زنان، از نیازهاى واقعى تا کاستى‏ها و مشکلات کاذب‏

نویسنده


 

زنان، از نیازهاى واقعى تا کاستى‏ها و مشکلات کاذب‏

محمود لطیفى‏

[مشکلات موجود در حوزه زنان را مى‏توان به سه قسمت تقسیم کرد. بخشى از آنها تحمیلى یا ناخوانده‏اند که از فرهنگ‏هاى مهاجم به ویژه فرهنگ غربى بر فرهنگ دینى ما تحمیل شده است. پاره‏اى از مشکلات چون ناتوانى مؤسسات فرهنگى و آموزشى از فرهنگ‏سازى همخوان با فرهنگ اسلامى، ناهماهنگى در تصمیمات و موضع‏گیرى‏ها، عدم عمل‏گرایى و ضعف اجرایى و مدیریتى، کج فهمى و عدم انطباق عملکردها با احکام اسلام، از مشکلات اصولى و فراگیرند که ریشه در دورى از آموزه‏هاى قرآنى دارند. و برخى از مشکلات نیز، بزرگ نمایى شده و غیر واقعى هستند که از سوء مدیریت و همچنین توطئه دشمنان سرچشمه مى‏گیرد.
با ابعاد این سه دسته از مشکلات در این مقاله آشنا خواهید شد.]

پیش گفته‏

بررسى مشکلات و شناخت آفت‏ها و تشخیص بیمارى‏ها (که امروزه به «آسیب‏شناسى» نامگذارى شده است) داراى پیشینه‏اى طولانى و به عنوان نخستین گام در رفع مشکلات و اصلاح آفات و درمان بیمارى‏ها است.
هر چیزى آفتى ویژه خود دارد و اشتباه در تشخیص آفت و بیمارى خطرناک‏تر از خود بیمارى است. یکى از پژوهش‏هاى ضرورى امروز، آسیب‏شناسى‏ها و تشخیص نسخه‏هایى است که به جاى درمان بر درد مى‏افزاید. کم نیست مواردى که در اثر تشخیص‏هاى نادرست، نسخه‏هایى خطرناک و مهلک پیچیده مى‏شود. چه بسا یک بیمارى ساده و قابل تحمل در اثر تجویز داروى غلط منجر به مرگ بیمار گردد. طرفه آنکه تجویز بى‏جا نسخه‏اى باشد که بخواهد نیمى از افراد جامعه را به صورت مستقیم فرا بگیرد و در نیم دیگر تأثیر غیر مستقیم داشته باشد.
در یک ارزیابى واقع‏بینانه بسیارى از مشکلاتى که به نام معضلات قشر زنان از آن یاد مى‏شود، در اثر تحمیل فرهنگ‏هاى بیگانه است و یا مشکلاتى است که منحصر به زنان نیست و دامنه‏اى فراگیر دارد، گر چه برخى از چالش‏ها اختصاص به قشر زنان دارد. بنابراین بحث را در سه قسمت پى مى‏گیریم.

أ) مشکلات تحمیلى یا ناخوانده‏

مهم‏ترین و فراگیرترین مشکل ما و دیگر کشورهاى اسلامى، گرایش به تنظیر و تعمیم در اندیشه پژوهشگران ماست. متأسفانه به بهانه‏هاى گوناگون بیشتر دانش‏پژوهان اجتماعى ما براى آموزش و تحصیل یا براى تکمیل آموخته‏هاى خود راهى غرب مى‏شوند. آنها نیز که توان رفتن و یا علاقه‏اى ندارند، در نظام فرهنگى داخلى با متن‏ها و منابع آموزشى غربى، بیشتر از منابع خودى سر و کار دارند. بسیارى از کتب درسى دانشگاهى، ترجمه منابع غربى و یا ناظر به آموزه‏هاى آنان است. این نکته اگر در برخى از دانش‏ها همانند فیزیک و ریاضى و حتى شیمى و مکانیک مشکلى ایجاد نکند، در علومى چون پزشکى و زیست‏شناسى و روانشناسى و به ویژه علوم انسانى چون تاریخ و جامعه‏شناسى و حقوق و مدیریت فاجعه مى‏آفریند.
شکى نیست که هر نظام اجتماعى داراى فلسفه و نگاه ویژه‏اى در باره زندگى و جهان است و به هنگام تطبیق عملى و کاربردى مبانى و اصول، با ابهامات و مشکلاتى روبه‏رو مى‏شود که در اثر همخوانى یا ناهمخوانى آن اصول و مبانى با واقعیت بیرونى به وجود مى‏آید. به همین سبب نظام‏هاى زنده و پویا راه حل‏هاى ویژه‏اى در برخورد با مشکلات و پیامدهاى ناشى از آن برمى‏گزینند و پیچیدن یک نسخه مشابه براى دو بیمارى متفاوت - یا حتى مشابه - در دو سیستم متفاوت اگر کارى خائنانه نباشد، حداقل نابخردانه است.

کارکردهاى غیر دینى‏

بسیارى از مشکلاتى که امروز در جوامع اسلامى پدید آمده و یا مى‏آید، مشکلاتى نیست که در مقام اجراى عملى اسلام بروز نموده باشد بلکه بسیارى از آنها ره‏آورد عملکردهاى غیر دینى و غیر اسلامى است، بنابراین انتظار حل آنها را از اسلام و دین داشتن دور از منطق و انصاف است، زیرا عوامل پیدایش این مشکلات در نظامى نهفته است که با اسلام و تفکر دینى رابطه‏اى ندارد. وقتى مى‏توانید از یک نظام اجتماعى خواهان حل مشکلات باشید که نخست آن را به مرحله عمل و تحقق خارجى برسانید، سپس مشکلات به وجود آمده را با الگو گرفتن از ملاک‏ها و مؤلفه‏هاى آن مکتب حل کنید.
اسلام یک دستگاه و نظام اجتماعى کامل و به هم پیوسته است که تمامى اجزاى آن مکمل و ناظر به یکدیگر و تجزیه‏ناپذیر است. روزى مى‏توانید امورى را به نام مشکلات جوامع اسلامى معرفى کرده و پاسخ چالش‏ها اجتماعى را از اسلام بخواهید که نخست دین را در همه امور زندگى دخالت دهید و قوانین آن را مو به مو اجرا کنید. سپس مشکلات به وجود آمده در مقام اجرا و تطبیق را شناسایى کنید، آنگاه نظریه اسلام را در برابر مشکلاتى که به وجود آمده است بخواهید، نه آنکه راه حل مشکلاتى را که بر جامعه تحمیل شده و یا راه حل مشکلات ناشى از یک نظام ضد اسلامى را از دین درخواست کنید!(1)

راه چاره‏هاى دینى‏

از سوى دیگر باید بررسى شود از چه زمانى مصلحان اجتماعى و تصمیم‏گیرندگان سیاسى اسلام، به راستى براى ریشه‏کن کردن مشکلات، اقدامى اساسى نموده و براى حل واقعى آنها قیام و اقدام کرده و نتیجه نگرفته‏اند؟! مگر نه این است که عده‏اى تلاش مى‏کنند تمامى امکانات را در مسیر همکارى و اتخاذ استراتژى واحد با غرب به کار بگیرند؛ از سیاست تا اقتصاد و از تکنیک تا فرهنگ و از فلسفه تا اخلاق و ...؟! همه را در جهت همسویى با غربیان تأویل و تحلیل مى‏کنند و حتى در همان حال که مى‏بینند انگلیسى‏ها زشت‏ترین توهین و جسارت را به اسلام و مسلمانان کرده و آلمانى‏ها انواع مواد شیمیایى و سمّى را روى مسلمانان آزمایش مى‏کنند، اصرار مى‏ورزند اعتمادسازى کنند و واژه تندى از زبان‏شان به گوش آنان نرسد. آیا با چنین تفکرى مى‏توان انتظار حل مشکلات و معضلاتى چون انهدام بنیان خانواده و اعتیاد و ابتذال را داشت؟! آیا حتى براى یک بار به جاى برگزارى مدام جلسات رفع سوءتفاهم و جلب اعتماد با این دیوسیرتان ضد انسان، جلسه‏اى براى بررسى راههاى قطع وابستگى صنعتى و اقتصادى به آنان و زمان‏بندى تدریجى براى اجراى این تصمیم عاقلانه گرفته شده است؟! بعضى چنان مرعوب ظواهر مستکبران شده‏اند که باور کرده‏اند جز التماس به آنان نمى‏توانند نفس بکشند. حضرت امیر مؤمنان(ع) در بخشى از یک خطبه مى‏فرماید:
«حتى یظنّ الظّانّ انّ الدنیا معقولة على بنى امیة تمنحهم درّها و توردهم صفوها و لا یرفع عن هذه الامة سوطها و لا سیفها، و کذب الظّانّ لذلک، بل هى مجّة من لذیذ العیش یتطعّمونها برهة ثمّ یلفظونها جملة؛(2)
کار به جایى رسیده است که برخى چنین پندارند که دنیا به کام بنى‏امیه و در انحصار آنان است. دنیا منافع خود را به آنان سپرده و از سرچشمه خود سیراب‏شان کرده و هیچ‏گاه تازیانه و شمشیر این تبهکاران از این امت برداشته نخواهد شد. در صورتى که این پندارى دروغ است، چرا که سهم آنان تنها لقمه‏اى ناچیز از زندگى لذت‏بخش است. مدتى اندک از آن برخوردار مى‏شوند و سپس همه آن را بیرون مى‏افکنند.»
وقتى تصمیم بر دستیابى به طراز مثبت بازرگانى با اروپاست، به ناچار باید انواع داروها و فرآورده‏هاى آلوده و مسموم آنان را به جامعه پاک و سالم خود تزریق کرده و پیامدهاى آن را پذیرا باشیم و ... این سخن بگذار تا وقت دگر!

ب) مشکلات فراگیر و اصولى‏

1- مشکل بزرگ، ناتوانى مؤسسات فرهنگى و آموزشى از فرهنگ‏سازى همخوان با فرهنگ اسلامى است. در سال‏هاى آغازین انقلاب اسلامى و در سال‏هاى جنگ تحمیلى، جاذبه فرهنگى اسلام ناب، بسیارى را در جهت اهداف و ارزش‏هاى اصولى جهت داد، اما به تدریج و با دور شدن از فضاى انقلاب و جنگ و شهادت بسیارى از نیروهاى زبده و مؤمن، شعارهایى همچون بحث تخصص و تعهد، دمکراسى، توسعه اقتصادى، سازندگى و ... نسل سوم را در شناخت و دریافت فرهنگ اسلام ناب دچار تردید کرد و آنان را بین «دین و تجدد» و «لیبرالیسم و اسلام» و «دمکراسى و حق‏گرایى» در سرگردانى قرار داد.
مشکل امروز زن و مرد، این است که مى‏بیند براى ترویج فرهنگ وارداتى و به تعبیر صریح‏تر براى گسترش و تقویت سینما و تئاتر و فرهنگسرا و موزه و ورزشگاه و پارک، نیز براى ترویج موسیقى و شطرنج و گلف و حتى براى اجراى طرح‏هاى استعمارى یونسکو و یونیسف و کنترل روند ایدز و هپاتیت و آموزش مقابله با زلزله و ... طرح و برنامه و مسئول و مدیر و در نتیجه بودجه و ردیف و آمار پیشرفت کار هست اما براى مسجد و حسینیه و تکیه و هیئت، نیز جلسات تربیتى و اخلاقى و آموزش شکیبایى و پایدارى و توکل و ازخودگذشتگى و بندگى و تسلیم به حق و شجاعت و پاکدامنى و عدالت و عزت نفس و ... هنوز پس از بیست و پنج سال که از حاکمیت دینى مى‏گذرد، صاحب و مسئول و مدیر، برنامه و بودجه و ردیف و در نتیجه دلسوز و پاسخگو و سخنگویى وجود ندارد.
پیش از انقلاب اسلامى یکایک مردم به دلیل احساس خطر و اطمینان از نبود مسئول رسمى در این امور، مسئولیت آموزش فرهنگ و هدایت نسل آینده را خود به عهده مى‏گرفتند و البته انتظارى جز این نبود، چون حکومت و نظام، تعهدى نسبت به دین و اخلاق مردم نداشت اما امروز؟! باید بررسى شود صدا و سیما که پیش از انقلاب از نظر مؤمنان و متدینان نجس و حرام و پلید و شیطانى بود و امروز به عنوان صداى اسلام پذیرفته شده و مقبول همه آزادگان دنیاست، تا چه حد توانسته است در برابر دین و فرهنگ و اخلاق مردم متعهد باشد و همچون یک دانشگاه عمومى اسلامى عمل کند! این نهایت کج‏فهمى است که شخصى گمان کند وزارت ارشاد مسئول دین مردم نیست. شگفتا! اولین مسئولیت حکومت و قدرت حاکم در نظام اسلامى اقامه صلاة (توجه به خدا و ارزش‏ها و شعائر) و دادن زکات (عدالت اجتماعى) و امر به معروف و نهى از منکر و ... است، پس چگونه مى‏تواند چنین وزارتخانه و وزیرى تنها نگران موسیقى و آثار باستانى و گردشگرى، نه فرهنگ دینى و تقوا و پاکى و نجابت باشد؟! آیا مى‏توان به عذر اینکه عده‏اى تنها با فیلم‏ها و سریال‏هاى آنچنانى سرگرم مى‏شوند، مجوز ورود آنها را به درون فرهنگ جامعه اسلامى صادر کرد یا میلیون‏ها و میلیاردها پول مسلمانان را براى آنها هزینه کنیم؟! آیا نیاز یک عده بیمار به دارو مى‏تواند بهانه تجویز دارو براى همگان باشد؟!

راهبردهاى غیر اسلامى‏

2- از دیگر مشکلات فراگیر، ناهماهنگى در تصمیمات و موضع‏گیرى‏ها است. رشد نرخ بیکارى و آوردن نیروى کار از خارج، انباشت تحصیل‏کردگان در یک یا چند رشته خاص و خلأ نیروى متخصص در رشته دیگر، ناهماهنگى بین نظام آموزشى و نظام ادارى، بالا رفتن آمار پذیرفته‏شدگان دختر در دانشگاهها و سستى بنیان خانواده و ... یا برخورد مقطعى و فرمایشى کردن با جریان‏هاى اصیل و اساسى و جوّزدگى و تأثیرپذیرى از منابع ثروت و قدرت در تصمیمات زیربنایى و نیز برخوردهاى آنى و دفعى کردن با حوادث و نگاه همه یا هیچ داشتن به امور، دم از سیاست دینى زدن و براى اقتصاد و جمعیت و صنعت و کشاورزى و پژوهش و رشد و توسعه، نسخه‏هاى ژاپنى و بلژیکى و انگلیسى و فرانسوى و آمریکایى پیچیدن و ... دهها ناهماهنگى‏هاى دیگر که بر سرگردانى جامعه و ناکارآمدى تصمیمات و رخنه آفت‏ها و مشکلات مى‏افزاید.

به عمل کار برآید، به سخندانى نیست!

3- این آفت فراگیر را نیز نباید فراموش کنیم که برخى مى‏پندارند گسترش و تعمیق علم جاى عزم و عمل را مى‏گیرد، و بعضى دیگر گمان مى‏کنند ضعف اجرایى و مدیریتى و حرکت و پیشرفت ما ناشى از ضعف سرمایه فرهنگى و پیشینه علمى و حقوقى است و مى‏پندارند اگر بر گستره دانش و اندیشه افزوده شود، بر دامنه عمل و انگیزه نیز افزوده شده و هر جا که علم باشد، عمل نیز هست! بر همین اساس بر انباشت بیشتر اطلاعات و تحول و اصلاح اندوخته‏ها، بیشتر از اصلاح عملکردها و کنش‏ها تأکید مى‏ورزند! صد البته تا علم و اندیشه نباشد، عملى نیز نخواهد بود اما وجود علم شرط لازم است، نه کافى. تا ایمان و تعهد اندیشه‏ها را به انگیزه پیوند ندهند، دانش‏هاى ما حجاب‏هایى است که: باز دارد پیاده را ز سبیل، و تا انگیزه عمل و ایمان به کوشش و حرکت و جهاد و عزم آهنین نباشد، دانش‏هاى انباشته روى هم چونان چارپایى مى‏نماید که بر آن کتابى چند نهاده باشند.
امروز ضرورت حرکت در جهت اصلاح راهکارها باید بسیار جدى‏تر از اندیشه تحول و بازبینى در اصول و ضوابط مورد توجه قرار گیرد. باید بپذیریم همان‏گونه که فساد یک نظام ممکن است در اثر بینش‏ها و نگرش‏هاى خردستیز و فاسد رخ دهد، در اثر عملکردهاى ناشایست و قانون‏شکنى و قانون‏گریزى و ... نیز ممکن است یک جامعه گرفتار فساد گردد. در این صورت اگر به جاى اصلاح عملکردها و همگونى دقیق آن با اصول و ضوابط و تغییر رفتارهاى غلط، به سمت تصرف در قوانین و نگاه مشکوک به آن برویم، به جاى یک گام پیشرفت، دو گام یا بیشتر عقبگرد خواهیم داشت. شگفت اینکه تصحیح عملکردها نخستین گام اما مشکل‏ترین، و تصرف در اصول، آسان‏ترین و پس از آزمایش مرحله نخستین است. نیز باید بدانیم که طرح و تصویب قانون و بخشنامه کردن آن به معناى عمل به آن نیست. عمل به قانون نیازمند عزم ملى و اراده جمعى با راهکار مناسب است.
بحث‏هایى از قبیل تغییر احکام ارث و طلاق و تساوى دیه و استقلال مالى زن (که طبعاً حذف مسئولیت اقتصادى و تأمین نفقه از سوى مرد را در پى خواهد داشت) و یا طرح تلازم بین تأمین حقوق و منافع زنان با حضور آنان در مراجع قانونگذارى و اجتهاد و مرجعیت و قضا و مدیریت‏هاى کلان و یا اینکه با اثبات ولایت قهرى و حق حضانت براى مادران مى‏توان از رنج و تحقیر آنان پیشگیرى کرد و ... نه تنها بر تعهد و پاى‏بندى مردان غیر متعهد، به رعایت حقوق زنان نمى‏افزاید، بلکه بسیارى از این‏گونه دستکارى‏ها به سود زنان نبوده و بر تکالیف و مشقت‏هاى آنان افزوده، آرامش روحى را از آنان سلب مى‏کند. مضافاً بر اینکه گریز از تعهدات حقوقى نیز راهکار خوبى براى گریز مردان از عذاب وجدان است.

مدیریت وقت و فرصت‏

4- نداشتن مدیریت نسبت به حوادث و پیش‏آمدها و از دست دادن فرصت‏ها، یکى دیگر از آفت‏هایى است که در اثر آشنا نبودن و یا احاطه نداشتن به فرهنگ قرآن، جامعه ما را دچار مشکل کرده است. قرآن کریم به هنگام معرفى انسان‏هاى هدایت‏یافته مى‏فرماید:
«آنان مؤمنانى هستند که به هنگام مصیبت و گرفتارى خود را به خدا مى‏سپارند و خداوند نیز آنان را در پوشش درود و رحمت خود قرار مى‏دهد.» ...(3)
کسانى که مى‏توانند در اثر انتخاب شیوه صحیح و اقدام بجا و تسلط بر امور و حوادث، بحران‏ها را تبدیل به فرصت کنند و از درونِ مصیبت و گرفتارى، موفقیت و پیروزى بیافرینند یقیناً مشکلات را نه مانع و چالش که امتحان و آزمایش براى شکوفایى استعدادها و خلاقیت‏ها ارزیابى مى‏کنند. در تاریخ معاصر نمونه بسیار والاى این گونه انسان‏ها، حضرت امام خمینى(ره) بود که با تصمیم‏هاى بجا و موضع‏گیرى‏هاى بموقع، بحران‏هایى چون انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى و شهادت بیش از هفتاد نفر از مسئولان نظام و یا جنگ تحمیلى و بسیج تمامى مستکبران براى پایان بخشیدن به انقلاب اسلامى و نمونه‏هاى دیگر را (که هر یک به تنهایى مى‏توانست حکومت‏هاى مقتدر را از پاى درآورد) تبدیل به فرصتى طلایى براى استحکام و اقتدار بیش از پیش نظام قرار داد.

کژ راهه و کج فهمى‏

5- آخرین سخن اینکه خاستگاه تمامى مشکلات، بدفهمى یا بدرفتارى، عدم همخوانى عملکردها با احکام آزادى‏بخش و عزت‏آفرین اسلام و قرآن است. تنها با فهم درست و اجراى کامل قوانین و همگویى با ارزش‏هاى اسلامى نیازى به هیچ راه حل غیر اسلامى نخواهیم داشت. امروز بدبینى برخى از افراد نسبت به اسلام و فقه و حقوق اسلام ناشى از رعایت نکردن احکام اسلام و اجرا نشدن کامل و کافى دستورهاى دینى و عدم نظارت و ضمانت اجرایى کامل مى‏باشد که بخشى به عهده فرد فرد مسلمانان و قسمتى بر عهده حاکمیت و حکومت‏هاى اسلامى است.

دورى از آموزه‏هاى قرآن‏

یکى از فراگیرترین مشکلات امروز - و دیروز - جوامع اسلامى و بلکه اساسى‏ترین مشکل مسلمانان، دور کردن قرآن از صحنه زندگى و فعالیت‏هاى روزمره انسان‏ها است. به یقین همه زنان و مردان مسلمان و تمامى قشرها و صنف‏ها باید در برابر این هشدار بر خود بلرزند:
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنّ قَوْمى‏ اتَّخَذُواْ هذا الْقُرآنَ مَهْجُوراً؛(4) آنگاه که پیامبر به گلایه مى‏گوید: اى پروردگار من! قوم من قرآن رارها کردند».
هم نسل‏هاى گذشته و امروز و حوزه‏هاى دیروز و دانشگاههاى امروز قرآن را رها کردند، و هم مدعیان کفایت قرآن، حضور آن را در صحنه سیاست و اجتماع تحمل نکردند، و هم پیروان عترت و سنت، به سنتى بریده از قرآن در برخى از حواشى زندگى خود بسنده کردند!

ج) مشکلات ویژه‏

سوگمندانه باید گفت پس از جنگ تحمیلى، برخى از متولیان مسائل اجتماعى و فرهنگى و حتى سیاسى کشور به جاى دریافت و درک مشکلات واقعى و سمت‏گیرى در جهت حل اساسى آنها، تلاش در تزریق مشکلات ساختگى و تلقینى و تلقیحى کردند، یعنى کوشیدند به پیروى دیگران، به مردم و به ویژه زنان فرهیخته جامعه، مشکلاتى را بباورانند که حقیقت نداشت بلکه واقعیت خارجى نداشت.
دشمنان تصمیم گرفته بودند پس از تجربه کارآمدى نظام در اداره هشت ساله جنگ، تمامى عوامل فرهنگى و اقتصادى و سیاسى و اجتماعى و داخلى و خارجى را براى اثبات ناکارآمدى جمهورى اسلامى به کار گیرند. یکى از راههاى مؤثر این بود که هر حادثه جزیى و خانوادگى و محلى و منطقه‏اى به یک بحران فراگیر کشورى تبدیل شود. زنان جامعه اسلامى ما بیش از ده سال بود که دوش به دوش مردان، زیباترین جلوه‏هاى مشارکت ملى و اجتماعى را آفریده بودند و همان‏گونه که نماز مى‏خواندند و عفاف و حجاب را واجب دینى و تاریخى و ملى خود مى‏دانستند، حضور در صحنه سیاست و جامعه را بر خود فرض مى‏شمردند؛ نیز ایثارگرانه پیشتاز بودند و با فعالیت‏هاى شبانه‏روزى در مساجد و حسینیه‏ها و مراکز بسیج و در جهاد سازندگى و خدمت‏رسانى و نهضت سوادآموزى و آموزش، دنیا را به شگفتى واداشته بودند؛ از همه مهم‏تر در تدارکات و پشتیبانى از جبهه‏هاى جنگ و کمک‏هاى مالى و امدادهاى پزشکى و اهداى زیورآلات خود براى یارى و پشتیبانى جنگ و سازندگى کشور، یکى از زیباترین صحنه‏هاى تاریخ بشرى را رقم زدند. حضور زنان و دگرگونى به دست آمده، نزدیک بود:
- سلامت و سرزندگى جامعه اسلامى را در گسترش حیات معنوى و غلبه بر چالش‏هاى مادى و ویرانى‏هاى استبداد و استعمار نمایان سازد.
- ظهور قشرى نو از زنان فهیم، مسئولیت‏پذیر و دین‏مدار را که توانایى رویارویى با فرهنگ منحط غرب را داشته باشند، نوید دهد.
- زمینه اقتصادى سالم و قناعت‏پیشگى به دور از تجمل و اسراف و مصرف‏زدگى و به دنبال آن آرامش خیال نسبى دولتمردان در حل مشکلات انبوه و تقویت توانایى مردان در اداره خانواده را فراهم کند.
- تقویت نهاد خانواده و برخوردارى فراینده نقش مادرى از جایگاه حقیقى خود و دگرگون‏سازى اعتبارات کاذب طاغوتى و رویکرد دختران تحصیل‏کرده به فرهنگ دینى و خانه‏دارى را گسترش دهد.
- سن ازدواج به توصیه‏هاى دینى نزدیک‏تر شود و معیارهاى معنوى بر خواست‏هاى مادى و اعتبارى در ازدواج غلبه کند.
- تب اشتغال زنان در بیرون خانه فرو نشیند و حضور بى‏مرز آنان را در مجامع عمومى کاهش دهد.
- آرمان‏گرایى مبتنى بر اصول را در مورد جایگاه زن و تحصیل و اشتغال و خانه‏دارى او به وجود آورد، تا در نتیجه آن:
1- دختران به انتخاب رشته‏هاى مناسب با شخصیت خود و مورد نیاز جامعه روى آورند.
2- ارزش مدرک‏گرایى فرو کاسته و ارزش‏هاى بنیادین و ساختارى جایگزین آن گردد.(5)
اما امروز با داشتن این پیشینه بسیار نزدیک و افتخارآمیز، زنانى که به پیروى از امام خود یاد گرفته بودند هر بحران بزرگ را تبدیل به فرصتى طلایى و بهنگام براى موفقیت و حل مشکلات کنند اکنون در کلاس‏هاى پیشنهادى یونیسف مى‏نشینند و یاد مى‏گیرند که چگونه قهر کودکانه یک دختر از مادر و پدر را تبدیل به یک بحران بین‏المللى علیه کشور خود کنند!(6) ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
اکنون و پس از این مقدمه طولانى، مرورى سریع بر مشکلات ویژه جامعه بانوان در دهه اخیر مى‏تواند بسترى براى مقایسه بین نخستین دهه انقلاب اسلامى (که دوره ایثار و شهادت بود) با دوره سازندگى و یا توسعه سیاسى را فراهم آورد:

مسئولیت‏هاى زن و مرد

1- نهاد خانواده قدیمى‏ترین، اساسى‏ترین و در عین حال بادوام‏ترین نهاد انسانى و سنگ بناى جامعه بشرى است. همزاد با انسان و نخستین تجربه زندگى جمعى او و طبیعى‏ترین نهاد اجتماعى است. زوجیت اولین نماد رفتار اجتماعى انسان و نخستین تجلى خانواده یک نظم اجتماعى مقدس در تمام جوامع بوده و در تاریک‏ترین زوایاى تاریخ بشر نیز محترم شمرده شده و اسلام آن را عملى مقدس و عبادى شمرده است.
رکن اصلى خانواده زن و شوهرند که بر اساس قراردادى عرفى، قانونى یا شرعى، پیوند زندگى مشترک مى‏بندند. با ورود فرزندان در این جمع دونفره، خانواده مفهومى جدید یافته و با حقوق و وظایف و کارکردهاى نو رنگ مى‏گیرد.
با اینکه مرد به دلیل قدرت بدنى، اقتصادى و اجتماعى ظاهراً نقش اوّل را در مدیریت خانواده به عهده گرفته است، اما عملاً و در سیر طبیعى خود زن نقش و قدرت بیشترى در خانه دارد. جاذبه عاطفى و پیوند و عشق و الفت و ظرافت و لطافت و ... ملاک و محور وحدت و کشش و اتصال است. این همه را عطر وجود زن در خانواده مى‏افشاند. خداوند وقتى مى‏خواهد مجموعه اهل بیت را در حدیث کساء معرفى کند، چه زیبا مى‏فرماید: «هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها صلوات اللَّه علیهم» در صورتى که شخصیتى بى‏نظیر همچون پیامبر(ص) در آن جمع حضور دارد و طبیعتاً او باید معرف دیگران باشد.
برترى ظاهرى مرد در خانواده نه تنها ارزشى براى او نیافریده، بلکه بر اساس مقررات اسلامى مسئولیت او را سنگین‏تر کرده و او را در حد یک خدمتکار تأمین‏کننده نیازهاى مادى خانواده و پاسبان الفت و امنیت آن قرار داده است.
انهدام بنیان خانواده نگران کننده‏ترین مشکلى است که از گذشته‏هاى دور بوده و در نیم قرن اخیر نه تنها حل نشده، بلکه ابعاد گسترده‏ترى به خود گرفته است. کم نیستند انسان‏هایى که از تکلیف گریزانند و براى شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت، صدها توجیه و بهانه و نیرنگ به کار مى‏بندند، به ویژه در موقعیت‏هایى که احساس قدرت کنند، نه تنها از انجام تکلیف سرپیچى مى‏کنند، بلکه دیگران را براى تأمین نیازهاى خود به خدمت مى‏گیرند.
متأسفانه برخى از مردان به جاى آنکه توانایى‏هاى بدنى، اقتصادى و اجتماعى خود را براى تأمین آرامش روحى و عاطفى و آسایش مادى و اقتصادى خانواده و رشد و شکوفایى آن به کار بگیرند، در اثر بى‏اعتنایى و یا عدم اعتقاد به هنجارهاى اجتماعى، اخلاقى و مذهبى و برخلاف اعتدال فطرى و وجدانى، توانایى‏ها را در مسیر ستم و زور و حق‏کشى و بدرفتارى به کار مى‏بندند.
امروزه دگرگونى در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل اجتماعى و سَبُک کردن مسئولیت مرد در تأمین و اداره خانواده و تضعیف نقش ویژه او با تشویق به استقلال مالى زنان، ستم بیشترى بر زنان و تئوریزه و توجیه کردن ستمگرى مردان است که در غرب بر آن تأکید مى‏گردد.
برخى از مسئولان جمهورى اسلامى ایران به ویژه در دهه دوم انقلاب اسلامى، به بهانه حفظ بنیان خانواده، زنان را به سمت درخواست حقوق و مطالبه قانونى آن دعوت مى‏کنند و قوانینى از قبیل حق دریافت مهریه مطابق شأن خانوادگى و شرایط اقتصادى روز، حق اشتغال و تحصیل پس از ازدواج، حق سهیم شدن در دارایى شوهر، حق استقلال مالى در برابر شوهر، حق دریافت دستمزد براى کار در منزل و یا براى شیردادن بچه و ... را طرح و گاه به اجرا در مى‏آورند. اما به دلیل آنکه انگیزه این راه حل‏ها، نگرش‏ها و تفکر مادى‏گراى غرب است، تنها تأثیرى که بر جاى مى‏نهد، ساقط کردن رابطه خانواده در حد یک رابطه خشک حقوقى و رقابتى و دور کردن آن از عواطف و اُنس و معنویت و محبت است. حضرت امیر مؤمنان(ع) مى‏فرماید: «الحق اوسع الاشیاء فى التواصف و اضیقها فى التناصف.»(7) اگر روزى بنا شود چنین مواد حقوقى از متن منابع دینى استخراج و کاربردى شود صدها جلد کتاب قانون نوشته مى‏شود اما - همان‏گونه که در پیش گفته آمد - از مرحله علم تا مرحله عمل فرسنگ‏ها راه است و جز با ایمان و تعهد نمى‏توان آن را به درستى طى کرد. حق در مقام توصیف بسیار ستودنى و گسترده است، ولى در مقام انصاف و عمل، چند درصد مردم خود را مسئول و متعهد به آن مى‏دانند؟

زنان مردواره!

2- امروز مردانگارى زن، او را دچار از خودبیگانگى کرده و زیست در برزخ - میان زن، مرد - زنان را به ورطه بحران شخصیت و گرداب دوشخصیتى افکنده است. اصولاً نگرش مردواره به حیات و هستى و مناسبات انسانى که یک نگرش جاهلى و به شدت متأثر از غرب است، به معناى تنزل دادن شأن زن از جایگاه رفیع انسانى او بوده و وى را تا حد یک قطعه یدک که مى‏کوشد مشابه اصل گردد تنزل داده است. گویا لازمه انسان‏بودن زن، مرد شدن مى‏باشد و این زشت‏ترین توهین به زن و تحقیر او است که در نگرش‏هایى چون کنوانسیون رفع اشکال تبعیض جلوه‏گر مى‏شود.
این اندیشه انحرافى چنان نهادینه و ریشه‏دار شده است که برخى از بانوان فرهیخته و توانمند را به ناخشنودى از زن بودن و بیزارى از جنسیت زنانه خود واداشته و بعضى دیگر با احساس زن بودن احساس محرومیت و ناکامى و حقارت مى‏کنند! این گم‏گشتگى و بى‏هویتى را در گرایش و رفتار و نگاه و لباس و حتى گفتار بروز مى‏دهند و نمى‏دانند که دلباختگى و مرد انگارى، ترفند مردانه براى تسلط بر اندیشه و فکر زن و ابزارانگارى او است. برایند این مشکل، آسیب‏هاى فراوانى چون مدگرایى (تظاهر) خودنمایى (تبرج) و رواج تربیت‏هاى فاسد غربى و مسابقه مصرف و ابتذال و گسترش شهوت و خشونت است!

بحران هویت!

3- گم کردن جایگاه طبیعى و واقعى زن در هستى و جامعه انسانى گرچه از پیامدهاى آفت‏پیشین است اما خود از آسیب‏هاى بسیار جدى و اساسى است. خداى متعال دختر را در خانه پدر و خواهر را در کنار برادر و زن را همدوش همسر و مادر را تکیه‏گاه فرزند آفریده است تا فرشته انس و الفت و محبت و آرامش‏بخش و روح‏افزا و کدبانوى خانه و معطرکننده فضاى زندگى انسانى و خاستگاه دلگرمى و عاطفه و زیبایى و آسودگى خاطر گردد. امیر مؤمنان(ع) در ضمن وصیت والاى خود به امام حسن مجتبى(ع) مى‏فرماید:
«و لاتملّک المرأة مِن أمرها ما جاوز نفسها فانّ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة؛(8) کارى که فراتر از توانایى زن است، به عهده او مگذار، زیرا گلى ظریف و باطراوت است، نه پیشخدمتى کارگزار و کارگرى چابک و چالاک [براى تأمین نیازهاى زندگى و خرید بازار]».
ایجاد فضاى خشک ادارى و کارگاهى و قرار دادن زن در چرخه تأمین معاش و تحمیل کارى فراتر از ظرفیت و استعداد، تنزل دادن از مقام و نقشى است که طبیعت براى او منظور کرده و در پایان به ضررش خواهد بود.
در یونان باستان، زن جنسى فرودست بود که براى کامجویى و کار و خدمت به مرد و دایگى بچه‏ها در حصار خانواده بود. امروز همان جنس فرودست و خدمتکار به بهانه آزادى، از پناهگاه خانواده بیرون آمده و ابزارى براى گسترش آلودگى و شهوت و کامجویى در جامعه، کار در کارخانه و اداره به عنوان خدمتکارى آرام و صبور و پر تحمل با دستمزد کمتر و کار بیشتر به کار گرفته شده است. خلاصه کردن زن در جسم و جنس در جاهلیت عربى به شدت رواج داشت و هنر برتر جاهلى «شعر» در خدمت آن بود. امروز این تفکر و شیوه جاهلى توسط هنر برتر قرن، سینما گیشه‏اى ترویج مى‏گردد و در نهادهاى استعمارى و صهیونیستى همچون هالیوود و جشنواره‏هاى دوره‏اى، تئوریزه و به سامان مى‏شود! تنها تفاوتى که با دوره جاهلیت دارد این است که آن روز جسم او نمى‏توانست پاسخگوى هوس دیگران باشد و یا در این کار سودى نمى‏دیدند، از این‏رو آن جسم لیاقتى جز گور نداشت اما امروز جسم و جنس هر دو به پاى هم و به نسبت سودآورى، در خدمت سرمایه‏اند!

به کارگیرى راهکارهاى غربى!

4- باید اعتراف کرد آنچه امروز در جوامع اسلامى به نام و بهانه زن و مشکلات، طرح و تحمیل مى‏شود، دنباله‏روى از فرهنگ دین‏ستیز غرب است. هر چند برخى از این مشکلات و در نسبتى محدود و ناپیدا را مى‏توان در لایه‏هاى جامعه بزرگ اسلامى نیز احساس کرد. اما بزرگ‏نمایى و فراوان‏نگرى آن پیرو سیاست‏هاى استعمارى و یا حداقل براى ارضاى حس مشابه‏سازى بعضى از تحلیل‏گران و اندیشه‏پردازان علوم اجتماعى است. هر چند تعدادى از دین‏مداران ما نیز پاى در این گرداب مى‏نهند و همخوانى موازین شرعى را با حقوق و نگرش سکولار غربى، امتیازى بزرگ و کشفى ستودنى مى‏شمرند.
البته تحلیل‏گران غرب‏آزموده انواع رهیافت‏ها را براى گریز از مشکلاتى که خود به تصویر مى‏کشند توصیه مى‏کنند، اما متأسفانه با همین توصیه‏ها و راه حل‏ها تنها بر گستره آفت مى‏افزایند. بنگرید به مشکل دختران فرارى و حل آن با تشکیل خانه‏هاى سبز و مهر و ...، یا مشکل ایدز و حل آن از طریق آموزش دختران راهنمایى و دبیرستانى و توصیه‏هاى شرم‏آورى که توسط(9) متخصصان از سیماى جمهورى اسلامى مى‏شود! از مهم‏ترین نکته‏اى که غفلت دارند و یا خود را به نادانى مى‏زنند آن است که در چهاردیوارى خانه جز محبت و ایمان به خدا و آموزش و پافشارى بر هنجارهاى اخلاقى و مذهبى، هیچ عامل دیگرى نمى‏تواند بر روح طغیانگر انسان تأثیر گذارد و او را در جهت رشد و سعادت شکوفا کند.
البته برخى از مشکلات واقعى همچون ترجیح پسر بر دختر، نارضایتى از نوزاد دختر، چشم و هم‏چشمى‏هاى زنانه و حتى ازدواج‏هاى قبیله‏اى و اجبارى و ... در بعضى از مناطق و یا خانواده‏ها وجود دارد و ضرورت آسیب‏شناسى و برنامه‏ریزى دقیق براى حل و اصلاح را مى‏طلبد اما به تصریح پژوهشگران اجتماعى، رویارویى و مبارزه با این گونه آفت‏هاى سنتى بسیار آسان‏تر و نتیجه‏بخش‏تر از آسیب‏هاى پیچیده‏اى است که در اثر نفوذ فرهنگ بیگانه، گریبان خانواده‏ها را مى‏گیرد.

دانش‏اندوزى بى‏مرز

5- یکى از ناهماهنگى‏هایى که در برنامه‏ریزى‏هاى کلان اتفاق مى‏افتد و از پیامدهاى پیروى نسنجیده از غرب است، مهاجرت دختران براى ادامه تحصیلات دانشگاهى و دورى از خانواده و تجربه زندگى خوابگاهى و سکونت در غربت است. دور افتادن از حمایت و نظارت خانواده و به دنبال آن فراموشى تکلیف ازدواج و ساماندهى به هنگام زندگى توسط پدر و مادر، نیز به تأخیر افتادن ازدواج و ناچارگى دختر براى ورود مستقیم به عرصه پرخطر آشنایى و شناسایى و پیگیرىِ موضوع مهم همسریابى و همسرگزینى، مشکل کوچکى نیست که بتوان از آن چشم پوشید.
متأسفانه به هنگام طرح این مشکل و شمارش آسیب‏هاى آن گفته مى‏شود: براى رشد علمى و فرهنگى و توسعه باید هزینه پرداخت اما کسى نمى‏گوید: به چه قیمت؟! آیا به قیمت نابودى ارزش‏ها و آرامش و امنیت و سلامت جامعه؟ آیا آنان که این‏گونه شاخص‏هاى توسعه و رشد را پیش پاى شما نهاده‏اند، به نتیجه‏اى معقول و پسندیده رسیده‏اند؟ آیا جز با گرفتار شدن به این مشکل راه دیگرى براى رشد علمى و فرهنگى بانوان و دختران کشور وجود ندارد؟

پیامدهاى نابهنجار

6- در پایان نباید از عواملى که باعث بالا رفتن سنّ ازدواج و یا افزایش موانع بر سر راه ازدواج آسان گردیده و منجر به پیامدهاى شوم اخلاقى، رفتارى و اجتماعى دختران و پسران جوان و بعضى از هنجارشکنى‏ها مى‏گردد غافل شد.
ازدواج و تشکیل خانواده، یک گرایش ذاتى و طبیعى و همخوانى با فطرت و مورد تأکید و تشویق ادیان الهى و به ویژه اسلام بوده، ترک آن را سرزنش کرده‏اند و براى رواج و گسترش آن، راهکارهایى از جمله برداشتن قید و بندهاى غلط سنتى و پایین آوردن سن زناشویى را توصیه کرده‏اند.
آرامش جسمى و روانى و پویایى زندگى و رشد عقلانى زن و مرد در سایه زناشویى صورت گرفته، در نتیجه روابط نامنظم و بى‏قاعده اجتماعى و رفتارى کنترل مى‏شود. بر اساس تشکیل خانواده، دختر و پسر از سرگردانى، هنجارشکنى، طغیان و آلودگى‏هاى جنسى و جسمى و روانى و رفتارى نجات یابند.

پى‏نوشتها:
1) ر. ک: ما چه‏مى‏گوییم، سید قطب، ترجمه سیدهادى خسروشاهى، انتشارات دین و دانش، قم، 1350، ص 41.
2) نهج‏البلاغه، تصحیح دکتر صبحى صالح، خ 87.
3) نقل به مضمون آیات 156 - 157 بقره.
4) سوره فرقان، آیه 30.
5) ر. ک: تجددزدگى مسئله اصلى زنان ایران، فاطمه رجبى، مجموعه مقالات مسائل و مشکلات زنان، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1380، ص 314 - 315.
6) ر. ک: جزوه آموزشى: اقدام محلى، تغییر جهانى، تکثیر توسط مرکز امور مشارکت زنان با همکارى یونیسف، 1378، ص 146.
7) نهج‏البلاغه، خ. 216.
8) همان، نامه 31.
9) گزارش سیماى جمهورى اسلامى در روز جهانى ایدز، 11/9/83.