زن در جمهورى اسلامى ایران؛ گزارش کارکرد2


 

زن در جمهورى اسلامى ایران؛ گزارش کارکرد(2)

بخش اصلى این ویژه‏نامه، که به مناسبت گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب اسلامى منتشر مى‏شود، گزارش کارکرد نظام جمهورى اسلامى ایران براى زنان در بخش‏هاى مختلف است؛ هر چند همه مى‏دانیم گزارش و ارزیابى این تحولات، دستاوردها و خدمات بسیار زیاد در طول سال‏هاى گذشته، کارى نیست که در توان یک نشریه و در قالب یک ویژه‏نامه هر چند گسترده، باشد؛ اما آنچه در چهار دفتر، پیش‏روى شما گذاشته شده، مى‏تواند گذرى کوتاه بر عملکرد نظام در بیشتر بخش‏ها باشد، و هدف ویژه‏نامه چیزى فراتر از این نبوده است.
جمع‏بندى برخى از مهم‏ترین مسائل زنان مى‏توانست خوانندگان گرامى را به صورت گذرا به نقطه‏هاى اصلى مسائل کنونى زنان توجه دهد. در سرمقاله پیش، پنج محور آموزش، اشتغال، خانه‏دارى، قانون و مشارکت سیاسى مرور شد. در این فرصت فقط پنج محور دیگر که به نظر مى‏رسد در شمار مهم‏ترین مسائل زنان باشد، مورد توجه قرار گرفته است. طبعاً محورهاى عمده دیگرى نیز هست که فرصت مرور آنها نیست.

6- ازدواج و خانواده‏

یکى از مسائل اساسى هر جامعه با هر نظام سیاسى، تشکیل خانواده است که در قالب ازدواج صورت مى‏گیرد. در جامعه اسلامى با توجه به حضور ارزش‏هاى عام و خاص اسلامى، نگرش ویژه‏اى به ازدواج و خانواده وجود دارد؛ هم در سطح خاستگاه معرفتى و جهان‏بینى مسلمانان که ازدواج و زناشویى از «آیات» الهى و برخاسته از تدبیر حکیمانه براى انس و «آرامش» است و هیچ بنیانى «محبوب»تر از آن پیش خداوند نیست، هم در سطح شرع مقدس که پیوندى است با آن همه احکام و تعهدات، چنان که در سطح فرهنگ و اخلاق آن همه معنا و حُسن و ارزش بر آن بار است.
انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى حاکم بر آن که همه برخاسته از اسلام و فرهنگ دینى است، با حضور خود در جامعه، به گزاف نیست گفته شود چهره ازدواج و در پى آن، خانواده را دگرگون ساخت. اما اگر ارزش‏ها در جامعه نهادینه نشود و همزمان و همراه با آن، دیگر عوامل تأثیرگذار، که فرهنگ جامعه را شکل مى‏دهند، دچار تحول نگردد و یا در جهت مخالف تغییر یابد، معلوم است که آثار تحولات نخستین کمرنگ خواهد شد و پس از چندى از میان خواهد رفت. روشن است بهبودى یا نابسامانى امر ازدواج و خانواده، زاییده مجموعه‏اى از عوامل فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، تربیتى و قانونى است، ولى انقلاب و حاکمیت احکام و ارزش‏هاى دینى، براى تأثیرگذارى بر همین عوامل و دگرگونى آنهاست. البته نمى‏توان انتظار داشت که یک انقلاب حتى به عظمت و نقش‏آفرینى انقلاب اسلامى ایران بتواند مجموعه عوامل تأثیرگذار بر عملکرد جامعه را یکباره یا در زمانى کوتاه دگرگون سازد، ولى انتظار بجایى است که جامعه و عوامل تأثیرگذار آن را در جهت مطلوب هدایت کند و حرکت دهد، و این کارى که اسلام و انقلاب نشان داده است به خوبى از پس آن بر مى‏آید.
جنبش اصلاحى انقلاب توانست بسیارى از مناسبات غلط اجتماعى و درون‏خانوادگى را به نفع زنان تغییر دهد و وضع بسیار بهترى را براى آنان فراهم سازد، هم در خانه و خانواده و هم در جامعه اما به نظر مى‏رسد در شکل‏گیرى اولیه این نهاد، نیز در دوام و بقاى آن نتوانسته فرهنگ صحیح و مناسبات درستى را حاکم سازد. عوامل چندى میانگین سن ازدواج را به شکل نامطلوبى بالا برده است. افزایش طلاق به ویژه در چند سال اخیر هر چند در حد بحرانى نیست، اما براى جامعه انقلابى و اسلامى، با آن همه دستگاههاى فرهنگى، تربیتى و تبلیغى، مایه نگرانى است! افزایش تنش درون خانوادگى را یا باید لازمه دوران گذار از مناسباتى «غلط» به شرایطى «جدید» شمرد و یا نشان از این دانست که عوامل تأثیرگذار بیرونى، درون خانواده‏ها را نیز دستخوش تنش کرده است و یا اینکه هنوز نتوانسته‏ایم فرهنگ درستى را در مناسبات خانوادگى، به ویژه میان زن و شوهر، حاکم کنیم و یا مجموعه‏اى از عوامل یاد شده وجود دارد.
در یک نگاه در سطح فرهنگ‏سازى و تربیتى، باید گفت: بیش از همه، رسانه‏هاى گروهى ما، به ویژه دستگاه پردامنه و اثرگذار تلویزیون، نه تنها به رغم خدمات زیادشان، به درستى نتوانسته‏اند به رسالت خویش در شکل‏گیرى درست خانواده و استوارى و بقاى آن عمل کنند، بلکه بروشنى پیداست ناخواسته در بخشى از نابسامانى‏هاى موجود خانوادگى سهیم‏اند. در سینماى کشور نیز به فراخور تأثیرگذارى خود، همین کاستى به چشم مى‏خورد.
متولیان فرهنگى و تربیتى و آموزشى و مدیران اجتماعى و اقتصادى و حتى مسئولان سیاسى کشور، فرایند خانواده و ازدواج و مجموعه عوامل و مسائل مرتبط به آن را باید بسیار بیشتر از آنچه مشهود است بها بدهند. دست‏کم به اندازه حساسیت و اهتمامى که براى برخى امور سیاسى و گروهى و حضور و غیاب‏هاى فصلى بروز داده مى‏شود، براى این پدیده حیاتى و فراگیر، که دامن‏گیر همه اقشار و جریان‏ها و خانواده‏هاست، نیز همت و توجه نشان داده شود. جاى شرح و بسط نیست، فقط همین اشاره کافى است که در حکومت علوى، امیرالمؤمنین على(ع) که طبق گفته معروف، حتى چراغ بیت‏المال را در گفتگوى خصوصى، آن هم در برابر برخى سران آن زمان، خاموش کرد، طبق روایتى جوان مجرّدى را که گویا به بهانه نداشتن همسر، مرتکب گناه شده بود، شلّاق زد اما از بیت‏المال هزینه کرد تا بتواند ازدواج کند. نه از گناه او گذشت، چرا که پرده‏درى کرده بود، و نه سعادت و آینده او را به جرم گناه یا به عذر حفظ بیت‏المال، به امان پیشامدها سپرد، و نه جاى دیگر بى‏حساب و کتاب و مسرفانه هزینه کرد تا نتواند براى جوانان گشاده دستى کند. البته آن بزرگوار، حاکمى نبود که این گونه مشکلات فراگیر جامعه را بخواهد با صدقات و بخشش‏ها برطرف سازد، بلکه به گونه‏اى امور را سامان داد که به رغم همه کارشکنى‏ها و سه جنگ عمده، در مدت کوتاه حکمرانى خود، در گزارش وضع معیشتى مردم مى‏فرماید:
«هیچ کس در کوفه صبح نمى‏کند مگر اینکه در نعمت و رفاه است. کمترین آنان از نظر سطح زندگى، نان گندم مى‏خورد، و در سایه مى‏نشیند، و از آب گوارا (فرات؟) مى‏نوشد؛
ما اصبح بالکوفة احد الّا ناعماً، انّ ادناهم منزلة لیأ کل البرّ و یجلس فى الظلّ و یشرب ماء الفرات.»(1)

7- کنترل جمعیت‏

یکى از موضوعاتى که سیاستگذاران و برنامه‏ریزان نظام و جامعه توانستند در جهت عکس سیاست‏هاى آغازین، آن را هدایت کرده و شاهد موفقیت باشند، پدیده مهم کنترل جمعیت و جلوگیرى از رشد بى‏رویه آن و کاهش زاد و ولد به کمتر از نصف و حتى به حدود یک سوم رشد اولیه است. البته باید اذعان داشت که بخشى از نارسایى‏ها در خدمات‏رسانى به جامعه، برخاسته از ضعف عوامل انسانى و برنامه‏ریزى است، نه افزایش جمعیت، ولى تردیدى نیست ادامه آن روند مى‏توانست فشارها و دشوارى‏هاى بسیار گسترده‏ترى را متوجه جامعه و نظام و خانواده‏ها کند، حتى به سطحى غیر قابل مهار در آورد.
در بحث کنترل جمعیت، هم از نگرش اجتماعى و حکومتى و هم در سطح خانواده‏ها، مسائل و مباحث متعددى مورد توجه است؛ از جمله ظرفیت و سرمایه‏هاى موجود و استعدادهاى زیادى که کشور بزرگ ایران براى رشد و توسعه جمعیت در اختیار دارد. تلاش سیاستگذاران باید در جهت استفاده گسترده از این سرمایه‏ها و ظرفیت‏ها و پوشش دادن جمعیت‏هاى بیشتر باشد، نه کاهش آن. در این میان از دید آسیب‏شناسى فرهنگى و دینى، یک نکته را نمى‏توان ناگفته گذارد و آن اینکه: تبلیغات و برنامه‏ها و سیاست‏هاى کنترل جمعیت، به گونه‏اى سمت و سو داده شد که صرف‏نظر از تنگناهاى اقتصادى، آموزشى و حتى تربیتى (که نظام و خانواده‏ها را به سوى کاهش فرزند و در نتیجه کاهش جمعیت سوق مى‏دهد) متأسفانه داشتن فرزند زیاد، تبدیل به یک ناهنجارى اجتماعى و امرى ضد ارزش شده است! اگر مادران در گذشته افتخار مى‏کردند که به رغم دشوارى‏ها توانسته‏اند چندین فرزند را پرورش داده و بزرگ کنند، اینک حتى اگر از نظر مالى و تربیتى مشکل عمده‏اى نداشته باشند، اغلب داشتن فرزند زیاد را نامطلوب و حتى مایه شرمسارى مى‏شمارند! برخى نیز وجود فرزند پنجم یا چهارم و حتى سوم را موجودى ناخواسته و خارج از اراده معرّفى مى‏کنند! آیا چنین فرهنگى مى‏تواند خود را وامدار پیامبرى بشمارد که شمار مسلمانان را مایه مباهات خویش مى‏شمارد؟! اینک نیز رهبران جهان اسلام به اینکه جمعیت مسلمانان سال‏هاست از یک میلیارد گذشته مى‏بالند!
اینکه خانواده یا جامعه یا نظام برنامه‏ریزى کند که افزایش یا کاهش جمعیت را در اختیار داشته باشد تا بتواند درست برنامه‏ریزى کند، فرایندى خردمندانه است، ولى اینکه به گونه‏اى فرهنگ‏سازى شود که خانواده‏ها به ویژه زنان، داشتن و در واقع هنر بزرگ کردن چند فرزند را شرمسارى بشمارند، امرى نیست که با آموزه‏هاى دینى سازگار باشد. نتیجه چنین فرهنگ راحت‏طلبانه این مى‏شود که برخى کشورهاى اروپایى که با مشکل پیرى جمعیت و رشد منفى آن روبه‏رو شده‏اند، تلاش مى‏کنند با سیاست‏هاى تشویقى، خانواده‏ها را به داشتن فرزند بیشتر راغب کنند. نیز نتیجه این مى‏شود که در برخى مناطق، فرقه‏ها و جریان‏هایى به نفع هدف‏هاى درازمدت خود، از این فرصت بهره ببرند و توازن موجود را به سود خود به هم بزنند! و العاقل یکفیه الاشارة!

8- حجاب و عفاف‏

وضع حجاب و عفاف، پس از بهبودى قابل قبولى که در پى انقلاب اسلامى و چیرگى ارزش‏هاى اسلامى و انقلابى پیدا کرد، اینک در سطحى است که تقریباً همه دلسوزان قبول دارند نه تنها مطلوب نیست، بلکه در نگاه برخى، وضع تأسف‏بارى را دست‏کم در بخش‏هایى از جامعه حاکم کرده است. آنچه مایه تأسف و نگرانى بیشتر دلسوزان است، این واقعیت است که این وضع در شرایطى ادامه دارد که نظام اسلامى حاکم است و مسئولان، بیخبر از این وضع ناپسند نیستند، چنان که راضى بدان نیز نمى‏باشند. همه مى‏پرسند پس چرا چنین است؟ مگر قرار نبود یا قرار نیست در جامعه اسلامى و با حضور و حاکمیت نهادهاى اسلامى و مراکز فرهنگى و تبلیغى و قدرت قانونى، شاهد چنین اوضاعى نباشیم؟ پس مانع چیست؟
برخى شناخت درستى از پدیده‏هاى اجتماعى ندارند، یا عادت کرده‏اند در ریشه‏یابى مسائل و مشکلات اجتماعى و درمان آن، نسخه‏هاى یکدست یا ساده‏اى بپیچند، یا در برابر پدیده‏هاى گسترده و چندضلعى بدحجابى و ضعف عفاف و اخلاق پسندیده، با چند جمله محکوم ساختن «این» و مجرم شمردن «آن» و یک یا چند راه‏حل سطح‏نگر به موضوع خاتمه دهند! اما کدام کارشناس و انسان ژرف‏نگرى است که نتواند عوامل و زمینه‏هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و حتى سیاسى را، آن هم در طول زمان، در بررسى و ارزیابى چنین پدیده‏هایى ببیند؟
آیا ساده‏انگارى نیست که پدیده‏هایى از این دست را به این «مقطع» یا آن «مسئول» یا فلان «برنامه» حواله دهیم و چاره‏جویى و درمان را نیز فقط در همان نقطه بجوییم؟ این امر، البته ممکن است در کوتاه مدت براى تبرئه و بى‏گناه جلوه دادن «خود» به کار آید اما در درازمدت همواره مؤثر نخواهد افتاد و مشکل را حل نخواهد کرد.
نقطه آغاز آن است که احتمال بدهیم ما نیز در این میان ممکن است سهمى هر چند اندک داشته باشیم! پس از آن بپذیریم آن گونه سیاست‏ها و برنامه و کارکردها، که غیر مستقیم در بهبودى یا بیمارى عفاف و حجاب در جامعه تأثیر مى‏گذارد، به مراتب بیشتر از عوامل مستقیم و به ظاهر مرتبط، تأثیرگذار است. باور کنیم که جامعه، پیش و بیش از آنکه به گفته‏ها و نوشته‏هاى ما بها مى‏دهد، به سلوک و کارکردهاى ما مى‏نگرد؛ نیز بیش از آنکه به مطالبات مدیران و مسئولان دل بسپارد، به خواسته‏هاى خود اهتمام مى‏ورزد؛ دست‏کم یکسان مى‏نگرد! بارها خوانده‏ایم و گفته‏ایم و شنیده‏ایم که وقتى امیرالمؤمنین(ع) از مسئولیت‏ها و حقوق دوسویه حکومت و شهروند سخن مى‏گوید، دنباله‏روى و اطاعت جامعه را در پى مسئولیت‏شناسى و انجام وظایف حاکم مى‏شمارد.
نه اسلام مساوى با حجاب است و نه حفظ حجاب و پاسداشت آن، تنها مسئولیت نظام اسلامى است، چنان که همه مسائل و عملکردها و نقاط قوّت و ضعف جامعه به حجاب ختم نمى‏شود، ولى حجاب و عفاف، از ارزش‏هاى مسلّم و تردیدناپذیرى است که نه جامعه اسلامى از آن دست خواهد کشید و نه چنین حقى دارد! نه نظام اسلامى مى‏تواند نسبت به آن سستى و کم کارى کند و نه چنین اجازه‏اى دارد! مگر اینکه جامعه و نظام از اسلام روى‏گردان شود، که این نیز از فرض بیرون است. بنابراین، هم جامعه دینى و هم نظام اسلامى ما باید با همه وجود براى فرایند عفاف و پارسایى و پاکدامنى اهتمام ورزد و چاره‏اندیشى کند. معلوم است که در امرى چنین مهم و فراگیر، تا همه نهادهاى نظام و مراکز مسئول نخواهند، نیز تا همه احساس مسئولیت نکنند و تا اراده جمعى بر سیاستگذاران و برنامه‏ریزان و متولیان فرهنگ و دین و اقتصاد، در حرکت به این سو حاکم نشود، بى‏تابى و زمزمه‏هاى نارضایتى در این گوشه و آن کنج، نسخه‏اى کارآمد براى آفت‏هایى چنین فراگیر نخواهد بود. باید منتظر چنین اراده‏اى ماند!

9- دختران امروز و زنان فردا

بى‏شک یکى از مهم‏ترین مسائل نظام جمهورى اسلامى ایران، موضوع دختران است که مى‏تواند یکى از چالش‏هاى اساسى جامعه به شمار رود. اگر از ویژگى جوان بودن جمعیت کشور سخن مى‏رود و اگر از نیروى جوان و نیازهاى آن گفته مى‏شود، معلوم است که دست کم نیمى از موضوع را دخترانى تشکیل مى‏دهند که افزون بر مسائل مشترک، مسائل خاص خود را نیز دارند؛ همچنین واقعیت‏هایى که در سال‏هاى اخیر جزئى از مسائل دختران جامعه ما شده است؛ مانند فزونى یافتن میزان پذیرش در سطح دانشگاهها و مراکز آموزش عالى. چنان که در ویژه‏نامه نیز به استناد آمارها و اطلاعات موجود و نگاه برخى کارشناسان آورده‏ایم جمهورى اسلامى ایران در بسیارى زمینه‏ها در جهت رشد و بالندگى وضع دختران، خدمات گسترده‏اى را در طول سال‏هاى پس از پیروزى ارائه کرده است. سوادآموزى و آموزش عالى، آموزش‏ها و آگاهى‏هاى عمومى، بهداشت و تغذیه و امید به زندگى، رشد شخصیت و هویت اجتماعى، ورزش و هنر، رشد معنوى و فرهنگى، رشد مشارکت و فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى از آن جمله است.
براى نقش‏آفرینى دختران، در جامعه‏اى که از نظر نمودارهاى جمعیتى بسیار جوان نشان مى‏دهد، نیازى به انتظار فردا نشستن نیست، ولى روشن است دختران امروز، زنان فرداى جامعه‏اند، هم در خانه و هم در اجتماع؛ به ویژه که رشد علمى و گسترش فرصت‏هاى تحصیلى و مهارتى آنان، زمینه‏هاى بیشترى را براى ایفاى نقش در جامعه و مسئولیت‏هاى مختلف آنان فراهم ساخته است.
اگر نسل انقلاب کرده را «نسل اوّل» بنامیم، اینک نسل سوم انقلاب در دامن دخترانى که پس از انقلاب زاده و تربیت شده‏اند حضور خود را نشان مى‏دهد. انقلاب و نظام اینک نسلى از دختران و پسران را در دامن خود دارد و تجربه مى‏کند که نه دوران مبارزه و پیروزى را دیده‏اند، نه حتى خاطراتى جدّى و سازنده از دوران دفاع مقدس دارند.
آموزش و اشتغال و اوقات فراغت و ازدواج جزء مسائل جدّى و فراگیر این نسل است، ولى چالش اصلى در جاى دیگر است. چالش آشکار و نگراى بزرگ آنجاست که انقلاب و نظام در کارکرد خود بخوبى نتواند فرهنگ و معنویت و تربیت و چارچوب فکرى و هویت و شخصیت دختران امروز و زنان فردا را پوشش دهد و نسلى رسته و «منقطع» از پیشینه فرهنگى و انقلابى و آرمان‏خواهى و رسالت اسلامى ظهور کند. اینک در بخش‏ها و لایه‏هایى از جامعه، نسلى از دختران بار آمده و رشد مى‏کنند که این بریدگى در آنان مشهود است؛ انقطاع از آن پیشینه و در واقع گسستن از نسلى که بار انقلاب و دوران جنگ را بر دوش داشته، به معناى گسست از یک جامعه و فرهنگ و پدید آمدن فرهنگ و ساختارى تازه است.
این فرهنگ، حتى اگر به معناى نسخه‏بردارى از فرهنگى دیگر و وادادگى فرهنگى به آن سوى مرز نباشد، ولى آنچه جایگزین مى‏شود معلوم است که با فرهنگ و اندیشه و باورهاى نسل پیشین، همخوانى نخواهد داشت.
بحمداللَّه انقلاب و دستگاه تربیتى و فرهنگى کشور و مسئولیت‏شناسى نسل انقلاب توانسته است بخش اصلى این نسل را پوشش دهد و آنان را آشنا و پایبند به ارزش‏هاى جامعه و نظام و انقلاب اسلامى بار آورد. این بخش، تکیه گاه اصلى سیاست‏هاى فرهنگى و تربیتى نظام براى دختران هست و خواهد بود، اما بخش رها شده و گسسته نیز کم نیست. نگرانى بیشتر آن است که این بخش بقیه را نیز تحت تأثیر قرار دهد و به سوى خود کشد. اکنون تلاش‏هاى زیادى براى تربیت و هدایت این نسل در مسیر زندگى درست و ارزش‏هاى اسلامى انسانى صورت مى‏گیرد اما همه مى‏دانیم که نیازها بسى گسترده‏تر است و فاصله‏ها بسیار!
آسیب‏شناسى سیاست‏ها و راهکارهاى فرهنگى و تربیتى و آموزشى ما براى این نسل به ویژه دختران، نیازمند مطالعات و بررسى‏هاى گسترده است، ولى اکنون باید گفت یک مشکل اساسى این است که در بخش‏هایى از دستگاه‏ها و براى برخى مسئولان، شناخت درستى از نیازهاى این نسل وجود ندارد و بیگانگى با ادبیات آن دیده مى‏شود. در واقع مى‏توان گفت نسلى ظهور نکرده که از پیشینه و ارزش‏هاى حاکم بر نظام و جامعه خود گسسته است، بلکه بخش‏هایى از اصلى‏ترین نیروهاى انقلاب و فرهنگ و اندیشه و هدایت، از این بخش از نسل جدید بریده و گسسته‏اند و در دو فضا و منظومه روزگار مى‏گذرانند، گویا از حضور چنین نسلى خبر ندارند، تا چه رسد به بازتاب اندیشه و کار خویش، و تا چاره‏جویى درست براى آن همه نیاز و پاسخ به آن همه پرسش!
در این میان مسئولیتى که متوجه دستگاه‏هاى فرهنگى و تربیتى کشور و جامعه، از جمله حوزه‏هاى هدایت و تبلیغ و فرهنگ‏ساز و عالمان و فرزانگان جامعه است، بسیار سنگین و گسترده است و نباید میان کشمکش‏ها و هماوردهاى سیاسى و گروهى، به روزمرگى افتد و غبار سهل‏انگارى بر آن نشیند و بار آن به شانه این و آن حواله شود. باید همه باور کنند که «بقا» و «بها»ى فرداى جامعه را دختران و پسرانى رقم خواهند زد که امروز چه بسا به امان «خود» و در دامن «جوانى» خویش رها شده‏اند و نظاره‏گر «تنازع بقا»ى کسانى‏اند که این رهاشدگان چشم دیدن هیچ کدامشان را ندارند! بقاى فردا را کسانى رقم خواهند زد که هم اینک فردا را ساخته‏اند. این نسل را همین «امروز» به کمال و تمام دریابید که «فردا» دیر است.

10- بازشناسى مسائل زنان‏

اسلام یک نظام منسجم ایمان و عمل است که هر بخش را باید در پیوند با بخش دیگر ارزیابى و معنا کرد. نظام حقوقى نیز که از جمله در بخش خانواده و مناسبات انسانى اجتماعى زن و مرد ترسیم شده، طبعاً باید در همین چارچوب و به عنوان یک جزء از کل مورد توجه و تفسیر قرار گیرد.
در باور ایمانى و اسلامى ما نظام ایمان و عمل به صورت عام، و نظام حقوقى زن و خانواده به صورت خاص، اگر درست و جامع و آن گونه که هست شناخته و دریافت شود بهترین ساختار اندیشه و عمل و چارچوب ساماندهى مناسبات فردى، خانوادگى و اجتماعى را به دست مى‏دهد، ولى شرط اصلى، شناخت درست و درک جامع از آن است. اگر «فقه» چنان که بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى، سلام‏اللَّه علیه، بر آن تأکید دارد «تئورى واقع و کامل اراده انسان از گهواره تا گور است»(2) - و حق نیز همین است - پس فقه و به عبارت دیگر شریعت مقدس باید بتواند - و مى‏تواند - مناسبات زن و مرد در خانه و جامعه را بر اساس «عدالت» و «حکمت» و دستیابى به «سعادت» مدیریت کند و پاسخگوى نیازهاى ثابت و متغیر فرد و جامعه، چه زن و چه مرد، باشد.
اجتهاد - و در اینجا اجتهاد شیعى - بر اساس منابع و موازین ثابت و استوار، به عنوان بهترین و فراگیرترین روش به ویژه در دوره‏اى که دسترسى مستقیم به آموزه‏هاى وحیانى نیست، «فقه» را شکل مى‏دهد و در واقع ابزار ترسیم نظام یاد شده است. اجتهاد با دو خصیصه «ثبات» و «تغیر»، استوارى و ماندگارى خود را از یک سو، و پویایى و بالندگى خود را از سوى دیگر جامه وجود مى‏بخشد.
خاستگاه پویایى و تغییر در «کلمه طیبه» اجتهاد شیعى نیز عناصر ثابت و موازین استوار و منابع ماندگار آن است که به مثابه «شجرةً طیبةً اَصْلُها ثابتٌ و فُرْعُها فِى السماء»، در هر زمان و هر مکان دستاورهاى حیات‏بخش خود را به اذن پروردگار، پیش روى جویندگان «حیات طیب» مى‏گذارد.(3) «قرآن و سنت» که به فرموده پیامبر بزرگوار خاتم(ص) دو منبع گرانسنگ جدایى ناپذیرند و دستاورد بعثت تشریعى «ظاهر» و خرد ناب و منبع پایان‏ناپذیر «عقل» که پیامبر تکوینى «باطن» است و به مثابه دو بال «ثابت»، هم مسیر سلامت و سعادت بشرى را مى‏نمایانند و هم توان حرکت و پرواز مى‏دهند، «اصل» و اساسى است که ریشه در حقیقت مطلق و خداوندى خداوندگار دارد. عدالت و حکمت و سعادت را نیز این دو بال رقم مى‏زنند. اجتهاد روشى بنیادین و استوار و فراگیر بلکه ناگزیر براى بهره‏جستن درست و نزدیک به واقع از دو منبع «عقل» و «نقل» است. یک رمز ماندگارى فقه و حیات شریعت نیز در بهره‏جستن از همین روش است که پویایى و سرزندگى آن پایان‏ناپذیر است.
یکى از موضوعاتى که به ویژه در سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران پرسش‏ها و نیازها و ابعاد جدیدى گرد آن فراهم آمده و حضرت امام خمینى به صراحت از آن به عنوان یکى از دهها مسأله‏اى یاد کرده‏اند که مورد بحث و بازشناسى و بازنگرى است،(4) موضوع زن و جایگاه و نقش و حقوق انسانى و اجتماعى وى است. موضوعى که در چند دهه اخیر ذهن و توان بسیارى از صاحب‏نظران و مصلحان را به خود مشغول ساخته، به ویژه پس از پیروزى انقلاب به یکى از موضوعات اساسى تبدیل شده، سالیان چندى است که بسیارى از عالمان و فرهیختگان و فاضلان و نویسندگان پرسش‏هاى نو و ایده‏هاى تازه‏اى را در باره ابعاد مختلف آن مطرح کرده‏اند و بحمداللَّه دستاوردهاى علمى، پژوهشى و پیشرفت‏هاى عملى زیادى داشته است.
نظریه‏پردازى درست و اجتهاد سالم و داراى «حجّیت» در باره زنان و مسائل آنان، همانند هر موضوع دیگر، بستگى به شناخت درست «موضوع» و فهم و دریافت درست و قابل دفاع «حکم» دارد، و این هر دو نیازمند «صلاحیت»هایى است که آن را هر چند به صورت نسبى باید فراهم ساخت.
نظام جمهورى اسلامى ایران و دستگاههاى علمى فرهنگى پشتیبانى کننده آن به ویژه حوزه‏هاى علوم اسلامى باید تلاش کنند چنین صلاحیت‏هایى را هر چند بیشتر فراهم سازند، نیز نیروهاى «صالح» تربیت کنند. از سوى دیگر باید فضا و فرصت بهره جستن از صلاحیت‏هاى موجود را به رغم دشوارى‏ها و مانع‏سازى‏ها به دست دهند. خوشبختانه رویکردى که حضرت امام خمینى و بزرگانى چون علامه طباطبایى، سپس استاد شهید آیت‏اللَّه مطهرى آغاز کردند و پى‏گرفتند و انقلاب اسلامى، گستره و عمق آن را فزونى بخشید، در سالهاى اخیر توسط استادان و عالمان برجسته‏اى از شایستگان حوزه فتوا و نظریه‏پردازى، نیز در سطح فاضلان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به رغم برخى سلیقه‏ها و دیدگاههاى علمى مخالف، ادامه و گسترش یافته، آثار و دستاوردهاى علمى خوبى بر جاى گذاشته است. در داخل مى‏توان به تلاش‏هاى علمى فقهى استادان محترم حضرت آیت‏اللَّه یوسف صانعى با ارائه فتاواى جدید، و حضرت آیت‏اللَّه جوادى آملى از جمله با انتشار کتاب ارزشمند «زن در آینه جلال و جمال» اشاره کرد؛ در خارج نیز، به برخى از آثار آیت‏اللَّه سیدمحمدحسین فضل‏اللَّه. هر چند هنوز آثار شهید مطهرى در این زمینه «نقطه عطف» به شمار مى‏رود.
رشد و گسترش این حرکت نیازمند استقبال و پشتیبانى محافل و مجامع علمى، فرهنگى و نهادهاى قانونگذارى کشور است. باید این واقعیت را پذیرفت که مسائل زنان نیازمند بازشناسى - و نه لزوماً تجدید نظر - است؛ هم شناخت درست «موضوع» و مسئله و هم تبیین «حکم» و ارائه پاسخ. نه کلى گویى و شعار مى‏تواند پاسخى براى نیازها باشد و نه سرسختى و تنگ نظرى در برابر دیدگاه‏ها و «اجتهاد»هاى نو قدرت ایستادگى و رویارویى براى همیشه را دارد.
امید مى‏رود در سایه سرمایه‏هایى که قرن‏هاست عالمان و فقهاى بزرگ فراهم ساخته، نیز تلاش‏هاى عالمان و بزرگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، این جنبش علمى هر چه بیشتر فراگیر شود و به یُمن اندیشه‏هاى حضرت امام خمینى و مجاهدتهاى علمى دیگر بزرگان حوزه‏هاى علمیه و روشن بینى‏هاى رهبرى معظم انقلاب و با رفع نیازهاى علمى، دست نااهلان از آن کوتاه گردد و هر روز شکوفاتر و دستاوردهاى آن فزونتر شود.

* * *

از محضر قدسى اهل بیت عصمت(ع) مدد مى‏جوییم و به حرمت و قرب آنان در پیشگاه خداوند متعال، مسألت مى‏کنیم که نظام جمهورى اسلامى ایران و مسئولان آن را در دستیابى به اهداف والایش یارى کند و بر دشوارى‏ها و مشکلات فائق آورد و این حرکت مقدس و مبارک را به نهضت جهانى و سراسر نورانى مهدى موعود و قائم آل محمد، صلوات‏اللَّه علیه و على آبائه، پیوند دهد. آمین یا رب العالمین! «سردبیر»

پى‏نوشتها: -
1) مناقب آل ابى‏طالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج‏2، ص‏99.
2) صحیفه امام، ج‏21، ص‏289.
3) أَلَم تَرَکیف ضربَ اللَّهُ مثلاً کلمةً طیبةً کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فى‏السماء تُؤْتى اُکلها کلّ حینٍ باذن ربِّها و یضرب اللَّه الامثالَ للناس لعلّهم یتذکّرون؛ ابراهیم، آیه 24 و 25.
4) امروز با کمال خوشحالى به مناسبت انقلاب اسلامى، حرفهاى فقها و صاحب نظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه‏ها کشیده شده است، چرا که نیاز عملى به این بحث و مسائل است؛ مثلاً در مسئله مالکیت و محدوده آن... تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضى از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقى و حقوق بین‏المللى و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامى و نقش تخریبى آن در جوامع فاسد و غیر اسلامى... که همه اینها، گوشه‏اى از هزاران مسئله مورد ابتلاى مردم و حکومت است که فقهاى بزرگ در مورد آنها بحث کرده‏اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضى مسائل در زمان‏هاى گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید براى آن فکرى بنمایند.» صحیفه امام، ج‏21، ص‏176 - 177.