نویسنده

 

مشاور شما

آمنه ملاباشى‏

این شماره:
خواهر ف.ر.م - اصفهان‏
برادر م.ق - کرج‏
خواهر ف - ... خلخال‏

خواهر ف.ر.م - اصفهان‏

اینجانب خانم سى و پنج ساله‏اى هستم که در مقطع کارشناسى ارشد مشغول به تحصیلم. بسیارى از اقوام مرا به رغم زحمات فراوان در راه کسب علم و کمال - به دلیل «تجرد» - مورد تمسخر و تحقیر قرار مى‏دهند. این امر به دلیل مشکل‏پسندى و ایرادهاى بى‏جاى بنده نیست. مشکل این است که هنوز به دلایلى موفق به یافتن شخصى باایمان و متدین نشده‏ام و نگران هستم در ازدواج، با فرد لاابالى و نالایقى روبه‏رو شوم. برخى از زنان هم شروع به واسطه‏گرى مى‏کنند. از طرفى تشریفات زاید و مراسم رقص و پایکوبى یا مردانى که دست به چنین کارهایى مى‏زنند مرا از ازدواج مى‏ترساند. مدتى است با یک استاد فهیم و متدین آشنا شده‏ام که از لحاظ سنى با من مطابقت دارد. ایشان پیوسته از تحقیقات و پژوهش‏هاى من نزد اساتید دیگر صحبت مى‏کند. البته مطمئن نیستم مجرد است. برخى مرا از زایمان در سن بالا مى‏ترسانند. اما مگر در تاریخ زنانى نبوده‏اند که حتى در سنین بالا زایمان کرده‏اند؟! لطفاً مرا راهنمایى کنید!
خواهر گرامى!
خوشحالیم که فرد تحصیل‏کرده و معتقدى هستید و مشکل خود را با ما در میان گذاشته‏اید. خود به خوبى به ضرورت ازدواج، مشکلاتى که اکنون بر سر راه آن وجود دارد و برخى مسائل فرهنگى در این زمینه آگاهید. متأسفانه تا حدود زیادى بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج بالا رفته است. براى آقایان شاید مسائل اقتصادى از جمله ترس از عدم تأمین معیشت، مسکن و براى خانم‏ها، یافتن زوج مناسب و ترس از گرفتارى به دست افرادى که به مسائل غیر اخلاقى، اعتیاد و ... دچار هستند، مواردى است که در عقب افتادن زمان ازدواج، مؤثر است. با اینکه در قرآن آمده که افراد از ترس فقر، از ازدواج نگریزند که خداوند خود به آنها یارى مى‏رساند.
در زمان‏هاى قدیم‏تر، جوانان بیشتر به خانواده، متکى بودند و با حمایت والدین مى‏توانستند در ابتداى زندگى، در منزل آنها به سر برده، حتى به کار کردن نزد پدر یا اقوام بپردازند، ولى اینک که استقلال آنها بیشتر شده و تحصیل‏کرده‏ها توقع‏شان براى یافتن شغل بالا رفته، همچنین خانم‏ها چون به تحصیلات بیشتر مى‏پردازند، مى‏خواهند با افرادى هم‏شأن خویش، ازدواج کنند. برخى از دخترخانم‏ها و خانواده‏هاى آنها هم در شرایط ازدواج مثل مهریه، داشتن مسکن و ... سخت‏گیرى مى‏کنند. اینان طرف به غلط، بر اساس چشم و هم‏چشمى، به تجملات و جشن‏هاى آنچنانى و ... علاقه نشان مى‏دهند، (که هیچ کدام تضمین‏کننده خوشبختى نیست و شاید هم از ابتداى راه، اختلافاتى را بین دو خانواده و زوج، پایه‏ریزى کند.
خواهر عزیز، بهتر است به خداوند متعال توکل کرده، از ترس وسواس‏گونه و دو دلى دست بردارید. به خواستگاران و افرادى که جهت ازدواج با شما پیشقدم مى‏شوند با دید بازتر و با تأمل بنگرید. آنچنان بدبین نباشید که تصور کنید بیشتر آقایان گرفتار مسائل غیر اخلاقى‏اند هنوز انسان‏هاى وارد و وارسته پیدا مى‏شوند.
در خصوص استادى که ذکر کرده‏اید، ابتدا باید مطمئن شوید ایشان مجرد است، در ضمن شاید تعریفات و توجهات ایشان به شما نزد دیگران شاید به دلیل موفقیت‏هاى تحصیلى و شعور و درک‏تان باشد. آیا مطمئن هستید از لحاظ عاطفى به شما علاقه‏مند است؟ اگر ایشان مجرد باشد و شما را براى ازدواج در نظر گیرد، پیشقدم مى‏شود اما سعى کنید فکرتان زیاد مشغول وى نشود و امیدوارى بى‏جا نداشته باشید.
در منابع علمى آمده سن زایمان بین 35 - 18 سالگى بهتر است، ولى این یافته تجربى دلیل نمى‏شود ناامید شوید. افرادى هستند که در سنین بالاتر از 35 سال فرزندان سالمى دارند.
پس با توکل به خداوند و با اعصاب و روحیه‏اى آرام، به پُرس و جو و تأمل در مواردى که جهت ازدواج پیش مى‏آید، بنگرید و با تحقیق و بررسى کافى سعى کنید به شناخت لازم دست یابید تا ان شاءاللَّه ازدواج خوب و پرثمرى داشته باشید. به هر حال توصیه مى‏کنیم وسواس به خرج ندهید و چنین نباشد که از ترس افتادن از پشت‏بام، چنان عقب عقب بروید که از آن طرف بیفتید.
دست حق همراه‏تان.

برادر م.ق - کرج‏

جوانى 20 ساله و مشغول به تحصیل در مقطع کاردانى هستم. در اواخر ترم سوم با دخترخانمى متین آشنا شدم و از ایشان خواستم در مسیرى همراهش باشم. این آغاز آشنایى ما بود. سپس فهمیدم که یک سال از من بزرگ‏تر است. از من سؤال کرد که آیا براى من و خانواده‏ام، این مسئله مهمى است؟ سپس سؤالات دیگرى کرد مبنى بر اینکه آیا ممکن است با دخترخانم دیگرى دوست شوم یا چند دوست دیگر دارم. چون تا به حال چنین دوستى‏هایى نداشتم، سکوت کردم و در خود فرو رفتم. یکى از عادت‏هاى من این است که مشکلات را درون خود مى‏ریزم.
آیا از نظر سنى براى ما مشکلى پیش نخواهد آمد و مى‏توانم با او منطقى و جدى صحبت کنم؟
آیا مى‏توانم کارى کنم که به من اطمینان پیدا کند و نزد من احساس راحتى و امنیت کند؟
آیا عادت من که مشکلات خود را کمتر با کسى در میان مى‏گذارم خوب است یا بد؟
برادر محترم!
با تشکر از شما، به سبب اینکه درد دل و مشکل خود را با ما در میان گذاشته و از ما راهنمایى خواسته‏اید. یکى از مراحل سرنوشت‏ساز در طول زندگى هر مرد و زنى که با آن روبه‏رو مى‏شوند، ازدواج و تشکیل خانواده است. بر حسب مقتضیات روحى و جسمى، هر دو جنس، به دنبال یافتن زوج مناسب هستند و کشش و گرایش آنها به جنس مخالف، امرى غریزى است. اما امروزه در جامعه شاهد روابط آزادى بین دخترها و پسرها مى‏باشیم که بسیارى به غلط و بدون شناخت و بیشتر طبق غریزه و از روى هیجانات دوران جوانى، پا مى‏گیرد، بدون توجه به اینکه هر دو نفر، به هدف نهایى و اساسى ازدواج و ملاک‏ها و معیارهاى صحیحى که باید در نظر گیرند، فکر کنند؛ همچنین بدون اینکه به پیامد این آشنایى‏ها از جمله ایجاد دلبستگى کاذب، بى‏وفایى یک طرف، سپس ایجاد افسردگى و احساس ناکامى، همچنین زیر پا گذاشتن مسائل اخلاقى، یا آبروریزى خانواده‏ها و در جامعه بیندیشند. در مرحله اوّل، براى خود مشخص کنید قصدتان از آشنایى و ادامه ارتباط با وى چیست؟ آیا فقط جهت پر کردن وقت یا به منظور رفت و آمد با دخترى جوان (بر اساس غرایز و هوس) مى‏باشد؟ اگر قصدتان، جدى و به خاطر ازدواج است باید سعى کنید رابطه را جهت ایجاد شناخت و زیر نظر خانواده ادامه دهید. در این صورت معیارهاى خود را مطرح کرده و ملاک‏هاى طرف مقابل را بشناسید.
درونگرایى و برونگرایى از جمله خصوصیات شخصیتى افراد است که زیاده‏روى در هر کدام مى‏تواند مشکل‏زا باشد. مى‏توانید در موارد مهم با اشخاصى امین و درستکار از میان آشنایان، خانواده یا دوستان خود درد دل و مشورت کنید. نه تمام درونیات خود را فاش کنید و نه مطلقاً با هیچ کس به درد دل و راهنمایى خواستن، نپردازید تا در هنگام مشورت، از راهنمایى‏هاى افراد خُبره سود جویید.
براى ازدواج ملاک‏ها و معیارهاى متعددى باید مد نظر قرار گیرد، از جمله مسائل فرهنگى، عقیدتى و اقتصادى. تنها ظاهر و قیافه نمى‏تواند مبنا قرار گیرد. یکى از ملاک‏ها، سن طرفین است. سن مرد بهتر است بیشتر از زن باشد اما استثناهایى هستند که زندگى موفقى داشته‏اند. این مسئله مربوط به رشد عقلانى و عاطفى طرفین مى‏باشد و اینکه سایر معیارها همخوانى داشته باشد.
بهتر است در قبال این دوستى هر چه زودتر، تصمیم خود را روشن نمایید تا تکلیف هر دویتان مشخص شود. اگر این مسئله، زیاد فکر شما را مشغول سازد، دقت و تمرکزتان براى درس خواندن، مختل مى‏شود و از کار و زندگى باز مى‏مانید. ازدواج یک امر مهم و سرنوشت‏ساز در زندگى است. انتخاب درست مى‏تواند شخص را به خوشبختى و آسایش برساند اما دوستى‏هاى بى‏اساس و موقت، جز سردرگمى، بلاتکلیفى و از بین بردن انرژى مثبت طرفین، نتیجه‏اى در بر ندارد. سعى کنید دقت کافى داشته و از احساسات و هیجانات صِرْف بپرهیزید.
موفق و مؤید باشید.

خواهر ف - ... خلخال‏

دخترى هستم که قبلاً هم با شما از طریق نامه‏نگارى در تماس بوده‏ام. چهار ماه پیش در اداره‏مان با پسرى آشنا شدم. از دو سال پیش در شهر دیگرى درس مى‏خوانم و کار مى‏کنم! او خیلى علاقه نشان مى‏داد و براى ازدواج با من پافشارى مى‏کرد. در حالى که من علاقه‏اى به این کار نداشتم. او دوستان و آشنایان مرا واسطه مى‏کرد. دست آخر به او گفتم که ما نمى‏توانیم با هم خوشبخت شویم و تو فقط عاشق ظاهر من شده‏اى و ما از لحاظ ایده و عقیده با هم فرق داریم. بعداً شنیدم که دست به خودکشى زده، ناچار به دیدن او در بیمارستان رفتم. سپس از ترس اینکه دوباره دست به چنین کارى نزند، قبول کردم به خواستگارى‏ام بیاید. پدرم قبول نمى‏کرد ولى با اصرار شوهرخاله‏اش، سرانجام قبول کرد. وقتى مقدماتى مثل آزمایش را طى کردیم، او زنگ زد و گفت که مادرم مى‏گوید چون پول ندارى و نمى‏توانى مراسم عقد بگیرى و خرج زندگى را تأمین کنى، نمى‏توانیم چنین کارى بکنیم. من ناراحت شده و قبول کردم مراسم را ساده بگیریم. مادرش با من حرف زد تا منصرفم کند ولى قبول کردم که با شرایط او، بسازم. از خیلى چیزها گذشتم و بسیارى از آرزوهایم را خاک کردم. از طرف وابستگان او هدیه کمى براى من آورده شد. به عروسى‏هاى دیگران که مى‏رفتم، خودم را با آنها مقایسه مى‏کردم و غصه مى‏خوردم. او پس‏انداز یا خانه و یا ماشینى نداشت. بعدها هر چه مى‏گفتم براى من چیزى نخرد و پس‏انداز کند، گوش نمى‏داد. رفتار او با مادر و خواهرش تند و زننده است. من از او راستى و صداقت مى‏خواستم، ولى وعده‏هایش توخالى بود. از او مى‏خواستم رفتارش را درست کند تا نزد دیگران شرمنده نباشم ولى عین خیالش نیست. من تا لیسانس درس خوانده‏ام و او تا سوم راهنمایى! از او متنفر شده‏ام. احساس مى‏کنم به آخر خط رسیده‏ایم. هنوز سه ماه بیشتر نیست که نامزد کرده‏ایم، نمى‏دانم چکار کنم!
خواهر گرامى!
از اینکه دوباره با ما تماس گرفته و ما را محرم اسرار خود دانسته‏اید تشکر مى‏کنیم. در اثر مشکلات در انتخاب نادرست خود، دچار افسردگى شده‏اید. به نظر مى‏رسد بر اساس دلسوزى و ترحم به پیشنهاد ازدواج پاسخ مثبت داده‏اید. مى‏دانید در ازدواج تنها دوست داشتن مطرح نیست و خوشبختى را تضمین نمى‏کند. به خاطر احساسات صرف و شدت علاقه نباید پا بر توان عقلانیت خود گذارد. (منظور علاقه زیادى فرد مقابل شماست). در اصالتِ علاقه شما هم شک وجود دارد؛ چون بر اساس شناخت کافى نبوده است. از بسیار چیزها که حق شما بوده یا علاقه داشته‏اید، گذشته و دست کشیده‏اید. با شخصى ازدواج کرده‏اید که گمان دارید نمى‏تواند باعث رشدتان شود و تکیه‏گاه مناسبى برایتان باشد در حالى که یکى از اهداف اساسى ازدواج، این است که پیشرفت و رشد هر دو طرف را تضمین کند و دستکم باعث عقب‏گرد نشود.
ایشان هنوز آمادگى ازدواج را نداشته و از لحاظ شخصیتى تا حدودى دچار تزلزل است. خودکشى یکى از نشانه‏هاى ضعف اراده مى‏باشد و فرار از صحنه کارزار زندگى است. چرا از قبل فکر این را نکرده بود که خرج مراسم عقد، زندگى، مسکن و ... را ندارد، یا این مسئله را با خانواده‏اش مطرح نکرده بود؟! پس او به نظر مى‏رسد از احساس مسئولیت و آینده‏نگرى چندانى برخوردار نیست.
هنوز فرصت دارید که خوب بیندیشید و با مشورت بزرگ‏ترها یا مراجعه به مشاور (خودتان یا هر دو نفر) به تصمیم‏گیرى درستى دست یابید که آیا مى‏خواهید زندگى زناشویى‏تان پا گیرد یا در همین مرحله،آن را متوقف کرده و به هم زنید. سعى کنید با تدبیر و دوراندیشى، صلاح خود را دریابید.
در رابطه زن و شوهر، دنبال نصیحت و پند دادن نباشید. البته مى‏توان به انتقاد صحیح از یکدیگر پرداخت. تفاوت تحصیلى شما هم نسبتاً زیاد است و همین مى‏تواند باعث تشدید اختلافات شود. ننوشته‏اید که از چه رفتارهاى او ناراحتید و در چه مواردى از او عدم صداقت دیده‏اید. به هر حال، صحبت یک عمر زندگى است و هر دو طرف موضوع مهم و حیاتى است. از خداوند مى‏خواهیم که شما بتوانید درست تصمیم بگیرید.
موفق و مؤید باشید.