نویسنده

 

گزینشى از خطبه‏هاى آیت‏اللَّه ابراهیم امینى در نماز جمعه قم‏
«بخش پنجم»

تهیه و تنظیم: محمد رضایى‏

جوانان تحصیلکرده، اشتغال و مسکن‏

[ازدواج و موانع آن در جامعه ما به صورت عام و گسترده، موضوعى است که از سال گذشته، در خطبه‏هاى نماز جمعه قم مورد توجه حضرت آیت‏اللَّه امینى‏قرار گرفته است. برخى محورها مستقیماً مربوط به موضوع ازدواج است و برخى چنین نیست اما در ریشه‏یابى مشکلات و موانع، طبعاً نمى‏توان از آن غافل ماند. مسئله بیکارى و اشتغال جوانان و مسکن از آن جمله است. مجله نیز به هدف توجه به همه جوانب موضوع، همه آنها را منعکس مى‏کند. در این بخش طى دو جمعه، پس از پرداختن به یک جنبه دیگر معضل بیکارى، موضوع مسکن مورد توجه قرار گرفته است. امید مى‏رود انعکاس این مباحث به عنوان «نگاه» یک صاحب‏نظر دینى اجتماعى که از سال‏ها پیش از انقلاب در این زمینه مطالعه و نگارش داشته و با واقع‏بینى و اعتدال، تلاش کرده است حتى‏الامکان دیگران را نیز به واقعیات جامعه و نیازهاى روز توجه دهد، براى خوانندگان ارجمند مفید بلکه راهگشا باشد. ان شاءاللَّه - سردبیر]

* *

جمعه - 10/4/84

موضوع سخن ما در خطبه‏هاى گذشته، مسئله بیکارى و اشاره به بعضى از راه حل‏ها بود. در این رابطه چندین خطبه صحبت کردم و امیدوارم - ان شاءاللَّه - سخنان بنده بى‏اثر نباشد! موضوع مورد بحث امروز عبارت است از بیکارى قشر خاصى از گروه بیکاران که با سایرین تفاوت‏هایى دارند. این دسته، بیکارانى هستند که از دانشگاهها فارغ‏التحصیل شده‏اند.
در اثر عنایت خاصى که مسئولین امر از اوایل انقلاب نسبت به توسعه دانشگاهها و ترویج علم و دانش داشتند، جوانان ما، چه دختر و چه پسر، به طور گسترده به تحصیلات دانشگاهى و اخذ مدارک علمى تشویق شدند که در طول این مدت، فارغ‏التحصیلان فراوانى داشتیم. این مسئله اسباب افتخار ما را فراهم مى‏کند، ولى مشکل این است آیا براى این فارغ‏التحصیلانى که از رشته‏هاى مختلف دانشگاهى در مقاطع فوق دیپلم، کارشناسى، کارشناسى ارشد و دکترا فراغت پیدا کرده‏اند، امکان اشتغال، متناسب با تحصیلات آنها فراهم کرده‏ایم؟! با کمال تأسف باید گفت براى بسیارى از این دانشجویانى که فارغ‏التحصیل مى‏شوند، امکان اشتغال وجود ندارد.
فرصت‏هاى شغلى ایجاد شده به اندازه‏اى نیست که جوابگوى این تعداد از فارغ‏التحصیلان دانشگاهى ما باشد؛ به همین دلیل، هر سال تعدادى از دانشجویان رشته‏هاى مختلف جذب بازار کار نشده و بیکار مى‏مانند و این امر هر سال در حال توسعه است و بر تعداد بیکاران این قشر افزوده مى‏شود. متأسفانه از سال‏هاى گذشته تا حال، همیشه وضعیت این گونه بوده است که سال به سال تعداد فارغ‏التحصیلان بیکار زیادتر شده و همان طور که مى‏بینید زمینه تحصیلات دانشگاهى هم در حال توسعه بوده و هر سال تعداد بیشترى جذب دانشگاهها مى‏شوند و بالطبع در آینده، تعداد بیکاران این قشر، افزایش بیشترى خواهد داشت.
اینان فارغ‏التحصیلان دانشگاههاى دولتى یا دانشگاههاى آزاد هستند که اگر شرایط به گونه‏اى بود که براى همه آنها شغل مناسب وجود داشت، خیلى خوب بود و باید افتخار مى‏کردیم که ما این تعداد دانشجو و فارغ‏التحصیل داریم، اما متأسفانه کار مناسب براى همه آنها نداریم و روز به روز بر تعداد بیکاران این قشر اضافه مى‏شود.
من در اینجا از افرادى که در دانشگاهها تحصیل مى‏کنند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتى و همچنین از فارغ‏التحصیلان هر سال؛ از سال‏هاى قبل تا به حال و تعداد افرادى از این قشر تحصیلکرده که در بازار کار به کار گرفته شده‏اند و تعداد بیکاران آنها، آمار دقیقى در دست دارم، اما بهتر دانستم آمار را ذکر نکنم و فقط به کلیات بپردازم. بنابراین، فقط به طور اجمال عرض مى‏کنم قشر بیکار فارغ‏التحصیلان دانشگاهى ما سال به سال زیادتر مى‏شود، در حالى که این عده با سایر بیکاران تفاوت‏هایى داشته و مثل سایرین نیستند.
ما بیکاران دیگرى نیز داریم! اما بیکاران تحصیلکرده و دانشمند با آنها تفاوت دارند. من تنها به چند تفاوت اشاره مى‏کنم: اولاً، این دانشجویانى که از دانشگاههاى آزاد و دولتى فارغ‏التحصیل شده‏اند، مدت زیادى از بهترین ایام زندگى خود را صرف تحصیل نموده‏اند. مى‏دانید یک جوان باید چقدر زحمت بکشد تا در کنکور قبول شود و بعد از آنکه قبول شد، باید چقدر متحمل زحمت شود تا در دروس دانشگاهى موفق شده، بتواند مدرک بگیرد. بسیار زحمت مى‏کشند! این جوان‏ها بعد از تحمل این همه زحمات، با اعصاب کوفته و فرسوده و با صدها امید وارد جامعه مى‏شوند تا به مردم خدمت کنند. این جوان‏ها تازه در اول زندگى خود قرار دارند، مى‏خواهند ازدواج کنند و تشکیل زندگى بدهند. پدران و مادران‏شان هم انتظار دارند وقتى اینها فارغ‏التحصیل شدند، بیایند و کمکى به آنها کنند. آن قدر خود و خانواده‏هایشان به قبولى آنان در دانشگاه بالیده‏اند، اما حالا پس از آنکه از تحصیل فراغت یافتند، اکثرشان شغل قابل توجهى ندارند.
همین مشکل، بزرگ‏ترین ضربه را به روحیه این عزیزان وارد مى‏کند و من کاملاً این مطلب را درک مى‏کنم. بعضى وقت‏ها همین عده مى‏آیند و با من صحبت مى‏کنند. من از عمق جانم این گرفتارى‏شان را درک مى‏کنم! بدترین مصیبت این است که یک دانشجو بعد از چندین سال درس خواندن، بیکار باشد. او امیدوار بوده که بعد از پایان تحصیلات خود، به پدر و مادرش کمک کند و کَلِّ بر آنان نباشد، بتواند ازدواج کند، زندگى تشکیل دهد، اما حالا پس از اتمام تحصیلات، در خانه مى‏ماند؛ یک سال، دو سال، سه سالى در خانه مى‏ماند و هیچ کارى ندارد. بر این عزیزان چقدر سخت مى‏گذرد! این یکى از تفاوت‏هایى است که اینها با سایر بیکاران دارند و شما هم بر این مطلب آگاهید؛ اصلاً در میان اطرافیان هر فردى، چندین نفر از این افراد وجود دارند؛ دختر یا پسر، در روستاها یا در شهرها. و طبق آمار، بیشترین بیکاران را دخترخانم‏ها و کسانى که در روستاها زندگى مى‏کنند، تشکیل مى‏دهند.
تفاوت دیگر آنکه دولت هر ساله میلیون‏ها تومان از بودجه بیت‏المال را در دانشگاههاى دولتى، صرف همین افرادى که در دانشگاهها درس خوانده‏اند، کرده تا اینکه از تحصیل فراغت حاصل کرده‏اند. این دانشگاهها و تشکیلات، همه و همه براى پرورش اینها است. دولت آمده و این همه هزینه کرده براى این دانشجویان عزیز که نوعاً درس‏هایشان هم خوب است، ولى الان که این افراد مى‏خواهند به جامعه خدمت کنند، جایى براى خدمت‏رسانى آنها وجود ندارد و این سرمایه‏اى که از بیت‏المال توسط دولت صرف پرورش و تربیت این افراد شده، برنگشته و موجب خسارت زیادى به بیت‏المال مى‏شود.
این کار چقدر سخت و ناگوار است! حالا اگر این عده فارغ‏التحصیلان دانشگاه آزاد باشند که خسارت دوچندانى در پى خواهد داشت؛ زیرا پدران و مادران بیچاره با صدها گرفتارى، ناچارند وام بگیرند و خود را گرفتار کنند و صدها مشکل را تحمل نمایند تا هزینه تحصیلات این عزیزان را پرداخت کنند. خوب، الان که اینها بیکارند، چه مى‏توان کرد؟! عرض کردم دانشجویان و جوانان ایرانى، نوعاً در جهان از جهت تحصیلات ممتازند، اما پس از پایان تحصیلات چه؟! این مسئله یک مشکل اساسى است!
تفاوت دیگرى که این بیکاران با سایرین دارند، آنکه اینها تحصیلکرده و باسوادند، مدرک دکترا و فوق لیسانس و ... دارند و به دلیل داشتن همین تحصیلات بالا، توقع زیادترى نسبت به سایرین دارند. اگر اینها دکترا نداشتند، فوق لیسانس یا هیچ مدرکى نداشتند، به هر کارى تن مى‏دادند و کارهاى عادى را نیز مى‏پذیرفتند، ولى مگر الان اینها مى‏توانند کارهاى عادى را بپذیرند؟! برایشان بسیار سخت است و انتظار آن را ندارند و واقعاً هم حق دارند! مگر مى‏توان به یک دانشجوى رشته پزشکى که هفت، هشت سال در دانشگاه درس خوانده، گفت بیا در یک شغل عادى مشغول به کار شو؛ برو در بازار یک شغل معمولى براى خود انتخاب کن! البته اگر شغلى پیدا کند، حرفى ندارد؛ بیچاره‏ها باز هم حرفى ندارند، اما با این همه سرمایه‏گذارى این کار درست نیست! ما چقدر در رشته پزشکى، فارغ‏التحصیل بیکار داریم؟ یا بیکارند و یا در شغل‏هایى که مناسب شأن‏شان نیست، فعالیت مى‏کنند. واقعاً هم مناسب شأن‏شان نیست.
منشأ این مشکل از اینجا پدید آمد که اوایل انقلاب به دلیل عطش فراوان براى تحصیلات و کسب علم و دانش، همه علاقه داشتند که تحصیلات دانشگاهى داشته باشند و به این امر تشویق مى‏شدند. در این حال، دانشگاهها نیز توسعه یافت و روز به روز بر تعداد دانشجویان افزوده شد. قاعدتاً باید مسئولین امر در آن سال‏هاى اول با یک حساب دقیقى بررسى مى‏کردند که ما در چه رشته‏هایى و چه تعداد دانشجو نیاز داریم و کمى زیادتر از تعداد مورد نیاز به عنوان افراد ذخیره به جذب دانشجو مى‏پرداختند. در آن زمان باید فکر مى‏کردیم ما چه تعداد دانشجو و در چه رشته‏هایى نیاز داریم و توسعه دانشگاهها را بر اساس آن تنظیم مى‏کردیم و بر طبق آن دانشجو مى‏پذیرفتیم و بر اساس اولویت در رشته‏هاى مورد نیاز جامعه، همان رشته‏ها را تقویت مى‏کردیم، اما این کار نشد!
علوم دانشگاهى و تحصیلات دانشگاهى، خود به عنوان یک ارزش مستقل مطرح شد. علم مقدمه براى کار است، اما این فرهنگ ترویج نشد. بدون برنامه و بى‏حساب و کتاب شروع کردند به ترویج کردن، تشویق نمودن، جایزه دادن و توسعه بخشیدن. در همین راستا، رشته‏هایى به وجود آمد که در جامعه ما اصلاً کارآیى ندارد و همین رشته‏ها در دانشگاههاى دولتى و آزاد به صورت گسترده‏اى زیاد شدند.
ما مخالف علم و دانش نیستیم! اما باید روى مسئله توسعه دانشگاهها حساب دقیقى صورت مى‏گرفت و بر طبق نیاز گسترش مى‏یافت. این عقلایى نیست که آدم یک سرى کارهایى را بدون برنامه‏ریزى و بررسى دقیق، به صورت شعارى انجام دهد و بعد در آن بماند و نداند چه باید بکند. الان هم ما در این کار حیران مانده‏ایم. اگر نمانده‏اید، بیایید مشکلش را حل کنید! این همه دانشجوى بیکار که دنبال شغل مناسب هستند، حق دارند. باید شغل مناسب را برایشان ایجاد کنید!
علاوه بر این، تحصیلات دانشگاهى ما با آموزش مهارت‏ها، همراه نیست! معمولاً همان یادگیرى و ترویج علوم است و خواندن و حفظ کردن. چیزهایى را یاد مى‏گیرند که بعد از یکى دو سال، همه را فراموش مى‏کنند. به جاى اینها باید بیشترین سرمایه‏گذارى را روى پژوهش و تحقیق در مسائل طبیعى و غیر طبیعى مورد نیاز مى‏گذاشتیم که در این قسمت هم به خطا رفتیم.
به هر حال، من از اینکه مسئولین در کار خود اخلاص دارند و خواسته‏اند که کار مفیدى انجام داده باشند، تشکر مى‏کنم! گاهى هم به خود مى‏بالند که دانشگاههاى ما این قدر توسعه پیدار کرده، ولى اینکه این دانشجو بعد از پایان تحصیلات چه مى‏کند، به آن کارى ندارند. در هر صورت، یکى از مشکلات جامعه ما همین است و نمى‏دانم به کجا منتهى خواهد شد! انتظار من از مسئولین محترم، مخصوصاً ریاست جمهورى جدید این است که براى حل این مشکل یک فکر اساسى کنند و جامعه را از این وضع نجات بدهند - ان شاءاللَّه - .
پروردگارا، مسئولین ما را در حل مشکل بیکارى، مخصوصاً بیکارى تحصیل‏کردگان دانشگاهى موفق بدار! به این جوانان عزیز که سرمایه‏هاى این نظام هستند، صبر و بردبارى عطا بفرما!
پروردگارا، آنها را آرامش بده و در حل مشکلات اشتغال توفیق‏شان عنایت بفرما!

* *

جمعه - 31/4/84

موضوع سخن ما در خطبه‏هاى قبل، مسائل و مشکلات مربوط به جوانان بود. در چندین خطبه به یکى از مشکلات مهم، یعنى اشتغال و راهکارهاى حل آن، مطالبى را به عرض رساندم. امیدوارم که بى‏تأثیر نباشد!
امروز به یک مسئله اساسى که یکى دیگر از مشکلات مهم جوانان است، اشاره مى‏کنم. این مسئله بعد از اشتغال، مهم‏ترین مسئله به شمار مى‏رود و آن مشکل مسکن جوانان است. طبعاً هر انسانى به مسکن نیاز دارد. اگر انسان داراى مسکن نباشد، آرامش و راحتى ندارد. انسانى که شبانه‏روز زحمت مى‏کشد، شب‏هنگام به یک پناهگاهى احتیاج دارد که در آن استراحت کند و از سرما و گرما محفوظ بماند و به آرامش برسد. هر انسانى به چنین پناهگاهى نیاز دارد. حالا ممکن است این مسکن مِلکى باشد، کما اینکه مطلوب همین است؛ یا اجاره‏اى یا اجاره و رهن و یا رهنى باشد.
به هر حال، هر چند افراد متفاوت هستند، ولى همگى به مسکنى احتیاج دارند که به یکى از این راهها فراهم آمده است. این خواسته همه انسان‏ها است. البته اکثر انسان‏ها نیز داراى مسکن هستند که در ایران ما، اکثر افراد داراى مسکن‏هاى ملکى مى‏باشند؛ مسکن‏هاى اجاره‏اى، اجاره و رهنى هم وجود دارد، اما به هر حال، در کشور ما، بیشتر شهروندان داراى مسکن هستند.
اما متأسفانه، یک قشرى از مردم که تعداد آنها هم کم نیست، فاقد مسکن مى‏باشند؛ چون از یک طرف، قدرت تهیه مسکن ملکى را نداشته و از طرف دیگر، توان پرداخت اجاره یا رهن را هم ندارند. اینان افرادى هستند فاقد مسکن که با مشکلات فراوانى مواجهند. اینها محتاج ترحم دیگران هستند و واقعاً قابل ترحمند. این عده یا در خیابان‏ها مى‏خوابند یا زیر پل‏ها، یا در پارک‏ها، یا در کنار امامزاده‏ها و مساجد. به هر حال، یک جایى را براى استراحت خود پیدا مى‏کنند و به اصطلاح امروزى‏ها که مى‏گویند کارتون‏خواب‏ها؛ حالا این کارتون را در خیابان مى‏گذارند و یا در جاى دیگر. این گروه، قشرى هستند که واقعاً ترحم‏پذیرند و باید به حال آنها فکرى کرد. اینها قبل از پیروزى انقلاب بوده‏اند و متأسفانه بعد از انقلاب هم وجود دارند. امام راحل نیز در اوایل پیروزى انقلاب، توجه و عنایت خاصى به مسئله مسکن داشتند، مخصوصاً مسکن براى این افرادى که عرض کردم. ایشان در سخنرانى‏هاى متعدد راجع به این مسئله تأکید مى‏کردند، توصیه مى‏فرمودند و مى‏خواستند که در همان زمان این مسئله را حل کنند.
در اینجا به نمونه‏اى از تأکیدات حضرت امام که در یکى از سخنرانى‏هایشان فرمودند، اشاره مى‏کنم تا شما توجه داشته باشید که امام تا چه حدى به این مسئله عنایت داشتند. امام در همان اوایل پیروزى انقلاب فرمودند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن براى بى‏خانمان‏ها و فقراى ایران حل گردد - از تعبیر «هر چه زودتر» استفاده کردند - و براى هر خانواده‏اى مسکن مورد نیازش تأمین شود. من دستور دادم که اموال شاه، چه آنها که در داخل ایران است و چه آنها که در خارج [است‏]، پس از مصادره، فقط و فقط بین بى‏بضاعت‏ها و مستمندان تقسیم شود.»
این عبارت «فقط و فقط» عبارت جالبى است! این اموالى که مصادره مى‏شود - اموال شاه یا مصادرات دیگر - فقط و فقط بین بى‏بضاعت‏ها و مستمندان تقسیم شود و این پول‏ها را صرف خانه‏سازى و دیگر وسایل رفاهى این قشر از مردم شود. الان من آمار درستى ندارم، ولى به هر حال، نمى‏دانم اموال مصادره شده شاه چه شد؟! اموالى که مصادره شد به دست چه کسى افتاد؟! با آن چکار کردند؟! آیا به دستور امام عمل کردند؟! آیا براى مستمندان خانه ساختند؟! آیا براى زاغه‏نشینان و افرادى که در حومه شهرها زندگى مى‏کنند، خانه تهیه کردند؟! آیا براى کسانى که نه قدرت ساختن مسکن دارند و نه قدرت پرداخت اجاره مسکن دارند، مسکن تهیه شد یا نه؟! نمى‏دانم! ولى گویا به گونه‏اى که امام عنایت داشتند، عملى نشد.
آن وقت‏ها به واسطه حُسن ظنى که داشتم، با خود فکر مى‏کردم با وجود این همه املاک مصادره‏اى از زمین گرفته تا چیزهاى دیگر و چه از اموال شاه و دیگران، با یک حرکت جدى، مشکل مسکن براى این بیچاره‏هایى که در طول سال‏هاى سال، همیشه براى داشتن مسکن مشکل داشته‏اند، حل مى‏شود. من انتظار داشتم که این کار مى‏شد، ولى گویا نشد!
امام در همین جا دوباره مى‏فرمایند: «همه محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کس در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامى است که براى این مسئله مهم چاره‏اى بیندیشد.»
اینها تأکیدات امام است. البته این مطالب، نمونه‏اى بود که براى شما خواندم. با این تأکیدات امام بود که در همان اوایل پیروزى انقلاب، یک حرکتى براى خانه‏سازى و تهیه خانه به وجود آمد، بنیاد مسکن تأسیس شد و امام براى آن نماینده‏اى از جانب خود تعیین فرمود. اجمالاً حرکتى به وجود آمد و خانه‏هایى ساخته شد، اما بیشتر این خانه‏ها معمولاً به کسانى داده شد که بتوانند قیمت آن را بپردازند. قیمت خانه‏ها در اقساط بلندمدت از خریداران دریافت شد که این کار، کار بسیار خوبى بود، اما به کسانى دادند که ضامن داشته باشند؛ به کسانى دادند که بتوانند قیمت آن و اقساط وامش را بپردازند.
به هر حال، مسئله زاغه‏نشینان و محرومان و بى‏خانمان‏هایى که از اول انقلاب، دغدغه خاطر امام راحل بودند، همچنان باقى ماند. شما بروید در حاشیه شهرها و ببینید چه خبر است؟! به حاشیه شهر تهران یا شهرهاى دیگر بروید! در همین شهر قم اگر به حومه شهر بروید، مى‏بینید چه وضعیتى است و مردم در چه حالى هستند و چگونه زندگى مى‏کنند!!
حضرت امام مى‏خواستند این قضیه یک مرتبه حل شود و مشکل برطرف گردد، ولى آیا به خواسته‏هاى امام عمل شد؟! گمان نکنم!
طبق آمار موجود، به طور کلى سرمایه‏گذارى در بخش خانه‏سازى و مسکن، ترقى که نکرده، تنزل نیز نموده است. آمار نشان مى‏دهد که در سال 1355ش، 5/13 درصد سرمایه‏گذارى‏ها در بخش مسکن صورت گرفته است، ولى سرمایه‏گذارى در همین بخش در سال 1379ش به 25/10 درصد رسیده است و به عبارت بهتر، اصولاً سرمایه‏گذارى در بخش مسکن کاهش یافته است. طبیعى است که وقتى سرمایه‏گذارى کاهش یابد، کمبود مسکن بیشتر احساس مى‏شود. از آن طرف، جمعیت هم روز به روز در حال افزایش است. در نتیجه، مشکل مسکن همچنان باقى مى‏ماند.
یک مشکل اساسى در سیاست‏هاى اقتصادى ما و در پرداخت وام‏ها وجود دارد که این سیاست‏ها به گونه‏اى تنظیم مى‏شود که طبعاً افراد مستضعف و محروم از موضوع آن خارج مى‏شوند؛ زیرا پرداخت این گونه وام‏ها یا براى ساخت مسکن است و یا براى خرید مسکن و دریافت‏کننده وام باید درآمد و ضامن معتبرى داشته و قادر به تأمین اقساط وام باشد. البته گذشته از آنکه وام‏هایى نظیر وام مسکن با چندین درصد سود پرداخت مى‏شود که براى همگان قابل تحمل نیست و اگر کسى بخواهد در تهیه مسکن از این گونه وام‏ها استفاده کند، باید سال‏هاى سال اقساط وام را بازپرداخت نماید.
این مردم محروم و مستضعف هم که ضامن یا سند مالکیت ندارند تا در گرو بانک‏ها قرار دهند! اینها درآمد آنچنانى ندارند و یا اصلاً درآمدى ندارند؛ اگر هم درآمدى داشته باشند، درآمدشان بسیار کم است، به حدى که نمى‏توانند اقساط منزل را بپردازند. بنابراین، همچنان بى‏مسکن باقى مى‏مانند.
مایه تأسف است! مایه تأسف است! مایه تأسف است که چگونه به آن همه تأکیدات حضرت امام توجه نشد و ما همچنان با این مشکل مواجه هستیم. در حال حاضر، مشکل افراد بى‏مسکن نه تنها حل نشده، بلکه زیادتر هم شده است. امیدواریم ان شاءاللَّه دولت جدید، چاره‏اندیشى جدى براى حل مشکل مسکن این افراد کرده و این مشکل را حل نماید. حال این افراد بى‏بضاعت خیلى رقت‏بار است! و امیدوارم ان شاءاللَّه یک حرکت اساسى شروع شود. به نظر مى‏آید اگر حرکتى به صورت جدى آغاز شود، این مشکل قابل حل است، گرچه دشوارى‏هاى کار بسیار است.
در زمان امام راحل حل این مسئله بسیار راحت‏تر بود؛ چون جمعیت کشور کمتر بود و الان جمعیت زیادتر هم شده، ولى به هر حال، قابل حل است.
پروردگارا! کسانى که در حل مشکل مسکن براى مردم بى‏بضاعت و جوانان تلاش مى‏کنند، توفیق عنایت بفرما!