آسیب‏شناسى سیاست‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته در موضوع زن و خانواده


 

آسیب‏شناسى سیاست‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته در موضوع زن و خانواده
«در میزگرد استادان و کارشناسان مسائل زنان»

طیبه میرزااسکندرى‏

[آیا رشد و حرکت زنان در سال‏هاى پس از انقلاب پیرو خط سیر مشخصى بود؟ آیا نقطه نظرها و دیدگاههاى رهبرى انقلاب در مورد زنان، با آنچه در عمل در جمهورى اسلامى پیاده شد، همخوانى داشت؟ ریشه آسیب‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته مربوط به زنان را در کجا باید جستجو کرد؟

شرکت‏کنندگان در میزگرد، خانم‏ها:

شهلا حبیبى، دبیر شبکه ارتباطى سازمان‏هاى غیر دولتى زنان و مشاور امور زنان در دوران ریاست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى، دکتر عزت میرخانى، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، منیر آمدى قمى، مدیر عامل مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان و طیبه میرزااسکندرى، کارشناس علوم اجتماعى در گفتگویى سه ساعته به ریشه‏یابى آسیب‏ها از نگاه خود پرداختند. از جمله عوامل آسیب‏ها اینها بود: نگاه ابزارگرایانه سیاستگذاران به زن، نبود رویکرد جنسیتى در برنامه‏ها، تولیدمحورى در برنامه‏هاى فرهنگى به جاى مخاطب‏محورى، منحصر کردن زن در قالب خانواده، نداشتن نگاه انسانى مستقل به او، فراموش کردن حقوق معنوى زنان، عدم فرهنگ‏سازى براى بانوان و ...]

خانم طیبه میرزااسکندرى: در نگاه به سیر حرکت زنان در 25 سال گذشته و ارزیابى آسیب‏شناختى این حرکت، دو محور مد نظر ماست:
اوّل اینکه موقعیت زن‏ها در جامعه ما جداى از شرایط و سیاست‏هاى کلى حاکم از جامعه نیست، مثلاً اگر سیاست‏هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، گرایش‏هاى لیبرالیستى داشته باشد، نمى‏توان از زن‏ها خواست ساده‏زیست باشند و به انسانیت خود بیندیشند، یعنى آسیب‏شناسى سیاست‏هاى مربوط به زن‏ها از آسیب‏شناسى کل جامعه جدا نیست.
دوم اینکه باید دید دیدگاههاى حضرت امام خمینى(ره) در مورد زنان که برگرفته از اسلام راستین است، چقدر در جمهورى اسلامى پیاده شده است؟ به عبارت دیگر آنچه در عمل در مورد زنان پیاده شده، چقدر با دیدگاههاى رهبرى انقلاب همخوانى داشته است؟
بعضى گفته‏اند که امام در انقلاب اسلامى ایران دکترین و تز مشخصى براى حرکت زنان نداشت. اما به نظر زنان مذهبى، اگر تفکر روشن امام(ره) در مورد زنان نبود، آنها نمى‏توانستند در جریان انقلاب و پس از آن حتى یک قدم مثبت بردارند. چرا که در بسیارى موارد با عنوان شرع مانع حرکت‏شان مى‏شدند. اما تا آنجا که به امام خمینى(ره) مربوط مى‏شد، راه را براى زنان مسلمان باز کردند. اما در مواردى که بایستى بستر قانونى - اجرایى فراهم مى‏شد و برنامه‏ریزى و سیاستگذارى در مسائل زنان صورت مى‏گرفت، تفکرات و سلیقه‏هاى دیگرى به میدان آمد، در نتیجه مسائل زنان در بستر درست و مناسبى قرار نگرفت. این است که امروز پس از 25 سال باید به آسیب‏شناسى وضع موجود زنان جامعه بپردازیم.

خانم منیر آمدى: براى آسیب‏شناسى باید ابتدا نمایى از آنچه اتفاق افتاد، مطرح شود. معتقدم که حضور جدى حضرت امام(ره) به عنوان یک رهبر قدرتمند دینى و موضع‏گیرى‏هاى محکم و قاطع ایشان در حمایت از زنان، یک حرکت مثبت جنبش‏گونه را در ابتداى انقلاب در موقعیت زنان ایجاد کرد. 80 درصد زنان جامعه ایران، پیش از انقلاب، مذهبى بودند. فقط عده کمى از اینها توانسته بودند سنت‏هاى آمیخته با دین را تشخیص داده و در جهت رشد و اعتلاى علمى و اجتماعى خود به مبارزه با سنت‏هاى غلط بپردازند.
اینان از یک طرف در مقابل سنت‏ها ایستاده بودند و از طرف دیگر بر ظرفیت‏هاى موجود در دین نسبت به وضعیت زنان پاى مى‏فشردند. در حالى که با مظاهر غرب، مخالف بودند. آنان با تمام وجودشان مى‏فهمیدند سنت‏هایى که به نام دین بر آنها تحمیل مى‏شود، خود دین نیست. امام نقش عظیمى در نفى نگاه سنتى به زن ایفا کردند و من در تمام مصاحبه‏هایى که خصوصاً با رسانه‏هاى خارجى داشته‏ام به این مطلب اشاره مى‏کنم، چون فکر مى‏کنم اگر این نکته مطرح نشود، حقى ضایع شده است. یادم هست وقتى امام در فرانسه بودند، از ایران تلفن شده و از ایشان خواسته شده بود که به خانم‏ها بگویند «در خانه بنشینند، آقایان خودشان انقلاب را به پیش مى‏برند!» امام در پاسخ به آنها گفته بودند که شما در سال 42 هم بودید و کارى از پیش نبردید. فرداى آن روز امام فتوا دادند که دخترها و زن‏ها بدون اجازه پدرها و شوهرهایشان مى‏توانند در تظاهرات شرکت کنند.
امام به طور جدى مى‏دانستند چه مى‏کنند و خوب مى‏دانستند که چقدر دیدگاههاى سنتى سبب محرومیت زنان شده است. در سال 65 و 66 که تشکیلات مؤسسه مطالعات زنان را به وجود آوردیم، نامه‏اى خدمت حضرت امام نوشتیم با این مضمون: ما زنانى هستیم که دوشادوش مردان در انقلاب حرکت کردیم و شما به عنوان یک تکیه‏گاه گرانسنگ سبب احساس عزت و ایستادگى ما زنان شدید. اما الان فکر مى‏کنیم تفکر شما در برنامه‏ریزى‏ها و سیاستگذارى‏هاى مربوط به زنان جارى و سارى نیست. به نظر مى‏رسد خیلى از روحانیون ما طرز فکر و خطمشى سنتى را دنبال مى‏کنند و نمى‏خواهند نگاهشان را به مسائل زنان عوض کنند. نگران هستیم مبادا یک روز با از دست دادن شما وضع زنان مسلمان بدتر از وضع آنان در زمان شاه شود. چون آن موقع مى‏دانستیم با رژیمى مواجهیم که باید روبه‏رویش بایستیم، ولى الان نظامى بر سر کار است که خودمان آن را پى ریختیم و نمى‏توانیم رو در روى آن بایستیم. ریشه همه مسائل را در روشن نشدن مرزهاى سنت و دین مى‏دانیم و فکر مى‏کنیم تا شما هستید باید کارى شود.
امام(ره) وقتى نامه را خوانده بودند گفته بودند که این زن‏ها راست مى‏گویند، باید بازنگرى جدى در تمامى کتب مرجع دینى صورت بگیرد.
این نقش حضرت امام و تفکر ایشان بوده است. در همان موقع یادم هست که خانم دستغیب نماینده مجلس در یک جلسه مى‏گفت: براى نطق پیش از دستور پشت تریبون رفتم که یکى از آقایان گفت: ضعیفه، بنشین! تو دیگر چه مى‏گویى؟! یعنى حتى در سنگر نمایندگى مجلس، زنان از تعرض تفکرات سنتى مردسالارانه در امان نبودند و زنان در مجلس فقط براى خالى نبودن عریضه حضور داشتند.
خوب مى‏دانیم که در جریان انقلاب بر اثر روح مسیحایى امام بسیارى از جوان‏ها متحول و روانه جبهه‏ها شدند. اما در مورد نگاه به امور زنان، امام قدرت تغییر زیادى در نگرش مردسالارانه نداشتند. این نگاه با قوّت و شدت قائل بود که زن‏ها پیاده‏نظام حکومت هستند. بنابراین باید بپذیریم که تغییر وضعیت زنان حاصل نگاه حضرت امام(ره) به زن و تلاش خودِ بانوان بوده، نه حاصل تغییر نگاه سیاستمداران به مسائل زن‏ها.
یکى از مسائلى که در آسیب‏شناسى زنان و سیاست‏هاى فرهنگى بانوان باید به آن توجه شود این است که به جاى آنکه به مدیران در برنامه‏ریزى‏ها رویکرد جنسیتى بدهیم، در هر ارگان و سازمانى یک دفتر امور زنان ایجاد کرده‏ایم که عده‏اى از زنان مسئول آن شده‏اند. در حالى که امور زنان را نباید خاصِ زنان بدانیم. زنان نیمى از جامعه هستند، پس اوّلاً باید در برنامه‏ریزى‏ها حضور داشته باشند؛ ثانیاً همه مردها و زن‏ها باید در قانونگذارى و برنامه‏ریزى به طور برابر مطرح باشند.

خانم اسکندرى: رویکرد جنسیتى دقیقاً چه تعریفى دارد؟

خانم آمدى: غالباً مسائل زنان و مردان را در جامعه بر اساس کلیشه‏هاى مبتنى بر جنس تعریف مى‏کنیم و به حقوق انسانى برابر آن دو توجه نمى‏کنیم، مثلاً در امورى مثل آموزش و اشتغال و بهداشت، تنها مردان را مى‏بینیم و به زنان به عنوان موجودات دست دوم با کلیشه‏هاى جنسیتى نگاه مى‏کنیم. باید چنین نگاهى را در مدیران جامعه از بین ببریم و در مقابل با رویکرد جنسیتى به قضایا نگاه کنیم. یعنى زن و مرد را انسان‏هایى بدانیم که نیازمند اشتغال، آموزش، بهداشت، تعالى و معنویت هستند و برنامه‏ریزى‏ها در مورد این دو باید توازن داشته باشند.
البته وقتى هنوز در امورى مثل اداره معاش خانواده، مسئولیت متوجه مرد است، مدیران ما نمى‏دانند چه کنند، مثلاً نمى‏دانند مى‏توانند یک پست را به مردى با تخصص کمتر از یک زن متخصص بدهند یا نه، به دلیل آنکه او باید زندگى خانوادگى را اداره کند.
به هر حال در آسیب‏شناسى مسائل زنان، برنامه‏ریزان و مجلس شوراى اسلامى و از همه مهم‏تر دولت باید فعال شوند.
در آسیب‏شناسى فرهنگى یک نکته مهم دیگر آن است که پس از انقلاب سیاست‏هاى فرهنگى، اقتصادى، تربیتى و سیاسى همه بر اساس تولیدمحورى بود، نه مشترى‏محورى، یعنى بر اساس نیاز افراد تولید نکردیم، مثلاً مباحث مذهبى را ببینید. یک دانش‏آموز در مدرسه هر شب جمعه دعاى کمیل مى‏خواند و هر صبح پنج‏شنبه زیارت عاشورا. آیا این حجم و کیفیت دعا خواندن در او اثرى جز کسالت ایجاد مى‏کند؟ وزیر ارشاد بیان مى‏کند که پس از انقلاب یعنى در طول 25 سال کتاب‏هایى که در مورد شخصیت حضرت زهرا(س) نوشته شده، بیشتر از همه کتاب‏هایى است که در 14 قرن گذشته نوشته شده است.
باید از ایشان پرسید کدام یک از این کتاب‏ها با بقیه متفاوت بوده است؟ کدام یک محتواى جالب و جذاب دارند؟ ما هنوز کتاب «فاطمه فاطمه است» دکتر شریعتى را که مى‏خوانیم، مو بر تن‏مان راست مى‏شود. یک حرف درست زدن بهتر از تولید انبوه است. 35 درصد انتشارات ایران پیرامون موضوع‏هاى مذهبى است. بخش اصلى بودجه صدا و سیما صرف زمینه‏هاى مذهبى مى‏شود. اما چون با توجه به مخاطب‏ها و نیازهاى آنها تولید نمى‏شود اثر ندارد بلکه گاهى اثر مخالف دارد، آن هم روى جوان‏هایى که به خانواده‏هاى مذهبى تعلق دارند و گاه جوان‏هاى خانواده مسئولان. اینها نشانه ضعف سیاست‏هاى فرهنگى در جمهورى اسلامى است که آسیب‏ها را ایجاد کرده است.
در بخش زنان هم تولیدمحورى مطرح بوده و نه یک نظام درست. هر کس بر مبناى افکار و سلیقه‏هاى خودش و نه بر اساس مخاطبان و نیازهاى آنها کارى براى زنان کرده است، مثلاً در مورد حجاب بر اساس سلیقه‏هاى مسئولان و نه اوضاع و شرایط مخاطبان، برنامه‏ریزى شده است. تلویزیون بیشتر روى صحبتش به نسل اوّل انقلاب است و نه به جوان‏ها. انتظارات، توقعات و دل‏مشغولى‏هاى جوان‏ها مطرح نمى‏شود.

خانم شهلا حبیبى: در ابتدا به دو نکته اشاره مى‏کنم: اوّل اینکه جنس و جنسیت دو چیز است. رویکرد قرآن به جنس محدود نمى‏شود. از نظر اسلام و قرآن تفاوت‏هاى فیزیولوژیک و برخى وظایف متفاوت براى زن و مرد تعریف مى‏شود. بر همین اساس زمینه تکامل این دو در جامعه هم متناسب با استعداد و توان آنها بایستى فراهم شود. لازم نیست کسى اداى دیگرى را در بیاورد تا به حق خود برسد. البته این به معناى آن نیست که خیلى از وظایف و فعالیت‏ها را زن و مرد مشترکاً نمى‏توانند انجام دهند یا اینکه در موارد بسیارى ممکن است حتى زنان وظایفى را بهتر انجام بدهند.
نکته دوم در مورد دفاتر امور زنان است که خانم آمدى اشاره کردند. باید بگویم که دفاتر با این دید به وجود آمد که به عمده‏سازى مسائل زنان در کشور بپردازند، یعنى همه دستگاهها اعم از سیاستگذاران، برنامه‏ریزان و مجریان به مسائل زنان توجه کنند. به تعبیر دیگر ضرورتى بیش از اعمال رویکرد جنسیتى در نظر بود.
از همین جا وارد این بحث مى‏شویم که اندیشه امام تا چه حد توانسته پیاده شود.
اوّلاً حرکت ایشان به صورت همه‏جانبه شامل زنان، مردان، جوانان، کودکان و یک انقلاب تمام‏عیار بود. چون همه اقشار مردم در راستاى رهبرى امام(ره) و یاران‏شان به میدان مبارزه آمدند. بنابراین جنبش‏گونه بودن پیام و حرکت ایشان براى زنان از نظر من بیشتر یک اظهار سلیقه شخصى است تا تحلیلى درست و واقعى. ضمن اینکه امام در حرکت خودشان با هر گونه افراط و تفریط برخورد مى‏کردند و با سنت‏هاى غلط، غربزدگى و سکولاریزم مبارزه مى‏نمودند. در واقع میزان پیاده شدن اندیشه امام نیاز به تحقیق دارد. باید دید با توجه به آن اندیشه عالى، وضعیت موجود چیست و کدام بخش، آسیب و کدام بخش مثبت است. به تعبیر دیگر باید آسیب‏شناسى‏ها در هر سه عرصه سیاستگذارى، برنامه‏ریزى و اجرا انجام پذیرد. البته باید گفت اتفاق‏ها و یا آسیب‏ها بیشتر حاصل تفکرات غالب و حاکم است. چون تفکرات غالب وسایلى را در اختیار خود دارد. حاکمیت هم الزاماً به معناى یک حکومت بر سر کار آمده نیست، مثلاً ماهواره مى‏تواند بر مخاطبان خود سیطره و حاکمیت داشته باشد. ممکن است حاکمیت مشهود یعنى حکومت کشور پیامى به افراد بدهد که به دلایلى آنها پیام را نگیرند؛ یا به دلیل گنگ بودن پیام یا عدم گیرایى افراد و یا گرایش‏هاى آنها. در این صورت چنین افرادى عملاً تن به حاکمیت‏هاى دیگر مى‏دهند که تفکر آنها را شکل مى‏دهد و شاید ضایعات و در بعضى موارد نادر سازندگى‏هایى در فرد، خانواده و جامعه به وجود آورد.
در مورد تفکرات امام و مقام معظم رهبرى باید بگویم همان خاصیتى را براى این دیدگاهها قائلم که براى اسلام و قرآن قائلم. امام، هم از اسلام خوب خبر داشت و هم از وضعیت کشور و جهان. خیلى از افکار و اعمال امام گواه این حرف بود.
از جمله در برخوردهاى بموقع با رژیم وقت و در نتیجه سراسرى شدن موج انقلاب و سرنگونى رژیم پهلوى یا مسئله شوروى سابق، به خوبى این دیدگاه مشهود بود. على‏رغم آنکه بعضى فکر مى‏کنند تا آدم خارج از کشور را نبیند و در آن زندگى نکند نمى‏تواند بفهمد در دنیا چه خبر است، ذهن روشن و آماده امام بدون حضور فیزیکى در نقاط دیگر، جهانى مى‏اندیشید و جهانى موضع مى‏گرفت: «و الّذین جاهَدوُا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلنا.»
نقل مى‏کردند که گروهى خدمت امام بودند و در مورد اینکه باید چه کنیم تا انقلاب حفظ شود صحبت مى‏کردند. امام مى‏فرمایند: «این ما نیستیم که انقلاب را حفظ مى‏کنیم، ما در این مسیر تنها به تکلیف‏مان عمل مى‏کنیم.» شناخت تکلیف خیلى مهم‏تر از انجام آن است. یعنى پس از جامعیت نگاه، شناخت تکلیف و اقدام به تکلیف، از ویژگى‏هاى امام بود. در جریان مبارزات پیش از انقلاب، امام فقط به تکلیف فکر مى‏کردند و نه به پیروزى، ولى به این حقیقت هم رسیده بودند که براى انجام بهتر تکالیف اسلامى، نیاز به یک قوه آمره و ناهیه بزرگ هست که باید به دنبال تحقق آن و مثلاً ایجاد یک حکومت مبتنى بر اسلام بود.
در مورد زنان، مدیریت امام بر این اساس بود که نباید نیمى از استعدادها و پتانسیل جامعه نادیده گرفته شود، چرا که این نه خواست خدا بود و نه پیامبر، ضمن اینکه در این نوع حرکت که زنان کنار گذاشته شوند و در خانه بنشینند و مردان بیایند، توفیق هم نیست. نمونه بارزش به تعبیر فیلسوف و متفکر شهید انقلاب، «استاد مطهرى»، پانزده خرداد است که در مقایسه با انقلاب اسلامى مى‏گفتند: حضور گسترده زنان هم به عنوان خودشان و هم به عنوان موتور و انگیزه حرکت فرزندان و همسران‏شان در جریان انقلاب باعث پیروزى آن شد اما نبود زنان در پانزده خرداد باعث افول و رکود حرکت گردید. پس امام براى تحقق این حرف (استقرار حاکمیت فرهنگ و قوانین اسلامى) همه را مخاطب قرار دادند. اصلاً حکومت اسلامى با این دید به وجود آمد. پس على‏رغم اینکه بعضى مى‏گویند امام دکترین داشت، اما براى همه برنامه‏هاى خود از جمله به کارگیرى زن‏ها دکترینى نداشت. به همین جهت جزو اولین اقدامات امام که از اساسى‏ترین آنها بود، اعلام «روز زن» به عنوان یک خاستگاه براى تعریف خطمشى و وضعیت مطلوب زنان در جمهورى اسلامى بود. البته ایشان مى‏فرمودند همه باید این موضوع را بپذیرند، همه مسئولان سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نه فقط زن‏ها. امام به وضعیت زنان جامعه آگاه بودند و مى‏دانستند که در آن زمان زن‏ها درس مى‏خوانند، کار مى‏کنند و کم و بیش حضور دارند. حرکت امام در جهت اصلاح و گسترش این حضور خیلى مؤثر بود و محوریت و نقش الگویى حضرت زهرا در همین راستا بود. این از اولین اقدامات عملى بود که ما در آن، اندیشه امام را در مورد زنان مى‏توانیم بفهمیم. با حرکت امام در واقع فرصتى بزرگ مزید بر فرصتى که براى همه ملت پدید آمده بود، براى زن‏ها ایجاد کرد، به این ترتیب از همه زنانى که فاطمه‏گونه حرکت کرده بودند و حرکت مى‏کردند، تجلیل نمود تا تجلیلى براى زنانى که باید به میدان بیایند، باشد. البته چالش هم هست و امام با این کار مسائل مربوط به زنان را به چالش کشیدند و نشان دادند مسائل زنان که تا به حال به این نحو پیش آمده، از این پس چگونه باید پیش برود.
اینکه خانم آمدى گفتند این اندیشه خاص امام بوده، من قبول ندارم. امام جلودار این افکار معنوى، مترقى و پویا بر اساس اسلام در مورد زن بود. اما این به آن معنا نیست که ایشان در این زمینه یار و یاورى نداشتند. اگر دقت کنیم در تدوین قانون اساسى دیدگاههاى امام و یاران نزدیک ایشان، غالب شده است و این مایه خوشوقتى و امیدوارى بسیار بوده و هست؛ چرا که بالاترین سند پویایى اسلام، قانون اساسى است. آیا بعد از اقدامى که تجلیل از زنان فاطمه گونه را در پى داشت تبیین قلمروهایى که زنان مى‏توانند فعال باشند، کار کمى است؟

گرچه نمى‏توان ادعا کرد قوانین کلى ما در همه ابعاد به طور یکسان و کامل اثربخش بوده است.
دکتر عزّت میرخانى: در بحث آسیب‏شناسى مسائل زنان، هم موانع مطرح است و هم راهکارها. در بررسى آسیب‏ها هم تقسیماتى داریم. یک سرى آسیب‏ها حاصل نوع تفکر جامعه است. در مسائل زنان گرایش‏ها و نگرش‏هایى از پیش از انقلاب وجود داشته که با انقلاب هم تغییر عمده‏اى نیافت. از صد سال پیش چند نگاه بر جریانات فکرى زنان حاکم بوده که هر یک بر رویکرد مسائل زنان در ابعاد فردى و اجتماعى تأثیراتى داشته است.
یکى نگاه جمودگرایانه. این نگاه در مورد زنان تشدید مى‏شود. نگاه دیگر، نگاه سنت‏گرایانه به دین است که این هم در مورد زنان تشدید مى‏شود. البته بین جمودگرایى و سنت‏گرایى در مسئله زن تفاوت‏هایى وجود دارد. به این معنى که جایگاه همسرى و خاستگاه تربیتى در نگاه سنت گرایان از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است، بر خلاف اندیشه جمودگرا که از هر گونه تحول و تجدید نظرى به دور است. البته در اندیشه اجتماعى جمودگرایان و سنت گرایان به هم پیوند مى‏خورند.
رویکرد دیگر رویکرد تجدد گرایان دینى است که همان سکولاریزه کردن دین مى‏باشد، یعنى دین را از عرصه‏هاى اجتماعى کنار زدن و تمدن و علم را در برابر دین نهادن، نیز عرصه‏هاى آنها را از هم جدا کردن و دین را جداى از دنیا دانستن، که پس از رنسانس در غرب پیدا شد و در اواخر دوره قاجار (که شاهزاده‏ها و منوّرالفکرها و فراماسون‏ها به غرب رفت و آمد داشتند) براى ما سوغات آوردند. به دنبال این حرکت آنهایى که دغدغه دین داشتند و نمى‏خواستند با اندیشه وارداتى و الگوهاى غربى و تکنولوژى جدید مخالفتى داشته باشند، به تکاپو افتادند که به عنوان مسلمان و با نگاه تجددگراى اسلامى، هم دین را داشته باشند و هم تجدد را. با همین نگاه وارد مسائل زنان شدند. گرایش قشر روشنفکر دینى به این انگاره بود. در واقع مى‏خواستند بین قوانین دینى و شیوه‏هاى جدید جمع کنند که برخى دچار افراط یا تفریط یا التقاط شدند. در این میان یک حرکت هم به وجود آمد که شخصیت‏هایى مثل امام خمینى، استاد مطهرى و «شهید صدر» به آن پرداختند که دغدغه‏هاى اساسى نسبت به تحول در اندیشه دینى داشتند؛ مخالفتى با صرف نوین بودن و زندگى با اسلوب جدید نداشتند. از طرفى درد دین را با تمامى گستردگى نسبت به امور اجتماعى احساس مى‏کردند. اینان نگاه ابزارى به زن را به شدت مذموم مى‏شمردند و از کرامت و استقلال زن دفاع مى‏کردند. چنین اندیشه‏اى تنها منحصر به امام و مقام معظم رهبرى نبود، در واقع اندیشه قرآن بود، که نه تنها زن را ضعیفه نمى‏بیند، بلکه شخصیتى مثل زن فرعون را مثال مى‏زند که در یک حرکت فرا زمانى و فرامکانى الگوى آزادمنشى و حریت در اندیشه توحیدى و ابزار نشدن مى‏شود. کسى که ملکه زمان خود است، ولى یک حرکت مستقل تاریخى را به لحاظ عزت انسانى فراتر از جنسیت آغاز مى‏کند. این نشان مى‏دهد که در اندیشه دینى جنسیت نه تنها تأثیرى در هویت انسانى ندارد، بلکه مى‏تواند به عنوان یک الگوى شایسته براى همه انسان‏ها قرار گیرد. در اندیشه دینى «زوجیت» یکى از قوانین عالم خاکى است، نه مایه افتخار و نه تعیین‏کننده هویت. ارزش‏ها بر اساس محور جنسیت مطرح نمى‏شوند. اندیشه جنس دوم بودن زن اصلاً به اندیشه دینى مربوط نمى‏شود، بلکه حرکت‏هاى فمینیستى است که بر اساس جنس دوم بودن زن شکل مى‏گیرد. البته متأسفانه در بین بعضى اندیشمندان اسلامى و در شیوه‏هاى تفسیرى تحت تأثیر فلاسفه یونان، نگاه ابزارى به زن گاه مشاهده مى‏شود. اما اندیشه امام خمینى که ریشه در قرآن و حرکت انبیا دارد، از هر گونه ابزارنگرى به زن دور است. این نگرش به نگرش «ابراهیم» خلیل‏الرحمن(ع) و «پیامبر اکرم»(ص) برمى‏گردد. پیامبر رسم زشت دخترکشى را محکوم کردند و در عرض 23 سال چنان تحولى در جامعه صدر اسلام ایجاد کردند که زنان بزرگ در عرصه اندیشه اسلامى ساخته مى‏شوند که مسیر تاریخ را عوض مى‏کنند. دقیقاً به همین دلیل است که «مقام معظم رهبرى» مى‏گویند ما نیازى به تعبیر فمینیسم اسلامى یا اندیشه فمینیستى در مسائل زنان نداریم. بعد ایشان در مورد آیه آخر سوره تحریم مى‏فرماید: اگر دقت کنیم در اینجا خدا دو زن را مثال مى‏آورد براى کل جامعه بشرى، اعم از زن و مرد. دو الگو را براى اهل کفر مثال مى‏زند که همسر دو پیامبرند و دو الگو را براى اهل ایمان مثال مى‏زند که یکى بیشتر در اندیشه سیاسى جلوه دارد و یکى در عبودیت و معنویت. یعنى ممکن است زن تمام قیودات را بشکند و از قفس زمان و مکان پرواز کند و الگوى کامل بر قله تابناک بشر براى هر انسان آزاده‏اى گردد، چه زن باشد و چه مرد. به فرمایش ایشان اگر خدا مى‏خواست در اینجا تساوى قائل شود، باید یک مرد را مثال مى‏آورد و یک زن را، ولى دو زن را مثال زده است و بعد الگوهاى منفى را که دو زن در خانه پیامبر هستند مطرح مى‏کند. در مورد زن نوح حاصل انحرافش در اندیشه سیاسى فرزندش مشخص مى‏شود و این همان دیدگاهى است که به مادر و زن، نقش‏هایى کلیدى مى‏دهد که در آن سطح به مرد نمى‏دهد. یعنى مادر بخواهد یا نخواهد منشأ اثر به صورت وراثت و تربیت است، پس در این ناحیه خدا جایگاهى را براى مادر قرار داده که پدر فاقد آن است، چه به لحاظ طبیعى و چه به لحاظ ارزشى. امام خمینى در واقع با دو اندیشه مقابله کرده‏اند و ما هم همان رسالت را داریم، هم با حرکت‏هاى مبتنى بر سنت گرایى و هم با حرکت‏هاى مبتنى بر تجدد و مدرنیته. امام با شیوه‏اى اصیل همان «کلمه طیبه» را بدون هیچ وابستگى مطرح کردند. در واقع احکام ناب الهى را در عرصه‏هاى بین‏المللى، حکومتى عمومى و خصوصى مطرح کردند و در مسائل زنان هم همین طور وارد شدند. امام دکترینى جدید را طرح کردند که نه بر سکولارمآبى، نه اومانیسم، نه مردسالارى و نه زن‏سالارى استوار است، بلکه بر انسان‏سالارى مبتنى بود.
اما یک بررسى هم در مقوله عقل داشته باشیم. نقص عقل را که به زنان نسبت مى‏دهند، ببینیم این عقل چیست. آیا جنسیت در کمال عقلانى تأثیرگذار است؟ در تعریف عقل فلاسفه مى‏گویند: «هو جوهر مجرد عن المادة ذاتاً و فعلاً.» اگر زمینه‏اى را فراهم کردیم که «إذا بُشّر احدهم بالانثى ...» یعنى در خانواده نگرش دون‏نگرانه به زن و دختر داشت و حق نفس کشیدن به زن داده نشد و در جامعه تبعیضاتى در مورد زنان قائل شد (مثلاً در جایگاه شغلى یا در هویت پدرى و مادرى) دیگر چه جاى رشد و شکوفایى عقل براى زنان پیدا مى‏شود؟ متأسفانه خیلى از این نگرش‏هاى غلط به لایه‏هاى رسوب‏شده اندیشه غلط دینى باز مى‏گردد. امروز هم که جهان عرصه ارتباطات و تقابل فرهنگ‏ها است، تعارض بین اندیشه غلط دینى و اندیشه مدرن در مورد زن بیشتر مشهود است.
باید به دور از جمودگرایى و تجددگرایى به نظریات حضرت امام و اندیشمندانى چون شهید مطهرى، شهید صدر و مقام معظم رهبرى پاى‏بند بود و با استفاده از اندیشه آنها در میانه همه این تقابل‏ها و تعارض‏هاى بین فرهنگ‏ها، صراط مستقیم را براى حرکت زنان مشخص کرد. در این زمینه زنان اندیشمند دانشگاهى و فرهیختگان باید به دور از دغدغه‏هاى شخصى و گروهى، حق را بیابند و از آن دفاع کنند. ممکن است ظاهراً امروز این حرف که اگر راه راست حرکت زنان، جداى از شعارهاى پر طمطراق روشن شود، خریدارى نداشته باشد، اما مطمئناً بشر به این حقیقت مى‏رسد که همه افراطها و زیاده‏روى‏ها در مسائل زنان نوعى انحراف است. ما هم در نظام فکرى و فرهنگى و اجتماعى‏مان باید سعى کنیم به دور از مصلحت‏گرایى‏ها و تقدم آن بر حقایق، صراط مستقیم را در امور زنان پیدا کنیم، همان که روزى 10 بار در نمازهایمان مى‏گوییم.
در مجموع مى‏توانم بگویم که در پیدا کردن صراط مستقیم در طول این 25 سال مشکل داشته‏ایم. در عین اینکه خیلى تحولات مثبت هم رخ داده که جاى مسرت است. اما مى‏دانیم که بین نقطه موجود و نقطه مطلوب هنوز فاصله زیادى هست.

خانم حبیبى: باید دید فاصله در چه نقطه‏هایى ایجاد شده است، مثلاً در برنامه‏هاى توسعه کشورى تا چه حد به آرمان‏ها یا استراتژى فاطمى و علوى معتقد بودیم و آرمان‏ها با چه ابعاد و شاخص‏هایى در برنامه پیاده شده است، یعنى تحول الهى که در جریان انقلاب به اذن خدا توسط امام و یارانش براى خیلى افراد پیش آمده، بعدها این تحول به چه میزان پشتوانه فرهنگى آکادمیک و عملى یافت و چقدر شکل سیستماتیک و برنامه‏ریزى شده به خود گرفت، به ویژه در برنامه‏ریزى‏هاى مربوط به زنان باید دید که چقدر آرمان‏ها دخیل بوده و در عمل چه بخشى از برنامه‏هاى خوب و مورد نظر پیاده شده است. باید دقت کرد که آیا زاویه‏نگرى در مسائل زنان در بعضى جاها به رشد کاریکاتورى زنان منجر نشده است؟ زاویه‏نگرى یعنى اینکه هر کس از دید خود و با سلیقه شخصى و بدون هیچ پشتوانه علمى، تحقیقاتى و تجربى و به دور از سیاستگذارى‏هاى انجام شده، اولویت‏بندى صحیح و برنامه زمان‏بندى و حساب‏شده وارد مسائل زنان شد و نظر داد و نظر خود را اعمال کرد و هیچ مرجعى هم اعتراضى به نحوه این برداشت‏ها و نگرش‏ها و برخوردها با مسائل زنان نکرد. رشد کاریکاتورى هم یعنى اینکه بدون زیرساخت‏هاى درست برنامه‏ریزى شده، حرکت‏هایى در امور زنان صورت بگیرد و بدون زیرساخت‏هاى درست، بخشى از یک ساختار فلج باشد و بخشى دیگر دونده، مثلاً برنامه‏اى بخواهد زن و مرد را انسانى مساوى ببیند، ولى، نه عملاً در این جهت کارآیى داشته باشد و نه سرمایه‏گذارى لازم براى این منظور صورت گرفته باشد. یا اینکه در پایان برنامه دوم توسعه که مثلاً شاهد رشد تحصیلات زنان نسبت به پیش از انقلاب بودیم، اما براى اشتغال آنها فکرى نشد. اگر نه به صورت رسمى، حداقل در قالب‏هاى غیر رسمى مشاغلى براى زن‏ها در نظر گرفته شد؟ ما شاهدیم که رشد ناموزون موجب مطالباتى در دختران و زنان شده که اصلاً پاسخ داده نمى‏شود.
این گونه مطالبات مى‏تواند نظام اجتماعى را مختل و گاهى متلاشى کند و از جمله خانواده را دچار مشکل سازد. البته بسیارى مسائل مهم‏تر و وسیع‏تر از اشتغال زنان هم وجود دارد که به حقوق معنوى زنان و دختران برمى‏گردد. به نظر مى‏رسد آسیب‏هاى مربوط به زنان و فاصله از ایده‏آل‏ها را بهتر است در برنامه‏هاى توسعه و نحوه اجرائیات جستجو کنیم، چون به قانون اساسى مربوط نمى‏شود. یعنى بیشتر باید در حیطه اجرا به دنبال بررسى نحوه برخورد مدیران میانى و گاه بالاتر باشیم.

دکتر میرخانى: شرایطى که قانون اساسى براى زنان در اصل 21 تدارک دیده، در جهت رشد شخصیت زنان در همه جهات و احیاى حقوق مادى و معنوى آنها بوده است. اما یکى از مسائل عمده جامعه ما که منشأ بسیارى از آسیب‏ها در مسائل زنان شده، فراموش کردن حقوق معنوى اینان است که جایگاه انسانى زن را بسیار تنزل داده، مثلاً در بند دوم این ماده حمایت از مادران بخصوص در دوران باردارى و حضانت فرزند و نیز حمایت از کودکان بى‏سرپرست قید شده است. نیز به ایجاد دادگاه صالح براى حفظ کیان خانواده و ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بى‏سرپرست اشاره شده است. اما بر اثر نپرداختن به این حقوق در سیاستگذارى‏ها ضایعات مهمى براى زنان پیش آمده، یعنى خود قانون اساسى در باب زن، هنرمندى اندیشه دینى را منعکس کرده، ولى در عرصه سیاستگذارى، مشکلات مهمى در میان بوده است.

خانم آمدى: قانون اساسى در بند اوّل زن را به عنوان زن مطرح مى‏کند. یکى از آسیب‏هایى که به زنان وارد شده آن است که همه جا آنها را فقط در قالب خانواده مى‏بینند، یعنى در نقش «مادرى»، «دختر بودن»، «همسر بودن» و ... نتیجه اینکه دختر روستایى را براى تحصیل در برنامه‏ها مى‏بینیم، ولى بعد از اتمام تحصیل به او مى‏گوییم به خانواده‏ات در روستا برگرد، چون محیط خانواده براى تو بهتر است. براى اشتغال او هم هیچ فکرى نمى‏شود با این استدلال که بهتر است به جاى مردمى بى‏سواد و بیکار، مردمى باسواد اگر چه بیکار داشته باشیم. در حالى که وقتى دخترى باسواد شد، انتظاراتى از جمله شغل مناسب خواهد داشت که اگر برآورده نشود دچار مشکلات مختلف از جمله مشکل روانى مى‏شود، یعنى ما دختر روستایى بى‏سواد را به دختر باسواد روانى تبدیل کرده‏ایم. براى همین است که این دختر که از روستایش به دانشگاه آزاد در شهر آمده، دچار مشکلاتى مثل تنهایى و نداشتن شهریه تحصیل شده، وقتى به موردى مثل قاچاق دختران برخورد مى‏کند، خود را مجبور مى‏بیند که به دبى برود و کار کند و با پولى که به دست مى‏آورد هم درسش را بخواند و هم به آرزوهایى که هرگز در خانواده روستایى‏اش برآورده نمى‏شود، برسد. این نگاه که فقط زن را در خانواده ببینیم باعث این طور برنامه‏ریزى‏ها مى‏شود و نگاهى غلط است. زن باید به عنوان یک انسان مستقل دیده شود.
اگر دخترى به هر دلیل ازدواج نکند، آیا نباید براى او برنامه‏ریزى شود؟ رویکرد قانون اساسى ما در این زمینه مشخصات مستقل و انسانى دیدن زن است. این رویکرد که زن را فقط در خانواده ببینیم رویکرد شرقى‏هاست و نه رویکرد اسلام. در صدر اسلام خانواده حالت سیال داشته است. زنى که همسرش را از دست مى‏داده، به راحتى با مرد دیگر ازدواج مى‏کرده است. قرآن هم خانواده‏محور نیست، بلکه انسان‏محور است. لفظ «اسرة» در قرآن به کار نمى‏ورد.
دکتر میرخانى: اگر تنها لفظ «اسره» را در نظر بگیریم، حرف شما درست است. اما شاید کمتر سوره‏اى را پیدا کنید که از خانواده صحبت نکرده باشد. سوره‏اى مثل «آل عمران» یعنى خانواده عمران در قرآن هست. در آخر سوره نوح که مى‏فرماید: «ربِّ لا تذرْ على الأرضِ مِن الکافرین دیّاراً» یک بحث سیاسى در مورد جایگاه خانواده و حراست از تقدس نظام خانواده، اصول حاکم بر این نظام و محوریت مادر در خانواده مطرح شده، یعنى زن نه تنها به عنوان یک انسان، بلکه به عنوان مربى جامعه دیده شده است. بنابراین مى‏بینیم در اندیشه اسلامى براى زن حق اقتصادى هست، ولى وظیفه اقتصادى نیست. یعنى اسلام در حقوق اقتصادى، براى زن مالکیت را اوّلاً و بالذات قائل است، درست مثل مرد، بعد براى زن به واسطه مادرى و همسرى، حمایت اقتصادى قرار داده است، تا مادر بتواند نقش خود را خوب ایفا کند. نقش مادرى یک نقش طبیعى براى زن است. مادر بخواهد یا نخواهد مربى است. از دید قرآن اگر پدر نوح باشد، ولى مادر ارزشمدار نباشد، فرزندش صالح نخواهد بود و این یعنى نقش پررنگ خانواده و محوریت زن در خانواده.
خانم آمدى: ما اعتقاد داریم که حضرت زهرا(س) که کوثر تلقى مى‏شود و ام‏ابیهاست، مربى‏گرى و پرورش‏دهندگى در فطرت همه زن‏ها است. این شخصیت در وجود زن‏ها نهاده شده که هر جا باشند، تربیت مى‏کنند. اصلاً در صدد رویارویى با معناى تربیت‏کنندگى نیستیم. اما زن را فقط در خانواده دیدن باعث مى‏شود که در خیلى از برنامه‏ریزى‏ها او را انسان تمام نبینیم.

خانم حبیبى: اتفاقاً من مى‏گویم نگاه درست همین است که مهم‏ترین نقش و جایگاه زن را در خانواده ببینیم و براى آن برنامه‏ریزى کنیم. اسلام در زمان ظهور خود غل و زنجیر را از دست و پا و اندیشه زن و مرد هر دو برداشت و آزادى انسان (اعم از آزادى اندیشه و آزادى بیان و ...) را براى همه انسان‏ها به ارمغان آورد. یعنى با زنده به گور شدن همه انسان‏ها و انسانیت مقابله کرد. منتها چون عملاً و ظاهراً دختر را زنده به گور مى‏کردند، مصداق رهایى و نجات زنان توسط اسلام روشن‏تر بوده است. اسلام براى اینکه ارزش زن را به مردها بفهماند او را در خانواده مطرح مى‏کند و به مرد مى‏گوید فردى که مادر یا خواهر یا همسر یا دختر توست باارزش است. این بهترین راه براى این است که بتوانیم ضمن استقلال داشتن همه‏جانبه، اثرگذار و متعادل پیش برویم.
خانم آمدى: اما وقتى امام خمینى فتوا دادند که زن‏ها بدون اجازه شوهران‏شان مى‏توانند در راهپیمایى شرکت کنند، نگاهشان به زن یک انسان مستقل خارج از خانواده بود که مسئولیت تغییر جامعه را به عهده دارد.
خانم حبیبى: باز هم مى‏گویم آقاى مطهرى فرق 15 خرداد و انقلاب اسلامى را در حضور زنان مى‏دانند. چون آن موقع زن جلوى شوهرش و پسرش ایستاد و گفت: مى‏خواهى در تظاهرات شرکت کنى و کشته شوى؟ من اجازه نمى‏دهم، ولى در تظاهرات منجر به انقلاب اسلامى در سال 57 خودش دست شوهر و بچه‏اش را گرفت. در واقع حضورى همه‏جانبه براى خود و خانواده‏اش رقم زد. حال اگر در فعالیت‏هاى رسمى به همان وسعت حضور ندارد، ولى همیشه حضورى فعال داشته است.

خانم آمدى: پس اینجا به جاى نقش منفعل، نقش فعال زن را دیده‏ایم.

خانم حبیبى: بله، نقش فعال زن در خانواده. زن و مرد با برنامه‏اى مشخص آفریده شده‏اند که اگر بر اساس همان برنامه نقش‏آفرینى کنند، زندگى‏شان معنا مى‏یابد. زن و مرد هر دو در قبال خوشبختى خود، خانواده، کشور و حتى جهان برابر هستند.

خانم اسکندرى: البته باید دو مبحث را از هم جدا کرد: یکى نقش مهم خانواده و نقش محورى زن در خانواده که قطعاً بایستى برنامه‏ریزى‏ها متوجه آن باشد؛ یکى دیگر اینکه زن را فقط در خانواده ببینم و برایش برنامه‏ریزى کنیم. اگر به این نکته توجه داشته باشیم زن انسانى است که مى‏خواهد و حق دارد رشد کند، باید لوازم رشد او را هم در برنامه‏ریزى‏ها ببینم. ممکن است خانه‏اى عرصه رشد زن باشد مثل خانه حضرت زهرا(س)، اما اگر خانه‏اى نتوانست به زن رشد بدهد، زن حق دارد ابزار و مقدمات رشد خود را در بیرون خانه جستجو کند. جامعه هم باید بر این اساس برنامه‏ریزى کند. نکته مهم این است که نقش محورى زن در خانواده وقتى معنا دارد که زن رشد یافته باشد.
دکتر میرخانى: آسیب‏ها از نگرش‏ها ناشى مى‏شود و سیاستگذارى‏هاى غلط، نگرش‏هاى نادرست را مکشوف مى‏کند. بعد هجمه‏هاى فرهنگى به مشکلات دامن مى‏زند. در مسائل زنان هر مسئولى از دید خودش عمل کرد، در نتیجه در امور زنان اغتشاش و درگیرى بالا گرفت. تناقض و تعارض نگرش‏ها و سیاستگذارى‏ها در مسائل زنان از مهم‏ترین عوامل آسیب‏ها در این عرصه بود.

خانم اسکندرى: تفکر مسئولان در رده‏هاى مختلف با تفکر امام در مورد زن یکى نبود. در اولین دوره مجلس شوراى اسلامى بعضى به امام گفتند: اشکال ندارد که خانم‏ها به مجلس بروند؟ امام پاسخ دادند: این حرف شما اشکال دارد. همین یک مورد، تفاوت نظر زیاد امام و بعضى از مسئولان را نشان مى‏دهد. نگاه ابزارى به زن که حاصل آن حضور فرمایشى و صورى زنان در بعضى صحنه‏ها بود، بر تفکر خیلى از مسئولان و سیاستگذاران غلبه داشت و همین تفکر در خیلى از برنامه‏ها و سیاست‏ها اعمال شد.
البته امام و یاران نزدیک‏شان تفکر روشن خود را در امور زنان در خیلى از موارد اساسى مثل قانون اساسى و تشکیل زیرساخت‏هاى مهم در نظام جمهورى اسلامى جارى کردند، اما طیف فکرى دیگر هم به اعمال نظر و فعل و انفعال در مسائل زنان مى‏پرداخت. خیلى از اشکال‏ها و آسیب‏ها حاصل همین نگرش‏ها و برنامه‏ها بود.

خانم حبیبى: خود خانم‏ها هم در این مشکلات و انحراف‏ها بى‏تقصیر نبودند. نوع عملکرد و سوء تدبیرهاى برخى زنان در خیلى از عملکردهاى غلط مردان متبلور شده است.

خانم اسکندرى: بله، چون خود زن‏ها هم از همان تفکرات متأثر بودند. اصلاً نحوه گزینش و به‏کارگیرى زنان از سوى مردانِ تصمیم‏گیرنده و مسئول در خیلى موارد به نوعى بود که حضور صورى و فرمایشى محقق شود.
رشد واقعى زنان و تناسب توانایى‏شان با مسئولیت‏ها مطرح نبود. به نظر مى‏رسد هر جا حضور زنان همراه با رشد واقعى آنها بود، از نوع نگاه امام ناشى مى‏شد اما هر جا حضورى کمرنگ و منفعل و فرمایشى بود، تحت تأثیر تفکر دیگر در مورد زن بود.

دکتر میرخانى: اگر زن جایگاه درست خود را بشناسد، هر جا باشد، چه در قلب خانه یا در قلب اروپا یا در کنج زندان، مشکل نخواهد داشت. اگر ریشه و بنیان اندیشه و شخصیت زن را درست کنیم، دیگر لازم نیست با قواعد ثانویه مثل اذن خروج زن از خانه او را محدود و مهار کنیم. این زن خودش راهش را پیدا مى‏کند و چماق‏هایى مثل چماق تمکین مرد را هم لازم ندارد. چون جایگاهش را بر محور خدا پیدا کرده و همه جا وظیفه‏اش را مى‏داند.
بعضى آقایان مى‏گویند از حقوق زنان زیاد صحبت نکنید چون در آن صورت زن‏ها دیگر در ظرف‏هایى که در نظر داریم، نمى‏گنجند. ما مى‏گوییم اسلام به دنبال شکستن حصرهاست.
چرا به فکر گذاشتن غل و زنجیر هستیم؟! زنى که رشد کرده، خودش حدود مربوط به خویش را مى‏شناسد و بر آن اساس رفتار مى‏کند.

خانم اسکندرى: بله و به همین دلیل که به دختران و زنان، خودآگاهى و آگاهى ندادیم تا براى خویش ارزش قائل باشند، مجبور شدیم حد و حدود را از بیرون و با فشار و کنترل‏هاى اجتماعى اعمال کنیم. اگر زن نهایت رشدش آن باشد که در خدمت التذاذ مردها باشد، چه باحجاب باشد یا بى‏حجاب، مشکل‏آفرین مى‏شود. بعضى باحجاب‏ها را مى‏بینیم که در تجمل و تظاهر و تفاخر غرق مى‏شوند و بعضى بى‏حجاب‏ها را مى‏بینیم که با رفتار و ظاهرشان به معضل اجتماعى تبدیل مى‏گردند و این حاصل نگاه ابزارى و تحقیرآمیز به زن است. در حالى که اگر به زن آگاهى و شخصیت انسانى بدهیم، خودش به اصلاح خویش قیام مى‏کند و فشار از بیرون لازم نیست.

خانم میرخانى: متأسفانه با چماق تمکین و تضعیف اراده و القاى عدم توان تصمیم‏گیرى و مدیریت اندیشمندانه زن در عرصه خانواده، او را به درجه‏اى نازل مى‏رسانیم که اصلاً مورد نظر اسلام نیست. اسلام که نمى‏گوید تمام مقدمات و لوازم رفاه و حمایت و احقاق حقوق زن را فراهم کنیم که او در خدمت تمکین مرد باشد! این هدف و چشم‏انداز خیلى کوچکى است براى حرکت انسان. باید افقى بسیار فراتر از این پیش رو گشوده شود. چرا همه ما در حج، در صفا و مرو، به هاجر اقتدا مى‏کنیم؟ او مظهر تلاش منطقى زن و مادر براى رسیدن به حیات واقعى است.
خانم آمدى: یکى از آسیب‏ها و ایرادهاى برنامه‏ریزى‏ها این بوده که همیشه زنِ خوب را تعریف کردند، ولى مرد خوب هرگز تعریف نشد. در نتیجه شکاف عمیقى میان زن و مرد ایجاد شده است. رادیو و تلویزیون یکسره به زنان آموزش داد و مردان از این آموزش عقب ماندند، از این‏رو فاصله بین زنان و مردان بیشتر شد.
دکتر میرخانى: ما نه براى زن و نه براى مرد وظایف واقعى‏شان را تعریف نکردیم. مادر در هر مرحله از زندگى‏اش یک وظیفه دارد و باید همان را انجام دهد. وقتى کودکش به او نیاز دارد باید مرخصى بگیرد و در کنار او باشد. سازمان بهداشت جهانى اعلام کرده که باید مادران را قانع کنیم فرزندان‏شان را شیر بدهند. چون سلامت جسم و روح به ارتباط منطقى و عاطفى مادر با بچه بستگى دارد. بچه بى‏عقده که گرایش انحرافى ندارد حاصل این نوع ارتباط است. مردان بزرگ، مادران بزرگ داشته‏اند و زنى که به این مرحله از آگاهى در مورد نقش مهم مادرى خود رسیده باشد، در خانه نشستن را افتخار مى‏بیند.
اما متأسفانه در جامعه، تنگ‏نظرى‏هایى هست که به نگاه ابزارى به زن دامن مى‏زند. «علامه مجلسى» دوازده زن را در قرآن مظهر دوازده بُعد بشرى مى‏داند، مثلاً توبه براى «حوا»؛ مهمان‏نوازى براى «آسیه» که البته آسیه در ابعاد دیگرى هم برجسته است؛ عقل براى «بلقیس». مى‏بینید «خسروپرویز» شاه ایران نامه پیامبر اسلام را پاره مى‏کند، ولى بلقیس از نامه «سلیمان» با ارزش و احترام یاد مى‏کند، نه به خاطر سلیمان، بلکه به خاطر «بسم‏الله الرحمن الرحیم». بعد به درباریان مى‏گوید من مستبد نیستم و با شما مشورت مى‏کنم. وقتى آنها مى‏گویند ما قدرتمندیم، پس با سلیمان بجنگیم، مى‏گوید: نه، شما اشتباه مى‏کنید، باید تمام راههاى عقلانى را رفت و مطمئن شد که آیا سلیمان سلطنت ظاهرى را مى‏طلبد یا واقعاً تابع «بسم‏الله الرحمن الرحیم» است. ما نه با بهشت و جهنم و نه با چماق تمکین عام و خاص نمى‏توانیم زن‏ها و شخصیت‏شان را احیا کنیم، بلکه فقط از راه رشد دادن به عقل و اندیشه و آگاهى‏شان مى‏توانیم. اگر ده زن رشدیافته واقعى داشته باشیم، مى‏توانیم دنیا را عوض کنیم. الان در انگلیس و آمریکا زنان چهار برابر مردان مسلمان مى‏شوند. امروز غرب فهمیده که در 20 سال آینده اسلام تنها دینى است که قدرت اداره جهان را دارد. به همین جهت به دنبال خفه کردن حرکت اسلامند و مهم‏ترین گروههاى مورد نظرشان، جوانان و زنانند، مثل فرعون، یعنى یا اندیشه جوان و یا خودش را مى‏کُشند. در مورد زنان با گرفتن حیا و عزت که حیات واقعى آنهاست سعى مى‏کنند راه رشد آنها را ببندند. از این طرف باید با اشاعه درست اندیشه دینى، زن‏هاى مسلمان را بر تارک عالم بنشانیم و درخشش شخصیت آنها را به دنیا نشان دهیم. اشاعه درست اندیشه دینى در میان زن‏ها به آن است که نگاه حق‏سالارانه به دین را جایگزین نگاه مردسالارانه کنیم. در این صورت به زن به دیده تکریم و تقدیس نگاه مى‏شود و خودش هم به معنویت خویش مى‏اندیشد و وظایف خانوادگى و مادرى و همسرى‏اش را هم مى‏شناسد.

خانم اسکندرى: بسیارى از سیاستگذاران ما نگران این هستند زنى که رشد کند و فعالیت اجتماعى - سیاسى داشته باشد، خانه و خانواده را رها مى‏کند. از نظر آنها اگر قرار باشد خانواده محکم و استوار باشد، زن‏ها باید در خانه بنشینند. در حالى که آقایان باید این حقیقت را بپذیرند که صرف خانه نشستن زن‏ها و هر نوع خانه‏نشینى، ضامن بقا و استحکام خانواده نیست. اگر مجموعه‏اى از مقدمات که مهم‏ترین آن آگاهى و خودآگاهى و ارزش دادن به زن است فراهم شود و زن رشد کند، خودش تشخیص مى‏دهد که چه وقت وظیفه دارد در خانه بنشیند. در این گونه خانه نشستن برکت هست. و گرنه زنى که براى خودش و انسانیت و شخصیت خودش ارزش قائل نیست، با هر عاملى، یک روز مد و تجمل و یک روز دیگر ماهواره و ... به راحتى منحرف مى‏شود. ریشه خیلى از آسیب‏هاى مربوط به زنان همین جاست.
دکتر میرخانى: زنى که به رشد و تشخیص رسید مثل «حضرت زینب(س)» مى‏شود که به موقع مادر است و به موقع همراه «امام حسین(ع)» مى‏شود. زنى که به تشخیص نرسید، در عصر ارتباطات، گیرنده و اقتباس‏کننده مفاسد مى‏شود و آن را در جامعه منتشر مى‏کند. نقش مادرى را هم ایفا نمى‏کند، به طلاق و آسیب‏هاى دیگر دچار مى‏شود، منشأ تبرج و خودنمایى مى‏شود و همه اینها به دلیل بى‏توجهى به فرهنگ‏سازى زنان پیش مى‏آید.

* * *

با پایان زمان میزگرد حرف‏هاى ناگفته بسیارى ماند و همه شرکت‏کننده‏ها معتقد بودند هنوز بسیارى از عوامل آسیب‏زا در مسائل زنان قابل طرح است. به نظر مى‏رسد بحث آسیب‏هاى ناشى از سوء سیاستگذارى در امور زنان گسترده‏تر از آن است که در یک میزگرد مطرح شود. شاید بهترین و اساسى‏ترین کار در این زمینه بررسى مطالعه و پژوهش علمى باشد که امید است مورد توجه سیاستگذاران و مجریان قرار گیرد. ان شاء الله.