آسیبشناسى سیاستهاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته در موضوع زن و خانواده
«در میزگرد استادان و کارشناسان مسائل زنان»طیبه میرزااسکندرى
[آیا رشد و حرکت زنان در سالهاى پس از انقلاب پیرو خط سیر مشخصى بود؟ آیا نقطه نظرها و دیدگاههاى رهبرى انقلاب در مورد زنان، با آنچه در عمل در جمهورى اسلامى پیاده شد، همخوانى داشت؟ ریشه آسیبهاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته مربوط به زنان را در کجا باید جستجو کرد؟
شرکتکنندگان در میزگرد، خانمها:
شهلا حبیبى، دبیر شبکه ارتباطى سازمانهاى غیر دولتى زنان و مشاور امور زنان در دوران ریاست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى، دکتر عزت میرخانى، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، منیر آمدى قمى، مدیر عامل مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان و طیبه میرزااسکندرى، کارشناس علوم اجتماعى در گفتگویى سه ساعته به ریشهیابى آسیبها از نگاه خود پرداختند. از جمله عوامل آسیبها اینها بود: نگاه ابزارگرایانه سیاستگذاران به زن، نبود رویکرد جنسیتى در برنامهها، تولیدمحورى در برنامههاى فرهنگى به جاى مخاطبمحورى، منحصر کردن زن در قالب خانواده، نداشتن نگاه انسانى مستقل به او، فراموش کردن حقوق معنوى زنان، عدم فرهنگسازى براى بانوان و ...]
خانم طیبه میرزااسکندرى: در نگاه به سیر حرکت زنان در 25 سال گذشته و ارزیابى آسیبشناختى این حرکت، دو محور مد نظر ماست:
اوّل اینکه موقعیت زنها در جامعه ما جداى از شرایط و سیاستهاى کلى حاکم از جامعه نیست، مثلاً اگر سیاستهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، گرایشهاى لیبرالیستى داشته باشد، نمىتوان از زنها خواست سادهزیست باشند و به انسانیت خود بیندیشند، یعنى آسیبشناسى سیاستهاى مربوط به زنها از آسیبشناسى کل جامعه جدا نیست.
دوم اینکه باید دید دیدگاههاى حضرت امام خمینى(ره) در مورد زنان که برگرفته از اسلام راستین است، چقدر در جمهورى اسلامى پیاده شده است؟ به عبارت دیگر آنچه در عمل در مورد زنان پیاده شده، چقدر با دیدگاههاى رهبرى انقلاب همخوانى داشته است؟
بعضى گفتهاند که امام در انقلاب اسلامى ایران دکترین و تز مشخصى براى حرکت زنان نداشت. اما به نظر زنان مذهبى، اگر تفکر روشن امام(ره) در مورد زنان نبود، آنها نمىتوانستند در جریان انقلاب و پس از آن حتى یک قدم مثبت بردارند. چرا که در بسیارى موارد با عنوان شرع مانع حرکتشان مىشدند. اما تا آنجا که به امام خمینى(ره) مربوط مىشد، راه را براى زنان مسلمان باز کردند. اما در مواردى که بایستى بستر قانونى - اجرایى فراهم مىشد و برنامهریزى و سیاستگذارى در مسائل زنان صورت مىگرفت، تفکرات و سلیقههاى دیگرى به میدان آمد، در نتیجه مسائل زنان در بستر درست و مناسبى قرار نگرفت. این است که امروز پس از 25 سال باید به آسیبشناسى وضع موجود زنان جامعه بپردازیم.
خانم منیر آمدى: براى آسیبشناسى باید ابتدا نمایى از آنچه اتفاق افتاد، مطرح شود. معتقدم که حضور جدى حضرت امام(ره) به عنوان یک رهبر قدرتمند دینى و موضعگیرىهاى محکم و قاطع ایشان در حمایت از زنان، یک حرکت مثبت جنبشگونه را در ابتداى انقلاب در موقعیت زنان ایجاد کرد. 80 درصد زنان جامعه ایران، پیش از انقلاب، مذهبى بودند. فقط عده کمى از اینها توانسته بودند سنتهاى آمیخته با دین را تشخیص داده و در جهت رشد و اعتلاى علمى و اجتماعى خود به مبارزه با سنتهاى غلط بپردازند.
اینان از یک طرف در مقابل سنتها ایستاده بودند و از طرف دیگر بر ظرفیتهاى موجود در دین نسبت به وضعیت زنان پاى مىفشردند. در حالى که با مظاهر غرب، مخالف بودند. آنان با تمام وجودشان مىفهمیدند سنتهایى که به نام دین بر آنها تحمیل مىشود، خود دین نیست. امام نقش عظیمى در نفى نگاه سنتى به زن ایفا کردند و من در تمام مصاحبههایى که خصوصاً با رسانههاى خارجى داشتهام به این مطلب اشاره مىکنم، چون فکر مىکنم اگر این نکته مطرح نشود، حقى ضایع شده است. یادم هست وقتى امام در فرانسه بودند، از ایران تلفن شده و از ایشان خواسته شده بود که به خانمها بگویند «در خانه بنشینند، آقایان خودشان انقلاب را به پیش مىبرند!» امام در پاسخ به آنها گفته بودند که شما در سال 42 هم بودید و کارى از پیش نبردید. فرداى آن روز امام فتوا دادند که دخترها و زنها بدون اجازه پدرها و شوهرهایشان مىتوانند در تظاهرات شرکت کنند.
امام به طور جدى مىدانستند چه مىکنند و خوب مىدانستند که چقدر دیدگاههاى سنتى سبب محرومیت زنان شده است. در سال 65 و 66 که تشکیلات مؤسسه مطالعات زنان را به وجود آوردیم، نامهاى خدمت حضرت امام نوشتیم با این مضمون: ما زنانى هستیم که دوشادوش مردان در انقلاب حرکت کردیم و شما به عنوان یک تکیهگاه گرانسنگ سبب احساس عزت و ایستادگى ما زنان شدید. اما الان فکر مىکنیم تفکر شما در برنامهریزىها و سیاستگذارىهاى مربوط به زنان جارى و سارى نیست. به نظر مىرسد خیلى از روحانیون ما طرز فکر و خطمشى سنتى را دنبال مىکنند و نمىخواهند نگاهشان را به مسائل زنان عوض کنند. نگران هستیم مبادا یک روز با از دست دادن شما وضع زنان مسلمان بدتر از وضع آنان در زمان شاه شود. چون آن موقع مىدانستیم با رژیمى مواجهیم که باید روبهرویش بایستیم، ولى الان نظامى بر سر کار است که خودمان آن را پى ریختیم و نمىتوانیم رو در روى آن بایستیم. ریشه همه مسائل را در روشن نشدن مرزهاى سنت و دین مىدانیم و فکر مىکنیم تا شما هستید باید کارى شود.
امام(ره) وقتى نامه را خوانده بودند گفته بودند که این زنها راست مىگویند، باید بازنگرى جدى در تمامى کتب مرجع دینى صورت بگیرد.
این نقش حضرت امام و تفکر ایشان بوده است. در همان موقع یادم هست که خانم دستغیب نماینده مجلس در یک جلسه مىگفت: براى نطق پیش از دستور پشت تریبون رفتم که یکى از آقایان گفت: ضعیفه، بنشین! تو دیگر چه مىگویى؟! یعنى حتى در سنگر نمایندگى مجلس، زنان از تعرض تفکرات سنتى مردسالارانه در امان نبودند و زنان در مجلس فقط براى خالى نبودن عریضه حضور داشتند.
خوب مىدانیم که در جریان انقلاب بر اثر روح مسیحایى امام بسیارى از جوانها متحول و روانه جبههها شدند. اما در مورد نگاه به امور زنان، امام قدرت تغییر زیادى در نگرش مردسالارانه نداشتند. این نگاه با قوّت و شدت قائل بود که زنها پیادهنظام حکومت هستند. بنابراین باید بپذیریم که تغییر وضعیت زنان حاصل نگاه حضرت امام(ره) به زن و تلاش خودِ بانوان بوده، نه حاصل تغییر نگاه سیاستمداران به مسائل زنها.
یکى از مسائلى که در آسیبشناسى زنان و سیاستهاى فرهنگى بانوان باید به آن توجه شود این است که به جاى آنکه به مدیران در برنامهریزىها رویکرد جنسیتى بدهیم، در هر ارگان و سازمانى یک دفتر امور زنان ایجاد کردهایم که عدهاى از زنان مسئول آن شدهاند. در حالى که امور زنان را نباید خاصِ زنان بدانیم. زنان نیمى از جامعه هستند، پس اوّلاً باید در برنامهریزىها حضور داشته باشند؛ ثانیاً همه مردها و زنها باید در قانونگذارى و برنامهریزى به طور برابر مطرح باشند.
خانم اسکندرى: رویکرد جنسیتى دقیقاً چه تعریفى دارد؟
خانم آمدى: غالباً مسائل زنان و مردان را در جامعه بر اساس کلیشههاى مبتنى بر جنس تعریف مىکنیم و به حقوق انسانى برابر آن دو توجه نمىکنیم، مثلاً در امورى مثل آموزش و اشتغال و بهداشت، تنها مردان را مىبینیم و به زنان به عنوان موجودات دست دوم با کلیشههاى جنسیتى نگاه مىکنیم. باید چنین نگاهى را در مدیران جامعه از بین ببریم و در مقابل با رویکرد جنسیتى به قضایا نگاه کنیم. یعنى زن و مرد را انسانهایى بدانیم که نیازمند اشتغال، آموزش، بهداشت، تعالى و معنویت هستند و برنامهریزىها در مورد این دو باید توازن داشته باشند.
البته وقتى هنوز در امورى مثل اداره معاش خانواده، مسئولیت متوجه مرد است، مدیران ما نمىدانند چه کنند، مثلاً نمىدانند مىتوانند یک پست را به مردى با تخصص کمتر از یک زن متخصص بدهند یا نه، به دلیل آنکه او باید زندگى خانوادگى را اداره کند.
به هر حال در آسیبشناسى مسائل زنان، برنامهریزان و مجلس شوراى اسلامى و از همه مهمتر دولت باید فعال شوند.
در آسیبشناسى فرهنگى یک نکته مهم دیگر آن است که پس از انقلاب سیاستهاى فرهنگى، اقتصادى، تربیتى و سیاسى همه بر اساس تولیدمحورى بود، نه مشترىمحورى، یعنى بر اساس نیاز افراد تولید نکردیم، مثلاً مباحث مذهبى را ببینید. یک دانشآموز در مدرسه هر شب جمعه دعاى کمیل مىخواند و هر صبح پنجشنبه زیارت عاشورا. آیا این حجم و کیفیت دعا خواندن در او اثرى جز کسالت ایجاد مىکند؟ وزیر ارشاد بیان مىکند که پس از انقلاب یعنى در طول 25 سال کتابهایى که در مورد شخصیت حضرت زهرا(س) نوشته شده، بیشتر از همه کتابهایى است که در 14 قرن گذشته نوشته شده است.
باید از ایشان پرسید کدام یک از این کتابها با بقیه متفاوت بوده است؟ کدام یک محتواى جالب و جذاب دارند؟ ما هنوز کتاب «فاطمه فاطمه است» دکتر شریعتى را که مىخوانیم، مو بر تنمان راست مىشود. یک حرف درست زدن بهتر از تولید انبوه است. 35 درصد انتشارات ایران پیرامون موضوعهاى مذهبى است. بخش اصلى بودجه صدا و سیما صرف زمینههاى مذهبى مىشود. اما چون با توجه به مخاطبها و نیازهاى آنها تولید نمىشود اثر ندارد بلکه گاهى اثر مخالف دارد، آن هم روى جوانهایى که به خانوادههاى مذهبى تعلق دارند و گاه جوانهاى خانواده مسئولان. اینها نشانه ضعف سیاستهاى فرهنگى در جمهورى اسلامى است که آسیبها را ایجاد کرده است.
در بخش زنان هم تولیدمحورى مطرح بوده و نه یک نظام درست. هر کس بر مبناى افکار و سلیقههاى خودش و نه بر اساس مخاطبان و نیازهاى آنها کارى براى زنان کرده است، مثلاً در مورد حجاب بر اساس سلیقههاى مسئولان و نه اوضاع و شرایط مخاطبان، برنامهریزى شده است. تلویزیون بیشتر روى صحبتش به نسل اوّل انقلاب است و نه به جوانها. انتظارات، توقعات و دلمشغولىهاى جوانها مطرح نمىشود.
خانم شهلا حبیبى: در ابتدا به دو نکته اشاره مىکنم: اوّل اینکه جنس و جنسیت دو چیز است. رویکرد قرآن به جنس محدود نمىشود. از نظر اسلام و قرآن تفاوتهاى فیزیولوژیک و برخى وظایف متفاوت براى زن و مرد تعریف مىشود. بر همین اساس زمینه تکامل این دو در جامعه هم متناسب با استعداد و توان آنها بایستى فراهم شود. لازم نیست کسى اداى دیگرى را در بیاورد تا به حق خود برسد. البته این به معناى آن نیست که خیلى از وظایف و فعالیتها را زن و مرد مشترکاً نمىتوانند انجام دهند یا اینکه در موارد بسیارى ممکن است حتى زنان وظایفى را بهتر انجام بدهند.
نکته دوم در مورد دفاتر امور زنان است که خانم آمدى اشاره کردند. باید بگویم که دفاتر با این دید به وجود آمد که به عمدهسازى مسائل زنان در کشور بپردازند، یعنى همه دستگاهها اعم از سیاستگذاران، برنامهریزان و مجریان به مسائل زنان توجه کنند. به تعبیر دیگر ضرورتى بیش از اعمال رویکرد جنسیتى در نظر بود.
از همین جا وارد این بحث مىشویم که اندیشه امام تا چه حد توانسته پیاده شود.
اوّلاً حرکت ایشان به صورت همهجانبه شامل زنان، مردان، جوانان، کودکان و یک انقلاب تمامعیار بود. چون همه اقشار مردم در راستاى رهبرى امام(ره) و یارانشان به میدان مبارزه آمدند. بنابراین جنبشگونه بودن پیام و حرکت ایشان براى زنان از نظر من بیشتر یک اظهار سلیقه شخصى است تا تحلیلى درست و واقعى. ضمن اینکه امام در حرکت خودشان با هر گونه افراط و تفریط برخورد مىکردند و با سنتهاى غلط، غربزدگى و سکولاریزم مبارزه مىنمودند. در واقع میزان پیاده شدن اندیشه امام نیاز به تحقیق دارد. باید دید با توجه به آن اندیشه عالى، وضعیت موجود چیست و کدام بخش، آسیب و کدام بخش مثبت است. به تعبیر دیگر باید آسیبشناسىها در هر سه عرصه سیاستگذارى، برنامهریزى و اجرا انجام پذیرد. البته باید گفت اتفاقها و یا آسیبها بیشتر حاصل تفکرات غالب و حاکم است. چون تفکرات غالب وسایلى را در اختیار خود دارد. حاکمیت هم الزاماً به معناى یک حکومت بر سر کار آمده نیست، مثلاً ماهواره مىتواند بر مخاطبان خود سیطره و حاکمیت داشته باشد. ممکن است حاکمیت مشهود یعنى حکومت کشور پیامى به افراد بدهد که به دلایلى آنها پیام را نگیرند؛ یا به دلیل گنگ بودن پیام یا عدم گیرایى افراد و یا گرایشهاى آنها. در این صورت چنین افرادى عملاً تن به حاکمیتهاى دیگر مىدهند که تفکر آنها را شکل مىدهد و شاید ضایعات و در بعضى موارد نادر سازندگىهایى در فرد، خانواده و جامعه به وجود آورد.
در مورد تفکرات امام و مقام معظم رهبرى باید بگویم همان خاصیتى را براى این دیدگاهها قائلم که براى اسلام و قرآن قائلم. امام، هم از اسلام خوب خبر داشت و هم از وضعیت کشور و جهان. خیلى از افکار و اعمال امام گواه این حرف بود.
از جمله در برخوردهاى بموقع با رژیم وقت و در نتیجه سراسرى شدن موج انقلاب و سرنگونى رژیم پهلوى یا مسئله شوروى سابق، به خوبى این دیدگاه مشهود بود. علىرغم آنکه بعضى فکر مىکنند تا آدم خارج از کشور را نبیند و در آن زندگى نکند نمىتواند بفهمد در دنیا چه خبر است، ذهن روشن و آماده امام بدون حضور فیزیکى در نقاط دیگر، جهانى مىاندیشید و جهانى موضع مىگرفت: «و الّذین جاهَدوُا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلنا.»
نقل مىکردند که گروهى خدمت امام بودند و در مورد اینکه باید چه کنیم تا انقلاب حفظ شود صحبت مىکردند. امام مىفرمایند: «این ما نیستیم که انقلاب را حفظ مىکنیم، ما در این مسیر تنها به تکلیفمان عمل مىکنیم.» شناخت تکلیف خیلى مهمتر از انجام آن است. یعنى پس از جامعیت نگاه، شناخت تکلیف و اقدام به تکلیف، از ویژگىهاى امام بود. در جریان مبارزات پیش از انقلاب، امام فقط به تکلیف فکر مىکردند و نه به پیروزى، ولى به این حقیقت هم رسیده بودند که براى انجام بهتر تکالیف اسلامى، نیاز به یک قوه آمره و ناهیه بزرگ هست که باید به دنبال تحقق آن و مثلاً ایجاد یک حکومت مبتنى بر اسلام بود.
در مورد زنان، مدیریت امام بر این اساس بود که نباید نیمى از استعدادها و پتانسیل جامعه نادیده گرفته شود، چرا که این نه خواست خدا بود و نه پیامبر، ضمن اینکه در این نوع حرکت که زنان کنار گذاشته شوند و در خانه بنشینند و مردان بیایند، توفیق هم نیست. نمونه بارزش به تعبیر فیلسوف و متفکر شهید انقلاب، «استاد مطهرى»، پانزده خرداد است که در مقایسه با انقلاب اسلامى مىگفتند: حضور گسترده زنان هم به عنوان خودشان و هم به عنوان موتور و انگیزه حرکت فرزندان و همسرانشان در جریان انقلاب باعث پیروزى آن شد اما نبود زنان در پانزده خرداد باعث افول و رکود حرکت گردید. پس امام براى تحقق این حرف (استقرار حاکمیت فرهنگ و قوانین اسلامى) همه را مخاطب قرار دادند. اصلاً حکومت اسلامى با این دید به وجود آمد. پس علىرغم اینکه بعضى مىگویند امام دکترین داشت، اما براى همه برنامههاى خود از جمله به کارگیرى زنها دکترینى نداشت. به همین جهت جزو اولین اقدامات امام که از اساسىترین آنها بود، اعلام «روز زن» به عنوان یک خاستگاه براى تعریف خطمشى و وضعیت مطلوب زنان در جمهورى اسلامى بود. البته ایشان مىفرمودند همه باید این موضوع را بپذیرند، همه مسئولان سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نه فقط زنها. امام به وضعیت زنان جامعه آگاه بودند و مىدانستند که در آن زمان زنها درس مىخوانند، کار مىکنند و کم و بیش حضور دارند. حرکت امام در جهت اصلاح و گسترش این حضور خیلى مؤثر بود و محوریت و نقش الگویى حضرت زهرا در همین راستا بود. این از اولین اقدامات عملى بود که ما در آن، اندیشه امام را در مورد زنان مىتوانیم بفهمیم. با حرکت امام در واقع فرصتى بزرگ مزید بر فرصتى که براى همه ملت پدید آمده بود، براى زنها ایجاد کرد، به این ترتیب از همه زنانى که فاطمهگونه حرکت کرده بودند و حرکت مىکردند، تجلیل نمود تا تجلیلى براى زنانى که باید به میدان بیایند، باشد. البته چالش هم هست و امام با این کار مسائل مربوط به زنان را به چالش کشیدند و نشان دادند مسائل زنان که تا به حال به این نحو پیش آمده، از این پس چگونه باید پیش برود.
اینکه خانم آمدى گفتند این اندیشه خاص امام بوده، من قبول ندارم. امام جلودار این افکار معنوى، مترقى و پویا بر اساس اسلام در مورد زن بود. اما این به آن معنا نیست که ایشان در این زمینه یار و یاورى نداشتند. اگر دقت کنیم در تدوین قانون اساسى دیدگاههاى امام و یاران نزدیک ایشان، غالب شده است و این مایه خوشوقتى و امیدوارى بسیار بوده و هست؛ چرا که بالاترین سند پویایى اسلام، قانون اساسى است. آیا بعد از اقدامى که تجلیل از زنان فاطمه گونه را در پى داشت تبیین قلمروهایى که زنان مىتوانند فعال باشند، کار کمى است؟
گرچه نمىتوان ادعا کرد قوانین کلى ما در همه ابعاد به طور یکسان و کامل اثربخش بوده است.
دکتر عزّت میرخانى: در بحث آسیبشناسى مسائل زنان، هم موانع مطرح است و هم راهکارها. در بررسى آسیبها هم تقسیماتى داریم. یک سرى آسیبها حاصل نوع تفکر جامعه است. در مسائل زنان گرایشها و نگرشهایى از پیش از انقلاب وجود داشته که با انقلاب هم تغییر عمدهاى نیافت. از صد سال پیش چند نگاه بر جریانات فکرى زنان حاکم بوده که هر یک بر رویکرد مسائل زنان در ابعاد فردى و اجتماعى تأثیراتى داشته است.
یکى نگاه جمودگرایانه. این نگاه در مورد زنان تشدید مىشود. نگاه دیگر، نگاه سنتگرایانه به دین است که این هم در مورد زنان تشدید مىشود. البته بین جمودگرایى و سنتگرایى در مسئله زن تفاوتهایى وجود دارد. به این معنى که جایگاه همسرى و خاستگاه تربیتى در نگاه سنت گرایان از اهمیت ویژهاى برخوردار است، بر خلاف اندیشه جمودگرا که از هر گونه تحول و تجدید نظرى به دور است. البته در اندیشه اجتماعى جمودگرایان و سنت گرایان به هم پیوند مىخورند.
رویکرد دیگر رویکرد تجدد گرایان دینى است که همان سکولاریزه کردن دین مىباشد، یعنى دین را از عرصههاى اجتماعى کنار زدن و تمدن و علم را در برابر دین نهادن، نیز عرصههاى آنها را از هم جدا کردن و دین را جداى از دنیا دانستن، که پس از رنسانس در غرب پیدا شد و در اواخر دوره قاجار (که شاهزادهها و منوّرالفکرها و فراماسونها به غرب رفت و آمد داشتند) براى ما سوغات آوردند. به دنبال این حرکت آنهایى که دغدغه دین داشتند و نمىخواستند با اندیشه وارداتى و الگوهاى غربى و تکنولوژى جدید مخالفتى داشته باشند، به تکاپو افتادند که به عنوان مسلمان و با نگاه تجددگراى اسلامى، هم دین را داشته باشند و هم تجدد را. با همین نگاه وارد مسائل زنان شدند. گرایش قشر روشنفکر دینى به این انگاره بود. در واقع مىخواستند بین قوانین دینى و شیوههاى جدید جمع کنند که برخى دچار افراط یا تفریط یا التقاط شدند. در این میان یک حرکت هم به وجود آمد که شخصیتهایى مثل امام خمینى، استاد مطهرى و «شهید صدر» به آن پرداختند که دغدغههاى اساسى نسبت به تحول در اندیشه دینى داشتند؛ مخالفتى با صرف نوین بودن و زندگى با اسلوب جدید نداشتند. از طرفى درد دین را با تمامى گستردگى نسبت به امور اجتماعى احساس مىکردند. اینان نگاه ابزارى به زن را به شدت مذموم مىشمردند و از کرامت و استقلال زن دفاع مىکردند. چنین اندیشهاى تنها منحصر به امام و مقام معظم رهبرى نبود، در واقع اندیشه قرآن بود، که نه تنها زن را ضعیفه نمىبیند، بلکه شخصیتى مثل زن فرعون را مثال مىزند که در یک حرکت فرا زمانى و فرامکانى الگوى آزادمنشى و حریت در اندیشه توحیدى و ابزار نشدن مىشود. کسى که ملکه زمان خود است، ولى یک حرکت مستقل تاریخى را به لحاظ عزت انسانى فراتر از جنسیت آغاز مىکند. این نشان مىدهد که در اندیشه دینى جنسیت نه تنها تأثیرى در هویت انسانى ندارد، بلکه مىتواند به عنوان یک الگوى شایسته براى همه انسانها قرار گیرد. در اندیشه دینى «زوجیت» یکى از قوانین عالم خاکى است، نه مایه افتخار و نه تعیینکننده هویت. ارزشها بر اساس محور جنسیت مطرح نمىشوند. اندیشه جنس دوم بودن زن اصلاً به اندیشه دینى مربوط نمىشود، بلکه حرکتهاى فمینیستى است که بر اساس جنس دوم بودن زن شکل مىگیرد. البته متأسفانه در بین بعضى اندیشمندان اسلامى و در شیوههاى تفسیرى تحت تأثیر فلاسفه یونان، نگاه ابزارى به زن گاه مشاهده مىشود. اما اندیشه امام خمینى که ریشه در قرآن و حرکت انبیا دارد، از هر گونه ابزارنگرى به زن دور است. این نگرش به نگرش «ابراهیم» خلیلالرحمن(ع) و «پیامبر اکرم»(ص) برمىگردد. پیامبر رسم زشت دخترکشى را محکوم کردند و در عرض 23 سال چنان تحولى در جامعه صدر اسلام ایجاد کردند که زنان بزرگ در عرصه اندیشه اسلامى ساخته مىشوند که مسیر تاریخ را عوض مىکنند. دقیقاً به همین دلیل است که «مقام معظم رهبرى» مىگویند ما نیازى به تعبیر فمینیسم اسلامى یا اندیشه فمینیستى در مسائل زنان نداریم. بعد ایشان در مورد آیه آخر سوره تحریم مىفرماید: اگر دقت کنیم در اینجا خدا دو زن را مثال مىآورد براى کل جامعه بشرى، اعم از زن و مرد. دو الگو را براى اهل کفر مثال مىزند که همسر دو پیامبرند و دو الگو را براى اهل ایمان مثال مىزند که یکى بیشتر در اندیشه سیاسى جلوه دارد و یکى در عبودیت و معنویت. یعنى ممکن است زن تمام قیودات را بشکند و از قفس زمان و مکان پرواز کند و الگوى کامل بر قله تابناک بشر براى هر انسان آزادهاى گردد، چه زن باشد و چه مرد. به فرمایش ایشان اگر خدا مىخواست در اینجا تساوى قائل شود، باید یک مرد را مثال مىآورد و یک زن را، ولى دو زن را مثال زده است و بعد الگوهاى منفى را که دو زن در خانه پیامبر هستند مطرح مىکند. در مورد زن نوح حاصل انحرافش در اندیشه سیاسى فرزندش مشخص مىشود و این همان دیدگاهى است که به مادر و زن، نقشهایى کلیدى مىدهد که در آن سطح به مرد نمىدهد. یعنى مادر بخواهد یا نخواهد منشأ اثر به صورت وراثت و تربیت است، پس در این ناحیه خدا جایگاهى را براى مادر قرار داده که پدر فاقد آن است، چه به لحاظ طبیعى و چه به لحاظ ارزشى. امام خمینى در واقع با دو اندیشه مقابله کردهاند و ما هم همان رسالت را داریم، هم با حرکتهاى مبتنى بر سنت گرایى و هم با حرکتهاى مبتنى بر تجدد و مدرنیته. امام با شیوهاى اصیل همان «کلمه طیبه» را بدون هیچ وابستگى مطرح کردند. در واقع احکام ناب الهى را در عرصههاى بینالمللى، حکومتى عمومى و خصوصى مطرح کردند و در مسائل زنان هم همین طور وارد شدند. امام دکترینى جدید را طرح کردند که نه بر سکولارمآبى، نه اومانیسم، نه مردسالارى و نه زنسالارى استوار است، بلکه بر انسانسالارى مبتنى بود.
اما یک بررسى هم در مقوله عقل داشته باشیم. نقص عقل را که به زنان نسبت مىدهند، ببینیم این عقل چیست. آیا جنسیت در کمال عقلانى تأثیرگذار است؟ در تعریف عقل فلاسفه مىگویند: «هو جوهر مجرد عن المادة ذاتاً و فعلاً.» اگر زمینهاى را فراهم کردیم که «إذا بُشّر احدهم بالانثى ...» یعنى در خانواده نگرش دوننگرانه به زن و دختر داشت و حق نفس کشیدن به زن داده نشد و در جامعه تبعیضاتى در مورد زنان قائل شد (مثلاً در جایگاه شغلى یا در هویت پدرى و مادرى) دیگر چه جاى رشد و شکوفایى عقل براى زنان پیدا مىشود؟ متأسفانه خیلى از این نگرشهاى غلط به لایههاى رسوبشده اندیشه غلط دینى باز مىگردد. امروز هم که جهان عرصه ارتباطات و تقابل فرهنگها است، تعارض بین اندیشه غلط دینى و اندیشه مدرن در مورد زن بیشتر مشهود است.
باید به دور از جمودگرایى و تجددگرایى به نظریات حضرت امام و اندیشمندانى چون شهید مطهرى، شهید صدر و مقام معظم رهبرى پاىبند بود و با استفاده از اندیشه آنها در میانه همه این تقابلها و تعارضهاى بین فرهنگها، صراط مستقیم را براى حرکت زنان مشخص کرد. در این زمینه زنان اندیشمند دانشگاهى و فرهیختگان باید به دور از دغدغههاى شخصى و گروهى، حق را بیابند و از آن دفاع کنند. ممکن است ظاهراً امروز این حرف که اگر راه راست حرکت زنان، جداى از شعارهاى پر طمطراق روشن شود، خریدارى نداشته باشد، اما مطمئناً بشر به این حقیقت مىرسد که همه افراطها و زیادهروىها در مسائل زنان نوعى انحراف است. ما هم در نظام فکرى و فرهنگى و اجتماعىمان باید سعى کنیم به دور از مصلحتگرایىها و تقدم آن بر حقایق، صراط مستقیم را در امور زنان پیدا کنیم، همان که روزى 10 بار در نمازهایمان مىگوییم.
در مجموع مىتوانم بگویم که در پیدا کردن صراط مستقیم در طول این 25 سال مشکل داشتهایم. در عین اینکه خیلى تحولات مثبت هم رخ داده که جاى مسرت است. اما مىدانیم که بین نقطه موجود و نقطه مطلوب هنوز فاصله زیادى هست.
خانم حبیبى: باید دید فاصله در چه نقطههایى ایجاد شده است، مثلاً در برنامههاى توسعه کشورى تا چه حد به آرمانها یا استراتژى فاطمى و علوى معتقد بودیم و آرمانها با چه ابعاد و شاخصهایى در برنامه پیاده شده است، یعنى تحول الهى که در جریان انقلاب به اذن خدا توسط امام و یارانش براى خیلى افراد پیش آمده، بعدها این تحول به چه میزان پشتوانه فرهنگى آکادمیک و عملى یافت و چقدر شکل سیستماتیک و برنامهریزى شده به خود گرفت، به ویژه در برنامهریزىهاى مربوط به زنان باید دید که چقدر آرمانها دخیل بوده و در عمل چه بخشى از برنامههاى خوب و مورد نظر پیاده شده است. باید دقت کرد که آیا زاویهنگرى در مسائل زنان در بعضى جاها به رشد کاریکاتورى زنان منجر نشده است؟ زاویهنگرى یعنى اینکه هر کس از دید خود و با سلیقه شخصى و بدون هیچ پشتوانه علمى، تحقیقاتى و تجربى و به دور از سیاستگذارىهاى انجام شده، اولویتبندى صحیح و برنامه زمانبندى و حسابشده وارد مسائل زنان شد و نظر داد و نظر خود را اعمال کرد و هیچ مرجعى هم اعتراضى به نحوه این برداشتها و نگرشها و برخوردها با مسائل زنان نکرد. رشد کاریکاتورى هم یعنى اینکه بدون زیرساختهاى درست برنامهریزى شده، حرکتهایى در امور زنان صورت بگیرد و بدون زیرساختهاى درست، بخشى از یک ساختار فلج باشد و بخشى دیگر دونده، مثلاً برنامهاى بخواهد زن و مرد را انسانى مساوى ببیند، ولى، نه عملاً در این جهت کارآیى داشته باشد و نه سرمایهگذارى لازم براى این منظور صورت گرفته باشد. یا اینکه در پایان برنامه دوم توسعه که مثلاً شاهد رشد تحصیلات زنان نسبت به پیش از انقلاب بودیم، اما براى اشتغال آنها فکرى نشد. اگر نه به صورت رسمى، حداقل در قالبهاى غیر رسمى مشاغلى براى زنها در نظر گرفته شد؟ ما شاهدیم که رشد ناموزون موجب مطالباتى در دختران و زنان شده که اصلاً پاسخ داده نمىشود.
این گونه مطالبات مىتواند نظام اجتماعى را مختل و گاهى متلاشى کند و از جمله خانواده را دچار مشکل سازد. البته بسیارى مسائل مهمتر و وسیعتر از اشتغال زنان هم وجود دارد که به حقوق معنوى زنان و دختران برمىگردد. به نظر مىرسد آسیبهاى مربوط به زنان و فاصله از ایدهآلها را بهتر است در برنامههاى توسعه و نحوه اجرائیات جستجو کنیم، چون به قانون اساسى مربوط نمىشود. یعنى بیشتر باید در حیطه اجرا به دنبال بررسى نحوه برخورد مدیران میانى و گاه بالاتر باشیم.
دکتر میرخانى: شرایطى که قانون اساسى براى زنان در اصل 21 تدارک دیده، در جهت رشد شخصیت زنان در همه جهات و احیاى حقوق مادى و معنوى آنها بوده است. اما یکى از مسائل عمده جامعه ما که منشأ بسیارى از آسیبها در مسائل زنان شده، فراموش کردن حقوق معنوى اینان است که جایگاه انسانى زن را بسیار تنزل داده، مثلاً در بند دوم این ماده حمایت از مادران بخصوص در دوران باردارى و حضانت فرزند و نیز حمایت از کودکان بىسرپرست قید شده است. نیز به ایجاد دادگاه صالح براى حفظ کیان خانواده و ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بىسرپرست اشاره شده است. اما بر اثر نپرداختن به این حقوق در سیاستگذارىها ضایعات مهمى براى زنان پیش آمده، یعنى خود قانون اساسى در باب زن، هنرمندى اندیشه دینى را منعکس کرده، ولى در عرصه سیاستگذارى، مشکلات مهمى در میان بوده است.
خانم آمدى: قانون اساسى در بند اوّل زن را به عنوان زن مطرح مىکند. یکى از آسیبهایى که به زنان وارد شده آن است که همه جا آنها را فقط در قالب خانواده مىبینند، یعنى در نقش «مادرى»، «دختر بودن»، «همسر بودن» و ... نتیجه اینکه دختر روستایى را براى تحصیل در برنامهها مىبینیم، ولى بعد از اتمام تحصیل به او مىگوییم به خانوادهات در روستا برگرد، چون محیط خانواده براى تو بهتر است. براى اشتغال او هم هیچ فکرى نمىشود با این استدلال که بهتر است به جاى مردمى بىسواد و بیکار، مردمى باسواد اگر چه بیکار داشته باشیم. در حالى که وقتى دخترى باسواد شد، انتظاراتى از جمله شغل مناسب خواهد داشت که اگر برآورده نشود دچار مشکلات مختلف از جمله مشکل روانى مىشود، یعنى ما دختر روستایى بىسواد را به دختر باسواد روانى تبدیل کردهایم. براى همین است که این دختر که از روستایش به دانشگاه آزاد در شهر آمده، دچار مشکلاتى مثل تنهایى و نداشتن شهریه تحصیل شده، وقتى به موردى مثل قاچاق دختران برخورد مىکند، خود را مجبور مىبیند که به دبى برود و کار کند و با پولى که به دست مىآورد هم درسش را بخواند و هم به آرزوهایى که هرگز در خانواده روستایىاش برآورده نمىشود، برسد. این نگاه که فقط زن را در خانواده ببینیم باعث این طور برنامهریزىها مىشود و نگاهى غلط است. زن باید به عنوان یک انسان مستقل دیده شود.
اگر دخترى به هر دلیل ازدواج نکند، آیا نباید براى او برنامهریزى شود؟ رویکرد قانون اساسى ما در این زمینه مشخصات مستقل و انسانى دیدن زن است. این رویکرد که زن را فقط در خانواده ببینیم رویکرد شرقىهاست و نه رویکرد اسلام. در صدر اسلام خانواده حالت سیال داشته است. زنى که همسرش را از دست مىداده، به راحتى با مرد دیگر ازدواج مىکرده است. قرآن هم خانوادهمحور نیست، بلکه انسانمحور است. لفظ «اسرة» در قرآن به کار نمىورد.
دکتر میرخانى: اگر تنها لفظ «اسره» را در نظر بگیریم، حرف شما درست است. اما شاید کمتر سورهاى را پیدا کنید که از خانواده صحبت نکرده باشد. سورهاى مثل «آل عمران» یعنى خانواده عمران در قرآن هست. در آخر سوره نوح که مىفرماید: «ربِّ لا تذرْ على الأرضِ مِن الکافرین دیّاراً» یک بحث سیاسى در مورد جایگاه خانواده و حراست از تقدس نظام خانواده، اصول حاکم بر این نظام و محوریت مادر در خانواده مطرح شده، یعنى زن نه تنها به عنوان یک انسان، بلکه به عنوان مربى جامعه دیده شده است. بنابراین مىبینیم در اندیشه اسلامى براى زن حق اقتصادى هست، ولى وظیفه اقتصادى نیست. یعنى اسلام در حقوق اقتصادى، براى زن مالکیت را اوّلاً و بالذات قائل است، درست مثل مرد، بعد براى زن به واسطه مادرى و همسرى، حمایت اقتصادى قرار داده است، تا مادر بتواند نقش خود را خوب ایفا کند. نقش مادرى یک نقش طبیعى براى زن است. مادر بخواهد یا نخواهد مربى است. از دید قرآن اگر پدر نوح باشد، ولى مادر ارزشمدار نباشد، فرزندش صالح نخواهد بود و این یعنى نقش پررنگ خانواده و محوریت زن در خانواده.
خانم آمدى: ما اعتقاد داریم که حضرت زهرا(س) که کوثر تلقى مىشود و امابیهاست، مربىگرى و پرورشدهندگى در فطرت همه زنها است. این شخصیت در وجود زنها نهاده شده که هر جا باشند، تربیت مىکنند. اصلاً در صدد رویارویى با معناى تربیتکنندگى نیستیم. اما زن را فقط در خانواده دیدن باعث مىشود که در خیلى از برنامهریزىها او را انسان تمام نبینیم.
خانم حبیبى: اتفاقاً من مىگویم نگاه درست همین است که مهمترین نقش و جایگاه زن را در خانواده ببینیم و براى آن برنامهریزى کنیم. اسلام در زمان ظهور خود غل و زنجیر را از دست و پا و اندیشه زن و مرد هر دو برداشت و آزادى انسان (اعم از آزادى اندیشه و آزادى بیان و ...) را براى همه انسانها به ارمغان آورد. یعنى با زنده به گور شدن همه انسانها و انسانیت مقابله کرد. منتها چون عملاً و ظاهراً دختر را زنده به گور مىکردند، مصداق رهایى و نجات زنان توسط اسلام روشنتر بوده است. اسلام براى اینکه ارزش زن را به مردها بفهماند او را در خانواده مطرح مىکند و به مرد مىگوید فردى که مادر یا خواهر یا همسر یا دختر توست باارزش است. این بهترین راه براى این است که بتوانیم ضمن استقلال داشتن همهجانبه، اثرگذار و متعادل پیش برویم.
خانم آمدى: اما وقتى امام خمینى فتوا دادند که زنها بدون اجازه شوهرانشان مىتوانند در راهپیمایى شرکت کنند، نگاهشان به زن یک انسان مستقل خارج از خانواده بود که مسئولیت تغییر جامعه را به عهده دارد.
خانم حبیبى: باز هم مىگویم آقاى مطهرى فرق 15 خرداد و انقلاب اسلامى را در حضور زنان مىدانند. چون آن موقع زن جلوى شوهرش و پسرش ایستاد و گفت: مىخواهى در تظاهرات شرکت کنى و کشته شوى؟ من اجازه نمىدهم، ولى در تظاهرات منجر به انقلاب اسلامى در سال 57 خودش دست شوهر و بچهاش را گرفت. در واقع حضورى همهجانبه براى خود و خانوادهاش رقم زد. حال اگر در فعالیتهاى رسمى به همان وسعت حضور ندارد، ولى همیشه حضورى فعال داشته است.
خانم آمدى: پس اینجا به جاى نقش منفعل، نقش فعال زن را دیدهایم.
خانم حبیبى: بله، نقش فعال زن در خانواده. زن و مرد با برنامهاى مشخص آفریده شدهاند که اگر بر اساس همان برنامه نقشآفرینى کنند، زندگىشان معنا مىیابد. زن و مرد هر دو در قبال خوشبختى خود، خانواده، کشور و حتى جهان برابر هستند.
خانم اسکندرى: البته باید دو مبحث را از هم جدا کرد: یکى نقش مهم خانواده و نقش محورى زن در خانواده که قطعاً بایستى برنامهریزىها متوجه آن باشد؛ یکى دیگر اینکه زن را فقط در خانواده ببینم و برایش برنامهریزى کنیم. اگر به این نکته توجه داشته باشیم زن انسانى است که مىخواهد و حق دارد رشد کند، باید لوازم رشد او را هم در برنامهریزىها ببینم. ممکن است خانهاى عرصه رشد زن باشد مثل خانه حضرت زهرا(س)، اما اگر خانهاى نتوانست به زن رشد بدهد، زن حق دارد ابزار و مقدمات رشد خود را در بیرون خانه جستجو کند. جامعه هم باید بر این اساس برنامهریزى کند. نکته مهم این است که نقش محورى زن در خانواده وقتى معنا دارد که زن رشد یافته باشد.
دکتر میرخانى: آسیبها از نگرشها ناشى مىشود و سیاستگذارىهاى غلط، نگرشهاى نادرست را مکشوف مىکند. بعد هجمههاى فرهنگى به مشکلات دامن مىزند. در مسائل زنان هر مسئولى از دید خودش عمل کرد، در نتیجه در امور زنان اغتشاش و درگیرى بالا گرفت. تناقض و تعارض نگرشها و سیاستگذارىها در مسائل زنان از مهمترین عوامل آسیبها در این عرصه بود.
خانم اسکندرى: تفکر مسئولان در ردههاى مختلف با تفکر امام در مورد زن یکى نبود. در اولین دوره مجلس شوراى اسلامى بعضى به امام گفتند: اشکال ندارد که خانمها به مجلس بروند؟ امام پاسخ دادند: این حرف شما اشکال دارد. همین یک مورد، تفاوت نظر زیاد امام و بعضى از مسئولان را نشان مىدهد. نگاه ابزارى به زن که حاصل آن حضور فرمایشى و صورى زنان در بعضى صحنهها بود، بر تفکر خیلى از مسئولان و سیاستگذاران غلبه داشت و همین تفکر در خیلى از برنامهها و سیاستها اعمال شد.
البته امام و یاران نزدیکشان تفکر روشن خود را در امور زنان در خیلى از موارد اساسى مثل قانون اساسى و تشکیل زیرساختهاى مهم در نظام جمهورى اسلامى جارى کردند، اما طیف فکرى دیگر هم به اعمال نظر و فعل و انفعال در مسائل زنان مىپرداخت. خیلى از اشکالها و آسیبها حاصل همین نگرشها و برنامهها بود.
خانم حبیبى: خود خانمها هم در این مشکلات و انحرافها بىتقصیر نبودند. نوع عملکرد و سوء تدبیرهاى برخى زنان در خیلى از عملکردهاى غلط مردان متبلور شده است.
خانم اسکندرى: بله، چون خود زنها هم از همان تفکرات متأثر بودند. اصلاً نحوه گزینش و بهکارگیرى زنان از سوى مردانِ تصمیمگیرنده و مسئول در خیلى موارد به نوعى بود که حضور صورى و فرمایشى محقق شود.
رشد واقعى زنان و تناسب توانایىشان با مسئولیتها مطرح نبود. به نظر مىرسد هر جا حضور زنان همراه با رشد واقعى آنها بود، از نوع نگاه امام ناشى مىشد اما هر جا حضورى کمرنگ و منفعل و فرمایشى بود، تحت تأثیر تفکر دیگر در مورد زن بود.
دکتر میرخانى: اگر زن جایگاه درست خود را بشناسد، هر جا باشد، چه در قلب خانه یا در قلب اروپا یا در کنج زندان، مشکل نخواهد داشت. اگر ریشه و بنیان اندیشه و شخصیت زن را درست کنیم، دیگر لازم نیست با قواعد ثانویه مثل اذن خروج زن از خانه او را محدود و مهار کنیم. این زن خودش راهش را پیدا مىکند و چماقهایى مثل چماق تمکین مرد را هم لازم ندارد. چون جایگاهش را بر محور خدا پیدا کرده و همه جا وظیفهاش را مىداند.
بعضى آقایان مىگویند از حقوق زنان زیاد صحبت نکنید چون در آن صورت زنها دیگر در ظرفهایى که در نظر داریم، نمىگنجند. ما مىگوییم اسلام به دنبال شکستن حصرهاست.
چرا به فکر گذاشتن غل و زنجیر هستیم؟! زنى که رشد کرده، خودش حدود مربوط به خویش را مىشناسد و بر آن اساس رفتار مىکند.
خانم اسکندرى: بله و به همین دلیل که به دختران و زنان، خودآگاهى و آگاهى ندادیم تا براى خویش ارزش قائل باشند، مجبور شدیم حد و حدود را از بیرون و با فشار و کنترلهاى اجتماعى اعمال کنیم. اگر زن نهایت رشدش آن باشد که در خدمت التذاذ مردها باشد، چه باحجاب باشد یا بىحجاب، مشکلآفرین مىشود. بعضى باحجابها را مىبینیم که در تجمل و تظاهر و تفاخر غرق مىشوند و بعضى بىحجابها را مىبینیم که با رفتار و ظاهرشان به معضل اجتماعى تبدیل مىگردند و این حاصل نگاه ابزارى و تحقیرآمیز به زن است. در حالى که اگر به زن آگاهى و شخصیت انسانى بدهیم، خودش به اصلاح خویش قیام مىکند و فشار از بیرون لازم نیست.
خانم میرخانى: متأسفانه با چماق تمکین و تضعیف اراده و القاى عدم توان تصمیمگیرى و مدیریت اندیشمندانه زن در عرصه خانواده، او را به درجهاى نازل مىرسانیم که اصلاً مورد نظر اسلام نیست. اسلام که نمىگوید تمام مقدمات و لوازم رفاه و حمایت و احقاق حقوق زن را فراهم کنیم که او در خدمت تمکین مرد باشد! این هدف و چشمانداز خیلى کوچکى است براى حرکت انسان. باید افقى بسیار فراتر از این پیش رو گشوده شود. چرا همه ما در حج، در صفا و مرو، به هاجر اقتدا مىکنیم؟ او مظهر تلاش منطقى زن و مادر براى رسیدن به حیات واقعى است.
خانم آمدى: یکى از آسیبها و ایرادهاى برنامهریزىها این بوده که همیشه زنِ خوب را تعریف کردند، ولى مرد خوب هرگز تعریف نشد. در نتیجه شکاف عمیقى میان زن و مرد ایجاد شده است. رادیو و تلویزیون یکسره به زنان آموزش داد و مردان از این آموزش عقب ماندند، از اینرو فاصله بین زنان و مردان بیشتر شد.
دکتر میرخانى: ما نه براى زن و نه براى مرد وظایف واقعىشان را تعریف نکردیم. مادر در هر مرحله از زندگىاش یک وظیفه دارد و باید همان را انجام دهد. وقتى کودکش به او نیاز دارد باید مرخصى بگیرد و در کنار او باشد. سازمان بهداشت جهانى اعلام کرده که باید مادران را قانع کنیم فرزندانشان را شیر بدهند. چون سلامت جسم و روح به ارتباط منطقى و عاطفى مادر با بچه بستگى دارد. بچه بىعقده که گرایش انحرافى ندارد حاصل این نوع ارتباط است. مردان بزرگ، مادران بزرگ داشتهاند و زنى که به این مرحله از آگاهى در مورد نقش مهم مادرى خود رسیده باشد، در خانه نشستن را افتخار مىبیند.
اما متأسفانه در جامعه، تنگنظرىهایى هست که به نگاه ابزارى به زن دامن مىزند. «علامه مجلسى» دوازده زن را در قرآن مظهر دوازده بُعد بشرى مىداند، مثلاً توبه براى «حوا»؛ مهماننوازى براى «آسیه» که البته آسیه در ابعاد دیگرى هم برجسته است؛ عقل براى «بلقیس». مىبینید «خسروپرویز» شاه ایران نامه پیامبر اسلام را پاره مىکند، ولى بلقیس از نامه «سلیمان» با ارزش و احترام یاد مىکند، نه به خاطر سلیمان، بلکه به خاطر «بسمالله الرحمن الرحیم». بعد به درباریان مىگوید من مستبد نیستم و با شما مشورت مىکنم. وقتى آنها مىگویند ما قدرتمندیم، پس با سلیمان بجنگیم، مىگوید: نه، شما اشتباه مىکنید، باید تمام راههاى عقلانى را رفت و مطمئن شد که آیا سلیمان سلطنت ظاهرى را مىطلبد یا واقعاً تابع «بسمالله الرحمن الرحیم» است. ما نه با بهشت و جهنم و نه با چماق تمکین عام و خاص نمىتوانیم زنها و شخصیتشان را احیا کنیم، بلکه فقط از راه رشد دادن به عقل و اندیشه و آگاهىشان مىتوانیم. اگر ده زن رشدیافته واقعى داشته باشیم، مىتوانیم دنیا را عوض کنیم. الان در انگلیس و آمریکا زنان چهار برابر مردان مسلمان مىشوند. امروز غرب فهمیده که در 20 سال آینده اسلام تنها دینى است که قدرت اداره جهان را دارد. به همین جهت به دنبال خفه کردن حرکت اسلامند و مهمترین گروههاى مورد نظرشان، جوانان و زنانند، مثل فرعون، یعنى یا اندیشه جوان و یا خودش را مىکُشند. در مورد زنان با گرفتن حیا و عزت که حیات واقعى آنهاست سعى مىکنند راه رشد آنها را ببندند. از این طرف باید با اشاعه درست اندیشه دینى، زنهاى مسلمان را بر تارک عالم بنشانیم و درخشش شخصیت آنها را به دنیا نشان دهیم. اشاعه درست اندیشه دینى در میان زنها به آن است که نگاه حقسالارانه به دین را جایگزین نگاه مردسالارانه کنیم. در این صورت به زن به دیده تکریم و تقدیس نگاه مىشود و خودش هم به معنویت خویش مىاندیشد و وظایف خانوادگى و مادرى و همسرىاش را هم مىشناسد.
خانم اسکندرى: بسیارى از سیاستگذاران ما نگران این هستند زنى که رشد کند و فعالیت اجتماعى - سیاسى داشته باشد، خانه و خانواده را رها مىکند. از نظر آنها اگر قرار باشد خانواده محکم و استوار باشد، زنها باید در خانه بنشینند. در حالى که آقایان باید این حقیقت را بپذیرند که صرف خانه نشستن زنها و هر نوع خانهنشینى، ضامن بقا و استحکام خانواده نیست. اگر مجموعهاى از مقدمات که مهمترین آن آگاهى و خودآگاهى و ارزش دادن به زن است فراهم شود و زن رشد کند، خودش تشخیص مىدهد که چه وقت وظیفه دارد در خانه بنشیند. در این گونه خانه نشستن برکت هست. و گرنه زنى که براى خودش و انسانیت و شخصیت خودش ارزش قائل نیست، با هر عاملى، یک روز مد و تجمل و یک روز دیگر ماهواره و ... به راحتى منحرف مىشود. ریشه خیلى از آسیبهاى مربوط به زنان همین جاست.
دکتر میرخانى: زنى که به رشد و تشخیص رسید مثل «حضرت زینب(س)» مىشود که به موقع مادر است و به موقع همراه «امام حسین(ع)» مىشود. زنى که به تشخیص نرسید، در عصر ارتباطات، گیرنده و اقتباسکننده مفاسد مىشود و آن را در جامعه منتشر مىکند. نقش مادرى را هم ایفا نمىکند، به طلاق و آسیبهاى دیگر دچار مىشود، منشأ تبرج و خودنمایى مىشود و همه اینها به دلیل بىتوجهى به فرهنگسازى زنان پیش مىآید.* * *
با پایان زمان میزگرد حرفهاى ناگفته بسیارى ماند و همه شرکتکنندهها معتقد بودند هنوز بسیارى از عوامل آسیبزا در مسائل زنان قابل طرح است. به نظر مىرسد بحث آسیبهاى ناشى از سوء سیاستگذارى در امور زنان گستردهتر از آن است که در یک میزگرد مطرح شود. شاید بهترین و اساسىترین کار در این زمینه بررسى مطالعه و پژوهش علمى باشد که امید است مورد توجه سیاستگذاران و مجریان قرار گیرد. ان شاء الله.