گزینشى از خطبههاى آیتاللَّه ابراهیم امینى در نماز جمعه قم
«بخش پنجم»تهیه و تنظیم: محمد رضایى
جوانان تحصیلکرده، اشتغال و مسکن
[ازدواج و موانع آن در جامعه ما به صورت عام و گسترده، موضوعى است که از سال گذشته، در خطبههاى نماز جمعه قم مورد توجه حضرت آیتاللَّه امینىقرار گرفته است. برخى محورها مستقیماً مربوط به موضوع ازدواج است و برخى چنین نیست اما در ریشهیابى مشکلات و موانع، طبعاً نمىتوان از آن غافل ماند. مسئله بیکارى و اشتغال جوانان و مسکن از آن جمله است. مجله نیز به هدف توجه به همه جوانب موضوع، همه آنها را منعکس مىکند. در این بخش طى دو جمعه، پس از پرداختن به یک جنبه دیگر معضل بیکارى، موضوع مسکن مورد توجه قرار گرفته است. امید مىرود انعکاس این مباحث به عنوان «نگاه» یک صاحبنظر دینى اجتماعى که از سالها پیش از انقلاب در این زمینه مطالعه و نگارش داشته و با واقعبینى و اعتدال، تلاش کرده است حتىالامکان دیگران را نیز به واقعیات جامعه و نیازهاى روز توجه دهد، براى خوانندگان ارجمند مفید بلکه راهگشا باشد. ان شاءاللَّه - سردبیر]
* *
جمعه - 10/4/84
موضوع سخن ما در خطبههاى گذشته، مسئله بیکارى و اشاره به بعضى از راه حلها بود. در این رابطه چندین خطبه صحبت کردم و امیدوارم - ان شاءاللَّه - سخنان بنده بىاثر نباشد! موضوع مورد بحث امروز عبارت است از بیکارى قشر خاصى از گروه بیکاران که با سایرین تفاوتهایى دارند. این دسته، بیکارانى هستند که از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند.
در اثر عنایت خاصى که مسئولین امر از اوایل انقلاب نسبت به توسعه دانشگاهها و ترویج علم و دانش داشتند، جوانان ما، چه دختر و چه پسر، به طور گسترده به تحصیلات دانشگاهى و اخذ مدارک علمى تشویق شدند که در طول این مدت، فارغالتحصیلان فراوانى داشتیم. این مسئله اسباب افتخار ما را فراهم مىکند، ولى مشکل این است آیا براى این فارغالتحصیلانى که از رشتههاى مختلف دانشگاهى در مقاطع فوق دیپلم، کارشناسى، کارشناسى ارشد و دکترا فراغت پیدا کردهاند، امکان اشتغال، متناسب با تحصیلات آنها فراهم کردهایم؟! با کمال تأسف باید گفت براى بسیارى از این دانشجویانى که فارغالتحصیل مىشوند، امکان اشتغال وجود ندارد.
فرصتهاى شغلى ایجاد شده به اندازهاى نیست که جوابگوى این تعداد از فارغالتحصیلان دانشگاهى ما باشد؛ به همین دلیل، هر سال تعدادى از دانشجویان رشتههاى مختلف جذب بازار کار نشده و بیکار مىمانند و این امر هر سال در حال توسعه است و بر تعداد بیکاران این قشر افزوده مىشود. متأسفانه از سالهاى گذشته تا حال، همیشه وضعیت این گونه بوده است که سال به سال تعداد فارغالتحصیلان بیکار زیادتر شده و همان طور که مىبینید زمینه تحصیلات دانشگاهى هم در حال توسعه بوده و هر سال تعداد بیشترى جذب دانشگاهها مىشوند و بالطبع در آینده، تعداد بیکاران این قشر، افزایش بیشترى خواهد داشت.
اینان فارغالتحصیلان دانشگاههاى دولتى یا دانشگاههاى آزاد هستند که اگر شرایط به گونهاى بود که براى همه آنها شغل مناسب وجود داشت، خیلى خوب بود و باید افتخار مىکردیم که ما این تعداد دانشجو و فارغالتحصیل داریم، اما متأسفانه کار مناسب براى همه آنها نداریم و روز به روز بر تعداد بیکاران این قشر اضافه مىشود.
من در اینجا از افرادى که در دانشگاهها تحصیل مىکنند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتى و همچنین از فارغالتحصیلان هر سال؛ از سالهاى قبل تا به حال و تعداد افرادى از این قشر تحصیلکرده که در بازار کار به کار گرفته شدهاند و تعداد بیکاران آنها، آمار دقیقى در دست دارم، اما بهتر دانستم آمار را ذکر نکنم و فقط به کلیات بپردازم. بنابراین، فقط به طور اجمال عرض مىکنم قشر بیکار فارغالتحصیلان دانشگاهى ما سال به سال زیادتر مىشود، در حالى که این عده با سایر بیکاران تفاوتهایى داشته و مثل سایرین نیستند.
ما بیکاران دیگرى نیز داریم! اما بیکاران تحصیلکرده و دانشمند با آنها تفاوت دارند. من تنها به چند تفاوت اشاره مىکنم: اولاً، این دانشجویانى که از دانشگاههاى آزاد و دولتى فارغالتحصیل شدهاند، مدت زیادى از بهترین ایام زندگى خود را صرف تحصیل نمودهاند. مىدانید یک جوان باید چقدر زحمت بکشد تا در کنکور قبول شود و بعد از آنکه قبول شد، باید چقدر متحمل زحمت شود تا در دروس دانشگاهى موفق شده، بتواند مدرک بگیرد. بسیار زحمت مىکشند! این جوانها بعد از تحمل این همه زحمات، با اعصاب کوفته و فرسوده و با صدها امید وارد جامعه مىشوند تا به مردم خدمت کنند. این جوانها تازه در اول زندگى خود قرار دارند، مىخواهند ازدواج کنند و تشکیل زندگى بدهند. پدران و مادرانشان هم انتظار دارند وقتى اینها فارغالتحصیل شدند، بیایند و کمکى به آنها کنند. آن قدر خود و خانوادههایشان به قبولى آنان در دانشگاه بالیدهاند، اما حالا پس از آنکه از تحصیل فراغت یافتند، اکثرشان شغل قابل توجهى ندارند.
همین مشکل، بزرگترین ضربه را به روحیه این عزیزان وارد مىکند و من کاملاً این مطلب را درک مىکنم. بعضى وقتها همین عده مىآیند و با من صحبت مىکنند. من از عمق جانم این گرفتارىشان را درک مىکنم! بدترین مصیبت این است که یک دانشجو بعد از چندین سال درس خواندن، بیکار باشد. او امیدوار بوده که بعد از پایان تحصیلات خود، به پدر و مادرش کمک کند و کَلِّ بر آنان نباشد، بتواند ازدواج کند، زندگى تشکیل دهد، اما حالا پس از اتمام تحصیلات، در خانه مىماند؛ یک سال، دو سال، سه سالى در خانه مىماند و هیچ کارى ندارد. بر این عزیزان چقدر سخت مىگذرد! این یکى از تفاوتهایى است که اینها با سایر بیکاران دارند و شما هم بر این مطلب آگاهید؛ اصلاً در میان اطرافیان هر فردى، چندین نفر از این افراد وجود دارند؛ دختر یا پسر، در روستاها یا در شهرها. و طبق آمار، بیشترین بیکاران را دخترخانمها و کسانى که در روستاها زندگى مىکنند، تشکیل مىدهند.
تفاوت دیگر آنکه دولت هر ساله میلیونها تومان از بودجه بیتالمال را در دانشگاههاى دولتى، صرف همین افرادى که در دانشگاهها درس خواندهاند، کرده تا اینکه از تحصیل فراغت حاصل کردهاند. این دانشگاهها و تشکیلات، همه و همه براى پرورش اینها است. دولت آمده و این همه هزینه کرده براى این دانشجویان عزیز که نوعاً درسهایشان هم خوب است، ولى الان که این افراد مىخواهند به جامعه خدمت کنند، جایى براى خدمترسانى آنها وجود ندارد و این سرمایهاى که از بیتالمال توسط دولت صرف پرورش و تربیت این افراد شده، برنگشته و موجب خسارت زیادى به بیتالمال مىشود.
این کار چقدر سخت و ناگوار است! حالا اگر این عده فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد باشند که خسارت دوچندانى در پى خواهد داشت؛ زیرا پدران و مادران بیچاره با صدها گرفتارى، ناچارند وام بگیرند و خود را گرفتار کنند و صدها مشکل را تحمل نمایند تا هزینه تحصیلات این عزیزان را پرداخت کنند. خوب، الان که اینها بیکارند، چه مىتوان کرد؟! عرض کردم دانشجویان و جوانان ایرانى، نوعاً در جهان از جهت تحصیلات ممتازند، اما پس از پایان تحصیلات چه؟! این مسئله یک مشکل اساسى است!
تفاوت دیگرى که این بیکاران با سایرین دارند، آنکه اینها تحصیلکرده و باسوادند، مدرک دکترا و فوق لیسانس و ... دارند و به دلیل داشتن همین تحصیلات بالا، توقع زیادترى نسبت به سایرین دارند. اگر اینها دکترا نداشتند، فوق لیسانس یا هیچ مدرکى نداشتند، به هر کارى تن مىدادند و کارهاى عادى را نیز مىپذیرفتند، ولى مگر الان اینها مىتوانند کارهاى عادى را بپذیرند؟! برایشان بسیار سخت است و انتظار آن را ندارند و واقعاً هم حق دارند! مگر مىتوان به یک دانشجوى رشته پزشکى که هفت، هشت سال در دانشگاه درس خوانده، گفت بیا در یک شغل عادى مشغول به کار شو؛ برو در بازار یک شغل معمولى براى خود انتخاب کن! البته اگر شغلى پیدا کند، حرفى ندارد؛ بیچارهها باز هم حرفى ندارند، اما با این همه سرمایهگذارى این کار درست نیست! ما چقدر در رشته پزشکى، فارغالتحصیل بیکار داریم؟ یا بیکارند و یا در شغلهایى که مناسب شأنشان نیست، فعالیت مىکنند. واقعاً هم مناسب شأنشان نیست.
منشأ این مشکل از اینجا پدید آمد که اوایل انقلاب به دلیل عطش فراوان براى تحصیلات و کسب علم و دانش، همه علاقه داشتند که تحصیلات دانشگاهى داشته باشند و به این امر تشویق مىشدند. در این حال، دانشگاهها نیز توسعه یافت و روز به روز بر تعداد دانشجویان افزوده شد. قاعدتاً باید مسئولین امر در آن سالهاى اول با یک حساب دقیقى بررسى مىکردند که ما در چه رشتههایى و چه تعداد دانشجو نیاز داریم و کمى زیادتر از تعداد مورد نیاز به عنوان افراد ذخیره به جذب دانشجو مىپرداختند. در آن زمان باید فکر مىکردیم ما چه تعداد دانشجو و در چه رشتههایى نیاز داریم و توسعه دانشگاهها را بر اساس آن تنظیم مىکردیم و بر طبق آن دانشجو مىپذیرفتیم و بر اساس اولویت در رشتههاى مورد نیاز جامعه، همان رشتهها را تقویت مىکردیم، اما این کار نشد!
علوم دانشگاهى و تحصیلات دانشگاهى، خود به عنوان یک ارزش مستقل مطرح شد. علم مقدمه براى کار است، اما این فرهنگ ترویج نشد. بدون برنامه و بىحساب و کتاب شروع کردند به ترویج کردن، تشویق نمودن، جایزه دادن و توسعه بخشیدن. در همین راستا، رشتههایى به وجود آمد که در جامعه ما اصلاً کارآیى ندارد و همین رشتهها در دانشگاههاى دولتى و آزاد به صورت گستردهاى زیاد شدند.
ما مخالف علم و دانش نیستیم! اما باید روى مسئله توسعه دانشگاهها حساب دقیقى صورت مىگرفت و بر طبق نیاز گسترش مىیافت. این عقلایى نیست که آدم یک سرى کارهایى را بدون برنامهریزى و بررسى دقیق، به صورت شعارى انجام دهد و بعد در آن بماند و نداند چه باید بکند. الان هم ما در این کار حیران ماندهایم. اگر نماندهاید، بیایید مشکلش را حل کنید! این همه دانشجوى بیکار که دنبال شغل مناسب هستند، حق دارند. باید شغل مناسب را برایشان ایجاد کنید!
علاوه بر این، تحصیلات دانشگاهى ما با آموزش مهارتها، همراه نیست! معمولاً همان یادگیرى و ترویج علوم است و خواندن و حفظ کردن. چیزهایى را یاد مىگیرند که بعد از یکى دو سال، همه را فراموش مىکنند. به جاى اینها باید بیشترین سرمایهگذارى را روى پژوهش و تحقیق در مسائل طبیعى و غیر طبیعى مورد نیاز مىگذاشتیم که در این قسمت هم به خطا رفتیم.
به هر حال، من از اینکه مسئولین در کار خود اخلاص دارند و خواستهاند که کار مفیدى انجام داده باشند، تشکر مىکنم! گاهى هم به خود مىبالند که دانشگاههاى ما این قدر توسعه پیدار کرده، ولى اینکه این دانشجو بعد از پایان تحصیلات چه مىکند، به آن کارى ندارند. در هر صورت، یکى از مشکلات جامعه ما همین است و نمىدانم به کجا منتهى خواهد شد! انتظار من از مسئولین محترم، مخصوصاً ریاست جمهورى جدید این است که براى حل این مشکل یک فکر اساسى کنند و جامعه را از این وضع نجات بدهند - ان شاءاللَّه - .
پروردگارا، مسئولین ما را در حل مشکل بیکارى، مخصوصاً بیکارى تحصیلکردگان دانشگاهى موفق بدار! به این جوانان عزیز که سرمایههاى این نظام هستند، صبر و بردبارى عطا بفرما!
پروردگارا، آنها را آرامش بده و در حل مشکلات اشتغال توفیقشان عنایت بفرما!* *
جمعه - 31/4/84
موضوع سخن ما در خطبههاى قبل، مسائل و مشکلات مربوط به جوانان بود. در چندین خطبه به یکى از مشکلات مهم، یعنى اشتغال و راهکارهاى حل آن، مطالبى را به عرض رساندم. امیدوارم که بىتأثیر نباشد!
امروز به یک مسئله اساسى که یکى دیگر از مشکلات مهم جوانان است، اشاره مىکنم. این مسئله بعد از اشتغال، مهمترین مسئله به شمار مىرود و آن مشکل مسکن جوانان است. طبعاً هر انسانى به مسکن نیاز دارد. اگر انسان داراى مسکن نباشد، آرامش و راحتى ندارد. انسانى که شبانهروز زحمت مىکشد، شبهنگام به یک پناهگاهى احتیاج دارد که در آن استراحت کند و از سرما و گرما محفوظ بماند و به آرامش برسد. هر انسانى به چنین پناهگاهى نیاز دارد. حالا ممکن است این مسکن مِلکى باشد، کما اینکه مطلوب همین است؛ یا اجارهاى یا اجاره و رهن و یا رهنى باشد.
به هر حال، هر چند افراد متفاوت هستند، ولى همگى به مسکنى احتیاج دارند که به یکى از این راهها فراهم آمده است. این خواسته همه انسانها است. البته اکثر انسانها نیز داراى مسکن هستند که در ایران ما، اکثر افراد داراى مسکنهاى ملکى مىباشند؛ مسکنهاى اجارهاى، اجاره و رهنى هم وجود دارد، اما به هر حال، در کشور ما، بیشتر شهروندان داراى مسکن هستند.
اما متأسفانه، یک قشرى از مردم که تعداد آنها هم کم نیست، فاقد مسکن مىباشند؛ چون از یک طرف، قدرت تهیه مسکن ملکى را نداشته و از طرف دیگر، توان پرداخت اجاره یا رهن را هم ندارند. اینان افرادى هستند فاقد مسکن که با مشکلات فراوانى مواجهند. اینها محتاج ترحم دیگران هستند و واقعاً قابل ترحمند. این عده یا در خیابانها مىخوابند یا زیر پلها، یا در پارکها، یا در کنار امامزادهها و مساجد. به هر حال، یک جایى را براى استراحت خود پیدا مىکنند و به اصطلاح امروزىها که مىگویند کارتونخوابها؛ حالا این کارتون را در خیابان مىگذارند و یا در جاى دیگر. این گروه، قشرى هستند که واقعاً ترحمپذیرند و باید به حال آنها فکرى کرد. اینها قبل از پیروزى انقلاب بودهاند و متأسفانه بعد از انقلاب هم وجود دارند. امام راحل نیز در اوایل پیروزى انقلاب، توجه و عنایت خاصى به مسئله مسکن داشتند، مخصوصاً مسکن براى این افرادى که عرض کردم. ایشان در سخنرانىهاى متعدد راجع به این مسئله تأکید مىکردند، توصیه مىفرمودند و مىخواستند که در همان زمان این مسئله را حل کنند.
در اینجا به نمونهاى از تأکیدات حضرت امام که در یکى از سخنرانىهایشان فرمودند، اشاره مىکنم تا شما توجه داشته باشید که امام تا چه حدى به این مسئله عنایت داشتند. امام در همان اوایل پیروزى انقلاب فرمودند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن براى بىخانمانها و فقراى ایران حل گردد - از تعبیر «هر چه زودتر» استفاده کردند - و براى هر خانوادهاى مسکن مورد نیازش تأمین شود. من دستور دادم که اموال شاه، چه آنها که در داخل ایران است و چه آنها که در خارج [است]، پس از مصادره، فقط و فقط بین بىبضاعتها و مستمندان تقسیم شود.»
این عبارت «فقط و فقط» عبارت جالبى است! این اموالى که مصادره مىشود - اموال شاه یا مصادرات دیگر - فقط و فقط بین بىبضاعتها و مستمندان تقسیم شود و این پولها را صرف خانهسازى و دیگر وسایل رفاهى این قشر از مردم شود. الان من آمار درستى ندارم، ولى به هر حال، نمىدانم اموال مصادره شده شاه چه شد؟! اموالى که مصادره شد به دست چه کسى افتاد؟! با آن چکار کردند؟! آیا به دستور امام عمل کردند؟! آیا براى مستمندان خانه ساختند؟! آیا براى زاغهنشینان و افرادى که در حومه شهرها زندگى مىکنند، خانه تهیه کردند؟! آیا براى کسانى که نه قدرت ساختن مسکن دارند و نه قدرت پرداخت اجاره مسکن دارند، مسکن تهیه شد یا نه؟! نمىدانم! ولى گویا به گونهاى که امام عنایت داشتند، عملى نشد.
آن وقتها به واسطه حُسن ظنى که داشتم، با خود فکر مىکردم با وجود این همه املاک مصادرهاى از زمین گرفته تا چیزهاى دیگر و چه از اموال شاه و دیگران، با یک حرکت جدى، مشکل مسکن براى این بیچارههایى که در طول سالهاى سال، همیشه براى داشتن مسکن مشکل داشتهاند، حل مىشود. من انتظار داشتم که این کار مىشد، ولى گویا نشد!
امام در همین جا دوباره مىفرمایند: «همه محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کس در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامى است که براى این مسئله مهم چارهاى بیندیشد.»
اینها تأکیدات امام است. البته این مطالب، نمونهاى بود که براى شما خواندم. با این تأکیدات امام بود که در همان اوایل پیروزى انقلاب، یک حرکتى براى خانهسازى و تهیه خانه به وجود آمد، بنیاد مسکن تأسیس شد و امام براى آن نمایندهاى از جانب خود تعیین فرمود. اجمالاً حرکتى به وجود آمد و خانههایى ساخته شد، اما بیشتر این خانهها معمولاً به کسانى داده شد که بتوانند قیمت آن را بپردازند. قیمت خانهها در اقساط بلندمدت از خریداران دریافت شد که این کار، کار بسیار خوبى بود، اما به کسانى دادند که ضامن داشته باشند؛ به کسانى دادند که بتوانند قیمت آن و اقساط وامش را بپردازند.
به هر حال، مسئله زاغهنشینان و محرومان و بىخانمانهایى که از اول انقلاب، دغدغه خاطر امام راحل بودند، همچنان باقى ماند. شما بروید در حاشیه شهرها و ببینید چه خبر است؟! به حاشیه شهر تهران یا شهرهاى دیگر بروید! در همین شهر قم اگر به حومه شهر بروید، مىبینید چه وضعیتى است و مردم در چه حالى هستند و چگونه زندگى مىکنند!!
حضرت امام مىخواستند این قضیه یک مرتبه حل شود و مشکل برطرف گردد، ولى آیا به خواستههاى امام عمل شد؟! گمان نکنم!
طبق آمار موجود، به طور کلى سرمایهگذارى در بخش خانهسازى و مسکن، ترقى که نکرده، تنزل نیز نموده است. آمار نشان مىدهد که در سال 1355ش، 5/13 درصد سرمایهگذارىها در بخش مسکن صورت گرفته است، ولى سرمایهگذارى در همین بخش در سال 1379ش به 25/10 درصد رسیده است و به عبارت بهتر، اصولاً سرمایهگذارى در بخش مسکن کاهش یافته است. طبیعى است که وقتى سرمایهگذارى کاهش یابد، کمبود مسکن بیشتر احساس مىشود. از آن طرف، جمعیت هم روز به روز در حال افزایش است. در نتیجه، مشکل مسکن همچنان باقى مىماند.
یک مشکل اساسى در سیاستهاى اقتصادى ما و در پرداخت وامها وجود دارد که این سیاستها به گونهاى تنظیم مىشود که طبعاً افراد مستضعف و محروم از موضوع آن خارج مىشوند؛ زیرا پرداخت این گونه وامها یا براى ساخت مسکن است و یا براى خرید مسکن و دریافتکننده وام باید درآمد و ضامن معتبرى داشته و قادر به تأمین اقساط وام باشد. البته گذشته از آنکه وامهایى نظیر وام مسکن با چندین درصد سود پرداخت مىشود که براى همگان قابل تحمل نیست و اگر کسى بخواهد در تهیه مسکن از این گونه وامها استفاده کند، باید سالهاى سال اقساط وام را بازپرداخت نماید.
این مردم محروم و مستضعف هم که ضامن یا سند مالکیت ندارند تا در گرو بانکها قرار دهند! اینها درآمد آنچنانى ندارند و یا اصلاً درآمدى ندارند؛ اگر هم درآمدى داشته باشند، درآمدشان بسیار کم است، به حدى که نمىتوانند اقساط منزل را بپردازند. بنابراین، همچنان بىمسکن باقى مىمانند.
مایه تأسف است! مایه تأسف است! مایه تأسف است که چگونه به آن همه تأکیدات حضرت امام توجه نشد و ما همچنان با این مشکل مواجه هستیم. در حال حاضر، مشکل افراد بىمسکن نه تنها حل نشده، بلکه زیادتر هم شده است. امیدواریم ان شاءاللَّه دولت جدید، چارهاندیشى جدى براى حل مشکل مسکن این افراد کرده و این مشکل را حل نماید. حال این افراد بىبضاعت خیلى رقتبار است! و امیدوارم ان شاءاللَّه یک حرکت اساسى شروع شود. به نظر مىآید اگر حرکتى به صورت جدى آغاز شود، این مشکل قابل حل است، گرچه دشوارىهاى کار بسیار است.
در زمان امام راحل حل این مسئله بسیار راحتتر بود؛ چون جمعیت کشور کمتر بود و الان جمعیت زیادتر هم شده، ولى به هر حال، قابل حل است.
پروردگارا! کسانى که در حل مشکل مسکن براى مردم بىبضاعت و جوانان تلاش مىکنند، توفیق عنایت بفرما!