پوشش و آرایش، آسیب‏ها و راهبردها


 

پوشش و آرایش، آسیب‏ها و راهبردها

دفتر مطالعات و تحقیقات زنان - قم‏

[عدم موفقیت کامل نظام اسلامى در نهادینه کردن برخى ارزش‏هاى اسلامى و انقلابى، این پرسش را پیش‏روى کارشناسان و مدیران و علاقه‏مندان به نظام و اسلام مى‏گذارد که علت چیست و چه باید کرد؟ وضعیت حجاب را مى‏توان نشانگر این کاستى شمرد و آن را دریچه‏اى به آسیب‏شناسى اصلاحات و راهکارها قرار داد و به بازشناسى و تحلیل عوامل پرداخته، راه برون رفت را نشان داد. ضعف نگرش فرهنگى در سیاستگذاران و برنامه‏ریزان، فقدان نگاه جامع، و ناهماهنگى در عملکرد مجموعه‏هاى مدیریتى نظام، سه محور عمده‏اى هستند که در این تحلیل مى‏تواند مورد توجه قرار گیرد.
«دفتر مطالعات و تحقیقات زنان» در قم که گزارشى از عملکرد آن در همین ویژه‏نامه آمده و در زمینه مسائل زنان و خانواده فعالیت علمى پژوهشى مى‏کند، در ارزیابى وضعیت حجاب و آرایش و پوشش ظاهرى در جامعه، پس از گذشت یک ربع قرن از پیروزى انقلاب اسلامى، مجموعه‏اى از علل و عوامل خاص و عام را مورد توجه قرار داده و تلاش کرده است راهبردها و راهکارهاى مورد نظر خویش در برون‏رفت از وضع کنونى را پیش‏روى مسئولان نظام و متولّیان فرهنگى گذارد. این تحلیل که در آخرین شماره نشریه «حوراء» (دى 1383) منتشر شده هر چند نکاتى را در بردارد که نیازمند تأمل دقیق‏تر و بررسى بیشتر است، هم در ریشه‏یابى و هم در ارائه راهکار، از جمله اینکه گویا همه مشکل را در عملکرد نظام اسلامى به ویژه برخى دولت‏هاى قبلى جستجو مى‏کند، ولى نکات قابل توجه و راهگشایى را در سطح تحلیل و بررسى علمى نیز در بر دارد که مى‏تواند عطف توجه مسئولان فرهنگى و تبلیغى باشد. به همین خاطر با اندکى ویرایش به عنوان یک دیدگاه، براى خوانندگان بازگو کرده‏ایم هر چند خود، با همه آن موافق نیستیم.]

مقدمه‏

با گذشت ربع قرن از استقرار نظام اسلامى برخلاف انتظار، در نهادینه کردن برخى از ارزش‏هاى اسلامى و انقلابى ناموفق بوده‏ایم. وضعیت «حجاب» نشانگر میزان موفقیت نظام اسلامى در گسترش ارزش‏هاى مورد نظر است. تحلیل وضعیت پوشش و آرایش و بررسى عوامل ویژه یا فراگیر آن، دریچه‏اى به آسیب‏شناسى اصلاحات در نظام اسلامى است؛ به این دلیل که بسیارى از عوامل قابل بحث در این موضوع، تأثیراتى نیز در ایجاد ناهنجارى‏هاى دیگر اجتماعى از جمله ابتذال در روابط زن و مرد و فقر و اعتیاد دارند.
تحلیل علل ناموفقیت نظام اسلامى در کنترل آسیب‏هاى اجتماعى، موضوع پژوهشى گسترده است اما آنچه بر آن تأکید مى‏شود، نظام‏مندى ارزش‏ها و هنجارهاى جامعه است؛ به گونه‏اى که با آسیب‏دیدگى یک ضلع از اضلاع هنجارین، تمام مجموعه آسیب خواهد دید. براى اصلاح یک گوشه لازم است به بازنگرى در تمام مجموعه اقدام کرد. به هر حال مى‏توان به طور مختصر به برخى از عوامل اشاره نمود:

1- ضعف نگرش فرهنگى در سیاستگذاران و برنامه‏ریزان‏

گزینش تصمیمات مقطعى و نامناسب، به ویژه در شرایط بحرانى؛ عدم اختصاص زمان و نیروى انسانى و اعتبار مناسب براى آسیب‏شناسى؛ تحلیل و سیاستگذارى و برنامه‏ریزى، نیز انجام عملیات مقطعى و ناپخته و استفاده از عوامل اجرایى کار ناآشنا، نمودهاى این ضعف است.

2- فقدان نگاه جامع‏

با گذشت بیش از ربع قرن، هنوز استراتژى، سیاست و برنامه‏هاى کلان نظام در بسیارى از زمینه‏هاى فرهنگى و اجتماعى به روشنى تشریح نشده است. ملاحظه برنامه‏هاى سوم و چهارم توسعه و مقایسه آنها با قانون اساسى، نشانگر نبود جامع‏نگرى، نیز ضعف تحلیل تنظیم‏کنندگان است؛ به گونه‏اى که در برخى موارد، متن قانون اساسى رساتر و شفاف‏تر از مفاد برنامه توسعه است. در این میان، ضرورت وجود مؤسسه تحقیقات راهبردى که مسائل اصلى حال و آینده نظام اسلامى را مطرح کند و مسیر اصلاحات را ترسیم نماید، غیر قابل انکار است. جزئى‏نگرى و روزمرگى، از پیامدهاى نبود این نگاه است که آسیب‏هاى جبران‏ناپذیرى بر کشور تحمیل مى‏کند.

3- ناهماهنگى در عملکرد مجموعه‏هاى مدیریتى نظام‏

گاه عملکرد مجموعه‏هاى نظام بیش از آنکه مکمل یکدیگر باشد، به از بین رفتن قوا دامن مى‏زند، مثلاً در حالى که قوه قضائیه با بى‏حجابى به عنوان جرم برخورد مى‏کند، دستگاههاى فرهنگى کشور زمینه‏هاى تمایل به هرزه‏گرایى و ابتذال را فراهم مى‏آورند.

ابتذال در پوشش و آرایش؛ علل و عوامل‏

در تحلیل علل گرایش به ابتذال، علاوه بر عواملى که تأثیرات خاصى بر پوشش و آرایش مردم به ویژه زنان دارند، لازم است به علل عام که زمینه‏ساز بروز آسیب‏هاى اجتماعى فراوان از جمله بدپوشى‏اند، نیز توجه کرد و میزان تأثیرگذارى هر یک را مشخص نمود. بى‏توجهى به علل عام و میزان تأثیرگذارى هر یک از آنها سبب مى‏شود استعدادها صرف کارهایى شود که تأثیرگذارى آن در حصول نتیجه بسیار کم است و رفته رفته مسئولان را به این باور مى‏رساند که برخورد با این پدیده نتیجه‏اى نخواهد داد و باید به گونه‏اى با آن کنار آمد؛ چنانکه برخى دستگاههاى نظام در مورد روسپیگرى و بى‏حجابى به این نتیجه رسیده‏اند!
به نظر مى‏رسد عوامل عام، تأثیرى به مراتب بیشتر از علل خاص در گسترش این معضل اجتماعى داشته‏اند؛ از این‏رو، به برخى از عوامل اشاره مى‏شود:

1- ناهماهنگى در نرخ رشد زیربخش‏هاى اجتماعى‏

انقلاب اسلامى ایران دگرگونى‏هاى بزرگى در زمینه‏هاى سیاسى جامعه ایجاد کرد. انتظار آن بود که در نظام فرهنگى و اقتصادى جامعه نیز تحولاتى اساسى صورت گیرد؛ به این معنا که اوّلاً اصلاحات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى، همگى بستر حرکت به سمت اهداف توحیدى باشند. ثانیاً حرکت اصلاحى در سه حوزه فردى، خانوادگى و اجتماعى، به شکل هماهنگ و متناسب با استعدادهاى جامعه انجام شود؛ زیرا اگر انقلاب در نظام سیاسى، به همراه انقلاب در نظام فرهنگى و اقتصادى نباشد، به گستاخى سیاسى منجر مى‏شود. بنابراین باید گفت گرچه شعار اصلى انقلاب اسلامى تحقق حیات طیبه و نوسازى معنوى بود، اما این مهم در فرهنگ، سیاست و اقتصاد به شکل متوازن محقق نشده است.
در نظام اسلامى اگر نیازها در مسیر تکامل الهى قرار گیرد، تمایلات، حساسیت‏ها و برنامه‏ریزى‏ها به گونه‏اى پرورش مى‏یابد که اوّلاً: دغدغه‏هاى عمومى بر اساس اولویت‏هاى دینى طبقه‏بندى شود و توجه به خود و مادیات در اولویت‏هاى بعدى قرار گیرد. در این صورت جهت‏گیرى سیاست‏ها و برنامه‏ریزى‏ها پیوسته در راستاى ایجاد تعادل میان نیازها و امکانات خواهد بود.
ثانیاً: روحیات فرد به گونه‏اى پرورش مى‏یابد که حس همگرایى، همبستگى اجتماعى، قانون‏گرایى، میل به امنیت عمومى و دورى از فردگرایى، در وى تقویت شود. در چنین فضایى سخن از حجاب، به دلیل توجه عمومى به برترى مصلحت اجتماعى بر تمایلات فردى، قابل پذیرش است.
متأسفانه ناهماهنگى در عرصه‏هاى یاد شده، مشکلات زیادى را بر جامعه تحمیل کرده است. خدمتگزاران نظام گمان مى‏کردند با افزایش و توسعه صرف امکانات عمومى مى‏توان به مردم خدمت کرد. این گمان در صورتى صحیح است که در کنار توسعه امکانات، احساس نیازها و خواسته‏هاى عمومى ثابت نگاه داشته شود؛ توجه به امکانات مادى، به مادى‏گرایى و غفلت از معنویت نینجامد و نرخ رشد میان اقشار مختلف جامعه از توازن برخوردار باشد. در غیر این صورت توسعه امکانات مى‏تواند مشکل‏ساز باشد. در ارتباط با این موضوع، چند نکته قابل طرح است:
1-1- نرخ رشد میان کارگر و کارفرما، زن و مرد، بالاشهرى و پایین‏شهرى، روستایى و شهرى و اقشار دیگر جامعه متوازن نبوده است. نتیجه عدم توازن، افزایش احساس فقر و تحقیر اجتماعى در پایین‏شهرى‏ها، احساس تبعیض در زنان و تلاش براى تغییر وضعیت موجود، و نیز افزایش حس محرومیت در اقشار روستایى و تلاش براى مهاجرت بوده است. روشن است که احساس فقر، تبعیض و محرومیت، عامل بسیارى از ناهنجارى‏هاى اجتماعى، از جمله روسپیگرى و ابتذال در رفتار است.
1-2- آموزه‏هاى دینى، حدود مشروعى را براى ارضاى غریزه جنسى تعریف کرده است. امروزه از سویى، فرهنگ مسلط به توسعه لذت‏گرایى دعوت مى‏کند و رسانه‏هاى نظام به احساس نیاز به برقرارى روابط جنسى، دامن مى‏زنند، در نتیجه، تحریکات جنسى افزایش مى‏یابد؛ از سویى دیگر، تعریفى از آبرومندى، هم از نظر فرهنگى و هم از نظر اقتصادى ارائه مى‏شود که با امکانات مادى موجود براى رسیدن به آن جایگاه، ناهماهنگ است. در چنین شرایطى میان بلوغ طبیعى و بلوغ اجتماعى (سنى که شخص داراى تحصیلات، کار و موقعیت مناسب براى ازدواج باشد) فاصله‏اى معنادار ایجاد مى‏شود. آنگاه میل به تشکیل خانواده، کاهش و میل به ارضاى جنسى از راههاى نامشروع، افزایش مى‏یابد. این ناهماهنگى آثار خود را در ابتذال در پوشش و آرایش و بزهکارى جنسى نشان مى‏دهد.
1-3- به هم خوردن تعادل میان آموزه‏هاى انقلاب (مثل قناعت، دیگرگرایى و ...) و معیارهاى فرهنگى موجود که بر مصرف‏گرایى و فردگرایى استوار است، به توسعه خودمطلق‏بینى، خودمحورى و حرص مى‏انجامد. خودمطلق‏بینى و از میان رفتن فرهنگ همگرایى و ایثار، از مهم‏ترین عوامل شکاف نسل‏ها، کم شدن میزان صبر و رضایت‏مندى، افزایش اختلافات خانوادگى و فرار دختران از خانه است. تقویت فردگرایى و لذت‏گرایى نیز از مهم‏ترین زمینه‏هاى ترویج فرهنگ لیبرالیستى و گریز از تقیدات، از جمله در پوشش و روابط جنسى است. نتیجه آنکه برخلاف انتظار، خانواده که در نظام دینى کانون تولید فرهنگ همگرایى، ایثار و قناعت است، در جامعه مدرن به کانون تولید خودمحورى و مصرف‏گرایى تبدیل شده و آمار اختلافات خانوادگى و طلاق به طور چشمگیرى افزایش یافته است.

2- حقوق‏محورى‏

اگر فرض کنیم احساسات و گرایش‏ها، ذهنیت‏ها و اعتقادات، عملکردها و رفتارها سه بُعد وجودى انسان‏اند، دین مدعى هدایت تمامى این ابعاد به صورت هماهنگ، در راستاى دستیابى به مقام بندگى و عبودیت است. بدین منظور «علم اخلاق» عهده‏دار هدایت احساسات و تمایلات قلبى، «معارف دینى» در صدد اصلاح ذهنیت‏ها و اعتقادات و «علم فقه» متصدى اصلاح رفتارهاست. توجه به اصلاح رفتارها بدون توجه به اصلاح معرفتى و اخلاقى، انسان تنسّک‏گرا و قشرى پرورش مى‏دهد که فاقد فضایل اخلاقى و فرهیختگى است.
از سوى دیگر حکومت، به ویژه در گونه‏هاى جدید آن، شأنى فراتر از حفظ مرزها و ایجاد امنیت اجتماعى دارد و با تنظیم برنامه توسعه همه‏جانبه و سیاست‏ها و برنامه‏هاى خُرد و کلان، تا خصوصى‏ترین عرصه‏هاى حیات انسانى را در معرض تأثیر قرار مى‏دهد؛ به گونه‏اى که مى‏توان میان برنامه‏ها و سیاست‏هاى هر نظام و اخلاق، باور و رفتار عمومى، نسبتى قابل محاسبه یافت. به عبارت دیگر، حکومت در هدایت همه‏جانبه در سه بُعد مورد نظر نقش حساسى ایفا مى‏کند. پس اسلامیت نظام ما بسته به آن است که الگوى جامع اصلاحات فکرى، اخلاقى و عملى بر محوریت دین تنظیم گردد.
اما از نگرش برخى دانشوران، حکومت اسلامى نظامى است که در آن احکام اسلامى اجرا شود. چنین نگرشى به اسلامیت، برخاسته از حقوق‏محورى و بى‏توجهى به اخلاق و معارف در الگوى اصلاحات دینى است. نتیجه این نگرش آن است که در اصلاحات بیش از هر چیز بر قانونگذارى اسلامى تأکید مى‏شود، حال آنکه اصلاحات اجتماعى، توسعه همه‏جانبه با توجه خاص به فرهنگ‏سازى و اصلاح اخلاقى است، چون در غیر این صورت تمایلات عمومى به سمت پذیرش احکام اسلامى هدایت نمى‏شود.
مى‏توان گفت که حکومت، حوزه سرپرستى عمومى است و سرپرستى، حوزه حاکمیت مصلحت است. به عبارت دیگر کارکرد حکومت در شئون اجتماعى فقط با رعایت مصلحت اجتماعى روا است و مصلحت نه مقوله‏اى فقط عرفى، که برآیند توجه به اخلاق، معارف و احکام دینى در حد توان و قدرت اجتماعى است. از این‏رو بسیارى از موضوعاتى که در نگاه فردى حکمى مباح دارد، ممکن است در نگاه حکومتى واجب یا حرام شمرده شود.
بنابراین فقه حکومتى، استنباط احکام اسلامى در حوزه سرپرستى اجتماعى است که متأسفانه به دلیل حاکمیت نگاه انتزاعى و فردى، فراموش شده است. نتیجه بى‏توجهى به اخلاق و معارف در حوزه حکومت این است که در موضوعاتى چون حجاب، حکومت بیش از هر چیز خود را موظف به تنظیم قانون و مجازات‏هاى قانونى بداند؛ در حالى که دستگاههاى فرهنگ‏ساز در نظام اسلامى، زمینه‏هاى ابتذال را ترویج مى‏کنند. در نتیجه با گذشت ربع قرن از تشکیل نظام اسلامى، قانونگذارى و افکار و تمایلات عمومى در دو مسیر رو در روى هم سیر مى‏کنند و اصلاحات «فقه کفا» از آن‏رو که از تربیت انسان دینى ناتوان است، ثمربخش نیست.

3- لذت‏محورى و دنیامحورى در برنامه‏هاى توسعه‏

حضرت عیسى(ع) در واپسین لحظه‏هاى درنگ خویش به حواریان فرمود: «من دنیا را در مقابل شما بر زمین زده و خوار کردم، مبادا پس از من دنیا را از زمین بلند کنید (و اسیر آن گردید).» امام خمینى(ره) نیز پیوسته مردم را به خدا توجه مى‏داد و سعى مى‏کرد با بزرگ جلوه دادن یاد خدا، توجه به آخرت و مقامات معنوى، نیز گرامیداشت کوخ‏نشینان و ساده‏زیستى، دنیاگرایى را تحقیر کند. نتیجه نکوهش دنیاگرایى، میل به ساده‏زیستى، تحقیر شدن طبقه رفاه‏زده، شیرین شدن سختى‏ها، گرایش به تشکیل خانواده با کمترین هزینه، عدم تمایل عمومى به گناه، افزایش غیرت، تقویت روحیه سلحشورى و ایستادگى، میل به همبستگى و جمع‏گرایى بود.
مهم‏ترین اثر تربیت دینى، تقویت کرامت نفس انسانى است. در ادبیات دینى، کرامت نفس عامل اصلى دورى از گناه و رذایل اخلاقى، و پَست‏انگارى نفس عامل رویکرد به هر گونه سبکسرى و گناه است.(1)
در مقابل، فرهنگ مادى که اصل را بر لذت‏جویى و توسعه رفاه مى‏گذارد، حرص مى‏آفریند. انسان حریص به دنیا، در برابر آن احساس حقارت کرده و خود را ارزان خواهد فروخت. متأسفانه پس از جنگ، سازندگى کشور بر اساس مدل توسعه (که اصولاً مادى و هدف آن دستیابى به رفاه و لذت دنیوى است، با اصلاحات جزئى و موردى پیگیرى شد) آثار مخربى بر فرد، خانواده و جامعه بر جاى گذاشت. ایجاد رقابت در دستیابى به عناوین اجتماعى، مدرک‏گرایى، فردگرایى و غفلت از سرنوشت جامعه، کم شدن گرایش براى اجراى امر به معروف و نهى از منکر، کم شدن پیوندهاى خانوادگى و نظارت والدین، بالا رفتن سطح انتظارات و در نتیجه عدم رضایت‏مندى از وضعیت موجود، احساس فقر و عقب‏ماندگى، میل به تجمل در زندگى خانوادگى و گرایش به خودنمایى و تبرّج در جامعه، سهل‏انگارى در روابط جنسى و احساس دست و پاگیر بودن و مشکل‏ساز شدن تشکیل خانواده، و تنوع‏طلبى، نتایج چیرگى فرهنگى است که توسط دستگاههاى نظام تولید مى‏شود. وقتى رسانه‏ها جوانان را به لذت دعوت مى‏کنند و زمینه‏هاى تحریک جنسى را افزایش مى‏دهند، چگونه مى‏توان آنان را به پارسایى و خویشتن‏دارى دعوت کرد؟! زمانى که نظام حاکم، سطح خواسته‏هاى مادى را افزایش مى‏دهد و تعریف فقر و غنا را عوض مى‏کند، چگونه مى‏توان به زهد دعوت کرد؟! هنگامى که میل به اعتبارات مادى اجتماعى و مدرک‏گرایى تقویت مى‏شود، چگونه مى‏توان به جوانان توصیه کرد پیش از پایان تحصیلات دانشگاهى ازدواج کنند؟!
توسعه فرهنگ مصرف‏گرایى و توجه به خود، علاوه بر اینکه اختلافات خانوادگى را دامن زد و اقشار مختلف جامعه، از جمله زن و مرد، کارگر و کارفرما و حتى ملت و دولت را رو در روى هم قرار داد، سبب شد همت دولت فقط به برآورد خواسته‏هاى مادى روزافزون مردم مصروف گردد؛ مطالباتى که بیشتر آن در بستر فرهنگى ایجاد شده بود که حکومت ترویج مى‏کرد. زمانى که در تریبون‏هاى نماز جمعه تهران، فزونى مطبوعات و دستیابى به استانداردهاى قابل قبول جهانى، از افتخارات نظام شمرده مى‏شد، و حمایت از احزاب و سازمان‏هاى غیر دولتى در برنامه توسعه جاى مى‏گرفت، گمان نمى‏شد که این ابزارها تولیدکننده فرهنگ تساهل و تسامح، ترویج‏کننده شبهات اعتقادى، منادى تغییر قوانین، به ویژه موازین ناظر به حریم‏هاى اخلاقى، و خود عامل رویکرد جوانان به مفاسد اخلاقى باشند.
اولین آثار فرهنگ توسعه را در بینش، کنش و منش مدیران نظام مى‏توان ملاحظه کرد. تغییر نگرش نسبت به رسانه از دانشگاه عمومى به وسیله‏اى براى ایجاد لذت و سرگرمى، بى‏اعتنایى مسئولان نسبت به مفاسد اخلاقى و ابتذال در پوشش و آرایش در محدوده عملکرد خود، استفاده از زنان و دختران جوان به عنوان منشى، حیف و میل بیت‏المال، آلوده شدن گروهى از مسئولان به مفاسد اخلاقى و تغییر نگرش آنان نسبت به نشاط و شادى از ابزارهاى ایجاد زمینه‏هاى امید به آینده و توکل بر فضل خداوند، به ابزارهاى لهو و لعب و حتى توصیه به گسترش روابط دختر و پسر، از جمله این تأثیرات است. در این باره چند پیامد باید به طور ویژه مورد توجه قرار گیرد:
3-1- روشن است با اهتمام به ترویج فرهنگ توسعه، به تقویت باورهاى دینى و ارزش‏هاى اخلاقى و بومى چندان اهتمام نگردید و نسل جوان روز به روز با این ارزش‏ها فاصله گرفتند. نبود برنامه در این محور سبب شد نسل جدید عقاید خویش را تحمیلى و سست‏بنیاد احساس کند و در برابر فرهنگ بیگانه احساس حقارت نماید. خودباختگى و شیفتگى به فرهنگ غرب، پیامد نبود برنامه‏ریزى براى ریشه‏دار کردن مفاهیم و گرایش‏هاى دینى و اخلاقى بود.
انباشت پرسش‏هاى اعتقادى و سیاسى نیز از عواملى بود که به بن‏بست فکرى منجر گشته و آثارى عینى در عملکردها بر جاى گذاشت.
3-2- به دلیل رویکرد به الگوهاى وارداتى توسعه و عدم اهتمام به ضرورت کارآمد کردن دین در عرصه زندگى بشرى، پسران و دختران که به طور طبیعى در صدد کشف زمینه‏هاى ابراز وجود و شخصیت خویش‏اند، به جاى آنکه خود را در میدان رقابت در نیکى، از خود گذشتگى، انفاق، نوع‏دوستى و دانش‏اندوزى نشان دهند، در مسیرهاى غلط از جمله خودنمایى به اثبات شخصیت خویش پرداختند.
3-3- رویکرد به مدل‏هاى بیگانه و ارزش‏گذارى‏هاى غلط که در جامعه به ویژه توسط تریبون‏هاى فراگیر نظام، چون صدا و سیما ترویج مى‏شود، سبب شده است که جامعه هنرى و ورزشى با ویژگى‏هاى فرهنگى خاص الگوهاى نسل جوان را ارائه دهند و توجه جوانان به شخصیت‏هاى کم و بیش ناصالح جلب شود.
3-4- توجه افراطى خانواده‏ها به امور مادى و بى‏توجهى به معنویات و ارزش‏هاى اخلاقى، کم شدن نظارت خانواده، شیوع تفریحات ناسالم از طریق ماهواره و ویدئو و اینترنت و مجلات و نوارهاى مبتذل، نیز تشکیل مجالس لهو و لعب از پیامدهاى تغییر الگوى زندگى به سمت باورهاى غربى بود که آثار خود را در شیوه پوشش و رفتار دختران ظاهر کرد.

4- تضعیف کارآمدى خانواده‏

گرچه پیامد طبیعى رویکرد به الگوهاى مادى ایجاد اختلال در کارکرد خانواده است، اما آنچه سبب شده است کارآمدى خانواده به عنوان محورى جداگانه بحث شود، اهمیت نقش خانواده از یک سو و کم‏توجهى به آن در دهه اخیر، از سوى دیگر است.
پیدایش ابزار مدرن از قبیل مدارس جدید صدا و سیما و مطبوعات، تأثیراتى ناخواسته در کارکرد خانواده داشته است. بسیارى از این تأثیرات از پیامدها و برآیندهاى غیر قابل تغییر این ابزارند. اما سخن این است که تأثیرات تا چه حد قابل هدایت در مسیر حمایت از خانواده و کارکرد آن و یا کاهش کارآیى آن است؟
آنچه خانواده را از نهادهاى دیگر ممتاز مى‏سازد، محوریت عاطفه و همگرایى است. خانواده سالم همواره کارکردى بى‏همتا در هدایت، نظارت و بالندگى نسل آینده دارد. متأسفانه نهادهاى دیگر هر یک به جاى ایفاى نقش مکمل، نقش جانشین خانواده را ایفا کرده‏اند. به عنوان مثال، رسانه ملّى که در اصل مى‏تواند بهترین ابزار تقویت پیوند میان والدین و فرزندان باشد، به ایفاى نقش والدین مى‏پردازد و حوزه نقش‏آفرینى آنان را تا حدود زیادى محدود مى‏سازد. کاهش اقتدار والدین در خانواده، به کاهش میزان تأثیرگذارى نظارتى و هدایتى آنان در رفتارهاى مختلف، از جمله پوشش و آرایش و برقرارى ارتباط منجر مى‏شود. رسانه‏هاى مکتوب نیز پیوسته بر به رسمیت شناختن استقلال فرزندان، به گونه‏اى تأکید مى‏کنند که به کاهش این اثربخشى بینجامد.

عوامل خاص‏

1- بى‏توجهى به زمینه‏هاى طبیعى گرایش به خودنمایى در زنان‏

نقطه جدایى مهم موضوع حجاب از موضوع روابط دختر و پسر و رفتارهاى نامشروع جنسى، که در تحلیل‏ها کمتر به آن توجه مى‏شود، این است که بدحجابى بیش از آنکه ناشى از میل به تظاهرات جنسى و جلب جنس مخالف باشد، برخاسته از میل به خودنمایى و جلب توجه عموم است. جلوه‏گرى زنان در مجلس زنانه، نشانگر میل طبیعى زن به تزیّن و خودآرایى است که چه بسا پس از ازدواج تا آستانه چهل سالگى به قوّت خود باقى بماند. آموزه‏هاى دینى نه تنها بر وجود این تمایل در زنان صحه مى‏گذارد بلکه توصیه‏هایى براى به کارگیرى صحیح آن به میان مى‏آورد. متأسفانه وجود این میل طبیعى در زنان چنانکه شایسته بود، مورد توجه قرار نگرفت و به دلیل غفلت نظام اسلامى و نهادهاى دینى از هدایت این استعداد طبیعى، سکان هدایت آن به دست نهادها و شخصیت‏هاى فاقد صلاحیت افتاد.
2- آمیختگى و ارتباط غیر ضرورى و نامتناسب زن و مرد در مراکز، نهادها و مؤسسات رسمى و غیر رسمى، به ویژه در مراکز آموزش عالى.
3- سوء استفاده از جذابیت‏هاى ظاهرى زنان در فعالیت‏هاى هنرى و اقتصادى.
4- ضعف مدیریت نظام در ارائه اسوه‏ها و الگوهاى جذاب حقیقى و مجازى به منظور انتقال غیر مستقیم ارزش‏ها و هنجارهاى اسلامى به نسل نو.
5- فعالیت نهادهاى فرهنگى و اجرایى تعدد سازمان‏ها و نهادهاى مسئول و نبود نهاد هماهنگ‏کننده.
این موضوع سبب شده است بسیارى از فعالیت‏ها، موازى و ناهماهنگ باشد. به عنوان مثال، دستگاههاى تبلیغى مرتبط با موضوع حجاب، سیاست مشترکى را دنبال نمى‏کنند؛ چنانکه با دستگاههاى اجرایى و برنامه‏ریزان نظام، هماهنگ نیستند.
6- عدم تبیین صحیح مسئله حجاب‏
اینکه پس از گذشت بیش از 30 سال هنوز کتاب «مسئله حجاب» استاد مطهرى(ره) بهترین کتاب در موضوع حجاب شناخته مى‏شود، بیش از آنکه برخاسته از توانمندى علمى آن متفکر والامقام باشد، ناشى از کم‏کارى در حوزه فرهنگ دینى است. متأسفانه نتوانسته‏ایم در موضوع حجاب، همگون با سطوح مختلف، آثار علمى ارزشمند و جذاب تولید کنیم.
7- عدم توجه بموقع به نیازهاى غریزى‏
عدم تأمین صحیح و به‏هنگام نیازهاى جنسى در جامعه‏اى که نهادهاى رسمى آن به دلیل تأثیرپذیرى از فرهنگ بیگانه و نهادهاى بین‏المللى، موضوع ازدواج جوانان را به عنوان یکى از نیازهاى اصلى به رسمیت نمى‏شناسند و گاه بالا رفتن سن ازدواج را مثبت و ناشى از میل به استقلال جوانان تلقى مى‏کنند، تشکیل خانواده را نیازمند برخوردارى از توان مدیریتى و بلوغ اجتماعى مى‏دانند که در سنین بالا به دست مى‏آید، و گاه با تدوین نظرسنجى‏هاى غیر کارشناسانه و نادرست، اشتغال، آزادى و امنیت را مهم‏ترین نیازهاى دختران کشور و ازدواج را در رتبه آخر اهمیت نشان مى‏دهند، و در کشورى که راههاى ارضاى نامشروع آسان‏تر از راههاى مشروع ارضاى نیاز جنسى (ازدواج دائم یا موقت) است، رویکرد نسل جوان به ابتذال در پوشش و رفتارهاى تحریک‏کننده جنسى، طبیعى به نظر مى‏رسد.
8- ترویج فرهنگ یکسان‏سازى زن و مرد و بى‏توجهى به تفاوت تمایلات، نیازها و رفتارهاى «زنانه و مردانه».
فرهنگ لیبرال فمینیستى، تفاوت‏هاى زن و مرد را نادیده مى‏انگارد، زنان را به آزاد شدن از قیدهاى خانوادگى و اجتماعى فرا مى‏خواند، هر گونه تفاوت را مصداق نابرابرى زن و مرد مى‏داند، و به دنبال فتح قله‏هاى مردانه، حملات بى‏دریغ خود را نسبت به امورى چون مادرى و خانه‏دارى و عفاف زنان و غیرت‏مندى و حفظ ناموس توسط مردان آغاز مى‏کند، نیز آسیب‏پذیرى‏هاى خاص زنان، احساسات ویژه آنان و مراقبت‏هاى ضرورى جامعه و خانواده نسبت به آنان را نادیده مى‏گیرد. در اثر رواج این فرهنگ، دختران و زنان جوان بیش از پیش از فطرت و پیشینه فرهنگى خود جدا مى‏شوند و به دنبال ایفاى نقش‏هاى مردانه و برداشتن حریم‏هاى جنسیتى و اخلاقى به پیش مى‏روند.
9- سیاسى شدن موضوع حجاب‏
پس از انقلاب، حجاب به عنوان نماد زن مبارز و انقلابى مطرح شد. مسئولان نظام گرچه با طرح این گونه موضوع حجاب در مراحلى به دستاوردهایى نایل شدند، اما نتیجه سیاسى شدن حجاب این بود که مخالفان سیاسى نظام و کسانى که نسبت به عملکرد سیاسى، اقتصادى یا فرهنگى بخش‏هایى از حکومت اعتراض داشتند، نمادهاى انقلابى‏گرى و طرفدارى از نظام، از جمله حجاب را مورد تعرض قرار دادند.
10- ترویج فرهنگ تساهل و تسامح از سوى مدیریت‏ها و دستگاههاى نظام‏
در عصر سازندگى و پس از آن در دوران اصلاحات، دستگاههاى فرهنگى کشور به ویژه وزارت ارشاد و صدا و سیما، خود مروِّج جریان ابتذال شدند، جریانى که در عصر سازندگى با اعطاى مجوز به رمان‏هاى جنسى آغاز شده بود، با ورود به عرصه تولید فیلم‏هاى عشقى، آهنگ‏هاى محرک و برگزارى مجالس لهو و لعب، استانداردهاى جدیدى را به جامعه معرفى کرد و عناصر هنرى مروّج ابتذال را تا سطح الگوهاى جذاب در جامعه مطرح نمود.
11- نبود سیستم هدایتى براى بروز نشاط و انرژى نسل جوان‏
شور و نشاط جوانى از یک سو و وجود مشکلاتى چون بالا رفتن سن ازدواج، مشکل بیکارى و کم شدن میزان تحرک بدنى در جوامع مدرن از سوى دیگر، نیاز به تخلیه انرژى جوانان و نوجوانان را به یک ضرورت تبدیل کرده است. نبود مدیریت براى هدایت آزادسازى این انرژى، سبب بروز رفتارهاى ناهنجار در پوشش، آرایش و ارتباط با دیگران مى‏شود.
در سالیان اخیر این موضوع یکى از دغدغه‏هاى مدیریت‏هاى میانى بوده اما به دلیل تحلیل‏هاى غلط و ضعف در برنامه‏ریزى‏ها، لهو و لعب به محور اصلى بسیارى از اجتماعات جوانان تبدیل شده، به گسترش مفاسد اجتماعى کمک کرده است. به همین دلیل هر گاه سخن از نشاط جوانان به میان مى‏آید، مسائل خلاف شرع به ذهن تبادر مى‏کند.
12- تولید و عرضه لباس‏هاى نامناسب‏
بسیارى از جوانان از این موضوع گلایه مى‏کنند که لباس، جوراب، کفش و چادرهاى مناسب، بسیار گران و کمیاب‏اند. به عبارت دیگر نظام از آنان رفتارى را انتظار دارد که از آن پشتیبانى تدارکاتى نشده است.
13- فعالیت‏هاى سازمان‏یافته در مخالفت با حجاب‏
یک دهه پیش، مجله «اکونومیست» طرح رویارویى با بنیادگرایى اسلامى را با محوریت اصلاحات سیاسى، اقتصادى و برداشتن حریم‏هاى اخلاقى به ویژه در روابط دختر و پسر مطرح کرد. در سالیان اخیر ترویج ابتذال به یکى از دغدغه‏هاى بنیادهاى بین‏المللى و گروههاى داخلى تبدیل شده است. یکى از روزنامه‏نگاران فمینیست داخلى معتقد است: «NGOهاى دانشجویى به شدت در حال افزایش‏اند و به عقب راندن چارچوب‏هاى رسمى حجاب از جمله فعالیت‏هاى آنان است.» ضرورت تابوشکنى حتى در مواردى چون همجنس‏گرایى و روابط نامشروع، ایجاد شبهه میان جوانان به ویژه دانشجویان و مورد اختلاف نشان دادن آموزه‏هاى دینى در مورد حجاب(2) از جمله مواردى است که تشکل‏هاى غیر مذهبى به آن پرداخته‏اند.
14- به کارگیرى روش‏هاى غلط براى گسترش حجاب‏
پیگیرى موضوع گسترش فرهنگ عفاف در جامعه بیش از آنکه مبتنى بر سیاست و طرح روشن، علمى، برگرفته از آموزه‏هاى دینى و قابل اجرا باشد، مبتنى بر حساسیت‏هاى مقطعى، سلیقه‏هاى غلط و زیاده‏روى افراد فاقد بینش بوده است که نمونه‏هایى از آن عبارتند از:
تأکید بر رعایت حجاب دختران در مدارس حتى در فضاهاى پوشیده و به دور از نامحرم؛ تأکید بر رعایت گونه خاصى از حجاب در تمامى مناطق اعم از گرمسیر و سردسیر، شهرى و روستایى، محیطهاى کارى، فضاهاى اجتماعى و ... بدون وجود هیچ توجیه صحیح شرعى؛ حساسیت بیش از حد در استفاده از چادر در محیطهایى مثل دانشگاه آزاد که به دلیل فضاى خاص حاکم بر آن، اکتفا به حد واجب حجاب بهتر به نظر مى‏رسد.
15- عملکرد رسانه‏هاى تصویرى‏
بى‏شک سیما و سینما، مهم‏ترین نقش را در تغییر هنجارها در سالیان اخیر داشته‏اند؛ به ویژه مجموعه‏هاى تلویزیونى(3) که به دلیل برقرارى ارتباط بیشتر با مخاطبان، در این زمینه فعال‏تر عمل کرده‏اند. فیلم‏ها و مجموعه‏هاى طنز آپارتمانى، مروّج فرهنگ اختلاط و بى‏ضابطگى در روابط زن و مرد بیگانه و ابتذال در پوشش و آرایش بوده‏اند. روابط پیش از ازدواج، هنجارشکنى، عدم دخالت والدین در مسائل مهم فرزندان به ویژه موضوع ازدواج و مسائلى از این دست، بسیار در آنها یافت مى‏شود. نکته قابل تأمل اینکه رسانه‏ها به شدت نمایانگر وضعیت خاص کلان شهرهاست؛ به این معنا که با ارائه مدل‏هایى از آرایش، پوشش، رابطه و نوع سلوک که مخصوص مناطق و گروهى خاص از کلان شهرهاست، در عمل مهم‏ترین عامل انتقال این فرهنگ به شهرهاى کوچک و روستاها تبدیل مى‏شود و هنجارهاى قشرى خاص را به مناطق دیگر توسعه مى‏دهد.

اصول کلى اصلاحات بنیادین‏

پوشش و آرایش، جهت‏گیرى‏ها و سیاست‏ها، تدوین طرح جامع، تکیه بر نقش محورى مردم، هماهنگى در تمام سطوح، مرحله‏بندى و استمرار فعالیت‏ها، اصول کلى اصلاحات بنیادین را تشکیل مى‏دهند. مى‏توان با تفصیل بیشتر سیاست‏ها را برشمرد:
1- اصل قرار گرفتن فرهنگ‏سازى‏
گرچه اقدامات قضایى و برخورد با متخلفان، از ضرورت‏هاى یک طرح جامع است، اما باید به خاطر داشت که در ادبیات دینى محور اصلاحات، فرهنگى است و اقدامات بازدارنده نقشى مکمل و در حد ضرورت ایفا مى‏کند. به علاوه فقط در شرایطى که فرهنگ عمومى یارى نماید مى‏توان با پشتوانه خواست مردمى، با مجرمان رویارویى کرد. نکته مهم این است که حکومت هیچ گاه قدرت رویارویى با اکثریت را ندارد؛ بنابراین وقتى با جرم گسترده‏اى که بیشتر افراد جامعه را آلوده کرده است مواجه‏ایم، ابتدا لازم است با موارد بسیار زننده که اکثر جامعه آن را زشت مى‏دانند، برخورد شود. در درازمدت و با ایجاد زمینه‏هاى فرهنگى، رفته رفته اقدامات به گروههاى دیگر که در شرایط جدید (پس از اقدامات فرهنگى) در اقلیت قرار گرفته‏اند، گسترش داده شود. در ایجاد زمینه‏هاى فرهنگى، گاه نیازمند ایجاد شوک فرهنگى به جامعه بر اساس یک طرح هدفمند هستیم.
2- اولویت اصلاح در نهادهاى حکومتى‏
نشانه موفقیت اصلاحات آن است که در نقطه شروع آن، حکومت باشد که هم نشانگر جدیت نظام در اصلاحات است و هم آثار تربیتى بر اقشار مردم دارد.(4) در این زمینه اصلاح صدا و سیما و وزارت ارشاد باید در رأس اولویت‏ها باشد.
3- ضرورت پیوستگى فعالیت‏ها
فعالیت‏ها نباید گرفتار جزر و مد، سلایق و روزمرگى‏ها شوند.
4- هماهنگى کلیه دستگاههاى مرتبط

هماهنگى میان نهادهاى سیاستگذار، قانونگذار، برنامه‏ریز، مجرى و نظارت‏کننده، هماهنگى میان نهادهاى حکومتى و غیر دولتى، هماهنگى میان تمامى دستگاههاى فرهنگ‏ساز و رسانه‏هاى تبلیغى است که مى‏تواند حرکتى همساز و پویا بیافریند.

5- رعایت ترتیب و تدریج‏

از آنجا که عوامل گرایش به ابتذال در پوشش و رفتار، متعدد و مختلف‏اند، اصلاح آن نیز بسته به انجام اقدامات متعددى است که هر یک باید در شرایط خاص خود انجام شود؛ بنابراین هر گونه شتابزدگى و یا سستى مى‏تواند موفقیت طرح را با مشکل روبه‏رو سازد.
6- پر رنگ کردن نقش مردم در اصلاحات و توسعه مطالبات مردمى از نهادهاى حکومتى به منظور پاسخگو کردن آنان در موضوع حجاب، اصلاح روابط در محیط کار و ... .
کارآمدى دستگاههاى حکومتى منوط به آن است که پیوسته تحت فشار افکار عمومى باشند. در این زمینه توسعه تشکل‏هاى مردمى که زمینه حضور کارآمدتر مردم در صحنه را فراهم کنند، لازم به نظر مى‏رسد. همچنین لازم است مردم و نهادهاى غیر دولتى، بار اصلى عملیات را بر دوش بکشند و دولت به حمایت غیر مستقیم و هدایت آنان همت گمارد.
7- ضرورت آموزش دیدن عاملان طرح (به ویژه مسئولان) و نیروهاى عمل‏کننده مردمى.
8- اصل قرار گرفتن گرامیداشت شخصیت انسانى افراد.
باید نهى از منکر، مقابله با مجرمان و تحمیل مجازات‏هایى که در مقابل جرم قرار مى‏گیرد، به گونه‏اى باشد که حتى‏الامکان به تحقیر شخصیت مجرم و جرئت بر ارتکاب محرّمات نینجامد. در نظام تربیتى اسلام، اصل بر تربیت از راههاى مسالمت‏آمیز است.(5)
9- اصلاح نظام الگوسازى‏
در الگوسازى‏ها و قهرمان‏پرورى‏ها هیچ گاه نباید افراد بى‏هویت و مبتذل در کانون توجه جوانان قرار گیرند. همچنین باید الگوهاى جدیدى براى نسل جوان آفرید که مظهر خلاقیت، پشتکار، صبر، گذشت، دیگرگرایى، تحول‏آفرینى و ثبات شخصیت‏اند. از این‏رو دستگاههاى فرهنگى موظف‏اند با به کارگیرى سیاست‏ها و برنامه‏هاى هماهنگ، قهرمانان ملى را از انحصار چهره‏هاى موجود خارج کنند و چهره‏هاى ماندگار از میان کسانى انتخاب شوند که در خدمت اهداف نظام قرار مى‏گیرند.
10- استفاده از راهکارهاى فعال در رویارویى با فرهنگ غرب به جاى روش‏هاى منفعلانه‏
باید به جاى اکتفا به پاسخگویى به شبهات ایجاد شده، با طرح پرسش‏ها و ایجاد چالش، طرفداران لیبرالیسم را به درماندگى کشاند و ناکارآمدى نظام غرب را در مورد آزادى و برابرى زنان نشان داد.
نتیجه این سیاست، نشان دادن تزلزل غرب در ترسیم الگوى دفاع از زنان و تضعیف تبلیغات لیبرالیست‏ها در مورد دستاوردهاى ادعایى‏شان در این موضوع است.
11- حمایت از بازدارندگان منکر
ناهیان از منکر باید در انجام وظایف خود احساس قدرت کنند و طرف مقابل آنان باید احساس کند نظام به طور جدى از نهى منکر حمایت مى‏کند؛ به عبارت دیگر، خطاکار باید در مقابله با ناهیان از منکر احساس ترس کند. این سخن البته به معناى تجویز عملیات خشونت‏آمیز نیست بلکه به این معناست که هزینه تعرض به ناهیان منکر باید افزایش یابد.
12- توجه به تناسب فعالیت‏ها از نظر زمانى، مکانى و شرایط دیگر
شیوه رویارویى با بزه باید هماهنگ با شرایط باشد. به راحتى مى‏توان مواردى را در شهر قم یا شهرستان‏هاى کوچک، مصداق بدحجابى و ناهنجارى رفتارى دانست و با آن مقابله کرد، اما در شمال شهر تهران نمى‏توان به همین گونه برخورد کرد. از نظر زمانى هم شاید در ماه مبارک رمضان بهترین شرایط براى شروع طرح اصلاح ناهنجارى‏ها فراهم باشد، چون زمینه‏هاى توجه به امور معنوى بیشتر و گرایش به ابتذال کمتر است.
13- مرحله‏بندى در برخورد با متخلف‏
همیشه ترس از مجازات باید از مجازات سنگین‏تر باشد و مجرم پیوسته از عاقبت عمل خود واهمه داشته باشد، و گرنه نیروى انتظامى در کنترل مجرمان ناکام مى‏ماند.

پوشش و آرایش؛ بایسته‏ها و راهبردها

أ) راهبردهاى عام‏

راهبردهاى عام، اهداف مرحله‏اى و برنامه‏هایى هستند که تأثیراتى کلى، از جمله در موضوع پوشش و آرایش بر جاى مى‏گذارند. توجه به این راهبردها از آن‏رو با اهمیت است که گمان نشود با اصلاحات جزئى و موردى و با اقدامات خاص مى‏توان تحولى اساسى در وضعیت موجود ایجاد کرد. هنجارهاى جامعه نظام‏مند است و چنانکه گفته شد براى اصلاح در هر محور نیاز به بازنگرى و اصلاح در مجموعه‏اى از امور هستیم. به طور خلاصه مى‏توان به برخى از این راهبردها اشاره نمود:
1- تدوین برنامه توسعه با محوریت دین و فرهنگ.
در این راستا ترسیم شاخص‏هاى دینى رشد و توسعه ضرورى به نظر مى‏رسد.
2- ایجاد اصلاحات بنیادین در مقوله هنر به ویژه در حوزه رسانه‏هاى تصویرى. اکنون سکس، خشونت و طنز [در دنیا] از مهم‏ترین محورهاى جذابیت شمرده مى‏شوند؛ از این‏رو در مجموعه‏هاى تلویزیونى با سوژه‏هاى دینى نیز کم و بیش از عامل طنز و گرایش جنسى استفاده مى‏شود.
به نظر مى‏رسد رسالت مهم پژوهشکده‏هاى هنرى و دستگاههاى رسانه‏اى تمرکز بر محورهاى جدید جذابیت، از جمله جذابیت‏هاى عاطفى، جذابیت مبارزه با هواى نفس، ایثار، مبارزه با مشکلات و ثبات عقیده باشد، تا کم کم جذابیت‏هاى جنسى و طنز (به معناى لودگى و سبک‏سرى و تمسخر اشخاص) جاى خود را به جذابیت‏هاى دیگر از جمله تمسخر رذایل اخلاقى و شخصیت‏هاى منفى بدهد. از این‏رو باید نظام ارزشگذارى ما به سمت پرورش هنرمندان نوآور به جاى هنرمندان کلیشه‏اى برود تا هنرمند جرئت پرداختن به جذابیت‏هاى جدید را در خود بیابد.
3- اصلاح عملکرد مسئولان. از آنجا که مردم بیش از هر چیز از بزرگان خود الگو مى‏گیرند، عملکرد مسئولان باید با حساسیت بیشترى نظارت شود. استخدام منشى‏هاى زن، نحوه سلوک با جنس مخالف در محیط کار، اختلاط در محیطهاى فعالیت و نحوه پوشش مسئولان باید تحت انضباط در آید. مدیرانى به مسئولیت منصوب شوند که نسبت به رعایت و اجراى آموزه‏هاى دینى حساس باشند.
4- تقویت مرزهاى زنانگى و مردانگى. در فرهنگ اسلامى زن خود را موجودى ارزشمند و در حیثیت انسانى، همتاى مرد و در عین حال، متفاوت از او مى‏داند که در برخى زمینه‏ها، کارکردها، مسئولیت‏ها و حتى حقوق، تفاوت‏هایى با مرد دارد. تفاوت در سلوک اجتماعى و خانوادگى را دلیلى بر ضعف شخصیت خود نمى‏داند. در صورت تقویت احساس زنانه است که مى‏توان انتظار رفتارى زنانه و متفاوت از مردان را از زن داشت و او را دعوت به رعایت حجاب و رفتار پارساگونه کرد.
5- ترسیم آرمان‏هاى مرحله‏اى براى دختران و پسران. مشکل اساسى جوانان ما نبود الگو و آرمان والا در زندگى است. بدون تعریف آرمان‏هاى والا، نمى‏توان الگوهاى صحیحى را ارائه نمود. به علاوه ضعف نظام در آرمان‏سازى سبب نمى‏شود نسل جوان بى‏آرمان بماند، بلکه آرمان‏هاى بدلى و منحط را مى‏پذیرد و الگوهاى مناسب با آن را در پى مى‏گیرد. رسالت و وظیفه سیاستمداران راهبردى نظام با یارى دستگاههاى فرهنگى و هنرى این است که بتوانند آرمان‏هایى را تعریف و براى نسل جوان الگوسازى و موضوع‏آفرینى کنند، به گونه‏اى که همواره توجه آنان به نقاطى جذاب و والا معطوف باشد.
6- تقویت پایگاه خانواده. ارتقاى سطح اطلاعات والدین و آموزش آنان نسبت به ارزش‏ها و چگونگى نهادینه کردن آن، ترسیم دقیق سیاست ارتباطى آموزش و پرورش با خانواده، به گونه‏اى که به تقویت نقش خانواده بینجامد، تقویت نقش تأثیرگذار کارشناسان تربیت اسلامى بر خانواده‏ها، تقویت حس مسئولیت‏پذیرى والدین در برابر فرزندان و آموزش شیوه نظارت بر عملکرد آنان، آموزش پدر و مادر نسبت به تربیت جنسى فرزندان و دورى از ایجاد زمینه‏هاى تحریک جنسى در خانه، نیز توجه دادن فرزندان به لزوم هماهنگى با والدین، از مواردى است که در این راستا توصیه مى‏شود. شاید مهم‏ترین مقطع براى تأثیرگذارى، آموزش زوج‏هاى جوان در آستانه ازدواج یا بلافاصله پس از آن باشد.
شروع زندگى با محوریت اخلاق، توجه به مراقبت‏ها هنگام بسته شدن نطفه، پرهیز از لقمه حرام و شبهه‏ناک، مراقبت‏هاى عاطفى از اطفال و انتقال آموزه‏هاى دینى که از قضا بسیار کارآمد و مؤثر است، مى‏تواند زندگى را از ابتدا در مسیر سالم قرار دهد.
بدین منظور باید آموزشیاران ویژه‏اى را با محوریت دین تربیت کرد. بر این نکته پاى مى‏فشاریم که یکى از مهم‏ترین مشکلات زوج‏هاى جوان، نداشتن آگاهى‏هاى لازم است. باید بخشى از آگاهى‏ها در مقاطع مختلف تحصیلى و بخشى هنگام ازدواج به آنان منتقل شود.
7- مقابله با بیکارى. از آنجا که در فرهنگ دینى، بیکارى خاستگاه آسیب‏هاى فراوانى است و شروع به بزهکارى در بیشتر اوقات از آن ناشى مى‏شود، اوّلاً باید اهتمام دولت بیش از گذشته به ایجاد زمینه‏هاى اشتغال معطوف گردد؛ ثانیاً با این فرض که تا درازمدت معضل اشتغال حل نشده باقى خواهد ماند، باید زمینه فعالیت‏هاى مثبت را (هر چند بدون دریافت مزد) در قالب ایجاد و توسعه تشکل‏هاى امدادى، زیست محیطى، علمى و هنرى فراهم آورد که هر گروه بخشى از نیازهاى منطقه یا کشور را تأمین کند. لازم است جوانان به کارهاى خیر، خداپسندانه و مردمى مشغول شوند تا احساس هویت و ارزشمندى کنند. این احساس تا حدود زیادى آنان را از گناه باز مى‏دارد. مى‏توان با استفاده از روش‏هایى، انگیزه آنان را در اقدامات مثبت افزایش داد؛ به عنوان مثال نام کسانى که در ایجاد فضاى سبز مشارکت کرده‏اند در همان محل نصب شود.
دستگاههاى فرهنگى باید بیکارى را نکوهش و بیکار را نکوهیده شمارند و ارزش فعالیت‏هاى عام‏المنفعه غیر درآمدزا را در اذهان عمومى ارتقا دهند. در گذشته در برخى شهرهاى کشور نیروى انتظامى اقدام به جمع‏آورى جوانان ولگرد و تحویل آنان به اردوى کارآموزى مى‏کرد و آنان موظف بودند مدتى در این محل به کار اجبارى بپردازند. مى‏توان با اصلاحاتى این طرح را به عنوان کارآموزى افراد بیکار مورد مطالعه قرار داد.
8- پایین آوردن سن ازدواج. پیوندهاى زناشویى و برخوردارى از پشتوانه‏هاى عاطفى و خروج از دنیاى تنهایى در ایجاد تعادل روانى و عدم میل به گناه نقش اساسى ایفا مى‏کند.(6) تأمین نیاز جنسى، رفتارهاى مخاطره‏آمیز و غیر منطقى را به ویژه در حوزه مسائل جنسى کاهش مى‏دهد. نمى‏توان پوشیده داشت که گروهى از بدحجابان به دلیل عدم تأمین جنسى و عاطفى و به نیت فریفتن جوانان اقدام به این کار کرده‏اند. اصلاح فرهنگ ازدواج و امکان‏پذیر کردن ازدواج در شرایط سخت اقتصادى، به حل این مشکل کمک مى‏کند.
ضابطه‏مند کردن ازدواج موقت و اصلاح نگرش‏ها به آن نیز مى‏تواند مشکل جنسى بخشى از جوانان را حل کند، گرچه نمى‏تواند مزایاى تشکیل خانواده و ازدواج دائم را داشته باشد.
9- اصلاح روش‏هاى تربیتى. آنچه نظام تربیت دینى را از نظام لیبرالیسم ممتاز مى‏سازد، تقویت اراده، کرامت شخصیت، توکل به خداوند، استقبال از مشکلات، محدود کردن شهوت توسط عقل، دورى از دنیامحورى و پاى‏بندى به وحى است. در حالى که نظام لیبرالیسم بر پایه هواپرستى و لذت‏گرایى، حاکمیت شهوت بر عقل، فردگرایى و نسبیت‏گرایى در ارزش‏ها استوار است. در دهه‏هاى اخیر، پرورش اخلاقى نونهالان و نوجوانان ما توسط دستگاههایى بود که کم و بیش، در زیر پوسته‏اى از شعارهاى مذهبى، فرهنگ بیگانه را ترویج کرده‏اند. لازم است فرهنگ دینى در نظام پرورشى ما نهادینه شود.
10- نکوهش فرهنگ لیبرال. امروزه آزادى، فردگرایى و نسبیت‏گرایى در تریبون‏هاى نظام اسلامى ترویج مى‏شود اما لازم است فرهنگ لیبرالیسم مورد نقد اساسى قرار گیرد و در تبلیغات سازنده، تحقیر گردد.
11- بازنگرى نسبت به نشاط و شادابى نسل جوان و راههاى تحقق آن. حفظ و تقویت نشاط اجتماعى، ایجاد زمینه‏هایى براى رهاسازى صحیح انرژى جوانان، و ایجاد فضاى مفرّح و شاد در راستاى بازسازى قوا و دورى از کسالت و خمودگى، از وظایف هر نظامى است که البته در الگوى اسلامى آن، بر دورى از غفلت و دنیازدگى، در عین توجه به صحت جسم و روان و کامیابى‏هاى روا، تأکید شده است. متأسفانه در کنار تأکید بر جنبه‏هاى بازدارندگى شرع، در هدایت عمومى به لذت‏هاى حلال و ثمربخش و زمینه‏سازى براى آن چندان همت نکرده، تدبیر این مهم را به دست ناصالحان سپرده‏ایم؛ به گونه‏اى که امروزه سخن از لذت و نشاط، تداعى‏کننده انجام محرّمات و مرزشکنى است.

ب) راهبردهاى خاص‏

راهبردهاى خاص به اهداف و انتظاراتى نظر دارد که در خصوص موضوع حجاب قابل طرح‏اند. این راهبردها گاه به مقوله تبیین، گاه به ساحت تبلیغ و ترویج، مواقعى به اجرا و گاه به نظارت نظر دارند:
1- ایجاد حس عزت‏مندى و افتخار در بانوان محجبه، از جمله نشان دادن موفقیت علمى و فرهنگى آنان، آرامش خاطرشان در فعالیت‏هاى اجتماعى، بزرگداشت زنان محجبه و الگوسازى از ایشان، نمایش ایستادگى آنها در برابر کشف حجاب در داخل و خارج از کشور، و حمایت از نشریات و نهادهایى که در این زمینه فعالیت مى‏کنند.
2- تحقیر ابتذال در پوشش و هرزه‏گردى.
3- تبیین مخاطرات هرزه‏گردى و ابتذال در پوشش، به ویژه در تزلزل بنیان خانواده.
4- نشان دادن مزایاى حجاب.
5- افشاى اهداف نظام سرمایه‏دارى از کشف حجاب و بیان نیات کشورهاى غربى در پایمال کردن حقوق زنان محجبه.
6- نشان دادن ارزش حجاب در ادیان و ملل.(7)
7- حل شبهات و معضلات معرفتى نسل جوان در موضوع پوشش و آرایش، در قالب‏هاى مختلف، از جمله کتاب، لوح فشرده، میان‏پرده‏هاى نمایشى و ادبیات داستانى.
8- تقویت و هدایت حساسیت‏هاى عمومى براى رویارویى با عمل ناشایست هرزه‏گردى به منظور توسعه نظارت و خارج کردن مسئولیت از عهده یک نهاد خاص.
9- ارتقاى سطح علمى ناهیان از منکر.
10- جهت‏دهى به حس تنوع‏طلبى و مدگرایى و ارائه الگوهاى پوششى هماهنگ با فرهنگ دینى و ملى، از جمله از طریق تشکیل هنرکده‏هاى طراحى مجالس و نمایشگاه مدل‏هاى لباس در سطح داخلى و بین‏المللى.
11- بهسازى نمادهاى فرهنگى، فیلم‏ها و مجموعه‏هاى تلویزیونى، تولیدات فرهنگى و اجناس داخلى و وارداتى.
12- ایجاد حساسیت عمومى به منظور همیارى در اجراى طرح به صورت فردى یا گروهى، مانند فعالیت براى ازدواج جوانان، ایجاد تسهیلات ازدواج از جمله مسکن‏سازى، تولید لباس‏هاى مناسب، تولید و واردات پارچه‏ها و لباس‏هاى متناسب و ارزان.
13- کم کردن عوامل انزجار از حجاب، از جمله اصلاح معمارى مدارس دخترانه به منظور آزادى عمل بیشتر آنان در محیط داخلى مدرسه، تنوع دادن به شیوه‏هاى حجاب، به گونه‏اى که با شرایط و اقلیم مختلف سازگار باشد و وقار و راحتى لازم را نیز دارا باشد.
14- حمایت از نهادهاى مردمى فعال در موضوع حجاب، از جمله حمایت مالى و اعتبارى از NGOهاى فعال در موضوع حجاب، توانمندسازى و شبکه‏سازى NGOها، و بین‏المللى کردن فعالیت‏هاى گروهى به منظور ایجاد جریان جهانى دفاع از عفاف.
15- تشدید مجازات مهره‏هاى اصلى فساد و ابتذال، از جمله از طریق اصلاح قوانین، ایجاد دایره‏اى خاص براى همین منظور در قوه قضاییه، برخورد با عوامل سیاسى ترویج فساد به عنوان «محارب» و «مفسد فى‏الارض»، اصلاح روش‏هاى مقابله با مجرم، به گونه‏اى که مانع گستاخى و جسارت دیگران گردد.
16- نظارت بر عملکرد نهادهاى مختلف به ویژه نهادهاى رسمى نظام، از جمله نظارت بر کارکرد صدا و سیما در ترویج الگوهاى صحیح، ممنوعیت ترویج فرهنگ منحط و تیپ‏هاى جلف و لاابالى، مگر با هدف نکوهش و آگاهى‏بخشى.
17- نظارت بر روزنه‏هاى ورود محرِّک‏هاى جنسى و مفاسد اعتقادى، از جمله بستن سایت‏هاى غیر اخلاقى، جلوگیرى از نشر کتب و نشریاتى که به تابوشکنى و ابتذال روى آورده‏اند، زیر نظر گرفتن مبادى ورودى و تولیدکنندگان لباس‏هاى مبتذل و غیر متعارف، مخالفت با پخش آهنگ‏هاى محرک.
18- کم کردن زمینه‏هاى اختلاط در محیطهاى آموزشى و محیط کار، از جمله کاهش زمینه ارتکاب کارهاى حرام و ناشایست در اماکن عمومى و پارک‏ها و نظارت‏هاى خاص در مناطق تفریحى، مثل سواحل دریاها و محله‏هاى خاص.

پى‏نوشتها: -
1) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، هانَتْ عَلَیْهِ شَهوَاتُهُ؛
آن کس که نفسش برایش ارزشمند شد، شهوات برایش کم‏اهمیت مى‏شود.»
«مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، فَلا تَأمَنْ مِنْ شَرِّه؛
آن کس که خود را خوار شمرد، ازشرش در امان مباش.»
2) از جمله نکات مطرح شده این است:
أ) تشریع حجاب براى تمایز زنان مؤمن از بردگان و اهل کتاب و به جهت احترام به آنان بوده است و امروزه موضوعیتى ندارد؛
ب) حجاب گرچه از واجبات است اما مسئله فردى است که حکومت نباید در مورد آن حساسیت نشان دهد.
3) تأثیرات برنامه‏هاى ورزشى صدا و سیما را در ایجاد حساسیت‏هاى نابجا، موضوع‏سازى و ترویج الگوهاى منحط نباید از نظر دور داشت.
4) الناس باُمرائهم اَشبه منهم بآبائهم؛
شباهت مردم به حاکمان‏شان از شباهت آنان به پدران‏شان بیشتر است».
5) على(ع): «لا تکوننَّ مِمن لا ینفعه العظةُ إلّا اذا بالَغْتَ فى ایلامِه فاِنّ الانسان یتعظُ بِالاَدبِ و البَهائمُ لا یَتَعِظُ اِلا بِالضرب؛
از کسانى مباش که اندرز دادن به آنها فایده‏اى ندارد مگر آنکه در ملامت‏شان بکوشى، چون که انسان با ادب پند مى‏گیرد و چهارپایان‏اند که جز با ضرب و زور راه پیدا نمى‏کنند.»
6) در خبرها آمده بود که دولت روسیه به منظور کم کردن جرایم، سن ازدواج قانونى را از 18 به 14 سال کاهش داده است.
7) تا قبل از رنسانس، هرزه‏گردى در ملل متمدن رواج نداشته است.