جامعه روزنامهنگاران زن، نگاهى به تلاشها و چالشها
فاطمه ترابپرور
[حضور مؤثر خبرنگاران زن در صحنههاى مختلف از جبهههاى نبرد با دشمن تا عرصههاى حاد سیاسى تا امور ظریف اجتماعى با حساسیتهاى ویژه و مشکلات عدیدهاى که دارد، یکى از نمادهاى مشارکت زنان در امور اجتماعى است که رشد روزافزون آن در جمهورى اسلامى ایران دستمایه این مقاله قرار گرفته است. در این مقاله پس از ذکر نمونههایى از حضور خبرنگاران زن در دفاع مقدس، گزارش جامعى از آمار زنان شاغل در مطبوعات ارائه شده، برخى مشکلات حضور آنان در این عرصه مورد توجه قرار گرفته است.]
روزنامهنگارى را به همین خاطر دوست دارم!
«تاریخ امروز در همان لحظه وقوعش ثبت مىشود، از آن مىتوان عکس گرفت، فیلم برداشت، نوار تهیه کرد، همچنان که در مصاحبههاى خود با چند شخصیت حاکم بر جهان یا برهم زننده سیر رویدادها، گفتهام. مىتوان بلافاصله منتشر کرد، از طریق جراید، رادیو و تلویزیون. مىشود گرم گرم تعبیرش کرد و مبناى مذاکره قرار داد. من روزنامهنگارى را به همین خاطر دوست دارم و به همین خاطر هم از آن مىهراسم. کدام شغل دیگرى اجازه مىدهد انسان تاریخ را در همان لحظه وقوعش بنویسد و گواه مستقیم آن باشد؟ روزنامهنگارى امتیازى است خارقالعاده و هراسانگیز. تصادفى نیست وقتى در میانه یک رویداد یا به هنگام ملاقاتى مهم، دچار نوعى اضطراب مىشوم و مىترسم، به آن اندازه که باید و شاید چشم و گوش و مغز نداشته باشم تا همچون کرمى رخنه کرده در تاریخ گوش کنم، نگاه کنم و بفهمم.» (اوریانا فالاچى، نویسنده و روزنامهنگار.)
«حرفه روزنامهنگارى به دلیل بار اجتماعى گسترده و وسیع آن، پیوسته با همه رویدادها، تنشها، درگیرىها و مسائل روزمره جامعه در ارتباط است. فردى که حرفه روزنامهنگارى را برمىگزیند، مىباید در همه عرصههاى اجتماعى حتى نظامى از جمله عرصه جنگ حضور داشته باشد.» (مریم کاظم زاده، روزنامهنگار و خبرنگار جبهه و جنگ)* *
روزنامهنگاران زن در هر جا و از هر جامعهاى که باشند، نقاط مشترک زیادى دارند؛ چه مریم کاظمزاده باشد، چه اوریانا فالاچى، در هر حال این شغل، انگیزه و احساس مسئولیت خاصى را همراه با خصوصیات ویژه روحى و شخصیتى مىطلبد. این مشخصات البته با توجه به اوضاع اجتماعى و سیاسى دچار شدت و ضعفهایى خواهد بود.
روشن است بستر اجتماعى و سیاسى انقلاب بزرگى چون انقلاب اسلامى ایران مىتوانست مهد پرورش انسانهاى جستجوگر و حقیقتطلبى باشد که در عصر ارتباطات تعاریف جدیدى را به عنوان نماینده رسانهها ارائه دهند. به ویژه آنکه به فاصله کمى از بروز و ظهور انقلاب، حضور زنان در عرصه مطبوعات آغاز شد و جنبش اسلامى توانست به آن، جهت مفید و سازندهاى بخشد.
خانم مینو بدیعى، روزنامهنگارى که طى 25 سال گذشته حضور فعال در عرصه مطبوعاتى کشور داشته، مىگوید: «سالهاى اولیه انقلاب، فرصت بسیار خوبى براى رشد خبرنگاران زن بود. پیش از آن دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه تهران اولین تربیت کننده خبرنگاران در دهه 50 محسوب مىشد، به طورى که در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى 3% روزنامهنگاران را زنان تشکیل مىدادند؛ اما همین درصد اندک از خبرنگاران توانستند با پویایى نقش مهمى در انتقال رویدادهاى آن روزها داشته باشند.»
بدیعى که با خوشرویى به سؤالات مجله پیام زن در خصوص سیر حضور زنان در مطبوعات کشور طى 25 سال گذشته پاسخ گفت، مىافزاید: «به خاطر دارم «نوشابه امیرى» یکى از فارغالتحصیلان این دانشکده، نخستین خبرنگار زنى بود که توانست با امام خمینى(ره) در نوفللوشاتو مصاحبه اختصاصى داشته باشد. مصاحبهاى که به عنوان خبر اوّل روزنامه کیهان منتشر شد و این موفقیت بزرگى براى زنان خبرنگار بود.»
مینو بدیعى با اشاره به توانایىهاى روانشاد «ثریا دانش» که از خبرنگاران چیرهدست آن دوران بود مىگوید: «او با تسلط کامل به زبان فرانسه توانست گفتگوهاى متعددى با صاحبنظران خارجى انجام دهد و نقش مؤثرى را در اطلاعرسانى و ایجاد جریانهاى لازم ایفا کند.»
خانم بدیعى با تأکید بر اینکه حضور مؤثر خبرنگاران زن در تاریخ معاصر مطبوعاتى ایران از سال 56 شروع شد و این جریان تا سال 61 - 60 ادامه پیدا کرد، مىگوید: «در سالهاى 61 - 60 به علت افزایش فعالیتهاى مطبوعاتى در کشور به ویژه به لحاظ کمّى و تا مرز 1000 عنوان نشریه (اعم از روزنامه، هفته نامه، ماهنامه و ...) بر حضور خبرنگاران زن نیز افزوده شد. اما با اتفاقاتى که در دانشگاهها رخ داد و بسته شدن دفاتر گروههاى سیاسى که تعداد قابل توجهى از نشریات متعلق به آنها بود امکان فعالیت تعدادى از خبرنگاران محدود شد.»
وى با اشاره به اینکه به دنبال آغاز جنگ تحمیلى تعداد دیگرى از نشریات بسته شدند و فعالیتهاى مطبوعاتى از شهریور 59 تا سال 67 به دلیل فضاى خاص آن دوران محدودتر شد، مىگوید: «روشن است با وقوع جنگ تحمیلى و تأثیرات سراسرى آن بر کشور، فعالیت زنان خبرنگار محدود به دو یا سه روزنامه اصلى از جمله اطلاعات و کیهان شد. آن هم در شرایطى که خبرنگاران زن نقش مشخص و محدودى داشته و نمىتوانستند از مهمترین واقعه تاریخ معاصر کشور یعنى دفاع مقدس، خبر تهیه کنند.»
اگر چه بودند بسیار معدود زنان روزنامهنگارى که در این عرصه نیز حداکثر تلاش خود را به کار بردند و موفق به حضور فعال شدند. شاید بخشى از خاطرات مریم کاظمزاده بتواند تصویر نسبتاً روشنى از انگیزهها و چگونگى حضور زنانى که با انقلاب اسلامى به میدان روزنامهنگارى پا گذاشتند، ارائه دهد.
خانم کاظمزاده در خاطراتش که در کتاب «از حماسه برترید» به چاپ رسیده، مىگوید:
«در نوفل لوشاتو دیدار با امام خمینى(ره) مسیر زندگىام را مشخص کرد. اولین چیزى که به ذهنم رسید این بود که از ایشان بپرسم آیا یک دختر مسلمان مىتواند «خبرنگار» شود؟ امام(ره) با خط مبارکشان برایم نوشتند: «اصل رشته اشکالى ندارد، مگر اینکه حجاب رعایت نشود» این پاسخ یعنى انتخاب راه. وقتى از خود امام(ره) عکس مىگرفتم، احساس کردم این رسالت من است.
آن روزها دانشجوى کمبریج بودم. به انگلیس که برگشتم آرام و قرار نداشتم. سرگشته آن دیدار، آن معنویت و آن روحانیت شده بودم. بار دوم تک و تنها از انگلیس به فرانسه رفتم. چهار روز طول کشید تا مقر دانشجویان را در فرانسه پیدا کردم و آرام گرفتم. آنجا افرادى که به دیدار امام مىآمدند 48 ساعت مىتوانستند مهمان باشند، اما من چهار روز مهمان شدم! صبح تا شب در نوفل لوشاتو بودم و عکس مىگرفتم. امام که به ایران برگشتند، احساس کردم دیگر کارى ندارم و باید برگردم. خانواده مخالفت کردند. گفتم: «مىآیم، دیدارى تازه مىکنم و برمىگردم» اما خودم و شاید آنها هم مىدانستند که دیگر بازگشتى در کار نیست، گمشدهام را یافته بودم.»
پس از دیدارى که شرح آن رفت، مریم کاظمزاده روز چهاردهم بهمن یعنى دو روز پس از ورود حضرت امام با هواپیمایى که خانواده ایشان را به ایران مىآورد به وطن بازگشت. او از آن روزها چنین یاد مىکند:
«دیوارهاى پر از شعار و راهپیمایىها انگار کار ادارى و رسمى مردم شده بود. مدارس و دانشگاهها تعطیل بود و بسیارى از جاها در اعتصاب به سر مىبردند. شبها صداى اللَّهاکبر مىشنیدیم. در منزل یکى از اقوام در میدان شهدا نزدیک پادگان نیروى هوایى مستقر شدم. در شب 19 و 20 بهمن با دوربین عکاسىام در خیابانها و میان مردم در حرکت بودم. از سنگرها، صورتهاى سیاه شده، از آمبولانسها و زنانى که چادر، کفنشان شده بود، عکس مىگرفتم».
وى ادامه مىدهد: «پس از پیروزى انقلاب اسلامى به پیشنهاد و همراه یکى از دوستان قرار شد در روزنامه انقلاب اسلامى مشغول به کار شویم. من با توجه به شناختى که از بنىصدر در خارج از کشور داشتم، شک کردم که آیا بپذیرم یا نه؟ برخى تشویق مىکردند و برخى مىگفتند: «نه، صلاح نیست.» مىدانستم که بنىصدر مدیر خوبى نیست و علاوه بر این احساس خودبرتربینى نسبت به دیگران دارد. اما از طرفى عاشق روزنامهنگارى بودم. پس کارم را در آن روزنامه آغاز کردم.»
با شروع درگیرىها در کردستان، کاظمزاده به عنوان خبرنگار و عکاس روزنامه به مناطق بحرانزده کردستان اعزام مىشود. در خاطراتش مىخوانیم: «دیدن جوّ شهر و مقایسه آن با تهران برایم عجیب بود. فضا اصلاً فضاى انقلاب نبود. مریوان جنگ بود. سَر چند پاسدار را بریده بودند. جوّ، متشنج بود. سوار مینىبوس شدم تا به پادگانى در چند کیلومترى شهر که تنها نقطه امن محسوب مىشد، بروم. در میان راه چندین بار افراد مسلح براى شناسایى، مینىبوس را نگه داشتند. هر لحظه امکان برخورد ناگوارى وجود داشت. به پادگان که رسیدم اوّل راهم نمىدادند، اما چون شهر دست ضد انقلاب بود به ناچار پذیرفتند. با این حال نگاهها مشکوک، سنگین و ناباورانه بود. تا اینکه شهید چمران به پادگان آمد و وقتى مطلع شد خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامى هستم، شاید به دلیل خط سیاسى روزنامه بود که ابتدا خیلى اعتماد نکرد، اما خیلى زود و سریعتر از بقیه وقتى حُسن نیت و صداقتم را دید، راه فعالیتم را هموار کرد.»
با شروع جنگ تحمیلى، حضور مریم کاظمزاده در جبهههاى جنگ کردستان به جبهههاى جنوب پیوند خورد تا به عنوان راوى، آن حماسهها را گزارش و ثبت کند. او از روز 31 شهریور و آغاز جنگ تحمیلى چنین یاد مىکند: «در دفتر روزنامه بودم که شهید وصالى(همسرم) آمد تا براى رفتن به جبهه از من خداحافظى کند. گفتم: من هم مىآیم. گفت: شرایط با کردستان فرق مىکند. جنگ است و من شناختى از منطقه ندارم. گفتم: مگر در کردستان جنگ نبود؟ وقتى با اصرار من رو بهرو شد، گفت: حالا برویم خانه؛ و تا به منزل رسیدیم پذیرفته بود که در جبهههاى جنگ نیز حضور یابم. او در خانه وقتى با التهاب خانوادهام روبهرو شد که قصد ممانعت مرا داشتند، گفت: «زنم است و مىخواهم با خودم ببرمش». همان شب کولهپشتى را که براى کردستان به تنهایى مىبستم، براى دو نفرمان آماده کردم و با هم به طرف جنوب رفتیم.»
مریم کاظمزاده، پس از شهادت همسرش در جبههها تا سال 63 به عنوان خبرنگار آزاد و نیز امدادگر، به روایت حقایق دفاع مقدس پرداخت. اما او تقریباً یک استثنا بود و زنان خبرنگار و روزنامهنگار ایرانى آن روزها با محدودیت براى تهیه خبر از رویدادهاى جنگ روبهرو بودند. اگر چه تجربه تاریخى در موارد معدود موجود ثابت کرده است که زنان در چنین عرصههایى توانایى فوقالعادهاى دارند.
اوریانا فالاچى یک گزارشگر خارجى بینالمللى به دلیل حضور در رویدادهاى مهم سیاسى جنگى در قرن بیستم مشهور شد. او ماههاى طولانى در صحنههاى جنگ ویتنام حضور داشت که ثمره آن کتاب معروف «زندگى، جنگ و دیگر هیچ» بود؛ کتابى که به زبانهاى مختلف دنیا ترجمه شده و با میلیونها نسخه فروش، به ثبت جنایات آمریکا منجر شد. فالاچى با سنى بالا و جسمى بیمار حتى در جنگ خلیجفارس حضور یافت و ضمن انتشار کتابى، گزارشها و اخبار جنگى را براى روزنامههاى معتبر جهان ارسال کرد. کریستین امانپور، خبرنگار آمریکایى ایرانىالاصل نیز از جمله خبرنگاران رویدادهاى جنگى و سیاسى مهم جهان بود که گزارش وى از صحنههاى جنگ بوسنى تأثیر فراوانى در افکار عمومى گذاشت.
خانم مینو بدیعى از خاطرات خود در زمان جنگ مىگوید: «به عنوان گزارشگر براى تهیه گزارشهاى اجتماعى در سطح شهر تهران و شهرستانها حضور داشتم و کلیه گزارشهاى اجتماعى را ختم به مسائل و آسیبهاى جنگ مىکردم. همچنین به نوعى در پشت جبهههاى اهواز و دزفول و براى تهیه گزارش از آثار بمبارانها حضور داشتم؛ اما به تهیه خبر از صحنههاى جنگ در جبههها موفق نشدم.»
وى مىافزاید: «یکى از محدودیتهاى آن زمان پاسخ منفى مسئولان، حتى ردههاى نه چندان بالا به تقاضاى مصاحبه خبرنگاران زن بود، اما پس از پایان جنگ تحمیلى اوضاع به تدریج تغییر کرد. شاید یکى از دلایل این تغییر افزایش تعداد روزنامهها بود. از جمله انتشار روزنامه سلام که از حدود سالهاى 69 - 68 نقش مهمى در جذب خبرنگاران زن داشت. انتشار روزنامه همشهرى نیز به عنوان اولین روزنامه رنگى ایران که در سال 1370 صورت گرفت، به دلیل نوگرایى به جذب عدهاى از خبرنگاران جوان منجر شد و بنابراین از این سالها موقعیت بهترى براى حضور خبرنگاران زن در مطبوعات کشور به وجود آمد.»
بر اساس تحقیق انجام شده توسط دکتر محسنیانراد و همکاران در سال 1371، میان 2145 روزنامهنگار، 278 نفر زن بودهاند که حدود 13% کل روزنامهنگاران را تشکیل مىدادند. در این سال میانگین سن خانمهاى روزنامهنگار 33 سال بود که نشان مىداد در ایران با روزنامهنگاران جوان روبهرو هستیم. همچنین بیشترین گروه سنى مربوط به 37% زنان روزنامهنگار بود که بین 31 تا 40 سال سن داشتند. در این حال سابقه فعالیت ایشان 3/3% سال بود که نشان مىداد سن بالا و تجربه زیادى نداشتند و میانگین سابقه خدمتشان از مردان حدود 2 سال کمتر بود. بررسى دیگرى نیز نشان مىداد 60% روزنامهنگاران زن که با مطبوعات همکارى داشتند، به گونهاى با دولت یا نهادهاى دولتى متصل و 40% مستقل بوده و با مطبوعات وابسته به سازمانهاى مطبوعاتى مثل کیهان و اطلاعات همکارى داشتهاند. در سال 71 همچنین حدود 22% روزنامهنگاران زن در کار خبر و داراى تحصیلات لیسانس بوده، 18% داراى فوقلیسانس و 6% داراى مدرک دکترا بودند. با این حال و به رغم کیفیت مطلوب و بالاى کار زنان روزنامهنگار، در هیچ یک از روزنامهها زنان در مسند سردبیرى یا دبیرى سرویس مشاهده نمىشدند.
اما از سال 1376 با انتشار روزنامههاى جدید حضور فعالانه خانمها بالا مىگیرد. مینو بدیعى در این زمینه مىگوید: «به عنوان مثال روزنامه جامعه به جذب تعداد زیادى از خبرنگاران زن مبادرت کرد و براى اولین بار دبیرى سرویس یا گروههاى مهم مثل ادب و هنر، خارجى، اجتماعى و ... را به خانمها سپرد. در واقع مىتوان گفت خبرنگاران زن از سال 1376 آنچنان که باید مطرح شده و اخبار و گزارشها و مقالات محکم و مستندى از ایشان در جراید به چاپ رسید.»
خانم بدیعى مىافزاید: «اگر چه بسته شدن تعداد قابل توجهى از روزنامهها از فروردین 1379 به بیکار شدن عده زیادى از آنها منجر شد، با این حال هم اکنون نیز بخش مهمى از پرسنل و کارکنان مطبوعات کشور را خانمهاى خبرنگار و روزنامهنگار تشکیل مىدهند که به رغم نبود امنیت شغلى و فقدان درآمد کافى، به فعالیت خود ادامه دادهاند.»
این روزنامهنگار با سابقه معتقد است که «از سال 1376 نسل جدیدى از خبرنگاران زن در مطبوعات به وجود آمد که با توان و انرژى بسیار حرف تازهاى در عرصه فعالیتهاى مطبوعاتى و علم روزنامهنگارى داشتهاند. اینان تا حدود زیادى از اقبال عامه مردم برخوردار بوده و در جلب و جذب افکار عمومى بسیار مؤثر بودهاند. به عبارت دیگر رشد زنان روزنامهنگار از این مقطع، هم به صورت کمّى و هم به صورت کیفى انجام شده است.»
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى طى گزارشى در سال 1378، وضعیت زنان را در مطبوعات نسبت به سال 1374، همچنین در نشریات زنان و خانواده را بین سالهاى 65 تا 77 ارائه کرد. بر اساس آمارهاى ارائه شده در این گزارش در سال 1378 از تعداد 2000 خبرنگار فعال در جراید و مطبوعات، 300 نفر را زنان تشکیل مىدادند که به نسبت سال 74، 20% رشد نشان مىداد. صاحبان امتیاز رسمى در مطبوعات 65 نفر زن در مقابل 710 نفر مرد و نیز مدیران مسئول نشریات 83 نفر زن در مقابل 1279 نفر مرد در سال 78 بوده که البته نسبت به سال 74 در هر دو مورد 50% رشد داشته است. با این حال اکثر 65 نفر زن صاحب امتیاز رسمى بر اساس آمار اداره ارشاد امتیاز خود را به نشریات عام و مدیر مسئولان مرد واگذار کرده و حدود 60% از 53 نفر مدیرمسئول زن نیز با واگذارى اختیار خود به همکاران و سردبیران مرد، تنها از سمت رسمى و صورى برخوردار بودهاند.
در این گزارش با اشاره به بالاتر رفتن سطح اشتغال زنان در مطبوعات طى پنج سال مورد بررسى (1374 تا 1378)، به ویژگىهاى مثبت و منفى وضعیت ایشان در مطبوعات توجه شده که نظر به اهمیت موضوع، ارزیابى انجام شده منعکس مىشود:
1- با وجود ارتقاى نسبى فارغالتحصیلان زن در رشته روزنامهنگارى، نسبت روزنامهنگاران شاغل زن در برابر فارغالتحصیلان رشته روزنامهنگارى زن به طور تقریبى نسبت 6 به 1 است. به مفهوم دیگر تنها 16% (در سال 1378) از فارغالتحصیلان روزنامهنگارى زن به حرفه خود جذب شدهاند.
2- آسیبپذیرى زنان مدیر مسئول و صاحب امتیاز از نظر مالى و عدم تجربه کافى در مدیریت و تصمیمگیرى تنها موجب موفقیت شغلى آن دسته از زنان است که به گونهاى از رانت خویشاوندى یا حزبى سود جستهاند. بقیه یا مجبور به واگذار کردن نشریه خود به دیگران و یا تعطیل کردن آن شدهاند.
3- محیط تحریریههاى نشریات بزرگ عموماً مردانه است و زنان در سطح مدیریت و تصمیمگیرى و سردبیرى روزنامههاى پر تیراژ، نقش بسیار اندکى دارند. در روزنامهها هیچ زنى سردبیر نیست و تنها چهار زن به عنوان دبیر سرویس شناسایى شدهاند.
4- از سال 74 بدین سو هیچ زن خبرنگارى در سفرهاى رسمى ریاست جمهورى و در هیئت همراه ریاست جمهور و جهت انعکاس اخبار از سوى دفتر ریاست جمهورى و روزنامه خود به خارج سفر نکرده است. این امر نشاندهنده جدى نگرفتن روزنامهنگاران زن در سطح اطلاعرسانى سیاسى است.
5- به عنوان ویژگى مثبت، مدیران عامل دو نهاد مهم مطبوعاتى: «انجمن صنفى روزنامهنگاران» و «تعاونى مطبوعات» زن مىباشند. با این وجود زنان در نهادهاى صنفى و مطبوعاتى از هیچ امتیاز ویژهاى به نسبت مردان برخوردار نیستند. در حالى که مسئولیتهاى آنان به دلیل رسیدگى به خانواده، افزونتر از مردان است.
6- به دلیل توجه بیش از حد به موضوعات سیاسى در مطبوعات، توجه به روزنامهنگاران غیر سیاسى - که عموماً از میان زنان هستند - و نیز درج مطالب ویژه زنان کاهش چشمگیرى داشته است.
7- با وجود نسبت اندک نشریات و مدیران مسئول زن نسبت به نشریات و مدیران مسئول مرد، از میان هجده نشریه تعطیل شده، تعداد سه تن را زنان تشکیل مىدهند، (نشریات: زن، دانستنىها و گوناگون) که نشاندهنده مشارکت فعالتر روزنامهنگاران زن در عرصه سیاسى نسبت به مردان است.
8- از میان نویسندگان و روزنامهنگاران فمینیست زن که شناخته شدهترین آنان به رغم گرایشهاى مختلف حدود آن 22 نفر است، تعداد سه تن از فمینیستهاى رادیکال به علل مختلف مدتى دستگیر شدند که این نشاندهنده حساسیت سیاسى به مطالب مختص زنان در رسانهها است. همچنین از میان رسانههاى فمینیستى ایران که حدوداً به چهار نشریه بالغ مىشود، یک نشریه (زن) تعطیل و یک نشریه در مرز تهدید به تعطیل شدن قرار دارد. این امر نیز نشاندهنده حساسیت به مطالب ویژه زنان در نشریات است.
9- ممنوعیت فعالیت نشریات فمینیستى زنان سکولار سبب شده اکنون یک عنوان از نشریه فمینیستى زنان سکولار به صورت کتاب ادوارى (جنس دوم) منتشر شده و یک عنوان دیگر از طریق اینترنت (بد جنس) منتشر مىشود.
در این میان ارائه گزارشى از مطبوعات ویژه زنان و خانواده مىتواند تصویر موجود از وضعیت زنان در عالم مطبوعات را کاملتر کند.
نشریات زنان به طور کلى به جهت کیفى مطالب و مخاطبان در سه گروه عمومى، نیمهتخصصى و علمى - تخصصى قابل جدایى است. نشریات عمومى زنان به ندرت به مطالب سیاسى یا حقوقى پرداخته، موضوعات رایج در آن، مسائل عمومى، فرهنگى، زندگى هنرمندان و مشاهیر جهان است. داستان و سرگذشت، از محتواى غالب این نشریات است. عمده مطالب با جهتگیرى مثبت و خنثى درج مىگردد. نشریات نیمهتخصصى زنان بیشتر مطالب خود را درباره مشارکت زنان، شغل و پست بانوان، مسائل بهداشتى و پزشکى زنان، روابط همسران، روابط والدین و فرزندان تنظیم کردهاند. سبک غالب در این دسته نشریات مقاله است. جهتگیرى مطالب در این دسته نشریات بنا به مواضع سیاسى و موضوع تخصصى نشریه متفاوت است. نشریات زنان عموماً توسط مؤلفان زن تغذیه مىشوند. میان نشریات زنان یک نشریه در سطح علمى - تخصصى منتشر مىشود.
نشریات خانواده نیز، مسائل فرهنگى را محور اصلى مطالب خود قرار دادهاند. آگهىهاى تبلیغاتى در این دسته نشریات حدود 48% مطالب را تشکیل مىدهد. قالب اصلى مطالب نشریات خانواده، داستان و سرگذشت است. روابط همسران، ارتباط والدین و فرزندان، ازدواج، زندگى هنرمندان و ... مباحث اصلى این دسته نشریات را تشکیل مىدهند که بیشتر با جهتگیرى خنثى نسبت به روال جارى جامعه طرح مىشود. نشانگاه اصلى مطالب این نشریات سه گروه عمده خانوادهها، عموم مردم و جوانان هستند. مطالب نشریات خانواده عموماً همراه طرح و عکس است و به طور ویژه درج تصاویر هنرمندان و ورزشکاران، روال معمول این نشریات است.
همکارى نویسندگان مرد با نشریات خانواده، بیش از نشریات زنان است. موضوع کلى نشریات خانواده مسائل عمومى خانوادهها است و به صورت تخصصى به مطلب خاصى پرداخته نمىشود.
شاید مناسب باشد در اینجا اشارهاى به زنان ناشر داشته باشیم.
تعداد ناشران زن از سالهاى 74 بدینسو افزایش چشمگیرى داشته است. در حال حاضر 555 ناشر زن، مجوز نشر دریافت کردهاند که نسبت به ابتداى سال 74 افزایش 75% را نشان مىدهد. با این وجود افزایش تعداد ناشر زن به معنى اشتغال آنان در این حرفه و یا فعال بودن نشر نیست. از این تعداد حدود 200 ناشر زن فعال مىباشند که اکثر آنان تنها داراى امتیاز نشر بوده و سایر امور را به همکاران مرد واگذار کردهاند. فعالترین آنان حدود 30 ناشر زن است که مدیریت انتشارات را به عهده داشته و اکثر آنان ناشر کتابهایى غیر از زنان هستند. از این تعداد تنها چهار ناشر زن ضمن انتشار سایر موضوعات، کتابهاى زنان را نیز به طور مداوم به چاپ مىرسانند. شایان ذکر است تعداد کتابهاى مربوط به زنان نیز افزایش چشمگیرى داشته است.
در این میان سازمانهاى غیر دولتى رسانهاى نیز به نوعى در حوزه موضوع مطبوعات و زنان ظاهر شدند.
تشکلهاى غیر دولتىِ رسانهاى ویژه زنان عموماً تحت تأثیر کنفرانسهاى بینالمللى به ویژه کنفرانس جهانى زن در پکن در پنج سال اخیر تأسیس شدهاند. هر چند که بالا رفتن سطح مشارکت مردمى و لزوم انتقال از فعالیتهاى تودهوار به فعالیتهاى سازمانیافته و نهادینهشده نیز در این موضوع دخالت مستقیم داشته است.
NGOهاى مختص به زن و رسانه در حال حاضر انجمن روزنامهنگاران زن ایران (1377)، مؤسسه حمایت از اثرپردازان و نویسندگان زن - بانو - (1376)، انجمن زن و رسانه (1376)، انجمن زنان ناشر (در حال تأسیس از سال 77 و فعال) است. این NGOها در چهار حیطه مختلف: مطبوعات، نشر، نویسندگى و خلق آثار رسانهاى تلویزیون و سینما فعالیت مىکنند.جمعبندى و نتیجهگیرى
گزارش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در مورد وضعیت زنان در مطبوعات طى سالهاى 1374 تا 1378 چنین بوده است:
1- مطالعه فعالیت زنان در رسانهها اعم از رادیو، تلویزیون و مطبوعات، ناشران و NGOهاى رسانهاى بانوان، نشان مىدهد که اوج فعالیت زنان در رسانهها به نیمه دوم سال 76 و نیمه اوّل سال 77 مربوط بوده و متأسفانه در سال 78 و 79 سیر نزولى داشته است. این امر مىتواند نشانگر تحت تأثیر قرار گرفتن موضوعات زن در درگیرىهاى جناحهاى سیاسى باشد. تصویب لایحه منع استفاده ابزارى از تصاویر زنان در رسانهها، تعطیلى روزنامه زن، زندانى شدن موقت سه زن نویسنده و ناشر، تصویب قانون جدید مطبوعات و سرانجام تعطیل شدن سه مجله که مدیر مسئول زن داشتند، همگى نشانگر آن است که فعالیت زنان در رسانههاى ایران تحت تأثیر حوادث سیاسى بوده و بسیار آسیبپذیر است.
2- ساختار قدرت فرهنگى و رسانهاى کشور مردانه بوده و از آنجا که فضاهاى رسانهاى چه در صدا و سیما و چه در مطبوعات، فضایى سیاسى است و زنان نیز در عرصه سیاست به اندازه کافى جدى گرفته نمىشوند، تصمیمگیرى و مدیریت رسانهاى عموماً به دست مردان بوده و تا حدود زیادى زمینههاى تبعیض به چشم مىخورد.
3- بالا رفتن سطح آموزش و اشتغال در پنج سال اخیر، موجب گردیده که به رغم فضاى مردسالارى در مدیریت و جامعه، زنان به رقابت با مردان برخاسته و فرصتهاى شغلى را به تصرف خود درآورند. بالا رفتن تعداد شاغلان زن در صدا و سیما، مطبوعات و ناشران نشاندهنده این امر است.
4- با وجود آنکه سوء استفاده جنسى و ترویج خشونت و استفاده تبلیغاتى در رسانههاى ایران اعم از تصویرى و مکتوب ممنوع است و زنان در ایران چنین مشکلى ندارند، اما رسانهها به جز تعداد محدودى از مطبوعات زنانه هنوز قادر به شناخت و بازتاب نیازهاى واقعى زنان جامعه نیستند.
گزارش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى اگرچه مرورى بر پنج سال فعالیت زنان در مطبوعات بوده، لیکن بر واقعیات انکارناپذیرى تأکید دارد که مىتوان برخى از آنها را بر کل روند 25 ساله اخیر گسترش داد و حاکم دانست.
حرکت قابل ذکرى که در سال 78 در این عرصه رخ داد، تأسیس انجمن روزنامهنگاران زن (رزا) بود. خانم جمیله کدیور، روزنامهنگار باسابقه و از مؤسسان این انجمن مىگوید: «انجمن روزنامهنگاران زن که در سال 77 از کمیسیون ماده 12 احزاب مجوز گرفت، دغدغه اصلى خود را دفاع از زنان روزنامهنگار مىداند. ما طى این سالها سعى کردیم در گردهمایى یا بیانیههایى که داشتیم مشکلات و موانع کار روزنامهنگارى زنان را بررسى کنیم. مشکلات زنان روزنامهنگار مشکل جنسیت نیست، بلکه بیشتر به شرایط خاص مطبوعات کشور باز مىگردد، اگر چه باید قبول کرد که در این عرصه زنان ارتقاى شغلى کمترى دارند.»
احمد آملى در مقالهاى مندرج در نشریه «صداى زن» ارگان انجمن روزنامهنگاران زن (رزا) مىنویسد:
«پس از پایان جنگ تحمیلى و سلطه لیبرالیزم مالى، به تدریج مطالبات زنان با ورود به عرصه اشتغال و کسب تخصصىهاى پیچیده در رسانهها مطرح مىشود. نشریاتى نظیر ایران فردا، جامعه زنان سالم، زنان، حقوق زنان، نافه و روزنامه همشهرى، ابزارى براى صداى زنان ایران مىشوند. در مجلس پنجم مسئله زنان توسط برخى از زنان نماینده پارلمان موجب پویایى زنان در رسانهها مىشود ... روزنامه زن در تمام عرصههاى اقتصادى، اجتماعى، مدنى، فرهنگى و سیاسى صرف نظر از سمت و سوى سیاسى هرگز در استیفاى حقوق زنان غفلت نورزید که به نظر نگارنده پس از انقلاب مشروطه کمتر رسانه جنسیتى توفیق چنین شیوه مطلوب اطلاعرسانى را بر عهده داشت ... زنان در نشریات اجتماعى و روزنامههاى سیاسى توانستند جایگاه ویژه خود را باز نمایند و این مهم به دلیل حضور چشمگیر زنان در بخش گزارش و خبر خصوصاً در سرویسهاى فرهنگى، هنرى و اجتماعى بود. طى هفت سال، هزاران یادداشت، مقاله، گزارش، خبر، ترجمه، تألیف و تحقیق جنسیتى تولید شد که در روند بازآفرینى هویت جنسیتى تأثیر داشت. تأسیس انجمن روزنامهنگاران زن (رزا) نیز در حمایت صنفى و جنسیتى، انتشار مرتب نشریه داخلى آن و بالاخره انتشار روزنامهاى جدید با عنوان «صداى زن» مىتواند گام دیگرى در این مسیر باشد».
به هر حال روزنامهنگاران زن همچنان به فعالیتهاى رسانهاى و اطلاعرسانى خود با هدف بیان واقعیتهاى جامعه ادامه خواهند داد و به نظر مىرسد حتى در اوضاع سخت، کمتر انگیزههاى کارى خود را از دست مىدهند.
خانم خدیجه روزبهانى، خبرنگار حوزه فرهنگى خبرگزارى جمهورى اسلامى (ایرنا) و همسر شهید صارمى - که در افغانستان به دست طالبان به شهادت رسید - با وجود فراز و نشیبهاى سخت زندگى شغلى خود و همسر شهیدش، در پاسخ به سؤالى در مورد انگیزه و علاقهاش به این شغل مىگوید:
«الان به جرئت مىتوانم بگویم که اگر قرار باشد دوباره شغلى را انتخاب کنم، باز هم به سراغ خبرنگارى خواهم رفت. با اینکه این شغل دغدغهها و استرس زیادى دارد، با اینکه وقت نمىشناسد و مشکلات شخصى را نمىفهمد و ... باز هم به سراغ آن مىروم. شاید به این دلیل که با روحیاتم سازگار است و مهمتر اینکه همیشه پیش از همه «آگاه» مىشوى. داشتن «آگاهى» یا همان اطلاعات در دنیایى که ما زندگى مىکنیم، بسیار مهم و تعیینکننده است.»
نتایج یک تحقیق نشان مىدهد در حالى که بالاترین میزان انگیزه براى حضور زنان در عرصه مطبوعات را با 8/63% «علاقه شخصى» تشکیل مىدهد، «کسب درآمد» تنها 1/3% انگیزه زنان را در این عرصه متوجه خود مىکند. امروز پس از گذشت ربع قرن از انقلاب اسلامى، 500 زن روزنامهنگار از مجموع 3000 روزنامهنگار کشور با چنین انگیزهاى آماده تلاش هر چه بیشتر در عرصه حیاتى ارتباطات و رسانههاى کشور هستند. از این انگیزه عظیم بهره مناسب را ببریم.منابع: -
- اوریانا فالاچى، مصاحبه با تاریخ، ترجمه پیروز ملکى
- مریم کاظمزاده، از حماسه برترید؛ فریبا ابتهاج شیرازى، بسیج خواهران نیروى مقاومت، 1376.
- مهدى محسنیانراد، روش تحقیق، دانشگاه علامه طباطبایى، 1371.
- مسعود امیدعلى، (پایاننامه کارشناسى ارشد) بررسى وضعیت روزنامهنگاران زن، 1378.
- صداى زن، انجمن روزنامهنگاران زن (رزا) - سالهاى 1383 - 1380.