شمیم یار

نویسنده


 

شمیم یار

«حضرت رسول اکرم(ص):
ایّاک و اللّجاجَة فَاِنَّ اَوَّلَها جَهل و آخِرها نَدامة؛
از لجاجت بپرهیزید که آغاز آن نادانى و فرجامش پشیمانى است.» (تحف‏العقول / ص‏14)

نزهت بادى‏

آدمى وقتى پاى در دوئل لجاجت با دیگرى مى‏گذارد، نمى‏داند که نخستین کسى که به مبارزه و ستیز دعوت کرده، خودِ اوست و او با هر ضربه‏اى که در ظاهر به حریفش مى‏زند، روح خود را پاره و زخمى و آزرده مى‏کند.
ریشه لجاجت از آنجا منشأ مى‏گیرد که فرد براى ارضاى خودخواهى‏ها و مخالفت و تکبر در برابر سخن یا عمل دیگرى، پنبه در گوش خود مى‏نهد و چشم‏هایش را مى‏بندد و فقط دهان به یاوه‏سرایى باز مى‏کند و لجوجانه و سرسختانه بر موضع حق یا ناحق خود پاى مى‏فشارد، بى‏آنکه لحظه‏اى سر خود را از این گرداب تجاهل بیرون بیاورد و به پیرامون خویش نظرى بیفکند.
دل مؤمن مثل چشمه آب، زلال و جوشان است و با صبورى و آرامش و متانت از کنار سنگ‏هایى که راه را بر او سدّ مى‏کنند، مسیر خود را باز مى‏کند. سرسختى و غیر قابل انعطاف بودن از آنِ سنگ‏هایى است که به هیچ وجه از جاى خویش نمى‏جنبند و از حرف خود کوتاه نمى‏آیند. تا جایى که گاه منجر مى‏شود آن را با سنگ‏شکن خرد و متلاشى کنند. لجاجت و پافشارى غیر منطقى بر موضع خویش نیز نتیجه‏اى ندارد جز خرد شدن و تحقیر شخصیت آدمى.
کسى که بر خر شیطان مى‏نشیند و افسار خود را به دست او مى‏دهد تا نفس سرکشش را به هر کجا که مى‏خواهد بتازاند، عقل و خردش زایل شده و قواى ادراک منطقى‏اش از کار افتاده و از پایان راهى که قدم در آن گذاشته، چیزى نمى‏داند و گرداب پشیمانى و حرمانى را که به سوى او در جریان است نمى‏بیند، به همین خاطر است که همه پل‏هاى پشت سر خود را خراب مى‏کند و راه بازگشتش را ناممکن مى‏نماید.
در یکسره به قاضى رفتن، همان قدر یک پاى کار مى‏لنگد که پرنده‏اى بخواهد با یک بال بپرد و اوج بگیرد. خداوند به آدمى دو گوش و یک دهان داده است، یعنى که هر کس باید دو برابر آنچه مى‏گوید بشنود، نه اینکه همواره بخواهد حرف خود را بر کرسى اجابت بنشاند و همه را در جهت تأیید خویش مطیع کند.
گاه ساده‏ترین گره‏هاى زندگى که به آسانى با دست بردبارى و تدبیر باز مى‏شود، در اثر لجاجت آدمى به نقطه کورى تبدیل مى‏شود که انسان را همچون کلاف سردرگمى به دور خود مى‏پیچاند.
انسان باید بتواند همواره موازنه‏اى از اعمال خود و دیگران را در نزد خود برقرار سازد، اگر حق با او بود، حق خود را بازپس گیرد؛ اما نه با لجاجت و سرسختى و خشونت، بلکه با مصالحه و مفاهمه.
یادمان بماند اگر مشکلى با خیر و صلح و گفتگو حل نشود، با خشونت و لجبازى و شرارت نیز حل نخواهد شد.