسلام در باره غریزه جنسى و روابط میان زن و مرد تأمین گردد. هر برنامه و سیاستى در این باره اگر بخواهد به نتیجه مطلوب برسد، باید از یک سو، زمینه ارضاى غریزه جنسى را به طور مشروع و قانونى براى همه افراد فراهم سازد و از سوى دیگر، جامعه را از هر صحنه شهوت‏برانگیز و تحریک‏کننده و هر زمینه سوء استفاده افراد هوسران را فراهم مى‏کند، پاک گرداند.
از نظر اسلام راه صحیح ارضاى غریزه جنسى، ازدواج است، که به دائم و موقت تقسیم مى‏گردد. ازدواج دائم براى همه در وضع عادى و معمولى قرار داده شده، و ازدواج موقت در وضع استثنایى و موقت، که قدرت بر ازدواج دائم وجود ندارد و یا ازدواج دائم پاسخگوى نیاز انسان نیست، قرار داده شده است.(32)
ازدواج موقت، مکمِّل و متمِّم ازدواج دائم است و در طول آن؛ نه اینکه راه حلى به جاى آن و در عرض ازدواج دائم به شمار آید. از این‏رو نمى‏توان مشکل اصلى جوانان را با ازدواج موقت حل کرد و آن را جایگزین ازدواج دائم نمود.
از احادیث استفاده مى‏شود در جامعه اسلامى همه باید بتوانند از راه صحیح و شرعى، غریزه جنسى خود را ارضا کنند. پیشوایان معصوم(ع) به مسلمانان توصیه مى‏کردند هنگام روبه‏رو شدن با صحنه‏هاى تحریک‏آمیز با همسر شرعى خویش آمیزش نمایند.(33) لازمه این توصیه آن است که امکان ازدواج براى همه وجود داشته باشد.

1- تسهیل در ازدواج‏

ازدواج در جلوگیرى از فحشا و فساد در جامعه نقش اساسى را ایفا مى‏کند. به فرموده پیامبر اکرم(ص) ازدواج سبب حفظ نصف ایمان انسان مى‏شود و او را از انحرافات جنسى بیمه مى‏کند. مهم‏ترین کار پیامبر براى تغییر وضع جامعه جاهلى، تسهیل در امر ازدواج بود. آن حضرت در این راستا اقداماتى انجام داد که از آن جمله است:

أ) کارهاى فرهنگى‏

مهم‏ترین عامل موفقیت اسلام در پیشبرد برنامه‏هاى خویش، کارهاى فرهنگى و ایجاد باور و فرهنگ‏سازى میان مسلمانان است. اسلام با بالا بردن سطح ایمان مردم و تسخیر قلب‏هاى آنان، تا حدّ زیادى عمل به برنامه‏هایش را تضمین مى‏کند. تشویق‏ها و ترغیب‏هاى پیامبر(ص) در مورد ازدواج سهم مهمى در دگرگونى کردن اوضاع جامعه جاهلى و پاسدارى از عفت عمومى داشت. مسئولان حکومت اسلامى نیز وظیفه دارند براى پاسدارى از روح عفاف و پاکدامنى در جامعه، از کارهاى فرهنگى و بالا بردن سطح باور مردم نسبت به احکام و دستورهاى اسلام بیشتر استفاده کنند و بدین وسیله جوانان را در برابر انحرافات جنسى و صحنه‏هاى محرک بیمه نمایند.
پشتوانه کارهاى فرهنگى، ایمان و اعتقاد مردم به صداقت و درستکارى مسئولان و رهبران جامعه است. در زمان پیامبر به دلیل اعتقاد بسیار مردم به شخصیت حضرت، کارهاى فرهنگى از تأثیر بسیار برخوردار بود، ولى امروزه بر اثر روى آورى برخى از مسئولان به مظاهر دنیا تا حد زیادى از تأثیر کارهاى فرهنگى کاسته شده است. اگر مسئولان مى‏خواهند تبلیغات میان مردم از تأثیر لازم برخوردار باشد، باید با الگوگیرى از پیشوایان معصوم(ع) در همه زمینه‏ها و صداقت و اخلاص، اعتقاد مردم را به خود و برنامه‏هایشان تقویت کنند، و این تنها در صورتى ممکن است که زبان و عمل آنان در همه زمینه‏ها موافق با یکدیگر باشد، ولى در صورت ظاهرسازى، سخنان آنان از تأثیر لازم برخوردار نخواهد بود.

ب) مخالفت با آداب و رسوم دست و پا گیر

در جامعه پیش از اسلام، آداب و رسوم مزاحم و دست و پا گیرى در باره ازدواج وجود داشت که تا حدّى سبب کاهش آمار ازدواج شد. یکى از این آداب، تناسب زن و مرد از نظر موقعیت اجتماعى و امکانات مادى بود. براى اعراب بسیار مشکل بود که دختر خود را به ازدواج مردى در آورند که از نظر قبیله و ثروت در مرتبه پایین‏ترى قرار داشت. به همین جهت وقتى حضرت خدیجه با پیامبر - که از امکانات مادى بهره‏اى نداشت - ازدواج کرد، مورد نکوهش قرار گرفت.
وجود موانع و آداب و رسوم دست و پا گیر بر سرِ راه ازدواج، زمینه‏ساز فساد و گسترش فحشا در جامعه است. از این‏رو کسانى که علاقه‏مند به عفت عمومى هستند تا در پرتو آن فرزندان و خانواده‏شان نیز سالم بمانند، باید در حدّ ممکن در امر ازدواج سهل‏گیرى کنند. على بن‏اسباط نامه‏اى به امام جواد(ع) نوشت و در آن در باره ازدواج دخترانش مشورت کرد. وى به امام عرض کرد احدى را همتا و همردیف دخترانش نمى‏داند. امام در پاسخ نوشت: «آنچه در باره دخترانت گفته بودى فهمیدم و دانستم احدى را همتا و همانند دخترانت نیافته‏اى. در این باره زیاد دقت نکن - خداوند تو را رحمت کند - زیرا رسول خدا(ص) فرمود:
«اِذا جاءکم مَن ترضون خُلقَه و دینهَ فزوّجوه إلاّ تفعلوه تکن فتنة فى الأرض و فساد کبیرٌ؛
وقتى کسى که دین و اخلاقش مورد پسند شماست، نزد شما به خواستگارى بیاید، به وى زن دهید. اگر چنین نکنید، در زمین فتنه و فساد بزرگى پدیدار خواهد گردید.»(34)
پیامبر براى مبارزه با آداب و رسوم جاهلى در مورد ازدواج، از خود، بستگان و نزدیکانش شروع کرد. حضرت با زنان بیوه و کنیزان، که از نظر موقعیت اجتماعى همتاى ایشان نبودند، ازدواج کرد. بیشتر امامان و پیشوایان معصوم(ع) همسرانى از میان کنیزان داشتند، به همین جهت مادر تعدادى از آنان، کنیز است.
رسول گرامى اسلام(ص) دخترعمویش «ضباعه» را که از شریف‏ترین خاندان عرب بود، به ازدواج مقداد بن‏اسود که مردى باایمان ولى از هُجناء(داراى مادرى غیر عرب)(35) بود در آورد. امام صادق(ع) در این باره مى‏فرماید:
«پیامبر به این دلیل ضباعه را به ازدواج مقداد در آورد تا ازدواج را آسان شمارید و از حضرت سرمشق بگیرید و بدانید گرامى‏ترین شما نزد پروردگار، پرهیزگارترین‏تان هستید.»(36)
همچنین پیامبر (ص) زینب بنت‏جحش، دخترعمه خویش را به ازدواج زید بن‏حارثه - برده آزاد شده و فرزندخوانده خود - در آورد و پس از آنکه زید از زینب جدا شد، خود با زینب ازدواج کرد تا یکى دیگر از سنت‏هاى جاهلى را از میان بردارد. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:
«... فَلمَّا قَضى زَیدٌ منها وَطَراً زَوَّجنکَها لِکَى لا یکونَ على المؤمنینَ حَرَجٌ فى أزواجِ أَدعیائهم إذا قَضَوا منهُنَّ وَطَراً و کان أمرُ اللَّهِ مفعولاً؛(37)
پس چون زید از آن زن کام گرفت (و از او جدا شد) وى را به ازدواج تو در آوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با همسران پسرخوانده‏هایشان پس از جدایى، مشکلى نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است.»
بر اثر اقدامات پیامبر کار به جایى رسید که ذلفاء - دختر زیبا، ثروتمند و باایمان - به ازدواج «جویبر» مرد زشت‏صورتِ تهیدستِ ولى زیباسیرت در آمد.(38) در زمان پیامبر هر کس با توجه به امکانات خویش بدون در نظر گرفتن موقعیت اجتماعى خود، با زنى متناسب با وضع خویش ازدواج مى‏کرد. اگر مى‏توانست با دخترى آزاد ازدواج مى‏کرد، اگر نمى‏توانست با زن بیوه‏اى ازدواج مى‏کرد و اگر آن هم برایش مقدور نبود با کنیز ازدواج مى‏کرد. جابر بن‏عبداللَّه انصارى براى اینکه بتواند از خواهرانش سرپرستى کند، با زن بیوه‏اى ازدواج کرد.(39) در جامعه آن روز، زنان بیوه به راحتى ازدواج مجدد مى‏کردند. پیامبر با تعدادى از زنان بیوه ازدواج کرد. اسماء دختر عمیس ابتدا همسر جعفر طیار بود، که از وى صاحب عبداللَّه، عون و محمد گردید. پس از شهادت حضرت جعفر در موته در سال نهم هجرى با ابوبکر ازدواج کرد و محمد بن‏ابى‏بکر را به دنیا آورد. پس از درگذشت ابوبکر با حضرت على(ع) ازدواج کرد و یحیى را به دنیا آورد.(40)

ج) پرداخت هزینه ازدواج نیازمندان‏

شکى نیست که ازدواج بدون امکانات مادى عادتاً ناممکن است و به همین دلیل فقر و بى‏عدالتى یکى از موانع ازدواج و باعث گسترش مفاسد در جامعه است. محرومیت، عامل غیر قابل انکارى در آسیب رساندن به ارزش‏ها و بروز مفاسد اخلاقى در سطح عموم اجتماع است. تبعیض، انسان‏هاى محروم را کینه‏توز مى‏کند و به انتقام‏جویى و عکس العمل‏هاى شدید وا مى‏دارد. در مورد کسانى که از تأمین هزینه ازدواج و نیازهاى اولیه خود عاجزند، حکومت اسلامى وظیفه دارد از بیت‏المال هزینه‏هاى آنان را تأمین کند و وسایل ازدواج‏شان را فراهم سازد. نقل شده در زمان حکومت حضرت على(ع) مردى را خدمت حضرت آوردند که استمنا کرده بود. امام آن قدر بر دستش زد تا سرخ شد، ولى سپس با هزینه بیت‏المال او را زن داد.(41)
توصیه قرآن به عفاف براى کسانى که قدرت و امکانات ازدواج را ندارند(42) همچنین سفارش به روزه گرفتن به جوانان عزب(43) و دیگر توصیه‏هایى(44) که در احادیث پیشوایان معصوم(ع) آمده، مربوط به اوضاع استثنایى و وظیفه فردى اشخاص است. بنابراین نمى‏توان آن را دستاویزى براى رهبران جامعه و متصدیان امور قرار داد تا به این بهانه از زیر بار مسئولیت شانه خالى کنند. حکومت اسلامى وظیفه دارد امکان ازدواج جوانان را فراهم سازد. اقداماتى که اکنون انجام مى‏گیرد و مبلغى به عنوان وام به جوانان پرداخت مى‏شود، مشکل ازدواج را حل نمى‏کند. نیازمندان واقعى اگر در پیچ و خم ادارى موفق به اخذ آن گردند، این مبلغ پاسخگوى هزینه‏هایشان نیست. براى حل مشکل جوانان باید تدبیرى اندیشید تا نیازمندان واقعى شناسایى شوند و مشکل آنها به طور اساسى برطرف گردد. از مهم‏ترین و کارسازترین کارها در این زمینه، ایجاد شغل براى جوانان است. ایشان اگر شغل مناسبى داشته باشند، بدون آن که به کمک دیگران نیاز داشته باشند، مشکلات خود را حل مى‏کنند. مانع اصلى که امروز بر سر راه ازدواج جوانان است، مشکل اشتغال است.
یکى از اقدامات مؤثر و کوتاه‏مدتى که در زمینه اشتغال جوانان مى‏توان انجام داد، این است که در جامعه اشتغال مردان در اولویت قرار گیرد. از نظر اسلام تأمین هزینه زندگى به عهده مرد است و زنان در این مورد وظیفه ندارند. مردان در صورت برخوردارى از شغل و درآمد مناسب، تشکیل خانواده مى‏دهند و به این صورت مشکل ازدواج پسران و دختران حل مى‏شود و از بلاتکلیفى و سردرگمى نجات مى‏یابند و زمینه ارضاى غریزه جنسى آنان به صورت مشروع فراهم مى‏گردد؛ ولى زنان در صورت اشتغال، نوعاً حاضر نیستند با مرد بیکارى ازدواج کنند و هزینه زندگى وى را بپردازند، بلکه به دنبال ازدواج با مردى هستند که از نظر موقعیت شغلى و درآمد مادى در سطح بالاترى از خودشان قرار داشته باشد. از این‏رو بر اساس نظر اسلام جز در موارد ضرورى، اولویت با اشتغال مردان است و این کار مشکل ازدواج دختران و پسران را همزمان تا حدى حل مى‏کند. روندى که جامعه ما در پیش گرفته که با وجود مردان بیکار، زنان به کار مشغول مى‏شوند، روز به روز از آمار ازدواج مى‏کاهد و معلوم نیست در سال‏هاى آینده، جامعه ما با چه مفاسدى دست به گریبان باشد.

د) کاهش هزینه‏هاى ازدواج‏

آنچه گفته شد در باره نیازمندانِ واقعى و کسانى است که از نظر مادى قدرت بر ازدواج ندارند، ولى همواره احساس نیاز، معلول فقر و نبود امکانات نیست، بلکه در بسیارى موارد بر اثر تشریفات و تجملات زائد و غیر ضرورى است، حتى کسانى که از امکانات نسبتاً خوب مادى برخوردار هستند، احساس نیاز مى‏کنند و احساس نیازِ کاذب، مانع ازدواج آنان مى‏شود. در اسلام براى برطرف کردن این مانع، سفارش‏هاى زیادى در باره کاهش هزینه ازدواج شده است. احادیث متعددى از پیشوایان معصوم(ع) در باره کاهش مهریه وارد شده است. پیامبر فرمود: «أفضل نساء اُمتى أصبحهنّ وَجهاً و أقلهنّ مهراً؛(45)
برترین زنانِ امت من زیباروى‏ترین و کم‏مهریه‏ترین آنان هستند.»
امام صادق(ع) فرمود: «مِن برکة المرأة خِفّه مؤونتها؛(46)
از برکت زن، کم‏هزینه بودن اوست.»
در آن زمان، مهریه در آغاز ازدواج توسط داماد پرداخت مى‏شد و معمولاً صرف هزینه ازدواج مى‏گردید. چنان که در ازدواج حضرت على(ع) و حضرت زهرا(س) به همین صورت عمل شد. از این‏رو سفارش به کاهش مهریه، سفارش به کاهش هزینه‏هاى ازدواج و آسان‏گیرى در آن است. علاوه بر آن به دلیل لزوم پرداخت مهریه در آغاز ازدواج، افزایش میزان آن مانع بزرگى در راه ازدواج به شمار مى‏آمد.
اطعام در اسلام عملى بسیار پسندیده است. با این حال در مراسم ازدواج، اطعام بیش از دو روز پسندیده نیست. تا این عمل وسیله‏اى براى فخرفروشى مردم بر یکدیگر شود و بر سر راه ازدواج مانع ایجاد نکند. امام صادق(ع) از جدّ بزرگوارش پیامبر روایت مى‏کند:
«الولیمة أوّل یوم حقّ و الثانى معروف و مازاد ریاء وسُمعة؛(47)
ولیمه در نخستین روز شایسته و سزاوار است، در روز دوم کار نیکى است و زائد بر آن ریا و شهرت‏طلبى است.»
رسول گرامى اسلام براى کاهش هزینه‏هاى ازدواج به توصیه و سفارش بسنده نمى‏کرد، بلکه براى تحقق این هدف از خود و بستگان شروع کرد. تمام هزینه ازدواج دختر پیامبر و محبوب‏ترین افراد نزد وى، معادل پانصد درهم بود. پیامبر با این مبلغ همه وسایل زندگى، لباس و دیگر هزینه‏هاى ازدواج را پرداخت کرد. پانصد درهم پولى بود که حضرت على(ع) از فروش زره خود به دست آورده بود. بنابراین تمام هزینه ازدواج با حضرت زهرا و جهیزیه وى معادل قیمت یک زره بود که از ابتدایى‏ترین نیازهاى مردان در آن زمان بود.
وقتى پیامبر مشاهده کرد که دخترش پرده‏اى بر در اتاق آویخته و دستبند، گلوبند و گوشواره نقره‏اى تهیه نموده است، با ناراحتى خانه وى را ترک کرد تا این که حضرت فاطمه(س) براى جلب رضایت پدر، آنها را در راه خدا صدقه داد.
پس از فتح خیبر که غنایم زیادى به دست مسلمانان افتاد، همسران پیامبر انتظار داشتند حضرت آنان را نیز بهره‏مند سازد تا بتوانند زندگى مرفهى تشکیل دهند. وقتى این خواسته را با پیامبر در میان گذاشتند، حضرت به همسرانش خبر داد که غنایم را میان مسلمانان تقسیم کرده است. آنها از اقدام پیامبر بسیار ناراحت شدند و به وى گفتند: «شاید مى‏پندارى اگر ما را طلاق دهى، کسى که لایق و در شأن ما باشد، با ما ازدواج نمى‏کند.»
این سخن بر رسول خدا بسیار گران آمد و به دستور خداوند از همسرانش کناره گرفت تا آنان میان زندگى مرفه دنیا و زندگى با پیامبر(ص) همراه با مشکلات، یکى را برگزینند.(48)
به این صورت بود که پیامبر موفق گردید جامعه جاهلى را از فحشا نجات بخشد. با اینکه مشکلات زمان حضرت بسیار بیشتر از مشکلات زمان ما بود. مسلمانان در زمان پیامبر از نظر اقتصادى بسیار در فشار بودند. وقوع جنگ‏هاى مکرر و کشته شدن مردان روز به روز بر آمار زنان مى‏افزود. با این حال، رسول گرامى اسلام به دلیل آن که در همه مشکلات در کنار مسلمانان بلکه پیشاپیش آنان بود، موفق گردید همه چالشها را پشت سر بگذارد. اگر پیامبر مراسم ازدواج دخترش را به صورت مجلل و باشکوه برگزار مى‏کرد، موفق مى‏شد از هزینه‏هاى زائد و تشریفات ازدواج در جامعه اسلامى بکاهد؟ اگر رسول گرامى به خواسته همسرانش تن مى‏داد و زندگى مرفهى براى آنان فراهم مى‏کرد، مى‏توانست مسلمانان را به قناعت و صبر و پایدارى در برابر مشکلات دعوت کند؟ اگر پیامبر(ص) زینب را به ازدواج زید و ضباعه را به ازدواج مقداد در نمى‏آورد و خود با کنیزان و زنان بیوه ازدواج نمى‏کرد، مى‏توانست آداب و رسوم دست و پا گیر را از سر راه ازدواج بردارد و به ذلفاء توصیه کند که با جویبر ازدواج نماید؟ نه تنها پیامبر بلکه هر رهبرى براى پیشبرد مقاصد و اهداف خویش باید از خود و بستگانش شروع کند. در غیر این صورت موفقیت مطلوبى به دست نخواهد آورد.
دلسوزان جامعه نیز اگر، بحق از وضع نابسامان جامعه از نظر عفت و پاکدامنى ناراحتند، لازم است براى ترویج فرهنگ ازدواج و حذف تشریفات و هزینه‏هاى زائد آن، از بستگان و نزدیکان خود شروع کنند تا سایر مسلمانان به آنان اقتدا نمایند. امروز براى حل مشکل ازدواج جوانان و حذف هزینه‏هاى غیر ضرورى، لازم است مسئولان بلندپایه نظام و علماى بزرگوار با ساده برگزار کردن مراسم ازدواج دختران و پسران خویش، مردم را به آسان‏گیرى مراسم ازدواج تشویق نمایند.
علما و روحانیون اگر از وضعى نابسامان عفت عمومى نگران هستند - که حتماً نگران هستند - پیش از آن که بر سرِ دختر و پسر عزبى که مرتکب عمل خلاف عفت مى‏شوند، فریاد زنند باید بر سر شمارى از دست‏اندر کاران، مدیران و هدایت جامعه که روز به روز بر تشریفات و تجملات مى‏افزایند، فریاد زنند.
پیش از آن که از وضع عفت عمومى شِکوه و شکایت کنند، باید از رانت‏خواریها، مفاسد اقتصادى، تبعیض‏ها و اسراف و تبذیرها شکوه کنند. به فرموده پیامبر(ص) فساد و صلاح جامعه، وابسته به صلاح و فساد زمامداران و علماست و در اسلام نوک پیکان امر به معروف و نهى از منکر متوجه حکومت و نظام سیاسى جامعه باید باشد.
امام رضا(ع) مى‏فرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لَتَنُهن عن المنکر اُو لیستعملنّ علیکم شرارکم فیدعو خیارکُم فلا یستجاب لهم؛(49)
یا امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید و یا اشرار و بدان بر شما مسلط مى‏شوند، آنگاه حتى اگر خوبان‏تان دعا کنند، دعایشان اجابت نمى‏شود.»
این کدام امر به معروف و نهى از منکرى است که ترک آن سبب تسلط اشرار بر جامعه مى‏گردد؟ بدون شک امر به معروف و نهى از منکر مسئولان و رهبران جامعه است که سبب فساد دستگاه حکومت و روى کار آمدن اشرار مى‏شود. امام صادق(ع) به شیعیان خود در نامه‏اى فرمود:
«لیعطفن ذووا السن منکم و النُهى على ذوى الجهل و طلاب الرئاسة او لتصیبنکم لعنتى اجمعین؛(50)
پیران و خردمندان شما باید نظر خود را معطوف جاهلان و ریاست‏طلبان نمایند. در غیر این صورت نفرین من همه شما را فرا مى‏گیرد.»
سکوت مردم در برابر عملکرد ناصحیح مسئولان، سبب شرکت در گناه آنان مى‏گردد. احادیث در این باره بسیار است. امام حسین(ع) در زمان معاویه خطبه‏اى در منا ایراد فرمود.(51) در این خطبه، آن حضرت علماى شهرهاى گوناگون را به وظایف‏شان آشنا کرد. در سراسر این خطبه که امام(ع) وظایف آنان را در برابر حکومت بیان کرد، اشاره‏اى به گناهان فردى نفرمود. این حاکى از اهمیت امر به معروف و نهى از منکر رهبران جامعه است.

2- زدودن عوامل تحریک‏کننده‏

چنان که گفتیم نظر اسلام در باره غریزه جنسى از دو جنبه نفى و اثبات برخوردار است. از نظر اثبات باید براى همه افراد جامعه زمینه ازدواج و ارضاى غریزه جنسى در محیط خانه فراهم گردد. از نظر نفى باید محیط اجتماع از هر صحنه تحریک‏کننده پاک باشد. براى نیل به این هدف، حکومت وظایفى به عهده دارد:

أ) بیان احکام اسلام به شیوه صحیح‏

اسلام براى حفظ عفت عمومى، در مورد معاشرت زنان و مردان مقرراتى وضع کرده است. در این زمینه حکومت و روحانیون وظیفه دارند به صورت صحیح و منطقى احکام اسلام را براى مسلمانان بیان کنند؛ به شبهاتى که در این مورد وارد مى‏شود پاسخ گویند و براى بانوان و دختران جوان این مطلب را تفهیم نمایند که حجاب، ارزش بخشیدن به زن و شخصیت دادن به اوست.
ب) ارائه الگوى مناسب معاشرت زن و مرد
حکومت اسلامى وظیفه دارد در وسایل ارتباط جمعى و سازمان‏ها و مؤسسات وابسته به خود، الگوى مناسبى از ارتباط زن و مرد مسلمان در جامعه ارائه دهد. باید میان سازمان‏هاى وابسته به حکومت ارتباط و هماهنگى لازم در این مورد برقرار باشد.

ج) فراهم کردن زمینه حفظ عفاف بانوان‏

محیط کار بانوان در جامعه باید به گونه‏اى باشد که به راحتى بتوانند احکام و دستورهاى اسلام را رعایت کنند. در غیر این صورت به تدریج حریم قوانین اسلام شکسته مى‏شود و راه سوء استفاده براى اشخاص مغرض و بهانه‏جو باز مى‏شود. حضرت على(ع) در نامه خود به امام حسن مجتبى(ع) مى‏فرماید:
«و الحرفة مع العفّة خیرٌ من الغنى مع الفجور؛(52)
کار همراه با پاکدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناه همراه است.»

د) مجازات متجاوزان به حریم عفت عمومى‏

پس از آنکه زمینه ازدواج براى همه افراد جامعه فراهم گردید و دستورهاى اسلام در مورد معاشرت زنان و مردان به خوبى بیان شد، تا حدّ زیادى مشکل عفت عمومى مرتفع مى‏گردد. در احادیث پیشوایان معصوم(ع) آمده است که اگر متعه (ازدواج موقت) در جامعه آزاد بود، جز افراد شقاوتمند کسى زنا نمى‏کرد.(53) این حدیث به خوبى مى‏فهماند اگر راههاى شرعى و قانونى براى افراد هموار باشد، اکثر مردم عفت و پاکدامنى خود را حفظ مى‏کنند و به فحشا و اعمال خلاف عفت آلوده نمى‏گردند. با این حال همواره اشخاص شرور و شقاوتمندى وجود دارند که به حریم عفت عمومى تجاوز مى‏کنند. در این مورد حکومت وظیفه دارد قاطعانه با متخلفان برخورد کند. و این کار، اجبار مردم بر دیندارى و دخالت در زندگى خصوصى آنان نیست، زیرا حکومت اسلامى بر اساس خواست و پشتیبانى مردم روى کار آمده است و اکثر مردم، مسلمان و علاقه‏مند به اجراى احکام در جامعه هستند و حکومت با اجبار کسى را وادار به دیندارى نمى‏کند، بلکه از آن جا که فضاى جامعه مربوط به همه مسلمان است و در صورت گسترش فساد و فحشا، دیگران نیز آسیب مى‏بینند، ناچار براى دفاع از حقوق همگانى، باید با متجاوزان به حریم عفت عمومى برخورد شود. هر جرمى که در جامعه واقع مى‏شود، داراى دو جنبه خصوصى و اجتماعى است. از این نظر هر مجرمى از نظر عمومى استحقاق مجازات را دارد. اسلام براى شرابخوارى و زنا، هر چند با رضایت طرفین انجام پذیرد، حدّ و مجازات تعیین کرده است. پیامبر مى‏فرماید:
«إنّ المعصیة إذا عمل بها العبد سِرّاً لم تضرّ إلا عاملها و إذا عمل بها علانیةً و لم یغیّر علیه أضرّت بالعامة؛(54)
وقتى انسان مخفیانه گناه کند، جز به انجام‏دهنده آن زیان نمى‏رسد اما وقتى آشکارا انجام دهد و کسى با او مخالفت نکند، به همه زیان مى‏رساند.»
تنها با مجازات نمى‏توان مشکل عفاف را در جامعه حل کرد، بلکه علاوه بر این لازم است براى اکثر جامعه، زمینه ازدواج را فراهم نمود، آن گاه با افراد متخلف که تعداد آنها بسیار اندک خواهد بود، به شدت برخورد کرد. در این صورت مجازات، اثر مطلوب خود را در جامعه خواهد گذاشت.

پى‏نوشتها: -
1) نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه 40، ص‏82.
2) عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، ص 373 - 372.
3) محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 4، ص 97 - 95، با تلخیص.
4) همان، ج 4، ص 109.
5) مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 332.
6) ابن‏شعبه حرانى، تحف‏العقول، ص‏144.
7) شیخ حُرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 1،ص 28، ب‏1، مقدمة العبادات، ح‏35.
8) محمد بن‏یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1،ص 200.
9) براى نمونه مراجعه کنید به دعاى 47 صحیفه سجادیه: «و أقم به کتابَک و حدودَک و شرائعَک و سننَ رسولِک» و عهدنامه مالک‏اشتر: «استصلاح أهلها» و «أمره باتباع ما أمر به فى کتابه مِن فرائضه و سننه»، «و اردد الى اللَّه و رسوله ما یضلعک مِن الخطوب ...»، «و إذا قمتَ فى صلاتک للناس فلا تکونن ...» و خطبه 131، نهج‏البلاغه: «اللهم إنّک تعلم أنّه لم یکن الذى منّا منافسة فى سلطان ...» و غررالحکم و درر الکلم: «و على الإمام أن یعلِّم أهلَ ولایته حدودَ الإسلام و الایمان» و خطبه 175، نهج‏البلاغة «أیها الناس إنىِّ و اللَّه ما أحثکم على طاعة الإ و أسبقکم إلیها و لا أنهاکم عن ...» نامه 52 در باره برگزارى نماز، نامه 67 در باره برگزارى حج، نامه 46 و 42: «إنکّ ممّن استظهر به على إقامة الدین»، «إنّ أحقّ ما یتعاهد الراعى مِن رعیته أن یتعاهدهم بالذى للَّه علیهم فى وظایف دینهم»، خطبه 131: «لنرد المعالم مِن دینک»، خطبه 105: «و الإحیاء للسنة و إقامة الحدود».
10) سوره حدید، آیه 25.
11) المیزان ج، 19، ص 171.
12) سوره اعراف، آیه 29 - 28.
13) المیزان، ج 8، ص 72.
14) مدارا و مدیریت، ص‏356.
15) براى آگاهى بیشتر از این بحث به مقاله «جایگاه مردم در تشکیل حکومت پیشوایان معصوم (ع)» از نگارنده، نامه مفید، شماره 32، ص 125 مراجعه کنید.
16) محمدباقر مجلسى، ج بحار الانوار، 72، ص 336، ح 1.
17) همان، 74، ص 156.
18) نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه 216، ص‏333.
19) نهج‏البلاغه صبحى صالح، حکمت 272، ص‏523.
20) اصول کافى، ج 8، ص 63 - 58.
21) بحارالانوار، ج 68، ص‏272، ح‏16.
22) همان، ح 1.
23) وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 14، ب‏1، مقدمات النکاح، ح‏4.
24) همان، 20، ص 18، ب‏2، مقدمات النکاح، ح‏1.
25) همان 20، ص 22، ب‏3، مقدمات النکاح، ح‏2.
26) همان، ص ح‏1.
27) همان، ص 32، ب‏6، مقدمات النکاح، ح‏12.
28) المیزان، ج 16، ص 316.
29) ابن‏عبدالبر، الاستیعاب، ج 2، ص 284.
30) المیزان، ج 8، ص 71.
31) سوره ممتحنه، آیه 12.
32) در احادیثى پیشوایان معصوم(ع) کسانى را که قدرت بر ازدواج دائم دارند، از ازدواج موقت باز داشته‏اند. ر.ک: وسائل‏الشیعه، ج 21، ص 22، ب‏5 از ابواب المتعه.
33) همان، ج 20، ص 105، ب‏47، مقدمات النکاح؛ نهج‏البلاغه، صبحى صالح، حکمت 420، ص‏550.
34) فروع کافى، ج 5، ص 347، ص 2.
35) اعراب به کسى که مادرش غیر عرب بود و به خوبى نمى‏توانست به عربى سخن گوید «هجین» مى‏گفتند. هجناء نزد اعراب جاهلى نسبت به اعراب اصیل، از شرافت کمترى برخوردار بودند. آنان از ارث محروم بودند. ابن‏عبد ربه، العقد الفرید، ج 7، ص 141 - 140.
36) وسائل الشیعه، ج 20، ص 70، ب 26، مقدمات النکاح، ح 2.
37) سوره احزاب، آیه 37.
38) براى آگاهى از ماجراى شگفت‏انگیز ازدواج جویبر و ذلفاء، ر.ک: وسائل‏الشیعه، ح 20، ص 67 - 68، ب 25، مقدمات النکاح، ح‏1.
39) پدر جابر در نبرد احد شهید شد و نه دختر باقى گذاشت که سرپرستى آنها به عهده جابر بود. ولى مى‏گوید: «در بازگشت از غزوه ذات‏الرقاع در کنار پیامبر حرکت مى‏کردم و با وى سخن مى‏گفتم. پیامبر فرمود: «اى ابوعبداللَّه، آیا ازدواج کرده‏اى؟» گفتم: «آرى.» بار دیگر پرسید: «با دختر باکره ازدواج کرده‏اى یا با زن بیوه؟» گفتم: «با زن بیوه!» فرمود: «چرا با دختر باکره ازدواج نکردى ...؟» پاسخ گفتم: «اى رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! پدرم در نبرد احد شهید شد و از خود نه دختر باقى گذاشت. به این دلیل با زن بیوه کاملى ازدواج کردم، تا آنها را سرپرستى کند.» پیامبر فرمود: «کار خوبى انجام دادى!»
ر.ک: واقدى، المغازى، ج 1، ص 400 - 399.
40) ابن‏اثیر، اسدالغابه، ج 7، ص 17، ش 6706.

41) وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 352، ب‏28، تحریم الاستمناء، ح‏3.
42) قرآن کریم پس از آن که به اولیا دستور مى‏دهد زمینه ازدواج فرزندان خود را فراهم سازند، خطاب به اشخاص مجرد که امکان ازدواج ندارند مى‏فرماید:
«و لیَستَعففِ الذین لا یجدون نکاحاً حتى یُغنیهُمُ اللَّهُ مِن فضله؛ سوره نور(24) آیه 33.
کسانى که امکانى براى ازدواج ندارند، پاکدامنى در پیش گیرند تا خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز سازد.»
مقاسیه این آیه با آیه قبل به خوبى مى‏فهماند اولیا وظیفه دارند وسایل ازدواج جوانان را فراهم سازند. در صورتى که از زیر بار مسئولیت شانه خالى کردند یا امکانات فراهم نبود، جوانان وظیفه دارند عفاف در پیش گیرند. بنابراین دستور به پاکدامنى به جوانان، از مسئولیت حکومت و اولیا نمى‏کاهد.
43) ر.ک: وسائل‏الشیعه، ج 10، ص 410، ب‏4، الصوم المهذوب.
44) ر.ک: همان، ج 20، ص 241، ب‏139، مقدمات النکاح.
45) وسائل‏الشیعه، ج‏20، ص‏112، ب‏52، مقدمات النکاح، ح‏3.
46) همان، ج‏21، ص‏250، ب‏5، المهور، ح‏3.
47) همان، ج‏20، ص‏95، ب‏40، مقدمات النکاح، ح‏4.
48) المیزان، ج‏16، ص‏315 - 314.
49) وسائل‏الشیعه، ج‏16، ص‏118، ب‏1، کتاب الامر و النهى، ح‏4.
50) همان، ج‏16، ص‏120، ب‏1، کتاب الامرو النهى، ح‏8.
51) بحارالانوار، ج‏79، ص‏97، ح‏37.
52) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه 31، ص‏402.
53) وسائل‏الشیعه، ج‏21، ص‏5، ب‏1، ابواب المتعه، ح‏2.
54) بحارالانوار، ج‏97، ص‏74 - 75/15.