زنان همگام با مردان‏

میزان مشارکت و اشتغال، یکى از شاخص‏هاى اصلى نوسازى اقتصاد ملى و توسعه اقتصادى محسوب مى‏شود و میزان و نحوه مشارکت اقشار مختلف مردم از جمله زنان در فعالیت‏هاى اقتصادى، یکى از عوامل و شاخص‏هاى امر توسعه مى‏باشد.
امروزه از نقش و اهمیت مشارکت‏هاى مردمى در عرصه‏هاى مختلف توسعه‏اى کمتر کسى دیدگاهى منفى دارد اما نوع برخورد و نگرش‏ها نسبت به چگونگى مشارکت متفاوت و گاهى متضاد است. مشارکت را مى‏توان فرآیندى دانست که موجب رشد توانایى‏هاى اصلى افراد، از جمله شأن و منزلت انسانى و بارورى نیروى تصمیم‏گیرى مى‏شود. مشارکت چنانچه از پایه‏اى مردمى برخوردار باشد، شخصیت‏هاى متکى به خود و روح تعاون و همیارى را در جامعه ایجاد مى‏نماید. بنیادى‏ترین اندیشه زیرساز مشارکت را مى‏توان اصل برابرى مردمان به شمار آورد که اگر مردم در مشارکت با یکدیگر از وزن یکسانى برخوردار باشند، موجبات بهره‏مندى‏هاى بسیارى خواهد شد. مفهوم مشارکت مى‏تواند بر سه ارزش بنیادین قرار گیرد:
- سهیم کردن زنان و مردان در قدرت و اختیار؛
- اجازه دادن به زنان و مردان به نظارت بر سرنوشت خویش؛
- گشودن راه پیشرفت به روى همه مردم اعم از زن و مرد؛
مشارکت به معناى دخالت همه‏جانبه مردم در فرآیندهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است. در پاره‏اى موارد ممکن است مردم کنترل مستقیم و کاملى در فرآیندهاى فوق‏الذکر داشته باشند و در بعضى موارد نیز امکان دارد این کنترل به صورت جزیى یا غیر مستقیم باشد. اما در هر حال مهم‏ترین راهى که مردم از طریق آن مى‏توانند در قدرت و تصمیم‏گیرى دخالت داشته باشند، مشارکت است.
قطعاً واژه مشارکت اصطلاح جدیدى نیست بلکه این مفهوم یکى از مفاهیم اساسى توسعه است که از دهه‏هاى گذشته رواج داشته است، که مشارکت عبارت بوده است از یک راهبرد توسعه‏اى که مردم در آن نقش محدودى دارند. تمامى مردم، یقیناً خواهان دستیابى به فرصت‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى و اجتماعى هستند. مردم متوقع نیستند که در تمامى امور مشارکت داشته باشند اما انتظار دارند که همواره در راستاى مشارکت گام بردارند. با این تفاصیل باید مشارکت‏هاى خانوادگى را شیوه‏اى دانست که در آن، زنان علاوه بر مسئولیت‏هاى بچه‏دارى، تهیه غذا و تأمین سلامت خانواده در بیرون از محیط منزل، در خانه نیز کار مى‏کنند. این سهم زنان، در آمارهاى اقتصادى نادیده گرفته مى‏شود. علاوه بر آن به زنان حتى فرصت مساوى در تصمیم‏گیرى‏هاى خانوادگى نیز داده نمى‏شود. به عبارت دیگر با اینکه الزام اقتصادى اشتغال و مشارکت زنان، همواره مطرح بوده، لکن هنوز هم در کشورهاى در حال توسعه تعادل قابل قبولى مابین فعالیت‏هاى زنان و مردان وجود ندارد.
مشارکت زنان عامل اساسى و تعیین‏کننده در توسعه و رشد جوامع به شمار مى‏رود. این باور هدف اصلى از مشارکت‏هاى مردمى در امر توسعه (همه مردم - زنان و مردان) به کارگیرى کلیه استعدادها، خلاقیت‏ها، توانایى‏ها و امکانات به منظور رشد و تعالى در عرصه‏هاى مختلف مى‏باشد. از مشارکت اصولى و برنامه‏ریزى‏شده براى زنان در فعالیت‏هاى توسعه‏اى مى‏توان به نتایج مثبت زیر رسید:
- تشکیل گروههاى متشکل از زنان براى مواجهه با مشکلات و موانع موجود در برابر رشد و توسعه اجتماعى و ارائه راه حل‏هاى مناسب در زمینه‏هاى مختلف؛
- ایجاد هم‏فکرى و تبادل افکار (کنش متقابل اجتماعى)؛
- رفع نیازهاى روزمره زنان از طریق همیارى؛
- تربیت انسان‏هایى داراى روحیه جمعى و تعاون؛
- سازگارى طرح‏ها و برنامه‏ها و فعالیت‏ها با نیازهاى واقعى زنان؛
- رشد استعدادها و خلاقیت‏هاى زنان و بهره‏گیرى منطقى از خلاقیت و استعداد آنان؛
- صرفه‏جویى اقتصادى و کاهش هزینه‏ها و افزایش میزان بازدهى در فعالیت‏هاى اقتصادى مرتبط با زنان.
مشارکت زنان براى موفقیت هر فعالیت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى اهمیت اساسى دارد. در هر برنامه‏اى که زنان در مراحلى از آن مشارکت نداشته یا از همکارى با آن سر باز زنند، در نهایت نمى‏تواند کاملاً موفق باشد و نباید انتظار داشت که نتایج خواسته شده را به بار آورد.
در نهایت، زنان به عنوان عاملى مؤثر در فعالیت‏هاى مختلف، از نظر مشارکت نیروى انسانى در جامعه، سهم عمده و بسزایى دارند به گونه‏اى که بدون مشارکت آنان، رسیدن به توسعه امرى ناممکن مى‏نماید. برخى از قابلیت‏هاى زنان در فرآیند توسعه عبارتند از:
- مشارکت با اعضاى خانواده در جریان فعالیت‏هاى اقتصادى در راستاى رونق بخشیدن به رفاه خانوادگى؛
- تحکیم پیوندهاى خانوادگى، پرورش جسمى و معنوى فرزندان در جهت تقویت حس همیارى و سالم‏سازى جامعه؛
- مشارکت در انتقال و اعمال پیام‏هاى بهداشتى؛
- مشارکت در طراحى و اجراى برنامه‏هاى عمرانى، فرهنگى و اجتماعى و نیز مشارکت در برنامه‏ریزى براى حفاظت از محیط زیست.
از طرف دیگر موانعى جدى بر سر راه مشارکت زنان در فرآیند توسعه وجود دارد که بى‏توجهى و یا نادیده گرفتن آنها به مشارکت اصولى آنان در این فرآیند لطمات زیاد و جبران‏ناپذیرى وارد مى‏کند. اهم این موانع عبارتند از:
- غلبه فرهنگ مردسالارى و هنجارهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ویژه علیه زنان؛
- عدم دسترسى زنان به منابع اطلاعاتى و مراجع آموزشى و ضعف و کمبود معلومات در نزد زنان و همچنین عدم یکسانى معلومات و تجربه در میان زنان و مردان؛
- وجود مانع قواعد، معیار و یا هنجارهاى اجتماعى علیه مشارکت زنان در فعالیت‏هاى اقتصادى و عدم هماهنگى یا عدم تفاهم اعضاى خانواده در چگونگى و نقش مدیریتى زنان؛
- عدم اقدام در آموزش زنان در جهت جلب مشارکت زنان در برنامه‏ریزى‏هاى مرتبط با عمران، حفاظت از محیط زیست، بهداشت همگانى و برنامه‏هاى فرهنگى در اجتماع؛
- عدم رضایت و یا عدم استقبال مردان از مشارکت همسران و دختران در طرح و اجراى برنامه‏هاى اجتماعى و ظاهر شدن آنان در صحنه‏هاى عمل و اقدام در جامعه.
با این تفاصیل، در جوامع توسعه‏نیافته معمولاً به فرزندان دختر از همان اوان کودکى یاد داده مى‏شود که خموش، گوشه‏گیر و انزواطلب باشند و ممنوعیت‏هاى اجتماعى بسیارى را شامل حال آنان مى‏گردانند. لذا در اثر تثبیت و رواج این باورها (منزلت پایین زن)، شخصیت زنان به گونه‏اى قوام مى‏یابد که آنان به سختى خود را باور داشته و قادر هستند در عرصه‏هاى مختلف فعالیت‏هاى اجتماعى و اقتصادى حضور یابند.
بدیهى است تا زمانى که موانع و مشکلات در راه مشارکت اصولى و سازنده زنان مرتفع نشود، بخش زیادى از توان و نیروهاى خلاق بانوان، در چنین جوامعى بدون استفاده خواهد ماند. هر چند بسیارى از زنان این گونه جوامع نشان داده‏اند مى‏توانند همپاى مردان در بسیارى از امور و تصمیم‏گیرى‏هاى اجتماعى و اقتصادى نقش مؤثر و بسزایى داشته باشند.