نویسنده

 

موفقیت یعنى رسیدن به هدف دلخواه‏
گفتگو با «سیما حمیدى‏فرد»، نفر چهارم مرحله اول المپیاد زیست‏شناسى کشور

مسعوده کرمى‏

«سیما حمیدى‏فرد» دانش‏آموز سال سوم تجربى است که موفق شده است در مرحله اول المپیاد زیست‏شناسى کشور رتبه چهارم را کسب کند. این موفقیت بهانه‏اى شد تا گفتگوى دوستانه‏اى با او داشته باشیم. وى در حال حاضر ساکن شهر قم مى‏باشد.

سیماخانم، از خودت بگو. چند سال دارى و مشغول چه کارى هستى؟

دانش‏آموز سال سوم رشته تجربى هستم، 18 سال دارم و فرزند آخر یک خانواده هفت نفره هستم. البته با برادر دوقلویم با هم فرزند آخر خانواده هستیم. به هنر و رشته‏هاى هنرى علاقه‏مندم و در ضمن دوست دارم هر طور شده همان سال اول در کنکور قبول و وارد دانشگاه شوم.

تفریح مورد علاقه‏ات چیست؟

تفریح خاصى نیست، همه کارهایى که دوست دارم، معمولاً به عنوان تفریح مورد توجهم قرار مى‏گیرند؛ مثل دیدن یک فیلم خوب، خواندن یک کتاب خوب ترجیحاً غیر درسى، البته به موسیقى و نقاشى هم علاقه دارم.

این تصور در بین مردم هست دانش‏آموزانى که زیاد درس مى‏خوانند، در محافل فامیلى و دوستانه زیاد حضور پیدا نمى‏کنند و با دیگران نمى‏جوشند. نظرت در این مورد چیست؟

آنقدر هم زیاد درس نمى‏خوانم، در ضمن در همه محافل و مجالس خانوادگى به راحتى با دیگران ارتباط برقرار مى‏کنم و با آنها مى‏جوشم. البته این تصور شاید از کمىِ وقت افرادى که به درس و مطالعه زیاد بها مى‏دهند ناشى شود.

گفتى به موسیقى و نقاشى علاقه دارى. آیا در این زمینه دستى هم بر آتش دارى؟

موسیقى نه، هیچ وقت فرصتش به دست نیامده، اما در نقاشى چرا، گهگاه کار کرده‏ام البته چندان حرفه‏اى و هنرى نبوده. به آثار نقاشان برجسته کشورمان مثل کمال‏الملک و فرشچیان علاقه زیادى دارم.

هیچ گاه به ادامه تحصیل در زمینه موسیقى یا نقاشى فکر کرده‏اى؟

نه چون همیشه هدفم این بوده است که در زمینه دانش و علم حرکت و پیشرفت کنم. معتقدم نقاشى و موسیقى و کلاً هنر را مى‏توان با یک سرى آموزش و کلاس متفرقه آموخت؛ یعنى چندان وابسته به آموزش‏هاى آکادمیک نیست و بیشتر به ذوق و استعداد فرد بستگى دارد. بهتر است که آدم فرصت‏هاى دانشگاهى و آموزشى را براى فراگیرى علوم صرف کند و در زمینه علمى به موقعیت و ثبات برسد، در کنارش نیز به برخى از جنبه‏هاى هنرى که مورد علاقه‏اش است بپردازد.

موفقیت یعنى چه؟

یعنى آدم به هدفى که دارد برسد.

اگر آدم تلاش کند ولى به آخر خط و به هدفى که در نظر گرفته نرسد به این معنى است که باخته و موفق نشده است؟

همیشه یک هدف کلى و اصلى هست که آدم براى آن تلاش مى‏کند ولى در زیرمجموعه آن هم یک سرى اهداف کوچک و فرعى وجود دارد اگر آدم تا نیمه راه هم رفته باشد به بسیارى از اهداف کوچک‏تر رسیده است. در واقع اهداف فرعى مثل پله‏هایى هستند که با دستیابى به آنها مى‏توان به تدریج به هدف اصلى نزدیک و نزدیک‏تر شد.

فکر مى‏کنى تا کنون چقدر موفق بوده‏اى؟

تقریباً تا حدى که خواسته‏ام توانسته‏ام موفق باشم. شاید بشود گفت هشتاد درصد.

نقش خودت را در موفقیتت چقدر مى‏دانى؟

خیلى زیاد.

مى‏توانى موفقیتى را که مدّ نظرت است توضیح دهى؟

اینکه بتوانم در اجتماع براى خودم یک جایگاه ویژه پیدا کنم. جایگاهى که منحصر به فرد باشد و برایم به عنوان یک زن ارزش داشته باشد.

موفقیت در تحصیل چه جایگاهى در روند رسیدن به این موقعیت و هدف کلى‏ات دارد؟

موفقیت در تحصیل به عنوان یک هدف فرعى مهم، مرا در رسیدن به هدف کلى و اصلى‏ام کمک مى‏کند. منظورم این است که چون آن جایگاه ویژه اجتماعى که هدف اصلى‏ام است بیشتر یک جایگاه علمى است، در نتیجه موفقیت‏هاى درسى و تحصیلى کوتاه‏مدت یا موقت، مقدمه و زمینه‏ساز دستیابى به هدف اصلى‏ام هستند.

نقش مدرسه را در رسیدن به این موقعیت چگونه ارزیابى مى‏کنى؟

متأسفانه مدارس در این زمینه اطلاع‏رسانى خوبى ندارند، مثلاً خودم خیلى دیر و محدود با المپیاد آشنا شدم. شاید اگر زودتر مطلع مى‏شدم و بیشتر آگاهى پیدا مى‏کردم مى‏توانستم خیلى موفق‏تر باشم.

آیا پیش یا پس از شرکت در المپیاد از سوى مدرسه یا آموزش و پرورش جلسه توجیهى یا تشویقى برگزار شد؟

همایشى نبود ولى یک سرى کلاس‏هاى فشرده کوتاه‏مدت در حد یک روز جمعه در مدرسه برایمان برگزار کردند؛ همین و بس.

در برخورد با رقبا و سایر افرادى که براى شرکت در آزمون آمده بودند چه احساسى داشتى؟ قبولى‏ات را دست نایافتنى ندیدى؟

مرحله اول چرا، چندان امیدِ موفقیت نبود ولى روى هم رفته تعداد رقبا تأثیر زیادى نداشت.

نقش خانواده چگونه بوده است، به ویژه در زمینه ایجاد انگیزه و امید؟

خوشبختانه خانواده من به تحصیل بسیار علاقه‏مند هستند و به علم و دانش بهاى زیادى مى‏دهند و همگى سعى کرده‏اند که در تحصیل موفق باشند. براى المپیاد همیشه همه امکاناتى را که در توان‏شان بود در اختیارم قرار مى‏دادند و مرا تشویق مى‏کردند. اگر زمانى خودم ناامید مى‏شدم یا حوصله نداشتم به هر طریقى که مى‏توانستند مرا ترغیب و تشویق مى‏کردند.

فکر مى‏کنى دوستانت هم در موفقیتت تأثیرگذار بوده‏اند؟

بله. رقابتى که با برخى از آنها داشتم در تلاش بیشتر کردن مؤثر بود.

نظرت راجع به کنکور چیست؟

اگر شرط معدل معیار قرار گیرد خیلى بهتر است.

فکر مى‏کنى بعد از کنکور بزرگ‏ترین مانع در مقابل جوانان چیست؟

به نظر من کنکور اصلاً مانع و معضل بزرگى نیست.

پس چه مسئله‏اى براى جوانان به عنوان معضل مطرح است؟

اینکه شرایط و زمینه مناسب براى ابراز وجود و خود را مطرح کردن ندارند. موقعیتى که خود را ثابت کنند و یا به ثبات شغلى و اقتصادى برسند. ناآگاهى آنها نسبت به جامعه و نیازهاى شغلى جامعه نیز بر این مشکل مى‏افزاید خصوصاً در زمان انتخاب رشته درسى و دانشگاهى.

نوجوانان و جوانان براى اینکه در کارهایشان به موفقیت برسند چه باید بکنند؟

شرایط فرد مهم است اما خود شخص از همه عوامل مهم‏تر و مؤثرتر است به ویژه که انسان قدرتمند است و مى‏تواند با اوضاع سازگارى حاصل کند و یا حتى آن را به نفع خود تغییر دهد. انسان باید از اول هدف روشن و واحدى انتخاب کند و با توکل به خدا براى رسیدن به آن، نهایت تلاش خود را بکند.

یعنى انتخاب هدف را اصل مى‏دانى؟

بله، حتماً و بعد از آن فرد باید توجه داشته باشد که آگاهى و مهارت خود را در زمینه‏ها و ابعاد مختلف نیز افزایش دهد.

خود شما از کى و کجا شروع کردى؟ نظرت در باره کسانى که تازه مى‏خواهند شروع کنند چیست؟

همیشه براى جبران، وقت هست، فقط شاید کمى دیرتر به هدف برسیم. من از دوره راهنمایى به بعد شروع کردم و با هدف و انگیزه قوى به جدیت در تحصیل اهتمام کردم.

راجع به شغل چى؟ از کودکى تا امروز در ذهنت چند شغل عوض کرده‏اى؟ از کى جدى به آن فکر کردى؟

از دوره راهنمایى به پزشکى خیلى علاقه داشتم و دارم. مطمئنم اگر در آینده در هر رشته و حرفه‏اى مشغول شوم باز این رشته را ادامه خواهم داد.

پس راجع به شغلت هیچ وقت از این شاخه به آن شاخه نپریده‏اى؟

نه، چون فکر مى‏کنم پریدن ازد شاخه‏اى به شاخه دیگر علاوه بر هدر دادن فرصت‏ها، آدم را بیشتر مردّد و گیج مى‏کند. عاملش باز مى‏گردد به انتخاب هدف که فرد به هدفى که برگزیده اطمینان ندارد و مى‏خواهد اهداف و شرایط دیگر را هم تجربه کند که غالباً تجربه خوبى نیست.

فکر مى‏کنى دلیل سردرگمى بعضى نوجوانان و جوانان کشورمان چیست؟

آگاهى و شناخت کافى نسبت به اطراف و اجتماع ندارند، حتى نسبت به آینده‏شان و اینکه چگونه باید آن را بسازند.

اگر دانشگاه قبول نشوند همه چیز تمام شده است؟

نه دانشگاه سهم بسیار عمده‏اى در موفقیت فرد دارد اما تنها راه موفقیت نیست. خیلى علوم و مهارت‏هاى دیگر هم هست که انسان مى‏تواند با توجه به استعدادهایش در کلاس‏هاى آزاد یاد بگیرد و موفق هم بشود، موفق‏تر از موقعیتى که ممکن است در دانشگاه به دست بیاورد.

هیچ وقت فکر کرده‏اى زمانى یک پزشک خوب شوى اما به این نتیجه برسى که این رشته، هدفى که فکر مى‏کردى نیست؟

نه هیچ وقت چنین فکرى نکرده‏ام. چون همیشه به این رشته به عنوان هدفم مطمئن بوده و همیشه دوستش داشته‏ام، البته شاید زمانى شرایط به گونه‏اى بشود که آدم نتواند به خوبى از علمى که آموخته استفاده کند و سردرگم شود و فکر کند که شاید اگر این رشته را انتخاب نمى‏کرد بهتر بود، که امیدوارم این حالت هیچ گاه برایم پیش نیاید.

توجه به استعدادها و توانایى‏هاى فردى در انتخاب هدف چقدر مهم است؟

به نظر من همه آدم‏ها استعداد و توان همه نوع فعالیت را دارند و باید راه پرورش دادن آن را بیابند و پشتکار و امیدشان را هیچ گاه از دست ندهند.

در کنار درس خواندن در چه کار و فعالیتى مهارت دارى؟

فکر مى‏کنم استعداد نویسندگى و شاعرى‏ام بد نیست. نه اینکه اثرى قابل چاپ داشته باشم، اما براى خودم داستان‏هایى را نوشته‏ام که هیچ وقت نسبت به ارائه آنها در جمع اقدام نکرده‏ام. شعرهایى هم گفته‏ام، البته باز براى خودم. نمى‏دانم چرا هنوز وسوسه نشده‏ام آنها را به طور جدى مطرح کنم.

دفتر خاطرات هم دارى؟

بله. حتى تا حالا.

در دفتر خاطراتت معمولاً چه مطالبى مى‏نوشتى یا مى‏نویسى؟

معمولاً روایت زندگى روزمرّه و احساس‏هایم نسبت به اتفاقات و آدم‏هایى که با آنها در ارتباطم.
تعریفى از «ارتباط» ارائه بده.
«ارتباط» راهى است که انسان را قادر مى‏سازد با ناشناخته‏هاى زیادى از جمله آدم‏ها و دنیاى اطراف خود آشنا شود. به نظر من به سه مرحله تقسیم مى‏شود؛ ارتباط با خدا، خود و دیگران.
در ارتباط با خدا فرد خیلى چیزهایى را که در هیچ نوع ارتباط یا شرایط دیگرى نمى‏تواند به دست بیاورد تجربه مى‏کند. در ارتباط با خودش، مى‏تواند خویش را بهتر بشناسد. در ارتباط با دیگران شناختش از آنها و دنیا بیشتر مى‏شود؛ یعنى ارتباط به انسان کمک مى‏کند جهان پیرامون خود را بیشتر و بهتر بشناسد و راحت‏تر و سریع‏تر به سوى هدف اصلى آفرینش یعنى کمال انسانى حرکت کند.
آنچه به ذهنت مى‏رسد بعد از واژه‏هایى که مى‏گویم، بگو.
خداوند: سرمنزل مقصود
سلامتى: ضرورت زندگى‏
تصمیم کبرى‏: انتخاب بزرگ‏
نماز: رابط انسان و خدا
امید: انگیزه زندگى‏
مادر: دوست واقعى‏
حقیقت: هرگز نمى‏شود پنهانش کرد
ایران: وطن من‏
عزت نفس: خویشتندارى‏
تلاش: وسیله رسیدن به هدف‏

هیچ وقت در زندگى‏ات یک کتاب یا شعر یا شخصیت یک فیلم روى تو تأثیر عمیق گذاشته است؟

بله، فیلم‏هایى که مى‏دیدم، کتاب‏هایى که مى‏خواندم یا شعرى که مطالعه مى‏کردم، بیشترین تأثیر را روى من داشته و دارند و در بسیارى مواقع کمکم کرده‏اند؛ همین‏ها هستند که شناخت مرا نسبت به محیط و دنیاى اطرافم ایجاد کرده‏اند.

پس مى‏توان گفت همه اتفاقات و جریانات و افرادى که آدم در زندگى با آنها برخورد دارد، در نحوه زندگى و میزان موفقیت شخص تأثیر دارند؟

بله همین طور است.

در این صورت موفقیت آدم‏ها چقدر دست خودشان است؟

همه اینها که گفتیم تأثیر دارند ولى بیش از 50 درصد قضیه نیست؛ یعنى وقتى انسان هدفى را انتخاب مى‏کند، به مرور که پیش مى‏رود در زمینه‏هاى دیگر هم رشد پیدا مى‏کند و از اجتماع آگاهى کسب مى‏کند، ممکن است هدفش کم و بیش تغییر کند ولى در واقع جوهره و اسلوب اصلى در خود فرد است.

فکر مى‏کنى اگر در یک خانواده ایلیاتى یا روستایى در سیستان و بلوچستان به دنیا مى‏آمدى باز با همین انگیزه و امید و علاقه به علم و شرایط امروزى‏ات بودى؟

شرایطم که قطعاً تغییر مى‏کرد ولى از وقتى با درس و مدرسه آشنا شدم، اطرافیانم، برنامه‏هاى رادیو و تلویزیون و داده‏هاى محیطم، همه مرا نسبت به علم و درس و مزایاى آن آگاه کرده‏اند. شاید اگر فردى در محیط دیگرى که علاقه و اعتبارى براى علم و علم‏آموزى قائل نیست، به دنیا آمده و پرورش یابد و خود فرد هم شرایط لازم و آگاهى کافى نسبت به علم و تحصیل نداشته باشد قضیه فرق کند. در هر حال بستگى شدید به اوضاع فرد دارد.
در این صورت، همه اثرگذارى‏ها به دوش اوضاع و محیط افتاد!
واقعیت آن است که تأثیر شرایط و خانواده را نمى‏توان نادیده گرفت، زیرا تأثیر مستقیم بر فرد دارند. اما یک اصل را نباید فراموش کرد و آن «خود فرد» است. خودِ فرد، اراده، اختیار و هدفى که برمى‏گزیند.
فیلم یا کتابى را که مطالعه کردى و آن کتاب یا نویسنده‏اش مورد توجه و علاقه‏ات است معرفى کن!
حافظ و اشعارش را بسیار دوست دارم. اشعار سپهرى و فرخزاد را هم مطالعه کرده‏ام. به فیلم‏هاى قدیمى خصوصاً خارجى علاقه‏مندم، مثل فیلم‏هاى پلیسى خانم مارپل، شرلوک هولمز و پوآرو ... .

با این حساب فکر نمى‏کنى به رشته نظامى یا پلیسى هم توجه کنى بد نیست؟

به همه رشته‏هاى علمى و هنرى علاقه دارم، رشته‏هایى مثل زبان خارجى، پزشکى، وکالت، داروسازى و بخصوص روانشناسى.

چرا به رشته روانشناسى علاقه دارى؟

چون به کمک این رشته مى‏توانیم با روحیات، نیازها و علاقه‏مندى‏هاى آدم‏هاى دیگر آشنا شویم.

آشنایى با روحیات دیگران چه کمکى به ما مى‏کند؟

شناخت صحیح آدم‏ها از یکدیگر، آنها را در درک بیشتر و بهتر همدیگر یارى مى‏کند. آدم‏ها در سایه درک متقابل، بیشتر و بهتر یکدیگر را دوست خواهند داشت.

تعریفت از زندگى واقعى چیست؟

زندگى واقعى در واقع مسیرى است که انسان در آن رشد و تعالى پیدا مى‏کند و مى‏تواند جایگاه انسانى خود را پیدا کند.

امیدواریم شما و دیگر دختران سخت‏کوش و درس‏خوان کشورمان بتوانید بهترین جایگاه علمى و انسانى خود را در جامعه پیدا کنید.