توسعه صنعت کارآفرینى بیکاران و موانع آن

نویسنده


 

گزینشى از خطبه‏هاى آیت‏اللَّه ابراهیم امینى در نماز جمعه قم‏
«بخش چهارم»
لزوم توسعه صنایع کوچک، کارآفرینى خود بیکاران، و رفع موانع‏

تهیه: محمد رضایى‏

چنان که در سه بخش گذشته اشاره شد، حضرت آیت‏اللَّه امینى، چندى است موضوع ازدواج و موانع آن در جامعه را به صورت عام و گسترده، در خطبه‏هاى نماز جمعه مورد توجه قرار داده‏اند. برخى از محورهاى بحث مستقیماً مربوط به ازدواج است و برخى چنین نیست ولى در ریشه‏یابى مشکلات و موانع، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از جمله مسئله فراگیر و مهم، اشتغال و بیکارى جوانان است. پرداختن به مباحث کشاورزى در گذشته، صنعت و لزوم جدیت و تلاش بیکاران، نیز عدالت در اشتغال در همین راستاست. مجله با انگیزه گسترش فرهنگ ازدواج و ساده‏زیستى، این مباحث را چاپ مى‏کند، هر چند بخشى از گفته‏ها دست‏کم به این گستردگى تناسب چندانى با فضاى مجله ندارد. در این شماره، گزیده ویرایش شده سه خطبه دیگر ایشان را تقدیم علاقه‏مندان کرده‏ایم.

جمعه 12/1/84

در خطبه‏هاى گذشته عرض شد متأسفانه در اثر آنکه به توصیه‏هاى حضرت امام(ره) در مورد توسعه کشاورزى، خوب عمل نکردیم و آن گونه که منظور ایشان بود، خواسته‏هایشان محقق نشد، کشاورزان با مشکلات فراوانى روبه‏رو بوده و هستند. در خطبه‏هاى گذشته به دو مشکل اشاره شد. در نامه‏هاى رسیده و تماس‏هاى تلفنى مختلفى که توسط کشاورزان زحمتکش صورت گرفته، مشکلات دیگرشان را مطرح کرده‏اند که اگر فرصت بود، به آنها اشاره مى‏کردم، ولى اکنون از ذکر آنها صرف نظر مى‏کنم؛ چون ممکن است طولانى شدن بحث، خسته‏کننده و ملال‏آور باشد.
اگر دولت توجه بهتر و بیشترى به کشاورزى داشته باشد، به مشکلات پى برده و راه حل‏ها را پیدا خواهد کرد. به امید آن روز!

توسعه صنعت و بخش صنعتى‏

اما امروز، به یکى دیگر از راهکارهاى ایجاد اشتغال اشاره مى‏کنم که دولت در این باره سعى و کوشش کرده و آن سرمایه‏گذارى بیشتر در توسعه صنعت و بخش صنعتى است.
دولت بیشترین همتش را صرف رونق این بخش کرده است. بیشتر تشویقات دولت و سرمایه‏گذارى بانک‏ها در این بخش صورت گرفته، در بسیارى از صنایع موفقیت‏هایى پیدا کرده و به خودکفایى رسیده‏ایم؛ حتى بعضى از تولیدات صنعتى ما قابل صادرات است و باید از مسئولان محترم تشکر کرد، ولى نکته‏اى را در همین باره عرض مى‏کنم و آن اینکه سرمایه‏گذارى در صنعت را مى‏توان به دو صورت انجام داد:
گاهى اولویت را به صنایعى مى‏دهند که سود بیشترى عاید سرمایه‏گذار مى‏کند. تسهیلات بانکى، تشویقات و امکانات دولتى به سوى صنایعى که سود بیشترى مى‏دهند سرازیر شده و براى آنها اولویت پیدا مى‏کند.
این کار یک فکر و سیاست مخصوصى است، ولى معمولاً این سیاست سبب مى‏شود اشتغال کمترى ایجاد شود؛ چون وقتى هدفِ بزرگ و اصلى، سود بیشتر باشد، صنایع بزرگى احداث مى‏شود که تا حد ممکن اتوماتیک بوده و به کارگر کمترى نیاز داشته باشد. چون مهم‏ترین هدف، سود بیشتر بوده و صاحب سرمایه باید سود بیشترى ببرد، کارگر کمترى به کار گرفته مى‏شود. این کار راهى براى توسعه صنایع است و دولت در ایجاد صنایع، این سیاست را به خرج مى‏دهد، نیز از کسانى که این سیاست را تعقیب کرده و در آن موارد سرمایه‏گذارى مى‏کنند، حمایت مى‏کند. در سرمایه‏گذارى‏هاى خارجى هم به این نکته عنایت بیشترى مى‏شود.
این کار از آن جهت که توسعه خوبى در صنعت پیدا مى‏کنیم و تولیدات صنعتى زیادتر مى‏شود، خوب است، اما با این کار، مسئله اشتغال حل نمى‏شود. مسئله اشتغال و مشکلات فراوانى که در مورد اشتغال داریم، به این شکل کمتر حل مى‏شود؛ چون نیروى کار کمترى به کار گرفته مى‏شود. این سیاست براى کشورهایى خوب است که با کمبود نیروى کار مواجه هستند و به دلیل نداشتن نیروى کافى، ترجیح مى‏دهند این روش را انتخاب کنند، اما ظاهراً براى کشورى مثل ایران که نیروى کار فراوان و ارزان در اختیار دارد و به طور جدى با مشکل بیکارى روبه‏رو است، این روش و شیوه سیاستگذارى مناسب نیست.

راه‏اندازى صنایع کوچک‏

اما روش دیگر سرمایه‏گذارى در بخش صنعت، این است که علاوه بر آنکه سود اقتصادى را منظور مى‏دارند، ایجاد اشتغال را هم مدّ نظر قرار مى‏دهند و روى آن عنایت دارند؛ یعنى اگر بانکى بخواهد به کسى که قصد دارد کارخانه‏اى احداث کند، وام بدهد، علاوه بر مدّ نظر قرار دادن سود اقتصادى، به تعداد کارگران شاغل در آن نیز توجه مى‏کند؛ به عبارت دیگر، علاوه بر مقدار تولید، به مقدار اشتغال‏زایى نیز توجه مى‏کند.
این نگرش و راهکار خیلى مهم است! اگر این جور شد، این قبیل صنایع در استفاده از تسهیلات و تشویقات دولتى و تسهیلات بانکى اولویت پیدا مى‏کنند. نتیجه این روش، آن است که باید صنایع کوچک و واحدهاى اقتصادى و قطعه‏ساز کوچک را ترویج کرد؛ یعنى در آینده نباید از کارخانه‏ها و واحدهاى بزرگ صنعتى حمایت زیادى کرد و باید بیشترین حمایت از صنایع کوچک و قطعه‏سازى‏ها صورت گیرد. در نتیجه، اگر قرار باشد تسهیلات دولتى یا بانکى براى کارهاى صنعتى در اختیار کسى قرار گیرد، به مقدار اشتغال‏زایى آن نیز توجه مى‏شود؛ چون اشتغال‏زایى جنبه اصالتى پیدا مى‏کند.
لازمه این سیاست، آن است که صنایع کوچک را ترویج کنیم و به سمت ایجاد صنایع کوچک، واحدها و بنیادهاى قطعه‏سازى و امثال آن برویم.
این هم روشى است که در آن، سود اقتصادى هم منظور است؛ چون باید در صنعت، سود منظور باشد، اما تنها هدف، آن نیست؛ بلکه تولید و اشتغال و امثال آن هم مهم به حساب مى‏آیند.
معلوم است با ادامه این روش، مى‏توانیم در طول مدت نسبتاً کمى، مشکل بیکارى را تا حدى حل کرده و به تدریج، به طور کامل آن را از بین ببریم. بعضى کشورها در حال حاضر از این سیاست پیروى مى‏کنند، حتى کشورهاى بزرگ و سرمایه‏دار. از باب نمونه به یک کشور اشاره مى‏کنم:
اخیراً در نوشته‏اى خواندم که در کشور ژاپن، کمپانى «تویوتا» (که همه شما با اسم آن آشنا هستید و ماشین‏هاى تولیدى آن در همه دنیا یافت مى‏شود و در ایران هم محصولات آن فراوان وجود دارد و شرکت ماشین‏سازى بزرگى به حساب مى‏آید) این روش را پیش گرفته است. این شرکت بزرگ با یکصد هزار کارگاه کوچک قطعه‏سازى پیمان بسته که هر یک از آنها قطعات خاصى را براى شرکت تولید مى‏کنند.
یکصد هزار کارگاه، رقم زیادى است! نتیجه کار آنها را در تولید محصولات خود استفاده کرده و ماشین «تویوتا» تولید مى‏کند. با این روش توانسته است با شرکت‏هاى بزرگ جهانى در همه کشورها رقابت کند. وقتى به کشورهاى مختلف بروید، ماشین «تویوتا» فراوان مى‏بینید. این توانایى براى آن است که این روش را پیش گرفته است. به نظر مى‏آید این، روش خوبى است؛ حداقل به اندازه‏اى که بنده مى‏فهمم، این، روش خوبى است؛ چون اولاً، یک کارخانه بزرگ، صدهزار کارگاه کوچک ایجاد کرده است که هر کارگاهى تعدادى کارگر دارد. مجموع اینها از این راه سود برده و کارگران زندگى خود را مى‏گذرانند. به نظر مى‏آید سرمایه‏گذارى کردن در این قبیل کارها، براى کشور ما، بهتر است.

مزایاى ایجاد صنایع کوچک‏

این نوع تولید، یعنى ایجاد و احداث واحدهاى کوچک صنعتى و قطعه‏سازى‏ها، چند مزیت دارد که به آنها اشاره مى‏کنم:

جذب افراد بیشتر

یکى از مزیت‏هاى این روش آن است که کارگر بیشترى مشغول به کار شده و براى کشورهایى نظیر ایران که نیروى کار فراوان دارند، مناسب است.

نیاز نداشتن به سرمایه بسیار

دوم، راه انداختن این واحدهاى صنعتى، احتیاج به سرمایه‏هاى کلان نداشته، بلکه با سرمایه‏هاى جزئى و کوچک مى‏توان چنین واحدهایى را تأسیس کرد. بر پا کردن واحدهاى صنعتى کوچک به سرمایه‏هاى کلان احتیاج ندارد تا بگوییم باید خارجى‏ها بیایند و سرمایه‏گذارى کنند. براى حل مشکل اشتغال، باید به فکر این نباشیم آنها بیایند سرمایه‏گذارى کنند. آنها به مشکل اشتغال ما فکر نمى‏کنند، بلکه به فکر این هستند که در جایى سرمایه‏گذارى کنند که سود بیشترى داشته باشد. پس باید دولت عنایت بیشترى به این بخش داشته باشد.
نمى‏توان به کسى که از خارج براى سرمایه‏گذارى مى‏آید، گفت با این کار چقدر اشتغال براى ما ایجاد مى‏کنى؟ او فقط دنبال آن است که مقدار سودش را بداند!
واحدهاى صنعتى کوچک مى‏تواند پول‏هاى سرگردانى را که الان در کشور ما فراوان است و معمولاً اینها را در بانک‏ها نگهدارى مى‏کنند و سود آنها را بانک‏ها مى‏برند، جذب کند. فعال شدن این واحدها مى‏تواند سرمایه‏هاى جزئى را جذب کند، مثلاً اگر کشاورزى، زمین کشاورزى و یا مِلک خود را به چند میلیون تومان بفروشد و به جاى آنکه پول آن را در بانک بگذارد و سودش را بگیرد و بخورد، در یکى از واحدهاى صنعتى کوچک سرمایه‏گذارى کند، علاوه بر آنکه سود برده، تعدادى از افراد جامعه را نیز مشغول کرده و براى آنها شغل ایجاد نموده است.
به نظر مى‏آید که این موقعیت خوبى است. به علاوه، اجناسى که در این صنایع کوچک ایجاد مى‏شود، ارزان‏تر تمام شده و مى‏توانیم صادرات داشته باشیم و با اجناس خارجى رقابت کنیم.

نیاز نداشتن به تخصص‏

از مزایاى دیگر این طرح، آن است که احتیاج به مدیریت قوى و عالى و تخصص بالایى ندارد و با داشتن مدیریت محدود و تخصص تکنیسین‏هاى معمولى هم مى‏توان چنین قطعه‏سازى‏هایى را بر پا کرده و اداره نمود. همه اینها شغل ایجاد کرده و افراد شاغل در این کارگاهها تخصص پیدا مى‏کنند و با مسائلِ کارى آشنا مى‏شوند.

راه‏اندازى در روستاها

مسئله دیگر، به دلیل اینکه مى‏توان چنین صنایع کوچکى را در روستاها به وجود آورد، مى‏توانیم با راه‏اندازى این واحدها در روستاها، از مهاجرت روستاییان به شهرها جلوگیرى کنیم و از مشکلات فراوانى که مهاجرت روستاییان به شهرها به وجود آورده، بکاهیم. چه اشکالى دارد که این واحدها، مثلاً در یکى از روستاهاى نائین باشد؟ لازم نیست حتماً در تهران یا اصفهان باشد!
این کار عده‏اى را مشغول مى‏کند و به این وسیله مى‏توان جلوى مهاجرت را گرفت. چین به همین وسیله و با به کار بردن همین سیاست، موفق شده است. چون براى کشاورزان کار و اشتغال تولید کرده، توانسته است جلوى مهاجرت‏ها را بگیرد. بیش از نصف کارگاههاى تولیدى و واحدهاى کوچک صنعتى را در روستاها ایجاد کرده است. این کارِ راحتى است! به نظر من، این سیاست بهترى است، البته باید مسئولان در این باره تصمیم بگیرند، ولى این مطلب، پیشنهادى است که اگر روى آن دقت کنند و آن را قابل عمل بدانند، به نظر مى‏آید بهتر است به آن عمل کنند. اگر بخواهیم در این سیاست موفق باشیم، باید همه همکارى کنند، هم مردم و
هم روستاییان و سایر ارگان‏ها و سازمان‏هاى دولتى، مثل سازمان زمین شهرى، شهردارى‏ها، سازمان آب و برق، دولت و بانک‏ها.
به نظر مى‏آید اگر همه همکارى کنند، بتوانیم سیاست صنایع کوچک را ترویج کنیم و موفق بشویم بحرانى را که با آن مواجه هستیم، حل کنیم.
پروردگارا، به ذات خودت سوگند! مسئولان ما را در حل مشکل اشتغال، موفق بدار!
در حل مشکل اشتغال به تصمیم‏گیرى‏هاى کلان نیاز داریم. خدایا به آنها توفیق بده که تصمیم‏هاى کلان و بزرگ بگیرند و به این مشکل، به طور جدّى بیندیشند!

جمعه 2/2/84

موضوع سخن ما، مشکل اشتغال و راه حل‏هاى آن بود. در خطبه‏هاى گذشته به دو راه حل اشاره کردیم: یکى توسعه کشاورزى و دیگرى توسعه صنعت. در این باره تذکرات و مطالبى به عرض رسید. امیدوارم سخنان ما بى‏اثر نبوده و ان شاءاللَّه بتواند کمکى به حل این مشکل کند.

کارآفرینى‏

امروز مى‏خواهم به مسئله دیگرى اشاره کنم و آن توصیه‏اى به افراد بیکار و یا جویاى کار است. به آنها عرض مى‏کنم در عین حالى که دولت تلاش کرده و مى‏کند که اشتغال ایجاد کند (و تا حدى در این راه موفق بوده) اما با توجه به کثرت بیکاران و افزایش روزافزون آنها، هر چه دولت اشتغال ایجاد کند، عاقبت کمبود کار وجود دارد. با این حساب، خدمت کسانى که جویاى کار هستند، تذکرى عرض مى‏کنم:
برادران! منتظر نباشید که دولت براى شما کار ایجاد کند. آنها تلاش خودشان را مى‏کنند. خودتان کارآفرین باشید و به اصطلاح، کارى براى خود دست و پا کنید! در پى کار بوده، خودتان هم به فکر باشید! نه آنکه فقط بنشینید و نامه بنویسید؛ به اداره کار نامه بنویسید، به ریاست‏جمهورى، به دفتر رهبرى و یا به ادارات دیگر، که ما کار مى‏خواهیم. خودتان بروید دنبال کار تا کارى پیدا کنید. تنها دنبال کار ادارى یا استخدام در یک کارخانه بزرگ نباشید! دنبال کارهایى بروید که مى‏توانید خو براى خودتان تهیه کنید؛ مثل انجام دادن یک سرى کارهاى کوچک حرفه‏اى و صنایع دستى که این کارها کم هم نیستند.

صنایع دستى‏

بسیارى از کارهاى دستى هست که مى‏توانید انجام دهید و به وسیله آن، درآمدى داشته باشید، البته مقدارى دشوارى دارد و مثل کار ادارى نیست که پشت میز بنشینید، ولى به هر حال، امکان دارد شغل و درآمدى پیدا کنید. کارهاى صنایع دستى، صنایع کوچک و این هنرها را فراموش نکنید. از این نمونه کارها زیاد داریم که مى‏توانیم آنها را توسعه بدهیم.
از باب نمونه به بعضى اشاره مى‏کنم: از صنایعى که مى‏توان انجام داد، قالیبافى، گلیم‏بافى، جاجیم‏بافى، عبابافى، سبدبافى، زنبیل‏بافى، خیاطى، گلدوزى، گلسازى، تابلوسازى و ساخت انواع کیف‏هاى چرمى است. این جور کارها شاید از دویست مورد تجاوز کند. این کارها بسیار زیاد است.
بروید دنبال این کارها! پیدا کردن این قبیل کارها عیب نیست، اشتغال به این کارها عیب نیست؛ هنر است، کمال است. مخصوصاً بعضى از اینها که جنبه هنرى هم دارد. دنبال اینها بروید! ننشینید و فقط بگویید که کى دولت برایمان کار ایجاد مى‏کند!
بعضى از دولت‏ها، مثل دولت چین با ایجاد کارهاى دستى موفق شدند بیکارى را کنترل کرده و بر این مشکل چیره بیایند. آثارش را هم مى‏بینید، آثار صنایع دستى آنها همه بازارها را پُر کرده است. اگر به خارج بروید یا به سفر حج مشرف شوید، مى‏بینید بازارها پُر از انواع و اقسام صنایع دستى چینى‏ها است. متأسفانه در بازار خودمان هم هست. چیزهایى که مى‏توانیم خودمان به صورت دستى درست کنیم، نمى‏کنیم و آنها درست مى‏کنند و به بازارهاى ما مى‏فرستند. با این کارشان موفق شدند بازارهاى جهان را اشغال کنند. چرا ما این کار را نمى‏کنیم؟!
اگر در این قسمت‏ها، با دولت همکارى نکنیم، هر چه دولت شغل ایجاد کند، باز مشکل اشتغال باقى است.
بعضى صنایع غذایى هم کار خوبى است. صنایع غذایى را کاملاً به آنها احتیاج داریم و مى‏توانیم آنها را در کشور توسعه داده و یا صنایع غذایى جدید ایجاد کنیم، مثل سوهان. چه کسى گفته است سوهان فقط باید در قم درست شود؟! در شهرهاى دیگر هم مى‏توان آن را درست کرد. سوهان چیز خیلى مهمى نیست. شهرهاى دیگر هم مى‏توانند سوهان تولید کنند.
گز و پولکى و آب‏نبات، چه ضرورتى دارد که فقط در اصفهان تهیه شود؟! در شهرهاى دیگر هم مى‏توانند آن را تولید کنند، قم هم مى‏تواند این کار را بکند، یا مثلاً کلوچه لاهیجان. کلوچه تخصصى است، فقط براى آنها؟ در همین جا هم مى‏توان آن را ساخت. چرا باید از آنجا بیاورند اینجا بفروشند؟! یا باقلواى یزد و امثال اینها که قابل توسعه است و مى‏شود در شهرهاى دیگر هم تولید شوند. علاوه بر آن، کار هم ایجاد مى‏شود. به جاى اینکه بنشینید تا از اصفهان گز بیاورند، خودتان بروید گز بسازید! اصفهانى‏ها به جاى آنکه بنشینند تا از قم برایشان سوهان ببرند، خودشان سوهان درست کنند.
این کارها اشتغال ایجاد مى‏کند، علاوه بر اینها، در صنایع غذایى، مى‏توانیم غذاهایى را درست کنیم. انسان وقتى به خارج مى‏رود، مى‏بیند انواع و اقسام مختلفى از صنایع غذایى هست که بعضى از آنها به ایران مى‏آید. چرا خودمان در اینجا درست نکنیم؟!
براى اینکه با دولت همکارى بکنیم و بتوانیم بر این مشکل چیره بیاییم، باید مقدارى طرز تفکر خود را عوض کرده و خودمان هم وارد معرکه شده و کار ایجاد کنیم. چقدر زیبا است آدم با دست خودش، کارى را ایجاد کند!
یک وقتى ما در یکى از کشورها، یک جایى میهمان بودیم. دلمه آوردند. دلمه غذاى معمولى است، اما دلمه‏ها به گونه‏اى بود که آدم واقعاً هیچ رغبت به خوردن‏شان نمى‏کرد. آنجا فکر کردم و با خود گفتم در ایران چه دلمه‏هاى خوبى درست مى‏کنیم که یک جعبه‏اش مى‏ارزد به همه اینها. آنها این محصولات را از کشورهاى دیگر وارد مى‏کنند، چرا ما به آن کشورها صادر نکنیم؟! البته آنها بسته‏بندى‏هایشان خوب و امکانات‏شان فراهم است که باید به این قسمت نیز عنایت شود.
این گونه صنایع یک سرى مزایایى دارند که یکى، این است که سرمایه کلان نمى‏خواهند. یک جوان با سرمایه اندک مى‏تواند اینها را راه بیندازد و کارى را بر پا کند. بر خلاف آن کارخانه‏ها؛ چون کارخانه‏هاى بزرگ را نمى‏توانیم با سرمایه کم راه‏اندازى کنیم، اما اینها را مى‏شود؛ براى آنها، سرمایه کم کافى است. مدیریت خیلى تخصصى هم نمى‏خواهد. سوهان و گز درست کردن و امثال اینها که به مدیریت قوى نیاز ندارد. به علاوه، این صنایع به مکان خیلى مجلل و زمین وسیع احتیاج ندارد. در خانه‏ها هم مى‏توان انجام داد، در روستاها هم مى‏توان انجام داد. یادم است سابقاً در خانه‏ها قالى مى‏بافتند، پارچه مى‏بافتند، خیاطى و گلدوزى مى‏کردند. اصلاً افتخار خانواده این بود که دختران‏شان را تربیت کنند و به آنها شغلى بیاموزند. یادم است در تابستان‏ها، حتى شخصیت‏هاى دانشگاهى براى اینکه هزینه دانشگاه‏شان را تأمین کنند، کار مى‏کردند؛ پارچه‏بافى مى‏کردند، کارگرى مى‏کردند. کار که عیب نیست! همین الان بعضى را سراغ دارم که از شخصیت‏هاى بزرگ هستند، ولى کار مى‏کنند. چطور شد که این گونه به بیکارى عادت کردیم؟!
اما توسعه این کار به چند چیز احتیاج دارد که به آنها اشاره مى‏کنم:

همکارى ادارات دولتى‏

یکى اینکه دولت و بانک‏ها، تسهیلاتى را به مقدار کافى و راحت، براى این کارها و در اختیار کسانى که مى‏خواهند براى خودشان شغل پیدا کنند، بگذارند. وام خوداشتغالى که الان دولت اجرا مى‏کند، کار بسیار خوبى است و من تقدیر و تشکر مى‏کنم، اما اولاً مبلغ آن کم است. بعضى وقت‏ها نمى‏توان با این مبلغ شغلى را راه انداخت. علاوه بر آن، در گرفتن این وام، صدها مشکل وجود دارد. این قدر باید برود و بیاید، این طرف و آن طرف التماس کند، توصیه بگیرد تا بتواند وامى براى کار بگیرد.
پس باید دولت و بانک‏ها مقدارى در این باره، تسهیل قائل شده و راحت‏تر این گونه وام‏ها را بدهند. شهردارى‏ها و سازمان مسکن و زمین شهرى، سازمان آب و برق هم باید کمک کنند. اگر کسى خواست کارگاهى درست کند، شهردارى نگوید باید چقدر بدهى تا اجازه بدهم این کار را تأسیس کنى. بعد از آن هم بخواهد مبالغ هنگفتى از او بگیرد و مشکل‏تراشى بکند. اگر بخواهند مشکل را حل کنند، باید بگذارند کار راه بیفتد، بعد به فکر جلب منافع باشند. سازمان آب و برق و امثال اینها، مقدارى آسان بگیرند. هر کسى خواست بیاید چنین کارى بکند، آب و برق و تلفن و امثال اینها مى‏خواهد و اینها هم همیشه مشکل ایجاد مى‏کنند و ادارات نمى‏خواهند آنها را حل کنند. امیدوارم ادارات مقدار بیشترى عنایت داشته باشند و بیشتر کار کنند.

یادگیرى حرفه و فن‏

مسئله دیگر اینکه بعضى کارها به آموزش نیاز دارد؛ حرفه یا فن به آموزش نیاز دارد، البته خیلى تخصصى و مهم نیست، بلکه به راحتى مى‏شود این کار را انجام داد.
آموزش هم لازم است، البته الحمدللَّه دولت عنایت دارد و آموزشگاههاى فراوانى براى آموزش دادن حرفه و فن وجود دارد. آنها هم انجام وظیفه کرده و کار مى‏کنند. کسانى که خواستار شغل هستند، مى‏توانند به آنجا بروند و آموزش‏هاى لازم را یاد بگیرند، مخصوصاً اوقات فراغت تابستان، فرصت خیلى خوبى است که به آموزشگاهها بروند و کارى یاد بگیرند و با شغلى آشنا شوند.

کار و هنر

مسئله دیگر، آنکه صنایع دستى را باید به عنوان هنر ترویج کرد. صدا و سیما باید ترویج کند، روزنامه‏ها باید بنویسند. نه اینکه صدا و سیما هم بخواهد مبلغ زیادى را بگیرد تا ترویج کند. وظیفه صدا و سیما است که این کار را بکند و صنایع دستى را به عنوان ارزش در جامعه معرفى کرده و ترویج نماید. همه این کارها محترمند! اگر یکى از کارها را در صدا و سیما معرفى و تبلیغ کردند، به عنوان ارزش مطرح مى‏شود و افراد به دنبال آن مى‏روند.

صادرات‏

مطلب آخر اینکه دولت وسیله صادرات مقدارى از تولیدات را که قابل صادرات است، فراهم کند. این کار فقط از دولت برمى‏آید. در گذشته، در اکثر خانه‏ها دار قالى بود. قالیبافى افتخار بود. در کشورهاى خارجى، فرش دستباف ایران افتخار بود، حتى به نام شهرها معروف بود، مثلاً فرش چهارمحال و بختیارى و ... . این کار، هم درآمد داشت، هم اشتغال‏زایى داشت، هم افتخار بود و هم هنر بود. چطور شد که در خارج، بازار فرش ما به دست بنگلادش و هند و چین و امثال اینها افتاد؟! لابد علتى دارد! دولت باید علت آن را بررسى کرده و آن را برطرف کند تا بازار فرش دستباف ایران رونق پیدا کند.
حیف است این افتخار و هنر قالیبافى را از دست بدهیم! امیدوارم در این باره هم دولت و مسئولان کمک کنند.
پروردگارا، مسئولان محترم ما را در حل هر چه بهتر و بیشتر مشکل اشتغال، موفق بدار!

جمعه 23/2/84

موضوع سخن ما، مشکل بیکارى و اشاره به بعضى از راه حل‏ها بود. در این باره در چندین خطبه مطالبى به عرض رسید. امیدواریم بى‏اثر نباشد. امروز در همین باره به بعضى از موانع که موجب بیکارى یا تشدید این مشکل مى‏شود، اشاره مى‏کنم.
تردیدى نیست که مسئولان محترم نظام و دولت تلاش کرده و سعى مى‏کنند هر ساله، تعدادى شغل جدید ایجاد کنند. بدین وسیله از مسئولان محترم تشکر مى‏کنم. آنها نهایت سعى خودشان را مى‏کنند. اگر بر این مشکل چیره نیامده و موفق به حل مشکل بیکارى نشده‏اند، علل دیگرى دارد.

تقسیم عادلانه فرصت‏ها و امکانات‏

علاوه بر ایجاد اشتغالات جدید، چیز دیگرى هم لازم است و آن عبارت است از اینکه اگر فرصت‏هاى شغلى جدید، عادلانه و طبق واقعیات، به نیازمندان واقعى آن، طبق لیاقت و استعداد و صلاحیت آنان تقسیم مى‏شد، روز به روز مشکلات بیکارى کمتر مى‏شد، اما متأسفانه فرصت‏هاى شغلى، به خوبى تقسیم نمى‏شود.
در این باره به چند مشکل اشاره مى‏کنم:

بازنشسته‏هاى جویاى کار

یکى از مشکلات اینکه بازنشسته‏ها و کسانى که بازخرید شده‏اند، اینها هم در صدد هستند شغل پیدا کنند. اینها هم جزء بیکاران حساب مى‏شوند و تلاش مى‏کنند شغلى دست و پا کنند. با توصیه، با رفاقت‏بازى، با هر طریقى، مثل آشنایى سعى مى‏کنند شغل جدیدى براى خودشان پیدا کنند.
طبیعى است هر شغلى را به دست آورند، کسانى که مستحق واقعى شغل هستند، بیکار مى‏مانند! از این قبیل افراد در کشور کم نداریم؛ فراوان هست.

چند شغل داشتن!

مشکل دیگر، مشکل کسانى است که با اینکه شغل دارند، اما مى‏خواهند در کنار آن، شغل دومى به دست آورند. افراد دو شغله و سه شغله فراوان داریم؛ پیش از ظهرها یک جا کار مى‏کنند، بعدازظهرها یک جا و شب‏ها در جاى دیگر! این قضیه نمونه‏هاى فراوانى بین اساتید دانشگاه، فرهنگیان، کارمندان و در بین بقیه اقشار دارد. گاهى مى‏بینى فردى استاندار است، اما در عین حال، شغل سابق خودش را که مثلاً تدریس در دانشگاه است، رها نمى‏کند و در کنار استاندارى، به تدریس در دانشگاه هم ادامه مى‏دهد. فردى وزیر است، ولى دلش نمى‏آید شغل سابق خود را رها کند، بنابراین در دانشگاه هم تدریس مى‏کند. افرادى در پُست‏هاى حساس هستند و این طرف و آن طرف مى‏روند و براى خود، کارهایى دست و پا مى‏کنند! فردى نماینده مجلس است، اما شغل سابق خود را که تدریس در دانشگاه بوده، رها نمى‏کند. لااقل موقتاً چند وقتى، چند سالى این کار را تعطیل کن تا بیچاره بیکارى سر کار برود! از این سه شغله‏ها و دو شغله‏ها زیاد داریم.
معلوم است که اینها براى درآمد و رفاه بیشتر تلاش مى‏کنند که شغل دوم و سومى پیدا کنند. مى‏خواهند درآمد بیشترى پیدا کنند که در برابر تجمل‏گرایى (که جامعه ما را دارد از هستى ساقط مى‏کند) بتوانند توقع خانواده‏هایشان را بهتر و بیشتر برآورده کنند. اگر بیکار نداشتیم، خوب بود اینها هم مى‏رفتند کار دوم و سوم مى‏کردند اما با وجود این همه بیکار در کشور، آیا انصاف است دو شغله، سه شغله، پاره‏وقت و تمام‏وقت بودن؟! آیا درست است؟! آیا عادلانه است؟! آیا این وضع سبب نمى‏شود هر چه دولت شغل ایجاد کند، فورى اینها بریزند و آنها را بگیرند؟! وقتى آنها را مى‏گیرند، کى ضربه مى‏خورد؟ همان بیکار واقعى که شغلى ندارد. تازه اول زندگى‏اش است. چکار کند؟! دولت نمى‏خواهد فکرى به حال اینها بکند؟ آیا راه حل ندارد؟! آیا مسئولان نمى‏توانند فکرى بکنند؟!
تا وقتى که این مشکلات حل نشود، بر بیکارى نمى‏توانیم چیره بیاییم؛ چون به طور مرتب بیکار زیاد مى‏شود؛ افرادى که واقعاً احتیاج به کار دارند، روز به روز زیادتر مى‏شوند. اگر تبعیضات کم نشود، مشکلات حل نمى‏شود و همین طور ادامه پیدا مى‏کند! نمى‏دانم مسئولان نمى‏خواهند کارى در این جهت بکنند؟!

بانوان جوینده کار

مشکل سوم، خانم‏هاى جوینده کار است. خانم‏هاى جوینده کار روز به روز زیاد مى‏شوند. سابقاً خانم‏ها خیلى دنبال کارهاى اجرایى و ادارى نبودند. بیشتر در منزل کار مى‏کردند و کمتر در بیرون فعالیت داشتند. کارهاى بیرون منزل براى مردها مى‏ماند، اما الان خانم‏ها هم به صحنه آمده‏اند.
ما هر سال، صدها هزار فارغ‏التحصیل دانشگاهى داریم که شصت و پنج درصد یا شصت درصد اینها خانم‏ها هستند. خانم‏ها به خوبى درس مى‏خوانند و لیاقت خودشان را اثبات مى‏کنند. در کنکور قبول مى‏شوند و از مردها سبقت مى‏گیرند. همه اینها صحیح است. اما اگر جریان عادى بود و بیکار نداشتیم، خوب بود که خانم‏ها هم در کنار مردها کار مى‏کردند و هر دو شاغل مى‏بودند. اما با فرض اینکه این تعداد مرد بیکار داریم، چه باید بکنیم؟ نتیجه این وضع چه مى‏شود؟ این همه مردهاى بیکار! مسئولان هم استخدام خانم‏ها را ترجیح مى‏دهند. دلیل‏شان این است: اولاً خانم‏ها حقوق مساوى با مردها دارند (که ما هم منکر آن نیستیم)؛ خانم‏ها هم حق دارند؛ حرام هم که نیست. با این حال، خانم‏ها به حقوق کمتر قانع هستند و مثل مردها، جرئت ندارند در برابر صاحب کار بایستند؛ تسلیم‏اند. از این جهت، مسئولان استخدام خانم‏ها را ترجیح مى‏دهند. جوّ بین‏المللى و حقوق زن و چیزهایى از این دست هم وجود دارد که به این مسئله دامن مى‏زند.
من مخالف کار زن‏ها نیستم؛ منکر لیاقت آنها هم نیستم، اما با این وضعیت، آیا مشکل بیکارى حل مى‏شود؟! روز به روز خانم‏ها به صورت مرتب تقاضاى شغل مى‏کنند و به قول شما، حق هم دارند!
خوب، با این وجود، آیا مشکل بیکارى حل مى‏شود؟ یا اینکه مردها باید بیکار بمانند و خانم‏ها بروند سرِ کار؛ چون هر شغلى را که خانمى اشغال کند، در برابر، یک مرد بیکار مى‏شود. ما که نمى‏توانیم اشتغال را از کشورهاى خارجى وارد کنیم! باید طبق جریان طبیعى اشتغال ایجاد شود. آیا این وضعیت خوب است؟! آیا مشکلى پیدا نمى‏کنیم؟!
از سوى دیگر، در فرهنگ ما ایرانى‏ها و فرهنگ اسلام، مرد باید نفقه خانواده را بدهد، مسکن خانواده را تأمین کند و مهریه خانمش را هم بدهد. اخیراً هم که یک چیز دیگر درست شده که خانم‏ها حق دارند از شوهران‏شان براى کار کردن در خانه، درخواست مزد کنند. این کار هم که مُد و رایج شده است.
با این وضعیت، آیا مرد مى‏تواند ازدواج کند؟ نمى‏تواند ازدواج کند! چون فکر مى‏کند خانه مى‏خواهد، زندگى مى‏خواهد، مشکلات دارد و نمى‏تواند ازدواج کند. در نتیجه، دنبال همسر نمى‏رود؛ خواستگار دخترها کم مى‏شوند؛ به دنبال این وضع، دخترها و پسرهاى مجرد روز به روز در حال افزایش هستند.
این وضعیت درست است؟! این روند به نفع خانم‏ها است؟! اینکه باید مدافع خانم‏ها باشیم، (که هستیم) آیا این وضعیت به نفع‏شان است یا به ضررشان؟!
مسئولان باید مشکلات را حل کرده و راه حل عاقلانه‏اى - به دور از احساسات - پیدا کنند و عاقلانه تدبیرى بیندیشند و مشکلات را با شیوه‏اى حل کنند.
آیا خانواده در معرض تهدید نیست؟ خانواده‏اى که در اسلام و در قانون اساسى ما تصریح شده که باید براى استحکام آن کار کنند. پس کاش هر دخترخانمى که استخدام مى‏شد، پیشقدم مى‏شد و به یک جوان یا مردى که مى‏پسندید و از هر جهت خوب بود، ولى شغلى نداشت، مى‏گفت: تو بیا با من ازدواج کن، من خودم هزینه زندگى را بر عهده مى‏گیرم. من شاغلم و بیرون کار مى‏کنم، تو هم در خانه، خانه‏دارى کن! اگر این کار مى‏شد، خوب بود! نخندید!! براى حل این مشکل چکار کنیم؟! چه راه حلى براى آن باید پیدا کرد؟ اگر این طور مى‏شد، خوب بود، لااقل خانم‏ها از مجرد ماندن نجات پیدا مى‏کردند! باید مشکل ازدواج را جدى بگیریم! تا این مسائل حل نشود، مشکل ازدواج حل نمى‏شود. آیا وضع موجود را مى‏پسندید؟ آیا وضعیت خیابان‏ها و پارک‏ها را مى‏پسندید؟ باید این جور باشد؟! آیا مى‏توانید مفاسد را تحمل کنید؟ مى‏توانید بپذیرید تعداد زیادى از خانم‏ها و مردها براى همیشه مجرد بمانند؟ قطعاً نمى‏پسندید!! حتماً به نفع خانم‏ها نیست! آنهایى که دارند از حقوق خانم‏ها دفاع مى‏کنند (که باید دفاع هم بکنند) باید راه دیگرى پیدا کنند. نمى‏دانم در آینده چه خواهد شد!
امیدوارم مسئولان ما براى حل این مشکلات چاره‏اندیشى عاقلانه‏اى بکنند!
پروردگارا، مسئولان محترم نظام را در حل مدبرانه و عاقلانه مشکلات جوانان و ازدواج و اشتغال آنان، موفق بدار!