نویسنده

 

تحصیلات دختران، عملکرد 25 ساله آموزش و پرورش، آمارها و مقایسه‏ها با دیگر کشورها

مریم حقیقت گو

[یکى از پایه‏هاى مهم توسعه پایدار، توسعه نیروى انسانى است که براى کشورهاى در حال توسعه چون ایران یک ضرورت حیاتى به‏شمار مى‏رود. در این راستا، توازن امکانات و توزیع متعادل فرصت‏هاى موجود از جمله توزیع برابر فرصت آموزشى به جهت نقش تعیین کننده‏اش در توسعه انسانى، نیز ضرورى به نظر مى‏رسد.
نویسنده کوشش دارد در یک بررسى آمارى و مقایسه‏اى، سهم دختران در آموزش و پرورش 25 سال گذشته جمهورى اسلامى ایران را مشخص کند. ضرورت آموزش دختران، وضعیت آموزشى دانش‏آموزان دختر در کشورهایى چون چین، ژاپن پاکستان، ترکیه، مصر و استرالیا، آموزش و پرورش در جمهورى اسلامى ایران و گزارش آمارى آن در مناطق مختلف، علل و عوامل باز دارنده دختران از آموزش و راهکارهاى عملى رفع چالش‏ها و تنگناها در این زمینه، از جمله موضوعاتى است که در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته است.]

انسان، مخلوق خداوند ذاتاً و فطرتاً موجودى اجتماعى است که در پرتو امر فطرى همواره در تعامل و کارکرد با دیگران است. او موجودى پویا، خلاق، کوشا، پر تلاش و سازنده است اما براى رسیدن به هدفش باید از شروع تولد یا نوزادى در تعلیم و تربیتى باشد که او را به این مسیر رهنمون سازد. در واقع بستر رشد و شکوفایى این مخلوق الهى باید از کودکى فراهم باشد. آنچه که امروز به آن آموزش و پرورش مى‏گوییم، مجموعه اعمال هدفمند و مشخصى است که با روش‏هاى خاصى در قالب یک سلسله فعالیت‏هاى آموزشى در یک شرایط خاص شناخته شده است. آموزش و پرورش که در کشور ما از سابقه دیرینه‏اى برخوردار است امروزه بیش از 18 میلیون دانش‏آموز را تحت پوشش دارد و مدرسه مکانى است که در آن دانش‏آموزان براى زیستن در جامعه آماده مى‏گردند. دختران و پسرانى که هر کدام ویژگى خود را دارند، نظام آموزشى کشور باید براى آنها به فراخور وضع و ویژگى‏هاى آنها برنامه‏ریزى کند.
در جامعه کنونى تنها بستر دسترسى به فناورى، توسعه و پیشرفت بیشتر آموزش و پرورش مى‏باشد. تقریباً تمامى کشورهاى جهان به این نتیجه رسیده‏اند که شرط اصلى توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، آموزش و پرورش است، به همین لحاظ توجه روزافزونى به آموزش و پرورش داشته‏اند. در کشورهاى جهان سوم و رو به توسعه نیز نقش چشمگیرى براى دستیابى به آموزش و پرورش بهتر شکل گرفته و انگیزه و تلاش گسترده‏اى براى پایه‏ریزى نظام آموزشى جامع و سودمند مى‏شود. علاوه بر اینها، صاحب‏نظران بر این باورند که با توجه به اهمیت جایگاه آموزش و پرورش در رشد، توسعه و عدالت اجتماعى باید وضعى فراهم شود تا نظام آموزش و پرورش به صورتى عام و فراگیر در اختیار همه قرار گرفته و باعث بالا بردن نرخ پوشش تحصیلى دانش‏آموزان باشد.

بخش یکم: نگاه کلّى‏

ضرورت‏

تأثیر ارتقاى سطح دانش و فرهنگ جمعیت هر جامعه‏اى در بالا رفتن بینش، موقعیت و پایگاه اجتماعى از دیدگاه همه نظریه‏پردازان مورد تأیید و پذیرش است. اگر قبول داشته باشیم که رشد فرهنگ موجب بهره‏ورى بیشتر از تعلیم و تربیت است، باید توجه کنیم که یکى از وظایف نظام آموزشى در هر کشورى انتقال میراث فرهنگى به نسل آینده، پرورش استعدادهاى آنان و ارائه اطلاعاتى است که نسل جوان را براى مشارکت بیشتر در دستاوردهاى علمى و فرهنگى ترغیب کند.(1) این مشارکت یعنى مشارکت همه گروهها اعم از دختران و پسران.
اهمیت بازده اقتصادى، بازتاب سیاسى و اجتماعى آموزش و پرورش، توجه به این نهاد را در سرلوحه برنامه‏هاى ملى کشورها قرار مى‏دهد و بر همین مبنا کشورها در صدد ایجاد فرصت‏هاى برابر براى نیل به عدالت اجتماعى و توسعه مى‏باشند.(2)
در اجلاس سران براى کودکان در سپتامبر 1990، بر حقوق کودکان تأکید شد تا آنان در برنامه‏هاى توسعه انسانى در اولویت قرار گیرند. این اجلاس تأکید ویژه خود را به وضعى دختران معطوف کرد و خواهان تقویت حمایت از آنان شد. در برنامه اجرایى این اجلاس ایجاد فرصت‏هاى برابر بهره‏مندى از آموزش، بهداشت، تغذیه و سایر خدمات اولیه ضرورى اعلام شد تا از این طریق کودکان بتوانند به بالاترین حد استعداد خویش دست یابند.(3)
امروز این توافق عمومى وجود دارد که آموزش، صرف نظر از اینکه چه کسى آن را دریافت مى‏کند، در توسعه سهم دارد؛ درآمد را افزایش مى‏دهد، بهداشت را بالا مى‏برد و بهره‏ورى را زیاد مى‏کند. همچنین این توافق وجود دارد که وقتى زنان دریافت‏کننده آموزش باشند، فواید آن آشکارتر است.

دلایل:

1- بهداشت بهتر: یک مادر آموزش‏دیده، خانواده سالم‏ترى پرورش مى‏دهد. وى باید در هر زمینه‏اى اطلاعات کافى داشته و یا از راههاى مختلف از جمله مطالعه، اطلاعات خود را بالا برد. بنا بر یکى از گزارش‏هاى صندوق جمعیت ملل متحد (UNFPA ) آموزش مادر براى سلامتى فرزندانش به مراتب از داشتن توالت بهداشتى، آب لوله‏کشى یا حتى دریافت غذا مهم‏تر است. تحقیقات نشان داده است که یک درصد افزایش سواد در زنان تأثیرى سه برابر در کاهش تعداد پزشکان دارد.
2- خانواده کوچک‏تر: تحصیلات و آموزش بالاتر در دختران باعث مى‏شود که مادران آینده علاوه بر آگاهى از روش‏هاى تنظیم خانواده در به دنیا آوردن فرزندان سالم‏تر آگاه‏تر باشند.
3- بهره‏ورى بیشتر: زنان تحصیلکرده، هم در خانه و هم در محل کار از کارآیى بیشتر برخوردارند. تحقیقى که توسط بانک جهانى تا پیش از سال 1993 (1372) در 200 کشور جهان انجام شده حاکى است کشورهایى که سرمایه گذارى بیشتر در آموزش ابتدایى زنان کرده‏اند از بهره‏ورى اقتصادى بیشتر برخوردارند. تحقیقات نشان داده است که آموزش باعث افزایش بهره‏ورى و بهبود کیفیت مى‏شود.
4- بهبود وضع: زنان تحصیلکرده همواره تمایل به تصمیمات مستقلانه‏تر و عهده‏دار شدن امور خود دارند.
5- تأثیر اجتماعى: زنان، وقتى که تحصیلکرده باشند، تمایل به ترغیب بچه‏هایشان براى تحصیل کردن دارند.(4)

تاریخچه:

پس از پذیرش منشور حقوق کودکان در سازمان ملل متحد (1989) کشورهاى عضو آن را به تصویب مراجع قانونگذار خود رساندند. در این منشور بر رعایت مساوات و عدم تبعیض بین کودکان تصریح شده است و در بخش دیگرى از آن تعهد مى‏شود که کلیه حقوق در زمینه بقا، حمایت و رشد، باید بدون در نظر گرفتن جنسیت، همه کودکان را شامل شود.(5)
امروزه در بیشتر کشورهاى جهان شاهد نابرابرى‏هاى جنسیتى در آموزش هستیم. از آنجا که کودکان و بخصوص دختربچه‏ها از قشرهاى آسیب‏پذیر جامعه هستند و در کشورهاى مختلف به دلایل گوناگون از جمله بلایاى طبیعى، جنگ، قحطى و خشکسالى، پایین بودن سطح فرهنگ و فقر اقتصادى، شاهد نابرابرى‏هاى فراوانى براى دختران هستیم، به جهت اهمیت تعادل و توازن جامعه انسانى و گام نهادن در توسعه اجتماعى، لازم است در توزیع فرصت‏هاى آموزشى سهم دختران را بیش از پیش در نظر بگیرند.
خانم گرترود مونجلا، دبیر کل کنفرانس چهارم ملل متحد در مورد زنان گفت: با اینکه پیشرفت بزرگى به سوى سوادآموزى در جهان صورت گرفته، یک نقص تاریخى بزرگ بین زنان بالغ امروز خاصه زنان روستایى، باقى است که مانع مشارکت کامل آنها در جامعه مى‏گردد.
چنانچه قرار است زنان در قرن بیست و یکم در توسعه ملى مشارکت مؤثر داشته باشند، به گفته خانم مونجلا «سؤال اساسى این است که آیا زنان با دریافت سطحى از آموزش که آنها را براى ورود به هر میدانى آماده سازد و در معرض علوم، فنون و ارتباطات قرارشان دهد و قدرت خلاقه آنها را برانگیزد، قدر کفایت را خواهند داشت که به طور کامل در روند توسعه، مشارکت جویند؟»
آموزش، یکى از ده حوزه مهمى است که سازمان ملل متحد براى بحث در چهارمین کنفرانس جهانى زنان در پکن در سپتامبر 1995 (1374)، مشخص کرد. همچنین هدف حتمى دو کنفرانس دیگر ملل متحد، یعنى کنفرانس بین‏المللى جمعیت و توسعه (سپتامبر 1994 قاهره مصر) و گردهمایى سران جهان براى توسعه اجتماعى (مارس 1995 دانمارک) بود.
از سال 1354 (1975)، زمانى که اولین کنفرانس جهانى زنان در مکزیکوسیتى تشکیل شد آموزش براى زنان به مثابه یک مسئله کلیدى در دستور کار جامعه بین‏المللى باقى ماند. سیاست‏هاى پیشگیرانه براى پیشرفت زنان تا سال 2000 که در سومین کنفرانس جهانى زنان در نایروبى در سال 1364 (1985) پذیرفته شد، آموزش را مبنایى براى ارتقا و بهبود وضع زنان تعریف مى‏کند، ابزارى اساسى که مى‏بایست به زنان داده شود تا بتوانند نقش‏شان را به عنوان اعضاى کامل جامعه ایفا کنند.
در سال 1369 (1990)، موقعى که جهان سال بین‏المللى سوادآموزى را برگزار کرد، مسئله دسترسى برابر زنان به آموزش به طور گسترده مورد بحث قرار گرفت. در همان سال، کنفرانس جهانى در مورد «آموزش براى همه» در جوهتین تایلند تشکیل گردید. کنفرانس، آموزش براى دختران را به عنوان اولویت بالا تعیین کرد. کنفرانس با مسئولیت مشترک یونسکو (
UNESCO ) برنامه توسعه ملل متحد (UNDP ) صندوق کودکان ملل متحد (UNICEF ) و بانک جهانى، تعدادى برنامه با هدف کاهش نابرابرى در نرخ بى‏سوادى بین زن و مرد و از بین بردن موانع اجتماعى و فرهنگى که سبب بازداشتن زنان و دختران از دستیابى به فرصت‏هاى برابر در تمام جنبه‏هاى زندگى‏شان شده است، ارائه کرد. از زمان تشکیل کنفرانس، بانک جهانى وامهایش را تقریباً دو برابر کرده، از 500 میلیون دلار در 1990 (1369) به یک میلیون دلار در 1993 (1372) رسانده است.
به همین ترتیب، برنامه توسعه ملل متحد (
UNDP ) پرداخت‏هایش را دو برابر کرد و صندوق کودکان ملل متحد (UNICEF ) موافقت کرد که یک چهارم کل بودجه‏اش را براى آموزش اختصاص دهد.(6)
در برنامه عمل پکن یعنى بیانیه مقاصد و هدف‏هاى نمایندگان دولت‏ها در «چهارمین کنفرانس جهانى زنان» در پکن 1374 (1995)، آموزش به منزله یکى از حقوق اساسى بشر و وسیله ضرورى در بیانیه، شمرده شد. سرمایه‏گذارى در آموزش و کارورزى‏هاى رسمى و غیر رسمى براى دختران و زنان به عنوان یکى از بهترین وسایل رسیدن به رشد توسعه اقتصادى که هم پایدار و هم قابل استمرار باشد توصیه شده است.
در برنامه، عمل به این هدف‏هاى راهبردى پیشنهاد شده است:
1- تضمین دسترسى مساوى به آموزش؛
2- تضمین تکمیل آموزش‏ها براى دست کم 80 درصد کودکان با تأکید خاص بر دختران تا سال 2000؛
3- کاهش اختلاف‏هاى مبتنى بر جنسیت در حوزه آموزش تا سال 2005 و تأمین آموزش ابتدایى تا پیش از سال 2015 براى همگان؛
4- کاهش میزان بى‏سوادى زنان، به ویژه در میان زنان روستایى، مهاجر، پناهنده، آواره و معلول به میزان نصف سال 1990 (1369)؛
5- ریشه‏کن ساختن بى‏سوادى میان زنان سراسر جهان؛
6- بهبود دسترسى زنان به کارورزى‏هاى حرفه‏اى، علوم و فنون و فراهم ساختن امکان ادامه تحصیلات براى آنان؛
7- ایجاد آموزش غیر تبعیض‏آمیز با تنظیم و کاربرد برنامه‏هاى تحصیلى، کتاب‏هاى درسى و وسایل کمک‏آموزشى عارى از قالب‏هاى جنسیتى براى همه سطوح آموزش و پرورش؛
8- اختصاص منابع کافى اصلاحات آموزشى و نظارت بر اجراى آنها؛
9- حفظ یا افزایش سطح بودجه‏هاى مربوطه به آموزش در برنامه‏هاى تعدیل ساختارى و بهبود اقتصادى؛
10- ترویج آموزش یا دوره‏هاى کارورزى مادام‏العمر براى دختران و ابداع برنامه‏هاى آموزشى انعطاف‏پذیرى براى بر آوردن نیازهاى آنان؛
قوانین جارى در جمهورى اسلامى ایران به صراحت موافق حق آموزش و تحصیل براى همگان است. اصل 30 قانون اساسى ابراز مى‏دارد که آموزش و پرورش، رایگان و اجبارى است. در ماده 4 «قانون تأمین وسایل و امکانات تحصیلى اطفال و جوانان ایرانى» که در سال 1353 تصویب شد آمده است که «هر یک از پدر یا مادر یا سرپرست قانونى کودک و نوجوانان کمتر از هجده سال که قانوناً مسئول پرداخت مخارج زندگى او مى‏باشند و با داشتن امکانات مالى، از تهیه وسایل و موجبات تحصیل کودک یا نوجوان واجد شرایط تحصیل مشمول این قانون در محلى که موجبات تحصیل دوره‏هاى مربوط از طرف وزارت آموزش و پرورش فراهم شده باشد امتناع کند یا به نحوى از انحا از تحصیل او جلوگیرى نماید، به حکم مراجع قضایى که خارج از نوبت رسیدگى مى‏کنند به جزاى نقدى از ده هزار ریال تا دویست هزار ریال و به انجام تکالیف فوق نسبت به کودک یا نوجوان محکوم خواهد شد ...»
آئین‏نامه اجرایى «قانون تأمین زنان و کودکان بى‏سرپرست» در ماده دوم مقرر مى‏دارد که با کمک نیروهاى انتظامى باید کودکان فاقد والدین یا بدون سرپرست را شناسایى کرد و تسهیلات آموزشى شامل آموزش حرفه‏اى و فنى را در اختیار آنان قرار داد.
قوانین مزبور، مقامات مربوط را مسئول حمایت و رسیدگى به دختران بى‏سرپرست تا وقتى که ازدواج کنند مى‏داند.
در ایران مانند هر کشور در حال توسعه دیگر، میزان ترک تحصیل دختران بالاتر از پسران است و ازدواج زودهنگام، یکى از دلایل ترک تحصیل دختران شناخته شده است.

وضع آموزشى دانش‏آموزان دختر در سایر کشورها

در بیشتر کشورهاى جهان، دختران در مقایسه با پسران موقعیت پایین‏ترى دارند و از حقوق، فرصت‏ها و امتیازهاى کمترى در دوران کودکى بهره‏مند مى‏شوند و از ابتدا نابرابرى را در خانواده و در اجتماع تجربه مى‏کنند. اینان به خوبى بر این امر آگاه مى‏شوند که براى غلبه بر نابرابرى‏ها و تبعیض، در سطح ملى گام برداشته‏اند، در نتیجه در عمل نسبت به گسترش دسترسى دختران به آموزش سهم عمده‏اى دارند.(7)
در سال 1369 (1990)، حدود 130 میلیون کودک به مدرسه ابتدایى دسترسى نداشتند که 81 میلیون نفر آنها دختر بودند. حدود24 از 948 میلیون بى‏سواد بزرگسال را زنان تشکیل مى‏دهند.
در بین 29 کشور جهان در سال‏هاى 89 - 1986، کمتر از 30 درصد زنان قادر به خواندن و نوشتن بودند. در پنج کشور رو به توسعه میزان زنان باسواد کمتر از ده درصد بود.
در سال‏هاى 89 - 1986 تفاوت نرخ ثبت‏نام پسران و دختران در دوره ابتدایى به حدود 29 درصد در جنوب آسیا، 20% در آفریقاى جنوبى و صحرا و 18 درصد در خاورمیانه مى‏رسید.
در گزارش توسعه انسانى سازمان ملل متحد (1990) شاخص‏هاى آموزشى، فاصله میان زنان و مردان به شرح زیر ارائه شده است:
نرخ سوادآموزى مردان 100 درصد، نرخ سوادآموزى زنان 65 درصد است. میزان ثبت نام در مقطع ابتدایى براى پسران 100 درصد، براى دختران 82 درصد مى‏باشد.
کلیه دانش‏آموزان پسر در مقطع متوسطه ثبت‏نام مى‏کنند، در حالى که حدود 70 درصد دختران دانش‏آموز در مقطع متوسطه ثبت‏نام مى‏کنند.(8)
طبق آمار دیگرى از یونسکو در سال 1980، 9/33 درصد دختران بالاى 15 سال بى‏سواد بوده‏اند و در همان سال، این آمار براى پسران 9/23 درصد ذکر شده است. در سال 2000، 869 میلیون نفر بى‏سواد در جهان وجود داشته‏اند که 64 درصد از آنان را زنان تشکیل مى‏دهند.
برآورد دیگرى از یونسکو (1999) نشان مى‏دهد که از هر سه زن بزرگسال در دنیا یکى بى‏سواد است، در حالى که از هر پنج مرد بزرگسال تنها یکى بى‏سواد است.(9)
گزارش دیگرى از یونیسف (1999)، در مورد وضع آموزشى برخى از کشورها نشانگر آن است که در اکثر موارد سهم مردان در آموزش و سواد بیش از زنان است، نتیجه این که زنان نسبت به مردان به فرصت‏هاى کمترى دسترسى داشته‏اند.(10)
children ( 9991 ).(Unicef ) 9991 ). staueThe of the worlds به موجب «گزارش آموزش جهان» سال 1993، سازمان فرهنگى، علمى و آموزشى ملل متحد (یونسکو) 905 میلیون مرد و زن از کل جمعیت بالغان جهان، بى‏سواد بوده‏اند. در حدود 587 میلیون نفر یا 65 درصد آنها زن بوده‏اند. در 1985، تعداد زنان و مردان بى‏سواد 592 میلیون نفر بودند که 352 میلیون نفر آنها را زنان تشکیل مى‏دادند.
همچنین بنا بر یک کار تحقیقى که توسط شوراى اقدام جمعیت (یک گروه تحقیقى مستقر در آمریکا) صورت گرفته از 885 میلیون کودک که در 1993 به مدرسه مى‏رفتند، تقریباً 400 میلیون دختر بودند. در برخى کشورها، بخصوص در کشورهاى توسعه‏یافته و پاره‏اى از کشورهاى آمریکاى لاتین و حوزه کارائیب، تفاوت جنسیتى مهمى در آموزش مقطع ابتدایى وجود ندارد. تنها جاهایى که تفاوت فاحش بین زن و مرد همچنان باقى است، کشورهاى جنوب آسیا، کشورهاى عربى و جنوب صحراى آفریقاست.
در بیشتر قسمت‏هاى جنوب آسیا و خاورمیانه فقط یکى از هر سه دانش‏آموز، دختر بوده، در آفریقا در مقطع ابتدایى و متوسطه تا 1993 کمتر از یک نفر از هر سه نفر دانش‏آموز و در مقطع بعدى کمتر از یک نفر از هر پنج دانش‏آموز دختر بوده است.
در پاره‏اى قسمت‏هاى جنوب آسیا و کشورهاى آفریقایى، نرخ بى‏سوادى در زنان بالغ بیش از 80 درصد است. به موجب اطلاعات «زنان جهان، گرایش‏ها و آمارها 1990 - 1970» از انتشارات سازمان ملل متحد، نرخ بى‏سوادى در بین زنان 30 سال به بالا در نپال 4/93، در پاکستان 2/89، در بورکینافاسو 2/98، در مالى 9/97 و در توگو 4/90 درصد است.
میزان بى‏سوادى در زنان روستایى اکثر مناطق تا سال 1990 همچنان بالا بوده، حتى در کشورهایى که زنان شهرنشین پیشرفت‏هاى شایان توجهى داشته‏اند. بنا بر اطلاعات «زنان جهان» این تفاوت به شدیدترین وجهى در آمریکاى لاتین وجود دارد، جایى که میزان بى‏سوادى زنان روستایى 24/15 درصد در مقابل 5 درصد زنان شهرى، 25 درصد است. در آسیا و حوزه اقیانوس آرام نرخ بى‏سوادى زنان روستایى دو برابر زنان شهرى است (43 درصد در مقابل 22 درصد)، و در آفریقا سه چهارم زنان روستایى 24 - 15 ساله بى‏سوادند، در حالى که این میزان در مناطق شهرى از نصف کمتر است.
میزان ترک تحصیل در دختران بسیار بالاتر از پسران است. بر اساس یک تحقیق که قبل از 1993 در کشور مالى صورت گرفته، 80 درصد دختران اصلاً به مدرسه نمى‏رفتند و در دوره ابتدایى ترک تحصیل کرده‏اند. در برزیل فقط 63 درصد بچه‏هایى که وارد دبستان مى‏شوند به کلاس دوم مى‏روند و تنها 47 درصد آنها تا کلاس چهارم مى‏رسند.
جانبدارى از تحصیل پسران در مقابل دختران ابداً «مسئله جهان سومى» نیست. در کشورهاى توسعه‏یافته، نسبت دختران و پسرانى که به مدرسه مى‏روند در مقاطع ابتدایى و متوسطه که آموزش اجبارى است، تقریباً یکسان است. اما در مقطع سوم شمار پسران به راحتى بر تعداد دختران فزونى مى‏گیرد. به همین ترتیب، دسترسى زنان به زمینه‏هاى علمى و فنى محدود باقى مى‏ماند.
به موجب گزارش توسعه انسانى (1993)، از انتشارات برنامه توسعه ملل متحد (
UNDP ) نسبت زنان به مردان دانشجوى سال سوم در حوزه‏هاى علمى و فنى در اسپانیا 28 درصد، در اتریش 25 درصد و در کانادا 28 درصد است.
در ایالات متحده نیز طبق تحقیقى که توسط انجمن زنان دانشگاهى آمریکا (پیش از 1993) انجام شد دختران به طور نظام‏مند، از طریق پیشرفت و تبعیض، از آموزش برابر محروم مى‏گردند. در رشته‏هایى مانند ریاضى، علوم و فنون پسران بر دختران ترجیح داده مى‏شوند.(11)
تا سال 2000 میزان تحصیلات دختران در 18 سالگى به طور متوسط 4/4 سال کمتر از میزان تحصیلات پسران بوده است.
از 100 میلیون کودکى که بیش از سال چهارم دبستان ترک تحصیل کردند، دو سوم را دختران تشکیل مى‏دهند.
از 1970 تا 1992 تعداد ثبت‏نام کنندگان دختر در دبستان و دبیرستان در سراسر جهان از 38 درصد به 68 درصد افزایش یافت. این امر توجه فزاینده به آموزش ابتدایى همگانى را نشان مى‏دهد. با این حال 130 میلیون کودک دسترسى به تعلیمات ابتدایى ندارند. دو سوم این کودکان دخترانند.
تعداد زنانى که در کشورهاى رو به رشد در آموزش متوسطه ثبت‏نام کرده‏اند نصف تعداد مردان است. در سراسر جهان، زنان همچنان سهم ناچیزى از دانش‏آموزان رشته‏هاى ریاضیات و علوم را تشکیل مى‏دهند.
در امریکاى جنوبى، 52 درصد پسران و فقط 33 درصد دختران در دبیرستان‏ها ثبت‏نام مى‏کنند.
دختران سنین 15 تا 19 هر سال 15 میلیون کودک به دنیا مى‏آورند و بیشتر در اثر عوارض مربوط به باردارى مى‏میرند تا در اثر عوارض دیگر.
دختران بسیارى از نقاط جهان دسترسى برابر به آموزش ابتدایى دارند. به علاوه در تعلیمات متوسطه عالى نیز پیشرفت‏هایى حاصل شده است، اگر چه دختران هنوز عقب‏تر از پسرانند.
در برخى از کشورها تعداد زنانى که وارد دانشگاه مى‏شوند، به نحو چشمگیرى افزایش یافته است.
احتمال مى‏رود تعداد زنان جوان 15 تا 19 ساله‏اى که دست کم هفت سال تحصیل کرده باشند نسبت به زنان 40 تا 44 ساله دو تا سه برابر بیشتر باشد.(12)
در ایران 60 درصد از پذیرفته‏شدگان دانشگاههاى کشور را در سال 2000 دختران تشکیل مى‏دادند.

بخش دوم: نگاهى به چند کشور

وضع آموزش زنان و دختران در چین

پیش از انقلاب کمونیستى چین در سال 1949، سطح آموزش مردم بسیار پایین بود. 90% زنان چین بى‏سواد و 80% بزرگسالان بى‏سواد یا کم‏سواد بودند.
مطابق اندیشه‏هاى سنتى فئودالیسم دختر بى‏استعداد، دختر عفیفى است و بر این اساس اختلاف فاحش تحصیلى بین زنان و مردان وجود داشت. از آنجا که تمایز جنبشى در آموزش، موجب اختلاف سطح مشارکت در زمینه اشتغال و فعالیت سیاسى و غیره مى‏گردد، زنان چینى به دلیل بى‏سوادى از مشارکت در زندگى اجتماعى محروم و در زندگى خانوادگى تحت ظلم بودند. از زمان پایه‏گذارى جمهورى خلق چین، از این اختلاف فاحش کاسته شد.
طبق قانون اساسى زنان داراى حق آموزش برابر با مردان شدند. به منظور اطمینان از دسترسى همه کودکان به آموزش ابتدایى در سن مقتضى در آوریل 1986، قانون آموزش اجبارى تصویب شد. به موجب این قانون، تحصیلات تا 9 سال، صرف نظر از جنسیت، ملیت و نژاد اجبارى مى‏باشد. همچنین در سوم آوریل 1992 «قانون جمهورى خلق چین براى حمایت از حقوق و امتیازت زنان» در هفتمین کنگره ملى خلق، به تصویب رسید. در این قانون به تشریح حقوق زنان در ابعاد مختلف آموزشى، اقتصادى، سیاسى، خانوادگى، شخصى، مالکیت و دارایى پرداخته شده است.
از دیدگاه مقایسه‏اى بین پیش از انقلاب در 1949 و پس از انقلاب مى‏توان گفت در قبل از انقلاب تنها20% دختران به مدرسه مى‏رفتند و 90% زنان جامعه بى‏سواد بودند.
از اهداف مهم دولت چین پس از انقلاب، از بین بردن بى‏سوادى و ایجاد تساوى حقوقى و امکانات آموزشى بین زنان و مردان بود.
در اثر توجه حکومت به امر سوادآموزى در دهه 1950، 16 میلیون زن از نعمت سواد برخوردار شدند. تا 1994 نیز 110 میلیون زن باسواد گردیدند. در فاصله ده ساله 1377 - 1367، 344000 زن به سطح آموزشى بزرگسالان راه یافتند.
در 1995، حدود هشت میلیون زن روستایى تحت آموزش اجبارى قرار گرفتند، البته فدراسیون زنان چین نیز به فعالیت‏هاى وسیع در زمینه سوادآموزى در مناطق روستایى پرداخت و این تلاش‏ها آنچنان موفقیت‏آمیز بود که از یونسکو جایزه‏اى دریافت داشت.
در 1992، برنامه‏اى به نام «طرح شکوفه‏هاى بهارى» به اجرا گذاشته شد که بر اساس آن 800 کلاس درس براى دختران در 16 استان و منطقه خودمختار دایر گردید و 40 هزار دختر که ترک تحصیل کرده بودند، به مدرسه بازگشتند.
البته در چین موانعى در راه سوادآموزى وجود دارد و هنوز نرخ بالایى از دانش‏آموزان دختر ترک تحصیل مى‏کنند. طبق آمار 1978، 7/2 میلیون کودک در سن مدرسه در سراسر کشور از تحصیل محرومند و از این تعداد 83%، دختربچه‏هاى روستایى بودند. دلایل این مسئله عبارتند از:
1- استفاده از نیروى کار دختران براى کشاورزى‏
2- تفکرات واپس‏گرایانه و رسوبات فکرى ناشى از سنن باستانى‏
3 - فقدان منابع آموزشى و معلم‏پراکندگى مدارس روستاها

در آخرین برنامه توسعه پنج ساله بیش از 120 میلیون زن کارگر در مدارس حرفه‏اى یا اتحادیه‏هاى کارگرى، آموزش دیده‏اند و در حدودى به متخصصان حرفه‏اى تبدیل شده‏اند، نیز 50 هزار نفر از آنها در کالج‏هاى آموزش عالى نظیر دانشگاههاى مکاتبه‏اى و شبانه و کارگرى تحصیل کرده‏اند. در سال 71،1983/5 میلیون زن در چین آموزش فنى و حرفه‏اى دیده‏اند و 31/5 میلیون زن کشاورز به این آموزش‏ها دست یافته‏اند. از میان زنان کارگر نیز 92/6% به سطح کالج، 84/34% به دبیرستان یا آموزش حرفه‏اى 5/44%، به سطح آموزش نایل گردیده‏اند.
در 1992، 98/96% کل دختران چینى به مدرسه رفتند. در 1994 نیز 7/97% دختران بین سنین فوق به مدرسه راه پیدا کرده و 7/43% دانش‏آموزان دختر نیز به مقطع متوسطه رفتند. آمار مقایسه‏اى در 1990 با سال‏هاى اولیه تشکیل حکومت نشان مى‏دهد که تعداد دختران در مقطع متوسطه 57 برابر افزایش یافته است. دولت چین قصد دارد سالانه سه میلیون نفر از جمعیت بى‏سواد زنان را باسواد کند و محور فعالیت‏هاى سوادآموزى زنان بین سنین 65 تا 40 متمرکز شده است. همچنین دولت چین در «برنامه توسعه زنان چین» که برنامه پنج ساله مى‏باشد، در باره آموزش و تعلیمات شغلى دستور عمل‏هایى را در محورهاى ذیل ارائه کرد: از بین بردن بى‏سوادى، اجبارى شدن آموزش، ایجاد محیط مساعد اجتماعى براى پذیرش آموزش رسمى از سوى دختران، ارتقاى تدریجى درصد زنان براى کسب آموزش‏هاى متوسطه فنى و ویژه و آموزش عالى، برابرى در ثبت‏نام در مؤسسات آموزش عالى و استفاده کامل از انواع مدارس موجود حرفه‏اى و آموزشى بزرگسال.(13)

آموزش زنان و دختران در ژاپن‏

در نیمه دوم قرن هجدهم تأسیس مدارس براى عموم آغاز شد. شمار این مدارس در پایان دوره به بیش از ده هزار رسید.
گسترش و اوج تأسیس مدارس مذهبى (تراکویا) در نیمه دوم قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد. این مدارس بیشتر در مراکز شهرى متمرکز گردیدند و همان طورى که انتظار مى‏رفت همانند سایر مراکز آموزشى در کشورهاى دیگر تنها، به آموزش مردان توجه مى‏شد. در میان مراکز آموزشى دولتى نیز تبعیض آموزشى زنان و مردان، همچنان قابل توجه بود، به طورى که از 245 مدرسه ناحیه‏اى فقط هفت مدرسه امکانات آموزشى براى زنان را فراهم مى‏کرد.
در سال 1771 بر اساس الگوى غربى وزارت آموزش تأسیس شد و به اقتباس از نظام آموزشى فرانسه، هشت منطقه آموزشى به وجود آمد. آموزش دبستانى براى پسران و دختران تا کلاس سوم اجبارى شد و سپس تا سال ششم دبستان به اجرا در آمد. در سال 1872 فرمان آموزش و پرورش از جانب حکومت به اطلاع عموم رسانده شد و نظام آموزش نوبت در سه گروه ابتدایى، متوسطه و دانشگاه (عالى) سازماندهى شد. در 1889، امپراتور، قانون اساسى جدیدى را به اقتباس از قانون کشور چروس (آلمان) به مورد اجرا گذاشت.
همان سال دبیرستان‏هاى دخترانه و مدارس فنى و حرفه‏اى تأسیس و در سال 1900، دوره چهار ساله ابتدایى براى افراد واجب‏التعلیم اجبارى اعلام گردید و دریافت شهریه در مدارس ابتدایى دولتى ممنوع شد. در 1908، دوره آموزش ابتدایى از چهار سال به شش سال و بر همین اساس آموزش اجبارى از چهار سال به شش سال افزایش یافت.
امروزه امکان آموزشى کم و بیش یکسان براى مردان و زنان ژاپنى وجود دارد. اما بدان معنا نیست در اهدافى که مردان و زنان براى خودشان یا در الگوهاى کارى قرار مى‏دهند، تغییر یکسانى داده شده باشد.(14)

آموزش زنان و دختران در پاکستان‏

نخستین مدارس متوسطه پاکستان توسط بریتانیایى‏ها یا مبلّغان مذهبى امریکا دایر گردید. مدرسه پسرانه اشراف‏زادگان لاهور، کالج نخبگان (پیشین) و کالج ایچى‏سن فعلى، توسط بریتانیایى‏ها به منظور آموزش شاهزادگان هندى - پاکستانى و فرزندان ذکور کارمندان دولت تأسیس گردید. اندکى بعد، مراکز مشابهى با عنوان کالج ملکه مارى براى اشراف‏زادگان دختر دایر گردید.
طى سال 1975، فارغ‏التحصیلان دختر و پسر مدارس متوسطه از نسبت یکسانى برخوردار بودند. در 1979 که دولت به اجراى برنامه اسلامى‏سازى مبادرت کرد، نرخ فارغ‏التحصیلان پسر 25 درصد و نرخ فارغ‏التحصیلان دختر 16 درصد بود. طى سال 1993 این روند با تغییر بسیارى روبه‏رو گردید و نرخ فارغ‏التحصیلان پسر به 7 درصد و نرخ فارغ‏التحصیلان دختر به 15 درصد بالغ گردید.
بالاترین نرخ افت تحصیلى مقطع ابتدایى در کلاس‏هاى اوّل و دوم مى‏باشد. 25% پسران و 40% دختران پیش از ورود به کلاس دوم ابتدایى، مبادرت به ترک تحصیل مى‏کنند. نرخ افت تحصیلى در سطح شهرى 32% و در مناطق روستایى 59% مى‏باشد. نرخ افت تحصیلى مردان روستایى 54% و نرخ افت تحصیلى مردان شهرى 26% مى‏باشد. در مقایسه نرخ افت زنان روستایى 67% و زنان شهرى 38% مى‏باشد. مقایسه آمار مربوط به تحصیلات مردان و زنان نشان مى‏دهد که در پاکستان تفاوت قابل ملاحظه‏اى در زمینه دستاوردهاى تحصیلى میان مردان و زنان وجود دارد. طبق آمار به دست آمده طى 1992، 22 درصد از زنان بالاتر از 15 سال، از نعمت سواد برخوردار بوده‏اند و این در حالى است که نرخ مردان باسواد بر 48 درصد بالغ گردید.
پایین بودن سطح پیشرفت در زمینه تحصیل زنان در این واقعیت منعکس شده است که بین سال‏هاى 1980 تا 1989، 25 درصد از زنان رده‏هاى سنى 15 تا 24 سال از نعمت سواد برخوردار بوده‏اند. منابع سازمان ملل اظهار داشته‏اند که در 1990، از هر 100 دختر پاکستانى در سن دبستانى تنها 30 دختر به مدارس ابتدایى راه یافته و از هر 10 دختر دبیرستانى کلاس‏هاى نهم و دهم، تنها 5/1 دختر به مدارس متوسطه راه یافته‏اند. تفاوت بین مناطق روستایى و مناطق شهرى نیز مشهود است، به گونه‏اى که در 1981، تنها 15 درصد از زنان ساکن مناطق روستایى از نعمت سواد برخوردار بودند، در حالى که رقم زنان باسواد در مناطق شهرى در سال بر 35 درصد بالغ مى‏گردید. در میان مردان، نرخ افراد باسواد در روستاها طى سال 1981، 27 درصد و در شهرها به 57 درصد بالغ مى‏گردید. نرخ باسوادى در میان زنان پاکستان به حدى ناچیز است که این کشور از نظر سواد با برخى از فقیرترین کشورهاى جهان قابل مقایسه است. در گذشته تصور مى‏گردید که عوامل فرهنگى، عامل اصلى پایین بودن سطح تحصیلات در میان زنان پاکستانى است اما تحقیقات به عمل آمده توسط سازمان‏هاى بین‏المللى طى دهه 1980، نشان داد که اغلب خانواده‏ها به علت در خطر بودن شرافت دختران، از حضور اینان در مدارس جلوگیرى مى‏کنند. از این‏رو مدتى بعد زمانى که دولت به برقرارى امنیت در مناطق روستایى پنجاب و بلوچستان مبادرت کرد، والدین پاکستانى، تمایل بیشترى به حضور کودکان خویش در مدارس نشان دادند.(15)

آموزش زنان و دختران در ترکیه‏

در شروع دوره جمهورى، اغلب مردم ترکیه بى‏سواد بودند. در 1927، طبق آمار تعداد 4/89% از کل جمعیت کشور قادر به خواندن و نوشتن نبودند. بى‏سوادى بخصوص میان زنان بیش از مردان به چشم مى‏خورد و 96% از آنان را شامل مى‏شد.
در این زمان به دنبال طرح استعمارى تغییر الفباى زبان ترکى از عربى به لاتین، دولت جمهورى تلاش وسیعى را جهت آموزش این حروف جدید و همچنین بالا بردن سطح آموزش عمومى مردم آغاز کرد.
در این راه روش‏هاى تشویقى و تنبیهى نیز اعمال گردید مانند کاهش زمان خدمت نظام پسرانِ باسواد روستاهاىِ فاقد مدرسه و تعقیب قانونى اولیایى که کودکان خود را به مدرسه نمى‏فرستادند.
در 1985 نزدیک به 29/77% از جمعیت ترکیه باسواد بودند. از نظر سنى گروههاى 6 تا 9 سال و بالاى 65 سال بیشترین تعداد افراد بى‏سواد را در خود جاى داده‏اند. تعداد زنان بى‏سواد نیز نسبت به مردان درصد بالاترى را نشان مى‏دهد. در 1995 میلادى درصد زنان و مردان بى‏سواد به 8/28% مى‏رسید (آمار سازمان ملل متحد). این نسبت موقعى معنادارتر مى‏شود که بگوییم حدود نیمى از جمعیت ترکیه در روستاها به سر مى‏برند که از نظر نسبت باسوادى عقب‏تر از شهرها هستند.
بررسى اجمالى نتایج آموزش و پرورش دولتى در ترکیه نشان مى‏دهد که به رغم تحصیلات اجبارى و رایگان، وضع تحصیلى دختران به ویژه در مناطق روستایى نادیده گرفته شده است. در 1984 میلادى، نرخ باسوادى براى زنان 5/62% در مقایسه با 5/86% براى مردان بوده است. میزان حضور زنان باسواد در کلاس‏هاى درس در 1995، در دوران ابتدایى 93% و در دوران متوسطه 64% بوده است. ... افرادى که توانسته‏اند دوران ابتدایى را به انجام برسانند در 1960، 90 مرد و 58 زن بوده است. ضمناً طى سال‏هاى 1995 - 1990 تعداد 76% از مردان و 50% از زنان توانسته‏اند در کلاس‏هاى بالاتر از ابتدایى شرکت کنند.
ارقام گزارش شده در مدارس ابتدایى ترکیه براى دختران و پسران 82% نشان مى‏دهد که در مقایسه با سایر کشورهاى اروپایى (92%)، هنوز تعداد قابل توجهى از کودکان ترکیه به فرصت‏هاى تحصیلى دسترسى ندارند. اما تفاوت‏هاى چشمگیرى در سطوح بالاتر تحصیلى وجود دارد. درصد دخترانى که در کشورهاى صنعتى در مدارس متوسطه ثبت نام کرده‏اند، بین 49 و 51 درصد است، در حالى که در ترکیه این درصد، به 35 مى‏رسد. درصد دخترانى که در کشورهاى صنعتى به مدارس فنى و حرفه‏اى راه یافته‏اند بین 45 و 62 درصد نوسان دارد، ولى در ترکیه این درصد به 28 رسیده است.(16)

آخرین خبر

روزنامه همشهرى در تاریخ هشتم شهریور سال جارى در خبرهاى خود آورده بود که به گزارش کارگاه آموزش کودکان یونیسف، 600 هزار دختر ترکیه‏اى به مدرسه نمى‏روند. «کارین شامپو»، نماینده یونیسف در گفتگو با شبکه خبرى ان.تى.وى ترکیه گفت: کارگاه آموزشى کودکان یونیسف سال گذشته براى مبارزه با این وضع، شعار «رفتن دختران به مدرسه» را اعلام کرد که با پیگیرى‏هاى صورت گرفته در حال حاضر امکان رفتن 300 هزار دختر ترک به مدرسه فراهم شده است. وى افزود: در بسیارى از خانواده‏هاى ترکیه فقط پسران به مدرسه مى‏روند و دختران باید در خانه بمانند و کار خانه را انجام دهند تا زمانى که ازدواج کنند.(17)
این در حالى است که میزان حضور زنان باسواد در 1995 در سوریه در دوران ابتدایى 90% و متوسطه 88%، یمن نیز 40% و 24% ذکر گردیده است.(18)

آموزش زنان و دختران در مصر

آموزش و پرورش رسمى زنان در مصر از قرن نوزدهم در نتیجه برقرارى ارتباطات بین‏المللى و برنامه‏هاى اصلاحات اجتماعى و تکنولوژیک و نوسازى آموزش و پرورش، رونق یافت. در اواخر قرن نوزدهم هنگامى که دولت مصر آموزش زنان را رسماً اشاعه داد، زنان به طور مستقیم تحت تأثیر این اقدام ابتکارى قرار گرفتند. حدود 5570 دختر در 1875 به مدارس مى‏رفتند که در بین آنها 3000 مصرى وجود داشت. در 1887، از 1660 دانش‏آموز این مدارس، 400 نفر مصرى بودند.
در اوایل قرن بیستم، در زمینه آموزش و پرورش موفقیت‏هایى نصیب زنان شد. در 1923، قانون اساسى مصر، آموزش و پرورش را اولویتى ملى بیان کرد.
در 1925، دولت آموزش ابتدایى را براى پسران و دختران اجبارى اعلام کرد. در ضمن، دبیرستانى را براى دختران بنیاد نهاد.
نرخ ثبت نام زنان در سه دوره تحصیلى در 1992 معادل 61% گزارش شده که رقمى بزرگ‏تر از نرخ مشابه براى گروه کشورهاى عربى (48%) و کشورهاى در حال توسعه (49%) است. اما بسیار پایین‏تر از نرخ محاسبه شده براى گروه کشورهاى صنعتى (81%) مى‏باشد.
اختلاف قابل توجهى بین نرخ باسوادى در بین بزرگسالان زن و مرد مصرى در 1992 گزارش شده است. در ازاى هر 100 مرد باسواد مصرى تنها 58 زن در گروه باسوادان قرار مى‏گیرند. جالب توجه آن است که در کل کشورهاى در حال توسعه این اختلاف کمتر بود، زیرا شمار زنان باسواد در ازاى هر 100 مرد باسواد برابر با 73 نفر است.
هنگامى که نرخ ثبت نام در سنین دبستانى، بین 6 الى 11 سالگى، در 1990 را در نظر بگیریم، هیچ تفاوتى بین زنان و مردان مصرى مشاهده نمى‏کنیم و این در حالى است که در 1990، نرخ ثبت‏نام زنان مصرى در این دوره تحصیلى برابر با دو سوم نرخ ثبت نام مردان مصرى بود. در دوره‏هاى دبیرستانى (12 الى 17 سالگى) و بالاتر از دیپلم (18 الى 23 سالگى)، نیز اختلاف بین نرخ ثبت‏نام زنان و مردان مصرى کاهش یافته است. اختلاف در بخش آموزش و پرورش بین زنان و مردان مصرى کمتر از اختلاف موجود در این زمینه در کشورهاى عربى است.(19)

آموزش زنان و دختران در استرالیا

تحصیل در استرالیا تا سن پانزده سالگى و در استان تاسمانیا تا 16 سالگى اجبارى است و تقریباً دو سوم کلیه دانش‏آموزان در حال تحصیل در استرالیا از مؤسسات آموزشى حکومتى به طور رایگان استفاده مى‏کنند. البته مدارس استرالیا مختلط مى‏باشند و در آنها پسران و دختران با هم تحصیل مى‏کنند. در بعضى از دبستان‏هاى وابسته به کلیساها دختران و پسران از هم جدا مى‏باشند.
طبق آمارهاى ارائه شده از سوى یونسکو در 1992 نرخ کل نام‏نویسى دختران در مراکز آموزشى در سه گروه سنى 80% بوده است.(20)

بخش سوم: آموزش و پرورش در جمهورى اسلامى ایران‏

کشور ایران با داشتن قدمتى چندین هزار ساله از جمله تمدن‏هاى بزرگى بوده که آموزش در آن جریان داشته است. بى‏شک ایرانیان از اولین ملت‏هایى بوده‏اند که به اهمیت آموزش در حفظ و بالندگى سرمایه‏هاى انسانى پى برده‏اند. از این‏رو، فرآیندهاى آموزشى در هر یک از دوره‏هاى تاریخى ایران جایگاه خاصى داشته و سهم قابل ملاحظه‏اى از فعالیت‏هاى اجتماعى را به خود اختصاص داده است.
از آنجا که در هرم سنى جمعیت در هر جامعه‏اى نیمى از جمعیت به زنان اختصاص داده شده، پرداختن به وضع و جایگاه زنان در آموزش و پرورش از اهمیت بسزایى برخوردار است. در این بخش، بر آنیم که به جایگاه زنان در آموزش و پرورش پیش از انقلاب اسلامى بپردازیم.
هر چند که در قرن نوزدهم، آموزش مطرح شد و در غرب، آموزش به صورت همگانى (دختر و پسر) در نظر گرفته شد اما ورود مدرسه به ایران بدون برخورد و مقاومت صورت نگرفت. میرزا حسن‏خان رشدیه بارها مجبور به بازگشایى دبستان به علت هجوم افراد به مدرسه و از بین بردن آن شد. در هر صورت پس از انقلاب مشروطیت، مدارس پسرانه در ایران مورد قبول واقع شد. آنچه مربوط به مدارس دخترانه مى‏شود با مقاومت بیشترى همراه بود و زنان بى‏شمارى براى تأسیس مدارس دخترانه در ایران به تکاپو افتادند. یک علت عمده مخالفت این بود که مخالفان ضرورتى براى سوادآموزى دختران ندیده و به گونه‏هاى مختلف در برابر آن مقاومت مى‏کردند. یکى از گفتار مشهور زمانى طرح شد که بى‏بى‏خانم وزیراف، پس از انقلاب مشروطیت اولین دبستان دخترانه را با نام مدرسه دوشیزگان تأسیس کرد. گفته شده که «بر آن مملکتى باید گریست که در آن مدرسه دوشیزگان باز مى‏شود!» درس خواندن براى دختران ضرورتى ندارد و آنچه دختر باید بداند در حد بچه‏دارى و خانه‏دارى است. جالب است پس از آنکه بر اثر تلاش و کوشش زنان، مدارس دخترانه در ایران به وجود آمدند، نظمیه از مدیران مدارس درخواست کرد از فارغ‏التحصیلان تعهد گرفته شود که از سواد خود براى نوشتن نامه خصوصى استفاده نکرده و اسرار خانوادگى را در نامه‏ها ننویسند. البته در این میان، به خاطر سوء ظنى که در برخى محافل و فضاهاى دینى نسبت به انگیزه و عملکرد برخى بانیان این مدارس بود، و این گمان یا باور وجود داشت که هدف، فقط سوادآموزى دختران و زنان نیست، مى‏توان برخى مقاومت‏ها را ناشى از همین اثر شمرد که طبعاً نمى‏تواند به عنوان مخالفت با سوادآموزى دختران به شمار آید و به یکباره محکوم گردد.(21)

تحلیل جدول درصد آمار دانش‏آموزان قبل از انقلاب اسلامى، سال‏هاى تحصیلى 1322 تا 1357

در یک نگاه کلى به آمار جدول مى‏توان به این نتیجه رسید که هر چند در سال تحصیلى 1323 - 1322 بیش از یک چهارم دانش‏آموزان مدارس ایران را دختران تشکیل مى‏دادند، ولى این میزان ثابت نبود و هر سال بر تعداد دانش‏آموزان دختر افزوده شد، چنان که در آخرین سال رژیم پهلوى بیش از 38 درصد دانش‏آموزان مدارس کشور را دختران تشکیل مى‏دادند، یعنى، به ازاى هر سه دانش‏آموز پسر یک دانش‏آموز دختر در حال تحصیل بودند.
در طى سال‏هاى قبل از انقلاب روند رشد تحصیلى دانش‏آموزان دختر در مدارس کشور همراه با رشد جمعیت رو به افزایش گذاشته بود. چنان که در مقاطع تحصیلى ابتدایى و متوسطه شاهد آن هستیم، به طورى که در سال تحصیلى 23 - 1322، درصد دانش‏آموزان دختر دوره ابتدایى 5/27 درصد بوده، این درصد در سال 1358 - 1357 به 39 درصد (5/11 درصد رشد) مى‏رسد. همچنین در سال 1323 - 1322، تعداد دانش‏آموزان دختر شاغل به تحصیل در مقطع متوسطه عمومى 5/19 درصد مى‏باشد و هر سال به تعداد دانش‏آموزان دختر نسبت به پسر افزوده شده، تا جایى که در سال تحصیلى 1358 - 1357، به 2/36 درصد (نزدیک به دو برابر) مى‏رسد.
البته روند رو به افزایش شمار دانش‏آموزان دختر در سایر مقاطع ادامه نیافت و حرکت نزولى پیدا کرد، چنان که در دوره راهنمایى، نخستین سال بهره‏مندى از این مدارس یعنى سال 51 - 1350، 6/37 درصد کل دانش‏آموزان را دختران تشکیل مى‏دهند در حالى که در سال‏هاى بعد، کاهش پیدا کرده، به طورى که در طى سه سال به طور میانگین 6% رشد منفى داشته است، یعنى دختران دوره راهنمایى در طى این سال‏ها ترک تحصیل داشته‏اند. رشد منفى در سال تحصیلى 55 - 1354، متوقف شده و از آن سال به بعد رشد صعودى گرفته، هر چند این رشد نهایتاً در سال 1358 - 1357، در مقایسه با سال اوّل بهره‏مندى (51 - 1350) با تراز منفى 9% (7/36 درصد در مقابل 6/37) روبه‏رو است. وضع تحصیلى دانش‏آموزان دختر در دانشسراها در سال‏هاى تحصیلى قبل از انقلاب روند ثابتى نداشته و آمار در سال‏هاى مختلف دچار نوسانات شدید مى‏باشد. چنان که در طى این سال‏ها نقاط عطف مختلف دیده مى‏شود و در واقع آهنگ رشد، حرکت سینوسى دارد و در سال تحصیلى 1348 - 1347 به اوج خود یعنى 2/93 درصد مى‏رسد، در سال‏هاى بعد به جاى افزایش، کاهش 23 درصدى را شاهد هستیم و در سال بعد مجدداً دختران کمترى (حدود 10 درصد) در این مرکز ثبت‏نام مى‏کنند.
در سال تحصیلى 1351 - 1350، وضع بهتر مى‏شود و حدود 4 درصد بیشتر از سال قبل ثبت نام مى‏کنند، ولى این روند باز در همان سال متوقف مى‏شود و در سال بعد شاهد ثبت نام کمتر دختران نسبت به سال قبل هستیم (حدود 6 درصد).
هر چند در سال تحصیلى 1323 - 1322، بیش از 40 درصد دانشجویان دانشسراها را دختران اختصاص داده‏اند، ولى این میزان پس از 35 سال یعنى سال تحصیلى 1358 - 1357 فقط به 5/43 درصد مى‏رسد.

درصد آمار دانش آموزان دختر از سال تحصیلی 23-1322 تا سال تحصیلی 1357-1356

مقطع سالی تحصیلی

آمادگی

دبستان

مدارس راهنمایی تحصیلی

متوسطه عمومی

دانشسرا

جمع کل

23-1322

6/51

5/27

-

5/19

7/40

27

33-1332

4/32

5/28

-

5/27

2/28

8/27

43-1342

6/44

9/31

-

2/30

1/59

7/31

48-1347

1/45

1/34

-

2/32

2/93

9/33

49-1348

8/45

35

-

3/32

4/70

6/34

50-1349

1/45

3/35

-

7/32

7/60

8/34

51-1350

8/44

5/35

6/37

9/32

6/63

1/35

52-1351

46

7/35

8/36

1/33

2/57

4/35

53-1352

4/45

36

4/36

33

9/50

5/35

54-1353

49

6/36

8/35

3/34

1/61

4/36

55-1354

6/45

7/37

8/35

7/34

7/53

3/37

56-1355

46

4/38

36

3/35

8/48

8/37

57-1356

1/46

9/38

6/36

8/35

1/45

3/38

58-1357

1/46

39

7/36

2/36

5/43

4/38

آموزش و پرورش در بین زنان عشایر

جامعه عشایرى به دلیل ویژگى‏هاى خاص در زمینه‏هاى اقتصادى، فرهنگ و رسوم، رنج‏ها و محرومیت‏ها و دور از دسترس بودنش، یک جامعه تقریباً ناشناخته باقى مانده است؛ چرا که علاقه‏مندان به شناخت این جامعه توان تحمل رنج‏ها و مشقت‏هاى ناشى از کوچ را ندارند تا بتوانند به طور ملموس با ویژگى‏هاى برجسته زندگى آنها آشنا شوند. در این راستا زنان عشایر نیرویى همپاى مردان در زمینه‏هاى اقتصادى و فرهنگى خانواده هستند که نه تنها مسئولیت‏هاى سخت زندگى را به دوش مى‏کشند و از محرومیت‏هاى خاص زندگى ایلى رنج مى‏برند، بلکه علاوه بر آن، رنج محرومیت از حقوق اجتماعى زنان جامعه شهرى را نیز متحمل مى‏شوند. برخى از محرومیت‏هاى زندگى ایلى، مانند عدم دسترسى به امکانات پزشکى - بهداشتى و همچنین امکانات فرهنگى موجب رشد برخى خرافات در بین عشایر شده، که بخش عمده‏اى از آن دامنگیر زنان عشایر شده است.
گذشته از آن، جامعه ایلى همچون سایر جوامع دیگر، طبقاتى است. افرادى که از امکانات مالى خوبى برخوردار بودند براى دسترسى بهتر و ارزان‏تر به علوفه، براى دام‏هایشان، مبادرت به خرید املاکى در مجاورت روستاها و شهرهاى مستقر در مسیر حرکت ایل کردند. این امر موجب آشنایى بیشتر با فرهنگ شهرى گردید، و به تدریج تحت تأثیر جو حاکم بر شهر، گرایش به ساکن شدن در آنها تقویت شد. این بخش از عشایر که عمدتاً از خوانین، کلانتران و اقشار میانه‏حال تشکیل مى‏شد، با فرستادن فرزندان خود به مدارس شهرى، عملاً از امکانات آموزش شهرى براى پیشرفت فرزندان خود بهره‏مند شدند، بخصوص دختران در کنار پسران به ادامه تحصیل پرداختند. برخى وارد دانشگاه شدند و بعضى براى ادامه تحصیل راهى کشورهاى اروپایى و آمریکا شدند، به گونه‏اى که در حال حاضر زنان و دختران تحصیل‏کرده عشایر در موقعیت‏هاى مختلف شغلى مانند پزشکى، مهندسى و ... در حال خدمت به جامعه و مردم هستند. چون همان گونه که اشاره شد جامعه عشایرى یک جامعه طبقاتى بود بقیه مردم ایل بخصوص زنان و دختران از این امکان محروم بودند. تا قبل از آن ملّاهاى مکتبى خواندن قرآن، گلستان و بوستان، لیلى و مجنون، خسرو و شیرین، شاهنامه و حافظ را به فرزندان خوانین و کلانتران مى‏آموختند. در نتیجه ماندگار شدن این بخش، سطح سواد عشایر شهرنشین نسبت به عشایر کوچنده ارتقا یافت. تا اینکه در سال 1307، ایجاد چند مدرسه شبانه‏روزى به نام دارالتربیه در تهران و بعضى از استان‏هاى عشایرنشین، در برنامه کار دولت قرار گرفت. هدف از ایجاد مدارس شبانه‏روزى، نگهدارى از فرزندان سران عشایرى بود که در تبعید یا زندان بوده یا به قتل رسیده بودند، و دولت براى جلوگیرى از سرکشى و طغیان آنها و همچنین عادت دادن این کودکان به زندگى منظم شهرى و ایجاد ارتباط تنگاتنگ آنها با کودکان شهرى و تأثیرپذیرى از آنها دست به این برنامه‏ریزى زده بود، که باز در این میان جایى براى دختران وجود نداشت.
در 1336، اولین دانشسراى عشایرى به همت و تلاش محمد بهمن‏بیگى که خود فرزند یکى از تبعیدیان به تهران و قربانى اسکان تحمیلى بود ایجاد شد. وى که دوران ابتدایى و متوسطه خود را در تهران گذرانده بود، در 1322 از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ‏التحصیل شد. بهمن‏بیگى در مورد تبعید پدر و مادرش مى‏گوید: «همزمان با حبس‏ها و توقیف‏هاى تهران، در فارس هم، قبایل قشقایى دچار حمله و هجوم شدند. از فرزندان صولت‏الدوله فقط دختر ایلخانى مى‏توانست دلیل داشته باشد لیکن میزان ستم در حدى بود که سه تن از زنان بى‏سواد، بى‏گناه و شهر ندیده ایل را نیز اسیر و آواره تهران ساختند. با این گمان نادرست که براى بقایاى یکى از دسته‏هاى کوچک یاغى‏ها نان و آذوقه فرستاده‏اند. مادر من یکى از این زنان بود.»
محمد بهمن‏بیگى که طعم تلخ دوگانگى فرهنگى، توان‏ها و کاستى‏ها و بخصوص ضعف اخلاقى، سیاسى و اجتماعى را چشیده و لمس کرده بود و عشایر را به عنوان یک منبع انسانى سازنده عارى از فساد مى‏دید که مى‏تواند بالندگى‏هاى بسیارى در عرصه سازندگى ایران داشته باشد، تصمیم به ایجاد مدارس عشایر گرفت. اولین دانشسراى عشایرى بعد از تلاش‏ها و مشقت‏هاى زیاد با کمک اصل چهار ترومن در 1336، براى عشایر کوچنده تأسیس شد. وى در این مورد مى‏گوید:
«من دیدم که تأسیس واحدهاى آموزش در عشایر بهترین راه خدمت به مردم عشایر است و اقدامى است براى آینده بهتر مردم جامعه‏ام. در سال 1331، یک کلاس براى کودکان بزرگ‏تر در سایه چادر میهمانى سنتى‏مان (سیاه‏چادر) دایر کردم. موقعى که ایل به سوى نقاط پر علوفه کوچ مى‏کرد چادرها در هم پیچیده و همراه آنها برده مى‏شد و در محل جدید دوباره نصب مى‏شد و من دریافتم که در هشت ماه از تابستان و زمستان مى‏توانم آنها را درس بدهم.»(22)
بدین ترتیب در مدارس سیّار عشایر که با ایل کوچ مى‏کردند آموزش پایه‏هاى اوّل تا چهارم دبستان را پى‏ریزى کردند. پس از آن تأسیس مدارس شبانه‏روزى براى پایه پنجم تا نهم، و همچنین استقرار یک مدرسه تربیت معلم ویژه عشایر که دانش‏آموزان را براى معلمى مدارس سیّار تربیت کند، در برنامه کار قرار گرفت. مهم‏ترین مسئله، انتخاب اولین معلمان عشایرى بود. چون شهرنشینان حاضر به قبول چنان شغل پر خطر و کم‏درآمدى نبودند، بدین ترتیب افرادى که داراى حداقل گواهى‏نامه شش ساله ابتدایى و حداقل 16 سال سن بودند، از میان جوانان ایل‏هاى مختلف انتخاب شدند.

اولین معلمان زن در عشایر

در ابتدا براى جذب دختران عشایر به دانشسرا مشکلات فراوانى وجود داشت که مهم‏ترین آن، عدم رضایت مردم عشایر به حضور دختران‏شان در دانشسرا بود. تنها راه چاره‏اى که آن زمان ارائه شد و مورد پذیرش واقع گردید، این بود که گروهى از دختران خوانین و کلانتران ایلات مختلف را که در شهر زندگى مى‏کردند و یا با جامعه شهرى ارتباط داشتند و از آمادگى بیشترى برخوردار بودند، در دانشسرا پذیرفته شوند تا الگویى براى دختران دیگر باشند. بدین ترتیب در سال تحصیلى 42 - 41 براى اولین بار شش دختر عشایر به دانشسراى عشایرى وارد شدند که اسامى و طایفه آنها عبارت بود از:
1 - قمر شیبانى از طایفه عرب‏
2 - پروین ایلاى از طایفه دشمن زیارى‏
3 - زینت سهامپور از طایفه عرب‏
4 - نسرین تاج دشمن زیارى از طایفه دشمن زیارى‏
5 - گردآفرین موسوى از طایفه بویراحمدى
6 - اقدس موسوى از طایفه عرب‏
در سال بعد دختر محمد بهمن‏بیگى نیز به این جمع پیوست و دوره معلمى را در دانشسرا گذراند. وى در این زمینه مى‏گوید:
«پدرم براى تشویق دیگران به اینکه مانع ورود دخترشان به دانشسرا نشوند نگذاشت که من ادامه تحصیل بدهم و مرا به دانشسرا آورد.»
وى به مدت یک سال به عنوان معلم در طایفه باصرى خدمت کرد و سپس به عنوان سرپرست شبانه‏روزى دختران منصوب شد و تا پایان عمر دانشسراى عشایرى، در این سمت باقى ماند. پروانه بهمن‏بیگى در جایى دیگر اشاره مى‏کند:
«حضور زن به عنوان معلم در عشایر سبب تشویق مردم در گسیل دختران‏شان به مدرسه شد و همچنین سبب ارتقاى شخصیت زنان گردید.»
محمد بهمن‏بیگى در پاسخ به اعتراض مردم عشایر به حضور دختران در مدارس سیار و همچنین ورود آنها به دانشسراى عشایر مى‏گوید:
«قشقایى همیشه بالاترین غیرت را براى زنان و عفت آنان قائل بوده است و اینکه بایستى با تمام ارزش‏هایش باقى بماند. در واقع شأن آنها بایستى به وسیله اعطاى ابزارهاى آموزش افزایش یابد، به طورى که بهداشت، تغذیه و معیارهاى زندگى عشایرى امکان اصلاح یابد.»
در سال بعد این تعداد به 22 دختر داوطلب مى‏رسد که نشان‏دهنده استقبال زنان و دختران عشایر براى پیشرفت سطح علمى و آگاهى‏هاى اجتماعى آنان است.
تا قبل از ایجاد مدارس سیار عشایرى توسط محمد بهمن‏بیگى همان گونه که ذکر شد به جز فرزندان شمار اندکى از عشایر که یا در شهر و آبادى‏ها از امکانات آموزش برخوردار بودند یا آنهایى که نزد ملاها خواندن را فرا مى‏گرفتند، بقیه مردم و بخصوص زنان و دختران از امکان آموزش بى‏بهره بودند. وظیفه آنها پختن نان و غذا، دوشیدن شیر و تهیه ماست و پنیر و کره و روغن، آوردن هیزم و چیدن بار و بنه و زدن چادر، همچنین دوختن لباس و ریسیدن پشم و مو و تابیدن و رنگرزى آن و بافتن قالى و گلیم و جاجیم و خورجین و درست کردن مشک دوغ و پوست براى نگهدارى کره و پنیر، نیز زایش و نگهدارى از بچه‏ها بود.

مرکز آموزش حرفه‏اى دختران (قالى‏بافى)

زنان عشایر همواره در تأمین معیشت خانواده دوش به دوش مردان قدم برداشته و برمى‏دارند.
گلیم‏ها، گبه‏ها و قالى‏هاى عشایر همواره در جهان از معروفیت خاصى برخوردار بوده است. زنان زحمتکش و بلندهمتى که شادى و مرگ، بهار و زمستان، طبیعت بکر ییلاق و قشلاق و رنگ زندگى را در گلیم‏ها و گبه‏ها و قالى‏ها به تصویر مى‏کشند و تا آنجا که توانسته‏اند سینه به سینه این نقوش را به نسل‏هاى بعدى منتقل کرده‏اند. در این راستا بهمن‏بیگى که شاهد از بین رفتن هنر زنان مسن و ماهر ایل در امر قالى‏بافى بود، تصمیم به تأسیس یک مرکز آموزش حرفه‏اى قالى‏بافى دختران گرفت و بدین ترتیب در سال 1349، اولین مرکز آموزش حرفه‏اى دختران عشایر را در شیراز تأسیس کرد. وى توانست بخشى از طرح‏ها و نقشه‏هایى را که تدریجاً به فراموشى سپرده مى‏شد، دوباره احیا کند.
دختران علاقه‏مند پس از گذراندن یک دوره آموزشى یکساله به ایل باز مى‏گشتند و کارگاههاى خصوصى ایجاد مى‏کردند که هم جنبه آموزشى براى دختران جوان ایل بود و هم از نظر مالى کمک به خانواده محسوب مى‏شد. با توجه به این نکته که گرچه بهمن‏بیگى در ابتدا به خاطر جذب خانواده‏هاى عشایرى براى فرستادن دختران خود به دانشسراى عشایرى، از دختران کلانتران و خوانین براى تدریس در این مرکز استفاده کرد، ولى بعد بنا به دلایلى از جمله عدم وسع مالى توده عشایر، آموزش و پرورش عشایرى را به فرزندان مردم فقیر و بى‏بضاعت عشایر که در حال کوچ بودند اختصاص داد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1361، متأسفانه مسئولان آموزش و پرورش مبادرت به ادغام آموزش عشایرى در آموزش و پرورش کل کردند. هر چند مدیریت آموزش و پرورش عشایر سیار فارس به یک نفر از معلمان عشایر واگذار شد، اما در مجموع، این ادغام موجب غفلت از آموزش دختران عشایرى در مدارس و سایر مجتمع‏هاى حرفه‏اى قالى‏بافى و مامایى گردید.
هدف بهمن‏بیگى از آموزش عشایر سیار کمک به نوجوانان محروم و بى‏بضاعت بود. نوجوانان دیروز، اینک زنان و مردانى هستند که هر کدام در جایگاههاى شاخص اجتماعى قرار دارند و به کشورشان خدمت مى‏کنند. پیام وى به دختران و پسران عشایر همواره این بوده است:
«من به نام این مردم، با این چشم‏هاى بى‏فروغ، پوست‏هاى چروک، لباس‏هاى ژنده، شکم‏هاى گرسنه، با این لب‏هاى بى‏خنده و دل‏هاى پرخون، به نام کتیرازن‏ها، چوپان‏ها، مه‏ترها، کنگرزن‏ها، فعله‏ها، بیکارها، ولگردها، از شما مى‏خواهم که به پا خیزید و روز و شب و گاه و بى‏گاه درس بدهید، درس بخوانید، درس بدهید، درس بخوانید.»(23)

تعادل‏هاى جنسیتى در فعالیت‏هاى آموزشى‏

یکى از شاخص‏هاى عمده‏اى که براى ارزیابى عملکرد نظام‏هاى آموزشى و توفیق آنها در ارائه فرصت‏هاى برابر آموزشى براى هر دو جنس دختر و پسر در دوره‏هاى تحصیلى مورد استفاده قرار مى‏گیرد، برقرارى تعادل‏هاى جنسیتى و فراهم کردن زمینه‏هایى است که دختران به اندازه پسران از فرصت‏هاى آموزشى برخوردار شوند. در کشور ایران به دلایل خاص فرهنگى و اجتماعى، جلب اعتماد والدین به ویژه در جوامع روستایىِ برخوردار از فرهنگ‏هاى خاص براى موافقت با تحصیل دختران از اهمیت خاصى برخوردار است. در سال‏هاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به دلایل فرهنگى حاکم بر مدارس و فعالیت‏هاى آموزشى، گروه عمده‏اى از والدین با تحصیل دختران‏شان در سطوح مختلف تحصیلى به ویژه در دوره متوسطه موافقت نمى‏کردند اما این امر با پیروزى انقلاب و برطرف‏سازى مشکلات فرهنگى تا اندازه زیادى از میان رفت، ولى هنوز در بسیارى از جوامع سنتى، تحصیل دختران در مدارسى که داراى معلم مرد مى‏باشد، با مشکلاتى روبه‏روست. این امر با توجه به رشد سریع جمعیت دانش‏آموزى و لزوم تأمین نیروى انسانىِ مورد نیاز براى پاسخگویى به تقاضاى افزایش آموزش و ضرورت استفاده از نیروى انسانىِ در اختیار، موضوع تحصیل دختران را با وضع پیچیده‏اى روبه‏رو ساخته است. وزارت آموزش و پرورش با تمام تلاش خود سعى کرده بر این وضع چیره آید. از این‏رو تعادل‏هاى جنسیتى در استفاده از فرصت‏هاى آموزشى، یکى از نکات ارزنده و مثبت عملکرد آموزشى و پرورشى در دوران پس از انقلاب بوده است.(24)

درصد آمار دانش آموزان دختر از سال تحصیلی 59-58 تا سال تحصیلی 83-82

مقطع سال تحصیلی

آمادگی

ابتدایی

مدارس راهنمایی

متوسطه عمومی

دانشسراها

جمع کل

59-58

1/46

8/38

1/37

4/39

1/46

7

60-59

2/47

6/39

8/35

9/39

1/33

39

61-60

2/47

40

4/38

42

1/33

6/39

62-61

1/48

9/40

5/38

9/40

22

5/40

63-62

 8/49

1/42

7/38

8/41

1/20

5/41

64-63

5/46

9/42

8/38

8/41

2/21

9/41

65-64

1/47

6/43

7/38

1/41

1/20

2/42

66-65

4/47

9/43

9/38

9/39

8/23

3/42

67-66

2/47

5/44

2/39

40

6/27

8/42

68-67

9/47

1/45

9/39

40

35

3/43

69-68

5/47

7/45

5/40

2/40

9/39

9/43

70-69

5/47

2/47

5/41

4/41

1/41

6/44

71-70

5/47

6/47

1/42

3/42

3/42

9/44

72-71

1/48

47

1/43

42

8/43

3/45

73-72

9/47

2/47

8/43

9/42

4/43

6/45

74-73

69

1/47

4/44

7/44

1/44

46

پیش دانشگاهی

75-74

5/48

1/47

9/47

5/46

9/47

4/46

6/57

76-75

9/48

1/47

2/45

1/46

7/45

7/46

6/53

77-76

1/49

2/47

5/45

6/48

8/48

1/47

3/57

78-77

8/49

4/47

4/45

4/48

6/44

1/47

58

79-78

50

5/47

3/45

8/48

9/36

2/47

 

80-79

3/50

6/47

3/45

2/49

8/45

7/47

6/60

81-80

1/51

8/47

5/45

3/49

5/52

9/47

7/61

82-81

6/51

9/47

8/45

3/49

3/46

1/48

1/62

83-82

6/51

48

2/46

1/49

5/42

2/48

6/62

 

تحولات شاخص های کمی بخش آموزش فنی و حرفه ای (1381-1356)

 

سال شاخص

واحد شاخص

1356

1357

1358

1367

درصد رشد متوسط قبل برنامه اول

1368

1372

درصد رشد متوسط قبل برنامه اول

1373

1374

1378

درصد رشد متوسط قبل برنامه دوم

1379

1380

1381

درصد رشد متوسط سالانه 79-81

درصد رشد متوسط سالانه

سهم دانش آموزان دختر فنی و حرفه ای و کار دانش از کل دانش آموزان فنی و حرفه ای کاردانش

درصد

2/18

3/18

7/16

5/20

1/1

7/19

78/21

5/2

2/24

3/27

8/36

7/8

9/36

1/36

8/37

2/1

0/2

روند رشد شمار دانش‏آموزان دختر در سال‏هاى پس از انقلاب اسلامى حاکى از آن است که دولت جمهورى اسلامى ایران در زمینه عدالت جنسیتى تلاش بسیارى کرده است.
همزمان با آغاز جنگ تحمیلى در سال 1359، آمار دانش‏آموزان دختر از کل دانش‏آموزان 39 درصد بود که على‏رغم درگیر بودن بعضى از استان‏ها مثل خوزستان، ایلام و کرمانشاه به مسائل جنگ، روند صعودى افزایش تعداد دانش‏آموزان دختر ادامه داشت، تا حدى که در سال تحصیلى 68 - 1367 که سال قبول قطعنامه 598 از سوى دولت جمهورى اسلامى ایران بوده، این درصد به 3/43 رسیده است. از این سال به بعد با قدم گذاردن در مسیر توسعه و با شروع برنامه اوّل توسعه همچنان روند صعودى را شاهد هستیم. تا سال تحصیلى 83 - 82 که هنوز یک سال به پایان برنامه سوم توسعه مانده است، این درصد به 2/48 مى‏رسد. شایان ذکر است از سال تحصیلى 75 - 74 که دوره پیش‏دانشگاهى نیز به دوره‏هاى تحصیلى اضافه شد، درصد دانش‏آموزان دختر از کل، 6/57% است که بسیار قابل توجه است، یعنى در سال تحصیلى 75 - 74 فقط 4/42% از دانش‏آموزان پسر در پیش‏دانشگاهى ثبت نام کرده‏اند. این روند صعودى به جز در سال تحصیلى 83- 82 رو به کاهش رفته، در بقیه سال‏ها ادامه داشته و در سال تحصیلى 83 - 82 به 6/62% رسیده است. درصد قبولى دانشگاهها نیز مؤثر بوده و در سال تحصیلى نزدیک به 63% از قبول‏شدگان دانشگاهها، دختر بوده‏اند.
در بخش فنى - حرفه‏اى و کاردانش نیز از کل دانش‏آموزان فنى و حرفه‏اى و کاردانش با رشد متوسط سالانه 3 درصد افزایش قابل ملاحظه‏اى وجود داشته و از 2/18 درصد به 8/37 درصد رسیده است.
نکات قابل توجه: در سال 1381 از کل جمعیت شش سال به بالاى ایران جمعاً 9/82 درصد باسواد بوده‏اند. از کل جمعیت شش سال به بالاى زنان 2/78 درصد باسواد و از کل جمعیت شش سال به بالاى مردان ایران 7/87 درصد را باسوادان تشکیل مى‏دادند.
تفاوت درصد باسوادى زنان مخصوصاً در روستاها چشمگیرتر است، از کل زنان 1/70 درصد و از کل مردان 8/82 درصد را باسوادان تشکیل مى‏دهند. این تفاوت در نقاط محروم کشور بیشتر مى‏شود. اما در مورد آموزش ابتدایى شاهد تفاوت کمترى هستیم. ارقام حاکى از 24/52 درصد دانش‏آموز پسر و 76/47 درصد دانش‏آموزان دختر است. البته در نقاط روستایى بار دیگر شاهد افت درصد دختران در آموزش ابتدایى هستیم.
اما نکته قابل توجه افزایش تدریجى درصد دانش‏آموزان دختر ابتدایى در شش سال گذشته است. (از 1/47 درصد در سال تحصیلى 73 - 1372 به 7/47 درصد در سال تحصیلى 81 - 1380)
در دوره آموزش راهنمایى با 5/54 درصد دانش‏آموز پسر و 5/45 درصد دانش‏آموز دختر مواجهیم. آنچه در این دوره به چشم مى‏خورد افت قابل توجه دانش‏آموزان دختر نسبت به دوره ابتدایى است. این افت در عشایر شدیدتر است و توجه به این جمعیت را مى‏طلبد. نسبت دختران در دوره آموزش متوسطه افزایش پیدا مى‏کند و جمعیت دختران در دوره پیش دانشگاهى از پسران پیشى مى‏گیرد. این توجه خاص دختران را به آموزش عالى نشان مى‏دهد.
از سال 76 - 1375 تا به امروز آمار پوشش تحصیلى دختران در سه مقطع ابتدایى، راهنمایى و متوسطه به طور منظم افزایش پیدا کرده است. با این حال، نکته مهم ریزش شدید دانش‏آموزان دوره راهنمایى (پسر و دختر) است. در مناطق روستایى از دوره ابتدایى به دوره راهنمایى تعداد دانش‏آموزان نصف مى‏شود و از دوره راهنمایى به دوره متوسطه به یک سوم کاهش پیدا مى‏کند. آنچه در همه دوره‏ها نزد دختران مشهود است، موفقیت بیشتر آنان در امتحانات است.(25)
در پژوهشى آمده است که در کل کشور 42 درصد پسران و 32 درصد دختران دیپلم مى‏گیرند.
میانگین طول دوره تحصیلى متوسطه براى پسران 42/4 سال و براى دختران 27/4 مى‏باشد.
هزینه ثبت شده براى فارغ‏التحصیلان پسر 74 درصد و براى فارغ‏التحصیلان دختر 54 درصد بیش از حد مطلوب است و بیانگر این واقعیت است که اتلاف هزینه پسران در مجموع از اتلاف هزینه دختران بیشتر است.(26)
افزایش تعداد دانش‏آموزان دختر به 47 درصد در سال 81 بیانگر اهتمام نظام جمهورى اسلامى ایران به رشد و تعادل زنان و فراهم آوردن زمینه مشارکت سازنده آنها در صحنه‏هاى اجتماعى است.
ترکیب جمعیت دانش‏آموزان دختر طى سال‏هاى 75 - 72 نشان مى‏دهد:
به طور متوسط در دوره پیش‏دبستانى 93% دانش‏آموزان دختر شهرى و 7% روستایى بوده‏اند. 78% در مدارس دولتى و 22% در مدارس غیر انتفاعى تحصیل کرده‏اند.
به طور متوسط در دوره ابتدایى 61% شهرى و 39% روستایى بوده‏اند. 98% در مدارس دولتى و 2% در مدارس غیر انتفاعى تحصیل کرده‏اند.
در دوره راهنمایى 75% شهرى و 25% روستایى بوده‏اند. 98% در مدارس دولتى و 3% در مدارس غیر انتفاعى تحصیل کرده‏اند.(27)
در دوره متوسطه 88% شهرى و 12% روستایى بوده‏اند. 97% در مدارس دولتى و 3% در مدارس غیر انتفاعى تحصیل کرده‏اند.

گزارش وضع آموزش و پرورش زنان در ایران، سال 79 - 78

1- پوشش تحصیلى دختران 10 - 6 ساله 3/96 درصد مى‏باشد. این رقم نسبت به سال 76، 04/3 درصد رشد را نشان مى‏دهد.
2- پوشش تحصیلى دختران 17 - 14 ساله 27/65 درصد مى‏باشد. این رقم نسبت به سال 76، 72/4 درصد را نشان مى‏دهد.
3- درصد باسوادى جمعیت 6 ساله و بیشتر زنان 79 درصد مى‏باشد. این رقم در سال 76، 7/3 درصد رشد نشان مى‏دهد.
4- درصد باسوادى زنان روستایى 5/78 درصد مى‏باشد. این رقم نسبت به سال 76، 50/3 درصد رشد نشان مى‏دهد.
5- افزایش 21 درصدى نرخ باسوادى زنان در سال‏هاى 75 - 1365 را مى‏توان ناشى از سیاست‏ها و اقدامات برنامه‏هاى اوّل و دوم توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در خصوص گسترش نرخ باسوادى و تلاش‏هاى نهضت سوادآموزى دانست.
6- بهبودهاى آموزشى زنان در دو دهه اخیر تنها منحصر به افزایش نرخ باسوادى نبوده است. از نظر آموزش متوسطه نیز زنان از دستاوردهاى مهمى برخوردار شده‏اند. آموزش‏هاى زنان در مقایسه با مردان طى سال‏هاى 1355 تا 1375 در سطح متوسطه به ترتیب در آموزش ابتدایى از 66 درصد به 90 درصد، در آموزش راهنمایى از 57 به 84 درصد و آموزش دبیرستانى از 59 تا 99 درصد افزایش یافته است. بهبود وضع به ویژه در دهه دوم انقلاب ناشى از اهداف و سیاست‏هاى آموزشى برنامه‏هاى اوّل و دوم توسعه بوده است.
7- در زمینه آموزش عالى، فراهم کردن فرصت‏هاى یکسان براى دسترسى داوطلبان مستعد به آموزش عالى از جمله سیاست‏هاى مهم برنامه دوم توسعه بوده است. با توجه به کاهش محدودیت‏هاى ورود دختران به مراکز آموزش عالى و نیز گرایش بیشتر خانواده‏ها به آموزش عالى دختران در سال‏هاى 77 - 1376 بیش از 52 درصد ورودى‏هاى دانشگاههاى کشور را دختران تشکیل داده‏اند که این درصد در سال‏هاى 78 و 79 به ترتیب به 56 و 60 درصد افزایش پیدا کرده است.
8- 4/60 درصد از دانش‏آموزان در دوره پیش‏دانشگاهى را دختران تشکیل مى‏دادند.
9- در سال تحصیلى 79 - 1378، 2/47 درصد از دانش‏آموزان را دختران تشکیل مى‏دادند.
10- در سال تحصیلى 78 - 1377، 42 درصد از دانشجویان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى را زنان تشکیل مى‏دادند.
11- تا سال 1377، 9 نفر از دختران در المپیادهاى جهانى شرکت کردند.
12- افزایش تعداد مدارس فنى و حرفه‏اى از 290 مدرسه در 1976 به 672 مدرسه در سال 1997 که تقریباً 5/2 برابر شده است.
13- احداث مدارس مجهز در مقطع راهنمایى و دبیرستان در بعضى مناطق محروم کشور توسط
NGOS خیریه‏اى که تعداد این مدارس متجاوز از 1500 مدرسه است.
14- ایجاد و توسعه مدارس شبانه‏روزى در روستاها. 310 مورد از کل 916 مدرسه شبانه‏روزى در اختیار دختران قرار دارد.
15- تبصره قانون بودجه سال 1377 جهت احداث و تجهیز مدارس شبانه‏روزى به ویژه براى دانش‏آموزان دختر در مناطق محروم و دوردست تصویب شد.
16- مقایسه نرخ ترکیبى ثبت نام خالص زنان در مقاطع مختلف تحصیلى حاکى از آن است که شاخص تعداد دانشجویان زن بر اساس سال پایه 1367 برابر با 100 واحد به 9/322 واحد در سال 1375 افزایش یافته، در حالى که شاخص نرخ ثبت نام خالص زنان در آموزش ابتدایى از 100 واحد در سال پایه به 4/125 واحد در سال 1375 رشد یافته است. این روندها گرایش بیشتر زنان به آموزش‏هاى با سطوح بالاتر را نشان مى‏دهد.
17- مقایسه وضع آموزشى زنان و مردان در دوره سال‏هاى 76 - 67 نشان مى‏دهد که نرخ باسوادى زنان بزرگسال از 3/46 درصد به 67 درصد افزایش یافته، در حالى که نرخ باسوادى مردان بزرگسال از 1/67 درصد به 9/81 درصد افزایش یافته است. در این خصوص اگر چه ترکیب سنى جمعیت در دوره مذکور گویاى آن است که تعداد بیشترى از مردان فرصت باسواد شدن را در اختیار داشته‏اند اما زنان اقبال بیشترى را به باسوادى نشان داده‏اند.
18- در بند (ج) ماده 143 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى اشاره شده است: براى ایاب و ذهاب دانش‏آموزان دختر و پسر در روستاهاى فاقد مدارس راهنمایى و متوسطه به روستاهاى داراى مدرسه، در صورت به صرفه بودن رفت و آمد نسبت به تحصیل در مدارس شبانه‏روزى، هزینه ایاب و ذهاب منظور خواهد شد.
همچنین در ماده 151 قانون برنامه سوم توسعه، «به منظور هماهنگى امر سیاستگذارى آموزش‏هاى فنى و حرفه‏اى اعم از رسمى و غیر رسمى ... ستاد هماهنگى آموزش‏هاى فنى و حرفه‏اى به ریاست معاون اوّل رئیس‏جمهور و عضویت وزراى آموزش و پرورش، کار و امور اجتماعى، علوم و تحقیقات و فناورى، درمان و آموزش پزشکى، کشاورزى، جهاد سازندگى، رئیس سازمان مدیریت و برنامه‏ریزى و رئیس مرکز امور مشارکت زنان ریاست‏جمهورى تشکیل مى‏گردد.»
19- ارتقاى نرخ باسوادى زنان از 1/52 درصد به 2/74 درصد (در طى ده سال) که این موفقیت موجب گردید از طرف یونسکو به ایران نشان افتخار اعطا شود.
20- تقویت و گسترش مرکز هماهنگى‏کننده فعالیت‏هاى زنان و سیاستگذارى و برنامه‏ریزى بر اساس جنسیت و آموزش و پرورش.
21- افزایش شاخص‏هاى رشد آموزشى در دختران (کاهش نرخ تکرار پایه، زمان گذار دوره میانگین سن در پایه‏هاى مختلف تحصیلى و ...)
22- اجراى تبصره 62 از برنامه دوم توسعه به منظور شناسایى و ثبت‏نام کودکان در سنین مدرسه در مدارس ابتدایى با تأکید بر دختر بچه‏ها.
23- تأسیس اداره کل تربیت بدنى دختران در آموزش و پرورش به منظور توجه ویژه به ورزش دختران.
24- تدوین منشور تربیتى دختران.
25- افزایش تعداد کانون‏هاى فرهنگى و ورزشى دختران.
26- برگزارى کارگاه آموزشى دختربچه‏ها و پیش‏بینى همکارى وزارت آموزش و پرورش با سازمان‏هاى غیر دولتى و یونیسف در آینده در این زمینه.
27- تأسیس و گسترش مدارس شبانه براى مادران جوان و زنانى که از تحصیل روزانه باز مانده‏اند.
28 - رفع تبعیض جنسیتى در زمینه دسترسى دختران به آموزش‏هاى مهندسى کشاورزى.
29- رفع شکاف جنسیتى در آموزش علوم، ریاضیات و علوم کاربردى.
30- تصویب کلیات مربوط به حذف شرط تأهل در خصوص اعزام دختران براى ادامه تحصیل به خارج کشور.(28)

سوادی و سواد آموزی به تفکیک جنس طی سه دهه

نوع جمعیت

جنس

1355

1365

1375

درصد رشد سالانه جمعیت طی سالهای

65-1355

75-1365

باسواد

مرد

8197987

14077896

22464718

6/5

75-1365

زن

4679088

9835299

19117559

7/7

9/6

بی سواد

مرد

5727604

5744259

4068854

8-

4/3-

زن

8508165

9051425

6643848

5/0

3-


آمار بالا نشانگر آن است که هنوز تا سال 75، 7/10 میلیون نفر بى‏سواد در کشور وجود داشته که تعداد زنان بى‏سواد 5/1 برابر مردان بى‏سواد بوده است. اما درصد رشد جمعیت باسواد طى سه دهه نشان مى‏دهد که سرعت رشد سواد میان زنان، بیشتر از مردان است و این نکته، علامت مثبتى در جهت روند کاهش نابرابرى‏هاست.(29)

کودکان 6 تا 10 ساله در مدرسه ثبت نام نکرده اند .(در سال 79-78)

استان

مونث

مذکر

مونت و مذکر

آذربایجان شرقی

8/0

7/5

8/6

آذربایجان غربی

6/3

4/13

7/3

اردبیل

8/1

3/6

6/3

اصفهان

0/2

1/2

0/1

ایلام

8/2

7/4

7/1

بوشهر

5/2

5/23

4/1

تهران

3/0

0/0

0/0

چهار محال بختیاری

6/2

3/6

5/2

خراسان

0/2

9/2

5/1

خوزستان

2/5

0/10

9/1

زنجان

3/3

0/5

5/1

سمنان

6/0

1/1

0/2

سیستان و بلوچستان

6/11

6/15

4/1

فارس

0/3

8/4

6/1

قزوین

7/1

9/1

2/1

قم

0/1

2/1

2/1

کردستان

2/2

1/7

3/3

کرمان

7/4

2/4

9/0

کرمانشاه

6/3

9/6

9/1

کهکیلویه و بویر احمد

3/2

4/7

2/3

گلستان

1/2

4/4

1/2

گیلان

4/1

0/1

7/0

لرستان

7/5

8/5

0/1

مازندران

4/0

4/1

2/3

مرکزی

8/0

0/2

4/2

هرمزگان

6/3

8/5

6/1

همدان

8/0

2/2

7/2

یزد

9/1

5/0

3/0

ایران

4/2

3/4

8/1

علل و عوامل بازدارنده دختران از آموزش‏

در تحقیقات متعددى که توسط پژوهشگران انجام شده، علل بازماندن دختران از آموزش در موارد زیر خلاصه گردیده است:
1- پایین بودن فرهنگ خانواده‏ها، اعتقاد به خرافه‏پرستى و یا مغایر بودن تحصیل با نقش همسرى و مادرى دختران.
2- اعتقاد به اینکه تحصیل بیشتر باعث کاهش بُعد مذهبى دختران مى‏گردد.
3- به جهت اینکه دختر پس از ازدواج از خانه پدرى خارج مى‏شود، پس در امرار معاش و تأمین اقتصادى خانواده نقشى نخواهد داشت، از این‏رو نباید درس بخواند.
4- عدم احساس نیاز به تحصیل براى دختران.
5- دخترها به جاى درس خواندن در خانه بمانند و به مادر خود کمک کنند.
6- فشار افکار عمومى و آشنایان مانع از تحصیل دختران مى‏گردد.
7- بضاعت مالى کم خانواده باعث حذف یکى از بچه‏ها از تحصیل مى‏گردد که این فرد عمدتاً دختر است.
8- کمبود فضاهاى آموزشى دخترانه در نزدیکى منازل و خطراتى که پیمودن راههاى طولانى براى دختران در بردارد و دور بودن مدارس دخترانه.
9- کمبود معلم زن در مدارس دخترانه.
10- ترس بیشتر دختران از مدرسه.
11- عدم وجود دبیرستان‏هاى متوسطه در بعضى مناطق و اجبار به ترک تحصیل.
12- فرزندان خانواده و کمک دختران جهت مراقبت از سایر فرزندان خانواده.
13- وجود نگرش‏هاى قالبى و کلیشه‏اى در کتب درسى و نشان دادن نمایى از پسران فعال و زرنگ و دختران تنبل و بى‏حوصله و در واقع بى‏توجهى به نقش مطلوب زن در محتواى برخى از کتاب‏هاى درسى.
14- ازدواج‏هاى زودرس و پیش از هنگام دختران و عدم امکان ادامه تحصیل آنان پس از ازدواج.
15- عدم تشویق دختران به تحصیل.
16- پیگیر نبودن والدین در مورد ترک تحصیل دختران خانواده.
17- محدودیت مشارکت زنان در سطوح مدیریت و تصمیم‏گیرى نظام آموزشى کشور.
18- عدم تناسب جنسیت معلمان با دانش‏آموزان در دوره‏هاى راهنمایى و متوسطه.
19- کمبود مربیان آموزش فنى و حرفه‏اى به ویژه مربیان زن.
20- نقش‏هاى چندگانه دختران که باعث مى‏شد وقت کمترى را به درس خواندن اختصاص دهند، در نتیجه دچار افت تحصیلى و بعد هم مجبور به ترک تحصیل مى‏شدند.

اطلاعات مربوط به فعالیت های سواد آموزی در دوره 1356-1381

ردیف

سال

شاخص

واحد شاخص

1356

 

1357

 

1358

 

1367

 

1368

 

1372

 

1373

 

1374

 

1378

 

1379

 

1380

 

1381

 

1

کل سوادآموزان

هزار نفر

967

272

243

1161

1208

1458

1436

1165

1073

842

642

750

2

درصد باسوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر - کل

درصد

سال 1355

سال 1365

سال 1375

5/47

62

5/79

3

درصد باسوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر - زن

درصد

5/35

3/52

2/74

4

درصد باسوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر - روستایی

درصد

5/30

4/48

6/69

5

تعداد بی سوادان 6 ساله و بالاتر - کل

هزار نفر

14236

14640

10713

6

تعداد بی سوادان 6 ساله و بالاتر - زن

هزار نفر

8508

8966

6644

7

تعداد بی سوادان 6 ساله و بالاتر - روستایی

هزار نفر

9681

8937

5964

8

درصد رشد سواد آموزان تحت پوشش

درصد

1356

1357

1358

1367

1368

1372

1373

1374

1378

1379

1380

1381

 

ردیف

استان

دختر

پسر

ریاضی

تجربی

ادبیات

فنی

کاردانش

ریاضی

تجربی

ادبیات

فنی

کاردانش

1

آذربایجان شرقی

96/12

27/8

62/12

36/9

81/6

66/9

39/14

95/16

46/3

54/5

2

آذربایجان غربی

69/11

98/9

82/11

75/8

20/11

20/8

46/14

58/14

63/3

70/5

3

اردبیل

12/11

32/9

63/12

45/8

63/10

54/6

53/14

78/15

24/4

78/6

4

اصفهان

94/12

58/6

99/7

50/9

92/9

08/10

47/13

31/17

45/4

75/7

5

ایلام

97/5

30/11

19/17

93/6

57/8

90/3

76/14

23/22

78/4

37/4

6

بوشهر  

11/10

69/7

86/10

71/6

89/13

15/7

72/13

01/16

14/7

71/6

7

چهار محال بختیاری

30/9

38/9

96/14

36/9

58/8

72/6

64/14

50/17

48/5

17/4

8

خراسان

19/10

63/7

22/10

30/10

79/7

53/8

25/14

90/17

10/5

07/8

9

خوزستان

69/9

57/8

77/11

78/9

13/9

49/7

94/14

22/19

09/3

31/6

10

زنجان

93/12

25/6

54/10

19/11

85/10

36/11

81/12

91/13

89/2

27/7

11

سمنان

27/13

75/7

21/8

97/8

58/10

58/9

15/13

37/16

40/4

71/7

12

سیستان و بلوچستان

29/6

28/12

85/18

83/6

65/10

35/4

44/4

24/18

42/3

66/4

13

شهر تهران

72/18

34/6

52/6

35/9

01/8

31/14

01/13

37/13

65/4

73/5

14

شهرستان های تهران

62/10

44/6

63/10

87/5

32/10

10

48/14

02/21

41/3

22/7

15

فارس

75/10

23/7

07/12

04/10

12/8

8

22/13

67/18

99/4

92/6

16

قزوین

98/9

88/5

93/9

14/10

42/12

06/9

49/12

34/17

86/4

89/7

17

قم

84/13

18/9

38/10

05/7

68/7

59/9

37/15

51/17

69/2

71/6

18

کردستان

44/9

31/11

29/12

12/10

44/13

99/5

61/13

90/11

80/4

10/7

19

کرمان

77/8

97/7

05/11

73/9

88/7

14/8

43/15

15/19

02/5

87/6

20

کرمانشاه

82/9

88/8

06/18

38/7

45/8

15/7

19/12

29/20

56/3

22/4

21

کهکیلویه و بویر احمد

47/9

48/13

55/21

44/8

17/8

96/4

76/11

12/15

10/3

96/3

22

گلستان

52/10

01/9

59/11

57/10

18/7

05/8

90/13

29/17

32/5

57/6

23

گیلان

51/10

65/4

59/8

92/11

92/10

68/9

11/12

64/18

36/5

62/7

24

لرستان

67/8

33/8

61/18

47/9

7

11/7

75/12

60/20

50/3

97/3

25

مازندران

06/13

68/6

15/9

97/11

68/7

54/9

11/13

65/19

19/4

97/4

26

مرکزی

38/11

76/7

13/8

32/11

67/11

98/8

12/13

24/17

30/4

10/6

27

هرمزگان

90/7

57/9

13/15

84/9

83/7

50/6

96/13

37/17

78/5

11/6

28

همدان

22/22

90/9

79/10

30/9

04/7

67/8

14/16

99/16

62/5

32/3

29

یزد

85/11

25/8

48/7

88/9

08/10

67/9

18/15

41/16

73/4

47/6

 

جمع کل

85/11

72/7

87/10

39/9

94/8

26/9

78/13

49/17

38/4

33/6


راهبردها و راهکارهاى عملى براى رفع چالش‏ها و تنگناها

1- ارتقاى سطح فرهنگ و بینش خانواده‏ها در باره تحصیل دختران از طریق صدا و سیما و رسانه‏هاى گروهى.
2- استفاده از رهنمودهاى دینى جهت تأکید بر کسب دانش و تحصیل براى همه مسلمانان.
3- اهمیت نقش آموزش در بالا بردن سطح فرهنگى آموزشى - بهداشتى و تربیتى توسط مادران جوان.
4- ایجاد تسهیلات مختلف آموزشى از جمله رشته‏هاى فنى و حرفه‏اى و کاردانش که در این صورت دختران هم تحصیل مى‏کنند، هم در رشته‏هاى مورد نیاز در خانواده کمک مى‏کنند.
5- ایجاد وضع مساعد جهت تحصیل رایگان.
6- استفاده از ظرفیت‏هاى خیّرین مدرسه‏ساز در زمینه ساخت فضاهاى آموزشى مناسب براى دختران.
7- تأسیس مدارس شبانه‏روزى و عشایرى در مناطق مورد نیاز.
8- جذب بیشتر معلمان زن براى تدریس در مدارس دخترانه.
9- ارائه خدمات مشاوره‏اى به دختران.
10- ارائه خدمات ایاب و ذهاب به دانش‏آموزان دختر جهت تحصیل در مقاطع بالاتر و در مکان‏هاى دورتر.
11- ارتقاى سطح بینش والدین براى داشتن فرزند کمتر.
12- از بین بردن نگرش‏هاى قالبى در کتب درسى.
13- ارتقاى سطح بینش خانواده مبنى بر خطرات ناشى از ازدواج‏هاى زودهنگام.
14- تأسیس مدارس خاص دختران متأهل.
15- تأمین مهدهاى کودک مخصوص نگهدارى فرزندان دختران جوان جهت ادامه تحصیل آنها تا دیپلم.
16- حساس بودن مربیان مدرسه به وضع آموزش دختران و پیگیرى مسائل و مشکلات آنها توسط مشاوران خبره.
17- با توجه به اینکه نیمى از جمعیت دانش‏آموزى دختر هستند. استفاده از زنان در سطوح بالاى مدیریتى جهت رفع مشکلات دختران بسیار مؤثر است.
18- راه‏اندازى رشته‏هاى متنوع و به‏روز فنى و حرفه‏اى و کاردانش همچون کامپیوتر، الکترونیک، کشاورزى و ...
19- ارائه هر چه بیشتر خدمات آموزشى جهت کمک به دانش‏آموزان دختر.

نتیجه‏گیرى‏

1- حرکت از خانواده‏هاى سنتى به پیشرفته به منظور استفاده از ابزار به جاى نیروى انسانى بخصوص نیروى انسانى دختران.
2- حساس‏سازى مردان و پسران به تحصیل زنان و دختران و اهمیت تأثیر تحصیل زنان در فرهنگ خانواده‏ها.
3- شاداب‏سازى مدارس دخترانه و متناسب‏سازى آنها همراه با نیازهاى روانى و جسمانى دختران دانش‏آموز.
4- محرومیت‏زدایى از دانش‏آموزان دختر، برقرارى تسهیلات آموزشى، ارائه وسایل کمک‏آموزشى و وسیله نقلیه مطمئن.
5- ایجاد انگیزه در والدین جهت تحصیل دختران‏شان.
6- عزم ملى و بسیج عمومى جهت جذب دختران در سن تحصیل به مدرسه.
7- استفاده از روحانیون و چهره‏هاى برجسته دینى جهت جذب دختران به تحصیل و مدرسه.
8- افزایش نیاز و تقاضاى جامعه به تحصیل.
9- استفاده از فناورى به‏روز و آموزش از راه دور یا از راه رسانه‏هاى گروهى.
10- راه‏اندازى انجمن‏هاى غیر دولتى حمایت از دانش‏آموزان مستعد و بى‏بضاعت بخصوص دانش‏آموزان دختر.
11- ارائه اطلاعات کافى از مشکلات آموزشى مناطق جهت استفاده از ظرفیت‏هاى خیّرین مدرسه‏ساز.
12- به کارگیرى دختران تحصیل‏کرده در مشاغل فرهنگى و آموزشى.

عملکرد دولت در زمینه توسعه مشارکت اجتماعى - فرهنگى زنان‏

به انگیزه توجه بیشتر به مسائل زنان، در سال 1370، دفتر امور مشارکت زنان شکل گرفت که پس از روى کار آمدن دولت حجت‏الاسلام و المسلمین آقاى خاتمى این دفتر به مرکز تبدیل شد. در سال 1381 تصویب ماده 58 آموزش و پرورش نتیجه روزها تلاش و پیگیرى صاحب‏نظران مرتبط با مسائل زنان در کشور بود که وظایفى را بر دوش مرکز مشارکت زنان و دیگر دستگاهها قرار داد و به تعبیرى حضور این مرکز را به رسمیت شناخت. در این راستا مرکز موظف شد نیازهاى آموزشى، فرهنگى و ورزشى خاص زنان را شناسایى کند و طرح‏هاى مناسب را حسب مورد از طریق دستگاههاى اجرایى مربوط تهیه نماید و براى تصویب به هیئت وزیران ارائه کند. تا سال 82 اعتبارات مربوط به برنامه 30228 (توسعه مشارکت‏هاى اجتماعى و فرهنگى زنان) بنا به تشخیص مرکز امور مشارکت زنان به دستگاههاى مختلف اختصاص داده شد تا در امور مربوطه هزینه شود که خوشبختانه بالاترین رقم به وزارت کشور، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکى، وزارت آموزش و پرورش اختصاص داشت. در این راستا بیست و پنج صدم درصد از بودجه هر سازمانى به توسعه مشارکت‏هاى فرهنگى - اجتماعى زنان و دختران در آموزش و پرورش اختصاص یافت. مشاوران امور زنان در سازمان‏هاى آ - پ موظف شدند این بودجه را در راستاى محورهاى ارائه شده از جمله محرومیت‏زدایى از دانش‏آموزان دختر هزینه کنند.(30)

آخرین اخبار

روزنامه شرق مورخ 11 شهریور 83: به گزارش ایسنا، مقایسه آمارى بین نمرات دروس رشته ریاضى فیزیک دختران و پسران مقطع متوسطه در سال تحصیلى 81 - 80 نشان دهنده بالا بودن سطح نمرات دانش‏آموزان دختر است. آمارها نشان مى‏دهد: میانگین نمرات دختران در کلیه دروس تخصصى رشته ریاضى فیزیک، یک نمره بالاتر از پسران بوده و درصد قبولى دختران 6 تا 11 درصد بالاتر از پسران است. بالا بودن سطح نمرات دختران بیانگر آن است که آنها انگیزه بالاى پیشرفت تحصیلى خود را نشان داده‏اند. از سوى دیگر، بنا بر نظر صاحب‏نظران تعلیم و تربیت، رابطه انگیزه با پیشرفت تحصیلى، مهم‏تر از رابطه هوش با پیشرفت تحصیلى است.
روزنامه ابرار مورخ 8 شهریور 83: 25 هزار دختر بازمانده از تحصیل دوره ابتدایى، در راستاى تضمین دسترسى برابر به آموزش سال تحصیلى 82 - 81 تحت پوشش تحصیلى قرار گرفته‏اند.
به گزارش ایسنا، در گزارش پیشرفت‏ها و موانع بخش‏هاى مختلف آموزش و پرورش جهت ارائه به اجلاس پکن +10 آمده است. به دنبال سیاست کوچک‏سازى دولت و کاهش تعداد دانشجویان دختر و پسر به 5 هزار و 228 نفر کاهش یافت.
روزنامه آفتاب مورخ 4 مهر 83: در صورت دارا بودن شرایط خروج از خانه‏هاى سلامت، دختران فرارى براى ادامه تحصیل به مدرسه مى‏روند.
... دختران فرارى که با عنوان رسوایى از آنها یاد مى‏شود در خودِ خانه‏هاى سلامت آموزش مى‏بینند و تا مقاطع دبیرستان پیش مى‏روند.(31)

دختران بیشترین بازماندگان از تحصیل‏

معاون مدیر کل آموزش و پرورش مقطع راهنمایى تحصیلى با اشاره به اینکه 25/46 درصد از دانش‏آموزان مقطع راهنمایى تحصیلى دختر هستند، گفت: بیشترین آمار دانش‏آموزان بازمانده از تحصیل مربوط به دختران است.
منصور فرجى در گفتگو با خبرگزارى مهر با اشاره به اینکه 75/53 درصد از دانش‏آموزان مقطع تحصیلى راهنمایى پسر هستند، گفت: مشکلاتى همچون فقر فرهنگى و کمبود امکانات خصوصاً در مناطق روستایى و نقاط صعب‏العبور از عمده‏ترین دلایل بازماندگى تحصیل دختران است.
معاون مدیر کل آموزش و پرورش مقطع راهنمایى با تأکید بر اینکه در تعدادى از روستاهاى کشور مدارس راهنمایى دخترانه وجود ندارد، اظهار کرد: در سال تحصیلى آینده اعتبارى بیش از یک میلیون تومان براى جذب دختران دانش‏آموز بازمانده از تحصیل مناطق محروم در نظر گرفته شده است.

مقایسه درصدهاى موجود از وضع تحصیلى دانش‏آموزان دختر در دو دوره پیش از انقلاب و پس از انقلاب‏

پیش از انقلاب اسلامى، مسائلى همچون مختلط بودن مدارس ابتدایى، و وجود دبیران مرد در مدارس راهنمایى و متوسطه، سرگرم کردن دختران دبیرستانى به مُد و مُدگرایى و یا دختر شایسته و مسخره کردن دختران محجبه، باعث عدم استقبال خانواده‏ها از تحصیل فرزندان دخترشان بود.
اما در سال‏هاى پس از انقلاب اسلامى ایجاد شرایط و تسهیلات بیشتر جهت تحصیل دانش‏آموزان دختر، جذب بیشترین معلمان زن، تأسیس مدارس شبانه‏روزى و عشایرى، راه‏اندازى شاخه کاردانش و تأسیس رشته‏هاى متنوع و جذاب براى دختران و تشویق اینان به تحصیل باعث شد تا سال تحصیلى 83 - 82 بیش از 48 درصد دانش‏آموزان شاغل به تحصیل، به دختران اختصاص یابد. جاى امیدوارى است که با حمایت‏هاى دولت و توجهات مرکز امور مشارکت زنان به خواسته‏هاى بانوان، تعادل جنسیتى در آموزش و پرورش بیش از پیش برقرار شده و مادران آینده این مرز و بوم از جمله زنان تحصیل‏کرده‏اى باشند که در توسعه کشور جمهورى اسلامى ایران نقش مهم و قابل توجهى داشته باشند.
نکته مهم: ثبت نام دانش‏آموزان دختر در مدارس از سال 1322 تا 1357 یعنى در عرض 35 سال تنها 4/11% رشد داشته، در حالى که این درصد از سال 1357 تا 1382 یعنى در 25 سال به 10% رسیده است.

پى‏نوشتها: -

1) هلک ژاک (1371)، سرمایه‏گذارى براى آینده آموزش و پرورش، ترجمه عبدالحسین نفیسى، تهران، انتشارات مدرسه.
2) فرهاد على‏پور، (1378)، بررسى نابرابرى‏هاى فرصت‏هاى آموزشى در بین دختران و پسران، دوره‏هاى راهنمایى و متوسطه مناطق استان کهکیلویه و بویراحمد در سال تحصیلى 78 - 1377، کمیسیون امور بانوان استاندارى کهکیلویه و بویراحمد.
3) یونیسف (1373)، راهبردهایى در راستاى ترویج آموزش دختران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
4) ملل متحد، خبرنامه تمرکز بر زنان، 1993.
5) منیره رضایى، مجموعه مقالات همایش ملى مهندسى اصلاحات، ج دوم، ص‏244.
6) خبرنامه تمرکز بر زنان.
7) یونیسف (1373)، راهبردهایى در راستاى ترویج آموزش دختران ... .
8) همان.
9) یونسکو، (1999)، گزارش سالانه از وضعیت فرهنگى کشورها.
10) -
11) همان.
12) خبرنامه تمرکز بر زنان.
13) مرکز امور مشارکت زنان، شیده شادلو، سیماى زن در جهان (چین)، نشر برگ زیتون، چاپ اوّل، پاییز 77، ص 86 - 79.
14) مرکز امور مشارکت زنان، پریچهر شاهسوند، سیماى زن در جهان (ژاپن) ... .
15)
www.medu.ir-Isesco .
16) مرکز امور مشارکت زنان، صدیقه رضایى سیاوشانى، سیماى زن در جهان (ترکیه)، نشر برگ زیتون، چاپ اوّل، زمستان 77، ص 79 - 76.
17) همشهرى، هشتم شهریور 1383.
18) سیماى زن در جهان (ترکیه)، ص 79 - 76.
19) مرکز امور مشارکت زنان، شیده شادلو، سیماى زن در جهان (مصر) ... .
20) مرکز امور مشارکت زنان، پریچهر شاهسوند، سیماى زن در جهان (استرالیا) ... .
21) دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش و مرکز امور مشارکت زنان، جزوه ما و دختران، ص 6.
22) على بهرامى، آموزش و پرورش در عشایر ایران.
23) زهره معینى، زنان و آموزش و پرورش در عشایر، ص 156 - 152.
24) روابط عمومى سازمان مدیریت و برنامه‏ریزى، گزارش ربع قرن عملکرد جمهورى اسلامى ایران، 1383.
25) دکتر افسانه وارسته‏فر، روزنامه شرق، 11 شهریور 83.
26) گزارش ربع قرن عملکرد جمهورى اسلامى ایران، 1383.
27) حسینى خالد (1375)، بررسى رابطه سنت‏ها و فرهنگ مردم در مورد تحصیل دختران در منطقه دهگلان، شوراى تحقیقات اداره کل آموزش و پرورش استان کردستان.
28) مرکز امور مشارکت زنان، حق انسانى زنان براى بهره‏مندى از آموزش، آبان 79.
29) دکتر على‏محمد حاضرى، جزوه اولین نشست علمى - تخصصى زن و توسعه، ص 6.
30) برنامه، هفته‏نامه خبرى تحلیلى سازمان مدیریت و برنامه‏ریزى کشور، ش‏38.
31) روزنامه شرق، 11 شهریورماه 83.